جلسه سیصد و پنجاهم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

بهشت و بهشتیان و جهنم و جهنمیان – اهانت اعظم طارق به ولی عصر (عج)

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

جنت‌ها و رحمت‌های حق سبحانه و تعالی که در هر سه نشئه است؛ هم در نشئه عالم تکلیف، دنیا و هم در نشئه برزخ و هم جزای اوفی، یوم القیامة الکبری. هم در این سه بُعد دارای درجات است و هم در هر یک از این سه بُعد دارای درجات است. جنّات علمی و معرفتی و عبودیتی، عملی درونی یا برونی معصومین علی مراتبهم با همین جنّات نسبت به من دون المعصومین دارای درجاتی است طبعاً. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[1] و نتیجه این جنّات و برکات ربانیه در عالم تکلیف، استمرار در برزخ است، بحدٍّ وفی. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» به عنوان ضابطه کلیه «وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى‏»[2] به عنوان برزخ «ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‏»[3] به عنوان یوم القیامة الکبری. مقدّمه‌ای است دارم عرض می‌کنم. خوب این نسبت به جنّات.

 نسبت به جحیم و نار و عذاب و جهنم که در قرآن شریف تعبیرات گوناگون است، از برای عاصین و کافرین، نیز درکاتی است. چه یوم الدّنیا و چه یوم البرزخ و چه یوم القیامة الکبری. حالا نسبت به جنّات، بعضی‌ها با جنت برابر هستند، بعضی مادون جنت هستند، بعضی فوق جنت هستند. جنت با تمام برکات خود در برابر رسول الله (ص) چیزی نیست. مگر عنوان‌های معرفتی که از برای خود حضرتش در اثر تداوم عبودیت و معرفت و معرفت و عبودیت حاصل می‌شوند. جنت برای رسول الله مکان جسم است و مکان روح، اما جسم رسول الله از جسم جنت جنت‌تر است و روح رسول الله (ص) از روحی که در جنت ایجاد می‌شود، جنت‌تر است.

رسول الله (ص) همان‌طور که در عالم تکلیف نسبت به کلّ رسل امام است، نسبت به کلّ اولیاء ولی است و همگان در حاشیه او هستند از گذشتگان و آیندگان و کسانی که در زمان حضرتش بودند، در برزخ و مخصوصاً یوم القیامة الکبری، اصل جنت او است. اگر شعور و درکی برای جنت وجود دارد که وجود دارد، افتخار می‌کند که رسول الله در او قرار بگیرد. بعضی‌ها با جنت برابری دارند، نه بالاتر هستند، نه پایین‌تر و بعضی‌ها مادون جنت هستند؛ جسم آن‌ها از جسم جنت و روح آن‌ها از روحی که در جنت ایجاد می‌شود دنوّ دارد، اما در مکان جنت هستند.

این‌ها درجاتی است که در دو بُعد از برای اهل جنت وجود دارد؛ یک بُعد که عالم تکلیف و بعداً برزخ و بعداً یوم القیامة الکبری به درجات ثلاثه و یک بُعد هر کدام در هر نشئه‌ای از نشئات سه‌گانه. در نشئات سه‌گانه اهل جنت معرفت و جنت علم و عبودیت و جنت عقیده و جنت عمل، جنت تقوا و جنت فی سبیل الله بودن، دارای درجات هستند بر حسب درجات عبودیت و معرفت که در برزخ نمود جزاء است به طور برزخی و در قیامت نمود جزاء است به صورت جزاء اوفی.

کسانی هستند که فوق جنّات هستند و به وجود آن‌ها جنّات تزیّن پیدا می‌کند. «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقينَ غَيْرَ بَعيدٍ»[4] این ازلاف جنت و زینت جنت «لِلْمُتَّقينَ غَيْرَ بَعيدٍ» دو زینت است و جنت دارای سه بُعد است. بُعد اوّل: جزا و ثواب وفاق است که صددرصد مطابق اعمال درونی و برونی متّقیان و اهل جنت است که این بعداً معلوم خواهد شد. یک بُعد دیگر ازلاف جنت و زینت جنت که این ازلاف به خود عمل است. بعد دوم زینت جنت «وَ لَدَيْنا مَزيدٌ»[5] است. خداوند به مقتضای فضل خود، بیش از آنچه که به ما به عنوان استحقاق و جزا وعده داده است، ازلاف می‌کند و جنت را زینت می‌کند و بُعد سوم که از هر دو بُعد بالاتر است، به وجود رسول الله (ص) جنت ازلاف می‌شود و تزیین می‌گردد و سعه جنت بسیار زیاد است که امروز مقداری بحث می‌کنیم.

 سعه جنت از سعه نار بسیار بسیار زیادتر است، اهل آن چگونه است، بحث دیگری است. مقداری بحث می‌کنیم، بعد صحبتی که راجع به جریان حادثه امروز باید بکنیم. در مقابل اهل نار، اهل نار هم دارای درکاتی هستند. بعضی از درکات یوم الدّنیا است که عذاب استئصال باشد، حد باشد، چه باشد و چه باشد که عذاب‌هایی دسته‌ جمعی یا فردی متوجه به معاندین و مکذبین به آیات الله است. چه در بُعد اوّل تکلیف و چه در بُعد دوم تکلیف که به فاصله برزخ است. بُعد دوم تکلیف که به فاصله برزخ است، مربوط است به «مَن کَذَّبَ تَکذِیباً» و «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً»[6] کسانی که در دولت مهدی (عج) رجعت بالاستعداد می‌کنند در بعد تکذیب خیلی بالا.

عدّه‌ای هم هستند که «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً»[7] هستند. این دو ُبعد هر دو در عالم تکلیف است، اما یکی تکلیف اوّل است که می‌شود انسان توبه بکند، برگردد، زیاد بکند، کم بکند و دوم عالم تکلیف دوم است که در زمان رجعت مهدی (عج) «مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً» که رجعت می‌کنند، کاری نمی‌توانند بکنند. برای دیدن عذاب یوم الدّنیا است.

در بُعد برزخی هم کسانی که کلاً در برزخ می‌مانند و رجعت نمی‌کنند، کسانی که رجعت می‌کنند مطلبی دیگر است. کسانی که کلاً در برزخ می‌مانند و رجعت نمی‌کنند، در برزخ دارای عذاب هستند از عاصین و از کفّار و یوم القیامة الکبری که جزاء اوفی است و همان‌طور که اهل جنت در رحمت‌های جسمانی و معنوی در هر سه نشئه دارای درجاتی بودند، اهل نار هم دارای درکاتی هستند، دارای عذاب‌هایی در هر سه نشئه هستند.

بعضی از معذبین هستند، مادون النّار هستند، بالاخره از نار بیرون می‌آیند. عده‌ای از کسانی که در جهنم وارد می‌شوند، چون موحّد هستند بیرون می‌آیند و چون گناه بسیار کرده‌اند و شفاعت و غیره، جبران نکرده است یا کلاً جبران نکرده است، مقداری در نار می‌مانند؛ خلود غیر ابدی.

در قرآن شریف نُه خلود ابدی داریم. هفت خلود ابدی برای اهل جنت است و دو خلود ابدی برای اهل نار و اما خلود غیر ابدی بسیار داریم. خلود ماندن است. بحث در خلود نار اشاره می‌کند. خلود نار یا خلود منهای ابدیت است و یا خلود ابدی. خلود ابدی اهل جنت در هفت جای قرآن تصریح شده است، اما خلود ابدی اهل نار در دو جای قرآن تصریح شده است و خلود غیر ابدی از برای اهل نار بسیار زیاد است و خلود غیر ابدی از برای اهل جنت اصلاً نیست. کسانی که در جنت وارد می‌شوند «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ»[8] است، بیرون آمدن برای آن‌ها معنا ندارد، مردن هم معنا ندارد، چنانکه روز گذشته بحث کردیم.

اما کسانی که داخل نار می‌شوند این‌ها درکاتی از عذاب دارند، احیاناً خلود غیر ابدی کم دارند، احیاناً خلود غیر ابدی متوسط دارند، احیاناً خلود غیر ابدی زیاد دارند، احیاناً خلود ابدی دارند، خلود ابدی اهل نار آخر دارد اما خلود ابدی اهل جنت آخر ندارد. برای اهل نار خلود ابدی آخر دارد به مقتضای عدل، چون مقتضای «جَزاءً وِفاقاً»[9] این است و از برای خلود ابدی اهل جنت که «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» است، چون مقتضای فضل است و فضل خدا بی‌نهایت است.

عدل محدود است؛ پایین برود فضل می‌شود، بالا برود ظلم می‌شود. عدل صددرصد. اگر کمتر از استحقاق عذاب، عذاب شود، نسبت به او فضلی شده است. اگر بیشتر از استحقاق عذاب عذاب شود، ظلم شده است. اگر به همان مقدار که استحقاق عذاب دارد عذاب شود، عدل است. عدل محدود است، فضل محدود نیست. فضل رب‌العالمین «وَ لَدَيْنا مَزيدٌ»[10] است، «عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ» است و إلی غیر ذلک «وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ * نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحيمٍ»[11] إلی آخر که عرض کردیم. نسبت به اهل نار که آخر دارد، کسانی که خلود ابدی هم دارند یکسان نیستند. بعضی‌ها از نار نارتر هستند، از جهنم جهنم‌تر هستند. بلکه جهنم را می‌گیرانند، وقود هستند. «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»[12] یک آیه: «لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[13] آیه دیگر: «وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ».[14]

قبلاً ناری وجود ندارد، این هم یک بحثی است. الآن جهنم وجود ندارد، مکان آن… آتش آن، عذاب آن، عقرب آن، مار آن، حمیم آن و… اصلاً وجود ندارد. چرا؟ برای اینکه این عذاب‌ها نتیجه اعمال جهنمیان است، هنوز که برای جهنمیان قیامت نشده است که داخل جهنم بشوند که ایجاد آتش کنند. ولی اهل جنت این‌طور نیست. جنت الآن موجود است، منتها موجود است غیر مزلف. «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقينَ غَيْرَ بَعيدٍ»،[15] «وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ»،[16] «وَ بُرِّزَتِ الْجَحيمُ»[17] برزّت و ازلفت فرق دارد. بروز است. بروز جحیم و بروز نار از آن هنگام و هنگامه‌ای آغاز می‌گردد که جهنمی‌ها وارد این سرزمین بشوند که بنا است جهنم بشود. وقتی وارد این سرزمین شدند که بنا است جهنم بشود، اعمال جهنمی آن‌ها، افکار جهنمی‌ها آن‌ها، عقاید و علوم جهنمی‌ آن‌ها، این‌ها به ملکوت تبدیل می‌شود. حقایق اعمال و افکار و عقاید و علوم جهنمی‌ها ظهور پیدا می‌کند، قبل از اینکه وارد جهنم بشوند؛ یعنی چه؟ قبل از اینکه شما گیرانه را ببرید در یک جایی که باید آتش زد، قبل از اینکه گیرانه را بگیرانید، گرم است؟ نخیر. ممکن است شما گیرانه را در یخچال ببرید و آن را آتش نزنید، اما تا آتش زدید داغ می‌شود، یخ‌ها هم آب می‌شود. جهنم وجود ندارد و ما هرگز از آیات مقدّسات قرآن چنین مطلبی را هیچ نداریم، با اینکه نار بسیار بسیار زیادتر است، تعداد کلماتی مثل جحیم، نار، عذاب، جهنم در قرآن شریف بسیار بسیار زیادتر از جنت است.

-‌ [سؤال]

-‌ آن‌ها را عرض می‌کنم.

– یعنی بالفعل هست؟

– خیر. «لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ‏»[18] شهیق و زفیر برای وقود است. این را من حساب کردم. اوّل وقود در جهنم قرار می‌گیرد. کسانی که رأس‌الزاویه کفر و عناد و تکذیب هستند، اوّل می‌روند، چنانچه در جنت هم اوّل محمّد و محمّدیون و انبیاء می‌روند بعد دیگران، در نار هم اوّل کسانی که وقود هستند می‌روند، بعد کسانی که به آتش این‌ها باید بسوزند می‌روند. کسانی که وقود هستند، شهیق و زفیر و چه و چه و این‌ها، با ظهور ملکوت اعمال تکلیف آن‌ها حاصل می‌شود، چنانچه از آیات خوب استفاده می‌کنیم و بعداً جهنمی‌های دیگر که به آتش آن‌ها می‌سوزنند، چنانکه در عالم تکلیف مضلّلین نقطه اولی و رأس‌الزاویه بودند، دیگران به ضلالت آن‌ها گمراه می‌شوند، به آتش گمراهی آن‌ها آتش می‌گیرند و گمراه می‌شوند، هر دو عذاب دارند، اما این کجا و آن کجا.

 نار اصلاً الآن -نار برزخ را عرض نمی‌کنیم، نار برزخ مربوط به اعمال خود برزخیان است- نار جحیم اصلاً الآن وجود ندارد. یکی از جاهایی که محلّ جحیم است، دنیا است، این کره زمین جحیم است، جحیم وجود ندارد، اما جنت وجود دارد. «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏ * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏»[19] این وجود دارد. من اصول بحوث را عرض می‌کنم و مطلبی که در آخر عرض خواهم کرد مربوط به جریان پاکستان است. اگر حال ندارم صحبت بکنم برای همین جهت است که نسبت به ولیّ اعظم الهی، ولیّ امر (عج) این‌طور اهانت شده است، حالا صحبت می‌کنیم. خدا کمک بکند، بتوانیم صحبت بکنیم.

بعضی از اهل نار، مکان نار را که مکان جهنم است، آتش می‌زنند. این‌ها آتش‌تر از آتش هستند، جهنم‌تر از جهنم هستند. جهنم را ایجاد می‌کنند. بعضی از جهنم‌ها اختصاصی است. مگر خود جهنم «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ»[20] نیست؟ «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‏». و این «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ» هم حساب دارند.

 این تعبیر معروف است و من آن را تحلیل می‌کنم. شیطان، گاو، پلنگ. شیطان‌گاو، شیطان‌پلنگ، گاوشیطان، شیطان تنها. گاو تنها، پلنگ تنها. هفت‌تا شد. خوی رذل انسان‌ها است که انسان را از نظر اعمال تکلیفی سلباً و ایجاباً جهنمی می‌کند. بعضی شیطان هستند، گاو نیستند. شکمی ندارد، فقط شیطنت می‌کند. روباه شکمی ندارد، شیطنت می‌کند. بعضی‌ها گاو هستند؛ فقط شکم او پُر باشد، شیطنت ندارند. بعضی‌ها پلنگ هستند، می‌درد اما نه شیطنت دارد، خیلی صاف و راست می‌رود، می‌درد. بدون اینکه مثل روباه بازی دربیاورد. می‌درد، شیطنت ندارد، شکمی هم ندارد، فقط می‌درد. پس بعضی شیطان فقط، بعضی‌ها گاو هستند فقط، بعضی‌ها پلنگ هستند فقط. بعضی‌ها شیطان‌گاو هستند، بعضی‌ها شیطان‌پلنگ هستند، بعضی‌ها گاوپلنگ هستند، بعضی‌ها شیطان‌گاوپلنگ هستند، مثل اعظم طارق. هم شیطان است، هم گاو است، هم پلنگ است. تمام ابعاد سیّئات در او جمع است.

«لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‏».[21] سبعه بی‌حساب نیست، درست هم نمی‌کنیم، این است. رئوس رذایل و رئوس خطایا عبارت است از شیطنت، درندگی، خورندگی. فریب دادن، درندگی و خورندگی. کسانی هستند که هر سه زاویه این ثالوث مَلعنت در آن‌ها جمع است. نمی‌توانند صبر کنند.

شما ببینید این درکات کفر فرق دارد. بعضی از درکات است که عرض کردم جهنم را آتش می‌زند یا جهنم اختصاصی دارند، اسم او هم مسلمان است. مسلمان است، نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، حج می‌رود، چه می‌کند، چه می‌کند، اما از خود شیطان رجیم، شیطان‌تر است. از هر شیطانی شیطان‌تر است. از هر پلنگی درنده‌تر است، از هر گاوی خورنده‌تر است. اهانت‌ها فرق می‌کند. گاه اهانت به یک غیر مسلمان می‌شود، کاری به این نداریم، غیر مسلمان است، کاری نداریم، پایین‌تر از او، حیوان. ما حق نداریم به حیوان اهانت بکنیم؟ حق داریم‌ بی‌جهت بزنیم؟ حیوان، حیوانی که به ما اذیتی ندارد، کاری نکرده است و دارد راه خود را می‌رود، ما حق داریم او را اذیت بکنیم؟ ظلم است. حق داریم بزنیم؟ حق داریم بکشیم؟ حق داریم به خر بگویم اخرّ هستی؟ نه. ما حق نداریم. نه بالاتر، نه پایین‌تر.

ما حق داریم به جمادات ظلم بکنیم؟ در مکّه مکرّمه در حال احرام، یکی از محرّمات احرام کندن برگ یا شاخه یا خود درخت حرم از برای غیر مواطنين است. ‏مگر در صورت اهم. می‌خواهند به ما یاد بدهید که شما نباید این‌طور باشید. این مدرسه‌ای است که تربیت می‌کند که اذیت نکنید. حتی کارهایی که در بلاد شما جایز است، بلکه راجح است، بلکه چه است، در حال احرام 28 حرام در حال احرام است. از این 28 حرام فقط چندتا حرام اصلی است، فقط چندتا از آن‌ها، اما در آن‌جا از خورشید چتر گرفتن هم حرام است؟ یا با زن چنین و چنان حرام است اصلاً؟ نه. اصول مشتهیات را حرام کردند. چرا؟ اصول مشتهیات را حرام کردند که انسان در مدرسه احرام تربیت بشود که بعد که حاجی برگشت، سوغات او انسان شدنِ او، ادب شدن او، بی‌آزارتر شدن او، مرتّب‌تر شدن و مؤدّب‌تر شدن او است و لذا اگر برادران حج یا عمره مفرده موفّق شدید، اصرار نداشته باشید که زود احرام تمام بشود، نخیر، مدرسه است. هر قدر در مدرسه تأدیبی احرام انسان بیشتر باشد، بهتر ادب می‌شود. ما همه بی‌ادب هستیم. منتها زمینه پیش نمی‌آید، اگر زمینه پیش بیاید، معلوم است که ما چقدر بی‌ادب هستیم. تعدّی، ظلم، تجاوز. در مدرسه احرام که 28 چیز حرام است، ما هر چه طول بدهیم بهتر است. اگر شما اوّل ذی‌القعدةالاحرام که اوّل عمره مفرده است تا روز هشتم ذی‌الحجةالاحرام که سی روز است، چهل روز است، اگر چهل روز در حال احرام باشید، چهل روز در مدرسه تربیتی احرام تربیت شدید.

نسبت به جمادات هم به این شکل است، حیوانات همین شکل. انسان‌های کافر، انسان کافری است که مستحق لعن نیست. چرا لعنت می‌کنید؟ انسان کافری است که مستحق غیبت نیست، چرا غیبت می‌کنید؟ چه کسی گفته است غیبت کردن کافر جایز است؟ مگر غیبت کردن ظلم نیست؟ در صورتی این ظلم جایز است که مقابل نداشته باشد. اگر مقابل داشته باشد مطلب دیگری است، جزء مستثنیات است.

آن وقت نسبت به مؤمن، قلب مؤمن مانند عرش رحمان است. در روایات داریم که اگر مؤمنی را ایذاء بکنید، هر گونه ایذاء بکنید به اشاره، به لفظ، به نوشتن، به عمل اگر مؤمن را ایذاء بکنید، عرش رحمان می‌لرزد. عرش رحمان چیست؟ عرش رحمان محور فرماندهی رحمانیت و رحیمیت رب‌العالمین است، می‌لرزد، خدا که نمی‌لرزد، مؤمن می‌لرزد. بالاتر، عادل، عادل باشد، بالاتر عالم، عالم عادل. بالاتر معصوم، آدم صفی الله. بالاتر، ادریس. بالاتر، نوح و بالاتر ابراهیم و بالاتر موسی و بالاتر عیسی و بالاتر از همه خاتم الانبیاء (ص).

این از مسلّمات است که سبّ کردن و فحش دادن به معصوم مستحق قتل است، به هر صورتی که باشد. این مراتب را عرض کردیم و اما اگر کسی ولیّ امر را سب بکند، فحش دهد، -این‌جا است، من نمی‌توانم برای شما بخوانم، اعلام شد دیدید- اگر کسی ولیّ امر را سب بکند، فحش دهد، هرزه بگوید، هرزه‌ای که به هیچ رذلی در طول تاریخ گفته نشده است و نمی‌شود گفت. مورّخه 22 آوریل، 1994، 2/2/73 سخنرانی اعظم طارق، نماینده سپاه صحابه وهابیت در پاکستان. اعلامیه را بگیرید، تکثیر هم بفرمایید، اسم من را هم می‌خواهید پاک بکنید، نکنید، اسم مطلب نیست. محور این است که با این سخنرانی و سخن‌پراکنی و یاوه‌گویی به چهره نبوت‌ها آتش زده است. یک نفر نیست، امام زمان همه است. ولیّ امر نماینده کلّ انبیاء است، نماینده کلّ رسل است، نماینده کلّ کسانی است که این‌ها رهبر بشریت هستند و از هداة بشریت هستند و لذا در روایت دارد که وقتی که شما موفّق شدید و امام زمان را ملاقات کردید، فقط نگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ِِ» نخیر، بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ‏».

 امروز درس‌های حوزه برپا است، چرا؟ چرا ما برای عاشورای امام حسین تعطیل می‌کنیم، اما برای عاشورای قرآن تعطیل نمی‌کنیم؟ جسد امام حسین را قطعه قطعه کردند، تعطیل می‌کنیم، باید. اما ارواح تمام انبیاء را زیر لگد آوردند، در یک نقطه که بلد اسلامی نام دارد. من هم به عنوان درس بحث نمی‌کنم، اگر هم بحث می‌کنم، بحث مربوط به این جریان است. شما برای یک چیز جزئی تعطیل می‌کنید، حق است که حوزه کلاً تعطیل بکند، اصلاً ایام دیگر درس نباشد، فقط جلساتی باشد که ما این مباحث را بکنیم که بریده شود آن زبان‌هایی که و آن افکاری که و آن قلم‌هایی که و آن نظراتی که بر تمام انبیاء اهانت می‌کنند. روایت داریم وقتی که حضرت را دیدید، بگویید: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»‏، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ» «السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ»، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَسَنَ»‏، یا حسین، «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُوحُ» یا ابراهیم، یا موسی، یا عیسی.

ای حضرت ذوالجلال وجه هو                   از غیب برا انا النّبیّین گو

نمی‌خواهم بگویم که ولیّ امر از پیغمبر بزرگوار بالاتر است، نخیر مأموم او است، حاشیه او است، اما مطلب این است، چنانکه در اعلامیه فتوای قتل این شخص اشاره کردیم، اگر کسانی در نبوّت نوح ایراد دارند یا در نبوّت مسیح ایراد دارند یا موسی ایراد دارند یا در نبوّت خاتم‌النبیین ایراد دارند و تکذیب می‌کنند، بر عصمت امیرالمؤمنین ایراد دارند یا تکذیب می‌کنند و… اما تمام بشریت بدون استثناء از یهود، نصارا، مسلمین معلوم، شیعه و سنّی معلوم، از بت‌پرست‌ها، از بت‌پرست‌ها که در کتاب باسک، در کتاب پاتیکل، در کتاب چه، در کتاب زرتشت بر یک نقطه درخشان نسبت به آینده بشریت تکیه دارند، حتی اسم ولیّ امر را می‌آورند. در انجیل وقتی مسیح صحبت می‌کند، می‌گوید: شما که نمی‌دانید صاحب خانه چه زمانی خواهد آمد. چراغ‌ها را روشن بکنید و خود را آماده بکنید که هنگامی که می‌آید، شما را غافل نداند، صاحب خانه، صاحب الدّار، این صاحب الدّار در انجیل وجود دارد، در تورات وجود دارد، در کتاب دانیال وجود دارد، در کتاب کجا وجود دارد، در کتاب کجا وجود دارد یا فرزند انسان چکیده انسانیت و نماینده کلّ رهبری‌های عالم بشریت یا لفظ منصور در کتاب‌های هنود دارد «أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلَى مَنِ اعْتَدَى عَلَيْهِ وَ افْتَرَى»[22] به چه کسی ناسزا گفتند؟ به یک نفر؟ هرزه‌درایی کردن، فحش دادن، در خانه خدا، به مجلس ملّی پاکستان بردند که اگر ببرند نجسستان خواهد شد، کثافتستان خواهد شد، هر کجا می‌خواهد باشد ولو مکّه هم باشد. بدترین هزره‌درایی‌ها و فحش را نسبت به ولیّ امر دادند که به هیچ حیوان درنده‌ای این‌طور اهانت نمی‌شود، نسبت به هیچ لاانسانی این‌طور اهانت نمی‌شود. ما برویم کفایه و مکاسب و حرف‌های خود را بزنیم؟ هنوز حال داریم؟

 امروز روز عاشورای نسبت به کلّ پیامبران و رهبران حقیقت است. گاه جسم را می‌کشند، ما عزا می‌گیریم، روح کشته نمی‌شود، اما این‌طور ناسزا گفتن و این‌طور هرزه‌درایی‌ کردن نسبت به قطب عالم امکان، نسبت به نماینده کلّ پیامبران، نسبت به کسی که هدف کلّ انبیاء را می‌خواهد در عالم نقش بدهد و تمام انسان‌ها قبول دارند. بشارات عهدین را به طور مفصّل ملاحظه بکنید، تمام انسان‌ها قبول دارند، نسبت به چنین کسی هرزه‌درایی کردن، فحش دادن، این‌طور در حضور جمعی که خود را مسلمان می‌دانند و در مسجد و خانه خدا، این‌طور آزاد، خوب همین‌طور باشد؟

 ارتداد دارای درکاتی است. درک اوّل ارتداد، آن درکی است که یک کشتن دارد، اما کسی که تمام انواع ارتداد را در خود جمع کرده است و به نام اسلام -ببینید به نام اسلام- گاه شیطان شیطنت می‌کند به نام شیطان، گاه شیطان شیطنت می‌کند به نام رحمان، می‌گوید: خدا این‌طور گفته است. نخیر؛ خطر کار غلط انجام دادن، اهانت کردن، فحش دادن به نام خدا، به نام دین، به نام وظیفه بیشتر است. اگر یهودی به کف کفش خود نام مبارک امیرالمؤمنین بکَند، اهانت است اما اگر مسلمان این کار را بکند اهانت بیشتر است، چون به نام دین است، به نام خدا است، به نام وظیفه است، مستحب است، یک عمل شرعی است. کسی در خانه خدا، مسجد و در حضور یک عدّه مسلمان و به نام خدا و به نام دین و برای احترام صحابه‌، برای احترام صحابه‌ که یکی از آن‌ها معاویه است، یکی ابوسفیان است، مگر همه صحابه خیلی خوب بودند؟ کسانی که مصاحب با رسول الله (ص) بودند، در همه آن‌ها آن نور محمّدی (ص) تشعشع داشت؟

من در مکّه که بودم با این‌ها صحبت می‌کردم که این‌طور نیست که شما خیال می‌کنید، تمام صحابه صددرصد این‌ها عادل باشند تا چه برسد خیال بکنید مثلاً معصوم باشند. اگر کسی به بعضی از صحابه بی‌مهری کرد، البته ما هم بعضی وقت‌ها اشتباه می‌کنیم، ما هم زیاده‌وری می‌کنیم «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»[23] ولکن اگر نسبت به صحابه گفته شد، این‌ها اشتباه کردند، چه کردند، چه کردند باید زد همه پیغمبرها را… باید به تمام رسل رب‌العالمین فحش داد که تمام جمع هستند و سرجمع هستند، مجتمع هستند و خلاصه هستند و کلاسه هستند در وجود مبارک حضرت حجّة بن الحسن المهدی (عج).

عالم اسلام همیشه وظیفه دارد. چنین شخصی که این‌طور صحبت کرد و همه‌جا پخش شده است، به مجلس و کجا و کجا و این حرف‌ها، این فقط این نیست که انسان نُچ نُچ بکند، نه این‌طور نیست و فلان، نخیر تمام مسلمان‌های روی کره زمین وظیفه دارند این را تکه تکه بکنند، قطعه قطعه بکنند، ریز ریز بکنند، به بدترین وضع که هیچ حیوان درنده‌ای را نمی‌شود قطعه قطعه کرد، قطعه قطعه بکنند. چرا؟ برای اینکه این زبان‌هایی که می‌خواهند آزاد باشند و این قلم‌هایی که می‌خواهند آزاد باشند و کسانی که هر غلطی که می‌خواهند می‌کنند، جلوی زبان آن‌ها و جلوی قلم‌ آن‌ها و کار آن‌ها گرفته شود.

سلمان رشدی آن کارها را کرد؛ به نام قصّه و به نام حکایت، ناسزاهایی به ابراهیم خلیل الرّحمن (ع) و ناسزاهایی به رسول الله (ص) داد، این بدتر از سلمان رشدی است، این بدتر است. اگر سلمان رشدی این چند نبی را انکار می‌کند، این‌طور نیست که تمام نبوّت‌ها باشند، اگر هم باشند این‌طور هزره‌درایی نکرده است. نسبت زنا دادن به رسول الله خوب خیلی خیلی بد است، تصوّر بدتر از این کم است، اما بالاتر آن حرف‌هایی که در این‌جا وجود دارد، بنده نمی‌توانم برای شما بخوانم، خود شما خواهید خواند، جرأت خواندن نیست و اگر بعضی این پایین را کَندند، ناراحت بودند و الّا اگر بنا است که حرف‌های گمراه‌کننده نباشد، پس در قرآن هم هر چه خداوند راجع به شیطان گفته است، باید برداریم. مطالبی که خداوند راجع به شیطان و کارهای شیطان در قرآن فرموده است برداریم، نخیر. باید ما بدانیم علیه مقدّسین ما چه می‌گذرد. علیه مقدّسات ما، علیه انبیای ما، علیه ولیّ امر که نقطه مرکزی کلّ عالم دعوت رسالتی است، بدانیم چه می‌گذرد تا بدانیم باید چه کار بکنیم. اگر ندانیم و نفهمیم که ما جنبشی نخواهیم داشت، حرکتی نخواهیم داشت.

در این جریان فقط این‌گونه نیست که برادران پاکستانی راهپیمایی بکنند، نخیر، برادران مسلمان کلاً. برای هر چیز جزئی ما در ایران مسلمان راهپیمایی می‌کنیم، چه برای فرح، چه از برای غیر فرح، چه از برای خوش‌آمد، چه از برای بدآمد. این‌جا باید راهپیمایی درجه اعلی بکنیم. کلّ کشور مقدّس جمهوری ایران، بعد روز و روزهای متوالی را راهپیمایی بکنند، فریاد بزنند. از تلویزیون‌ها، از رادیوها، از روزنامه‌ها، از مجلّات، از نوشته‌ها، از سخنرانی‌ها فریاد کنند، فریاد کنند و عالم را کر بکنند، این گوش‌های کر بشوند که چه دارد می‌گذارد. فقط قضیه ولیّ امر نیست، فردا موسی را شخصاً، پس فردا عیسی را شخصاً، پس فردا ابراهیم را شخصاً، یک به یک.

چطور در مرکز بت‌پرستی که هند و پاکستان است، اهانت به بت نشده است. آن مسجدی که برای مسلمان‌ها بوده است، بت‌پرست‌ها آمدند گرفتند، کشتار شده است، بت‌پرست‌ها برای جایی که مدّتی مرکز بت آن‌ها بوده است، مسلمان‌ها به حق گرفتند، این‌قدر کشتار شده است برای بت، برای بت خاک بر سر این‌قدر کشتار شده است. ما که نمی‌گوییم کشتار بشود، نخیر برای بت کشتار شده است، برای گاوپرست‌ها، برای خرپرست‌ها، برای مجسمه‌پرست‌ها که اهانت شده است جایی را که مسلمان‌ها غصب کردند و گرفتند، مسجد بابری، که در بالاترین مرحله است.

خود هنود که در کتاب پاتیکل و در کتاب باسک و در کتاب چه و در کتاب چه از مهدی آخر الزّمان صحبت دارند، لفظ قائم دارند، لفظ صاحب دارند، لفظ منصور دارند. در کتاب گات‌های زرتشت که به زبان پهلوی اوستایی است، من این‌جا دارم و ترجمه شده است. به زبان اوستایی پهلوی که برای شش هزار قبل است، کتاب گات‌های زرتشت که پورداود که استاد زبان پهلوی در دانشگاه تهران بود، من بشارات عهدین را در چهل سال پیش نوشتم و به او دادم، او این‌ها را برای من فرستاده است. البته این کتاب التقاطی است، چون بعضی از ادیان التقاطی است. زرتشت اگر شخصی بوده است یا کسانی بوده‌اند، فکری بوده است، این التقاط کرده است. مطالبی را از صحف ابراهیم (ع) آورده است و مطالبی را به آن افزوده است، مطالبی را که آورده است ما در کتاب رسول الاسلام فی الکتب السّماویه مفصّلاً نقل می‌کنیم و در کتاب بشارات عهدین مقداری. می‌گوید: ای بهمن -لفظ آن نماینده آخرین انبیاء، لفظ بهمن، بهمن در لغت فارسی قدیم اوستایی این یعنی بزرگترین نماینده گاد، خدا. بزرگترین نماینده رب‌العالمین. برای اینکه شریعت را در کلّ عالم تکلیف پخش بکند و عملی بکند- می‌گوید: شما وقتی که خواهید آمد به طور کلّی بدی و ناشایستگی رخت بربندد و تمام بی‌دینیان و نادانان در برابر شریعت حق تسلیم گردند. کتابی که ما قبول نداریم کتاب وحی است، التقاطی است، استلزاماً آیاتی را راجع به ولیّ امر آورده است.

اعظم طارق تو چه کسی هستی؟ یهودی این حرف را نمی‌زند، مسیحی این حرف را نمی‌زند، مسلمان که معلوم، تو که می‌گویی مسلمان هستم، در مسجد صحبت کردی، گاوپرست‌ها این حرف را نمی‌زنند، خرپرست‌ها این حرف را نمی‌زنند. شیطان‌پرست‌ها این حرف را نمی‌زنند. شیطان هم این حرف را نمی‌زند. در روایت دارد که یک کسی شیطان را دید -در خواب یا در بیداری- به شیطان گفت: تو نسبت به امیرالمؤمنین ولایت و محبّت داری؟ گفت: نه؛ نه بغض دارم و نه محبّت. شیطان! نه بغض دارم و نه محبّت. چون علی کسی نیست که کسی با او بد باشد. بنابراین کسی که به نقطه اصلی عالم دعوت و عالم رسالت و ولایت ولیّ امر حجّة بن الحسن العسکری (ص) این‌گونه هرزه‌درایی می‌کند، نفس کشیدن این حرام است و هر کسی با هر قدرتی، به هر گونه‌ای، به هر وضعی، فجیع‌ترین وضع باید این شخص را اعدام بکند.

ما در اعلامیه این‌طور نوشتیم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏َ –این نوار را هند و پاکستان هم داریم- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ لَعْنَةَ اللَّهِ ‏ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ‏ إلَی یَومِ الدِّینِ».

بر حسب آیاتی مانند «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُونَ‏»[24]، «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمينَ»[25]‏ علی الخصوص نسبت به مرتدّین و مفسدین فی الارض و کسانی که معصومان (ع) را مورد هتک و دشنام قرار داده و آن را به عنوان وظیفه دینی نمایش می‌دهند، اگر کسی (معاذ الله) حضرت مهدی آل محمّد، حجّة بن الحسن العسکری (عج) را دشنام دهد، از موارد آیات فوق الذّکر است، بلکه مهم‌ترین مصادیق محاربه با خدا و افساد فی الارض می‌باشد. زیرا اگر کسی مسلمان هم نبوده و یا اصولاً معتقد به دین کتابی نباشد مانند مشرکان، درباره منجی جهان بشریت هرگز تردیدی نخواهد داشت. زیرا هر گروهی با نامی مختصّ به خودشان، به او عقیده داشته و در انتظار مقدم چنان موعودی به سر می‌برند. پس انکار او، انکار ضرورتی است همگانی تا چه برسد به دشنام‌هایی که از سخنرانی اعظم طارق (علیه لعنة الله و الملائکة و النّاس أجمعین) نقل شده است و در این بدترین ناسزا و هرزه‌گویی، به ساحت قدس حضرت ولیّ امر (ص) ناسزا روا داشته است که قلم از بازنویسی آن شرم دارد و نسبت به هیچ رذلی چنانچه هرزه‌درایی سابقه نداشته و اکنون همگان به ویژه مسلمانان موظّف هستند که این نغمه شوم را خفه نموده و گوینده‌اش را به سخت‌ترین وضعی اعدام کنند تا ریشه این‌گونه هرزه‌درایی که روی مانند سلمان رشدی را سفید کرده، از بن برکنده شود و شایسته تذکّر است که نویدهای صریحی درباره موعود کلّ ملل، حتی با القاب اسلامی آن در کتب پیامبران به چشم می‌خورد که در کتاب بشارات عهدین بخشی از آن‌ها را یاد نموده‌ایم. مثلاً صاحب الدّار، قائم و نام‌های دیگر مکرّر در این کتب به طور مفصّل آمده است. مانند آیه 36، فصل 34، انجیل متّی: زیرا نمی‌دانید که صاحب خانه چه وقت می‌آید و فرزند انسان -در آیه 28- چون برف که از مشرق بیرون می‌آید و تا مغرب ظاهر می‌گردد، فرزند انسان نیز چنین خواهد بود.


[1]. نجم، آیه 39.

[2]. همان، آیه 40.

[3]. همان، آیه 41.

[4]. ق، آیه 31.

[5]. همان، آیه 35.

[6]. تفسیر القمی، ج ‏2، ص 131.

[7]. همان.

[8]. هود، آیه 108.

[9]. نبأ، آیه 26.

[10]. همان، آیه 35.

[11]. فصلت، آیات 31 و 32.

[12]. انبیاء، آیه 98.

[13]. جن، آیه 15.

[14]. آل‌عمران، آیه 10.

[15]. ق، آیه 31.

[16]. تکویر، آیه 13.

[17]. نازعات، آیه 36.

[18]. هود، آیه 106.

[19]. نجم، آیات 13 و 14.

[20]. حجر، آیه 44.

[21]. همان.

[22]. بحار الأنوار، ج ‏99، ص 107، باب 7.

[23]. انعام، آیه 108.

[24]. سجده، آیه 22.

[25]. ابراهیم، آیه 13.