بسم الله المرحمن الرحیم
و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین
(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶]
راجع به مائده که برادران نوعاً دارند، هم پیش مطالعه می فرمایند و هم بعداً ملاحظه می فرمایند، بنده هم مطالعه می کنم آنچه را نوشتم و بعدنم مطالعه می کنم و بارها عرض کردم که این بحثی که ما داریم می کنیم، بحث مکرر نیست، بلکه یک تبلورات و تفکرات جدیدی ست.
و لذا ما تبصرة الفقها رو که تمام کردیم که شرح استدلالیه قرآنیه بر کتاب شریف علامه حلی ست، از امروز که خدا توفیق بده، یه شرح مفصلی بر عُروه خواهیم داشت در تألیف.
منتها با شرح های دیگر فرق داره و با حاشیه های دیگر فرق داره، چون محور قرآنی ست. در حقیقت فقه تسلسلی معمولی ست که با استدلال محوری به آیات مقدسات قرآن اصلاً و با اشاره سنت مرویّه از طریقین فرعاً بحث میشه.
حالا ما در این جمله أخیر، أخیره آیه وضو (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] حرف هایی با فقهای شیعه داریم و حرف هایی هم با فقهای سنی داریم و محورمون در این دو گونه حرف، خود آیه مبارکه است از نظر ادبی. حتی جاییم نیست که دقت بخواد، از نظر ادبیه ظاهر و بارز.
منتها احیاناً عقیدة المذهب که در فقه داریم بحث می کنیم، عقیده المذهب انسان رو وادار می کند که ظاهر یا نص آیه رو جور دیگر معنا کند. چه شیعه باشد و چه سنی باشد.
و غیر مسلم نیز، مثلاً نصارا مبشرین نصارا که احیاناً علیه اسلام استدلال به آیاتی از قرآن می کنند که از جمله اون ها جمعی، گروهی که سرکرده اون ها استاد حداض بیروتی ست، رئیس مکتب (قطع صدا)
و حتی اگر مشرکین و حتی ملحدین هم بخوان علیه اسلام عزیز استدلال کنند و استدلالشون به جا بیوفته، همون هام به آیاتی مثلاً استدلال می کنند.
مطلب خودشون را، باطل خودشون را، انحراف خودشون را، به کرسی بنشانند و ثابت کنند علیه ملت قرآن، اصلاً میگن انسان آنقدر عبادت می کند تا به معرفت و وصول برسه، بعد که معرفت به حد وصول تمام شد دیگه عبادت معنا نداره، قلب انسان باید عابد باشه، دیگه عبادت جسمانی معنا نداره، مثلاً تمسک می کنند به این آیه (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ) [حجر: آیه ۹۹] اینکه ربطی به حرف اون ها اصلاً نداره.
حالا کسانی که حسن نظر دارند یا کسانی که سوء نظر دارند، کسانی که قصور دارند یا کسانی که تقصیر دارند، برخوردهاشون با آیات بینات قرآنیه فرق میکنه و ما باید صراط مستقیم را طی کنیم در معرفت مرادات حق سبحانه و تعالی.
همانطوری که در عبادت حق ما لات و عزی را واسطه قرار بدیم، غلط است و شرک است و بعضی وقتا شرکش بالاتر است و به حد الحاد می رسد، همینطورم هست شرک علمی یا معاذ الله الحاد علمی.
ملاحظه بفرمایید ما وقتی که تکیه کردیم بر نص جلیّ قرآن شریف، دیگه ابوحنیفه اوقاتش تلخ میشه خب بشه، یا شیخ طوسی مثلاً بر خلاف فرمایشون ما عرضی بکنیم، ایشونم قبول دارند که ما اجتهاداً بر خلاف فرمایش ایشون عرضی بکنیم و استناد به قرآن بکنیم که ایشون قبول دارند.
حالا در این جمله أخیره آیه وضو (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] روایات رو میذاریم برای روز شنبه اگر زنده موندیم، هست ولیکن خب روش بحث می کنیم.
بحث روی آیات به طور اولی و اصلی و محکی می کنیم تا بعداً دیگه فهمیدن و معنا کردن روایات یا معنا کردن و فهمیدن اقوال برامون خیلی آسون باشه.
چون قبل از اینکه ما محک دستمون باشه، هر زردی رو طلا می بینیم ولی محک وقتی دست آمد اون خطبه اولی را که در بحث منظور فقهی بر محور قرآن تا اونجا که توان داریم و امکان داریم انجام دادیم، بعداً دیگه در روایات ما سندم نمی خوایم. در اقوال لزوم نداره حتماً شیخ طوسی فرموده باشد، اگه یه بچه طلبه هم بگه موافق قرآن باشد خب قبول می کنیم فرمایشش رو، همه رم احترام می کنیم.
حالا در اینجا ما دو حرف داریم (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶]. بنده پنج شش احتمال ذکر کردم در تفسیر مراجعه بفرمایید، حالا تحلیل می کنیم.
در قرآن ما که متواتر است در کل زمان های اسلامی و کل مکان های اسلامی و کل مسلمین چه از نظر قرآن خطی، قرآن کتبی، قرآن جدا، قرآن با تفسیر و (وَأَرْجُلَكُمْ) داریم دیگه.
پس اگر در روایتی شیعی یا سنی یا هر دو یا متضافر یا واحد یا متواتر، حتی متواتر که نیست، آمد که اینجا أرجلِکم بوده و أرجلَکمش کردن، میگیم معذرت میخوایم. فرض کنید شما تواتر دارید، اما تواتر شما به حد قرآن که نمی رسه.
تواتر قرآن تواتری ست که در بالاترین قله های تواترات دینیه است اطلاقاً، نه اسلامیه فقط، دینیه است اطلاقاً.
حالا شیعی که یکی از دو حرف رو دارند و سنی هم یکی از دو حرف رو دارند، ما هم عرضی داریم. یکی از دو حرف شیعه این است که احیاناً می فرمایند که (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] أرجلِکم بوده و استناد به روایت حفض و غیر حفض میکنن که أرجلِکم بوده، بنابراین ازش تبعیضی استفاده میشه و حالا که (أَرْجُلَكُمْ) شده مثلاً تحریف شده، تحریف اعرابی شده این یه حرف است.
حرف دومی که می فرمایند این است که بله (أَرْجُلَكُمْ) هست، ولکن منصوب بنزع خافض است. پله دوم، اگر قبول کردیم که اون روایت حفض را نمی شود قبول کرد و خب تواتر قرآنی، فوق کل تواترات است و (أَرْجُلَكُمْ) هست، (أَرْجُلَكُمْ) منصوب است بنزع خافض و ما منصوب بنزع خافض در ادبیات داریم.
این دو حرف مال اکثریت تقریباً مطلقه برادران شیعی، إلّا من شز، که حرف را نزده ولی فتوا رو داده، مثل علامه حلی که از تبصره اش استفاده کردیم که استیعاب عرضی و شمول عرضی در مسح رجلین لازم است. این دو حرف مال برادران شیعی.
دو حرف دیگر مال برادران سنی یا سه حرف دیگه.
یک حرف این است که نه ما میگیم که این جر بوده، نصب شده، ولیکن جر هم باشه این جر للاتباع یا للإتباعه، جر للتباع یا للإتباعه.
این حرف خیلی دورشون کرده البته که (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] (وَأَرْجُلِكُمْ) بوده، بله أَرْجُلِكُمْ بوده ولی أَرْجُلِكُمْ عطف است به قبل. در واقع منصوبه، در ظاهر مجرورهو اتباعاً لما قبله، چون ما قبله بلافصل به رءوسکمه.
رءوسکم مجروره و (أَرْجُلَكُمْ) هم این باید که مجرور باشه و حالا که منصوب شده، مثلاً بگن این عوض شده، چون میزنن این حرف رو.
مجرور و لکن جرش به حساب تکرار باء تبعیضیه مثلاً نیست، بلکه جرش برای إتباعه. در واقع است این نصب است در ظاهر جر است، مثل اون حرفی که مثلاً بعضی از شیعه ها می گفتن که أَرْجُلِكُمْه. ولکن عطف به چیه؟
این منصوب واقعی و مجرور إتباعی عطف است به وجوه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] و (أَرْجُلَكُمْ) یعنی و أَرْجُلِكُمْ ظاهری و أَرْجُلَكُمْ معنوی. أَرْجُلَكُمْ.
حرف دوم سنیا این است که نخیر آقا نصبه دیگه. خب چون نصب است، پس ما عطفش می کنیم به منصوب. عطف به مجرور نمی کنیم.
چون قبلش مجرور است و قبل القبل منصوبه اینه. ما به قبل القبل عطف می کنیم، نه به قبل بلافاصله، چون این منصوبه، اینم حرف دوم.
خب در هر دو حرف برادران سنی نوعاً می فرمایند البته، اینجا سه رأیه در این ها. بعضیا میگن غسل لازمه در رجلین. بعضیا میگن که مسحم کافیه، بعضیا میگن تأخیری حسابی بین غسل و مسحه مثلاً.
حالا کاری به عرض می شود که غسل کلی یا غسل تأخیری نداریم. اصولاً جواز غسل.
جواز غسل یا وجوب غسل رو بر این محور می فرمایند برادرانی از سنی ها که (وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] عطف است به قبل القبل، عطف (بِرُءُوسِكُمْ) نیست تا اینکه در اینجا ما باید مسح کنیم، بلکه عطف است به قبل القبل، اینطور میشه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ فَاغْسِلُوا أَرْجُلَكُمْ) عطف به قبل القبله، اگه (11:07) اینم یه حرفی که میزنن.
حرف دیگری رو از امیرالمؤمنین نقل میکنن و امیرالمؤمنین چقد مظلومه همه جا. یه حرفی که هیچ کس نمی تونه بزنه و خودشونم نگفتن، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت میدن.
میگن اصلاً ترتیب اینطور نبوده، ترتیب اینجوریه (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) آیه اینطوری بوده، مثلاً جور دیگر شده.
خب شما ملاحظه کنید. ما از نظر ادبی داریم حساب می کنیم. از نظر ادبی عادی نه ادبی فصیح، نه أفصح، نه معجزه، نه بالاترین مراتب اعجاز، از نظر ادبی عادی ما داریم حساب می کنیم.
اصولاً مقتضای ادبیت عادیه چیست؟ این است که الفاظی که، ترتیباتی که، جملاتی که، برای تعبیر از معانی که مراد است استعمال می شود، باید رسا باشه، گیج نکنه طرف رو، به اختلاف نندازه، باید رسا باشه.
خب حالا دونه دونه حساب می کنیم.
اول برادران شیعی، شما که می فرمایید (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلِكُمْ) بوده، خب اینو قبول نداریم ما. قبول نداریم به اون حساب هایی که عرض کردیم.
روایت هست، خب روایت شما بر سر آیه می زنید؟ خب نمیشه که. بابا روایت متواترم باشه به سر قرآن نمیشه زد، تا چه رسه روایت یتیمه خیلی کم است و معارض زیاد دارد از شیعه و سنی، پس أَرْجُلِكُمْ نبوده است که (أَرْجُلَكُمْ) شده.
خب (أَرْجُلَكُمْ)، پله دوم، برادران دیگر از فقهای شیعی می فرمایند (أَرْجُلَكُمْ) منصوب است بنزع الخافض، این منصوب است بنزع الخافض یعنی واقعاً مجروره.
وقتی که مجرور و واقعاً اما خافض رو، جر دهنده رو، جایز است انسان برداره بعضی وقتا، وقتی که خافض رو برداشت منصوب خواهد شد، منصوب بنزع خافض. چرا؟
برای اینکه معنا اینطور بشه که (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلِكُمْ) باشه. أَرْجُلِكُمْ را (أَرْجُلَكُمْ) کرده اند، برای اینکه عامل در این أرجل که تکرار باء است که به أَرْجُلِكُمْه، این عامل را نزع کردیم، برداشتیم.
میگیم چند تا اشکال داره. یک، در کتاب هست ملاحظه بفرمایید.
یک، اینکه منصوب بنزع الخافض در اونجا که ایجاد اشتباه نکنه. اگر چیزی که باید مجرور باشه، منصوبش کنند یا با وجود خافض یا با نزع خافض و موجب اشتباه بشود بین طائفتین عظیمتین من المسلمین شیعتاً و سنتاً، و بین شیعه هم. خب این چه کسالتی ست که در کتاب بیان و در این یک دونه آیه منحصر به فرد، اینطور حرف زده بشه، این اولاً.
ثانیاً آقا مصوب به نضع الخافض، اونجام که درسته، اونجایی ست که خافض می شود باشد یا هست، نضع کنید در اینجا خافض محال است باشد.
مثلاً اگر همونطوری که رأس تبعیض مسح داشت، اگر پا هم تبعیض مسح داشت، خب اینطور بود دیگه (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلِكُمْ) آیا از سر (أَرْجُلِكُمْ) چیزی افتاده؟ نه، مقتضای عطف است که این است که مقدر بگه این جار رو .
آیا این جار رو که مقدر میگیریم می شود ذکر کنیم؟ (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلِكُمْ) خب غلط است.
در بعضی از ظروف هست که حتماً باید مقدر باشد. ظرف مقدر، حتماً باید مقدر باشد فعل. مثل مطلب قبلی که (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) یعنی (اغْسِلُوا أَيْدِيَكُمْ الکائن إِلَى الْمَرَافِقِ) الکائنَ در اینجا مسلماً محذوفه نمیشه بیاد.
خب در اینجا (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] میگید که منصوبه به نزع الخافض.
اولاً نضع خافض در جایی که اشتباه نشود جایز است، کلیت ندارد که بودن و نبودنش یکی باشه. اگر یک خافضی یا یک ناصبی یا هر چیزی، بود و نبودش یکسان باشد صددرصد، خب نزعش بهتره دیگه، مگه اینطور نیست؟ اما اگر بودنش بهتر باشه چی؟ نزع نمیشه کرد، این اولاً.
ثانیاً در اینجا خافضی هیچگاه وجود ندارد و نخواهد داشت که شما نزعش کنی، چی چی رو نزعش کردی؟ پس اینم غلط شد.
بنابراین فتوای برادران شیعه که نوعاً می فرمایند در مسح رجلین، از نظر طولی یا الی الکعب اول یا الی الکعب الثانی بحثی ست که بعد می کنیم.
ولی از نظر عرضی فقط یک مسما کافی ست، کما اینکه در مسح سر یک مسما کافی ست، در مسح پا هم عرضاً یک مسما کافی است که اینطور لازم نیست، این با آیه جور نیست بلکه آیه مخالف اونه. چرا؟ بیان.
ما در این چهار پنج احتمال، احتمالی که از آیه درمیاد که اینو محور قرار میدیم بعد بقیه رو در مقابلش قرار میدیم. (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] (أَرْجُلَكُمْ) منصوب است به مفعولیت دیگه.
خب عطف به چیه؟ آیا عطف است به مجموع (بِرُءُوسِكُمْ) این درسته، چون مجموع (بِرُءُوسِكُمْ) در محل چیه آقایون؟ نصبه. درسته؟ (وَامْسَحُوا رُءُوسَكُمْ) باء اومد (بِرُءُوسِكُمْ) شد، با (بِرُءُوسِكُمْ) کرد، اونم تأدیه نکرد برای معنای تبعیض بود.
اگر تبعیضی در کار نبود (وَامْسَحُوا رُءُوسِكُمْ) میشد. اگر (وَامْسَحُوا رُءُوسَكُمْ) می شد، کل رأس را لازم بود ما مسح کنیم بدون استثنا.
بنابراین در اینجا معطوف علیه چیست؟ آیا معطوف علیه (بِرُءُوسِكُمْ) است؟ بله، چون (وَأَرْجُلَكُمْ) محل برئوسَکم نصبه و آیا نه، معطوف علیه خود رُءُوسَكُمْ است مجروره، خب اگه خود رُءُوسَكُمْ باشد، باید که بِأَرْجُلِكُمْ باشه، بله، مقضای عطف همینه دیگه.
مقتضای عطف این است که اون عامل جار یا عامل ناصب یا عامل هر چی، اگر شما به مجرور یا منصوب یا مرفوع یک اسمی رو عطف کردید، باید همون جر رو، همون نصب رو، همون رفع رو داشته باشید دیگه.
اگر شما به خود مجرور یا منصوب یا مرفوع عطف کردید، اما اگر به جار و مجرور باهم عطف کردید، محل رو باید دید، به رافع و مرفوع با هم عطف کردین محل رو باید دید، به ناصب و منصوب با هم عطف کردین محل رو باید دید.
در اینجا ما قبلاً جار و مجرور داریم (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بعد عطف میکنه (وَأَرْجُلَكُمْ).
(أَرْجُلَكُمْ) در فعل مربوط است به (امْسَحُوا) و در متعلق فعل که مفعول است، مربوط است به (بِرُءُوسِكُمْ) نه مربوط است به فقط رءوسکم، چون اگر مربوط بود فقط (بِرُءُوسِكُمْ) میشد (وَ أَرْجُلِكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ).
پس آیه نص است در استیعاب، چی می فرمایید آقایون؟
ما در حوزه مبارکه قم داریم صحبت می کنیم، ولی مبارک تر از حوزه قرآن شریف است. آراء هم که اکثراً برخلاف این است.
من استدعا می کنم از برادران عزیز، از فقهای بزرگواری که تشریف دارند، سوال بفرمایند، خودم هم زیاد بحث کردم با فقهای بزرگوار اسلام شیعتاً و سنتاً و تا این لحظه جوابی من نشنیدم که یا من رو به شک بندازه یا ما رو قانع کنه.
آقایون ملاحظه بفرمایید این که عرض میکنم درست تحویل بگیرین و در کتاب هم هست، مراجعه بفرمایید ببینید خب این تبعیض مسح از نظر عرضی در رجلین از کجا آمد؟ آیه که اینه. می رسیم سراغ روایات.
خب حالا، این حرف با برادران شیعی.
یادم هست که یکی از پسرهای مرحوم آقای خویی، مرحوم که همه هم مرحومن، آقای خویی فوت کرده بود، آقا سید علی و در مقبره ای در صحن شریف دفن کردند نزدیک حرم. ما هم رفتیم و آقای خویی تشریف داشتند، آقای مستعمد هم تشریف داشتند خدا رحمتشون کنه، عده ای بودند و بحث همین شد. بحث همین شد که خب اینجا استیعاب مسح هست یا اینکه تبعیضه؟
آقای خویی فرمودند که خب معلوم است تبعیضه، من عرض کردم معلوم است استیعابه. فرمودند چرا؟ عرض کردم (وَأَرْجُلَكُمْ) به این بیان.
فرمودند صحیحه أخوین رو چیکار می کنیم؟ عرض کردم صحیحه أخوین اگر مخالف آیه است که صحیحه نیست. وانگهی معنا میشه کرد، معناش می کنیم که بعداً صحبت می کنیم.
بعد عرض کردم قویّ عبد الأعلی رو چیکار میکنی؟ بعد عرض کردم سید بزندی رو چیکار میکنی؟ بعد عرض کردم اصلاً روایت رو کلاً چیکار می کنید؟ (20:23)
ما هم دیگه عرضی نکردیم. آقای مستعمد فرمودند که شما خلاف شهرت فتوا میدید؟ گفتم خب بله. در مقابل شهرت، یک کسی ست که شهرتم قبولش داره و اون خداست. ما از کتاب خدا اینطوری استفاده می کنیم. خدا رحمتشون کند.
خب ببینید اما با برادران سنی، برادران سنی هی اصرار دارند کاری بکنند که این عرض می شود که (أَرْجُلَكُمْ) عطف بشود به موقف غسل.
(فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] (أَرْجُلَكُمْ) میخورد به وجوه. پا رو به صورت می خوان می زنند. آقا شما خودتون پاتون رو به صورتتون بزنید، چرا قرآن رو اینطوری می کنید آخه؟ و شما مثال بیارید.
ببینید در اینجا دو تا فعله. هر فعل هم دو تا مفعول دارد. شما مفعول دوم فعل دوم را می زنی به فعل اول که این دو فعل با هم فرق دارند. چرا اول کار رو نمی کنید؟ خب اول این کار رو بکنید.
شما که می تونید غسل را به معنی مسح بگیرید، خب مسح را هم به معنی غسل بگیرید، خب بیاید از اون وری کنید. بگید (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] مراد مسحه.
بعد (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بگید اینم غسله. اگه دست شماست، اگه مثل سید علی محمد باب، ادبیات بهش ایمان آورده، بهش گفتن آقا این عبارت درست نیست، از نظر ادبی درست نیست، گفت انسان ها به من ایمان آوردند، ادبیات ایمان نیاورده.
من میگم آفتابه مرادم چناره. من میگم چنار مرادم تربچه است، آخه این که نشد که. حتی شخص دیوانه ام که میخواد حرف بزند، خب میگه آی سرم داد میزنه، ما می فهمیم سرش درد میکنه، بهش قرص میدیم مثلاً. دیگه قرص برای دمش نمی دیم چون گفت آی سرم، چون اون سر رو از دم تمیز میده دیوانه، تا چه رسد انسان های عادی.
حالا به برادران سنی عرض می کنیم که
(صحبت حضار)
بدتر. این (أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ) [ملک: آیه ۲۲] آخه راه رفتن با پاست، ورزشم بکنید با دسته، با صورت که نمی شود راه رفت که.
آدم مار که نیست، خزنده که نیست که. (يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ) [ملک: آیه ۲۲] میگد راه رو که باید با وسیله صحیح برود، با یه وسیله غیر صحیح می رود که وسیله ام نیست با صورت که نمیشه راه رفت.
حالا اگر گفتند در باب اقرار، در باب اقرار اگر کسی گفتش که زید و عمر از من طلب دارند و بکر و خالد به من بدهکارند، بعد بگیم که خب بکر و خالد به شما بدهکارند، پس خالدم بدهکاره؟ بگه نه خالد میخوره به بالایی، خب این چی شد مثلاً؟ کی قبول میکنه اینو اصلاً؟ از بچه ام قبول نمی کنن، از خل هم قبول نمی کنن.
برادران عزیز سنی اینجا داره دعوامون میشه با هم دیگه، حالا ما خیلی میخوایم یواش حرف بزنیم، چی میگید شما آخه؟ شما با برادران سنی صحبت کنید، آخه چرا قرآن رو اینطور می کنید؟ آخه برای چی؟ برای کی؟ می دونید چرا؟ چراش رو عرض کنم.
ببینید ما در روایاتی که بعداً خواهیم خوند که خیلی زیاد هم هست، قبل از نزول آیه وضو که اضافه بر وضو، غسل و تیمم هم دارد، و سوره نساء، آیه نساء فقط تیمم دارد، وضو ندارد.
قبل از نزول آیه وضو که دو سه ماه قبل از وفات رسول الله صلوات الله علیه بود، قبلاً نقل میکنه روایت که پیغمبر بر عمامه مسح کرد، پیغمبر پا رو شست، اینا رو نقل میکنن.
میگیم خب فرض کن قبول، ولکن قبل از مائده بوده یا بعد از مائده؟ اگر قبل از مائده بود که مائده نسخش می کنه، اگه بعد از مائده بود که بعد از مائده، مائده رو نسخ نمیکنه که.
قرآن ناسخ حدیثه ولی حدیث که ناسخ قرآن نیست. ما یه حرفی که می تونیم بزنیم و این ها از این تحجب بیان بیرون و ما بیرون بیایم از این تعجب اینه که این ها عادت کردند.
رو اگر داریم عرض می کنیم. اگر چنانچه رسول الله صلوات الله علیه قبل از نزول مائده، پاها را به جای مسح به آیه مائده، غسل می فرمود، غسل به حساب قبل المائده بوده، خب حساب قبل المائده رو شما بعد المائده می خواید بیارید؟
خب آیه مائده نسخ کرد (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] خب (أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] استیعاب مسحه.
کما اینکه در شستن صورت مگه استیعاب نبود؟ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ) [مائده: آیه ۶] میشد بعضیا رو بشوری، بعضیا رو نه؟ همشه دیگه.
یا در (أَيْدِيَكُمْ) [مائده: آیه ۶] که حد، حدین معین کرده که یکیش معلوم، یکیشم معلوم کرد (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] میتونین شما مثلاً کمتر بشویید یا بیشتر به عنوان وضو بشویید؟
در سر که فرمود (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] تبعیض بعض مسماست. می تونید همه سر را مسح کنید یا بدتر بشویید به عنوان وضو. خب این بدعت است و وضوی شما را باطل میکنه. چطور می شود با کار حرام قصد قربت کرد؟ چیزی که حرامه باطله
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
اینجا کله، کله، پا کله (أَرْجُلَكُمْ)، شما اینجا بودید عرض کردم (أَرْجُلَكُمْ) دیگه أَرْجُلِكُمْ که نیست.
(صحبت حضار)
باز گوش نکردید عطف به چی؟ عطف به مجروره یا عطف به أرجله؟ مجرور. خب به أرجل اگه عطف بشه عرض می شود که (25:48)
عطف به عرض می شود که رُءُوسِكُمْه یا عطف فقط رءوسکمه؟ اگر عطف به مجموع بِرُءُوسِكُمْ باشه، میشه (أَرْجُلَكُمْ) استیعاب. اگر عطف به مجرور باشه، میشه أَرْجُلِكُمْ، أَرْجُلِكُمْ نیست، قرآن (أَرْجُلَكُمْ)، اینو دقت بکنید.
(صحبت حضار)
عرض می شود که در اینجا دو احتماله، سومم دارید، بفرمایید استفاده کنیم.
(صحبت حضار)
می فهمم (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] (بِرُءُوسِكُمْ) یک جر دارد به وسیله حرف و یک نصب محلی دارد. درسته؟
حالا اونی که عطف میشه (وَأَرْجُلَكُمْ) به کدومش عطف شده؟ آیا به نصب محلی عطف شده است یا
(صحبت حضار) به نصب محلی عطف شده
اگر به نصب محلی عطف شده همین عرض ماست که دیگه.
(صحبت حضار) مجرور نیست آقا
نصب محلی مجروره عزیزم
(صحبت حضار)
نصب محلی مجروره، یعنی شما این (بِرُءُوسِكُمْ) وردارید، یک چیزی جاش (رُءُوسِكُمْ) باشه
حالا در این گیر داری؟ نصب محلی ما میگیم برای مجرور. نصب محلی برای (رُءُوسِكُمْ) اینم قبول کردیم از شما، فرض کنین با رو چیکار کنیم؟
(وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ) [مائده: آیه ۶] این (رُءُوسِكُمْ) یک جرّ ظاهری دارد و یک نصب محلی. بله؟ به جر ظاهریش عطف هست یا به نصب محلی؟
(صحبت حضار) به نصب محلی
به نصب محلی عطف باشد یعنی باء بیکاره میشه دیگه
(صحبت حضار)
بذارید، بذارید. اگر به نصب محلی باشد پس باء بیکاره میشه، معنی محلی اینه دیگه. پس با که بیکاره شد میشه (أَرْجُلَكُمْ) پس استیعابه، پس اختلافی نداریم با هم.
توجه کردین؟ ببینید (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] این نص است. نص لا غبار علیه است اطلاقاً بدون هیچ دغدغه و ضبضبه ای که استیعاب عرضی درش شرطه و اگرم کسانی حدیثی هستند، حدیثیم پاک می کنیم، چنانچه در تفسیر هست، مراجعه خواهید فرمود.
ولی خب ما حدیث رو میگیم بعد القرآنه و در حاشیه قرآنه. جوری نیست که حدیث غالب بر قرآن باشه و یه برادر کوچکتر بر برادر بزرگتر غالب بشه و این حرفا.
سنیا حرفای دیگه ام دارن، مثلاً میگن که فوقش این است که قرآن میگد مسح و سنت میگد غسل، بهتر نیست ما جمع کنیم بین قرآن و سنت؟ جمعش این است که ما غسل کنیم (اذا غسلنا فقط مَسحنا) میگیم دروغه.
این دروغه، برای اینکه قرآن میگد مسح، سنت نمیگد غسل. اگر سنتی گفته غسل مال قبل از مائده است و اگر سنت بعد المائده گفته غسله، سنت نیست، بدتر از سنیه، بدتر از چیه. این خلاف قرآن است و ما قبول نمی کنیم.
حرف دیگه که جساس در آیات الاحکام زده و من نقل کردم در تفسیر، اشاره دارم میکنم. ایشون میگد که خب این مسح فرض کنید که، یک قرائت، مسح یک قرائته، مسح یک قرائته است به حساب عطف بر رءوس و مسح به یک حساب دیگر عطف است بر عرض می شود که وجوه و أیدی.
پس دو معنا خواهد داد. فرض کنید این دو احتمال در یک آیه، دو آیه است. ایشون این طوری میگد. این دو احتمال در یک آیه که یا (أَرْجُلَكُمْ) را عطف کنیم به رئوس که مسحی استیعابی ست یا عطف کنیم به وجوه و أیدی که غسله، فرض کنید دو آیه است. اگر دو آیه در قرآن بود چه می کردیم؟ خب جمع می کردیم، حالا ما جمع می کنیم، غسل می کنیم (اذا غسلنا فقط مسحنا).
میگیم اولاً دو احتمال دو آیه نیست. یک احتمالش غلط است حتماً، یک احتمالش صحیح است حتماً و حتی اگر دو آیه در قرآن داشتیم یکی غسل بود و یکی مسح بود، جمع که نمی کردیم، قرآن که تناقض نداره.
می گفتیم کدومش بعد نازل شده؟ اونی که بعد نازل شده ناسخه قبلی ست. حتی اگر آیه غسل در قرآن ما داشتیم راجع به سر و پاها و بعداً آیه وضو که (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ) [مائده: آیه ۶] که مسحه، میگیم چون این آخر ما نزلت هست، ناسخة غیر منسوخه.
پس کجا دارید میرید؟ أینَ تَفِرّون؟ (فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ) [ذاریات: آیه ۵۰] به کتاب الله باید مراجعه کرد. چرا تشریف می برید جای دیگه؟ چرا مقیدید آنقدر به حرف های ائمه أربعه خودتون و به خیالات خودتون؟ و این عرض را به همه عرض می کنیم که اینجوری نیستند، یعنی بر محور اصلی کتاب الله نظر نمی دهند.
حالا مطلب دیگه، (وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] ملاحظه بفرمایید شما تتمه هاش که اینجا ذکر شده بعداً بحث حدیثی رو شنبه اگر زنده موندیم.
(وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] اینجام اختلافه. بین شیعه ها اختلاف است که حالا که بناست مسح کنیم، چه بعض را مسح کنیم عرضاً، چه کل را مسح کنیم عرضاً تا کجا؟
خب اختلاف حدیثی ام هست، اختلاف فتوایی هست. آیا تا کعب اول که برآمدگی اوله یا کعب دوم که مفصل ساق است؟ اینو شیعه ها میگن یا کعب سوم و چهارم که اینا نمیگن دیگه؟
بین شیعه دو قول مهم این است که بین برآمدگی اول و مفصل ساق. بعضی می فرمایند برآمدگی اول کافیه، بعضیا میفرمایند مفصل ساق لازمه.
اونایی که می فرمایند مفصل ساق لازمه که یه خورده بالاتره یا بنابر اون احادیثی میذارن که میگد مفصل ساق هست یا اگر اون احادیث رو قبول نکنن بنابر احتیاط می گذارند و می گویند که اشتغال ضمن یقینی، برائت ضمن یقینی میاره و از این حرفا.
خب ما از آیه استفاده می کنیم. از خود آیه استفاده می کنیم کعب اول مراده. چون کعب یعنی برآمده دیگه. کعب یعنی برآمدگی.
در قرآن شریف (وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا) [نبأ: آیه ۳۳] دو تا صفت خیلی جالب برای دختران بهشت، اینجام گیرتون اومد خیلی خوبه.
(وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا) [نبأ: آیه ۳۳] یعنی پستون ور قلمبیده هم قد، یعنی پسر و دختر هم قدن. هم قدی در اینجا خیلی خب نیست ولی اونجا خوبه، چون اونجا سن بالا نمیره. چون اونجا سن بالا نمیره هم قدی خوبه، اما چون در اینجا سن بالا میره هم قدی خیلی خوب نیست.
حالا (وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا) [نبأ: آیه ۳۳] چرا کواعب میگه؟ برای اینکه جوان است و عرض می شود که معذرت میخوام سدش ورقلمبیده است مثلاً، خب کعب یعنی برآمدگی.
(صحبت حضار)
شوخی کردم، تو گودی پا چیز دیگه است.
(صحبت حضار)
اگر ران رو هم میگن کعب، چون برآمدگی پشت انسان است، این کعبه.
حالا ببینید در اینجا می فرماید که (وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] سوال؟ اگر مراد، اینجا هم با شیعه بحث داریم هم با سنی ها. اینجا هم با شیعه بحث داریم هم با سنی.
با سنی بحث داریم، سنی چی میگه؟ سنی می گوید اولاً غسل، ثانیاً همه.
ما میگیم نه غسل و نه همه. غسل رو زدیم کنار، رفت کنار دیگه. اما همه، سنیا میگن که همونطور که در أیدی (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] بود همه مرافق رو ما لازم بود بشوییم، در أرجل هم همه کعاب رو.
یک دو سه چهار پنچ. این پنج تا کعب شد، اگه اینم حساب کنیم شش تا میشه. ولی ظاهر کعب، ظاهر رجله، چهار پنچ تا الی شش تا برآمدگی دارد پاها. خب
(صحبت حضار) یعنی همه پاها را بشوید
حالا می فرماید (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶]. (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) اگر الی الکعاب بود خب چیکار می کردیم؟ اینطوری می کردیم تا اینجا. حد معین کرده دیگه، ولی (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] فرموده.
من در اینجا یادم هست با مرحوم آقای خمینی رضوان الله علیه در بیرونیشون در نجف، در بیرونیشون صحبت کردیم. عرضی کردم و چیزی فرمودند و بعد به سکوت برگزار شد که خب، من عرض کردم که شما که می فرمایید که تا مفصل باید مسح کرد چرا؟
فرمودند روایت داریم و شهرت.
عرض کردم در مقابل قرآن می فرماید (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] الی الکعاب نفرمود. اگر الی الکعاب می فرمود تازه تا اینجا نبود بلکه تا این بالا بود.
ولی (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] فرمود. ولی خداوند راجع به أیدی فرمود (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] چرا مرافق فرمود، مرفقین نفرمود؟ برای اینکه همش باید شسته بشه، اینو بحث کردیم.
اما در عرض می شود در أرجل فرمود (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶]. (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] همه مکلفین؟ مگه همه مکلفین مجموعاً دو تا کعب دارند؟ مجموعاً چهل میلیون، صد میلیون، میلیارد کعب دارند.
چرا فرموده (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶]؟ چون هر مکلفی دو پا دارد، دو دستم دارد. بله. راجع به این دو دست فرمود که (وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] یعنی همش.
ولی راجع به أرجل فرمود (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶]. (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] یعنی برای هر پایی یک کعب در نظر گرفته. بله؟ برا هر پایی یک کعب در نظر گرفته، کعبین یعنی کل مکلف لهو رجلان و لکل رجلان کعب. کعب مراد.
خب پس بنابراین کعب اول از هر پایی رو باید در نظر گرفت. برای اینکه اگه کعب دوم مراد بود، الی الکعاب میشد. دو تا و دو تا، چهار تا.
اگر بالاتر مراد بود باز الی الکعاب میشد. الی الکعابم اگر از دو تا بالاتر باشه باید قرینه بیاره، مگر اینکه مراد از الی الکعاب تا این بالای بالا باشه، بلکه بالاتر از این، رون هام باشه، چون رون هم از کعابه و رجلینه دیگه، میشه هشت و نه تا و ده تا.
ایشون فرمودند که خب اگر میفرمود الی الکعاب گیر داشت. گفتم گیرش چی بود؟ فرمود شبیه به لعب بالکعاب میشد. عرض کردم با کمال احترام که خب لعل بالکعاب چند جوره.
یک مرتبه مراد از کعاب برآمدگی پستون هاست لعل بالکعابه. یک مرتبه قاپه، یک مرتبه پاست، اینا همش کعابه.
وانگهی قرآن شریف می فرماید (وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا) [نبأ: آیه ۳۳]. وانگهی چه کعب بگه، چه کعبین بگه، چه کعاب باشه، اگه مراد قاپه، چه با یک قاپ بازی کنی، چه با دو تا، چه با سه تا، چه چهل تا، چه فرق میکنه؟ پس ما از کعبین استفاده می کنیم که چی؟ از هر رجلی کعب اول.
پس از نص آیه همونطوری که استفاده استیعاب عرضی می کنیم، از خود آیه همچنین استفاده می کنیم که مسح باید تا اینجا باشه. به سنیا چه عرض می کنیم؟
به سنیا عرض می کنیم که چه غسل باشد که شما میگید، چه مسح باشد که ما میگیم، همه کعاب نیست بلکه (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هر کدوم کعب اول.
کعب اول از مجموع رجل، بالا و زیرش کجاست؟ اینجاست. دیگه زیر بیکاره است. اگر زیر هم مراد بود، می فرمود الی الکعاب، چون این پاشنه خودش کعبه، این پاشنه خودش کعبه دیگه.
اینکه فرمود (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] هم با سنیا خداوند فرمایش دارد و هم با شیعه ها فرمایش دارد. بنابراین این بحث دومم در اینجا حل میشه. الی (وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] فقط تا کعب اول.
از هر رجل کعب اول. کما اینکه
(صحبت حضار) این کعب اول همش نباید مسح بشه؟
چرا دیگه
(صحبت حضار)
نشد، نشد، شما تا بیخ رفتی فوری
ببینید این کعب اول اینجاست. کعب اول، اولش اینجاست.
(صحبت حضار)
أحسنت، صبر کنید، صبر کنید، این کعب اول تا کجا کعبه؟ یه خورده تا اینجا کعبه، بعدش چیه؟ بعد میره پایین
(صحبت حضار) اون ابتدای کعبه حاج آقا
مگه شما کعب ندارید؟ ببینید اینجا اینطوریه، منحنی، این میره بالا بعد منحنیه تا اینجا، مفصل مقداری میاد کعب پایین، اینجا که کعب میاد پایین، ما میگیم نه. اونجا که بالاست تا اونجایی که بالاست چشم.
اونم (إِلَى)، (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] یعنی چی؟ (ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ) [بقره: آیه ۱۸۷] یا نه این کعب جزئشه بسم الله.
این کعب اول که جزء مسح است، اول کعب اول جزء مسح است یا همش؟
(صحبت حضار)
که گفت
(صحبت حضار)
اول کعب اول صدق کعب نمیکنه.
(صحبت حضار)
اینجا فرق داره در اینجا
(صحبت حضار)
ما توپ نداریم که بتوپیم
(صحبت حضار)
مثل اینکه میخواد خستگی ما دربره، مطلبی نیست.
(صحبت حضار)
چرا حل شد
(صحبت حضار)
توجه کنید، صبر کنید، وقتی که فرمود (ثُمَّ) عرض می شود که (ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ) [بقره: آیه ۱۸۷] میگیم لیل جزء نهار نیست، تا اون اخرین لحظه ناهاره.
ولکن در اینجا که (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] کعب جزء رجله، قبول. ولیکن کعب که جزء رجله، مسمی الکعب جزء رجله یا کل کعب؟
(صحبت حضار)
اونجا مرافق جمع بود
(صحبت حضار)
اونجا همشو گفت، اونجا جمع گفت، اینجا (38:31) داره.
تقصیر من چیه؟ تقصیر خداست.
(صحبت حضار)
غایت در مغیا است. این غایت، کعب غایته، این غایت که در مغیا هست تا هم فیها خالدونش در مغیا هست یا مسمی؟
(صحبت حضار) نخیر مسمی
این مسمی اولشه، تموم شد رفت.
(صحبت حضار)
خب حالا می رسیم به اونجا
پس ببینید اول کعب اول و مثالشم بیّنه.
مثلاً اگر شما تهران که البته چراغ قرمز هایی داره، خیابونش که ده تا، پونوزده تا، پنج تا چراغ قرمز داره. میخواد کسی به شما آدرس بده، به شما سهم امام بده، دعوت کرده.
آقا به چراغ قرمز، حالا پنج چراغ قرمزه ها، به چراغ قرمز که رسیدی، دست راست بپیچید، بعد توی کوچه دست چپ در دوم. شما از کدوم چراغ قرمز وارد میشی؟ اولی یا دومی یا سومی؟
(صحبت حضار) اولی
أحسنت. چرا؟ برای اینکه اگه از دومی وارد بشید دلیل میخواد. اگه گفت به چراغ قرمزها که رسیدید، به سومی که رسیدید کافیه یا اینکه کل چرغ قرمزها.
اینجام فرمود که به چراغ قرمز اول، چون لکل رجلین کعاب عده، اما کعب اول مراده، چون (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] اونم (الْكَعْبَيْنِ) الم داره الی کعبین نیست. نداشتم می فهمیدیم (إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].
خب پس کعب اول از هر رجلی کافیه و اینجا جمعه در عرض می شود که جمعه.
(صحبت حضار) حاج آقا منظور ما این است که این کعب اول همش (قطع صدا)
که آیا این غایت که داخل در مسمی ست، داخل در مغیاست، آیا مسمی الغایه داخله یا کلش؟
(صحبت حضار)
اونجام میزنه. منتها
(صحبت حضار)
صبر کنید، منتها در اونجا (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] داره. کل مرافق.
(صحبت حضار)
نخیر مرافق به عنوان سه تاست. اگه از سه تا نترسی، این یکی، این دوتا، این سه تا.
عرض می شود که
(صحبت حضار)
آقا سه تاست دیگه. شما سه تا رو باید بشورید خلاصه، اگه نشورید خراب میشه نمازتون.
حالا در اینجام (وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] حالا دعوا نداریم. بفرمایید شما کعب بالاتر، این کعب اینجا فرض کنید دو میلی متره، بعد از دو میلی متر سراشیبیه بعد می رسد به مفصل الساقین.
(صحبت حضار) من میگم تا آخر کعبه
آقا تا آخر که کعب نیستش که.
(صحبت حضار)
آقا، آقا برآمدگی گنبد، برامدگی گنبد بالاشه، دیگه پایینش، ماتحتش که برامدگی نیستش که، این خیلی خب. من اونکه بلد بودم عرض کردم.
ملاحظه کردید؟
(صحبت حضار)
توجه کنید. این حرف که، شما دارید اشاره می کنید، عین همین حرف رو ما در عرض می شود که در (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] زدیم.
در باب (إِلَى الْمَرَافِقِ) [مائده: آیه ۶] سنیا با ما مبارزه می کردند و ما جواب دادیم چهار پنج تا که (إِلَى) غایت مغسوله. در اینجا میگیم (إِلَى) غایت ممسوحه.
اینم قبول دارن. اینجا رو دیگه سنیا قبول دارند و لذا کل علمای شیعه و سنی بالاستثنا میگن در مسح رجلین، هم اصل جایز است و هم نکس جایز است. عکس.
حالا، ببینید در یدین سنت قطعیه گفتش که ید یمنا مقدم بر ید یسری. در رجلین چی میفرماید؟ در رجلین فرمود (وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶].
اگر ما هر دو رو با دو تا دست مسح کنیم چطوره؟ اطلاقه دیگه. اگر با دست راست راست را، با دست چپ چپ را چطوره؟ اطلاقه.
اگه به عکس، اول با دست چپ مسح کنیم چپ را، بعد با دست راست راست رو؟ اطلاقه. اگر اینجوری کردیم اطلاقه، اینجوری با هم کردیم اطلاقه، اینجوری مترتب کردیم اطلاقه.
حالا شما یه باتلاقی درست کردین که اطلاق رو بندازین توش و خرابش کنین. این مربوط است به بعد انشاءالله.
مطلبی که لزوم نداره ضبط شه این است که ما یه اصول الاستنباط می گفتیم روزهای تعطیلی و به عللی یک خورده تعطیل شده بود. من فکر کردم که از فردا که پنج شنبه است، البته جمعه ها نه، فقط پنج شنبه ها به جای عصر، صبح ساعت ده باشه، سرافراز بفرمایید منزل.
اصول الاستنباط که در ضوابط استنباط داریم بحث می کنیم. به علت اینکه هم آقایون احیاناً سفر می کنند و هم ما احیاناً سفر می کنیم. برای اینکه مبتلا نشه این چند مثقال بحث، از فردا، البته جمعه ها نه، فقط پنج شنبه ها و سایر تعطیلی ها از ساعت ده، ما در خدمتتون در منزل خودتون حاضریم که بحث رو اصول الاستنباط بکنیم.
(صحبت حضار) حاج آقا تفسیر کی باشه
نه تفسیر روزای جمعه نبود. این نظر شما رو در تفسیر عربی ما پیاده کردیم، جلد سی ام در تفسیر عربی داریم بحث کردیم. نظر شما رو در غیابتون انجام دادیم.
اللهم اشرح صدورنا به نور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم
و السلام علیکم