پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه هشتصد و یکم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (اجتهاد و تقلید)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

این بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ در آیه چلوچهارم سوره نحل متعلقاته متعددی دارد ، زیرا اگر مواردی قبلن امکان و شایستگی متعلق بودن داشته باشند و قرینه ای بر تعیین بلبینات به بعضی از انها نباشد مقتضای فصاحت و بلاغت بلکه مقتضای عقل تا چه رصد فصاحت و بلاغت عظمای قرآن اینست که تمام اونچه امکان متعلق بودن داشتن اینجا متعلق باشند حالا وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ

وَمَا أَرْسَلْنَا بِالْبَيِّنَاتِ  إِلَّا رِجَالًا بِالْبَيِّنَاتِ نُوحِي إِلَيْهِمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ بِالْبَيِّنَاتِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ بنابراین بِالْبَيِّنَاتِ متعلقه به پننج مورده گذشته است . منشع از کیه

وَمَا أَرْسَلْنَا بِالْبَيِّنَاتِ ما نفرستادیم به وسیله بینات و زبر که بینات انبیا معجزاتشون و زبر کتابهای وحیانیشون باشه إِلَّا رِجَالًا بِالْبَيِّنَاتِ نساع نیست رجالست ،‌رجال وحین که مرسلند بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ ،  فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ ، فَاسْأَلُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ سوال سواله هوایی نباید باشد سوال به وسیله بیننات و زبر باید باشه اهل ذکر کسانی که اهل ذکرند بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ

اهل هر ذکری هر علمی غیر مطلق یا غلط نباید باشه بلکه اهل علمه مطلق که اهل ذکرست که ذکر کتاب وحیانیست بگونه ای مطلق إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ اگر نمیدانید به وسیله بینات زبر اگر به وسیله بینات زبر میدانید سوال معنا ندارد که ، حالا ساعل چند جوره و سوال چند مورده یکی کسی که بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِمطالب وحیانی را میداند و متذکرست خودش بلکه خودش ذکرست و انهو لذکرون لک و لقومک و صوف یعلمون این دیگه سوال معنی نداره بکنه

کسی هم که مقام عصمت وحیانی ندارد ولاکن شرع مدار مادونه عصمت رحمانی عصمت ربانی و عصمت وحیانی به وسیله بینات زبر محققن به طور کامل و واضح مطالب را میداند این سوال غلطه پس معصوم سوال نمیکنه ، سوال از غیر معصوم یا سوال از معصوم دیگر نمیکند چون خودش مورد وحیست یا الهام وحیانی خب سوم کسی که تا اندازه ای به بینات زبر آگاهست ولی اگاهی مطلق ندارد این سوال میکنه اون موردی رو که میداند و اون موردی که نمیداند سوال میکنه

چهارم کسی که اصلن نمیداند یعنی از بینات زبر که خلاصه میشود در قرآن بینات زبر چنانکه که دیروز عرض کردیم  در رسالات قبلی جداست بینات معجزاته زبر کتاب وحیانی ، ولاکن قرآن شریف هم بیناتست و هم زبرست به چند معنا

حالا کسی که اصلن از بینات زبر یعنی از قرآن که مورد بحث ماست اطلاعی ندارد یا لغت قرآن را نمیداند یا لغت را میداند و تعمل نکرده است تفکر در آیه نکرده است حالا این دو حال داره یا إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ است یا لَا تَعْلَمُونَ است اگر إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ است حتمن بپرسه چون کنتم فرق داره إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ یعنی نمیدانسته اید یعنی نمتوانید بدانید کسانی که نمیدانند و نمیتوانند بدانند و مکلف هستند مقتضای تکلیف اینست که سوال کنند نمیشود

کسانی مکلف باشند قرآن که ذکر اصیل ربانیست باشد شما هم مکلف باشید و از این از قرآن هم چیزی ندانید یا چیزی بدانید و چیزی ندانید اونچه را که نمیدانید نادانسته همینطور صبر کنید و نادانسته بگذرانید نمیشه بنابراین این کسانی که نمیدانند سه بعدن یا اصلن نمیدانند و نمیتوانند بدانند

یا نمیدانند و میتوانند بدانند یا بعضیا میدانند و بعضیا نمیدانن، در اونجایی که اصلن نمیدانند و نمیتوانند بدانند فسعلو اینجاست ببینید  فَاسْأَلُوا إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ که متعلقه خیره ، اگر نمیدانید اگر نمیدانید احکام ربانی را بالبینات به وسیله بینات و زبر چیکار کنیم فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ اهل ذکر کسانی هستند که بینات و زبرو میدانند از اونها عرض می شود که سوال کنیم.

دسته دیگر اینست که کساین هستن که نمیدانند و میتوانند بدانند سوال ایا کسانی که بینات و زبر را نمیدانند ولی میتوانند بدانند واجبست بدانند؟ این دو حاله ، یا نمیتوانند در اصل بدانند چون اینا واجب شدن دیگه واجبه یاد بگیرن ولی اگر میتوانند در اصل بداند ولاکن اشکالشون کارهاشون زندگیشون مانع یاد گرفتنه اینهام عرض می شود که سوال میکنن

یا نخیر وقت دارن فرصت دارن مزاحمه اهمیم در کار نیست میتوانند بدانند ایا کسانی که میتوانند بدانند باید سوال کنند از این آیه استفاده نمیشه از این استفاده میشه که إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ اگر نمیتوانید بدانید اگر نادان بوده اید این عمق نادانیست اگر نمیتوانید بدانید به بینات و زبر از اهل علم سوال کنید درسته ولاکن این مراحله پنج گانه اون مرحله ای که واجبو سوال است یا لَا تَعْلَمُونَ بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ به طور مطلق نمیدانید اصلن و نمیتوانید بدانید

یا نخیر ، نمیدانید و نمیتوانید بدانید بعضنه چه بعضن باشد و چه کلن اونچه را که مکلف نمیداند ونمیتواند بداند چه بعضن باشه و چه کلن باید که سوال کنه اما انرا که میتواند بداند یا کلن یا بعضن مزاحم اهمیم در کار نیست در این آیه دلیل بر وجوب تعلم نداریم وجوب تعلم وجوب سوال نداریم وجوب تعلم هست

ممکنست که سوال بکند بداند اسون تره ممکنست سوال نکرده برود به طور صاف و خیلی راحت و اسوده بداند خب ۗ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما یک بینات و زبر داریم که کتب قبلیست و یک ذکر داریم که قرآن است ، این ذکر قرآن هم ذکر بینات است هم ذکر زبر است بینات دارای اثبات رسالت است قرآن اثبات میکند . زبر کتب وحیانیست قرآن عرض می شود که افضل کتب وحیانییست بنابراین الذکر در اینجا ‌کمااینکه وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ ۖ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ بنابراین قرآن ذکر مطلقست هم مذکر بینات است خودش بینات است هم زبرست کتاب وحیانیست

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ خب بنابراین سواله جاهل کسی که نتواند بداند یا کلن یا بعضن این سوال واجبه ولی از کی از اهل ذکر ، حالا اهلو ذکر کیا هستند کل علما هستند نخیر چون ذکر باید معصوم باشه دیگه ذکر وحیانیه ربانی معصوم است چنانکه زبر معصومن بینات معصومن ذکر وحیانی ربانی معصوم است بنابراین مورد سوال ذکر وحیانی ربانی

حالا کسانیکه مورد سوال قرار میگیرند یا معصومند رسول الله صلوات الله علیه هست اعمه هدا علیه سلام اند که معلومست معصومی را از معصومی سوال میکنیم از پیامبر معصوم از امام معصوم سوال میکنیم اونچه را که نمیتوانیم از ذکر بدانیم .

این مرحله اولا ، مرحله دوم شرع مداران قرآنی هستند که به طور مستقیم صراط مستقیم را در تفهم و تعلم معالم قرآنی دارند از اونها باید سوال کنیم چنانکه اونها لازمست قرآن را با قرآن معنا کنند قرآن را با قرآن تفسیر کنند و از نظر تعلمه معالم قرآنی باید معصوم باشند که وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُو بنابراین قبلن ما از معصوم در سه بعد سوال میکردیم که رسول الله صلوات الله علیه و اعمه در سه بعد معصومند علمو عقیده و عمل

ولاکن اگه اونها نباشند ما از معصوم علمی سوال میکنیم معصومان علمی علمای ربانی قرآنی هستند که بر محور قرآن صددرصد فکر میکنند یا فکر میکنند شخصن یا اگر کمبودی باشد و امرهم شوری بینهم بنابراین ساعل ما ساعلین ما ساعلین مکلف باید سوال کند از مسعولن امر و از مسعول مسعول معصوم است یا عرض می شود که معصوم رسمیست یا معصوم علمی است

مسعولن ان کتاب الله است و احکامی رو سوال میکنند این تتمه بحثی که راجبه این آیست

حالا راجبه عرض می شود که آیه سوره زمر ، چهارصدو شصت ، وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا عرض کردیم دیروز که طاغوت مبالغعه در طاغیست طغیان گره کسانی که اجتناب کنند طاغوت را این مرحله اولاست أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ دوم لَهُمُ الْبُشْرَىٰ  سوم فَبَشِّرْ عِبَادِچهارم الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ پنجم فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ ششم أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ هفتا یا هشتا

یا هفت راه است یا هشت راهست ،‌چه هفت راه باشد چه هشت راه باشد هفت مقدس است هشتم مقدس است اسمان ها هفتاست زمین هفتاست سعی هفتاست طواف هفتاست رمی جمرات هفتاست هفتاست هفتاست ، هفت جهنیم داریم لحاسبت ابواب ولاکن هفت های بهشتی رو انسان طی کند جهنم از بنی میره

هرقدم از قدم های هفت گانه بهشتی رو انسان طی کند همونقدم جهنم از بین میره تا برسد به بهشت که بهشت دارای هشت بابه

حالا ما کلمه کلمه این آیه رو باید دقت کنیم الَّذِينَ مراد عبادن دیگه، کل عباد کهنیستن چون عبادِ کسانی که طاغوت پرست باشن نیستن ،‌کسانی که بینابین باشن نیستن کسانی که فقط خدارا را میپرستند فقط از کتاب خدا تعلم میکنند احکام معصویه ربانی را از کتاب خدا که معصوم است اگر نمیدانند از معصومان کلن یا معصوم علمی سوال میکنند

فَبَشِّرْ عِبَادِ عباده عبادیست عباد خاصه پس کل عبادالله نیست مثلن إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا اون عبد تکیوینیست اعم از تکوینست تشریعست کونست شرعست ولاکن در اینجا عباد خاصه ، بندگانه خاصه من چنانکه در آیاتی این تعبیر شده است .

فبشر عباد ، صفحه چهارصدو شصت قرآن ،‌ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ فرقست بین سماع و استماع،‌سماع به گوش خوردنست ممکنست به گوش بخورد انسان گوش ندهد یا به گوش بخورد انسان گوش بدهد به گوش بخورد دقیق شود .

مرحله سوم استماعه پس بین سماع و استماع عموم و خصوص مطلقست ، کل استماعن فیه سماع ، ولیث کل استماعن فی استماع ، ممکنست به گوش بخورد گوش ندهد بگوش بخورد  دقت نکند ،‌به گوش بخورد گوش بدهد و دقت کند . بنابراین استماع دارای کل ابعاد دریافتی هست . خب این استماع

بنابراین اینجور نیست که کسانی که اجتناب میکند طاغوت را و اناب الی الله دارند لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ عباد خاصه و الا علیه هستند فقط به گوششون بخورد قول ، مطالب به گوششون بخورد به گوش خوردن مطالب کافی نیست . بلکه یستمونه این بعد اول

القول القول کدامه ، القول سخنیست که صداش انسان بشنود ، یا کل سخنهاییست که ولو مکتوب باشد قول اعمست از قول لفظی قول اراده ای قول تصمیمی ، قول تکوینی قول اشاره ای قوله تشریعی تمام اینا قوله ،‌بر حسب آیاتی متعدد در سراسر قرآن قول در انحصار لفظ نیست . مثلن ما ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ  پس قول اعمه ، ولیکن اگر قول لفظ بود ما یلفظو بود دیگه پس قول اعمست از لفظ

این یک ، پس چه لفظ باشد چه لفظ نباشد اون حقیقتی که لفظ ازش حکایت میکند کتابت لفظ اشاره عمل اثبات نفی حتا سکوت ،  اگر مطلبی را از شما سوال کنند و تبیین کنند و شما که عالمو عاقلو عادلی ساکت شوید یعنی قبول دارید قول شماست اگر سکوت کنید سکوت علامت رضا و علامت موافقت است پس نفیش اثباتش عقیده فکر عمل تصمیم اراده تمام اینها قول میتونه باشه بنابراین يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ اختصاص به قول ندارد که فقط اگر من صدای امام علیه سلامو  شنیدم احسنست قبول کنم نخیر روایته ، یا روایت نیست با اشاره ای با سکوتی فهمیدیم که امام علیه سلام نظرش اینه اینم قوله قول حقیقت مطلبست حقیقت مطلب به هرگونه ای بیانگر داشته باشد هر وضعی که بیانگر صادق و حد داشته باشد مثلن فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا در سوره انبیا از آیه عرض می شود که نه تا دوازده عرض می شود که قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ۚ ذَٰلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فثواهن سما،  1748 فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا حالا چیه ؟

1756 گفت بیا 1757 مگر با بیا امکان تحقق دارد لفظ بیا این اراده نیست اگر اراده نیست اگر تصمیم نیست لفظه بیا کسی رو نمیاره لفظ برو کسیرو نمیبره این امرست نهیه بنابراین فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ ، قول خدا چه بوده ، قول الی سما چی بوده قول دخانو سماوی که صدر سماوات شد و قول عرض که صبر عرضی شد و تکامل پیدا کرد این قوله قاعل و قول مقولون فیه چه بوده این قول لفظ نبوده کتابت نبوده تصمیم تکوینی و تصصم تکوینی بوده

تصمیم  تکوینی قَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا بیایید تصمیم گرفت خدا اراده کرد بیایند پس این تصمیم ربانی قولست لفظ نیست اشاره نیست کتابت نیست صلب نیست این اراده است ، قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ تکونست یعنی خضوع مطلق در برابر رضای حق

پس واقعیت خضوع مطلق در برابر اراده حق قول اجابتیست ، واقعیت تصمیم ربانی در اینکه عقل عرض می شود که عرض و سمارو کیفیت بش بدهد این عرض می شود که قول ربانیست پس قول عبارته واقعیت واقعیت تکوینی واقعیت تشریعی واقعیت ارادی تصمیمی که بیانگر این واقعیت ها لفظ است خطست اشاره است سکوتست فعلست صلبست ایجابست بنابراین يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ دلیلش اینست که این اقای معصوم یا اقای تارک از معصوم باشد و بگوید و من بشنوم

نخیر میگن قولو فلانی شنید در عرف مام اینجوریه قولو فلان شنیدست یعنی صحبت کردیم شنیدیم نخیر ، رایش اینه ،‌حالا پس الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ یعنی افکار را رعیهارا چون بحث در اینست که ما باید از چه اتباع کنیم، اتباعه مکلف از امور شرعی این قول را در امور شرعی تقصیرن آنچه از امور شرعیست حقایق شرعیه هست مطالب شرعی هست اگر بیان شد یا به لفظ یا به کتب یا به اشاره یا به چه اگر بیان شد او را استماع کنند

خب ، بنابراین طول تاریخه تکلیف اسلامی زمینه این قولست ، هرکس رعیش چنینست ولذا بر چه مبنا حالا عرض میکنیم  حالا يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ ایا قول هم قوله صحیح ست هم قوله غلطست اگر قول صحیح است قول صحیح و اصح است قول حسن و احسن است یعنی مکلفان خیلی خالصه ربانی کسانی هستن که همه حرفها را از همه کسان بشنون این محاله اصلن

هرکس صاحب نظریست از کافرو مسلمانو شیعه و سنی و عالمو مومنو عابدو این حرفا اصلن شیندن افکار متضاد و افکار متکامل محالست اصلن غیر ممکنست ، پس از قول القول کله اراع نیست کله نظراته شرعی نیست . اولن این تناقض دارند ثانین تناقضشو عرض میکنیم بعد عرض میکنیم ثانین استماعه اقوال و اراعه کله صاحبان رای و کل صاحبان نظر این از محالست  ممکن نیست.

پس چیه ، از فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ چی می فهمیم احسن در مقابل چیه احسن در مقابله احسنه آیا احسن در مقابل سیعست اسبعست نمیشه مثلن بگن که فلان کس ملیارد پول داره و پولدارتر از این فقیره است اون وقت این صننار تو جیبش نیست اخه این صغیر پول نداره تا پولدارتر بشه ، تر در صورتیکه چیزی باشه احسن عرض می شود که اصح اصوح اقوا اغنا اینها 2230 تفسیره ،‌…که دو تا بافضیلت عرض می شود که مشترکن یکی بیشتر داره بنابراین این قول در بعد اول عرض میکنیم بعد دوم عرض میکنیم بعد اول اینست که القول القوله حسن و احسنست

القوله حسن و احسنم چنانکه عرض میکنیم بر مبنای کتاب معصوم است نه اقوال بر مبنای روات متناقض شهرتها اجماع ها و و ، این قول که بر مبنای مبدعه غیر معصوم است اصلن با شایسته توجه نیست اصن بلکه اقوال متکامله ی حسن و احسنی که بر مبنای نظر به کتاب معصوم است اینهاست فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ پس این مرحله اولا

پس احسن بعد اولش از برای کل مکلفان ،‌بله بعد دوم احسنش برای شرع مدارانه ،‌ولی بعد اولی که شامله کل مکلفان است و کل مکلفان باید  يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ باشند 2338 چون نظرات شرع مدارانه قرآنی در آیات قرآن فرق داره دیگه بعضی احسنست بعضی حسن است اما سیعو احسن نه ها کسانی که تحمیل میکنند بر قرآن با پیش فرضها با خیالات با وساعل ناجور قرآن را تبیین میکنند این نه حسن است نه احسن این بلکه یا سیع است یا اسوق اگر برخلاف نص قرآن و ظاهر مستقر قرآن نظر بدن این سیعست و اصوع

بنابراین حسن در نگرش قرآنی اینست که قرآن معصوم را از طریق معصومه با وساعل معصوم نگرش کنند منتها چون ناستعدادها و نگرشها و قدرت فکری فرق دارد احسن داریم و حسن داریم مثلن اگر بین نظر امام صادق علیه سلام و عرض می شود که ضراره تکاملی در کار هست آیا احسن نظر امام صادقه یا نه بله ضراره حسن است ولی امام صادق اضافه بر نصو ظاهر عرض می شود که بتون را دقاعق را رقاعق رو میفهمد حالا حتا در بعد ظاهر در بعد ظاهر و نصم حسن و احسن داریم حسن کسیست که نظر میکند ولی نظرش مطلق نیست

احسن کسیست که نظر میکند و نظرش مطلقه این ظواهر مستقره چون بعضی آیات در نظر اولا در نظر اولا ظاهر در مطلبیست ولی دقت کنیم ظاهر درست به عکسشه مثلن إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ  به إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ استدلال کردن فقها متعسفانه که مشرک بدنش نجسه ولیکن با پنج دلیل از خود آیه قطع میکنیم که نجاست ماله بدنش نیست ماله روحشه دلیل اول ، آیا اشراک کار روحست یا کار جسمست یا کار هردو

مکلف روحست یا جسم روح ، روح مکلفست این روح یا مشرکست یا ملحد بنابراین نجس هم همون روحه این دلیل اول و عدله پنج گانه منتها این ظاهر مستقره ظاهر بدویه بدون توجه و دقت بله مشرک نجس است خب مشرک جسمشه روحش نجستره ولاکن اگر دقت کنیم ظاهر مستقر باشه ظاهر پابرجا و پایدار باشد اونوقت مطلب دیگریه بنابراین اگر برخلاف نصوص قرآن یا برخلاف ظواهر مستقره قرآن نظر بدد این گاه سیعست گاه اصوعست

ولاکن اگر موافق نص موافق ظاهر مستقر نظر بدهد گاه این نظر خوبست ولی مطلق نیست گاه نظر خوبست و احسنست مطلقه بنابراین اگر دوران امر بین قول حسن و احسن در نگرش صحیحه به عرض می شود که احتمام معصوم شد نظر احسن مقدمست این نظر حسن برخلاف عقلست برخلاف لبست برخلاف عقیدست که بعد عرض میکنیم

حالا این بعد اول بعد دوم کسانیکه شرع مدارن شرع مداران قرآنی هستند حقن ایا شنیدن قول حسن و احسن برشون کافیست یا نه قول سیع و اسوع را بشنون و رد کردن قول حسن و احسنو بشنون و باید تقبل احسن ، اصن نظر کردن به حرفهای باطل انسان را تقویت میکند در تعیید حق ، اگر حرفای باطل انسان نداند راهش برای بدست آو.ردن حق راه عرض می شود که صراط مستقیم و مطلقی نخواهد بود بنابراین اگر حرفهای اسوع و سیع و حسن و احسن را بر مبنای قرآن بشنود اون وقت اسوع را رد میکند سیع را رد میکند حسن را رد میکند به احسن عرض می شود که میچسبه و احسن رو قبول میکند

بنابراین مکلفین عباد دو دستند یک عباد مقلدینند یک عباد مجتهیدنن مجتهدین قرآنی عباد درجه اولند و مقلدین قرآنی عباد درجه بعد عباد درجه دوم که کل مکلفانند اینجا احسنشون در مقابل حسنست ولاکن عبادی که شرع مداران عمیق قرآنی هستند چون مراتبشون فرق میکنه بعضی حسن می فهمند بعضی احسن اتباع اسحن در میان حسن و احسن عرض می شود که متعینست

حالا الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ یستمعون یعنی کوشش و کاوش کردن نه اینکه به طور سطحی اقوا را نگریستن عدله سطحی اقوال سطحی نخیر اقوال را عمقن مخصوصن اقواله حسن و احسن اقوال حسن و احسن که بر مبنای قرآنست به طور کوشش کاوش جوشش دقت نگریستن

همانطوری که اصحاب قول حسن و احسن با دقت مینگرند تا حسن شود یا احسن شود کسانی که میخوان تبعیت از احسن کنند باید با دقت بشنوند با دقت یاد گیرندبا دقت تفهم کنند حالا سوال ، آیا الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ که غیر معصومو رو شامل نیست بله شامله که معصومانو شامل نیست چون شمول معصومان شرط داره که القول بگیم که پیغمبر بزرگوار اقوالی را میشنود و به قول احسن که قرآن است قبول میکنه این درست و لاکن در بعد غیر معصومان در بعد غیر معصومان که عبادست که سوال میکنند استماع میکنند سوال

آیا اگر کسی به جوری دقیقست در احکام قرآنی که سوال لازم نداره دقیقست به قول مطلق اگر دقیقست به قول مطلق که دیگه چرا استماع کند  سوال اینست که آیا یستمعون شامل اینجا نیست میگیم هستش برا اینکه استماع یا خودیست یا غیری اگر من و شما و کسانی که تحقیقات قرآنی ندارند اگر افکرای را در نظر دارند احتمالاتی را در نظر دارند در آیه این احتمال هست احتمال هست

صبرو تقسیم میکنند با صبرو تقسمی این حسنو احسن رو کنار میزنند احسن رو قبول میکند بنابراین این فردیم هست یعنی يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ چه قوله خودی چه قول غیر خودی قول خودی را یعنی افکاری که بر مبنای قرآن کرده است در حکمی از احکام یا واجب یا حرام این افکار رو به طور متناوبی میذاره و اون که احسنست میپذیره این مجتهد مطلقه مجتهد غیر مطلق عرض می شود که هم اینکارو میکنه هم اون کارو میکند کسی که غیر مجتهد است این غیر مجتهد حتمن واجبست که تقلیدش از روی اجتهاد باشه

ما یک اجتهاد کو رکورانه داریم و تقلید کور کورانه داریم هم اجتهادش غلطه هم تقلیدش غلطه مرحوم آقای بروجردی فرمودن که مرحوم شیخ طوسی هزار شاگرد داشت هر هزار تا مجتهد نبودن ولی مقلده بودن ، مجتهد نبود ولی جرعت نمیکردن برخلاف شیخ طوسی رای بدن توجه نمیکردن که اگر سند قرآنی درستی بود و برخلاف رای شیخ طوسی بود جرعت نمیکردن رای بدن درست نیست که

پس مجتهدانه مقلد و مقلدان مقلد مجتهدان مقدل که بدون دلیل میپذیرند احیانن چون شهرت است چون اجماع است چون ضرورت است چو نسیره است چون چنین است این بدون دلیله این مجتهد عرض می شود که مجتهیست مجتهد نیست مقلدان مقلدانی که نه عرض می شود که بررسی نکرده دقت نکرده به حجت قیمی دست نیافته  3153

چون من شیرازیم آقای شیرازیه چون من ترکم آقا ترکه من زنجانیم آقا زنجانی اقا مقلدینش بیشترن آقا اسمش بیشتره آقا رو رادیو تلوزون گفته نه فلانی نگفته اینا دلیل نیست بنابراین عرض می شود که این الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ اولن با کوشش و کاوشه قرآنی حالا سوال ، آقایی که مرجع تقلید استو اعلمو اطقاست شما تقلید کنید از کجا بدانید که بر مبنای قرآن است ؟‌

و اگر بر مبنای قرآن بحث میکنه از کجا بدانید حسن است یا احسن است خب این وظیفه کل مکلفان هست که معانیه احکامیه قرآن را ولو سطحن بدانند . برحس روایات امیرول مومنین صلوات الله علیه که ان کتاب الله علی اربعت اشیا علی العبارته والاشارته والطائف والحقایق فالعبارته للعوام ، عبارت چند روز پیش عرض کردم عبارت لفظ نیست

ولی اینکه عبارت ما یعبره لفظ لفظه عبارت لفظیست که معبره از معنا باشد . این اولن ثانین والاشارتو اشاره از معلومه بر لفظه ، اشاره بعد از معناست پس عبارت اینه یعنی معنای سطحیه ظاهریه بی شاعبه حرم را حرم بداند کتب رو کتب بداند امر رو امر بداند نهی رو نهی بداند این کتاب معصوم را از طریق معصومانه ی لغوی و ادبی قرآن دریافت کند حالا چه اصلش عربی چه ترجمش

اگر اصل عربی نمیداند حتمن باید ترجمه ای در کار باشد که این ترجمه ترجمان صددرصد قرآن مخصوصن نسبت به احکام باشد بنابراین اگر ترجمانی در کار نیست مکلفین راهی ندارند اینجا مقصر کیه مقصر کسانی هستند که قرآن را بعنوان ترجمان تحول نداند به لغت های دیگر مقلد فارس مقلد انگلیسی مقلد فلان ترجمه نکردن  حالا بحث های دیگریست که بعد میکنیم

حالا الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ بیاد کوششکند کاوش کند فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ حالا احسنه چیه ، آیا احسن اعلمیت رو باید که مراعات کرد در احسن یا اطقاعیت را هردو رو ، کسی که کسانی که بر مبنای قرآن نظر میدهند بین حسن و احسن برای غیر مجتهد مطلق آیا این حسن و احسن بر چه مبناست ؟‌ البته بعنوان تکامله دیگه کسی که خوب میفهمه کسی خوبتر میفهمه کسی غیر مطلق میفهمه در راستای تفهمه صحیح غیر مطلقق میفهمد کسی در راستای تفهم صحیح مطلق میفهمه حالا این سوال که ایا از احسنه چی درمیاریم احسن اونی که اعلمست به ‌کتاب الله ، قول احسن قول کسیست که به کتاب الله اعلمست ؟‌

یا قول احسن قولیست که تعهدش و تقواش بیشترست یا هردو ما میگیم هردو بلکه تعهد مهمتره آقایون در رساله مینویسند که اگر دوران بین اعلمو اطقا شد اعلم مقدمه ، ما از آیه اسفتاده میکنیم اطقا مقدمست برا اینکه آیا علم تعهد بیشتری میاره یا تقوا شیطان خیلی عالمه ولی تعهدی نداره

بله حالا عالم متعهد اگر عالم متعهد بود دو عالم بودن هردو عالم هردو متعهد ، ولی عالم عالمتر و متعهد متهد تر ، کدوم مقدمست برا اینکه اگر عالم باشد به تعهد یا عالم باشد کم تعهد کمرنگ ترست تدوین احکام وحیانیش ولاکن اگر عالمی که علمش کمتره متعهد باشد این تعهد موجبست که اونچه را نمیداند بگه نمیدانم اونچه را میداند بگه میدانم پس تعهد تعهد عالم از علمو متعهد عرض می شود که قویتره بنابراین در دوران امر بین اعلمو اطقا بر مبنای قرآن ، و الا اعلمو اطقای بر مبنای فقه سنتی مواد نیست اعلمست اطقاست بهتر میفهمد بهتر میداند و تقوا دارد ولی بر مبنای قرآن نیست این خودش باید تقلید کنه 

تقلید از چنین اعلم اطقایی حرامست چون نه حسن است نه احسن ، نه حسن است چون به قرآن ربطی نداره و نه احسن است تا چه رصد که بالاتر بفهمه بنابراین این احسنه یک حسن ببینید حق حق واحده ، این حق واحد راههای دارد یک راه عرض می شود که عالمانه ی قویتر ، یک راه عاملانه قوی تر ،

آیا راه عالمانه قویتر احسن میکند ؟ احیانن، آیا راه عاملانه تقوای قویتر احسن میکند بله ،‌بنابراین هردو راه شرطه اگر بخواید مطلب احسن را از آراعه حسن و احسن بدست بیارید احسن است که هم اعلمست به قرآن هم اطقاست نسبت به قرآن

اعلمه نسبت به قرآن که اعلمیت و اطقاییت هردو احسنو اثابت میکنه و الا اگر اعلم غیر اطقاست احسن نیست . اگر اطقای غیر اعلمست احسنست ، چون تعهد بیشتر است عرض می شود که علمست ‌

بعد أُولَٰئِكَ حالا بحث داریم بازم ، دنبالش ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ این های حصره، این هایند که عباد من هستند ، و اینا هستن که اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَند ، أَنَابُوا إِلَى اللَّهِ اند لَهُمُ الْبُشْرَىٰ یند عبادن ، يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ ند يَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ اند أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ اند

خب هدایت عرض می شود که بر مبنای ضرورته ما سه صرات داریم صرات الذین انعمت علیهم یک صراط ،  غیر المغذوب علیهم صراط مغذوب علیهم ولضالین صرات ذالین حال اینها چه صراتین اینها صرات انعمت علیهم أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ اینهاند که خدا 3817 کرده هدایت به صراط مستقیم کرده بنابراین اگر صراط مستقیم را در فهم احکام ربانی انسان بخواد این شرایط دارد حالا مقابل صراط مستقیم دو صراته یک صرات مغضوبن علیهم است اینو فکر کنید آقایون یک صرات مغضوب علیهم یک صرات ضالین

صراط مغضوبن علیهم که ضد خداست ، ولی صرات ضالین بینابینه هم راهه هم بیراهه هم درست دارند همناردست بنابراین کسانیکه اجتهاد کنند یا تقلید کنند و اطباع احسن ندارند دو جورن یا نه اطباع احسن داند نه اطباع حسن دارند اطباع سیعو اسوع دارند مغضوبو علیهمند یا نخیر اطباع احسن ندارند اطباع حسن دارند حسن چون هم هدایت است هم ضلالت اینها عرض می شود که ضالینند بنابراین کل مسلمان ها از مجتهدان و مقلدان از ضالینند

از عرض می شود که انعمت علیهم نیستن چون الذین انعمت علیهم کسانی هستند که این شرایط رو درش تعقل کردن و بعد هم باز تتمه بحث داریم که باز مطالعه میکنیم و فکر میکنیم .

بر مبنای کتاب معصوم باشه چون قولی قابل استماع و تقبلست که معصوم باشه، اگر قول عرض می شود که معصوم نباشه قابل استماع و تقبل نی اصلن برا اینکه ما ماموریم عرض می شود که آیه ذکر ۚ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ماموریم که با ذکر تماس مستقیم داشته باشیم تماس با ذکر دو جوره یا اطباقه حسن است یا احسن بنابراین این محرزه که ما در پی جستن احکام از طریق معصوم اون وقت قول چیه ؟

قوله بر مبنای معصوم حسن و احسن داره ولی قول بر مبنای غیر معصوم هم سیع است هم اسوع یا سیعو اسوعه ولی قول چارجوره  یا سیعست و اسوع که مغضوبون علیهم است که عرض می شود که مبدع وحیانی نداره یا نخیر مبدع وحیانی داره اگر مبدع وحیانی دارد حسن و احسنه آیا مبدع غیر وحیانی یا مبدع ضد وحیانی حسن است در نظر حق؟

ببینید عقل مشرع نیست چون بحث کردیم قبلن عقل مشرع نیست عقل میتواند دریافت کند با نظر مطلق که حکم شرع چیست و این دریافت لازمه چرا برا اینکه کل احکام را شرع در کتاب و سنت بیان کرده این بحثو مفصل گفتیم نمیدونم اون روز بودین یا نه بنابراین اگر حکمی که حکم الله است نه حکم بشری نه حکم عقلی حکم الله است و معصوم است این حکم الله را از چه باید به دست بیاریم از کتاب الله

از کتاب الله به دست آوردن چارتا نیست دوتاست فقط حسن است و احسن دیگه سیعو اسوع سیعو اسوع یا مغضوبون علیهم است یا ضالین است پس قول حسن و احسن قول احسنش انعمت علیهمه قول حسنش که کمتر از احسنه بینابینیه در میان ضالین است در حقیقت

4150 که معصومینن فقط

بله ، بله بله ، شکی نیست . بله شکی نیست .

صحبت هایی که مربوط به شرعه بله من چی بخورم ابگوشت بخورم دیگه مطلبی نیست صحبت شرع صحبتی که شرع روش نظر داره یا واجب یا حرامه ،‌مخصوصن واجبه در واجبات و محرمات درونیو برونیو شخصیو اجتماعیو این حرفا اگر مجهول باشه سوال میکنیم اگر محرض مبین باشد واضح باشد بر مبنای کتاب معصوم سوال نداره ‌کمااینکه عرض کردیم سوال پنج قسمه

ببینید ما از آیه ذکر چی استفاده کردیم فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ و  وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ذکر قرآنه دیگه بنابراین ذکرست که مورد سواله بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ اولن بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ ثانین ذکر بنابراین بینات و زبر که کتب انبیاعه قبلست و ذکر که قرآن است این مورد سواله پس سوال استماع سوال بحث ولی دریافت حقیقت فقط مربوط به کتاب معصومه متنها یا کتاب معصومو معصوم تبینین میکند یا غیر معصوم

اگر غیر معصوم تبیین کند غیر معصوم باید معصومانه برا اینکه وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ دلیلست بر اینکه امکان دارد ما اعتصام کنیم به حبل الله در بعد علمی

بعله، درسته ، ولی آقایون بعضی میگنگ که تقلید اعلم واجب نیست همین امرو دیدم بعضی آقایون که اسمشونو نمیبرم میگن که تقلید اعلم واجب نیست .

حالا بعضیا چون میدانن اعلم نیستند میگن تقلید اعلم واجب نیست که مقلد واقع بشن .

ما میگیم این اعلم هام جایز نیست .

باید کوشش کاوش کرد که احسن بدست اورد که چون احسن یا خود حقست یا اقربه علل حقه .ولی حسن ابعد الحقه تا چه رصد سیعو اسوع که مضاده با حقه