جلسه صد و سی و هشتم درس خارج فقه

نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله طاهرین

امروز ظاهراً خاتمه بحث است در اسرار صلاة و بر محور این آیه قرآنی (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵].

این آیه از نظر لفظ و معنا بر پنج محور استوار است. محور اول (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) که قرآن است (أَقِمِ الصَّلَاةَ) دوم، (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) سوم، (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) چهارم (وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) پنجم.

و محور این پنج هم چهارمی ست که (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] چون الله، اکبر است از کل کائنات، ذکر الله هم چه ذکر مکلف الله را و چه بالاتر، ذکر الله مکلف را، از همه ذکرها و غیر ذکرها برتر است و بالاتر.

حالا بر مبنای تقسیم چهارگانه اعتقادی نسبت به حق که بُعد اولش ظن است، دوم علم الیقین است، سوم عین الیقین است، چهارم حق الیقین، ما با توجه به تقسیم (وَلَذِكْرُ اللَّهِ) به ابعاد گوناگون بحث می کنیم.

ذکر الله یا اضافه ذکر است به مفعول یعنی ذکرک الله یا اضافه به فاعل است یعنی ذکر الله ایاک، در هر دو بخش ما تقسیم هایی داریم.

بخش اول ذکرک الله، تو ذکر کنی الله را اکبر است. بخش دوم ذکر الله ایاک، خدا ذکر کند تو را برتر است از ذکر تو خدا را. چون نذکر تو خدا را، ذکر غیر مطلق است و در بُعد امکان و فقر است ولکن ذکر الله تو را در بُعد ربوبیت و رحیمیت است که هر قدر تو خدا را ذکر بیشتر کنی، خدا  بیشتر از ذکر تو، تو را ذکر می کند بر، ذکر الله اکبر، یعنی ذکرک الله اکبر.

اکبر از چی؟ بُعد اول آنچه در این آیه ذکر شده است که (اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] ذکرک الله اکبر است از کتاب، چون کتاب دارای مراحلی ست، قرائت است، تأمل است، اعتقاد است، عمل است، ولکن آنچه روح این مراحل است، ذکرک الله است.

خود را در محضر خدا دانستن یا ظناً یا علم الیقین یا عین الیقین یا حق الیقین، بنابراین ذکرک الله، اکبر است از قرآن یعنی اکبر مراحل تلاوت قرآنی تبعیت توست از قرآن در بُعد روح این تلاوت که ذکر الله است که خود را در محضر حق سبحانه و تعالی دیدن و دانستن در مراحل.

منتها این مراحل مرحله علم الیقینش اکبر است از ظن مرحله عین الیقینش اکبر است از علم الیقین، مرحله حق الیقینش اکبر است از هر دو و این مراحل چهارگانه هم یا بر مبنای فطرت است یا عقل هم است یا اضافه بر عقل، لب است اضافه بر لُب، صدر است، اضافه بر صدر قلب است، اضافه بر قلب فؤاد است و در مجموع روح است که هفت شهر عشق است این هفت مرحله باطنی ذکر الله هر بعدی از ذکر الله قبلی اکبر است، این هم مراحل.

ثم ذکر الله اکبر، ذکرک الله، اکبر است از ذکر غیر الله، چون الله با غیر الله البته فرق های بینهایت دارد. پس ذکر الله ببشخید این یادم رفت، ذکر الله اکبر بُعد اول کتاب،‌ بُعد دوم (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵]،‌ لذکر الله اکبر من الصلاة،.

صلاة که دارای نیت است، الفاظ است، ارکان عملی ست، آنچه عمق است و محور است نسبت به کل جهات چندگانگی نماز، ذکر الله است. پس ذکر الله حاصل و خلاصه و کلاسه و روح صلاة است که هم از نیت، هم از لفظ تکبیر، هم از الفاظ دیگر صلاة، هم از اعمال دیگر صلاة، اکبر است.

خب پس در بُعد آنچه مذکور است در آیه، ذکر الله اکبر است در مراحلی که برشمردیم، از چی؟‌ از تلاوت قرآن، از صلاة،‌ از تلاوت قرآن و صلاة.

بُعد بعدی، ذکر الله اکبر مِن غیر ذکر الله، ذکر الله اکبر مِن ذکر غیر الله، این اکبر ذکر الله از ذکر غیر الله به معنای تسالم است که اگر چیزی غیر از خدا کبیر باشد و ذکرش کبیر باشد ذکر الله اکبره، پس ذکر الله اکبر مِن ذکر غیر الله و مِن غیر ذکر الله.

بُعد دیگر، انسان تبعاً یاد خودش است همیشه، بعد یاد دیگران. دیگران چه سائر خلایق باشند چه الله. حالا آیا ذکر انسان خدا را اکبر است یا ذکر انسان خود را یا ذکر انسان آفریدگان را؟ ذکر الله اکبر، اکبر است از اینکه تو خود را ذکر کنی و اکبر است از این که دیگران را ذکر کنید.

مگر، ذکر خودت را و ذکر دیگران را مقدمه برای ذکر الله باشد که (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ) [فصلت: آیه ۵۳] بنابراین در کل این مراحل جان جانان و روح تمام ذکر ها ذکر، عرض می شود که الله.

حالا این ذکر الله گاه اکبر درونی ست و گاه اکبر برونی.

اکبر درونی یعنی از کاری که نسبت به الله می شود، دارای درجاتی ست، هر درجه بعدی از ذکر الله قبلی اهم است چنانکه عرض شد. این عرض می شود که درونی.

برونیش، ذکر الله در برابر ذکر غیر الله و غیر ذکر الله و تنها آیه ای که در سراسر قرآن اکبریت مطلق ذکر الله را یاد کرده است همین آیه است.

مثلاً در الله اکبر که مفتتح صلاة است، بعد از جمیع الله اکبر،‌ الله اکبر البته ذاتاً، صفاتاً و افعالاً، ولکن اکبر من ان یوصف است در اونجا، عمده اکبر من یوصف است.

ولکن در این آیه ذکر الله اکبر‌،‌ اکبر هم من ان یوصف است، هم اکبر در جهات دیگر است، اکبر مطلق است، چون خدا خودش در کل ابعاد ذاتی و صفاتی و افعالی مطلق است و فوق مطلق است، بنابراین ذکر الله هم اکبر است همین جا.

حالا آیا در این صورت ذکر الله  لفظی ست؟ نخیر، لفظ بیانگر ذکر است، عمل بیانگر ذکر است، تمام نماینده های ذکر، بلندگوهای ذکر اند.

عامل ذکر فطرت است، عقل است و عرض می شود که بعد از عقل، تدبر انسان است که لُب است و بعد صدر است، بعد قلب است، بعد فؤاد است. بیانگر این ذکرها با مراتب چندش، هم لفظ است، هم خط و نوشتن است، هم عمل است، عمل ظاهری که حواس شش گانه باشد، چه درونی اش و چه برونی اش.

بنابراین ذکر الله اصلش لفظ نیست بلکه بر حسب روایت امام باقر قول (لا اله الا الله) أفضل ذکر است، میفرماید که لفظ نیست، بلکه این لفظ بیانگر تذکر قلبی ست.

تذکرهای برونی که صدا دارد، لفظ دارد، کتب دارد، عمل دارد، صدا دارد، سیما دارد، این ها ذکر الله های برونی هستند که نماینده ها و بلندگوهای ذکر درونی ست.

بنابراین این ذکر الله در عین قداستش که برونی هاش بیانگر درونی هاست، احیاناً قداست تبدیل به نحوست میشه، مثل منافق که با زبان و عمل ذکر الله می کند ولکن در باطن ذکر غیر الله است. در باطن غیر ذکر الله است، این ذکر الله نفاق است.

پس ذکر الله در بُعد نفاق و در بُعد کفر نحس است. اگر کسی نه ذکر الله کند و نه ذکر غیر الله این بد است، ولی بدترین از این، حالت نفاقی ست. پس ذکر الله در مثلث جهات ما حساب می کنیم.

یک، ذکر اللهی که متصل ظاهر انسان این ها نماینده و بلندگوی ذکر الله باطنی در مراحل هفتگانه اش باشند، این بسیار خوبه با اینکه درجات دارد، هر درجه بعدی از درجه قبلی بهتر است. ولکن گاه این است که ذکر الله با زبان یا کتب یا چه یا چه می شود، ولکن در هیچ یک از مراحل هفتگانه ذکر الله وجود ندارد یا در مرحله دانی وجود دارد، در مرحله عالی و عالی تر وجود ندارد.

اگر ذکر الله را از نظر لفظی کتبی در مرحله عالی زبانی کنیم ولکن در درون دانی ست باز نفاقه، قولشم این است که اصلاً ذکر الله ندارد، نه لفظاً، نه کتباً، نه عملاً ذکر الله ندارد، این کفره. پس ذکر الله یا توحید است یا کفر است یا نفاق است.

ذکر الله اکبر، اکبر درونی ست و اکبر برونی. اکبر نسبت به ذکرهای الله که برشمردیم و اکبر نسبت به ذکرهای دیگر که نفاقی ست و اکبر از ذکرهای دیگر که عرض می شود که کفری ست.

ذکرهای کفری، ذکرهای نفاقی، ذکرهای ایمانی با مراحلش و با درکات و درجاتش، اکبریت هم عرض می شود که نسبی ست. (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵].

حالا در اون بخش اول که ظن است و علم الیقین است و عین الیقین است و حق الیقین بحث کنیم. البته یقین یا یقین عقلی ست یا یقین قلبی ست و این چهار مرحله که ظن و علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین اند یا عقلی ست یا قلبی.

ما در قلبیش داریم بحث می کنیم. مرتبه ادنای یقین قلبی، ظن الیقین است چنانکه در آیه مبارکه (وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ) [بقره: آیه ۴۵] (الَّذِينَ يَظُنُّونَ) [بقره: آیه ۴۶] که بحث کردیم که این ظن قلبی ست، این ظن قلبی مرحله عالیه و نه اعلا، مرحله عالیه علم عقلی ست.

(صحبت حضار)

در عقاید ظن مضنون، شک مضنون، وحی مضنون، تمام عرض می شود که عقلی ست بله.

خب اگر قلبی باشد، نخستین قدم و اولین مرحله ای که قابل قبول است و مورد مدح هست ظن قلبی ست. این ظن قلبی راجع به کل مؤمنان باید باشه با مراتبش، مرتبه بعد علم قلبی ست،‌ علم قلبی آغازگرش بُعد عصمت غیر مطلقه بشری ست.

بعد عین الیقین، بُعد عصمت معمولی ست. عرض می شود که عین الیقین و حق الیقین بُعد عصمت علیاست، عصمت علیای محمدی دارای حق الیقین است که (لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً).

اگر پرده ها و حجاب ها از بین رود و کشف گردد، برای من هیچ فرق نمی کند، یعنی زندگی دنیا که همش حجاب است، همش پرده است، ظلمات است، ظلم است، پرده های نار است، پرده های نور است، حجاب های ظلمانی و حجاب های نورانی ست، اگر این حجاب های ظلمانی برطرف شود برای من فرق نمیکند. حجاب نورانی بر طرف شود برای من فرق نمیکند و در مقام جمع الجمع که ابتلای به دعوت الی الله هستند، در عین اینکه توجه به خلایق و مکلفان دارند، در این هم توجه به حق سبحانه و تعالی دارند.

بنابراین این مراتب چهارگانه، ذکر الله اش در مرحله حق الیقین اهم است از ذکر الله در مرحله عین الیقین. عین الیقین هم اهم است و ذکر الله در مرحله عین الیقین اهم است و اکبر است از مرحله علم الیقین. مرحله علم الیقین از ظن الیقین، مرحله ظن الیقین از عرض می شود که شک و احتمال و مراتب.

بنابراین چه جهات مثبت ذکر الله و چه جهات منفی ذکر الله، چه جهات ممدوح ذکر الله، چه جهات مظلوم ذکر الله اکبر و اکبر و اکبر به مناسبت ها و تناسب درجات، چه در درکاتش و چه در برکاتش.

مثلاً درک اسفل ذکر الله که ذکر غیر الله است و عناد با ذکر الله است، اکبر بعدیش اکبر تسالمی ست، مثل اینکه الله اکبر من کل شیء، این تسالمی ست، یعنی شیء ما کبیر نداریم که خدا اکبر باشه، پس میگیم اکبر من ان یوصفه. ما هر دو اکبر را هم اکبر من ان یوصف و هم اکبر نسبی را در ذکر الله عرض می شود که مد نظر میاریم.

(صحبت حضار)

خب علم الیقین این عرض می شود که، ببینید اول ظنه، بعد علم الیقین است که تالی تلو عصمته،‌ بعد عین الیقینش که خود عصمته که همه می بینند، همانطور که با بصر می بینند عیناً با بصیرت می بینند، تساوی ست بین رؤیت معرفتی بصری و رؤیت معرفیت جسمی، این تساوی و صددرصد بودن در رؤیت بصری و رؤیت بصری مربوط است به عصمت مطلقه که (18:10)

عصمت مطلقه که از طرف حق سبحانه و تعالی ست.

مطلب دیگر این است که بُعد دوم (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] یعنی ذکر الله ایاک، ذکر خدا تو را اکبر است، یعنی از تمام ذکرهای ممدوح شما با درجاتی که دارد، ذکر الله اکبر است، چون ما هر قدر خدا را ذکر کنیم، ذکر غیر مطلق است.

احیاناً جایز الخطاست، احیاناً قصور دارد، احیاناً تقصیر قابل بخشش دارد، ولکن اگر خدا (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] چنانکه خداوند ما را ذکر می کند در بُعد رحمت رحیمیه، پس از ذکر ما خدا را، ذکر خدا ما را افزون است در چند جهت.

یکی خدا مطلق است و ذکرش بسیار بسیار برتر و بالاترست از ذکر ما. دیگر رحمت رحیمیه خداوند مطلق است. سوم این رحمت رحیمی خدا که (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] پاداشی ست و نتیجه ای ست که در مقابل ذکر ماست خدا را،‌ ذکر ما خدا را هر قدر عالی باشد، مثلاً ذکر محمد صلوات الله علیها که بالاترین ذکرهاست و أعصم عصمت های ذکر مکلف است خدا را، باز ذکر الله محمداً اکبر من ذکر محمدٍ الله که خدا بینهایت ذکرش بیشتر است از ذکر محدود محمدی که دارای حد است و دارای نهایت است. بنابراین کل این ابعاد مشمول این آیه (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] عرض می شود که هست.

این مقداری که ما توانستیم دریافت کنیم در تقسیماتی که عرض کردیم و حدود شاید صد مرحله میرسه که در هر دو بُعدش به صد مرحله ذکر الله اکبر میرسه.

(وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] ما تفعلون نیست چرا؟ اگر ما تفعلون بود، فعل در برابر نیت است، در برابر درون عقیدتی ست، در برابر عرض می شود که  علم است و فعل نوعاً فعل خارجی ست، فعل عضوی ست، نه فعل درونی. و لذا و الله یعلم ما تفعلون نگفت، چون فعل خاصه، ولی (تَصْنَعُونَ)، (تَصْنَعُونَ) ساختن است. ساختن چه درونی، چه برونی، فردی، اجتماعی.

آنچه را انسان می سازد (وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى) [نجم: آیه ۳۹] چنانکه کل سعی ها و کوشش ها را تحت پوشش دارد (وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵] هم به این معناست که کل کوشش های انسان را چه در بُعد الی الله باشد، چه در بُعد ضد باشد، در بُعد ضد با کل درکاتش و در بُعد الی الله با کل درجاتش و الله یعلمون.

پس چون خدا می داند، ما در برابر قدرت بی نهایت، علم بی نهایت، رحمت بی نهایت، باید کلاً ذکر الله باشیم، هیچ از ذکر الله ایاناً کاسته نمی شود چون علمش محیط است، قدرتش محیط است و عرض می شود که رحمتش محیط است.

حالا ما در استقبال ماه ذکر هستیم که ماه رمضان است، چون زمان و مکان و موقعیت زمانی و مکانی هم مؤثر است در ذکر الله، کما اینکه دیروز عرض کردیم نماز در مسجد الحرام ذکر الله است، همون نماز در خانه ذکر الله است و همون نماز در مسجد ذکر الله است، ولکن خود مکان اهمیت دارد. از نظر نزول قرآن، از نظر جمع مسلمان ها و از نظرهای برونی و درونی که در مسجد الحرام بیشتر از سایر مساجد است.

(شَهْرُ رَمَضَانَ) هم که (الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ) [بقره: آیه ۱۸۵] از نظر زمانی اهمیت دارد چون منزل قرآن است. منزل قرآن در دو بُعد، یک منزل مکانیه قرآن است که قلب رسول قرآن است. یک منزل مکانتی و زمانی ست که شهر رمضان است و در لیلی قدر است که بحثش مفصل انشالله خواهد آمد.

به همین مقدار هم ما اکتفا می کنیم و امیدواریم خدا ما رو توفیق بدهد که در معالم ربانی، با تدبر و تفکر مستقیم ناجح و موفق باشیم و اشتغال به غیر الله خودش ظلمات است، اشتغال به سبیل غیر الله خودش ظلمات است، مگر وسایلی که ما را به خدا نزدیک کند از نظر معرفتی و از نظر اخلاقی و از نظر عقیدتی.

خب یک بحث دیگرم هست که عرفان چه موقعیتی دارد در قرآن،‌ ما میگیم اصلاً لفظ عرفان در قرآن وجود ندارد. عرفان همان ذکر الله است. ذکر الله است که عرفان واقعی و حقیقی ست در مراتب ممدوحش و در مراتبی که عرض می شود که مامور به است و اگرم لفظ عرفان رو بیاریم عارف بودن، عارف بودن در ابعاد گوناگون است که ما برای شما شمردیم.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

آیا در خود صلاة قدر مسلم و قدم اول تنها در خود صلاته، (وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) [شعراء: آیه ۲۱۴] انسان که میخواد نهی از منکر کنه اول خود را، بعد دیگران را. صلاة که میخواد نهی کند از فحشاء و منکر اول مصلی را در حال صلاة، دوم مصلی را نسبت به قبل که گناهان قبل رو توبه کنه، سوم مصلی را در مراحل بعد که در آینده هم فحشاء و منکری انجام نده

بنابراین این مثلث هر سه مراد است. (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] نهی در خود صلاة بنابراین از جمله ادله ما از نظر قرآن که مکان مغصوب، نظر حرام، فعل حرام در نماز مبطل صلاة است، همین آیه است.

راجع به مکان مغصوب ما روایتی حتی نداریم که نص باشد در اینکه اگر در مکان غصبی نماز بخوانیم نمازتون باطله، ولی نصه، برای اینکه اگر شما در مکان غصبی، لباس غصبی، با آب غصبی، با وضع غصبی که صاحبش راضی نیست نماز بخوانید، این فحشاء است احیاناً و منکر است احیاناً.

اگر این غصب شما تجاوزگر است که دیگران می فهمند و دیگران عرض می شود که وادار به این فحشاء میشن، این فحشاعه و اگر دیگران ندانند، حتی گناه بزرگی نباشد گناه کوچیک است، منکر است.

بنابراین اول نهی صلاة (25:53) که در خود نماز، در حالت نماز شما نمی توانید در جای مغصوب، لباس مغصوب، با نظر حرام، با وجه حرام، با وضع حرام، نماز بخوانید.

حالا سوال، آیا اگر این حرام انجام شد نماز باطل است یا غیر باطل؟ نماز باطل است چون (إِنَّ الصَّلَاةَ) [عنکبوت: آیه ۴۵]، (إِنَّ) تأکیده.

صلاة اون صلاتی که فرمود (أَقِمِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] صلاة غیر مقام که بدرد نمیخوره اون صلاتی که باید اقامه باشد حد عقل اقامه صلاة این است که (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵]،‌ اگر نهی نکند از منکر یا نهی کرد شما متوجه نمیشید، ولی صلاة تبعش نهیه.

ناهی از منکر تبعش نهیه ولی طرف قبول کند یا قبول نکند، صلاة خودش ناهی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ است، اگر مصلی این نهی را قبول کند صلاة، اگر قبول نکند این صلاة نیست، اصلاً باطل است این صلاة، حد اولش و نقطه اولش در خود صلاة.

خب، این صلاة در بُعد خود صلاتی فقط نه، بلکه در بُعد مقدمات،‌ مقدمات صلاة که وضو است، غسل است، تیمم است، چه است، چه است، وقت است، قبله است، این حرفا، وقت و قبله که مقارن است، وقت که مقارن است و سایر جهات، این صلاة اون مقدمات رو هم از فحشاء اش و از منکرش نهی میکند.

اگر به وسیله فحشاء و منکری انسان وضو گرفت، غسل کرد، تیمم کرد، چه کرد، این صلاة نهی میکند پس قبل را هم نهی میکند. قبل رو نهی میکند که قبل نباید بشه، و قبل رو نهی میکند، اگر گناهانی مربوط به غیر مقدمات صلاة انسان انجام بده، این صلاة موجب است که از اون گناهان توبه کند.

پس (تَنْهَى) بعد (تَنْهَى) دو بُعدی ست. یک نهی در مقدمات صلاة از محرماتش، یک نهی از کارهای حرامی که قبلاً شده، ترک واجباتی که قبلاً شده، فعل محرماتی که قبلش شده باز، تنهی که توبه است و نسبت به بعد هم که عرض می شود که اگر صلاة واقعاً نهی اش مؤثر است مثل (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] صوم دیگه، (كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] که تقوای بیشتر. یک تقوایی ست که اثرش روزه گرفتن است، یک تقوایی ست که روزه می آورد.

یک تقوایی ست که روزه معلولشه، یک تقوایی ست که روزه علته، (لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) [بقره: آیه ۱۸۳] ناظر به علته، یعنی روزه خودش علت تقوای بیشتره.

کذلک (تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ) [عنکبوت: آیه ۴۵] این صلاة علت است،‌ علت قبلی در دو بُعد، علت درونی در یک بُعد،‌ علت بعدی هم در یک بُعد که از فحشاء و منکرات بعدی هم عرض می شود که جلوگیری میکنه.

(صحبت حضار) استاد این شخص تو نماز هیچ گناهی انجام نداد

بطلان نخیر، در خود نماز، در حال نماز آنچه را که مبطل صلاة است مبطله،‌ ولکن بعد از نماز رفت عرق خورد مست کرد، نماز باطل نیست، بله، خفیف میشه عرض می شود که درجش.

(صحبت حضار)

بله، دلیله، دلیل داریم حرام است و مبطل نیست، در نماز هر حرامی مبطل است به دلیل، در روزه هر حرامی مبطل نیست به دلیل، هر دو صحیحه.

خب، (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] بحث خیلی عمیقه در اینجا. همش همینه، ببینید (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) اکبر از چی؟ اولاً قرآن ذکر الله است وانه َلَذِكْرُ اللَّهِ، صلاة ذکر الله است و ذکر یا لفظی ست یا عملی ست یا در نیست است یا در محور قلب و روح است این ها همه ذکره.

حالا (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) از چه اکبره؟ دونه دونه حساب می کنیم. حالا ببینید اگر انسان در نماز یا غیر نماز یاد خدا نباشد یا یاد غیر خدا باشد یا یاد خدا نباشد، حالا در نماز، در نماز الفاظ میخونه،‌ ولی یاد غیرخداست این نحس اول است (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) یا نه یاد خداست و نه یاد غیر خدا باز اکبر است،‌ صلاة ذکر الله اکبره یا اینکه یاد خداست در لفظ که همه مصلی هستند ولکن در معنا نیست باز اکبر است یا یاد خداست در عمل رکوع رکوع است، سجود سجود است، قیام قیام است، ولکن یاد خدا که محور است اکبر است.

یا اینکه این (لَذِكْرُ اللَّهِ) اولاً باید که تقسیم کنیم، ببینید (لَذِكْرُ اللَّهِ) یا الله فاعل مضاف الیه است یا مفعوله، یعنی ذکرکم الله یا ذکر الله ایاکم، ذکرکم الله اکبر است از سایر ذکرها. شما خدا را یاد کنید بهتر است، اکبر است از یاد دیگران یا یاد نکردن نه خدا و نه دیگران و یا الفاظ و اعمالی که ذکر الله ندارد.

این اکبر از (لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) از این بابه، که ذکر شما الله را. بعداً،

(صحبت حضار)

اینجا فرق میکنه

(وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) در بُعد دوم، یعنی ذکر خدا شما رو (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ) [بقره: آیه ۱۵۲] هر قدر شما مرا یاد کنید منم شما رو یاد میکنم. پس در بُعد دوم (لَذِكْرُ اللَّهِ) یعنی ذکر الله ایاکم اکبر من ذکرکم ایاه،‌ پس دو بُعد شد.

ببینید ذکرکم الله، اکبر است از کل آنچه ذکر لله نیست. ذکر الله ایاکم از ذکر کردن خدا شما رو اهم است چرا؟‌ برای اینکه اگر انسان ذکر الله کند، ذکر الله در بُعد اعلای صددرصدش، عصمت بشری ست. آیا عصمت بشری مطلق است؟ نه مطلق نیست.

ولکن اگر انسان خدارا ذکر کند، یاد کند، توجه به خدا در حد اعلا نداشته باشد به طوری که معصیتی در بُعد بشری غیر مطلق نکند، ولکن اگر خدا کمک نکند او را و او را به یاد نیارد، به او رحمت نکند، باز این ذکر انسان مطلق نیست، پس (وَلَذِكْرُ اللَّهِ) یعنی خدا که شما را یاد کند در اثر یاد کردن شما خدا را اکبر است از ذکر شما.

حالا این اکبر باز مراحل دارد، یک مرحله ذکر بشری غیر مطلق، ذکر اللهی که پیوندشه و تکمیل میکند ذکر بشری رو در بعد دون عصمت اکبره.

بُعد دوم ذکر ربانی ست در بُعد عصمت، ذکر ربانی در بُعد عصمت اقواست از ذکر ربانی در بُعد مادون عصمت، ولو خدا یاد کند، تأیید کند.

سوم، عصمت علیا، چهارم عصمت منفصل. عصمت های متصل و عصمت منفصل، این چهار تا ذکر لله هر چه بالاتر بره اکبر است از مادون، بنابراین ذکر اللهی که رسول الله دارد که عصمت علیای منفصل از عصمت درونی دارد، اون اکبر است از عصمت متصل، عصمت متصل رسول الله اکبر است از عصمت متوسط، متوسط اکبر است از عصمت مادون، عصمت مادون اکبر است از عصمت بشری. پس (وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) در ده مورد تقریباً اکبر هست که باید بعد تفصیلش رو عرض کنیم.

(وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) اکبر هم ان یوصف است، هم اکبر از کل شیء است، برای اینکه اکبر ان یوصف چون کبیری در برابر الله نیست، اکبر من کل شیء، اگر شما ذکری را کبیر بدانید ذکر الله اکبر است، حتی اگر ذکر عصمت بشری را کبیر بدانید، ذکر عصمت ربانی که تأیید میکند اکبر است.

اگر ذکر عصمت ربانی در بُعد اول کبیر بدانید، ذکر عصمت ربانی در بُعد بعد اقواست، بعد اقواست، بعد اقواست، بعد ذکر منفصل و ذکر منفصل ربانی که عرض می شود که مثلاً فرض کنید که (وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا) [الاسراء:آیه ۷۴] این عصمت منفصله ربانی که فوق جمیع عصمت های درونی ست اکبر است، بنابراین اکبر در حدود ده مورد که (تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ) [بقره: آیه ۱۹۶] که بعداً توضیح میدیم.

(وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [عنکبوت: آیه ۴۵]  تفعلون نیست، چون ذکر تفعلون نیست، ذکر سازمان دادن است، سازمان دادن لفظی، عملی،‌ عقیدتی،‌ بشری فوق بشری آنچه را که شما می کنید خدا عرض می شود که حق سبحانه و تعالی می داند.

خب این یک اجمالی ست از آیه، که مقام صلاة رو خیلی بالا برده مخصوصاً در کل قرآن ما چنین تعبیری رو نداریم، مخصوصاً (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ) [عنکبوت: آیه ۴۵] تا آخر.

و السلام علیکم و رحمته الله وبرکاته