بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی اله الطاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶].
تقریباً دو مسأله مانده است از مسائل مقدماتی طهارت به قولِ مطلق که بعداً وارد بحث در غلستان و مسحتان می شویم ان شاءالله و بعداً غسل و بعداً تیمم و بعداً صلاة.
عرض می شود که یک بحث همونی ست که دیروز و پریروز اشاره کردیم که آیا قبل از وقت وجوب نماز می شود به نیت نماز واجب آینده در وقتش، انسان وضو یا غسل یا، تیمم مطلب دیگری ست، انجام بده یا نه؟ این یک.
دوم که یکی دو روز هم، سه روز هم بحث کردیم راجع به نیت بود که ما در استدامه نیت، بحثی داریم که بایستی عرض کنیم حضور برادران.
در بحث اول که انسان وضو بگیرد قبل از وقت نماز واجب یا نماز مستحب، چه فرقی می کند، حالا نماز واجب رو داریم بحث می کنیم.
در اینجا اقوالی هست البته، من در نظرات برادران سنی مراجعه کرده ام، نظری نفیاً و اثباتاً ندارند، چون روایت خیلی کم دارند، بعضی وقتا اصلاً بحث نمیشه.
ولکن در میان برادران فقیه شیعی این بحث به طور مفصل هست. در فقه های استدلالی و در فقه های تقلیدی این مطلب هست که قبل از وقت واجب نماز، آیا می شود انسان وضو یا غسل، طهارت، طهارتی که واجب است از برای نماز، می شود قبلاً به نیت واجب انجام بده، به نیت وجوب نه، به نیت واجب؟
(صحبت حضار)
نه اونو من عرض نمی کنم، من چیز دیگه دارم عرض می کنم.
اگر کون علی الطهارت است که بحث نداره اصلاً، ما اونو که بحث نمی کنیم. بحث سر اینه، بنده الان که حضور برادران هستم، الان بروم وضو بگیرم برای نماز ظهر. برای نماز ظهر قربت است و برای نماز ظهر است نه وجوباً، استحباباً چون وجوب در زمینه خودشه، در این ما بحث داریم.
اینجا فقهای بزرگوار ما تا اونجایی که من اطلاع دارم دو دسته هستند یا سه دسته. سه دسته چون خودمم داخل میخوام بکنم سه دسته.
دسته اول کسانی هستند که می فرمایند اصلاً نه، اصلاً شما قبل از وقت نماز حق ندارید که طهارتی را به عنوان مقدمه اون نماز انجام بدهید، همان استحباباً نه وجوباً، حق ندارید اصلاً، این یه دسته.
یک دسته تفصیل قائل اند، می فرمایند اگر قبل از وقت نماز باشد به مقدار انجام طهارت، تهیئاً برای نماز اول وقت یا هر چه، این می تواند وضو بگیرد یا غسل، اما قبلش نه، این هم یک دسته.
دسته سوم که دسته نیست مگر بگیم (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً) [نحل: آیه ۱۲۰]، حالا فعلاً یه نفره، داریم عرض می کنیم خدمتتون که نخیر شما صبحم که از خواب بلند شدید، وضو که می گیرید، وضو رو میگیرید برای نماز صبح، برای نماز ظهر و عصر، برای نماز مغرب و عشا، اگه میخواین از بینش نبرید. اینم یه مطلب است که بنده تا حالا اینو فهمیدم، حالا عرض می کنم.
خب عرض می شود که اون دسته ای که می فرمایند اصلاً نه، اونایی که من یادمه در توضیح المسائل محشی بالحاشیه، در عروه محشی به چند حاشیه، اونی که یادم است و اونی که حضوراً از برادران بزگوار فقیه یادم است، اینا بعضیاشون میگن که تهیئاً اشکال ندارد.
مثل مرحوم استاد بزرگوار آیت الله بروجردی رضوان الله تعالی علیه در توضیح المسائل اشکال ندارد برای تهیئه، برای آمادگی، اونم قبیلَ الوقت، به مقداری که طهارت لازم است به مقداری که طهارت وقت می گیرد قبل از اون نه، برای تهیئه.
اما چند نفری خب مخالف اند با این حرف که از جمله مرحوم آقای حکیم رضوان الله علیه، از جمله مرحوم آقای عرض می شود که مرعشی رضوان الله علیه، از جمله مرحوم دیگرش که ما سنیا رو اسم میاریم، اونو حق نداریم اسم ببریم، اونم هست از شیعه ها، آقای شریعتمداره، اینا، این سه تا میگن که اونطوری که من اطلاع دارم میگن نه اونم نمیشه، ولکن بقیه بزرگواران، همه شون بزرگوارند، می فرمایند میشه، این یه مطلب.
ولکن مطلب سوم این است که اصولاً چی چی مانع است از اینکه ما قبل از وقت نماز واجب، هر وقت بخواهیم، نیت طهارت بکنیم برای نماز واجب؟ چی مانعه؟ اینو می خوایم امروز تحلیل کنیم. آقایون درست عنایت بفرمایین چون در این دسته آخر، این دسته فعلاً یه نفره و سایر برادران بزرگوار فقیه تا اونجا من اطلاع دارم و تألیفات دارم نفرمودن، اون هام که تألیفات ندارن ما چه عرض کنیم، ببینیم این حرفو میشه زد یا نه؟ حالا فعلاً، می شود این حرفو زد یا نه؟ می شود به کرسی نشوند یا نه؟ البته تصمیم بر این نیست که حتماً اینطور باشه، چون مخالف همه اند، البته غلط می کنن این کار رو بکنن هر کسی.
چرا اصلاً مخالفت کنه؟ مادامی که میشه حق رو انسان استفاده کنه و موافقم زیاد داشته باشه، این نور علی نور مثلاً، مثلاً حساب داره.
حالا، ما عرض می کنیم که به وجهٍ کلی، یکی از مسائلی که درش به عنوان ضابطه کلیه می توانیم بحث کنیم، چه در باب طهارات که مقدمات است از برای واجباتی و چه از برای عرض می شود استعداد لحج که مقدمه است از برای حج و چه از برای کل مقدماتِ کل واجبات، قبل از تحقق وضو واجب، این بحث کلی ست دیگه، بحث جزئی نیست.
همون طوری که در نیت بحثمون کلی بود، هر عبادتی نیت لازم دارد، چه جور لازم دارد، اصلش چه جور است، استمرارشم که بحث می کنیم، این کلیت دارد در کل ابحاث فقهی در عبادات همون طور هم در باب اینکه آیا اگر چیزی واجب بود، حالا مستحبم همینطوره ها.
مثلاً نماز شب مستحب، من وضوش رو ظهر میگیرم تا نصف شب نمیخوابم، میشه؟ ولی در واجب حالا بحث می کنیم مثال برای واجب می زنیم که آیا می شود چیزهایی که مقدمات واجب است، یعنی منفصل از واجبه دیگه، در خود واجب نیست.
مقدمات منفصله واجب است که استمرار در خود واجب دارد یا فرض کنید ندارد، داردش طهارت، نداردش مثل رفتن به مکه از برای حج، اون رفتن تو خود حج که دیگه نیستش که.
اون مقدماتی که از برای واجب است به صورتاٍ مطلقه، آیا می شود قبل از وقت وجوب واجب، نه خود واجب، قبل از وقت وجوب واجب که نماز ظهر وجوبش اول ظهر است طبعاً، می شود ما مثلاً وضو بگیریم به نیت همون نماز که در ظهر می خواهیم بخوانیم یا نمی توانیم؟
ببینید این مسأله اولاً عنایت بفرمایید از مسائل عامة البلوا هست یا نه؟ خب بله. مخصوصاً در مکه و مدینه، دو مهبط وحی که اونجا آب خیلی قلیل بود، آب که خیلی قلیل بود وقتی که بود به مصرفی که لازم بود می رسوندند که اگر بعداً نبود خب این ضرری بهشون نرسه.
پس در دو بُعد این مساله عام البلواست. یک بُعد اینکه آب که برای طهارت مائی وضو یا غسل است، حالا خاک رو کاری نداریم، آب که برای طهارت مائی وضو و غسل است در اون جاهایی که وحی نازل شده است در طول بیست و سه سال که اصل وحی نازل شده آب اونجاها قحطی بوده.
بنابراین اگه یک عربی آب گیرش نیومد، مثلاً چهار به ظهر، سه به ظهر و بعداً هم خب دیگه آب نبود، خب الان وضو میگیره برای ظهر دیگه مثلاً، این مبتلا به دیگه، این مسأله عام البواست، مبتلا به، باید سوال بشه، باید سوال بشه و احادیث زیادی داشته باشه و یک دونه حدیث براش نداریم، یک دونه حدیث ولو حدیث ضعیف مرسل کچل کور هر چی، نداریم اصلاً، خب این یه جهت عموم بلوا.
جهت دوم عموم بلوا این است که الانش هم که ما آب زیاد داریم و در مکان هایی هستیم که آب زیاد هست، خب دلمون میخواد که ما وضو و سایر مقدمات واجب نماز رو قبلاً بتونیم انجام بدیم، چیزی که جلوی ما رو گرفته مثلاً فتاواست.
اگر فتاوا نبود به طبیعت الحال ما چه می کردیم؟ خب مقدمات رو قبلاً انجام دادیم. مخصوصاً کسانی که مقدماتشون وسیعم هست، وقتم میگیره یا حال ندارن در وقت بعدی و آخر، این مسأله از نظر دوم هم عامة البلواست.
خب با توجه به این جهت، حالا شروع می کنیم.
ببینید در جنبه ایجابی که ایجاب اینکه این طهارت باید در خود وقت باشد، برای نماز در وقت، قبلش نه، ما دلیل نداریم. در جنبه سلبی که منع کند این را نیز دلیل نداریم، نه کتاباً و نه سنتاً و نه عرفاً و نه عقلاً نداریم دلیل، بلکه به عکس داریم، کتاباً و سنتاً و عرفاً و عقلاً دلیل داریم.
این مطلبی ست که اول باید عرض کنم که یک مقداری آماده بشیم برای شنیدن این مطلبی که ما نشنیدیم کسی گفته، ولی خب الان ببینیم می شود گفت و بعداً می شود قبول کرد یا نمی شود قبول کرد؟ملاحظه بفرمایید.
گیری که اینم یه ضابطه ایست، گیری که در ما فقها رو گیر می اندازد در مسائل فرعی شرعیه فلسفه است. آقا فلسفه دو بُعد داره.
یک بُعد مطالب عقلیه ای که همه کس فهم است و همه کس قبول کرده که مطلبی نیست، انسان باید با عقل قبول کنه. یه بُعد مطالبی ست که اختلافه، مطالب عقلیه ای که درش اختلافه، اینجا راه فلسفه و جای فلسفه است، آخوند مثلاً ملاصدرا می گوید نه، آقای صاحب منصب میگه آره، آقای علامه میگه این طور، آقای شاه آبادی میگه اون طور، آقای فلان می گوید اون طور.
این مسائل فلسفی مبتلا فیه، مثل در باب اجتماع حقیقی امر و نهی، عده ای از اون ور می فرمایند نه، عده ای از این اول می فرمایند آره، و ما در میان نه و آره، نه نه رو قبول می کنیم، نه آره رو، چرا؟ برای اینکه مسأله از مسائل عام البلواست و شریعت مقدس اسلامی نمیشه نه در کتابش نه در سنتش این مطلب را منع نکند، مع ذلک ممنوع باشد که ممنوع بودنش رو از کی بفهمیم؟ از بنده، دیگری میگه خب آره، من میگم نه. من چیکارم که فقط من محور باشم؟
در کل مسائل عقلیه ای که برش اتفاق عقلا نیست، نه و آره و سلب و ایجابش به طور الزام احتیاج به دلیل داره، دلیل شرعی، کتاباً و سنتاً. اگر کتاباً و سنتاً دلیلی نداشتیم میگیم مباح هست.
خب حالا فلسفه عرض می شود که یک گیر و گورهایی برای ما ایجاد کرده، هم در باب عقاید و هم در باب فعل و در کلمه مختصره، ورود مبانی فلسفی که مختلف فیها است در فقه، مانند ورود فقه است در فلسفه.
می شود فقه در فلسفه وارد شه؟ خب فقه مطالب عرفی ست، فقه که مطالب عرفی ست که در فلسفه که مطالب دقی ست که نمیشه وارد شه. خب فلسفه ام که مسائل دقی ست در مطالب عرفی نمیشه وارد شه.
اگر ما فلسفه رو در فقه وارد کنیم هیچ وقت نجاست پاک نمیشه، نجاست، شرطی (13:03) که در ریش هم بمونه پاکه، استنجاء کنید، زردیم مال پاکه، تازه زردیشم بره باز یه ذراتی هست. اگر فلسفه رو بیاریم که قوی تر از شیمی ست و قوی تر از فیزیک، علم فیزیک میگه نه، علم شیمی میگه نه، علم فلسفه میگه عقلاً ممکنه.
پس ما فلسفه رو بیاریم در فقه، این درستی ست، هر کدام به جای خودشه، بلاهایی در فلسفه برای ما فقها رضوان الله علینا ایجاد کرده است که اگر بخوایم از این بلاها خارج بشیم باید بگیم، ببوسیم بذاریم کنار. کاریش نداریم ما.
در فقه ما فقیهیم و در فقه هم امر است و نهی است و این ها تمام، روی عرفیاته، منتها عرفیات بر مبنای اون حیثیات عمومیه و بر مبنای عقلیات عمومیه که متفق علیهاست.
درست عنایت بفرمایید چی میخوام عرض کنم، چون با فکر عرض می کنم و شما هم فکرتونو ضمیمه بفرمایید ببینیم چی میشه مطلب. میتونیم ما یه مطلبی بگیم در اینجا که معتقد هستیم، با دلیل اثبات کنیم و خب یه مطلب سومی در کار بیاد که بنده الان میتونم به نیت نماز ظهر وضو بگیرم.
ببینید، آقایون گیری که دارند گیر فلسفی ست در اینجا، چی می فرمایند؟ می فرمایند نماز ظهر کی واجب است؟ ظهر. خب آیا علت اینکه این وضو واجب شود یا راجح گردد، حالا وجوبش، علت اینکه این وضو یا غسل برای نماز واجب شود چیست؟ وجوب نماز است. یعنی میگن ترشح می کند وجوب مقدمه از ذی المقدمه، اینطور می فرمایند.
خب، روی فرمایش آقایون دارم عرض می کنیم. اگر این وجوب مقدمه یا رجحان مقدمه، شرعیت مقدمه، به عنوان ترشح از مقدمه است، خب ذی المقدمه که هنوز نیومده، وجوبش نیومده، واجبم نیومده، نه واجب است فعلاً نماز ظهر نشده، و نه من نماز رو شروع کردم چون ظهر نشده و بدعته.
پس چرا من الان بتوانم وضو بگیرم؟ با اینکه وضو وجوبش یا رجحانش حداقل، باید ترشح کند از ذی المقدمه. مگر معدوم نمی تواند علت باشد از برای موجود؟ هر موجودی برای هر وجودی نمی تواند علت، ما می خوایم بالاترش کنیم که مطلب خوب بچسبه تا بعد ببینیم چی میشه.
هر موجودی برای هر موجودی نمی تواند علیت داشته باشد. حالا معدوم می تواند علیت داشته باشد از برای موجود. آقایون اینطور می فرمایند، ولی خب بعضی از این همین آقایون جور، (قطع صدا)
مثل اون چند بزرگواری که عرض کردم که اکثراً، اکثر آقایونی که در طول پنجاه سالی که طلبگی می کنیم، شاید حدود بیست و پنج شیش تا مرجع تقلید، اکثرشون إلّا سه چهار تا میگن وضو تهیئی میشه.
خب این خلاف این قاعده شد دیگه، خب وضو تحیئی میشه یعنی چه؟ یعنی قبل از اینکه ظهر بشود، وجوب نیامده است، چطور می تواند ترشح کند از وجوب نیامده نماز، وجوبی یا رجحانی به وضو که به عنوان تهیئه بگیری؟ این آقایون چرا اینو فرمودن؟ خب به آیه توجه کردن (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
و قیام در انحصار این نیست که اول وقت باشه، نخیر قبل از وقت من آمادگی دارم میخوام اول ظهر نماز رو مثلاً بخوانم.
حالا ببینید، آقایون، مگر قضیه عقلیه و قضیه فلسفیه استثنا برداره؟ میشه دو دو تا در قم چهار تا بشه، در تهران ۱۶ باشه؟ چون تهران گنده تره؟ خب نمیشه. قضیه فلسفی قابل استثنا نیست، اون قضایای عرفیه است، قضایای اعتباریه است، ایناس که قابل استثنائه، اما قضایای عقلیه که قابل استثنا نیست.
رابطه ای که علت و معلول با هم دارد و رابطه ای که واقعاً روابط است و طبق ضوابط فلسفیه و عقلیه است، اینکه قابل استثنا نیست، که نار باشد خب می سوزاند، اگر نباشد خب چی چی بسوزاند مثلاً؟ از این حرفاس، نمی خوام بگم همه رو قبول داریم، دارم نقل می کنم.
خب پس این مطلب اینجا پخته شد که یا اینور یا اون ور، وسط دیگه نداره، این برادران بسیار بزرگوار فقیه که اکثراً فرموده اند قبل از ظهر به مقدار وقت طهارت، انسان تهیئاً میتونه بگیره، میگیم پس شما قاعده فلسفی رو قبول نفرمودین.
چون اگر قاعده فلسفی رو قبول فرمودین، نمیشه گفتش که در اونجا این قاعده فلسفیه که باید علت باشد تا تحصیل در معلول کند هست، ولکن در اینجا قبل از ظهر یه ده دقیقه لازم است تا وضو بگیرم، در این ده دقیقه من میخوام وضو بگیرم، لزوم ندارد که این رجحان این وضو، از وجوبی که هنوز نیومده بیاد، خب اینکه نمیشه، قاعده فلسفی قابل استثنا عرض می شود که نیست.
ما به آقایون اولاً عرض می کنیم، پنج شیش تا هفت هشتا، به تعداد کاری نداریم، یکیشم کافیه. ما به آقایون بزرگوار فقیه عزیزمون اینطور عرض می کنیم، احیائاً و امواتاً یا کسانی که بعداً خواهند آمد.
عرض می کنیم اولاً شما نمی توانید ضوابط فلسفی مختلف فیها رو در فقه بیارید، حتی متفق علیها رو در بعضی موارد. ضوابط فلسفی متفق علیها رو در بعضی موارد نمی تونید بیارید.
مثل اون کسی که می گفتش که عقد شما با خانوم باطله چون وقتی عقد کردن، آیا شما قصد انشا کردید؟ این گفت نمی فهمم، گفت پس عقدتون باطله. این غش کرد که بعد بهم زد مرحوم آقای خمینی اون دادگاه رو، دادگاه ویژه طوسی رو (18:30)
حالا، ملاحظه کنید، اگر قواعد فقهی فلسفی بخواد وارد شود در مطالب فقهیه که وا ویلاست. خر بیارید و باقالی بار کن. این اولاً.
ثانیاً شما دارید چی می کنید، مثل باب علت و معلول، آقایون باب علت و معلول را ابحاثی می کنند بعد علت میارن سراغ خدا، معلول سراغ خلق، فلذا میگن اگر علت واحده، معلول واحده.
بنابراین خداوند فعلش واحده، بنابراین کثرات از خدا نیست، بنابراین عقل اول رام بر عقل دوم، عقل دوم رام بر عقل سوم تا عقل دهم.
میگیم این حرفا چرا می زنید؟ اصلاً خدا علت نیست، خدا خالقه. یک گدایی میگفتن در مشهد کور بود و نشسته بود کنار کوچه میگفتش یا واجب الوجود، هستی و بودی و خواهی بود، ده شهی بده، واجب والوجود یعنی چی اصلاً؟
حالا در اینجا ملاحظه بفرمایید، اصلاً بحث فلسفی در ابعاد متعدده ای در فقه نباید بیاد، اولاً که عرض کردم. دوم فلسفه با چی کار داره آقایون؟ با حقایق واقعیه دیگه. بله، چیزی که هست، آیا فلسفه با فرضیاتم حرف داره که این فرض علت اون فرض است؟ این چی میشه؟ این خیال علت اون خیاله، این اعتبار علت اون اعتباره، اعتباریاتی که امورش دست ماست.
خداوند متعال شرایعی که مقرر فرموده است، این شرایع حقایقی را خدا کشف کرده، خدا با علم وسیعش کشف کرده نماز واجب است اینجوری، وضو هم واجب است، کشف کرده، بعد کشف رو بیان کرده؟ کشف رو از کجا کرده؟ اگه خدایی که، اعتبار کرده، منتها اعتبار حقیقی ست، مگه هر اعتباری سسته؟ اعتبار حقیقی است.
خداوند اعتبار فرموده است که بر مبنای عبودیت من در شریعت اسلامیه اینجور باید نماز خوند. در این وقت باید نماز خوند. وضو اینجور باید گرفت. غسل اینجور. پس این امر، یه امری ست که الان هست، الان وضو اینجا وایساده، نماز اینجا ایستاده، این نماز با وجوبش اینجا ایستاده، اونوقت از وجوب این نماز ترشح می شود به وضو.
هنوز که این نماز نیومده و هنوز که وجوب این نماز نیومده، ترشح نیست، مرشحی نداریم تا ترشح باشه، میگیم اولاً شما قبل از اینکه ظهر نماز بخونید، نماز نیست، نیستش، حالا که نماز نیست وجوبش هم فرض کنید که الان بخون نیست، بله از حالا واجب است، ظهر نماز بخونیم بله.
ولی الان که من حضور برادران هستم، ظهر نشده پس نماز ظهر نیست، پس وجوب نماز ظهر فرض می کنیم نیست، فرض می کنیم ها، فرض می کنیم وجوب نماز، چون در یک فرض دیگه هست، وجوب نماز ظهر نیست.
حالا که وجوب نماز ظهر نیست، پس از وجوب نماز ظهر که ذی المقدمه است رجحانی یا وجوبی به این وضو ترشح نمی کند.
میگیم بابا این امر واقعی نیست، نیست اصلاً. چیزی که نیست نه می کند درسته، نه نمی کند. برای اینکه یک امر اعتباری ست. در اون مورد اعتباریه بسته است به اینکه شخص معتبر، چطور اعتبار کرده، در امور اعتباریه شخصی که اعتماد می کند نوکر واقع نیست، واقع هر جور میخواد باشه. اسکناس، گاه اوقات شاهنشاهی ست علیه لعنت الله، گاهی اوقات جمهوریه، گاهی اوقات چیه، گاهی اوقات فلانه، این اعتباریه.
و اگر یه امر واقعی بود نمی شد رضاخانی رو از بین برد مثلاً با لعنتی که داره. امور اعتباریه با امور واقعی با هم فرق دارند. در امور واقعیه علت و معلول هست به جای خود، اونم در فلسفه نه در فقه. اما در وظایف شرعی امور اعتباریه هست، امور اعتباریه دست معتبر است.
پس اولاً فلسفه بیخود میاد تو فقه. دوماً فلسفه اگر بخواد بیاد راجع به واقعیات، اونی که هست، آتش است می سوزاند، خیال آتش که سوزنده نیستش که، خیال آتش، من اعتبار میکنم که اینجا آتشه، حالا زیلو سوخت؟ باید برم زیلو بخرم برای مسجد؟
پس اولاً فلسفه نباید اینجا بیاد. ثانیاً اگرم فلسفه ام بخواد بیاد در واقعیات باید بیاد، اینکه نیست، اعتباره. ثالثاً در اعتبار اگر بیاد، این سوم، در اعتباریات بیاد، اگر بنا بشود فلسفه در اعتباریات بیاید، خب اعتباریات دو جوره.
ببینید، یه مرتبه اعتبار می کنند وجوب واجب را در زمان خود و اعتبار می کنند که این واجب قبل از زمان خود نیز واجب است که انسان خود را آماده کند برای زمان واجب، قاعده واجبم همینه دیگه، مخصوصاً در واجب مضیق.
اگر یک واجبی یک ساعت وقت می خواد، بله، یک ساعتم بیشتر وقت نداره، مثل بعضی اعمال حج عمره. اگر واجبی واجب مضیق است، در اصل مضیق است یا فعلاً موسع بوده، مضیق شده، اما این واجب در این وقت یازده تا دوازده که وقتشه، مقدماتی داره. شارع، اون کسی که واجب رو مقرر میکنه، اینجا باید چه جوری اعتبار کنه؟
اعتبار کند که این واجب در وقت خود واجب، قبل از اون هیچی، بنابراین مقدمات واجب نیست، بنابراین مقدمات رو انجام نمیدم، بنابراین واجب از بین رفت، میشه؟
باید درست اعتبار کنیم. کسی که اعتبار می کند وجوب واجب رو باید جوری اعتبار کند وجوب واجب رو که اگر وقت مضیق است یا مضیق شد، بتواند قبل از این وقت معین واجب، مقدمات واجبه رو انجام بده، خب اینطور اعتبار میکنه اگه عاقل باشه، نباشه که هیچی کاریش نداریم ما، خله.
اگر عاقل باشد، قبل از ظهر، قبل از مغرب، قبل از صبح، هر وقت خواستی غسل به اون نیت بکن، وضو با همون نیت بگیر، تیمم مطلب دیگری ست که (لَمْ تَجِدُوا) [مائده: آیه ۶] لازمه.
خب قرآن، پس این مانع فلسفه رفت کنار. ما اینجا یه عرضی داریم با برادران فقیهمون. آقایون وقتی مانع فلسفی رفت کنار، شما که فتوا می دهید که قبلاً نمی شود یا قبیل وقت می شود، قبل القبل نمی شود، یا چی نمی شود، نمی شود رو از چی می فرمایید شما؟
کتاب الله که نمیگه نمیشه، سنتم که نمیگه، سنت میگه میشه، حالا میخونیم براتون. عرفم که نمیگه نمیشه، خود ذی المقدمه هم که نمیگه نمیشه، اونی که میگفت نمیشه، بندازید دور، فلسفه بود. فلسفه چیکار دارد به فقه؟ ربطی نداره، اولاً، ثانیاً، ثالثاً این عرض می شود که کاره ای نیست.
اما کتاب الله، ببینید کتاب الله دو بُعدی در اینجا بحث می کند. یک بُعد (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] (قُمْتُمْ) چی بود آقایون با اون تفصیلات؟ یعنی آماده شید. خب ما از حالا آماده ایم نماز بخونیم، آماده فکری هستیم، آماده لباسی هستیم، بهترم هست تازه.
اگر انسان برای تشرف به حضور محضر حق چندین ساعت قبل آماده بشود، بده آقایون؟ بده؟ اینکه بد نیستش که. اون اقل آمادگی ست که انسان اول ظهر.
اگر شما نزد بزرگواری دعوت دارید، اگر آماده باش برای خودتونم حاصل کنید، ساعاتی قبل، این احترام زیادتریه یا کار بدی کردید، بدعت کردید؟
خب آماده باش های مردم فرق میکنه. بعضیا هستن همیشه در صلاة اند، خوشا آنان که دائم در نمازند، رسول الله صلوات الله علیه همیشه (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ)ه، منتها این (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) رسول الله مقدمه ای دارد که قبل از وقت نماز آماده هست و آمادگی بیشتر فراهم می کند ظاهراً و باطناً که باطناً که در وقت نماز، نماز بخونه، یکیشم وضو دیگه، خب یکیش وضو دیگه.
خب، وانگهی مثال هایی که دیروز عرض کردم که نمیشه گفت اینجا که عرض می شود که تشبیه مثلاً فقط، نه نمونه هست، مگر می شود قاعده عقلی استثناپذیر باشه؟ قاعده عقلی که استثنا ندارد که.
پس چطور آقایون می فرمایند در باب حج، در باب نماز، در باب روزه، در باب چه، در باب چه، در کل تقریباً ابواب اجازه می دهند، بلکه واجب می دانند که مقدمه قبلاً باید باشه.
(وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا) [آل عمران: آیه ۹۷] رو چی کار میکنی؟ (حِجُّ الْبَيْتِ) سبیل داره، (حِجُّ الْبَيْتِ) واجب، قبل از زمان (حِجُّ الْبَيْتِ) سبیلش هم واجب، مگه این نیست؟
درسته از آیه می فهمیم، ولی، ولکن مگر از آیه مگه چیزی که محال است می فهمیم؟ مگه اگه بنا بود که (إِلَيْهِ سَبِيلًا) [آل عمران: آیه ۹۷] که مقدمه از برای تحقق دادن حج است، اگر وجوبش ترشح از وجوب ذی المقدمه یا وجوب وقتی ذی المقدمه بکند، بگیم خداوند خلاف عقل داره حرف میزند یا اینکه فرض کنید که بر خلاف قانون عقلی و فلسفی ثابت داره صحبت می کنه؟
یا در باب اینکه، البته اینو قبول ندارم من، بعداً جاش میاد، در باب اینکه انسان جنباً اگر وارد بشه در صبح عرض می شود که روزه، این روزه اش باطله عمداً، حرامه، ما میگیم نخیر حرام نیست، باطلم نیست، بعد بحث می کنیم استناد به قرآن و سنت داریم.
حالا بر فرض اینکه شرط باشد برای صحت صوم طهارت جنابتی، طهارت از حدث اکبر، خب چطور شد این شرط که مقدمه است از نظر مشروط، قبل از اون واجب شد؟ اگر این قاعده، قاعده فلسفی ست، قاعده فلسفی که تخلف بردار نیست که گاه واجب شود، گاه مستحب شود، اینکه نمیشه.
و در کل مراحل، یکیشم نمازه و نماز از همه مهم تر است. این نماز که از همه مهم تر است، برای حج انسان فرض کنید که دو ماه سه ماه چهار ماه، قبلاً میره، کما اینکه وقتی ما مکه بودیم، عده ای از این کارگرا مُنا و مهندسین منا از بلاد مختلف ایران، پرسیدن ما حالا که اومدیم، حالا باید بریم برگردیم حج رو انجام بدیم یا نه، گفتم خب مقدمه رو انجام دادین دیگه، شما مقدمه رو جلوتر انجام دادین، اومدین خب، بریم برگردیم یعنی چه؟
ذی المقدمه این است که در زمان حج باشید و شما مقدمه رو چند ماه قبل انجام دادید. انجام دادن مقدمه چند ماه قبل که بهترم هست، مثل کسانی که در موقع حج بهشون ویزا نمیدادن، زمان شاه علیه لعنت الله، اینا زودتر به عنوان فرض کنید عمره ای، به عنوان زیارت عرض می شود که شامی، میومدن، چهار پنج ماه بیچاره ها می موندن، گرما رو می خوردن تا حج انجام بدن، این بده؟ اینکه بهتر است که.
حالا، از نظر کتاب (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] (إِذَا قُمْتُمْ) (إِذَا قُمْتُمْ) همگانی ست، همیشگی ست.
حالا بیایم پایین، حالا (إِذَا قُمْتُمْ) همه که محمدی و علوی که نیستن که، بعضیا هستن قیامشون دیرتره، میگیم خب باشه (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) در این بُعد حد وجوب رو بیان کرده. مگه غیر از اینه؟ (فَاغْسِلُوا) مگه امر نیست؟ صلاة معبود بهاست.
حد وجوب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) و بعد (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) و بعد (فَتَيَمَّمُوا) حد وجوب یکی از طهارات عرض می شود که ثلاث (إِذَا قُمْتُمْ) است. استحباب چی؟مگه نفی استحباب کرده؟ حد وجوب بیان کرده.
اگه به زید گفتن واجب است ظهر شنبه اینجا باشی، یعنی حرام است ظهر قبل اینجا باشی؟ این معنا رو نمیده که. وقتی که اصل مطلب خوبه، گفت حالا واجب است، یعنی اصل مطلب خوبه، خب قبلشم مستحبه.
و ما در قرآن شریف آیات زیاد داریم بر اینکه اگر انسان تطوع کند خیری را بهتره (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ) [بقره: آیه ۱۸۴] در چند جا داریم.
مثلاً در باب صفا و مروه (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا) [بقره: آیه ۱۵۸] چی میخواد بگه؟
تطوع استحباب نیست. یعنی یه کاری که خیره، اگر انسان به زحمت انجام بده بهتره، اینطور نیست؟ خب اگر انسان دو ساعت به ظهر وضو بگیره، ها و کاریم کند وضو جوری باشد که از بین نره، تطوع هست یا نه؟ اصل وضو خیر است، تطوع این خیر بهتر است.
بنابراین بهتر است که انسان قبل از اینکه ذی المقدمه وقتش بیاد، مقدمه رو که انجام بده (قطع صدا)
حضور رب العالمین است، انسان برای این تشرف تشریفات قائل بشه از نظر درونی، از نظر برونی، از نظر وضو، از نظر طهارت لباس، از نظر طهارت چه، از تمام این انظار، این انسان خود را آماده بیشتر کند، اینکه.
وانگهی مطلب دیگه. کی گفت وجوب ذی المقدمه از، ذی المقدمه باید سرایت کند؟ این حرفا چیه اصلاً؟ علت و معلول، کی گفت؟ وجوب ذی المقدمه در موقعی که واجب است باید از او سرایت کند کی اینو می گه؟
اصلاً مقدمه خودش واجب است به ادله مستقله. اولاً به دلیل خود وجوب ذی المقدمه اگر وقتش مضیق نیست، سرایت نمی خواد دیگه، سرایت عرفی ست، عرف می فرماید، سرایت نمی خواد که از اونجا نشت کند سرایت کند، نم بده از ظهر مثلاً به قبل از ظهر، این حرفا که نیست، از نظر فلسفی گفتیم غلط است که.
(صحبت حضار)
حالا عرض می کنیم، از خود آیه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] ببینید وجوب مقدمات واجب، هم عقلی ست، هم عرفی ست، هم کتابی ست، هم سنتی ست.
سنت و کتاب، کتاب ببینید، عرض می شود که (مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا) [نساء: آیه ۸۵] مقدمه واجب واجب کرد، مقدمه حرام حرام کرد.
(مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً) [نساء: آیه ۸۵] یعنی چه؟ یعنی یک کار خوبی رو انسان بخواد بکنه، بعد وسائل، شفیع وسیله است دیگه، جفت، چیزی رو جفت کنه بچسبونه به اون، که اون انجام بشه، خب این چسبوندن به اون یا در وقتشه یا قبلشه. اگه در وقتش نشد قبلشه، اگرم در وقتش شد خب قبلش بهتره (مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا) [نساء: آیه ۸۵].
و همچنین چهل و هشت آیه در سور مکیه و مدنیه داریم راجع به اثم، که از جمله سوره مبارکه انعام است (إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ) [الاعراف: آیه ۳۳].
اثم چیه؟ اثم اینه که انسان رو از واجب سست میکنه، سست، لغتاً اینه. چیزی که از انجام واجب انسان رو سست کنه کی؟ چه در زمان واجب، چه قبل از واجب.
اگر قبل از انجام حج انسان اون مالی که مال حج است مصرف کنه همینطوری، که واجب نشه، بعضیا خیال میکنن واجب نمیشه، درسته؟ این (مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً) [نساء: آیه ۸۵] شد؟ چون شما امکان دارد در وقت حج بروید حج، امکان مالی و حالی فعلاً دارید، شما الان امکان حالی را از بین ببرید، مریض کنید خودتون رو، امکان مالی رو از بین ببرید که حج نروید، این (وَمَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا) [نساء: آیه ۸۵].
(كِفْلٌ مِنْهَا) [نساء: آیه ۸۵] کفل داره، گناه دارد. این آدم معذب خواهد بود. احتیاج نداریم که این طرف و اون طرف در فیضیه و دار الشفاء و چیزای دیگر بریم و اینو ما با هم دعوا کنیم که آیا مقدمه واجب، واجب است، مقدمه حرام حرام؟این یه مطلب عرفی ست اولاً. ثانیاً قرآن شریف خیلی قشنگ بیان کرده است.
بنابراین چیزی که مقدمه واجب است، از جمله وضو است، غسل است، بعدم تیمم است. حالا غسل و وضو رو عرض می کنیم.
این وضو و غسل که مسلم است مقدمات واجب صلاة است، کی گفته است که مانع دارد قبلاً انجام بشود؟ مانع کتابی اصلاً نداره و از نظر سنت، نمی دونم ما وقت داریم که بعضی روایات براتون بخونیم؟ مثل اینکه یکی دو دقیقه وقت هست.
(صحبت حضار) هشت دقیقه وقت هست
هشت دقیقه، خب بله.
عرض می شود که ملاحظه بفرمایید. بنده در پاورقی الفرقان در همون بحث وضو، این روایت رو یادداشت کردم. عرض می شود که بله وسائل الشیعه، حالا روایتم نمی خوایم داشته باشیما، حتی اگه آیه هم نداشتیم، روایت هم نداشتیم، خب این مطلب از نظر گیر فلسفی که برطرف بود. ولی حالا روایات.
(صحبت حضار) وسائل شیعه؟
وسائل الشیعه، وسایل الشیعه باب طهارت، جلد اول ببینید، از جمله (صحیح عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ عَن أَبَی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانَ يَقُولُ مَنْ وَجَدَ طَعْمَ اَلنَّوْمِ)
اینو در مقابل سنیا دارد می فرماید حضرت که اونو بعضی از نوم ها رو رو حدث نمیدونن (مَنْ وَجَدَ طَعْمَ اَلنَّوْمِ قَائِماً أَوْ قَاعِداً) اونا میگن قائماً نه، قاعداً هم نه، بلکه مستلقیاً بله مثلاً، فقط اون دوتایی که میگن نه میگن بله، (34:44) البته استدلالم به همون آیه (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ) [الانفال: آیه ۱۱].
عرض می شود که (كَانَ يَقُولُ مَنْ وَجَدَ طَعْمَ اَلنَّوْمِ قَائِماً أَوْ قَاعِداً فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ اَلْوُضُوءُ) معنی کنید، چی میخواد بفرماید حضرت؟
اگر کسی خوابید، مگر خوابی که آدم میکنه، این خب کیه؟ خب اول شب میخوابید، خب اول شب یا بعد از چند ساعت خوابید و عرض می شود که بعد بیدار شد. حالا بیدار شد ممکن است یه ساعت، دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار شه و میخواد وضو بگیره برای نماز صبح، بعد هم مطالعه کنه مثلاً، کار دیگه کنه قرآن بخونه.
این آیا مشمول این حدیث مبارک هست یا نه که کسی که طَعْمَ (مَنْ وَجَدَ طَعْمَ اَلنَّوْمِ قَائِماً أَوْ قَاعِداً فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ اَلْوُضُوءُ)؟ البته این وَجَبَ رو مرحوم شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق، اینطور فکر فرمودن که، مثل اینکه معارضه با حرفایی که ما داریم می زنیم، که مثلاً طهارات ثلاث وجوب نفسیه داره، نه، وَجَبَ یعنی ثَبَتَ.
همونطور که علامه فرمودن، وَجَبَ الوضوء یعنی جایی ست که ثَبَتَ الوضوء، یعنی ناقصه. خب وقتی که ثَبَتَ الوضو، ثَبَتَ الوضو رو صبر کنیم وقتی که نماز اومد؟ اینکه ندارد که، اطلاق که دارد اقلاً، اطلاقش کمرش بیل نخورده که، (فَقَدْ وَجَبَ الوضوء) یعنی ثَبَتَ الوضوء. این وجوب، وضو ثابت است.
حالا وضو برای چیه؟ وضو برای چیه؟ همون باب وضو دیگه، مراجعه بفرمایید. وضو برای چیه آقایون؟ مگر وضو نوعاً برای نماز نیست؟ مگر نوعاً میخواد انسان دست بماله به کتاب الله یا میخواد کار نذری بکند که محتاج به وضوئه؟ نه اونی که نوع نود و چند درصد است از برای وضو و مانند وضو چیه؟ نمازه و اونی که نمازه چیه؟ نماز فریضه است، مستحبم باشه همینطوره، چون نماز مستحبم وقت داره.
اینجا میگه ثَبَتَ الوضو، حالا یا امیرمومنین صلوات الله علیه، حالا که ثبت الوضو، بنده دو بعد از نصف شب از خواب بلند شدم و نوم کامل بود، ثبت الوضو، این ثَبت رو بعداً باید بگیرم که وقت نماز شب شد یا صبح؟ اینو نفرمودن.
ثَبَتَ الوضو به قول مطلق است و مطلق معصومین علیه السلام و کل عقلا مانند مقیده، (فَقَدْ وَجَبَ الوضوء)، خب وَجَبَ وضو، چشم.
بنده مقلد امیرالمومنین صلوات الله علیه میشم. بنده وضو میگیرم دو ساعت، سه ساعت، چند ساعت قبل از نماز صبح، حالا مثلاً دارم تفسیر مطالعه میکنم، دارم می نویسم، دارم قرآن مطالعه میکنم
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
در همه مقام. (قطع صدا)
در مقدمات مطلق، مقدمات حکمت باید ثابت باشه. یکی در مقام خدا فرموده در یک آیه و چند آیه (هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ) [آل عمران: آیه ۱۳۸] در مقام بیان است. خدا در بیان مقامه. رسول و أئمه هم در مقام بیان اند، در مقام اهمال نیستند، وانگهی اطلاق کمرش که بیل نخورده است، اطلاق داره، این یکی و دیگر
(صحبت حضار)
شما می فرمایید
(صحبت حضار)
شما دارید می فرمایید، شما دارید می فرمایید، اگه تو خونش اینطور بود چی؟ اگه تو خونش قائماً أو قاعداً خوابش برد، عرض می شود که اینجا این مسأله شاملش نیست؟ شما دارید می فرمایید آخه، حضرت که نفرموده.
(صحبت حضار) مورد سوال این بوده حاج آقا
اینجا سوالم نیست اصلاً، اصلاً اینجا سوال نیست، شما پس گوش نکردید، اینجا سواله، سوال نیست.
عرض می شود که ببینید روایت اینو میگه (إِنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانَ يَقُولُ) سوال نداره (مَنْ وَجَدَ طَعْمَ اَلنَّوْمِ قَائِماً أَوْ قَاعِداً فَقَدْ وَجَبَ عَلَيْهِ اَلْوُضُوءُ) تموم شد.
بعدش و صحیحه الزاره، اینجام سوال نیست (و صحیحة الزاره قال) از امام صادق علیه السلام (إِذَا نَامَتِ اَلْعَيْنُ وَ اَلْأُذُنُ وَ اَلْقَلْبُ فَقَد وَجَبَ اَلْوُضُوءُ) همونه.
این دو مطلب دارن بیان می کنند. یک مطلب اینکه اثبات کنند که بابا نوم به قولٍ مطلق، اون نومی که غالب بر سمع و بصر و قلبه این به طور مطلق ناقضه، این یک.
دوم، اینکه ناقض است، بعد چی؟ وَجَبَ الوضو، اینجا جای ثبوت وضوی حداقل. اگر وجوب رو به معنی نفسی بگیم که خلاف قرآنه.
قران می فرماید (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] پس وجوب نفسی نیست، بلکه وجوب همون تعبیری ست که در ورایت داریم به معنی ثبوته، یعنی ثَبَتَ الوضو، این یعنی از حالا که از خب بیدار شدی از حالا می شود وضو بگیری.
منتها ما میگیم می شود راجح هست، چون می شود مباح که ما در عبادت که نداریم، می شود راجح است، واجبم نمی گیم مگه بعضی وقتا. بعضی وقتا که اگر شما در وقت می خواید وضو بگیرید آب ندارید، خب حالا واجب است بگیرید دیگه، چهار ساعت، سه ساعت، هر چند ساعت قبل از وقت، اینم یکی.
(و موثقةُ ابن)
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
شما می فرمایید آخه، کمرش بیل نخورده که
(صحبت حضار)
سیاقه یعنی چه؟ سیاقه یعنی چه؟ کجاست؟ این سیاق کجاست پیداش کنید.
(صحبت حضار)
بفرمایید
(صحبت حضار)
نخیر، هو میکنم، هو نمی کنم
(صحبت حضار)
تکرار کنه، واجبه تکرار کنه؟ چرا واجبه؟ چرا واجبه وضو بگیره؟ نماز نمیخواد بخونه حالا که
(صحبت حضار)
عزیزم نشد، ببینید شما میخواید وجوب نفسی ثابت کنید برای طهارت که خلاف کتاب و سنته و ضرورته، اونو که نمی خواید بفرمایید.
(صحبت حضار) میگم مورد سؤال
فهمیدم، پس میخوای فرمایش شما رو من تکرار کنم که ببینم فهمیدم یا نه؟ می فرمایید مورد سوال جایی ست که آیا در حال ایستاده، در حال نشسته اگه کسی خوابید، مبطل وضو هست یا نه؟
(صحبت حضار) بله
اولاً مورد، اولاً
(صحبت حضار)
اولاً اینجا سوال نیست. ثانیاً نفرمود مبطل وضوئه نه فرمود وَجَبَ الوضو، مبطل معلومه قبله، ولی وَجَبَ الوضو، وَجَبَ الوضو یعنی در اینجا ثَبَتَ الوضو است، ثَبَتَ الوضو رو به طور مطلق بخوان بگن بدون اینکه ذهنمون پر از فتاوا و (قطع صدا)