بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اصولا چنانکه در بحث های گذشته پیداست ما قبل از ورود به متن فقه احکامی مقدماتی را لازم داریم که بعضی از مقدمات برونی ست و بعضی از مقدمات درونی ست. از جمله مقدمات اصلی برونی بحث بلوغ و تکلیف است. بحث اجتهاد و احتیاط و تقلید است که مقداری بحث کردیم و از جمله مقدمات درونی، یک سیر اجمالی بر مبنای حقوق زن و مرد است و سایر حقوق است در سراسر فقه. اصولا چنانکه مشاهده میکنیم زن ها در مثلثی قرار دارند از نظر حقوق، یک بُعد بعدِ افراطی است، زیاده روی که زن ها را بر مردها مقدم دانستن یا برابر دانستن در کل حقوق صددرصد که این دو بعد افراطی ست.
یک بعد تفریطی ست که نسبت به حقوق زنان در ابعاد گوناگون جسمی، روحی، عملی، علمی، فکری اجحاف کردن و اون ها را ناقص دانستن، این بعد تفریطی جاهلیت عربی است و بعضی از نظرات که مانند جاهلیت عربی هستند و یک بعد وسط و عدل است که بعد اسلامی ست بر مبنای کتاب و سنت قطعیه.
اروپاییان، غربیان، غیر مسلمون ها مخصوصا در تمدن جدید قائل به بعد افراطی حقوق اند از برای زنان، در بعضی جهات زنان را مقدم می دانند و در بعضی از جهات زنان و مردان را صددرصد برابر می پندارند و نقطه مقابل بی حقی، ظلم، تعدی، حیوان دانستن، انسان ضعیف دانستن است که بر مبنای فکر جاهلیت عربی است و احیانا جاهلیت به نام اسلام و نظر و متاسفانه فتواست.
اما اگر از نظر قرآن ما دقت کنیم، قرآن را آنگونه که خدا اراده فرموده است نه آنگونه که من ها و شماها با خواسته های خودمون و با افکار پیش پرداخته خودمون اجتهاداً و یا تقلیداً تحمیل کنیم، قرآن را آنطور که لغت قرآن، ادب قرآن، بلاغت قرآن، وضع تعبیری قرآن که صادر از مقام جمع الجمع رب العالمین است، درست نگاه کنیم و صاف ببینیم و در حاشیه قرآن سنت قطعیه محمدیه (ص) (اللهم صلی علی محمد و آل محمد)
نظر وسط، نظر وسط از بلوغ و تکلیف و تکالیف و تمام جهات ابواب فقهیه اسلام سه نظر دارد راجع به حقوق زن و مرد. یک نظر، نظر قاعده این مثلث است و این سه بر است که نظر قاعده ای متنی اصلی ست که برابری زن و مرد در بعد انسانی، در بعد اسلامی، در بعد زندگی، در بعد زندگی ساز، زندگی به عنوان زندگی، انسان به عنوان انسان، بشریت به عنوان بشریت، چه زن باشد و چه مرد باشد دارای حقوقی برابر است از نظر اسلام. این حقوق مشترک و حقوق قاعده ای و زیربنایی است.
اما حقوق طرفین به عنوان استثناء دارند مرد به عنوان جنس مرد، به عنوان قدرت بیشتر مرد، به عنوان تعداد کمتر مرد، به عنوان فعالیت هایی که در انحصار مرد است یا بیشتر مربوط به مرد است و زن ندارد. حقوقی خاص مرد است که علیه زن نیست، علیه مرد هم نیست، له مرد است در بعد اثباتی و له زن است در بعد سلبی. له مرد است به حساب مرد بودن؛ بنابراین به نفع اوست و له زن است به حساب اینکه اگر تحمیل شود به زن به ضرر او و علیه اوست و همچنین حقوقی زن ها دارند که مردها ندارند، این حقوق له زنان است و علیه مردان نیست. له زنان است در بعد اثباتی و له مردان است در بعد سلبی.
در بعد اثباتی له زنان است مانند حق نفقه مثلا و له مردان است یعنی اگر نفقه مشترک بین زن و مرد باشد و یا نفقه به عهده زن باشد زن، زن خانه، زن نجیب، زن عفیف، زن خواست مرد، زن مادر و زن تربیت کننده خانه نخواهد بود با تفاصیلی که بعد عرض می کنیم. بنابراین حقوق میانه عادلانه در صراط مستقیم وسط اسلامی دارای سه بعد است بین مرد و زن.
بعد اول که بعد قاعده ای و زیربنایی ست، بعد حقوق مشترک است. (بعضکم من بعض) مرد از زن است و زن از مردند پس یکی، چنانکه در آیاتی یا اینکه ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾ [نحل:آیه ۹۷] عمل فکری، علمی، عقیدتی، عملی، قدمی، قلمی، مالی هر قدر نزدیکتر به رضای خدا باشد مقبول تر است چه از زن و چه از مرد. زن به حساب زن بودن یکیش نصف نیست، یکیش یکی است و مرد به حساب مرد بودن یکیش دوتا نیست یکیش یکی است.
اگر فکر صالح، علم صالح، عمل صالح، عقیده صالحه، اخلاق صالحه برای زن بیشتر باشد اجر و ارج زن عندالله بیشتر است. طبق قاعده عامه ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُم﴾ [حجرات: آیه ۱۳] اسودکم نیست، ابیضکم نیست، اشقرکم نیست، اطولکم، اقواکم، اعلمکم حتی نیست ﴿أَتْقَاكُم﴾. کسانی که تقواشون بیشتر باشد چه تقوای در بعد علمی، عملی، اخلاقی، عقیدتی، تقوای درونی و تقوای برونی چه مرد باشند و چه زن باشند. پس برابری در بعد قاعده زیر بنایی حقوق مشترکه بین زن و مرد در اعمال روحانی و روحی و معنوی هست، در اعمال جسمانی هم نیز چنان است. اگر کارکرد مردی در ساعت ۱۰۰ تومن است همان کارکرد برای زن نیز ۱۰۰ تومن است، نه چون زن است ۵۰ تومنه و نه چون مرد است ۱۰۰ تومن باشد. این ها در حقیقت توضیح واضحاتی است ولکن مبتلا به در حقوق بین الملل و حقوق خاصه در مقارنه و مقایسه هست.
حالا حقوق مشترکه بین زنان و مردان بسیار بسیار زیاد است و این حقوق مشترکه برای حفظ حیات انسانی در بعد سلبی و در بعد ایجابی ست. اما حقوق مختصه مردان برای حفظ مردانگی مردان و حقوق مختصه زنان برای حفظ زنانگی زنان، نه حقوق خاصه مرد علیه زن است و نه حقوق خاصه زن علیه مرد است. حقوق خاصه زن له زن اثباتاً و له مرد سلباً و حقوق خاصه مرد هم بالعکس است.
حالا با مقدماتی در این حقوق مشترکه و حقوق مختصه به عنوان مقدمات درونی کل فقه بحث میکنیم که از آغاز فقه بحث تکلیف، بحث بلوغ، تکلیف، اجتهاد، تقلید، احتیاط، بحث طهارت، عبادات، سیاسات، اجتماعیات، اقتصادیات، حدود، دیات، تعزیرات در کل بحوث این حقوق مشترکه، حقوق مختصه از طرف مرد، حقوق مختصه از طرف زن به طور عادلانه موجود است.
(صحبت حضار)
(در تفصیل بحث عرض می کنم.)
(صحبت حضار)
(در تفصیل بحث عرض می کنم. فرق دارند در تفصیل بحث عرض می کنم چشم.)
توجه بفرمایید مثلا از باب اینکه زن ها در نیروی بدنی ضعیف ترند از مردان و توانشان در بعد جسمانی و نه جنسی، در بعد جسمانی کمتر است از مردان، زنان در طول تاریخ جاهلیت مظلوم واقع شدند در ابعاد زیادی حتی در ابعاد روحی. با اینکه تقدم مردها بر زن ها در بعد توان جسمی بیشتر است نوعا ولکن این تجاوز کرده که در بعد عقلی، روحی، عقیدتی، علمی، فکری، سیاسی، اجتماعی و سایر ابعاد مردها تحمیلاتی بر زنان بکنند و اجحافاتی نسبت به زنان بشود. حتی به رنگ دین، به رنگ جاهلیت عربی که معلوم است و به رنگ سایر جاهلیت ها که جاهلیین عرب و جاهلیین قرن عشرین همچنین به انواع مختلف، مخصوصا جاهلیت اولی، زن را حیوان می دانند، میگن حیوان است، خداوند زن را به چهره انسان خلق کرده است که مردها بتوانند با زن معاشرت کنند، پس حیوان است. خرید و فروش و ارث نه، حق حیات کامل نه، حق زندگی انسانی نه، در حاشیه مردان زندگی کنند مانند متاع، مانند حیوان، این نقطه مقابلش زن را برتر از مرد دانستن یا برابر با مرد دانستن در کل حقوق ممکنه نه حقوق شایسته، در کل حقوق ممکنه.
در قرآن شریف از لحاظ مظلومیت زیاد و اجحاف زیادی که به زنان در طول تاریخ شده است این ۱۱۴ سوره یک سوره به نام سوره النساء است و ما سوره الرجال نداریم. این تفضیل زن بر مرد نیست، این دلیل است بر اینکه زن ها زیاد مظلومیت کشیدن، اجحاف نسبت به اونها زیاد شده، برای دفع اجحاف و دفع احکام نامردانه مردانه و ناجوانمردانه مردان، احکام زیادی را به عنوان تلطف نسبت به زنان و وظیفه مردان نسبت به زنان در سوره النساء بیان کرده، سوره النساء ،سوره الرجال ما نداریم این یک.
دوم، من درست در المعجم المفهرس تفحص کردم و عدد ذکر زنان و مردان نه به نام، چون زن در قرآن شریف فقط یک زن نام آورده شده مریم است و اون به حساب عللی ست، از جمله علل حفظ عفاف زنان که حتی اسمشون بر ملا نباشد و دلایل دیگر ولکن مثلا رجل جمع، مفرد، تثنیه در قرآن تعدادی ست ذکر جمع، مفرد، تثنیه تعدادی ابن تعدادی، امراء تعدادی، جمع ۱۲۹ زوج، یک فرد است، ۱۳۰ پس ۱۳۰ مرتبه باضافه ۳۵ مرتبه موارد دیگر مرده، ۱۴۵ مرتبه.
۱۴۵ مرتبه ذکر که مذکر است، رجل، ابن، امراه، زوج ۱۴۵ مرتبه است ولکن انثی ۲۰۲ مرتبه، یعنی ۵۷ مرتبه ذکر مونث در قرآن بیشتر است، این هم قول دوم امتیاز نیست، بعده و این حساب داره. اصولا حروف قرآن، کلمات قرآن، تکرارهای زیاد قرآن، تکرارهای کم قرآن، عدم تکرار قرآن تمام روی حسابه، اینطور نیست که بی حساب باشد. حرف های بی حساب، جملات بی حساب، معانی بی حساب برای کسانی است که مطلق نیستند ولکن قرآن صادر از مصدر مطلق و جمع الجمع است، کتاب خاتم است، کتابی است که بالاترین آیات و دلالات خاصه ربانی در بعد آخرین شریعت، بنابراین تمامش حساب شده است.
چند کلمه، چند حرف، چند نقطه مکی، چند حرف، چند نقطه، چند کلمه مدنی، از نظر وزن، از نظر لغات، از نظر فاعل، مفعول، مضاف، مضاف الیه، حرف و سایر جهات قرآن تمام مربوطه بطوریکه هر قدر علمای ادب، علمای حقوق، علمای سیاست، اقتصاد، علمای اخلاق، علمای اقتصاد هر قدر فکر کنند حتی در بعد عصمت، اگر معصومین منهای وحی، معصومین منهای وحی که قبل از نزول وحی عصمت است و با وحی عصمت دو برابر است و بعد عصمت دیگری است که تفسیر الهی است در نقطه سوم، زمینه عصمت وحی که عصمت بشری ست در بعد اول و عصمت الهی ست در بعد دوم، اگر علمای کل مثلث زمان منهای وحی فکر کنند نمی توانند به جای کلمه ای از قرآن کلمه بهتر یا برابر بگذارند. این ادعا نیست، تاریخ نشان داده حتی تاریخ عربی در لفظ، در فصاحت، در بلاغت که در ابعادی که بعد راجع به معرفی قرآن بحث می کنیم بحث خواهد شد.خب این یک بحث.
بحث دیگر، ظلم هایی در بعد جاهلیت عربی و مع الاسف و با کمال تاسف جاهلیت علمی منهای قرآن و منهای سنت قطعیه شده است که نقطه اولی بلوغ است، تکلیف است. تمام ادیان جهان، تمام بی دین های جهان، حقوق بین الملل اعتراض دارند به این نظری که ما در بعد اسلامی ابراز کرده ایم، گفته ایم، نوشته ایم، در رساله ها، در کتاب های استدلال اعتراض دارند جوابش چی؟ به نام اسلام فتوا صادر شود که دختر حتما در سن ۹ سال و پسر در سن ۱۵ سال روزه یعنی دختر شش سال زودتر توانایی جسمی روزه پیدا می کند، این با هیچ منطقی قابل انطباق و قابل قبول نیست، در هیچ منطقی. (18:44)
نه در منطق اسلامی، نه یهودی، نه زرتشتی، نه حمورابی، نه اشراک، نه الحاد حتی در منطق حیوان ها، حتی در منطق حیوان ها مذکر حیوان و مونث حیوان جوری است که شش سال یا کمتر یا بیشتر فاصله در بنیه جسمانی داشته باشند. این واقعا واویلاست و ما اگر خودمون نقایص خودمون رو بیان نکنیم کی بیان کند؟ مسیحیا اعتراض کنند ما ساکت باشیم یا بگیم این تقلید است؟ اجتهاد است؟ تعبد است؟ تعبد نیست، اسلام چنین نمی گوید. قرآن بر خلاف این نظر دارد، سنت قطعیه بر خلاف این نظر دارد، چنانکه بحث کردیم مفصل در هشت روز سابق که بلوغ بلوغ است و بلوغی که در روایت معنا شده است برای صلاه (عقل الصلاه) است و از برای صوم (اطاق الصوم) است.
آیا عقل دختر ۹ ساله بیشتر از عقل پسر ۱۴ ساله است؟ تا (عقل الصلاه) دختر ۹ ساله محقق باشد و (عقل الصلاه) پسر کمتر از ۱۵ سال محقق نباشد کی این حرف رو میزنه؟ کدام عاقل این حرف رو میزنه؟ کدام جاهل؟ کدام دیوانه؟ کدام نافهمی این حروف رو زده به نام اسلام؟ و آیا قدرت جسمی دختران نوعا، درصد خیلی بالا، قدرت جسمی دختران نوعا در سن ۹ سالگی قدرت جسمی و تحمل گرسنگی و تشنگی روزه دختر ۹ ساله بیشتر است از پسر کمتر از ۱۵ ساله، کی این حرف رو میزنه؟ یا معاذالله باید اسلام رو رها کنیم، این عبا و ریش و کتاب و ظواهر و مواهر رو بذاریم کنار یا باید طبق متن اصلی اسلام که آیات قرآنی است و روایات سنت قطعیه محمدیه است نظر بدیم. بر خلاف اجماع است باشد، بر خلاف شهرت، بر خلاف ضرورت، چون ضروری ترین ضرورات قرآن است. ما ضروری ترین ضرورات و دلیل ترین ادله و واضح ترین ادله را کنار گذاشتیم، در حوزه های ما رنگ ندارد قرآن، رنگ اصلی ندارد، رنگ حاشیه هم ندارد، ما بی رنگ داریم فتوا میدیم. ما بی رنگ قرآن، بی رنگ سنت، حتی بی رنگ عقل، حتی بی رنگ حس، عقل و حس و قرآن و سنت در مثلث نظر دارند.
آیا دختران و پسران برابرند در استعدادهای عقلی و جسمی یا دختر بیشتر است یا پسر بیشتر است؟ دختر بیشتر است هیچکس قبول نداره. پسر بیشتر است احیانا مقبول است ولکن میانگین جریان در این مثلث این است که در حداقل، در حد معمول از نظر عقل که (عقل الصلاه) است و از نظر بنیه بدنی که (اطاق الصوم) است برابرند، اگر برابرند یا در ۹ سال برابر، ۱۰ سال، ۱۱ سال تا ۱۵ سال یا بیشتر و کمتر، پس چرا دختر در سن ۹ سال حتما روزه رو بگیرد پسر روزه رو بخورد؟ برادر و خواهرند، خواهر ۹ ساله ای که عروسک بازی می کند و بچه است واقعا باید روزه رو بگیره مخصوصا در روزهای ۱۴، ۱۵، ۱۶ ساعتی ماه رمضان که پسر قشنگ آب بخورد، آبنبات بخورد، سیب بخورد، غذا بخورد این چه اجحافی است؟ اجحاف درونی است یا اجحاف برونی است. اجحاف درونی به درون خانواده و اجحاف برونی به اعتراضاتی که حقوق بین الملل چه مسلمان و چه غیر مسلمان بر ما وارد می کنند. این یک مطلب. من تعداد اجحاف رو تا اندازه ای عرض می کنم حضور برادران.
اجحاف دوم، من ۱۰ تا یادداشت کردم اینجا که برای اینکه خب مقتضای پیرمردی نسیان است، فراموش نکنم. دوم تزویج صغیره، دختری که مادون تکلیف است و مادون بلوغ است آقایون فقها می فرمایند با شرایطی می شود او را تزویج دائم یا تزویج منقطع کرد به مردی، البته با مصلحت، درسته قبول با مصلحت، اگر مصلحت دختر است در نقطه شخصی که نیست دختر مادون تکلیف چه مصلحتی داره؟ و اگر مصلحت خانواده است در بعد اجتماعی، مصلحت خانواده است در بعد اجتماعی که پسری را شما در خانه تون نگه داشتید این پسر نامحرم است، میخواد با خانواده با مادر خانواده محرم باشد، این دختر را به او عقد منقطع یا فرض کنید عقد دائم، عقد منقطع بیشتر، برای مصلحت حفظ خانواده می کنید بسم الله، اما وقتی دختر مکلف شد چه؟ آقایون طرا، خیلی کم است بر خلاف نود و چند درصد فقهای ما از قدیم و متوسط و جدید و بالفعل و دیروز و پریروز و فردا می گویند و ظاهرا خواهند گفت بر مبنای فقه سنتی که وقتی این دختر مکلف شد حق ندارد جدا شود از این پسر، این ربط ندارد.
اگر ولایت دارد پدر در تزویج دختر، ولایت بر مبنای مصلحت موقت دارد یا مصلحت طولی؟ مصلحت مادامی که مکلف نیست یا وقتی که مکلف شد؟ مصلحت مادامی که مکلف شد که ولایت پدر نیست ولایت اجباری نیست، حتی اگر بر دختر مکلف است و پدر صددرصد مصلحت می داند که این دختر را عقد کند برای فلان پسر ولی دختر راضی نیست این عقد باطل است، اگر هم ولایت پدر را ما شرط بدانیم، شرط ندانیم که هیچ نیست، شرط هم نمیدانیم، اگر هم ولایت پدر را شرط بدانیم، هم پدر باید موافق باشد، هم دختر و هم پسر موافقت سه گانه باید باشه.
حالا دو اعتراض از میان اعتراضاتی که بر این فتوا وارد است ما نمونتا عرض می کنیم. اعتراض اول این است که اگر پدر ولایت دارد، ولایت بر بعد صغر دارد، بعد از صغر نه و این عقدی که می کند، عقدی که دامنه اش یا منقطع است یا دائم است، دامنه اش (بما بعد از تکلیف) می رسد و شامل است چرا ما بعد از تکلیف حریت نداشته باشد که قبول کند یا رد کند؟ چرا؟ این اجحاف است به دختر. نسبت به پسر هم اجحافه، نسبت به پسر اینطور میگن، اگر پسر مادون تکلیفی را دختر مکلفه یا دختر غیر مکلفه بهش ازدواج دادند بعدا پسر حق به هم زدن ندارد، هم به پسر ظلم می کنید و هم به دختر.
وانگهی ولایت شما بر صغیر به عنوان صغر است که رضایت صغیر شرط نیست. کبیر رضایتش شرطه، چه دختر چه پسر، ولکن صغیر که سلب و ایجاب و رضایت توجه ندارد، با صغر سن نمی تواند مصلحت خود را یا مصلحت تشخیص بدهد بنابراین این ولایتی که پدر بر دختر صغیره یا پسر صغیر دارد، این در بعد قبل از تکلیف است که قبل از تکلیف نمی تواند مسائل را بفهمد، بعد از تکلیف چی؟ آیا بعد تکلیف پدر میتواند دختر مکلفه را، دختر رشیده را بدون اجازه بدون رضایتش ازدواج بدهد؟ نخیر، این بعد دوم.
بعد سوم، طاعت مطلقه زن از شوهر حتی در مستحبات، حتی در مرجوحات که مکروه میگن. مثلا از نظر فتاوا کلا چنین است، در رساله های عملیه و در کتب استدلالیه فقهیه چنین است که زن باید مطیع مطلق شوهر باشد الا در واجبات تعیینیه و در محرمات تعیینیه. در واجبات تعیینیه و در محرمات تعیینیه اطاعت لازم نیست، بلکه حرام است. اما در مستحبات، زن زنی است که اداره امور زنانگی زندگی را آنچه بر عهده اوست انجام می دهد، جسما، جنسا و و و میخواد نماز شب بخونه، آقایون این فتوا رو می دهند که کلا که نماز شب خوندنش باید به اجازه شوهر باشد، اگر شوهر ناراضی است این نماز شب مستحب حرامه، یعنی مستحب خدا حرام میشه؟ یعنی شوهر شارعه؟ نفهمیدیم، شوهر شارعه؟ باید جواب به این سوالات داد شوهر شارعه؟
(صحبت حضار)
خب بحث می کنیم. چون ولایت باید به نفع مولی باشد، ولی یعنی دنبال کار اوست که کمی عقلی، کمی علمی، کمی مالی، کمی جسمی، جبران بشه نه ضررش، ولایت خر سواری که نیستش که، ولایت این است که انسان طرفی رو که نقصان دارد جبران کنه این رو عرض می کنیم.
حالا این سوال آیا شما اگر یک حیوانی را خریداری می کنید، اسبی یا شتری یا حیوان دیگه ای خریداری می کنید مطلقا باید مطیع شما باشد؟ یعنی کاه که گرسنه است بخواهد بخورد باید اجازه بگیره؟ آب بخورد اجازه بگیره؟ بخوابد اجازه بگیره؟ این زنی که انسان باهاش ازدواج کرده است اگر هم مالک مطلق اون زن باشد، اون زن انسان است، مسلمان است، آیا انسان مسلمان مستحبات را با اجازه شوهر باید انجام بده؟ بالاتر، آیا اگر در زمان امام معصوم ما بخواهیم نماز شب بخونیم باید با اجازه امام بخونیم؟ اگر بر فرض محال امام اجازه بر فرض محال عرض می کنم، بر فرض محال امام اجازه نداد نماز شب نخونیم؟ ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ﴾ [الاسراء: آیه ۷۹] نخوانیم؟ مستحبات خدا حرام میشود اگر شوهر اجازه نده یا امام اجازه نده یا پیغمبر حالا شوهر، اگر شوهر اجازه ندهد یا منع کند از نماز شب خوندن، از عرض می شود که روزه مستحبی گرفتن، اعمال مستحبی دیگر انجام دادن، حالا هر چه مستحبی است مطلبی ست که عرض می کنیم یا از مال خودش به فقیر دادن، از مال خودش، میگن از مال خودش زن به فقیر حق ندارد بدهد مگر با اجازه شوهر استدلال هم میکنن به قرآن میگن ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ﴾ [نساء: آیه ۵] میگن زن سفیهه.
این زن به طور کلی، این همون جاهلیت عربی ست، همون جاهلیت عربی است که به عنوان فتوا منعکس شده است در میان ماها و بنده مراعات اجماع و ضرورت و اینها را هرگز نمی کنم. اگر مراعات می کردم الان باید معرکه گیر باشم، دو سه هزار جمعیت داشته باشم، ولکن اگر همه شما هم برید یک نفر باشه من این حرف ها رو میزنم، برای اینکه معرکه نمیخوایم میخوایم حقایق رو بگیم.
این بزرگترین حوزه اسلامی وظیفه دارد یا نه؟ وظیفه جواب گویی از اعتراضات با دین ها و بی دین ها، مسلمون ها و غیر مسلمون ها را دارد یا نه؟ باید جواب داد. استناد به روایت هم می کنند که یک روایت بسیار مفصلی که در جای خودش بحث میکنیم که زنی شوهرش مسافرت کرد و گفت از خانه بیرون نرو، این زن از خانه بیرون نرفت، روایت مفصله داره در وسائل الشیعه، از خانه بیرون نرفت تا اطلاع دادند پدرت مریض شده، عیادت نرفت، مرضش سخت شده، عیادت نرفت، دارد وصیت می کند عیادت نرفت، مرد تشییع نرفت، این آدمه؟ حالا جهل چجوره، بعد شوهر این زن از مسافرت برگشت، خدمت پیغمبر رسید گفت زنم چنین و چنان و چنان اطاعت امر مرا کرده، فرمود این زن اهل بهشت است. قطعا اهل بهشت نیست، کسی که مستحباتی را و واجباتی را ترک کنه مثل دیدار پدر رفتن، این زنا ست؟ انحرافه؟ مقابل عفته؟ عیادت پدر رفتن، دیدن پدر رفتن، عرض می شود که به احترام خانواده در مرگ پدر شرکت کردن، در جلسات این بر خلاف عفافه؟ بر خلاف احتیاجات جنسی شوهری است که غایب است؟ شوهری که غایب است تلگرافی احتیاج جنسی می کند؟ بر خلاف احتیاج جنسی شوهری که غایب است بر خلاف چیه؟
روایت دیگر مفصل دارد، زنی سوال کرد از رسول الله (ص) گفت یا رسول الله چقدر است حق شوهر بر زن و چقدر است حق زن بر شوهر؟ نقل می کنند که حق شوهر بر زن اونقدر زیاد است که قابل شمارش نیست، عرض کرد در زن چقدر فرمود (ولا فی النی واحد) در صد صوم یک حق رجحانی زن بر گردن شوهر ندارد، خلاف نص قرآن و لهن سوره بقره ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَة﴾ [بقره: آیه ۲۲۸] یکی فقط درجه است، تای اخراجه دیگه تونم در باب طلاقه، در باب طلاق آیا حق طلاق با مرد است؟ حق طلاق با زن است؟ حق طلاق در صورت شایسته فقط با مرد است، در صورت شایسته عرض می کنم قانون، این درجه فقط اونم درجه معرفتی نیست، درجه عبادتی نیست، درجه تقوایی نیست، درجه مردانگی است چون تصمیم گیری زن زیاد است تصمیم گیری مرد کم است، مرد دهنده نفقه است، زن گیرنده است بنابراین مرد حق چند جهتی دارد که تصمیم گیری در طلاق در مورد شایسته بکند.
آیه رو ملاحظه کنید ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾ [بقره: آیه ۲۲۸] این درجه همون درجه ای است که در صدر آیه ذکر شده است. خب پس ببینید چقدر تفاوت راه است که ﴿وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ [بقره: آیه ۲۲۸] آیا مقتضای عاشروهن بالمعروف این است که ترک مستحبات کند چون شوهر جایز نیست؟ معروف است ترک مستحبات، فعل مکروهات کند اگر اجازه بدهد شوهر؟ ترک کند مستحبات را و فعل مکروهات رو یا مثلا درسی ست تفسیر قرآن است، معارف است، مسئله است، در مسجد سرکوچه یه خانمی هم دارد درس می دهد. این باید با اجازه شوهر باشد؟ اگر شوهر اجازه ندهد هر قدمی که بر می دارد به جهنم برداشته است، تو مسجد می رود به جهنم رفته است، تفسیر گوش می دهد، واویلاست فتوا، واویلاست، باید اصلاح بشه، اصلاح بشود بر محور قرآن.
مثلا تعداد بقیه رو عرض می کنم روش فکر کنید، تادیبات بله امر به معروف نهی از منکر، شوهر حق دارد امر کند و نهی کند، زن حق ندارد بر خلاف قرآن ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[توبه: آیه ۷۱] (35:44) ﴿وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا﴾ [نساء: آیه ۳۴] به این آیه استناد می کنند و این روایت که عرض می کنم و الا اینکه نشوز هم نسبت زن به مرد است، هم نسبت به مرد به زن هم ﴿وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ﴾ داریم و هم ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا﴾ [نساء: آیه ۱۲۸]: هر دو رو داریم یکی رو میگیرند اونم غلط معنی میکنند، دیگری رو نه.
هفتم طلاق، طلاق بدون ضرورت زنی که در بعد واجبات زنانگی حتی مستحبات زنانگی، اداره زندگی شوهر را می کند و این شوهر از نظر اینکه پولش کمه یا حرجش زیاده میخواد این زن رو بدون هیچ جهتی طلاق بده زن دیگری بگیره، حق داره؟ خیر حرامه چرا؟ یک جواب در اینجا، آیا عقد نکاح عقد لازم است یا نه؟ بله عقد لازمه دیگه، عقد جایز که نیست عقد نکاح که عقد لازم است هم اثباتیش لازم است هم سلبیش لازم است، یعنی هم در عقد نکاح دائم یا منقطع هم زن باید راضی باشه هم شوهر درسته؟ اگه یکی راضی باشه میشه؟ نخیر، در طلاق هم همینطوره، در طلاق هم اگر هیچ علتی در میان نیست بعضیا میگن طلاق واجبه، بعضیا میگن طلاق راجحه، بعضیا میگن نه طلاق نه واجب است نه راجحه مباح میتونه طلاق مباح ما نداریم، مگر جهت وجوب نیست، جهت رجحان نیست، زندگی هم درسته ولی مرد هوس دارد زن دیگه ای بگیرد و پول نداره قدرت ندارد که اگه میخواد طلاق بده اینجا رضایت زن شرط است. اگر زن راضی نباشد و طلاق بدهد طلاق واقع می شود و حرام است این در بحث طلاق خواهیم گفت. خب اینکه (ابغض شیء عندالله الطلاق) کدامه؟ آیا هر طلاقی ابغضه؟ طلاقی که واجب است ابغضه؟ طلاقی که مستحب است ابغضه؟ نخیر، طلاقی که مجوز ندارد و زن راضی نیست ابغضه، طلاق واقع می شود اما حرامه، متنجس کردن فرش خانه مردم حرامه ولی اگه متنجس کردی متنجس می شوند، بعضی وقتا عملی انجام میشه اون جریان انجام نمیشه مثل عقد نکاح بدون اجازه. بعضی وقتا میشه ولیکن حرامه.
هشتم میراث، در میراث نوع فقها در شش فتوایی که میان فقهای قدیم و جدید هست اکثرا فرمودن که زن محروم است از زمین، هم عین زمین و هم قیمت زمین، فقط از بناء اونم قیمت بناء که بحث خواهیم کرد.
نهم زن ممنوع است که عالمه شود، سوره یوسف را به زن یاد ندهید، کتابت را به زن روایت داریم، کتابت را به زن یاد ندهید. کتابت یاد بگیره ممکنه به رفیقش نامه بنویسه و اون هم نامه بنویسه، تلفن نیست، غافل از اینکه تلفن ممکنه بیاد، برای اینکه منع روابط بشه کتابت یاد ندهید، سواد یاد ندهید، چون سواد وسیله ارتباط است، کتابت وسیله ارتباط است، خب زبان هم وسیله ارتباط است، چشم هم هست پس زبانش رو لال کنید، چشمش رو کور کنید و همچنین امور دیگر که شنیدنش برای شما مشکل است و باید که بعدا ما بحث کنیم.
بنابراین در بحث درون فقهی که برون فقهی رو مقداری بحث کردیم، در بحث درون فقهی در سراسر فقه از بلوغ و تکلیف و اجتهاد و تقلید و احتیاط و طهارت و نجاست و عبادت و اقتصاد و سیاست و همه ظلم هایی نسبت به زنان شده است باید برطرف بشه و بعد راجع به حقوق مشترکه بحث بشه، حقوق مختص مردان و حقوق مختص زنان هم باید که بحث بشه.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد