پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و سی و دوم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و آله طاهرین

در کل، عباد الله یا عبادات خصوصی دارند و یا عبادات عمومی، و در عبادات خصوصی و اختصاصی سر سلسله اون ها نماز است و بعد سایر عبادات.

و در عبادات عمومی کل سلب ها و ایجاب های مکلفان چه از نظر علمی، عقیدتی، اخلاقی، برونی و درونی، فردی و اجتماعی، بایستی عبادت الله باشد.

چنانکه در آیه پنجاه و ششم سوره ذاریات اصل و هدف خلقت را از دو نوع مخلوقات محوری، عبادت دانسته است. (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿٥٦﴾ مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ ﴿٥٧﴾ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ ﴿٥٨﴾ [ذاریات: آیات ۵۶ تا ۵۸]

و در این آیه بحث هایی ست که به طور مختصر و اشاره عرض می کنیم که مبدأ کل معرفت ها، عبودیت ها، تقواها، در کل ابعاد سلبی و ایجابی، درونی و برونی و فردی و اجتماعی ست.

(مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ) [ذاریات: آیه ۵۶] اول چرا فقط جن و انس در هدف عبادت اینجا به میان آمده اند؟ حال آنکه در بحث های گذشته، بر مبنای آیات مربوطه، کل جهان آفرینش، هر شیء از اشیاء در عالم و باید تکلیف رسمی در جن و انس و ملائکه است.

در هر دو صورت چرا (مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ) [ذاریات: آیه ۵۶] است نه مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ و الملائکه؟ و نه اضافه سایر موجودات که همگان عابد رب اند؟ این سوال اول.

سوال دوم، چرا جن بر انس مقدم است؟ حال آنکه انس نه تنها بر جن بلکه بر ملائکه هم مقدم است، چنانکه آیاتی از قبیل این آیه مبارکه (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) [تین: آیه ۴]، (أَحْسَنِ) در دو بُعد را از نظر تقویم کلی مقرر فرموده است.

(أَحْسَنِ) در استعداد و شأنیت و (أَحْسَنِ) در فعلیت. گر چه (أَحْسَنِ) در فعلیت کم است از نظر عدد ولکن (أَحْسَنِ) در استعداد کلیت دارد. حتی شمرها و یزیدها هم در بعد استعداد أحسنیت، در جهات کمالی بر ملائکه هم مقدم اند. إلّا اینکه در بُعد فعلیت و انجام واقی و خارجی البته بسیار کمتر اند.

این یک، این دو سوال، سوال سوم (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶] مگر عبادت بدون معرفت امکان دارد؟ اگر غرض اول و اخیر و یا غرض اصلی از آفرینش جن و انس عبادت است، پس چرا معرفت به میان نیامده؟ اول معرفت است، بعد عبادت است، بعد مراحل بعدی معرفتی، در نتیجه عبادت.

به این سه سوال ما مختصر می کنیم مطلب را تفسیرش در جای خودش.

جواب از سوال، اول چرا فقط جن و انس اند؟ زیرا ملائکه کلاً عابد رب اند. هدف از خلقت ملائکه عبادت است که هم شأنیت دارد و هم فعلیت دارد صددرصد. ملائکه هرگز تخلفی از عبادت خدا نمی کنند بلکه هر کدام در شأن وظیفه خودشان مشغول اند بدون تخلف، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْل و يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ) [الأنبیاء: آیه ۲۷].

اینجا بحث راجع به مکلفینی ست که احیاناً درشون تخلف هست. این آیه به این ها تذکر میده که اصل خلقت شما برای عبادته، اما فرشتگان در جایاجای قرآن، به عنوان عصمت مطلقه معرفی شده اند و هرگز گناهی نه درونی و نه برونی در پیشگاه حق سبحان الله تعالی ندارند.

خب، سوال دوم و چرا فقط جن و انس به میان آمده اند از میان خطاکاران، هم ثواب کاران و هم خطاکاران؟ جواب، جواب این است که بحث در این آیه راجع به مکلفین رسمی ست و مکلفان رسمی غیر معصوم در کل جهان آفرینش فقط جن و انس اند.

اما حیوانات، نباتات، جمادات، مکلفند ولی مکلفان غیر رسمی و تخلفشان نیز از جن و انس کمتر است. هم تخلفشون در اون عبادت غیر رسمی واقعی اختیاری عن شعورٍ، از جن و انس کمتر است و هم عابد رسمی نیستند.

سوال سوم، چرا جن بر انس مقدم اند؟ و حال آنکه آیاتی از قبیل (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) [تین: آیه ۴] تقویم انسان را هم از نظر شأنی کلاً و هم از نظر فعلی بعضاً (أَحْسَنِ) مطلق دانسته حتی بر ملائکه رجحان دارند در بُعد شأنی که کلیت دارد و در بُعد فعلی هم که معصومین انسان از معصومین ملائکه عصمتشون بالاتر و والاتر است.

جواب، تقدم جن بر انس یا تقدم هر کسی بر هر کسی، دلیل بر فضیلت نیست. احیاناً دلیل بر مفضولیت است، احیاناً دلیل بر فضیلت است، احیاناً برابر اند. چون آیاتی متعدد نص است در اینکه انسان ها نه تنها بر جن، بلکه بر ملائکه هم مقدم اند، بنابراین این تقدم لفظی جن بر انس، تقدم مقامی، تقدم شأنی و استعدادی و فعلیت نیست.

پس چیست؟ چون تخلف در جن بیشتر است از انس کمّاً و تخلف انس از جن بیشتر است کیفاً. کمیت اجنه، شیاطینشون، عاصینشون، گناه کارانشون بیشتر است از انسان، یعنی درصد متخلفین و عاصین و کافرین و ملحدین و مشرکین جن از درصد همه این ها در انس بیشتر است.

به عللی از جمله اکثریت جن است نسبت به انس. (لَقَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ) [انعام: آیه ۱۲۸] آیه دارد (لَقَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ)، استکثر من الانس دو بُعد دارد. یکی استکثار خودی ست و یکی استکثار غیری. استکثار خودی یعنی جن بیشتر از انس است.

کما اینکه (وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ) [حجر: آیه ۲۷] هم پیشتر از انسان و انسان ها آفریده شده و هم تعدادشون بیشتر است، هم عصیانشون از نظر کمّی بیشتر است، اما انس هم تعدادشون کمتر است، هم خلقتشون بعد از جن  است و هم از نظر کیفی بیشتر است.

از نظر کمّی کمتره، از نظر کمّی تخلف انسان ها کمتر است از انس به جهاتی که عرض کردیم، ولکن از نظر کیفی بیشتر است. به ادله ای از جمله آیه آخر سوره احزاب که (وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) [الاحزاب: آیه ۷۲].

در مقابل ظلوم بودن و جهول بودن انسان، گویی سایر مکلفان اصلاً ظلمی ندارند، جهلی ندراند، و حال آنکه ظلوم، ظالم و جاهل هستند، ظالم و جاهل نه تنها در میان اجنه، در میان حیواناتم ظالم هست، حتی در میان نباتات هم، ظالم هست.

خب بنابراین تقدم جن بر انس، به حسب کثراتی ست. کثرت افرادشون، کثرت گناهانشون از نظر کمّی و تقدم خلقتشون.

خب سوال دیگر، آیا اگر هدف، هدف اصلی از خلقت این دو قسم مکلفان رسمی عبادت است، پس معرفت کجاست؟ مگر معرفت الماء که مقتضی عبادت الماست، تقدم ندارد بر عبادت، پس چرا اینجا حصره؟

(وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿٥٦﴾ مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ ﴿٥٧﴾ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ ﴿٥٨﴾ [ذاریات: آیات ۵۶ تا ۵۸] چرا؟ برای چی؟‌

برای اینکه، نکته اینجاست که عبادت یعنی چی؟ آیا معرفت الله عبادت است یا عصیان است یا نه عباد است و نه عصیان؟ معرفت الله نقطه درخشان نخستین عبادت است، در چند جهت، یک جهت اینکه تا معرفتی نباشد عبادتی نیست.

دوم اینکه معرفت هم مقدمه عبادت است هم نتیجه عبادت، (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹] این عبادت بین دو مرحله است. مرحله قبلی معرفت، تا معرفتی نباشد عبادتی نیست، مرحله بعدی یقین که بُعد قوی معرفت است و چون خدا حد ندارد، یقین و معرفت به خدا هم حد ندارد و بارها عرض کردیم که این مثلث ترسیم می کند هندسه وجودی مکلفان رسمی را اعم از انسان ها که برترند، ملائکه بعد و جن هم مرحله سوم.

بنابراین (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶] عبادت معرفت، عبادت علم، عبادت عقیده، عبادت اخلاق، عبادت عمل، فردی، اجتماعی، عبادت در عبادت رسمی، عبادت سلبی ایجابی،‌ عبادت ایجابی انجام واجبات، انجام مستحبات، عبادت سلبی ترک محرمات، ترک مرجوحات، حتی مباحات هم به عنوان اباحه انجام شود عبادته.

اگر مباحی را چون خدا مباح قرار داده، نه واجب، نه مستحب، نه محرم، نه مرجوح، چون خدا این را مباح قرار داده است من یا فعل انجام میدم یا ترک،‌ فعلش عبادت است، ترکش عبادت ایست، چون فعل و ترکش به صورت موازات و برابر به اراده رب العالمین است.

بنابراین احکام خمسه عبادت است. عبادت تنها ایجابی نیست، عبادت سلبی، عبادت ایجابی،‌ سلبی ایجابی واجب، سلبی ایجابی راجح، تنها عرض می شود که عبادت ایجابی عملی نیست. بنابراین (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶].

سوال ، آیا از عبادت کل عابدان، مخصوصاً جن و انس که سر لوحه عابدان رسمی هستند، نفعی عاید رب است؟ جواب، ما در مثلثی تفکر می کنیم. عبادت یعنی طاعت بعد از معرفت. معرفت، طاعت، خضوع، تواضع، انجام دستور،‌ انجام اشارات.

حالا این در مثلثی ست،‌ یا شخص معبود از عبادت منتفع است یا شخص عابد تنها از عبادت منتفع است یا هر دو. حق سبحانه تعالی از عبادت منتفع نیست بلکه نفع رساننده است.

مثال،‌ اگر استادی که عالم است به وجه کامل و شاگردی که هیچ از علم ندارد، اگر این استاد نه پول میگیرد، نه باریکلا میخواد، مثال البته، نه باریکلا میخواد نه پول می گیرد، تعلیم می کند به شاگرد، هیچ کسم نمی داند، به شاگردم میگه تو به کسی نگو، آیا این معلم بودن براش نافع است؟ نه متعلم به او باریکلا میگه، نه پول میده، نه فرض کنید احترام میذاره، نه چیزای دیگه، اینجا معلم منتفع نیست بلکه معلم نافع است.

بله، گاه معلم هم نافع است هم منتفع است. نافع است که تعلیم می کند، منتفع است که ترقی در علمش و گرفتن پولش و احترامش و در میان مردم محترم بودنش. ولکن حق سبحانه تعالی (مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ) [ذاریات: آیه ۵۷] نه رزق از اونا میخوام، نه اطعام میخوام.

اولاً خدا طعام خورنده نیست، نه طعام روح که روح ندارد، نه طعام جسم که جسم ندارد، در لا جسم و لا روح هم فقیر نیست (يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ) [فاطر: آیه ۱۵] (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ) [فاطر: آیه ۱۶].

و لذا تعبیر رو عرض می کنیم (قطع صدا)

بعد نفرمود، خب لأعبد مختصرتره ولی از نظر معنا (لِيَعْبُدُونِ) أصحّه چرا‌؟‌ برای اینکه اگر ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لاُعبد  بود محور در دو بُعد خدا بود. یک بُعد عبادت شدن دیگر وصول بهره و نتیجه عبادت به خدا. اُعبد اینه. (إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶] اُعبد فعل مجهول است، بر او دو حق است و عابد مجهوله.

ولکن (لِيَعْبُدُونِ) فعل عابدهاست و معبود مجهوله. بنابراین (إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶] یعنی برای اینکه، این ها این جن و انس، به اختیارشون، معرفتشون، و راجح ها مرجوح ها رو و مرجوح، (مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ) [ذاریات: آیه ۵۷].

عرض می شود که  اگر کل جهان وجود ابوجهل و ابولهب و شیطان گردند، هرگز گزندی به الوهیت و ربوبیت حق سبحانه و تعالی وارد نمیشه و اگر کل جهان هستی محمد بن عبدلله صلوات الله علیه بشوند مقامش بالاتر نمی رود.

بله این ها عصیان، ضررش راجع به عاصی ست، عبادت نفعش راجع به عابد است. برای اینکه خدا مطلقه است و غیر خدا غیر مطلق اند. مطلق نه در علمش، نه در قدرتش، نه در رحمت رحمانیش، نه در رحمت رحیمیش، در انعامش، در رازقیتش، اشتباه ندارد، خیانت ندارد، ظلم ندارد، جنایت ندارد، قصور ندارد، تقصیر ندارد.

ولکن غیر مطلق، غیر مطلق ها یا قصوراً یا تقصیراً تمام تخلفات درشون هست. بنابراین آیا مقتضای ربانیت رحمانی و رحیمی حق سبحانه و تعالی این است که اینا رو خلق کنه به حال خودشون بگذاره؟ نخیر، اگر خلق کند و به حال خودشون بگذارد این جنایت است.

کما اینکه (وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] در تولید اولاد. دو تعبیر در قرآن آمده (وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ) [بقره: آیه ۲۲۳] یعنی برای نفس های عاقلانه ایمانیه خودتون در مثلثی، فرزند درست کنید. پدر و مادر، فرزند و دیگران.

اگر فرزندی رو تولید می کنید که یا کفر و یا فسق و یا چنین چنان است یا محیط جوری ست که نمی شود تربیت صحیح شود، اصلاً (قَدِّمُوا) در اینجا نیست. در اینجا قدموست،‌ (قَدِّمُوا) نیست، در اینجا ترک است و فعل نیست. این مثال بود.

حق سبحانه و تعالی که عالم رو خلق کرده (خَلَقْتُ الخلَقَ لکی اُعبد، لکی اُعرف) (لکی اعرف و لکی اُعبد) حالا طبق این آیه وَ (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶] این عبادت عابدش،‌ خلق اند، عابدش جن و انس اند،‌ نتیجه شایسته عبادتم خود جن و انس اند،‌ نتیجه شایسته به الله برنمیگرده،‌ چون هُوَ الغَنِیّ الحَقِّ مُطلَق.

غنای مطلق است،‌ در اون هنگام و ناهنگام،‌ در اون هنگام و قبل از هنگام که خدا هیچ موجودی و خلق نکرده بود رب بود. الله بود. همه چیز که هست بود. در مثلث زمان و در مثلث دوران،‌ قبل از آفرینش،‌ پس از آفرینش،‌ پس از قیامت،‌ خدا تغییری در ذاتش،‌ در صفاتش،‌ در افعالش،‌ در حین خلقت حاصل نمی گردد.

بنابراین (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶] (مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ) [ذاریات: آیه ۵۷]  بنابراین (قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ) [حجرات: آیه ۱۷].

منت گذاشتن به پیغمبر که ما مسلمون شدیم چنین،‌ حالا منت نداره،‌ اگر شما سفره ای پهن کردی،‌ غذاهای رنگارنگ،‌ به گرسنگان فقرایی دادی،‌ بخورند،‌ خوب شد ما خوردیم،‌ منت بذاریم. منت به عکسه.

شما که درونتان،‌ برونتان،‌ جسمتان،‌ روحتان،‌ عقلتان،‌ همش فقیر الی الله است،‌ دریافت کننده است،‌ اون رزق الله است،‌ اگر خدای متعال شما را در علوّ کمال قرار میخواد بدهد،‌ در علوّ کمال بر حسب طاعت و عبادت،‌ این منت داره؟

(بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ) [حجرات: آیه ۱۷] تازه خدا میگه (يَمُنُّ عَلَيْكُمْ) در هیچی منت نذاشته،‌ خدا فقط در بُعد اعلای مقام روحی انسانی که تبعیت از وحی است منت گذاشته. (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ) [آل عمران: آیه ۱۶۴] (مَنَّ اللَّهُ) بارون، (مَنَّ اللَّهُ) گندم،‌ (مَنَّ اللَّهُ) در بُعد، ابعاد جسمانی هرگز منت نذاشته،‌ (لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ) [آل عمران: آیه ۱۶۴].

با اینکه همش منته ولی منت نمیذاره، چرا منت میگه؟ این منت زیاده رحمت است، زیاده عنایت است و این زایده رحمت و عنایت مقتضی این است که ما همیشه در برابر حق شاکر باشیم، خاضع باشیم، متواضع بشیم، همیشه خود را بدهکار بدونیم نه طلبکار. کسانی هستند که اگر نماز شب می خوانند خود را طلبکار می دانند، نماز شب و چین و چنان و خود را طلبکار می دانند.

خب عرض می شود که بنابراین، مطلب دوم که قبلاً هم عرض کردم این است که این (إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶]   غرض غایی از خلقت، غرض غایی اجباری نیست، غرض غایی اختیاری ست. غرض غایی اختیاری از خلقت جن و انس عبادت است ولو کم عبادت کنند.

پس این اعتراض وارد نمیشه. پس هدف خدا گم میشه در جن و انسی که تخلف دارند، کافر اند، مشرک اند، ملحد اند، عاصی اند، تخلف میشه، تخلف از اراده نیست، تخلف از هدفه، هدف اختیاری ست، هدف اجباری نیست.

خداوند در هندسه وجود جن و انس ترسیم کرده است اختیاراً، شأناً، استعداداً که (إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) [ذاریات: آیه ۵۶]. پس اگر عبادت درصدش کم باشد، این تخلف از اراده تکوینی خدا نیست، بلکه از اراده تشریعی.

تخلف از اراده تکوینی خدا مهال است. ولکن تخلف از اراده تشریعی ست. تشریع کرده است و این تشریع عرض می شود که  تکوین اجباری عبادت نیست. بله فرق نمیکنه ولکن تکوین اجباری عبادت نیست. و عبادت که مقدمش معرفت است، خودش عبادت است و بقیه هم که آیه مبارکه (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹].

حالا در کل قرآن، خدای متعال تعبیراتی از عبادت خودش دارد. ذکر الله،‌ تسبیح الله،‌ تحمید لله،‌ الرکوع لله،‌ السجود لله، الصلاة لله، الحج  و همه چی الهی. و اینکه میگیم عبادت عرض کردیم، مشروحاً عرض می کنیم، عبادت فقط رکوع و سجود و وضو و حج نیست، بلکه تجارت، اقتصاد، زراعت،‌ عمل، عملگی حمالی، بنایی،‌ وزارت،‌ رهبری همه عبادتشه.

اگر تو در خود نمیبینی در ریاست جمهوری عابد رب نباشی برو گمشو،‌ اگر تو در خود نمیبینی اگر رهبر باشی رهبُر میشی، بجای رهبری رهبُر میشوی باید برو گمشو.

امیر المومنین علیه السلام وقتی که این آیه رو پیغمبر بزگوار خوندن که وجعلوا خُلَفَاءَ الْأَرْضِ (أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ) [نمل: آیه ۶۲].

عرض کرد رسول الله خدا میگه (وَيَجْعَلُكُمْ) این کُم کی ان؟ فرمود مثل تو یا علی،‌ حضرت غش کرد،. علی با اون علوّ عصمت،‌ با اون مقام که فوق عدالت بود،‌ فوق فضیلت بود،‌ غش کرد،‌ چون مقام انسان رو معمولاً کر و کور می کند،‌ مقام انسان رو منحرف می کند،‌ در حال عادی انسان ها نوعاً منحرف اند.

اگر مقامی،‌ میزی،‌ صندلی،‌ عنوانی،‌ تشکیلاتی،‌ بعد از اینکه به هوش آمد عرض کرد یا رسول الله چنین است؟ فرمود نه مثل تو نه،‌ (ولکن الله یُأیدک)  خدا تو رو تأیید میکنه،‌ تأیید درونی به عصمت،‌ در بُعد عصمت بشری و در بُعد عصمت ربانی و تأیید برونی عصمت فوقی ست.

خب، عرض می شود که بنابراین عبّاد رب که عبّاد رسمی رب اند،‌ ملائکه جای خود،‌ انسان ها و جن باید در تمام حالت ذکر الله باشند،‌ تسبیح الله باشند، حمد الله باشند. در تمام حالات راکع باشند و ساجد باشند،‌ نه رکوع جسمانی فقط،‌ نه سجده جسمانی فقط،‌ رکوع از نظر معرفتی،‌ از نظر اخلاقی،‌ از نظر عقیدتی،‌ علمی و از نظر عرض می شود که  نظرات باطنی مهم است که راکع باشند و ساجد باشند.

حالا در قرآن شریف هر چیزی که زیاد تکرار شه، معلوم میشه زیاد مهمه، اگر کم تکرار شه اهمیتش کمتره. اگر واجبی در قرآن صد مرتبه تکرار شه،‌ خب درجش بالاتره،‌ اگر پنجاه مرتبه درجش کمتره.

کما اینکه در اشخاص و در کائنات لفظ الله در قرآن حدود سه هزار مرتبه است،‌ دو هزار و پونصد و چند مرتبه. لفظ رسول کمتر است،‌ لفظ نبی کمتر است،‌ اولی العظم کمتر است.

در میان گناهان گناهی که زیاد در قرآن تکرار شده از کبائره،‌ مخصوصاً وعده نار بهش میده،‌ میگه گناهی که کم شده یکجا دو جا،‌ یک جا هم با اشاره،‌ این گناه معلوم می شود گناه صغیره هست.

حالا در قرآن شریف ما دیدیم دوازده جا لفظ رکوع آمده، ولکن سجود، مسجد،‌ ساجد،‌ مسجد نود جا آمده،‌ نود جا تقریباً هشت برابر دوازده جاست و لذا تأیید می شود که رکوع مقدمه عبادت صددرصد خالص است جسماً که روی زمین افتادن و روحاً که خاک مال شدن و ناچیز دانستن خود در برابر حضرت حق است.

این سیزده مرتبه،‌ البته این دوازده مرتبه،‌ تازه بعضیاش مقدمه سجوده،‌ مثلاً عرض می شود که رکوع، (وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ) [مرسلات: آیه ۴۸] مرسلات، چهل و هشت، به کیا؟ به کفار.

رکوع دراینجا چیه؟ رکوع آیا خضوع ‌رکوعی معمولی ماست یا سجود است یا هر دو؟ نخیر، ‌رکوع صرف خضوع است. اینایی که تخلف می کنند از معرفت الله و عبادت الله و طاعت الله،‌ اصلاً حاضر نیستند در برابر حق هیچ خضوعی کنند فلذا نفرمود که وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اسجدوا. کسی که اصلاً (قطع صدا) الذین آمنوا است(قطع صدا)

در اینجام کسانی که به عکس اصلاً منکر الله اند یا ملحد اند یا مشرک اند اصلاً متواضع در برابر حق نیستند، به این ها حداقل تواضع رو باید گفت، حداقل تواضع امام الله ‌رکوع است، حداکثرش سجوده.

بنابراین این (ارْكَعُوا) [مرسلات: آیه ۴۸] أعم است از ‌رکوع رسمی، ‌رکوع غیر رسمی و شامل سجود نیست، برای اینکه اینا هنوز راکع نیستند. هنوز مرحله اولی و نقطه نخستین خضوع ندارند یا اینکه فرض کنید در جاهای دیگر که ‌رکوع تنها ذکر شده است فقط از برای صلاته.

سوره بقره آیه چهل و سه (وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقره: آیه ۴۳] که از آیاتیه که دلالت بر وجوب نماز جماعت دارد. نفرموده مَعَ الساجدین، چون سجده در نماز است و در غیر نماز، سجده در نماز واجب است، در غیر نماز هم واجب احیانی ست احیاناً، مثل خوندن شنیدن آیات سجده یا نزد سجده یا غیر.

ولکن ‌رکوع در غیر نماز نیست. بنابراین (وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقره: آیه ۴۳] یعنی با نمازگزاران نماز کنید که جماعته. آیه دیگر سوره حج آیه هفتاد و هفت ترجمه می کنم که سجده واجب نباشه، (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [حج: آیه ۷۷] ‌رکوع کنید و عبادت کنید و سجده کنید حق را و عبادت کنید حق را.

ببینید اول ‌رکوعه، بعد سجده است، بعد عبادته. ‌رکوع مرحله اولی ست، سجود مرحله دوم، ‌رکوع قبل از سجود آمده یا در آیه چهل و سه سوره آل عمران (يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ) [آل عمران: آیه ۴۳] سجود مقدمه است، چرا؟ برای چی سجود مقدمه؟ چون سجود اشرف از ‌رکوعه، گاه ‌رکوع مقدم است نه از برای اشرفیت برای اینکه مقدمه است، گاه سجود مقدمه است چون سجود اشرف است از ‌رکوع (وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ) [آل عمران: آیه ۴۳] و همچنین آیات دیگر.

(صحبت حضار)

سجده نمازه، سجده نمازه.

و اما سجود، در سجود که ما نود آیه در قرآن داریم با سیق مختلفه، بیست و دو تاش مسجده، شیش تاش مساجده، میشه بیست و هشت، این بیست و هشت که از نود کم بشه میشه شصت و دو، پس شصت و دو مرتبه بیان سجده است، امر به سجده است یا نهی از سجده غیر الله است یا امر به سجده الله است.

خب، اینجا مساجد در قرآن شریف، مسجد بیست و هشت مرتبه عرض کردیم که ذکر شده، احکام مساجد از اینجا شروع میشه.

حالا، در مساجد احکام خاصی ست. اصولاً این مقدمه عرض کنم تا بعد مؤخرش رو بعداً بگیم. ببینید برای کارهایی که ما انجام می دهیم، خانه ای داریم، مکان هایی داریم، تشکیلاتی، در خانه ای که چند اتاق است، همه اتاق ها برای کار نیست، اتاق خواب است، اتاق غذاخوری ست، اتاق مهمان داری ست، (علیکم السلام) اتاق استراحت است، (علیکم السلام و رحمت الله) این اتاق ها با هم فرق میکنه.

چطور شما در خانتون هر اتاقی را مخصوص کار معینی قرار می دهید و این اهمیت کاره،‌ چون این کار اهمیت دارد، برای اهمیتش باید در جایی که مناسب اون کار است، اتاق خواب ساکت، اتاق غذا وسایل غذا، اتاق جلسه وسایل جلسه.

حالا نماز که أهم افعال مکلفین رسمی و غیر رسمی ست، جای خاص نداره؟ جای خاص داره. فلذا قرآن تعبیر مساجد میکنه.

همانطور که نماز مقدماتی دارد، مؤخراتی دارد، شرایط دارد، همانطور، مساجدم همینطوره، مساجده الله هم احتراماتی دارند در نفیش تحریم، در اثباتش وجوب، در استحبابش، در مرجوحیتش، در عرض می شود که اباحه اش.

آیاتی در مساجد است از جمله این است که (إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ) [توبه: آیه ۱۸] (يَعْمُرُ) چیه؟ عمران چیه؟ عمران ساختمان است فقط؟ نخیر، اگر ساختمان مراد بود، پس نباید که با عمله مشرک بگیریم مسجد بسازیم، (يَعْمُرُ) چیه؟ یبنی که نیست، اگر إنَّما یبنی بود، بنای خشت و گل مسجد بود، (يَعْمُرُ) عمران آبادیه.

آبادی عمدهِ اصلیِ محوریِ مساجد الله این است که جایگاهی که جای نماز است، انسان آباد کند از نمازخون ها، تعلیم نماز، بحث نماز، فکر نماز، تربیت نمازی.

ولذا (إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ) [توبه: آیه ۱۸] کسی که مومن بالله است، عمران به معنای مساجد دارد، بله ما عمران ظاهری رو منکر نیستیم، کسی که منکر مساجد الله است، منکر سجده لله است، منکر الله است، منکر بالله است، این رو هم از برای سازمان مادی مسجد نباید استخدام کنید.

ولکن عمده کدامه؟ عمده عمرانه، (إِنَّمَا) حصره، منحصراً عمران مساجد الله، برای اینکه ربانی هستند، ایمان دارند، ایمان یوم آخر دارند، ایمان به الله دارند قبلاً، ایمان یوم الآخر دارند، اگر ایمان نداشته باشد، بنابراین (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ) [بقره: آیه ۱۱۴] أن ترفع، در ذکر اسمه. (35:22)

ترفع در ذکر اسمه،‌ یا أهمش در ذکر اسمه، نه اینکه ترفع فقط ساختمان بالا، ساختمان بلند و ساختمانی که دارای زینت است و جلب توجه می کند برای مساجد مناسب نیست اصلاً. مساجد باید جایی باشه که جلب توجه نکند به غیر الله، جلب توجه به غیر نیت خالصه عبادت الله نداشته باشد.

برای فردا اگر زنده موندیم آیات مساجد الله با شرایط و خصوصیاتش رو از خود قرآن استفاده خواهیم کرد.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اللهم صل علی محمد و آل محمد