بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد علی اله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
راجع به حرمت خمر، هر خمری باشد و هر چیزی که مست کننده باشد، یا به غیر سرعت و در قرآن شریف چهل و هشت آیه اثم است که یازده آیه مکیه است و بقیه مدنیه است و پنج آیه با تدرج أصرح داریم بر حرمت شرب خمر.
این پنج آیه و یا چهار آیه. پنج آیه که عرض می کنم آیه اول، چهل و هشت آیه مکیه و مدنیه است که اثم را به طور کلی حرام کرده.
آیه صحیح اول که آیه ای از آیات حرمت خمر می شود به طور خصوص، آیه سوره عرض می شود که نحل است. (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) [نحل: آیه ۶۷].
از چهار آیه ای که صریح است در حرمت شرب خمر، یکی صریح مکیه است و یازده تا عام است که آیات حرمت اثمه پس دوازده آیه میشه و آیات صریحیه مدنیه در حرمت شرب خمر سه آیه است که هر سه آیه مدنیه است. آیه بقره و آیه نساء و آیه مائده.
اضافه بر بیست و نه آیه اثم که مدنیه است. سرجمع شصت آیه در تورات و انجیل و قرآن چه عموماً و چه خصوصاً راجع به حرمت شرب خمر وارد است.
اما یک آیه از این شصت آیه، نه در تورات و نه در انجیل و نه در قرآن دلالت و یا ظهور خفیف هم بر نجاست خمر ندارد. این بُعد خمر.
اما آب انگور، شیره انگور یا شیره خرمای ثلثان نشده، شیره انگور و شیره خرما ثلثان نشده در کل عهدین هرگز اشاره ای به حرمتش نداره.
و در قرآن نیز هیچ اشاره ای به حرمتش نداریم. در روایات متناقضه، سه قسم مطلب است، یک قسم حِلیت و طهارت یک قسمت نجاست و حرمت و یک قسم حرمت و این سه قسم روایت هم تعارض داخلی دارند در یک بُعد و هم دو بُعد تعارض خارجی دارند.
تعارض داخلی که دارن تعارض این سه منطق است در نجاست یا حرمت یا فقط حرمت یا طهارت و حِلیّت آب عصیر عنبی و عصیر تمری ثلثان نشده، بنابراین به خودی خود اینها تصاعد می کنند، این بُعد اول.
بُعد دوم مخالفت با نص آیه شصت و هفت سوره نحل است که مورد بحث دقیق امروز ماست و بُعد سوم مخالفت با کل آیات تورات و انجیل است که راجع به خمر و آب انگور بحث کرده است.
حالا نجاساتی را که توافق دارن یا تخالف دارن عهدین با قرآن اشاره خواهیم کرد در خاتمه بحث.
فعلاً آیه شصت و هفت سوره نحل و عجیب است که هیچ فقیهی و هیچ نویسنده آیه الاحکامی نه سنی، نه شیعی اصلاً به این آیه توجه نکردند.
گاه به آیه ای که دال بر مطلبی ست که بر خلاف روایات و برخلافت آقاست نظر می کنند و توجیه می کنند. توجیه بر خلاف نص و توجیه بر خلاف ظاهر می کنند و گاه بدتر اصلاً توجه به آیه ای که دلالت نصی دارد یا دلالت ظاهر مستقر دارد بر مطلبی، اصلاً توجهی به اون آیه نمیشه.
از جمله همین آیه شصت و هفت سوره مبارکه نحل است که صریح است با بیانی که عرض می کنیم، بدون تحمیل، بدون پیش فرض، بدون خواسته، بدون نفی اثبات فتاوا، بدون نفی اثبات روایات.
اگر با نظره مجرده نظر کنیم به آیه بر مبنای لغت و بر مبنای جملات آیه، آیه نص خواهد بود در اینکه آب انگور ثلثان نشده ای که خمر نیست و مُسکر نیست قطعاً پاک است. (قطع صدا)
اول از نظر ادبی (مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ) (مِنْ) تبعیضه، نفرموده است ثمرات النخیل چون ثمرات النخیل چی هستند؟ ثمرات النخیل خرماها هستند خود خرماها و ثمرات الاعناب انگورها هستند، چون عنب دو استعمال دارند، یک عنب درخت انگور و یک عنب خود انگور اینجا ثمراته.
ثمره درخت خرما خرماست و ثمره درخت انگور انگوره. اینجا دارد (مِنْ ثَمَرَاتِ) یعنی بعضی از خرماها را و بعضی از انگورها را. اونی که مورد (تَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) هست خود درخت خرما و درخت انگور نیست، کل خرماها و کل انگورها نیستند (وَمِنْ) (مِنْ) تبعیضه.
(وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ) خوب چرا فقط نخیل و اعناب به میان آمده اند و حال اینکه (سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) که سکر مسکر است و خمر است (وَرِزْقًا حَسَنًا) سایر منطوجات خرما و انگور است، این خمر و غیر خمر در انحصار انگور و خرما نیست؟
ما سرکه سیب داریم، سرکه گلابی داریم، ما خودمون هم میگیریم، سرکه گلابی و سرکه سیب برای قلب خیلی خوبه، سرکه عرض شود که پرتقال داریم، پرتقال گندیده رو سرکه میکنن احیاناً، سرکه عرض شود که آلو زرد سرکه آلو سرکه عرض می شود که مواد دیگر رو ما داریم.
پس سوال، چرا در این آیه از ثمرات نخیل و اعناب ذکر شده؟ جواب چون آنچه معمول بوده است که از ثمراتش سرکه و سکر و اینها میگرند همین انگور بوده و خرما. به طور کلی به طور کلی جهان شمول، اما از میوه های دیگر، از مواد دیگر سکر می گیرند و چیز دیگر خیلی کمه، الانم کمه، الانم باید گشت و شاید پیدا نشه که از پرتقال، از سیب، از گلابی بیان سرکه درست کنن، بیان فرض کنید که خمر درست کنن، این خیلی کمه این اولاً و ثانیاً این کم ملحق به زیاده یعنی محور در این آیه سکر و (رِزْقًا حَسَنًا) است.
حالا سکر و (رِزْقًا حَسَنًا) که مقابل یکدیگرند چه از ثمرات نخیل و اعناب باشد و چه از ثمرات دیگر باشد فرقی نمیکند، حالا (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ) نخیل معلوم هست که خرماهاست، اعنابم که انگورهاست، خرماهای درختهای خرما، نخل خرما نیست، نخل درخت خرماست، اعناب هم عنب هم اسم است از برای درخت انگور که در فارسی درخت انگور را تاک میگیم و هم اسم است برای خود انگور.
بنابراین به قرینه نخیل و به قرینه (مِنْ ثَمَرَاتِ) همان طور که نخیل درخت خرماست و ثمراتش خرماست، همانگونه هم أعناب مراد معنای اول است که درخت انگوره و ثمرات درخت انگور عبارت است از انگور.
حالا (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) اگر کسی بخواد ان قلت وارد کند (علیکم السلام) و ایراد کند در دلالت این آیه بر اینکه مراد از سکر خمر نیست. گروهی با استناد لغوی قوی، گروهی با استناد دلالی میخوان احتمال بدن که مراد از سکر خمر نیست. ما استناداشون رو عزل می کنیم و بعد جواب استناداتشونو با همون مستند لغوی و مستند عرض شود که اصطلاحی قرآن می گیم.
خب (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ) مخاطب (تَتَّخِذُونَ) کیست؟ ان قلت می گوید که (تَتَّخِذُونَ) مخاطب مومنین هستند. وقتی که مخاطب (مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ) مومنین هستند، مومن که عرق خور نیست که، مومن که از شیره انگور و شیره خرما عرق و شراب درست نمیکنه.
بنابراین اینکه مخاطب (تَتَّخِذُونَ) مومنین هستند، همین مخاطب که مومن این است دلیل است بر اینکه عملشون عمل ایمانی ست و از شیره انگور و شیره خرما عرق و شراب گرفتن این عمل ضد ایمانی ست. این سوال و اشکال اول.
جواب، جواب از چند بُعده. کی گفت (تَتَّخِذُونَ) خطاب به خاص مومنین است؟ نخیر آیات رو ملاحظه کنید، قرآن دارید شما؟ (وَاللَّهُ) آیه قبلی (وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ) [نحل: آیه ۶۵] کسانی که گوش دارند و به گوش میگیرند آیات ربانیه را فقط مسلمونا هستن؟ آیا فقط مسلمونا هستن بعضی از مسلمونا گوش نمیگیرن اصلاً.
کسانی که به گوش می گیرند، حالا یا به گوش می گیرند آیتاً، آیت الهی را چون مسلمانند یا مسلمان نیست در پی حق است، چه ملحد باشد، چه مشرک باشد، یهودی باشد، نصرانی باشد، مگر مکلفین کلاً کرند و کلاً کورند، مگر مسلمان ها کلاً گوش دارند، کلاً بینا هستن؟
بنابراین (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ) کی گفته فقط مسلمون ها هستند؟ یهودی که گوشش رو باز میکند و آیات حق را می شنود و به این ایمان می آورد و یا مسیحی یا زردشتی یا مشرک یا ملحد که در طول زمان کم یا طول زمان زیاد اکثریتشون دنبال حق اند و اگر محق نیستند، تقصیر الذین یبلغون و الصالحات هست که تبلیغ نکردند.
اکثریت مردم مکلف اینها طالب حق اند، اینکه در باطل فرو رفتند چون حق را ندیده اند و حق را نیافتند هم خود حق را نیافتند و هم کسانی که باید حق را به اونها یاد بدهند و نشان بدهند نشان ندادند، کوتاهی کردند.
بنابراین این جواب اول که این آیات مربوط به کل مکلفین است مربوط به مومنین نیست و (وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ) [نحل: آیه ۶۵].
آیه بعد (وَإِنَّ لَكُمْ) کیا؟ (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً) [نحل: آیه ۶۶] در چهارپایان عبرت است، آیت است، آیا آیت و عبرت چهارپایان مانند آیت (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ) در انحصار مومنین است؟
حالا قبل از ایمان چطور؟ قبل از اینکه کسی ایمان بیاورد، پیغمبر بزرگوار آمد، فقط این آیه منحصر به پیغمبر است یا نه؟ بُعد اول و مرکز اصلی و زیر پایه دعوت رسالت پیغمبر است، ولکن دعوت میکند کسانی را که می توانند عبرت بگیرند از (أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا) [نحل: آیه ۶۶].
و آیه دوم باز عبرت است (وَإِنَّ لَكُمْ) مکلفان، همگان، لفظ مومن نداریم، اگرم لفظ مومن داشتیم جواب دیگر داریم (وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ) [نحل: آیه ۶۶].
در این دو آیه، آیت است برای کسانی که مکلف اند و عاقل اند آیته. چون کسانی هستند که میگند این عالم خدا ندارد، چون خدایی در عالم نیست ملحدن یا خدای معبود ندارن، ندارد عالم مشرکند. از جمله ادله وجود خدای واحد این است که از یک شیء واحد أشیا مختلف درست می کنند، پس اراده ای در کار است. اراده عاقله خالق عقل در کار است که از یک چیز، چیزهایی درست می کند، از یک چیز، چیزهایی درست کردن هم اراده لازم دارد هم اراده وجهی لازم دارد.
مثلاً آیه اول و انزل من اسما (وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ) خب این آبی که از آسمون آمد، این آب حیوانات در گیاهان صدها گونه گیاه، اثرات گوناگون، اثرات در چهره ظاهر متضاد از این آب به دست می آید.
بنابراین کسی که این آب را خلق کرده است و از آب که یک واحد است أشیا گوناگون آفریده است، این اراده دارد، تصمیم دارد، اراده اش وسیع است، گمراه در اراده نیست.
و همچنین (إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ) [نحل: آیه ۶۶] اون چیزی که حیوان می خورد کاه است، یونجه است، علف است، بالاخره یه چیزی میخورد. این یک چیزی می خورد یا چند چیز می خورد ازش لبن درمیاد (مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ) سه چیز عرض می شود که از این حیوان به دست میاد.
یکی فرث است، عرض می شود که مدفوعه، یکی دم است که خونه، یکی لبن (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ).
این از علامات اراده است و نه اینکه بدون اختیار، اگر ماده خالق باشد، ماده اختیار ندارد. اگر ماده علت باشد ماده دارای علم و اختیار نیست، پس برای ماده نیرویی هست که این ماده را افریده و این دارای اختیار تام و اراده صددرصد است که از یک چیز چند چیز به دست میاد و اگر ماده بلا اختیار علت باشد آب فقط آبزا است، خاک فقط خاک زا است، علف فقط علف زا است و آثار علف، اما تولید کردن اشیاء مختلف از یک چیز، اون هم به طور مرتب و صددرصد و لتخلف دلیل است بر اراده و تصمیم.
سوم (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ) [نحل: آیه ۶۷] این ثمرات نخیل و أعناب که عرض کردیم از نظر ادبی (مِنْ) بعضه، از بعضی انگورها و از بعضی خرماها که ثمرات درخت خرما هستند و ثمرات درخت انگور هستند (تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) [نحل: آیه ۶۷].
حالا این بُعد اول هست که عرض کردیم. تتمه مطلب عرض می کنیم. بُعد دوم که خطاب هست به (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) فرض می کنیم (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ) این نقض داره برای اینکه آیا ایمان عدالت است؟ عصمت است؟ ایمان دارای درجاتی ست.
عرض می شود که (وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ) [یوسف: آیه ۱۰۶] اکثریت کسانی که به خدا ایمان میارند حالات شرکی، افکار شرکی، اعمال شرکی دارند تا چه رسد که اعمال شرکی را که خداوند ضمیمه با معرفت الله و توحید کرده است این دلیل بر چیه؟ دلیل بر اینه که توحید خالص صددرصد در انحصار معصومینه اولاً.
ثانیاً
(صحبت حضار)
نخیر، (وَمَا أَكْثَرُهُمْ) همه، همه مومنین
و آیه صریح تر و واضح تر این است که در سوره نساء (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) آیه دومی ست که تحریم شرب خمر میکنه. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] پس مومنین عرق خور هم داریم، این سکر که حرام شده است طبق چهل و هشت آیه مکی مدنی و طبق سه آیه مدنی و این آیه چهارمیش است، این سُکری که به ادله متعدده ای حرام است در کل شرایط که عرض خواهیم کرد، اشاره خواهیم کرد.
خب این آیات کار مومن است؟ مقتضی ایمان است؟ بله مقتضی ایمان خالص تجنب از سُکره، ولکن ایمان مشروب چیه؟ ایمانی که مشروب است باهاش زنا هست، دزدی هست، قتل هست، سکر هست، قمار هست، هست، هست، هست، بنابراین اگر هم در این آیه خطاب به مومنین بود، خطاب به مومنین دلیل بر اینکه مقتضای صددرصد ایمان که عدالت است انجام بدهد. خب این دو جواب از این سوال.
(وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا) [نحل: آیه ۶۷] سکر رو از روی لغت بعضیا اومدن معنایی کردن که نقض کنن اصطلاح غالب رو، حالا یا توجه به آیه نمیشه یا برای نقض به استدلال آیه عرض می شود که حرف هایی زده میشه.
مثلاً سَکَر در لغت حبشی سرکه است. سَکَر یعنی سرکه. از حبشیا بپرسین سکر یعنی چی؟ میگن سرکه. بعضیا گفتن که عرض می شود که سَکر در اینجا این لغت حبشی ست و چون قرآن هم لغت عربی زیاد دارد، هم مُعرب دارد و هم لغت خالص غیر عربی که نه عربی ست و نه معرب، بله درسته، اکثریت قریب به اتفاق عربی ست و خیلی کمش معربه مثل موسی که موشع بوده، ابراهیم که آبراهام بوده و همچنین و بُعد سوم لغاتی هست که عبری است یا سریانی است یا کلدانی هست یا هر چه هست، عین همون لغت ذکر شده مثل محمد.
محمد که آیا با آ که در عبری رمز وحی بوده است همون لفظ محمده و قاعده هم همینه، برای اینکه اگر بشارت به نبی بدن باید همون لفظی که لغت مبشر است به همون لفظ. احمد، محمد، در تورات عبرانی، در انجیل یونانی، انجیل ابراهیم و انجیل های مختلف اصلی ما داریم.
حالا اون کس نه با این توصیه ای که عرض کردیم، اون کسی که میگوید که سکر از لغات حبشیه است و سکر در لغت حبشی یعنی چی؟ یعنی سرکه این جوابش چیه؟
جواب این است که اصولاً قرآن در چه صورت لغت غیر عربی استعمال می کند؟ در صورتی که لغت عربی نباشد. ابراهیم آبراهام بوده، آبراهام رو که اسم است بخوان در عربی بیارن یا باید آبراهام بگن یا ابراهیم، معربه درسته؟ ولکن لغتی که عربی خودش داره، سرکه که خَلّ است، خل سرکه اس چرا در قرآن بیاید به جای خل که نص در سرکه سکر بیارد که در چند جهت عقبه، یکی لغت حبشی ست، ثانیاً ما چه میدونیم که در اینجا مراد از سکر لغت حبشی قرآنه؟ قاعدتاً لغاتی که قرآن ذکر می کند لغات عربی ست یا لغات معرب است یا لغات أجنبی است، قاعده همان اوله، مگر اونجایی که مسلم باشد صددرصد لغت غیر عربی ست یا معربه یا غیر معرب.
بنابراین سَکر در اینجا مراد عرض می شود که سرکه نیست.
خب ثانیاً از نظر معنوی، آیا سرکه رزق حسن هست یا رزق سیئه است؟ از بهترین ثمراتی که از آب انگور، شیره انگور شیره خرما گرفته می شود عرض می شود که سرکه است. پس چرا سرکه و رزق حسن؟
این تقابل سرکه و رزق حسن دلیل است بر اینکه رزق حسن سیئه است یا سرکه سئیه؟ برای اینکه قابله دیگه، چون تقابل است بین سکر و (رِزْقًا حَسَنًا) بنابراین سکر عرض می شود که سرکه نخواهد بود، این دوم.
سوم آقایون میان میگن که سکر به معنای آرام گرفتن و توقف است در لغت، البته از (23:59) سکر در لغت عربی هم مُسکر است که کل لغات عربی معنی مسکر و خمر را از برای سکر ذکر کرده اند، ولکن احیاناً به معنی توقف و آرام گرفتنه.
خب ما میگیم که آیا سکر را خداوند استعمال کرده است در اون معنایی که کل لغات عربی می گویند که مسکر است یا در معنای توقف که اجمالاً است؟ البته اولی ست، اولاً.
ثانیاً آیا وقتی که انسان مسکر می خورد عقلش متوقف میشه یا نه؟ پس متوقف میشه، پس جمع بین جمعینه. عقل متحرک انسان، عقلی که تعقل می کند و دریافت می کند حق را از باطل، آیا این عقل توقف می کند در خوردن عرض می شود که مسکر یا نه؟ توقف می کند.
بنابراین معنی با هم تفاوت دارد و اگر معنی این ها با توافق نوشتن خود سکر در استعمال لغوی عربی در کل لغات عرب به معنی مُسکره.
ثالثاً این سکر که در مقابل (رِزْقًا حَسَنًا) هست، باز تکرار می کنیم (رِزْقًا حَسَنًا) سکر را رزقاً سیئاً معرفی میکند، چون تقابله (رِزْقًا حَسَنًا) با (سَكَرًا) تایید می کند همان معنای عام درصددرصد بالای لغوی سکر را که مُسکر است، بنابراین سکر عبارت است از مُسکر.
پس آیه مبارکه که (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) [نحل: آیه ۶۷] این سکر مُسکر است و (رِزْقًا حَسَنًا) هم غیر مسکر است، یعنی الثمرات نخیل و اعناب یعنی از بعضی از انگورها را و بعضی از خرماها را شما چه مشرک، چه ملحد، چه یهود، چه نصرانی، چه مسلمان، هر کس، هرکس که میخورده حتی اتخاذ می کنید (مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) این حصره.
اگر چیزی دیگر اتخاذ میشد، ذکر میشد، وانگهی اینجا چیز ذکر نشده، اینجا یک چیزه و عام، چیزش سکره، آنکه حرام است اتخاذش از (ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ) چیه؟ فقط مسکره، بقیه اش چیه؟ (رِزْقًا حَسَنًا) بقیه زرقاً حسنه، یعنی اگر خوشاب بگیرید، سرکه بگیرید، شیره بگیرید یا بجوشانید آب انگور و آب خرما را که سفت تر بشه خراب نشه، اگر کشمش بگیرید خرمای خشک بگیرید و تمام این اگرها (رِزْقًا حَسَنًا) است.
پس (رِزْقًا حَسَنًا) شامل کل متخذات از ثمرات نخیل و أعناب است إلاّ (سَكَرًا).
خب این (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) [نحل: آیه ۶۷] یک مثلثی از نشانه های اراده رب العالمین در اینجا وجود دارد که بعداً باز بحث می کنیم.
بُعد اول دلیل بر وحدت اراده و دلیل بر اختیار مُرید این است که از آب انگور که آب انگور است سه چیز در میاد، دو چیز در میاد، یکی (رِزْقًا حَسَنًا) درمیاد یکی (سَكَرًا) هم حرام درمیاد و هم حلال درمیاد. این (لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
دو، آیت دوم، آیا شخصی که عاقل است و عقل را دوست دارد، این دوست دارد عقل زایل شود؟ نخیر، نه لقومٍ عُقلا، (لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) کسانی که عقل را به کار می بندند، این آیت دوم براشون هست که سکر بد است و (رِزْقًا حَسَنًا) خوب است، این از دو.
آیت سوم، آیت سوم برای کسانی که لایعقل فتوا می دهند به نجاست و حرمت یا حرمت و طهارت سکر (رِزْقًا حَسَنًا)، (رِزْقًا حَسَنًا) از جمله معتاد زیادی این است که آب انگور را می جوشانند و قبل از ثلثان شدن چون ثلثان که بشه، دو ثلثش رفت و شیره اش موند، ولکن آب انگور و مقداری بجوشانند که خراب نشه، این کار خوبی ست.
حالا در دهات ها و غیر دهات ها این کارو نمی کنن بر مبنای فتاوا است، اگر فتاوا جلوگیر نباشد از نظر رشد اقتصادی به جای اینکه شیره درست کنن خب آب انگور میجوشونن خوشاب درست میکنن یا قبل از خوشاب به جای اینکه دو ثلث بره یک ثلث میره، یه ربع میره، یه خمس میره، آب انگور مقداری غلیظ میشه و مقدار زیادی خواهد ماند.
بنابراین این رزق حسنه. از جمله عدم تعقل که (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) [نحل: آیه ۶۷] این است که کسانی فتوا می دهند و نظر می دهند که این رزق حسن که آب انگور و شیره خرمای ثلثان نشده است و باقی می ماند در اثر جوشاندن، این یا حرام است و نجس یا پاک و است و حرام و اگر ما تعقل کنیم و بر مبنای تعقل دقت قرآنی دقت کنیم همین که هم حلال است، هم پاک است و هم حلال. باز برمیگردیم.
(وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) [نحل: آیه ۶۷] سوال، آیا (تَتَّخِذُونَ) دلیل بر تجویز هست، دلیل بر تجویز نیست؟
حالا خطاب به کل مکلفینه، خطابی که به کل مکلفین است در اعمالی که می کنند، اگر انتقاد نشود، دلیل بر جواز کل اعمال مکلفین در این هست یا نه؟ نخیر نیست برای اینکه (تَتَّخِذُونَ) به معصومین که نفرموده، برگشتید در جزء مطلب، به عدول که نفرموده، این کاری که مردم می کنند، مسلمان، غیر مسلمان، یهود، نصرانی، مشرک، ملحد، این کاری که با ثمرات نخیل و أعناب می کنند، قسمتی (تَتَّخِذُونَ) (سَكَرًا) نمی خواد تجویز کنه، قسمتی هم (رِزْقًا حَسَنًا) منتها تجویز (رِزْقًا حَسَنًا)با لفظ (رِزْقًا حَسَنًا) است و تحریم مُسکر با لفظ سکر است و این در لفظ سکر و مسکر، ما دو بُعد عرض می شود که دلیل قطعی داریم بر امتش.
یک، بر خلاف آنچه گفته می شود در شرایع سابقه هم خمر حرام بوده، هم به دلیل آیات تورات و انجیل و هم به دلیل اتباع. چرا؟ آیا فرودگاه شریعت عقل است یا غیر عقل است؟ عقله. عقل مکلف است که فرودگاه و منزلگاه شریعت است و آیا چطور امکان دارد که جمع متناقض باشد که خداوند در شریعتی از شرایط ولو اولین شریعت که احکامش خیلی کمه، در شریعتی مثل آدم، در شریعتی از شرایط بسیار کم رنگ بسیار خفیف کم حکم، تجویز کند زوال عقل را؟
کسی که تجویز میکند زوال عقل را پس اعدام می کند حکم شریعت را، چون حکم شریعت فرودگاهش عقله، مثل اینکه کسانی طیاره ها و هواپیماهای زیادی بسازن اما فرودگاه نباشه، فرودگاه رو خراب کنن یا فرودگاه رو خراب کنن، هواپیما بیاد درب و داغون بشه یا فرودگاه نباشه، معنی ندارد که.
کسی که طیاره درست میکنه باید فرودگاهم درست کنه و إلّا نه طیاره نه فرودگاه یا فرودگاه درست کنه باید طیاره درست کنه.
بنابراین این غیر ممکن است عقلاً، بر مبنای کل عقول که شرع مقدسه الهی ولو خفیف تر و کمرنگ ترین و ابتدایی ترین شرع باشد، خمر را حلال یعنی ازاله عقل حلال، ازاله عقل را حلال کند و از اون طرفم بگد باید یعقل باشی، باید عقل محفوظ بشه. چرا؟ برای اینکه فرودگاه شریعت عقله. این دلیل عقلی ما بر حرمت شراب و در کل ادیانه.
و دلیل نقلی که عرض کردم، تکرار نمی کنیم، آیاتی از تورات چهارده آیه، آیاتی از انجیل چهار آیه، آیاتی از قرآن و اگر در تورات نسبت شرب خمر را نوشته اند به بعضی از انبیاء، به نوح، به لوط به کسی دیگر نسبت داده شده این به معنای جعله چرا؟ برای اینکه آنچه را بر خلاف عقل است بر خلاف فرودگاه بودن عقل است برای حکم شرع، آنچه خلاف است قطعاً این جعل است و قطعاً تحریفه.
اگر فرض کنید که بر مبنای عقل که اگرش صددرصده، اگر بر مبنای عقل و فطرت و علم و آیات آفاقی و أنفسی خدا یکی ست و در تورات هم آیه داریم خدا یکی ست، اگر عرض می شود اگر آیه داریم که خدا متعدد است، آیات تعدد خدا بدون مراجعه به سند میگیم که باطل است، چرا؟ چون بر خلاف فطرت است، برخلاف عقل است، برخلاف رسالت کل انبیاست.
و همچنین مبنای شرع که عقل است، اگر مبنای شرع را تجویز کند عرض می شود شریعت که شرع را که خراب کند، بنابراین آیت بیارد که نوح شراب خورد، لوط شراب خورد، معاذ الله با دخترش زنا کرد و بن عمون و عرض شود که موآب ازش درست شدند و سلیمان از زنازادگان است از این مزخرفاتی که در تورات جعل کرده اند، مزخرف بودنش رو ما در دو مبنا می فهمیم، یک مبنا قرآن کتاب مُهَیمن است و مبنای دوم این است که خود مطلب گواه است بر بطلانش و بر اینکه کذبه و تحرف شده است.
خب بنابراین این آیه استمرار حرمت شرب خمر است که در کل شرایع و شریعت موجوده که شریعت تورات و انجیل است عرض می شود که موجوده.
خب
(صحبت حضار) معذرت میخوام حاج آقا اینجا از جهت اینکه مستی حرام دانسته اینجا (يَعْقِلُونَ) میگه چون زایل کننده عقله، اما اگه به مقداری خورده بشه که مستی آورده نشه مستی همراش نباشه
این جواب دوم دارد، چون خمر دارای دو بُعده، یک خمری ست که سکر بالفعل میارد، خب این آیه و آیات دیگر بر این دلیل تحریم میشه و یک خمری که سکر بالفعل ندارد ولی ماده سکر است، حتی قطره ایش حرامه این سنت قطعیه است. سنت قطعیه بعد از تورات و بعد از انجیل با قرآن و بعد از قرآن سنت قطعیه اثبات میکند.
مثل قضیه شطرنج ها، شطرنج بعضیا سوال میکنن که اگر شطرنج عناد نیارد، بغضاء نیارد، چطوره؟ میگیم که اگر عناد و بغضا بیارد برمبنای آیه مائده حرامه، اگر عناد و بغضا نیارد حتی حب بر فرض محال هم بیاورد، به نص ادله متواتره تحریم شطرنج ما تابعیم چون بعضی وقتا حکمت آیه رو ما میدونیم، بعضی وقتا نمیدونیم.
مثلاً نماز صبح دو رکعته، چرا؟ با اینکه نماز صبح ثوابش بیشتره، اهمیت نماز صبح زیادتره، چطور دو رکعت ثوابش بیشتر از سه چهار رکعته؟ چه میدونیم چون حکمت رو نمی دونیم ما تسلیمیم.
بنابراین شرب خمر حتی قطره ای، حتی ذره ای از خمر عرض می شود حرامه. البته چیزیم داره، علت اعتباری هم داره، کسی که مقدار کمی از خمر را می آشامد، آیا به جای آب میخوره؟ به جای آب نیست، کسایی که خمر میخورن میگن خمر تلخه، چرا میخورن؟ پس این مقدمه است.
کسی که میخواد بره تو دریا یواش یواش میره، پاشو میزاره، کم کم میره جلو، کم کم میره جلو. پس کسی که چیزی را مصرف کند که او را به مستی بیاندازد این حرامه. این یه اعتباره اگه اعتبارم نباشد و این دلیل اعتباری قابل قبول نباشد، ما میگیم نصّ قطعی کتاباً و سنتاً بر حرمت خمره، ولو تخمیر و عرض می شود که اسکار بالفعل در کار نباشه.
(صحبت حضار) یهودیا مثلاً یه استکان و نصف استکان اونجور که خودشون نقل میکنن میگن یه اندازه ای میخورن که مست نشن، نه اینکه ابتدایی باشه ها، هر روز این کار رو میکنن
ببینید وقتی گفته شد شراب، خمر نه ها شراب، فارسی، شراب، مثلاً فرض کنید که اگه گفته شد، مال مردم حرام است، یک شاهی رو هم شامله، اگه گفته شد شراب کلاً حرام است یک قطرشم حرامه.
بله شراب در صورتی که مسکر باشد حرام تر است، ببینید، شراب که مسکر باشد حرام تر است دو بُعدی حرامه ولکن در صورتی که مسکر نباشد یک بُعدی حرامه به دلیل قعطی.
(صحبت حضار) دلیل قعطی میگه لِأنَّهُ
نخیر، نخیر، لِأنَّهُ دلیل اوله، لِأنَّهُ دلیل اوله، اون لِأنَّهُ دلیل اوله و دلیل دوم تواتر روایات است بر مبنای حرمت شراب که در فارسی میگیم، حرمت خمر چون یا خمر بالفعل است یا خمر بالشأن است.
اگر خمر بالفعل باشد، به دو بُعد حرام است که هم سُکر است و هم چیز دیگر و اما حرمتش به شان باشد به یک بُعد حرام است و این خمر فرق دارد با آب انگور.
ممکن است، پریروز یا دیروز عرض کردم، ممکن است کسی آب انگور بخورد زیاد و آبگوشتم بخورد چرب و تو آفتاب بخوابه و عرض شود که سُکر عارض بشه این حرام نیست، این به شأنش حرام است در بُعد خاص، اما خمر شأن نزدیکش حرامه، بالفعلش مقدار عادیه. به شأنش، شأن نزدیکش، اما شأن دور حرام نمی کند خوردن آب انگور و آبگوشت و تو آفتاب خوابیدن رو مگر اینکه موجب سُکر باشد. اگر موجب سکر باشد این شراب نیست ولکن حرام است، چون ایجاد سکر کرده.
خب (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا) [نحل: آیه ۶۷] خب این آیه نص است صددرصد در اینکه از ثمرات نخیل و اعناب دو گونه چیز می گیریم، یک گونه سکر است که مُسکر است، یک گونه (رِزْقًا حَسَنًا) است.
اگر مسکر و سکر هم رزق حسن بود چرا در مقابل قرار داد؟ مقابل قرار دادن سکر با رزق حسن این است که سکر رزق سیئه است و بقیه منطوجات رزق عرض می شود که حسنه است. رزق سیئه آیا حلال میشه؟ رزقه، خوراکیه ولی سیئه و رزق حسن آیا حرام میشه؟
بنابراین اگر آب انگور ثلثان نشده ای که مسکر نیست قطعاً انسان بخورد تقویت عقل پیدا میکند، این برخلاف عقل نیست که تحریم بشه؟ برخلاف عقل است. وانگهی چیزی که رزق حسن است به نص قرآن، آیا خداوند رزق حسن را به نظر ربوبیت خودش و مکلف بودن خودش میگه رزق حسنه، رزق حسن رو حرام میکنه؟ نخیر.
اگر رزق حسن حرام است رزق سیئه هم حرامه، پس کدام رزق حلاله؟ پس باید از گرسنگی مرد، از گرسنگی باید مرد.
(صحبت حضار) سکر قبلاً ذکر شده و رزقاً حسناً بعداً
بله، بله، همین طوره، باشه، چه قبل، چه بعد.
اگر (رِزْقًا حَسَنًا سَكَرًا)، (سَكَرًا رِزْقًا حَسَنًا) هر چی باشه مقابله هست یا نه؟ اگر مردمان فلان جا چنین اند و خوب، چنین یعنی غیر خوب دیگه، اگر چنین خوبه باید بگه خوب، مردمان قُم خوبند اگه خوبند، اما مردمان قم چنین اند و خوب، چنین اند و خوب، چنین حتماً خوب نیست، اگه چنین خوب بود چرا چنین میگه؟
در اینجام (سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا) سکر رزق حسن نیست، اگر سکر رزق حسن باشد، پس چرا مگه خدا حرف اضافه حرف زیادی میزنه؟ برای اینکه (تَتَّخِذُونَ وَرِزْقًا حَسَنًا) تماماً حسنه.
سوال دیگر، کسانی میان میگن که خدا در حال امتنانه، خداوند وقتی مطلبی رو می گوید و در حال امتنان است به رزق حسن امتنان میبره؟ آیا به رزق سیئه هم امتنان میذارد؟ آیا خداوند می فرماید که من یه شما زهرمار دادم و شربت دادم این شربت امتنانه اما زهرمارم امتنانه؟ خدا میگه من به شما نار دادم و جنت، جنت امتنانه نار هم امتنانه؟ اینا تأیید اشکالیه که ما جواب میدیم.
حالا اینطور بگه ما میخوایم تمام ثبوت و تمام راه هایی که اشکال کرده اند یا می کنند یا خواهند کرد، تمام به طور کلی بسته بشه الی یوم القیامه که کسی جواب نداشته باشه. کما اینکه در بعد فلسفی هم همین طوره
حالا (سَكَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا) میگد که (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ) داره منت میزاره، استدلال، (وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ) (تَتَّخِذُونَ) شما میگیرید خداوند این ثمرات نخیل رو درست کرده، انگور و خرما رو درست کردید که شما هم خودشو بخورید، هم از ثمراتش بخورید، ثمراتش یا سکر است یا (رِزْقًا حَسَنًا) (إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) [نحل: آیه ۶۷] جوابشه.
جوابش این است که اگر در حال امتنان بود، امتنان با زوال عقل درسته؟ آیا می شود که خداوند (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا) [آل عمران: آیه ۱۶۴] هم منت میذاره در بعثت رسول که طیاره هست، هم منت میزاره فرودگاه رو خراب کند. فرودگاه عرض می شود که طیاره رسالت عرض می شود که چیه؟ فرودگاهش عقله.
چطور می شود منت متناقض، مثل اینکه خدا منت میذاره، هم تو جهنم بری و هم تو بهشت هر دو منته، هم کتک بخورید هم ناز هر دو منته، هم گرسنگی بخورید هم سیر هر دو منته.
اینجام سکر که مُزیل عقل است عقلاً و خارجاً و کتاباً و سنتاً که فرودگاه شرع بر می دارد، آیا امکان دارد قابل امتنان باشه؟ اگر مورد امتنان باشد مسکر، پس بنابراین مقابل مسکر مورد چیه؟ مورد مزمته.
اگر سکر، سکر و مستی، این مورد امتنان است یعنی بی عقلی، بی عقلی مورد امتنان است، خداوند ماده بی عقلی که به شما داده و می خورید بی عقل میشید امتنان است، پس عقل داشتن خلاف امتنانه، پس شرع خلاف امتنانه. شرع که مظروف است و عقل که ظرف است پس این فنا شده است ظرف و مظروف در این مورد که امتنان است. بنابراین امتنان نیست.
ثانیاً از کجا می فهمیم امتنانه؟ از کجا (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ) داریم امتنانه، ولی نتیجه (مَنَّ اللَّهُ) که در کار نیست.
بنابراین فاتحه کل روایات متناقضه، شیعتاً و سنتاً و کل فتاوا، چه فتوای بر حرمت و نجاست، چه فتوای بر حرمت و طهارت و عرض می شود که این دو فتوا، فاتحه این فتاوا و روایت کلاً خوانده می شود طبق نصّ این آیه و اشاره ام کردیم که در تورات و انجیل که هیجده آیه در حرم شرب خمر است، اصلاً اشاره ای به عصیر عنبی قبل ثلثان ندارد.
وانگهی خود نظر اقتصادی، از نظر اقتصادی کسانی که انگور زیاد دارند و خرما زیاد دارند، آیا بهترین استفاده این است که فقط انگور را بخورند؟ خب همشو که نمی تونن بخورن، یه مقدار از انگور رو میخورن، یه مقدار میفروشه، فروشش و خوردنش یه چند روزی ست. بعد اونایی که یخچال نداشتن، اونایی یخچال دارن تو یخچال میتونن نگه دارن، مقدار درصد خیلی خیلی زیادتر، درصد اکثر انگور این است که تبدیل بشود به چیزی که میمانه.
حالا تبدیل به کشکش میشه، به شیره میشه، به خوشاب میشه، به سرکه میشه و تبدیل دم دست همه کس و همه کس عرض می شود که خاص کس، مورد استفاده، این آب انگور رو مقداری بجوشانند که خراب نشود. اگر آب انگور رو مقداری بجوشانند که خراب نشود، این بیشتر مورد استفاده است یا سرکه؟ همه نمی خورن یا شیره که مورد استفاده همه نیست؟ یا کشمش و مویز؟ اونی که مورد استفاده أعم است و أعم است شما با فتاوا از بین بردید یا نجس و حرام میدونید که مردم پرهیز کنن ازش یا اینکه حرام میدونید.
بنابراین در کل مواضیع عقلاً اقتصاداً کتاباً سنتاً توراتاً انجیلاً غیر سکر حرام نیست، بلکه حلاله، بلکه موجب مزید عقله.
آیا سکر که موجب زوال عقل است و مجال تعقل برای انسان نمی آورد، این عاقلانه است اما آب انگور ثلثان نشده ای که قابل خوردن است و استفاده کردن است و نیروی عقل و نیروی بدن رو قوی می کند، آنچه نیروی عقل و بدن را زیاد می کند این حرام است و آنچه نیرو ی عقل را می برد و بدن را مریض می کند اون حلال است؟ صدها حرف داریم که ما نمونه های مختلف (قطع سخن)