(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶].
هر قدر ما راجع به مواد محوری بحث های کنونی بیشتر دقت کنیم، هم راه برای ما نزدیکتر شده برای وصول به حق و هم دچار جنجال های اختلافات و در نتیجه أحوط ها و أحشرها و أنصب ها و أظهرها و أقواها کمتر میشه.
اینکه ما هی به آیات برمی گردیم، این که گناه که نیست. چطور است احیاناً روایتی که با چقدر سریشون باید چسبوندش و درستش کرد، هی این احتمال و اون احتمال و اون احتمال و اون احتمال و اون احتمال، آخر سر به مرحله یقین نمیرسه.
ولی راجع به آیات، ما چند مطلب داریم راجع به حدث اکبر، بر محور این آیه و همچنین آیه نساء (وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳].
یک بحث اینکه اصولاً حدث اکبر چیست؟ چند تاست؟ بحث دوم این است که هر چه حدث اکبر است، آیا اگر غُسل انسان بکند، وضو هم لازم است یا وضو لازم نیست؟
سوم اینکه غُسل کیفیتش چیست؟ آیا دو گونه است؟ ترتیبی و ارتماسی؟ و اگر دو گونه است، آیا در ترتیبی اش، ترتیبی که فقهای عزیز می فرمایند، حتماً باید شرط شود؟ یا ترتیب مثلث یا ترتیب مثنی؟
اکثر فقهای عزیز ما می فرمایند ترتیب در غسل ترتیبی، ترتیب مثلث است. اول سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ.
بعضی دیگر از فقهای ما می فرمایند ترتیب در غسل مثناست. اول سر و گردن، بعد کل بدن. چه میخواد کل بدن رو یکجا بشویید و چه هر جور.
و بعضی دیگر از فقها که هستند یا نیستند چه عرض کنم، ما می تونیم اینطور باشیم، فکر می کنیم و بحث می کنیم، این هست که در غسلی که ترتیبی اش نامند، ترتیب موحد است.
شما چه غسل ارتماسی بکنید، یکجا برید تو آب یا از سر برید تو آب یا از پا برید تو آب یا از پهلو برید تو آب، وقتی که نیت کردید شستن تمام بدن را یا در تدریج ارتماس یا در دفعیت ارتماس، کافی ست. همچنین در باب غسل ترتیبی هم، این ها بحث هایی ست.
و از جمله بحث ها که جنبه معرفتی هم عمیقاً دارد و مقداری اشاره کردیم اینه که آیا مراد از وضو گرفتن برای حدث اصغر و غُسل کردن برای حدث اکبر، آیا منظور اصلی شست و شوی انسان است یا شستشوی بعضی چنانکه در وضو و یا شستشوی کلی چنانکه در غسل؟ یا نه شست و شو هست، ولکن مطلب مقصد شست و شو نیست.
از اینجا شروع می کنیم. در وضو و یا در غسل که بعد از این دو (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] ست، غرض اصلی و محور اصلی شست و شو نیست.
اگر غرض شست و شو باشد، انسان میرد تو حوض میاد بیرون، چرا وضو بگیرد؟ یا در غسل اگر ترتیبی شرط است، چرا ترتیب شرط است؟
یا بالاتر از هر دو اینکه (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] اگر انسان با خاک تیمم کند، این شستشوست؟ با خاک که شستشو نیستش که.
همونطور که با هوا شست و شو نیست، با نور شست و شو نیست، با پارچه ای به دست و پا مالیدن شست و شو نیست، با خاک که به طریق اولی شست و شو نیست.
مگر می شود جای شست و شو را خاکمالی بگیرد؟ خاکمالی هم این نیست. ما دست رو به خاک بزنیم، بعد به پیشانی بزنیم، بعد دو دست را مسح کنیم، مگر این امکان دارد در باب شست و شو البته، در باب رفع حدث عرض نمی کنم.
اگر محور شست و شوست، مگر می شود در باب شست و شو عرض شود که تیمم کردن، مخصوصاً تیمم کردن با سنگی که براق است و یک غبار نداره که آقایون اجازه هم میدن نوعاً، مگر این می شود که به جای شست و شو باشد؟
اگر اون شست و شوست این شست و شوئی ست. نخیر نه شست و شوست، نه شست و شوئی.
این سوم را از قرآن استفاده می کنیم. ملاحظه بفرمایید آیه مائده رو (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] این ترتیب طهارات ثلاث.
(فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] در آیه نساء (مِنْهُ) ندارد، اما اینجا (مِنْهُ) دارد. چیکارست (مِنْهُ)؟ حالا بعد عرض می کنیم.
(فَتَيَمَّمُوا) (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ) [مائده: آیه ۶] بعد چی؟ (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ) [مائده: آیه ۶].
خدا که نمیخواد شما رو به زحمت بندازه بیخودی که. اینکه وضو بگیرید برای حدث اصغر یا غسل کنید برای حدث اکبر یا اگر آب نبود تیمم کنید، خدا نمیخواد شما رو به حرج بندازد (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶].
(صحبت حضار)
واو نداره (لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶]. (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶].
دو مطلب است، دو مطلب است بر محور أخیر غایی (لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶]. دو محور چیه؟ حکمت است دیگه. حکمتش شبیه علته.
حالا حکمت، آیا حکمت باید بر اکثر افراد باشد یا نه؟ حالا، خداوند که در این طهارات ثلاث نمی خواهد شما رو به حرج بندازه (وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
آقا این (يُطَهِّرَكُمْ) شستشویی که در وضو و غسله، در تیمم که نیست. اینکه واضحه که.
مگر نه این است که این جمله مبارکه بعد از طهارات ثلاثه؟ (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ) [مائده: آیه ۶] این سلب (وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶] بالوضوء، بالغسل، اگر نشد بالتّیمّم.
این تیمم که جای غسل و وضو را می گیرد (لِيُطَهِّرَكُمْ) دارد یا ندارد؟ اگه ندارد که اصلاً نباید باشه. اگر در تیمم تطهیری در کار نیست، اصلاً چرا هست؟ یک در بلیاردم نیست. تطهیر شستشویی درباره تیمم ما نداریم.
و مگر ولوغ الکلب است که با خاک انسان چه کنه، خب انسان است، پاک است، طاهر است، تازه هم تو حوض رفته، تازه هم حمام رفته مثلاً.
پس این که اگر نشد وضو بگیرد برای حدث اصغر یا غسل کند برای حدث اکبر، تیمم جایگزین آن است، از تراب، التراب احد الطّهورین لیطهّرکم، چنانکه در وضو هست در اصغر، چنانکه در غسل است در اکبر، در وضو از، در تیمم از اصغر در تیمم از اکبر هم (لِيُطَهِّرَكُمْ) هست، پس آیه نصه.
(صدای حضار)
قبول دارم موقت. موقتاً با
(صدای حضار)
موقتاً، موقتاً. موقتاً یک طهارتی ست که مادامی که حدث دیگر نیاد، این طهارت هست. یک مرتبه نه، آب پیدا کردید تیمم رفت از بین، موقتاً که هست.
حالا این (لِيُطَهِّرَكُمْ) که موقتاً هست، اولاً شما به عرض بنده اضافه فرمودید، استفاده کردم از فرمایشتون.
ببینید این تیمم که تطهیر آور است، تطهیر موقتی آور است؟ مگر با آب تطهیر موقتی میاد؟ اگه یه جای انسان نجس بود شست و بعد نجس نشد تطهیر موقتیه؟ همیشگی ست،این اولاً.
ثانیاً، این تطهیر چه موقتی و چه غیر موقتی، این طهارت شستشویی که نیستش که. بلکه این طهارت چیز دیگه ست. پس رفتیم به عمق معرفتی وضو و غسل و تیمم.
در وضویی که امام صادق علیه السلام میگرفتن بیان فرمودن که جریان چیه، وضو میگرفتن، امام صادق و امام حسن مجتبی علیهم السلام وضو میگرفتن، عرض شد شما دست و پاتون میلرزه وضو میگیرین. چهره شما زرد میشه وضو می گیرید. آخه شستن که این مطالب رو نداره.
خب مردم نمیفهمن. حضرت که محور و مرکز فهم است، فرمود آخه حساب دارد، این وضو حساب دارد، حساب معرفتی دارد.
این صورت را که میشویم، با آب ظاهر چهره را میشویم، یعنی با آب معرفت، با آب علم، با آب صلاح، با آب تقوا، با آب (لا اله) اضاله می کنم تمام کدورات و غبارهایی که در دیدن ها، در شنیدن ها، در گفتن ها، در خوردن ها، در توجه کردن هاست، تفصیل مطلبه.
اگر دست راست را می شویم و دست چپ را می شویم، درست است ظاهر دست ها شسته میشه در وضو، اما باطن مطلب (وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶] اینه.
حالا کم اند افرادی که اینو بفهمن، کاری نداریم، اینه.
اگر درست قرآن رو مطالعه کنیم، وضع ما دیگر میشه. (وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶] این شستن دست ها این است که یعنی دست های شما به کارهای ناروا نرود.
این انسانی که می خواهد به محضر حق سبحانه و تعالی مشرف گردد، باید تمام حجاب ها را از بین ببرد. بعضیاش میشه از بین بره، بعضیاش نمیشه. از بین باید بره ولو با رمز یا اصلاً از بین ببرد.
حجاب ریا، حجاب کسل، حجاب خستگی، حجاب چه، حجاب چه، باید از بین برود. یا حجاب (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶].
غائط که نمیشه نرفت، میره انسان ولی رمزهایی به عنوان وضو مقرر فرموده که با این رمزها اون کدورتی که از رفتن به غائط است مثلاً برطرف شه یا در باب غسل، انسان که نمی شود کاری که موجب غسل است نکنه.
نمی شود بچه پس نندازه، نمیشه زن نگیره، این که نمیشه، اینکه خدا دستور فرموده. (وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) [نور: آیه ۳۲]. این که نمیشه که. بعضی وقتا واجبه، بعضی وقتا مستحبه، مباحه حداقل، حالا حرامش رو کار نداریم.
خب چی برای انسان حاصل میشه؟ برای انسان با این کارهایی که می کند، چه حدث اصغر، چه حدث اکبر، ظلمتی ایجاد میشه.
حالا کاری نداریم به ظلمتایی که همیشه هست، باید برطرف بشه. و اینو یادم نره عرض کنم حضور مبارکتون. حجابی که بین ما و رب است، سه جوره.
یک حجاب ظلمانی ست و یک حجاب نورانی ست و یک حجابی ست که نه ظلمانی ست نه نورانی. نه ظلمانی ست نه نورانی.
انسان وقتی با زنش همبستر می شود وجوباً یا استحباباً و بچه درست می کند، این شهوت هست یا نه؟ خب هست، شهوت مباحه. شهوت است خیلی هم شهوته.
خب اینا که تازه دوماد میشن چجور میشه جریان؟ سال عسل مثلاً، ماه عسل، هر چی. خب این شهوت است، شهوت حجاب نور است آقایون؟
حجاب نور نبوت است، رسالت است، دعوت است، حجاب نور علوم الهی ست که انسان میگیره، ولی علوم بین انسان و خدا حجاب نشه، این ها حجاب نور این هاست، نوره. شهوت که دیگه نور نیست، نار هم نیست.
شهوت حلال نه نور است، نه نار است. نه سازندگی روحی و ارتقاء معرفتی و معنوی دارد، نه بازندگی دارد در صورتی که حلال باشه.
خب و لذا این بُعد رو خداوند محور قرار داده (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] هم در آیه نساء و هم در آیه مائده. این حجابه که نه نور است، نه ظلم است.
بعضی وقتا حجاب، حجاب ظلمت است، گناهانی که انسان می کند. حالا این حجاب ظلمت هم دو جوره.
یک حجاب ظلمتی ست که قصوراً هست و یک حجاب ظلمتی ست که تقصیراً هست. حجاب ظلمت تقصیراً این است که انسان آلوده به گناه شده باشد یا گناه درونی یا گناه بیرونی. (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] این تقصیراً ئه.
و یک حجاب قصوراً هست، انسان نمی تواند به غائط برود، نمی تواند (أَوْ لَامَسْتُمُ) [مائده: آیه ۶] نکند. نمی تواند حدث اصغر و اکبر ازش سر نزند.
حجاب هست اما حجاب قصوری ست، حجاب تقصیری نیست. حرام هم نیست. مکروه هم، مرجوح هم نیست، مباح است یا مستحب است یا، ولیکن این حجابه.
حجاب ظلمتی ست که قصوری ست، نفی ایجاد نمیکنه، ولی ظلمت المائی، یعنی انسان را دورتر می کند از حضور حق، حضور حق ترکیباتی دارد، یکی از ترکیباتش اینه:
(أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا) [مائده: آیه ۶] إن وجدتم ماءً. البته در (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] وضوست و در (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] و رفقای دیگرش که احداث کبیره است، عرض می شود که غسله.
حالا برگردیم سراغ حرف اول. ها یکی دیگه، حجاب ظلمت، حجاب نور. اینجا دیگه پای همه ما لنگه. اینجا همه ما پامون لنگه.
اگر آقای خمینی فرمودن یه رکعت نماز درست نخوندم، خب راست گفته. مگه میشه نماز خوند؟ اون نمازی که مطلوب و مقبول خداست مگه میشه خوند؟ با اینکه هشتاد سال ایشون درس اخلاق میگفت.
نمیخوام مدح کنم بگم ایشون گناه نکرده، خب گناهم ممکنه کرده باشه، قصورم داشته باشه، تقصیرم داشته باشه، ولی در این بُعد داریم بحث می کنیم، معصوم که نیست.
حجاب نور، حجاب نور، حتی نبوت حجاب نور است، با مردم تماس گرفتن حجاب است، اما حجاب نوره. اما وقتی نماز میخونه، دیگه مردم و زید و عمر و بکر و تفسیر و فقه و قرآن و دیشب نماز شب خوندم و همه اینا باید بره کنار، اینا حجاب نوره. حتی تخرق حجب النور.
حجب النور خرق باید کرد در بالاترین قله حضور که عبارت است از نماز، باید حجب نور هم برطرف بشه. ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
در حجب ظلمت ما گیریم تا حجبی که نه ظلمت است، نه نور است که هست البته و حجب نور.
حالا از اینجا یک مطلب استفاده می کنیم، زورم نیستا، مطلب اینه دیگه (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶] میخواد شما رو پاک کنه از اون ناپاکی ها، از ظلمت ها، از نه ظلمت و نه نور که حجاب است و از حجاب نورانی، اما اینجا چون با همه مردم خدا حرف میزنه (لَامَسْتُمُ) [مائده: آیه ۶] حرف میزنه.
(جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] صحبت میکنه، همگانی ست دیگه. (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] همگانی ست، برطرف شدنش هم همگانی ست. (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] همگانی ست، برطرف کردنش هم همگانی ست.
برای اینکه (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] وضو، همگانی، نتونستی تیمم. (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] عرض می شود غسل، نتونستی تیمم. اینکه همگانیه.
اونی که همگانی ست، با همه صحبت می کند و اونی که همگانی نیست، اون در مطلب معلوم است. (مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ) [مائده: آیه ۶].
بعد چی؟ (وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ) [مائده: آیه ۶] به شما نعمت ها داده است. نعمت های مادی داده است، معنوی داده است، درونی داده است، برونی داده است، متصل داده است، منفصل داده است، همه رو داده، میخواد ارتقاء پیدا کنید.
اینجور نیست که خدا به ما عقل داد بسه، اونم درشو ببندیم خفه شه، نه باید ارتقاء داد. فطرت را، عقل را، چشم را، گوش را، بصر را، سمع را، همه رو باید ارتقا داد (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) [انشقاق: آیه ۶].
خب ولکن (يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ) [مائده: آیه ۶] راه را به سوی خودش، راه قرب الی الحق را جوری خدا مقرر کرده است که یک سنگلاخ نداشته باشید.
مانعی که نشود انسان برسد، نداشته باشد. بتواند برسد. اما وصول چی، وصول که نیست. وصول به حق که امکان ندارد که، با حق بچسبه نه مکانی، نه زمانی، نه معرفتی.
خب قرب معرفتی به وسیله عمل و قرب عملی به وسیله معرفت که دو بال هستند از برای طائر مکلف انسانی و غیر انسانی که معرفت برای عبودیت است و عبودیت برای معرفت است و هر دو هم آیه دارد در قرآن کریم. اما معرفت اصل است و عبودیت زیربنا.
ولکن (يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ) [مائده: آیه ۶] بعد چی؟ (لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶] کی شاکره؟
اگر اون بزرگواری که به من نابینا دستور می دهد شما که می خواید نزد من بیاید، در حضور جمع، لباس اینجور، سخن اینجور، وقت اینجور، من تشکر کنم ازش یا نه؟
اگر من این کار رو نکنم و نگم که من افتضاح میشم دیگه، من مفتضح میشم. هم در حضور خود او مفتضح میشم، هم در حضور حاضران مفتضح میشم.
اگر ملاقات ما با رب سبحانه و تعالی نخواد مفتضح باشد، افتضاح اصلی که در محضر رب و افتضاح فرعی که دیگران که مشاهده می کنند در نماز جماعت و یا غیر جماعت که می بینند (لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶] این یک.
دو، خب شکر مراحلی دارد. یکی از بالاترین مراحل شکر الله که تقوی الله که قرب الی الله، صلاته. (لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) [مائده: آیه ۶].
همه این مقدمات رو ما گفتیم (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] که وقتی میاید در محضر حق سبحانه و تعالی بتوانید شایسته و بایسته حضور مقام رب سبحانه و تعالی رو شما انجام بدهید. پروردگارا استعداد بده که ما بتونیم حرف بزنیم.
خب حالا برگردیم.
سوال، سوال بحث اصولی ست ها. منتهی اصولی که با فقه قرآن جوره.
سوال، ما عام رو میشه تخصیص بزنیم مثلاً با شرایطی. مطلق را می توانیم تقیید کنیم با شرایطی. به عکس چطور؟ اگر یه حکمی به طور مقید آمد، تعمیمش مشکله، نیست اینطور؟
ببینید، اگر یه قیدی بیاد، بخواد یک مطلقی را که مهمل است در اطلاق، این قید ثابت الصدور است، مطلق هم ثابت الصدوره. این قید ثابت الصدور بخواد مطلق ثابت الصدور مهمل در اطلاق رو تقیید کند، مشکلی نیست. مشکل نیست دیگه.
(أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ) [بقره: آیه ۲۷۵] یک مطلقی ست که استقبال می کند از قیود. می دونیم قیود داره، ولی اگه بیع قید نداشت (أَحَلَّ) نمی خواست که، همه بیع می کنن دیگه، هر جور بیع می کنند.
این یک جور، یک مرتبه هم نه، یک مقیدی ذکر شده است در قرآن. این حکم رفته است روی این قید. اگر بخوان قید را بردارند با نص حدیثی خیلی کار مشکلیه.
قید نص است در این که هست. چون این قید نص است در این که هست یا ظاهر است در این که هست، برداشتن این قید یعنی مطلق کردن مقید، بسیار کار مشکلی ست. دعوا دارد، معارضه دارد. اینطوری نیست آقایون؟
در عام و خاص هم همینطوره.
در باب عام، اگر یک عام مهملی در قرآن شریف داریم، عام مهمل، عام مهمل یعنی عامی که نص در عموم نیست، ظاهر در عموم هم نیست.
عام مهمل یعنی به عنوان یک ضابطه ذکر شده و معلوم است که قیود داره. باید دنبال قیود گشت. این عام مهمله. در اصول استنباط بحث شده، حالام اشارتاً عرض می کنم.
اگر یک عام مهملی در قرآن شریف بود که مهمل، نه مهملی که ما تو بازار میگیم، یعنی ضابطه. یک ضابطه و قائده ای که قیودی قطعاً دارد، مثل (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) [مائده: آیه ۱].
مگه (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) [مائده: آیه ۱] قیود ندارد؟ اگر کسی عقد معامله ربوی کرد، (أَوْفُوا)؟ خب این قید میخوره. خود آیات قید میزنه، آیات بقره قید میزنه.
خب ببینید اگر یک عامی داشتیم که این عام ضابطه ای در عموم بود، نه نص در عموم، نه ظاهر در عموم بود، این رو با روایت ثابت الصدور می توانیم این عمومی که در عمومیت مهمل است، تقیید کنیم، تخصیص کنیم. به عکس چی؟
اگر در قرآن شریف یک خاصی آمد (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] بخوایم به (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] که خاص است، بچسبونیم أو لمستم المیت، أو حیضتم، أو نفستم، نفاس، حیض، استحاضه کثیره، لمس، این می شود که میت قبل از عرض می شود که غسلهی، اینا رو بخوایم ملحق کنیم، این چند تا اشکال داره خیلی مشکله.
مشکل اول این است که وقتی فرمود (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] خب این معلوم است که این نص است یا ظاهر کالنّص است که این لمس نساء است که (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] مگه این نیست؟
خب اگه در خود قرآن هم بخواد یه قیدی بیاد، میگیم نسخه. این (لَامَسْتُمُ) مقیده. اونی که اومده چیزی رو ملحق کرده نسخه.
تا چه رسد اگه در سنت بیاد. سنت که نمیتوند ناسخ کتاب بشه. اون وقت، آیا می توند سنت بیاد محلق کند غیر حدث (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] را به (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] در وجوب غسل؟ تعمیم بدهد این مقید را؟ مخالف با مقید نیست؟
مگر، مگر اینکه محرز باشد صددرصد که (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] در اصل حدث اکبر بودن معلوم، اما در قید (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] بودن این قید، قیدیت ندارد قطعاً.
از کجا میارید این حرف رو؟ (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] خب میگه أحدثتُم. این که (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] فرمود، پس این قید، قیدیت دارد.
حالا که این قید قیدیت دارد، میخواید القاء کنید خصوصیت رو؟ القاء خصوصیت گاه خیلی واضح و روشنه احتیاج به القاء نیست.
یک مرتبه نه، القاء خصوصیت بخوان بکنن، خیلی بند و بیل لازم داره. تازه القاء بخوان بکنن اگر با کتاب است نسخه، اگر با سنت است نسخه، کتاب میتونه نسخ کنه، سنت نمیتونه نسخ کنه.
لب مطلب پس این شد که در این بحث اصولی که، روایاتی که دارد که حیض حدث اکبر است، حدثیتشم بیشتر از جنابته، چون حیض مادامی که خون میاد که نمیتونه کاری بکند که.
حیض حدث اکبر است، نفاس حدث اکبر است، استحاضه کثیره حدث اکبر است، مس میت حدث اکبر است با این شروط. این چهار تا رو میخواد ملحق کنه.
این چهار تا رو که میخواد ملحق کنه، به چی چی میخواد ملحق کنه؟ به (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] نمیشه. به چند جهت نمیشه.
جهت اول رو عرض کردم برای اینکه اگر بخواد ملحق کنه نسخه، چون مخالف نصه، مخالف قیده. قید نصه یا ظاهر کالنّصه، این اولاً.
ثانیاً، آخه در الحاق مناسبت شرطه یا نه؟ بله. اگه گفتن یک آدم بیاورید، بعد ملحق کردن به آدم یک شپش رو. خب این نمیشه، آخه شپش به آدم. مناسبت ندارد، نمیشه، این الحاق نیست.
(صحبت حضار)
حالا دارم عرض میکنم.
(صحبت حضار)
الحاق کنیم، الحاق کنیم.
(صحبت حضار)
این درسته ملحق نیست. اون خود جنابته، ببینید اون خود جنابته. حیض جنابت است یعنی بعید، بعیدة عن الصلاة، نفاس رو گفتیم. حالا اینور رو داریم عرض می کنیم ببینیم چیکار باید کرد؟
اشکالی که ما داریم می کنیم، ببینین جواب دارن حوزه های مبارکه. اگر دارن ما تسلیمیم، اگر ندارن ما تسلیم بشویم یا هر جور خودشون میل دارن.
ببینید اینکه میخواد ملحق بشود، مثلاً فرض کنید که نفاس، نفاس تو شهوته آقایون؟ نه، تو زحمته. پدر صحاب بچه درمیاد تا اینکه این بچه رو بزاد. جونش بالا میاد که این بچه رو بزاد. درد و داد و غوغا و فغان و این حرف ها. شما که زن نبودید، بدونید که، اونایی که زنن داد میزنن معلومه.
خب ببینید این نفاسی که بچه زاییدن است، داد زدن است، خون آمدن است، ضعیف شدن است، پدر آدم دراومدنه، این رو شما ملحق کنید به (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶]، چی شد؟
آقا (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] آدم پول میده، مهر میده، خرج میده، میدوئه، میره، میاد تا (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] بشه چون یک شهوتی ست که همه چیز در مقابل او نادیده گرفته میشه.
در مقابل این شهوتی که قله شهوات است در کل شهوات جسمی انسان، بیان ملحق کنن یه چیزی که این رحمت است، شهوت است، چه است، ملحق کنن در حدثیتی که غسل لازم دارد نفاس رو، که در صددرصد در کل ابعادش این ناراحتی، قابل الحاق نیست اصلاً.
یا فرض کنید حیض رو بخوان ملحق کنن. خدا که در قرآن شریف میفرماید که (وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ) [بقره: آیه ۲۲۲].
میگه این زنی که در حال حیضه، این نیمه مریضه، (أَذًى) حالت کسالته. خدا از حق خودش گذشت. میگه نماز نخواند، روزه نگیرد. شمام از حق خودتون بگذرید، باهاش همبستر نشید، باهاش چه نکنید، فلان که دیروز عرض کردم.
این حیض که ناراحتی ست، زحمت است، کار کمتر کردن است، کار جنسی نباید بکند، کار غیر جنسی کمتر کردن است و خون آمدن است و این زنم ناراحت است که نماز نمیتونه بخونه، روزه نمیتونه فلان، خب این رو ملحق کنن به (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] آخه الحاق ضد رو ضده آقایون.
پس چطور می شود شما با سنتی قطعیه هم هست دیگه، این سنت قطعیه است. این سنت در عین قطعی بودنش که حیض و نفاس و استحاضه کثیره هم که دنبال این هاست، یا مس میت.
شما ملاحضه کنید آقایون، حساب کنید، من یادم نره.
(صحبت حضار)
مام همینو داریم میگیم که، مام همینو داریم عرض می کنیم. ما میگیم قابل الحاق نیست.
یا مس میت، ببینید ما دو مس داریم. یک مس میته، آدم چندشش میشه دیگه، نمیشه؟ یک مرتبه تماس با زنه. اون چی میشه؟ اون تمام شهوت است، این تمام غیر شهوت است.
شما بیاید مس میت رو در حدث بودن و لزوم غسل، ملحق کنید به (وَلَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] آخه الحاق (کالجرّ الجمل (28:36)
اینطوره دیگه، با یک مویی که تیکه تیکه هم شده میخواد شتر بکشید. خب این نمیشه آخه.
(جرّ الجمل بالجره) (28:47) که در هیچ عرفی از اعراف درست نیست. این درست شد؟
پس برگردیم.
از دو حال خارج نیست، سوم دیگه نداریم. سوم دیگه نمیشه. از دو حال خارج نیست یا احداث دیگر غیر از جنابت که از جمله اخراج منی ست که اینجا نداره، خب نداره دیگه، اخراج منی که نداره اینجا.
احداث دیگر غیر از ملامسة النّساء یا اون ها حدث اکبر نیست، خلاف ضرورته، یا هست به عنوان الحاق میخواد بیان بشه، اینم که نمیشه یا هست در قرآن هست، خب در قرآن هست.
(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] که قرآن کلی گویی نمیخواد بکنه؟ مگر قرآن ضابطه نمیگه؟ آقا ضابطه کار قرآن است یا کار سنت؟
آیا سنت باید ضابطه بگه، قرآن بگه مش حسن علی یا کل حسن علی و موضوعات رو بیان کنه؟ یا نخیر، قرآن ضابطه می گوید اما سنت مورد معین میکنه؟
اگر یه بزرگواری به شما گفت أکرم المفسّرین، کلی گفت. شما باید برید ببینید کی مفسره، کی مفسر نیست. کار شماست دیگه. دیگه خودش نباید بگه که فلانی و فلانی و در فلان جا و فلان جا، این کار اون نیست. (إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ نُلْقِيَ إِلَيْكُمُ اَلْأُصُولَ)
قرآن کریم میفرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] چقدر عبارت عالی ست. همه رو گرفت، تمام ابعادی که دیروز عرض کردم. منتهی ابعادی که خودمونیه، معمولی است، اینو پیش میکشه.
(وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] خیلی خوب، بعد، (وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ) کدومشو دارین؟ اون (فَاطَّهَّرُوا) کجا رو داره میگه؟ (فَاطَّهَّرُوا)ی جسمانی رو داره میگه، حدثی رو.
حدث روح و حدث عقل و حدث اختباس و حدث مکان و حدث نجس و حدث خبث و این ها رو فعلاً، حدث های جسمانی. (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [مائده: آیه ۶] دو تا عذر (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] حدث اصغر، (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] حدث اکبر.
دو عذر فرمود که قله عذرهاست و دو حدث که همین دو حدث بیشتر نیست، سوم ندارد. (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶].
خب فرموده است اینجا به عنوان ضابطه، تمام دوری های از صلاة را. خب دوری ها فرق داره. دیروز بعضی از برادران اشاره فرمودند، بعد بهشون عرض کردم که الان نیستند ظاهراً که این جنابت دوری از خدا که نمیاره، دوری از صلاة میاره.
اما ریا دوری از خدا میاره، اما کسالت دوری از خدا میاره، اما با لباس مردم نماز خواندن دوری از خدا میاره، در خانه مردم نماز خواندن دوری از خدا میاره، با آب غصبی وضو گرفتن، تیمم انجام عرض می شود که غسل کردن دوری از خدا میاره، این (جُنُبًا) هر دو رو میگیره.
(إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] اگر دورید از خدا برطرف کنید، اگر دورید از نماز برطرف کنید، منتهی دوری از خدا رو اینجا عللش رو بیان نکرده، جای دیگه بیان فرموده.
چون دوری از خدا رو که وضو رو از بین نمی برد که، غسل رو از بین نمی برد که، تیمم از بین نمیبرد که. کسی که عقلش سبکه مریضه، کسی که روحش کسله، کسالت روح، ریای روح، ظلمت روح، را این که شستن دست و پا از بین نمی برد که، ربطی به هم ندارد که.
گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند کله مسگری. ربطی هم نداره.
اینجا اونایی که معمولی مربوط به همه ست بیان کرده. ببینید مربوط به همه ست بیان کرده. (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] (وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ) ببخشید (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶].
آقایون سوال می کنم من. (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] چی چی میخواد بگه؟ همون(إنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] رو میخواد بگه؟
اگر (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] (إنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] رو میخواد بگه، پس خروج منی هم چیز نیست، نه این میخواد اون شاه فردش رو بگه، یعنی اینکه شاه همش شهوته.
اون شاه فرد که (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] است او رو گفته. نمیخواد حصر کند که. میگه معمول کار انسان این است که در حدث اصغر رفتن به غائط هست توالته، در حدث اکبر هم (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶]. دیگه در حدث اکبر خواب دیدن و جنب شدن و یا چه کردن و حلالش یا حرامش، اینا معلومی نیست، اونی که معمولیه.
ببینید، اینجا دو مصداق ذکر فرمود برای حدث، ولی مصداقی که یکیش أهمّ است، یعنی أکمل است، أشمل است که (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] چون این هر روزیه.
(أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] یک فرد از موجبات غسل را بیان فرمود و اون فردم (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶]ئه، مجامعت با زن، حتی خروج منی ذکر نکرد، چون کم اتفاق میفته. اونی که نوعاً اتفاق میفته در بُعد حدث اصغر (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] چون هر روز چند مرتبه انسان میره.
بعدشم (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] که بعداً هم باید ذکر شه چون به اندازه رفتن برای حدث اصغر (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] که نیستش که. انسان هر روز دو سه مرتبه میره، دو سه مرتبه با زن که کاری ندارد که، هفته ای یه مرتبه، هفته ای دو مرتبه، ماهی یه مرتبه، سالی یه مرتبه یا هیچی.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
خب مام همین رو داریم عرض می کنیم. شما عرض بنده رو می فرمایید. اینجا (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶] ذکر خاص برای عام دیگه نیست.
یکی از افراد (كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] (لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) [مائده: آیه ۶]ئه. بعد چیه؟ بعد خروج منیه، بعد حیضه، بعد نفاسه، بعد استحاضه کثیره است، بعد مس میته، همه اینا هست.
(صحبت حضار)
همه رو گرفت بله، عرض کردم اضاله اشکال به همینه، خدا خودش اضاله اشکال فرموده.
(صحبت حضار)
من گفتم اگر چنانچه (إنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] فقط این جنابت معمولی رو بگیره، گیر می کنیم. یعنی مثل بقیه برادران عزیز فقیه میشیم، گیر می کنیم.
آقایون میگن که این (إنْ كُنْتُمْ جُنُبًا) [مائده: آیه ۶] فقط جنابته، بقیه الحاقه. میگیم الحاق گیر داره، دو تا گیر داره. دو تا گیر رو خود قرآن برطرف کرده (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶].
حالا، ببینید در این (إِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] ما چند تا بحث داریم. یک بحث در (فَاطَّهَّرُوا)ست که اشاره کردم قبلاً.
فاغتسلوا نفرمود، حتی تَغْتَسِلُوا نفرمود، (فَاطَّهَّرُوا). چرا (فَاطَّهَّرُوا)؟ برای اینکه کسی که محدث به حدث اصغر است یا محدث به حدث اکبر است، این فقط با آب رفع حدث میشه؟ نه، (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] اینم طهارته و لذا فرمود (فَاطَّهَّرُوا) نفرمود تَغْتَسِلُوا.
تَغْتَسِلُوا در آیه نساء فرمود، اونم حساب داشت. در اینجا چون بحث، بحث.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
اون اعمّه. أعم از چی؟ کدوم رو می فرمایید؟
(صحبت حضار)
هر دو شکلی، هر دو شرطه، در عمومیت طهارت در ثلاث شرطه در کل ابعاد، منتها ابعاد جسمانیش رو داره میگه. اما در آیه نساء چه میفرماید؟
ببینید، در آیه نساء فرمود که (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳].
اگه در خدمت قرآن هستید باز کنید (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا) [نساء: آیه ۴۳].
تطَّهَّرُوا نفرمود، چرا؟ برای اینکه اینجا فقط نماز نیست، مسجدم هست. ازش می فهمیم که تو مسجد نمی شود انسان بدون غسل وارد شه، اگر که چنانچه حدث اکبر است و مسترّب تیمم است، مستر بالتّیمّم است برای صلاة. دیگه برای نماز، برای مسجد رفتن نیست که این بحثی ست که بعداً خواهیم عرض کرد.
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
ببینید از دو چیز. از صلاة و از مسجد. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [نساء: آیه ۴۳] شما که میدونید که چطور می فرمایین؟ (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى) [نساء: آیه ۴۳] کدوم صلاة؟ صلاة با مسجد یا بی مسجد؟
صلاة با مسجد، به دلیل چی؟ به دلیل اینکه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳].
نماز که سبیل نداره. پس مراد برادر نمازه، مکان دائمی نماز است که مسجده. از (عَابِرِي سَبِيلٍ) [نساء: آیه ۴۳] فهمید که اینجا مسجد مراده و دو مطلب می فهمیم.
یکی اینکه عرض می کنم، دیگر اینکه نماز رو باید در مسجد خوند، مگر اینکه انسان نتونه. مسجد هم جماعته. پس نماز رو باید با جماعت خوند. کما اینکه (وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ) [بقره: آیه ۴۳] در دو جای قرآن، امر است که نماز با جماعت باشه. نمی خوام تداخل بشه مطلب.
حالا، یکی از بهره هایی که ما می بریم با این تفهمی که نسبت به این آیه داریم، اینه که در این مسئله که آیا می شود با غسل حیض نماز خواند، بدون وضو یا نه؟
گروه زیادی می فرمایند باید وضو گرفت، گروه کمی میگن نه. ما می توانیم جزء گروه کم باشیم. آیا با غسل استحاضه کثیره بدون وضو می شود یا نه؟
همچنین، آیا با نفاس، غسل نفاس بدون وضو می شود یا نه؟ همچنین، آیا با غسل مس میت بدون وضو می شود یا نه؟ همچنین، اکثر فقهای بزرگوار ما می فرمایند نه. استدلال به بعضی از روایات می کنند، أقل فقهای ما می فرمایند آره، باز استدلال به بعضی از روایات می کنند.
ما قبل از هر دو دسته روایات، استدلال به آیه می کنیم. آیه چی فرمود؟ آیه فرمود که، اولش (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ) [مائده: آیه ۶] چیه وظیفه؟ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ) [مائده: آیه ۶] تموم شد دیگه. چیز دیگه لازم نیست که، یک وضو هم کافیه،اینجا که غسل لازم نیست، این تموم.
بعد، بعد فرمود که، مطلب عوض شد دیگه (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] یعنی چه؟ یعنی وضو نمیخواد دیگه، اگه وضو میخواد (فَاطَّهَّرُوا) باید باشه دیگه. فاء تفریعه، واو که نیست که.
اگر چنانچه انسان غسل می کند از حدث اکبر، این غسل کامل نیست بلکه وضو میخواد (فَاطَّهَّرُوا) غلط است که. پس خود (فَاطَّهَّرُوا) این است که تکلیف عوض شد، یعنی این وضو اینجا بود، اینجا دیگه وضو نیست غسله.
غسله یعنی وضو نگیر. اگر وضو بگیری به نیت استحباب یا به نیت بالاتر وجوب بدعت است. پس وضو گرفتن در اینجا غلط است.
و روایتی هم که میفرماید که (أَيُّ وُضُوءٍ أَنْقَى مِنَ اَلْغُسْلِ) تأیید این مطلب است. تأییدم نمیخواد این مطلب، عرض می شود که از خود آیه روشنه.
ما مطلب از خود آیه درمیاریم. چی؟ میگیم شخص حائض، شخص نفساء، شخص مستحاضه، استحضاضه کثیره، شخص ماس میت، مانند شخص جنب معمولی، غسل که بکند و در ضمن غسل هم حدث اصغر سر نزند، چون جنب هم اگه در ضمن سر بزند مطلبیه.
اگر غسل بکند از اول تا آخر غسلش، حدث اصغری سر نزند، اکبری هم که معلوم، سر نزند، خود این غسل کافی ست. وضو نمی خواهد.
ما جزء اقلیت میشیم، منتهی نه اقلیتی که به حدیث می شناسیم، بگیم حدیث دلالت داره فقط، چون آقایون فقهای عزیز اسلام، عزیز شیعه اینجا اختلاف دارند.
عده ای مثلاً استناد می کنند به اون حدیث که در تفسیر من نقل کردم ملاحظه بفرمایید، در کتابای دیگرم فقهی هست که میفرماید که (كُلُّ غُسْلٍ قَبْلَهُ وُضُوءٌ إِلاَّ غُسْلَ اَلْجَنَابَةِ) به این استدلال فرمودند.
ما دو اشکال داریم. یکی اینکه جنابت چیه؟ همونی ست که ما از قرآن فهمیدیم، امام هم همونو داره میگه، این اولاً.
ثانیاً اگر مراد (غُسْلَ اَلْجَنَابَةِ) فقط، یعنی جنابت معمولی باشد، (قَبْلَهُ) یعنی چه دیگه؟ مگر کسانی که میگن لازم است با غسل حیض، غسل چه، غسل چه، وضو گرفت، میگن قبل باید باشه؟ نمیگن قبل. پس استحباب داره میگه.
قبل استحبابه، خود وضو هم استحبابه. اضافه بر اینکه روایات متعدده ای داریم که (أَيُّ وُضُوءٍ أَنْقَى مِنَ اَلْغُسْلِ) حتی با غسل جمعه هم می شود انسان نماز بخونه. اگر غسل جمعه
(صحبت حضار)
نه نخیر. نذری نیست که. این اصلاً که صحبت می کند که من اینجا وضو هم بگیرم یا نه؟ یارو غسل جنابت کرده بود، وضو بگیرم یا نه؟ فرمود (أَيُّ وُضُوءٍ أَنْقَى مِنَ اَلْغُسْلِ) این علت است. علت است که
(صحبت حضار)
بله؟
(صحبت حضار)
هر غسلی که ثابت است، واجبش که معلوم از آیه استفاده می کنیم، مستحبشم بعد بحث می کنیم. غسل واجب
(صحبت حضار)
نخیر، نخیر
(صحبت حضار)
ما در هر دو صورت روایت اشکال داریم، به دلالت روایت، عرض می شود که این (كُلُّ غُسْلٍ قَبْلَهُ وُضُوءٌ إِلاَّ غُسْلَ اَلْجَنَابَةِ) چی میخواد بگه؟
آیا (قَبْلَهُ) وجوباً میخواد بگه یا استحباباً میخواد بگه؟ ما نه وجوباً رو قبول داریم نه استحباباً. اگر شما با هر غسلی وضو بگیرید وجوباً یا استحباباً بدعت گذاشته اید.
چون نص قرآن در آیه عرض شود که غسل می فرماید که (وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا) [مائده: آیه ۶] فَ نه وَ. عطف نیست، یعنی وضو عطف به غسل نمیشه، غسل عطف به وضو نمیشه.
در اونجا که حدث اصغر بود وضوست و در اینجا که حدث اکبر است، غسل است. اگر با غسل شما وضو بگیرید، مثل این است که غسل رو شما تکرار کنید. تازه بدتر از اونه.
بنابراین ما اینجا مطلب رو حل می کنیم. آقایون این بهتر نیست به جای اینکه ما دنبال شهرت ها بگردیم، دنبال فتواها بگردیم، دنبال روایت ها بگردیم، همه خوب، اما خوب تر از این خوب ها چیه؟ این است که از اول این محک رو پیدا کنیم.
آقا این محک. این محکه. رفتیم تو بازار میخوایم طلا بخریم، یک بقچه هم اسکناس داریم. دیگه کل حسن قلی و حاج حسن علی و نماز شب میخونه و نماز صبح میخونه، اینا لزوم نداره، اشتباهم میکنن، بابا این محکه دیگه، این محک گویاست.
فقه قرآن هم فقه گویاست و ما با این فقه گویا با کل برادران مسلمان، شیعتاً و سنتاً، فقیهاً و غیر فقیه میتوانیم صحبت کنیم.
اللهم اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا لمَا تحبوه و ترضاه و جنبنا عمّا لا تحبوه و لا ترضاه
و السلامُ علیکم