جلسه سیصد و یکم درس تفسیر موضوعی قرآن کریم

رجعت

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ * إِنَّ في‏ هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدينَ * وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ‏».[1]

محور دوم در جنبه فرماندهی کل عالم تکلیف، آیه سوره انبیاء است که بحث می‌کنیم. البته آقایان به زبور داود مراجعه خواهند فرمود، در کتاب بشارات عهدین است. اما بحث‌های محوری که بر مبنای این آیه مبارکه و سایر آیات داریم باید جلو بیفتد، باید دقیقاً و رقیقاً بحث بشود. یک بار هم حضور برادران عرض کردم، این‌ها بحث‌هایی نیست که دقیقاً در حوزه‌های علمیه مورد دقت قرار گیرد و لا سیّما بر مبنای قرآن. «بناءً علی ذلک مسئولیتنا فی هذا الحقل العظیم، عظیمٌ جدّاً ما أعظمة علینا أن نتحدّث حول الدّولة الأخیرة الإسلامیة الّتی یؤسّسه الامام المهدی (عج) نتحدّث علی ضوء آیاتٍ من الذّکر الحکیم» در آیه نور فرمود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»[2] عمل الصّالحات محور بود. حداقل عمل الصّالحات هم «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً»[3] است و حد بالاتر آن انبیاء، اولوالعزم، غیر اولوالعزم، رسل و سایر معصومین هستند که در دولت آخرین باید رجعت کنند و زنده شوند تا بتوانند تمام مظلومیت‌ها و شکست‌های ظاهری که داشتند، جبران کنند.

 ما دو جمله داریم که هر دو برای زمامداران دولت آخرین محور است؛ جمله اول: «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بحث شد. جمله دوم که مقداری هم قوی‌تر است و ارج بیشتری به زمامداران دولت مهدی (عج) می‌دهد، «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»[4] صالحون چه کسانی هستند؟ «الصّالحون حسب الأکثریة الساحقة من الآیات الّتی تشمل الصّالحین هم الأنبیاء، المرسلون، اولو العزم، محمّدٌ و المحمّدیّون (ع). آیات قلیلة تشمل غیر المعصومین و لکن غیر المعصومین من «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» کما یقول الله سبحان تعالی فی آیة النّور: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»».

الصّالحون؛ بقولٍ مطلق کسانی را شامل است که در بُعد تکلیف‌های شخصیه، تکلیف‌های نوعیه، تعریف دین، دعوت الی الله، امر به معروف، نهی از منکر، زمامداری‌ها و فرمانداری‌های گوناگون، در دولت آخرین اسلامی کاملاً شایسته باشد. هیچ‌گونه ناشایستگی علمی، عقیدتی، اخلاقی، معرفتی، سیاسی، اقتصادی، ثِقافی در او نباشد. چون دولت اخیره، دولتی است که تمام دین رب‌العالمین و تمام اسلام، تحقق پیدا می‌کند هم در بُعد دعوت خالصه «إلی الدّین الحق» و هم در بُعد تطبیق و تسدید و نقش دادن دین حق.

ما به قرآن مراجعه می‌کنیم که صالحین چه کسانی هستند؟ «الصّالحون حسب القرآن الکریم بصورة النّص عشرةٌ من النّبیّین: ابراهیم، یحیی، المسیح، لوطٌ، سلیمان، شعیب، إسحاق، یونس، یعقوب، لیس لأنّهم أفضل النّبیّین إنّما هم ذُکروا کالصّالحین، قسم من الصّالحین المذکورین فی الذّکر الحکیم».

 این صالحین چند دسته هستند، مراتب دارند. «أصلح الصّالحین بین کافّة النّبیّین و الزّعماء الرّسولیین و الرّسالیین سابقاً و لاحقاً هم محمّد و أهل بیته المعصومین (ع) اضافةً إلی فاطمة الصدیقة الکبری» درجه اول صالحین. این درجه اول صالحین بودن به صورتی است که حتی ابراهیم که از انبیاء اولوالعزم است، می‌گوید: «وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ»[5] ابراهیم. نمی‌شود شخص بزر‌گتر بگویید من را به شخص مانند من یا شخص کوچک‌تر از من ملحق کنید. اصولاً شخص کوچک‌تر می‌گوید: من را به او ملحق کنید. ابراهیم خلیل‌الرحمن در چهار، پنج آیه که الآن می‌خوانیم، «وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ»، «وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ»[6] ابراهیم که دارای مقام ولایت عزم است با آن معرفت، با آن علم، با آن عصمت، با آن تقوا، با آن عظمت توحیدی که شیخ‌الانبیاء است، می‌گوید: «وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ».

«من هم الصّالحون؟ الّذین یستدعی ابراهیم الخلیل (ع) فی آیاتٍ عدّة فی الذّکر الحکیم أنّ الله تعالی یلحقه بالصّالحین هنا و فی البرزخ و یوم القیامة الکبری» این‌ها اصلح‌الصالحین هستند. چون انبیاء دارای درجات هستند، درجه علیا و درجه اولای انبیاء اولو‌العزم هستند. «نوحٌ و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّدٌ (ص)» این درجه علیا. منتها این درجه علیا و رتبه بالا هم دارای درجاتی هستند؛ نوح مانند موسی نیست، موسی مانند ابراهیم نیست، ابراهیم مانند عیسی نیست، هر چهار نفر مانند خاتم‌النبیین نیستند. این چهار نفر انبیاء اولوالعزم با انبیاء دیگر، با رسل دیگر، با معصومین دیگر -غیر از معصومین اسلام- تمام تحت‌الشعاع رسالت محمدی (ص) هستند و این خطابه نیست که ما داریم عرض می‌کنیم، بحث است.

از جمله آیه سوره آل‌عمران، آیه 81: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ» «النَّبِیِّینَ» این بحث دارد، ولی اشاره می‌کنیم. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّين لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ» «ثُمَّ» چه کسی است؟ محمد (ص) است. «الذی جاء اخیراً حاملاً للرّسالة العظمی الرّبانیّة محمّد (ص)» «ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدينَ» آیه را درست بفهمیم و درست معنا کنیم. «رسول الله آخر النّبیّین مبعثاً و أوّل النّبیّین میثاقاً» آن روایت بر مبنای این آیه است. «یعنی أنّ ربّنا سبحانه و تعالی عَهِدَ إلی النّبیّین ککل واثق معهم ککل، أخذ منهم میثاقاً غلیظاً أن یومنوا بالنّبی الأخیر محمّد قبل أن یولد، قبل أن یبعث». از شرایطی که نوح نبی باشد و کتاب به او نازل شود، این است که به رسول اخیر ایمان بیاورد. «و لیس فی القرآن و لا إشارة أنّ رسولاً من الرّسل علیه أن یومن برسولٍ آخر و لو کان أعلی منه» نداریم. «فآمن معه لوط»[7] ابراهیم کجا؟ لوط کجا؟ «آمَنَ لَهُ» نیست، «آمَنَ بِهِ» نیست، «آمن معه لوط» «أَ نُؤْمِنُ لَكَ»،[8] اما «آمَنَ بِهِ» «لا یوجد فی القرآن هذه الصیغة، آمن به بنبیٍّ آخر اللّهم الّا لخصوص خاتم النّبیّین (ص)» «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ» «لَـ تُؤْمِنُنَّ» تأکید و تأکید. «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» بحث مفصّل دارد، ما در بحث نبوت گفتیم، اشاره می‌کنیم. هم برای اینکه ترتیب بحث محفوظ بشود، هم برادران که جدید تشریف می‌آورند، بدانند.

در میان این صالحین، این صالحین که اخص است و «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» اعم است. «الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» کل «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» را شامل است. البته به طریق اولی، انبیاء و رسل و اولوالعزم و رسول‌الله (ص). اما در این آیه: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها»[9] «یَرِثُها» چیست؟ «یَرِثُها» ارث مال که نیست، دیگران نمی‌میرند، هستند، «مَنْ مَحَضَ الکُفر مَحْضاً» هستند، متوسطین هستندو «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ یعنی أنّ عبادی الصّالحین هولاء یرثون کل السّلطات الأرضیّة طول العالم و عرض العالم‏ من ناحیة الدّعوة» از ناحیه فرماندهی، استانداری، مدیر بودن، واعظ بودن، مدرّس بودن، همه صددرصد خالص هستند. مثل حالا نیست. ما بعضی‌ وقت‌ها مرجع می‌شویم، ناخالص هستیم، صددرصد است.

«کما أنّ المهدی (عج) مائة بالمائة خالص من اخلص عباد الله تعالی کذلک اعضاد دولة المهدویة» ابزار است. اصل درست، ابزار درست و ما نمی‌توانیم تصور این را بکنیم که در دولت مهدی (عج) که این دولت الی یوم القیامه طول خواهد کشید، ولو حضرت مهدی از دنیا می‌روند، بعد رسول‌الله، بعد علی، بعد حسن، بعد حسین… تا یازدهم، بعد قیامت می‌شود، این دولت چه دولتی است؟ دولتی است که تمام خوبان درجه اول در این دولت جمع هستند. منتها مراتب محفوظ است. این‌طور نیست که موسی بیاید فرمانده شود، پیغمبر بیاید معاون شود، به این صورت نیست. مراتب چنانکه در اصل رسالت و در اصل بعثت و در اصل عصمت و در اصل وحی و در اصل مقامات رسالتی و رسولی گوناگون بود و درجات داشت، در دولت محضه مهدویه که دولت اسلامیه خالصه باشد، این جریانات است.

«عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» را ما در این‌جا یاداشت کردیم که به هفت صورت می‌توانند باشند. «عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» حالا آیات را می‌خوانیم. «المرحله اولی عِبادِيَ الصَّالِحُونَ‏َ الأصلحون فوق کل الصّالحین محمّدٌ و المحمّدیون» نه تنها پیغمبر، علی او از ابراهیم بالاتر است. علی او، حسن او، حسین او، فاطمه او از ابراهیم بالاتر است. منتها فاطمه ولایت امر نخواهد داشت، این مطلب دیگری است. «فالدّرجة الاولی للمحمّدیین (ص)» دولت محمد (ص) است. البته در یک زمان نخواهد بود. وقتی که مهدی (عج) می‌آید، دیگر امام حسن آن‌جا رجوع نمی‌کند که تحت‌الشعاع دولت مهدی قرار گیرد، خیر، یک به یک. یعنی چند دولت تشکیل می‌شود؟‌ سیزده دولت تشکیل می‌شود که همه آن‌ها یک دولت است. مرحله اولی دولت مهدی (عج) است. بعد پیغمبر بزرگوار، ائمه یکی پس از دیگری تا یازدهم می‌آیند. هر کدام دولت مستقل دارند و این هر کدام که دولت مستقل دارند، اعضاد دولت چه کسانی هستند؟ موسی‌ها، عیسی‌ها، داودها، سلیمان‌ها، اشعیاها، این‌ها اعضاد دولت هستند. آنچه که نزد ما از کتاب و سنّت مسلّم است، این است که «عصمة محمّدٍ و المحمّدیّین و المعصومین (ع) فوق العصم کلّها» از تمام انبیاء اولوالعزم و غیر اولوالعزم بالاتر است.

پس، وقتی که امیرالمؤمنین علی (ع) دولت آخرین تشکیل می‌دهد، بعد از مهدی (عج)، بعد از پیغمبر، وقتی که دولت تشکیل می‌دهد کسانی که تحت‌الشعاع این دولت هستند، چه کسانی هستند؟ می‌شود ابراهیم‌ها، موسی‌ها و غیر باشند. در زمان پیغمبر که مطلب معلوم است. «فالمرحلة الاولی من الدّعوة الرّبانیة الإسلامیة العلیا فی هذه الدولة الأخیرة لمحمّدٍ و المحمّدیّین (ع). الثّانیة الائمّة» اول محمد، شخص پیامبر. «الثّانیة الائمّة، الثّالثة اولوا العزم الاربعة» نوح و موسی -مراتب را می‌گوییم- عیسی و ابراهیم. «الرّابعة بقیة الأنبیاء» چون اولوالعزم گذشت، «الرّابعة بقیة الانبیاء» مثل فرض کنید سلیمان، داود، اشعیا. «الخامسة الرّسل» رسل بعد از انبیاء هستند، انبیاء مرحله نَبوَ است و لذا در آیه اخذ میثاق خداوند فقط صاحبان کتب را فرمود. صاحبان کتب انبیاء هستند. انبیاء الهی همه صاحبان کتب هستند، رسل همه صاحب کتب نیستند، به دلیل همین آیه که تکرار می‌کنیم: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ»[10] -الرّسل نفرمود- «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ» «النّبیّین لهم الکتب، الرّسل کلّهم لا، الرّسل کثیرون مائة و عشرین ألف اکثر، مائة و عشرین ألف کتاب؟ لا» پس 113 کتاب ممکن است داشته باشیم، آن‌طور که ما می‌رسیم.

 بالاخره انبیاء نسبت به رسل اقل هستند، رسل اکثر از انبیاء هستند. «علی عکس ما یقولون» رسالت بالاتر از نبوت نیست، آن نبوئت است «المرحلة الاولی النّبوئة ثم الرّسالة ثم النّبوة ثم ولایة العزم ثمّ رسالة المحمّدیة» این مراتب است.

– [سؤال]

-‌ نه دیگر، این مشهور است و ما بر حسب آیاتی از قرآن قبول نداریم. نبیء بله، ولی نبی نه، چون نبی از نَبوَ است، نبو رفعت است، یعنی مرتفعین میان رسل، مثل مجتهدین، شاید دویست مجتهد در قم داریم، ولی آن‌ کسی که مرتفع است، نَبوَ دارد، رفعت دارد. از نظر آیات مقدس قرآن این مطلب را استفاده می‌کنیم و این بحث موضوعی است که قبلاً بحث شده و حال اشاره کردیم.

 «و بعد الرّسل خلفاءهم» ششم. «و بعد خلفاء الرّسل: «أَلَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بصورةٍ عامّة «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» لیس رسولاً و لا نبیئاً و لا نبیّاً و لا ولیّ عزمٍ و لا خلیفةً للمعصوم» این «أَلَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»، که «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» باشند. «ثم الشَّعب» مردم. حاکم، محکوم می‌خواهد، آن‌هایی که حاکمیت دارند در هر بُعدی از حاکمیت، اگر حاکمیت فرماندهی کل دارد، حضرت مهدی (عج). حاکمیت مرحله دوم دارد، استانداران هستند که 313 استان در دولت مهدی تشکیل خواهد شد، چون آن 313 نفر اصحاب‌الالویه هستند، «اللِّواء فی اللّغة العربیة لها معنیان اثنان قائد الجیش و اللّواء» صاحب لوای کربلا مثلاً استاندار است، استاندار و فرمانده لشکر است.

استانداران و فرماندهان لشکر که استاندار، فرماندار است و فرماندار لشکر، استاندار است، 313 استان در دولت مهدی (عج) تشکیل خواهد شد. این‌ها فرمانده هستند. فرماندهان در مراتب مختلفی که دارند و در درجات گوناگونی که دارند، باید کسانی باشند که فرمانبر باشند، فرمانبران چه کسانی هستند؟ هفت دسته فرمانده هستند. هفت دسته «علی مراتبهم» فرمانده هستند، فرمانبران چه کسانی هستند؟ فرمانبران کسانی که مثل ما متوسط‌الایمان هستند. ما که متوسط‌الایمان هستیم که رجعت بالاستدعاء خواهیم داشت. از حضرت اقدس حق سبحانه و تعالی استدعا کنیم با راه‌هایی که ما دستور داریم که در دولت مهدی (عج) ما را رجوع بدهند، ما رجوع دهند، ما را احیاء بکنند. این یک دسته.

دسته دوم: کسانی که در زمان مهدی (عج) زنده هستند و مثل ما هستند، بیشتر، کمتر. دسته سوم: کسانی که فسق آن‌ها بر ایمان آن‌ها بیشتر است اما کافر نیستند. دسته چهارم: «مَنْ مَحَضَ الکُفر مَحْضاً» که سه، چهار آیه در مورد آن داریم و عرض می‌کنیم. «مَنْ مَحَضَ الکُفر مَحْضاً» این چند دسته شعب هستند، این چند دسته فرمانبر هستند، اما فرماندهان عبارت هستند از آن مقامات هفته‌گانه‌ای که قبلاً عرض کردیم.

آیات صالحین «لمّا نراجع إلی آیة الذّکر الحکیم الّتی فیها صالحون، نجد مراحل الثّلاث المرحلة العلیا الصّالحون من الرّسل، من النّبیّین، من اولوا العزم، من محمّدٍ و المحمّدیّین» آیات مثلاً: سورة النّساء الآیة التّاسعة و ستّون، 69: «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً» «هل لیس النبیّیون من الصّالحین؟ أعلاهم. هل لیس الصّدیقون من الصّالحین؟ أعلاهم. هل لیس الشّهداء فی سبیل الله من الصّالحین؟ أعلاهم. ثم و الصّالحین.» این‌جا درجه پایین صالحین را ذکر کرده است. در قسمتی از آیات که می‌خوانیم درجه علیای صالحین است که انبیاء و اولوالعزم و این‌ها هستند و این آیه درجه پایین «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» از کسانی که نه نبی هستند، نه رسول هستند، نه معصوم هستند، این درجه متوسط صالحین را ذکر فرموده است که در آن‌ها فساد نیست. چنانکه در سوره مبارکه حمد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ * صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ…»[11] «القرآن یفسّر بعضه بعضاً» «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ»[12] که افضل نبیین رسول‌الله است. «مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً» این‌جا صدیقین درجه وسط است. درجه وسط صدیقین کسانی که نبی نیستند، رسول نیستند، معصوم نیستند، اما «مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً» هستند که ما بر حسب درجات گوناگون استدعا می‌کنیم که خداوند ما را از آن‌ها قرار دهد، ما را داخل آن‌ها قرار دهد. اگر خیلی مقام ایمان بالا است و خیلی خیلی بالا است، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» یعنی «صراط محمّدٍ (ص)» اگر مقداری پایین‌تر است صراط الصدیقین، اگر پایین‌تر است صراط الشهداء، اگر پایین‌تر است صراط الصالحین، این چهار صراط درجات دارند و هر کسی به حساب درجه خود و قابلیت و فاعلیت خود استدعا می‌کند که: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ». «اذا رسول الله (ص) یقول لیل و نهار فی فرائضه الیومیة: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» چه می‌خواهد؟ یعنی «ثبّتنی علی هذا الصّراط» از این بالاتر دیگر نیست، این یک.

دوم: اگر بالاتر است، بالاتر در شخص نیست. چون پیغمبر دائماً در تکامل است؛ پس پیغمبر بزرگوار دو بُعدی می‌فرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» «ثبّتنا» «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ * عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»[13]

1-‌ عقب نروم؛

2- ترمز نکنم، بالاتر بروم.

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ»[14] هر قدر عبادت بالاتر، معرفت بالاتر، معرفت بالاتر، عبادت بالاتر، آخر که ندارد. همان‌طور که خداوند که معروف و معرَّف است و معبود است، نهایت و حد ندارد، عبادةالله و معرفة‌الله از برای طائر قدسی مکلفین به سوی صراط مستقیم دو بال است که هر قدر… پیغمبر وقفه ندارد، در برزخ هم وقفه ندارد، در قیامت هم ندارد. هر کسی به حساب خود. البته این بحث مستقل دارد، در جای خود قابل بحث است.

آیاتی دیگری هم نسبت به صالحینِ این‌جا که درجه متوسط هستند یا درجه عمومی هستند داریم از جمله «سورة الإسراء الآیة الخامسة و العشرون: «إِنْ تَكُونُوا صالِحينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابينَ غَفُوراً» صالحین مطلق هستند و همچنین سوره اعراف، آیه 196: «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ». سوم: سوره 9 (توبه)، آیه 75: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحينَ» این آیات صالحین متوسط را ذکر می‌کنند.

 و صالحین بعدی هم بعضی از این آیات شامل هستند و اما «الاکثریة الساحقة أو المطلقة من الآیات الّتی تشمل الصّالحین تعنی المعصومین أو خلفاء المعصومین منها:» سوره بقره، آیه 130: «وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ» ابراهیم، «ابراهیم کما کان فی الدّنیا من الصّالحین» «وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ» ابراهیم. «مِن» چه کسانی؟ ابراهیم از انبیاء جزء؟ ابراهیم که «يَوْمَ الْقيامَةِ» جزء صالحین قرار خواهد گرفت، آن صالحین باید یا در ردیف او باشند یا بالاتر باشند. آن صالحینی که ابراهیم جزء آن‌ها خواهد بود و استدعا می‌کند که: «أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ»[15] صالح‌تر از ابراهیم کیست؟ محمد و محمدیین (ع) هستند. حشر با محمد، با علی، حسن و حسین. سور‌ه 2، آیه 130.

البته ابراهیم چند آیه دارد. این یک آیه راجع ابراهیم است. آیه دیگر راجع ابراهیم «أَنْتَ وَلِيِّي» سوره‌ 12، آیه 101، سورة الیوسف الآیة مائة و وحدة: «أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني‏ مُسْلِماً» چه مسلمی؟ اسلام بعد الایمان. «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ * وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ»[16] این اسلام تسلیم محض در درون و برون است، حتی خیال گناه هم ندارد. «تَوَفَّني‏ مُسْلِماً» نه اینکه حالا من مسلم باشم، نه، عاقبت امر من را به خیر کن که در همین حالت تسلیم محض «تَوَفَّنی» «وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ» صالحین چه کسانی هستند؟ «ابراهیم یستدعی أن یلحقه ربّه سبحانه و تعالی بالصّالحین بعد الموت، مَن هم اعلی منه؟ محمّد و المحمّدیّین أفضل الصّالحین».

آیه سوم راجع به ابراهیم: سوره نحل، سورة النحل الآیة مائة و اثنان و عشرون، 122: «وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً» «حسنةً عالیة» حسنه در رتبه عالیه مادون الاعلای ولایت عزم. «وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ»، «مِنَ الصَّالِحینَ» این «مِن» است، جزء آن‌ها است، داخل آن‌ها است. این مرتبه علیا است و همچنین سوره 26 شعراء، آیه 83، الثّلاثة و ثمانین: «رَبِّ هَبْ لي‏ حُكْماً وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ» «هَبْ لي‏ حُكْماً» «متی استدعی من ربّه سبحانه و تعالی «رَبِّ هَبْ لي‏ حُكْماً» لمّا لم یصل إلی مرحلة الإمامة و ولایة العزم» مراتب دارد. «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً … قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً … قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي»[17] حدیث در کافی است. این مراحل نبوت در بحث انبیاء است. حالا «رَبِّ هَبْ لي‏ حُكْماً» مگر نبی نبود؟ بله، حاکمیت رسالتی داشت، حاکمیت نبوتی داشت «و لکن لما یجعله ربه سبحانه و تعالی اماماً؟» «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاس»[18] این مقام را دارد، استدعا می‌کند. «قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ قَالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». «رَبِّ هَبْ لي‏ حُكْماً وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ» من را در حاشیه صالحین قرار بده. ابراهیم در حاشیه چه کسی است؟ ابراهیم در حاشیه داود است؟ سلیمان است؟ ابراهیم در حاشیه محمد و محمدیین است، این افضل‌الصالحین است و همچنین انبیاء دیگر.

«مثلاً سیّدنا یحیی (ع)». سرعت پیدا کنید که ما آن بی‌مهری که نسبت به قرآن داشتیم، جبران کنیم و بُعدی که حوزه‌های ما از قرآن داشتند، مرکّز بر قرآن، کتاب ما فقط قرآن است و علی ضوء القرآن و السنة المقدسة المحمدیة، روایت نه، سنت. آیات را از نزدیک نگاه کنیم که اشتباه نکنیم و چشم ما با صورت آیات و قلب ما با سیرت آیات آشنا شود.

 سوره آل‌عمران، آیه 39: «وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ» عجب! مگر ما نبی غیرصالح هم داریم؟! «وَ نَبِیًّا» کافی بود، «نَبِیًّا» مرحله ثالثه است، «المرحلة الاولی النّبوئة» إخبار وحی است، رسول نیست. «المرحلة الثّالثة الرّسالة» مرسل است. «إلی جماعة قلّوا أو کثروا. المرحلة الثّالثه النّبوة» از رسول بالاتر است، ولکن این‌جا می‌گوید: «سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ» از انبیاء بزرگ و لذا یحیی (ع) که «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»[19] از انبیاء بزرگ است، از زکریا بالاتر است، معلوم نیست که سلیمان و داود از ایشان بالاتر باشند. «وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ» الصّالحین درجه مادون اولی، درجه اولی محمد و محمدیون (ص) است. مرحله بعدی چه کسی گفته است که جناب یحیی کمتر از مسیح است، ولو اولوالعزم نیست؟ از نظر معرفتی او «نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ».

نسبت به مسیح سوره آل‌عمران، آیه 46، آل عمران الآیة السّادسة و الاربعون: «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ» مسیحی که از اولوالعزم خمسه است، «مِنَ الصَّالِحین» است، آن صالحین چه کسانی هستند؟ غیر از اولوالعزم نمی‌توانند باشند. این صالحین در این‌جا، صالحین درجه علیا هستند، پنج نفر صالحین هستند. این پنج نفر صالحین «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ» از آن‌ها است. این درجه ثانیه است، درجه علیای محمد و محمدیون هستند، درجه ثانیه بقیه اولوالعزم، درجه ثالثه غیر اولوالعزم و درجاتی که ما شمردیم.

 یک نکته در این‌جا است که بعضی خیال می‌کنند وقتی جناب مسیح (ع) در مهد بودند رسول بودند، نخیر. این تکلّم حضرت، اولاً این پیش‌گویی رسالت است، ثانیاً‌ تنزیه خود او از زنا (معاذ الله) و تنزیه مادر او از اینکه انحراف جنسی پیدا کند، دلیل خود آیه است. «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ» یعنی «تکلیماً غیبیاً» در گهواره که هیچ، وقتی انسان بزرگ هم می‌شود، نمی‌تواند به این صورت حرف بزند، ««وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ تَکْلیماً» من ناحیة الوحی «وَ كَهْلاً» بینهما کیف؟ لا. انت أستادٌ فی قم و فی اصفهان، بین البلدین کیف؟ لا و الّا انت استادٌ فی کلّ البلاد» اگر استادٌ فی کل البلاد است، دیگر در قم و در اصفهان یعنی چه؟‌ این‌جا می‌گوید: «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً» کهل از سن سی سال است. در سن سی سالگی جناب مسیح (ع) رسالت پیدا کرد، وحی رسالتی و وحی کتاب. «وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ»[20] سه سال هم بود، بعد از آن هم صعود کرد إلی السّماء. در زمان مهدی (عج) نزول خواهد کرد. «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحينَ».

و نیز سوره انعام، آیه 85: «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‏ وَ عيسى‏ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ»، «مِنَ الْمُومِنین» نیست،‌ «مِنَ الْمُتَّقِین» نیست، «مِنَ عِبادِ الله» نیست، این درجات دارد. مؤمن، مسلم،‌ عبد الهی، باتقوا، مقدّس، زاهد، این‌ها کلّیت دارد، ولکن این «الصَّالِحينَ» در منطق قرآن، در آیات بسیار زیادی که می‌خوانیم، این مقام چیست؟ مقام عصمت است. آن‌‌‌که شامل و جامع تمام مراتب است، مقام عصمت است. «وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‏ وَ عيسى‏ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ».

-‌ یعنی «مِنَ الصَّالِحينَ» فقط این‌ها هستند؟

-‌ فقط که نمی‌گوید، می‌گوید این‌ها از صالحین هستند. این چند نفر را اسم برده است، «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ»، «کُلٌّ» یعنی تمام این کسانی که ذکر کردیم و آن‌ها هم که از انبیاء ذکر نکردیم و دارای مقام عصمت هستند، با درجات خود «مِنَ الصَّالِحینَ» هستند.

-‌ [سؤال]

-‌ مشمول هستند، شکی ندارد. می‌گوییم این کسانی که در این‌جا ذکر کردیم، این چند نفر هستند و بقیه هم که قبلاً ذکر کردیم «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ»، تمام این انبیاء که ذکر شدند «مِنَ الصَّالِحینَ» هستند، قبلی را بخوانید.

-‌ «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنا».[21]

– تمام مذکور هستند، اسحاق، یعقوب، تمام «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ» هستند، تمام این‌ها معصومین هستند، دارای رسالت هستند یا دارای نبوت هستند یا ولایت عزم هستند، «كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ».

و از جمله سوره انبیاء، آیه 72 است: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ» این جعل، جعل عصمت است، جعل رسالت است. جعل عادی نیست که جعل ایمان باشد و همچنین راجع به لوط (ع) سوره انبیاء، آیه 75: «وَ أَدْخَلْناهُ في‏ رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ»،‌ «أَدْخَلْناهُ في‏ رَحْمَتِنا» این «أَدْخَلْناهُ» یعنی چه؟ یعنی از ایمان او را بالاتر بردیم؟ او که ایمان داشت، ایمان که داشت. «فَآمَنَ مَعَهُ لُوطٌ» لوط که با ابراهیم ایمان آورد و ایمان به رسالت جناب ابراهیم آورد «فَآمَنَ مَعَهُ لُوطٌ»، «أَدْخَلْناه» چیست؟ یعنی مقام بالاتر. «أَدْخَلْناهُ في‏ رَحْمَتِنا إنَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ»، «إنّه کان من الصّالحین رسولیاً، رسالیّاً دعوةً إلی الله سبحانه و تعالی بعصمة الرّبانیّة» سوره شعراء که این را قبلاً‌ خواندیم.

 آیه دیگر: «وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ»، «أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ‏»، سوره 27 (نمل)، آیه 19، سلیمان یقول: «وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ الصَّالِحينَ» سلیمان نبی، رسول نیست، بالاتر از رسول است، سلیمان نبی دارای آن مقام که جمع بین مُلک ظاهر و باطن در سلیمان است، «وَ أَدْخِلْني‏ بِرَحْمَتِكَ في‏ عِبادِكَ» یعنی «أدخلنی فی المحمّدیّین، أدخلنی فی اولو العزم» و بالاتر «أدخلنی فی المحمّدیّین».

 و جناب شعیب در سوره قصص، آیه 27: «سَتَجِدُني‏» وقتی که موسی (ع) با شعیب آن برخورد جالب را داشت و شعیب فرمود: «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَني‏ ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً»، بعد: «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ». جناب شعیب نبی بود، برای موسی معلوم نبود نبی است،‌ معلوم نبود مقام چیست، چون گفت: من یک دختر به تو می‌دهم به شرط اینکه هشت سال یا ده سال این‌جا مشغول شوی و کمک کنی. «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ».

 بعد سوره 29 (عنکبوت)، آیه 9: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ»، ببینید «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» در آیه نور بود، مگر در آیه نور این‌ها مورد وعده نبودند؟ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»[22] این کسانی که «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ … وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً» این‌ها «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحينَ» این‌ها از اعضاء و اعضاد دولت آخرین خواهند بود.

دولت آخرین که بالاترین دولت‌ها از نظر قدرت روحانی و قدرت سیاسی و قدرت سلطه‌ای است، این در مرحله علیا و اولی قرار می‌گیرد، آن‌وقت «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» گرچه معصوم هم باشند، تحت‌الشعاع معصومین بالاتر، معصوم نباشند، تالی‌تلو معصوم باشند، این‌ها تحت فرماندهی هستند. شعب باشند که معلوم است و اگر شعب نباشند، نوح‌ها، ابراهیم‌ها، موسی‌ها و عیسی‌ها تحت‌الشعاع حکومت محمدیه و مهدویه (عج) هستند و سایر انبیاء به درجات خود. و همچنین راجع به ابراهیم (ع) ‌سوره 16 (نحل)، آیه 122: «وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ» و آیات دیگر همچنین.

 ما از آیات چنین مطلبی را کاملاً دریافت می‌کنیم: وعده‌ا‌ی که خداوند متعال از برای تأسیس دولت آخرین داده است، این وعده محقق می‌شود، در تمام رسل، صالحین، در تمام رسل «على درجاتهم و مراتبهم» یعنی این رسل که در طول زمان‌های رسالت همیشه مسخره می‌شدند، اذیت می‌شدند، تکذیب می‌شدند، کشته می‌شدند، یحیی را سر بریدند، زکریا را بین دو درخت پاره کردند، پیغمبر بزرگوار ما را «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ»[23] علی را کشتند، حسن را کشتند، حسین را کشتند، ائمه را کشتند، انبیاء را آواره کردند، مبتلا به هجرت‌ها کردند، این‌ها جبران می‌شود. بر حسب نصوص آیات مقدساتی که تاکنون خواندیم و باز خواهیم خواند، این وعده حتمی است که «دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ»[24] یک دولت نیست، «دَوْلَتَنَا» است. آن دولتی حقه الهیه که بر مبنایی اسلام است، این «آخِرُ الدُّوَلِ» است و تمام انبیاء مسلمان به این معنا می‌شوند، مسلمان بودند. یعنی انبیاء که رجعت در دولت مهدی می‌کنند و دنباله دولت مهدی «إلی یوم القیامة الکبری کلّهم مسلمون بالرّسالة المحمّدیّة القرآنیة دون شک و حالیاً سیّدنا المسیح (ع) و هو فی السّماء، عائشٌ فی السّماء حسب آیاتٍ فی الذّکر الحکیم منها قوله تعالی فی سورة النّساء: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً»[25] نص است. تفصیل آن را مراجعه کنید. «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ» تمام اهل کتاب قبل از موت مسیح، خدا می‌گوید ایمان می‌آورند، نه اینکه «قَالُوا آمَنَّا». «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ» «لَ» یک تأکید است، «يُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» مؤکد در مؤکد حتماً قبل از مرگ مسیح به او ایمان می‌آورند. تاکنون مسیحی‌ها ایمان نیاوردند. مسیحی‌ها که می‌گویند مسیح پسر خدا است و چنین حرف‌هایی می‌زنند، تاکنون اکثراً ایمان نیاورند تا چه برسد به یهود. یهود که لعنت می‌کردند.

پس باید یک زمانی بیاید که مسیح هنوز زنده است «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً» در روایت داریم ولیّ امر که تشریف می‌آورند، حضرت مسیح هم از آسمان، از آن جنتی که هستند نزول می‌کنند، نماز جماعت را به همدیگر تعارف می‌کنند ولی چون ولیّ امر، ولیّ بر مسیح است، جلو می‌ایستند و مسیح پشت سر ایشان نماز می‌خوانند و مسیحیان و یهودی‌ها و همه اهل کتاب مشاهده می‌کنند، چون عادی و ساده که نمی‌آید. ولیّ امر که تشریف می‌آورند، به خانه خدا تکیه می‌کنند و خود را معرفی می‌کنند. نمی‌گوییم به این وسایل بشری. به‌طوری است که ما نمی‌دانیم. سخن که می‌گویند تمام اهالی، تمام اهل لغات گوناگون با لغت خود صدای ولیّ امر را می‌شنوند و می‌فهمند که او کیست. مرحله اول، تکیه به خانه خدا و خود را معرفی کردن، «أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ وَ شَيْثٍ فَهَا أَنَا ذَا آدَمُ وَ شَيْثٌ أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى نُوحٍ وَ وَلَدِهِ سَامٍ فَهَا أَنَا ذَا نُوحٌ وَ سَامٌ أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ فَهَا أَنَا ذَا إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مُوسَى وَ يُوشَعَ فَهَا أَنَا ذَا مُوسَى وَ يُوشَعُ أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى عِيسَى وَ شَمْعُونَ فَهَا أَنَا ذَا عِيسَى وَ شَمْعُونُ»[26] همه است.

ای حضرت ذوالجلال وجه هو                  از غیب برآ انا النّبیون گو

«أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَهَا أَنَا ذَا مُحَمَّدٌ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ»، دانه دانه می‌شمرد. این نقطه اولای تأسیس دولت اسلام است که در زمان مهدی آل‌محمد (عج) خواهد شد و بعداً کل صالحین،‌ کل معصومین، کل رسل، کل اولوالعزم هر کدام به مناسبت. وقتی که رسول‌الله (ص) تشریف می‌آورند، اعضاد دولت رسول‌الله نوح، ابراهیم، موسی و عیسی هستند. وقتی امیرالمؤمنین تشریف می‌آورند، اعضاد دولت امیرالمؤمنین (ع) در مرحله بعدی خلفای معصومینِ انبیاء هستند و همچنین.

«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».


[1]. انبیاء، آیات 105 تا 107.

[2]. نور، آیه 55.

[3]. تفسیر القمی، ج ‏2، ص 131.

[4]. انبیاء، آیه 105.

[5]. شعراء، آیه 83.

[6]. نمل، آیه 19.

[7]. «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» عنکبوت، آیه 26.

[8]. شعراء، آیه 111.

[9]. انبیاء، آیه 105.

[10]. آل‌عمران، آیه 81.

[11]. حمد، آیات 6 تا 7.

[12]. نساء، آیه‌ 69.

[13]. یس، آیات 3 تا 4.

[14]. حجر، آیه 99.

[15]. نمل، آیه 19.

[16]. صافات، آیات 103 تا 104.

[17]. الكافی، ج ‏1، ص 175.

[18]. بقره، 124.

[19]. مریم، آیه‌ 12.

[20]. مائده، آیه 46.

[21]. انعام، آیه‌ 84.

[22]. نور، آیه 55.

[23]. مناقب آل أبی‌طالب، ج ‏3، ص 247.

[24]. بحار الأنوار، ج ‏52، ص 332.

[25]. نساء، آیه 159.

[26]. بحار الأنوار، ج ‏53، ص 9.