نسخ در آیات قرآن: آیات حدّ زنا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
فعلاً با بررسی آیات ناسخ و یا منسوخ در ابعاد گوناگون آن به «تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ»[1] رسیدیم. چنانکه راجع به امّهات بحث کردیم، حدّ زنا که امروز بحث میکنیم، نجوا، نمازشب، قتال در دو بُعدش که اصل و عدد، نکاح، شراب، میراث، حجاب، قبله. اگر جریان جنگی را دوتا حساب کنیم میشود یازدهتا، ولی جریان جنگی را حساب نمیکنیم. چه اصل قتال که در مکّه جایز نبود، ولکن در مدینه تجویز شده است. و این تجویز در مدینه هم بر حسب عدد که دیروز بحث کردیم یا یک دهم یا یک دوم.
فعلاً در حدّ زنا بحث میکنیم. حدّ زنا در دو سوره نساء و سوره نور آمده، قبلاً هم بحث کردیم، ولکن در تسلسل بحث ما صحبت میکنیم. صفحه 80 قرآن آیه 15 و 16 سوره نساء. «وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ»،[2] مواردی از این آیه با آیاتی در نساء نسخ شده و مواردی هم ابقاء شده است. نخستین مورد «فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ» است که این نسخ نشده، بلکه تأکید و تأیید شده است. «لَوْلَا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ»[3] در سوره نور: «فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ» که در بحث تفسیری عرض کردیم اثبات زنایی که مستوجب حدّ است، از جمله شرایط آن چهار شاهد عادل مرد است که حضوراً مشاهده کنند، کمتر کافی نیست، اقرار هم کافی نیست، علم هم کافی نیست. در این مربّع دلیل فقط دلیلی که صحیح است و علیل نیست «أَرْبَعةً مِّنكُمْ» است، ولکن کمتر از اربعه یا علم تنها یا اقرار این علیل است و هرگز دلیل نیست.
– از کجا میفهمید که باید مرد باشد؟
– «أَرْبَعةً» عدد و معدود با هم فرق دارند، «أربعة رجالٍ, أربعُ نساءٍ».
– از سه به بالا برعکس است؟
– بله، از سه تا ده اینطور است. حالا «فَإِن شَهِدُواْ» ببینید «فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ» ایجاب کرده است، واجب کرده است بر حکّام شرع و کارگزاران احکام ربّانی که چهار شاهد بعد از «يَأْتِينَ» است، چون ممکن است «يَأْتِينَ» باشد، حاکم شرع میداند که کسی زنا میدهد یا زنا میکند، ولی علم کافی نیست. «فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ»، و اگر نمیدانست «فَاسْتَشْهِدُواْ» معنا ندارد. کسی که اصلاً معلوم نیست زنا کرده است و یا زنا داده است، استشهاد چه؟ زمینه استشهاد علم است، اطمینان و علم به زناست.
– چرا لفظ «عَلَيْهِنَّ»؟ چرا «علیهما» نه؟
– «عَلَيْهِنَّ» یعنی بر زنان، زنان که زنا کردهاند، بر ضرر زنان، علیه زنان باید شاهد باشد، چون بحث سر زنان است. «وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ»، «أتت الفاحشة» نیست «يَأْتِينَ» است. یعنی زناکارند. اگر کسی زناکار نباشد، احیاناً زنا بدهد، این زنای احیانی در ملأ عام اینگونه نیست که چهار شاهد عادل باشد. پس «يَأْتِينَ» به جای «أتین»، به جای «زِنَّ»، به جای «زَنَت»، «يَأْتِينَ» کارشان فحشاء است. زنی که کارش فحشاء است، در بُعد بعدی معلوم میشود زنا داده است. حال اینکه معلوم میشود زنا داده، علم به تنهایی کافی نیست. از جمله ادلّه قاطعه قرآنیه که علم به زنا موجب حدّ نیست، بلکه موجب نهی از منکر با مراتبش است، همین است.
«وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ» بعد چه؟ آیا اینکه علم حاصل شده است که زنا داده است، چگونه علمی است؟ علم شخصی است یا علم نوعی است؟ اگر علم شخصی باشد که یک شخصی یک جا دید یا قطعاً شنید فلان زن زنا داده، اولاً «يَأْتِينَ» نیست، ثانیاً «فَاسْتَشْهِدُواْ» نیست. «فَاسْتَشْهِدُواْ» زمینهای است که در ملأ عام زنا داده است که در ضمن عبورکنندگان چهار شاهد عادل وجود دارد. بنابراین با دقّت در الفاظ آیه نکتههایی استفاده میشود که این نکتهها نصّ است، نه ظاهر. «وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ»، بعد از «يَأْتِينَ» یعنی سه بُعدی است: علم، نه فقط علم, علمی که بهطور مسلّم کسانی دیدهاند و کسانی شنیدهاند و کسانی میدانند که این زن فاحشه است، ولکن کافی نیست. «فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ»، باید از میان کسانی که این «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ» را در ملأ عام مشاهده کردند، استشهاد کنید چهار عادل را. عدالت شرط است به ادلّه دیگر که عرض میکنیم.
«فَإِن شَهِدُواْ»، اگر شهادت ندادند چطور؟ یا شهادت میدهند یا شهادت نمیدهند. اگر شهادت دادند، حد است. «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا»[4] ولکن اگر شهادت ندادند، چطور؟ اگر زنی فاحشه است، مسلّماً فاحشه است، حاکم شرع میداند، دیگرانی هم میدانند، ولی ندیدهاند تا شهادت بدهند، پس دون شهادت، منهای شهادت مورد حدّ نیست. ولو زنی است که جای او در فاحشهخانه است، ولی مادامی که دیده نشده است زنا بدهد، علم شخصی و علم نوعیِ عمومی کافی نیست، مگر اینکه «فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ» ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟ این حدهایی که برای لواط میزنند در حکومت اسلامی و این حدهایی که برای زنا میزنند چه زانی و چه زانیه، صد درصد باطل است. حتّی در اروپا، در پاریس، در لندن، در جای دیگر کمتر امکان دارد که چنین وضعی در ملأ عام پیش بیاید تا چه رسد در بلد اسلامی. ولو در اجتماع اسلامی هر قدر فسق، هر قدر انحراف باشد، انحراف هنوز به این حدّ نرسیده است، اگر رسیده یک در هزار است، یک در میلیون است که چهار شاهد عادل در روز ببینند.
وانگهی آیا حقّ دارند کسانی که گمان میبرند یا یقین دارند کسی مشغول زناست در خانه، درِ خانه را بشکنند و وارد بشوند؟ نخیر، «أَرْبَعةً مِّنكُمْ» در حالت عادی، برای تفتیش غلط است، تجسّس غلط است، «لَا تَجَسَّسُوا»[5] تجسّس بهطور کلّی حرام است، مگر در موارد خاصّه که خطر انفجاری باشد، خطر انهدام حکومت اسلامی باشد، ولکن در حالت عادی تجسّس لازم نیست. چون تجسّس جایز نیست و لازم نیست، بنابراین چهار شاهد عادل حقّ ندارند بروند درِ خانهای که گمان بردهاند یا یقین دارند زناست، بروند و پردهدری کنند و ببینند، نخیر.
– خودشان فاسق میشوند، اگر عدول بخواهند بروند دنبال این قضایا بگردند، خودشان فاسق میشوند.
– این جواب دارد، اگر عدول تجسّس کنند فاسق میشوند. ولکن اگر عدول در راه دارند میروند و در جایی، آن واجب است، آن برای حفظ اهمّ است در مقابل…
– منظور من این است که تجسس بکنند.
– خود شهادت اینجا واجب میشود؟
– بله، شهادت واجب است.
– پس در واقع اینجا دو قضیه رخ داده است: یک مسئله یک گناه است، یک قسمت هم جرم است؛ یعنی جنبه اجتماعی قضیه جرم است و حدّ هم در واقع برای جرم است، نه گناه.
– بله، یک جنبه اصلِ حرام است، اصل کار حرام حدّ ندارد، نهی از منکر دارد. ولکن اگر جرم ثابت شود، در ملأ عامّ بیعفّتی به حدّی برسد که چهار شاهد عادل ببینند. عدول چقدرند؟ آیا درصد عدول بیشتر است یا درصد غیر عدول؟ غیر عدول. بنابراین چهل نفر، بیست نفر، سی نفر ببینند تا چهار نفرشان عادل باشند. بنابراین در اجتماعی، در معبری، بازار کجایی، خیابان کجایی باید که در ملأ عام مثل دو الاغ نر و مادّه که روی هم میافتند و حواسشان جمع نیست، اینجا هم یک مرد و یک زن مسلمانی که حالا یا محصَن و یا غیر محصَن، از نظر اصل فرق نمیکند.
«فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ» بنابراین جریمه این چیست؟ «أَمْسِكُوهُنَّ» ولکن مردی یا زنی که چهار شاهد، چهار شاهد حضوری که شهادت دو بُعد دارد: یک بعد تلقّی و بعد القاء، بعد تلقّی حضور بالمعاینه و بعد القاء حضور در القاء شهادت. «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» مردان را چطور؟ مردان را بعد میگوید. این زنان که زنای آنها ثابت شد با چهار شاهد عادل، در خانهها نگه دارید. چه خانهای؟ آیا هر خانهای؟ آیا این زنی که در خانۀ شوهرش زنا داد، در هر خانهای؟ خانهای که بدتر است، خانهای که برابر است یا خانه حفاظ؟ در خانه حفاظتی نگهبانی شود و الّا اگر در خانۀ شوهر زنا داد و زنا میدهد، در خانهای که زنا داده و زنا میدهد، در خانه دیگر که بدتر است که بدتر میشود. خانه دیگر که برابر است که برابر میشود، پس خانهای است که حفاظتی از انحراف زنا باشد. حالا این خانه یا خانهای است معیّن که زندان نیست، ولی خانه معیّن است یا خانه زندان است. منتها نه زندانی که بد را بدتر کند، بیش را بیشتر کند، مثل هروئینیهایی که به زندان میبرند، هم تریاکی میشوند هم چپقی میشوند، هم چه میشوند… نخیر، آن خانه، آن جایگاهی که چه زندان رسمی باشد چه زندان غیر رسمی، در آن زندان جلوگیری شود از «يَأْتينَ الْفاحِشَةَ».
– «مِنْکُمْ» میرساند که از مسلمانها باشد و اگر در جامعه اسلامی غیرمسلمان چنین کاری کرد، حکمش چیست؟
– آن بحث دیگری است. فعلاً «مِنْکُمْ» نیست، فعلاً در خود این آیه بحث میکنیم. «فَإِنْ شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ»، تا چه زمانی؟ «حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا» تا بمیرند، یعنی چه؟ سؤال: اگر بعد از مدّتی کم یا زیاد قبل از مرگش انصرافی حاصل شد که زنا نداد باز هم زندان؟ نخیر، باز هم حبس در خانه؟ نخیر. چون حبس در خانه برای جلوگیری از زناست. اگر حبس نکرده و در خانه جلوگیری شد که حبس نیست. چون بحث «یَأتِینَ» است، «یَأتِینَ» کسی است که فاحشه است. کسی که فاحشه رسمی است که در ملأ عام زنا داده است، چهار شاهد دیدند […] چرا؟ برای اینکه ترک زنا برای او کار آسانی نیست.
– «حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ» را نخواندید.
– عرض میکنم، این «حَتَّی» «حَتَّی» اخیر است، «حتّی» دو بُعد است: یکی حتّی از زنا دست بردارد، ولو قبل از حبس در خانه. ولو بعد از حبس در خانه در مدّت کم یا در مدّت زیاد، ولکن حتّای اخیر اگر دست برنمیدارد و برنمیدارد تا مرگ، تا بمیرد باید در این خانه حفاظتی حبس باشد که مبتلا به زنا نشود.
«أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا». سبیل چیست؟ یکی توفیق توبه به این زن بدهد که دیگر زنا نکند، ولو قبل از حبس در بیت، بعدش مدّت کم، بعدش مدّت زیاد، توفیق توبه. دوم: سبیل ناسخ، یک سبیل غیر ناسخ است، یک سبیل ناسخ. سبیل غیر ناسخ توبه کردن است که دیگر «حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ» لازم نیست. سبیل ناسخ در سوره نور است که: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ»،[6] پس این حبس در خانه برای اینگونه زنان، نه برای زنان دیگر. «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي»، کدام زانیه؟ نه هر کس که زنا کرد و زنا داد، چه با علم شخصی چه با علم نوعی چه با اقرار، بلکه «اللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ»، این زانی، این زانی که وضعش بهطور عادی بهگونهای است که چهار شاهد عادل میتوانند ببینند و بعداً شهادت بدهند.
– با «أو» که استعمال شده است، این دو راهی که برای او مقرّر شده است…
– دو راه است: یک راه «يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ» است که تا بمیرد مبتلاست. بنابراین در این خانه حفاظتی محبوس است. راه دوم:
«خيّر أبح قسم باو و أبهم و اشكك و إضرابٌ بها أيضاً نمي»[7]
این تقسیم است، «قسّم» تقسیم، «أو» در اینجا تقسیم است، تخییر نیست. یعنی تقسیم کرده نجات این زن را از این «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» دو بُعد است: یک بعد امساک کلّی تا وقت مرگ نکنید، اگر قبل از مرگش این توبه کند، اگر این توبه کند چرا حبس؟ حبس برای جلوگیری از انحراف است. وقتی جلوگیری از انحراف شد، منحرف نیست و توبه کرد، چرا حبس؟ دوم: «أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا»، «یَجعَلَ» که دارای دو بُعد است: یک بعد توبه است، یک بعد هم این است که ترک زنا. بنابراین «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ»، کدام زانی؟ الف و لام، الف و لام عهد است. درست است الف و لام موصوله است، هم عهد است، هم موصوله است. فقط موصوله نیست که هر کسی زنا داد و زنا کرد، ولو علم، ولو اقرار، ولو به شهادت، نخیر، هم علم فایده ندارد برای حدّ، هم اقرار فایده ندارد برای حدّ، هم بدون شهادت، بدون شهادت که نصّ است هم در این آیه، هم در آیه نور که «فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ».[8]
– صفت «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي» فردش محقق میشود، ولی «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ» یعنی اینجا، آنجا را بیان میکند و تبیین میکند که این زانیه مثل «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ»…
– مثل قضیه نجاست و حرمت خون. در آیه مکّیه دارد «أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا»،[9] و در سوره دیگر میگوید: «الدّم»، «الدّم» چیست؟ «الدّم» چون بعد نازل شده، «الدّم» الف و لام عهدی است نسبت به «دَمًا مَسْفُوحًا»، یعنی دم مسفوح، نه هر دمی. نه اینکه هر خونی، خون حیوان باشد، خون لابراتوار باشد، نخیر، اینجا هم همینطور است. اینجا هم چون این آیه بعد از آیه… دو آیه فقط در قرآن راجع به حدّ زناست، این آیه دوم که راجع به حدّ زناست، آیا ناظر به آیه اوّل است یا نیست اصلاً؟ هست؛ چون نسخ میکند. چون آیه نور حالت ناسخیت دارد، حتماً نظر دارد به آیه نساء. نظر اوّل: «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ»، نظر دوم: «فَاسْتَشْهِدُواْ»، تا اینجا ثابت. نظر سوم: «فَإِنْ شَهِدُوا»؛ نظر چهارم: «فَأَمْسِكُوهُنَّ». از «فَأَمْسِكُوهُنَّ» به بعد نسخ است. به جا «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» چیست؟ با توجّه به «یَأتِینَ» و «فَاسْتَشْهِدُواْ» «فَإِنْ شَهِدُوا» با احراز این مثلّث در بُعد زنا، از «فَأَمْسِكُوهُنَّ» نسخ است. در اینجا «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ» ولکن در آیه نور به جای «أمسکوا»، «مِائَةَ جَلْدَةٍ» دارد. پس صد تازیانه بر مرد زانی و زن زانیه با این سه شرط است.
اصولاً در آیات ناسخ و منسوخه، یا در آیه منسوخه تصریح یا اشاره است به اینکه حکم موقّت است یا آیه ناسخه اشاره است به اینکه آیه منسوخه موقّت بوده است. در اینجا اوّلی است، دومی هم هست. اوّلی: «أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا» مگر سبیلِ حدّ دیگر مراد نیست؟ حدّ دوم که مائة جلدة است، این سبیل بر دیگری است. یعنی اگر صد ضربه خورد، دیگر حبس کردن در خانه […] البته اگر بعد از این حدّ خوردن باز زنا داد و زنا دارد، باز همینطور، بنابراین در بُعد اوّل آیه نساء، حبس در خانه…
– باز زنا داد و زنا داد، مفسد فی الارض میشود دیگر.
– احکام مفسد فی الارض خواهد بود.
– اینجا بین محصن و غیر محصن فرق نمیکند؟
– عرض میکنیم فرق میکند. «أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا * وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ»[10] «ها» چیست؟ «ها» فاحشه است. حالا «وَ اللَّذَانَ» یا دو مرد است یا یک مرد و یک زن است، دو زن نیست؛ چون دو زن «و اللّتان» میشود. امّا «وَ اللَّذَانَ» قدر مسلّم قطعی دو مرد است، قدر بعدی آن هم یک مرد و یک زن است. دو مرد لواط است و یک زن و یک مرد زناست. چون «ها» به چه برمیگردد؟ به «الفاحشة»، «الفاحشة» در مرجع چیست؟ «وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ» فاحشه دو بُعدی است: یک فحشاء زن با زن که مساحقه است، یک فحشاء زن با مرد که فاحشه است، هر دو فاحشه است.
– آنجا هم صد ضربه تازیانه دارد، اگر با آن شرایط ثابت بشود؟
– صد ضربه را بعد میگوییم. حالا فعلاً این «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ» فاحشۀ زنان دارای دو بُعد است: یک فاحشه زناست، یک فاحشه مساحقه است، مگر مساحقه فحشاء نیست؟ بنابراین این «الفاحشة» نفرمود، «الذین یأتین الزنی»، «و اللاتی یأتین الزنی» نفرمود، «یأتین المساحقة» هم نفرمود، بلکه فرمود: «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ». فحشای جنسی زنان از سه بُعد، دو بُعد است: یعنی یا زنا دادن است یا مساحقه است. ولی فحشای جنسی مردان دو نوع است: یا لواط است یا زنا. بنابراین لواط از برای زنان غلط است. اگر کسی با زنی به حرام از پشت طرف شد، این را نمیگویند لواط، لواط مربوط به مردان است. بحث این برای جای دیگری است.
«وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا» مرجع ضمیر بعضی وقتها مرجع اخصّ است، بعضی وقتها راجع اخصّ است، بعضی وقتها راجع و مرجع یکسانند و همسانند. در اینجا «الفاحشة» درست است در بُعد قبلی فحشای جنسی زنان است، چه زنا باشد چه مساحقه، ولکن «يَأْتِيَانِهَا» اعمّ میکند در جهتی، اخصّ میکند در جهتی. اگر «وَ اللَّذَانَ» دو مرد باشند، «الفاحشة» اصل الفاحشة است، نه فاحشۀ زناست، نه فاحشۀ مساحقه است، بلکه «اللَّذَانَ» فاحشۀ لواط است. پس بنابراین اگر «اللَّذَانَ» دو مرد باشند، لواط است و اگر زنا باشد، همان است که ضمن «يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ» بود، ولیکن مساحقه نیست. «وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ» مساحقه نیست، برای اینکه مساحقه بین دو زن است، بین دو مرد و بین یک مرد و زن نیست.
«فَآذُوهُما» این کسانی که این کارها را میکنند، ایذاء بشوند. اگر زن است که ایذائش قبلاً گذشت، «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ»، اگر مرد است این مرد یا لواط کرده یا زنا کرده، چه لواط کرده، چه زنا کرده، حدّ «امسکوا فی البیوت» نیست، بلکه حدّ ایذاء است. آنها را اذیت کنند، کتک بزنند، رنج بدهند که این موجب بشود که عمل لواط را یا عمل زنا را ترک کنند.
– «امسکوا فی البیوت» برای مرد رنجآورتر است.
– برای زن است.
– میدانم مخصوص زن است، ولی از آن طرف برای مرد رنجآورتر است.
– چون اصولاً جای زن در خانه است! مرد را نمیشود از خانه بیرون رفتن منع کرد؛ چون کار مرد بیرون است، ولی کار زن داخل است. زنی که کارش داخل است، در خانه بودن برای او ایسر است تا مرد که کارش بیرون است. اگر مرد که کارش بیرون است، در خانه بماند تا بمیرد، پس خرجی خانه را چه کسی بدهد؟ کار مرد بیرون است.
– اگر زن بیرون باشد فسادش بیشتر است.
– بله، ولی مرد که مطلبی نیست.
– در روایت ظاهراً اینطور است که اگر دو مردی که این کار را مرتکب بشوند ثابت بشود، آن وقت عذابی که…
– اعدام است، آن بحث بعدی است. حالا فعلاً در آیه منسوخه بحث میکنیم.
– عدالت برای چیست که میگوید چهار نفر عادل باید باشند؟
– دروغگو نباشند دیگر.
– الآن اگر شخصی چنین کاری کرده باشد، میبرند پیش یک پزشکی، پزشک معاینه میکند و تشخیص میدهد که این کار شده است.
– فایده ندارد، چون علم است، علم کافی نیست.
– مگر اصل بر این نیست که این کار شده یا نشده؟
– نه، اصل بر این است که نشده است. اگر بر خلاف اصل علم حاصل شد یا به وسیله پزشک یا اقرار…
– میبرند کتک میزنند اقرار میگیرند.
– این فایده ندارد، اصلاً این اقرار فایده ندارد.
– دستگاه پزشکی ثابت میکند.
– دستگاه پزشکی زنا را ثابت میکند، آیا اصل زنا موجب حدّ است یا زنای خاصّ؟ این عرایضی که کردیم0 زنای خاصّ است. زنایی که «یَأتِینَ» باشد، «فَاسْتَشْهِدُوا» باشد و… بنابراین اصل زنا نهی از منکر دارد، کسی که دید شخصی دارد زنا میکند نهی از منکر دارد. ولکن بُعد دوم که حدّ است، زنایی که اینگونه ثابت گردد، این گونه عفّت عمومی را بدرد، اینگونه فحشاء علنی باشد، زنای اینگونه حدّ دارد، چه حدّ «فَأَمْسِكُوهُنَّ» چه حدّ «فَآذُوهُما». بنابراین اگر کسی را قطع دارند که زنا کرده است یا مساحقه است یا لواط کرده است، قطع دارند، نه امساک است، نه ایذاء است. هیچ کدام نیست. بله، مرحله سوم ایذاء است برای نهی از منکر، اگر مرحله اوّل موعظه اثر نکرد، بعد ترک اثر نکرد، آخر سر ایذاء است. ولی اینجا مطلقاً ایذاء است. درباره نهی از منکر، مرحله سوم ایذاء است، آن هم ایذائی که برای ترک منکر باشد.
– روی همین حساب است که شلّاق میزنند. مثلاً میگویند دکتر چنین تشخیص داده و او را میزنند.
– عرض کردم که علم به هیچ وجه کافی نیست از برای حدّ، برای اثبات زنا. آیا اثبات زنا شد بدون این شرایط، حدّ دارد؟ نخیر. دو بُعد است: یکی اصل زناست، لواط است، مساحقه است، یکی حدّ است. برای اصل زنا علم کافی است، ولو شما ندانی، ولو نبینی، علم کافی است که نهی از منکر کنید. ولکن زنایی که حدّ دارد، اضافه بر علم شهادت «أَرْبَعَةً مِنْكُمْ» هم لازم است به نصّ آیه. حال چه کنیم؟
«فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا» اگر اینها توبه کردند، دو مرد از لواط توبه کردند یا زن و مرد از زنا توبه کردند «وَ أَصْلَحَا» توبه و اصلاح، توبه اصلاح شخصی است، اصلاح، اصلاح نوعی است. یعنی دو بُعد است: یکی خودشان توبه کردند دیگر اینکه تبیین کردند ما توبه کردیم. برای اینکه اگر فی حدّ ذات توبه کنند و حاکم شرع بداند توبه کردند و شخصاً بدانند و بداند، این کافی نیست؛ بلکه چون این زنای علنی افساد کرده، پرده عفّت عمومی را دریده، افساد کرده، پس این زنا دارای دو بُعد است: یک بُعد اصل جریمه این دو شخص، بُعد دوم به جریمه کشاندن و پردهدری عفّت عمومی است. بنابراین در چه صورت «فَآذُوهُما» و «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» نیست؟ در صورتی که هر دو از بین برود، هم خودشان توبه کنند و هم تبیین کنند از برای آن جمعی که اینها را دیدهاند، چه اربعتاً، چه غیر اربعتاً که این فساد و این پردهدری هم از بین رود.
– [سؤال]
– «آذُوهُما» زنان مربوط به مساحقه نیست، «آذُوهُما» مساحقه نیست. چون مساحقه «هُما» برای دو مرد است یا یک مرد و یک زن، یا دو مرد و یک مرد و یک زن، ولی دو زن نیست.
– خود یک مرد و زن، مگر آنجا در اختصاص چه کسی است؟
– آنجا بله، آنجا عرض کردم فاحشه هم مساحقه را میگیرد، هم زنا را، لواط را نمیگیرد، ولی «وَ اللَّذَانِ» لواط را شامل است و زنا را شامل است، فقط لواط و زنا، مساحقه نیست. برای اینکه «اللَّذَانِ» دو مرد است.
– حدّ مردها را بیان میکند.
– «وَ اللَّذَانِ» هم حدّ مرد و زن را بیان میکند، هم حدّ مرد و مرد را بیان میکند. آن وقت این «آذُوهُما» در بُعد زنا که قبلاً ذکر شد، حالا در بُعد غیر زناست. «وَ اللَّذَانِ» لواط است. چون اگر زنا را شامل میشد، زنا را قبلاً گفته، پس «وَ اللَّذَانِ» هم لواط را میگیرد هم زنای طرف مرد را میگیرد، مساحقه را نمیگیرد. «فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا».[11]
و
اما آیه نور، آیه دوم: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا»، کدام؟ همان زانیه
و زانی که علنی زنا کردهاند، علنی زنا دادهاند، طوری که چهار شاهد عادل در بین
دیدند، نه علم، نه اقرار، نه مادون، نه پزشک، نه هیچ کدام. یادم است در وفات آقای
خوانساری در مسجد اعظم بودیم که آقای فلسفی میخواست برود منبر. ایشان بین من و آقای
مقتدایی نشسته بود. آقای فلسفی رفت منبر، به آقای مقتدایی گفتم: شما به منبر گوش
بدهید، به منبر آقای فلسفی گوش ندهید. گفت: چطور؟ گفتم: تمام حدهای زنا تمام صد
درصد خلاف شرع است. گفت: یکی هم نیست؟ گفتم: یکی هم نیست. یکی هم پیدا میشود؛ برای
اینکه طبق نصّ قرآن چهار شاهد عادل است، شما با علم و اقرار و کتک و این حرفها.
«الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا
تَأْخُذْكُم بِهِمَا» اینجا زانیه و زانی دوتاست: یکی محصَن و یکی غیر محصن. محصنش
بحث بعدی است که شما سؤال کردید. معمولاً زناهای علنیِ اینچنینی که قابل شهادت
اربعة رجال است، اکثراً محصن است یا غیر محصن است؟
[1]. بقره، آیه 196.
[2]. نساء، آیه 15.
[3]. نور، آیه 13.
[4]. نساء، آیه 15.
[5]. حجرات، آیه 12.
[6]. نور، آیه 2.
[7]. الفرقان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 23.
[8]. نور، آیه 13.
[9]. انعام، آیه 145.
[10]. نساء، آیات 15 و 16.
[11]. نساء، آیه 16.