جلسه صد و شصت و سوم درس خارج فقه

وضو

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَٱغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى ٱلْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶].

درست است که ما یکی از متن های بسیار عالی و گران بهای فقه شیعه را که تبصره علامه است، متن ارتباطات مطالب فقهی قرار داده ایم، اما معنیش این نیستش که این متن و این متن ها، متن المتون فقه باشند. فقط برای سلک ارتباطات است و مطالب دیگری که بعضیاش گفتنی ست و بعضیاش ناگفتنی.

اما آنچه که همیشه محور المحاور است کتاب الله است. استنطاجات و انتباهاتی که ما از آیات مقدسات قرآن داریم، در کل ابعاد که ابعاد صحیحه است واجب الاعتماده.

ولکن حالا، در بحثی که ما هستیم، بحث هایی ست که در فقه احیاناً، احیاناً (قطع صدا)

فقه اصغر با فقه اکبر باید توأم باشد تا فقه ما فقه قائم باشد، فقه تکمیل کننده معنوی و روحی باشد، نه اینکه چنین بکن و چنان بکن و چرا و برای چی رو توجه نکنیم.

جمله دوم این آیه مبارکه طهارات ثلاث که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] این (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) جمله دومه.

حالا، قیام درباره نماز یا قیام فی الصلاة است یا قیام لِلصلاة است و یا قیام الی الصلاة است. در قیام الی الصلاة معناش این نیست که قیام در مقابل قعود باشد، چنانچه شمّه ای عرض کردم و ادامه دارد.

ولکن در قیام الی الصلاة انسان باید بایستد تا نماز بخونه، نشسته که نمیشه، مگر در موارد استثنائی.

و همچنین در قیام فی الصلاة، ابتدای صلاة قیام است و در کل رکعات قیام است و إلّا رکوعات و سجودات و تشهدات و سلامات مطلب دیگری ست.

و آیه مبارکه قیام الی الصلاة را مورد بحث و نظر قرار داده، نه قیام فی الصلاة را که بعضی از برادران نویسنده آیات الاحکام نگران شوند و تقدیر بگیرند و نه قیام لِصلاة است که باز هم تقدیر بگیرند، بلکه قیام الی الصلاة است.

و قیام الی الصلاة هم دو جوره. یک قیام صرفاً صوری ست که با نفاق می سازد، با ریا می سازد و یک قیامی ست که اضافه بر قیام صوری، قیام معنوی ست که با ریا و نفاق نمی سازد و همساز است با ایمان، با درجات گوناگون ایمان.

دیروز من یک اشتباهی در خواندن آیه ای کردم، عرض می کنم اشتباه کردم و خدایا عرض میکنم که این کار مشکلی ست که انسان عیب خود را بگوید در حضور جمع، ولی ما می گوییم، شاید شایسته بشویم که تو ما را تکبیر کنی. من اگر از دیگران، (قطع صدا)

از خودش ایراد نداشته باشه، اما اگر از خودش ایراد گرفته بشه این کار مشکلیه خدایا من اشتباه کردم در نقل این آیه، حالا تصحیحش می کنیم با اینکه پنجاه سال است رو قرآن کار می کنیم ولی از حفظ انسان بعضی وقتا میخونه اشتباه، اینطور نقل کردم.

عرض می شود که (وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى یُراعون) نخیر (إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا) [نساء: آیه ۱۴۲] این آیه اینه. کسالی آیه دیگرم دارد، اینم هست. خب کسی بیاد بگوید که این ها قیام الی الصلاة.

(صحبت حضار)

خب به روم بیارید دیگه، منتها در خود تفسیر اشتباه نمی نویسم ظاهراً

(صحبت حضار)

بله، این هم قوز بالا قوز.

خب ببینید این قیام الی الصلاة برای منافقین ذکر شده، پس قیام الی الصلاة توشون حرف هایی که شما دارید می زنید نیست.

عرض می کنیم قیام الی الصلاة دو جوره. یک قیام الی الصلاة ظاهری ست، منافق دارد، مراعی دارد، دارد، همه دارد، قیام الی الصلاة، قیام ظاهری.

وضو می گیرد، مهیا می شود، مسجد می رود، پشت پیغمبر در صف اول نماز می خواند، این قیام الی الصلاته، ولی اقامةُ الصلاة نیست، اقامه الصلاة نیست، و لذلک در آیه دیگر (وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] این قیام الی الصلاتشون اتیان الصلاته، اقامةُ الصلاة نیست. برگردیم.

عرض می شود که در این آیه مورد بحث (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] این تهیئه دیگه.

حالا بحثٌ معرفتی، اصولاً در تکالیفی که موجه به انسان است، یکی از چهار حال رو انسان دارد. کاری که باید انسان انجام بدهد، یکی از چهار حال رو دارد یا حالت سلبی مطلق دارد که انجام نمیده، این یک حالت.

حالت دیگر که گاه انجام می دهد و گاه نمی دهد که (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ) [ماعون: آیه ۴] این ویل است. (الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) [ماعون: آیه ۵] فی صَلَاتِهِمْ نیست، مام فی صلاتهم ساهون (عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ) [ماعون: آیه ۵] اهمیت نمیده، گاه شد می خونه، نشد نمی خونه، دیر میخونه، زود میخونه، اگه هیچکار نداشت شاید میخونه، این بُعد دومه. بعضی وقتا میخونه، این شاید بدتر باشد در یک بُعدی از کسی که نماز اصلاً نمی خونه، این مسخره داره میکنه، این بُعد دوم.

بُعد سوم (يَأْتُونَ الصَّلَاةَ) [توبه: آیه ۵۴]، همیشه میخواند، همیشه در صف اول پشت پیغمبره، ولی خب صلاتش یک وریه (كُسَالَى) [توبه: آیه ۵۴] است، (يُرَاءُونَ النَّاسَ) [نساء: آیه ۱۴۲] است، اینم یه جور.

قسم سوم این است که نخیر قیام الی الصلاة است، اون صلاتی که خدا خواسته است.

حالا، افعالی که انسان انجام می دهد، در اون افعالش، در اون افعالش کدامه؟ اون بُعد سوم، چهارمه دیگه. همیشه نماز می خواند. این همیشه نماز می خواندم یا همیشه نماز می خواند که این کسالی ست و چه است و چه است، یا نه با توجه این آدم نماز میخونه.

حالا این نماز خوندن یا غیر نماز خوندن، فعلی را که انسان انجام می دهد، خب این چند جوره. گاه این فعل را ضمنی و شد و نشد و بدون اهمیت انجام می دهد، این قیام نیست است که این قعوده در فعل، قعوده. عرض کردیم قیام به معنای اهتمام کردن.

گاه نه برای این فعل اصالت قائل است، منظور دارد، پول رو میخواد بگیره، زن رو میخواد بگیره، رساله رو میخواد چاپ کنه و از این قبیل، هر کس به حساب خودش.

این قاموا الیه، این نیروی های خود را بسیج می کند تا اونجا که امکان دارد که این کار را به بهترین وجه، با بهترین نتیجه انجام بدهد. کارای مهم اینطوره دیگه.

کارهایی که انسان براش اهمیت قایل است، چه کارهای شهوانی باشد، کارهای عقلانی باشد، دنیوی باشد، اخروی باشد، اگر براش اهمیت قائل است، این خود را خوب مهیا می کند، صددرصد مهیا می کند، حتی بعضی وقتا جوری مهیا می کند که جانش هم بره عیب نداره مثل جهاد، مالشم بره عیب ندارد، کتکم بخورد عیب ندارد، این تهیئی ست که حتی احیاناً جانش و جانانش را و منافعش را زیر پا می گذارد، برای اون هدفی که أعلای از جان است و أعلای از چیزهایی ست که در جان مورد نظر زندگی ست، این ها جهاد فی سبیل الله است در ابعاد گوناگون.

حالا، در میان افعالی که خداوند به ما امر فرموده است، کدام أهم است و همیشگی؟ صلاة، صلاة. صلاةِ صلاة حسابی در یک بُعد از جهاد مهم تره. خب در جهاد انسان احیاناً کشته می شه، میمیره، بعد تموم شده دیگه. اما صلاة اتصال دائمی امامَ الرب است، خیلی کار مشکلی ست و لذا شیطان در هر واجبی از واجبات و در هر محرمی از محرمات یک جور قدرت مصرف نمیکنه.

همون طوری که انسانی که میخواد عمل الهی رو انجام بدهد، هر قدر عمل مهم تر باشد، اهتمام زیادتر، همت بیشتر، مقدمات لازم تر را انجام می دهد تا موفق گردد، شیطان هم همینطوره.

شیطان شب و روز در تمام حالات، چه شیطان نفس اماره به سوء که داخلی ست و چه شیاطین جن و الانسی، مخصوصاً جن که پیداش نیست، (إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ) [الاعراف: آیه ۲۷] (اشتباه استاد در خواندن آیه) نمی بینمیش دیگه، نمی بینیم، (مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ) [الاعراف: آیه ۲۷] نمی بینیدش.

خب در اینجا من سوال می کنم آقایون و برام مشکل است اینجور حرف زدن هم، چون خودم هم مانند خیلی از برادران هستم در این جریان.

من سوال میکنم، آیا أهم از صلاة در کل ارتباطات هستی ما داریم؟ نداریم. صلاة ارتباطاته دیگه، ارتباطه. صلاة اتصال خاص بالله است.

آیا در اتصالاتی که ما داریم، اتصال به جان برای حفظش، اتصال مال برای حفظش، اتصال به مقام برای حفظش، اتصال به تجارت برای حفظش، اتصال به مرجعیت برای حفظش، اتصالِ اتصالِ اتصالِ در خودها و خودی ها، آیا این اتصالات هیچ کدامش به اندازه اتصال بالله از نظر عبودی و معرفی هست؟ نیست.

(صحبت حضار)

بله نیست.

(صحبت حضار)

حالا ببینید، عرض می شود که من معذورم در صحبت کردن چون خودم میخوام ادب شم.

ببینید در کل اتصالاتی که ما با هر کائنی از کائنات عالم داریم، این مثلثی ست. مثلثیه اتصال. اتصال با خود، خودبینی، خود خواهی، خود راهی، خود چه، خود چه، خود چه، اون کاری که خود بینی را، خود خواهی را، خود راهی را، خودتر میکند، بالاتر می کند، این یه نوع اتصاله.

اتصال دیگر اتصال با سایر خلق الله است که اونم راجع به خود انسانه. علت ندارد که ما با فلانی بیشتر متصلم، چون بیشتر سلام میکنه، بیشتر با من نماز میکنه، بیشتر از تقلید میکنه، بیشتر به من پول میده، بیشتر درس من میاد مثلاً، حالا خوباشو دارم عرض می کنم، اینم یه نوع اتصاله.

اتصال سوم اتصال بالله. در اتصال بالله من و منها و خود و خودی ها همه باید زیر پا بروند. فقط الله مورد نظر باشه. آیا در این هندسه اتصال که دارای سه ضلع است، اتصال من با خودم و با خلق دیگر و با خدا، آیا اتصال بالله در کدوم نمونه ای از نمونه هایش و در کدوم قله ای از قله هایش، بهتر از نماز هست یا مانند نماز هست؟

قرة عین صلاة، این بالاترین اتصال به بهترین محبوب است نماز و (أینَ تفرّوا)، چرا ما فرار می کنیم؟ کی نماز تموم میشه؟ پس نفهمیدیم این اتصاله، حالت اتصال نداریم، حالت توجه نداریم، نمی دونیم کی هستیم و در مقابل کی ایستادیم و چه می کنیم.

این سه بُعد فقه اکبر رو ما نداریم و لذا هر کاری که می کنیم با دقت، نماز، شد وقتش، نشد وقت دیگه، تند تند تند تند، چنانچه رسول الله صلوات الله علیه فرمودن که (یَنفروا نَفَرَ الغراب) (13:58)

این نماز نمیخونه که، مثل کلاغ نوک به زمین میزنه. این بالاتر از مرحله علمی معمولی ست و بالاتر از مرحله علم اصطلاحی ست. این مرحله معرفت است و ما در فقه اصغر باید فقه اکبر رو خیلی مراعات کنیم و اینکه خداوند زیاد روی فقه اکبر تأکید ندارد، چون علی میمونه و حوضش.

این فقه اصغر رو میگه، حالا قدم اول رو بیایید، قدم دومم بعد، کم کم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] لفظشو بگید، بعد ترجمشو، بعد معناشو، بعد واقعه شو، بعد اون مراتب گوناگونی که در مقام تحقق (إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) [فاتحه: آیه ۵] برای ما باید باشه.

حالا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] این قیام کار مشکلیه، و شیطان، شیطان تمام نیروهاش رو بلا استثنا، صددرصد بسیج میکنه که این نماز ما، نماز نباشه، چرا؟ برای اینکه اصل الوصول زندگی ما نمازه.

(إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) [العنکبوت: آیه ۴۵] و و و (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) [طه: آیه ۱۴] و از این قبیل ها که اگر این صلاة رو انسان درست انجام بدهد، صلاتش قوی خواهد بود و اگر صِلاة انسان سلباً (لاَ إلَهَ إلاّ اللهُ) و ایجاباً قوی باشد و در قله قوت باشد، دیگه بقیه آمده است دیگه. بقیه هست، بقیه فرع است، بقیه حتی توحیدم فرعه تکاملش، تکامل نبوت فرعه، تکامل معاد فرعه، تکامل، همه چیز فرع است چون اتصال، اتصال معرفتی بالله، و لذا شیطان هر چی رقاصی کنه نمیتونه.

یکی از اهل معرفت گفتم چه میکنی؟ (15:48) ما خودمون اهل معرفت نیستیم، گفت نماز میخونم. فوت کرد، گفتم خب بیان بفرمایید، گفت کار مشکلیه نماز خوندن، برای اینکه من بتونم چند رکعت نماز بخونم چقدر مقدمات درونی، (قطع صدا)

بدنشون کثافت نداره، چه نداره، خب اینا کاریس که حیوانم بلده بکنه، حیوان این کارو بکنه، ولکن اون تهیئه معرفتی و معنوی که انسان از برای حضور رب باید داشته باشه.

آقا اگه یه نفر بزرگواری از بشرها، شما رو دعوت کند یا شما ازش خواهش کنید، وقت معین کنید، آقا لباستون رو، وقتتون رو، لفظتون رو، حالتون رو، قالتون رو، همه چیزتون رو عوض می کنید. مگر اینطور نیست آقایون؟

(فأینَ تفرّون) چرا در حال نماز ما اینطور نیستیم؟ چرا فرار می کنیم؟ چون نشناختیم، این یک بُعد. چون نشناختیم خودمون رو، چون نفهمیدیم ما چیکار داریم می کنیم، این سه بُعد فقه اکبر را ما در حالت صلاة که عمود دین است رو نداریم.

من چند روز است مخصوصاً با شیطون خیلی دعوا دارم تو نماز. در کارای دیگه دعوامون کمه، زورش خیلی شیطون نمی رسه به من و شما. تو نماز خیلی دعوا داریم اوووه، با چه چهره هایی میاد، عجیبه ها تا میگم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] میگه خب ایاک از نظر ادبی اینجوریه، میگه برو گمشو، تو ادب نداری، اگه ادب نداری اینجا نمیومدی.

خب ببینید، آخه شیطان نمیاد به کسی که نماز میخونه بگه نماز نخون که، میگه نماز بخون اما تو نماز آدم خوب مُلّا میشه و همینطورم هست، چند وقته عرض کردم تو نماز، دو جاست که آدم یه چیزیایی رو فکر کنه حل میشه، یکی نمازه.

چرا حل میشه؟ چون شیطون با تمام یال و کپالش میره کنار، میره کنار، وقتی رفت کنار آدم به طبیعت الحال نفس اماره به السوء هم داره دیگه، آدم به طبیعت الحال خب توجه به خدا که نداره، فکر میکنه به فلان چیز، این فکر انسان رو به نتیجه میرسونه. چرا؟ چون شیطون رفت کنار، حجاب رفت کنار.

حجاب برونی رفت کنار، حجاب برونی بین من و بین الرب رفت کنار، حجاب درونی خراب میکنه، حجاب درونی که شیطان نفسه، میگه خب بیا اینو فکر کن، تو هم که فکر کردی قبلاً خوب فهمیدی، در غیر نماز نفهمیدی.

ببینید شیطان در نفی اثباتش شیطنت می کند، در آمدنش شیطنت، در رفتنش شیطنت. در آمدنش شیطنت، در رفتنم شیطنت، اینا رو به این آسونی ما نمیشه حالیمون بشه باید عملی کنیم.

بنابراین مهم ترین مبارزه که عرق شیطان در میاد، انسانم پر از عرق میشه تا بزند شیطان رو زمین، یک رکعت نماز درست بخونه، نمازه.

اونوقت اگه این یه رکعت نماز درست انسان بخواند، دیگه پدر جد شیطان در اومده، دیگه شیطنت ها و افکار شیطانی و اهداف شیطانی و اعمال شیطانی و اقوال شیطانی میره کنار، چون که صد آمد نود هم پیش ماست.

سوال، فقه اصغر، مگر نماز مقدمات دیگر ندارد؟ مگه وضو از مقدمات نماز نیست؟ چرا دیگه. از مقدمات نماز است که استمرار دارد تا مقارنه.

آخه بعضی از مقدمات استمرار مثلاً لزوم نداره داشته باشه، مثل آب وضو که انسان وضو میگیره غصبی نباشه، اما تو نماز که آب دیگه نیست، ولی بعضی از مقدمات نماز است که برای نماز است و در نماز باید باشد.

خب اینا فقط طهارات ثلاث که نیستش که، اینجا طهارات ثلاث بحث شده، اما خبث به شما نباید باشد، لباس غصبی نباید باشد، مکان غصبی نباید باشد و این ها، اینا رو چرا نفرمود؟ چرا نفرمود؟ چون مهمه رو داره میگه، کاری که نداره چند بُعد.

اونیکه حدث است، این حدث باید برطرف شه و حدث دارای اشاره است. این شستن غائط و شستن بول اشاراتی ندارد. لباس غصبی تن نکردن، چندان اشاراتی ندارد. مکان غصبی نبودن همچنین.

اما وضو اشارات دارد. این صورت رو شستن یعنی چشم باید پاک بشه، زبان پاک بشه، دست ها رو شستن، این دست ها از تصرفات غلط باید پاک شه، این سر رو مسح کردن اونم بعضش چون کل میگفت دیگه ما غلط میکردیم، نمیتونستیم، بعضیش اقلاً، این بعضیش درست شه روشن شه. پاها مسح شود، این پاها به طرف خطا نره، در غسل همچنین، در تیمم همچنین.

مگر در تیمم با خاک انسان تیمم می کند، طهارت ظاهریه؟ نه، میگه خاکسار باید بشی. منتها خاکسار شدن در شستن وضویی و در شستن غسلی، خاکسار شدنش مخفی ست مقداری، اما در خاکسار شدن تیمم این ظاهر است (ذَلِكَ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ) [ق: آیه ۳۷] (مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى) [طه: آیه ۵۵]

جواب این سوال، چطور خداوند مقدمات دیگر را نفرمود، أهم رو فرمود؟ یعنی چه؟ أهم ظاهریه ها، باطنی نه، أهم ظاهری را که آدم بیشتر میفهمه.

ولکن (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] که أهم ظاهری رو دارد میگد که وضو است، غسل است، اگر نبود تیمم است، ولی اذا قمتمش، ازش چی می فهمیم؟

(إِذَا قُمْتُمْ) همه چی، (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] قیام الی الصلاة بُعد چهارم از ابعاد رو داریم، یا کار رو انجام نمیده یا بعضی وقتا انجام میده یا نه، یا انجام میده قاعداً بدون توجه، یا انجام میده قائماً.

حالا قیام ما الی الصلاة آیا نباید در بزرگ ترین قله قیام های زندگی و زندگی ساز باشه؟ چرا. از ناهار خوردن، از زن گرفتن، از مجتهد شدن، از مرجع شدن، از دست منو ببوسن، از احترام کردن، با من نماز بخونن، از همه مهم تره، ما حالیمون نیست.

ما حالیمون نیست و اگر بفهممیم که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] این قیام به این معناست که از تمام خودها و خودی ها و خواهش های نفسانی و خود نگری ها و خود خواهی ها و خود راهی ها و از همه باید خالی شد و تمام توجه به صلاة باید شد، یعنی أنا الصلاة تا بشود عن الصِلاة، این است که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶].

و لذا قیام در قرآن شریف که دویست و چهل و چند جای قرآن شریف عرض می شود که لفظ قیام هست و این قیام ها که (قُمْتُمْ إِلَى) (قُمْتُمْ إِلَى) (قُمْتُمْ) همش کارای مهمه.

حالا من از باب نمونه، عرض می شود که (وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ) [جن: آیه ۱۹] یعنی واستاد؟ پیغبر در نبوتش قیام می کند، قسمتش رو دیروز عرض کردم، قسمتی هم امروز.

(وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا) [جن: آیه ۱۹] وقتی که قیام به ادا رسالت کرد، این جن ها آویزون شدن به گردنش، ولش نمی کردن از بس مجذوب شده بودند، در سوره جنه، سوره هفتاد و دو، آیه هجده.

(قَامَ) چی؟ ایستاد؟ خب نشستن میشه، نشسته که بهتر میشه آویزون شد به آدم. این (وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا) [جن: آیه ۱۹] قیام رسالتیه. خب قیام رسالتی خیلی بالاست، تمام قوا باید بسیج شود که به تمام وجود اداء رسالت رب العالمین و انجام مسئولیت رو بکند. (وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ) [جن: آیه ۱۹].

یا اینکه اصحاب کهف (إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) [کهف: آیه ۱۴] مگه نشسته نمیشه گفت (رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ) [کهف: آیه ۱۴]؟ (قَالُوا) لفظی نیست.

این (قَالُوا) قالی ست، حالی ست، اعمالی ست، درونی ست، فطری ست، عقلی ست، سرّ است، خفیّ است، اخفاست، در تمام ابعاد (قَالُوا). به نظر در رفتند، وزیر بودند، وکیل بودند، طبیب بودن، همه چه بودند، در رفتند، رفتند تو غار، چرا؟

(إِذْ قَامُوا) [کهف: آیه ۱۴] این قیامه. برای اینکه توحید رو انسان در خودش مجسم کند قیام لازم دارد. بعضی چیزا قیام لازم نداره، سبزی پاک میکنه، پلو درست میکنه، مطلبی نیستش که.

ولی چیزی که از جان جانان تر است و هدف بزرگ انسان خداشناس است در زندگی، این قیام لازم دارد. یعنی به تمام وجود انسان باید بسیج گردد تا قیام بشود و با این قیام آنچه را میخواد انجام بدهد، انجام بدهد.

(إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا) [کهف: آیه ۱۴] محاله، محال، محال بالاختیار، سوره کهف آیه چهارده.

یا در جنگ، در جنگ که رسول الله تشریف دارند، نماز رو جماعت میخونن عده ای، عده ای مراقب هستند، خب اونجا برای حفظ جان دیگه، حفظ جان و نابود کردن دشمن، این قیام میخواد دیگه.

و لذا (فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ) [نساء: آیه ۱۰۲] سوره نساء آیه صد و بیست و دو. قیام میخواد. قیام برای گرفتن اسلحه، قیام برای مصرف کردن اسلحه، قیام برای حفظ جام اسلام که جان من برود تا جان اسلام محفوظ بماند، تا ارض و عرض اسلام و اصل اسلام محفوظ بماند، این قیام لازم دارد، کارهای مهم همه قیام دارد.

یا اینکه در سوره نه، آیه صد و هشت (لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا) [توبه: آیه ۱۰۸] قیام تطهّره. تطهّر به صلاته، قیام الی الصلاته، اقامه صلاته.

وقتی اقامه صلاة به معنای صحیح و طرز درستش شد اون وقت (تَطَهَّرُوا). با صلاة طاهر می شود چون صلاة، صِلاة است، حجب از بین می رود، موانع از بین می رود، غفلت ها، حیوانیت ها، شهوت ها، زیر پا نهاده می شود، (قطع صدا)

اتصال معرفتی و عبودی بالله بیشتر است و اتجاع الی الله زیادتر است، (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى) [توبه: آیه ۱۰۸] تقوا اول چیه؟ پرهیز از غیر خدا. خانه خداست، در خانه خدا باید از غیر خدا پرهیز کرد.

در (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] رسول رو هم در نظر نگیرید، ریاست، شرک است، شرکه نه ریا، شرک (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] رسول به وسیله تو، منتها در لات و عزی لات و عزی، رسول رسوله. اما اگر اون آقا که مرشده در نظر بگیریم (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] به وسیله (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) [فاتحه: آیه ۵] مؤمن به حق می رسد، این (مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَی) [زمر: آیه ۳] ست.

(أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى) [توبه: آیه ۱۰۸] مسجد محل بالاترین خضوع است لرب العالمین و بالاترین خضوع لرب العالمین نمی شود مگر اینکه انسان پرهیز کند از غیر رب. از خود به خودی ها و همه چیز باید پرهیز معرفتی و پرهیز عملی کرد تا اتصال عبودی و اتصال معرفتی به حق سبحانه و تعالی حاصل شود.

(لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ) [توبه: آیه ۱۰۸] مگه نماز همش قیامه؟ هر کاری که در مسجد می شود باید برای خدا باشه و همش قیام باید باشد. در مسجد ما الان قیام داریم همه، هیچکس نایستاده، ولی قیام لله است انشاء الله.

چون بر محور آیات للبینات ما داریم بحث می کنیم. این فکر کردن های ما قیام است و دقت کردن های ما قیام است و هر چه در حول و حوش تفهم کلام الله به طور مستقیم باشد، این قیام است.

بعد سوره بیست و شش آیه دویست و هجده (الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ) [شعراء: آیه ۲۱۸] (وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ) [شعراء: آیه ۲۱۹] معنانی زیاد داره، بطون زیاد داره، ولی حالا ظاهرش، اون چیزی که ما می فهمیم (الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ) [شعراء: آیه ۲۱۸] (تَقُومُ) چیه؟

(تَقُومُ) ِ(قُمْ فَأَنْذِرْ) [مدثر: آیه ۲] که دیروز عرض کردم. قیام برای اداء رسالته. بسیج کل نیروها برای اداء رسالت الله.

اینجام (الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ) [شعراء: آیه ۲۱۸] در حالی که خواب است، رسول الله که خواب نیست، ولی وقتی که خواب نیست تمام افعالش، سکونش، سکوتش، ذکرش، همه چیزش باید قیام لله باشد و قیام از برای کرسی نشاندن این رسالت ربانیه باشه.

یا (وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [بقره: آیه ۲۳۸] سوره بقره آیه دویست و سه، (قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) نماز بخونیم فقط؟ نماز اون قله علیاشه.

(وَقُومُوا لِلَّهِ) [بقره: آیه ۲۳۸] اصلاً بنده خدا باید قیام لله باشد تا قانتین، یعنی خاضعین امامَ الرّب، مستدعین، مُستکینین امامَ الرّب.

قنوت فقط این نیست، این یکی از قنوت هاست که صورت قنوت هست و با سیرت قنوت که خدایا این که می کنم یعنی چه؟ اینطوری نیست، اینطوریم نیست، یعنی خدا هیچی ندارم من، هیچی اومده در برابر همه چیز. این هیچی که فقر محض است و فقیر محض است در برابر همه چیز گدایی می کند.

این گدایی کردنم تو توفیق دادی که من گدایی کنم. موسی عرض کرد که من برای اینکه تو را خدایا شکر کنم، باز باید شکر کنم، چون این شکرم تو توفیق دادی که من بکنم.

(قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [بقره: آیه ۲۳۸] در حال قنوت، در حال خضوع، تخضع و تعبد لرب العالمین، (قُومُوا)، همش قیام باشد، همه چیزش قیام، یعنی حالت رکود ندارد، باری به هر جهت نیست، هر جور شد نیست.

این قیام لله است. برای الله در تمام ابعاد، قیام امام حسین قیام لله بود، قعود امام حسن قیام لله بود، شمشیر زدن علی قیام لله بود، تو غلاف کردنش قیام لله بود، انشاء الله فریاد زدن چهل ساله ما در تفسیر قیام لله بود، حالام لَیّن حرف می زنیم باز قیام لله بود، انشاء الله اینطوره، میگیم انشاء الله چون ما از خودمون که اطمینان نداریم (وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ) [بقره: آیه ۲۳۸].

بعد (الَّذِينَ) سوره بیست و دو آیه چهل و یک (الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ) [حج: آیه ۴۱] (مَكَّنَّاهُمْ) چیه؟ یعنی فقط بهشون سلطه دادیم؟

خیلیا سلطه دارن و اقام الصلاة نیستن، اقام، آخه مگه ما اقامه صلاة نمی کنیم؟ مگر کسانی که در مسکو نماز میخونن اقامة الصلاة نمیتونن بکنن؟ خب میتونن، ولی اینجا اقامه، یعنی اقامه به تمام معنا الکلمه است و تمکین هم تمکین قدرت و زور و نیزه و عرض می شود ژسه و این حرف ها فقط نیست.

اگر ما از خدا تمکن معرفتی خواستیم و خداوند به ما تکمن داد، آنچنان تمکنی که (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] شدیم، بسیج کل نیروهای معرفتی را از برای اتصال بالله پیدا کردیم، (إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ) [حج: آیه ۴۱] در ارض تکلیف، در ارض تکلیف به اون ها تمکن دادیم، تمکن مجانی نمیده خدا، باید رفت دنبالش.

(وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى) [نجم: آیه ۳۹] وقتی که خداوند تمکن داد و ما می توانیم، امکان به ما داد خداوند و می توانیم امکان را با مزید سعی، اسطلامه بدیم و در نماز، نماز بخوانیم بقالی نکنیم، تفسیر نکنیم، فقه نگیم، مرجعیت نکنیم، دست نبوسیم، دستمونو نبوسن، خالی بشویم از هر چه و از هر که غیر الله و غیر صلاة است.

(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ) [حج: آیه ۴۱] یا (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا) [روم: آیه ۳۰] یعنی چه؟ یعنی دین اینجا نوشته من همچین کنم، ابوجهل هستم، نه، این تمام وجوهه، الوجوه الظاهریه در آیه فطرت در روم مطالعه بفرمایید. آیه سه ام در روم.

وجه فطرت است، وجه حواس خمسه است، وجه فطرت است، وجه عقل است، وجه صدر است، وجه قلب است، وجه خفی است، وجه احباث، وجه فکر است، علم است، عمل است، تمام وجوه را چون (الوجه ما یتوجه به و یتوجه الیه) اونی که مورد عنایته، تمام آنچه را در ابعاد زندگی ما، در نیروهای دورنی و برونی مورد توجه ما باید باشد و شاید باشد.

(أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا) [روم: آیه ۳۰] حنیف یعنی (معرضاً عن خلاف الدین) خالی کن خود رو از خلاف دین (أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا) [روم: آیه ۳۰] که در آیه صد و پنج سوره یونس است (وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ) [یونس: آیه ۱۰۵] به کی داره میگه؟ به پیغمبر داره میگه.

خب (ایاک أعنی وسمعی یا جاره) هست، میخواد بگه خب پیغمبرم بگیم ولش کنیم، شلش کنیم ،یه جورایی میشه، کمتر از شما البته، عرض می شود که یا اینکه در (لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ) [زمر: آیه ۶۵] چی میخواد بگه؟ میخواد بگه امکان مثلاً تصوریش هست، ولو واقعیش نباشد به حساب عصمت.

یا اینکه عرض می شود که اون آیه مبارکه یادم رفت، مثل اینکه خدام میخواد ما رو آدم کنه کم کم، تا حالا که آدم نبودیم. یادم نبوده عرض می شود که اگر ما آنی صرف  نظر کنیم از تو (لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا) [الاسراء: آیه ۷۴] آیه چیه؟ بله، مثل اینکه هممون میخواد آدم کنه.

حالا اگر ما آنی، آنی اون توجه عصمتی ربوبی را از تو، بله؟ بله (لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا) [الاسراء: آیه ۷۴] خیلی خب، یا آیه روم (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا) [روم: آیه ۳۰] من عرقم در اومد تا اینجا بسه.

حالا، دنباله بحث از نظر فقاهتی نیت. این آیه مبارکه (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] این (فَاغْسِلُوا) اون مهم ظاهریش رو داره میگه، خبثیش که مادونه اینه و مهم های باطنیش که (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] وقتی که قیام می کنید (إِلَى الصَّلَاةِ) فاصله داره.

(إِلَى الصَّلَاةِ) تا میخوای نماز بخونی بلند بشی، نه، چنانچه شما بخوای سفر برید مدتی باید اساس معین کنید، آماده کنید خودتون رو، میخواید درس بگید چقدر باید مطالعه کنید، فکر کنید تو راه، این ور، اون ور ما که اینکارو می کنیم.

خب میخوایم نماز بخونیم چی؟ (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) این فاصله دارد، یعنی شما اگر الان تصمیم گرفتید که ظهر نماز بخونید، چهار ساعت کار کن، پنج ساعت کار کن، آماده کن خود رو.

یکی از آمادگی ها این است که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] دو بحث در اینجا مونده که عرض می کنیم بعد میریم سراغ اعمال وضو.

یک بحث دیروز اشاره شد که مسألةٌ، آیا ما که میخوایم ظهر نماز بخونیم، می شود قبل از ظهر به نیت نماز ظهر وضو بگیریم؟ یه سؤاله در عرض سال ها هست.

حالا همین رو بحث می کنیم. ما عرض می کنیم بله، از آیه استفاده می کنیم، از روایه استفاده می کنیم و برادران بزرگوار فقیه هم که فرمودن ما از ایشون مطالبه دلیل می کنیم، خب دلیلم ندارند، مگر در بُعد فلسفی عرض می کنم.

یک دونه روایت شیعی و سنی نداریم که شما وضو را قبل از وقت برای نماز بگیرید اشکال داره. غسل قبل از وقت برای نماز اشکال داره، بلکه به عکس، مگه نماز درست صحیح درست و حسابی راست و حسینی اول وقت بهتر نیست؟ چرا. وضو رو کی بگیرم من؟ من اول وقت میخوام نماز بخونم.

غسل رو کی؟ تیمم رو کی؟ اون اول اول وقت، پس قبل از وقتشه، به دلیل خود آیه (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) من این (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) رو میگیم اینجور، اون صلاتی که در اون اول الله اکبر که اول اذانه، میخوام نماز بخونم.

خب حالا (قُمْتُمْ إِلَى فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] (قُمْتُمْ إِلَى) حداقلش این است که وقت مماس با وقت ظهر، قبلش به اندازه چند دقیقه ای وضو بگیرم، پس وضو قبل از وقت نماز برای نماز به دلیل آیه.

(صحبت حضار)

نه آیه اینطور نمی فرماید، اینطور نمیفرماید آقایون

(صحبت حضار)

بعضی شون

(صحبت حضار)

بعضیشون اینطور می فرمایند.

اما ما اینجا عرض می کنیم، ببینید اشکال فلسفی برادران عزیر فقیه می فرمایند. حالا تو فقه که نباید فیلسوف شد. حالا اشکال فلسفی اینه که بابا مقدمه که نیومده، ذی المقدمه که نیومده، مقده چیکاره است؟ چون مقدمه بعد از ذی المقدمه است از نظر وجوب.

وجوب مقدمه که میاد بعد ذی المقدمه، وجوب نماز ظهر کی میاد؟ خود ظهر، پس وجوبه وضو نیومده. عرض می کنیم اینطور نیست، اینطور نیست.

اولاً شما بحث فلسفی علت و معلول رو چرا در عبادات میاری؟ در عبادات مطلب دیگری ست، کاری به علت و معلول ندارد اصلاً، سبب و مسوب ندارد.

مثلاً (عدم الدلیل علی حقیقة الشیء) (37:01)، کسانی که قائلن انسان با طهارت عن الجنابه یا عن الحیض باید وارد بشه در طلوع فجر رمضان برای صوم، چی میگن اونا؟

میگن نص داره، خب هنوز که وجوب صوم نیومده، پس چطور مقدمه اش که طهارت غسلی باشد مثلاً آمده؟ پس فلسفی نیست اصلاً.

(صحبت حضار)

مثال می زنم، قیاس چیه؟ مگه در باب علت و معلول قیاس داریم ما؟ در باب علت و معلول صددرصد آره، صددرصد نه، دیگه درصد و استثنا نداریم ما. شما لفظ قیاس رو می فرمایید باید استغفار کنیدها. (37:40)

وانگهی مهم تر از اون حج، حج رو که همه قبول داریم، آیا حجی که، اعمال حجی که از روز نهم ذی الحجه واجب است، از روز نهم واجبه دیگه، چرا ما از چند روز پیش مقدمه فراهم می کنیم؟ مقدمه مالی، مقدمه حالی، مقدمه چه، می رویم واجبه یا نیست؟ میشه گفت واجب نیست؟ خب واجبه دیگه، مگه اینا مقدمه نیست؟

اگر کسی خودش در اونجا باشد، واجبه بیاد ایرانش، آلمانش، کجا، برگردد؟ اینا مقدمه است، پس می شود مقدمه واجب قبل از واجب باشه؟ خود مقدمه واجب، واجب است برای اینکه واجب رو در وقتش انجام بدید، مگه اینطور نیست؟

(صحبت حضار)

میگم بحث فلسفی رو داریم عرض می کنیم. در بحث فلسفی آیا استثنا پذیره؟ نه، پس شما قاعده فلسفی رو بذارید کنار، اما روی قاعده دلالی بیاید، فلسفه رفت کنار، قاعده دلالی.

(إِذَا قُمْتُمْ) [مائده: آیه ۶] خب تهیئه، اگر تهیئی باشد که وقت میخواد، بله؟ رخت شستن میخواد، چه میخواد، چه میخواد، مکان چنین باشه، چنان باشه، خب یکیشم وضوئه.

پس (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] اگر بنده سه ساعت قبل از اینکه مسجد الحرام مشرف شوم در طائفم و در راه و در اونجا مثلاً آب گیر نمیاد، بنده میخوام آماده شم برای مسجد الحرام نماز ظهر بخونم، (إِذَا قُمْتُمْ)ش سه ساعت قبله (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] این اولاً از خود آیه.

ثانیاً (سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ) [آل عمران: آیه ۱۳۳] چی میگه؟ (سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ) چی میگه؟ کاری که واجب است زودتر انجام بده انسان بهتره یا سر وقتش انجام بده؟ خب زودتر انجام بده بهتره.

(صحبت حضار)

اومده بگردن دیگه

(صحبت حضار)

خب اومده بگردن دیگه

(صحبت حضار)

بنده که میخوام یه وقتی نماز بخونم که در اون وقت مثلاً قبل از اون وقت نمی تونم وضو بگیرم یا میتونم وضو بگیرم. اگر کسی به من گفتش که شما ساعت دوازده بیاید خونه ما، من احتیاطاً یک به ظهر رفتم در کوچه وایسادم که سر دوازده، که جفا کرده است به نماز کسی که وضو را قبل از وقت نماز انجام ندهد.

ببینید ما دلیل نداریم اصلاً نه فلسفتاً نه آیتاً نه روایتاً برای اینکه قبل از وقت نماز وضو نگیرید، نداریم.

(صحبت حضار)

این چیز شد فلسفی شد، یعنی این و لذا در باب عرض می شود که مقدماتی که حالا ذی المقدمه واجبه، آقایون معارکی دارند، ما تو معارک وارد نمی شیم، چون فلسفی نیستش که.

مثلاً فرض کنید که اگه خدا مقرر نکرده بود نماز و وضو رو، علت و معلول در کار بود؟ علت و معلول نیست در کار. خدا فرموده است نماز در فلان وقت باید بخونیم. من که در فلان وقت باید نماز بخونم از حالا نماز بخونم؟ وقت برام واجبه یا نه؟ از حالا نماز ظهر بر من و شما واجبه یا نه؟

نماز ظهر

(صحبت حضار)

از حالا نماز ظهر در وقت ظهر بر ما واجب است یا نه؟

(صحبت حضار)

نشد، پس تکرار کنم؟ از حالا نماز، ببینید، از حالا حج از روز نهم ذی حجه بر ما واجب است یا نه؟ چون واجب است از حالا ما مقدمات حالا انجام میدیم، از حالا واجبه دیگه، اگرم اشکال فلسفی داره میگیم از حالا واجب است بر ما.

مثل قضیه صوم، در قضیه صوم اگر که هلال ماه رمضان عرض می شود که دیدم و روز اول ماه رمضان شد، در اینجا طبق آیه (فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ) [بقره: آیه ۱۸۵] من از این آیه استفاده میکنم که

(صحبت حضار)

از حالا در ظهر واجبه، از حالا در ظهر واجبه.

اگر میخوایم در بحث فلفسفی وارد شیم از حالا در و لذا اگر من یک کاری کنم، یک کاری کنم که ظهر نتوانم وضو بگیرم، چطوره؟ یک کاری بکنم ظهر نتوانم ایستاده نماز بخونم چطوره؟ یک کاری کنم ظهر نتوانم در مکان حلال نماز بخوانم، چطوره؟ همش حرامه.

(صحبت حضار)

همش حرامه

(صحبت حضار) از باب واجب معلقه

حالا معلق باشه یا غیر معلق باشه، هر چی، ما خیلی دهاتی میخوایم حرف بزنیم چون هممون دهاتی هستیم.

عرض می شود که ببینید این از حالا ما، اگر کسی آقا برای یک واجبی، برای تشرف به حضور بزرگی، خود را زودتر مهیا کنه بده؟ این که بهتر است که. ما اصلاً احتیاج به دلیلم نداریم، هیچ، یک دونه روایت شیعه و سنی نداریم.

با توجه به این جهت که من این روزها که در فتح الباری فی

(صحبت حضار)

استحضال علی ضوء کتاب الله و سنت رسول الله اشکال دارد؟

(صحبت حضار)

استحضال علی ضوء کتاب الله داریم میگیم نه علی ضوء خیال؟ ولی اهل سنت چی؟

اینو یه روز عرض کردم بازم عرض میکنم که فردا شاید جملش رو عرض کنم. ما وقتی که در این فتح الباری از شهید بخاری که از کل صحاب نقل کرده، من حالا می تونم خوب تصحیح کنم فرمایش مرحوم آقای بروجردی رو، اینا ششصد تا حدیث در میان دارن در احکام فقط، ما چقد داریم؟ ما از شصت هزار تا بیشتر داریم، چرا؟ ولی چون اونا از یک معصوم اونم همش فقط نه که پیغمبر بزرگوار بود.

ولی ما از چهارده معصوم نقل می کنیم، همشم آره. پس احادیث ما خیلی زیاده و لذا اونا به کلک میفتن، به استحصان، به قیاس، به میاس، به چی می افتن، ولی خب مام بعضی وقتا خراب میشیما. ما که از محور کتاب الله دور میشیم که مستند و محک است از برای احادیث جور دیگری میشیم.

و للبحث تتمةُ التعطی بإذن الله تعالی

اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه

والسلامُ علیکم