جلسه پانصدم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

بدون عنوان

…«وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ»،[1] قرآن عظیم که کلّ آیات قرآن است منهای حمد، در مقابل سوره حمد است. پس سوره حمد شامل کلّ معانی قرآن، اصلی، فرعی، معرفتی و حکمی است که در بیان سوره حمد عرض خواهیم کرد. بنابراین سوره حمد مرحله سوم نزول قرآن است. مرحله چهارم «وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ» است که کلّ قرآن با الفاظ تفصیل «كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ».[2]

راجع به لیله قدر باید صحبت کنیم، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[3] تا آخر. مرجع «هُ» چیست؟ مرجع ندارد. اگر مرجع ندارد پس ما چه میفهمیم؟ دو «هُ» داریم: یک «هُ» که مرجعش محدود است و مذکور است, یک «ه» که مرجعش لامحدود است و لامذکور است. مثلاً «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»،[4] مرجع کیست؟ خداست. چون خدا لامحدود است، مجرّد است، ازلی است، ابدی است و «هُو» مطلق خداست، «هو» مقیّد غیر خداست یا کم یا زیاد یا مادّی یا روحی یا هر چه. ولیکن «هو» مطلق که مرجعش الله است، این «هو» قائم مطلق است. «قل هو الله احد» «هو» مرجعش الله است، چون اوّلین اسمِ الله که بدون لفظ دالّ است «هو» است، بعد الله است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ» و اوصاف دیگری که هست.

بنابراین همان‌طور که «هو» در بُعد الوهیت مرجعش الله است، «هو» در بُعد کتاب هم مرجعش قرآن است. قرآن «هو» مطلق است و سایر وحیها «هو» مطلق نیستند. سایر وحیها محدودند، محدود به زمانها، انسانها و مکلّفین خاصّاند، در زمان خاصّ، ولیکن «هو» قرآن «هو» مطلق ربّانی است در بُعد امکان نزول که بُعد از آن امکان ندارد نازل بشود. کما اینکه در آیه قبلی ما عرض کردیم.

«إِنّا»: 1- «إنّ» تاکید، 2- «نا» جمع است، «نا» چرا جمع است؟ جمع در چند بُعد است؟ یا جمع افرادی است یا جمع فرد است و به حساب احترام است یا هیچ کدام. جمع افراد: ما انسانها، افرادی هستند، یعنی چه؟ یک شخص است میخواهد بقیه را ضمیمه خودش بکند، میگوید من فردم، ولیکن مثل اینکه جمعام. «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً»،[5] «ما» است دیگر. ابراهیم فرد است، ولی امّت است؛ یعنی در کلّ عالم تکلیف، کلّ کمالات معرفتی و شرعی در ابراهیم جمع بوده کأنه بقیه هیچ بودند. این دو بُعد، بُعد سوم اینکه نخیر، نه اوّل است نه دومی، بلکه جمعیت ربّانیت مراد است. الوهیت جمعیت ندارد، الوهیت واحد است، اله واحد است، ولیکن ربّانیت خدا مقامات دارد، مقامات تربیتی علمی و معرفتی و احکامی و اصلی و فرعی. کلّ ربوبیت ربّ العالمین در این قرآن جمع است. ولیکن در تورات نیست، در انجیل نیست، در کتابهای دیگر نیست.

پس «إنّا» «نا» «إنّا نحن» این جمعیت ربّانیت است، گرچه صفات ذاتی حقّ در بُعد لفظی و مفهوم ما متعدّد است، ولیکن در بُعد حقیقی واحد است. مثلاً علم و حیات و قدرت خدا که صفات و اسماء ذات الهی هستند، اینها هم چندتاست هم یکی. چندتاست در بُعد فهم ما، ولکن در دو بُعد قرار دارد: علم و حیات و قدرت حقّ عین هم هستند و این سه هم عین ذاتند. این فوق فهم ماست. علم ذاتی، حیات خدا، قدرت خدا، صفات ذاتی، این سه عین هم هستند و این سه هم عین ذاتند. پس مربّع است و مثلّث است و […]

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» ما یعنی در بعد کلّ ربوبیّات که ربوبیّات ذاتی نیست، ربوبیّات فعلی است. اله ذات است، ولی ربوبیت فعل است. در کلّ ربوبیّات و اسماء و صفات فعلی تربیتی ممکن النّزول برای ممکنات «إنّا نحن» باز تأکید «نَزَّلنَا». در سوره قدر «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» کدام است؟ لیله قدر چند لیل است: یک لیل جسمانی است و یک لیل معرفتی است. لیل جسمانی شب قدر است. شب قدر هم یکی است، لیلتین نیست، لیالی نیست، لیلة القدر. ولکن مهم‌تر از لیله قدر که خاموش است، تاریک است مگر برای خدا، لیله قدر قلب محمّدی (ص) است. قلب محمّدی (ص) لیلة القدر است. لیلة القدر اصلی چون بر قلب نازل شد، بر قلب نازل شد در معراج. در معراج که پا گذاشت بر فرق کلّ جهان حتّی با جسم که یادم است مرحوم میرزامهدی آشتیانی که استاد فلسفه ما بود، در مشهد که بودیم ایشان رفت منبر و راجع به این «أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ» بحث میکرد. گفت آقایان چه می‌گویند که میگویند معراج روحانی بوده جسمانی نبوده، عبد هم جسم است، هم روح است، «روح عبده» نفرمود، «جسم عبده» نفرمود. از صد سال پیش یادم است، روح عبده نفرمود، جسم عبده نفرمود، «أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»،[6] این عبد بالا رفت هم از نظر قرب روحی هم از نظر قرب جسمی. پا گذاشت بر فرق عالم «لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى»،[7] آیات ربّ را در کلّ آیات تکوینی و کونی ربّ را در کلّ جهان در طول و عرضش از نزدیک مشاهده کرد. حتّی آنجا پیغمبر جماعت خواند و ملائکه پشت سرش نماز خواندند.

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» پس لیله قدر دارای مراتبی است. یک لیله قدر شب در مقابل روز است، یک لیله قدر لیلۀ قلب محمّدی، اوّلین منزل قرآن در بُعد نخستینِ نزولش قلب رسول الله (ص) است که این قلب ظرف است و خدا فرستنده است و واسطه که نداشت، بدون واسطه که وحی بی‌حجاب و وحی بدون هیچ حجابی، فقط خدا بر قلب پیغمبر نازل کرد، بدون هیچ حجابی مگر یک حجاب، آن حجاب چیست؟ حجاب ذات، حجاب ذات حقّ. ذات حقّ حجابی است که قابل برطرف شدن نیست. «فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ ما أَوْحى‏»[8] چه آیه‌ای است؟ «فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»[9] در معراج، درباره این باید صحبت کنیم. «فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»، «قاب قوسین» به حساب کیست؟ اوّلاً وقتی میخواستند با هم صلح کنند، این قوسها را این‌طور میکردند، یعنی با هم جنگ نمیکنند و… «قاب قوسین» صلح کلّی. یک قاب بود، یعنی به قدری این دو قوس چسبیده بود که دو قوس از هم جدا، چه در این حال یا در حال دیگر، دو قاب دارد، ولی به قدری چسبیده بود که یک قاب شد، یک خط شد «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى». قاب قوسین «لیس بینه و بینه أحد» از نظر معرفتی بین پیغمبر و خدا هیچ کس اصلاً نبود، فقط خودش بود. «أَوْ أَدْنَى» خودش هم از بین رفت، خودش را هم فراموش کرد.

از آن دیدن که غفلت حاصلش بود               دلش در چشم و چشمش در دلش بود

این را باید بعد بحث کنیم که هم معراج است هم لیلة القدر. مثلاً فرض کنید که بیت معمور، میگویند در روایات است که قرآن اوّل در بیت معمور نازل شد، بیت معمور کجاست؟ قرآن جسم است؟ قرآن روح است، معرفت است، علم است، علم بر جسم وارد میشود؟ همان‌طور که مظروف علم است و کلّ معرفت ربّانی در بُعد امکان نزول است، ظرفش هم باید معنا باشد. بنابراین بیت معمور قلب پیغمبر است. معمورترین بیتها که در آن معارف ربّانی قرآنی حفظ شده است, قلب پیغمبر است. در آسمان چهارم نیست، در آسمان اوّل نیست، نه در هیچ آسمانی وجود ندارد. در هیچ آسمانی نزد هیچ ملکی، نزد هیچ انسانی، نزد هیچ عالمی وجود دارد، بیت معمور قلب رسول الله است.

چون بحث، بحث بسیار مهمّی است، دو بُعدی است، هم بحث لیله قدر است و هم بحث معراج است که بعد صحبت می‌کنیم ان‌شاءالله.

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».

مباحثی در سوره قدر و لیلة القدر

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» تا آخر سوره مبارکه، ما اوّل بحوثی راجع به آفاق مختلف داریم، بعد راجع به افق لیلة القدر باید بحث کنیم که آیا افق لیله قدر همان افق مکّه است یا آفاق مختلف است و مطالب دیگر. افقها راجع به بعضی از عبادات وحدت دارد و در بعضی عبادات کثرت دارد. مثلاً راجع به مدفن وحدت دارد. هر نقطه از عالم وجود، چه این زمین چه آسمانها، چه کرات دیگر، باید متوجّه به کعبه باشد. چون کعبه ارضی محور کلّ عالم تکلیف است بر حسب آیاتی چند. بنابراین مدفن انسان باید قبله متوجّه به کعبه مکرّمه باشد و آفاق در اینجا فرق نمیکند. دیگر خود حج بیت الله الحرام، زمان اوّل حج, زمان آخرش, این بر مبنای افق مکّه مکرّمه است. و در سایر جهات آفاق فرق میکنند. پس افق در طواف و طواف حجّ البتّه، در طواف حجّ و افق در مدفن انسان و همچنین افق در جایی که افق ندارد. مثلاً جاهایی که شب شش ماه است، شب شش ماه است، افق کدام است؟ آیا انسان باید شش ماه روز روزه بگیرد، شش ماه شب نماز بخواند؟ نخیر، نزدیکترین آفاق مناط است که افق مکّه است. افق مکّه که مهمترین آفاق و قویترین آفاق و اصلیترین آفاق است، این مناط است. مثلاً در جایی که شش ماه شب است، روزه است، چه زمانی شروع و چه زمانی ختم کند؟ روزه از روز اوّل موافق افق مکّه تا روز آخر افق مکّه مکرّمه. دفن که فرق نمیکند، دفن کردن فرق نمیکند، طواف هم که از دور است، فرق نمیکند که افق واحد است. ولیکن اینجا افق واحد است؛ یعنی بر مبنای افق مکّه باید تنظیم بشود، ساعات شش ماه شب و ساعات شش ماه روز. چرا؟ برای اینکه امّ القری است. امّ القری است در بُعد تکوینی، امّ القری است در بُعد تشریعی، امّ القری است در بُعد شرعی، فقط در بعضی جهات از امّ القری بودن خارج است مثل آفاق نماز، آفاق روزه اوّلش، آفاق روزه آخرش، ولیکن افق دفن یک افق است.

آیا راجع به لیلة القدر این زمان افق لیلة القدر چه زمانی است؟ اوّلاً لیلة القدر یک شب است، دو شب نیست، سه شب نیست، یک شب است. و یک شب دارای دو بُعد است: یک بعد منزل اوّل نزول قرآن که «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، «أنزلنا» ماضی است دیگر. سه بُعد دارد: یک بُعد قبل از لیله قدر، یک بُعد بعد از آن و یک بُعد خود لیله قدر. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» راجع به قبل بیانی ندارد، «انزلنا» ماضی است دیگر. ولکن نسبت به خود لیله قدر اگر در خود لیله قدر آیه نازل شده، طوری نیست، برای اینکه «انزلنا» است. یعنی در خود لیله قدر نازل شدند ملائکه و روح به قرآن و بعد در خود لیله قدر آیه نازل شده است. بنابراین در این سه بُعد، بُعد اوّل باطل است چون «انزلنا» ماضی است، ولی بعد دوم و بعد سوم هر دو صحیح است.

«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» آیا مکان و افق نزول قرآن در کدام لیله قدر بوده، چه افقی بوده؟ افق مکّه بوده، چون پیغمبر خودش در مکّه بوده، آیا در مکّه بوده، به افق جای دیگر نازل میشود؟ نخیر، به افق مکّه که محور آفاق است، در لیله قدر به حساب افق مکّه بر پیغمبر نازل شده است. چه زمانی؟ در طول 23 سال. 23 سال که سیزده سال مکّه باشد و ده سال مدینه. چون افق مدینه هم افق مکّه است. بنابراین «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» در بُعد اوّل که نزول قرآن است به طور مختصر و محکم در افق مکّه بوده است.

«تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ»[10] این «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ» در کجاست؟ اوّلاً در کجاست و بر چه کسی است؟ «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ» هم «أَنزَلْنَاهُ» هم «تَنَزَّلُ» نسبت به پیغمبر دو بُعدی است، ولی نسبت به ائمّه یک بعدی است. چون نزول ملائکه و روح نزول به قرآن نیست، چون منزل وحی نیستند و وحی به آنها نازل نمیشود. نزول کلّ امر است، منتها به وحی نیست، به الهام است. ولکن بر پیغمبر بزرگوار هم نزول قرآن است، هم نزول کلّ امر. نزول قرآن و نزول کلّ امر در کلّ 23 سال است. نزول قرآن هم احتمال اوّلش این است که در لیله قدر اوّل است که پنجاه شب بعد از بعثت باشد و احتمال دوم که این هم قوی است این است که در 22 سال بعد هم قرآن مکرّراً نازل میشده است. پس یکی تکرّر نزول قرآنِ جمعیِ محکم است در 23 سال و یکی تکرّر نزول کلّ امر است که بعد عرض خواهیم کرد.

بنابراین لیلة القدر یکی است، حال که لیلة القدر یکی است، در جای دیگر چیست؟ حداقل یک روز، حدّ متوسط دو روز، حدّ بالاتر سه روز. افقها در کره ارض ما فرق میکنند. در جای دیگر ممکن است بیشتر باشد یا کمتر باشد. ولکن آیا افقی که مثلاً یک روز فرق میکند یا دو روز فرق میکند یا سه روز فرق میکند، لیله قدرش کدام است؟ آیا لیله قدر هر جایی به حساب خودش است؟ نخیر، برای اینکه لیالی القدر که نیست. اگر لیلة القدر به حساب مکّه یک شب به حساب جای دیگر شب دوم به حساب جای دیگر شب سوم، سه لیله قدر است. آن وقت هم آیا در سه لیله قدر خدا ملائکه و روح را انزال کرده «مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» در سه شب است؟ نخیر، در یک شب است، چون لیلة القدر، تا, تای تأنیث است، در یک شب خدا نازل کرده است و نازل میکند. نازل کرده است در یک شب بر پیغمبر اکرم هم قرآن را و هم کلّ امر را. و نازل میکند در یک شب بر ائمه (ع) کلّ امر را و نه قرآن را. پس یک شب است، پس این یک شب باید یک افق باشد. یک شب دارای دو افق نیست، دارای سه افق هم نیست تا چه رسد آفاق دیگر.

بنابراین باید چه کرد؟ احکام فرق میکند، گاه احکام واجب وقت معیّن است، مثل فرض کنید طواف، حکم واجب وقت معیّن بر محور مکّه باید باشد، چون مطاف کجاست؟ مکّه است. حکم دفن هم، مدفن در هر جای دنیا باشد باید مکّه مکرّمه باشد. این قطعی است. ولی حکم روزه، اوّل ماه روزه بر حسب آفاق مختلفه است، «صُمْ‏ لِلرُّؤْيَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْيَةِ»[11] یا «شَهْرُ رَمَضانَ»،[12] وقتی در ایران شهر رمضان نیست، در مکّه است، شهر رمضان اینجا نیست، پس شامل اینجا نیست. افق نماز، افق روزه و آفاقی که از این قبیل است که بر حسب اختلاف آفاق فرق میکند، این افق هر جایی مربوط به خودش است.

بنابراین مرکز بحث ما فعلاً این است که آیا افق لیلة القدر در بُعد اوّل و در ابعاد دیگر کدام است؟ چون لیلة القدر یک شب است، پس افق لیلة القدر مکّه مکرّمه است به چند حساب: اوّلاً امّ القری است، ثانیاً دقّت و ریزبینی و باریک بینی که در رؤیت ماه میشود مخصوصاً در ماه ذی‌حجّه مکّه مکرّمه است. من یادم است که به شیخ عبدالرب بن حمید که وزیر قضا بود و رئیس شورای دینی، گفتم که شما ذی‌حجّه را از کجا ثابت میکنید؟ به چه حسابی؟ گفت چهل نفر شخص عادل محقّق شب ششم که بگویند و نظر بدهند، قبول میکنیم. شب اوّل نه، دوم نه، شب ششم. تازه هر سال باید چهل نفر تکرار بشود، چهل نفر سال گذشته را قبول نمیکنیم، چهل نفر امسال امسال، پارسال پارسال، سال دیگر سال دیگر. بنابراین بر حسب اینکه حج یک حکم جهانی و واجبِ اسلامی است، بنابراین باید کلّ مسلمانها در اوّل حجّ، در آخر حجّ، در وسط متفق باشند. اتّفاق کلّ مسلمانها در اعمال حجّ بیت الله الحرام مقتضی است که یک افق مناط باشد و آن یک افق، افق مکّه است؛ چون حجّ در خود مکّه است. بنابراین چون حجّ در مکّه است، بنابراین افق مکّه باید مناط باشد. بنابراین افق مکّه در بُعد حجّ ثابت است.

در بُعد لیلة القدر، لیلة القدر هم نزول سوره قدر در مکّه بوده، هم منزل سوره قدر در دو بُعد لیله و قلب پیغمبر مکّه بوده در سه بُعد هم نزول سوره قدر در مکّه بوده، هم منزل ظاهری زمانیاش که یک شب قدر است، هم منزل باطنی معنویاش که قلب پیغمبر است. در این سه بُعد منزل و نزول ملائکه و الرّوح در لیله قدر بوده است. و چون لیله قدر یکی است و دوتا نیست، بنابراین لیلة القدر کلّ جهان تکلیف همان مکّه مکرّمه است. یعنی اگر ما امشب لیلة القدر میگیریم، لیلة القدر نیست، باید دیشب می‌گرفتیم. منتها اعمال واجبی نداریم، اعمال مستحبّی که ما انجام میدهیم در لیله قدر باید بر وفق افق مکّه باشد.

چرا بین 19 و 21 و 23 تردّد شده؟ بعد باید بحث کنیم. با اینکه یک شب است یا 19 است یا 21 یا 23، این را باید بحث کنیم. بنابراین مطلب اوّل که عرض میکنیم لیلة القدر مکّه، لیلة القدر است نسبت به کلّ جهان تکلیف. حالا این در خود مکّه مردّد است، شب نوزدهم است، نوزدهم میگیریم، همه عالم، شب بیست و یکم است، بیست و یکم میگیریم، شب بیست و سوم. سه شب است. اگر سه شب بر مبنای افق مکّه در کلّ جهان تکلیف لیله قدر گرفته شود، حتماً لیله قدر دریافت شده است. حالا چرا مردّد است؟ برای اینکه چند چیز مجهول است: یکی یوم القیامة، بر کلّ مکلّفین مجهول است، یکی لیله قدر. یوم القیامة بر همه مجهول است، حتّی بر پیغمبر، ولی لیلة القدر معلوم است برای معصومین و مجهول است برای غیر. چرا مجهول است برای غیر؟ برای اینکه بیشتر موفّق بشوند به عبادت خدا، عبادت خاصّ مخصوص لیله قدر که برای خدا انجام میشود، در سه شب انجام بدهند که قطعاً یکی از این سه شب لیله قدر است. منتها لیله قدر بین سه شب لیله قدر مکّه مکرّمه است. بنابراین مطلب تداخل دارد. لیله قدر مکّه مکرّمه چه نوزدهم مکّه، چه بیست و یکم مکّه، چه بیست و سوم مکّه، لیلة القدر کلّ عالم تکلیف است. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم که اینجا لیلة القدر امشب است، جای دیگر فردا شب است، جای دیگر شب قبل است، چون لیلة القدر واحد است. وحدت لیله قدر اوّلاً، ثانیاً نزول زمانی، نزول مکانتیِ لیله قدر در مکّه دلیل است بر اینکه این لیله قدر باید لیله قدر به افق مکّه باشد، بر مبنای لیله قدر به افق مکّه ما لیله قدر بگیریم. منتها در مکّه محور اصلی است، سه شب است، در جاهای دیگر محور فرعی است باز سه شب است. پس سه لیله قدر است.

البته روایت داریم که یک شب در میان رمضان لیله قدر است، این قابل قبول نیست، ولکن روایات قطعی مسلّم که تقریباً متواتر است، شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم. منتها شب نوزدهم اوّل، شب بیست و یکم دوم، شب بیست و سوم، سوم. شب بیست و سوم قطعیتر است، شب بیست و یکم وسط است، شب نوزدهم اوّل است. بنابراین اگر موفّق شدید شب بیست و سوم بگیرید قطعیتر است، شب بیست و یکم بینهما است، شب اوّل مرحله اولی است. بنابراین مطلبی که حالا عرض میکنیم و روی آن تأکید زیادی است این است که لیله قدر بر مبنای نزول قرآن در منزل زمانی شب، شب واحد و در منزل مکانتی، قلب پیغمبر، بر مبنای نزول سوره قدر در مکّه و بودن پیغمبر در مکّه و مدینه، این مبنا و آن مبنا، لیله قدر که مردّد بین سه شب است، این تردّد سه شب، تردّد سه شبِ افق مکّه است. 19، 21 و 23.

فرض کنید که در نماز افقها فرق میکند، برای اینکه «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ».[13] دلوک شمس کجاست؟ اگر شمس در اینجا دلوک دارد، در آمریکا ندارد و شب است، آمریکا شب است، اینجا روز است، ما مناط آمریکا را بگیریم یا مناط اینجا را بگیریم؟ هر جا مناط خودش است. بنابراین نسبت به نماز، نسبت به روزه افق هر جایی مناط است، ولیکن نسبت به مدفن افق مناط نیست، مدفن افق ندارد مدفن مکان است. راجع به زمان به استثناء لیله قدر. به استثناء لیلة القدر و به استثناء زمان حجّ، از نظر زمانی زمانِ اوّل روزه، زمانِ آخر روزه بر حسب آفاق مختلف است. راجع به نماز هم، نمازهای شبانه و نمازهای روزانه بر حسب اختلاف آفاق است. ولکن باز تکرار میکنیم لیلة القدر، لیلة القدر مکّه مکرّمه است بر حسب مبانی چند که جاهای دیگر لیلة القدر، لیلة القدر نیست. مثلاً ما امشب را لیلة القدر میگیریم، درست نیست، لیلة القدر را باید دیشب بگیریم. چرا؟ برای اینکه دیشب در مکّه مکرّمه شب بیست و سوم بوده است. یعنی شب نوزدهم یک شب جلوتر بوده، بیست و یکم یک شب جلوتر بوده، بیست سوم هم یک شب جلوتر. بنابراین چون حداکثر یک شب فاصله بین افق مکّه و ایران است، بنابراین در ایران یک شب قبل از افق ایران، قبل از افق روزه ایران، افق لیلة القدر ایران است. پس افق لیلة القدر ایران با افق روزه ایران فرق دارد.

اینها محور مطلب است، بعد تفصیل مطلب، چرا و چرا و چرا؟ چرای اوّل که باز تکرار میکنیم، چون لیالی القدر نیست، ولی صلاة مختلف است. مثلاً فرض کنید که اگر یکی سوار هواپیمایی است، وقتی سوار هواپیما شد، صبح شد، بین طلوعین باید نماز صبح را بخواند، بین طلوعین نماز صبح را خواند، بعد طلوع آفتاب شد. آیا طلوع آفتاب شد مطلبی است؟ نه دیگر. ولیکن اگر سیر این طیّاره سیر خورشید است، این سیر خورشید موجب است که این دو، سه مرتبه تا طلوع فجر نماز را بخواند، مثلاً فرض کنید یک ساعت و نیم فاصله است، در یک ساعت و نیم فاصله بین طلوع فجر و صبح، اینجا نمازش را خواند. بعد رفت جای دیگر، افق باز نماز صبح شد، جای دیگر، دوجا، سه‌جا، هر جایی که نماز صبح شد باید نماز صبح بخواند. نماز ظهر و عصر همچنین. چرا؟ برای اینکه «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ» اگر دلوک شمس اینجا شد و نماز ظهر و عصرش را خواند، بعد رفت افق دیگر باز دلوک شمس شد، دوباره باید بخواند. چون یک مرتبه نیست، یعنی یک مرتبه نماز خواندن ظهر که نیست، بر حسب دلوک شمس «غَسَقِ اللَّيْلِ» قرآن الفجر، «دلوک الشّمس» «قرآن الفجر» و «غسق اللّیل» در این سه بُعد غسق ممکن است دو بُعدی باشد، ممکن است سه بُعدی باشد. طلوع فجر دوتا و سه‌تا باشد. این سه زمان ممکن است اختلاف داشته باشد. بنابراین در تعدّد این زمان تعدّد نماز صبح است و تعدّد نماز ظهر و عصر است و تعدّد نماز مغرب و عشاء است. این بر مبنای دلیل است. چرا؟ برای اینکه قرآن نفرمود «أَقِمِ الصَّلاةَ» یک نماز، نخیر، دلوک شمس تا مغرب، نماز ظهر و عصر دارد. اگر یکی است یکی، دو‌تاست دو‌تا، سه‌تاست سه‌تا. قرآن الفجر، بین فجر و طلوع آفتاب که قبل از طلوع شمس است، این اگر یک افق است یک افق، دو افق است دو افق، سه افق است سه افق. همچنین نماز مغرب و عشاء. بنابراین آفاق از نظر مکانی از نظر زمانی، از نظر عبادات فرق دارد. در بعضی عبادات وحدت دارد، در بعضی عبادات کثرت دارد، همهاش طبق دلیل است. در عبادت لیله قدر وحدت دارد. این مطلب اوّل که باز توضیح میدهیم.

دوم: آیا این «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ» با «انزلنا» فرق دارد؟ فرق دارد. برای اینکه «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» یک نزول است، بر یک فرد است. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر» «انزلنا» ماضی است دیگر. پس در ماضی در لیله قدر بر پیغمبر نازل شد، چه؟ قرآن. «هُ» چیست؟ قرآن است دیگر. کلّ امر بعد استفاده میشود. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» قرآن را در لیله قدرِ حالا یا گذشته -نه آینده- نازل کردیم. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ» «تنزّل» با «انزلنا» فرق دارد. آیا لیلة القدر استدامه دارد؟ استدامه دارد. استدامه لیلة القدر «تنزّل»، بر چه کسانی؟ بر معصومین. معصومین بُعد اوّل رسول الله است که بر پیغمبر اکرم تنزّل ملائکه است «مِّن كُلِّ أَمْرٍ»، کلّ امر چیست؟ کلّ امر نسبت به پیغمبر هم قرآن است، هم کلّ امر. برای غیر پیغمبر غیر قرآن است. برای پیغمبر هم قرآن است […] کلّ امر است دیگر، استغراق دارد. «مِّن كُلِّ أَمْرٍ» از کلّ امر مهم‌ترین کلّ امر قرآن است دیگر. بنابراین قرآن بر این مبنا بر پیغمبر 23 مرتبه نزول دفعی دارد، نزول دفعی مختصر 23 مرتبه، مرتبه اوّل که لیله قدر اوّل است که کلّ امر هم قرآن و هم کلّ امر است و مراتب دیگر هم کلّ امر…

بنابراین هم قرآن, هم کلّ امور 23 مرتبه بر پیغمبر نازل شده وحیاً، ولکن «تنزّل» در آینده است. این تنزّل آینده نسبت به معصومین محمدی (ع) تنزّل قرآن نیست. چون به آنها وحی نمیشود. بلکه تعلیم قرآن به وسیله پیامبر است. تنزّل «مِّن كُلِّ أَمْرٍ» غیر قرآن است به الهام و نه وحی. مثلاً الآن بر ولیّ امر (عج) قرآن نازل نمیشود، هیچ وقت هم نازل نمیشد، بر ائمه نازل نمیشد. ولکن «من کلّ امر» اموری که در طول سنه حاصل میشود «مِن»، نه «کلّ»، استغراق ندارد، یعنی کلّ اموری که در طول سال حاصل میشود، تنزّل نمیشود، بلکه «مِن». بعضی از امور مهمّۀ موضوعی نه احکامی، چون احکامی در قرآن نازل شده دیگر. احکام در قرآن محکم و در قرآن مفصّل به طور کلّی نازل شده است. «مِّن كُلِّ أَمْرٍ» کلّ امری که بر معصومین محمّدی نازل میشود «مِّن كُلِّ أَمْرٍ» است و این کلّ امر سه بُعدی است: یک امر وحی قرآنی است که نیست. یک امر کلّ موضوعات است که نیست، یک امر بعضی موضوعات است. بعضی از موضوعات مهم که در طول سنه حاصل میشود، بر معصومین محمّدی نازل میشود.

سؤال: امام زمان (عج) در لیله قدر کجاست؟ امام زمان لیله قدر را میداند و در مرکز و محور اوّلی لیله قدر که مکّه است، در آنجا حاضر میشود. چرا؟ برای اینکه حضرت طیّ الارض می‌کند. چون دارای طیّ الارض است و امکان رفت و آمد برایش خیلی آسان است، حتماً لیله قدری که مناسب می‌داند، در مکّه مکرّمه حاضر می‌شود. «مِّن كُلِّ أَمْرٍ» در بُعد سوم، نه در بعد اوّل که قرآن است و نه در بُعد دوم که کلّ اشیاء است، بلکه در بُعد سوم. بعضی از امور مهمّهای که بر معصومین محمّدی، کما اینکه بر پیغمبر نازل میشد بر معصومین (ع) نازل میشود «مِّن كُلِّ أَمْرٍ». این مقداری که امروز به طور محوری بحث کردیم. حال سؤالات را جواب می‌دهیم.

– فرمودید پنجاه شب بعد از بعثت شب قدر است، آن وقت این میشود شب هفدهم ماه مبارک رمضان.

– شب قدر به احتمال اوّل. به احتمال اوّل پنجاه شب است، به احتمال دوم بیست و یک پنجاه و دو شب است. نوزدهم تا بیست و سوم چند شب است؟ پنج شب است، پس حدّاقلش پنجاه شب میشود، برای اینکه بعثت پیغمبر بیست و هفتم رجب بوده، بیست و هفتم رجب تا نوزده رمضان چقدر میشود؟ میشود 52 روز. پس 52 روز است، یا 52 روز یا بیشتر. برای اینکه اگر لیله قدر نوزدهم باشد 52 روز است، اگر بیست و یکم باشد بیشتر است، بیست و سوم باشد بیشتر است.

– چرا دقیقاً مشخّص نشد که چه شبی است، بین سه شب اختلافی شد؟

– گفتم، برای اینکه مردم بیشتر موفّق به عبادت خدا بشوند.

– اگر یک شب باشد هم دقیق است، هم مردم…

– اگر یک شب باشد کسی رسیده، کسی نرسیده، کسی خفیف بوده، کسی ثقیل. ولی در سه شب، حتماً این سه شب جامع بین لیله قدر است. یعنی در سه شب که اینها عبادت کنند، حتماً لیله قدر را درک کردند. ولی اگر یک شب باشد، اگر شب بیست و سوم بود، ممکن است حال نداشته باشد و نتواند.

– حتماً بین یکی از این سه شب است؟ یعنی غیر از این نیست؟

– خیر، حتماً یکی از این سه شب است.

– آن هم به افق مکّه دیگر؟ یعنی یک افق قبل از ما.

– عرض من پنجاه شب بود که فرمودید…

– پنجاه شب تقریبی بود. بین بعثت و شب اوّل قدر، شب اوّلِ احتمال قدر کدام است؟ شب اوّل احتمال قدر نوزدهم است، بین بیست و هفتم رجب تا شب قدر اوّل حدود پنجاه و دو روز است.

– و شب معراج پیغمبر چه زمانی است؟

– همان شب است.

– همان شب قدر است؟ پس اینکه در تاریخ مثلاً هفدهم ماه مبارک را شب معراج معرّفی کردند…

– درست نیست. برای اینکه وحی رمزی بر پیغمبر فقط یک شب شده و آن شب هم شب قدر است و هم شب نزول جمعی قرآن. هم شب نزول جمعی قرآن است، هم شب قدر است. چون در معراج به پیغمبر وحی شد. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» به واسطه جبرئیل که نبود، وحی بلاحجاب بود. وحی بلاحجاب بی‌واسطه در بالاترین اعماق عالم بر پیغمبر یک شبه بود. و معراج پیغمبر یک مرتبه بیشتر نبود، چون معراج یک مرتبه بیشتر نبود و در معراج «فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى»، «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ»، «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ»، «مَا أَوْحَى»، «مَا أَوْحَى» «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ». همان که «انزلناه» «مَا أَوْحَى» است، همان که «مَا أَوْحَى» است «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ» است.

– پیغمبر فقط یک بار معراج رفته؟

– بله.

– فرمودید که اگر چنین باشد 23 بار قرآن بر پیغمبر نازل شده، نمیشود 23 بار به معراج رفته باشد؟

– در بُعد اوّل یک شب است، ولی شبهای بعد معراج نبوده. یعنی در نزول اوّل قرآن در معراج بوده، نزول بعد در معراج نبوده است. چرا؟ برای اینکه «فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» یک وحی است، وانگهی «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى»،[14] یک رؤیت است. آیات سوره نجم که بعد عرض میکنیم، آیات سوره نجم دلیل است بر اینکه معراج یک مرتبه بوده است. «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى». «نَزْلَةً أُخْرَى» یعنی در معراج بود، معراج دو بُعد است: یک بُعد پایین معراج، یک بُعد بالای معراج. پیغمبر از معراجِ بالا پایین آمد، بعد رفت بالا. پس بنابراین یک معراج است، یک عروج است و این عروج دارای دو بُعد است، امّا دو معراج و سه معراج و چند معراج اصلاً نیست.

– بحث نماز را فرمودید که «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ»، اینها معیارند؛ این دلوک شمس و غسق لیل. حالا فرض کنیم برعکس، آن کسی که در هواپیما نشسته و میرود، در عکس مسیر خودش مثلاً حرکت کند و الآن مثلاً وقت نماز صبح شد، من همین‌طور حرکتم را ادامه میدهم، یک هفته، ده روز، از وقت نماز صبح خارج نمیشوم. نماز دیگری بر من واجب نمی‌شود؟

– باید تقسیم کند، مثل کسانی که در جایی هستند که شش ماه شب و شش ماه روز است، چه کار میکنند؟ شش ماه شب را تقسیم میکنند، تقسیم به 24 ساعت، 24 ساعت به دوازده ساعت، نماز شب، نماز روز. این هم همین‌طور است. کسی که خودش این کار را جعل کند، مثل کسی است که در جایی است که شش ماه شب و شش ماه روز است، آیا شش ماه روز را روزه بگیرد؟ نه، شش ماه روز را تقسیم میکند. بر حسب نزدیکترین آفاق که امّ القری است، شش ماه شب و شش ماه روز را تقسیم میکند.

ممکن است سؤال بشود که در آن زمان که ارتباطات نبوده که به وسیله ارتباطات بفهمد افق مکّه چه زمانی است، در آن زمان نبوده، در زمان بعد است. در آن زمان اصلاً کسی آنجا نبوده است. بعداً کسانی احیاناً میروند آنجا و میآیند و بعداً هم وسائل ارتباط جمعی حاصل است. با وسائل ارتباط جمعی افق مکّه را به دست میآورند، بنابراین بر مبنای افق مکّه نمازهای پنجگانه را انجام میدهند. بحث امروز خیلی سؤال‌انگیز است، این مختصرش است، بعد تفصیلش را عرض میکنیم.


[1]. حجر، آیه 87.

[2]. هود، آیه 1.

[3]. قدر، آیه 1.

[4]. توحید، آیه 1.

[5]. نحل، آیه 120.

[6]. اسراء، آیه 1.

[7]. نجم، آیه 18.

[8]. همان، آیه 10.

[9]. همان، آیه 9.

[10]. قدر، آیه 4.

[11]. تهذيب الأحكام, ج ‏4، ص 159.

[12]. بقره, آیه 185.

[13]. اسراء، آیه 78.

[14]. نجم، آیه 13.