مراتب نزول وحی بر پیامبر (ص)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
ما اصولاً در شناخت و معرفی رسول الله (ص) یا قاصر هستیم و یا مقصّر. اما بیان قرآنی نه قاصر است و نه مقصّر. اگر ما از قصور و تقصیر در برداشتهای قرآنی صرف نظر کنیم و صراط مستقیم را طی کنیم در شناختن آنها که و آنچه که باید بشناسیم، در فهم تقریباً نزدیک به عصمت خواهیم بود، گرچه معصوم نخواهیم بود. خدا خواسته است که بحث روح به روح القدس […] و روح الامین بینجامد که به این مناسبت اصلی و تسلسلی راجع به قدسیت رسول الله (ص) بحث خواهیم کرد.
دیروز مراتبی را از وحی که مادّه اصلی عصمت است و قلب رسول الله و قلوب رسل که زمینه و ظرف نزول وحی است و وسائط وحی که جبرئیل یا روح یا سایر ملائکه است صحبتی کردیم. تتمّه صحبت در علوّ بیشتر که بر مبنای نصوص قرآن است، حضور برادران عرض میکنیم.
راجع به وحی قرآن که در دو آیه از آن تعبیر به روح شده است که روح الارواح است، روح الارواح سایر وحیها و روح الارواح انبیاء و روح الروح رسول الله و ائمّه معصومین (ع) است که قلّه اعلای روح یعنی ما به الحیاة است، چون حیات و زندگی خداخواسته در بُعد اعلی است، ما تعابیری در قرآن شریف داریم. اوّلاً بین انزال و تنزیل، نزول و تنزّل، قبلاً در این باره صحبتها کردهایم، اما فعلاً صحبتی اضافه داریم.
انزال، فرستادن دفعی است. انزال وحی فرستادن دفعی و جمعی است که ترتّب ندارد، تلو یکدیگر نیست، یک جا و یک زمان، در یک مکان که قلب منوّر رسول الله (ص) است، قرآن در لیله قدر نازل شده است. و بعد تنزیل است؛ تنزیل نزول تدریجی است؛ یعنی «دفعةً واحدة» نیست، بلکه در دفعات متعدّده است. تنزیل که شامل کلّ دفعات است، دفعات تنزیلِ قرآن بر قلب رسول الله (ص) در طول 23 سال گرفتن وحی و فرستادن وحی بوده است.
اصل قرآن که روح الارواح است که دارای دو بُعد است، یک بُعد دفعی است بر حسب آیات سوره قدر و سوره حم، «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»[1] الی آخر. که این بُعد انزال قرآن است بدون وسیله انزال که دفعیت دارد و بُعد تنزّل ملائکه و روح است که این غیر از انزال است، تدریجی است و تدریج در دو بُعد است، یک بُعد زمان حیات رسول (ص) و یک بُعد زمان خلفای معصوم رسول که مختصری بحث خواهیم کرد.
وحیِ بر پیغمبر بزرگوار (ص) دارای درجاتی است. بر حسب درجات و حالات، درجات معرفت، درجات رسالت، درجات ایمان و درجات علم. شک نیست که رسول الله (ص) قبل از نزول وحی بر او با بعد از نزول وحی اوّل فرق کرده است و شک نیست که پنجاه شب و روز اوّل نزول وحی با لیله قدر فرق کرده است و شک نیست که بعد از لیله قدر که پنجاه روز از بعثت گذشته است، تا آخرین نفس فرقها دارد، درجات دارد، برکات دارد، مراحل دارد، مراتب دارد که «وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً».[2]
اوّلاً مسلّماتی را عرض میکنیم، بعد بر مبنای مسلّمات، مسلّمات بُعد بعدی را. سؤال: آیا اصولاً قلب نازنین رسول الله (ص) که منزل وحی اخیر است، چه وحی انزال که دفعی است در لیله قدر و چه دفع انزال در لیلة المعراج که «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»[3] آیا قلب رسول الله نیاز به واسطه دارد؟ آن هم واسطهای که از رسول الله ادنی است. قطعاً جبرئیل از رسول الله ادنی است و قبلاً روح که غیر از ملائکه است، فوق ملائکه است و زعیم ملائکه است که در یک آیه راجع به دنیا بحث شده، «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» و در یک آیه راجع به قیامت، «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»[4] ببخشید، در بُعد قیامت باز لفظ «الرُّوحُ» داریم که روح «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً».[5]
آیا پیغمبر که در قلّه علیای در تمام ابعاد عبودیت و معرفت است نیاز دارد در تلقّی وحی مُنزل یا وحی مُنزَّل به روح، به جبرئیل، به سایر فرشتگان، به رؤیت در خواب، به وسائط و وسائل دیگر؟ هرگز نیاز ندارد؛ چرا؟ برای اینکه اوّلاً واسطه در صورتی نیاز است که واسطه بالاتر باشد، مقامش عالیتر باشد. وقتی مقام واسطه ادنای از رسول الله است که واسطه تنزیل وحی است، جبرئیل و روح القدس که واسطه تنزیل وحی است، فرستادن وحی تدریجی است، مقامش قطعاً پایینتر از رسول الله است که «رُوحُ الْقُدُسِ فِي جِنَانِ الصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا الْبَاكُورَةِ»[6] یا «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَتُ»[7] و از این قبیل احادیث قدسیه و آیاتی که قطعاً دلالت روشن دارد بر اینکه مقام رسول الله فوق تمام مقامهای بوده و هست و خواهد بود است. بنابراین احتیاج به وسیط ندارد. احتیاج به واسطه در تنزیل ندارد، در انزال ندارد و از خود «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا»[8] اینکه در تنزیل قرآن که مرتبه ادنی از انزال است، انزال قرآن که نزول دفعی قرآن است، نزول جمعی قرآن است، نزول روح قرآن است، نزول محکم قرآن است اهم است از تنزیل که نزول تفصیلی قرآن است.
«كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ»،[9] «أُحْكِمَتْ» از «فُصِّلَتْ» اقوی است. پیغمبری که قلبش درک میکند، مختصر قرآن را، مجمل قرآن را، روح قرآن را، درکش نسبت به تفصیل قرآن طبعاً بیشتر است. بنابراین این تنزیل جبرئیل و تنزّل جبرئیل برای تفصیل آیات برای حاجت قلب رسول الله نبوده است. حاجت عقل، حاجت دستگاه گیرنده عقل و قلب و فؤاد رسول الله نبوده است بلکه «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا» تثبیت است، تثبیت بر توحید است. تثبیت بر توحید اشاره به این است که –روایت هم در اینباره زیاد داریم- چون مسیحیّین راجع به مسیح (ع) خوارق عادات و اعمال ربوبی مشاهه میکردند و احیاناً روی این حساب او را خدا و یا پسر خدا میدانستند، این اشتباه تکرار نشود. گرچه این اشتباه عن تقصیرٍ بوده عن قصورٍ نبوده، ولکن برای اینکه اشتباه زوال پیدا کند، چه عن تقصیر و چه عن قصور، خداوند در نصوصی از قرآن میفرماید که این قرآن واسطه در تنزیل هم داشته که روح القدس است، جبرئیل است «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ»[10] حصر هم نیست، حصر نیست، یعنی آیه نفی نمیکند که تنزیل قرآن هم بلاواسطه بوده است و هم به واسطه بوده است، این را نفی نمیکند. «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ» نمیخواهد بگوید این تنزیل یک مرتبه است. بر حسب روایاتی قرآن مفصّل دو مرتبه یا بیشتر بر رسول الله (ص) نازل شده است. این دو مرتبه برای چیست؟ این دو مرتبه نزول برای این است که پیغمبر یادش نرود؟ یادش نمیرود «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى * إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى»[11] اقراء خدا چه اقراء بیواسطه باشد، اقراء آیات مفصّلات قرآن چه اقراء بیواسطه باشد و چه اقراء با واسطه باشد اقراء است، اقرائی است که «فَلا تَنْسى» است. محال است رسول الله نسیان کند با مجرّد اقراء. بنابراین چرا دوتا؟ اگر مطلبی را دو بار یا سه بار یا چند بار برای کسانی میگویند، برای این است که ممکن است بار اوّل فراموش بشود، حفظ نشود، اما اگر بار اوّل صددرصد محفوظ است تکرار آن تحصیل حاصل است، تکرار آن لغو است، تکرار آن بیجا است.
بر حسب احادیث مسلّمه اسلامیه، شیعتاً و سنّتاً که تواتر معنوی دارد، قرآن مفصّل حداقل دو بار بر رسول الله (ص) نازل شده است. چرا دو بار؟ آیا دو بار به وسیله جبرئیل؟ خیر. آیا دو بار بیواسطه؟ خیر. اشکال هر دو در دو بار این است که در یک بار به اقراء خداوند «فَلا تَنْسى»، «فَلا تَنْسَ» نیست. اگر «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسَ» بود، اگر نهی بود، نهی میشد که پیغمبر فراموش کند. ولکن «سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى» خبر جزمی است؛ یعنی با این اقراء الهی که «سَـ» است و «سَـ» دلیل است بر تنزیل، برای اینکه اقراء دفعةً واحدة است، «سَـ» دلیل است، یعنی در طول مستقبل رسالت رسول الله، مادامی که حی است، خداوند متتابعاً و متوالیاً اقراء میکند «فَلا تَنْسى» نتیجه اقراء خدا این است که نسیان نمیکنید.
خداوند خبر میدهد، تضمین میکند، تکویناً، تشریعاً، ارادتاً، اخباراً که هرگز نسیانی در این اقراء نیست. پس چرا خداوند دو مرتبه یا بلاواسطه و یا بیواسطه اقراء کند؟ دو مرتبه حساب دارد. حساب در این بُعد دارد و حساب در ابعاد دلالات مفصله قرآن دارد. حساب آن چیست؟ حساب آن این است که اوّلاً انزال قرآن که واسطه ندارد، تنزیل قرآن که بر حسب چند آیه واسطه دارد «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا» و «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ». این اثبات تنزیل تفصیلی کتاب نمیکند به وسیله چه کسی؟ روح القدس، جبرئیل. از واسطه وحی چند تعبیر در قرآن است: «الرُّوحِ»، روح الامین، روح القدس، جبرئیل. فرقهایی هم دارند که عرض میکنم.
چرا دو مرتبه تفصیل الکتاب بر پیغمبر بزرگوار نازل شده است؟ طبعاً یک مرتبه آن باید بلاواسطه باشد و یک مرتبه آن با واسطه. اگر هر دو با باواسطه باشد دو معنا دارد، اگر هر دو بیواسطه باشد دو معنا دارد. پس یک مرتبه بلاواسطه است، به حساب استحقاق قلب مطلق منوّر معصوم رسول الله است که نیازی به واسطه ندارد. بُعد دوم «تَنْزيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ»[12] یا آیات دیگر تنزیل این بُعد است که خدا بُعد دوم، دفعه دوم به وسیله جبرئیل نازل کرد که «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ * عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ * بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ»[13] چرا؟ برای اینکه این خیالی که گروه زیادی از مسیحیان راجع به مسیح (ع) کردهاند که خدا است، این را خیال نکنند، چرا؟ نمیگوید «نَزَلَ جبرئیل»، جبرئیل نازل شد این آیه را آورد. اگر پیغمبر را راستگو میدانند پس پیغمبر خدا نیست، به واسطه، خداوند وحی فرستاد. اگر پیغمبر را راستگو نمیدانند که مسلمان نیستند.
بنابراین یک مصلحت ذاتی در وحی است و یک مصلحت غیری. مصلحت ذاتی در وحی قرآن، انزال آن دفعةً واحدة و تنزیل آن به تدریج دفعات متعدده، از نظر ذاتی استعداد قلب رسول الله است بدون واسطه. ولکن تنزیل به وسیله روح القدس یا جبرئیل، مصلحت غیری دارد، برای اینکه «لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا» بر ایمان تثبیت بشوند. تزلزل در ایمان پیدا نکنند، خیال مسیحیت پیش نیاید که این خودش خدا است یا پسر خدا است. این یک مطلب.
بنابراین اصل در وحی این است که بلاواسطه باشد، کما اینکه آیاتی در قرآن وحی بلاواسطه را دارد. مثلاً همین سوره قدر: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» چند بُعد دارد؛ یک بُعد این است که مراد انزال دفعی قرآن است و الّا میفرمود: «نَزَّلنَا»، انزال دفعی قرآن است. «في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» در لیله واحده کل قرآن بعد از پنجاه روز که از بعثت گذشته، بعثت بیست و هفتم و لیله قدر یا نوزدهم یا بیست و یکم ی ا بیست و سوم، تقریباً پنجاه روز، بعد از پنجاه روز که از بعثت رسول الله و تنزیل آیات اولای قرآن مفصّل گذشته است «إِنَّا أَنْزَلْناهُ»، «إِنَّا» «نَا»، «أَنْزَلْناهُ» با تأکیدات و تأکیدات «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» منزل آن چیست؟ منزل قلب رسول الله (ص) است. منزل انزال قرآن محکم قلب رسول الله است. واسطه دارد، روح الامین است؟ جبریل است، روح القدس است، «الرّوح» است؟ واسطهای در کار نیست. اگر واسطهای در وحی مجمل قرآن دفعةً واحدة در لیله قدر در کار بود، خداوند ذکر میکرد، کما اینکه در اینجا ذکر کرده است «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ» و «روح الأمین» و… ذکر میکرد، ولکن ذکر نکرده؛ بنابراین بُعد اوّل نزول وحی قرآن بلا أیّ واسطه بوده است، این یک مرحله است.
مرحله دوم: لیله دوم در لیله معراج است، البته این مراحل دارد. مرحله اولای وحی در بُعد دومِ تنزیل پنجاه شب و روز طول کشید. انزال نبود، تنزیل بود، چرا؟ برای اینکه تفصیل الکتاب بود، برای اینکه آیات مفصّلات قرآنی که از شب بعثت تا شب قدر قبل از انزال دفعی قرآن بر قلب رسول الله (ص) وارد شده است، دفعی نبوده، تدریجی بوده است. منتها تدریج دو بُعد دارد؛ یک بُعد بلاواسطه برای استحقاق ذاتی قلب رسول الله، یک بُعد به واسطه جبرئیل که جبرئیل نازل میشد و آیات را میآورد، برای اینکه آیات متعدّدی در قرآن وجود دارد که آیات مفصّلات قرآن به واسطه روح القدس یا جبرئیل است. کما اینکه بعد از آن خواندیم.
این آیاتی که خواندیم «القرآن کلّه»، تفصیل کتاب «کلّه» که مثلاً فرض کنید ما برای اینکه آدرس هم بدهیم، سوره 16، آیه 102 که قبلاً هم گفتیم. «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ» برای چه زمانی؟ یعنی کل کتاب. چه قبل از لیله قدر، بعد از لیله قدر، در کل مراحل رسالت وحی رسول الله «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ» بنابراین در آن پنجاه شب و روز بین بعثت و قبل از لیله قدر تنزیل به وسیله چه کسی بوده؟ به وسیله جبرئیل بوده است، در بُعد دوم. البتّه در بُعد اوّل هم بلاواسطه بوده و همچنین «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ» اضافه بر آیات دیگر که تکرار نمیخواهد. حالا این تنزیل قرآن که کلّاً تنزیل و تفصیل کتاب که کلّاً به وسیله روح القدس است، قبل از لیله قدر، بعد از لیله قدر، کم آن، زیاد آن، تنزیل به وسیله روح القدس بوده و به وسیله جبرئیل بوده است. ولیکن منافات ندارد که این تنزیل دوم است و تنزیل اوّل بلا أیّة واسطه بوده است.
حالا انزال دفعی قرآن با استعداد بیشتری که رسول الله در طول این پنجاه شب و روز پیدا کرد، تنزیل دفعی قرآن شد «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» واسطه کجا است؟ واسطه در کار نیست. و بعد از لیله قدر دو سال که از لیله قدر گذشت، در سال دوم بعثت، اوائل سال سوم بعثت و اواخر سال دوم بعثت پیغمبر معراج کرد. حداقل در معراج «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»،[14] «أَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى» نه جبرئیلی در کار بود، نه الرّوح زعیم الملائکه در کار بود، هیچ کس در کار نبود، وحی بلاواسطه بود؛ این جهات خصوصی.
و از جهت عمومی: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ»[15] تفصیل مطلب جای خودش. خداوند که تکلّم میکند با بشر، چند نوع است؟ «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»، «وَحْياً» در مقابل «وَراءِ حِجابٍ»، «کالّظرف و المجرور اذ اجتمع افترقا و اذ افترقا اجتمعا» وحی که در مقابل وراء حجاب، تکلیم وحی که در مقابل تکلیم وراء حجاب استعمال شود، این وحی، وحی خالص است. تکلیم وراء حجاب وحیای است که قاطی دارد، وحیاست که وسیله دارد. «مِنْ وَراءِ حِجابٍ» حجاب لفظ، حجاب شجره، حجاب نوم، حجاب جبرئیل، حجاب روح، حجاب ملائکه، حجبی که یا حجاب ذاتی است در خواب یا حجاب غیری است در کلمه یا حجاب غیری است در واسطه وحی. ولکن این «مِنْ وَراءِ حِجابٍ» همه این وحیهایی که «مِنْ وَراءِ حِجابٍ» است میگیرد، پس قبل از «مِنْ وَراءِ حِجابٍ» چیست؟ وحی بلاحجاب.
بنابراین «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» وحیاً، وحی خالص است، وحی در لیلة القدر است که خالص است. وحی در لیلة القدر وحی انزالی است. وحی در لیله معراج است که خالصه است. حتی وحی در تنزیل الکتاب است در بُعد اوّل. وحی در انزال الکتاب است در لیلة القدر، وحی در انزال آنچه را ما نمیدانیم در لیله معراج، وحی در تنزیل الکتاب است در کل 23 سال در بُعد اوّل. بُعد دوم وساطت جبرئیل یا وساطت روح القدس است. «أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»، «مِنْ وَراءِ حِجابٍ» وحی بر کل انبیاء است که کلّاً معالواسطه بوده یا شجره بوده است، یا کرام بوده است، یا خواب بوده است، یا جبرئیل بوده است، یا ملائکه دیگر بودهاند، وسائطی در کار بوده است که این دارای حجاب بوده. بنابراین از امتیازات علیای رسول الله (ص) نسبت به کل انبیاء این است که اوّلاً مادّه وحی او قویترین موادّ وحی بوده از نظر بُعد وحی و از نظر ختم وحی «لا وحی بعده» بوده است و از نظر وسائط وحی، وحی بلاواسطه بوده است در بُعد اوّل، چه انزال آن و چه تنزیل آن، انزال آن که فقط یک بُعد دارد بلاواسطه، تنزیل آن که دارای دو بُعد است، در بُعد اوّل وحی بلاواسطه بوده و در بُعد دوم وحی مع الواسطه.
وحی مع الواسطه هم دو وحی است؛ یا وحی مع الواسطه جبریل است که قرآن وحی شده، یا وحی مع الواسطه «الرّوح» است. «الرّوح» در سه جای قرآن ذکر شده است. آنجایی که مربوط به عالم تکلیف است در سوره قدر است: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» روح غیر از ملائکه است، تتمّه بحث ما دیروز این بود. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» این گذشت. قرآن را به طور مجمل و مختصر در لیله… لیله واحد است، لیلتین، لیالی نیست. در 23 لیله قدر نیست، در لیله قدر اولی که پنجاه شب و روز بعد از بعثت رسول الله است، خداوند کل قرآن را بدون واسطه بر قلب رسول الله نازل کرد؛ این گذشت.
- [سؤال]
- کل قرآن را به عنوان شیرهکشی یا مجمل که عرض کردم. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» بعد چه چیزی؟ «تَنَزَّلُ»، «تَنَزَّلُ» «تَتَنَزَّلُ» است. پس یک انزالِ گذشته است، یک تنزّلِ مستقبل است. در روایاتی آمده است که ائمّه (ع) میفرمایند که نسب خدا را بخواهید در سوره توحید است و نسب ما را بخواهید در سوره قدر است، همینطور هم هست. پس «تَنَزَّلُ»، «تَنَزَّلُ» استمرار است. آیا قرآن در طول رسالت رسولالله 23 لیله قدر مجملش نازل شد؟ چه لزومی دارد؟ همانطور که مفصّل قرآن تکرارش معنا ندارد، مگر اینکه بُعد اوّل که بلاواسطه است و بُعد دوم مع الواسطه است، کذلک نزول محکم و مختصر قرآن بیش از یک مرتبه معنا ندارد.
بنابراین «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» تمام شد. انزال وحی قرآن در بُعد اعمق رسالتی. بعد «تَنَزَّلُ»، «تَنَزَّلُ» مستقبل است. یعنی از لیله قدر که گذشت، لیالی قدر دیگر که 22 لیله قدر دیگر در زمان حیات رسولالله است، یکی گذشته است، میشود 22. از 23 لیله قدر 23 سال رسالت یکی گذشت که نزول قرآن است. این 22 لیله قدر در زمان رسالت است و دویست و چند لیله قدر در زمان امامت، حضور امام و هزار و چند صد سال و چند هزار سال امکان دارد؟ مادامی که ولیّ امر ظهور نکردهاند. مادامی که مقامات عصمت علیای محمّدیه (ص) وجود دارند، «تَنَزَّلُ» شامل است «تَنَزَّلُ» چه کسی؟ «الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ». و این در کل انبیاء بیسابقه است.
نسبت به انبیاء فقط نزول جبرئیل است، نزول مادون جبرئیل. اما نزول ملائکه کلّاً با روح که زعیم الملائکه است در ابعاد دلالی و مدلولی که دیروز عرض کردیم که «الرّوح» غیر از «روحاً من امره» است، ممکن است غیر از «روح الامین» باشد، غیر از «روح القدس» است، ممکن است «الرّوح» همان «روح الامین» باشد. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ * عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ * بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ» ممکن است روح باشد، ممکن است روح نباشد. ولکن «الرّوح» مجرّدی که نه «مِن امره» است، نه چه است و چه… این «الرّوح» زعیم ملائکه است. دیروز عرض کردم «الملائکة» جمع محلّی به لام است و اصدق و ابرز مصادیق آن جبرئیل است، بنابراین مراد از «الرّوح» جبرئیل نیست؛ نه در این آیه، نه در آیه قیامت. «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»[16] آن «بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ» است، ولکن در این آیه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» است. این تنزّل ملائکه و روح در کل انبیاء بیسابقه است تا چه رسد خلفای انبیاء.
حالا این تنزّل ملائکه و روح از چه زمانی شروع میشود؟ از شب اوّل بعثت تا شب آخر، شب و روز آخر حیات رسولالله و زمان ولایت معصوم (ع) تا هنگامی که معصومینی، معصومی، ولیّ امر وجود دارد و حیات دارد. این تنزّل ملائکه و روح است. این مطلب را تورات هم تصدیق میکند. در تورات آیاتی داریم که نزول وحی را بر پیغمبر بزرگوار، نزول عادی حساب نکرده است، بلکه نزول جمعی و نزول کلّی است. من از بشارات عهدین نقل میکنم. در باب بیست و سوم تورات مثنی، آیه 1 و 2 «وِزُئُتُ هَبَّراخاهْ اشِرْ بِرَخْ مُوشِهْ إيشْ ها الُوهيمْ ات بِني يِسرائِيل لِفنِي مُوتُو وِيُّومِرْ يِهُواه مِسِّيني باوْ زارَح مِسِّعير لامُو هُو فيعَ مِهَرْ فاران» کوه فاران «وِآتّاهْ مِرْ بِبُتْ قُدِش مي مينو اش داتْ لامو». ”و این است برکتی که برکت داد موسی مرد خدا به بنیاسرائیل هنگام مردنش و گفت“ وقتی میخواست بمیرد به عنوان وصیت، وصیت عظمی ”گفت: خدا از سینا آمد.“ خدا نیست رب است. ربوبیت رب، از سینا آمد، اخبار از خودش است. رسالت موسوی از کوه سینا و از کوه طور ”تجلّی کرد از ساعیر“ این تجلّی کرد از ساعیر مستقبل به تعبیر ماضی است. از مستقبل محقّق الوقوع تعبیر به ماضی میکنند ”و تجلّی کرد از ساعیر -ساعیر کوهی است که عیسی در آنجا مبعوث شد- و درخشان گردید از کوه فاران.“ این هم مستقبلی است که به تعبیر ماضی است و محققالوقوع است ”و با هزاران هزار مقدّسین ورود نمود“ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» تمام مقدّسین، ملائکه و فوق ملائکه که روح است، تماماً ورود کردند یعنی وحی با تشریفات بود. این وحی با تشریفات وسائل وحی کلّا،ً استغراقاً باز از برای حاجت رسولالله نبود، بلکه از برای تشریفات و تعظیم بود. ”از دست راست او شریعت آتشین ظاهر گردید.“
فاران در تورات، در سفر تکوین، فصل دوازدهم دارد که موطن حضرت اسماعیل و مادر او هاجر را پس از هجرت به بیابان پاران معرفی کرده است. و خطاب به هاجر نمود. آیه 18: ”برخیز و پسر را بردار و به دستت او را بگیر زیرا که او را امّت عظیمی خواهم نمود و خدا چشمان او را گشاده کرد و چاه آبی دید و روانه شده مطهره از آب پر کرد و پسر نوشید و خدا با پسر بود که نشو و نما نمود و در بیابان ساکن شده تیرانداز گردید و در بیابان پاران ساکن گردید.“ منظور از پاران، فاران است.
آیه دیگر باز در کتاب حبقّوق نبی است که در ایران دفن است. در تویسرکان، من ایشان را زیارت کردم. و حتی فیلمی گرفتند وقتی آنجا را خراب میکردند به جسد برخورد کردند، فیلمی گرفتند، فیلم چندین هزار سال قبل سر و بدن بیّن بود که مو به تن من راست شد.
و در کتاب حبقّوق نبی نیز از آیه 3 تا 6 بشارت به ظهور قدّوس از کوه فاران داده و بر خلاف بشارات گذشته از این ظهور به لفظ آینده اخبار نموده است و آیین و قوانین وی را جاودانه و جهانی معرفی کرده است و میفرماید: «إلوه متيمان يابو»؛ «الله من تیمان یأتی» تیمان، کوه ساعیر است که حضرت مسیح (ع) مبعوث شد. «و قادوش مهر فاران» و قدوس از کوه فاران. «سلاه شاميم هودد و تهلاتو مالئاه هاآرص و نغه کااوز تهیه قرنیم میادو لوشام حبیون عوزّه لفانای یلخ دابر و یسیء رشف لرجلایو عامد و يمودد أرص رآه و يتر غويم ويت تصصو هر ري عد شحو جبعوت عولام هليخوت عولام لو» یعنی خدا از تیمان میآید. حبقّوق که از انبیای بنیاسرائیل است و قبل از عیسی (ع) است میگوید که خدا از تیمان یعنی از ساعیر میآید. یعنی ظهور عیسی (ع) و قدّوس از کوه فاران میآید برای همیشه، جلالش آسمانها را پوشاند و زمین از مدح و ثنای او مملو گردد. پرتو او همچون آفتاب است و از دست او شعاع ساطع گردد و ستر قوتش در آنجا است.
در اینجا در دعای سمات هم ما داریم. در دعای سِمات یا سَمات که جمع اسماء است.
- [سؤال]
- لیله قدر است در «أَنْزَلْناهُ» و مستند است در تنزّل وحی. «وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي ظَهَرَ عَلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ وَ بِطَلْعَتِكَ فِي سَاعِيرَ» عین تورات است. «وَ بِطَلْعَتِكَ فِي سَاعِيرَ وَ ظُهُورِكَ فِي فَارَانَ بِرَبَوَاتِ الْمُقَدَّسِينَ» وفور مقدّسین «وَ جُنُودِ الْمَلَائِكَةِ الصَّافِّينَ وَ خُشُوعِ الْمَلَائِكَةِ الْمُسَبِّحِينَ» این مراتب وحی در کل ابعاد نسبت به رسول الله (ص) واقعاً منقطع النظیر و بینظیر است. ببینید این «الرّوح» که عظیم الملائکه است و فوق الملائکه است، «الرّوح» هم با جبرئیل و کل ملائکه بر پیغمبر نازل میشد؛ نزول ثانوی نه نزول اولی، نزول اوّل نزول بلاواسطه بود و نزول ثانوی با «الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» بود که با تشریفات بر پیغمبر بزرگوار نازل میشد. چه در وحی قرآن و چه در وحیهای غیر قرآنی که در زمان رسالت حضرت رسول و در زمان خلافت معصومین (ع) بر آن حضرات بوده است.
«اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ و الْإِیمَانِ وَ مَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ وَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَ تَرْضَاهُ وَ جَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَ لَا تَرْضَاهُ».
«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ».
[1]. قدر، آیات 1 تا 4.
[2]. طه، آیه 114.
[3]. نجم، آیه 10.
[4]. نحل، آیه 2.
[5]. نبأ، آیه 38.
[6]. بحار الأنوار، ج 26، ص 265.
[7]. همان، ج 18، ص 382.
[8]. نحل، آیه 102.
[9]. هود، آیه 1.
[10]. بقره، آیه 97.
[11]. اعلی، آیات 6 و 7.
[12]. سجده، آیه 2.
[13]. شعراء، آیات 193 تا 195.
[14]. نجم، آیه 10.
[15]. شوری، آیه 51.
[16]. نحل، آیه 2.