بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶].
بر حسب تسلسل متنی مختصرترین فقه شیعه یا علی الاطلاق اسلام که تبصره علامه بزرگوار است، عبارت ایشون رو قبلاً عرض می کنیم، بعد بر محور قرآن شریف و در حاشیه اش با توجه به روایات و در حاشیهِ حاشیه اش با توجه به اقوال و آراء که محور المحاور طبعاً قران است، عرایضی داریم.
(الفصل الثالث فی کیفیته وضو و یَجب فیه سبعه اشیا النیتُ مقارنتاً لغسلِ الوجه أو لغسل الیدین المستحب و استدامتُها حکماً حتی یفرغ) که بحث کردیم.
(و غسلُ الوجه) بر حسب آیه مبارکه وضو و روایات مرویه از رسول الله صلوات الله علیه از طریق فریقین، مخصوصاً فریق شیعه اثنی عشریه، کلمتاً واحده، (اَلْوُضُوءُ غَسْلَتَانِ وَ مَسْحَتَانِ).
در صورتی که از آیه مبارکه استفاده می کنیم، دیگه اگر سنتی یا رأیی یا فرقه ای، مذهبی مخالف بود، ما قبول نمی کنیم.
ایشون می فرماید که (غسلُ الوجه) فعلاً غسل الوجه (و غسل و الوجه من اساس شعر رأس الی محاذی یا محادر) هر دوش یه معنا داره (الی محاذی یا محادی شعر طولاً و مشتملت علیهم ابهام والسطی عرضاً) این اصل متنه. (02:30)
البته در اینجا بحوثی هست. بحث اول که قبل از شستن شستنی ها و مسح کردن مسح کردنی های اعضاء وضو باید عرض کنیم، آیا از آیه این مطلب را که ائمه اهل بیت علیهم السلام از رسول الله صلوات الله علیه نقل کردن استفاده می کنیم یا نه؟
ما هر قدر با عینک سفید نگاه کنیم، نه عینک شیعی و نه عینک سنی، استفاده می کنیم همان را که ائمه اهل بیت علیهم السلام از رسول الله صلوات الله علیه نقل کرده اند که (اَلْوُضُوءُ غَسْلَتَانِ وَ مَسْحَتَانِ) و هر کدام هم یک فعلی دارد.
(إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] غسل (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] مسح، پس (اَلْوُضُوءُ غَسْلَتَانِ وَ مَسْحَتَانِ) که از رسول الله صلوات الله علیه روایت شده است موافق نص آیه مبارکه است.
و اگر راجع به مسح سر و مسح رجل برادران سنی در میان خود اختلاف دارند و با ما هم اختلاف دارند (وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ) [شوری: آیه ۱۰] عرض می شود که (فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّه) [نساء: آیه ۵۹] ردّ الی الله هم ردّ الی کتاب الله است، حتی اگر چیزی ادعا شد سنت رسول الله صلوات الله علیه هست، سنت بودنش در صورتی ثابت است که مخالف با کتاب الله تبعاً نباشد یا حداقل عرض می شود مخالف نباشد، یا اینکه موافق هم باشه.
خب البته بحث مفصلش، اون مقداری که لازم است تذکر بدهیم بعد است و مفصل تر از مفصل در الفرقان حدود نود صفحه بحث شده است راجع به طهارات ثلاث و ما از برادران خواهش می کنیم که ملاحظه بفرمایید و بعد اگر ایراداتی هست، ممکنه خودم بر خودم ایراد داشته باشم یا برادران ایراد داشته باشن، این حل بشه و عرض می شود که روی نظره اخری که نظره حالیه است، ما بتوانیم آنچه را که قبلاً فکر کردیم حضور برادارن عرض کردیم یا همه رو قبول کنیم یا بعضیا رو قبول کنیم یا بعضی رو قبول نکنیم و چه.
حالا (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] معلوم است جمع در مقابل جمع مراده دیگه، بله.
(كُمْ) البته تمام مکلفین اند، هر کسیم یک وجه داره معمولاً، حالا ذو وجهین رو کاری نداریم. هر کسیم یک وجه داره (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] یعنی (فلیغسل کلُّ واحداً وجه) اینطوریه دیگه.
کما اینکه در مرافقین همینطوره و در کعبین هم همینطوره، و لذا در مرافق عرضی خواهیم داشت که ملاحظه فرمودن بعضی برادران و ملاحظه خواهید فرمود.
حالا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶]. از (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] چه استفاده می کنیم؟ آیا می شود ما این ترتیبی که در آیه مبارکه، اول با فاء، بعد با واو عطف به فاء و مدخول فاء ذکر شده است، می توانیم خلاف این ترتیب داشته باشیم؟
کما اینکه بعضی از ائمه اهل تسنن و بعضی از فقهای اهل تسنن می فرمایند، بعضی میگن که اگر از آخر بگیریم به اول اشکال نداره، از پا بگیریم به سر، به دست، به چه و بعضیا می گویند نخیر از آخر نه، ولی غسلتین رو اول دست ها رو بشوریم، بعد صورت رو اشکال نداره و حرفی که این آقایون می توانند داشته باشند این است که در اینجا عطف به واوه و عطف به واو برای مطلق جمعه و از برای ترتیب نیست.
اما اینجا دو جواب داریم، پس مطلب این است که این غسلتان و مسحتان که در آیه شریفه مورد تکلیف غسل و مسح قرار گرفته، بین غسلتین و مسحتین ترتیب است؟
ما عرض می کنیم بله. چرا؟ (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا) [مائده: آیه ۶] این فاء تفریعه دیگه و تفریع قریبه، وقتی که تفریع شد غسلُ الوجه در چهار عمل وضو (وَإِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] که از (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) نیت رو هم، نیت قربت رو استفاده کردیم، بنابراین آنچه بعد از (قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) است در اعمال وضوئیه عبارت است از غسلُ الوجه.
اگر ما غسلُ الیدین بکنیم قبل از غسلُ الوجه بر خلاف آیه عمل کردیم. این فاء برای تفریعه. فاء که برای تفریع است، آیا معنا دارد بگیم بین مفرع و مفرع علیه فاصله ای مثلاً در کار است یا ما فاصله ای بدیم؟
اگر فاصله ای بود ذکر میشد، پس این فاء که تفریع می کند غسل وجه را به (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] ازش استفاده می کنیم تفریع رو و تفریع هم نص است در ترتیب.
همون طوری که ثُمَّ نص است در ترتیب با فاصله، سوفَ همچنین، س هم چنین، هم چنین واو نص است در ترتیب مطلق، چه با فاصله، چه بی فاصله، اما فاصله دیگری از آنچه بعداً ذکر شده است، خب در کار نباید باشد (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
بعد اینجا غسل وجه که اول وظیفه ای است که ما داریم در اعضا اربعه وضو، مسجل و ثابت است با فاء.
حرفی که احیاناً بعضی از فقها می توانند بزنند که زدند، حتی احتمالاً بعضی از فقها شیعه هم در سابق الایام احتمالاً ذکر فرموده اند اینه، خب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بعد (وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] خب واو واو عاطفه است و واو از برای عطف مطلق است یا مطلق عطف است، نه از توش ف درمیاد، نه ثُمَّ درمیاد، نه س درمیاد، نه سوف درمیاد، نه بعد درمیاد، نه قبل در میاد، این ها در نمیاد. این حرفی است که آقایون ممکن است بزنند.
چند جواب دارد. یک جواب این است که اصولاً از نظر ادبی، از نظر ادبی که ادب حسابی بشه نه ادب بی ادب. از نظر ادبی که دارای فصاحت بیانی و بلاغت بیانی ست، این واو که آنچه بعد از اوست عطف می کند به قبل، چی چی رو عطف میکنه؟ از قبل چه می آورد برای بعد؟ هر چه هست می آورد، بله؟
اگه در قبل ثُمَّ بود بعد می گفتم وَ، خب وَ یعنی ثُمَّ، یعنی و ثُمَّ و ثُمَّ و ثُمَّ، بله؟ در قبل هر چه هست قاعده عطف همینه که استجرار می کند و می کشاند معطوف را با حالاتش، خود معطوف که هست، معطوف علیه، خود معطوف علیه سر جای خودشه، ولی معطوف علیه را با حالاتی که، با قیود مذکوره ای که دارد، او رو جرح می کند و می کشد عرض می شود متعلق می کند به معطوف.
اگر گفتیم جاء زید قائماً و عمرُ یعنی و عمر قائماً قاعده اش اینه، ولی اگر عمر قائماً نبود، خب این عطف اصلاً درست نبود، باید بگیم جاء زید و عمر قائداً مثلاً یا به طور مطلق.
پس قاعده ادبی مقتضاش این است که (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) و فأیدیکم، وَ فامسَحوا أرجلکم (قطع صدا)
و لذا ما قائل هستیم روی حساب نصی که نصی که در آیه مبارکه است.
(صحبت حضار)
ما معطوف علیه را حالاتش رو عطف می کنیم، حالاتش رو و خصوصیاتش و قیودش را با اوصافش رو عطف میکنه. ما نمیخوایم با حرف، حرف عطف کنیم. حرف عطف نمی کنیم.
میگیم اینطور (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] (وَأَيْدِيَكُمْ) به چی عطف کرد؟ به (وُجُوهَكُمْ) خب، خب چی چی رو عطف کرد؟ (اغْسِلُوا)، فقط (اغْسِلُوا) رو عطف کرد؟ خب فاشم عطف میکنه، خود اون فعل معطوف علیه را که نمی خواد تکرار کند، خب چیزایی که نمیخواد تکرار کند فعل معطوف علیه است، قید معطوف علیه است، ب معطوف علیه است.
و لذا در متن ملاحظه می فرمایید، ببینید (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] أرجلِکم نفرمود چرا؟ أرجِلکم، اگر بنا بود که همانطوری که در مسح سر تبعض کافی ست، در مسح پا هم عرضاً تبعض کافی بود، چرا (أَرْجُلَكُمْ) فرمود؟ (أَرْجُلَكُمْ) فرمود برای اینکه ما استیعاب مسح عرضی بفهمیم.
حالا بحثی هست که بعد صحبت می کنیم. اما استناد به این قرآن شریف که فوق حد تواترات اسلامیه است، با تمام خصوصیاتی که دارد که از جمله اعرابشه (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) بعد (وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] واو چیکار میکنه؟
واو (بِرُءُوسِكُمْ) را مجرور میاره یا رئوسکم میاره؟ اگر به رئوسکم میاورد (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) که ما داریم عرض می کنیم محل (رُءُوسِكُمْ) چیه؟ نصه (وَأَرْجُلَكُمْ) اما اگر فقط رئوسکم رو میاورد، بله، باء ملحقش میشد، باء که ملحقش میشد، می شد (وَ أرجلِکم الی کعبین) مرضتُ بزیداٍ وَ عمراٍ.
مرضتُ بزیداٍ وَ عمراٍ، این عمراٍ چرا مجرور است؟ برای اینکه واو چیکار کرده؟ واو عطف کرده است عمر را به زید با حالت جرّی.
اما اگر حالت جرّی بخوام بردارم باید قرینه باشه. در اینجا قرینه قطعی هست که حالت جرّی در مسح رجلین نیست (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] .
کسی که درست و دقیق حرف می زند، ما هم باید دقیق روی حرفاش دقت کنیم. اما اگر کسی که میگد که نه ما که (12:50) نیستیم که حالا لفظ باشه، نباشه چه باشه، مثل علی محمد باب، بهش اعتراض کردم فاعل رو منصوب بگیر و مفعول و مرفوع بگیر. گفت عجب حرفیه، آدما به من ایمان آوردن میخوای ادبیات من ایمان نیاورده باشه، اینطور که ما نیستیم.
ما عرض می کنیم قرآن که در بالاترین قله فصاحت و بلاغت است، در اون قله فصاحت و بلاغت که در همه چیزش بی نظیر است، حتی در موسیقی تعبیر.
شما اگه، موسیقی میگم موسیقی حرام نمیگم ها، چون وزنه، موسیقی وزنه. شما هیچ وزنی در اوزان هیچ لغتی از لغات مانند قرآن نداریم.
ترتیب لغات، ترتیب جملات، عرض می شود شامل بودن بر مطالب، انسجام مطالب، ارتباط مطالب، صددرصد بودن عدم اختلاف ولو یک اختلاف، قرآن در کل ابعاد (أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا) [نساء: آیه ۸۲].
کثیر در چی؟ در صرفش، در نحوش، در لغتش، در ترتیبش، در آیاتش، در مطالبش، در امکان انجامش، در تفهمش، در چه، در چه، ولی در همه این درها از برای غیر خداوند هست، چون احاطه علمی ندارن (وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا) [الاسراء: آیه ۸۵] (مِنَ) (إِلَّا قَلِيلًا) یعنی کم در کم، کم مجرور کم یعنی هیچی خیلی کم.
حالا
(صحبت حضار)
من حرفم رو بزنم
(صحبت حضار)
نرسیدیم هنوز، ما هنوز تو سریم به پا نرسیدیم، اجازه بدین ما حالا سر رو درست کنیم بعد به پا، حق با شماست ولی در جایی که به پا برسیم، حالا ملاحظه بکنید، این اولاً.
ثانیاً، کی گفته است واو برای مطلقه عطفه؟ کی گفته است از واو تقدم نمی فهمیم؟ خب طبعش تقدمه. مگر در جایی که، مگر در جایی که چند چیز رو با هم نشود ذکر کرد.
اگر چند چیز رو با هم نشود ذکر کرد، باید گفت فلان فلان فلان، بله، اما اگر چند چیز رو با هم بشود ذکر کرد چطور؟ اگر چند چیز رو بشود با هم ذکر کرد، ترتیب نیست.
اما اگر چند چیز رو نشود با هم ذکر کرد، خب کدوم رو مقدم میذارن معمولاً؟ این چند چیز که با هم می دونیم فرق دارند، عرض می شود چنانچه وجه با غیر اعضای دیگر فرق داشت، این چند چیز که با هم فرق دارند، آیا مأمور عقلا و دانایان این نیست اونی که مهم تر است مقدم بگن؟
اینی که مهم تر است مقدم بدن، فقط از نظر اهمیته؟ نه، از نظر اهمیت است و از نظر مقدم بودن در کیانش، کونش مطلبی نیست.
اگر گفتند آقای فلان آمدند و آقای فلان و آقای فلان و آقای فلان، اونی که اول ذکر کرده اند اولیّت داره که ذکر کردن و إلّا اونو بعد ذکر می کردند، کما اینکه بعضی از لغویین عرب هم اینو فرمودن، نمی فرمودن هم مطلبی نبود.
ولی برمی گردیم به حرف اول، حرف اول چیه؟ حرف اول این است که واو، اینو من جایی ندیدم ذکر بشه ولی خب از نظر ادب اینطوریه، واو وقتی که عطف کرد چیزی را بر معطوف علیه، معطوف علیه منصوب است، منصوب مجرور است، مجرور باء دارد، باء تاء دارد، تاء هر چه دارد همون.
خب در اینجا چی؟ در اینجا معطوف علیه با فاء ذکر شده است، پس اولیّت دارد، تقدم دارد بر سایر اعضاء. بعدِ (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] است و قبل از سایر اجزاست. مگه این طور نیست؟ این فاء اینکار رو میکنه.
فاء قبلی رو قبل قرار می دهد و بعدی را می گوید بعد باید باشه. وقتی که فاء در کار است، هم نسبت به قبل کار دارد که این باید بعد باشه، هم نسبت به بعد کار دارد که این غسل وجوه باید قبل باشه، پس (وَأَيْدِيَكُمْ) یعنی فأیدیَکم (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) وَفَبرءوسکم (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] (وَأَرْجُلَكُمْ) منتها اینجا نصب است، اگر، نصب قرینه است، نصب قرینه قطعیه است که در اینجا اون باء در اینجا تکرار نمیشه.
کما اینکه در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] باء نبود، همون طور که همه وجه رو لازم بود که ما غسل کنیم در وضو، أیدی الی المرافق هم همش رو لازم بود غسل کنیم، همون طور هم در مسحتین اولی باء دارد (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) ولکن در (أَرْجُلَكُمْ) نه باء دارد، نه عطف به باء شده است.
چون عطف به معطوف باء اگر شده بود، باید داخل که باست در اینجام جرّ بده، چطور اونجا جرّ داده اینجا مثلاً کُن شده جرّ نداده، (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] تا آخر.
خب این مطلب اولی که به عنوان عمومی لابد بود عرض کنم. البته روایتم دارد. فریقین از رسول الله صلوات الله علیه نقل کرده اند (أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اَللَّهُ بِهِ).
اگر ما بخوایم تبعیت از قرآن بکنیم درست، یکی از تبعیت های درست اینه که اونی که خدا قبلاً فرموده قبلاً انجام بدیم، بعد بعد، بعد بعد، اگر غیر این انجام بدیم ما که اطیعوا الله نکردیم که، این اطیعوا الله است، اطیعوا الرسول الله هم (أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اَللَّهُ بِهِ) به خداوند بیخودی مقدم نداشته است وجه را بر یدین، یدین را بر رأس، رأس را بر رجلین.
اگر بخوایم تأدب صحیح نسبت به حکم حق سبحانه و تعالی داشته باشیم در قدوس عبادیه طبعاً باید این کار رو بکنیم.
بعد (وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] در (وُجُوهَكُمْ) وجوهی هست. حالا از (وُجُوهَكُمْ) چی در میاریم؟ وجه چیه؟ انسان چند تا وجه دارد. یک وجه ظاهری دارد که اعضایی داره، یک وجه باطنی دارد که اعضایی داره.
مثلاً در آیه سی ام سوره روم لفظ وجه ذکر شده (فَأَقِمْ وَجْهَكَ) [روم: آیه ۳۰] (قطع صدا)
این یه جایی وایستاده من صورتم به طرف او بکنم مثلاً، نخیر (وَجْهَكَ) یعنی (ما تواجه به و یواجه منک) درست؟
خب ما چه مواجهه ای با حق داریم؟ ظاهر و باطمنون مواجه حق هست. ولو ندونیم و خداوند براش ظاهر و باطن ما وجه است. ظاهر و باطن ما برای خدا وجه است. این طور نیست که ظاهر ما برای خدا معلوم تر از باطن باشد، باطن خفی تر باشد (يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى) [طه: آیه ۷] مِنَ السرّ، أخفی مِنَ السّر که اونی که هنوز فکرم نشده.
بنابراین در بُعد (أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا) [روم: آیه ۳۰] که دین شامل هم ظاهر ماست، هم باطن ماست، هم نیروهای ظاهریه است و هم نیروهای باطنیه است، اعضاء ظاهریه مختاره است، اعضای باطنی مختاره است، همه باید اقامه للدین بشه و بعد دین رو معین می کند (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا) [روم: آیه ۳۰].
اقامه وجه ظاهر در پنج حس است. باید تمام حواس متوجه به امر حق باشد. همه حواس رو باید استعمال کنیم برای اینکه انحراف از فطرت که (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا) [روم: آیه ۳۰] نداشته باشیم. انحراف از عقلی که خداوند مقرر فرموده نداشته باشیم.
بعد در باطن. در باطن که اضافه بر فطرت عقل، صدر است، قرآن داریم، صدر است، عرض می شود که قلب است، سر است، اخفای مِنَ السر، است تمام مراتب درونی ما که دارای شعور اند و دارای ادراک اند باید متوجه به دین حق باشند. تناقض و تضاد و تبعیض بین نیروی های درونی ما نباشد. تقریباً بیش از ده وجه ما داریم که جمع می شود در یک وجه، کل وجوه ما.
کل وجود ما از نظر ظاهری و باطنی، اونی ست که در اختیار ماست و می توانیم امر حق را نسبت به او انجام بدیم (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا) [روم: آیه ۳۰] بعد نقطه اولی رو معین می فرماید (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی) [روم: آیه ۳۰]. اون یک وجهه.
(صحبت حضار)
یه وجه دیگم داریم که خدا وجه، (وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ) [الرحمن: آیه ۲۷] یعنی چه؟ چرا وجه؟ ها، (یا من هو خفا بوجه لفرط نوره الظاهر الباطن فی ظهوره) (21:05) حاجی ملا حاجی خیلی شعر عالی فرمودن.
خداوند هم ظاهر است اون مقدار که باید و شاید برای شناسندگان خدا باشد، چی بالاتر از حقه؟ علت نمی گیم، وقتی که معلول رو ما بهش توجه کردیم، اول معلول که بهش توجه کردیم بهش میاد تو ذهن ما یا علت؟ اول مخلوق میاد یا خالق؟ این وجهه.
وجه رب است. خب ما هم نسبت به حق وجهیم ولی اون وجهی ست که بدون اجزا است، بدون ظاهر است، بدون باطن است، مجرد مطلق به تمام معنی الکلمه که از کل سیارات عقول، این عرض می شود که خارجه.
اما در بعضی جاها خب وجه خدا که نیست، وجه مام کلاً نیست، بلکه چیه؟ وجه مقادیر بدنه (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) [بقره: آیه ۱۴۴] یعنی فقط صورت؟ یعنی اگه اینطوری کنه انسان بعد صورت رو همچین کنه کافیه؟ نه. (وَجْهَكَ) در کجا؟ در اونجا که انسان میخواد مثل بچه آدم وایسه رو به قبله.
خب این مثل بچه آدم ایستادن نیست که، سرش و صورتش طرف قبله باشد، بدنش اون ور باشد، اگه کسی بتونه قشنگ گردن رو بگردونه، صورتش اون ور باشد، بدنش این ور باشد مثلاً، نه دیگه.
(فَوَلِّ وَجْهَكَ) [بقره: آیه ۱۴۴] اینجا مرحوم آقای بروجردی استاد اعظم ما رضوان الله علیه یک نکته بسیار عالی می فرمودند که اشارتاً عرض می کنم خیلی خوبه، این روایاتی که دارد (بین المشرق و المغرب قبله) (22:46)
البته ما اضافه می کنیم بر آنچه ایشون فرموده اند، چون ما قرآنی تر از ایشون هستیم. دروغ نباید بگیم. از آیه که (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) [بقره: آیه ۱۴۴] وجه کدومه؟ اینه فقط یا تا اینجاها؟ وجه یک ثلث دایر هست آقایون یا نه؟ وجه حداقلش یک ثلث دایره است، این، یک ثلث دایره است.
شما حساب کنید، وقتی که ثلث دایره بود، پس (فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ) [بقره: آیه ۱۴۴] این میزان گرفتن هندسی نیست که اینطوری، خب اینطوری، خب اینطوری، خب اینطوری، بله؟
و لذا در باب قبله ایشون فتوا میدن، مام فتوا میدیم، منتها استناد بیشتری به آیه مبارکه و آیات دیگر در این مطلب ما می توانیم داشته باشیم، خب این یک بحث، اینم یک وجه.
اما یک وجه چهارم داریم که فقط صورته
(صحبت حضار)
بله؟
(وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ) [الرحمن: آیه ۲۷] وجه یعنی ذات، منتها ذات حق سبحانه و تعالی اونجور که می شود، نه اون جوری که مثلاً ذات حق معلوم شود برای ما، اونجور که می شود برای ما ربوبیت رب العالمین معلوم است خفا ندارد، هیچ خفا ندارد، اصلاً خفا ندارد، همش وجهه.
این همش وجهه نه اینکه ما ذاتشو می بینیم، عرض می شود که (أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ) [الاعراف: آیه ۱۴۳].
حالا مرحله چهارم وجه عبارت است از چی؟ خود این صورت. آقایون لغت وجه به این صورت که اطلاق می شود، میشد گفت مجازه، اون هاش حقیقت بود، این مجازه؟ این وجه.
حالا در اینجا چرا این وجه رو ما می گیریم؟ برای اینکه سرم فرمود، دست ها رو هم فرمود، پاهارم فرمود، اگر مقادیر بدن است که اینا رو نمی فرمود. می فرمود مقادیر بدن رو بشور، پس اینجا این معلوم می شود که این وجه است. خب حالا این وجه.
(إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] تو (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) آیا در اجزاء صورت ترتیب هست؟ این یک بحث که از اول از اینجا، بعد اینجا، بعد اینجا، بعد اینجا که بعضی از فقهای بزرگوار می فرمایند که خیلی باید دقت کنید یه وقت یه قطره از پایین به بالا مثلاً نیاد. آخه اینو از کجا در میارن اینا؟
از آیه ما چی استفاده می کنیم؟ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] خب بر حسب اصل تقسیمی دو جوره، یه جور اینکه ما با دست میریزیم یا این جور یا اینجور یا این جور، یه جا هست که صورتو می کنیم تو آب دیگه، یا زیر شیر می گیریم یا تو آب می کنیم.
چه صورتو تو آب بکنیم و چه با دست صورتو بشوریم، اگر صورت را تا اونجا که صدق صورت می کند ما یا با دست شستیم یا با چیز دیگه شستیم، با پارچ شستیم، با چه، این (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] شد یا نه؟
در (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] هم ندارد با دست بشورید، ممکن است انسان شیر باز کند بشورد، ممکن است بکند توی آب بشورد، ممکن است چه.
و همچنین ندارد (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] از بالا شروع کنید به پایین، روایت رو بعد عرض میکنم ها. از بالا حتما آب رو در اینجا در رستنگاه مو بریزید بعد بیاد تا اینجا، این رو ما نداریم، بعد عرض می کنیم، صحبتی هست.
خب حالا
(صحبت حضار)
بله؟
می دونم حالا اینو عرض خواهم کرد که ما یک انصراف داریم، انصراف مقبول داریم، انصراف غیر مقبول داریم، (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] با همه یک مکلفینه، خب یک مکلف میخواد سرشو بکنه تو آب، یکی میخواد اینجوری بزنه، یکی میخواد اینطوری بزنه، همه تابع همدیگه نیستن که، این یک بحثه.
حالا ببینیم چی میشه حالا، فرمایش شما رو عرض کردم.
مطلب دوم این (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] همونی ست که در روایات است و فقهای عزیز اسلام بهش فتوا می دهند که (وَ مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْإِبْهَامُ وَ اَلْوُسْطَى عرضاً وَ بینَ منبت الشرع) که اینجاست. اونجایی که اول رستنگاه مو تا شانه این است یا نه مطلب دیگری هم هست؟
مطلب دیگر عرض کنم حضورتون، من تقریباً فتاوای حدود یک قرن فقهای شیعه رو امروز دیدم، یک قرن، از صاحب جواهر گرفته و میرزا تقی شیرازی گرفته و کی گرفته و کی گرفته تا موجودین تا موجودین.
من فقط یکی و نصفی فتوا پیدا کردم که جور دیگر حرف میزنه و اسماشم نمیارم خودتون مراجعه کنید به عروة الوثقی، چون ما نمی خوایم بحث سیاسی کنیم که.
ولکن کل فتاوا که من رساله شونم دارما، رساله صاحب جواهر دارم، میرزا تقی شیرازی رو دارم، رساله بزرگان علمای شیعه که در نجف بودن بیشتر، در قم بودن حالا، نمی خوام نقل انظار کنم، مطلبی ست میخوام عرض کنم و اون مطلب اینه که این که آقایون فتوا می فرمایند در بُعد اول که از نظر عرض اینجور، می دونید تکرار نمی کنیم، از نظر طول از رستنگاه مو تا چانه.
یه بُعد دوم داره، اگر کسی دستش کوچیکتر از معمول بود، اگر کسی صورتش بزرگتر از معمول بود، اینجا سه حرف هست.
درست عنایت بفرمایید آقایون، دستش اگر کوچیکتر از معمول بود، یعنی این دست یه سانت از اینجا یه سانت از اینجا کم بود، فقط اینجا رو بشوره؟ دستش کوچیکتر از معمول بود یا صورتش بزرگتر از معمول بود، صورتی که فرض کنید
(صحبت حضار)
برای همین می خوام عرض کنم، همین بیان رو میخوام عرض کنم، من می خوام سوال کنم از برادران
ببینید، سه بُعد داریم عرض کردم. یکی اینکه صورت را بشویید، صورتتون یه متره، دستتون ده سانتی متره باشه صورتتون رو بشورید.
صورتتون عرض می شود که پنج سانته، دستتون ده سانتی متره خب صورتتون رو بشورید، این یه مطلب است که ما عرض می کنیم، یه مطلبه که آقا خدا فرمود صورت را بشویید، دست چقدر است، دست چقدر نیست، با دست بشورید با دست نشویید نه.
اونی که صدق صورت می کند که (تواجهه به و توجهه به) اونی که صدق صورت می کند اینجاها که نیستش که، این زیرم نیستش که، سرم که نیستش که، صورت عبارت است از همین مقداری که در باب حجاب، زن ها حجاب می کنند و عرض می شود که اینطور.
حالا این یه حرف است. یه حرف است که به طور مطلق دست دارید دست ندارید، با دست آب بریزید نمی ریزید، دست کوچک است بزرگ است، صورت کوچیک است بزرگ است، قد دیگران هست قد دیگران نیست، این یک حرفه که ما ندیدم کسی بزنه، مگر یک نفر از حاشیه زنندگان عرفه، عُروه که مراجعه بفرمایید کیه.
بعضی از اسم ها رو خب نمی بریم ما که به سیاست لطمه نخوره چون داریم فقه میگیم.
ولکن جور دوم این است که نخیر، جور دوم این است که اگر دست و صورت باهم تناسب داشت، یعنی این دست باید این صورت رو داشته باشه، تناسب اینه ها، یه وقتایی دستس ست که با صورت جور در نمیاد، صورت بزرگتر از معموله دسته یا دست بزرگتر از معمولی صورته، اینو ایشون نمی فرمایند.
آقای خمینی رضوان الله علیه، این حرف ایشونه، می فرمایند که در حاشیه عروه، در اونجایی که ماتن و کل محشّین می فرمایند إلّا یکی که اول اشاره کردم، می فرمایند اگر چنانچه دست کوچک تر بود یا صورت کوچک تر بود، به عرف معمولی مراجعه کند.
که اگر صورت این آدمی که وضو می گیرد دو وجب بود و عرف معروف یک وجب بود، فقط یک وجب از صورت رو بشوید. این میشه دیگه مگه نمیشه؟ به عرف معمولی مراجعه کند یعنی صورت خود را بردارد، هر چند بزرگه، هر چند کوچیکه، چون میزان بر حسب روایاتی که نقل فرموده اند آقایون، این است که عرضاً اینجور و طولاً اینجور.
اما اگر عرض دست من خیلی کوچیکتر از تناسب صورت بود یا عرض صورت من خیلی کوچکتر از تناسب دست من بود، انگشتا اینقدر بود صورت کوچولو، اینجا باید تا اینجا بشورم مثلاً؟
اونی که آقایون می فرمایند در بُعد دوم اینه که اگر دست انسان از معمول مناسب صورت کوچکتر بود یا صورت انسان از معمول مناسب دست بزگتر بود، باید به عرف مراجعه کنم.
اکثر عرف چقدر است دست و صورتشون؟ با همون مقدار، به همون مقدار باید مسح کنه، همه صورت رو بگیره، بیشتر از صورت بگیره، این حرف دوم است که همه آقایون می فرمایند.
و حرف سومم که اول من عرض کردم. یه مطلب گفتم آقای خمینی دارد، این است که بله در اینجا اگر دست با صورت تناسب داره، حالا دست خیلی کوچک است، صورتم خیلی کوچیک و مناسب دست، خب همون صورت رو بشوره به اندازه عرضش، اینو ایشون می فرمایند.
ولی اون حرف دیگری که ما عرض می کنیم و یکی محشرین عروه هم فرمودن اینه که دست کوچیک و صورت بزرگ و صورت کوچیک و دست بزرگ مثلاً این چیه؟
خدا می فرماید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] خب اگر من فرض کنید که دستم خیلی کوچیکه و صورتم خیلی بزرگه، با این دست کوچک که نصف مقدار صورت مواجهه است من نصف را بشویم بقیه نه، یا به عرف مراجعه کنم. اگر عرف صورتشون خیلی کوچکتر از صورت منه یا خیلی بزرگتر از صورت منه، اگر خیلی کوچکتر است به مقدار عرف بشورم بقیه صورت رو نه و اگر خیلی بزرگتر از صورت منه، من عرض می شود که تا اینجاها بشورم. این رو عرض می شود که برخلاف آیه است.
و اما روایاتی که برادران بزرگوار فقیه بهش تمسک می فرمایند قدیماً و حدیثاً (مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْإِبْهَامُ وَ اَلْوُسْطَی) عرضه ها، خب طول که، البته طولم همینطور خواهد بود، حالا عرض (مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْإِبْهَامُ وَ اَلْوُسْطَی).
آقایون چی می فرمایند؟ می فرمایند که اگر دست شما به اندازه معمول صورتت و معمول دیگران بود که مطلبی نیست، خب اینجا وجهه، اما اگر دست شما و یا صورت شما و یا هر دو، بر خلاف معمول دست ها و صورت ها بود مراجعه به دیگران کنید، دیگران هر قدر دست و صورت دارند، به همون اندازه دست، به همون اندازه صورت، ولو بیش از صورت خودتون باشد، ولو کمتر از صورت خودتون باشد، این رو عرض می شود که مسح بفرمایید، بشورید.
اما حلّی که اینجا هست دو تا حلّه. اولاً اگه بنا شد بر فرض محال، محال که چون سنت قطعیه است، اگر بنا شد که ظاهر بسیار بیّن آیه مبارکه با روایات مرویه مخالفت داشته باشد، خب معلوم است ظاهر آیه مقدم است دیگه، ولی مخالفتی نیست، چرا؟
برای اینکه اگر ائمه علیهم السلام از رسول الله صلوات الله علیه نقل فرمودن و خودشون هم فرمودن و عمل کردن که (مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْإِبْهَامُ وَ اَلْوُسْطَی) اون معمولی رو فرمودن.
خب معمولاً آدما دستاشون با صورتاشون جوره، اما آدمی که دستش با صورتش جور نباشه یا اصلاً دست نداشته باشه مثلاً، خب این کمه، کم رو باید چی کار کرد؟
اونی که معمولی ست ائمه بیان مصداق کردند، ائمه که نمیان بر خلاف قرآن حرف بزنن که، قرآن می فرماید که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] این صورت ها رو باید بشورید. صورت ها رو باید بشورید در تمام این ابعاد، اونی که صفر تا صده. (34:06)
یه آدمی ست که صورتش انقده، قد اسبه، دستشم آنقدره، خب همه رو باید بشوره دیگه. خب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] نفرمود بعض وجوهکم.
یا بعضیا که صورتشون، صورت خیلی صحیح و مرتبی ندارد، مثلاً جور دیگر، به قرآن ما تمسک می کنیم در کل مراحل و اگر ائمه علیهم السلام بیاناتی دارند، حملش برای این است که بیان مصدایق نوعیه است.
مصدایق نوعیه و معمولیه وجوه و أیدی این است که با هم تناسب داشته باشند و إلّا کسی که صورتش می کنه تو آب چی؟ اون دیگه (مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْإِبْهَامُ وَ اَلْوُسْطَی) نیستش که.
(صحبت حضار)
منم همینو عرض می کنم دیگه، موافقیم با هم دیگه، بله ما هم همینو عرض می کنیم بله، ما هم همینو عرض می کنیم.
اون وقت این سوال رو از فقها یک قرن شیعه می کنیم و فتاواهای کل قرون شیعه، مثل صاحب حدائق که در اینجا همون مطلب رو فرمودن. همین مطلب را کل فقهای شیعه فرمودن که اگر اینجور شد اینجور، اگر قرآن میگه اگر ندارد که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
حالا روایاتی که ملاحظه می فرمایید، البته عرض کردم این متنی که ما یادداشت کردیم ملاحظه بفرمایید، اون قسمتی که، ببینید در صفحه صد و بیست و شش جلد هشتم الفرقان، جزء شش (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ الوجهُ ما یواجهُ بِه و یواجه و هوَ الظاهر منه دون الباطن من الفم)
این مخالف با برادران سنی ست، میگد تو دهنم بشور، تو دماغم بشور، تو چشمم بشور، اینجارم بشور. میگیم اینجا و اونجاهای شما رو قبول نداریم و اینجا اونجاها و دیگران رو قبول نداریم، نه چون شما سنی هستین، شیعه هستن.
(و هو الظاهر منه دون الباطن من الفم او العین او ما تحت کثیف اللحیه) کثیف فارسی نیست، کثیف عربیه یعنی پرپشت.
(فقد حُدَّ فی ما رواح الاصحبنا عن الرسول صل الله علیه و اله وسلم و ائمه من آل رسول علیهم السلام به مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْإِبْهَامُ وَ اَلْوُسْطَى عرضاً و ما بین قُصَاصِ شَعْرِ اَلرَّأْسِ و اَلذَّقَنِ طولاً) (36:15) (قُصَاصِ شَعْرِ اَلرَّأْسِ) اینم حرف داریما.
ببینید الان من ریش دارم، شماها هم ریش دارید، خب (قُصَاصِ شَعْرِ اَلرَّأْسِ و اَلذَّقَنِ) اینجاست، اینجا که نیست، خب اینجا رو بشورم یا نشورم؟ اینم یه حرفی ست که ما داریم با برادران فقیه، خیلی حرفه ها، برای اینکه اونایی که ریش دارن بنابراین تا اینجا بشورن مثلاً، چون اساس از اینجاست.
(شَعْرِ اَلرَّأْسِ) که اینجاست، خب این معلومه، اما اساس (شَعْرِ اَلذَّقَنِ) کجاست؟ اینجاست یا منحدر اینجاست، (36:44) چه منحدر باشد، قُصَاصِ شَعْرِ باشد، اینجا باشد اما پایین ترش رو چی؟ حالا فرض کنید کسی بیشتر از یه متر ریش داره، عرض می شود که بله،
(صحبت حضار)
وجهه دیگه.
من که مواجهه می کنم الان، خود من که بیست سانت ریش دارم مثلاً، منکه بیست سانت یا پونزده سانت ریش دارم، مواجهه میکنم، این مواجهه نیست؟ فقط اینجاست؟ وجهه دیگه. این وجهه
(صحبت حضار)
آقا این رأسه، دسته پاست؟
(صحبت حضار)
عرض کردم ببینید، فتاوا رو ما از ذهنمون میاریم بیرون، آزاد میخوایم فکر کنیم. حالا کسی فرموده باشد، کسی نفرموده باشد، اون چه خیلی مهم است به قول آقای بروجردی ما غلام دلیل هستیم. ما نمی خوایم تقلید کنیم از کسی که.
شهرت و اجماع و اطباق، این ها روی چشم کسانی که البته قبول دارند، ما هم دور نمی ندازیم ولی میگیم قبول نداریم، ما میگیم نص کتاب الله رو مقدم میداریم. روایت ملاحظه کنید.
(صحیح الزُرَارَةُ عَن أبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قالْ أَخْبِرْنِي عَنْ حَدِّ اَلْوَجْهِ اَلَّذِي يَنْبَغِي أَنْ يُوَضَّأَ)
میگیم آقای زاره این چه سوالی ست شما می کنید اصلاً؟ می دونید چرا سوال میکنه؟ آخه زاره که آدم عادی که نیست، از فقهای بزرگ اهل البیته، خب از قرآن که درمیاد وجه چیه، چرا از امام صادق سوال میکنه؟ ها این حساب داره. میخواد در مقابل سنیا حرف درست کنه، میخواد حجت رو از امام بگیره که بابا اون وجهی که خدا (قطع صدا)
قشنگ تر بفهمیم و بفهمانیم چیه؟ میگه این مقدار یعنی وجه، پس بیشتر از اون رو که اذنین باشند، صدقین باشند، توی دماغ باشد، توی دهن باشد، توی چشم باشد، قبول نداریم. به سنیا می کنیم قبول نداریم، چون خلافه وجهه. داخل دهن، داخل چشم وجه نیست.
پس زراره اگر سوال می کند نه اینکه واقعا کودن است که بچه دو ساله ما می فهمند. امام اینطوری می فرماید قال (فَقَالَ اَلْوَجْهُ اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ وَ أَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَسْلِهِ اَلَّذِي لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَزِيدَ عَلَيْهِ وَ لاَ يَنْقُصَ مِنْهُ)
ببینید در مقابل سنیا داره عرض میکنه ها، نه زیادتر کنید، نه کمتر کنید.
(إِنْ زَادَ عَلَيْهِ لَمْ يُؤْجَرْ وَ إِنْ نَقَصَ مِنْهُ أَثِمَ مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْوُسْطَى وَ اَلْإِبْهَامُ مِنْ قُصَاصِ شَعْرِ اَلرَّأْس)
قصاص کجاست؟ قصاص اینجاست دیگه، اینجا نیستش که، اینجا قصاصه ولی یه خورده بالاترش همیشه سفیده، بالاتر لازم نیست، قصاص در اینجا، بالام وجه نیستش که، همونطور که اینجا وجه نیست، اون بالا هم وجه نیست.
وجه از اینجا شروع میشه، آخه در وجه که بنا نیست که موی سر دربیاد، میگیم موی سره، موی وجه که نیست.
(مِنْ قُصَاصِ) عرض می شود که (قالْ مَا دَارَتْ عَلَيْهِ اَلْوُسْطَى وَ اَلْإِبْهَامُ مِنْ قُصَاصِ شَعْرِ اَلرَّأْسِ إِلَى اَلذَّقَنِ) تا چونه. تا چونه بی ریش ها فقط؟ خب با ریش ها چی؟ باریش ها اینجا ذقن نیست؟ این ذقنه دیگه.
این در اومده روی ذقن، ذقن نیست مغنه؟
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
از آیه درمیاد هست، وجهه دیگه
(صحبت حضار)
در وجهه یا نه؟ در دمه؟
(خنده حضار)
(وَ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ اَلْإِصْبَعَانِ مِنَ اَلْوَجْهِ) (وَ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ اَلْإِصْبَعَانِ مِنَ اَلْوَجْهِ مُسْتَدِيراً) ببینید (فَهُوَ مِنَ اَلْوَجْهِ) نفرمود فَهُوَ مِنَ اَلْوَجْهِ من امام صادق میگم وجه که امام صادق اونی که داخل وجهه خارج کرده، اونی که داخله خارج کرده، خب به درد زراره نمیخوره.
اونی که به درد زراره میخورد استدلال است. استدلالم اونی نیست که امام صادق بگوید تعبداً اینطور می فرمایم پس به ابوحنیفه بگید اینطور عرض نکند، اینطور که نیستش که.
میگد (فَهُوَ مِنَ اَلْوَجْهِ) اون وجهی که ما از قرآن استفاده می کنیم همین است، نه بیش از این است و نه کمتر از این.
بنابراین من با اون برادران سنی که فتوا داده اند که غیر از وجه، از این ور، از این ور یا از بالاتر یا تو دماغ، یا توی دهن یا توی چشم، یا توی چی، هم به اون ها عرض می کنیم که فرمایشتون درست نیست و هم به اون برادران شیعه ای که احیاناً فتوا میدن که اگر دست با صورت این تناسب نداشت، اگر تناسب نداشت میگیم وجه الیدین مناسب پیدا می کنیم، به اندازه مناسب از وجه دیگران، ما صورت را می شوییم.
خب بنابراین بعضی وقتا نصف، نصف صورت رو باید بشوییم، نصف از بالا، نصف از اینجا تا اینجا مثلاً، اگه تا اینجای صورت از قصاص شعر تا اینجای صورت برای یک آدمی که صورتش دو برابره، این باید چیکار کنه؟ خب باید که همون مقدار بشوره، یک وجب بشوره، بیشتر از این عرض می شود که لازم نیست.
تتمه دارد بحث آقایون انشاالله مطالعه بفرمایید و فکر بفرمایید و استفاده می کنیم.
اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه
والسلامُ علیکم