بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
برمبنای عقلهای مستقیم و نظریه مطلقه ی عقل که حتا غیر عاقلان و کم عقلانم اگر تعقل کنند میپذیرند و بر مبنای نصوص کتاب و سنت علوهیت و ربانیت بر مبنای علوهیت در انحصار خداست، و این علوهیت و ربانیته برمبنای الوهیت دارای چند بخشست از جمله بخصهای اصلیش حاکمیت تکوینی و حاکمیت تشریحیست .
آیات زیادی در قرآن شریف نصست بر اینکه حاکمیت در انحصار خداست، ما فعلن بحثمون کل حاکمیت های ربانی و الاهی نیست بلکه بحثمون در حاکمیت های شرعی و فرعیست. مثلن در سوره مبارکه ماعده ، سه آیه است که کسانی را که حکم به ما انزل الله نکنند حکم به کفر ظلم و فسق کرده است .
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ، این بعد اول کفر ، بعد دوم آیه بعد وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ و آیه چلو هفتم ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ اول انزللاه حکم دارای دو بعدست ،انزالله حکمی دارای دو بعدست ،
بعد اول کتاب الله است که موضوع بحث قرآن شریف است ، بعد دوم و حاشیه ای سنت رسول الله صل الله علیه و اله وسلم است که چنانکه احتمال قوی دادیم همانطوری که احکام منصوصه و ظاهره ی ربانی از نص و ظاهر کتاب مستفادست احکام رسالتی احکام سنتی که احیانن در قرآن نه نفی شده است و نه اثبات نیز از حروف مقطعه استفاده می شود
اصولن رمز حروف مقطعه چیست ؟ اگر بنا بود که کل مکلفان چنانکه آیات محکمات قرآن را بر مبنای لغت اصیل قرآنی دریافت میکنند متشابهات را نیز با تدبر خودیه در آیات و یا تدبر در آیات محکمات میفهمند اگر مطالبی که در حروف مقطعه است برای همه مکلفان بود اونها هم با حروف رمزی نمی آمد ، پس این حروف رمزی که بعد سومه آیات قرآنیست در بعضی از آیات آیه مستقلست مثه الف لام میم و در بعضی آیات جزو آیه است بعنوان رمز امده است معنیش اینست که اختصاص به مورد وحی دارد
در بعد اول رسول الله صلوات الله علیه است که معلم اولست و در بعد دوم معصومین محمدی صلوات الله و سلامهو علیه هستند که از رسول الله تلقی و دریافت دارند پس تفهمش و احیانن عملش در اختصاص مقام عصمت محمدی صلوات الله و سلامو علیه است . این رمزی آمدن به چند جهت است یک جهت اینکه چنانکه مکلفان قرآنی و مکلفانه اسلامی مسلمان های قرآنی در عقاعدشون و در احکامشون بایستی استناد به قرآن کنند احکام کمی هم هست موضوعاتیم هست که در نصو ظاهر قرآن مورد نفی و اثبات واقع نشده است ولاکن در حروف رمزیه رمز به قلب رسول الله وارد شده است .
و چنانکه در نهجول بلاغه از امیرول مومنین صلوات الله علیه است که حروف مقطعه قرآن مفاتیحو کنوز القران ،قرآن کنوزی دارد کنوز قرآن دارای سه بعدست ، یک بعد محکمات است که حامی و حافظ احکام فرعیست و احکام اصلیست و یک بعد متشابهات است در ذات و صفات و افعال ربانیست بیشتر این دو بعد دلات ظاهری و دلالت لغوی قرآنی دارد
اما بعد سوم که حروف متشابهاه قرآن است بعد دلالتی ندارد الف لام میم در هیچ لغتی از لغات وضع از برای معنای ظاهری نشده است نون قاف کافها یا انصاد و همچنین چهارده حرف از حروف بیستو هشت گانه تحدی که در بیستو هشت سوره قرآن قرآن افتتاح کرد است به این حروف اینها حروف رمزیست برای چیست اون مقداری که میفهمیم دریافت کنیم اینست که اولن تفاصیلی از سنت رسول الله صلوات الله علیه است که اگر در نصو ظاهر قرآن می آمد قرآن خیلی مفصل تر از این میشد
بنابراین چون قرآن مبنانش بر اختصارست دو اختصار انجام داده یک اختصار در نصوص ظواهر محکمات یا نصن یا ظاهرن که مثلن با یک قاعده میشود تمام موضوعاتی که مشمول این قاعده است در طول زمان و عرض مکان استفاده کرد . تجارتن ان تراض از نظر لفظ و لغت مختصره ولاکن از نظر شمول احکامی و شمول موضوعاتی در کل زمان های تکلیف قرآنی و در کل مکان ها شاملست .
این بعد اول، بعد دوم بعضی از احکام هست که قرآن اگر میخواست نفی اثبات کند تفاصیل لازم داشت اینم به اجمال حروف مقطعه گذرانده رسول الله از حروف مقطعه دریافت میکند که نماز های پنج گانه هیفده رکت است و و و سایبر جزعیاته احکام ولی کلیات نه جزعیات احکام و موضوعاتی که در قرآن نه نفی شده است و نه اثبات شده است
ما بیش از این حجتی مستقل در برابر قرآن نداریم اصلن ،یعنی سنت رسول الله صلوات الله علیه باشد و مستفاد از نص ظاهر محکم متشابه حروف مقطعه اصلن نباشد . برگردیم ، وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ انزل الله در سه بعده دیگه ، بعد محکمات بعد متشابهات که دالاتن ، دالاتند به طور صریح یا ظاهر و مدلولاتشون را با صراحت یا ظهور یا دلالت خودی نصن و ظاهرن یا دلالت پشتوانه محکمات میتوانیم بهفهمیم این ما انزل الله اول دوم ما انزل الله سوم همانطوری که قل هو الله احد انزل الله است الف لام میم هم انزل الله است
همانطوری که والقران المجید انزل الله هست نون هم انزل الله هست. حاکمیت به نون به قاف به الف لام را به الف لام میم برعهده کیست بر عهده رسول الله است ما اصلن به هیچ وجه منل وجوه از این حروف رمزی مطلبی نمیتونیم دریافت کنیم مگر اینکه صاحب وجه برا ما تبیین کند
اگر صاحب وحی تدوین کند که فلان حرف منقطع دلالت بر فلان مطلب دارد و مطمئن باشیم که فرموده است میپذیریم و الا احکامی را که برمبنای حروف مقطعه میفرماید رسول الله ولو مثلن در قرآن نصن و ظاهرن نیست مثه هیفده رکتو از قبیلش اینهار باید بپذیریم بنابراین حالا حکم ما انزل الله دارا چار مرحله است
کسانی که حاکم به انزل الله در هر سه بعد و مخصوصن در بعد نصو ظاهر دلالی و در محکمات و متشابهات باشند اینها چند دسته اند . این کسانی که حاکم به ما انزل الله در بعد حروف مقطعه هستند فقط رسول الله صلوات الله علیه و اعمه معصومین علیه سلام حالا کسانی که حاکمند کسانی هستند که معرفت صحیح به دلالات و مدلولات کتاب داشته باشند اگر کسی قصورن یا تقصیرن شناخت لغوی شناخت دلالی شناخت معنوی به نصوص و ظواهر کتاب یا کلن یا احیانن ندارد یا لغت قرآن را نمیداند و ترجمان و ترجمش رو نمیداند این لم یحکم نه کافرست نه ظالمست نه فاسقست
حالا اگر این لم یحکم به کسانی که نمیداند تا حکم کند نمیداند یا قصورن باشه یا تقصیرن البته تقصیرن بینابینه اگر نمیداند و نمیتواند بداند یا شایسته دانستن نیست کسی که نمیتواند فعلن و نمیتواند شعنن بداند احکام ربانی رو که باید تقلید کند اونم با شرایطش این عرض می شود که لم یحکم نیست اولئک هم الکافرون ظالمون فاسقون نیست .
بعد دوم کسی که میداند ، و بنا بر دانستنش حاکم به ما انزلنا باید باشد کسانی که میدانند و یا میتوانند بدانند احکام ربانی را در بعد عقیدتی یا در بعد احکام فرعی میتوانند بدانند باید تبیین کنند یا نه ، بر حسب دلالات عقلیه شرعی ،و بر حسب دلالات نص قرآن و سنت لازمست کسانی که میتوانند دریافت کنند حقایق قرآنی رو دریافت کنند و تحویل بدهند به قاصران و حتا به مقصران
وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ خیر دانستنست خیر عمل کردنست خیر معتقد شدنست خیر دانستن خیر دانستن معارف قرآنی و خیر معقتد شدن به اونها و خیر عمل کردن به اونها هر سه بعدش مشموله الل خیرست همه امت اسلام نمیتوانند کارگزار این مثلث باشند گروهی قاصرند گروهی مقصرند گروهی قاصرند و نمیتوانند هیچگاه یا اگر میتوانند وضع دیگری دارد که اون مقدمست و باید تبعیت کنند بنابراین این دسته ای که نمیتوانند قاصرن مشمول نیست ولاکن دسته ای که میتوانند والتکم منکم امه
یک امت گروه هم فکره روشن بینه ناظره صحیحه در قرآن شریف باید قرآن را بفهمند و قرآن را بفهمانند بعد از فهمانیدن امر به معروف کنند در زمینه ترک ترک کسانی که نفهمیدن و نهی از منکر کنند در صورتی که عمل حرام رو انجام میدهد
بنابراین بر مبنای این آیه و آیاتی بسیار حتمن بایستی که گیرندگان و کارگزارنی در معارف قرآن در بعد اصل تکلیف عرض می شود که باشند حالا کسی که میفهمد یا باید بفهمد و درست میفهمد و درست باید بفهمد در این صورت اگر ازش سوال کنند یا سوال نکرد هزمینه احیتاج است باید تبیین کند یا نه اگر کسانی از مکلفان مسلمان یا غیر مسلمان کسانی از مکلفان احکامی رو که نمیداند شما میدانید نمیدانند یا نمیدانید میدانه یا نمیدانند باید محرز باشد که میدانند
اگر نمیدانید که میدانند یا نمیدانند یا میدانید نمیدانند حتمن باید بر اونها تبیین کنید پس سکوت شما چیه ؟لم یحکمه سکوت لم یحکمه اگر بیماری رو نزد پزکشی بردن و این پزشک به بیماری این شخص کامل واردست میداند کسالتش چیست بیماریش چیست داروش چیست با این حال این پزشک سکوت میکند این لم یحکمست این خطاست این گناهست
نه اینکه اگر منحرف کند بیمار را فقط گناهست ، اگر دارو بدهد که برا ببیمار صدمه میزند نخیر همین سکوتش گناهست اگر بینی که عرض می شود که نابینا به چاه است اگر خاموش بنشینی گناهست اگر خاموش بنشینی و او در چاه افتاد شما در شریک در نابودی او هستید تنها هل دادن و توی چاه انداختن نیست بلکه اگر به سکوت شما بر مبنای نابینایی تو چاه افتاد این تو چاه افتادن تقصیر بیشترش مال شماست چون اگه شما جلوگیری میکردید تو چاه نمی افتاد
این بعد دوم لم یحکم ،…
بله ،نه چرا ، فقط امرو نهی نیست که تعلیم جاهل تعلیم جاهل ماله حاکمه ؟سه بعده ، یکون ،همینطوره برا اینکه تمام مسلمانان نمیتوانند این کارو کنند ایا کل مسلمان ها امکان دارد دارای استعداد و موقعیت باشند که بتواتنند دعوت الی الخیر امر به معروف نهی از منکر بکنند کلن نمیتانند ایا کل میتانند در مرتبه عالی باشند نمتانند
چون درجات مکلفان فرق میکند قاصرن مقصرن عادلن دانا هستند .
مگه امر بر غیر حکومت نیست . اصولن این بحثیست که در باب امرو نهی باید بکنیم این عرض می شود که ضمن …
بله ببینید اگر قدرت نباشد ولاکن کسی مطلبی را نمیداند و استدعا دارد که شما بش بگید گفتن شما قدرت میخواد بنابراین چه قدرت باشد چه قدرت نباشد بله در مواقعی قدرت میخواد ولی کلن اینست که چه قدرت باشد چه نباشد در زمینه که طرف جاهلست و با جهل خود خلاف میکند واجبست گروهی از دانایان یعنی امت دانا امت عاقل امت دانا امتی که تخصص دارند در مراتب عرض می شود که اسلامی باید با اونها بگن این بعد دوم
نخیر من نگفتم گفتنه فقط این بحث اولن باید که در جای خودش مفصل بحث شه چون اینطوری هم به شما ظلم میشه هم به مطلب ظلم میشه حالا اون بحثی که میکنیم در بعد حکمه حالا …
بله بله ، بله ، حاکمیت واجبه بنابراین کسی که در مقام حاکیمته شرعیست و کسانی نیاز دارن حکم شرعی اگر سکوت کند این برخلافه امرست ، وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ باید حکم کند اگر اهلول اننجیل که اهلیت حاکمیت عرض می شود که شریعتی وحیانی دارند اگر حکم نکنند أُولَٰئِكَ هُمُ الْکافرون أُولَٰئِكَ هُمُ الْظالمون أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
بنابراین این لم یحکم بعد دیگر، اگر کسی حکم به ضد ما انزل الله به ضد ما انزل الله کند با اینکه ما انزل الله را میداند یا نمیداند و نادانسته حکم به ما انزل الله میکند این حکم به ضد ما انزل الله أُولَٰئِكَ هُمُ الْاکفرون و الاظلمون والافصلون بنابراین ما باید بگردیم از حاکمان و تبیین کنندگانه احکام ربانی کسانی رو پیدا کنیم که نه ظالمن نه اظلم نه کافرن و نه اکفر نه فاسقن و نه افسق ،حالا این سوال میکنیم به طور مترتب تهدید کرده کسانی که حکم به ما انزل الله نکنند اینها اگر نکنند در بعد سلبیه تقصیریشون کافر و ظالم و فاسقند تا چه رسد در بعد تقصیری بالاتر که بر ضد ما انزل الله حکم کنند ژ
حالا آیاتی که در باب حکم هست همه آیات آقایون در نظر بگیرید ولی آیاتی که به طور خیلی مستقیم دلالت دارد بر مطلب مثلن فرض کنید که فحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ در بعد ایجابی سوره پنج آیه چلهو هشت که خوندیم ، عرض می شود که بعله أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ سوره عرض می شود که ماعده آیه پنجاه ماعده آیه پنجاه
أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ حکم ربانیت است حکم ربانیت حکم مطلق صددرصد است بر مبنای نصوص و ظواهره مستقره کتاب بنابراین هر حکمی که بر مبنای کتاب الله نباشد در اصل این حکم جاهلیت است
حکم به اجماع به شهرت به اطباق به قیاس به استحسان به استصلاح که هردو بعدش باطلست هم کاشفیتش باطلست هم حاکمیتش باطلست قرآن حاکم است سنت حاکمست ولی عقل حاکم بر اصلاح حکم نیست اجماع منقول اجماع محصل شهرت ضرورت سیره قیثاس استحسان استصلاح نه کاشفند برا اینکه کاشف خود نصوص کتاب و سنته وقتی که خود نصوصه کتاب و سنت باشه کاشف خود عرض می شود که نصوص کتاب و سنت نه کاشفند و اگه کاشف باشن به طور مطلق نیستند
چون اجماعات شهرتها و و انیها با هم تعارض دارند و عدله ای که اگر دلیل باشند متعارض باشند نمیتانند به صور معصومانه حکم خدارو به دست بیارند حال در این آیه مبارکه أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ سرزنش است نسبت به کل کسانیکه حکم جاهلیتو میطلبند بنابراین هرکس بر غیر مبنای کتاب الله در اصل و بر غیر مبنای سنت رسول الله در فرع حکم کند این حکم جاهلیتست منتها جاهلیت درکات دارد گاه جاهلیت مطلقست خودش میشینه حکم میکنه گاه به شهرت حکم میکند به اجماع حکم میکند به حکم کردن به اونچه معصوم نیست به دلبیلی که معصوم نیست دال معصوم نیست مدلول معصوم نیست از طریق معصوم نیست این حکم جاهلیتست ولو درکات دارد
در مقابل کل درکات حکم جاهلیت حکم الله است ، و از باب آیاتی از قبیل وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا ما به دست میاریم که این اختلافاتی که مخصوصن در احکام فرعی بین فقهاست از نظر قصور و تقصیرست تقصیر و قصورست چون خدا که قرآن را حجت بالغه ربانی است و سنت را که در حاشیه اش حجت بالغه ربانیه است به طور رسا فرستاده است یا نارسا معصومانه فرستاده است معصومانه درست فرستاده است یا نادرست اگر رسا نیست حکم خدا بنابراین ما تکلیفی نداریم
مکلف در صورتی مکلف است که حکم الله به او رسا باشد اگر پیجویی کند و با وسایل مستقیم و درست و حکم را پیدا کند پیدا کند وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا چنانچه اون روز عرض کردیم اعتصام ضلع اول مثلث اینست که خود را پناه دهید و عصمت گیرید به وسیله حبل الله حبل الله هم بر حسب تعمل در خود این آیه و آیات دیگر قرآن است بنابراین به وسیله قرآن با دللات معصومانه اش و مدلوله معصومش و طریق دریافت معصومانه میتوان و حتمن باید احکام الاهی رو اونگونه که هست دریافت کرد
و اگر شهبه ای احیانن احیانن اگر شبهه نباید باشه وانگهی اگه احیانن شبهه ای ضعف میشنود باید که کسانی که قرآنی هستند و به قرآن بحث میکنند فکر میکنند باید با هم شور کنند و امرهم شوری بینهم بنابراین یک حکم از هزاران احکام فرعی و اصلی الاهی مخفی از مکلفان نخواهد بود
اختلاف برای چیه ایا قرآن موجب اختلافست ؟ یا شرع مداران به قرآن مراجعه نمیکنند . قرآن موجب اختلاف که نیست شرع مداران که بر مبانی غیر قرآنی تمسک میکنند استدلال میکنند چقدر وقت مصرف میکنند در سند حدیثو در دلالت حدیث ولی به قرآن مراجعه نمیکنند اینها مقصرند قصور با تقصیر و تقصیر با قصور
این جمعین که قرآن میگد وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا یعنی به جمیع کتاب و جمیع شما سه بعده جمیع شما یک بعده فردیست که با شایستگی و مقدمات صحیحه کامل به قرآن مراجعه کردن این بعد اول بعد دوم اگر نقصانی درفکر بود امرهم شوری بینهم بعد سوم کمااینکه قرآن مومنو به بعض و نکرو به بعض نباشد
این آیه از آیاتیست که ترد میکند کلن احکامی رو که بر مبنای دو دلیل یا یک دلیل معصومانه قرآنی عرض می شود که نیست . یا اینکه آیه ی پنجاه هفت سوره انعام إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ چه حکمی ؟ این حکمی که منحصر به الله است بعد تکوین اینجا سرش چی هست
مگر تشریح حاکمیت نمیخواد إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ يَقُصُّ الْحَقَّ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ یقص الحق یقص الحقن نیست حقن با تنوین تنکیح بعضه حقه ولیکن کل حق را الله حاکمست در بعد قصد در بعد حکایت ، حکایت هم در بعد بیانگریه تکوینست هم در بعد بیانگریه تشریع است
یا اینکه در همین سوره آیه شصتو دو أَلَا لَهُ الْحُكْمُ تقدمه ظرف و در مجرور دلیلست بر حصر، أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ یا در بابه عبودیت چه عبودیته عقیدتی و چه عبودیته عملی چه عبودیته احکام اصلی و چه عبودیت احکام فرعی إِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لله سوره یوسف ایه چهل إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ
عبادته خالصانه ی شایسته ی بدون انحراف بر مبنای حکم معصومانه ربول عالمین است لاغیر و چنانکه عرض کردیم آیات ما انزل الله انزل الله در دو بعدست یکی انزل الله در نص کتاب وحی که انزل الله در حروف مقطعه و حروف رمزی که اونم انزل الله است .
همچنین عرض می شود که بنابراین تتمه بحث در حروف مقطعه باشد که تا فردا
ببینید ما دستمون بلند است و باید بلند باشد در دریافت معارف اصلی و فرعیه قرآنی در محکمات و بعدن متشابهات ، و چنانکه در روایاتی از قبیل روایت امیرول مومنین صلوات الله علیه است که ان کتابالله الا اربعت اشیا علی العبارته والاشارته والطایفه والحقایق فلعبارتو للعوام عبارت لفظ نیست لفظ با عبارت لفظ اعم از عبارته والاشاره اشاره بعد از معنا بعد از لفظه پس عبارت ما یعبره یعنی اونچه تعبیر افصح و ابلغه قرآنیست حتا در متشابهاتو الل محکمات این للعوامه
یعنی عوام مسلمان باید عبارات قرآن را در سطح سطحی بدانند. والاشاره الحواس مال متخصصینه 3034 که اون روز عرض کردیم حالا ما دستمون به طور مستقیم از فهم عرض می شود که حروف رمزی قرآن کوتاهست ولی حروف رمزی قرآن دارای چند بعده سه بعده
بعد اول که ما اصن دسترسی نداریم نمیفهمیم ولیکن رسول الله در صورت لزوم برای ما تبیین کرده در احکام تبیین کرده در کل احکامی که از حروف رمزی استفاده میکند رسول الله تبیین کرده . در بعد موضوعات گاه تبیین کرده و گاه تبیین نکرده این بعد اول
بعد دوم بعضی از حروف رمزیست که ما با دقت در آیات تا اندازه ای به معانیش واصل میشیم مثلن یاسین وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ یا یاست ، سین خب حروف رمزیست یا رمزی نیست یا معلومست که یا مدم داره ولی سین ما سینو از کجا میفهمیم میگد که وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ پس سین اشاره پیغمبره
پس سین اشاره پیغمبره حالا اشاره به پیغمبره اشاره به اسمه پیغمبره ؟ یا به رسالت پیغمبره اگر اشاره به اسم باشه یامیم باشد بشه یا الف باید بشه یا احمد یا محمد صلوات الله علیه پس سین اشاره بعنوان رسالت حضرته عنوان رسالت حضرت دارای چند بعده بعد اول سماعه وحیه استماعه وحی استماعه وحی یا استماع وحی نبوتیست یا استماع وحی رسالتیست
استماع وحی نبوعتی مال کساییست که بهشون وحی یمشه ولی مرسل نیستن مثله لقمان . استماعه رسالتی مال کسانیست که استماع میکنن وحیو مرسل هستن سوم استماع وحی رسالتی در عبد اعلا نوبت که اول نبوعتست بعد رسالتست بعد نبوتست بعد ولایت عظمست بعد ولی ولایت عظمست که پنج مرحله در باب عرض می شود که نبوعتو رسالتو نوبتو این حرفا است
حالا این یاسین والقران الحکیم قسمه قسم های قرآن قسم به دلیله ،قسم به دلیل چون خدا خودش دلیله کسی در عرف ما قسم میخورد که دلیلش کوتاه باشد یا دلیل نداشته باشد یا کسی و چیزی را که طرف مقابل قبول دارد قسم به او بخورد دلیل لفظی و دلیل عملی ندارد دلیل اشاره دارد ولاکن قرآن که قسم میخورد قسم به دلیل مثلن وشمسه و ضحاحا قسم به شمس یا والقران حکیم این قسم به قرآنه قسم به قرآن در وسطه قبلش یه مدعاست بعدش یه مدعاست
قبلش سینه سین بر مبنای پیغمبر بر مبنای قرآن چیه ؟ اولش اغازگرش چیه سماعه وحیه ولذا روایتم ما داریم یا سام للوحی 3335 مرحله بعد سماعه وحی چیه رسالتست لمن المرسلین مرحله بعدش که عرض می شود که رفع در رسال است علی صراط مستقیم صراط مستقیم دارای سه بعده یک بعدش که حاکمست بر انسان یک بعدیست که تحت نظر انسان است یک بعد برابر ولیکن این بعدی که انسان است وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ علی صراط مستقیم پیغمبر بر صراط مستقیم سلطه دارد این سلطه بر صراط مستقیم قرآنی وحی قرآنی این بالاترین مراتبه وحیه
حالا این دو مطلب که سین اول عرض می شود که سماع وحیو عرض می شود که ثابت میکند و لمن المرسلین رسالتو ثابت میکند علی صراط مستقیم مقامه علی علیه سلام استو تمام اینهارو ما از چی میفهمیم از همین یاسین میفهمیم درسته یاسین صراط مستقیم نیست ولی یاسینه
یا فرض کنیم نون والقلم ویشترون حالا انجایی را که میفهمیم دقت میکنیم تا موقعی میفهمیم اونجا که نمیفهمی یا رسول الله فرمودن به ما یا نفرمودن ، البته فرمودنهاشون در بعد احکامیست در بعد احکامی که مانننند هیفده رکت نمازه خب فرمودن ولیکن در موضوعات احیانن اختصاص علمی به رسول الله دارد ، این اولن ثانین چرا حروف مقطعه امد که عرض کردیم یه بخششو برا اینکه مردم که اگر در قرآن کل مطالب به طور واضح واضحه بود چه اونچه را پیغمبر بداند همه بدانند پس به پیغمبر کاری نبود
خدا میخواد دو اساس و دو معصوم و دو مبدع در کار باشد که گروندگان به رسالت قرآنی فاصله از رسول الله نگیرن که تو احتیاجی به تو نیست احتیاجبی به بیانت نیست احتیاجی به استفاده های کلیت از حروف مقطعه نیست یکی از علل حروف مقطعه اضافه بر عللی که عرض کردیم اینست که پیغمبر بیگانه از رسالت قرآنی نباشد اصل راسلت قرآنی خود قرآن و فرع رسالت قرآنیم خود رسول الله صلوات الله علیه باشد
در هر صورت این حروف مقطعه برای اختصاصات علمی و معرفتی بر رسول الله چه اونچه را میفهمیم اونچه را نمیفهمیم اونچه را تبیین میکند اونچه را نمیکند از اختصاصات رسول الله است در کل برا اینکه در بعضی از احکام اختصاصاتی داریم مثلن نماز شب واجبست بر پیغمبر اختصاصیست بر حسب آیات منزمه
زن گرفتن بعد از زن گرفتن پیغمبر عرض می شود که لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ ولو 33619
من بعد چه یعنی بعد مردنشون بعد طلاق اگر بیمرن کلن اگر طلاق بدد کلن دیگه زن گرفتن براش جایز نیست اختصاص احکام ایجابی و احکام سلبی به پیغمبر است کمااینکه رسول الله در بعد معرفتی و در بعد عقیدتی در عملی در بعد عصمت اولیا ممتازست منحصر به فردست در بعد علم به مطاب وحیانی هم که داری دو بعدست در یک بعد اختصاص به رسول الله دارد در بعد دیگر مربوط به کل مسلمان هاست منتها کل مسلمان ها کل عرض می شود که مکلفان در مراتب و درجاتی که دارند
امروز من با اینکه حال نداشتم به قرآن که انسان چشم باز میکند حال پیدا میکنه و شاید معلوم نبود که من حال ندارم خواستم ترک کنم ولیکن …
این جواب اینست که بعله درسته درسته ، بعله …
حالا عرض میکنیم عرض می شود که فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ ازش لاتظربهم میفهمیم یا نه ؟ به طریق قیاس اولویت میفهمیم یا نه خب بنابراین وقتی که انجیل که مادون قرآن است تورات که مادون قرآنست واجبست به او حکم شوئد اگر حکم نشود کافرن و ظالمو فاسقن قرآن که محور اصلیه خالق وحیست اولاست در این مطلب برا اینکه اگر لم یحکم اهل انجیل و اهل تورات کافرندو فاسقندو ظالمن لم یحکم قرآن اکفرن و اظلم و افسقن
مثلن مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا قرآنو نمیگیره ، تورات که مادون قرآن است کسانی که محمل شده اند از نظر علمی و تبیین بیانی به تورات کمثل الحمار پس مثل حمل القران اشد حمارتن میشه دیگه بنابراین از طریق اولویت قطعیست اولن ثانین به ما انزل الله کلیت دارد درسته مورد انجیله مورد توراته ولی ما انزل الله مگه توراتو انجیل ما انزل الله قرآن نیست .
قرآن انزل اللهش قویترست و اهمست بنابراین به دلیل لفظی که اطلاق ما انزل الله است و به دلیل عرض می شود که اولویت قطعی که عرض می شود که قیاس اولویت قطعیست که وقتی که در توراتو انجیل عدم تدبیرش و عدم حکمش کفرو فسقو ظلم میارد نسبت به قرآن که بالاتر نیست که
اگر نسبت به پیغمبر کسی اهانت کند کافرست نسبت به خدا چی ؟اگه نسبت به خدا نداریم اصن اگر کسی نسبت به پیغمبر اهانت کند کافرست راجبه خدا همچین اثباتی نداریم چه اثبات میکنیم به دلیل آیات قطعی به حساب مقام اولات و اعلا این اکفرست و عرض می شود که اطلقست
مثلن فرض کنید که در بابا خمس آقایون استدلال میکنند به عرض می شود که قمنتم میگن آیه خمس یه آیه در قرانه و این در ضمن جنگه پس مخصوص جنگه میگیم نخیر این مورد مخصص نیست درسته این در ضمن آیه خمس آیه چلو یکه چل سوره انفاس در ضمن آیات جنگه ولی در ضمن آیات جنگ بودن منحصره نمیکند غنیمت به غنیمت جنگی این اولن ثانین عرض می شود که 3957 چیه خدا جنگ میکنه ؟
غنیمت از نظر لغت لغت عربیه و لغت قرآن کله ، اگر مطلبی را در جلسه خاصی کسی گفت ایا این مطلب اختصاص به جلسه خاص پیدا میکنه نخیر مگه نص باشه اگر نص اینست که این مطلب مال این جلست بله ولیکن اگر مطلبی کلی عقلانیه وحیانیست با لفظ کلی با لفظ مطلق با لفظ عرض می شود که عام این شامله همست
عرض کردم مثه یاسین ، بعد سوم چی بود؟
بعله بعضیا میفهمیم ، بعضی رو ما نمیفهمیم و رسول بیان میکند بعضیا رسولم بیان نمیکند مثه بعضی موضوعات بعضی از علوم موضوعاتو اصن بیان نمیکنند اینم بعد سومش
خب عوض کنید. عوض کنید. ولی اون دو جمله رو اون دوجمله ای که …