بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵].
این اکبر در قرآن شریف نسبت به ذات خدا و صفات خدا و افعال خدا و در مرحله چهارم افعال بندگان آمده است. منتها اکبرها فرق می کند. در الله اکبر که واجب دوم نماز است، معنای احقِ اولاش الله اکبر من ان یوصف، نه اکبر من کل شیء، برای اینکه کل اشیا سِوَالله صغیر اند و صفر اند در برابر الله، از نظر ذات و صفات و افعال.
بنابراین اکبر در الله اکبر، أفعل تفضیل نسبت به سایر کبیرها نیست، چون کبیری در جنب الله وجود ندارد. بله این از نظر حقیقی، ولکن از نظر ادعایی اگر چیزی را ادعاعاً ما کبیر بدانیم نسبت به هم سنخ هاش ممکن است کبیر و اکبر باشد، اما نسبت به الله طبعاً اصغر است یا کبیر است در بُعد ادعا.
اگر چیزی را کبیر بدانیم، الله نسبت به او اکبر است از نظر ذات و صفات و افعال. بنابراین در الله اکبر که واجب دوم نماز است دو بُعدی فکر می کنیم.
بُعد اول اکبر من ان یوصف، بُعد دوم اکبر من کل شیء. اکبر من ان یوصف، حقیقت و واقعیتی ست بدون استثنا، اکبر من کل شیء در بُعد خیال و ادعاست که چیزی را ما کبیر بدانیم ولکن الله در کل ابعاد از او اکبر است.
بعد از الله اکبر عرض می شود که این آیه مبارکه است که مورد بحث بود (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵].
یک الله اکبر داریم، یک (لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) داریم، یک شهادت اکبر داریم. مثلاً در سوره انعام آیه ۱۶ (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ) [انعام: آیه ۱۹].
خب اینجا اکبر مربوط به ذات است یا مربوط به صفات است؟ ذات نیست (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً) شهادت فعل است. ما یک ذات داریم، یک اسما و صفات ذات داریم و یک فعل داریم. این مرحله سومه. شهادت فعل رب العالمین است که منتقش است در خلائق حق سبحانه و تعالی در درجات گوناگون.
حالا (قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً) شاهدهای بر وجود خدا، بر توحید خدا، بر صفات ذات و صفات فعل خدا، از نظر درونی و برونی زیاد اند، از نظر درونی فطرت صاحبان فطرت و عقل هاشون و فکرهاشون و سایر ادراکات درونی شون، اگر درست نگرش کنند و درست این افکار را و این فطرت ها را و عقول را به گونه ای مستقیم به کار بندند، شاهد اند بر الوهیت الله، وحدت الله و صفات ذات و افعال.
و همچنین جریانات برونی مکلفان از آیات آفاقی که کل جهان خلقت است، آسمان و آسمان ها و زمین و زمین ها، آسمانی ها و زمینیها که برون از من و شماها هستند، این ها شاهد الله اند. ولکن آیا اکبر شهادات به قول مطلق کدام است؟
البته این شهادات همه کبیر اند، همانطوری که حق سبحانه و تعالی کبیر است و اکبر است من کل شیء، شهادت و دلالت بر الله هم، اکبر شهادات است. ولکن این اکبرها با هم فرق دارند.
جوابش (قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ) [انعام: آیه ۱۹] اکبر شهادات نسبت به الله، خود الله است. همانطوری که خود الله در ذاتش، در اسماء و صفاتش و در کل افعالش اکبر است و کبیر مطلق است، در باب شهادت هم که از افعال الله است، خودش اکبر است.
سوال، مگر ما خدا را می بینیم و سخن او را میشنویم و یا او را به طور کلی دریافت می کنیم تا شهادت او کبیر و یا اکبر باشد؟
جوابش در خود آیه است (قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ) [الانعام: آیه ۱۹] این (أُوحِيَ إِلَيَّ) شهادت الله را که اکبر شهادات است بر الوهیت و ربوبیت و تمام جهات ذاتی و صفاتی حق تبیین می کند.
(قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ) [الانعام: آیه ۱۹] پس (هَذَا الْقُرْآنُ) اکبر است در جهاتی چند.
اولاً از کل قرآن های وحی اکبر است دلالتاً علی الله و ثانیاً از کل شهادت های آفاقی و انفسی اکبر است و ثالثاً از کل شهادت های رسالتی اکبر است.
درست است رسل شهود علی الله اند، کما اینکه در سوره مبارکه یاسین (قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ) [یس: آیه ۱۶] این استدلال درونی ست. تربیت کننده ما رسولان که نقش تربیت او در ما بیّن و پیداست یَعلَمْ که ما مرسل عند الله ایم.
حالا آیا شهادت وحیانی کتابی اکبر است یا شهادت وحیانی رسالتی،؟ رسالت فرع وحی است و وحی اصل است. کما اینکه ثقلین احدهما اکبر است و ثانیهما اصغر است.
درست است رسول الله مجمع الثقلین است، اما اگر قرآن را منهای رسول و رسول را منهای قرآن، قرآن را منهای رسول که معلوم، رسول منهای قرآن در بُعد عصمت منهای وحی قرآن در نظر بگیریم، قرآن اکبر است.
بنابراین وحی های ربانی اکبر اند از رسولان ربانی، مگر اینکه هر دو را در نظر بگیریم که وحی ربانی در قلب رسول است و رسول هم جایگاه وحی است، اما اگر جدا حساب کنیم محمد قرآن و قرآن محمد را جدا حساب کنیم، قرآن محمد اکبر است از محمد قرآن. ولکن الجمع عرض می شود که أفضل، در این جمع أفضلیت حساب میشه نسبت به حدیث.
حالا (قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ) [الانعام: آیه ۱۹] (هَذَا الْقُرْآنُ) اکبر است از جهاتی چند، یک اکبر است از نظر وحیانی و دلالت بر الوهیت و دلالت بر وحی و دلالت بر آنچه خدا امکان داشته به مکلفان بفرستد الی یوم الدین، اکبر است از کل قرآن ها و کتاب های وحی، این یک.
دو اکبر است از کل آورندگان وحی حتی از پیغمبر. سه اکبر است از کل آیات آفاقی و انفسی. پس (وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ) [الانعام: آیه ۱۹] این اکبر.
حالا در بحث خودمان، حالا آیه دیگر (وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ) [توبه: آیه ۷۲] سوره نه، آیه هفتاد و دو، قبلش دارد (جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ) [توبه: آیه ۷۲] جناتی که چنین است و چنان است و این حرفا (وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً) [توبه: آیه ۷۲] هم مسکن طیبه است، هم جنت طیبه است، مسکن اطیب است و جنت اطیب است، این جنت و مسکن در ابعادش و (وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ) [توبه: آیه ۷۲] اگر خدا راضی باشد از اهل جنت، این جنتی ست اکبر از جنت روحانی و جسمانی این ها.
جنت روحانیشون که عبادت الله است، معرفت الله است و جنت جسمانی که (جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ) [توبه: آیه ۷۲] و عرض می شود که که سایر جهات است، این (رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ) که فعل رحیمی رب العالمین است، اکبر است از کل این جهات.
حالا در آیه که مورد بحث بود، اینجا ده مورد اکبریت، حداقل ثابت است که عرض می شود که (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵].
حالا این ذکر الله عرض کردیم دو بُعدی ست. یکی ذکرک الله یکی ذکر الله ایاک، یا ذکر فعل خلق است یا ذکر فعل خالق است.
ذکر که فعل خلق است دارای چند مورد است و ذکر که فعل الله است دارای چند مورد است که در تمام موارد ذکر الله اکبره.
حالا ذکر الله اگر الله مفعول باشد و فاعل که کس معطوفه، ذکرک الله، ذکرک الله اکبر دارای چند بُعد است، یکی اکبر من ذکر غیر الله، ذکر غیر الله اصلاً کبیر نیست تا ذکر الله اکبر باشد، اینم دو بُعد میاد، یکی بُعد حقیقی یکی بُعد عرض می شود که ادعایی.
حالا اگر کسی ذکر غیر الله را هم کبیر بداند ذکر الله اکبر است، پس این بُعد اول. ذکر غیر الله، یکی ذکرک غیر الله است یکی ذکر غیر الله به جای ذکر الله، این اصلاً صغیر است و ذکر الله اکبره. ولی غیر ذکر الله، غیر ذکر الله که نه ذکر الله است نه ذکر غیر الله است، خالی بودن از ذکر هر موجودی، ذکر الله اکبر از آن است.
سوم، ذکرک الله فی غیر الصلاة، انسان ذکر می کند خدا رو در صلاة و در غیر صلاة، ولکن چون صلاة عمود الدین است و عماد الیقین است و وسیله بالاترین ارتباط با رب العالمین است، بنابراین ذکر تو الله را در صلاة اکبر است از ذکر تو الله را در غیر صلاة.
کما اینکه نماز، نماز در مسجد جامع بهتر است از نماز در مسجد غیر جامع، نماز در مسجد غیر جامع بهتر است از نماز فرادی در منزل، نماز در مسجد الحرام عرض می شود که یک رکعتش عرض می شود که هزار رکعت است. این مکان فرق داره.
حالا وقتی که مکان فرق داره مکانت مهم تره، مکان نماز که بیت الله است، مسجد الحرام است، جای دیگر، این مکان که فضیلت می دهد به صلاة، مکانت که خود نماز است فضیلت بیشتری می دهد، بنابراین سوم ذکرک الله فی غیر الصلاة.
چهارم، خب حالا خود صلاة، آیا خود صلاة نیتش، نیت عادی اش، تکبیر عادی اش، اذکارش، رکوع و سجودش، قیام و قعودش، کبیر است البته، ولکن اونی که جان مطلب است، روح مطلب است، ذکرک الله است. هر قدر شما خدا را در نماز، در نیت، در الفاظ، در اذکار، در اعمال، ذکر بیشتر کنید این مهم تر است از روح رکوع، از جسم رکوع مهم تر است، روح سجود همچنین، روح نیت، روح الله اکبر، روح قرائت که ذکر الله است اکبر است از صلاة در هر سه بُعدش، در نیت که درونی ست، در الفاظ که زبانی ست و در اعمال که عملی ست.
پنجم، ذکر الله اکبر. ما سه بُعد نسبت به الله داریم، یک عبادت، دو معرفت. البته معرفت الماء قبل از عبادت است، قبلاً بحث کردیم مفصل، معرفت الماء ضمینه عبادته، و عبادت موجب معرفته، پس معرفت و عبادت دو بال پرواز سالک الی الله اند الی الله، ولکن اکبر از عبادت و معرفت ذکر الله است.
اگر در عبادت و معرفت ذکر الله باشد اکبر است از عبادت به درجاتها، و معرفت به درجاتها پس
(صحبت حضار) استاد خود معرفت و عبادت هم ذکر الله نیست؟
چون ذکر الله عمق مطلب است، ببینید ممکن است عبادت ذکر خدا درش کم باشه، ذکر خدا درش نباشه یا معرفت الله علم باشه، علم و الله، ولی صرف علم و الله این ذکر الله نیست، (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ) [نمل: آیه ۱۴] یقین داره، علم داره، ولکن علم ذکر آور نبوده، یا عبادت داره نماز می خواند ولکن در نماز همه جا هست جز در نماز.
(صحبت حضار) استاد معرفت مربوط به عرفان نظریه؟
معرفت، تمام معرفت ها مربوطه، کل مراتب معرفت، کل مراتب معرفت حتی معرفت علیا نتیجش ذکر الله است، ذکرک الله، یعنی حضور مطلق در محضر حق سبحانه و تعالی که این نتیجه معرفتی ست.
(صحبت حضار) ولی این عرفان عملی خودش ذکر الله نیست
ولی این ذکر الله که اینجاست ذکر الله اعلاست، ذکر الله أخیر که نتیجه کل عبادت ها، کل عرض می شود که معرفت هاست، این ذکر الله است.
خب، مطلب ششم چون در این آیه دارد که (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] یعنی چی؟ یعنی در لذکر الله اکبر من الکتاب و اکبر من الصلاة، کتاب الله اسمش ذکر است، رسمش ذکر است، حقیقتش ذکر است ولکن تمام اونا مقدمه ذکر واقعی ست.
صلاة ذکر است، عمود الدین است و عماد الیقین است ولی مقدمه است واسه ذکر الله. پس ذکر اخیر که نتیجه کل تلاوت قرآن است و نتیجه کل صلاة است، ذکر الله جان قرآن است و جان صلاة است، جان جانان است، جان اعلا و اولای مکلفان قرآن است در بُعد وحی و جان عبادت صلاة است در بُعد عبادت، ولکن جان جانان ذکر الله است.
این چند مرحله ذکرک الله اما، ذکر الله ایاک، خب هر ذکری از ذکرهای هفت گانه شما که اکبر است، از او اکبر ذکر الله ایاک است (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] ذکر ما کجا ذکر خدا کجا،؟ ذکر ما یاد خداست و توجه به اینکه در محضر حق تعالی سبحانه تعالی و علیه هستیم با مراتبش، ولکن نتیجه اش (أَذْكُرْكُمْ)، (أَذْكُرْكُمْ) رحمت رحیمی رب العالمین است.
حالا هر قدر ذکر ما خدا را با مراتب گوناگون بیشتر باشد، ذکر خدا که ذکر رحمت رحیمی ست از ذکر ما بیشتره، حالا اینم مراتب داره.
مرتبه اول این است که اونقدر خدا را ذاکر باشیم، اونقدر متوجه باشیم که عصمت بشری بر ما حاصل بشه، اینجا ذکر الله اکبر یعنی عصمت بشری برای شما حاصل شه (فَاذْكُرُونِي) در بُعد عصمت بشری (أَذْكُرْكُمْ) خدا که شما را ذکر کند و ارتقا به شما بدهد این اکبر است، این در بُعد مادون عصمت.
در بُعد کل عصمت ها، ذکر الله اکبر، معصوم هر قدر در بعد عصمت با درجاتش ذکر الله کند، باز ذکر خدا بالاتر است چون نگهبانی رب العالمین است در بُعد عصمت و ارتقاء عصمت است در بُعد بالاتر.
پس (لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) و مرتبه علیایش عرض می شود که عصمت مطلقه محمدیه صلوات الله علیه است. ذکر الله، محمد صلوات الله علیه که در بُعد عصمت علیا ذاکر الله است، ذکر الله نسبت به او عرض می شود که اکبر است.
مرحله آخر، اکبر من ان یوصف، اصلاً وصف پذیر نیست ذکر الله، الله که رحمت های رحیمیه را در کل درجاتش انعام می کند به ذاکرین الله، در کل درجات ذکر الله اکبر است، هم اکبر من ان یوصف است و هم اکبر من کل شیء است.
خب، حالا این بحث رو به اینجا ما خاتمه می دهیم و بعد یک مقدار بحث های فقهی ست در حمد که قلب نماز است. ما راجع به نیت و تکبیرة الاحرام مقداری بحث کردیم. بحث بعدی راجع به حمد است که اون هم در قسمتیش صحبت کردیم.
حالا حمد دارای چند قسمت است، قسمت اول، ما ذات و صفات و افعال خدا را حمد می کنیم به لسان وحی، وحی در وحی، الحمدلله گوینده اش خداست و ما نقل از خدا می کنیم (الْحَمْدُ لِلَّهِ) (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیات ۱ تا ۴] تا اینجا دو بُعدی ست.
دو بُعدی وحی است. بُعد اول وحی الهداست، بُعد دوم از خدا ما نقل می کنیم. ما ناقل از وحی خدا هستیم. مرحله بعد، مرحله بعدم وحی خداست ولکن وحی خداست که به ما یاد داده باهاش چجوری صحبت کنیم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵].
آقایون در فتاواشون میگن که اصولاً سوره حمد که انسان می خواند باید که به نیت نقل از طرف خدا باشد. اگر به نیت نقل از طرف خدا باشد (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) یعنی ما از خدا نقل می کنیم خدا (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) یعنی خدا عابد است، خدا مستعین است و این الحاد است، این شرک است، این نظر فقهی نظر الحادی و نظر شرکی برای توجه نکردن به معناست.
برای اینکه اگر همونطوری که از (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیات ۱ تا ۴] اینجا نقل می کنیم از طرف خدا ما ناقلیم فقط، ما ناقلیم نقل وحی را، عارفیم به وحی. اگر (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] هم نقل باشد یعنی من نمیگم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) یعنی خدا میگوید (إِيَّاكَ نَعْبُدُ).
درسته خدا میگوید ولی گفتن خدا جور دیگه است یا گفتن خداست برای اینکه ما بگوییم یا گفتن خداست که هم خدا میگوید هم ما می گوییم. هم خدا می گوید و ما به تبعیت از خدا می گوییم تا قبل از (إِيَّاكَ نَعْبُدُ)، ولکن در (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] خدا میگوید که ما بگوییم نه خدا میگوید که خدا بگوید.
اگر خدا میگوید که خدا بگوید و ما از خدا نقل میکنیم، پس بنابراین (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) ما بلندگوی حقیم، یعنی خدا میگوید (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) خداست موحد، خداست عابد، خداست مستعین و این عرض می شود که غلط است این نظر فقهی اول که در منطق عرفان صحیح این عرض می شود که از توحید خارجه.
خب، مطلب دوم، آقایون فتوا می دهند که چون (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) در هر سوره ای مربوط به خصوص اون سوره است، بنابراین اگر شما (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) به نیت سوره توحید خواندید، نمی تونید بعد سوره دیگر بخوانید، اینم جواب داره، برای اینکه (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) دو بُعد دارد.
یک بُعد، بُعد عمومی و بُعد دوم بُعد حاشیه ای، بُعد دوم این است که (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) را بدون قبل و بعد (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) مطلق خواندن این معناش رو میده، معنای مطلق (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) در کل ابعادش عرض می شود که به طور مطلق هست.
اونوقت گاهی اوقات (بِسْمِ اللَّهِ) می گوییم که حمد بخوانیم، (بِسْمِ اللَّهِ) می گوییم که سوره توحید بخوانیم، اینجا در حاشیه و در ضمن، عنایتی (بِسْمِ اللَّهِ) به این سوره دارد و نظری به این سوره.
ولکن نظر عمقی و مطلق (بِسْمِ اللَّهِ) همون معنای کل (بِسْمِ اللَّهِ) است و إلّا شما نباید (بِسْمِ اللَّهِ) را بدون سوره بخونید، اگر (بِسْمِ اللَّهِ) بدون سوره خوندین، باید بی معنا باشه، اگر (بِسْمِ اللَّهِ) هر سوره ای مربوط به اون سوره است، بنابراین اگر (بِسْمِ اللَّهِ) رو بدون هیچ سوره بخواند بی معنا باید باشه و حال آنکه اینطور نیست.
(بِسْمِ اللَّهِ) چه با سوره و چه بی سوره، (بِسْمِ اللَّهِ) آیت مستقله و معنای مطلق خودش رو داره، بله معنای ضمنی و حاشیش این است که (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) (قُلْ هُوَ اللَّهُ) [الاخلاص: آیه ۱]، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) عرض می شود که (الْحَمْدُ لِلَّهِ) [فاتحه: آیه ۲]، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) میخورم، می آشامم، میخوابم، همه کارها کُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ یُذْکَرْ فیهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ.
هر کار بزرگی نماز باشد، روزه باشد، حج باید، خواب، خوراک، هر چه باشد با (بِسْمِ اللَّهِ) که انجام میشود این درسته، بنابراین اگر شما (بِسْمِ اللَّهِ) برای خواب گفتید و نخوابیدید بسم الله تون باطل باید باشه.
(بِسْمِ اللَّهِ) برای نکاح گفتید طلاق دادین باید که طلاقتون باطل باشه، (بِسْمِ اللَّهِ) برای جهاد گفتید و کار دیگه ای کردین باید باطل باشه، درست نیستش که. بنابراین این هم از نظر فقهی درست نیست.
(صحبت حضار) حاج آقا این (بِسْمِ اللَّهِ) رو متناسب با آیه مقصودش هست، یعنی اینکه معنای آیه بعد متناسب با این (بِسْمِ اللَّهِ)
تناسب رو قبول دارم ولی تناسب اصلی نیست. تناسب جوری نیست که (بِسْمِ اللَّهِ) بدون این تناسب بی تناسب باشه، اینطور نیست.
اگر (بِسْمِ اللَّهِ) بدون تناسب با سوره ای که می خوانید بی تناسب بشود پس (بِسْمِ اللَّهِ) مستقل بی تناسبه. پس (بِسْمِ اللَّهِ) محور اصلی اش همان (بِسْمِ اللَّهِ) کلاً، ولکن با هر کاری، چه سوره، چه دعا، چه عرض می شود که غذا، چه خواب، چه هر چی می شود (بِسْمِ اللَّهِ) بنابراین اگر (بِسْمِ اللَّهِ) بدون اون متعلق که نظر شماست گفته بشد، این عرض می شود که بی معناست، بنابراین کل (بِسْمِ اللَّهِ)بی معنا میشه.
(صحبت حضار) بی معنا نیست، معنا داره ولی معنای متناسب با اون سوره رو نداره
بله، معنای متناسب با اون سوره رو نداشته باشه، ولی اصل معنا رو داره یا نه؟ شما میگید (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ)، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ) باید که به نیت سوره توحید بخونید؟ نخیر، کی گفته؟ کی گفته است (بِسْمِ اللَّهِ) که شما میگین به نیست همون سوره باید بخونید؟ این دلیل ندارد.
هیچ دلیلی نه کتاباً و نه سنتاً برای این نداریم که شما (بِسْمِ اللَّهِ) بگید (بِسْمِ اللَّهِ) را به دو نیت، نیت خودش و نیت سوره اش، نداریم.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار) دلیلشون بی عقلیه
بله، دلیلشون بی عقلی نیست
خب و راجع به الفاظ سوره حمدم قرائات مختلفی ست. مثلاً درباره عرض می شود که (مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) [فاتحه: آیه ۴] بعضی میگن (ملک الیوم الدین) گروهی میگن مالک، گروهی جمع می کنند، هم (ملک الیوم الدین) مبطل صلاة است، هم جمع مبطل صلاة است. چون مالک الیوم دین قرائت فوق از تواتر عرض می شود که این سوره است در قرآن بنابراین ملکه با هر وجهی از وجوه که ذکر کنند قابل قبول نیست و تفسیرش رو بعداً در خود سوره حمد بحث می کنیم.
یا اینکه (صِرَاطَ الَّذِينَ) [فاتحه: آیه ۷] رو در بعضی روایات است صراط مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ و غیر که این مرتب در نماز همین رو میخوند، نماز باطله، صراط مَنْ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ و غیر الضَّالِّينَ خب آخه چرا مفضول رو بر فاضل ترجیح میدید؟
اولاً قرآن در تواتر فوق التواتر، ثانیاً روایت داریم زیاد شیعه و سنی، اونوقت شما ثالث رو میگیرید، ثالث بعضی از روایاتی که نه سند دارد، نه عرض می شود که شهرت دارد، این میگیرید و این رو وضع میکنید، شما مفضول رو بر فاضل تقدیم می دارید، اولاً مفضول نیست چون فضلی نداره که مفضول بشه، چون قدر مسلم یا حداقل قدر متیقن از قرائات قرائت عرض می شود که قرآنی ست که متواتر است و فوق التواتر است.
خب ما مطالبی دیگری هم است که انشالله برای بعداً عرض می کنیم.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته