«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
راجعین حتمی بعدالموت در دولت مهدی (عج) چنانکه کراراً عرض کردیم «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً»[1] است، «وَ مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً». اما کسانی که بینالمرحلتین هستند و مخصوصاً کسانی که ایمان آنها و عدالت آنها و صلاحیت آنها بیشتر است از فسادها و گناهانی که احیاناً دارند، اینها جزء راجعین بالاستدعاء هستند. دوازده آیه در قرآن شریف، آنطور که ما بحث کردیم و یا اشاره کردیم دلالت حتمیه روشن دارد بر اینکه «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» که مردهاند، در دولت مهدی (عج) رجوع خواهند کرد. البته در بعضی از آیات لفظ صالحین داریم که صالحین، تمام کسانی که عمل صالح دارند، شامل است، ولو احیاناً فاسد هم دارند. «من الآیات الّتی تدلّ بصورةٍ مطلقة علی أنّ الصّالحین راجعون قوله سبحانه و تعالی فی سورة الاعراف الآیة مائة و ثمانیة و ستّین: «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ»» دون ذلک یعنی دون صلاح هستند، نه کافر هستند. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ» الصّالحون تمام کسانی که صلاحیتهای عقیدتی و عملی دارند، چه کلاً صددرصد که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[2] چه درصد که صددرصد نیست، مشمول الصّالحون در اینجا هستند. «مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ» «و لا سیّما الآیة الحادی عشر من سورة الجنّ» سوره 72: «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرائِقَ قِدَداً» ما دو دسته هستیم. یک دسته صالحون اعم است از رسل جن، قبل از رسالت اخیره و مؤمنین عدول جن و مؤمنین متوسط جن که صلاحیتی در اینها وجود دارد. «وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ» یعنی: «و منّا شیاطین، منّا صالحون و منّا غیر صالحین».
حالا این آیه مبارکه سوره انبیاء که: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»[3] انسان گمان میکند که الصّالحون تمام صالحین را شامل است. اما از باب «القرآن يفسّر بعضه بعضاً»[4] ما میفهمیم که تمام الصّالحین مراد نیستند، بلکه صالحینی که در آیه نور ذکر شده است «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» کسانی که تمام صالحات را انجام دادهاند، نه کسانی که بعضی را انجام دادهاند و بعضی را نه. گرچه درصد ترک صالحات بسیار کم و کمرنگ هم باشد. «بناءً علی ذلک نتأکّد علی ضوء آیاتٍ بیّنات بین نصٍّ و بین صریحةٍ أنّ فی دولة المهدی (عج) یرجع حتماً مَن وعد الله رجوعه» وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ». این آیات را فهرستوار عرض میکنم: یکی سوره نور، آیه 55 که بحث کردیم «وَعَدَ اللَّهُ». یکی «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ» که بحث کردیم، مقداری باقی مانده است.
سوره انبیاء، آیه 105. دیگر: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ». «هنا آیات عدّة یقول ربّنا سبحان تعالی فیها «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» و طعن العاقبة فی هذه الآیات العدّة عاقبة الحیاة الدّنیا فی نفس الحیاة الدّنیا لا فی البرزخ و القیامة» ما قبلاً به این اشاره کردیم و سوره قصص، آیه 5. سورة القصص الآیة الخامسة: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» و کذلک سورة الاعراف آیة مائة و ثمانیة و عشرین: «أنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ». ببینید «مَنْ يَشاءُ» دارد. «أنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» «لا کلّ عباده». «أنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» «لیست العاقبة لکافَة المتّقین إنّما المتّقین المعنیّین ممن وعدهم الله سبحان و تعالی فی سورة النّور»: «أنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» «و المشیئة مشیئتان» گاه مشیت حتمیه است، «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ» مشیت حتمیه است. گاه مشیت حتمیه نیست، اگر زمینهای پیش بیاید، خداوند مشیت خواهد داشت. کما اینکه راجع به غفران سیئات چنین است.
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ»[5] «إِنَّمَا» حتم است. «حتماً یتوب ربّنا سبحانه و تعالی […] حتماً «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ» علی الله فرض ربّنا علی نفسه «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ … * وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ» نمیخواهد بگوید توبه حرام است، نمیشود. یعنی «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ»[6] اینها نه، «الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ» «لیست لهم فرضاً» یعنی حتماً توبه نکرده، کافر مرده است و اما کسی که مسلمان مرده است، اما توبه را به تأخیر انداخته است تا وقت مرگ، اینجا واجب نیست خداوند توبه او را قبول بکند. احیاناً هم قبول میکند، کما اینکه در مورد قوم یونس «إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ»[7] این نظیر بود عرض کردم. در اینجا «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» «مشیئةً حتمیة العباد المتّقون الاوّلون» «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».
همچنین سوره ابراهیم، آیه 13. الآیة الثالث عشر. «وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ في مِلَّتِنا فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمينَ»، «یَأتی زمانٌ ربّنا یهلک الظّالمین تماماً إمّا إماتةً أو عقوبةً و ما إلی ذلک» «وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ» کل ارض، انبیاء کلاً موعود هستند که در ارض تکلیف سکونت و تمکّن داشته باشند. «وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ» «بعد موتهم أو بعد سقوطهم عن سُلُطاتِهم» «ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامي وَ خافَ وَعيدِ» کذلک سورة الرحمن آیه 46: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»، دو معنا دارد: «جنّتان فی البرزخ، جنتّان یوم القیامة تعنی جنّة المعرفة و جنّة الجسم و لکن من ناحیةٍ أخری جنّة فی الدّنیا و جنّة بعد الموت. جنّة فی الدّنیا تعنی زمن المهدی (عج) أنّ یوم المهدی فی هذا الارض و فی أرض التّکلیف ربّنا سبحانه و تعالی یشکّل جنّة الحیاة الدّنیا «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»»
و همچنین سوره 8 (انفال)، آیه 39: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ» «فسوف یأتی زمن تکون الطّاعة کلّها لله و یکون الدّین موحداً کله لله و لحدّ الآن ما جاءه» همچنین سوره 48، آیه 28، سورة الفتح: «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً». «اظهار الرّسول عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ لم یکن فی زمنه» برای اینکه در خود مکه چگونه بود، در خود مدینه چگونه بود، در زمان خود رسول، اسلام همه جزیرةالعرب را نگرفت. «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ کل الطّاعات تذوب و تزول و تضمحل، الّا طاعة الله علی دین محمّد (ص)» آیه دیگر، سوره 6 (انعام)، آیه 82: «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ» «ابداً ما فی ظلم لا ظلماً علمیاً و لا عقیدیاً و لا خُلقیاً و لا عملیاً، لا شخصیاً و لا اجتماعیاً» «الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ» «متی؟ یوم الدّنیا. نعم یوم البرزخ کذلک، یوم القیامة کذلک و لکن یوم الدّنیا» ما بحثهای اینها را کردیم، دارم فهرست میدهم. «وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
«تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ»[8] دو آیه دیگر؛ سوره 21 (انبیاء)، آیه 107: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» «ما تحقّقة الرّحمة الرّسالة المحمّدیّة لحدّ الآن بالنّسبة للعالمین حتّی للبشر کلّه». آیه دیگر: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ» «السّورة الرّابعة و ثلاثون (سبأ) الآیة الثّامنة و العشرون». «كَافَّةً» این «كَافَّةً» یک معنای معمولی بین مردم دارد، میگویند: «كَافَّةً» یعنی کافیتاً، نه. تماماً؟ نه. کافة من الکفّ. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً» «کافّة مبالغةٌ للکافّ و الکافّ مبالغةٌ للکفّ مثل العاشوراء، العاشوراء مبالغة للعاشور و العاشور مبالغة للعاشر» این سه بُعدی است. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ» یعنی «تکُفّ النّاس عن کلّ الشّرور، عن کلّ الجهالات، عن کلّ الشهوات و الحیوانات، کفّاً فی الدّعوة فقط؟» همه انبیاء اینطور هستند. انبیاء و رسلی که خداوند فرستاد از نظر دعوت کَفّ بود، ولکن از نظر دعوت کَف نمیگویند. اگر گفتند: فلان شخص را به طور محکم جلوگیری کردیم که چنین کاری را نکند، یعنی این کار را نکند دیگر. گفتن که جلوگیری نیست. اگر انسان نهی از منکر کرد که این کار را نکن، این کف نیست، این دعوت است، این نهی است. اگر هم کف باشد کافّةً. یعنی جوّ در این زمان آخرین طوری خواهد شد که رسالت محمدی (ص) در تمام ناس از شرور و سیئات محکم جلوگیری میکند، از تخلفاتی که نسبت به شریعت مقدسه ربانی دارند و اگر هم کافری وجود داشته باشد «فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ»[9] اینها پنهانی است، این شرور ظاهری در کار نخواهد بود. ما راجع به زبور داود که یک اشارهای کردیم.
– یازده آیه است.
– من دوازده آیه شمردم. یکی از آنها هم جملهای است که تکرار سوره دارد. «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ»[10] قرآن را باز بکنید، چون از قبل هم بُعد دوم رجعت را ما میخوانیم. سوره 21، آیات آخرین: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ في هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ * وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ». در این سوره نسبت به «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» این آیات است و نسبت به «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» آیاتی است که قبلاً آمده است. تتمه بحث روی این آیات و زبور داود. «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ» گفتیم روی احتمالات کل زُبرالله. تمام کتابهای آسمانی و وحیهایی که بر انبیاء شده است که جنبه منعی و جنبه انذاری داشته است، در آنچه جنبه انذاری داشته، این بشارت آمده است. پس این بشارت دو بُعدی است. این بشارت که «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» «هذه البشارة انذارٌ من ناحیة و بشارةٌ من ناحیةٍ أخری، انذارٌ بالنّسبة لـ «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ * حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ * وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا». ببینید این «لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ» به این حساب است و الّا زبور نباید بگوید.
گفتند این زبور چند حساب دارد. یک حساب عام آن این است که این بشارت جنبه انذاری دارد، نسبت به کسانی است که «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً». کما اینکه در آیات قبلی است. جهت دوم این است که خصوصاً در زبور مخصوص داود این بشارت بسیار مفصّل است –نسبت به قرآن نه- نسبت به سایر کتب آسمانی این بشارت در زبور بسیار مفصّل است و دستنخورده است که آقایان بشارات عهدین را داشته باشید، میخوانیم. این بشارت مفصّل در زبور داود ذکر شده است. «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ في هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ».
این کتاب بشارات که به لغت فارسی نوشته شده است و اولین کتابی است که خدا توفیق داد من حدود 38، 39 سال پیش نوشتم که بعد هم با فاصله 15 سال، 20 سال به لغت عربی تکامل پیدا کرد، به نام رسول الاسلام فی الکتب السماویة، در صفحه 234 این کتاب دولت مهدی، در اینجا «دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ»[11] است. نمیخواهم چیزی را از روی کتاب بخوانم، در کتاب است، نکاتی را که باید به مناسبت آیه عرض بکنیم. «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ» حالا در زبور داود فصل 37 این مطلب مکرر است، از آیه 9 به بعد: ”زیرا که شریران منقطع میشوند“ کل شریران از بین خواهند رفت. ”اما متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد“ عین همین مطلب است: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها» لفظ ارث «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» ”و حال اندک است که شریر نیست میشود“ اندک در نزد خدا و الّا سالیان دراز است، هزارها سال است ”که هر چند مکانش را جستجو نمایی، ناپیدا خواهد بود.“ «تفتّش کلّ الارض فی الزّمن الآتی فی الدّولة المهدوی (عج) لا تجد شرّیراً أبدا و لو کان شرّیراً شرّیرٌ فی داخل لفظه و امّا متظاهر فی الشرّ؟ لا» ”اما متواضعان وارث زمین شده“ صالحون، یک جهت، یکی «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» متواضعان، کسانی که تمام زندگی آنها تواضع در برابر حق سبحانه و تعالی بوده است، ”وارث زمین شده، از کثرت سلامتی متلذذ خواهند شد. شریر به خلاف صادق افکار مذمومه مینماید و دندانهای خویش را بر او میفشارد، خداوند به او متبسم است“ تبسّم خدا مناسب با ربوبیت است ”چون که میبیند که روز او میآید“ «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ». ”شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چله کردند تا آنکه مظلوم و مسکین را بیندازند و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد“ «کلّ سلاحات الشّر و اهل الشّر سوف تکسّر باذن الله تعالی فی الدّولة الأخیرة» ”کمی صدیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است.“ کسانی که مؤمن بالله هستند کم هستند، کسانی که کافر بالله و فاسق هستند، زیاد هستند. اما این کمی صدیق از فراوانی شریران بهتر است. چرا؟ برای اینکه شریران نمیتوانند کاری از پیش ببرند. اما این صدیقها در عین حالی که قلّت دارند، اقلیت دارند، دولت آخرین از آنِ آنها خواهد شد و قبل از دولت آخرین هم حساب دارد. الآن مسئولیت بزرگی که در زمان تغیّب مهدی (عج) و سایر معصومین است، چون جمعیت دو بُعدی است:
یک بُعد از جمعیت مکلفین و حتی مسلمانها و حتی همه جاها که نام اسلام زیاد برده میشود و به حساب اسلام میآید، اکثریت با کسانی است که انحراف دارند و تخلف دارند. اما صدیقان، کسانی که قدم مستقیم در راه حق بر میدارند و در درون و برون نور معرفةالله و عمل به احکامالله در آنها وجود دارد کم هستند، اما وظیفه این کم سنگینتر است. «کل ما کان المؤمنون المتّقون الصادقون أکثر فالتّکلیف اقلّ و کلّ ما کانوا اقلّ فالتّکلیف اکثر». ما دو بُعدی تکلیف داریم.
کسانی که میخواهند در زمان مهدی (عج) رجعت بکنند که رجوع بالاستدعاء است، آنهایی که رجوع بالاستعداد دارند، مطلب دیگری است. آن 313 نفر و دیگران وظیفه خود را انجام میدهند که ما از آنها نیستیم. ما که دسته دوم از مؤمنینی هستیم که امکان رجعت داریم، وظیفه ما بسیار بسیار سنگین است. ما باید شب و روز را جدیت بکنیم، دو بُعدی: هم در بُعد درونی و هم در بُعد برونی اثباتی و هم در بُعد درونی و بُعد برونی سلبی. نهی از منکر ما قویتر، امر به معروف ما قویتر، خودسازی ما قویتر، دیگرانسازی ما قویتر.
چرا؟ چون ظهور مهدی (عج) دو شرط دارد: یک شرط دست ما است و دیگری در دست ما نیست. آن شرطی که در دست ما نیست این است که «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»[12] نه اینکه ما کمک بکنیم ظلم زیاد بشود «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» اتوماتیکیاً حسب ما یرید الفسّاق و لا یمتنعون بما نمنعهم و لا ینتهون بما ننهاهم» آن مقداری که ما میتوانیم. این به طور اتوماتیکی همینطور، شر جهل و شهوت و حیوانیت و تخلف و گناه عالمگیر خواهد شد اما دستهای که اقلیت هستند وظیفه سنگینتری دارند. در خودسازی، ساختن دیگران، من عرض کردم دو شرط دارد: یک شرط که دست ما نیست، مگر سلب آن که اکثریت فسق است و کفر. شرطی که دست ما است، این است که ما باید راه مهدی را باز بکنیم. راه را شوسه کنیم، طوری باشد که وقتی بیاید ما را بشناسد، او برای ما اجنبی نباشد، ما برای او اجنبی نباشیم. خیال نشود که چون شرط ظهور مهدی (عج) این است که عالم را کفر و فساد بگیرد، ما کمک بکنیم و سکوت بکنیم. اگر ما کمک بکنیم و سکوت بکنیم، شمشیر مهدی به گردن ما هم خواهد رسید، البته اگر باشیم. وظیفه ما در زمان غیاب بسیار سنگین است. از زمان رسولالله سنگینتر است، از زمان ائمه سنگینتر است، از زمان حضور مهدی (عج) سنگینتر است.
”کمیِ صدیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. چون که بازوهای شریران شکسته میشود و خداوند صدیقان را تکیهگاه است. خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد بود“ تا آخر. البته اینها تعبیراتی است که با هم متشابه است، نسبت به وعدهای که خداوند در دولت آخرین عنایت کرده است. این قسمت اول رجعت که رجعت «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» یا متوسطین، اما رجعتِ «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» اینجا سؤال است. «هل إنّ من محض الکفر محضاً سوف یرجع یوم المهدی (عج) و هذه یخالف بعض الآیات کما یقال، کما یقال فی قسم من الآیات القرآنیة أنّ الّذین یموتون یترجّعون من الله سبحانه و تعالی أن یرجعهم» از جمله عرض میشود: «قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينَ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ»[13] شیاطین چه شیاطین جن باشند و چه شیاطین انس. «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» است دیگر، الشّیاطین چه شیاطین جن و چه شیاطین انس باشند «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً». «قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينَ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ».
سوره مؤمنون، آیه 100، سورة المؤمنون الآیة مائة: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينَ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ * حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» تقاضای رجوع میکنند. از «ارْجِعُونِ» به دست نمیآید که همین حالا، خیر بالاخره ما را رجوع بدهد. «ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ». این آیه درست به رجوع شیاطین مهر سلب میزند. پس چطور شما میگویید: «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» در دولت مهدی (عج) رجوع میکنند؟ «كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» درست روی این آیات فکر بکنید.
- [سؤال]
- بله، این یکی از جوابهای آن است. «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» «لا یرجعون، لماذا لا یرجعون؟»، این یک مورد. دوم سوره 7، آیه 53، الآیة الثّالثة و الخمسون، سورة الاعراف: «فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ». آیه دیگر سوره 35، آیه 37، السورة الفاطر الآیة السّابعة و ثلاثون: «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصيرٍ».
منتها این آیات دو بخش است: یک بخش این شیاطین که در جهنم هستند و قیامت شده است این حرف را میزنند. البته از جهنم کسی برنمیگردد، رجعت از جهنم که نیست. یک بخش عندالموت است که «قُلْ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينَ * وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ * حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» ولی «ارجعون» در چه بُعدی اینجا مسلوب است؟ «لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً» «فنحن نعتقد أنّ «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» سوف یرجعون حسب آیاتٍ عدّه لا للعمل الصّالح لا لجبر ما قدّموا من سیّئات لا لکی یعذّبوا اکثر» برگشتن برای اینکه عذاب بیشتر میبرند اشکال ندارد، این برگشتنها چند بُعد دارد:
گاهی اوقات است که خداوند عدهای را میرانده است و اجل محتوم انجام نشده است، برای نشان دادن بعضی مطالب میرانده است. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ»[14] اینجا رجعت است. ولی رجعت برای چیست؟ برای این است که آن مقداری که اینها لازم بود بمانند که خود را تکمیل بکنند، نماندند، خداوند اینها را میراند، برای اینکه آیتی از آیات بیّنه حق سبحانه و تعالی باشد. یا آن عدهای از قوم موسی که طلب کردند که خدا را ببینند. «فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ * ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[15] این زمینه وجود دارد. چرا؟ برای اینکه اینها را عذاب استیصال نکردند، چون باید نابود شوند، چون کار آنها کاری بود که باید نابود بشوند. نه اینها را به عنوان ابتلاء، به عنوان ابراز آیتی از آیات حق که خلاصه ما میتوانیم کاری بکنیم، شما اگر از موت هم فرار کنید، ما میتوانیم کاری بکنیم یا اگر درخواست رؤیت حق کردید، این درخواست رؤیت حق غلط است و اینها را خداوند موقتاً میراند، اما «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً و إذا بقی آلافات من السّنین یبقی فی الکفر هؤلاء یرجعون لا لکی یؤمنون و لا لکی یجبرون بل لکی یعذّبون». پس منافاتی بین آیات نیست. ما دو آیه در این زمینه قدر اقل در قرآن شریف داریم. از جمله در همین سوره انبیاء است.
- شما گفتید «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» از عالم تکلیف خارج هستند.
- اینها وقتی که برمیگردند به این عالم تکلیف برمیگردند، ولیکن نمیتوانند کاری انجام بدهند به چند جهت یکی اینکه: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ».[16] دوم: چون مجال تکلیف گذشت و آن امتحاناتی که باید بشود، شده است، بنابراین برگشتن برای انجام عمل تکلیفی نیست در دو بُعد:
1- نمیتوانند، چون «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ»[17]
2- اگر هم بخواهند نمیشود.
چرا؟ برای اینکه دور تکلیف مستمر نسبت به آنها گذشته است. سوره انبیاء، الآیة الثّانیة و تسعون: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ * وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ» یومالقیامة.
چون ما سه رجوع داریم: یک رجوع یومالدنیا فی دولة المهدی (عج). یک رجوع یومالبرزخ است که رجوع الی الله است، ولکن هر دو رجوع شخصی است. یومالدنیا همه رجوع نمیکنند، یومالبرزخ نیز همه با هم یکجا نیستند. رجوع سوم رجوع یومالقیامة است که «كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ» که یومالجمع است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ». «لا کُفْرانَ» اگر کل صالحات باشد که «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» و اگر بعض صالحات باشد اگر استدعا بکند، استدعای او قبول بشود، این «لا کُفْرانَ» است و اگر استدعا نکند یا استدعای او قبول نشود این یومالبرزخ و یومالقیامة «لا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ».
«وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ». «قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها» مادامی که در عالم تکلیف بودند و زنده بودند، اینها مکذب به آیاتالله بودند و کافر بودند و معاند بودند تا وقتی که مردند. وقتی که مردند «لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ»[18] مطالب روشن میشود. استدعا میکند برگردد، تقاضا، استدعا و التماس که برگردد. دیگر برگشتنی در کار نیست. اگر برگشتن برای عمل صالح است که در کار نیست، اگر برگشتن برای عذاب است که در کار است. برای عمل صالح نیست و برای عذاب است «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ». یعنی «حرامٌ عدمُ رجوعهم» یعنی «سوف یرجعون». «حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها» این حرمت برای ممنوعیت چه آمده؟ ممنوع هستند از رجوع نکردن، رجوع میکنند. اینها دوست ندارند رجوع بکنند، دوست ندارند رجوع کنند و عذاب بشوند ولکن «وَ حَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ». اینها محروم هستند از رجوع نکردن، تا چه زمانی؟ آیا محروم هستند از رجوع نکردن الی یوم القیامه که رجوع نمیکنند؟ نخیر «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ»[19] که این در قرب دولت مهدی (عج) است که در سوره کهف بحث مفصّلی است و ما باید بحث بکنیم. «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ» که در اصل یاگوگ و ماگوگ است، این را باید مفصّل بحث بکنیم. «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ * وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ».
پس این رجوعی که اینها در نزدیکِ «فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ» خواهند کرد، چیست؟ رجوع الی الحیاة است. این رجوع الی الحیاة رجوع کل نیست. رجوع الی البرزخ هم نیست. چون الآن در برزخ هستند، رجوع کل هم نیست. چون رجوع کل یومالقیامة است «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ»، «الْوَعْدُ الْحَقُّ»، یومالقیامة است. «فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا في غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنَّا ظالِمينَ * إِنَّكُمْ» الی آخر. پس این آیه قطعاً و بتّاً دلالت دارد بر اینکه یک زمانی خواهد آمد که «قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها» رجوع خواهند کرد. زمان را هم گفته است: «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ». این فتح یأجوج و مأجوج در قرب دولت مهدی (عج) است که در سوره کهف بحث شده است. این یک آیه است که آقایان روی آن فکر بکنید.
آیه دوم: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ» سوره 27 (نمل)، آیه 83. قبل از آن: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ» الآیة الثانیة و ثمانون: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ» چه زمانی؟ این «وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ» چه زمانی؟ «یوم القیامة؟ قول العذاب وقع علیهم یوم القیامة؟ لا» «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ» این اتفاق افتاد؟ «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ» این یومی است که بعد از این یوم است و مقارن این یوم است که سه یوم در کار است.
الیوم الاوّل: «وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ»؛ الیوم الثّانی: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»؛ و الیوم الثالث: آلایة السّابعة و ثمانون: «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» پس این یوم با «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» فرق دارد. «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» یومالقیامة است. «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» این یوم قبلالقیامة است و یوم قبلالقیامة هم حشر است، جمع است، إحیاء است، احیای در کجا؟ احیای در بررخ است؟ در برزخ هستند. احیای الی یوم القیامة است؟ یومالقیامة هنوز نیامده است و یومالقیامة یوم الحشر است. «فهنا اشارتان صریحتان تدلّان علی أنّ هذا الیوم لیس یوم حشر الکلّ یوم القیامة الکبری إنّما فی یوم الدّنیا. الاشارة الثّانیة: «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ». فقبل هذا الیوم لیس من القیامة و الإشارة الاولی: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» و یوم القیامة یوم حشر الکل».
- این آیه دلیل بر این نیست که همان یوم قیامت است؟
- خیر، «وَ يَوْمَ» یوم بعد است.
- [سؤال]
– عرض میکنم، آنجا لا ینطقون، اینجا هم لا ینطقون، چه فرقی میکند! «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» «الآیة الاخیرة. و هذا الیوم یمتاز عن «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ»» دو یوم است. قیامت که دو یوم نیست، قیامت یک یوم است، یومالقیامة یک یوم است. «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً» «آیات الحشر یوم القیامة تدلّنا بصورةٍ مطبقة و بصورة صریحة علی أنّ یوم القیامة الکبری الله یحشر الکلّ لا بعضاً دون بعض و لکن هنا «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ»» مطلبی که اینجا وجود دارد که به ساحت قدس امیرالمؤمنین اهانت شده است، این آیه 82 است: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» «هنا روایات، فی حدیث قدسی عن الله، عن امیر المؤمنین عن امام الحسن، عن امام الحسین، عن ائمّة أنّ المقصود مِن دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ لا سمح الله و أعوذاً بالله، أمیر المؤمنین. و أنا التقط دابة الشیعیة مع دابة النّاصبیة و الدابة الناصبیة بیّن للدّابة الشیعیة أنّ المقصود من هذه الدابة لا بدّ أن لا یکون امامٌ امیر المؤمنین». یک اهانتهای بسیار بزرگی است که به ساحت مقدس امیرالمؤمنین شده است. چرا شیعه این دابه را قبول کرد؟ این را هم بحث خواهیم کرد. «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ» میگوید: این دابه که نمیتواند حرف بزند، حیوان. چون دابه اسم حیوان است، اسم انسان که نیست. دابه که نمیتواند حرف بزند، پس دابهای که حرف میزند معجزه است، پس باید علی باشد. بچه دو ساله هم حرف میزند. مگر شما باید دابه را علی بکنید، تا معجزه علی این باشد که حرف بزند. «لیس معجزة امام علی (ع) أن یتکلم، الطفل عمره ثنتین و اقل یتکلّم، فی روایة فی درّ المنثور أنّ امیر المؤمنین (ع) کان یمشی فإذاً ناصبیٌ سلّم علیه حسب الظاهر، قال السّلام علیک یا دابّة الارض» روایت اینجا جعل شده است. «قال: لست انا بدابة الأرض، لأنّ دابة الأرض ذَنَبٌ و زغبٌ و کذا و کذا» اینطور ما سر ائمه خود بلا آوردیم. این افراط و تفریطهایی که شده است گاه از خدا بالاتر بردیم، گاه پایین بردیم، از شمر و یزید پایینتر. این نسبتهایی که به ائمه داده میشود از جمله دابةالارض است، از جمله ردّالشمس است، از جمله ردّ الکذا است، ما روی حماقت و روی نافهمی خیال میکنیم اینها مقام است. امیرالمؤمنین به اراده خدا اراده بکند تمام زمین نابود میشود، بله. اما امیرالمؤمنین نماز نخواند تا خورشید غروب کرد. بعد از غروب خورشید، خدا خورشید را برگرداند که علی نماز بخواند. زمان که برنمیگردد.
یا دابةالارض «ربنا سبحانه تعالی یعبّر عن المؤمنین حتی الذین یشربون الخمر احیاناً بالمؤمنین» «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»[20] به این گفته مؤمن. آن وقت به امیرالمؤمنین میگوید دابه؟ آیا صحیح است که اگر از ما سؤال بکنند، آقای بروجردی چه کسی بود؟ بگوییم: ایشان امثله خوانده است، الف و ب بلد بود. دابه حدّ پایین است. بالاتر از دابه انسان است، بالاتر از آن مؤمن است، بالاتر از آن رسول است، بالاتر از آن نبی است، بالاتر از آن خاتمالنبیین است. امیرالمؤمنین که در بالاترین قله عصمت و طهارت است، خدا اینطور بیادبی میکند که بگوید: دابه! «أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ» چقدر نادان هستند کسانی که این نسبت را دادند! اهانت به مقام مقدس خدا که پایینتر از بلاغت هم نیست، پایینتر از فصاحت هم نیست. یعنی اگر به دیوانه بگویید که این مدیر تیمارستان چطور است؟ نمیگوید: بیسواد است، میگوید: سواد دارد، ولی ما را گیج کرده است. نمیشود انکار کرد. در اینجا آنقدر روایت جعل کردند که دابةالارض امیرالمؤمنین است، برای اینکه این معجزه است، برای اینکه دابه که نمیتواند حرف بزند. اگر دابه نمیتواند حرف بزند، خوب علی که میتواند حرف بزند!
روی این دو آیه دقت بفرمایید، بحث میکنیم، بعداً روایاتی که در بحارالانوار به طور مفصّل است ما دستهبندی کردهایم، حضور آقایان عرض میکنم و این روایات سه بخش خواهد بود. یک بخش موافق آیات است که قبول میکنیم، یک بخش مخالف آیات است که قبول نمیکنیم، یک بخش مردد است، اگر ثابت باشد و مخالف آیات نباشد، میپذیریم، اگر ثابت نباشد نه.
«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».
«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
[1]. تفسیر القمی، ج 2، ص 131.
[2]. نور، آیه 5.
[3]. انبیاء، آیه 105.
[4]. الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن، ج 1، ص 17.
[5]. نساء، آیه 17.
[6]. همان، آیه 18.
[7]. یونس، آیه 98.
[8]. بقره، آیه 196.
[9]. مائده، آیه 14.
[10]. انبیاء، آیه 105.
[11]. بحار الأنوار، ج 52، ص 332.
[12]. بحار الأنوار، ج 30، ص 80.
[13]. مؤمنون، آیات 97 و 98.
[14]. بقره، آیه 243.
[15]. همان، آیات 55 و 56.
[16]. انعام، آیه 28.
[17]. بقره، آیه 7.
[18]. ق، آیه 22.
[19]. انبیاء، آیه 96.
[20]. نساء، آیه 43.