جلسه صد و سی و سوم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

تتمه ای مختصر راجع به سجده و مسجد و مساجد.

سجده در نماز خصوصاً چند امتیاز دارد در ‌رکوع و قیام و تشهد و سلام و سایر ارکان و غیر ارکان از واجبات نماز. اولاً جریان خودی سجده، که در دو بُعد امتیاز دارد بر سایر ارکان، بُعد ظاهری که پیشانی بر خاک نهادن و بُعد باطنی که نهایت تذلل است در محضر حضرت حق سبحانه و تعالی.

سوم خصوصیت سجده این است که در هر رکعتی ما یک ‌رکوع داریم، یک قیام داریم، ولکن دو سجده. بُعد سوم، چهارم این است که در قرآن لفظ سجده با مشتقاتش ۹۰ مرتبه یاد شده و بُعد پنجم این است که جایگاه های نماز مساجد است، مقامات که جمع قیام باشد نیست.

مراکع که جمع ‌رکوع باشد نیست، مشاهد که جمع شهود و تشهد باشد نیست و سایر ارکان نماز، گر چه ارکان نماز است یعنی در پنج رکن، منهای سجده که چهار رکن است، چهار رکن دیگر، اسم مکان خود را به خود نگرفته،‌ فقط مساجد است، مسجد مساجد، مسجد در بیست و دو جای قرآن و مساجد در بیست و چهار جای قرآن ذکر شده.

و این اهمیت پنجم است از برای سجده که مکان خاص نماز را مساجد نامیده است قرآن شریف در بیست و دو آیه، اما سایر الفاظ هرگز جمع بسته یا مفرد از برای صلاة نیست.

نخست به وجهٍ عام ذکر الله است و بعداً صلاة است و بعداً مسجد است و بعداً بیت الله است. بیت الله فقط در وجه خاص، کعبه مکرمه مسجد الحرام است و در وجه عام بیوت الله، همان مساجد الله است که جایگاه نماز است.

در قرآن مسجد داریم ولکن مِسجد و مسجَد نداریم، مسجِد مفعِل است مکان سجده، مسجَد مفعَل است زمان سجده و مِسجَد اسم آلت است یعنی وسیله سجده.

ولی آیاتی که لفظ مساجد دارد مخصوصاً (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) [جن: آیه ۱۸] این جمع، هم جمع مسجد است به طریق مسلم چون مسجد در قرآنه، مِسجَد نیست، مَسجَدم نیست، هم جمع مسجدست، هم جمع مسجَد است، هم جمع مِسجَد.

چنانکه امام نهم علیه السلام در برابر یحیی بن عکسم و در برابر دیگران استدلال به این آیه فرمود (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) [جن: آیه ۱۸] اختلاف بود که دست دزد از کجا بریده شود؟ انگشتان است یا از مچ است یا بالاترست یا بالاتر؟

امام بعد از مقدماتی فرمود که من به این آیه استدلال میکنم که فقط انگشتان است چون (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) [جن: آیه ۱۸]، (أَنَّ الْمَسَاجِدَ) اگر در بین جمع های سه گانه، جمع مِسجَد نباشد نمیشه استدلال کرد، برای اینکه اگر مساجد فقط جمع مسجد باشد، خب مسجد جایگاه سجده است، جایگاه سجود زمین است و کاری به انسان ندارد و همچنین اگر جمع مَسجَد باشد زمان است، زمان هم کاری به بریدن دست ندارد، حد دست ندارد.

پس مساجد هم جمع مسجد است، هم جمع مسجَد است، هم جمع مِسجَد، اینجا امام علیه السلام به اطلاق مساجد استناد کرده که جمع مِسجد هم است، مفعَل یعنی وسیله و آلت سجده.

آلت سجده در انسان هفت جاست، پیشانیست، دو کف دست است، دو نوک انگشت پاست، دو زانو، پس از جمله مساجد هفت گانه که جمع مِسجَد است، وسیله سجده است، دست هاست.

بنابراین دست های دزد را از بالا نباید برید بلکه چهار انگشته، چون چار انگشت محور مِسجَد در سجده نیست، بلکه کف دسته. اگر کف دست رو به زمین بزنید انگشت بالا باشد یا پایین باشد مطلبی نیست، ولی البته انگشت هم روی زمین باشد بهتره.

ولکن کف دست، پس استدلال امام علیه السلام به این آیه که کف دست را نباید ببرید، چون کف دست از مِسجَدها و از وسیله های سجده هفت گانه است.

خب عرض می شود که راجع به مساجد آیات متعددی داریم. عرض کنم که خود مسجد که مکان سجده است و مساجد هم به عنوان این احتمال قطعی که مکان های سجده است که زمین های پاک و پاکیزه است با شرایطی که در فقه اصغر ذکر شده است، این مساجد مقدماتی براش مذکور است.

از جمله در سجدتین، عرض کردیم یکی از امتیازات سجده بر سایر ارکان نماز این است که در هر قیامی دو سجده است، در هر قیام و رکوعی دو سجده است،‌ دو قیام دو سجده ندارد، بلکه دو قیام چهار سجده دارد، هر قیامی دو سجده، هر ‌رکوعی دو سجده و تشهدم که بعد از دو سجده است و سلام بعد از دو سجده است.

و این دو سجده هر دو با هم رکن اصلی هست،‌ یکی رکن نیست و حساب های مختلفی دارد از جمله اینکه این دو سجده ترسیم کننده آیه مبارکه است که (مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى) [طه: آیه ۵۵].

(مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ) برداشتن پیشانی ست در سجده اول، از زمین شما را آفریدیم (وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ) به سجده دوم می رود که اعاده است، اعاده به خاک است که مرگ است، (وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى) مرحله دیگر در رستاخیز شما را از زمین که در آن زمین مردید، از زمین برمی گردانیم.

این هم از امتیازات تعدد سجده است. پس تعدد سجده هم امتیاز عمق ظاهری و عمق باطنی سجده است از نظر ارکان و هم ترسیم کننده این مطلب معادی ست که (مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى) [طه: آیه ۵۵].

حالا در باب سجده آیاتی ست که در باب مساجد و سجده آیاتی ست که فعلاً عبور مجمل می کنیم و مرور مختصر، بعد به عنوان تفصیل بعضی آیات، مثلاً (وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ) [بقره: آیه ۱۱۴] که ذکر اسم خدا در مساجد محور است.

(وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ) [بقره: آیه ۱۸۷] (مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ شَاهِدِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ) [توبه: آیه ۱۷] (إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ) [توبه: آیه ۱۸].

(صحبت حضار) آدرس ها؟

آدرس ها عرض می شود که (مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ) نه هیفده، (إِنَّمَا يَعْمُرُ) نه هیجده، (وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا) [حج: آیه ۴۰] حج چهل، (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا) [جن: آیه ۱۸] جن هیجده.

خب حالا این مساجد که در جمعاً در شش آیه و مفرداً در بیست و دو آیه آمده است، این ها از امتیازات پنجگانه سجده است که جایگاه نماز هم به عنوان مسجد و مساجده.

حالا مسجد که سجده گاه است دارای چند بُعده. بُعد عام، بُعد خاص، بُعد اخص. بُعد اخص سجده در صلاة است و در مسجد، صلاة که عبادت خاص است و مسجد جایگاه خاص سجده و بُعد اعمش، الکون کله مساجد الله، تمام عالم امکان جایگاه سجده و نهایت احترام است برای حق سبحانه تعالی.

بُعد وسط نه کل کون و نه مساجد خاصه، بلکه هر جا که شما برای خدا سجده می کنید، چه در نماز و چه در غیر نماز، پس أفضل مراحل سجود، سجود للصلاة است و در مکان هایی که مساجد نامیده میشه یا مساجد یا بیوت الله یا بیت الله.

(صحبت حضار)

یکی اعم است یکی خاص، یکی اخص،‌ اخص اش سجده صلاته، اعمش کل عالم است، وسط هر جا که شما سجده می کنید برای صلاة، غیر صلاة، چه در مسجد و چه در غیر مسجد.

خب، حالا از جمله آیاتی که باید مورد بحث قرار بگیرد، این آیه سوره مبارکه توبه است، آیه ۱۰۷، (وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ) [توبه: آیه ۱۰۷] (قطع صدا)

هم اسمش ضرار است و هم در معنا ضرار است.

در آغاز ورود رسول الله صلوات الله علیه به مدینه منوره، مسجد قبا ساخته شد و در مسجد قبا که مدخل مدینه است پیغمبر نماز میخوندن. بعد گروهی از منافقین به بهانه هایی از قبیل اینکه مسجد قبا جاش کمه، چنین است، چنان است، مسجدی بغل مسجد قبا ساختن با چند متر فاصله به نام مسجد ضرار ما میگیم، ما میگیم مسجد ضرار، قرآن میگه مسجد ضرار، مسجدی دیگر، این مسجد را منافقین ساختند از برای مقابله با مسجد قبا در بُعد اول و مقابله با مسجد النبی که بعداً ساخته شد در بُعد دوم.

اصولاً مسجد ضرار یا فرد است یا نوع است، فردش مسجدی که بغل مسجد قبا ساخته شد برای اینکه مضاره و منافقه و دوئیت و محادّه باشد با عرض می شود که مسجد قبا،‌ بُعد عامش این است که هر مسجدی که بر این مبناهای فاسد چهارگانه ساخته شود، در مقابل مساجدی که مبنای فاسده ندارند، بلکه مبنای صحیح تقوی الله دارند، کلاً مسجد ضراره اند.

اینجا بحث عامی ست و بحث خاصی ست، بحث خاص این است که هر تشکیلات به نام مذهب که ضد مذهب ساخته شود، درست شود، مسجد باشد، حسینیه باشد، فاطمیه باشد، محمدیه، علویه، حسنیه و هر چه باشد، هر درسی، هر مسجدی، هر جلسه ای که به عنوان درس اسلام، مسجد برای نماز، جلسه هیئت، هیئت به نام ائمه، این دو بُعد داره،‌ یا بُعد نفع و وحدت و هماهنگی دارد، همسانی دارد یا بعد مضاره و جنگ دارد.

مثلاً سنگرهایی که در جنگ ها ساخته می شود دو بُعد دارد. یک بُعد سنگر بر ضد کفر است، یک بُعد سنگر بر ضد اسلام، هر دو سنگر اند اما این کجا آن کجا؟

سنگر بر ضد کفر یعنی در این سنگر کفار را و مهاجمین علیه اسلام را تیر اندازی می کنند و نابود می کنند و پراکنده می کنند، ولکن سنگر علیه اسلام یعنی سنگری به نام سنگر اسلامی درست شود، ولکن دراین سنگر به نام اسلام، بر ضد اسلام به طور نفاق و به طور دوئیت عمل شود.

بنابراین اگر کسانی بر ضد اسلام، به نام کفر کار کنند البته انحرافه، اگر کسانی بر ضد اسلام نه به نام اسلام و نه به نام کفر کار کنند، این هم خطره، ولکن اختر از هر دو این است که به نام اسلام، ضد اسلام، با جریان اسلامی، تشکیلات اسلامی، مسجد، روضه خوانی، مجلس درس، قرائت قرآن و و، اگر به عنوان مضاده باشد، چه مضاده درونی و چه مضاده برونی، این ها مسجد ضرار است، حسینیه ضرار است، درس ضرار است، جلسه ضرار است.

پس در ابعاد سه گانه ای که فعالیت های فکری و زبانی و قلمی و قدمی میشه باشه، سه بُعده یا نه به نام اسلام است و نه به نام کفر،‌ گر چه به ضرر اسلام باشد این ضررش کمتره، یا به نام کفر است بر ضد اسلام ضررش بیشتره،‌ یا به نام اسلام است بر ضد اسلام که اضرر و ضررش زیادتره، که قرآن ضد قرآن، مسجد ضد مسجد، نماز ضد نماز، جماعت ضد جماعت، درس ضد درس.

بنابراین همانطوری که توحید خالص، محور عبادت الله است، همانطور عباداتی که بر مبنای توحید و توحید است باید صرفاً لله باشد. اولاً شخص اینکار رو می کند لله کند، ثانیاً با لله های دیگر تناهی نداشته باشد.

مثلاً کسانی از قبل بودند و حالام هستند که گروهی تشکیل می دهند اسمش رو می ذارند حزب الله. حزب الله یعنی این چند نفر به نام حزب الله اند، بنابراین بقیه حزب الشیطان اند.

یادمه زمان مرحوم آقای کاشانی رحمت الله علیه، یک کسی آمد خدمت ایشون در منزلش، آقا فرمودند تو چی هستی، گفت حزب الله، گفت چند نفر عضو داره؟ گفت فقط من یه نفرم، گفت برو گم شو تو حزب خدایی، بقیه حزب شیطان اند؟

این اسم گذاشتن، اسم خاص گذاشتن که حزب الله کل مومنین بالله اند، کل مومنین بالله علی درجاتهم و مراتبهم احزاب الله هستند، پس حزب الله شامل حزب ضعیف، حزب قوی، حزب اقوا، حزب متوسط شامل اینا میشه.

بنابراین اگر گروه خاصی نام خود را حزب الله بگذارند یا نمازگزاران، نماز گزارانیم ما، یعنی دیگران نمازگزاران نیستند؟ روزه گیرانیم، حج کنندگانیم، چه هستیم یا اینکه حزب الله ایم یا اینکه اهل الله ایم یا موحدیم یا چنین، این اسمائی که مربوط است به کل مومنین بالله علی درجاتهم، یک دسته خاص این رو میذارند این ضرار است، اسم ضرار است، جمعیت ضرار است، تشکیلات ضرار است.

حالا مسجد ضرار که عرض کردیم، قضیش این بود که گروهی از منافقین به صورت مسلم، به صورت اسلام، خدمت رسول الله صلوات الله علیه شرفیاب شدند که این مسجد قبا جاش کمه، کسانی هستند که میخوان مسجد بیان نمیتونن بیان یا ضعیفن یا پیرن، اونجا دورتره اینجا نزدیک تره، مسجد ساختن و از حضرت خواستند که در این مسجد نماز بخوانه، بعد آیه نازل شد (وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ) [توبه: آیه ۱۰۷] این جهت نفیش.

بعد جهت اثبات، (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ) ببخشید (لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) [توبه: آیه ۱۰۸] پس نهی است و امری ست. نهی از مسجد ضرار در چهار بُعد و امر به مسجد تقوا، پس مسجد یا مسجد تقواست یا مسجد طغوا،‌ طغوا از طغیانه.

ما در تفسیر اینطوری نوشتیم (فلذلک البنیان أربع قواعد لعینه مهما سنت مسجد هی ضراراً کفراً تفریقاً ارصاداً یکفی من کل واحد من هذه القواعد لکی حداً ذلک المسجد تحریماً للمحادة و المشاقة ضد بنیان الایمان الرسول) (20:43)

من یادمه وقتی که مکه مکرمه بودیم،‌ مدینه مشرف میشدیم،‌ این مسجد ضرار رو دیدم مسجد نیست قهوه خونه است،‌ یک قهوه خونه شکسته پکسته،‌ خیلی خراب،‌ سوال کردم که اینجا کجاست؟ گفتند اینجا مسجد ضراره، گفتم چرا ساختمان نمیشه؟ گفتند در طول تاریخ اسلام اینجا رو هرچی ساختن خراب شد یا زلزله آمد خراب شد یا به هر وسیله ای خراب شد.

بنابراین طبق آیه مبارکه که این مسجد ضرار (لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا) [توبه: آیه ۱۰۸] (لَا تَقُمْ) خصوص پیغمبر اکرم نیست،‌ بلکه قیام صلاتی در این مسجد حرام است،‌ چون بنیانش بنیان نفاق است و ضرار است و تعدی است و اختلاف است و محاده.

و حالا اینکه وجب وجب مدینه قیمت داره،‌ مخصوصاً بغل مسجد قبا،‌ بغل مسجد قبا با اون عظمت و ساختمان های عجیب و خانه های خیلی عظیم،‌ این یه خرابه ایست،‌ قهوه خونه، قهوه خونه خیلی بدبخت و بیچاره،‌ این یک حقیقتی ست که من از نزدیک مشاهده کردم.

خب حالا این قواعد اربعه (وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا) [توبه: آیه ۱۰۷] ما یک ضرر داریم،‌ یک اضرار داریم،‌ یک ضرار داریم.

ضرر خب مصدره،‌ ضرر مربوط به شخصه، شخصی که کاری می کند که ضرر است از برای خودش این ضرره، اضرار ضرر به دیگران زدن است،‌ ضرر به دیگران زدن هم ضرر است مفرداً،‌ هم ضرر است جمعاً، خود ضرر کرده است که ضرر به دیگران زده است،‌ این اضراره و یک ضرار داریم،‌ ضرار مضارست، ضارَ یضارُ مضارتاً و ضراراً و ضیراراً مضاره، این بدترین ضرر است که در کل جهات اسلامی حرام است.

مضاره مفاعله است،‌ یعنی دو نفر با هم کتک کاری کنند،‌ اگر یه نفر خود را بزند این ضرر است، (قطع صدا)

ضرره بنابراین در معاملات،‌ در سیاسات،‌ در تجارات،‌ در زراعات،‌ در دروس،‌ در نمازها اگر ضرر باشد که حرامه، اگرم اضرار باشد که حرامه، اگر مضاره باشد حرام تره، اینایی که مسجد ضرر ساختن برای اینکه این ها متعدی شن نسبت به کسانی که در مسجد قبا نماز میخوانن و کسانی که در مسجد قبا هستند چون همه کامل الایمان نیستند کسانی که ضعیف الایمان اند،‌ اون هام ضرر بزنند.

پس ضرر زدن دو بُعدی حرام ترین ضرر است مثل مقاتله، یک قتل داریم،‌ یک مقاتله داریم. مقاتله بدتر از قتله. درسته اگر کسی،‌ کسی را کشت و طرفی نبود که این رو بکشد،‌ این البته نابسمان و ناجوره،‌ ولکن اگر کسی،‌ کسی رو کشت و از اون طرف به کشتار افتادند،‌ دو طائفه،‌ دو گروه،‌ به کشتار بیفتند این خسارت بسیار زیادی ست از برای مسلمان ها.

(صحبت حضار) قتال دیگه؟

بله؟

(صبحت حضار) قتال دیگه؟

بله قتال

عرض می شود که مثلاً در قرآن شریف راجع به ضرر آیاتی داریم،‌ از جمله سوره بقره آیه ۱۰۲ (وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ) [بقره: آیه ۱۰۲این ضره،‌ ضرره.

و همچنین مضاره،‌ در سوره شصت و پنج آیه شش (وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ) [طلاق: آیه ۶۵] مضاره بین شوهر و زن غلطه،‌ شوهر یک ضرر،‌ زن یک ضرر،‌ همینطور زندگی رو عرض می شود که فلج کردن.

همچنین در سوره بقره آیه ۲۳۳ (لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ) [بقره: آیه ۲۳۳] یک اضرار،‌ یک مضاره، یه مرتبه شوهر عرض می شود که به وسیله فرزندش ضرر می زند به زن،‌ زن ساکت میشه،‌ یک مرتبه نخیر فرزند وسیله است،‌ به وسیله فرزندی که بعد از طلاق،‌ این فرزند، فرزند هر دوست ولی طلاق حاصل شده،‌ شوهر به وسیله این فرزند کاری کند که زن ناراحت بشه و به عکس زن کاری کند شوهر ناراحت بشه،‌ بنابراین این مضاره موجب سه ضرر است،‌ یک ضرر شوهر،‌ یک ضرر زن و هر دو ضرر نسبت به فرزند. (لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ) [بقره: آیه ۲۳۳].

یا فرض کنیم در مبایعه،‌ آیه ۲۸۲ سوره بقره (وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ) [بقره: آیه ۲۸۲] وَلَا يُضَرَّ نیست، وَلَا يُضَرَّ نیست (وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ).

حقی که فیمابین است، طلبی که شما داری،‌ کاتب،‌ نویسنده این طلب یا شهید شود یا هر دو (وَلَا يُضَارَّ) ینی کاتب عوضی ننویسه،‌ شهید عوضی شهادت نده که این مضاره است،‌ هم کاتب،‌ هم شهید که در یک بُعده، و هم کسی که حقی و طلبی دارد یا بدهی دارد.

طلب دارد،‌ بدهی دارد برای این طلب بر این بدهی کاتب و شهید مضالعه که ضرر جمعی ست در حقیقت،‌ این کاتب که عوضی می نویسد هم خودش خیانت کرده،‌ هم نسبت به دائن،‌ عرض شود مدیون، نسبت به مدیون کم بنویسه خیانته،‌ زیاد بنویسه خیانته،‌ نسبت به دائن کم بنویسه خیانته،‌ زیاد بنویسه خیانته.

در مسجد هم همینطوره، سوره نساء آیه دوازده (بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ) [نساء: آیه ۱۲] وصیت مضار نباید بشه،‌ هم خود وصیت کننده ضرر ببینه،‌ هم به وصی ضرر بزن،‌ه هم به وراث ضرر بزنه،‌ هم به مورد وصیت ضرر بزنه، این مضاره باید به طور کلی منفی باشه.

خب، عرض می شود که

(صحبت حضار)

عرض می کنم.

لاضرر و لاضرار،‌ ضرر،‌ ضرر دیدن است و ضرر رساندن است،‌ هر دو، ضرر که نقل میشه،‌ لاضرر و لاضرار،‌ چون سه بُعده دو بُعدش در ضرر،‌ یک بُعدش در ضرار.

ضرر دیدن،‌ انسان کاری کند که خودش ضرر ببینه یا اضرار کند به دیگری بدون برخورد، اضرار قبل از اینه مضاره،‌ ضرار یعنی طرفین،‌ یعنی تو ضرر بزن اون ضرر بزنه،‌ تو اون،‌ تو اون ،‌همینطور تو ضرر بزن،‌ این تبادل ضرر بین دو شخص یا دو گروه یا دو دسته باشد این ضرره.

(صحبت حضار)

اولی مفرده، مفرد دو بُعدیه،‌ یک مفرد ضرر است لازم، یه مفرده اضر است که متعدی، چه ضرر به خودش بزند این ضرره، ضرر به دیگران بزند این ضرره، ولی ضرار طرفینی ست، یعنی تو ضرر بزنی، اونم ضرر بزنه، تو ضرر بزنی که در حقیقت مضاره، ضرر رسانی به یکدیگر است.

منتها این مضاره دو بُعدی ست یا دو تا فاعل اند، هر دو با هم شروع می کنند گلاویز شدن، به همدیگه ضرر زدن، فحش دادن عرض می شود که اذیت کردن، جانی، مالی این عرض می شود که یک تفاعل داریم یک مفاعله.

تفاعل (ضار زید و عمرٌ)، (ضارَ زیدٌ و عمرٌ مضارتاً) هر دو با هم شروع می کنند به اضرار، یک مرتبه نخیر، یکی شروع می کند دومی به دنبال او، یکی فاعل است یکی مفعول، ولی اول فاعل اینه، بعد فاعل دومی ست که باب مفاعله و باب عرض می شود که  تفعیل میشه.

مثلاً (ضارب زیدٌ و عمرٌ)، ببخشید (تضارب زیدٌ و عمرٌ) این فاعل هر دو ولیکن (ضارَبَ زیدٌ عمرَ) هر دو طرفینی ست ولکن طرفین اول که (تضارب زیدٌ و عمرٌ) هر دو فاعل اند هر دو با هم آغاز گر اند ولیکن (ضارَبَ زیدٌ عمرً) زید آغازگره، امر عرض می شود که دومی ست، ولیکن عمرم ضار میشه، اول از اوست بعد از این.

خب، (وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا) [توبه: آیه ۱۰۷] اول که ایجاد ضرر در عقاید، در افکار، در جمعیت ها، در وحدت ها، (وَكُفْرًا) [توبه: آیه ۱۰۷] ضرر بالاخره نهایتش کفره، چون جمعیت مسلمان، جمعیت وحدت است، وحدت در اعمال، در عقاید، در افکار، در این چیزها، بنابراین اگر ضراری بر مبنای مرکز عبادت بشه، به نام قرآن، ضد قرآن مثلاً باشد این نام بالاخره منتهی به کفر میشه.

و کفر هم، و کفر موجب تفریقه، (وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ) [توبه: آیه ۱۰۷] بعد نفاق (وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ) [توبه: آیه ۱۰۷] که این عمل، عمل منافقانه است. نفاق دارای درکاتی ست و ایمان دارای درجاتی ست،‌ این یک آیه که مفصلش رو در تفسیر خواهید دید.

بعد (لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) [توبه: آیه ۱۰۸] (أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) [توبه: آیه ۱۰۹] این اشاره بود که تفصیلش رو.

(صحبت حضار)

گاه از اول باهم اند گاه به ترتیب، فرق میکند.

آیه دیگر سوره توبه آیه هیجده (إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ) [توبه: آیه ۱۸] که دیروز اشاره کردم، (يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ) (إِنَّمَا يَعْمُرُ) هم انشاء است، هم اخبار است، اگر اخبار است که (يَعْمُرُ) اگر انشاء است، اُعمُر یا اُعمُرُ به لفظ اخبار.

خب (إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ) [توبه: آیه ۱۸] عمران غیر از بنیان است، بنیان بنیان جسمانیه، ولکن (يَعْمُرُ) هم بنیان جسمانی ست، هم بنیان روحانی ست، هم فردی ست و هم اجتماعی ست.

خب کسی که ایمان بالله ندارد، چطور مسجد خدا رو میسازه،؟ کسی که ملحد بالله است یا مشرک است، اصلاً به سجده و نماز کاری نداره، بلکه هتک میکنه و مسخره میکنه این چطوری مسجد میسازه؟ مثلاً کسی که یه خانه بسازه که نمیخواد بشینه، خانه که نمیخواد بشینه، نمیخواد اجاره بفروشه،‌ همینطور خانه بسازه، این عرض می شود که خل وضعی و سفاهته.

بنابراین کسی که جایگاه نماز را، نماز جماعت را می سازد، بنابراین به نماز و عرض می شود که به نماز خوانان، به خدا باید احترام قائل بشه، اگر نه احترام به خدا قائله، نه به نماز، نه به نماز خوانان، چرا مسجد میسازه؟ پس این اخباره.

و از نظر عرض می شود که انشاء، کسی می تواند مساجد الهی را بسازد و جایز است بسازد که اهانت نکنه، اگر خشت میزارد، گل میزارد و در ضمن مسخره می کند، فحش می دهد، بی احترامی می کند، این عرض می شود که حرامه،‌ پس (إِنَّمَا يَعْمُرُ) [توبه: آیه ۱۸] هم عرض می شود که اخبار است و هم انشاعه.

(مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ) [توبه: آیه ۱۸] و عمران اهم مساجد لله، عمران ذکر الله است، چون ذکر لله در مساجد مخصوصاً انجام میشه. (وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَعَسَى أُولَئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ) [توبه: آیه ۱۸].

حالا

(صحبت حضار) حاج آقا منظور از ذکر چیه؟

یاد خدا، یاد لفظی نه، یاد لفظی، یاد معنوی، یاد عملی که هر سه در نماز هست. یاد لفظی الفاظ صلاة است، یاد معنوی هم که از نیت تا آخر نماز است، یاد عملی هم که خود ‌رکوع است و سجود است و قیام است و قعود، تمام لله.

اونوقت در آیاتی داریم که بعداً خواهیم خوند که اصولاً مسجد جای ذکر لله است، ذکر غیر الله که مقدمه ذکر الله نیست، این در مسجد حرام است.

چنانکه در جایگاه بخوایم بگیم، مثلاً انسان در اتاق خواب میخوابد، جلسه قرار نمیده،‌ در اتاق غذاخوری غذا میخوره نمیخوابه، همچنین مسجد که جای ذکر الله است و جای سجده لله است، جای ذکر الله رو تبدیل کردن به جای ذکر شیطان که بدتر است یا یاد کردن چیزهای دیگر که نه لله است، نه علی الله است، نه الی الله است، نه فی الله است، این ها هم به طور کلی مرجوح است که بحثش رو بعداً خواهیم کرد انشالله.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

(صحبت حضار)

این عمارت عمارت ظاهریه، در آیه بعدی عمارت ظاهره، یعنی ساخت عمارت، ساخت این (أَجَعَلْتُمْ) [توبه: آیه ۱۹] خودش دلیل است بر اینکه این عمارت در مقابل عرض می شود که (آمَنَ بِاللَّهِ) [توبه: آیه ۱۹] آمده، کسی که ایمان به خدا ندارد چندان، مسجد بسازه این عرض می شود که  برابر نیستند با کسی که، این آیه بعده.