پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و هفتاد و چهارم درس خارج فقه

غسل

هر قدر ما راجب مواد محوری بحثهای کنونی بیشتر دقت کنیم هم راه برای ما نزدیکتر شده برای وصول به حق و هم دچار جنجالهای اختلافات و نتیجه احوتها و احشرها و انصبها و ازهرها و اقواها کمتر میشه. اینکه آیا ما برمیگردیم این که گناه که نیس. چطور است احیانا روایتی که با چه قصدی باید به ایشون چسبونده شده رو درستش کرد به این احتمال و اون احتمال و اون احتمال ولی راجع به آینده. ما چن نسب داریم راجب حدث اکبر. در محور این آیه و همچنین آیه نساء… و لا جنباً الّا عابری سبیل حتّی تغتسلوا… یک بحث اینکه اصولا حدث اکبر چیست. چنتاس. بحث دوم این هس که هرچه حدث اکبر است آیا اگر غسل انسان بکند وضو هم لازم است یا وضو لازم نیس .سوم اینکه غسل کیفیتش چیست. آیا دو گونه است. ترتیبی و ارتماسی و اگر دو گونه است آیا در ترتیبیش ترتیبی که آقاهای عزیز میفرمایند حتما باید شرط شود. یا ترتیب مثلث یا ترتیب مثنی. اکثر فقهای عزیز ما میفرمایند ترتیب در غسل ترتیبی ترتیب مثلث است. اول سر و گردن بعد طرف راست بعد طرف چپ. بعضی دیگر از فقهای ما میفرمایند ترتیب در غسل مثناس. اول سر و گردن بعد کل بدن. چه میخواد کل بدن رو یکجا بشویید و چه هرجور. و بعضی دیگر از فقها چه هستند یا نیستند و چه عرض کنند ما میتونیم اینطور باشیم فکر میکنیم و بحث میکنیم این هس که در غسلی که ترتیبیش نامند ترتیب مقهد است. شما چه غسل ارتماسی بکنید یکجا برید تو آب یا از سر برید تو آب یا از پا برید تو آب یا از پهلو برید تو آب وقتی که نیت کردید شستن تمام بدن را یا در تدریج ارتماس یا در دفعیت ارتماس کافیست. همچنین در باب غسل ترتیبی هم اینا بحث هاییس. و از جمله بحثها که جنبه معرفتی هم عمیقا دارد و مقداری اشاره کردیم اینه که آیا مراد از وضو گرفتن برای حدث اصغر و غسل کردن برای حدث اکبر آیا منظور اصلی شست و شوی انسان است یا شستشوی بعضی چنان که وضو و یا شستشوی کلی چنانکه در غسل یا نه شست و شو هست و لکن مطلب اصلی شست و شو نیس. از اینجا شروع میکنیم. در وضو و یا در غسل که بعد از این دو فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیباست غرض اصلی و محور اصلی شست و شو نیس. اگر غرض شست و شو باشد موسی میاد تو حوض میاد بیرون. چرا وضو بگیرد. یا در غسل اگر ترتیبی شرط است چرا ترتیب شرط است یا بالاتر از هر دو اینکه… فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیبا اگر انسان با خاک تیمم کند این شستشوست با خاک که شستشو نیستش که. همونطور که با هوا شستشو نیس با نور شستشو نیس با پارچه به دست و پا مالیدن شستشو نیس با خاک که به طریق اولی شستشو نیس. مگر میشود جای شست و شو را خاکمالی بگیرد. خاکمالی هم این نیس. ما دست رو به خاک بزنیم بعد به پیشانی بزنیم بعد دو دست را مسح کنیم مگر این امکان دارد در باب شستشو البته. در باب دفع حدث عرض نمیکنم. اگر محور شستشوست مگر میشود در واقع شستشو عرض شود که تیمم کردن مثلا تیمم کردن با سنگی که براق است و یک غبار نداره که آیا اجازه هم میدن نوعا مگر این میشود که بجای شستشو باشد اگر اون شستشوست این شستشو نیس. نخیر نه شستشوست نه شستشو نیست. این سوم را از قرآن استفاده میکنیم. ملاحظه بفرمایید آیه مائده رو… و ان کنتم جنباً فطهّروا و ان کنتم مرداء علی سفر او جاء احد منکم الی الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیّبا.. این ترتیب دار الصلی است… فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه… در آیه نساء منه ندارد اما اینجا منه دارد. چیکارس. منه حالا بعد هست… فتیمّموا فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیّبا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه. بعد چی. ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج.. خدا که نمیخواد شما رو به زحمت بندازه که بیخودی که. اینکه وضو بگیرید برای حدث اصغر یا غسل کنید برای حدث اکبریا اگر آب نبود تیمم کنید خدا نمیخواد شما رو به حرج بندازد… ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم و لعلّکم تشکرون. لعل آمده لعلّکم تشکرون… ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم تشکرون.. . دو مرتبس. دو مرتبس. بر محور اخیر غایی لعلّکم تشکرون. دو نفر چیه. حکمت است دیگه. حکمتش شبیه علته. حالا حکمت. آیا حکمت باید بر اکثر افراد باشد یا نه. حالا. خداوند که قرین طهارات الصلی ست نمیخواهد شما رو به حرج بندازه. ولکن یرید لیطهّرکم. آقا این یطهّرکم شستشویی که در وضو و غسله در تیمم که نیس. واضحه که. مگر نه این است که این جمله مبارکه بعد از طهارات ثلاثه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج حدیثاً و لکن یرید لیطهّرکم بالوضوء بالغسل اگر نشد بالتّیمّم. این تیمم که جای غسل و وضو را میگیرد لیطهّرکم دارد یا ندارد. اگه ندارد کسی نباید باشه اگر در تیمم تطهیری در کار نیست اصن چرا هست. یک در پله آدم نیس. تطهیر شستشویی درباره تیمم ما نداریم و مگر ولو بالکلب است که با خاک چه کنیم. خب انسان است. خاک است. طاهر است. تازه تو حوض رفته. تازه حمام رفته مثلا. پس این که اگر نشد وضو بگیرد برای حدث اصغر یا غسل کند بعد از حدث اکبر تیمم جایگزین آن است از تراب التراب احد الطّهورین لیطهّرکم چنانکه در وضو هست در اصغر چنانکه در غسل است در اکبر در وضو است در تیمم از اصغر در تیمم از اکبر هم یطهّرکم هست. آیه نصه. {صدای حضار} قبول دارم موقت. موقتا با. {صدای حضار} موقتا. موقتا. موقتا یک طهارتیست که مادام جهت زندگی درنیاد این طهارت هست. چرا که نه آب پیدا کردید تیمم در حد. موقتا که هست. حالا این لیطهّرکم که موقتا هست اولا شما به عرض بنده اضافه فرمودید. استفاده کردم از فرمایشتون ببینید این تیمم که تطهیرآور است تطهیر موقتی آور است. مگه با تطهیر موقتی میاد. اگه یه جایی نجس بود شست و بعد نجس شد این موقتیه یا همیشگی. این اولا ثانیا این تطهیر چه موقتی و چه غیر موقتی این طهارت شستشویی که نیستش که. بلکه این طهارت چیز دیگس. پس رفتیم به عمق معرفتی وضو و غسل و تیمم. در وضویی که امام صادق علیه السلام میگرفتن بیان فرمودن که جریان چیه وضو میگرفتن. امام صادق و امام حسن مجتبی علیهم السلام وضو میگرفتن عرض شد شما دست و پاتون میلرزه وضو میگیرین. چهره شما زرد میشه وضو میگیرید. شستن که این مطالب رو نداره. خب مردم نمیفهمن. حضرت که محور و مرکز فهم است فرمود این خیلی حساب دارد. وضو حساب دارد. حساب معرفتی دارد. این صورت را که میشویم با آب ظاهرم را میشویم یعنی با آب معرفت. با آب علم. با آب صلاح. با آب تقوا. با آب لا اله اضاله میکنم تمام کدورات و غبارهایی که در دیدنها در شنیدنها در گفتنها در خوردنها در توجه کردنهاست تفکیک مطلبه. اگر دست راست را میشویم و دست چپ را میشویم درست است ظاهر دستها شسته میشه در وضو اما باطن مطلب و لکن یرید لیطهّرکم. اینه. حالا کمن افرادی که اینو بفهمن. اینه. اگر درست قرآن رو مطالعه کنیم و وصف ما چیز دیگر میشه. ولکن یرید لیطهّرکم این شستن دستها اینست که یعنی که این دستهای شما به کارهای ناروا نرود.این انسانی که میخواهد به محضر حق تعالی سبحانه مشرف گردد باید تمام حجابها را از بین ببرد. بعضیاش میشه از بین بره بعضیاش نمیشه. از بین باید بره ولو با رمز یا اصلا از بین ببرد. حجاب ریا حجاب کسل حجاب خستگی حجاب چه حجاب چه باید از بین برود و یا حجاب جاء عنکم من الغائط. غائط که نمیشه نرفت. میره انسان. ولی رمزهایی به عنوان وضو مقرر فرموده با این رمزها اون کدورتی که از رفتن به غائط است و مثلا در. یا در باب غسل انسان که نمیشود کاری که موجب غسل است نکنه. نمیشود بچه پس نندازه نمیشه زن نگیره. این که نمیشه. خدا دستور فرموده. و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم اِن یکونو فقراء یغنهم الله من فضله. این که نمیشه که. بعضی وقتا واجبه بعضی وقتا مستحبه. مباحه حداقل. حالا حرامشو کار نداریم. خب چی برای انسان حاصل میشه. برای انسان با این کارهایی که میکند چه حدث اصغر چه حدث اکبر ظلمتی ایجاد میشه. حالا کاری نداریم به ظلمتایی که همیشه هست و باید برطرف بشه. و اینو یادم نرد اصلا حضورهایتون. حجابی که بین ما و رب است بسته شد. یک حجاب ظلمانیست و یک حجاب نورانیست و یک حجابیست که نه ظلمانیست نه نورانی. نه ظلمانیست نه نورانی. انسان وقتی با زنش همبستر میشود وجوبا یا استحبابا و بچه درست میکنن شهوت هس یا نه. خب هس. شهوت مباحه. شهوت است خیلی هم شهوته. خب اینا که تازه دوماد میشن چجور میشه جریان. سال عسل مثلا ماه عسل در مثلا هر چی. خب این شهوت است. شهوت حجاب نور است آقایون. حجاب نور نبوت است. رسالت است. دعوت است. حجاب نور علوم الهیست که انسان میگیره ولی بین انسان و خدا حجاب نشه. حجاب نور ایناس. نوره. شهوت که دیگه نور نیس. نار هم نیس. شهوت حلال نه نور است نه نار است. نه سازندگی روحی و ارتقاء معرفتی و معنوی دارد نه بازندگی دارد. در صورتی که حلال بشه. خب و لذا این بعد رو خداوند محور قرار داده. او لامستم النّساء. هم در آیه نساء و هم در آیه مائده این حجابه که درون هست و ظلم است. بعضی وقتا حجاب حجاب ظلمت است. گناهانی که انسان میکند حالا این حجاب ظلمت هم دو جوره. یک حجاب ظلمتیست که قصورا هست. یک حجاب ظلمتیست که تقصیرا هست.مطلب حجاب ظلمت تقصیرا این است که انسان آلوده به گناه شده باشد. یا گناه درونی یا گناه بیرونی. ان کنتم ظلما فاطهّروا. این تقصیرا ئه. و یک حجاب قصورا هست که انسان نمیتواند به غائط برود. نمیتواند لامستم النساء نکند. نمیتواند حدث اصغر و اکبر ازش سر نزند. حجاب هست اما حجاب قصوریست. حجاب تقصیری نیس. حرام هم نیس. مکروه هم مکروه هم نیس. مباح است یا مستحب است یا و لیکن این حجابه. حجاب ظلمتیست که قصوریست. نفی ایجاد نمیکنه. ولی ظلمت ما یعنی انسان را دورتر میکند از حضور حق. حضور حق ترکیباتی دارد. اگر ترکیباتش اینه. او جاءکم منکم من الغائط او لامستم النّساء فلم تجدوا ماءً فتیمّموا ان وجدتم ماءً. البته در جاءکم منکم من الغائط وضوست و در لامستم النّساء و رفقای دیگرش که احداث زکیه هست همون میشود که غسله حالا برگردیم سراغ حرف اول. ها یکی دیگه. حجاب ظلمت. حجاب نور. اینجا دیگه پای همه ما لنگه. اینجا همه ما پامون لنگه. اگر آقای خمینی فرمودن یه رکعت نماز درست نخوندم خب راس گفته. مگه میشه نماز خوند. اون نمازی که مطلوب و معقول خداس ولی میشه خوند با اینکه هشتاد سال ایشون درس اخلاق گفته. نمیخوام مدح کنم بگم ایشون گناه نکرده گناه ممکنه کرده باشه. گناهم داشته باشه تقصیرم داشته باشه ولی در این بعد داریم بحث میکنیم. معصوم که نیس. حجاب نور حجاب نور. حتی نبوت حجاب نور است. با مردم تماس گرفتن حجاب است. حجاب نوره. و وقتی نماز میخونی دیگه مردم و زید و عمر و بکر و تفسیر و فقه و قرآن و چنار چپوندن و همه اینا باید بره کنار. اینا حجاب نوره. حتی اتخرق حجباً نور. حجبا نور رو خرق باید کرد. در بالاترین قله حضور که عبارت است از نماز باید حجب نور هم برطرف بشه. ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. در حجب ظلمت ما گیریم تا حجبی که نه ظلمت است نه نور است که هست البته و حجب نور و لا و لکن. از اینجای مطلب استفاده میکنیم. حضورم نیستا. مطلبی اینجاس. ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم. میخواد شما رو پاک کنه از ناپاکیها از ظلمتها از نه ظلمت و نه نور که حجاب است و از حجاب نورانی اما اینجا چون با همه مردم خدا حرف میزنه لامستم حرف میزنه. جاء احد منکم من الغائط صحبت میکنه. همه رو صحبت میکنه. جاء احد من الغائط همگانیس. برطرف شدنش هم همگانیس. لامستم النّساء همگانیس. برطرف کردنش هم همگانیس. در اینکه جاءکم منکم من الغائط وضو. نتونست تیمم. لامستم النّساء. نه میشود غسل نه میشود تیمم. اونی که همگانیست با همه صحبت میکند. و اونی که همگانی نیست اون در مکتب معلوم است. ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم. بعد چی. و لیتمَّ نعمته علیکم. به شما نعمتها داده است. نعمتهای مادی داده است. معنوی داده است. ضروری داده است. فروعی داده است. متصل داده است. منفصل داده است. همه رو داده میخواد ارتقا پیدا کنید. اینجور نیس خدا به ما عقل داده است بسه باید درشو ببندیم خفه شه. نه باید ارتقا پیدا کنه. فطرت را عقل را چشم را گوش را بصر را صمغ را. همه رو باید ارتقا داد. یا ایّها الانسان انک کاداً الی ربّک فتمّ و ملاقی. خب ولکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم. راه را بسوی خودش راه قرب الی الحق را جوری خدا مقرر کردس که سنگلاخ نداشته باشید. مانعی که نشود انسان برسد بعدش کیلو چند. بتواند برسد. این وصول چی وصول که نیس. وصول به حق که امکان ندارد که . باید بچسبه نه مکان نه زمان نه حرکتی. خب. قرب معرفتی به وسیله عمل و قرب عملی به وسیله معرفت که دو بال هستند از برای طائر مکلف انسانی و غیر انسانی که معرفت برای عبودیت است و عبودیت برای معرفت است. و هر دو هم آیه دارد در قرآن کریم. اما معرفت اصل است و عبودیت زیربنا. ولکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم. بعد چی. لعلّکم تشکرون. بعد چی. کی شاکره. اگر اون بزرگواری که به من نابینا دستور میدهد شما که میخواید نزد من بیاید در حضور جمع لباس اینجور سخن اینجور وقت اینجور من تشکر کنم ازش یا نه. اگر من این کار رو نکنم و نگم من افتضاح میشم که. من مفتضح میشم. هم در حضور خودمون مفتضح میشم هم در حضور حاضران مفتضح میشم. اگر ملاقات ما با رب سبحانه و تعالی نخواد مفتضح باشد افتضاح اصلی که در محضر رب و افتضاح فرعی که دیگران که مشاهده میکنند در نماز جماعتو یا غیر جماعت که میبینن لعلّکم تشکرون. این یک. دو. خب شکر مراحلی دارد. یکی از بالاترین مراحل شکر الله که تقوی الله که قرب الی الله صلاته. لعلّکم تشکرون. همه مقدماتو گفتیم ان کنتم ظلماً فاطّهروا. که وقتی در محضر حق سبحانه و تعالی بتوانید شایسته و بایسته حضور مقام رب سبحانه و تعالی به شما انجام بدهید. پروردگارا استعداد بده که ما بتونیم حرف بزنیم. خب البته سوال. سوال بحث اصولیستا. منتهی اصولی که با فقه قرآن جوره. سوال. ما عام رو میشه تخصیص بزنیم مثلا با شرایطی. مطلق را میتوانیم تقیید کنیم با شرایطی. برعکس چطور. اگر یه حکم یک حکم مقید آمد تعمیمش مشکله. میدونید چطور. ببینید اگر یه قیدی بیاد بخواد یک متلقی را که مهمل است در اسلام این قید ثابت الصدور است مطلقا ثابت الصدوره. این قید ثابت الصدور بخواد مطلق ثابت الصدور مهمل در اطلاق رو تقیید کند مشکلی نیس. مشکلی نیس دیگه. و احلّ الله غیر یک متلقیست که استقبال میکند از… اگه به میدونیم که قعود داره اگه موردی نداشت حالا میخواد. همه فعل میکنن که. حرفی رو فعل میکنن. یه سری حتی نه. یک مقیدی ذکر شده است در قرآن. این حکم در اصل روی این قید. اگر بخوان قید را بردارند با نص حدیثی خیلی کار مشکلیه. نص است. در این که هست. چون این قید نص است در این که هست یا ظاهر است در این که هست برداشتن این قید یعنی مطلق کردن مقید بسیار کار مشکلیست. دعوا دارد معارضه دارد. اینطوری نیس آقایون. در عام و خاص هم همینطور. در باب عام اگر یک عام مهملی در قرآن شریف داریم. عام مهمل عام همین عامی که نص در عموم نیس ظاهر در عموم هم نیس. عام مهمل به عنوان یک ضابطه ذکر شده و معلوم است که بیوت داره. باید دنبال بیوت گشت. این عام مهمله. در اصول استنباط بحث شده حالا مشرطا عرض کنم. اگر یک عام مهملی در قرآن شریف بود این مهمل نه مهملی که ما تو بازار میبینیم. یعنی ضابطه. یک ضابطه و قائده ای که بیوتی قطعا دارد مثل است و قعود. مگه است و قعود بیوت ندارد. اهل معامله اگر میکرد خود اوست. خود آیات قید میکنه. آیات بقره قید میزنه. خب ببینید اگر یک عامی داشتیم که که این عام ضابطه ای در عموم بود نه نص در عموم نه ظاهر در عموم بود این رو با روایت ثابت الصدور میتوانیم این عمومی که در عمومیت مهمل است تقیید کنیم. تخصیص کنیم. برعکس چی. اگر در قرآن شریف یک خاصی آمد او لامستم النّساء بخوایم به لامستم النّساء که خاص است بچسبونیم او لمستم المیت او لمستم او نفستم. نفاس. حیف. استعاره کثیره. لمس این میشود که میت قبل از عرض میشود که غسلهی اینا رو میخوایم ملحق کنیم. چنتا اشکال داره خیلی مشکله. مشکل اول اینست که وقتی فرمود لامستم النساء خب این معلوم است که این نص است یا ظاهر کالنّص است که این لمس نساء است که فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیّبا. مگه این نیس. خب اگه در خود قرآن هم بخواد یه قیدی بیاد میگیم نسخ این لامستم مقیده. اونی که اومده این رو ملحق کرده اینم نسخ. تا کی در سنته. سنت که نمیتوند ناسخ کتاب بشه. اون وقت آیا میتوند سنت بیاد محلق کند قید حدث لامستم النّساء را به لامستم النّساء در وجود غسل. تعمیم بدهد این مقید را مخالف مقید نیس. مگر مگر اینکه محرز باشد. صد درصد که لامستم النّساء در اصل حدث اکبر بودن معلوم اما در قید لامستم النّساء بودن این قید قیدیت ندارد قطعا. از کجا میدونید این حرفو. لامستم النّساء خب ما اقدستم. این که لامستم النّساء فرمود پس این قید قیدیت دارد. حالا که این قید قیدیت دارد میخواید القا کنید خصوصیت رو القا باشد گاه خیلی واضح و روشن و مضحک و دلخواه نیس و تو نه القاء خضوع بخوان بکنن خیلی بند و بو لازم داره تازه القا بخوان بکنن اگه با کتاب باشد نسخه اگر با سنت باشد نسخه کتابو میتونیم نسخ کنیم سنتو نمیتونیم نسخ کنیم. لب مطلب پس این شد. در این بحث اصولی که روایاتی که در که حیض حدث اکبر است. حدث حیض بیشتر از جنابته. چون حیض مادامی که خورده نمیتونه کاری بکند که. حیض حدث اکبر است. نفاس حدث اکبر است. استحاض کثیره حدث اکبر است. مس میت حدث اکبر است. خب شروع. این چهارتا رو میخوایم ملحق کنیم. این چهارتا رو که میخوایم ملحق کنیم به چی چی میخوایم ملحق کنیم. به لامستم النّساء. نمیشه. به چن جهت نمیشه. جهت اول عرض کردم. اگر چندو میخواد ملحق کنه نسخه چون مخالف نسخه مخالف قیده. قید نصه یا ذلک النّصه. این اولا ثانیا. آخه در الحاق مناسبت شرطه یا نه. بله. اگه گفتن یک آدم بیاورید بعد ملحق کردن به آدم شپش. خب نمیشه آخه. شپش رو آدم. مناسبت ندارد. نمیشه این الحاق نیس. {صدای حضار} حالا دارم عرض میکنم. {صدای حضار} الحاق کنیم الحاق کنیم. {صدای حضار} این درسته ملحق نیس. این جنابته. ببینید اون خود جنابته. حیض خود جنابت است بعید بعیدة عن صلاة نفاس رو گفتیم. حالا اینور رو داریم عرض میکنیم که چیکار باید کرد. اشکالی که ما داریم میکنیم این جواب دارد حوزه های مبارکه. اگر دارن ما تصمیم میگیریم اگر ندارن ما تسلیم میشیم و به حرف خودشون میرسن. میدونید اون که میخواد ملحق بشود مثلا فرض کنید که نفاس نفاس تو شهوته آقایون. نه. تو زحمته. پدر صحاب بچه درمیاد تا که این بچه رو بزاد. جونش بالا میاد که این بچه رو بزاد. درد و داد و غوغا و فغان و اینها. مگه شما زن نبودید. میدونید که اونایی که زنن داد میزنن. خب ببینید این نفاسی که بچه زاییدن است داد زدن است خون آمدن است ضعیف شدن است دوباره خون آمدنه. این شد لامستم النّساء. چی شد. آقا لامستم النّساء آدمو طول میده ور میده خرج میده میدوئه میره میاد این لامستم النساء بشه چون یک شهوتیست که همه چیز در مقابل او نادیده گرفته میشه. در مقابل این شهوتی که قله شهوات است در کل شهوات جسمی انسان بیان ملحق کنن. یه چیزی که ببین رحمت است شهوت است چی هست ملحق کنن در هدفی که این نفاس رو که در صد درصد در کل ابعادش این ناراحتی حالا قیدها هستن. یا فرض کنید حیض رو بخوان ملحق کنن. خدا که در قرآن شریف میفرماید که یسالونک عن المحیض و لا تقربوهنّ حتّی یطهرن. میگه این زنی که در حال ریزه این نیمه مریضه اصلا حالت کسالته. خدا از حق خودش گذشت. میگه نماز نخواند روزه نگیرد. شما اصلا خودتون بگذارید. باهاش همبستر نشید باهاش چه نکنید که دیگه عرض کردم. این حیض که ناراحتیست لعنت است کار کمتر کردن است. کار جنسی نباید بکند کار غیر جنسی کمتر کردن است و خون آمدن است و این زنم ناراحت است که نماز نمیتونه بخونه وضو نمیتونه فلان خب اصول باید ملحق کند لامستم النّساء. الحاق ضد ضد اون رو. پس چطور میشود شما با سنتی قطعیه هستید. این سنت قطعیه است. این سنت در عین قطعی بودنش که حیض و نفاس و استحاضه کثیره به دنبال اینهاست. یا مس میت. شما ببینید آقایون. حساب کنید. لامستم النّساء. اینو میگم یادم نره. همینو داریم میگیم که همه داریم بحث میکنیم ما میگیم قابل الحاق نیس. یا مس میت ببینین ما دو مس داریم یک مس میته آدم چندشش میشه دیگه نمیشه. اینا که تماس با زنه. این چی میشه. اون تمام شهوت است این تمام غیر شهوت است. شما باید مس میت رو در حدث بودن و لزوم غسل ملحق کنید و لامستم النّساء که اینها کالجرّ الشهوة… با یک نوری که تیکه تیکه هم شده میخواد شتر بکشه. خب این نمیشه آخه. جرّ الجمل بالشهوته که در هیچ عرفی از اعراف درست نیس. این درست شد پس برگردیم. سوم دیگه نداریم. سوم دیگه نمیشه پس . یا احباس دیگر غیر از جنابت از جمله اخراج منی که اینجا نداریم نداریم دیگه اخراج منی نداریم که. احباس دیگر غیر از ملامسة النّساء یا اونها حدث اکبر نیس یا ضرورتی ندارد یا هست به عنوان الحاق میخواد بیان بشه اینم که نمیشه یا هست در قرآن هست خب در قرآن هست. و ان کنتم جنباً فاطهّروا که قرآن کلی گویی میخواد بکنه. مگر قرآن ضابطه نمیگه آقا ضابطه کار قرآنه یا کار سنت. آیا سنت باید در کنار قرآن بگه مشقت یک حدث و موضوعاتی رو بیان کنه یا نه خیر. قرآن ضابطه میگوید اما سنت مورد بیان میکنه. اگر یه بزرگواری به شما گفت اکل من مفسّرین کلی گفت. شما باید برید پیش یه مفسر یه مفتح. مفسری کار شماس دیگه. دیگه خودش نباید بگه که فلانی و فلانی و فلانیو در فلان جا و کار اون نیست. انّما انزلنا علیکم بالسّوء. قرآن کریم میفرماید که و ان کنتم جنباً فاطّهّروا چقدر عبارت عالیست. تمام ابعاد رو دیگه عرض کردم. منتهی ابعادی که خودمونیه. معمولی است این پیش میشه. و ان کنتم جنباً فاطّهّروا. بله. و ان کنتم علی سفر کدومشو دارین.کدوم فاطهّروا. فاطّهّروای جسمانی رو داره میگه. حدثی. حدث روح و حدث عقل و حدث احتباس و حدث مکان و حدث مجس و حدث خبث و اینها رو فعلا حدثهای جسمانی. و ان کنتم جنباً فاطّهّروا و ان کنتم مروا ما علی سفر او جاءکم احد منکم من الغائط. حدث اصغر. خب. او لامستم النّساء شد حدث اکبر. دو عذر فرمود که قله عذر هاست و دو حدث که همین دو حدث بیشتر نیست که. حدث سوم ندارد. فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیدا طیّبا. خب فرموده است اینجا به عنوان ضابطه تمام دوریهای از صلات را. خب اینها فرق داره. ببینید بعضی برادران اشاره فرمودند خدمت شما عرض کردم که علی النساء نیس ظاهرا. که این جنابت دور از خدا که نمیبره. دوری از صلات میاره. اما ریا دوری از خدا میاره. اما کسالت دوری از خدا میاره. اما با لباس مردم نماز خواندن دوری از خدا میاره. در خانه مردم نماز خواندن دوری از خدا میاره. با آب غصبی وضو گرفتن و تیمم انجام دادن و غسل کردن دوری از خدا میاره. این جنباً هر دو رو میگیره. ان کنتم جنباً اگر دوریست از خدا برطرف کنین. اگر دوریست از نماز برطرف کنین. منتهی دوری از خدا رو اینجا علتشو بیان نکرده اینجا جای دیگه امر فرموده. چون دوری از خدائه که وضو رو از بین نمیبرد که غسل رو از بین نمیبرد که تیمم رو از بین نمیبرد که. کسی که عقلش سبکه مریضه کسی که روحش کسله کسالت روح ریای روح ظلمت روح را این که شستن دست و پا که حرفی نداره ربطی به هم ندارد که. گنه کرد در بلخ آهنگری/ به شوشتر زدند کله مسگری. ربطی به اون نداره. اونجا اونی که مربوطه و مربوط به همه س بیان کرده. ببینید مربوط به همس بیان کرده. و ان کنتم ظلما فاطّهّروا و ان کنتم علی سفرٍ او جاء احدٌ ببخشید و ان کنتم مرداء علی سخرٍ او جاء احدٌ منکم من الغائط او لامستم النّساء. آقایون سوال میکنم من. لا سندساً چی چی میخواد بگه. همین ان کنتم جنبا رو میخواد بگه. اگر لامستم النّساء ان کنتم جنباً رو میخواد بگه پس خروج منی هم داره. نه است نیس. این میخواد اون شاهبرگش رو بگه. اون شاه همش شهوته. اون شاهبرگ که لامستم النّساء هست دور گفته. نمیخواد حذف کنه که. میگه معمول کار انسان اینست که در حدث اصغر رفتن به غائط هست توالته. در حدث اکبر هم لامستم النّسائه. دیگه در حدث اکبر خواب دیدن و جنب شدن و یا چه کردن و حلالش یا حرامش اینا معلوم نیس. اونچه معمولیه. ببینید. اینجا. دو مصداق ذکر فرمود برای حدث ولی مصداقی که یکیش اهمّ یعنی اکمل است. اشمل است که جاء احد منکم من الغائط. چه حروجی. او لامستم النّساء یک فرد از نور کفات غسل را بیان فرمود. او لامستم النّساء مجامعت با زن حتی خروج منی ذکر نکرد چون کم اتفاق میفته. اونی که نوعا اتفاق میفته در روح حدث اصغر او جاء احد من القائد چون هر روز پیش زن میره. بعدشم او لامستم النّساء که بعدا هم بعضیشه چون به اندازه رفتن برای حدث اصغر لامستم النّساء که نیستش که. انسان هر روز دو سه مرتبه میره. دو سه مرتبه با زن که کاری ندارد که. هفته ای یه مرتبه هفته ای یه مرتبه ماهی یه مرتبه سالی یه مرتبه. {صدای حضار} بله؟ خب ما همین رو داریم عرض می کنیم. شما عرض بنده رو میفرمایید. اینجا لامستم النّساء ذکر خاص دیگه ای برامون نیس. یکی از افراد کنتم جنباً لامستم النّسائه. بعد چیه. بعد خروج منیه. بعد حیضه. بعد نفاسه. بعد استحاضه کثیرس بعد همین هست. {صدای حضار} عرض کردم که. خدا همین رو اشکال فرموده. {صدای حضار} من گفتم اگر چنانچه ان کنتم جنباً فقط اون معنی جنبا رو بگیره گیر میکنیم. یعنی مثل بقیه برادران عزیز گیر میکنیم. آقایون میگن که فقط جنابته و بقیه الحاقیه الحاق کی میاد. دو تا گیر داشتید دو تا گیر رو با هم برطرف کردیم. ان کنتم جنباً فاطّهّروا. حالا ببینید در این ان کنتم جنباً فاطّهّروا ما چنتا بحث داریم. یک بحث در فاطّهّرواست که اشاره کردم قبلا. فاغتسلوا نفرمود. حتی تغتسلوا نفرمود فطهروا چرا فطهروا. در اینکه کسی که محدث به حدث اصغر است یا محدث به حدث اکبر است این فقط با آب رفع حدث میشه. نه. فلم تجدوا ماءً فتیمّموا صعیداً طیّبا. اینم طهارته. فلذا فرمود فاطّهّروا نفرمود تغتسلوا. تغتسلوا در آیه نساء. در اینجا چون بحث بحث. {صدای حضار} بله؟ {صدای حضار} اون اعمّه. اعم از چی. کدوم رو میفرمایید. همین شکلی. همین شکلی. در عمومیت طهارت شرطه در کل ابعاد شاید ابعاد جسمانی رو داره میگه. اما در آیه نساء چه میفرماید.ببینید در آیه نساء فرمود که یا ایّها اللّذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری. اگر در خدمت قرآن هستید باز کنید یا ایّها اللّذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری حتّی تعلموا ما تقولون و لا جنبا الّا عابری سبیلٍ حتّی تغتسلوا. فاطّهّروا رو نفرمود چرا. برای اینکه اینجا فقط نماز نیس. مسجدم هس. ازش میپرسیم که تو مسجد نمیشود انسان بدون غسل وارد شه. اگر که چنانچه حدث اکبر است و مستر به تیمم است مستر بالتّیمّم است فقط برای صلات. که برای نماز برای مسجد رفتن نیس که. این بحثیست که بعدا خواهیم عرض کرد. {صدای حضار} بله؟ {صدای حضار} ببینین از دو چیز. از صلات و از مسجد. یا ایّها اللّذین آمنوا شما که میدونین که چطور نمیفهمین. یا ایّها اللّذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری. کدوم صلاة. صلات با رفتن تو مسجد. صلات با مسجد به دلیل چی. به دلیل اینکه یا ایّها اللّذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکاری حتّی تعلموا ما تقولون و لا جنبا الّا عابری سبیلٍ. نماز که سبیل نداره. فتق و ربط برادر نمازه. برادر دائمی نماز است که مسجده. از عابری سبیل فرمود که اینجا مسجد مراد به دو نفره. یکی اینکه عرض کنم دیگری اینکه نماز رو باید در مسجد خوند مگر اینکه انسان نتونه. مسجد هم جماعته. نمازو باید جماعت خوند. در هیچ جای قرآن امر است که نماز به جماعت باشه. نمیخوام تداخلشون رو مطرح کنم. حالا یکی از بحرهایی که ما میبریم با این تفکری که نسبت به این آیه داریم اینه که در این مسئله که آیا میشود با غسل حیض نماز خواند. بدون وضو یا نه. گروه زیادی میفرمایند باید وضو گرفت. گروه دیگه میگن نه. ما میتوانیم بدون وضو هم باشیم. آیا با غسل استحاجه کثیره بدون وضو میشود یا نه. همچنین آیا با نفاس غسل نفاس بدون وضو میشود یا نه. همچنین آیا با غسل مس میت بدون وضو میشود یا نه. همچنین اکثر فقهای بزرگوار ما میفرمایند نه استدلال بعضیها روایت میکنند اقل فقهای ما میفرمایند آره باز استدلال بعضیها روایت میکنن. ما قبل از هر دو دسته روایت استدلال به آیه میکنیم. آیه چی فرمود. آیه فرمود که اولش یا ایّها اللّذین آمنوا اذا کنت من الصّلوة. چیه وظیفه. فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافقٍ وامسحوا برئوسکم و ارجلکم الی الکعبین. تموم شد دیگه. چیزی لازم نیس که. کافی است دیگه. استدلال لازم نیس. بله. بعد فرمود که مطلب عوض شد دیگه. و ان کنتم جنباً فاطّهّروا یعنی چی. مگه اینو نمیخواد بگه. اگه وضو میخواد فاطّهّروا باید بشه. آب تطهیره. باد نیس که. اگر چنانچه انسان غسل میکند از حدث اکبر این غسل کاره نیست بلکه میزان میخواد فاطّهّروا که غلط است که. پس خود فاطّهّروا است که تطهیر عوض شد یعنی این وضو اینجا بود اینجا وضو نیس غسله. غسله یعنی وضو نگیر . اگر وضو بگیری به نیت استحباب یا به نیت بالاتر وجوب بدعت است. پس وضو گرفتن در اینجا غلط است. و روایت هم که میفرماید که ایّ وضوءٍ انوی من الغسل تایید این مطلب است. تاییدم نمیخواد این مطلب میشود از خدا به آیه روشنی. ما مطلبی از خدا داریم چی. میگیم شخص حادث شخص نفساء شخص مستهازء که روی ساز کثیرش شخص ماس میت مانند شخصی که با معمولی غسل که بکند و در ضمن غسل هم حدث اصغر از او سر نزند چون جنب اگه در ضمن سر بزند مطلبیه. اگر غسل کند از اول تا آخر غسلش از او سر نزند اکبری هم که از او سر نزند خود این غسل کافیست. وضو نمیخواهد. ما جزو اقلیت میشیم منتهی نه اقلیتی که به حدیث میشناسیم حدیث ببرد بیرون فقط چون آقایون فقهای عزیز اسلام عزیز شیعه اینجا اختلاف دارند. عده ای استناد میکنن به اون حدیث که در تفسیر من نقل کردم ملاحظه بفرمایید در کتابای دیگرم جدی هست که میفرماید که کلّ حسنٍ قبله قبوع الّا حسن الجنابه. این که میفرماید. ما اشکال داریم. اینه که جنابت چیه. همونی که باید از قرآن فهمیدین امام هم داره اولا. ثانیا اگر مراد از غسل الجنابه آیا فقط جنابت معمولی باشد قبلهو میشه دیگه. مگر کسانی که میگن لازم است با غسل حیض غسل چه غسل چه باید وضو گرفت میگن قبل از اون باید باشه. برای ثواب داره میگه. قبل ثواب خودمون داره میگه. اضافه بر اینکه روایات متعدده ای داریم که ایّ وضوءٍ امر من الغسل حتی با غسل جمعه هم میشود انسان نماز بخونه. اگر غسل جم {صدای حضار}. نه نخیر. از این نیس که. اینست که صحبت میکند که من اینجا وضو بگیرم یا نه. یارو غسل جنابت کرده بود میگه وضو بگیرم یا نه. این علت است. علت است که{صدای حضار} بله؟ {صدای حضار} هر غسلی که ثابت است واجبش که معلومه از آیه استفاده میکنیم مستحبشم بعد بحث میکنیم. {صدای حضار} نخیر نخیر {صدای حضار} در هر صورت روایت اشکال داره. به دلالت روایت میکنه. این میشه که کل حسنٍ قبله وضوءٍ الّا غسل الجنابة چی. چی میخواد بگه. آیا قبل وضو وجوبا میخواد بگه یا استحبابا میخواد بگه. ما نه وجوبا رو قبول داریم نه استحبابا. اگر شما با هر غسلی وضو بگیرید وجوبا و استحبابا بدعت گذاشته اید. چون نص قرآن در آیه عرض شود که غسل میفرماید که و ان کنتم جنباً فاطّهّروا. فَ نه وَ. ف نیس یعنی وضو تبدیل به غسل نمیشه. غسل از وضو نمیشه. در اونجا که حدث اصغر بود وضوست و در اینجا که حدث اکبر است غسل است اگر با غسل شما وضو بگیرید میتونید غسلو شما تکرار کنید. تازه بدتر از اونه. بنابراین ما اینجا مطلبو حل میکنیم. آیا این بهتر نیس بجای اینکه ما دنبال شهرتها بگردیم دنبال فتواها بگردیم دنبال روایتها بگردیم. همه خوب اما خوبتر از این خوبا چیه. بیا از اول این محکو پیدا کنیم. آقا این محک. این محکه. رفتیم تو بازار میخوایم طلا بخریم میگفتن اسکناس داریم. اون که حسن علی و نماز ظهر و نماز شب میخونه نماز صبح میخونه اینا اشتباه میکنن آقا این محکه دیگه. گویاست. فقه قرآن هم فقه گویاست و ما با این فقه گویا با کل برادران مسلمان شیعةً و سنتاً فقیه و غیر فقیه میتوانیم صحبت کنیم. اللهمّ اشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفّقنا لما تحبّه و تقواه جنّته الّا.