بسم الله الرحمن الرحیم
صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶]
این طور نیست که هر اطلاقی از اطلاقات مخصوصاً آیات مقدسات قرآنیه را بشود با هر مقیدی تقیید کرد و یا هر عمومی از عموماتش را بشود با هر مخصصی تخصیص داد.
یکی از شرایط، قبول اطلاق است برای تقیّد و قبول عام است از برای تخصیص که اگر مطلقی نص در اطلاق بود مثل (وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ) [نساء: آیه ۲۳] قابل تقییده و آنچه راجع به (رَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمُ) [نساء: آیه ۲۳] (قطع صدا) نیست این از این طرف. (قطع صدا)
عمومی را از قرآن شریف که همان طوری که اطلاق یا عموم قرآن قطعی الصدور است و ظاهر النص در اطلاق و عموم است، مقید هم چنین باشد.
حالا ما در جهت اول اینجا فعلاً بحث نمی کنیم. در جهت دوم، (إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] مطلق است دیگه. حالا ادعا نمی خوام بکنیم نص در اطلاقه، می تونیم ادعا کنیم، می تونیم هم ثابت کنیم، ولی حالا بُعد دوم رو.
اگر بخواد (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] از نظر ترکیب هندسیش که از کدام ضلع از اضلاع وجه باید شروع به غسل کرد، اگر تقید دارد به ضلع فوقانی که از بالای وجه باید غسل کرد به پایین، اگر چنین قیدی باشد اولاً (وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] در آیه باید تحمل داشته باشد چنین تقییدی را، تقیدی را.
و دوماً که در دوماً داریم بحث می کنیم، بایستی چیزی که، دلیلی که میخواد مقید باشد این اطلاق (وُجُوهَكُمْ) را به وجوهکم من فوق، قابل قبول باشه.
اما اولاً در مسأله عام البلوا مانند وضو و ثانیاً وضویی که در قرآن شریف در آخرین سال بعثت رسول الله صلوات الله علیه نازل شده و ثالثاً اگر بخوایم تقیید کنیم، اگر قابل تقیید باشد اطلاق آیه، باید با قطعی الصدور ما تقیید کنیم چون (وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) [الاسراء: آیه ۳۶].
مگر روایت حمیری که اولاً از نظر سند ناقصه، ثانیاً اگر سند هم صحیحه اعلایی بود، قطع آور نیست، اطمینان آور نیست، مخصوصاً با جهات اولی و ثانیه و دیگر که عرض کردیم، پس روایت حمیری اگر هم دلالت داشته باشد کاره ای نسیت. (لاَ تَلْطِمْ وَجْهَكَ بِالْمَاءِ وجهک) (وَ لَكِنِ اِغْسِلْهُ بالناسیه) مثلاً.
خب ثانیاً ببینید در مسأله عام البلوای وضویی، اگر چیزی در آیه پیدا نیست که ما میخوایم بگیم و گفتند یا اگر پیداست پیدای با دقت است مخصوصاً در بُعد اول، خب این واجبات واقعیه وضو را حتماً باید رسول الله صلوات الله علیه، تقریراً یا عملاً یا لفظاً بفرماید.
اون مقدار واجباتی که از آیه استفاده نمیشه و اگر چنانچه در غسل وجه، شستن از بالا واجب بود مانند سایر واجبات وضو، خب پیغمبر یه اشاره ای می فرمود، خب نفرموده. ائمه علیهم السلام اشاره ای می فرمودند، خب نفرمودند.
اگر، به جای اگر لو میذاریم، اگر آیه آنچه واجب بوده است کلاً نخواسته بیان کنه، رو اگر عرض می کنیم، روی این اگر، اول که ما میگیم نخیر آیه همه رو گفته، چیزی ناقص نمونده، یه مطلب است که اون ناقص نیست که ترتیب بین یدینه، این سنت قطعیه ثابت کرده است بین الفریقین که دست راست مقدم بر دست چپه، بسم الله.
ولکن اگر بنا باشد که در قرآن به حساب اینکه مختصر گویی درش هست، مختصری که مخل نباشد، اگر بناست تقییدی از منطق وحی کتاباً که معلوم، سنتاً تقییدی نسبت به (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بیاد، همون طوری که اصل مطلق قطعیه است، باید تقیید هم قطعی باشه و ما هر قدر در روایات شیعه و سنی می گردیم، آن روایتی که امکان استدلال اون روایت از نظر تقیید باشد، پیدا نمی کنیم مگر روایت حمیری.
و اما وضوئات بیانیه. وضوئات بیانیه ای که از ده و چند، بیشتر از ده، بیشتر است که ائمه علیهم السلام از رسول الله صلوات الله علیه وضویی را که می گرفت به عنوان تبیین وضو اسلامی بیان کرده اند و لذا گفته می شود به این روایات وضوئات بیانیه.
ما که نمی تونیم و نمی خوایم که همه وضوئات بیانیه رو براتون نقل کنیم، ولکن تقریباً بیش از دو ثلث، سه ربع وضوئات بیانیه اینو ندارد که پیغمبر از بالا می شست. دارد که صورت را می شست، استنشاق دارد، مستحبات ها، مستحاباتی دارد.
دست رو اول تو آب می شست، استتنشاق می کرد، مزمزه می کرد، بعد آب رو به این دست می ریخت، بعد به اون دست می ریخت، خیلی از مستحبات در کاره در اکثر وضوئات بیانیه.
البته در کل وضوئات بیانیه مستحبات هست، ولکن در اکثر وضوئات بیانیه که مانند کل وضوئات بیانیه، مستحبات هست، در اکثرش این یک دونه نیست، حتی استحبابشم نیست.
ببینید آقایون، خب روی این مطلب ما توجه کنیم بعد ببینیم که چیکار باید بکنیم. باید تبعیت از دلیل کنیم یا تبعیت از شهرت بکنیم؟ اکثر وضوئات بیانیه راجع به شستن صورت، غسل صلوات الله علیه وجه، راجع به شستن دو دست حتی دارد الی المُرفقین، الی رو باید خودمون بفهمیم، نفرموده مِن که بعضیا میگن مِن یا مَع نه الی المفرقین.
و همچنین راجع به رأس، مسح رأس، مَسَحَ رأسَ، بعضیا دارن علی ناسیته، ولی بعضیا دیگر دارد که علی الرأس، راجع به مسح رجلین، مَسَحَ رجلین، خیلی کم دارد که از اون طرف، خب از این طرفم نص داره.
اما راجع به مسأله ای که فعلاً داریم (قطع صدا)
ثانیاً مانعی ندارد بلکه مؤید دارد. مؤید نمی خواد ولی دارد. اونی که خیال می شود که مانع است، روایت حمیری ست که دیروز بحث کردیم که اولاً دلالت ندارد و اگر هم دلالت داشته باشد، این موثوق الصدور نیست و نمی شود که آیه رو با این وضع اطلاق قویش، عرض می شود که تقیید کرد، در چنین مسأله ای که عام البلواست.
ثالثاً در وضوئات بیانیه که کلاً بلا استثنا است، اینو که عرض می کنم اگر می شود من اشتباه کرده باشم، کلاً و بلا استثنا در وضوئات بیانیه که ائمه اهل بیت علیهم السلام از رسول الله صلوات الله علیه نقل می کنند، مطالبی را ذکر می فرمایند در وضو که قطعاً واجب و مستحب قاطی ست.
ولی در همینا که قطعاً واجب و مستحب قاطی ست، در اکثرش شستن صورت از بالا ندارد، چرا نداره مستحب نیست؟
(صحبت حضار)
نه بالا دارد نه پایین، پس هم بالا درسته هم پایین، مطلقه دیگه، پس بالا و پایینش یکیه.
(صبحت حضار)
با شاید میخوای استدلال کنی؟ با شاید. ما با باید استدلال می کنیم. آیه است، آیه مطلقه. شما با شاید، خب اگه به مزاجتون شاید میاد خب مطلبی ست، ما با باید داریم استدلال می کنیم، قرآن موجود است دیگه، شایدها به درد نمی خورده، تازه بایدها خیلیاش به درد نمیخوره، چون بایدهاش مخالف باید قرآنه، چیکار باید بکنیم؟
حالا ملاحظه کنید. سوال، خب در وضوئات بیانیه که معصومین علیهم السلام از رسول الله صلوات الله علیه نقل می کنند وضوئات اون حضرت را، مگر نه این است که حتماً واجبات همه و قسمتی از مستحبات باید باشه و هست، پس چرا در اکثر وضوئات بیانیه غسل از أعلی الوجه نیست؟
جواب، برای اینکه رسول الله صلوات الله علیه یکی از سننش، سنن فعلیه است، عمل. اگر پیغمبر بزرگوار همیشه وقتی وضو می گرفت از بالا می شست، بنابراین وجوب می فهمیدیم دیگه. البته لو از آیه البته یا تقیید آیه. اما
(صحبت حضار)
مخالف باشه، خب مخالف باشه، زور آیه بیشتره، حالا اجازه بدین من حرفم
(صحبت حضار)
بله ببینیم
(صحبت حضار)
اونو که ما عرضی نداریم، ما اونی که منافات داره عرض می کنیم. حرفم یادم نره.
ملاحظه بکنید این سوال که در اکثر وضوئات، اکثر ها، در اکثر وضوئات بیانیه که این رو ندارد که از بالا پیغمبر شست، این سوال پیش میاد مگر مستحب نیست از بالا شستن؟ خب هست. ائمه از بالا میشستن، پیغمبر بزرگوار میشست از بالا در غسل وجه.
جواب، جواب این است که پیغمبر بزرگوار بعضی وقتا باید مستحب رو ترک کند که معلوم بشود واجب نیست، از سنت رسالتی اینه، به لفظ اتکفا نکند.
همانطور که در لفظ بعضی وقتا می فرماید از بالا بشور، بعضی وقتا نگه، چرا بعضی وقتا نگه؟ برای اینکه خیال نشه واجبه.
و همونطوری که وقتی رسول الله صلوات الله علیه وضو می گیرند، بعضی از مواقع یا اکثرا مواقع از بالا می شویند چون مستحبه، خب بعضی وقتام نشویند.
نشستن بعضی وقتا ترک مستحبه و این ترک مستحب برای تبیین استحبابش واجب رسولی ست. مگه اینطور نیست؟ بعضی وقتا ترک مستحب واجبه برا اینکه برسونه بابا این مستحبه واجب نیست. بعضی وقتا فعل مکروه واجب است برای کسی که دعوت الی الله میخواد بکنه و همه وجودش و افعالش و سلوبش این دعوت الی الله، رسول الله حتماً
مثلاً حرام، حرام چیزی ست که پیغمبر بزرگوار همیشه باید ترک کنه. این همیشه ترک کردن دلیل است بر اینکه این صددرصد ممنوعه، اما چیزی که مرجوح است که آقایون می فرمایند مکروه، اینو حتماً بعضی وقتا علی رئوس الاشهاد، پیغمبر مرجوح رو باید عمل کنه، بعضی وقتا تو بازار نون می خورد.
و لذا قرآن می گوید که (يَأْكُلُ) [الفرقان: آیه ۷] و نمیشه (فِي الْأَسْوَاقِ) [الفرقان: آیه ۷]، نمی خواد بگه کارش این بود، خیال نکنند که این مخالف عصمت است تا چه رسد مخالف عدالت، این حرام نیست که توی بازار یه موقعی یه لقمه نون انسان بخوره.
حالا در اکثر وضوئات بیانیه که بر حسب تحقیقی که ما کردیم، این شستن از بالا نیست، یعنی مستحب نیست؟ نه، یعنی واجب نیست، چون اگر واجب بود که حتماً در کل وضوئات بیانیه باید بیان بشه و نیست.
اگر مسجل بود که رسول الله صلوات الله علیه صددرصد در شستن صورت از بالا می شست، ما هم تقیید می کردیم اطلاق آیه مبارکه رو با سنت قطعیه.
بنابراین حرف دوم روشن میشه که در بعضی از وضوئات بیانیه که شستن از بالا هست به چند دلیل، دلیل بر وجوب نیست. یک اینکه واجبات و مستحبات را ائمه علیهم السلام مخلوط کرده اند در بیان وضو رسول الله، این یک.
خب واجبات اونی که همه قبول دارند واجبه قبول، اونام که همه رو قبول دارند مستحبه قبول، اونی که نمی دونیم واجب است یا مستحب که از جمله شستن صورت از بالاست، ما نمی دونیم استدلال می کنیم.
روایاتی که واجب و مستحب رو با هم ذکر کرده و این شقش که شق سومه، چیزی را که نمی دونیم واجب است از جمله شستن صورت از بالا، از جمله استنشاق، از جمله مزمزه، از جمله تخلیل لحیه که رسول الله صلوات الله علیه احیاناً محور (13:04)
کوسه که نبودن، تخلیل می فرمودن که اون لاهام قشنگ آب بره، این دلیل است بر وجوب؟ نه اینکه احیاناً کردند و احیاناً نکردند دلیل است بر است بر رحجان، دلیل بر وجوب نیست بلکه دلیل است بر عدم وجوب.
بنابراین روایاتی که بیان وضو رسول الله صلوات الله علیه می کند که اقل روایاته که از بالا می شست، این دلیل بر وجوب در دو بُعد نیست. یکی واجب و مستحب مخلوط ذکر شده، ممکن است مستحب باشه.
دومش که ممکن است که مستحب باشه می بره بالا، بلکه لازم است که مستحب باشه واجب نباشه، این رو تو اکثر وضوئات بیانیه از شستن از بالا عرض می شود که خالی ست.
اینی که دیروز وعده دادم به برداران که قسمتی از وضوئات بیانیه که
(صحبت حضار)
بله
حالا ببینید، در وضوئات بیانیه که قسمتی در اینجا ذکر میشه، بنده اینجا نوشتم در پاورقی الفرقان، مائده، صفحه صد و بیست و نه (الاکثریت ساهتاً من الوضوئات بیانیه خالیتاً مِنَ البعض الاعمال و من الابرض مقروض فیها) (14:17) اونی که ذکر شده تازه أبرضه، بعضیا ذکر شده تازه أبرضش.
(و مِن أبرض فیها صحیحه الزُرَارَةَ حَكَى لَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وُضُوءَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ فَأَدْخَلَ يَدَهُ اَلْيُمْنَى)
واجبه؟ داخل کنه دست راست رو تو آب، این واجبه؟ اصلاً داخل کردن دست تو آب واجبه؟ اصلاً شستن دست قبل از وضو واجبه؟ اینکه همه قبول دارن نیست.
(فَأَدْخَلَ يَدَهُ اَلْيُمْنَى فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَأَسْدَلَهَا عَلَى وَجْهِهِ) واجبه؟ شستن صورت واجب قرآن میگه، اما از بالا بشوییم، از أَسْدَلَ وجوب استفاده کنیم؟ به اون ادله ای که عرض کردیم نه.
من عرض کردم (و فیه ملابسات و مستحبات بإدخال یده الیمنی فی الماء فلا صراحتا فلا ظهور فیها علی وجوه بالاعلی) (15:16)
(و کذلک صحیحة الأخری ثُمَّ غَرَفَ فَمَلَأَهَا مَاءً) غرف واجبه؟ اگر انسان ارتماسی وضو می گیرد چطوره؟ اینکه واجب که نیست.
(ثُمَّ غَرَفَ فَمَلَأَهَا مَاءً فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِينِهِ) حالا (وَضَعَهَا عَلَى جَبِينِهِ) به طور هندسی یعنی از این نوک اینطوری کرد یا نه اینطوری کرد؟
(ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اَللَّهِ) واجبه؟ (وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ) باز واجبه همش؟
(و ما رواه عیاشی فی تفسیر، فی تفسیر عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ اِبْنَيْ أَعْيَنَ قَالاَ سَأَلْنَا أَبَا جَعْفَرٍ الباقِر عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَدَعَا بِطَسْتٍ أَوْ تَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَمَسَ كَفَّهُ اَلْيُمْنَى فَغَرَفَ بِهَا غُرْفَةً فَصَبَّهَا عَلَى جَبْهَتِهِ فَغَسَلَ وَجْهَهُ بِهَا) تموم شد.
در میان بیش از بیست روایت و بیشتر که فریقین از رسول الله علیه به واسطه معصومین شیعه، به واسطه غیر معصومین سنی، از رسول الله صلوات الله علیه نقل کردند، خود اون ها دلیل است بر اینکه شستن صورت از بالا لازم نیست.
پس ما از چه تبعیت کنیم و از که تبعیت کنیم و به چه دلیلی استناد کنیم بر اینکه شستن صورت از بالا واجب اونم احتیاطاتی بکنیم؟
و اما احتیاطات، ببینید
(صحبت حضار)
نخیر، برای اینکه باید برای ما بیان بشه واجبه. اگر امام صلوات الله علیه کاری کردند که ما ندانیم این کار واجب است یا راجح است، انجام بدیم حتماً، این حتمیت برای اینه که بدانیم واجب است.
(صحبت حضار)
اولاً از پایین شستن صادر نشده دلیل نداره، مگه هر چی که بوده است صادر شده؟ ثانیاً
(صحبت حضار)
قبول داریم، روی چشم، ما وجوب رو داریم عرض می کنیم. ما قبول داریم بهتره شکی نداریم که، ما شکی نداریم از بالا آدمی تره و بهتره، ولکن اگر از اینجا شستیم، از اینجا شستیم، از اینجا شستیم، کردیم تو آب، از چون کردیم تو آب، اینو میخوایم بگیم که باطل نیست وضو، اینو داریم عرض می کنیم.
و اما اینکه آیا ائمه علیهم السلام از پایین هیچ وقت شستن یا نه یا رسول الله صلوات الله علیه هیچ وقت از پایین شست یا نه، اولاً ما لزوم ندارد که بدونیم شستن یا نه، آیه مطلق است.
بله؟ بله اگر ثابت بود، اگر ثابت بود از ائمه علیهم السلام که از پایین نشویید حتماً و قطعی الصدور بود، اونوقت بحث می کردیم که می شود اطلاق آیه رو تقیید کرد یا نه؟ اگرم میشد تقیید می کردیم، اما مطلب به اینجا نرسیده اصلاً.
این مربوط است به غسل، غسل وجه از بالا. اما احتیاط.
بعضی برادارن بزرگوار فقیه می فمرایند حالا که تا اینجا رسیدیم و بلاخره چیزی نشد، خب احتیاط می کنیم. مگه احتیاط خوب نیست؟ قدر متقیّن این است که از پایین نشویید. میگیم احتیاط خلاف احتیاط است اینجا.
همون قضیه جریان عرض می شود که (إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ) [بقره: آیه ۶۷] بقره، اومدن بقره رو قید خواستن بکن، خدا که قید نکرده بود، خدا قید رو آورد بعداً. بعداً قید آورد.
وقتی که خداوند یه مطلقی را می فرماید، آیا خداوند نسبت به دین خودش بیشتر مراقبت دارد یا ما؟ ما شرع مدارتر یا شرعی تریم یا خداوند که شارع است بهتر و بیشتر و با دقت زیادتر شرعش رو بیان کرده؟
در کل شرع مقدس الهی بیان این مطلب حتی به حد ظن و یا شک احیاناً نشده است که این صورت رو از بالا باید شست.
ما استناد می کنیم به اطلاق آیه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶]. خب چرا احتیاط کنیم؟ احتیاط برای چی بکنیم؟ چرا شک داشته باشیم؟ اگر ما شک داشته باشیم در بعضی از افراد مطلق که بالاخره فرد مطلق است حالا کم یا زیاد.
اگر شکی داشته باشیم در بعض افراد مطلق که داخله یا نه؟ به حجت اطلاق داخله و شما حجتی ندارید بر اینکه خارج شه و چرا انجام عرض می شود که انجام می دهید مطلق را فقط در اون مقدار متیقن؟
متیقن این است که مطلق اطلاق در مطلق نیاز است، زیرا اگر اطلاق مطلق مراد نبود، تببین می شد و چون تبیین نشده بلکه تبیین (19:45) شده که نخیر اطلاق باقی ست، بنابراین اینجا جای احتیاط نیست.
اما اینکه اشتغال ضمن یقینی برائت ضمنی میخواد، ما اشتغال ضمن یقینی اینه که صورت رو بشوریم، بشوریم ولی نمی دونیم صورت رو از پایین بشوییم این برائت هست یا نه؟
جواب بله، اشتغال ضمن یقینی داریم به دلیل (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] برائت ضمن یقینی هم داریم که اگر صورت رو از پایین شسته (فَاغْسِلُوا) کردیم، پس اشتغالش همون دلیل است که برائت همون دلیل است. خیلی از جاها این مطلب عرض می شود که نمیاد.
خب مطلب دیگه در وجه. ببینید در وجه ما هم برادران سنی حرف می زنیم هم با برادران شیعه، برادر وار صحبت می کنیم، خب معنی برادر وار این است که هر چه فرمودند قبول کنیم و إلّا تناقض رو باید قبول کنیم، خب نمیشه که.
هم در فتاوای شیعه تناقض و تضاد هست، هم در فتاوای سنی، هم فتاوای اون ها با اون ها و معنی برادری این است که ما دعوایی که نداریم بحث می کنیم و اگر مطلبی هست که ما نفرمودیم، بفرمایید ما بفهمیم.
عرض می شود که، وجه سه بُعد دارد اینکه خداوند فرمود که عرض می شود (إِذَا) (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] که بعدش میاد، این (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] سه وجه دارد وجه.
یک وجه ظاهر وجه. اونی که ظاهراً بدون ستره، بدون مانع، مواجه هست از چهره انسان با دیگران و دیگران مواجهند با او.
این چیه؟ عبارت است از پوست صورت تا اونجایی که پوسته، اونجام که پوست رفته زیر ریش، روی ریش، مواجهه اینه دیگه، این بُعد اول اطلاق (وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
بُعد دوم، بُعدم دوم این است که نه در خود صورت است اما جلوشو مو گرفته، در خود صورته اگه این موها رو بتراشند پیدا میشه، این هم وجه است در بُعد دوم. اولی وجه ظاهر است، دومی هم وجه باطن اول است.
وجه باطن اول این است که روی پوست صورت انسان، خود پوست صورت است، اما روی پوست صورت را مو گرفته است، این دوم.
سوم، سوم این است که وجه باطن ثانی، وجه باطن ثانی مگر چشم در وجه نیست؟ باز کنید پیداست، مگر بینی در وجه نیست؟ خب ولو ناپیدا است اما توشو میشه، دید مگر دهان در وجه نیست؟ بعضی وقتا باز میشه، میشه دید.
برادران سنی سومی رو چسبیدن. به سومی چسبیدن که نخیر ما توی دهان رو و توی، اکثراً، و توی بینی رو و توی عرض می شود که چشم را باید بشوییم. میگیم که این ها نمیگیم وجه نیست، ولکن مطلق هست، این مقدار بهشون یه خورده نزدیک میشیم، نمیگیم وجه نیست، ولی وجه سه وجه دارد دیگه. مگر وجه، سه وجه ندارد؟
وقتی وجه سه وجه دارد، آیا قسمت اول وجه هست یا نیست؟ ظاهر صورت که پوست صورت است و اینجام که ریش است، این ظاهر صورت وجه هست یا نه؟ خب بله، همین مقدار بیشتر نباید واجب باشه.
ولو کان وجه دوم مستحب باشد، ولو کان وجه سوم مستحب باشد، ما در واجب داریم بحث می کنیم. این بحث جدیده ها عنایت بفرمایید.
اونی که واجب است و قرآن می فرماید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] از (وُجُوهَكُمْ) اونی که در بُعد اول کاملاً فهمیده میشه و بلکه در قمّه علیاست از نظر عرض می شود که وجوه وجه، عبارت است از ظاهر. چون این پوست صورت است که مواجهه دارد، ریش است، ظاهر ریش، اون باطن ریش که مواجهه ندارد، زیر ریشی که اون عرض می شود که پوست صورت است و این ها که مواجهه ندارد، این قدر واجبه.
و اگر این قدر واجب نبود و بیشتر می بود (وُجُوهَكُمْ) نمی فرمود، می گفت (وُجُوهَكُمْ) با این قید که نخیر زیر موهام باید شسته بشه، کما اینکه در باب غسل که اینگونه است بعداً خواهد آمد.
در باب غسل چه ترتیبی، چه ارتماسی، آیا موها را باید شست؟ نه، بعداً خواهیم فهمید که نه پوست ها باید کاملاً شسته بشه. حالا چه پوست هایی که برای شستنش مقداری از مو باید شسته بشه و چه پوست هایی که مقداری از مو نباید شسته بشه، مو درازه و اینجا افتاده، از اینجا آدم میشوره مثلاً.
این قول اکثر است و مطابق دلیل است که بعد خواهیم آمد. اما در باب وضو این طور نیست. در باب وضو (وُجُوهَكُمْ) فرموده، (وُجُوهَكُمْ) باید اون بُعد اولش که بُعد ظاهر است، حد واجب باشد. بُعد دوم مستحب باشد. ما که دعوا نداریم.
و لذا در بُعد دوم روایت داریم. روایات داریم از رسول الله صلوات الله علیه (كَانَ يُخَللُ لحیَتَه)، در مقابلشم داریم که (کَانَ لاَ یُخَلل) هر دو رو داریم. اینکه (کَانَ یُخَلّل) اگر دوام داشت واجب بود، یعنی بُعد دوم وجه میشد.
ولکن بعضی وقتا (کَانَ یُخَلّل) و بعضی وقتا (مَا لاَ یُخَلّل) دلیل بر استحبابه، مستحب است که انسان اون زیرا رو هم تا می تواند تخلیل کند بشوید، اما چون بعضی وقتا نمی شستن اولاً.
ثانیاً اطلاق آیه در وجه اول مربوط است به وجه اول، بنابراین پس و پیش کردن موها برای شستن زیر لازم نیست مگر اونی که بدون تخلیل مثلاً پیداست، این یک قسمت.
قسمت دوم که وجه باطن دوم باشد که استنشاق کردن، چشم را داخلش را شستن، داخل دهان را شستن، قبل نمیگیم ها در خود وضو، در خود وضو، میگیم نسبت به قبلش ما داریم که در وضوئات بیانیه از رسول الله صلوات الله علیه قبل از اینکه شروع به وضو بفرمایند استنشاق می فرمودن، مزمزه می فرمودن و مسواک می فرمودن، چه می فرمودند.
عرض می شود که و اما در خود وضو چی؟ نه. فرض کنید در خود وضو هم باشه. اگر در خود وضو هم باشد احیاناً که معصومی از معصومین صلوات الله علیهم أجمعین در خود وضو هم مثلاً داخل دهان رو می شستن، چنانکه در خود وضو رسول الله صلوات الله علیه در بطن اول وجه تخلیل می فرمود احیاناً، اگر داشتیم دلیل بر چی بود آقایون؟ دلیل بر استحباب بود. ما به برادران سنی میگیم در باب استحباب که دعوا نداریم، ما بحثمون سر وجوبه.
اونی که واجب است وجه است و هیچ دلیلی اصلاً ما نداریم که ولو قلیل که قابل استدلال باشد و قابل اعتماد باشد که اون فرمایشات شما را قبول کنیم یا بعضی از فرمایشات بعضی از برادران شیعه رو ما قبول کنیم.
چنانکه عرض کردیم اگر صورت انسان خیلی بزرگه، دست انسان خیلی کوچیکه، فقهای بزرگوار ما تا اونجایی که من دیدم پریروز عرض کردم خدمتتون، می فرمایند که باید دید که معمولاً دستا چقده، صورتا چقده، اون صورتی که معمولاً چقدریه فرض کنید بیست سانتی متری، مال شما سی سانتی متریه، می فرمایند شما بیست سانتی متر بشویید باقیش رو نشورید، اینو قبول نداریم فرمایش شما رو.
چون قرآن در وجه اول وجه می گوید تمام وجه. اگه بعض وجه مراد بود (بِوُجُوهَكُمْ) می فرمود. کما اینکه در مسح سر (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] دارد، اما در مسح رجل (وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] دارد که در اونجا تبعیض است و در اینجا استیعابه.
من تجربه کردم، این تجربه ام نمیخواد خیلی، اون دو سالی که در مکه مکرمه بودم و در مقام ابراهیم می شستم و با کل مسلمون ها تقریباً میومدن تماس داشتیم، حجت بزرگ ما کتاب الله بود که گیج کرده بود شیخ عبدلله بن عمیر، وزیر قضا و رئیس اشراف دینی رو و نمی دونست من چی هستم. خونش دعوت کرد ما ناهار داد و قضات رو هم دعوت کرد و گفت شیخنا شما سنی هستید یا شیعه؟ باقیش رو نمیگم دیگه، گیج شده بود، چرا؟
برای اینکه نه این کار و سنی می کند معمولاً، نه این کار رو شیعه می کند معمولاً. سنی ها هم بر خلاف نص و ظاهر کتاب حرف دارند، احیاناً شیعه ها هم، حالا یا قصوراً یا تقصیراً، گفتم أنا مسلمٌ محمدی.
گفت شما همش احتجاج به قرآن میکنی، مسأله سوال می کند منتها احتیاج به قرآن خب بیشترش آنچه از ائمه نقل شده است برمیومد، کمترشم بر خلاف درمیومد چون ائمه نفرمودند، آخه به ائمه نسبت هایی هم دادند که ذکر فرمودند و بر خلاف کتاب الله هست، کما اینکه به رسول الله صلوات الله نسبتایی دادن که این دروغ است، (قد کثرت علیه کذاب) (27:45)
اگر ما بخواهیم در همین ممکلت خودمون که شیعه و سنی هست و در جاهای دیگر، حتی کسانی که متدین به ادیان دیگر هستند، بهترین حجت از برای ما، بهترین حجت عقلی، حجت عرض می شود که دلیلی نقلی، هر چی، بهترین قران شریفه.
ما با قرآن خدا را اثبات می کنیم، با قرآن رسالت قرآن را اثبات می کنیم. اون وقت نمی تونیم باقرآن فروع را اثبات کنیم، خداوند ناقص بیان فرموده است در فروع قرآنیه؟ اینجا ما نه قال عمر میگیم ظاهراً و نه قال علی میگیم، قال عمر و قال علی نمیگیم، نه عمری دره، نه علوی دره.
ما قال الله می گیم منتها معلوم است که حق با علی و ائمه است اونایی که واقعاً فرموند، اما اونایی که به اونا نسبت داده شده و جعل است که نه.
خب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بعد راجع به ریش چی کار کنیم؟ راجع به ریش خب آقایون فرمودند چنانچه پریروز عرض کردم، از عرض می شود که از رستنگاه مو طولاً تا محادرالوجه که ذقنه.
محادر کجاست؟ اینجاست یا اینجا؟ خب اینجاست. چی میخوان بفرماین آقایون؟ میخوان بفرماین که با ریش فعلاً کاری نداریم، خب بله.
اگر با ریش کاری ندارین چون مردا هم با ریشن هم بی ریش، اونی که واجب است شستن وجه طولاً برای همه تا محادره. اما کسانی که ریش دارند چی، مخصوصاً در جمهوری اسلامی که همه با ریش شدند الحمدلله؟ خب در اینجا چی؟
در اینجا ما همه ریش را که ظاهر است بشوییم یا اندازه هندسی بگیریم؟ آیا معمولاً ریشا دو سانتی متر است، پس ما دو سانتی متر، اگه من پنج سانتی متر اضافه دارم، اینو نشورم مثلاً؟ خب این وجهه دیگه، مگر این وجه نیست؟
اینکه خداوند فرمودند، فرمود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] این (وُجُوهَكُمْ) یعنی آنچه ظاهر است از چهره و چهره انسان مگر همش بی موئه؟ و اگر مو داشته باشد این کمه، ممکن است بیشتر از یه قبضه هم باشه، اون یارو بیشتر از یه قبضه رو میخواست از بین ببره گرفت جلوی چراغ، همش سوخت.
حالا کاری به این نداریم. اونم مطلبی نیستش که حتماً ثابت باشه، چون بسیاری از مراجع بزگوار تقلید ما از یه قبضه بیشتر دارن. اگر محاسن رو خوشگل کنن، چه مطلبی داره؟ مجانی آدم زیبا میشه.
خب حالا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] اون مقدار که مو هست، اگر مو خفیف است که زیرش پیداست پس با شستن ظاهر مو و نشستن این بشره و پوست که پیداست (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] نشد.
اما اگر مو خفیف نیست کثیف است بر تعبیر روایت، یعنی ثقیله پرپشته، پرپشت است مثل ریش های ماها معمولاً، خب اینجا همین رو رو بشوریم کافیه، اما خب مستحب است که همونطور که رسول الله صلوات الله علیه تخلیل می فرمودند ما هم تخلیل کنیم، چنانکه در روایت شیعه و سنی این مطلب وارده.
خب منتقل می شیم به (أَيْدِيَكُمْ).
(صحبت حضار)
بله، خب بله
(صحبت حضار)
دیده نمیشه که وجه نیست که. وجه در بُعد اول نیست. وجه در بُعد دوم مستحبه، سومم خب مستحبه. ولی وجه در بُعد اول که واجب الغَسل است، نیست. این مال (وُجُوهَكُمْ).
خب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶]، این جلد ششم عرض می شود که یعنی جزء ششم که جلد سیزدهمه، جلد هشتمه، تفسیر الفرقان است، من دلم میخواد آقایونی که ندارند و نمی تونن بخرند بهشون بدم که در این بحث قرآنی شرکت می فرمایند عرض می شود که چون مراجعه اش خوبه، لازمه نه اینکه این کتاب منحصر به فردیه نه، چون بر این محور ما بحث می کنیم.
راجع به (أَيْدِيَكُمْ) ما مطالبی داریم. (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶]
(صحبت حضار)
عرض رو عرض کردیم شما نبودین اون روز. عرض میکنم
(صحبت حضار)
همیشه چشم بازه؟ بستم هست. خب پس اونی که همیشگیه چیه؟ چشم نیست، داخل چشم نیست.
(صحبت حضار)
جوابتون همینه دیگه
(صحبت حضار)
اولاً حدقه چشم داخل وجه نیست، این اولاً.
ثانیاً اگرم حدقه چشم داخل وجه بشه مثل دهنه، دهن بعضی وقتا بازه وقتا بسته، ولی (وُجُوهَكُمْ) اونی که همیشه ظاهره، (وُجُوهَكُمْ) راست حسینی بُعد اول اطلاقش اینه که همیشه پیداست، برای کسانی که چشم دارند. اما اونی که بعضی وقتا پیداست بعضی وقتا نیست، خب مثل ریش، ریشم همچی میکنه این آدم زیرش پیدا میشه، پس بشورم من؟ با اینکه کثیف و مثلاً (32:19)
(صحبت حضار)
بله خب (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
(صحبت حضار)
خب حالا (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] اینجا ما بحث داریم. اینجا هم ما با فقهای شیعه بحث داریم هم با فقهای سنی بحث داریم، خب مباحثه می کنیم و اون مطلبی هم که به حجت ربانیه فهمیدیم ما قبول می کنیم، ولو بر خلافش اجماع باشد یا هر چه باشد، چون سند ما کتاب الله است و قوی تر از اجماع و اطباق و شهرت و همه چیز هست و تقیه هم ما نداریم، چون تقیه باید برای عوام ها باید تقیه کرد.
یکی از مراجع بزرگوار تقلید که مرحوم شد، گفتم شما تقیه هم دارین در رساله، آقای مرعشی، گفتند اووه خیلی تقیه دارم. بعد چون کسی نبود من البته شوخی جدی بود، بهشون عرض کردم در سوره مائده خداوند می فرمایند (وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ) [مائده: آیه ۴۷] أُولَئِكَ، أُولَئِكَ، أُولَئِكَ، ایشون خندیدند با خنده گذشت.
تقیه از شیعه اونم شیعه طلبع عالم فاضل تقیه نباید کرد که، مگر ابن ابی الأوجاع نمیرفت در مسجد الحرام با امام صادق بحث می کرد، بعضیا میخواستن او رو اذیت کنن فرمود خب بحث داریم می کنیم، مسجدالحرامه، خیلی خوب، بحث داریم می کنیم.
حالا ما در بحثمون، ولو منتهی به فتوا بشود، ما تقیّد نداریم که، چون حوزه، حوزه آزاد است و فقه شیعه هم فقه آزاده مثل فقه سنیا نیست که اسیر باشه.
منتها یه مقداری اسارتم در فقه ما احیاناً هست، ما میخوایم به طور آزاد آزاد آزاد در محور دلیل اصل که کتاب الله است، و علی ضوء کتاب الله سنت رسول الله صلوات الله، میخوایم بحث کنیم در فقه فرعی خودمون.
حالا (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] چند بحث در اینجا هست، من مختصراً عرض میکنم شما مفصلاً مطالعه بفرمایید.
(إِلَى) چیکارست اینجا؟ اگر دست سنی بدیم، بله از اینور باید شست، چون (إِلَى) غایته (أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یعنی اینجوری، سنی اینطوریه.
اگر دست ما شیعه ها بدیم مثلاً من یا اینکه شیخ طوسی رضوان الله علیه یا هر کس، ماهای معمولی، نخیر حرف شما درست نیست بله (إِلَى) اینجا به معنی مِن است یا به معنی مع، یا به معنی مِن است (إِلَى) یا به معنی مع است.
البته مِن رو کم گفتن، من و کمتر مِن کردن، چون (إِلَى) به معنی مِن که نمی تونه باشه که.
(صحبت حضار)
حالا داریم نقل می کنیم، داریم آراء رو نقل می کنیم، عرض میکنم. (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] أیدی صدق اولیه است به کجاست آقایون؟ از اینجاست یا از اون وره؟ از این وره دیگه.
خب (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] مِن رو نگفت. مِن کجاست؟ مِن از اینجا، پس (إِلَى) اینجاست، میگه از این ور بشور، ما که نمیخوایم بگیم درسته، اونا اینطوری میگن، این یک.
اما اگر سنی با شیعه بحث کند، بگوید که این (إِلَى) ست و حرف ما درسته قرآن مطابق فتوای ما فتوا می دهد، شما چی میگی؟
میگیم مثلاً شیخ طوسی رضوان الله بشیم که از ایشونم نشت پیدا کرده این مطلب، اگر ملا حسین فیض هم در ملا حسین نوشته (إِلَى) به معنی مع میاد، از ایشون گرفته است و ما نمی تونیم معانی لغوی، معانی صرفی، معانی نحوی رو از این بزرگوارم که رنگ فقهی بهش دادن، رنگ فلسفی دادن، رنگ چه دادن، نه باید لغتی بی رنگ فهمید.
وانگهی اگر (إِلَى) به معنای مع هم بیاد، نباید به معنای مع استعمال شه. وقتی که من با پام می تونم راه برم، دو تا چوب بگیرم عرض می شود که همیجوری راه برم که چی مثلاً؟ اون در مقام ضرورت است. ضرورت خود شخص یا ضرورت تبیینی. حالا نمی خوام تو دعوا نرخ تعیین کنیم.
در اینجا (إِلَى) را مرحوم شیخ طوسی رضوان الله علیه فرمودن (إِلَى) معنی مع است، بعضی میگن (إِلَى) به معنی مِن چرا؟ خب برای اینکه این فتوای شیعه که خب فتوام خوبه، منتها ابعادشو باید بحث کنیم. این فتوای شیعه به کرسی نشانده شه که حتماً باید از اینجا شسته بشه.
البته سه بُعد، بین شیعه و سنی ها، حتی شیعه هم داره، سه بُعد، یک بُعد اینکه حتماً از اینجا، شیعه و سنی داره، شیعه کم داره البته، سید مرتضی، که، که.
یه قول دارد که حتماً از اینجا، اکثر شیعه و قلیلی از سنی، یه قول دارد که حمل بر خیار، خواستی از این ور بشور، خواستی از این ور و در این قولم دو دسته اند.
بعضیا میگن از این ور بهتره، ما می گوییم، بعضیا میگن از اون ور بهتره، اون مختارین فقهای سنی که میگن هر دو درسته، میگن از این ور عرض می شود که بهتره.
این سه قول یا پنچ قوله، کاری به اقوال فعلاً نداریم. برای اینکه مستبعد نیاد به نظرمون، این اقوال رو ما به طور اشاره عرض کردیم.
اما ببینید
(صحبت حضار)
در اینجا
(صحبت حضار)
در اینجا. در اینجا
(صحبت حضار)
نخیر در اینجا هیچ سنی ای نمیگه، یک نفر نگفته.
(صحبت حضار)
خب بیارید شما، اگرم بگی بی خود گفته
(صحبت حضار)
اگرم بگه اون سنی اشتباه کرده
حالا ببینید ما به اگر و مگر کاری نداریم، میخوایم بدونیم چطور میشه؟ آیا مقتضای فصاحتی که فصاحت قله است و بلاغت قله است، این است که بگن دیوار، مرادشون زیلو باشه؟ قرینه ام بیارن، ولو قرینه بیارن تا چه رسد بگن دیوار قرینه ام نیارن مراد زیلویه.
حالا در اینجا اگر شیخ طوسی رضوان الله علیه می فرماید که (إِلَى) به معنی مع است میگیم چرا؟ ایشون دلیل میارن. دو آیه از قرآن شریف دلیل میارن آقایون فکر کنید مطالعه بفرمایید که میشه استدلال کرد یا نه
که (قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ) [آل عمران: آیه ۵۲] عیسی بن مریم گفت (مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [آل عمران: آیه ۵۲] شیخ طوسی می فرمایند در تبیان که (إِلَى) به معنی مع، یعنی (مَن انصاری مَع الله) چون در اونجا (إِلَى) به معنی مع است پس می شود در اینجا هم (إِلَى) به معنی مع باشد.
آیه دیگری استدلال می کنند راجع به، در سوره نساء مربوط به یتاماست (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] میگه خب (إِلَى) یعنی چه، نخیر مع، لَا تَأْكُلُوا اموال یتاما رو با اموال خود، پس اینجا مع است.
پس در آیه وضو هم که سوره مائده است (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یعنی مع المرافق، مع که شد دیگه دلالت ندارد آیه که این ور یا از این ور، خواسته بگه دستتو که میشوری خب مرفق هم باشه، مرفق خارج نباشه، نه از این ور میگه نه از اون ور.
بعد شیخ طوسی می فرماید ما به سنت استدلال می کنیم که از طریق ائمه معصومین علیهم السلام که از این طرف باید شست. این مطلب را آقایون دقت بفرمایید و ما ایراداتی به طور اشاره عرض می کنیم ملاحظه بفرمایید، فردا بحثمون این خواهد بود ظاهراً که اولاً در این دو آیه (إِلَى) به معنی مع نیست، به معنای مع باشد آیه خراب است، از نظر ادبی و دلالی خرابه، اینو ما ادعا داریم، این اولاً.
ثانیاً مِن التفسیر بالرأی، اینکه شما آیه ای را معنا کنید با معنا کردن آیه دیگری که مربوط به هم نیست، آخه نمیشه، نمی شود آیه ای را معنا کرد با معنا کردن آیه دیگر که دیگری قرینه این باشد بدون اینکه ارتباطی به هم داشته باشند.
مثلاً (مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [آل عمران: آیه ۵۲] چکار دارد که (أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یا فرض کنید (لَاتَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] چیکار دارد به این آیه؟
(تفسیر آیةٍ لتفسیر آیةٍ أخری غیر متضامنتین) با هم عرض می شود که تضامن ندارند که ندارند. عرض می شود که این هم این.
وانگهی در یک چنین مسأله عام البلوایی که شب و روز مسلمون ها بهش نیازمند هستند، آیا می شود که خداوند کمک کند به سنی ها و بزند تو سر شیعه ها (إِلَى) رو بیاره که ما بیایم بگیم که (إِلَى) به معنی مع است یا به معنای عرض می شود که مِن است؟ خب راست و حسینی خدا از ما بهتر صحبت می کند. (إِلَى) یعنی (إِلَى)، خب مِن هم یعنی مِن، مع هم یعنی مع.
چرا بیاد (إِلَى) رو که معنای مسلمش منتهی الغایت است، بگه اینطور نیست؟ معنای مسلم (إِلَى) منتهی الغایه است، اگرم کسی سنی یا شیعه (إِلَى) رو معنی غیر منتهی الغایه استعمال کرده، خب می گوید قرینه داشتیم فلان جا، ولی خب اینجا چه قرینه ای داریم؟
(صحبت حضار) در مورد آیه قبلی به معنی مع است؟
نیست به معنی مع باشه غلطه اصلاً، اینو عرض کردم اشاره می کنم من.
ملاحظه بفرمایید و هم به تفسیر مراجعه کنید و هم خودتون ملاحظه کنید که عرض می شود که (مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ) [آل عمران: آیه ۵۲] مع الله غلطه اصلاً. اصلاً به تقریباً شرک میکشه. اینو دقت کنید.
در اینجام (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ) [نساء: آیه ۲] باز غلط میشه، برای اینکه اگه مع باشه یعنی مال یتیم ها رو با مال خودتون نخورید، جدا چطور؟ خب بخورید مال یتیما رو جدا بخورید، مال خودتونم جدا بخورید. حالا این عرض می شود که بعد میاد.
بنابراین ما چرا شر و رسوا بکنیم؟ نمی خوام بگم شیخ طوسی (40:56) از بس ایشون فقیه شیعه عالی بودند و عمیق بودند، خواستن بزنن تو کوزه سنیا، ولی جور دیگه ای میزنه تو کوزه سنی ها. ما بحث می کنیم باهاشون
(صحبت حضار)
پس (إِلَى) به معنی مع نیست، برای اینکه اگر (إِلَى) منتهی ال، عرض می شود منتهی مقصود باشد، نه منتهی غسل پس (إِلَى) باز (إِلَى) است مع نیست. اگه اینم باشد (إِلَى) مع نیستش که. خب
(صحبت حضار)
خب اگر ایشون از امام جعفر صادق نقل کرده است که مع است، میگیم این روایت قطعاً صادر از امام صادق نیست چون آخه امام صادق نمیاد اینجوری حرف بزنه که.
امام صادق نمیگه در، مرادش دیوار باشه که، اینو باید همون کسی که جعل کرده تو سر اون باید بخوره و ما روایتمون رو باید جوری کنیم که آخه با عقل جور بیاد تا چه رسه با عدالت، تا چه رسد با عصمت، تا چه رسد با قله علیای عصمت محمدیه صلوات الله علیه، نمیشه قبول کرد صرف اینکه روایت نقل کردن نیست.
حالا
(صحبت حضار)
دلیل بر چیه پس؟
(صحبت حضار)
جوابتونو دادم من، جوابتو اینطور دادم که ید صدق اولش به چیه؟ صدق اولش از اینجا است، کم کم اینجا، کم کم اینجا، اون وقت گفت (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] مِنش کجا خواهد بود؟ مِن اینجاست مِن اینجاست، اینجارم هیچ کس نگفته اگه اینطور باشه که این هم وضوی سنیا غلطه، هم وضوی شیعه ها غلطه.
خب ببینید ما شد و رسوا نمی کنیم. کسی قرآن می نوشت رسید به (شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا) [فتح: آیه ۱۱] گفت قرآن که غلطه نوشت ما شد و رسنا نمی کنیم، همون شغلتنا بهتره، بله؟
(صحبت حضار)