«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
ما در استمرار بحث حیات برزخیه هستیم، آیات با اقسام گوناگونی که در جنبههای دوازدهگانه یا بیشتر حیات برزخی در قرآن شریف وجود دارد، طبعاً باید یکایک و بخشبخش مورد بحث قرار بگیرد. اما وقت ما کم مانده است، بنابراین بر محور آیه مبارکه «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[1] ما بخشهای گوناگون آیات برزخیه را مقداری بحث میکنیم و بعد مقادیری هم که از وقت مانده است، آیات اصلی که همه اصلی است، ما فرعی نداریم، ولیکن آیاتی که آیات مادر است و سِمت مادر بودن و محوریت در دلالت بر حیات برزخیه دارد، مورد بحث قرار میدهیم.
راجع به برزخی بودن بين الدنيا و الآخرة ما چند شعبه داریم، اولاً مرکز اصلی عبارت است از حیات برزخیه و این حیات برزخیه بر محور اصل حیات و بر محور برزخیه بودن آن دارای جهات و جنبات گوناگون است. ادلّه عقلیه چنانکه عرض کردیم و ادلّه آیات و سنّت که تفصیلاً باید مورد بحث قرار بگیرد، اصل حیات برزخیه را برای همگان اثبات کرده است. بلکه احیاناً دامنه حیات برزخیه غیر مکلفان را نیز شامل است و بلکه در مرحله سوم سایر دواب را نیز شامل است به مقتضای ضرورت معاد. چون در معاد چنانکه قبلاً عرض کردیم و تفصیلاً خواهد آمد، اعاده، اعاده روح نیست. بلکه اعاده جسم است، چه از برای مکلفان و چه غیر مکلفان از انس و جنّ و چه از برای حیوانات برحسب آیه انعام: «ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ».[2]
اگر بدن خاک میشود، بدنی از این بدنها ارجاع و اعاده میشود که اعاده مثل است و خلق مثل است. اما اینگونه نیست که روح به کلّی فانی شده باشد، و بعد از فنای کلّی روح، روح دیگری از برای انسانها مکلفان یا غیر مکلفان یا از برای حیوانها ایجاد شود که دیگر حساب و عقاب و ثواب معنایی نخواهد داشت. به جمله اول برگردیم که حیات برزخیهای را که قرآن شریف برای کل زندگان اثبات میکند و مخصوصاً از برای مکلفان، حیات است. طبعاً حیات دارای مراحلی است، مرحله اولی که یومالدنیا است و مرحله اخیره که یوم الآخرة است و ما در مرحله وُسطی بحث میکنیم که قرآن شریف در یک آیه به وصفی که دلالت بر معنا دارد تصریح میکند که «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ». حیات، حیات برزخ است یعنی روح حالت برزخیه دارد، بدن حالت برزخیه دارد، اصل حیات که در مجموعِ روح و بدنٌ مّا است حیات برزخیه دارد. حساب اینچنین است، ثواب و عقاب اینچنین است، مکان، مکان برزخی است، زمان، زمان برزخی است، خواب برزخی است، غفلت برزخی است، هوشیاری برزخی است، شفاعت نیز برزخی است و این دوازده مرحله همه زیر پوشش حیات برزخی است.
همانطور که روح انسان در عالم تکلیف دارای جنباتی است، جنبه فطرت و عقل و لبّ و صدر و قلب و فؤاد و سایر مراحل، جنبه جلی و جنبه خفی آن، جنبه خیر و جنبه شر آن، اما همگان برگشت میکند به روح انسانی بما هو انسان که جایگاه آن در مغز انسان است، در صدر انسان است، در قلب انسان است، در لبّ قلب انسان است که فؤاد انسان باشد. و همینگونه و بالاتر و خیلی بالاتر در حیات آخرت است. روح است و مراتب آن و بدن است، اما معنی بودن بدن این نیست که انسان در قیامت با این بدن به تمام اجزای آن که در عالم تکلیف زندگی کرده است ارجاع میشود. بدن و روح انسان، حیات روح در بدن و حیات بدن به عنوان ظرفِ روح انسان در دنیا، حیاتِ نخستین است و تکلیف، مطلق نیست. ولکن حیات يوم القيامة الكبرى در بُعد امکان حیات مطلقه است. و الّا حیات مطلقه در اختصاص حضرت اقدس الهی است.
حیات مطلقه یعنی حیاتی که هیچگونه مرض و ممات از برای آن نیست برای اهل جنّت، آخر هم ندارد و اگر از برای اهل نار ممات هست، مماتِ فات نیست. «لا يُقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا»،[3] «لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيى».[4] تمام جهات حیات از نظر ادراک وجود دارد و تمام جهات موت هم از نظر ادراک وجود دارد. روح حیّ است «ما دامت النّار» بعداً که روح و بدن به عنوان خلود ابدی، عذاب خود را با آن وضعیت خاصه يومالقيامة دید. هم روح این انسان به کلّی میمیرد و هم آتش میمیرد. پس «لا نار و لا أهل نار». اما بحث ما در جریان حیات میانگین است که حیات برزخی است. این حیات برزخی شباهتی به دنیا دارد در کل مراحل آن و شباهتی به آخرت دارد در کل مراحل آن. بیشباهت است به دنیا احیاناً در کل مراحل آن و بیشباهت است به آخرت احیاناً در کل مراحل آن.
مثلاً روح انسان در عالم دنیا دارای دو بدن بود، بدن ظاهر و بدن خفی. بدن ظاهر انسان همین بدن است که انسان میبیند و مشهود است از برای خود و دیگران، اما بدن برزخی در حالت بیداری مشهود نیست مگر برای بیدارها، برای علیها و حسنها و حسینها که اگر به قبرستان میروند بدنهای برزخی را با چشم برزخی که اکنون زنده است قبل از مردن میبینند و صداهای برزخیان را میشنوند و اعمال برزخیان را مشاهده میکنند و جنّت و نار آنها را میبینند. اما در وضع معمولیِ زندگی انسان در عالم تکلیف که حیات ظاهری است، دید و شنید ظاهری است و لمس ظاهری است، در حیات تکلیف نوع جریان این است که ما بدنهای برزخی خود و دیگران را نمیبینیم. مگر در عالم خواب، در رؤیاهای مخصوصاً صادقه، شما که خواب میبینید با بدن برزخی در پرتو روح در عالم سیر میکنید و خیر و شرّی را در مکان برزخ مشاهده میکنید. این بدن برزخی شما است که در خواب مرئی است، بدن دنیوی خوابیده است. این بدن برزخی شما است که به مکه مکرمه و جاهای دیگر میرود. با این گوش برزخی است که سخنان را در برزخ میشنوید و با این چشم برزخی است که شما صور را در برزخ میبینید. حتی صور بدنهای دنیوی را با چشم برزخی مشاهده میکنید.
بنابراین در عالم دنیا ما با دو بدن زندگی میکنیم که یکی از برای ما مشهود است، که همین بدن ظاهری است و دیگری برای ما مشهود نیست که بدن برزخی است. مگر اگر سفر برزخی است، برزخ موقت. خواب مخصوصاً رؤیاهای صادقه برزخ موقت است. و ما چندگونه برزخ موقت داریم، یک برزخِ موقت همگانی است که خوابها رؤیاهای صادقه همگانی است. یک برزخ نسبت به بعد است؛ کسانی که رجعت میکنند در برزخ بودند، برمیگردند و کسانی که «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ»[5] و همچنین: «ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ»[6] و همچنین برگشتن جناب عزیر (ع) و همچنین مواردی را که تفصیلاً حضور برادران عرض کردیم که این برزخی تقریباً طولانی است، اما برزخ موقت است. ما در برزخ غیر موقت بحث میکنیم، برزخی را که «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» که در آنجا برزخ خاتمه مییابد. بعد حیات قيامت كبرى در آنجا شروع میشود.
حالا این برزخ، در این برزخ روح ما هست، همان روح، بدن ما هم که بدن برزخی باشد که در خواب مشاهده میکردیم و در خواب فعالیت داشت، آنجا هست. اما این بدن دنیوی فعال نیست. در حیات تکلیف این دو بدن متداخل هستند، اما آن بدنی که در مرحله ظاهره فعال است بدن دنیوی است. اگر بدن برزخی فعالیت چشمگیر و ظاهری دارد، در عالم خواب است. مگر «لِمَنْ شَاءَ اللَّهُ» که بحث دیگر است. اما در عالم برزخ برعکس است، در عالم برزخ روح در بدن برزخی کلاً فعال است، و بدن دنیوی یا خاک شود و یا تروتازه بماند با بدن دنیوی کاری نیست.
اینکه احیاناً گفته میشود و نوشته میشود و روایت میشود و نقل میشود و در مغز مردم میرود که وقتی شخص مرد، اگر اهل نار است با گرزها بر مغز او میزنند، یا چنین میکنند اگر اهل جنّت است، مربوط به این بدن نیست. یک جملهای از استاد اعظم و نقطه نخستین درخشش مرحمت رب سبحانه و تعالی مرحوم آقای شاهآبادی (رض) بر مبنای کتاب و سنّت به یاد دارم؛ یکی از استدلالاتی که ایشان میکردند و ما تبلور میدهیم این است که اگر انسان بعد از اینکه دفن شد زنده شود و از او سؤال و جواب حاصل گردد، پس این اگر زنده شد باید مجدداً او را بیرون بیاورند، غسل و کفن و دفن و صلاة. چون ادلّهای که تجهیز میت را واجب کرده است، برای یک مرتبه واجب نکرده، مگر آنهایی که «ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» بعد که مردند، دوباره تجهیز لازم نبوده؟ اگر صد مرتبه -من دارم اضافه میکنم- انسان مرد و زنده شد، باید او را تجهیز کنند. غسل به تعداد، کفن به تعداد، صلاة به تعداد، دفن به تعداد.
بنابراین این معنا ندارد که انسان در عالم برزخ مینشیند، صحبت میکند، از او سؤال میکنند جواب میدهد، مطلب این نیست. این بر خلاف عقل است، بر خلاف حس است، بر خلاف کتاب است، بر خلاف سنّت است. اگر هم در بعضی از روایات هست که انسان در قبر مورد سؤال و ثواب و عقاب قرار میگیرد، اوّلاً قبر زیرِ زمین نیست، احیاناً قبر روی زمین است، احیاناً در دریا است که آلفرعون در دریا غرق شدند، احیاناً در اسید است، از بین میرود. احیاناً زیرِ زمین است، احیاناً روی زمین است، قبر یعنی بعدالموت. اینکه گفته میشود قبر یعنی زیر خاک، خیر، قبر یعنی پوشش، پوشش بر حیات دنیا، این پوششی که بر حیات دنیا نسبت به بدن قرار گرفت یا پوشش روی زمینی است یا زیر زمینی است یا دریایی است یا فضایی است یا آتش است یا هر چه هست، این اولاً، ثانیاً وقتی که انسان مرد و خلعِ لباس این بدن شد و روح از بدن مجزّا شد، روح با بدن برزخی استمرار حیات دارد، اصلاً با این بدن کاری ندارد. اگر امیرالمؤمنین (ع) به هنگام مرگ مؤمنان حاضر میشود، روح او مقام جمعالجمع است و بدنهای برزخی مقام جمعالجمع است. یکی لزوم ندارد. بدنهای اصلی و فرعی، بدن اصلی برای اُصلاء، بدن فرعی برای فروع. نه یک بدن است و با این یک بدن حاضر میشود نزد هرکس از مؤمنین که میخواهد بمیرد و نه یک بدن برزخی. این مسلّم است که رسولالله (ص) برای کسانی که صلاحیت دارند، امیرالمؤمنین برای مرحله دوم است و…
اینها که نزدیک مرگ و عند الاحتضار اشخاص مؤمن حاضر میشوند، در یک آن صدها، هزارها نفر از مؤمنین میمیرند، این صدها هزارها، رسولالله صدها و هزارها بدن دارد؟ این بدن یا بدن برزخی اصلی؟ بدن دنیوی که یک بدن است فرعی ندارد، بدن برزخی اصلی هم یک بدن است. چگونه میشود که با یک بدن برزخی در آن واحد، اینجا جمعالجمعپذیر هم نیست، جمعالجمع برای روح است. نمیشود که این کتاب، یک کتاب است، هم اینجا باشد و هم جاهای دیگر در همین زمان باشد. این مستحیل است. مقام جمعالجمع مقام علم است و مقام قدرت است و مقام معرفت است و مقام قیّومیت است در بُعد نخستین برای ربالعالمین و از برای دیگران که خداوند مقام جمعالجمع را اعطاء میکند.
پس در عالم برزخ روح با بدن برزخی محشور است، حساب از روح است با بدن برزخی، عقاب همچنین، ثواب همچنین و لذا در آیاتی که مربوط به آلفرعون است که «مِمَّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً»[7] در همان دریا است، در آب سرد «أُدْخِلُوا ناراً» است. نار با آب چه ربطی دارد؟ چون مکان، مکان دیگری است، زمان، زمان دیگری است، نار، نار دیگری است، بدن، بدن دیگری است. بحث خواهیم کرد، با هم منافات ندارد. اگر بخواهیم مثال بزنیم، شما یک ذرۀ یخ را هم که ملاحظه کنید، این ذره یخ که از اتمها تکشیل شده در باطن نار است، منتها باید باز شود. در باطن نار است باید باز شود. از نظر علمی اینگونه است، اگر هم ما از نظر علمی نمیدانستیم علم نفی نمیکند، عقل نفی نمیکند، تداخل مکانین است و تداخل زمانین است و تداخل در بدن است. در ظاهر مطلبی است و در باطن مطلبی دیگر است.
– […] برای پیغمبر و ائمه چطور مشخص میشود؟
– حساب خاصی است که باید بعد درباره آن بحث شود. الآن نمیخواهیم وارد آن شویم. پس ببینید در عالم برزخ یعنی بعدالموت. در اسید میاندازند تا بسوزد، در گلستان باشد. خیال نکنیم که اگر کسی در قصر و آسمانخراش و گلستان و عطر مرد، دیگر حال او خوب است، بعضیها خیال میکنند اگر آدم جهنمی را در وادیالسلام دفن کنند، اینجا مورد رحمت است! اگر یک بهشتی را بسوزانند، اینجا مورد زحمت است! نخیر، این حرفها نیست، مکان، مکان دیگر است، وضع، وضع دیگر است و فقط بر مبنای ایمان و عمل صالح است. مکان بد شخص صالح را ناجور نمیکند و مکان خوب هم شخص طالح را جور نمیکند. اینها مکانهای ظاهر و مکانهای دنیا است که خوب و بد آن ظاهری است و محسوسِ ما در عالم تکلیف است. بحث بسیار بسیار عمیق است، منتها نقطههای اولای بحث و تقسیم بحث را طی امروز و فردا عرض میکنیم تا بعد چه خواهد شد.
حالا روشی که ما داریم که روش کتابالله است، دشمن زیاد دارد، دشمن دانا، دشمن نادان، دشمن چه و چه. ما باید حواس خود را باید جمع کنیم که سالم بمانیم و این راه را طی کنیم و واقعاً اگر این راهی که ما داریم میرویم که راه کتابالله است غلط باشد، پس خدا هم غلط است، پیغمبر هم غلط است، قیامت هم غلط است، احتمال غلط در راه ما نیست. غلط میکنند کسانی که وز وز میکنند و چنین و چنان میکنند.
حالا در عالم برزخ روح ما است با بدن برزخی، روحی دیگر نیست، بلکه همان روح است، اما بدن، بدن دیگر است. مکان، مکان دیگر است. زمان، زمان دیگر است. دیگر است نسبت به دنیا و دیگر است نسبت به آخرت. در این دوازده بُعدی که ما شمردیم روح، بدن، حیات، حساب، ثواب، عقاب، مکان، زمان، خواب، غفلت، هوش، شفاعت و ابعاد دیگر؛ یک بُعد اصلی، اصل زندگی و حیات است و بُعدهای دیگر ابعاد فرعی است. نمیخواهیم تعداد درست کنیم که حتماً دوازدهتا است. و از این قبیل. در تمام این مراحل برزخ است، برزخ یعنی میانگین، هم شباهت به دنیا است و هم شباهت به آخرت است. هم بیشباهت به دنیا است و هم بیشباهت به آخرت است. در دنیا روح ما در دو بدن برزخی و جسمانی است، در برزخ در یک بدن برزخی است. در قیامت بدن برزخی نیست یک، این بدن هم کلاً نیست دو، آن اجزای اصلیهای که از این بدن ما در طول تکلیف مشاهده میکنیم، آن هم نیست. باید بحث کنیم. آن یک مطلبی است، که آنقدر این بدن خفیف خواهد بود، مجرّد که نمیشود گفت، آنقدر این بدن خفیف و سبکخیز خواهد بود که ممکن است مانند بدن برزخی باشد و یا خفیفتر باشد. البته این بحثهایی است که بعداً در بحث قیامت و إحیاء بدن خواهد آمد که آیا همین بدن، اگر همین بدن با تمام عوارضی که بوده، با تمام اجزایی که بوده، اجزاء اصلی، اجزاء مهمان، از اجزاء بدنهای دیگران و… نه تنها شبهه آکل و مأکول میآید، برای اینکه هر فردی باید صدها تُن در آنجا بدن داشته باشد. آن هم اشکال مهمی است، اشکالات دیگری هم در این باب هست.
و راجع به معاد جسمانی آن معادی را که انبیاء آوردند و آن معادی را که شریعت اخیره آورده است قرآن بیانگر است و جوابگوی تمام اشکالات است. احتیاج نداریم که فکر کنیم و دفاع کنیم و شدرسنا کنیم، اگر درست در آیات قرآن دقت شود جوابگوی تمام ایراداتی است که نسبت به حیات بدن و انتقال روح به بدن و آن بدن خاص یوم القیامة الکبری خواهد بود. اینها مراحل برزخی است نسبت به روح و بدن و کل حیات و جهات دیگر که در عالم برزخ است.
– شما زمان و مکان برزخی را غیر از زمان و مکان…
– غیر نیست، برزخ است. مثلاً زمان در دنیا کندتر میگردد. زمان در برزخ تندتر میگردد. کما اینکه الآن هم در بعضی کرات اینگونه است، مربوط به جاذبه است. زمان در بعضی از کرات که سفر نکردهایم، اگر کردیم میفهمیم یک سال اینجا یک ثانیه آنجا میشود، از نظر علمی هم این مطلب ثابت است. در برزخ اقوی است، شش، هفت آیه داریم: «كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ»[8] اینهایی که خداوند یومالقیامة زنده میکند، چقدر در ارض شما زندگی کردید؟ کدام ارض؟ دو ارض است؛ یک ارض ظاهر که حیات تکلیف است، یک ارض برزخی. «كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ» حرفهای آنها مختلف است. «لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»[9] و… یک روز، بعد از یک روز، ده روز، اینها چیست؟ این چند بُعد دارد. آنقدر در آنجا زمان سریع سیر میکند. مثال آن بین ما همین قضیه گردش الکترونها دور پروتونها است، زمان خورشیدی 365 روز است که هر روزی 24 ساعت، اما سال الکترونی چقدر است؟ پنجاه هزار سال الکترونی، یک ثانیه سال ما است. برای اینکه هر الکترونی دور پروتون در ثانیه پنجاه هزار بار میگردد و قطر الکترون با پروتون فرق دارد و فاصله الکترون با پروتون ده هزار برابر فاصله زمین تا خورشید است. ده هزار برابر فاصله زمین تا خورشید است. این را علم میگوید، ما از خود نمیگوییم. علم هم نگوید، ولی مطلب با علم و عقل منافات ندارد.
حالا این زمان اتمی چگونه است؟ سال اتمی که، سیاره اتمی که عبارت است از الکترون، دور پروتون در ثانیه شمسی، در ثانیه ارضی پنجاه هزار سال، یعنی یک ثانیه از این پنجاه هزار سال ما است، مثال داریم عرض میکنیم. ما که نمیتوانیم قضیه برزخ را بفهمیم، اینجا را نفهمیدیم، اینجا را نسبت به بعضی از کرات نفهمیدیم، به هر حال بفهمیم یا نه. در برزخ برحسب آیات متعددهای سؤال میشود از کسانی که یوم القیامة إحیاء میشوند: «كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنينَ» چند سال میگوید. بالاخره کسی که در عالم تکلیف است چند سالی بوده است. یک سالی بوده، چند سالی بوده است. «قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعادِّينَ»[10] از اینهایی که میشمارند سؤال کن.
– [سؤال]
– اینجا نه، آنجا سریعتر است. چون سرعت زیادتر است و لذا صد سال آنجا یک روز میشود، صد سال آنجا نیمروز میشود. سریعتر است.
– صد سال دنیا را دارد میگوید. «فِي الْأَرْضِ»؟
– بله، «فِي الْأَرْضِ» درست است، ولی «فِي الْأَرْضِ» دو بخش است؛ یک بخش ارض ظاهر است که عالم تکلیف است و یک بخش ارض برزخ است. فرمود: «فِي الْأَرْضِ» و از کل آیات این مطلب درمیآید. البته در بعضی آیات لفظ برزخ بیشتر است، در بعضی لفظ قیامت بیشتر است، در بعضی هر دو لفظ جمع است. «فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنين» لفظ چقدر است؟ البته به آیات لفظ خواهیم رسید. این را به عنوان اشاره عرض میکنم که این لفظ قبل الإحیاء یوم القیامة الکبری، این «يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»، «عشراً». «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ»[11] ببینید لفظ «إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ» است، لفظ هر دو را میگیرد. «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ». اینقدر سریع سیر میکند. و به علل مختلفی است، یکی سرعت زمان است، یکی نسبت حیات برزخی است که یوم القیامة الکبری باشد، این حیات برزخی ولو صدها هزار سال باشد، در مقابل حیات آخرت که نهایت ندارد در جنت و نهایت دارد در نار، اما خیلی دور است، این در مقابل آن چیزی نیست. یک تومان، در مقابل ده هزار تومان چیزی نیست. ولی در مقابل یک شاهی خیلی چیز است. این نسبت است، یک بُعد نسبت است، یک بُعد حقیقت است.
از نظر زمان اینگونه است. از نظر مکان همچنین، از نظر مکان اینگونه نیست که این بدن که دفن شد، این بدن در این مکانِ قبر، یا در این مکان آب یا در این مکان کجا، همان مکان را داشته باشد. خیر، چون حساب با بدن برزخی است، این بدن برزخی که غیر مرئیه است، عالمی غیر این عالم ظاهر دارد و لذا شما در بیداری خواب نمیبینید، در خواب، خواب میبینید. در بیداری «إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ» مطلب دیگری است، به طور کلّی در بیداری نمیشود آنچه را شما در خواب میروید و میبینید و مشاهده میکنید، نمیشود انجام داد. آن سیری که در عالم خواب دارید، غیر از این است و احیاناً همه ما این مطلب را دیدهایم، بعضی وقتها بنده خواب دیدهام یک ساعت کاملاً صحبت کردم، در محضر آقای بروجردی (رض)، ایشان بودند، یک ساعت کاملاً صحبت کردم، بعد که پایین آمدم ایشان فرمودند که بیایید با همدیگر راه برویم، بعد مطالبی را فرمودند و خیلی هم طول کشید. من ساعت گذاشته بودم، بلند شدم دیدم من پنج دقیقه خوابیدم، حالا همه این پنج دقیقه را هم خواب ندیدم، پنج دقیقه خواب دیدم، بلند شدم و تمام را نوشتم.
این بیّن و روشن است از برای همگان که سیر برزخی… مثلاً خواب میبینید به فلان جا سفر کردید، فلان کس را دیدید، فلان چیز را گفت، فلان آدرس را داد و خیلی هم طولانی است، زمان طولانی، مکان بعید، حرف طولانی، بیدار میشوید، دو دقیقه خوابیدید. این واقعیتی در رؤیاهای صادقه است.
پس زمان در برزخ وضع دیگری دارد، مکان هم در برزخ وضع دیگری دارد. این غلط است که بعضی از کفّار میگویند: شما که میگویید این آدمی که اهل جهنم است مرد، قبر او آتش میبارد؟ خیر، ما رفتیم دیدیم قبر او خنک است، زمستان است. یا بعد از مرگ الو میگیرد، قبر او در یخچال است، یخچال یخزده. یا فلان کس بعد از مرگ چون مؤمن است آب خنک و لبن و عسل و حوری و… نخیر، او را انداختهاند و دارند میسوزانند. این آدم را به جرم اینکه الهى و ربانى زندگی میکند، میسوزانند. پس اینها دروغ است، میگوییم: نخیر، شما دروغ میگویید چون با این بدن کاری نیست. آن کاری که از نظر حساب و ثواب و عقاب هست، با بدن برزخی است و شما بدن برزخی را در عالم تکلیف نمیبینید. چه برسد در عالم برزخی. برزخ موقت را شما نمیتوانید مشاهده کنید. آن چشم را ندارید که برزخ موقت را مشاهده کنید. مثلاً شما خوابیدید، من میخواهم ببینم شما که خواب میبینید، کجا میروید؟ نمیدانم «إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ» مطلب دیگری است. شما بدن برزخی را و دیگران را نمیتوانید در عالم بیداری ببینید که برزخ موقت است، تا چه رسد برزخی که موقت نیست، برزخی که دوام دارد «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».
پس مکان آن، زمان آن، ثواب آن همچنین، ثواب برزخی نه مانند دنیا است که ثوابی داده نمیشود، بلکه آدم در راه خدا کباب هم میشود، عذاب هم کمی داده میشود، ولی در برزخ بینابین است، نه مانند دنیا است که هیچ و کمرنگ و نه مانند آخرت که صددرصد و پررنگ. و لذا در آن آیه مبارکه که این آیه جهات مختلفی را در چند بُعد محور است از ابعاد عقیدتی و معرفتی و علمی و عملی و اخلاقی و… «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[12] قاعده کلی «وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى * ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى».[13] «سَوْفَ» برزخ است. اوّل قاعده کلی است، دوم: «الْجَزاءَ الْأَوْفى» این مربوط به آخرت است، پس در عالم برزخ ثواب برزخی است، همه ثوابها نیست، عذاب برزخی است، خواب برزخی است، البته حالا اشارتاً عرض میکنم. در عالم دنیا تقریباً ثلث وقت خواب است، ربع وقت خواب است، معمولاً اینگونه است. در عالم قیامت یا خواب نیست یا خیلی کم است. در برزخ بیشتر خواب است. یکی از عللی که ایام برزخ به نظر کم میآید چون خواب است، آدمی که میخوابد، نمیداند چقدر خوابیده است. مخصوصاً در آنجایی که از حالت اختیارِ انسان و از حالت تکلیف خارج است و لذا «قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا»[14] کسانی را که خداوند بعث میکند و زنده میکند، سؤال میکنند: «قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا» اینجا خوابیده بودیم، خوابیده بودیم دیگر. اگر انسان بیشتر خواب باشد، اهل عذاب هم باشد، اهل زندان هم باشد، اهل کتک هم باشد، در خواب مطلبی نیست.
و لذا اینها ناراحت هستند با اینکه در برزخ عذاب دارد. «قالُوا يا وَيْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا» چرا مرقد گفتند؟ مرقد خوابگاه است، شما که در خانه خود چند اتاق دارید، اتاق پذیرایی، اتاق غذا، اتاق مطالعه، اتاق خواب، در اتاق خواب شما بیشتر بیدار هستید یا خواب؟ خواب و الّا دلیلی ندارد به اتاق خواب بروید. در اتاق خواب مقدماتی دارد میخوابید. در اتاق خواب درصد خواب شما چقدر است؟ نود درصد، هشتاد درصد خواب هستید. مگر کسانی که بیخوابی به سرشان بزند که به اتاق خواب نمیروند.
برزخ مرقد است، یعنی انسان بیشتر خواب است و لذا «لَهُمْ رِزْقُهُمْ فيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا»؛[15] «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا».[16] ببینید «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا» که به امام صادق (ع) عرض میکنند: مگر در قیامت انسان فقط این مقدار عذاب میشود؟ فرمود: نه، این برای قیامت نیست، در قیامت که دنبال آن دارد: «وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ»[17] دنباله آن است، طرف فکر نکرد آیه دنباله دارد! دنباله آیه را ذکر کن. «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا» برای برزخ است؟ بله، «وَ یَومَ القیامَةِ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ». «أَشَدِّ الْعَذابِ» در قیامت برای جهنمیها خواب وجود ندارد که احیاناً برای بهشتیها باشد. چون در جهنم اصلاً خواب وجود ندارد، دائماً عذاب است و اگر -اگر که عرض میکنم، چون بحث بعدی است- در بهشت احیاناً خواب باشد بسیار کم است. خواب بهشت بسیار کمتر از دنیا است و خواب برزخ، برزخ است. در برزخ نوعاً انسان خواب است.
پس خواب بیشتر برزخ بین الدنیا و الآخرة است. حساب؟ حساب هم برزخ است، مانند کسی که جرمی کرده است، اول کلانتری میبرند، چندتا سیلی و فلان، فعلاً به حساب رسیدگی نمیشود، باید به دادگاه ببرند، آنجا به حساب رسیدگی شود. برزخ هم چندتا سیلیِ کلانتری است، گرچه نوعاً خواب است، ولی وقتی بیدار است آن عذاب صددرصد را و همچنین رحمت صددرصد را به او متوجه نمیکنند. برزخ است در حساب، برزخ است در ثواب، برزخ است در عقاب، برزخ است در بدن، برزخ است در مکان، برزخ است در زمان، برزخ است در شفاعت. ما از آیات و همچنین روایاتی استفاده میکنیم که شفاعت کبری مربوط به قیامت است. در برزخ شفاعت نیست یا کم است.
در برزخ شفاعت برزخیه است یعنی میانجیگری در کار است، اما برزخ نه مانند دنیا که هیچ حسابی ندارد. نه مانند آخرت که کلاً حساب دارد بینابین است. شفاعةٌ مّا در برزخ است، اما شفاعت کلی در برزخ نیست. پس تمام این دوازده مرحلهای که شمردیم و مراحل دیگری که مربوط به حیات میانگین و بینابین است، مربوط به عالم برزخ است. این یک تقسیمبندی است.
بعد فردا اگر زنده ماندیم آیاتی را رشتهرشته میخوانیم، آیاتی که برزخ اهل نار، آیات برزخ اهل الجنة، قبلاً هم چهار، پنج آیه خواندیم، برزخ مقتولین فی سبیل الله و… اینها بخشهایی است که ما در مطالعه قرآن تقریباً به دو ثلث رسیدیم، من فهرستوار حضور برادران عرض میکنم، بعد از رمضان اگر زنده ماندیم روی این آیات بحث کنیم، بعد هم بحث یومالقیامه خواهیم داشت.
«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».
«وَ
السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
[1]. مؤمنون، آیه 100.
[2]. انعام، آیه 38.
[3]. فاطر، آیه 36.
[4]. اعلی، آیه 13.
[5]. بقره، آیه 243.
[6]. همان، آیه 56.
[7]. نوح، آیه 25.
[8]. مؤمنون، آیه 112.
[9]. همان، آیه 113.
[10]. همان.
[11]. روم، آیه 56.
[12]. نجم، آیه 39.
[13]. همان، آیات 40 و 41.
[14]. یس، آیه 52.
[15]. مریم، آیه 62.
[16]. غافر، آیه 46.
[17]. همان.