بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
دیروز عرض شد که درباره شهادت ثالثه که شهادت به ولایت امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه است در اذان و اقامه، کلاً روایتی ولو ضعیف، ولو یکی، ولو اشاره ای هرگز نداریم.
ولی روایاتی هست که اضافه آل به رسول الله صلوات الله علیه و سلام علیه در صلوات از واجباته. همونطوری که از رسول گرامی روایت هست که (مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ فقد آذانی).
اگر من نزد کسی ذکر بشوم، اسم من ذکر شود و صلوات بر من نفرستد، (فقط اذانی) همونطور هم در روایت شیعه و سنی وارد است که اگر صلوات بر پیغمبر فرستادی و آل را اضافه نکردی، خودش صلاة بتراء است. (لاَ تُصَلُّوا عَلَيَّ اَلصَّلاَةَ اَلْبَتْرَةَ).
و این از مسلمات عند الشیعه است عقیدتاً و عملاً و عند السنة است روایتاً که در صلوات بر پیغمبر بزرگوار صلوات الله علیه آلش هم بایستی اضافه شود.
(صحبت حضار) حاج آقا معلوم میشه این روایت از کیه؟ کجاست؟
روایت اولی؟
(صحبت حضار)
از خود رسول الله صلوات الله علیه
(صحبت حضار) نه از کیه؟ نقلش
نقلش یادم نیست.
حالا، در هر صورت، این از مسلمات اسلامی و مخصوصاً شیعی ست که اولاً ناف پیغمبر بزرگوار که بریده شد باید صلوات ختم کرد و ثانیاً این صلوات مشتمل است بر آل رسول الله صلوات الله علیه بعد از حضرتش. اما صلوات تنها بر پیغمبر بدون آل کلاً، این مرفوض است.
همچنین صلوات بر پیغمبر و فقط نام علی علیه السلام رو در پی اون حضرت بردن، این هم تخصیصی ست بلامخصص، چون أئمه علیهم السلام تمام اولیاء الله اند، تمام معصومین اند و همگی خلافای رسول الله صلوات الله و سلامه علیه هستند.
بنابراین ذکر پیغمبر که می شود، ذکر آل کلاً باید بشود یا ذکرشون خصوصاً، همه رو ذکر کنیم یا همه رو به نام هاشون ذکر کنیم یا آل را کلاً ذکر کنیم، اما شخص علی علیه السلام را، شخص امام حسن را، شخص امام حسین را، شخص هر یک از ائمه را، منهای بقیه، این اهانت است بقیه، چون ائمه علیه السلام تماماً اولیاء الله اند، خلافای رسول الله اند، معصومین اند در پی رسول الله صلوات الله و سلامه علیه.
روی این اصول شهادت ثالثه که (أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) مرفوض است از جهاتی چند. یک، در هیچ روایتی از حدود چهارصد روایت شیعه و سنی ذکری از شهادت ثالثه نیامده، چه روایت شیعی که بسیار بسیار زیاد است که دیروز عرض کردیم، سیصد و بیست و چهار حدیثه.
سیصد و بیست و چهار حدیث در جامع احادیث شیعه راجع به فصول اذان و اقامه آمده است، اما در یک حدیث ولو ضعیف، این شهادت ثالثه هرگز نیامده و در حدود هفتاد حدیث یا بیشتر در عرض می شود که کتب اهل سنت مخصوصاً فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، اونجام اصلاً ذکری از شهادت ثالثه نشده و ذکری هم از (الصلاة خیر من النوم) نشده و ذکری هم از ترک (حَیَّ عَلیٰ خَیرِ الْعَمَلِ) نشده.
بنابراین سنی ها دو گناه دارند، شیعه ها یک گناه دارند. سنی ها دو خطا دارند یا سه خطا، محوری دوخطاست و شیعه ها یه خطا.
دو خطای سنیان ترک (حَیَّ عَلیٰ خَیرِ الْعَمَلِ) است کلاً که بجاش اومد گفت بگید (الصلاة خیر من النوم) و خطای دوم (الصلاة خیر من النوم) است در اذان عرض میشود که صبح و شیعه ها (أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) یا (أمیرالْمُؤْمِنیٖنَ وَلیُّ اللّهِ) یا فلان، این هرگز حدیثی به خصوصه ندارد، بله حدیث عام در دو جهت هست.
یک جهت که عرض کردم که وقتی که صلوات بر پیغمبر می فرستیم صلوات بتراء نباید باشه،
(صحبت حضار) اینکه خطا میفرمایید یعنی عقاب داره اضافه کردنش؟
حالا عرض می کنم، عرض می کنم.
خطا کلاً عقاب نداره، بعضی خطاها عقاب نداره، خطا عن قصورٍ عقاب نداره که، اون قصور است نوعاً، خطا تقصیر عقاب داره. اگر انسان بداند که روایتی وارد نشده است و فصول اذان و اقامه برحسب سنت، غیر از شهادت ثالثه است اگه بداند خب این گناهه.
(صحبت حضار) پس این روایات رو ثابت کردند چون این همه
حالا عرض می کنم
(صحبت حضار)
حالا عرض میکنم، عرض می کنم.
خب عرض می شود که عرض کردم ما دو روایت داریم که هر دو روایت راجع به اذان و اقامه نیست، بلکه راجع به کل جهاته. کلاً وقتی رسول الله صلوات الله علیه نامش برده شد، چه شما نامش ببری، چه دیگران نامش ببرند، شما بشنوی باید صلوات بر پیغمبر ختم کرد، این یه روایت.
روایت دیگر صلوات بتراء نباشه و باید آل هم اضافه شه.
روایت سوم همون روایتی که از احتجاج طبرسی ست (عن الصادق علیه السلام إِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ).
پس این هر سه روایت عام است. در اختصاص اذان و اقامه نیست. روایاتی که در اختصاص اذان و اقامه هست در تواتر سنی و در تواتر شیعه، یک اشاره چنانکه به شهادت ثالثه ندارد، اشاره هم به ترک (حَیَّ عَلیٰ خَیرِ الْعَمَلِ) سنی ها ندارد، اشاره هم به (الصلاة خیر من النوم) سنی ها باز ندارد.
بنابراین ما قطع می کنیم که شهادت ثالثه از ارکان واجب یا از ارکان مستحب یا حتی از ارکان مباح و جائز اذان و اقامه نیست، برای اینکه اگر رکن واحب بود ذکر میشد، رکن مستحب بود ذکر میشد، رکن جائز و مباح بود ذکر میشد، چون کل واجبات و مستحبات و مباحات در ارکان عرض می شود اذان، اقامه، صلاة و و، ما در روایات کلاً داریم.
حالا راجع به مباح کاری نداریم، اصولاً وجوب یا استحباب. وجوب نصاً، استحباب نصاً، اما اگه بخواید استدلال کنی به مثل این روایت که وقتی گفتی (لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ) (مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ) باید بگی که علیُّ امیرالمومنین، این اولاً کلیت دارد و این کلی مربوط به اذان و اقامه نیست.
تکرار میکنم در اذان و اقامه در حدود چهارصد روایت، کل ارکان واجب و مستحبه، در صورت وجوب واجبه، در صورت استحباب اذان و اقامه مستحبه، ذکر شده است و اصلاً نامی از شهادت ثالثه به میان نیامده است.
خب حالا عبارت عرض می شود که جواهر رو هم می خونیم راجع به اقوال و علما، بله مطلب این است که چون بر حسب روایات مسلمه، هر وقت نام پیغمبر برده شد باید صلوات بر خود پیغمبر و آلش ذکر شود، روی این اصل ما در عرض می شود که تشهد نماز میگیم که (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه) صلوات الله علیه، بعد واجب است بگیم (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد).
دو وجوب داره، یک وجوب که در تشهد نماز در روایت سنی و شیعه وارد است که صلوات باید ختم کنی.
وجوب دیگر، اگر هم در خصوص تشهد صلوات وارد نبود، به عموم این دلیل استدلال می کنیم که هر وقت ذکر محمد شد صلوات الله علیه باید آل هم ذکر شود.
به همین مناسبت، به همین مناسبت در اذان و اقامه میگیم. مثلاً شما در رکن دوم اذان و اقامه گفتید (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ) باید هم خودتون و هم کسانی که می شنوند بگید (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) اما شخص علی
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار) ببخشید سنی ها هیچ وقت صلوات اصلاً نمیگن، (10:26)
چرا
(صحبت حضار) عرض کردم من خودم امتحان که رفتم
مختلف هستند، بعضیا میگن، بعضیا نمیگن، مختلفن
(صحبت حضار) زیاد بودن تو جلساتی که من
بله سنی، سنیای وهابی نمیگن، سنیای غیر وهابی هم احیاناً بعضی میگن، بعضی نمیگن
خب عرض می شود که ما در صحیح بخاری داریم دیگه، در مکه که بحث می کردیم گفتیم در صحیح بخاری (لاَ تُصَلُّوا عَلَيَّ اَلصَّلاَةَ اَلْبَتْرَةَ قیل فما صلاه بترا قال أن تقول اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد) و دیگه چیزی نیست بعد (وَ عَلی آلِ مُحَمَّد) (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) الان داره.
خب حالا، جمع بین مطلب که نه افراط است و نه تفریط، ما در میانگین قضیه هستیم از نظر دلیل. کسانی که شهادت ثالثه رو جزء واجبات یا مستحبات نماز می دونند دلیل ندارند، این مفرطین. مفرطین، کسانی میگن اصلا آل نباید ذکر شه اینم غلطه، چرا؟ برای اینکه ذکر آل بعد از ذکر محمد صلوات الله سلامه علیه واجب است حتی در نماز تا چه رسد در اذان اقامه و در کل جهات.
بنابراین وقتی موذن میگد که (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ) صلوات الله علیه، ما شهادت ثالثه لازم نمیدونم که جدا کنیم، برای اینکه ما خودمون که اذان میگیم باید خودمون بعد اسم، بعد از ذکر اسم پیغمبر بگیم (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) دیگران هم که می شنوند باید این ذکر را عرض می شود که بگویند و این منافات ندارد که شهادت ثالثه واجب نیست، مستحبه، این شهادت نیست که، این در پی شهادته (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ) بعد (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد).
(اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) جزء اذان نیست، جزء اقامه نیست، جزء شهادات نیست، بلکه پیامد واجبی ست در ذکر محمد صلوات الله و سلامه الله علیه.
خب دیروزم عرض کردم و تکرار نمی کنم که اصولاً اگر شهادت ثالثه و حتی آل، حالا اگر شهادت ثالثه جزء اذان و اقامه بود با اینکه اکثریت مسلمون ها با علی علیه السلام اختلاف دارند، ولیّ الله اش نمی دانند، معصوم نمی دانند، خلیفه رسول الله نمی دانند، چطور امکان دارد واجب و یا مستحب باشد از زمان رسول الله، زمان ابوبکر، زمان عمر، زمان زمان زمان تا آخر، این امکان ندارد. این از نظر خروجی عرض می شود که خارج عقلی و از نظر عرض می شود که حدیثی هم اینطوره.
(صحبت حضار)
پیغمبر واجب انجام نمیدادن؟
(صحبت حضار) نه
آیا پیغمبر
(صحبت حضار) خلفاء
صبر کنید، آیا پیغمبر بزرگوار کل واجبات، یعنی کل شهادات اذان و اقامه رو انجام نمیدادن؟ آیا علی ولیّ الله میگفت یا نمیگفت؟ اگر میگفت که واویلا بود، دو واویلا بود.
یک واویلا اگر بناست أئمه بگن چرا فقط علی علیه السلام ذکر شده؟ بقیه هم ذکر شن.
(صحبت حضار)
این، این شاهده بر عرض بنده است، برای اینکه وقتی اینطور معارض بودند با علی علیه السلام، چطور ممکن است جزء عرض می شود که شهادت ثالثه اذان و اقامه باشد یا وجوباً و یا عرض می شود که استحباباً؟
ولکن جمع بین مطلب است که ما نه به عنوان شهادت ثلاثه، به عنوان پیامد و واجبی ملحق و در حاشیه شهادت رسول الله صلوات الله علیه میگیم (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) اونم بلند گفتن لازم نیست، بلند بگید، یواش بگید فرق نداره.
و اما عرض می شود که از نظر اقوال، در جلد نهم جواهر البته ما فقهمون جواهری نیست، آقای خمینی گفتن فقهمون جواهری ست، ما فقهمون جواهری نیست، ما فقهمون قرآن و سنت است.
جواهر مطالب زیادی دارد که برخلاف کتاب است، ولی این جا استثنائاً هشتاد و پنج، (قال الشیخ فی النهایه بعد ذکر المشهور فی فصولهما) مشهور چیه؟ مشهور همون فصول اذان و اقامه است که درش شهادت ثالثه اصلاً نیست، حتی در کل کتب فقهی شیعه و در کل رساله های مراجع و مجتهدین صحیح الاجتهاد، اینکه میگیم صحیح الاجتهاد برای اخراج بعضی افراده، می گویند که شهادت ثالثه جزء ارکان اذان و اقامه نیست، ولکن مستحب است، چه است، فلان است و این حرف ها که ما با استحبابش موافق نیستیم، در نص شهادت بلکه در اضافه کردن آل.
(قال الشیخ فی النهایه بعد ذکر المشهور فی فُصولِهما هَذا هوالمختارُ المعولُ علیه و قد روی سبعتا و ثلاثون فصلاً فی بعض الروایات و فی بعضها سمانی و ثلاصون فصلاً فاما من روا سبع یقول فی اقامه) الی آخر.
تا اینکه (ثم قال فاما ما رویه من شواذ الاخبار من قول أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ و آل محمد خیر البریه فممَّا لا یعمل به فی الاذان و الاقامه) (16:23)
این شواذ اخباره که بعضیا جعل کردند، میگد که این در نظر ما هم عمل نمیشه نه عمله وجوبی و نه عمل استحبابی
(صحبت حضار)
(أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ وآل محمد خیر البریه فممَّا لا یعمل به فی الاذان و الاقامه).
لایعمل سه بُعده دیگه، لا یعمل وجوباً، لایعمل استحباباً، لایعمل اباحتاً، لایعمل رجائاً در کل لا یعمل. (فمن عمل به کان مختاً). شیخ طوسی در سه کتاب این حرف رو زده. در نهایه، در مبسوط و در خلاف. در سه کتاب حدیثی خودش شیخ طوسی که عرض می شود که أفقهُ الفقها اقدمین است این رو فرموده. آیا ایشون مثل من وهابی است یا سنیه؟ ما نه وهابی هستیم، نه سنی، ما شیعه هستیم، منتهی شیعه ای که بر حسب مبنای کتاب و سنته.
خب (فقال فی وقیه محمد ابن علی ابن حسین ابن موسی ابن قمی) (17:34) که ابن معاویه است در کتاب حدیث فقیه کتب اربعه فقیهه دیگه (و قال فالوقیه بعد ذکر حدیث الحضرمی و کلیب) این حدیثی که نقد کردیم (هذا هو) ببخشید (بعضک حدیث حضرمی کلیب) که حدیثایی ست که ارکان اذان و اقامه رو گفتن و درش شهادت ثالثه نیست.
(هذا هو الاذان الصحیح لا یزاد فیه ولا ینقص منه) نه زیاد کنید، نه کم کنید، سنی ها کم و زیاد کردند، کم کردند (حَیَّ عَلیٰ خَیرِ الْعَمَلِ) را در کل اذان ها اقامه ها و زیاد کردند (الصلاة خیر من النوم) را در اذان صبح و شیعه ها زیاد کردند (عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) را (لایزاد فیه و لا ینقص منه والمفوضه لعنهم الله قد وضعوا اخبارا زادوا بها فی الاذان محمد و آل محمد خیر البریه).
ایشون لعنت می کند به مفوضه، مفوضه کسانی هستندکه خود را منتسب به شیعه کردند ولی مفوضه هستن یعنی یا جبر است یا تفریط است یا (18:48)
عده ای مجبره هستند، عده ای مفوضه هستند، عده ای هم امربین امرین. مفوضه میگن که خدا هیچکاره است، در کل اعمال ما اختیار مطلق صددرصد داریم، این ها که خودشون رو به شیعه چسبوندند این مطلب رو به شیعه وارد کردند که در اذان (محمداً و آل محمد خیر البریه) مرتین.
همونطوریکه فصول اذان دوبار است به جز (اللّهُ أَکْبَرُ) که چهار بار است در اذان و فی بعض روایاتهم، بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ) (أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) مرتین و منهم من روا بدل ذلک (أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمیرالْمُؤْمِنیٖنَ حقاً) مرتین. بعد خود صاحب جواهر میگه، جواب میده ولا شک، جواب داره میده (ولا شک أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) شکی نداریم که (و امیرالمومنین حقاً و ان محمد و آله صلی الله علیه خیر البریه ولکن لیس ذلک فی اصل الاصحاب).
بله حقه، همه حق اند. مثلاً امامزاده داوود امامزاده است، ولیکن شایسته است در اذان و اقامه اسمش رو بیاری؟ نه. امام حسن مجتبی امام است، می شود به جای اشهد ان اشهد ان الحسن ولی الله بگیم؟ خب اذان رو ابطال می کند، حق است ولی در جای خود، حق، حق است در جای خود.
بعضی حقایق حق است در کل مراحل، بعضی، در کل مراحل لفظاً و عملاً. بعضی حقایق حق است، معنا ندارد در کل مراحل ولکن باطل است در عرض می شود که لفظ. چنانکه دیروز عرض کردم، مثلاً شما در نمازتون، آیا بین آیات حمد حق دارید دعا کنید؟ حتی دعا کنید، بله (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] خودش أفضل دعاست.
ولکن بین مثلاً (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] بگید (إِيَّاكَ نَعْبُدُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد) حق است؟ این باطل است. باطل است و مبطل است، هم باطل است و هم مبطل است، حرام است و برحسب (لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ) [محمد: آیه ۳۳] نماز رو باطل می کند.
(صحبت حضار) دعای قنوت وقتی که
بله، قنوت بله، قنوت بله
(صحبت حضار)
قنوت، قنوت بله، قنوت بله، قنوت دلیل داریم، دعا داریم و بهترین دعاها، دعایی ست که قبلش و بعدش صلوات باشه. بله، بهترین دعا، تو قنوت داریم، در قنوت داریم میخوانیم، من میخوانم شما می خوانید، ولکن بین
(صحبت حضار) در آیات قرآن که مثلاً دعاهای قرآن رو بخونی، خودتم یک چیزی اضافه کنی
بله بله، ولکن حتی آیه ای قرآنی بین (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] یا بین دو آیه از آیات سوره حمد یا دو آیه از آیات سوره بعد، آیه دیگر بخونید درسته؟ بگید که مثلاً (إِيَّاكَ نَعْبُدُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) بعد (إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) درسته؟
بنابراین هر چیزی بجای خودشه بنابراین کلاً، عقلاً، عملاً، خارجاً در تاریخ اول اسلام و روایتاً شیعتاً و سنتاً (أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) شهادت ثالثه نیست، بله و آله اضافه می کنیم.
(صحبت حضار) ببخشید در فقهای قدما آیا هست کسی تو کتاباشون بگن مستحبه؟
نخیر
(صحبت حضار)
بله حالا عرض میکنم
حالا ایشون میگد که ولکن، اینو عرض کنم بعد، صاحب جواهر میگد که (ولکن لیس ذلک فی اصل اذان ولا شک فی ان علیا ولیّ الله و امیرالمومنین حقاً و أنَّ محمدا و آله صلی الله علیه خیرالبریه) حقه (ولکن لیس ذلک فی اصل الاذان قال و انما ذکر ذلک لیعرف بهذا الزیاده المتهمون به التفویض المدلسون انفسهم فی جملتا). بعد (قلت) باز (و تبعهما غیرهما علی ذلک)
یعنی مزبور، شیخ طوسی ست، آقای قمی است در این مطالب و غیرهما گروهی از علمان تبعیت کردن و لعن کردن و گفتن جعل است و این حرفا.
(ویشهد له خلوا النصوص عن الاشاره) حتی اشاره (عن الاشارته الی شم ذلک و لعل المراد بالشوذ فی کلام شیخ و غیره) (23:35)
شیخ گفته شواذ این کار رو کردند همان است که موفضه نقل کردند، لکن (ومع و مع ذلک کله فان المجلسی) در بحار الانوار (انه لا یبعد کون الشهادت بالولایت من الاجزا مستحبا للاذان) چرا؟ (استنادا الا هذه المراسیل التی بالشئوذ) (23:56)
این مراسیلی که به شذول شاز است و بهش عمل نشده و در حدود چهارصد روایت که ارکان ذکر شده، ذکر نشده و این روایت شاذه کاری به اذان نداره، پس کاری به اذان و اقامه نداره. این روایت شاذه که (أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً وَلیُّ اللّهِ) فلان، این کلیت داره و اینطور ما تبدیل کنیم به اذان و اقامه درست نیست، برخلاف چهارصد حدود چهارصد روایت هست که شهادت ثالثه رو اصلاً ذکر نکرده.
(صحبت حضار)
بله (و انه مما لا و الی ما فی خبر القاسم معاویه طبرسی) (24:28)
که (إِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ (ص) فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ و هو کما تری) صاحب جواهر میگه این حرف چیه میزنی آقای مجلسی و آقای طبابایی؟ حرف خیلی حرف غلطه، از چند جهت غلطه (إلّا انه لا بعث بذکر ذلک لا علی سبیله الجزئیه)
جزئیت چه وجوباً چه استحباباً اشکال دارد، ولکن اگر علی سبیله باشد، نه وجوباً نه استحباباً اشکال ندارد، پس به چه عنوان؟ به عنوان عام، میگیم بعنوان عام هم ماقبول نداریم، چون آیا به عنوان عام واجب است یا مستحب است یا غیر؟
اگر به عنوان عام واجب است یا مستحب است جز شد، جزء واجب یا جزء مستحب، اگر نه جزء واجب است و نه جزء مستحب است، پس به عنوان عام ذکرش، مثل الفاظی ست که در بین حمد یا در بین سوره گفته میشه.
(ولا یقطع مثله فی الموالات و الترتیب بل یکالصلاة علی محمد صلوات الله علیه ان السما اسمع الذکر) همون حرفی که ما زدیم، کما این که اسم پیغمبر برده می شود باید آل و صلوات بر پیغمبر و آلش گفته بشه، اینجام وقتی موذن میگد (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ) واجب است خودش و کسانی که می شنوند بگن صلی علیه و آله وسلم.
ولکن این صلی الله علیه و علی آله یا صلی الله علیه و آله وسلم این جزء ارکان عرض می شود که اذان و اقامه نیست، بلکه از اذکاری ست که لازم است در پی رکن دوم که شهادت به رسالت است گفته شود.
خب عرض می شود که حالا ما موظف نیستیم که فرمایشات بعضی آقایونی که قائل به استحباب اند یا قائل به رجاع اند یا قائل به وجوب اند توجیه کنیم، ولکن می تونیم استدلال رو عرض کنیم.
استدلال اون ها این است که میگن که خب چون اسم پیغمبر برده میشد باید که صلوات بر پیغمبر و آل، این کلیت داره ولی مربوط به اذان و اقامه نیستش که.
اینکه میگن رجاعاً به رجاء اینکه مثلاً مرحوم آقای حکیم فرمودن که نماز جمعه دلیل بر وجوبش در زمان غیبت نداریم ولکن رجاعاً خونده میشه، میگیم اگه دلیل بر وجوبش حتی استحبابش، ایشون گفتن که حتی احتیاطاً باید ترک بشه، ترک یا احتیاطاً یعنی نیت وجوب نکنید، نیت استحباب نکنید، ولکن رجاعاً انجام میشه اشکال داره، میگیم رجاعاً یعنی چه؟
رجا در جایی ست که احتمال وجوب یا استحباب باشه، وقتی شما میگید حرام است نماز جمعه و وجوب و استحبابش در زمان غیبت نیست، پس رجاء معنی نداره، رجاء در جایی ست ممکن است روایتی باشه به ما نرسیده، ولکن آیا امکان دارد کلاً در میان چهارصد روایت که شهادت ثالثه رو ذکر نکرده و اصلاً اشاره به شهادت ثالثه نکرده، امکان دارد شهادت ثالثه مثل شهادت اولی و ثانیه از واجبات و مستحبات باشه و ذکر نشه؟ امکان ندارد اصلاً.
امکان دارد در طول زمان رسالت، در طول زمان امامت تا امام زمان علیه السلام که از هیچ کدام از این چهارده بزرگوار اصلاً یک روایت ضعیف هم نشده که شهادت ولایت امیرالمومنین اصله شهادت ثالثه است و جزء اذان اقامه است، اصلاً امکان ندارد، بلکه این مانند اون قضیه ای است که به مناسبت عرض می کنم.
یادمه با آقای خمینی بحث می کردیم که آیا متنجس منجس است یا نه؟ ایشون میفرمودن منجسه، گفتم چرا؟ گفتند شهرت، گفتم روایت نداریم، فرمودند فردا روایتش رو میارم، فردا یه روایت از وسائل الشیعه آوردن که به زور خواستن روایت رو بدلالتونن، گفتم اگر این روایت صریح هم بود، صحیحه بود و صریح هم بود که در اینکه متنجس منجسه قبول نمی کردیم چرا؟
برای اینکه زمان پیغمبر، امیر المومنین، امام حسن، امام حسین و بقیه ائمه تا زمان امام صادق اصلاً اینکه متنجس منجس است، ذکر نشده، فقط زمان صادق ذکر شده، اونم روایتی که دلالت نداره، شما به زور میخوای بدلالتونی.
بنابراین قطع داریم که متنجس منجس نیست، می فرمایید شهرت است گفتم بیخوده، فرمودند اجماع است، گفتم بیخوده اتباع است گفتم بیخوده، شهرت، اجماع، اتباع و ضرورت که برخلاف دلیل اسلامی باشد، قابل قبول عرض می شود که نیست بنابراین
(صحبت حضار)
شوخیه برای اینکه اجماع چند بار گفتم، مثلاً اجماع یا منقول است یا محصل است یا ضرورت اطباق است، اطباق تعبیر آقای بروجردی بود اطباق
(صحبت حضار)
اطباق به این معنی که، زمانی که کسانی که، علمایی، که قرب زمان معصوم علیهم السلام هستند مثل شیخ طوسی، مفید، سید مرتضی، و روایاتی هم که برای ما نقل شده از طریق اونا نقل شده، اگرم اطباق کردند، صددرصد گفتند این مطلب چنین نیست ولی روایاتی هم نقل کردند که به ما رسیده که این روایات میگد این چنین است، آیا چنین نیست که اطباق فقهایی که و محدثینی که و فقهایی که خودشون نقل کردن اطباق اونا رو قبول کنیم یا روایت رو؟
مثلاً یه روایت شما نقل میکنید ولی میگید قبول ندارم، آیا نقل شما در روایت دلیل بر قبوله؟ دلیل بر تصدیقه؟ نه. خودتون که نقل کردید، میگید قبول ندارم. خود کسی که روایت از دستش، از دست اون به ما رسیده، خودش میگه من قبول ندارم و اطباق است، شیخ مرتضی، شیخ طوسی، شیخ مفید و و میگن این روایت بیخوده، قبول ندارن، شما کاسه داغ تری، بنابراین چه اجماع منقول باشد، چه اجماع محصل باشد.