جلسه هشتصد و چهارم درس خارج فقه

مسائل مستحدثه (اجتهاد و تقلید)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

در اینکه قرآن شریف بر مبنای کل مبانی علمی و عقیدتی درونی و برونی نصوصی از آیات مقدسات قرآن احسنول قول هست شکی نیست معذالک چون بحث در آیه هیجدهمه سوره زمرست که فبشر عباد ، الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ  اضافه بر آنچه عرض کردیم آیاتی دیگر احسنیت قرآن را به قول مطلق اثبات کرده از جمله سوره یوسوف نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ احسن القصص در نقصو دو بعدیست یک بعد سوره یوسوف که حکایت درسته وحیانی یوسف را خدا در سوره یوسوف تبیین کرده

بعد دوم بعد دومیست بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَٰذَا الْقُرْآنَ وحی قرآن بما هو قرآن در بعد عمومی احسنول قصصست و دربعد خصوصیه قصه ها و حکایت های راجبه یوسوف سوره یوسوف احسنول قصص است همچنین در سوره زمر آیه بیست سه ،‌اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ، این احسنول حدیث که در اینجاست نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ این قرآنه منزلست

و احسنول حدیث به قول مطلقست احسن شخصی و احسن نصبی نیست بلکه احسن مطلق است . و در همین سوره آیه پنجا پنج وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ احسن ما انزل الیکم من ربکم بینه منزلهای وحیانی احسنیت مطلقه در انحصار قرآنست و همچنین سوره هیفده آیه نه إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ التی عرض می شود که اشاره به محذوف دارد اون طریق ها علم ها اخلاق ها عقیده ها عمل ها و کل راه های هدایت ربانی در این قرآن به طور مطلق احسنست و اقومست.

اقومست پایدارتر ،‌اقومست پر قیمت تر اقومست ثابت تر ، که از قیام و از قوام عرض می شود که مشتقه ، خب حالا ما بر مبنای این آیات بطور خصوصی و بر مبنای آیاتی به طور عمومی مطمعنیم که اگر حسنی در قرآن هست احسنش اگر حسنی در اسلام هست احسنش قرآن است . حسن حدیث رسول الله صلوات الله و سلاموعلیه است ، اونکه ثابته منتها این حسن در صورت مقایسه با قرآن ثابت مثلن که این از رسول الله صلوات الله علیه ثابت فرض کنید.

ولیکن به دونه توجه به قرآن ثابته ولی با توجه به قرآن اگر این حدیثه منقوله متواتره از رسول الله برخلاف قرآن بود این از حسنیت هم میوفتد و سیع و اسوع میشه بنابراین احسن به قول مطلق احسنه وحیانی در میان کل وحی های کتاب های آسمانی تا چه رصد به سنت قطعی احسن مطلق قرآن

حالا بر میگردیم به آیه آیه هجده سوره زمر فبشر عباد الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ سوال ،‌آیا در اطباعه احسن شرطست صاحبش حی باشد ولدو زنا نباشد بچه نباشد ،‌دهاتی نباشد، شرتهایی را که احیانن به طور اجماع کرده اند آیا اینها شرطست مرد باشد زنده باشد ، بلوغ رسمی داشته باشد طاهرول ولاده باشد این شرطها هست ؟‌هرگز

مثلن اگر فرض کنیم کسی زنست ، و لاکن به قول مطلق احسن قولن هست ازنظر علم بر مبنای قرآن و اطقا هست ،‌هم احسن هم اطقا اگه اینطور باشه چنانکه دیروز مثال زدم ، اگر زینب سلام الله علیها تشریف میداشتند با اینکه دارای مقام عصمت مطلقه علیا نیستند اما عصمت علمی و عملیه مادون عصمت مطلق علیا دارند که شش معصوم دریافت کردن ایا نقشی داشت مرجع دیگران ؟

مرجعیت شیخ طوسی ها علامه حلی ها بروجردی ها خمینی ها ودیگران نقشی داشت ؟‌بلکه همه اینها طرن با کمال اجتهادشون اعلمیتشون اطقاعیتشون از اعلم و اطقای مطلق که زینب سلام الله علیها است باید تقلید کنند چنانکه دیروز عرض کردم اجتهاده مجتهده در اجتهاد دانی باید از مجتهد در اجتهاد عالی و اعلا عرض می شود که تقلید کنند و اینرو بحث بعدن خواهیم کرد

خب بنابراین مرد بودن شرط نیست بله مرد بودن در رسالت شرطست به نص آیات ،‌مرد بودن در امامت به معنی خلیفه معصوم و رسول بودن شرطست اما مرد بودن در قضاوت شرط نیست ، در امامت جماعت شرط نیست اگر مامومین زن باشند در قضاوت ،‌در امامت جماععت برای زنها در عرض می شود که مرجعیت در چیزای دیگره شرط نیست فقط در رسالت و در امامتی که خلافته معصوم و رسول است پس شرط مرد بودن اگر هم در روایاتی باشد قابل قبول نیست مثلن فرض کنید ،‌اگر زنی احسن قولن هست ،‌و مردی مادون اوست هردو مجتهدن هردو با تقوان اما این زن احسن قولن هست هم علمن و هم از نظر تقوا

آیا  اینجا به گفته برادران فقیهی که بعنوان شهرت یا اجماع میفرمایندکه تقلید زن حرامست و تقلید مرد باید کرد ، این باید گفتش که آیا برخلاف نص آیه تقلید احسن قولن رو که این زنست بزاریم کنار و تقلید مادون که حسن است فرض کنید

مخصوصن در صورتی که فتاوای ایندو باهم فرق کند تقلید مادون تقلید سیع و تقلید اسوعست . یا اگر زن و مردی هردو در یک ترازند در بعد اعلمیت قرآنی و در بعد اطقاعیته قرآنی در یک بعدند ،‌ایا باز ترجیح با مردست هرگز،‌مخیرست مکلف چه از این مرد تقلید کند و چه از این زن ،‌این در بعد رجولیت  که شرط نیست .  

در بعد مادون تکلیف بودن ، اگر کسی مادونه تکلیف هست ولی مکلف است البته امام زمان که در چار سالگی امام شد امام رسمی شد مکلف است تبعن ولاکن ما مادون تکلیف رسمی رو داریم بحث میکنیم کسی که مادونه تکلیفه رسمیست که از ده سال کمترست مثلن ،‌ آقایون میفرمایند که تقلید شخصی که مادون تکلیفست درست نیست جواب، آیا امام زمان که در سن پنج سالگی امام شدن و معصوم شدن مانند سایر معصومان محمدی صلوات لله علیهم ایشون مقلد نیستند ؟

مقلدن ، یا مقلدن، یا نه مقلدن و ننه مقلدن ،‌مقلد که نیستند امامه معصومه اگر مقلد نیستند مقلد هم نیستند یعنی مقلد غیره امامه کسی که مادونه امامست به مقدار بسیار بسیار زیاد علمن عملن تقون عقیدتن آیا تقلید جایزه احسن قولنه ؟‌احسن قولن امام زمان معصوم است یا احسن قولن کسانیکه مادون حضرتن در بعد در ابعاد عصمت ،‌بنابراین مادون تکلیف بودن منافیه با تقلید نیست اگر شراعط احسن قولن درش جمع باشد ‌که اطقا اعلم و اطقا بر مبنای قرآن باشد

حالا مثال دیگر،‌مثلن علامه حلی ،‌خاستم عرض کنم علامه حلی که در سن هشت سالگی ظاهرن مجتهد شد اگر در سن هشت سالگی مجتهد شد رو اگر عرض میکنیم اگر اقوا بود علمن و تقون از کل مقلدین و از کل مجتهدین ایا تقلید ایشون جایز نبود معصومم نیست ببیند منات احسنه ،‌فبشر عباد الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ پس اطباعه غیر احسن جایز نیست

عرض کردم، کسی که مجتهد است فوق تکلیفه،‌کسی عرض کردم البته کسی که مجتهد است فوق تکلیفه

بله بله ، چون فوقه تکلیفه امام زمان مکلف بود در پنج سالگی یا نبود

اصولن تکلیف که میاد تکلیف موقعی میاد که بداند خدا بتواند بداند خدایی هست و رسولی هست معادی هست این بداند تکلیفه حالا یه سالگی باشه دو سالگی باشه ،‌پنج سالگی باشه هشت سالگی فرق نمیکه تکلیف مکلفه نمیشه گفت مکلف نیست

تازه برفرض برفرض بگوییم که بر حسب محال بگیم مکلف نیست این غیر مکلف اگر احسن قولن باشد منجزست و منحصر به فردست که تقلید ازین بشه در صورتی که عرض می شود که برابری ندارد و عرض می شود که همه بازنشستن

مهمتر از همه قضیه زنازادگیست،‌آقایون کلن شرط کردن که حاکم شرع مرجع تقلید ،‌ و کسانیکه به این مقامات هستند اینها عرض می شود که باید زنا زاده نباشن سوال ،‌چرا؟ آیا زنا زاده خودش گناهکارست ؟ آیا زنا زاده خود خیشتن را به زنا تولید کرده است ،‌یا پدرمادر گناه کردن

اگر زنازاده در عینه زنازادگی اعلم و اطقا شد این مقامش بالاترست از کسی که ولادتش طاهر بوده چرا برا اینکه کسی که ولادتش طاهر بوده این کار سختی نیست که مقام عالی برسه ولی کسی که زنازاده باشد این کار سختیست پس این پیمودنه راهه  دشوارتر از حالت عادیه ولادت طهارت این موجب اینست که تکلیفه بیشتر و احترامه بیشتر و تعظیم بیشتری داره باشه وانگهی  اگر بر فرض محال یا بر فرض محال نه

بر فرض کم ،‌ بر فرض کم یک کسی محققن زنازاده بود،‌ ایا جایزست یا راجحست یا واجبست بر مقلد که تفتیش کند که این زنازادست یا نه تفتیش جایز نیست ایا تفتیش از احوال دیگران که آیا عادلست یا عادل نیست یا چنین است چنان نیست به طور کلی جایزست بله در بعضی جاها جایزه ولیکن آیا تفتیش از اصله نسب که از زناست یا غیر زناست جایزست یا نه جایز نیست

چرا کاری که کسی خودش نکرده است و برای او کرده اند و موجب لکه است از برای او موجب ننگی و بی احترامیست برای اون چرا اینو برملا کنند و ظاهر کنند اولن ثانین اگرم ثابت بشد کسی ولدوزناست مع ذالک این ولدوزنا در صورتی که اعلم و اطقا و احسن قولن باشد و دیگران مادون او باشند آیا تقلید مادونشون که طاهرول مولد هستند ابن و امن طاهرول مولد هستند معصوم زاده هستن اصن پیغمبر زاده اند امام زاده اند امام نیستن پیغمبر نیستن ولی از نظر زادن پیغمبر زاند امام زادن پسر بلافصله پیغمبر پسر بلافصله امام یکی از پسران امام رضا علیه سلام شرابخور بود دیگری امام شد حالا اگر پسر بلافصله امام و پیغمبر این عرض می شود که با طی مراتب خوب علمیو عملی به مرحله بالای اجتهاد رسید ولاکن کسی که زنازاده است از بین امیه است از بنی عباست است زنازاده قطعیست ولی مقامش بالاتر رفت تقلید کدوم جایزه ؟

باید تقلید کنیم واجبه احسن ،‌احسن قولن است به نصه آیه پس نصه آیه احسن قولن را در ابعادی که عرض کردیم مقدم میداند بر تمام اشخاص چه زن باشد مرد باشند طاهرول مولد باشند زنازاده باشند مادون تکلیف رسمی باشند تکلیف رسمی باشند هرچه باشند عرض می شود که احسن قولن عرض می شود که مقدمه

سوال ، آیا کسی که احسن قولن هست مادامیکه احسن قولن هست مقلد نیست و مقلدست اگر از احسن قولن بودن افتاد اجتهادش سبک شد از اجتهاد افتاد باید از کسی  دیگه تقلید کنه میگن مرحومه آقا باقربهبهانی به سن صدسال رسید ایشون قبلن اعلم بودن اطقا بود ولی به سن صد سال که رسید اجتهادش کلن فراموش شد ،‌و تقلید کرد از اعلم بعد از خودش آیا این عمل درسته یا نه درست نیست

چرا ؟ برا اینکه اعلم از آقا باقر بهبهانی فعلن اعلمست از اون زمانی که آقا باقر بهبهانی اعلم بود یا نه ؟‌ اعلم نبود که ببینید وقتی که این فکرشو از دست داد اجتهادو از دست داد حافظرو از دست داد حالا نه عالمه نه اعلم ولاکن قبلن اعلم بود یا نه بنابراین قول قبلیه او احسن قولن است پس باید تبعیت کند از خود قبلیش تقلید کند از خود قبلیش چون خود قبلیه او اعلم و اطقا بود است بر فرض بنابراین تقلید از دیگران کلن جایز نیست

یا آیا حیات شرط است ،‌در دو سه بعد بحث میکنیم آیا تقلید ابتداعیه حی واجبست ،‌ یا تقلید استمراریه میت هم جایز است ،‌یا تقلید ابتدایی میتم جایز است ؟‌اصولن آیا حیاته اعلم اطقا حیاته کسی که احسن قولن هست شرط است در تقلید چرا شرطه برا چی شرطه عمده حیاته علمیست حیات در بعد علم در اعلمیت حیات در بعد اطقا بودن و لذا رسول الله وفات فرمودن و اعمه وفات فرمودن امام اخرش دسترسی بشون نیست آیا از اینا تقلید نکنیم ما چون  مرده اند

مرگه جسم دلیل برمرگ روح نیست بله ، اگر کسی زنده است و علمش کمترست و تقواش کمترست این در مقابل کسی که اعلم اطقاست و مرده است او حیست ، ااین میت او احیاست این حیست اونی که حیاتش بیشترست جسمش مرده کسی که در جسم مرده است اما حیات روحیش حیات علمیش حیات تقواییش بیشتر بوده است مادامیکه که این زنده به اون درجه نرسیده یا بر او تقدم نیافته او مرجعست بنابراین اینکه آقایون شک میکنند بیشتر تقرین اجماع دارند در اینکه تقلید ابتدایی میت جایز نیست چرا جایز نیست ؟

اگر شخص میت هیمن الان مرده ، اعلمیت اطاقعیت دست نخورده فقط به جسمش دست خورده  که مرده آیا چون جسم را از دست داده است احسن قولن نیست ؟‌اعلم و اطقا نیست پس چرا تقلید ابتدایی جایز نباشد واجبه واجبست بر دیگران از این میت تقلید کنند . ولو هزار سال پیش مرده هزار سال پونصد سال بیشتر کمتر مرده ولی شما محرز محرز کردین یا احتمال میدید یا احتمال عقلایی میدید با تفتیشو پی  جویی و دقت و بررسی یا محرز میدانید اعلمه اطقاست یا احتمال عقلایی میدید

دست احراز محرزست واجبست از او باید تقلید کرد با فاصله عرض می شود که مقدار زیاد سال ،‌و در صورت احتمال هم احتماله احسنیت باز در بعد یقین و احسنیت این عرض می شود که منجزه بنابراین نه مرد بودن نه طاهرول مولد بودن نه در سن تکلیف معمولی بودن نه زنده بودن نهدر استمرار نه در ابتدا شرط نیست .

این چهار شرط کلن برخلاف نص عدله ایست که اقوا و اظهر و ابینه اون علده همین آیه مبارکه است که فبشر عباد الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ

مطلب دیگر …

بعله، حرف خوبیست،‌اعلمه اطقای مطلق که مساوی هم ندارد اگر کلن از دین برگشت ما تقلید از او در حال ارتداد نمیکنیم بلکه تقلید از حالتی که مسلم بودو اعلم بودو اطقا میکنیم احسنه دیگه آیا این شخص قبل از اینکه حالا بر فرض محال دیگه بر فرض محال اگر این شخص مرتد شود یا کافر شود یا فاسق گردد شرطی یا شروطی از شرایطه مرجع تقلید از بین برود ایا در اون حالی که شایسته بود اون حال اعلم اطقای حسن هست یا نه بنابراین اگرم خودش برگشت مسلمان شد و اعلم اطقا نبود باید از خود قبل تقلید کند از خود قبل یا خود فعلی خود بعد نه

از خود قبل که احسن است یا از خود عرض می شود که فعلی

دنبال او راه نیموفتیم ما دو بعد داریم یک بعد نفیه یه بعد اثباته

یک بعد نفیه ، اول چنین فرضی که محال واقعن محاله

حالا برفرض محال اگر چنین شخصی بود ما دو حساب باش داریم یک حساب سلبی یک حساب ایجابی حساب سلبی کلن اورو انکار میکنیم تکذیب میکنیم تکفیرو فلان این حرفا بعد ایجابی به احسن قولن او عمل میکنیم و اسم او رو نمیاریم اسمش را رسمش را شخصش را فقط ما تقلید میکنیم از فکر قبلی که این فکر احسن قولن بوده این درسته چه اشکال داره اشکال دیگری باشه برطرف میکنیم

سوال ، خب حالا سوال ،‌آیا شورای فقیهانه قرآنی اقواست یا فکر شخص واحد که اعلم اطقاست‌، قبلن عرض کردیم و امرهم شورا بینهم اگر چند نفر مجتهده قرآنی با اینکه در علم و تقوای قرآنی درجاتی دارند یا مساوند یا درجاتی دارند در اینکه درجات دارند ایا اگر مساوی بودن از یک یک اینها تقلید میشود کرد چون اعلم اطقان در صورتیکه برابر بودن یا نخیر ،‌ چه برابر باشند چه نابرابر باشند آیا برابر بودنه اینها و نابربار بودن اینها در بعد شورا اقواست یا در بعد عدم شورا ؟

آیا پزشکان درجه اوله یکسان یا پزشکانه نا همسان در یک بیماری بسیار معزلی شور کنند تبلور فکریشون قویترست یا شور نکردن قویتره ، شور قوی تره دیگه بنابراین تقلید شخص ولو اعلمه اطقای مطلق باشد و دیگران از او کمتر باشند درجه یا درجاتی از نظر علم و تقوا پایینتر باشند تقلید از این یک فرد باید گفت جایز نیست پس چه کنیم باید که شور کنن دیگه

یا وادارکنیم شور کنند یا اگر شور نکردن تخلف کردن همشون از عدالت ساقطن این یه مطلب ،‌مطلب دیگه در صورتی که …

بعله ،‌احسن قولن احسن چون هم احسن در بعد علمیست هم احسن در بعد تقوایی مگه اینطور نیست احسن در بعد علمی اکشفت احسن در بعد تقوایی اعهدست ،‌تعهد دیروز عرض کردیم تعهد قویترست از کشف شیطان علم دارد وکشفش خیلیم قویست ولی تقوا ندارد

بنابراین اگر دوران امر بین اعلم و اطقا بود اطقا مقدمست چون اعلم اکشفست ولاکن اطقا اعهدست کسی که تعهدش بیشتر از نظر ایمانی اگر نیمداند میگه نمیدانم اگر دیگری بهتر میداند میگه دیگری بهتر میداند بنابراین بحثیست که بعدن خواهم گفت حالا سوال آیا در صورته عدم امکان شورای فقیهانه قرآنی چه باید کرد شورا دو جوره یک شورای حیست یک شواری میت

شورای حی یعنی تعدادی از فقیهان قرآنی با هم باشند و بعد شور کنند در اثر شور رای واحد مطقنه مسلم این مرجعیت دارد برای کل مکلفان ، اگر شورای زنده نبود یا به علت اینکه فقیه قرآنی دیگری نبود یا اگر هست شور نکرده اند ،‌آیا شور میت کافیه یعنی فقهای قرآنی در طوله تاریخ اسلام نظراتشون را کتابهایشون را ببینیم و با این افکار انباتی که عرض می شود که تقوای مقایرت دارن با اینها شور کنیم انقولت قولت انقولت قولت انقولت قولت این جای شورای هی رو میگیرد

روی این اصول تقلیدها نوعن بی اشکال نیست اجتهادها نوعن بی اشکال نیست مرجعیت ها کلن مشکلست ، مرجعیت در انحصار احسن قولن هست و احسن قولن در انحصار قرآنه حالا مقلدین که نوعن قاصرن ، این مقلد که قاصرست چگونه يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ باشد ؟

بحثیست دیگه ،‌فبشر عباد وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ اگر قول را بشنود نمیتواند تشخیص احسن و حسن بده چه کنه قاصره دیگه ،‌هم قاصرست هم مکلفه باید چه کرد جواب اینست که اصولن محکست هرقدر انسان قاصر باشد هر قدر بی سواد باشد هرقدر کم تشخیص باشد میتواند مواردی از نصوص و ظاهر قرآن را حجت بگیرد که اقا برخلاف این نص فتوادادی

اگر شما وکیلی در دادگستری دارید اگر کتاب قانون ملاحظه کنید و این وکیل در یک مورد برخلاف نص قانون عمل کند باز وکیل شماست ؟ دشمنه ، وکیل شما در صورتیست که بدانید طبق قانون نظر میده اما اگه یک جا دوجا حتا یکجا برخلاف قانون نظر داد این احمال کرده توجه نکرده یا دیده قانون رو برخلاف قانون نظر داده یا قانون رو ندیده برخلاف قانون نظر داده درست نیست .

حالا مقلدان ،‌دارای هر زبانی باشند هر فهمی باشند ولو کوتاه ترین فهم میتوانند به ترجمه های قرآن مراجعه کنند با اینکه ترجمه مطلق نیست به ترجمه های قرآن مراجعه کنند خب حرمه حرمست ، آیه سوره نور که االزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ ۚ وَحُرِّمَ حرمتم نیست که بتونن برگردن ،‌حرم نکاح،‌وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ آخه بعضیا خاستن عذر بیارن که این حرم یعنی زنا ، زنا حرامست

آیا بر مومنین زنا حرامه بر فاسقین زنا حرام نیست بر مومن عادل زنا حرامه بر فاسق حرام نیست بر کافر حرام نیست بر مکلفی که یهودیست نسرانیست حرام نیست این اولن ، ثانین خب اگر اهل لغتم باشن حرم نه حرمت ، اگر ضمیر حرمه به زنا برگردد عرض می شود که خب حرمت ،‌ولی حرمست این نکاح ،‌این نکاح زانی با غیر زانیه و نکاح زانیه با غیر زانی حرم ،  آقایون اینجور گفتن که احیانن گفتن شنیدم که قرآن کتاب حکم نی خبر داره میده خدا خدا خبر میدهد که حرامست از کی خبر میده از شیطون خبر میده ،‌ از دیگران خبر میده یا خودش خبر میده خودش خبر وحیانی از وحی خودش میده یا خبر شیطانی از شیطان میده یا خبر نه وحیانی نه شیطانی چه حرفیه اخه حرفاییت که ادمو گیج میکنه در هر صورت

حالا از این موارد نص قرآنی که در هر ترجمه ای حرم حرم است در هر ترجمه ای کتب وجوبه در هر ترجمه ای حرام و اجب حرام واجبست ،‌اگر فقیهی که مرجع شماست اعلمست اطقاست چه هست چه هست چه هست برخلاف این آیه عمل کرد از مرجعیت تقلید میوفته هم فسق علمی دارد هم فسقه عملی دارد بنابراین قاصران با مراحل قصورشون مراحله مختلف قصور دارند که علم دارد کمتر علم دارد بیشتر علم دارد تمام میتواننند تشخیص بدهند يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ استماع کنند قول رو

نظر فلان آقا چیه در این مورد در این مورد چیه این رو بررسی کند که این آیا احسن است حسن است اسوع است سیع است میتواند تشخیص دهد  بنابراین شخص مقلد نباید اجتهاد کند ،‌اینطور نیست که مجتهد مطلقست در اجتهاد و مقلد و عامی مطلق است در عرض می شود که تقلید ،‌نخیر همانطور که اجتهاد از روی دقته بر مبنای آیات قرآن و سنت باید باشد تقلیدم باید اجتهاد باشد تقلید دو تقلیده یک تقلید 3018 که اگر زنده موندیم بعدن خواهیم خوند که اما ان کان من فقها حدیث مفصلیست در تبصرل فقها ذکر کردیم

تقلید دوجوره یک تقلید کورکورانه است و یک تقلید با بصارت است ، تقلید با بصیرت و بصارت که پیجویی خود را در یافتن اعلم اطقای قرآن و سنت در حد امکان بکند و برسد ،‌اگر این رسیدنش نارس بود و واقعن اشتباه بود باز این محذوره ،‌ در صورتیکه رسیدگی کند

ولاکن اگر تقلید از کسی همشهری ماست مقلدینش زیادترن رادیو تلویزیون اون رو گفته اون شیشتارو گفته بقیه نیستن بقیه آدم نیستن غیر از مجتهد نیستن خب اینها خودش تقصیره چون باید با مبنای شرعی اعلم اطقا پیدا بشه . اگر مبنای خیالی مبنای حوسی مبنای هم شهری گری مبنای چنین چنان باشد این مبانی اصلن عرض می شود که درست نیست .

روی این اصل این شخصی که میداند مرجعش خلاف کتاب الله فتوا میدهد یا نمیدانند موافق یا مخالفست در اصل که میداند که کلن حرامه اگر نمیداند باید کوشش کند کاوش کند جدیت کند بداند بداند که تخلف دارد یا تخلف ندارد بنابراین شخص مقلد هم تقلیدش بر مبنای اجتهاد است . پس اجتهاد در کل امور نظری واجبست

اگر کسی مجتهد مطلقست نظر مطلق مجتهد بعضیست نظر بعضی ،‌مقلد مطلق است نظر اجتهاد تقلیدی بنابراین اجتهاد و کوشش و کاوش در کل ابعاد نظریات مختلف لازمه . حالا اصولن تقلید در چه مساعلی باید کرد آیا در اصول دین باید تقلید کرد نخیر اجتهادیست آیا در کل فروع باید تقلید کرد در این نماز اصولن واجبست روزه اصولن واجبست با شرایط البته نماز روزه عرض می شود که و سایر واجباتی که 3241 واجبست چیز است تقلید لازمه ،‌تقلید در چیزیست که قابل شک باشد اختلاف باشد

یا اختلاف باشد یا امکان اختلاف درش باشد ،‌سوال ،‌بنابراین مساعلی که از نظر فقه معلوم ضروریست تقلید باید درش کرد یا نکرد هم باید و هم نباید هم اجتهاد مثبت منفیست هم تقلید مثبت منفی مثلن از جمله ضروریات فقه ظاهر نه ضروریات فقه صددرصد علما ،‌فقه ظاهر اینست که محرمات رضایی آقایون کلن میگن که هفتاست یا چاردتاست خب این ضرورت فقه ظاهری آیا این ضرورت فقه ظاهر کافیست که در تقلید نباشد یا اجتهاد باشه نخیر برای اینکه برخلاف نص قرآنه

یا احتمال عقلایی تخلف اختلاف هست بنابراین اگر احتمال عقلایی قرآنیه سنتی در تخلف اختلاف اصلن نباشد مثله اصول ثلاثه عقیدتی یا مثل اصله فروع احکامی تقلید اصلن معنا نداره اجتهاده ،‌و اما اگر بدانیم اختلاف است ،‌یا احتمال عقلایی بدهیم اختلاف است یا با کوشش و کاوش اختلاف در بیاریم یا در صورتی که کل علما چنین نظر دادن ممکنست کسانی که نظرشون به ما نرسیده کتاب نداشتن کتاب نداشهت ممکنست اونها خاتلاف داشته باشند این امکانات موجب عرض می شود که اجتهاد صحیح و تقلید صحیح است و بسیار موارد داریم که فقهایی که نوشتن و نظراتشون بین است اجماع دارند اجماع دارند ولاکن این برخلاف نصوص یا برخلاف ظواهری از کتاب الله است اینا مساعلیست که ما در تبصرل فقها مفصل بحث کردیم ولیکن باز بحثها بعنوان تبلور بعنوان تکامل عرض می شود که در این مورد خواهد بود.

این حدیث عرض می شود که عسکری صلوات الله و سلامو علیه که فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ بعد از حدود دو صفحه بیانه ،‌دو صفحه که عرض می شود که تقلید یهود چجوره تقلید صحیح چجوره تقلید غیر صحیح چجوره که فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ  یک مقداری اشاره کردیم ولاکن برای فردای بحث انشالله به طور مفصل این حدیثو میخونیم و کسانی از حدیث ممکنه استفاده کنن که اگر کسی اینطور باشه  تقلید جایزه دیگه نداره اعلم ،‌میگیم اولن نداره اعلم نیست چو نزمینه بحث اعلمیت نیست و ثانین وقتی که به نص آیه قرانی ثابتست که اعلمیت و اطقاعیت بر مبنای کتاب و سنت لامزست این حدیث رو تبیین میکنیم اگه حدیث مطلق است این حدیثو تقلید میکنیم

شما این حدیث رو ظاهرش رو میتونید 3604 چون در اون زمان اصلن تقلیدی نبوده .

نه ببینید در اون زمان کسی که دسترسی به امام معصوم نداشته چیکار باید بکنه ؟ اهل ذکر کیا هستند. تقلیده دیگه ببینید چه در زمان معصومم همینطوره ،‌ زمان ،‌ به این شکل اصلو عرض میکنیم وقتی که دسترسی به امام معصوم به امام حسن عسکری دسترسی نیست وقتی دسترسی نیست چیکار کنیم فرجعو الا روات احادیث روات احادیث چجور ،‌روات احادیث کلن یا نخیر اعلم طقا کلن در این حدیثه ولی در این حدیثم با تعمل بحث این موضوع نیست که شرط اعلم اطقاست نه بحث در اصله جواز تقلیده

جواز تقلید از عالمی که برخلاف تورات نظر میده راجبه یهود برخلاف نظر میده جایز نیست ولاکن اگر با تقوا باشد چنین باشد چنان باشد جایزه ،‌جایز است یعنی واجبست نخیر فللعوام ،‌این جواز و این وجوب با شرایط دیگرست که اعلمیت و اطقاعیت باشد بر مبنای آیه سوره زمر

اصلن ارتباط با قرآن پس کسانی که از مجتهدین از مجتهدین بزرگوار که هستند ‌کسانیکه اعلمیت رو شرط نمیداند عقل ندارند ؟ عقل دارد.

شکی نیست بله ولی در حدیث مفصل بحث خواهیم کرد به یاری خدا

اما من کان من الفقها ، فقیه باشه اولن یا فقیهم ، ثانین 3755 که بعد روش کلمه کلمه بحث کنیم انشالله

مرجع تقلید قبلی،  خب خب ، ما از نظر اجتهاد میگیم که هردو حرفشون حرامه ،‌ هم مرده حرامه هم زنده حرامه بلکه هیچ این چار شرط شرط نیست حیاط در مرجعیت به کلی شرط نیست من با آقای چیز که صحبت میکردیم آقای مرعشی رحمت الله علیه خصوصی صحبت میکردیم گفتم که شما از کی تقلید میکنید گفتن  خب از رسول و اعمه عصمت ،‌گفتم هم رسول وفات فرمودن هم اعمه پس شما خودتون تقلید میت میکنید .

و دیگران از تقلید میت واجبست میدارید چرا تناقض داره سکوت کردن ایشون .

آقایون اینطور استدلال میکنند میگن که ،‌حالا آقایون اینطور استدلال میکنن میگن که اگر کسی میخواد که یک میوه ای قضایی بخره میره گذر خان میخره یا همین بقل هست با اینکه این بقل گرونترم هست میوش چندان نیست . ولی چون راه نزدیکتره از اون میخره میگیم بله ولاکن مرجعیت مطلبی نیست اگر این مرجع اون مرجع اون مرجع اون اعلم اطقاست اون کمتره یکسان میشه بشون مراجعه کرد آیا عقل مقتضیست به کی مراجعه کنه مثلن فرض کنید چنتا پزشکن در کوچه ما همم خانشون نزدیک به همه آیا به اعلم مراجعه میکند یا به غیر اعلم پس اون مثالی که آقایون میزنن مثال درست نیست که راه اون پزشک دورست مرض شمام مرض شدیدی نیست بنابراین به این نزدیکه

به این برید نزدیکتر که عرض می شود که پایینتر از اوست مراجعه میکنیم میگیم بله ولاکن اولن راه اسلام و راه احکام راه بسیار بسیار مهمیست مرض آسانیست مرض جهالت به احکام مرض سختیست این مرض سخت جهالت رو با متخصصین باید برطرف کرد منتها این متخصصین با هم درجشون فرق میکنه کتابهاشون با هم هست نظراتشون با هم هست بنابراین مادامی که اعلم است چرا غیر اعلم

در پزشکم همینطوره در پزشک شما مرض بسیار کم دارید خیلی کم ولیکن چنتا پزشکن یکسانه عرض می شود که قربشم به شما یکسانه به کدوم مراجعه کنیم این آقایون بعضی وقتا

بعله نمیچسبه ،‌بعله بعله بعضی آقایون عرض می شود که برای اینکه خودشون اعلم نمیدانند و میخوان مرجع بشن میگن تقلید  اعلم واجب نیست.

اطقا مهمتره، اصلن کلن تقلیدش حرامه کلن تقلیدش حرامه ، بعله

چه همسطح باشن چه نباشن ولیکن نظر مستقیم قرآنی دارند نه نظر تحمیلی

از قضا اینم مطلب نگفتم که در شور مطلب متبلور میشه وقتی که متبلور شد اکثریت آرای شورا باید مقدم باشه حالا اگر ده نفرن پنج نفر اینوره پنج نفر اونوره اینجا برابرن دیگه ولاکن در اون پنج نفری که رای مخالف داره رای مخالف پنج نفر دیگه در اون پنج نفر اگر اعلم اطقا شد اون مرجعه  چرا برا اینکه این پنج نفر یکیشون اعلم اطقاست بنابراین باید احسنیت در کل مراحل چه یقینی و چه احتمالی عقلایی مراعات بشه

نمیشه اصلن محاله همچین چیزی برای اینکه اعلم اطقای قرآنی برخلاف کل  آراعه قرآنی که قرآنیهای حسابی رای بده نمیشه اصلن غیر ممکنه

چرا ؟‌ امر چیه ،‌امرهم هم کین ؟‌ آیا امر مکلفین کلن حکومتیست یا شخصیم داره امر صلات امر به صوم حکومتیه صلاتو صومو حجو امرو نهی

فرق نمیکنه، ببینید امر دو امره ما ببینید اینو باید بحث کنیم در آیه شورا باید بحث کنیم که این امر چه امریست آیا کاریست که خیلی واضحست شور نمیخواد . یا کاریست که موضوعی است فلان کس اشکنه دوست داره فلان کس پنیر دوست داره این شورا میخواد ؟ نه

پس این امر امر ایمانیست امر ایمانی در حکم شرعی چه فردی باشد اجتماعی باشد اقتصادی باشد سیاسی باشد هرچه در صورتی که اختلاف درش هست یا امکان اختلاف هست بایست شور کنن که اختلاف و امکان اختلاف به طور کلی از بین بره و به طور کلی از بین رفتنیم هست چون وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً دیگه اعتصام معنیش گرفتن عصمت دیگه پس عصمت علمی مخصوصن در درجه اول بر مبنای احکامه بایدو نباید این امکان دارد .

بنابراین مرجعیت ها و علمو کتل ها این از بین خواهد رفت .

این بحث شور بحث مستقلست که انشالله در جلسه بعدی در بحث شور بحث میکنیم خیلی بحث شیرین و بحث جالبیست و بعضیا شورش کردن بعضی شیرینش کردن

چون مشاور سه حال داره، یا مشاور اقواست یا مشاور ادناست یا مشاور برابره و در هر سه صورت شور یا برا افاضست یا برا استفاده شور برای افاضه مثلن وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ برا افاضست امرون شورا باری استفادست

پس گاه برای افاضست گاه برای استفادست گاه برای تبلور رعیه اینارو باید بعد مفصل بحث کنیم انشالله