پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه پنجم درس خارج فقه

بلوغ و تکلیف

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

بحوث فقهیه بعضیاش متحدالمئاب است که همه بحث می کنند در کتاب های استدلالی فقهیه فراوان بحث می کنند، در درس ها و مباحثات زیاد بحث می کنند، راجع به اون بحوث ما کمتر بحث خواهیم کرد و اون کمتر هم بُعدی ست که بحث نشده که بعد قرآنی باشد. چون ابعاد فقهی قرآنی در دروس فقهیه و در کتاب های فقهی بسیار کم است. اما آن بحوثی که نه در مؤلفات و نه در دروس جایی ندارد مانند بحث بلوغ و تکلیف باید روش زیادتر دقت کنیم، زیادتر بحث کنیم. اینطور نیست که گوینده شما فقط با صرف مطالعه مختصری این بحث ها رو میکنه، بلکه شب و روز حتی در خواب هم فکر می کنم چون بحث نقطه اولی فقه است و نقطه درخشان فقه است ولکن در کتاب های فقهی و در بحوث فقهی نقطه ایست تاریک.

 در آیه انعام بحث می کردیم، جمله ای را که باید در تتمه عرض کنم این است که ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾ [انعام:آیه ۱۹ احتمالاتی داشت بین و حسن و أحسن و جمع بین حسن و أحسن، جمع بین حسن و احسن معلوم است که من بلغ عطف به فاعل باشد چنانکه روایتی هم داریم یا عطف به مفعول باشد چنانکه روایتی هم داریم. حسن آن است که عطف به فاعل باشد، أحسن آن است که عطف به مفعول باشد. به این معنا ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾ یعنی به بانذر من بلغ، پس من بلغ عطف به کُم است یعنی مبلغ بالقرآن در احتمال اول یعنی در احتمال اول که بُعد ثانی رو عرض می کنیم. مبلِّغ بالقرآن در بعد فاعلی اولاً رسول الله است، بعد ائمه هدی هستند، بعد دیگران و دیگران با شرایطی که دیروز عرض کردیم.

ولکن مبلغ بالقرآن ﴿مَنْ بَلَغَ﴾در این ﴿مَنْ بَلَغَ﴾ که احتمال أحسن است که عطف به مفعول باشد باز احتمالاتی ست. من بلغ لازما، من بلغه، بلغ الیه، بلغ به، بلغ فیه، بلغ علیه، احتمال احسن دوم. پس أحسن الاحتمالات علی الاطلاق من بلغ است لازمه اش. خب من بلغ است دیگه بعدش چیزی نداره که درسته چون ﴿مَنْ بَلَغَ﴾ است و بعدی ندارد اعم است از اینکه لازم باشد من بلغ کسی که بالغ باشد یا من بلغه، بلغ الیه، بلغ به، بلغ فیه، بلغ علیه، بنابراین سرجمع احسن الاحتمالات علی الاطلاق موضوع بحث ماست موضوع ریشه ای بحث ماست که ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ﴾ اولاً لانذرکم به، انذار کنند شما مکلفین حاضر زمان وحی را بالقرآن، نه تنها شما ﴿وَمَنْ بَلَغَ﴾ هرکس بلوغ پیدا کرد به اصل در تفهم قرآن .چون در باب تفهم قرآن گروهی بالغ نیستند نه بالغ خودی هستند و نه بالغ غیری هستند. گروهی هستند که از نظر فکر و عقل و فهم اصلا رسایی برای تفهم قرآن را ندارند چه تفهیم کنیم چه نکنیم اینا خارجند. ولکن گروهی هستند که بلوغ و رسایی که بلوغ لازم باشه، بلوغ و رسایی تفهم قرآنی را دارند اما انذار نشده اند، تفهیم نشده اند. بلوغ دارد اما مکلف نیست. اینگونه نیست که هر بالغی مکلف است، بله هر مکلفی بالغ است.

بین بلوغ و تکلیف عموم و خصوص مطلق است. ممکن است بالغ باشد و شرایط تکلیف وجود ندارد، بنابراین بالغ غیر مکلف، مخصوصا در بُعد اولی. کسی که شایستگی تفهّم و قناعت به انذار قرآنی را دارد اما قرآن به او نرسیده است. قرآن را به او نرسانده اند این مکلف بالقرآن نیست بلکه بالغ است.

 بعد دوم، بعد دوم بلوغ این است که این تفهم قرآن را دارد، بالفعل، با اینکه تفهم قرآن را بالفعل دارد اضافه بر این انذار بالقرآن هم شده است. این بالغ مکلف است. شرایطی در بلوغ هست که با اون شرایط انسان مکلف می شود، چه در بعد عقلی عبادتی، چه در بعد جنسی، چه در بعد جسمی چه در بعد دعوت الی الله چه در ابعاد دیگر. بنابراین تکرار می کنیم دو عام و خاص مطلق منطقی در این میان هست.

یک: بین بلوغ و تکلیف. دوم: بین تکلیف عقلی و سایر تکالیف. بین بلوغ اصل بلوغ و و اصل تکلیف عموم مطلق است. هر مکلفی بالغ است چون بلوغ در اینجا تکلیفه. ولکن هر بالغی مکلف نیست. بالغ است فهمش رسایی تفهم حداقل معارف تکلیفی قرآن را دارد اما قرآن به او نرسیده است. در آمریکاست، در استرالیاست، در کجاست و از مکه مکرمه قرآن به او نرسیده است این قبل از رسایی قرآن به او خودش رسایی دارد، در بُعد تفهم رسایی دارد اما ماده تکلیف که قرآن است به او نرسیده این آدم ﴿مَنْ بَلَغَ﴾ هست ولکن مکلف نیست.

شرایطی در تکلیف در قرآن شریف ذکر شده یک شرط در همین آیه سوره انعام ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾؛ یعنی و انذر من بلغ اگر من بلغ است و انذر نیست مکلف هم نیست. اگر تشنه است و آب نیست هنوز تشنه است. اگر تشنه است و آب هست رفع تشنگی می شود. اگر بالغ است و قدرت فهم دارد اما ماده فهم که قرآن است ماده انذار که قرآن است نه خودش توانسته است به او برسه و نه توانایان و دعات الی الله به او رسانده اند این بالغ است اما مکلف نیست.

پس شخصی که بلوغ دارد لزوما نه متعدیا ﴿لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ یعنی انذار کند بعد مفعولی انذار کنم من شما مکلفین موجود زمان وحی را ﴿وَمَنْ بَلَغَ و کل کسانی که رسایی تفهم قرآن را دارند ولکن لانذر اگر انذر نباشد بلوغ تنها و رسایی تفهم بالقرآن هرگز کافی نیست پس شرط اول تکلیف این است که یا شخص بالغ و رسای در تفهم قرآن خودش بتواند به قرآن برسد یا اگر خودش نمی تواند توانایان و دعات الی الله به او برسانند اما اگر نه خودش رسایی به قرآن دارد و نه دعات الی الله قرآن رو به می رسانند صرف بلوغ، صرف رسایی، صرف اینکه می تواند تکلیف را بفهمد، می تواند ربوبیات را بفهمد این صرفا بالغ است اما مکلف نیست. این بُعد اول تکلیف.

 بعد دوم: بعد دوم تکلیف این است که فرصت تذکر داشته باشد. اگر شخصی بالغ است و قرآن را هم به او رسانده اند اما از زمان بلوغش و رساندن قرآن به او که بُعد اول بلوغ است و بُعد دوم ماده انذار به او رسیده است هنور فرصت تفهم به القرآن نیافت و مرد مکلف بود؟ نخیر. آیش در سوره مبارکه فاطر آقایون در خدمت قرآن باشید می خوانیم ان شاء الله.

(علیکم السلام)

در سوره مبارکه فاطر آیه ۳۶ و ۳۷ ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا محور استدلال این آیه است، ﴿وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ﴾ [فاطر: آیه ۳۶ و ۳۷خب البته الذین کفروا و کفر دارای درکات است کما اینکه ایمان دارای درجات است آیه ۳۶ و ۳۷ سوره فاطر.

کفر دارای درکات است و ایمان نیز دارای درجات است. از ادنای درکات کفر، کفر عملی ست، بعد کفر علمی ست، بعد کفر عقیدتی است. کفر عقیدتی کافر مصطلح است کفر علمی کافر فی مابین است و کفر عملی فاسق است. کسی که ایمان دارد علماً و عقیدتاً اما بعضی از واجبات رو ترک می کند این کفر عملی دارد. بعضی از محرمات را انجام می دهد این کفر عملی دارد. کفر عملی با ایمان عقیدتی، با ایمان علمی، عقیدتا و علما مبدأ و معاد و بین المبدأ و معاد را قبول دارد اما بعضی وقت ها گناه می کند. در قرآن هم تعریف کفر امده. کفر یعنی ستر یعنی حجاب، همانطوری که کفر عقیدتی حجاب است بین مکلف و رب، ترک واجب و فعل حرام هم هرچه باشد باز درکات دارد حجاب است بین عبد و رب و لذا توبه لازم است، توبه رجوعه من بعد حجابه.

حالا﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا شامل همه این مراحل است ولکن اون مرحله اعلای کفر که خلود فی النار است مادامه النار در اینجا مراد است چرا؟ چون ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ﴾ چجور نره جهنم؟ نار جهنم احیانا موقت است. جهنم برزخ است فوقش جهنم آخرت است موقت است، چون بالله است و موحد مرده این یک مقداری عذاب میشه بعد میمیره، نخیر مادامه النار است و چنانکه معتقدیم در حدود ۵۰ و بیشتر از مواضع آیات تفسیر الفرقان اثبات این مطلب بر مبنای عقل و عدل و حکمت و آیات و روایات شده است که جهنم آخر دارد و گناه محدوده، جزاش محدوده.

حالا چون جهنم آخر دارد ﴿لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا موت در نار نیست، موت با نار هست موت سه قسمه. یک موت در جهنم جهنم باقیه. یک موت بعد از جهنم جهنم باقی است و موته. یک موت با جهنم اینجا یکیه فرق می کنه ﴿لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا﴾ یعنی بمیرند و جهنم باشه نخیر یعنی با جهنم می میرند اما قبل از جهنم نمی میرند بعد از جهنم نه، با جهنم ﴿وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ نه کل کافر، ببینید کفور صیغه مبالغه است کافر مبالغه نیست. کفور کسی است که اصلا نجاتی از نار جهنم برای او نیست بلکه می میرد موقعی که آتش بمیرد. آتش جهنم و این انسان میمرد فلا نار و لا اهل نار خب بعدش. دوم: ﴿يَصْطَرِخُونَ فِيهَا﴾ سر و صدا میکنند جهنمی ها در جهنم و می گویند: ﴿رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ﴾ خدایا پشیمانیم، ما رو بیرون کن به عالم تکلیف ببر، عملمون رو صالح خواهیم کرد، آنچه عمل فاسد کردیم تبدیل خواهیم کرد به صالح، جواب ﴿أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْواو عطف معطوفه.

مطالبی هست در اینجا که در تفسیر مفصل بحث عرض شد. محور ﴿أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ آیا و به شما فرصت ندادیم مکلفند دیگه، صرف تکلیف کافی نیست تکلیف و انذار کافی نیست تکلیف و انذرا و فرصت، تکلیف بعد اول و انذار بعد ثانی و بعد ثالث ﴿أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ﴾ [فاطر: آیه ۳۷] پس در مثلثی این جریان هست بعد اول و زوایه قاعده ی این مثلث عبارت است از بلوغ و و تکلیف. ولکن تکلیف دارای دو شرط است یکی ﴿جَاءَكُمُ النَّذِيرُ﴾ است یکی فرصت فکر داشتن. اگر کسی بالغ شده است و دعوت قرآنی هم به مقدار لازم و به مقدار تفهم او به او رسیده است اما فرصت تفکر نداشته. آیا یک ساعت دو ساعت، یه روز کافیه؟ آیا تحول از کفر به ایمان از مذهبی به مذهبی این فرصت نمیخواد؟ اگر فرصت نداشت و در نداشتن فرصت مُرد، آیا معذب است؟ معذب نیست.

 خب عرض می شود که بنابراین بلوغ و تکلیف و انذار و فرصت، اگر این چهار قاعده و چهار رکن ثابت شد انسان مکلف است منتها تکلیف مراحل دارد و بلوغ هم مراحل دارد. بلوغ عقلی، بلوغ جسمی، بلوغ جنسی، بلوغ اقتصادی، بلوغ امر و نهی، بلوغ جهاد، بلوغ علمی در بعد اول: تقلید در بعد دوم: بین اجتهاد و تقلید در بعد سوم: اجتهاد مطلق در بعد چهارم: اجتهاد اعلی و مرجعیت اینا بلوغه دیگه. مثلا کسی که بلوغ مالی ندارد حج برش واجب است؟ کسی که بلوغ عقلی ندارد نماز برش واجب است؟ کسی که بلوغ جسمی ندارد روزه برش واجب است؟ کسی که بلوغ جنسی ندارد چه مذکر و چه مونث این زمینه نکاح براش هست؟ ولکن در میان کل مراتب بلوغ و تکلیف که تکلیف بر مبنای بلوغ است، اول بلوغ است بعد تکلیف، نقطه اولای تکلیف بلوغ و بلوغ تکلیف صلاه است. برای اینکه رشد عقلی قبل از رشد جسمیه، رشد عقلی انسان نوعا در اکثریت مطلق است. رشد عقلی انسان قبل از رشد جسمی و جنسی و اقتصادی، مالی و سایر رشد هاست. اولین نقطه درخشان رشد انسان که بتواند اله را، قیامت را، نبوت را، معاد را، در درجه اولای تکلیف بفهمد این بلوغ عقلی است و تکلیف عقلی.

 بنابراین ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾ در بعد صلاه که قوام دین است در احکام فرعیه و رکن دین است در احکام فرعیه، اولین نقطه تکلیف بر بالغان و مکلفان هر که باشند و هرچه باشند صلاه است نماز زودتر از روزه است. بلوغ جسمی ندارد بلوغ عقلی دارد. مثلا امام زمان (ع) که در سن ۵ سالگی  مقام عصمت اولیا پیدا کردند بلوغ عقلی دارند. بلوغ عقلیش فوق کل بلوغ هاست اینجا واجب است؟ درست است؟ مال ندارد حج لازم است؟ بله، بلوغ عقلی در بعد عقلیات احکام شرعیه بالغ، یک بچه ۵ ساله ای که دو سه ساعت باهاش صحبت کردیم حافظ قرآن است، حافظ معانی قرآن است، این بلوغ عقلی دارد نماز باید بخونه دیگه بلوغ روزه دارد؟ ازدواج میتونه بکنه؟ در خانه ما آمده بود عرض می شود که میخواستند بعضی از زن هایی که حضور داشتند عرض می شود که دستی به سرش بمالند گفت: نخیر. گفتن پس چرا نخیر؟ گفت: بالغ نیست که از نظر جنسیتی، مکلف نیستی.

مقصود بنابراین بلوغ از نظر عقلی نقطه اولاست در قرآن تعبیر عامش ﴿وَمَنْ بَلَغَ و پله اول و نقطه اولای درخشان بلوغ تکلیفی و تکلیف بالغ، صلاه است. چنانچه در روایت هم هست (اذا عقل الصلاه) در چند روایت (اذا عرف الصلاه) در چند روایت که فهرستش رو عرض می کنم (اذا اقم الصلاه) و (اذا عرف الصلاه) ببینید سن معینی ندارند در روایات، روایات وسائل الشیعه روایات جامع الاحادیث شیعه مرحوم استادنالاعظم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله تعالی علیه اونجا همه رو گشتم ۶ سال، ۷ سال، ۸ سال، ۹ سال، ۱۰ سال، ۱۲ سال، ۱۱ نداره، ۱۳، ۱۴، ۱۵ این ها مختلف است در بلوغ تکلیفی.

منتها آیا اختلاف این روایات برای چیست؟ برای اینکه بعضیا در ۶ سالگی عقل تکلیف پیدا می کنند. بعضیا ۷ سالگی، ۸ سالگی حالا ۱۱ سال در روایت نیست ولی هست از ۶ سالگی حداقل معمولی و ۱۵ سالگی حداکثر معمولی بین این چند مرحله بلوغ عقلی از برای صلاه هست اما برای صوم چی؟ نخیر. صوم از ۱۳ سالگی شروع می شود. بنابراین ما یک قاعده داریم و یک استثناء. از نظر قاعده بحثی ست بلوغ و از نظر استثناء بحث دیگر.

حالا فهرست روایاتی که بحث خواهیم کرد مفصل عرض کنم حضورتون. از نظر عمر عرض کردم بین ۶ سال و ۱۵ سال منهای ۱۱ که حدیث نداریم، نداشته باشیم و از نظر عقل (وجب علیه الصلاه) (اذا عقل) و (الصوم) (اذا قدر) و (اذا عطاء) در اینجا شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه این اذا عقل در سنین قبل از ۱۵ سال پسر و قبل از ۹ سال دختر همه رو استحباب کرده، آقا (وجب) استحبابه؟ شیخ بزرگوار (وجب) استحبابه؟ اون وجبه بر کدوم دلیلی استحبابه؟ شما به حساب وجب رو حمل بر استحباب می کنید؟ مستحب است که شما این فرمایش رو نفرمایید خب: اذا عقل در باب صلاه است و اذا قدر، اذا عطاء در باب صوم است.

 عرض می شود که در بعضی روایات طفل داریم، ولد داریم طفل و ولد شامل هم پسر است و هم دختر. در بعضی روایات صبی دارم صبی هم ممکن است اعم باشد هم پسر یا دختر. در بعضی روایات غلام داریم غلام پسره. در بعضی روایات جاریه داریم جاریه دختره. ولکن فرضا باید این سوال رو کرد، آیا نقطه اولای بلوغ تکلیفی و تکلیف بلوغی در پسر و دختر متفاوت است یا یکسان است؟

سوال دارم، یا قدرت عقلی پسرها جلوتر از دخترهاست یا قدرت عقلی دخترها جلوتر از پسرهاست یا قدرت عقلیشون برابره. از نظر نوعی و عادی و اکثری آیا قدرت عقلی پسرها و دخترها در شناخت دین برابر هست یا نه؟ میگیم اکثر بله اما قدرت عقلی دخترها ۶ سال جلوتر از پسرها باشد. قدرت عقلی و قدرت بدنی، جنسی رو کار نداریم، قدرت جنسی پسر از ۱۳ سالگی میگذره، قدرت جنسی دختر از ۹ سال مخصوصا در بلاد حاره شروع میشه. اما قدرت عقلی و قدرت جسمی پسرها بیشتر است یا دختر ها بیشتر است یا دخترها بیشتره؟ اگر پسر ۱۰ ساله با دختر ۱۰ ساله کشتی بگیرند، گیرنده نمیشه صحبت کرد. اگر پسر ۱۰ ساله و دختر ۱۰ ساله کشتی بگیرند کدام یک زمین میزند؟ دختر پسر را پسر دختر را یا اینکه هیچکدام اما دختر به زمین میزنه؟ قدرت بدنی و نیروی بدنی دختر ۱۰ ساله بیشتر از پسر است؟ نخیر. فرض کنید مساوی است. اگر مساوی است چرا ما فقهای اسلام شیعتا و سنتا بدون دلیلی که قابل قبول باشد بر خلاف کتاب بر خلاف حس، بر خلاف سنت قطعیه فتوا می دهیم باید که دختر ۶ سال پیش از پسر هم نماز بخواند هم روزه بگیرد و هم چه، چرا؟

این نقطه اول فقه گیره، ما در کل نقاط فقه گیر داریم. ما هم به فقه سنی ها اعتراض داریم، هم به فقه شیعه ها اعتراض داریم، بالاتر به فقه یهودی ها به فقه مسیحی ها، زرتشتی ها، حمورابی ها که در که در مقارنات فقهی، مقارنات داخلی، مقارنات خارجی ما در مقارنات داخلی بین فقه شیعه و بین فقه سنی اعتراض داریم. اعتراضمون بر مبنای دلیل قطعی نص یا ظاهر قرآن است. مگر اینکه گفته شود که (28:00) که قرآن ظنی الدلاله است. آقا قرآن دلیل اول است افصح است، ابلغ است، ابین است، تبیان کل شیء است، نور است، هدی است، برهان است چطور این دلیل اول رنگ ندارد؟ گفته می شود آیا اکثر علماء نفهمیده اند و شما فهمیده اید این حرف عوامی است.

اگر کل علماء و کل معصومین و کل انبیاء بر فرض محال ، محال دیگه، نمی دانیم، اگر کل علماء و کل معصومین، کل ائمه، کل انبیاء، بمن فیهم خاتم الانبیاء، اگر بر فرض محال چیزی بگن که بر خلاف نص قرآن است کدوم قبوله؟ نص قرآن قبوله عرض شود اونا معصوم نیستند اشتباه کردید معصوم نیستند، ولکن معصومین بر مبنای قرآن نظر میدن. رسول الله(انما انظرکم بالوحی) است. ائمه به وحی قرآن است و سنت قطعیه محمدیه (ص) (اللهم صل علی محمد و آل محمد) در صورتی قبول است که مخالف قرآن نباشد. ممکن است نه موافق باشد و نه مخالف باشد. قرآن اشاره سلبی و یا ایجابی در آن موضوع نکرده است اگر قطعا از رسول الله یا ائمه صادر است قبول می کنیم. چرا؟ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [نساء: آیه ۵۹]؛ الله فی کتابه، رسول فی سنته، اولی الامر که ائمه است در بیانات حتمی و قطعیشون مثل ۱۷ رکعت نماز نماز های پنج گانه ۱۷ رکعته در قرآن نه سلبه و نه ایجابه.

در قرآن اوقات نماز هست اصل وجوب نماز هست خصوصیات اصلی دیگر هست ولکن ۱۷ رکعت خوندن نمازهای فریضه یومیه پنجگانه در قرآن نیست، نه نفی است و نه اثبات، ما این رو قبول می کنیم چرا؟ فیهِ رسول، اما اگر روایاتی ولو متواتر و فوق حد تواتر از شیعه سنی هر دو باشد و بر خلاف نص قرآن باشد قبول نیست. چون قرآن معصومه، پیامبر معصومه، ائمه معصومه ولی روایات معصوم نیستند. روایات جعل دارند، تقطیع دارند، نقل به معنا دارند، منسوخ دارند اما قرآن نخیر نه جعل دارد نه تحریف دارد نه نقل به معنا دارد. لفظا و معنا ام الکتاب محکما و تفصیل الکتاب که در ۲۳ سال بر پیغمبر نازل شده تمام وحی است و این شکی برای مسلمون ها در این مطلب نیست.

بنابراین اگر ما قرآن را با معارفش، با حقاقیقش، لطائفش، دقائقش در حوزه ها وارد کنیم اصلا علوم حوزه ها عوض میشه، فلسفه عوض میشه، عرفان عوض میشه، فقه عوض میشه، اصول عوض میشه، منطق عوض میشه، ادبیات عوض میشه، ادبیات قرآن با ادبیات عرض می شود که معمول عرب بسیار اختلاف دارد. بنابراین ما باید این جمله رو عرض کنیم کما اینکه بارها هم عرض کردم اگر مرحوم امام خمینی رضوان الله علیه انقلاب سیاسی اسلامی فرمودند انقلاب مهم تر باقی مونده. انقلاب قرآنی اگر ما انقلاب قرآنی بکنیم دستگاه های فرستنده تلویزیون و رادیوی ما قرآن را آنگونه که خدا اراده فرموده است نه از باب تحمیل و تفسیر به رای نشر دهیم در عالم، اونوقت مرکزیت انتشارات اسلام صحیح قرآنی از ایران تا هست بود. نقطه اولی حوزه های ما هستند.

برگردیم ما بر مبنای حس بشری بر مبنای عقل بشری، بر مبنای کتاب، بر مبنای سنت این رو عرض می کنیم که اولین نقطه تکلیف بالغ و بالغ مکلف راجع به نماز دو بعد دارد. یک بعد قانونی دارد تقریبا ۱۰ ساله و یک بعد استثنایی دارد، بعد استثنایی قبل از ۱۰ سال، بعد از ۱۰ سال، اگر قبل از ۱۰ سال مانند معصومین، امام زمان (ع) و غیر معصومین دیگران و مانند علامه حلی که در سن ۸ سالگی مجتهد مطلق شد آیا علامه حلی مجتهد مطلق نماز برش واجب نیست؟ ولکن فلان ابله که می فهمد اسلام را در بُعد خیلی کمرنگ، خیلی کمرنگ اون ابله برش نماز واجب است ولکن علامه حلی مجتهد مطلق در سن ۸ سالگی نماز برش واجب نیست؟ قرآن میگد که ﴿وَمَنْ بَلَغَ روایت می گد (اذا عقل الصلاه) عقل الصلاه نیست؟ بله این سنینی که ذکر شده است بر حسب اختلاف عقل ها و اختلاف بلوغ ها و اختلاف رسایی هاست، اختلاف بین روایات موجب بین اختلاف کلام ائمه (ع) نیستش. دو بعد داره کلام یک بعد بلوغ، عقل، قدرت، رسایی.

بلوغ عقل قدرت رسایی که در بعد عقلی که صلاه است در بعد جسمی که صوم است که در بعد جنسی که نکاح است در بعد اقتصادی که عرفان اقتصادی است اینها در سنین گوناگون فرق می کنند. اما صلاه بلوغ معمولیش ۱۰ سال، صوم بلوغ معمولیش ۱۳ سال. ممکن است در سن ۱۰ سالگی پسر یا دختر قدرت بر صوم داشته باشند بدون حرج، واجب میشه. ممکن است در سن ۱۵، ۱۶، ۲۰ سالگی و ۳۰ سالگی هم پسر و دختر قدرت بر صوم ندارند مریض نمیشه ولکن حرج داره واجب نیست. استثناء قبلی و استثناء بعدی.

ولکن ضابطه کلی بر حسب معمول عرفی و بر حسب روایات ۱۰ سال است پسر و دختر سن صلاه و ۱۳ سال است پسر و دختر سن صوم. البته روایت داریم اذا … (34:46) اذا نکح اذا حاض، اینها رو هم داریم. ولکن حیض دختر علامت بنیه بدنی دختر است در تحمل ازدواجی و در تحمل صومی. پسر چی؟ پسر که حیض نمیشه، پسر اگر احتلام بشه. احتلام پسر و حیض دختر دلیل معمولی است از برای مرحله دوم تکلیف که مرحله تکلیف جسمی باشد اما دختر که هنوز حیض نشده، پسر که هنوز محتلم نشده ولکن عقلشون کاملا می رسد به معارف اسلامی یا در سطح قلیل می رسد به اسلام و صلاه نماز برشون واجب نیست؟

نظرم هست در تتمه این رو عرض کنم یک سفری در آلمان برای معالجه می رم مهمان بودیم جایی که معاون سفیر بود وخانواده سفیر. ایشون گفت که پسر من ۱۳ سالشه نماز نمیخونه و استدلال هم میکنه من ۱۳ سالمه و ۱۵ سالم نیست نماز گاهی میخواند و گاهی نمیخواند، چیکارش کنیم؟ گفتم بیارش باهاش صحبت کنیم گفتم: پسرجان شما خدا را قبول دارید؟ گفت: بله پیغمبر رو؟ بله معاد رو قبول داری؟ بله خوبم قبول دارم، مقدمه اول، مقدمه دوم، گفتم: شما اگه پدرت بهت سلام کرد جواب میدی یا نه؟ بله، اگه جواب ندی چیه؟ گفت: نفهمم خیلی، که گفتم: پدر مهمتره یا خدا؟ گفت: خدا گفتم: خدا شب و روز به تو داره سلام میکنه سلام متصل، سلام منفصل، رحمت های خودی و رحمت های غیری که به تو توجه می کند میگن سلامه، جواب سلام خدا رو نمیدی؟ گفت: چی؟ گفتم: نماز، نماز جواب سلامه گفت: درسته، آنچه نماز نخوانده ام باید قضا کنم و من مکلفم.

بچه ۱۳ ساله که میفهمد اسلام را میفهمد دین را و دریافت می کند این مکلف نیست اما دختر ۹ ساله ای که خیلی هم کودن است و خرفت است و بی سواد است اما عقل صلاه دارد این هم نماز برش واجب است و هم روزه برش واجبه. اجحاف هایی بر مبنای شهرت ها، بر مبنای اجماعات، بر مبنای ضرورت ها، بر مبنای اصباق ها که اصباق اصطلاح مرحوم آقای بروجردیه که اصباق فوق اجماع است بر این مبانی شده است که این مبانی کلا هباء منثوراست در مقابل نصوص قرآن و نص عقل کلی و نص وضع فکری انسان ها.

حالا مراتب، مراتب عرض می شود که بلوغ رو از نظر روایات ان شاء الله اگه فردا زنده موندیم عرض می کنیم حضور برادران.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوه و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا والسلام علیکم و رحمه الله

اللهم صل علی محمد و آل محمد