«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ».
محور بحث در آیه «وَ قَضَيْنا إِلى بَني إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ»[1] تمام کلمات و جملات این آیه است، با آیاتی که به مقصود از این آیه ناظر است. راجع به دو قطب عظیمی که محور بحث سلب و ایجاب در این آیه است، ما باید بیشتر دقت کنیم. یکی رأسالزاویه در افسادین عالمیین که بنیاسرائیل هستند و دوم رأسالزاویه در از بین بردن این دو افساد جهانشمول و اصلاح جهانشمول است.
کار «عِباداً لَنا»[2] دو بُعدی است: یک سلب و یک ایجاب است و کار «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ»[3] فقط سلب است. این سلب دو آسانی دارد که آن سلب و ایجاب این دو آسانی را ندارد. سلب اصلاح که ایجاد افساد است و یک کار است، کسی که تمام همت و سعی او برای افساد است که طبعاً اصلاحها را جلوگیر میشود، این یک کار است. در عین یک کار بودن، کار طبیعی و کار نوعی و تقریباً نسبت به اصلاح کار آسانی است. اما اصلاح در عین اینکه کار سختی است و برخلاف طبیعت نفوس مردم است دو بُعدی است؛ افساد را باید از بین ببرد و به جای آن اصلاح بگذارد.
اگر فقط افساد را از بین ببرد و اصلاح به جای آن نگذارد، کار آن کامل نیست. اگر لجن را از حوض بیرون ببرند و آب صاف به حوض نیندازند، نیمهکاره است و کار تمام نیست؛ بلکه مقصود از لجنزدایی از حوض این است که زمینه از برای آب صاف آماده باشد. کار افساد از چند جهت آسانتر از کار اصلاح است و مفسدین فی الارض از نظر عِدّه و از نظر عُدّه بیشتر از مصلحین فی الارض هستند. ما بر حسب ترتیب در کل عالم تکلیف سه افساد داریم و دنبال هر یک و یا با هر یک سه اصلاح داریم. افساد اول هنوز تا زمان ما استمرار دارد و تا چه زمانی باشد، خدا میداند.
در کل زمانهای پیامبران الهی مصلحینی و مفسدینی بودهاند و در اکثریت مطلقه هم عدد مفسدین بیشتر بوده است و هم عُدد و نیروهای آنها، قدرتهای ظاهری آنها، اموال آنها و فعالیتهای آنها بیشتر بوده است، اما تاکنون طوری نبوده است که نه اصلاحْ جهانشمول گردد و نه افساد؛ بلکه «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً»[4] یا «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمينَ»[5] اصلاح بوده است و افساد بوده است و درصد افساد بسیار بیشتر از درصد اصلاح بوده است، حتی در زمانهای اولوالعزم من الرسل. فقط استثنایی موضعی وجود دارد. در حکومت ذوالقرنین (ع) که نمیدانیم نبی بوده است یا نه، بالاخره علیهالسلام، که قرآن از آن حضرت تجلیل میکند و در حکومت داود و سلیمان بن داود (ع) اصلاح موضعی قویتر از افساد موضعی بوده است، ولکن به این معنا نیست که فساد کمتر بوده است، موضعی در قدس.
حکومت داود و سلیمان در قدس و اطراف قدس بوده است. درست است که ملکه سبأ را احضار فرمود، اما قدرت اصلاحی، جهانشمول و کامل به تمام معنا نبود. ولکن روی هم رفته از اول تکلیف و اول بعثت انبیاء تا زمان ما و تا زمانهای بعد که هنوز افساد جهانشمول و اصلاح جهانشمول آن و افساد جهانشمول دوم و اصلاح جهانشمول آن نیامده است، این اصلاح و افساد در مقابل یکدیگر قرار دارند.
مفسدین در افساد همت میگماشتهاند و میگمارند و مصلحین هم همتهایی میگماشتهاند و میگمارند، اما منهای انبیاء بزرگوار الهی و کسانی که در خط صحیح انبیاء (ع) هستند عُرضه مفسدین، فعالیت آنها، قدرت ظاهری آنها، همت مفسدین از عُرضه و همت مصلحینی که مؤمنین دارای درجه متوسط ایمان بودند و هستند، بیشتر بوده است.
مرحله اول: اصولاً افساد مقدماتی دارد و مؤخراتی دارد که اصلاح آن مقدمات و مؤخرات را ندارد. طبع اوّلی انسان منهای وحی و حتی در مرحله دوم انسانی که با وحی است. حالا مرحله اول، طبع اوّلی انسان ظلم است، افساد است، گرچه قدرت شخصی ندارد و بالاتر قدرت حکومتی ندارد. این طبع اول، و طبع اول اصلاح نیست. اصلاح اقلیت دارد و در مقابل افساد است که اکثریت و طبع اوّلی دارد. این مرحله اول است.
مرحله دوم: برای افساد قدرتی لازم است نه آنچنان و برای اصلاح قدرتی لازم است آنچنان. افساد آسانتر از اصلاح است. این افسادی که از اصلاح آسانتر است و قدرتی آنچنانی لازم ندارد، اگر قدرت آنچنانی پیدا کرد طبعاً فعالیت آن بسیار زیادتر از فعالیت اصلاح خواهد بود، این مرحله دوم است.
مرحله سوم: اگر کسانی که دارای قدرت و فعالیتی در هر مرتبهای از مراتب هستند، اگر دارای قدرت حکومتی بشوند، مفسدین افسد میشوند و بسیاری از مصلحین هم فاسد میگردند، لذا قرآن شریف میفرماید، در بعضی از آیات مقدسات این مطلب محکّم است، سوره 28 (قصص)، آیه 83: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» ببینید فساد به دنبال دارد. اصلاً اراده علوّ فی الأرض ندارند بوجهٍ قانونی؛ چون خود علوّ فی الأرض فسادآور است و ما این را مشاهده میکنیم. کسانی که هنوز مال ندارند، قدرت ندارند، افراد ندارند، مقام ندارند، تشکیلات ندارند، نماز شب و نماز روز و روزه و حرم دارند، مؤمن هم هستند، اما وقتی که قدرت مالی و قدرت حکومتی به دست آنها بیاید اکثراً مفسد خواهند بود و لخت میشوند.
مثال آن مانند یک جوانی که در دامن پدر و مادر مسلمان بزرگ شده است و تربیت عمیق اسلامی هم ندارد، مسلمان است، نمازخوان هم هست، روزه هم میگیرد، تربیت عمیق اسلامی ندارد. اگر او به اروپا و در آن منجلاب فساد برود مانند انسانی است که لباسی از یخ بپوشد و در مقابل تنور قرار بگیرد، این لخت میشود. خودِ داشتن ابزار افساد، افساد را -اگر بوده- قویتر میکند و اگر هم افساد نبوده و نیت افساد نبوده است، اما سازماندهی ایمانی هم قوی نبوده است، در این زمینه صلاح و اصلاح تبدیل به افساد میشود.
این مطلب، مطلبی بیّن از نظر خارجی است و هفت، هشت آیه راجع به این موضوع داریم که اولاً طبع افساد و فساد، حتی کسانی که مصلح هستند. آیات از جمله سوره مبارکه 47 (محمد)، آیه 22: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» خطاب به چه کسانی است؟ خطاب به کسانی است که الآن افساد فی الارض ندارند، چون نمیتوانند، الآن «تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» ندارند، چون قدرت ندارند، مال ندارند. ولکن خداوند انذار میکند: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ» نزدیک به این مطلب هستید که «إِنْ تَوَلَّيْتُمْ» اگر دارای قدرت حکومت گردید «أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ» اصلاح نکنید. الآن خیال اصلاح است، الآن خوب است، ظاهراً چنین است، ولکن «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» ارحام سببی، ارحام نسبی، ارحام ایمانی، ارحام اخوّت، شما ارحام در کل ابعاد را تقطیع کنید، چون افساد تقطیع است.
آیه دیگر در سوره بقره، آیه 205: «وَ إِذا تَوَلَّى» قبل از آن. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[6] اینها خیلی کم هستند، اقلیت هستند. کسانی که جان خود را و مادون جان؛ مال، شخصیت و هر چه هست، کسانی که جان خود را «مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» در همه حال «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
بعد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ»[7] بعضیها اینطور هستند. «وَ مِنَ النَّاسِ» حرف او خیلی زیبا است، خیلی عالی است. اگر رادیو یک ساعت دست ما بیفتد همه را ظرف 24 ساعت مسلمان میکنیم. اگر و اگر إلی آخر. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ» میگوید فقط قول نیست، قلب هم همینطور است، ظاهر و باطن من این است که من اهل اصلاح هستم.
«يُعْجِبُكَ» تو ای پیغمبر، از حرف او خوشت میآید، پیغمبر که کل عیوب را نمیداند «لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ»[8] شما منافقین را در مبدأ اصلی ضابطی نمیشناسید، «نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ» منافقین را خداوند معرفی میکند، اما قبل از اینکه معرفی کند چه میداند که در قلب او چه خبر است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما في قَلْبِهِ» میگوید: به خدا قسم قلب من همچنین است. «وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» بدترین دشمنان حق است، حالا یا بالفعل اینطور است یا بعداً ظهور پیدا خواهد کرد.
«وَ إِذا تَوَلَّى»[9] آن وقت معلوم میشود. آنگاه معلوم میشود که قدرت به دست بیاید. اگر افساد مالی است؛ قدرت مالی، افساد سیاسی است؛ قدرت سیاسی، افساد علمی است؛ قدرت علمی، افساد مرجعی است؛ قدرت مرجعی، افساد روحی است؛ قدرت روحی و إلی آخر. مادامی که قدرت به دست ندارد افساد نمیکند، چون نمیتواند یا فکر آن را نمیکند. «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» هم انسانها را و هم درآمدهای انسانها را اهلاک کند، به راه فساد بیندازد. «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ» ببینید این هم در بُعد حکومت و قدرت است.
- تولّی در چه موردی است؟
- تولّی از ولایت است. یعنی ایشان ولایت سفیه پیدا کند، یعنی شاه بشود، یعنی صدّام شود، یعنی فرعون شود، اینطور شود.
آیه دیگر سوره 40 (غافر)، آیه 26: «إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دينَكُمْ» موسی و هارون که آمدند و دعوت کردند، خوف ایجاد شد. خوف از لحاظ اینکه دو نفر هستند و این گوشه و آن گوشه مینشینند و راجع به خدا صحبت میکنند، راجع به توحید صحبت میکنند این خوف ندارد. خوف از برای سلطه و حکومت فرعون این است که قدرت فرعونی کنار برود و قدرت موسوی جلو بیاید، قدرت موسوی که آمد «يُبَدِّلَ دينَكُمْ» میشود. «دینَکُمْ» در بُعد سیاسی، در بُعد اقتصادی، در بُعد معرفتی و در بُعد سلطهای، در هر بُعدی از ابعاد چون «النّاس على دين ملوكهم»،[10] «إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسادَ» فساد چیست؟ برخلاف آنچه که فرعون و فرعونیان مصلحت میدانند، اینطور کند. با چه چیزی؟ با قدرت، نه اینکه فقط موسی و فرعون باشد. «يُبَدِّلَ دينَكُمْ» چه کسی؟ کسانی که اتباع فرعون هستند و تحت یوغ استعمار و ظلم فرعون هستند، دین و رویه آنها، سلطه و سیاست آنها، عقیده آنها را عوض کند «أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسادَ».
یا در سوره 89 (فجر)، آیات 11 و 12 میفرماید: «الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ * فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ» طغیان چه زمانی است؟ چه زمانی میتواند باطل بر حق طغیان کند در صورتی که قدرت ظاهری آن از حق زیادتر باشد؟ او که برهان حق را نمیشنود، در صورتی که قدرت ظاهری او از حق بیشتر باشد، یعنی دارای سلطه باشد، سلطه کم یا زیاد و این افساد او کم یا زیاد باشد. پس مادامی که سلطه نباشد و قدرت نباشد، کسی هم که میخواهد افساد کند نمیتواند. کسی که میل دارد دزدی کند، زنا کند و غیره، اما قدرت ندارد نمیتواند، صرف اینکه دل او میخواهد کافی نیست. او میخواهد افساد کند یا افساد را فراموش کرده است، چون قدرت ندارد؛ اما اگر قدرت پیدا کرد آن افساد فراموششده یا آن افسادی که در نظر دارد، تبلور پیدا میکند و تا آنجا که میتواند طبق مبانی ریشهای و اصلی افساد، افساد میکند. «الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ * فَأَكْثَرُوا» بعد از «طَغَوْا» وقتی که طغیان پیدا کرد، سلطه پیدا کرد، قدرت پیدا کرد «فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ».
یا سوره 18 (کهف)، آیه 94: «إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ» در همان ارض خاص، در همان محل خاص که وقتی ذوالقرنین به قسمت شرق تشریف برد، جماعتی آنجا بودند، چه بودند، بعد به ذوالقرنین عرض کردند: «إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ» یعنی ما آدمهایی که فساد را نمیخواهیم و صلاح را میخواهیم یا نه فساد میخواهیم نه صلاح میخواهیم «إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ».
و همچنین سوره 28 (قصص)، آیه 4 راجع به فرعون میفرماید: «يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» در چه حسابی؟ در حسابی که قدرت و سلطه به گونهای است که پسران بنیاسرائیل را میکشد و زنان آنها را استحیا میکند، هم من الحیاة است و هم من الحیا است. من الحیاة است، زنان را نگه میدارد تا کُلفتی کنند. من الحیا است، ازاله حیا میکنند، هم کُلفت باشند، هم مورد استفاده جنسی. چون زنان نمیتوانند موسی شوند؛ اما ابناء را میکشد که موسی در این بین پیدا نشود.
یا راجع به قارون در همین سوره آیه 77: «لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ» این طلب فساد فی الارض در همان ارضی که بنیاسرائیل هستند و قارون خودنمایی میکند، این فساد به چه وسیلهای است؟ به وسیله سلطه مالی. پس سلطه مالی، افساد مالی است؛ سلطه جیشی، افساد جیشی است؛ سلطه سیاسی، افساد سیاسی است؛ سلطه عقیدهای، افساد عقیدهای است؛ سلطه اخلاقی، افساد اخلاقی است. در هر بُعدی از ابعاد انسان سلطه داشته باشد، در همان جهت میتواند افساد کند و اگر چنانچه همه سلطهها جمع شود، یعنی هم از نظر مال قارون باشد و هم از نظر قدرت فرعون باشد و از نظر قدرت و سیاست و مال و شهوت و شیطنت و… تمام قدرت را در خود جمع کند.
فرعون میگفت: من هم مرجع سیاسی و هم مرجع مالی هستم. لذا موسی را کنار زد، برای اینکه مبادا مرجعیت روحانی و شرکی فرعون به جناب موسی منتقل شود. هم مرجع روحانی هستم، روح مردم را و هم مرجع سیاسی هستم که سیاست اداره امور مردم را بر عهده دارم. وقتی که قدرتها در ابعاد درونی غلط و ابعاد برونی غلط، در ابعاد سیاسی و جیشی و ابعاد مالی جمع شود، در اینجا افساد قویتر خواهد بود.
این یک مرحله است و آن آیه مبارکه که قبلاً خواندیم: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»[11] از صد نفر مؤمن نمازشبخوان عادی اگر به اینها کرسی وزارت و وکالت داده شود، چند نفر ساقط میشوند؟ اکثراً ساقط میشوند. خود فساد که در درون انسان بالطبع است تا چه رسد اگر نیت فساد و افساد باشد، تا چه رسد اگر قدرت و سلطه از برای فساد و افساد باشد، اوج و موج و جهانشمولی و دامنگیری عمومی آن بیشتر خواهد بود.
بین مصلحین و مفسدین فرقها است. اولاً مصلحین برخلاف موج قدم برمیدارند، برخلاف شهوات و برخلاف میول مردمان قدم برمیدارند و لذا تبعه آنها کمتر خواهد بود. مصلحین نوعاً زیاد قدرت مالی ندارند و لذا تبعه آنها کمتر خواهد بود. چیزی که مصلحین دارند حجت ربانیه است. اکثراً دنبال حجت ربانیه نمیروند و لذا نوع انبیاء را زدند، کشتند، تبعید کردند، با اینکه قدرتهای ربانیه از نظر بیانگری مرادات ربالعالمین در آنها در بالاترین مرحله بوده است که خداوند عنایت فرموده است. اما مفسدین با شیطان و شیطنتها و فسادها و هوسها و حیوانیتها و شهوتها بودند. بنابراین در طول تاریخ، افساد از اصلاح بالاتر است گرچه هم اصلاح است و هم افساد است، اما مرحله دوم و سوم.
مرحله دوم و سوم که داریم بحث میکنیم «وَ قَضَيْنا إِلى بَني إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» این افساد دو مرتبه است، شما هر کاری انجام دهید نمیتوانید بگویید ارض، ارض اسرائیل است. اگر ارض اسرائیل است، دو مرتبه است؟ هر روز است. نمیتوانید بگویید کشتن دو پیغمبر است که زکریا و یحیی است، برای اینکه فقط کشتن دو پیغمبر است؟! نخیر. ارض، ارض است. این «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» دو مرحله افساد جهانشمول است که بعد از هر یک از آنها اصلاح جهانشمول خواهد آمد.
سؤال: قدرت مصلحین از نظر اصلاح با حجت، حجت ربانیه، مخصوصاً با پشت کار و استقامت که «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ»[12] از این جهت بیشتر است، اما آیا مصلحین بیشتر هستند؟ نه، مصلحین کمتر هستند. چون مصلحین از نظر عدد کمتر هستند. از نظر وسایل ظاهری که مال و قدرت سلطه باشد کمتر هستند، پس چگونه امکان دارد که «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً»[13] ما این سؤال را میکنیم، شما فکر بفرمایید. چطور ابراهیمها و نوحها و موسیها و عیسیها و محمدها و علیها نتوانستند اصلاح جهانشمول کنند؟ قدرت نداشتند یا قدرت داشتند و نخواستند؟ یا وسیله نداشتند؟!
پروردگار عالم بهترین قدرتها را از نظر دعوت الی الله به آنها داده بود. تمام آیات بیّنات را خداوند مخصوصاً به رسول آخرین داد. پس چرا اصلاح جهانشمول نشد؟ با اینکه افساد جهانشمول نبود. افساد در زمان رسولالله جهانشمول نبود، چرا اصلاح که بالاترین قدرت است، جهانشمول نشد؟ مگر قدرت انبیاء از قدرت «عِباداً لَنا» کمتر است؟ میگوییم سه مرحله است: ندانستن، نخواستن، دانستن و خواستن و زمینه نبودن. این سومین مورد مهم است. کل انبیاء و صالحین و مصلحین دانستهاند و کل انبیاء و صالحین و مصلحین خواستهاند، زمینه نبوده است. زمینه نبود، چون زمینه هم باید فراهم شود. اگر زمینه فراهم نشود، شما هرچه تخم گل و سنبل بکارید و آب تهران خیلی صاف و خوب بدهید، زمین شورهزار است. این تقصیر از باغبان نیست، تقصیر تخم گل نیست، تقصیر آب نیست، زمین شورهزار است. چون زمین شورهزار است نمیشود اصلاح کلّی و گل کلّی و بذر کلّی و انبات کلّی شود.
در طول زمانهای بعثات نبیین و طول زمانهای تکلیف چنین بوده است. زمینه، زمینهای نبوده است که آن قدرت قویمه اصلاح نبیین جهانشمول گردد. اما خداوند در بُعدی انذار میکند و در بُعد دیگر بشارت میکند که: «وَ قَضَيْنا إِلى بَني إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ» افساد که کار مشکلی نیست «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» افساد در چند بُعد است که جلو خواهد رفت حتی در میان مصلحین. حتی در میان صالحین اگر مقامی دست او بیاید مفسد خواهد شد.
اما این افساد جهانشمول اول اسرائیلی را به وسیله «عِباداً لَنا»، «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» اینها چه کسانی هستند که بهتر از انبیاء اصلاح میکنند؟ دو احتمال است: یک احتمال این است که -احتمال البته- این «عِباداً لَنا» عبارت باشد از کل نبیین با مناسب بودن زمینه. کل نبیین با مناسب بودن زمینه رجعت کنند، این غلط است، دروغ است. چرا؟ برای اینکه مرحله اولی مرحله رجعت نیست، رجعت مرحله ثانیه است، مرحله قرب یا زمان ظهور ولیّ امر (عج) است که رجعت حاصل خواهد شد، به آن مقداری که بحث کردیم و دنباله بحث خواهد بود. پس این کنار میرود.
دوم این است که قدرت این «عِباداً لَنا» بیشتر باشد، دریافت آنها از حق بیشتر، قدرت آنها بیشتر، استقامت آنها بیشتر، به حساب این چند بیشتر افساد جهانشمول را، افساد کمتر از جهانشمول را ابراهیمها و عیسیها و محمدها و علیها نتوانستند از بین ببرند، اما این افساد جهانشمول اول را کسانی که پایینتر از مقام نبوت هستند، هر که هستند و هر چه هستند، انبیاء نیستند. پایینتر از مقام نبوت هستند، چطور میتوانند از بین ببرند؟ این سؤال است. ما این را در تفسیر نیاوردیم، ولی چون من شب و روز حتی در خواب هم فکر میکنم، بحث بسیار مهم و سرنوشتساز از برای کل مکلفین در طول تاریخ است که باید روی آن فکر کرد. پس جواب چیست؟
جواب: اول هست، کمتر از انبیاء؛ دوم هست، کمتر از انبیاء؛ سوم نیست. در طول تاریخ تا زمان ما و تا پیش از آنکه «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ» بیاید، اول هست، بهتر از همه مؤمنین، دریافت حق. دوم هست برای انبیاء با مراتبهم و درجاتهم، بهتر از همه مؤمنین است که استقامت «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»[14] رسولالله فرمود: که «شَيَّبَتْنِي هُودُ وَ الْوَاقِعَةُ»[15] سوره هود است. «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ» نه فقط خود شما «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ» صددرصد در برابر باطل استقامت کنید و از برای تطبیق دادن حق «كَما أُمِرْتَ» باید درست هم بکنید «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ» پس دریافت، دریافت رسالتی و نبوتی بوده است. استقامت، استقامت در بُعد عصمت، در مراتب عصمت بوده است، اما زمینه، زمینهای نبود که بشود کل فساد را از بین برد و کل اصلاح را آورد. در این سومی بحث است. زمینه سوم حاصل خواهد شد، چه زمانی؟ وقتی که افساد جهانشمول از طرف بنیاسرائیل که رأسالزاویه هستند، بشود و معنی افساد جهانشمول این است که در میان تمام اقوام، تمام دولتها، تمام شخصیتهای فردی و اجتماعی، آنهایی که رأسالزاویه و مشعلدار افساد در درجه اول و ظلم هستند، بنیاسرائیل هستند. از آمریکا باشد، از روسیه باشد، از انگلیس باشد، از هر جا باشد حالا هم مقداری است ولی صددرصد نیست. از هر جا باشد ریشه اصلی افساد عبارت است از بنیاسرائیل. دیگران هر چه کمک کنند، آن بحث دیگری است که یأجوج و مأجوج برای مرتبه دوم است و بقیه همچنین.
حالا این افساد جهانشمول را در کل ابعاد خواهند کرد. از نظر عقیدتی عقیدهها را سلب میکنند، از نظر ناموسی اهلاک نسل است، از نظر اقتصادی اهلاک حرث است، از نظر سیاسی، سیاست فقط اسرائیلی است، از نظر اقتصادی، اقتصاد فقط اسرائیلی است، هنوز نشده است، البته نقطه اولی شده است. نقطه اولای درخشان جمهوری مبارک اسلامی است و نقطه اولای مظلم عبارت است از احتلال قدس. قبل از اینکه یهودیها قدس را بگیرند و کشور اسرائیل را تشکیل دهند، افساد جهانشمول معنا نداشت و همیشه متواری بودند. آغاز افساد جهانشمول بنیاسرائیل گرفتن قدس است، بعد کمکم زیاد شد.
وقتی که در مرحله اولی هجرت هفده ساله در مکه علیه شاه قیام کردیم و ما را زندانی کردند و بعد آزاد شدیم و به سوریه رفتیم، بعد به قدس رفتیم، قدس هنوز دست مسلمانان بود. یک دیواری بین بیتالمقدّس و بین آن قسمتی که اسرائیل گرفته بود، سربازان اسلامی این طرف و سربازان یهودی آن طرف در مقابل هم که اگر چیزی شود به هم بزنند، ولی قدس دست مسلمانان بود. اول سرزمین را با کمک شیوخ خلیج و دیگران گرفتند، بعد کمکم توسعه دادند. قدس را گرفتند، پایتخت کردند، مقداری از سوریه گرفتند، مقداری از لبنان گرفتند، کمکم توسعه دادند که میگویند: «من النّیل إلی الخلیج». پس نقطه اولی مُظلم از برای این افساد جهانشمول اسرائیل شده است. در مقابل نقطه درخشان هم جمهوری مبارک اسلامی است ولی نه کلاً، دیروز عرض کردم تکرار نمیکنم. یعنی این قیامی که شد، این قیام اسلامی بود ولو قائمین به این امر صددرصد درست نیستند. از میان همینها اصلاح جهانشمول آغاز خواهد شد. کما اینکه از میان بنیاسرائیل با تشکیل دولت اسرائیل، افساد جهانشمول تشکیل خواهد شد، افساد و اصلاح در مقابل هم است.
افساد جهانشمول از اسرائیل و دولت اسرائیل که یک قسمتی از صدها قسمت زمین است، آغاز میشود و اصلاح جهانشمول إنشاءالله از ایران ما، نه با وضعی که فعلاً داریم با وضع آغازین. وضع آغازین که لله ما قیام کردیم، از برای تثبیت حکومت قرآن قیام کردیم، گرچه مقداری ابزارها خراب بودند و مقداری خراب خواهند بود، اما تبلور مصلحین و تبلور کسانی که «عِباداً لَنا» خواهند بود، اینها هستند.
حالا روی «عِباداً لَنا»، «وَ قَضَيْنا إِلى بَني إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً * فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» هنوز نشده است. چون «وَعْدُ أُولاهُما»، افساد جهانشمول نخستین اسرائیل نشده است. بله قبلاً باز «عِباداً لَنا»یی بودند، چون «عِباداً لَنا» سه مرحله هستند، افساد هم سه مرحله است. آیهای که من دیروز فراموش کردم در سوره مبارکه اعراف، آیه 167: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَريعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحيمٌ» این برای قبل از مرّتین است. ببینید «وَ إِذْ تَأَذَّنَ» اعلان بسیار قوی فرمود، چون تأذُّن گاه تأذُّن برای انذار است و گاه تأذُّن از برای تبشیر است. اینجا تأذُّن از برای انذار است. «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ» بنیاسرائیل. چون قبلاً هم بنیاسرائیل مفسد مورد بحث هستند «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ» از چه زمانی؟ از آن هنگامی که مشغول افساد هستند، از آن هنگامی که بنیاسرائیل افساد میکردند و قبل از افساد مرّتین «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ» الآن هم هست. کسانی که به حساب اسلام و به حساب معارضه با ظلم در خود بیتالمقدّس و در خود بلادی که اسرائیل احتلال کرده است، در خود آنجا انفجارات ایجاد میکنند، با سنگ است، با چوب است، با آتش زدن است، میخواهند اسرائیل را ضعیف کنند. آنها در خود قلب اسرائیل بدبخت هستند. ما هیچ دولتی به این شکل نداریم.
عبارت «وَ إِذْ تَأَذَّنَ» تصدیق این مطلب است. نمیخواهد بگوید «عِباداً لَنا» هستند، نه، «عِباداً لَنا» نیستند، کفار هم نیستند، کسانی هستند برای اینکه ظلم اسرائیل از بین برود و آن طغیان اسرائیل از بین برود در هر حدی از حدود، مسلمان هستند و نیت حق دارند «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ» این مرحله اولی است و مرحله ثانیه بعد از افساد جهانشمول اول است که «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْْْْْ» دیروز بحث کردیم. «عِباداً لَنا» عرض کردیم، اختصاصی است. اخص عبادالله صالحین از کل کره تکلیف، از کل زمین تکلیف با هم تکاتف خواهند کرد. چقدر هستند؟ مفسدین چقدر هستند؟ مفسدین زیاد هستند، کل بنیاسرائیل تقریباً، الّا بنیاسرائیل با کسانی که با آنها هستند. عدد آنها زیادتر، نیروی ظاهری آنها زیادتر، مال آنها زیادتر، اصرار آنها برای افساد زیادتر، عدد «عِباداً لَنا» کمتر، نیروی مالی آنها کمتر، قدرت بدنی آنها کمتر، نیروی سلاح کمتر، اما چیزی که «عِباداً لَنا» دارند و آنها ندارند ایمان قوی است و برای خاطر ایمان قوی و آماده کردن سایر وسایل تغلّب و غلبه «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» صرف این نیست که لخت و عور و با چاقو و با تیر و تخته جلو بروند، نه، مکافحه باید در کار باشد.
همانطور که قرآن شریف میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ»[16] اضافه بر قوّت ایمان و استقامت در پیشروی ایمان و استقامت در ازاله کفر، آنها وسایل ظاهری را هم فراهم میکنند. اقلیت هستند؟ بله، عَدد کم است، عُدد زیاد است. عُدّه و آمادگی از نظر درونی که ایمان قوی باشد و از نظر برونی، سلطه به گونهای خواهد بود که «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُم عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ» بأس سیاسی، بأس مالی، بأس قدرت، بأس ایمان که تغلّب دارد که «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ» این نیروهایی ظاهری، با آن نیروی ایمانی و با نیروی سوم؛ توکل علی الله، چهارم امر الله. چهار بُعدی است. عَدد کم است، اما چهار بُعدی است.
نیروی قوی ایمان و وسایل ظاهری در حد توان است، چون بر مبنای ایمان است که معارضه میکنند و خدا هم امر کرده است و وعده داده است. اگر خداوند مسلمانان را امر کرد به فلان جنگ بروید، اگر بروند و طبق شروط صحیح جنگی عمل کنند آنها حتماً غالب هستند، چنانکه در قسمتی از جنگهای اسلامی به این صورت است و در آن قسمتهایی که مانند حرب احد شکست خوردند، از قراری که رئیس کل قوای جنگ، رسولالله داده بود که آن پنجاه نفر تیرانداز بود، تخلف کردند.
با این مراحل «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» چه زمانی اتفاق افتاده است؟ الآن به عکس است. الآن در اقصی بلاد عالم از اسرائیلیها میترسند «عِباداً لَنا»، بله از دور مرگ بر و فریاد کردن است. بسم الله، اما جرأت دارید داخل اسرائیل بروید. کسانی که در خود کشور جعلی اسرائیل هستند، شب و روز جان آنها، مال آنها، عِرض آنها، ناموس آنها در خطر است، اما قیام کردند. اینها همان دسته اول هستند، نه دسته دوم و سوم.
دسته اول: «لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ»[17] اما میزنند و فرار میکنند. لبنانیها میزنند و فرار میکنند، سوریها احیاناً میزنند و فرار میکنند، اردنیها احیاناً میزنند و فرار میکنند، فداییون مسلمان میزنند و فرار میکنند و آنها را در فرار کردن میگیرند یا میکشند یا حبس میکنند، هنوز نشده است، بله، نقطه اولی است. وضعی خواهد شد که این عده «عِباداً لَنا» در عین اقلیت خود، در عین کم بودن خود، هر فرد آنها آنقدر قدرت ایمان دارد و آنقدر همت و اهتمام و استقامت دارد که آنها هم از نظر نیروهای ایمانی فردی و هم از نظر ارتباطاتی که با هم دارند، دیگر ایران و آلمان و انگلستان و آمریکا و مصر و مراکش و مغرب نیست، «عِباداً لَنا» از کل عالم تکلیف با هم ارتباط پیدا خواهند کرد، ارتباطی که ما هنوز نمیدانیم مگر به وجه دور و از دور مینگریم «عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً».
و از قضا برخلاف آن روایتی که همه به آن نظر دارند که افسادین کشتن زکریا و یحیی است که برخلاف تمام جهات آیه است، روایات بسیاری من در تفسیر نقل کردم، حدود هفتاد صفحه در جلد پانزدهم تفسیر در این آیه بحث کردیم که اول این جریان مربوط است به «هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ»[18] این به ما بشارت میدهد که قیام از اینجا شروع میشود. باز تکرار میکنم که صددرصد نیست، این نقطه انطلاق است.
مرحله دوم در کتاب تاریخ قم از زکریا بن آدم است که سؤال میکنند، این روایت از امام باقر (ع) است. سؤال میکنند که این «عِباداً لَنا» چه کسانی هستند؟ فرمود: «هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ» این انفجار از قم ایجاد خواهد شد و بعد سایر «عِباداً لَنا» ملحق میشوند. در مرحله دوم سؤال میکنند: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ»[19] این چیست؟ فرمود: «هُمْ وَ اللَّهِ أَصْحَابُ الْقَائِمِ (عج)»[20]
پس دو مرحلهای است. دو مرحله در کار است. ما فعلاً در یک بشارت و در یک انذار هستیم. بشارت مربوط به ما است و انذار مربوط به خلاف ما است. فساد و افساد اسرائیلی جهانشمول خواهد شد، نباید کمک کنیم باید جلوی آن را بگیریم، ولی هر قدر جلوی آن را بگیریم، هر قدر همت کنیم، اهتمام کنیم، جدیت کنیم، دقت کنیم، این فساد جهانشمول خواهد شد. اینطور نیست که بعضیها میگوید که ما فساد میکنیم تا امام زمان بیاید. امر به معروف نمیکنیم، نهی از منکر نمیکنیم، کار خوب نمیکنیم، همه بد میشویم، خوبها هم بد میشوند، تا امام زمان بیاید. امام زمان بیاید اول گردن شما را میزند. این نیست.
این دو شرطی که هست، یک شرط سلبی است و یک شرط ایجابی است. شرط سلبی: وظیفه ما این است که با آن معارضه کنیم، ولی وقتی معارضه به جایی نرسید و فساد جهانشمول شد، آن وقت در مقابل تبلور ایمان که «عِباداً لَنا» است. شرط ایجابی: مؤمنین بالله آنقدر باید صمود داشته باشند، استقامت داشته باشند و همت داشته باشند، و آنقدر ادراک مسئولیت و تحقیق مسئولیت کنند که «لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ»[21] در هر زمینی، در هر زمانی، در هر مجالی باید با کمال قدرت این سلب و ایجاب را انجام دهند و الّا امام زمان که تشریف بیاورند، انصار ایشان چه کسی خواهد بود؟ از میان همین مردم که «عِباداً لَنا» است. این «عِباداً لَنا أُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً * ثُمَّ» چه زمانی به «ثُم» خواهیم رسید؟ بعضی برادران میگویند پس طول خواهد کشید.
«عِباداً لَنا» شرایطی دارد. «عِباداً لَنا» من و شما نیستیم که به جای کتابالله، کتاب ملافلان را بحث میکنیم. ما «عِباداً لَنا» نیستیم، ما عباداً للشیطان هستیم. «عِباداً لَنا» کسانی هستند که علماً و معرفتاً و عملاً و اخلاقاً و عقیدتاً قرآنی محمدی باشند. پس اقل، اقل شد. «عِباداً لَنا» یهودیها نیستند، مسیحیها نیستند، وهابیها نیستند، یزیدیها نیستند، «عِباداً لَنا» کسانی هستند که راه عبودیت حق را از نظر معرفت قرآنی، عقیده قرآنی، عمل قرآنی که امام زمان آنها را بشناسد و تناسب داشته باشند، اینها «عِباداً لَنا» هستند. الآن خیلی هم در اقلیت هستند. همه کره زمین را بگردید نمیدانم چند نفر پیدا میکنید.
این «عِباداً لَنا» است که باید تبلور پیدا کند. قیام سیاسی آن تا
اندازهای شد، اما قیام قرآنی نشده است و قیام قرآنی از قیام سیاسی و اسلامی بسیار
بالاتر است، این اهتمام را باید بکنیم. «بَعَثْنا عَلَيْكُم»
تا مبعوث ربالعالمین باشیم. در صورتی ما میتوانیم با آن قدرت و با آن اهمیت و
مسئولیت مبعوث ربالعالمین باشیم برای ازاله کردن ریشه فساد که اسرائیل است، وقتی
که ریشه فساد از بین رفت، جوانهها از بین میروند. وقتی که درخت را از ریشه
درآوردند، یک درخت زهر ماری است، شاخهها خشک میشوند. وقتی که «عِباداً لَنا» «جاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» ریشه اسرائیل مفسد را
کندند یا کشتند یا آنها را به جای خود نشاندند، کسانی که به آنها کمک میکردند،
دیگر نمیتوانند کاری انجام دهند، زمینه افساد و فساد از بین میرود، راکد میشود
و ساکن میشود و در اینجا تشکیل دولت اسلامی جهانشمول خواهد شد که هنوز نشده
است.
[1]. اسراء، آیه 4.
[2]. همان، آیه 5.
[3]. همان، آیه 4.
[4]. حج، آیه 40.
[5] بقره، آیه 251.
[6]. بقره، آیه 207.
[7]. همان، آیه 204.
[8]. توبه، آیه 101.
[9]. بقره، آیه 205.
[10]. بحار الأنوار، ج 102، ص 8.
[11]. قصص، آیه 83.
[12]. هود، آیه 112.
[13]. اسراء، آیه 5.
[14]. هود، آیه 112.
[15]. الأمالی(للصدوق)، ص 233.
[16]. انفال، آیه 60.
[17]. اعراف، آیه 167.
[18]. بحار الأنوار، ج 57، ص 216.
[19]. اسراء، آیه 7.
[20]. بحار الأنوار، ج 52، ص 316.
[21]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 302.