پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و شصت و یکم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی اله الطاهرین

دنباله ای از عرایض دیروز که اخرین مطلب چهار بعد بودن طهارات ثلاث است. مخصوصا وضو و غسل. باز هم عرض میکنیم که مخصوصا طهارت وضو که داریم راجع بهش بحث میکنیم دارای چهار بعده از تطهیر است. تطهیر از خبس تطهر از نجس تطهیر از حدث تطهیر روح. البته اگر روح را اشارات وضو تطهیر نکند بلکه احیانا روح خبیث تر هم شود ولکن ارکان ظاهری وضو و شرایط صحت وضو درست باشد وضو درسته نمازم درسته قبول میکنیم میخواد تکلیفه. بنابراین در این چهار پایه و چهار رکنی که از برای وضو هست سه رکنش ضروری است همگانی است در توان همگان هست مگر کسانی که نتوانند آب استعمال کنند. یا اب مباحی در دسترسشون نباشد اینها واجبه تحصیل طهارت از خبس و طهارت از حدث عرض می شود که و طهارت از نجس اینها سه واجبه. که مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ خوب خدا نمی خواد شما را در وضو گرفتن غسل کردن تیمم کردن مخصوصا وضو و غسل ولکن یرید یطهرکم از چه و لیتمم علیکم اتمام نعمت اتمام نعمت پاک کردن روح است تطهیر و تنذیه روح است با اشاراتی که هم در وضو است و هم در غسل است و هم کمتر در تیمم.

ولکن سه بعد اول که فقط اقایون در دو بعدش یا در یک بعدش بحث میکنند بحثی که اقایون دارند در طهارتی که به وسیله وضو یا غسل یا تیمم حاصل میشه طهارت از حدث است میگن. خبس رو کاری ندارم نجسم کاری ندارن بله. طهارت از نجس را شرط صحت صلات و شرط صحت وضو میدانند اما از ایه درمیاد کاری به این مطلب ندارند. اینکه خداوند فرموده وضو بگیرید وضو با ابه. اب هم مطهر از حدث است هم مطهر از نجس است هم مطهر از حدث است. تطهیر از حدث را اقایون محور بحث فقهی قرار میدن ولکن تطهیر از نجس را کم و زیاد و تطهیر از حدث را هیچ یعنی اگر کسی با اب چرکین دست چرکین صورت چرکین سر چرکین پای چرکین ولی پاک را وضو بگیرد میگن وضو درسته ولی غلطه. مساله ای بود که در حضور مرحوم اقای خویی بحث شد بزرگانی که عده ایشون الان مرجع تقلیدند بودند و من محور قرانی داشتم  و همیشه سوال شد از ایشون و سوال رو خوند برای دیگران که اگر کسی خاک برای تیمم دارد اب ندارد یا معذور از ابه خاک دارد ولی این خاک متعفن و پر از از ایا جائز است تیمم. ایشون فرمودن طبق مایده جایز است برای اینکه واجب است چرا؟ برای اینکه ما خاک پاک لازم داریم خاک هم پاک است هم مباح است ایشون عرض کردن ما خاک پاک لازم نیست طیبا طیب غیر از پاکه خبیث نباید باشه اگر خبیث باشد یا خبس نجاستی که خفیف تره احیانا. اگر یک قطره بولی روی خاک باشد و ناپیدا است یا یک قطره به خاک ریختن ناپیدا است ولی خاک متطهر یا خاکی که نجاست ندارد اما انواع کثافتها چرک ها لجن ها درش هست بنابراین به دلیل فتیمم سعیدا طیبا باید طیب باشه دو شرط داره یکی طهارت از نجاست و یکی طهارت از خباست البته بحث شد زیاد. بعضیا گفتن که اقا شما قران قران می خوانید پی قران می خوانید؟ گفتند برای یهودیا نمی خونم برای مسلمونا شما که یهودی هستید. اگر ما دقت کنیم و طبق دلیل قرانی نص قرانی لغت قرانی مفاهیم قران استفاده کنیم اختلاف زیاده زیاده زیاد خواهد بود برگردیم حالا.

طیب در مقابل نجاست و خباثت هر دوست. سعیدا طیبا طیب در مقابل نجاست فقط نیست در مقابل خباثتم هم نیست طیب یعنی پاک طیب پاکیزگی یک پاک داریم در مقابل نجس یک پاکیزه داریم در مقابل ناپاکیزه ناپاکیزه یا نجس است یا خبیث است یا هر دو. طهارت درمقابل ولی طهارت بنابراین و ما یتمم به دارد ولی خبیثه این حرام است تیمم کردن برای اینکه جایز است نه خیر این حرام است اگر تیمم کرد تیممش باطل است برای اینکه قید است که خبیث نباشد ثانیا ایه ای در سوره مبارکه اعراف هست که يُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَـٰٓئِثَ خبائث خبائث فکری عقلی علمی اخلاقی عقیدتی لباسی بدنی تجارتی تمام خبائث حرامند. الخبائث جمع .. و از جمع کل انچه را که استقضار دارد طبع انسانی انسان به ما هو انسان نه به ما هو مومن نه به ما مو کافر که افراط و تفریط وسطه اگر اون کافری است که کرم میخوره سوسک میخوره چی میخوره فلان میخوره قورباغه میخوره اگر مومنه خیلی پاکیزه متقی است که حتی گوشتی که در داخلش خونه و این خون پاک است و این خون حلال است برای اینکه دما قران داره اینم نه افراط مناته نه تفریط حد مطرف. انسان به ما هو انسان اگر استقضا دارد طبعش از سخنی از فکری از عقیده ای از تصرفی از عملی از خوردنی آشامیدنی نکاح کردنی مثلا نکاح اگر زنی برای انسان کریه است ازدواجش نه زشت باشه ازدواج این زن بر انسان چندش میشه کریهه زندگی انسان رو ظلمانی میکنه ولو ظلمانی کردن در بعد خلاف شرع نیست در بعد ترک واجب نیست در بعد فلان ولیکن این زندگی انسان را خبیث میکنه بد میکنه این ازدواج حرام است. چون این دو قاعده کلی است يُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَـٰٓئِثَ بنابراین انسان لباس خبیث داشته باشد بتوند پاک کند راه رفتن با این لباس حرام است تا چه رسد با لباس خبیث نماز بخواند.

یک زمان و مکان داریم یک عموم داریم نسبت به بله بله. یک زمان و مکان فرق دارن. در قبیله ای از قبایل فرض کنید که همه خبیثی اگر طبعا این حرام میشه منتها خبیث دو بعد داره یک خبث کلی همگانی همه زمانی همه مکانی خوب معلومه یه خبث جزئی هم خبث کلی هم خبث جزئی منتها در خبیث طیب توضیحاتی هست مثلا فرض کنید ما میدانیم اشخاص ..درسته بله ولکن قران اینو استثنا کرده بله و انما حرم علیکم المیته و الدم ولحم الخنزیر این الدم والکن. دما مفصوحا در ایه مکیه داریم بله عرض می شود که محرم علی او دم مفصوحا او لعم خنزیر الی اخر ببینید این او دم مفصوحا در میان چهار دم سه مرتبه الدم است در سوره های مدنی و یک مرتبه دما مسفوحا است در سوره ها مکی اون الدم ها عهد ذکر است مقداری از خونش میاد بیرون مقداری میمونه. اون مقداری که میموند اگر یک لیوان از اون خونی که در شکم این حیوان مونده بخورید از نظر معمول خبیثه ولی قران میگه که حرام نیست. این خبیث به طور کلی حرام طیب به طور کلی حلاله الا بعضی از طیبات رو قران منع کرده بعضی از خبائث رو تجویز کرده خدا تجویز کرده پس بنابراین دما مسفوحا که حرامه هم نجسه هم عرض می شود که خبیثه ولکن دمی که در باطن انسان میموند این دم هم پاک است و هم حلاله چون استحضا راجع به دم حالا. جای دیگه حلاله اره پس دو بعد داریم یک طیب خبیث در بعد همه زمانی و همه مکانی و همگانی و لکن یک بعد است که در طبیعت خاصی و طایفه خاصی این پنیر خبیثه. چیزی را کاری را سخنی را فکری را که انسان استقراض می کند و شرعا حلال نکرده است یا اگر حتی در بعد اصلی حلال کرده است در بعد فرعی استقراض میکند شرع البته بعد منتج به بحثه اول محوره.

این نه من اینو نگفتم ببینید اصولا طیبات و خبائث دارای دو بعده یکی طیبات و خبائث در بعد عقل و فطرت و طبع انسان یک بعد در مبنای وحی. طیبات و خبائث بر مبنای وحی و مبنای عقل و فطرت انسان …به وجهه بلکه طیب است در نزد ما و خبیث است در نزد خدا. خبیث است نزد ما طیب است نزد خدا بعضیا خبیث است نزد ما و خدا طیب است نزد ما و خدا این بحث و مفصل ما پیگیری کردیم اما اینجا جاشو اشاره میکنیم بله بله چرا. همینو میخوام عرض کنم بنابراین اگر چنانچه مثلا فرض کنید یک مایه خوراکی یک مایه خوراکی است که از نظر خدا حلاله ولکن از نظر من خبیثه این حرام نمیشه که. این حرام نمیشه حرام حرام درصورتیه که از نظر شرع تحریم شده باشه و از نظر انسان هم خبیث بشه خبث دو بعدی. نصفی حرام نمی کنه مرجوع میکنه. مثلا ، همین که میخوام عرض کنم ببینید آب طیبه یا … درجاهایی هم هستش که طیب استو خبیث نیست ولکن اگر درجاهایی پنیر خبیثه ایا حرام است یا نه ما گفتیم که این تفصیل بحث جای دیگه اشاره میکنیم پنیری که به نظر قوم فلانی در فلان جای دنیا خبیث است ایا از نظر شرع هم خبیث است یا نه؟ اگر از نظر شرع هم خبیث باشد پنیر خوکه پنیر فلانه ولکن اگر از نظر شرع طیبه نصا اومده ولکن از نظر مردم خاصی خبیث است این مرجوهه عرض می شود که مکروهه حالا که حرام نیست پس حرام کدامه حرام اون خبیثی است که از نظر شرع خبیثه طیبم که از نظر شرع و عرف عرض می شود که منتها ما یک طیبه خاص داریم یک طیبه اعم داریم طیب خاصی است که انسان دلش میخواد خبیث اصلا انسان نفرت دارد چیزی که نه دلش میخواد نفرت داره چیه اینم حلاله برای اینکه خبیث حرامه طیب حلاله. خبیث طیب فقط طیب حلاله یعنی غذایی را که شما میل دارید طیبه ولکن غذایی که میل ندارید نفرت دارید اینم حلاله یا حرامه حلاله بعد دمه بنابراین حلال بعد اول طیبی است که در هرجهت طیب است و طیب خاصه حالا ما از این بحث خودمون بیایم اشکال نداره برای اینکه بحث مهمه ولو به طور اشاره ای بحث کنیم خوب حالا.

سوال ایا یکی از ابعاد حدث که حدث اصغر است یا حدث اکبر است این حدث در روح انسان خباثت ایجاد کرده یا در جسم؟ در ظاهر جسم یا در باطن جسم اگر انسان بول کند و بشورد و وضو نگیرد ایا ظاهر جسم انسان پلید شده است نجس شده است نه ظاهر رو شستیم ایا باطن روح خبیث شده است نه دیروز عرض کردیم برای اینکه حدث یک چیز ضروری است ایجاد حدث یا واجب است یا راجع است یا لااقل مباحه کسی که بول دارد و نگه دارد بول را ضرر دارد این واجب است بول کنه ایا این معنا داره خدا حدثی را واجب کرده و این واجب ممکنه نقصان روح باشه کاری رو واجب کرده خدا کاری رو برای انسان واجب کرده بول و غائط ریح و نوم و جنابت احیانا واجب است دیگه همه میدونیم در حکم زنا است اینکه خداوند واجب کرده است یا راجع کرده است ممکن است اثر ایجاب خداوند ممکن است اثرش نقصان روح باشه نهخیر ممکن است اثرش نقصان ظاهر جسم باشه نهخیر پس چی؟ نقصان باطن یعنی باطن جسم انسان نقصان پیدا کرده نقصان باطنیه اصولی است انسان میخواهد به محضر حق سبحانه و تعالی تشرف پیدا کند باید همه وجودش طاهر باشد ظاهر جسم باطن جسم باطن روح به تمام معنا تا اونجایی که امکان دارد باید تطهیر بشود از قضارات قضارات حدثی قضارات خبثی حتی فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى طبق این ایه استدلال میکنیم برخلاف فتاوا و روایاتی که اگر انسان کفش بپوشه و ضرورت نداره کفش بپوشه کفش باشه در حال پا بودن کفش نماز حرامه نماز باطل است برای اینکه ِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى وادی مقدس فقط برای وادی وحیه نه خیر انواع وادی مقدس جنسه وادی مقدس یعنی محضر حق تشرف یافتن تشرف به محضر حق یافتن یا گرفتن وحی است یا سخن گفتن با حق است یا توجه به حق است مخصوصا در نماز نماز از وادی های بسیار مقدس مقدسترین وادیه های حضور عند الله بعد از وحی نمازه حتی پیغمبر که بهش وحی میشه اگر نماز نخواند وحی منقطع میشه بنابراین درست است نماز مختلف ولکن مقدسترین وادی ها به معنای حضور عند الله نمازه بنابراین با لباس چرک با لباس نجس با لباس غصبی با کفش اگر کفش های خیلی تمیز پاکیزه عالیم باشد با کفش بی ادبی است چرا نمیشه اگر این با کفش بری تو بی ادبیه یا نه بعد در جای مقدس تواضع کرد خضوع جسمانی خضوع روحانی خضوع فکری خضوع لسانی خضوع در دیدن خضوع در صحبت کردن چون وادی وادی مقدس است بنابراین ما میتونیم قطعا فتوا بدیم که کسی که با کفش نماز میخواند نمازش باطل است. مگر نتواند کفششو دربیاره. اگر نتواند کفششو دربیاره خوب اگه بتواند کفشو دربیاره خطری در کار نیست حرجی در کار نیست نمازش باطله بنابراین نتیجه میگیریم که در ایه صحت نماز به عنوان مقدمه فقط طهارت از حدث شرط نیست. خبس هم هست عرض می شود که نجس هم هست حدث و نجس ولی خبس رو متاسفانه .. این یک فتوا از فتاوای شیعه و سنی ما نداریم حتی یک فتوا در اون کتابهایی که پخش شده البته کسانی هستند که قبول ندارند ولی کتاب ها فقهایی که کتاباشون پخش شده در یک کتاب ما نداریم شایدم باشه البته که اگر انسان با اب چرک الود وضو بگیرد یا بدنش چرک الود باشد یا لباسش خبیثش باشد لباس خبیث مهر خبیث مسجد خبیث برحسب ایت القران حرام است این نماز این نمازی که با لباس و گند و بود کثافت حرام است کمااینکه اگر روح انسان پر از گندو باشد این نماز واجبه ولی در عین واجب بودن به معراج انسان نمی رود اون در بعد اون بود که همگان نمی توانند روح خود را تمیز کنند و لکن تنها می توانند جسم خود را از خبث نجس و حدث تمیز کنند بعد اشارت روحی است اشارت روحی عرض کردم که. امکان نداشت کی میگه اگر امکان دارد عرض می شود که لایکلف وسعی بلکه شریعت اسلام که شریعت اون زمان نیست که شریعت کل زمانها است کل زمانها کل مکان ها کل مکلفین منتها در اون زمان کمتر ممکن بوده حالا بیشتر ممکنه به مقدار امکان بنابراین نمی شود گفت که چون در اون زمان اب کم بوده و نمی شده که از کل خباثتها پرهیز کنه نه نهخیر به مقدار ممکن چون اگر وسعش اگر حرج باشد اگر عسر باشد عرض می شود که لازمه خوب حالا.

راجع به غسل، غسل کل بدنه دیگه کل بدن اعضای مختلف داره سر پا روی دست روی سینه در غسل چون جنابت کل جسمه در غسلم که تمام خدایا در این جنابتی که حاصل شد طبعا به حلال هم حاصل شد یک قضارتی در باطن جسم ایجاد شد زیاد شد با تطهیر کلی دو بعدی من عمل میکنم یک بعد قضارت باطن جسمی از بین رفت که این عمله. با یه اشارت اشارت اینکه این سر و دست و پا و گوش و چشم همه باید در برابر خداوند طاهر باشد کما اینکه در وضو اینطوره در وضو که انسان وضو میگیره صورت می شوید شستن صورت این یک حکم ظاهری دارد و یک حکم باطنی کم ظاهریش که بعدا بحث خواهیم کرد که چقدر از صورت است یا کجای صورت است و چه جور است کما و کیفا این این شستن صورت اشاره است به این که چشم که در صورت است زبان که در صورت است دهان که در صورت است چشم باید پاک باشد بینش انسان در چشم ظاهر و در چشم باطن چون چشم ظاهر و باطن با هم باید توافق داره بینش انسان در چشم ظاهر و در چشم باطن از نظر فطری و علمی و اخلاقی و عقیدتی و عملی باید راست نگر و درست نگر و پاک نگر و صحیح نگر باشد این از اول زبان پاک گو و راستگو باشد دهان پاک خور و حالا خور باشد پس پاکی چشم در ظاهر و باطن پاکی زبان زبان لسان و زبان قلب و پاکی خوردن مصرف کردن این مال صورته بعد دستها چون دستها عامل کارهای ظاهری هستند سر عامل کارهای ظاهری بعضا هست بعضا نیست دستها چون عامل کارهای ظاهری هستند قصد کاری نزن که مرجی خدا نیست دست به کار پاک که مرجی خدا باشد مورد امر باشد بلکه محور انسانه که انسان است مرکز انسان در بعد اول سر است جای عمیق فطرت سر است جای عمیق عقل سر است بعد از فطرت که درسر است و از عقل که در سر است منتقل می شود به سر بعد منتقل می شود به قلب بعد منتقل می شود به پا این مراحل انسان اغازگرش فطرت است که زیر بنا است و عقل است که رو بنا است همه در سرند شما می خواید فکر کنید دله یا قلبه سره پس مرکز نخستین انسان در بعد فکر و در بعد تعقل سره حالا این کل سره نذر که به سر میکنیم یعنی خدایا من می خواهم این مغز خود را پاک کنم از انچه برای ما است دو بعد داره یک اخبار است یک انشا است کما اینکه در ایاک نعبد و ایاک نستعین هم اخبار هست هم انشا هست هم فقط تو را می پرستیم و فقط تو را کمک می خواهیم و هم این کارو خبر میدیم که بعدا خواهیم کرد هم اخبار هم انشا به لغته اخباره ولی همه اخباره هم انشا.

این سر رو که با دستمون مسح میکنیم بعضا اینم اخبار میگیم که خدایا من می دونم که این پاکه اخبار است که مغز من اگر من مغز من مغز من پاکی دارد عقل من و فطرت من اونام پاکی دارد ولکن برای اینکه این پاکی پاکی مطلق نیست پاکی ناقص است پاکی کامل نیست این اضافه بر اخبار انشا است. یعنی باید من این مغز را پاکتر کنم کما اینکه در اهدنا الصراط المستقیم سوال امد از رسول الله صلوات الله علیه مگه بر صراط مستقیم نبود پس چرا اهدنا الصراط المستقیم دو بعد داره یکی ثبتنا که این عرض می شود  لَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا اگر خداوند تثبیت نمی کرد رسول الله را بر مقام شایستگی و فعل وحی عوامل بازدارنده بسیار زیاد بود و فرق رسول الله این بود که اگر دیگران بودند که شیئا کثیرا میشد ولکن چون رسول الله عصمت بشری دارد برمبنای عصمت بشری اولا و بر مبنای درونی ربانی ثانیا لقد کدت الهیم شیئا میشد عصمت ربانی برونی ثالثا به پیغمبر توجه کرد و لو لا ان ثبتناک لقد کدت ترکن چون سه عصمت دارد عصمت بشری که مطلق نیست عصمت ربانیه درونی باز مطلق نیست اختیار است عصمت ربانی برونی باز این مطلق است و  لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ رای چیه رای دورنه برونه رای برونه یعنی تایید عصمت ربانی از برون صادر شد و الا. عصمت بشری یوسف کافی نبود حتی عصمت ربانی که در بعد قبول رسالت است کافی نبود اگر کافی بود که عرض می شود که چیز دیگری لازم نبود  لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ همت به قید نداره وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‌ بُرْهانَ رَبِّهِ حالا این تسبیح پیغمبر بر صراط مستقیم دعا میخواد یک دوم تسبیح کافیه نه. اهدنا الصراط المستقیم صراط های مستقیم در تقرب الی الله بی نهایت است بله صراط دارای سه بعده یک بعد مادون عصمت یک بعد عصمت یک بعد ..عصمت صراط مادون عصمت مربوط است به غیر معصوم صراط در بعد عصمت که درجاتی هم دارد مربوط است به معصومین ولکن همین صراط در بعد عصمت درجات طولی دارد درجه عرضی دارد درجات عرضی انبیا را قرار بدیم بعضیاشون بالاتره ولکن هر کدام انبیا در هر درجه باشند با مراتب عصمت تقرب الی الله اشون الی بی نهایت کما اینکه و دعو ربک ..یقین نداشت این موته اقایون تفسیر میکنن این موته در روایتم یقین موته غلط است برا اینکه موت موته یقین یقینه علم علمه جهل جهله ظن ظنه شک شکه چرا لغتی را بگویم و معنای دیگر دلالت کنم یا نصف معنا یا بیشتر از معنا یا کمتر مقتضای بلاغت و فصاحت عادی و فصاحت و بلاغت اولیا این است که نه صددرصد دارای معنا باشد صد درصد نه کم نه زیاد معنا نه زیادتر باشد و نه کمتر بنابراین یقین موت هر گردی گردو نیست ولی گردو گرده. موت یا نیست ولکن هر یقینی موته یقین موت است یقین الله است یقین توحید است با مراتب یقین بنابراین ودع ربک یقین این نیز یقین هایی است که در اینده امکان تحصیل داره معرفت الله همانطور که خدا معرفت الله هم هر قدر عبادت معرفت. این دو پایه و معرفت با هم توازن دارند الی غیر نهایت البته برای اهل محفوظه چون خاموش شد ولکن کسانی که قدم در راه معرفت الله دارند در سه نشته نشته دنیا و نشته برزخ و نشته اخرت هر قدر عبادت کند یقین بیشتر هر قدر یقین بیشتر عبادت بیشتر هر دو تاثیر عینیت دارند و این نهایتش در دنیا نیستش که ایا پیغمبر اکرم وفات کرد بعدوفاتشو هی نگا میکنه ایا اگر کسی عاشق یک محبوبی بود و فعالیت می کند که به این محبوب با راه طول و دراز عرض می شود طویل و عریضش با زحماتش اگر با زحماتی معشوق رسید نمی بینه نهایت حماقته چون در مقدمه فداکاری میکرد حالا که معشوق هست نه. حالا پیغمبر که عبادت میکرد عبادت دارای ابعادی بود که بعد اعمقش معرت بیشتر بود ایا وقتی که از دینا رفت و اونجا عبادت نکنه اگر به پیغمبر در برزخ عبادت نخوان عذابه کما اینکه امیرالمومنین می فرماید که خدایا اگر مرا در نار ببری ولکن ازم راضی باشی من خوشحالم اگر در جنت ببری از من راضی نباشی من بدحالم جنت اونجا که جنت معرفت است و نار نار بی معرفتی است درست است جنت معرفتی مربوط به روح است و جنت جسم مربوط به جسم است روح مقدم است از جسم بنابراین این ودعک ربک خطاب به پیغمبره فرمود ودعک ربک درست است در دنیا تکلیف است ولکن بعضیا با تکلیف تکلف دارند و بعضیا تکلیف به تکلف ایا تکلیفات پیغمبر با تکلف بود نه خیر دلباخته بود وستعینوا بالصبر و الصلاه و انها لکبیره الا علی الخاشعین اگر به دل در دلمباد تکلیف است اگر به کسی که بچش تو چاه افتاده بگن تو چاه نیوفت این مرگ است دلباخته بر دلباخته تکلیف نیست اگر برای دلباخته اقامه نماز هر روزه نه این عذاب است بنابراین این صدمات این زحمات که در روح انسان در جسم انسان قایل میشه برای این لذت است امام حسین در وقت شهادت دو بعد داشت یک بعد روحی یک بعد جسمی. جسم نهایت درد رو داشت ولی روح نهایت لذت داشت. نهایت لذت داشت که در راه خدا جان میدهد در بعد روحی جنت حسین علیه السلام در بعد لذت روحی بود که در راه خدا جان میدهد ولکن جسم مخفیه من یادمه در کربلا بودیم عرض می شود که البته این تشریح کلی نیست روز عاشورا بود اتشی افزوخته بودن زیاد گروهی اومدن ایستادن و با جوراب نایلون رفتن حتی جوراب یکیشون نسوخته بود روح غلبه بر جسم داره اگر روح بسیار قوی باشد و غفلت از جسم باشد غفلت کلی از جسم با قوت روح چیکار میکنه جسم تاثری حاصل نمیکنه جسم فرع است در کل ابعاد بنابراین ودعک ربک اگر خداوند به رسول بگوید حتی در عالم تکلیف این تکالیف رو انجام نده این تکلف است تا چه رسد در برزخ که بعد وسطی و بعد برزخ معرفت است بنابراین الی غیر نهایت رسول الله در حال طاعت هست منتها طاعت در دنیا مزاحمت داره ولی در بزرخ مزاحمت نداره شیطانه اینجا طاعتی در دنیا که مزاحمت داره دو بعد دارد یک تکلیف اطاعت یک بعد تکلیفت مزاحمت برای پیغمبر و تکلف نیست بعد مزاعمت هر قدر مزاحمت باشد هر قدر اذیت باشد هر قدر باشد ولکن چون پیغمبر با این زحمتها با این اذیت ها با این رنج ها به سوی خداست مطلبی نیست من یه جمله عرض می کنم از اقای خمینی ایشون وقتی که نجف بودیم باهم گفتند که مرا زندان کردند در زندان اوین و توی اتاقی بردند یک روزنه فقط داشت که از اون روزنم نفس می کشیدم رفت سوال کرد جواب ندادند بعد درو باز کردند یک سیلی محکم به گوشم زدند حظ کردم که در راه خدا یک سیلی مرجع تقلید خورده واقعا حظ داره حظ معنوی دارد باید صورت بشکنه باید خون بیاد مطلبی نیست امروز چهارشنبه بود و خوب عرض می شود که بحثمون بحث عرفانی شد در تسلسل بحث دیروز و به این مقدار اکتفا میکنیم و از شنبه اگر زنده موندیم عرض می شود که تکالیف جسمانی رو ان شا الله بحث خواهیم کرد.

والسلام علیکم و رحمه الله برکاته