« بِسمِ اللهِ الرَّحمَانِ الرَّحیِمِ »
ألحَمدُ للهِ ربِّ العالَمینَ وصلّی اللّه عَلَی مُحمّدٍ وَعَلَی آلهِ الطّاهِریِن
آیا جزای در روز قیامت قراردادی است یا نتیجه ظهورِ ملکوت اعمال؟
بحثی که پیوسته با قضیّهی خلود است؛ که خلود دو قسم است یا ابدی یا غیر ابدی، و یا دخول است که نه خلود است و نه ابدی ـ بحثی که کاملاً مربوط است؛ این است که آیا اصولاً جزاء، جزاء خیر به خیرات و جزاء شرّ وضعاش چیست؟ آیا جزاء مانند جزاهایی است که ما میدهیم؟ که اگر مثلاً کسی چنین کند ما چنان کنیم؟ یا نخیر، جزاء ربّ العالمین چه در خیرات و چه در شرور، بروز و ظهورِ ملکوت و حقیقت عمل است: «هَل تُجزَونَ إلأ مَا کُنتُم تَعمَلُونَ» (نمل،90)، و خودِ عمل جزاست. نه این که در مقابلِ عمل، جزایی قراردادی و مصلحتی است، نخیر، بلکه خود عمل جزاست.
نمونهای از جزای حاصل از ملکوت عمل در دنیا
نمونهاش را هم ما داریم، مثلاً پزشکِ معالج به شخصی که سرما خورده و سرکه برایش بد است میگوید که سرکه نخور. بعد چه این پزشک بخواهد و چه نخواهد، این سرکه اثر بد میدهد. اثر بدِ سرکه، ملکوتِ جزاست، چه پزشک بخواهد و چه نخواهد. جزاهای ربّانی در یوم القیامة، چه خیر است نسبت به خیّرین، و چه شرّ است نسبت به اشرار؛ بر حسَب آیاتی متعدّد، بروزِ حقیقتِ عمل است.
حالا، آیا این اعمالِ خیر و شرّ، در یوم القیامة حادث میشود، یا مستمر است إلی یوم القیامة، یا انعکاسِ عمل است؟ در این مثلّث دو ضلع اوّل غلط است، چون یوم القیامه روزِ عمل نیست، بلکه بر مبنایِ اعمالِ یوم التکلیف إن خیراً فخیر وإن شرّ فشرّ. بنابرین نه عملی که یوم القیامة انجام میشود، و نه عمل یوم الدّنیا که استمرار دارد، این عمل یوم الدّنیا و یوم التّکلیف هرگز استمرارِ به بعد الموت و یوم القیامة ندارد، پس چه میماند؟ انعکاس عمل.
جزاء در قیامت نیتجهی انعکاسِ ملکوت اعمال است
عمل یا قلبی است یا قالبی است. عمل یا درونی است: علمی، عقیدتی، فکری. و یا عمل برونی است: نفی، اثبات، خیر، شرّ. کلّ اعمالِ مکلّفان چه درونی و چه برونی، بر حسَبِ نصوصِ آیاتی، انعکاس پیدا میکند. انعکاس صدا، انعکاسِ سیما، در دستگاههای گیرنده و فرستندهی صدا و سیمای درونی و برونی، چه صامت و چه ناطق. ناطقاش بر حسَب آیاتی فرشتگان و سایر معصومانند، مخصوصاً معصومان محمّدی(علیهم السّلام) در حالِ هر عملی، از بابِ مقام جمع الجمعِ ربّانی که به آنها اعطاء شده است؛ اعمال خیر و شرّ را تلّقی میکنند، سپس یوم البرزخ شیئاً مّا، و یوم القیامة کلّاً و صد در صد القاء میکنند «ویَومَ نَبعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیهِم مِن أنفُسِهِم وجِئنَا بِکَ شَهِیداً عَلَی هَؤُلاء» (نحل،89) پیغمبر بزرگوار شهیدُ الشهداء است، شهید یعنی القاء کنندهی اعمال خیر و شرّ. شاهد مُلقِی اعمال، در صورتی میتواند شهادت القایی بدهد که تلقّی کند. منتهی این تلقّی یا یوم الدّنیا است؛ یا یوم البرزخ و یوم القیامة است. تلقّیِ اعلی و ارقاء، یوم الدّنیاست، چنان که مربوط به محمّد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و محمدیّین است. و تلقّی اَدنی یوم القیامة است که خدا صداها و سیماهای اعمالِ مکلّفانِ امّتهایشان را (به محمّدیین و معصومان و غیره) القاء میکند، تا آنها القاء کنند. چنان که در مورد مسیح(علیه السّلام) است که مادامی که در بین آن ها بودم میدانستم چه میکنند اما «فَلَمَّا تَوَفَّیتَنِی کُنتَ أنتَ الرَّقِیبَ عَلَیهِم» (مائده،117)، در زمانِ تکلیف و در زمان برزخ تو رقیبی، من رقیب نیستم، ولیکن بر حسَب آیاتی چند، محمّد و محمدیّین(علیهم السّلام) یوم الدّنیا و یوم البرزخ (که هر دو یوم التّکلیف را شامل است)، اعمال خیر و شرّ مکلّفین را تلقّی میکنند.
خوب، این تلقّی یا در حدّ اعلی است که از آنِ محمّد و محمّدیّین(علیهم السّلام) است یا در حدّ بَعدی است که برای بقیهی معصومین از ملائکه و غیر ملائکه است. بالاخره تلّقی در وقتِ عمل یا تلّقی بَعد العمل، این مقدّمهی القاء است. اینها شهود ناطق هستند.
شهود صامت و شهود ناطق
شهودِ صامت اعضاء درونی و برونی انسان، درونی که قلب است، روح است، صدر است، فؤاد است و… و برونی که دست است، پاست، سر است، چشم است، شکم است و غیره. انعکاس اعمال درونی انسان و اعمال برونی انسان در اعضاء درونی و اعضاء برونی است، این شاهدِ اوّل صامت است.
شاهد دوم زمینی است که انسان در آن عمل میکند، شاهد سوّم فضا، بر حسَب آیاتی از جمله سوره زلزال «یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ أخبَارَ هَا * بِأنَّ رَبَّکَ أوحَی لَهَا». یک أوحی لَه داریم یک أوحی إلیه داریم. فرق بین أوحی لَه و أوحی إلیه چیست؟ در أوحی إلیه مورد وحی قرار گرفته عاقل است، میفهمد، دریافت دارد، حالا یا دریافتِ وحیانیِ رسالتی مانند رُسُل، یا دریافتِ وحیانیِ غریزی مانند زنبور عسل «وأوحَی رَبُّکَ إلَی النَّحل» (نحل،68). ولیکن «بِأنَّ رَبَّکَ أوحَی لَهَا» نه إلی وحیانیِ رسالتی است، نه إلی وحیانیِ غریزی است، بلکه إلی ذاتی است. یعنی خدا در ذاتِ این ارضی که نه نبی است نه حیوان است، نه نبات است، نه شعور دارد و نه دقّت دارد، در ذاتش این بنیهی تکوینی را قرار داده که صداها و سیماهای اعمال زشت و زیبای انسان ها را تلقّی کند.
پس سه شاهدِ صامت، و دو شاهد ناطق داریم. دو شاهد ناطق: انبیاء، رسل و ملائکه، و سه شاهدِ صامت: اعضاء درونی و برونی انسان، ارض، فضا. این بحث مفصلی است که فقط اشاره کردیم.
حالا، جزای اعمال زشت و زیبای مکلّفان، ظهورِ ملکوت صداها و سیماهاست. همان طوری که خودِ اعمال در حینی که انجام میشود، ملکوت دارد، صداها و سیماهای منعکس شدهی این اعمال هم، دارای ملکوت است. مثلاً در «إنَّ الَّذِینَ یَأکُلُونَ أموَالَ الیَتَامَی ظُلماً إنَّمَا یَأکُلُونَ فِی بُطُونِهِم نَاراً وسَیَصلَونَ سَعِیراً» (نساء،10) کسی که مرغِ بریان کردهی مالِ یتیم میخورد، این مرغ برایش مزّه میکند، خوشمزه است، ولیکن نار است. یعنی ملکوتِ غذایِ مالِ یتیمان، این نار است، منتهی بارز نیست و یوم البرزخ بارز میشود، یوم القیامة بارز میشود. مثلاً (در قضیه غرق شدن فرعونیان) «مِمَّا خَطِیئَاتِهِم أُغرِقُوا فَأُدخِلُوا نَاراً» (نوح،25) نار در همان دریا است. علم هم ثابت کرده که در بطن و عمق کلّ موجودات نار است. نار هست ولیکن محتاج به اظهار است، یا اظهار بشری یا اظهار ربّانی در برزخ، یا اظهار ربّانی در یوم القیامة.
بنابرین اگر علم هم ثابت نمیکرد ما باید قطعاً قبول کنیم ولیکن علم هم ثابت کرده که در باطن تمام موادّ عالم نار موجود است، منتهی یا نارِ موجود، منفجر فعلی است یا منفجرِ شأنی در آینده است، از نظر علم در عالم تکلیف یا از نظر ارادهی ربّانی در عالم برزخ و در عالم قیامت.
حالا، همانطوری که خودِ اعمال، در وقتی که حاصل میشود بالفعل شامل نار است، ملکوتِ ناری با اعمالِ ناری، ملکوت نوری با اعمال نوری پیوند دارد، همسان است، در ذات است، در صداها و سیماهای اعمال نوری و اعمال ناری هم، چنان است. صدای بد، صدای خوب، این صدای بد و صدای خوب، در شهودِ صامت و در شهودِ ناطق منعکس است، و همین صداها ملکوتِ زشتش زشت، و ملکوت زیبایش زیباست. همچنین اعمال، حرکاتِ ناهنجار و یا هنجارِ چشم، یا دست یا پا، یا سایرِ بدن، این حرکات در دستگاه های گیرنده و فرستندهی صامت و ناطق انعکاس پیدا میکند.
حبط اعمال
این ها در چند حال است: صداها و سیماهای منعکس شده در دستگاههای گیرنده و فرستندهی ناطق و صامت یا حَبط میشود یا استمرار پیدا میکنند. اعمال بسیار خیر، اعمالِ شرّ کوچکِ گذشته را حبط میکند، یعنی صدا هم از بین میرود، سیما هم از بین میرود. درست است که صدا و سیمای کارِ شرِّ کوچک، وقتی انجام میشود هست، ولیکن اگر به دنبالش «إن تَجتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّر عَنکُم سَیِّئَاتِکُم» (نساء،31) باشد؛ هم صدا و سیمای شرّ کوچک قبل از بین میرود، و هم به طریق اولی ملکوتش از بین خواهد رفت و بالعکس. مثلاً کارهای خیری که انسان کرده است، اگر از روی عناد و عمد ملحد شود، این الحاد، اعمال خیر را حبط میکند. ممکن است کسی مدّتی مسلمان بوده، مؤمن بوده، کار خیر انجام میداده، ولیکن از روی عمد مرتد شود و کافر شود، آن اعمال خوب قبل در مقابل این کفر ناچیز هستند. پس احباطِ خیراتی با شروری بدتر، با شرور خیلی بد، یا احباطِ شُروری با خیراتی بسیار بزرگ، در این دو موردِ احباط، صداها و سیماهای منعکس شدهی در دستگاههای صامت و ناطق گیرنده و فرستنده به اراده الهی از بین میرود.
حالا، در مورد صداها و سیماهای باقیماندهی مؤمنین و کفّار تفاوت است. در صداها و سیماهای مؤمنین، بُعدِ وسط است، بُعد قبلی منها است، بُعد بعد هم منها است، بُعد وسط خودِ صدا و سیما است. چرا؟ برای اینکه الآن جنّت وجود دارد یا نه؟ جنّت موجود است، جنّت که در سماء سابع (هفتم) است «عند سدرة المنتهی عندها جنّةُ المأوی» (نجم،14). جنة المأوی در طبقهی فوقانیِ آسمان هفتم الآن هست، احتمال قوی است که هم اکنون معصومان وارد شده در آن جنّت باشند. نه فقط واردِ برزخ، هم واردِ جنّةِ برزخی و هم وارد آن جنّة اعلی در فوق سماءِ سابعة هستند، آن جنّت بیکار نیست و الّا خلقِ جنّة بدون اینکه کسی وارد آن بشود معنا ندارد. به این دلیل و ادلّهی دیگر، این جنّة که طبق نصوصی از قرآن، مخصوصاً آیات نجم موجود است، اهلی هم در آن جنّت وجود دارند. بعداً که صالحینی وارد جنّت میشوند، خیرات آنها دو بُعد است: یک بُعد انعکاس صداها و سیماهای اعمال خیر آنها به طور عادلانه، یک در مقابل یک، دو در مقابل دو، ده در مقابل ده؛ که این حسابِ عادلانه است. ولیکن عشر در آیه «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (الأنعام،160)، این اضافه است. این نُهتای اضافه در حدِّ کم، این انعکاسِ صداها و سیماهای اعمال خیر نیست، برای اینکه انعکاس، مساوی با منعکس است نه کم است و نه زیاد. پس زیادیش چه «ولدینا مزید» (ق،35) باشد إلی غیر النّهایة، چه عشر امثالها باشد که ده برابر است، این زیادیاش اضافه است. پس دو تا اضافه هست: نخستین اضافه، جنّتی که در سماء سابع است و الآن خلق شده، این جنّتِ خلق شده آیا انعکاس صداها و سیماهای خیرِ قبل از وجود بهشت است؟ نخیر. یعنی صدا و سیما قبل از این که حاصل بشود انعکاس دارد؟ نخیر. بعد از این که حاصل شود در برزخ و در قیامت میشود، بنابرین وجود این جنّت، این نعمتهایی که در جنّت هست و کسی در آن داخل نشده یا داخل شده، این نعمتها خارج از انعکاس است.
دومین اضافه این است که بعد از این که بهشتیان وارد جنّت شدند آن رحمتها و ثوابها و نعمتهای اضافه انعکاس نیست. پس در یک ضلع از این مثلّث انعکاس است: انعکاسِ عادلانهی صُوَرِ صداها و سیماهای اعمال به صورت صد در صد، عادلانه است. ولی قبلش، جنّتِ انعکاس نیست، بعد از اضافه انعکاس نیست؛ ولیکن در مورد اهل نار، آن صداها و سیماهای شرورِ کفر و عمل و عقیده و اینها، عین آن ها منعکس میشود، زیادتر؟ نخیر، عین آنها یا احیاناً، کمتر؟ بله.
در ظلم عین آنها منعکس میشود، ظلم انعکاسِ قیامتیاش عین خودش است؛ یک سیلی زده یک سیلی میخورد، دو سیلی زده دو تا می خورد؛ ولیکن اگر گناهی ظلم نباشد انعکاسش کمتر است، چرا؟ برای اینکه بر حسَب آیاتی از جمله آیه 156 سوره اعراف: «ورَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء». بر این مبنا، حسابِ جنّت، حسابِ رحمتِ مطلقِ إلی غیر النّهایة است، و حسابِ نار، حسابِ عدل است در ظلمها و حسابِ فضل است در کمتر کردن عذابها. این یک مختصری بود در مورد انعکاسِ اعمال.
آیات انعکاس اعمال در قیامت
انعکاس اعمال آیاتی در قرآن دارد مثلاً «یَومَئِذٍ یَصدُرُ النَّاسُ أشتَاتاً لِیُرَوا أعمَالَهُم» (زلزلة،6). آیا أعمَالَهُم، اعمال فعلی است؟ خیر، اعمال بَعدی است؟ در قیامت (عملی) نیست. در برزخ و قیامت، اعمالِ تکلیفی نیست، اعمالی که در یوم الدّنیا کردهاند هم که گذشته؛ پس لِیُرَوا أعمَالَهُم، یعنی در آن جا صداها و سیماهای منعکس شدهی در دستگاههای گیرنده و فرستندهی صامت و ناطق، در آنجا دیده میشود. (در آن زمان) انسان میبیند که دارد نماز میخواند، جسمی نیست همان صورت (نماز) است، میشنود چه گفته، میفهمد چه عقیدهای دارد، علم و عقیده و فکر را با فهم درون خودش میفهمد، و با بصرِ ظاهر و با سمعِ ظاهر و با حسِّ ظاهر، ظواهر صورتها و سیماهای اعمال را مشاهده میکند.
این صداها و سیماهای اعمالِ خیر و شرّ دارای چند بُعد است: در یک بُعد: صداها و سیماها برای اهل جنّت و اهل نار باقی میماند که فقط ببینند. ممکن است جزاء داشته باشد ممکن است نداشته باشد. مثلاً برای کسانی که مستحقّ عقاب هستند ولی بر مبنای رحمت الهی عقاب نمیشوند، این صداها و سیماهای شر نشان داده میشود ولیکن ملکوتِ این صداها و سیماها محو میشود. چون این صداها و سیماها دارای سه بُعد است، یک بُعدِ این صداها و سیماها در یوم الدّنیا، دو، در یوم البرزخ، سه، در یوم القیامة. اگر از یوم الدّنیا به یوم البرزخ به یوم القیامه استمرار پیدا کرد، این استمرار مقتضیِ صد در صدِ تحوّلِ ملکوت نیست. تحوّل ملکوت ـ مخصوصاً اعمال شر ـ در صورتی است که عِقاب قطعی باشد، و قابل عفو و توبه نباشد. امّا اگر کلّاً قابل عفو و توبه شد، اصلاً این صداها و سیماهای شر محو میشود. اگر بعضاً صداها و سیماها محو نمیشود ولی تبدیل به ملکوت نخواهد شد. اما در بُعد سوم اگر عفوی نباشد، نه عفوِ از دیدن و شنیدنِ صدا و سیمای غلط، و نه عفو از تبدّلِ ملکوت، اینجا صداها و سیماها تبدّل به ملکوت پیدا میکند، و در نار تبدّل به خود نار پیدا می کند.
مثلاً آیاتی داریم که شما حَصَب جهنّمید «إنَّکُم وَمَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّم» (انبیا،98) یعنی جهنّم حصب ندارد؟ جهنّم بر خلاف بهشت، قبلاً خلق نشده، الآن جهنّم در برزخ هست و در قیامت هنوز نیست، چرا؟ جهنّم برزخی برای ناریهای برزخی است، برای کسانی که هنوز در عالم تکلیف هستند و جهنّمی هستند در برزخ جهنّم نیست، بله در دنیا هست ولی ظهور ندارد. وقتی که آل فرعون در دریا غرق شدند زمانِ غرق شدن داخل در نار شدند، امّا قبل از غرق و قبل از موت داخل نار نشدند. نار بود امّا سوزنده نبود، نارِ سوزندهی اعمال فرعونیان در دنیا بود؛ سوزنده نبود. در برزخ سوزنده است، در قیامت سوزنده است. بنابرین ناریها قبل از موتشان هیچ چیزی از ملکوتِ اعمالِ بدشان را ندارند، فقط شأناً دارند، امّا فعلاً در برزخ نرفتهاند که داشتهباشند، در قیامت نرفتند که داشتهباشند، و در برزخ و در قیامت خودِ اعمال شرّ تبدیل به ملکوت میشود.
بنابرین خدا آتشی درست نکرده که آتش از جزاء جدا باشد، بلکه خودِ اعمال، جزاء است. این نار همان صداها و سیماهای شرّ این اعمال که به برزخ، در نار برزخی، در قیامت، در نار قیامتی منتقل میشود است. اعمال همان نار است، مثل اتمی که میشکافند و منفجر میشود، بشر اتم را میشکافد و منفجر میشود ولیکن ربّ العالمین این اتمِ اعمال بد را میشکافد، در برزخ و قیامت منفجر میشود، در قیامت بیشتر و در برزخ کمتر.
برخلاف جنت، جهنّم هنوز خلق نشده است
مع هذا، الان جهنّمی وجود ندارد، جهنّمِ قیامت که کلّاً نیست چون هنوز قیامت نشده، جهنّم برزخ هم بعضاً هست. کسانی که اهل نارِ برزخی هستند، وقتی مردند در جهنّم برزخ قرار میگیرند، و آیاتی متعدّد دلیل است بر اینکه خودِ اعمال جزاست. اعمالِ خیر جزاست منتهی در یک بُعد خودِ اعمال خیر جزاست، در بُعدِ بعدی رحمت الهی است. اعمال شر همچنین در یک بُعد، اعمال شرّ جزاست، منتهی گاه کلّاً و گاه بعضاً که «ورَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیء» (اعراف،156).
این مختصری از انعکاسِ اعمال است که آیاتی از قرآن نصّ در این مطلب میباشد. کلّ آیات من یادم نیست و وقت هم نیست ولیکن، در کل، آیاتی قرآنی دلیل بر این است که خودِ اعمال خیر و خودِ اعمال شرّ، صُوَرشان انعکاس پیدا میکند خیراً یا شرّاً. منتهی رحمتِ ربّانی شامل بهشتیان است إلی غیر النّهایة و به صورتِ محدود شامل جهنّمیان است که گاهی کمتر از استحقاقشان عذاب است؛ و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
[شما که میفرمایید اعمال انعکاس پیدا میکند، صدا که انعکاس پیدا میکند، صدا در مورد درک است یا صوت است؟]
صوت است «وقَالُوا لِجُلُودِهِم لِمَ شَهِدتُم عَلَینَا قَالُوا أنطَقَنَا اللَّه الذی انطق کلّ شیء» (فصلت،21).
[نوع گفتار مثل همین جا است یا آن جا یک نوع دیگر است؟]
بالاخره شنیدنی است، مطلقِ شنیدن. دیدنی دیدنی است، شنیدنی شنیدنی است، چشیدنی چشیدنی است.
[شاید حالی باشد]
به چه دلیل؟
[نگفته طوری بگویید که بشنود]
چرا؟ أنطَقَنَا اللَّه دیدنی را میبینند، شنیداری را میشنوند، چشیدنی را میچشند.
[وقتی قرار بر این است که أنطق همه به نطق دربیایند…]
أنطق در چه زمانی؟ در قیامت، کلّ شیء که دستگاههای گیرنده و فرستنده است که یا کلّ شیءِ ناطق است یا صامت، کلّ شیءِ ناطق و صامت، منطوقات را تَنَطُّق میکنند، مبصرات را إبصار میکنند.
[همه هم می بینند، وقتی که عمل من، میلیاردها انسانی که جمع هستند تجسُّم به صورت صدا و تصویر پیدا میکند…]
تجسّم نیست، انعکاس است
[بله وقتی انعکاس پیدا میکند همه میفهمند، در یک لحظه همه به درک متوجّه میشوند که این چند میلیارد نفر اعمالشان چیست یا به صوت؟]
در قیامت انعکاس همهی اعمال را همه نمیبینند
اوّلاً همهی اعمال را همه نمیبینند! آن کسی که کفرش خیلی زاید است و مفتضح علی رؤوس الأشهاد است؛ همه اعمالش را میبینند، منتهی همانطور که خودِ قیامت اعجاز ربّانی است، دیدنش هم اعجاز ربّانی است، کما این که وقتی ولیّ عصر(سلام الله علیه) تشریف بیاورند همهی عالم صدایش را بدون دستگاههای فرستنده و گیرنده صنعتی میشنوند، آن جا به این صورت هست ولی چطور هست را ما نمیدانیم.
[مسئله این است که یکی عمل ما در خودِ ما انعکاس پیدا میکند یکی در بیرون ما، آخر این چطور میشود؟ میگوییم بعضیها بر اثر عملشان در قیامت شکل خوک پیدا میکنند یا هر شکل نورانی را پیدا میکنند، البته در خودشان یعنی وقتی خودشان را میبینند خودش یک کتاب است]
«هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیکُم بِالحَقِّ إنَّا کُنَّا نَستَنسِخُ مَا کُنتُم تَعمَلُون» (جاثیه،29) استنساخ عمل است
[حالا این انعکاسِ عمل یکی در خودش است؟ یا یکی بیرون خودش است؟]
هر دو است
[یعنی یکی بیرونش است یکی هم خودش، میشود دو تا؟]
نه، ببینید، «إذَا زُلزِلَت الأرضُ زِلزَالَهَا» تا اینکه «یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ أخبَارَهَا». من زمینم؟ من غیر زمین هستم، زمین غیر از من است؛ این زمین و زمینیها، اخبار خودشان را تحدیث میکنند «بِأنَّ رَبَّکَ أوحَی لَهَا». خدا رمزی در تکوین اینها قرار داده که تمام صداها و سیماها و اعمال و افکار مکلّفان را در خود ضبط میکنند. که یوم القیامة ما غرقیم در بین شهود، شهودِ ناطق و شهودِ صامت.
[پس این یک شهادت دهنده است، یکی خودِ کتاب میشود که همه میبینند]
بله «اقرَأ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسِیباً» (اسراء،14) کتابِ اوّل خود انسان است، کتاب دوّم زمین است و فضا، کتاب سوّم شهود ناطق است. همش کتابک است «هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیکُم بِالحَقِّ إنَّا کُنَّا نَستَنسِخُ مَا کُنتُم تَعمَلُون» (جاثیه،29) خدا استنساخ کرده، حالا علم هم ثابت کرده، مثلاً در یک نوار ویدیوئی روی هم روی هم ضبط می شود.
[خوب این که همین طور روی هم ضبط می شود سیستمش به هم میریزد]
بله میدانم، مثال زدم، اینها روی هم روی هم ضبط میکند بنابرین این اشاره است به این که ضبط روی هم است، یعنی بدن انسان تمامِ اعمال زشت و زیبای طول عمرش را همین طور ضبط میکند با اینکه بدن یک بدن است.
[طبق این آیه نسخهبرداری میشود همه اعمال، در حال خواب، بیدار]
اعمال تکلیفی انسان، چه عمل درونی چه عمل برونی، چه با چشم سر، چه با چشم سِرّ، چه با گوش سر، چه با گوش سِرّ، همهاش مشهود خواهد بود.
[یک بحث های جالبی به دنبال این بحث هست که یکی بحث خود برزخ می باشد که اصلا برزخ چه جایگاهی دارد و چه آثاری در آن متوجه است؟ کسی که گناهی کرده یا الآن مرگش رسیده یک مکانی میماند تا روز قیامت بعد روز قیامت حساب میشود؟ این برزخ هست؟ یعنی برزخ یک قرارگاهی است که]
«وَمِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَی یَومِ یُبعَثُونَ» (مومنون،100)
[یا یک ویژگی برزخ دارد؟ یعنی در برزخ یک نوع تکلیفی هست، یک نوع تکامل هست، یک نوع جای است که انسان باز خودش را پیدا کند خودش را آماده کند برای روز قیامت؟ یکی این بحث است یکی هم بحث اعداد هست که (إن شاء الله) این بحث ها را بعد بفرمایید.] …