جلسه چهارصد و چهل و هفتم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

شرح آیه‌ی مشکات

تفسیر آیاتی از سورۀ نور؛ وحدت انوار هدایت ربانیه و کثرت امثالِ این انوار

تفاوت بیوت جسمانی و بیوت روحانی

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ».[1]

چنانکه عرض شد در واقع و حقیقت مَثَل و نماینده انوار هدایت ربّانیه کثرت دارد، وحدت حقیقی ندارد. خداوند متعال خود در ذات و صفات و افعال یا ذات و اسماء ذات و اسماء فعل وحدت حقیقی دارند. امّا در خلق وحدت حقیقی هرگز وجود ندارد. اگر وحداتی است، وحدات نسبیه است.

بنابراین «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[2] نوریت الله در ابعاد سه‌گانه خود و نوریت الله در بُعد سماوات و ارض وحدت دارد. امّا مثل نور و نماینده نور که خلق است، مخلوق اسماء فعل ربّانیه است، این‌ها کثرت دارند. پس چرا «مَثَلُ نُورِهِ» فرمود؟ جواب آن را عرض کردیم. چون مثل نماینده انور الأنوار هدایت ربّانیه است که رسول الله (ص) است. از این جهت تعبیر به مَثَل شده است و نه امثال. و یکی از شواهد و گواهان اینکه نور هدایت ربّانیه امثال دارد، همین «في‏ بُيُوتٍ» است، «فِی بیتٍ» نیست. اگر مَثل واقعاً وحدت داشت، «فی بیتٍ» بود. «فی بیت» ظرف است، مظروف واحد، ظرف واحد لازم دارد و ظرف واحد هم مظروف واحد. این «في‏ بُيُوتٍ» دلیل دوم است بر اینکه امثال هداة الله، هداة إلی الله و دعوات إلی الله متعدّد هستند. «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ».

بحث دوم: این «في‏ بُيُوتٍ» که ظرف است، متعلّق به چیزی است؟ محتمل التعلّق در قبل از «في‏ بُيُوتٍ» سه بُعدی است: یک بُعد مستحیل است که برای «في‏ بُيُوتٍ» ظرف باشد. یک بُعد قابل نظر و توضیح است و در بُعد سوم حتماً «في‏ بُيُوتٍ» ظرف است. حالا این بعد اوّل که مستحیل است برای «في‏ بُيُوتٍ» ظرف باشد، دو قسم است: یک قسم «اللَّهُ نُورُ». «اللَّهُ نُورُ» که نور از اسماء ربّانیت حضرت حق سبحانه و تعالی است، ظرف ندارد. کما اینکه ذات الله ظرف ندارد، مکان و زمان و حد ندارد، همچنین است صفات ذات او و صفات فعل او، ظرف ندارد. این«اللَّهُ نُورُ».

دوم: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» که بُعد دوم معنا است که تفصیلاً عرض کردیم «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» بودن الله، مخلوق مخفی حق سبحانه و تعالی است. البتّه این مخلوق صفت فاعلیت را داراست و این هادویت حق سبحانه و تعالی که از اسماء فعل حق است، این دو بُعد دارد: یک هادویت به عنوان خالقیت هدایت و یک مهدی بودن، مخلوق بودن به عنوان اثر هادویت. هادویت به عنوان فاعلیت که «نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» است که خالق هدایت سماوات و ارض است، چه در بُعد تکوین و چه در بُعد تشریع، ظرف ندارد، بیت ندارد، مکان ندارد. امّا مخلوق آن مکان دارد. مخلوق آن، هدایت تکوینی در سماوات و ارض، هدایت تشریعی در سماوات و ارض، هدایت شرعی در سماوات و ارض مکان دارد. منتها گاه مکان آن در انحصار ایجاد حق است، گاه در انحصار ایجاد حق نیست. تکوین حق از کونیات ظاهر است. تشریع حق از شرعیات ظاهر است. ولکن حق در تکوین و در تشریع واحد است. مثال ندارد، مَثَل ندارد. امّا هادویت شرعیه خلق سبحانه و تعالی نسبت به سماواتیان مکلّف و نسبت به ارضیان مکلّف، در بُعد خلقت، در بُعد خلقی، در بُعد آفریده شدن مکان دارد. مکان آن کجا است؟ «في‏ بُيُوتٍ» انبیاء هستند، ائمّه هستند، علمای ربّانی هستند که «في‏ بُيُوتٍ» را هم باید معنا بکنیم.

پس ظرف «اللَّهُ نُورُ»، «في‏ بُيُوتٍ» نیست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در بُعد فاعلیِ ربّانی ظرف آن «في‏ بُيُوتٍ» نیست. در بُعد مفعولی هم در بعضی از جهات، ظرف آن «في‏ بُيُوتٍ» است، در بعضی جهات نیست. در بُعد جهت هدایت تکوینی و هدایت تشریعی ظرف آن «في‏ بُيُوتٍ» نیست و در بُعد هدایت تشریعی ظرف آن «في‏ بُيُوتٍ» است. حالا این دو مرحله از مراحلی که نمی‌تواند ظرف آن «في‏ بُيُوتٍ» باشد و متعلّقِ «في‏ بُيُوتٍ» باشد.

امّا بُعد دیگر، بُعد دیگر می‌تواند، امّا جای آن نیست. می‌تواند، امکان دارد، از برای «في‏ بُيُوتٍ» مظروف باشد، ولی این‌جا، جای آن نیست و مورد آن در این‌جا نیست، ولو امکان دارد. «كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ»[3] تا این‌جا، تا این‌جا این‌ها ممکن است در بیوت باشند. شجره زیتونه در بیوتی است. در خانه ما هم که قم است و زیتون نمی‌دهد، درخت زیتون هست. پس «في‏ بُيُوتٍ جسمانیّة» این شجره زیتونه است. حالا یا زیتون اعلی باشد، زیتون اوسط باشد، زیتون ادنی باشد. زیتون اعلی و زیت اعلی در خاورمیانه است که بهترین زیتون عالم است.

-‌ [سؤال]

-‌ اینکه عرض کردم، مقدّمه این مطلب است. بنابراین گرچه این «كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ» تا «زَيْتُونَةٍ» جا دارد، مکان دارد. در بیوت هم مکان دارد، در غیر بیوت هم مکان دارد. این مکان‌های آن در غیر بیوت در صحراها و جنگل‌ها بیشتر است از مکان‌های در بیوت. امّا این‌جا، جای آن نیست. چرا؟ برای اینکه «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ» است. آیا آن بیوتی که خداوند اذن داده است رفیع گردد و ذکر اسمش در این‌جا باشد، بیوتی است که زیتون دارد؟ بیت پیغمبر زیتون داشت؟ بیت امیرالمؤمنین، بیوت انبیاء، اولوالعزم و غیر اولوالعزم که بیت سکنه آن‌ها بود و بیت راحت بدن آن‌ها بود، زیتون داشت؟ پس این «في‏ بُيُوتٍ» ظرف است، امّا از برای زیتون نیست. ظرف است از برای «كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‏ زُجاجَةٍ». این بُعد دوم.

بُعد سوم: «يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»[4] این «يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» دو بُعد دارد” بعد مَثَل و بعد مُمَثّل. در بُعد مَثَل «في‏ بُيُوتٍ» نیست، ولکن در بعد ممثّل «في‏ بُيُوتٍ» است. در بُعد ممثّلٌ له که «في‏ بُيُوتٍ» ظرف آن است «و رِجالٌ» اهل آن است، در بُعد ممثّل تمام این مثال وارد است. ولکن در بُعد مَثَل نیست. امّا در بُعد ممثّل این انبیای الهی و ائمّه هداة و علمای ربّانی واقعاً زیت هستند. یعنی ظرف دل‌های آن‌ها، ظرف قلب‌های آن‌ها، ظرف فؤادهای آن‌ها طوری است که نورانیت دارد، قبل از آنکه هدایت وحی و الهام به آن‌ها برسد با مراتبی که دارد. «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ» پس «يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» در ممثّل صحیح است «في‏ بُيُوتٍ». «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ» در ممثّل صحیح است «في‏ بُيُوتٍ». «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در ممثّل صحیح است «في‏ بُيُوتٍ». «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ»[5] این «في‏ بُيُوتٍ» نیست. «وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» «في‏ بُيُوتٍ» نیست. وانگهی مراد از بیوت، بیوت جسمانی نیست تا نور جسمانی، مشکات جسمانی، مصباح جسمانی و هر چیز جسمانی این‌جا مراد باشد، بلکه مراد روحانیت نور است.

بنابراین «في‏ بُيُوتٍ» در اصل ظرف و متعلَّق است برای چه؟ اوّل: «مَثَلُ نُورِهِ»، «كَمِشْكاةٍ»‏ نه، «مَثَلُ نُورِهِ». مَثَل، نماینده نور حق، نماینده نور هادویت حق سبحانه و تعالی در بیت دارد دیگر. محمّد و محمّدیّین، ابراهیم و ابراهیمین و سایر هداة إلی الله مسکن دارند، بیت دارند و بیت محلّ استراحت است. انسان دو محل در زمین دارد: یک محل فعّالیت، رنج کشیدن، رنج دیدن و یک محل استراحت. بیت محل استراحت است. امّا بازار و اداره و مزرعه و کار و این حرف‌ها محل رنج کشیدن و تحصیل و معیشت است از برای اینکه به بیت و محل راحت و محل سکونت نائل بشود. بنابراین متعلق اوّل «في‏ بُيُوتٍ» عبارت است از «مَثَلُ نُورِهِ»، این «مَثَلُ نُورِهِ»، «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ».

این بیوت، چه بیوتی است؟ بیت در منطق قرآن، سه بیت است و هر سه بیت از نظر معنای واحد مشترک یک معنا دارد، چنانکه عرض کردیم. بیت محل استراحت است. محل استراحت یا محل استراحتِ بدنی است و یا محل استراحت روحی است. محل استراحت روحی هم یا محل استراحت روحیِ حیوانی است یا محل استراحت روحیِ انسانی است. محلّ استراحت روحی انسانی یا انسانی است و انسانی فقط یا انسانی است در بُعد ایمانی. در بعد ایمانی یا بر مبنای الهام است یا بر مبنای ایمان عادی است و در بُعد الهام یا بر مبنای وحی است یا بر مبنای مادون وحی. بنابراین هم مثنّی است و هم بیشتر از مثنّی است. بیوت ظاهری، بیوت باطنی.

بیوت ظاهری بیت بدن است و بدنیات. بیت بدن و بدنیات و بیت جسم و جسمانیات اعم است از بیت سکن ظاهر یا بیتی که روح انسان از نظر حیوانی، روح انسان از نظر انسانی، روح انسان از نظر ایمانی استراحت می‌کند. چند بُعد است، ولکن این چند بعد مقتسم در دو بُعد است؛ یا روح انسان از نظر درونیِ ایمانی یا روح انسان از نظر برونی جسمانی. یا انسان از هر دو نظر. اگر بدن انسان و حاجات بدنی انسان در جایی استراحت داشته باشد، این بیت بدن است و اگر روح انسان، عقل انسان و سایر مراتب روحانی انسان در جایی استراحت داشته باشد، ولو بیابان باشد، زندان باشد، جایی که انسان را عذاب کنند، بدن انسان عذاب می‌شود، ولکن «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني‏ إِلَيْهِ»[6] زندانی که یوسف از برای پرهیز از گناه رفت، از برای دور شدن از آنچه او را بدان دعوت می‌کردند، این زندان روح است یا زندان بدن؟ زندان بدن است، زندان روح نیست. اگر انسان بدن را از برای آزاد شدنِ روح زندان بکند، این انسان است. ولکن به عکس اگر روح را برای آزاد شدن بدن زندان بکند، این به عکس است. حالا آن را بحث می‌کنیم.

در قرآن شریف ما سه دسته آیات داریم. یک دسته آیات بیوتی است که هم بیت جسم است و هم بیت روح است. «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»[7] این بیت الله هم بیت جسم است، هم بیت روح است. در خانه خدا، در مسجدالحرام هم بدن می‌تواند استراحت کند و هم محل استراحت روح انسان است. پس این دو بُعدی است. بیت الله که به الفاظ مختلف در قرآن ذکر شده است، بکّه، مکّه، بیت، بیت الله، این دو بُعدی است: هم بیت است از برای بدن، نه سکونت کلّی، ولکن انسان که به بیت الله می‌رود و نیمه جسمانی و مادی بیت الله از برای استراحت بدنی زمینه است، کما اینکه زمینه روحانی و معنوی آن، زمینه عالی از برای استراحت روحانی و ایمانی انسان است.

و همچنین «الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ»[8] «الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» که در آسمانی از آسمان‌ها است و معمور به وحی و رحمت وحی ربّانیه است، این هم جسمانی است و هم روحانی است یا «رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ»[9] که مریم (س) تقاضا دارد «رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» این بیت «فِي الْجَنَّةِ» هم بیت جسم مریم است، تن مریم است، هم بیت روح مریم است. بیت جسم مریم است که جسم جنّت است، بیت روح مریم است که «عِندَکَ» این قرب است، این زُلفی و قرب روح مریم (س) در بیت جسمانی است.

و امّا آن‌جایی که فقط جسمانی است. «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»[10] کدام بیت است؟

-‌ مگر همسر فرعون این را نگفت؟

-‌ نخیر، کدام آیه؟

-‌ «رَبِّ ابْنِ لي‏ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ»

-‌ بله، همسر فرعون گفت. من گفتم مریم؟ بله، درست است. امّا آن‌جایی که بیت جسمانی مراد است. «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» خروج از بیت برای هجرت إلی الله و رسوله در صورتی ممدوح است که بیت روحانی نباشد. برای اینکه خروج از بیت ایمانی و روحانی و معنوی خروج از رحمت است. خروج از رحمت، خروج از رحمت به عذاب است. پس این‌جا بیت آن‌جایی است که بدن انسان، زن و فرزند انسان، زندگی مادّی انسان، استراحت دارد، از این استراحت صرف نظر می‌کند، به بیابان‌ها می‌رود، به جاهای غریب، جاهایی که نه مال او، نه مسکن او، نه زن و فرزند او در آن‌جا است، در این‌جا خروج از بیت جسمانی به بیت روحانی است.

و همچنین «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ»[11] که در سوره نساء است که بُعد اوّل و مرحله اولای حدّ زنان زناکار بود، «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» آیا این حد است که انسان را در بیت روحانی امساک بکنند؟ نخیر. حد این است که نگذارند از خانه‌ای که محلّ استراحت او است، بیرون برود و تقنّن کند. و همچنین «وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً»[12] «وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهينَ‏» این مذمّت کسانی است که آن‌قدر رعونت دارند و مبنای زندگی آن‌ها بر خوش‌گذرانی مادی است که از کوه‌ها خانه می‌سازنند و درون کوه‌ها را سوراخ می‌کنند و خانه می‌سازنند که فاره باشند، از هجوم دزدها و کسانی که می‌خواهند به آن‌ها حمله کنند و مال و جان آن‌ها را در خطر بیندازند، از آن‌ها فاره باشند. پس بیوت سه بیت است.

حالا در این‌جا مراد از «في‏ بُيُوتٍ» کدام بیوت است؟ چون «في‏ بُيُوتٍ» در اصل ظرف است از برای «مَثَلُ نُورِهِ»، «مَثَلُ نُورِهِ» نماینده نور هادویت حق است. کسی که نماینده نور هادویت حق است، «في‏ بُيُوتٍ» در قصر؟ در خانه جسمانی که بسیار عالی است؟ زن عالی، فرزند عالی، دیوار عالی، فرش عالی، تشریفات عالی؟ نخیر، بلکه کسانی که مشعل‌داران هدایت ربّانی هستند نوعاً فقیر بودند. خانه نداشتند. خانه گلی، خانه بسیار کم، کم‌ارزش از نظر مادی. بنابراین این «في‏ بُيُوتٍ» قصرها و امارت‌ها و فرش‌ها و ساختمان‌ها نیست. بیت جسمانی نیست. کما اینکه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[13] اهل بیتِ زن و فرزند و بیت در و دیوار نیست، بلکه بیت رسالت محمّدیه (ص) است. بنابراین ما دو بیت داریم: یک بیت استراحت بدن و بدنیات و یک بیت استراحت روح. اگر این دو بیت جمع باشند که مجمع النّورین است. عقل سالم در بدن سالم است. علم سالم، ایمان سالم، فکر سالم در بدن سالم است. ولکن گرچه ممکن است بدن ناسالم باشد، بیت ناسالم باشد، ولکن عقل سالم داشته باشد، این مشکل است، ولکن بر حسب معمول، بر حسب عادت مادامی روح می‌تواند، عقل می‌تواند، علم می‌تواند، فکر می‌تواند، ایمان می‌تواند فعّالیت واسع داشته باشد، بر حسب معمول عادی همگانیِ اکثری کسی که وضع مادی او راحت باشد، گرچه اگر وضع مادی راحت نباشد و فعّالیت در بیت معنوی بکند، ارج این بیشتر است. ارزش آن زیادتر است ولکن از نظر معمول دارم عرض می‌کنم.

گاه مجمع البیتین است، گاه فقط بیت جسمانی است. خانه بدن، زن بدن، خوراک بدن، لباس بدن، شهوت بدن، امّا از روح هیچ خبری نیست، این حیوان است. گاه فقط بیتِ روحانی است، مانند عیسی بن مریم دربه‌در است. عیسی خانه نداشت و یکی از علل عدم ازدواج عیسی این بود که خانه نداشت. چون خانه نداشت، دائماً در حال فرار بود، دائم دربه‌در بود. پس بیت جسمانی نداشت؟ چرا؟ بیت جسمانی را از برای بیت روحانی فدا کرد و لذا آیه را تکرار می‌کنیم: «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[14] این دو بُعد دارد.

البته مصداق اوّلی آن مکّه مکرّمه در وقت هجرت است. وقتی رسول الله هجرت کردند، گروهی از مسلمان‌ها کم با حضرت و زیاد بعد از حضرت هجرت کردند، مصداق اوّل آیه این است. «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ» کسانی که در مکّه خانه و آشیانه و تجارت و زن و فرزند و انس محلّی داشتند، این بیت جسمانی را رها کردند از برای اینکه بیت روحانی برای آن‌ها تحصیل بشود. چون با ماندن در مکّه و بودن در بیت جسمانی، در بیت روحانی نقص وارد می‌شد، تقیه وارد می‌شود، اذیت وارد می‌شد. مجبور بودند بر خلاف ایمان عمل کنند، مجبور بودند تظاهر به ایمان نکنند، مجبور بودند هم‌سنخ و هم‌سلک کفّار و مشرکین باشند. بنابراین آن کسانی که «مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» که بُعد اوّل آن کسانی هستند که از خانه و آشیانه و زندگی مادی و استراحت بدنی خود خارج شدند، برای اینکه روح آزاد بشود. برای اینکه روح در ابعاد ایمانی و در ابعاد ربّانی آزادتر بشود. مانند یوسف که «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني‏ إِلَيْهِ»[15] اگر تعارض بین سجن بدن و سجن روح، بیت بدن و بیت روح باشد، حاضر هستند که بدن در سجن باشد تا روح آزاد باشد. حاضر هستند که بیت جسمانی نداشته باشند، دربه‌در باشند، مهاجر بشوند، «مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» بشوند تا روح آن‌ها در انجام وظایف ربّانی و وظایف روحانی آزاد باشد.

به عکس آن: کسانی که مهاجرت نکردند و قرآن آن‌ها را مذمّت می‌کند. با اینکه می‌توانستند مهاجرت کنند، امّا از توان خود استفاده نکردند و از مکّه مهاجرت نکرده‌اند، طوری که بعضی از آن‌ها مبتلای به کافر شدن شدند، بعضی از آن‌ها هم که مسلمان ماندند، مجبور بودند عمل آن‌ها عمل کفر باشد. مظاهر زندگی آن‌ها، مظاهر کفر باشد. این‌ها بیت روحانی را فدای بیت جسمانی کردند. بیت جسمانی را باید در صورت ضرورت فدای بیت روحانی کرد، امّا بیت روحانی را فدای بیت جسمانی نکرد. جسم را باید در روح مصرف کرد، امّا روح را اصالتاً در جسم مصرف نکرد.

اکثراً به عکس هستند، اکثراً این دو بُعد روح و جسم، روح را حمّال جسم قرار دادند، آنچه را جسم می‌خواست. این روح انسان، عقل انسان، فکر انسان، علم انسان، اراده انسان مصرف در خوراک بدن، لباس بدن، زن بدن، شهوت بدن، مسکن بدن، این روح حمّال جسم است. این مهاجرت به عکس است. مهاجرت من الحق إلی الباطل است. ولکن کسانی که به عکس بدن و بدنیات را در صورت لزوم مصرف می‌کنند و فدا می‌کنند برای اینکه روح تبلور پیدا بکند، این‌ها اهل حق هستند.

در این‌جا «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» این بیوت چند مرحله دارد. ظاهراً هفت مرحله دارد. هفت مرحله از برای این بیوتی که «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ» است. بیت اوّل بیت محمّد (ص) است. جوّ خاصّ وحی، محمدیون هستند. جوّ خاص وحی، استراحت‌گاه و نشأت‌گاه و مَقام و مُقام و جایگاه محمّدی (ص) است که بیت شخص محمّد (ص) است. این در و دیوار ندارد. زن و فرزند ندارد. فرش ندارد، اثاث ندارد، تمام وسائل آن وسائل وحی است، تمام وسائل آن، خصائل آن، مؤثّرات آن، متأثّرات آن تمام در جوّ وحی است. جوّ وحی خاصّ محمّدی است که بالاترین اجزای وحی است در مراتب وحی، این بیت اوّل است که «مَثَلُ نُورِهِ» است.

دوم بیت محمّدیّین (ص) است. این تالی‌تلو است. یعنی آن جوّی که مسَیطر است و حاکم است بر علیِ محمّد، فاطمۀ محمّد، حسنِ محمّد، حسینِ محمّد، معصومین از آل بیت معنوی و جسمانی محمّد، این بیت دوم است. بیت سوم؛ چهار ولیّ عزم من الأنبیاء. البتّه پنج ولیّ عزم است، ولی این ولیّ عزم اوّل که بیت اوّل است. چهار ولیّ عزم، بیت، بیت سوم است. بیت چهارم انبیاء که صاحبان کتاب هستند، رسل صاحب کتاب. بیت پنجم: رسلی که کتاب ندارند، بیت ششم علمای ربّانی هستند، بیت هفتم مساجد. تمام این هفت بیت با درجات آن مکاناً، مکنتاً، امکاناً، فاعلیتاً، قابلیتاً، با مراتب آن، این هفت مرحله از مصادیق «في‏ بُيُوتٍ» است.

-در مکانت که بله، ولی در مکان…

-‌ علی در مکان است یا نه؟

-‌ در مکان است.

– هم مکان دارد، هم مکانت. منتها فرق آن، مثلاً بعضی از انبیاء هستند که اکثراً بیت روحانی آن‌ها بیت وحی است، اما بیت جسمانی آن‌ها مانند زن لوط، زن لوط، عایشه پیغمبر (ص)، حفصه پیغمبر و… بیت روحانی این‌ها افضل البیوت است، ولی بیت جسمانی آن‌ها ابتلا است. بعضی‌ها هستند بیت جسمانی دارند، بیت روحانی ندارند، این‌ها انبیاء نیستند، این‌ها فسّاق هستند. بعضی‌ها مجمع البیتین هستند. هم بیت روحانی آن‌ها اعلی البیوت است، هم بیت جسمانی آن‌ها. علی و فاطمه (س) هم جوّ روحانی آن‌ها تالی‌تلو جوّ بیت روحانی محمّدی است (ص)، هم جسمانی. کدام مردی در کلّ عالم وجود زنی مانند فاطمه دارد و کدام زنی در کلّ عالم وجود شوهری مانند علی دارد؟ بنابراین بیت علی و فاطمه هم در بُعد جسمانی، نه زرق و برق و این‌ها نخیر، در بُعد جسمانی یعنی بیت، مسکن بدن. مسکن بدن علی فاطمه است و مسکن بدن فاطمه علی است و از نظر اداره بدنی افضل البیوت است و از نظر معنوی و روحانی «مِنْ أَفَاضِلِهَا».[16] کما اینکه عجیب است در احادیث فرقین هم وجود دارد.

در صفحه 166 از جلد 18، 19 که جلد نورِ فرقان است، الفرقان «إنها بيوتات الأنبياء و الرسل و الحكماء و أئمة الهدى‏» روایت داریم. «بدرجاتها» از «بدرجاتها» بیان می‌کند. «و بيت علي و فاطمة (ع) من أفاضلها» چون این بیوت درجات دارد. هفت درجه دارد. آیا بیت علی و فاطمه از درجات ادنی است؟ درجه وُسطی است؟ نخیر، «من أفاضلها» چرا؟ برای اینکه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[17] اهل بیت رسالت محمّدیه افضل البیوت است، افضل الأجواء است. وحی بشود یا وحی نشود. به رسول الله (ص) وحی بشود و وحی نشود و خلاصه و کلاسه و حصاله وحی تماماً در علی و فاطمه و فرزندان معصوم ایشان هست.

«و قد يسأل ابو بكر رسول الهدى يا رسول اللّه! هذا البيت منها لبيت عليٍّ و فاطمة؟ فيجيبه: نعم من أفاضلها» من اوّل از تفسیر سنی نقل می‌کنم، بعد از تفسیر شیعه. الدّرّالمنثور جلد پنجم، صفحه 50: «اخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريدة قال قرأ رسول اللّه (ص) هذه الآية فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ… فقام إليه رجل فقال: اي بيوت هذه يا رسول اللّه (ص) قال: بيوت الأنبياء». چرا فرمود بیوت الانبیاء؟ برای اینکه بیوت الانبیاء که نبوّت محمّدی افضل النبوّات است، این در رأس است، در رأس بیوت انبیاء است فی الجمله؛ بعد رسل، بعد علمای ربانی، بعد مساجد.

پس این از باب اصدق المصادیق بیوت الانبیاء فرمود، برای اینکه اجمال دارد. اجمال دارد آیا بیوت الانبیاء بیوت ائمّه را شامل نیست؟ بیوت و اجواء روحانی که مسیطر است و مظروف است از برای ائمّه اهل، بیت شامل نیست؟ «قال: بيوت الأنبياء، فقام إليه ابو بكر؛ فقال يا رسول اللّه (ص) هذا البیت منها لبیت علی و فاطمه. فیجیبه: نعم من أفاضلها» از افضل بیوتات رحمت و اجواء وحی و الهام بیت علی و فاطمه است.

«و أخرجه مثله الحاكم الحسكاني» همه این‌ها از سنّی‌ها است. «في شواهد التنزيل» حدیث 1، صفحه 409، طبع بيروت. «قال حدثني ابو بكر ابن أبي الحسن الحافظ أنّ عمر بن الحسن بن علي بن مالك أخبرهم، قال أخبرنا احمد بن الحسن الخزاز أخبرنا أبي عن حصين بن مخارق عن بحر السلمي عن أبي داود عن أبي برزة». از اصحاب رسول الله است، ابی‌برزه از اصحاب خاص است. «قال: قرأ رسول اللّه (ص) فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ و قال: هي بيوت النبي. قيل: يا رسول اللّه أبيت علي و فاطمة منها؟ قال: من أفضلها». آن‌جا «من أفاضلها» بود، این‌جا «من أفضلها».

«و أخرج نص المذكور في الدّر المنثور بسندين متّصلين عن انس بن مالك و بريدة قالا قرء رسول اللّه (ص): … و مثله العلامة البدخشي في مفتاح النجاة» صفحه 13، «مخطوط عنهما قالا قرأ رسول اللّه (ص)» حدیث را نقل کرده است. «و فیه بيت علي و فاطمة» لبیت نیست، بدون لام، «و ابن حسنويه يروي في درّ بحر المناقب» صفحه هجدهم، مخطوط «عن ابن عباس قال: كنت في مسجد رسول اللّه (ص) و قد قرأ القارى: فِي بُيُوتٍ» ببینید چند حدیث است. گاه خود پیغمبر روی منبر، گاه روی غیر منبر، گاه قاری قرائت کرده، در همه متّفقاً «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ». «فقلت يا رسول اللّه ما البيوت؟ فقال: بيوت الأنبياء».

این عبارت خیلی لطیف است. بیوت الانبیاء به نظر می‌آید که بیوت انبیاء دیگر، ائمّه که از انبیاء نیستند، بنابراین بیوت الانبیاء در ظاهر بیوتی است که شامل ائمّه نمی‌شود. «فقال: بيوت الأنبياء و أومأ بيده إلى منزل فاطمة». منزل فاطمه بیوت الانبیاء است؟ بله. برای اینکه تمام معرفت، تمام علم، تمام تقوای محمّدی (ص) در بیت علی و فاطمه مندرج است. «و أومأ بيده إلى منزل فاطمة (س) و روى الثعلبي في الكشف و البيان مخطوط عن أنس و بريدة قالا: قرء رسول اللّه (ص) هذه الآية فقام إليه أبو بكر، فقال: يا رسول اللّه هذا البيت منها يعني بيت علي و فاطمة؟ قال: نعم من أفاضلها. و رواه مثله الأمر تسري في أرجح المطالب» صفحه 75 «و في نور الثّقلين عن تفسير القمي عن أبي جعفر (ع) في الآية قال: هي بيوت الأنبياء و بيت علي منها» از بیوت انبیاء است. «و فيه» صفحه 185 «عن روضة الكافي عن أبي عبد اللّه (ع) عن الآية قال: هي بيوت النبي (ص)» بیوت النّبی است. این بیت النبّی نیست.

بیوت النّبی چیست؟ این بیوت النّبی آن نُه خانه‌ای است که زنان پیغمبر بودند؟ زنان پیغمبر که قرآن از بعضی از آن‌ها شکایت می‌کند، مخصوصاً راجع به حفصه و عایشه که شکایت می‌کند «إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ».[18] این است؟ نخیر. این نور هدایت ربّانی می‌شود در بیت حفصه و در بیت عایشه باشد که این‌ها از نظر دعایات و تبلیغات علیه پیغمبر هیچ فروگذار نکردند؟ نخیر. «فِي بُيُوتٍ»، بیوت نبی یعنی بیوت رسالت محمّدیه که نقطه اولای آن بیت محمّد (ص) در بُعد وحی است و نقاط دیگر آن سیزده نقطه دیگر است که علی و فاطمه و ائمّه معصومین (ع) است. «هي بيوت النّبي (ص) و فيه عن كتاب المناقب ح 182 ابو حمزة الثمالي في خبر: لما كانت السّنة التي حج فيها ابو جعفر محمد بن علي (ع) و لقيه هشام بن عبد الملك اقبل النّاس يتساءلون عليه». در حج مردم به جای اینکه به سراغ هشام بروند که خلیفه بود «اقبل النّاس يتساءلون عليه» رجوع کردند و هجوم کردند به ابی‌جعفر محمّد بن علی، امام پنجم.

«فقال عكرمة من هذا عليه سيماء زهرة العلم؟» من او را نمی‌شناختم، این چه کسی است که سیما و چهره شکوفای علم در چهره او پیداست؟ «لأخزينّه» من او را خوار خواهم کرد. یعنی چه؟ در مقابل پادشاه همه به او حمله کردند و به آن حضرت رجوع کردند. «فلما مثل بين يديه» جلوی امام باقر (ع) رفت، «ارتعدت فرائصه» تمام بدن او شروع به لرزیدن کرد. «و أسقط في أيدي أبي جعفر» سقوط کرد و خضوع کرد و بلااختیار، خواهی نخواهی افتاد.

«و قال: يا بن رسول اللّه (ص) لقد جلست مجالس كثيرة بين يدي ابن عبّاس و غيره» من مجالس دیگری رفتم «فما أدركني ما أدركني آنفا فقال له ابو جعفر (ع) ويلك يا عبيد اهل الشّام» ای بنده کوچک شامی، «انك بين يدي بيوت اذن اللّه ان ترفع و يذكر فيها اسمه». این معنای بیوت. در «أَنْ تُرْفَعَ» بحث می‌کنیم و در ‏«وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ» و «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ ْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ».

فردا که ظاهراً خاتمه آیه نور است و در ده جلسه –البتّه به طور مختصر- این بحث را کردیم و شنبه به یاری خدا منتقل می‌شویم به آیه‌ای دیگر از آیات مشکله قرآن.

«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».


[1]. نور، آیات 36 و 37.

[2]. همان، آیه 35.

[3]. نور، آیه 35.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. یوسف، آیه 33.

[7]. بقره، آیه 125.

[8]. طور، آیه 4.

[9]. تحریم، آیه 11.

[10]. نساء، آیه 100.

[11]. همان، آیه 15.

[12]. شعراء، آیه 149.

[13]. احزاب، آیه 33.

[14]. نساء، آیه 100.

[15]. یوسف، آیه 33.

[16]. بحار الأنوار، ج ‏23، ص 333.

[17]. احزاب، آیه 33.

[18]. تحریم، آیه 4.