پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و هشتاد و سوم درس خارج فقه

غسل

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ ما از نظرات برادران و از احتمالاته برادران استفاده میکنیم ‌کمااینکه اونها هم شاید از نظرات و احتمالات گوینده استفاده کنند و قضیه اصلی و امرهم شورا بینهمه ، ما یک بحث ادبی داشتیم دیروز که بر مبنای این بحثه ادبی استفاده فقهی کردیم و عرضمون رو تکرار نمیکنیم فقط اشاره است وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ بنده عرض کردم بابه افعلاله

در تفسیرم اینطور نوشتم بعضی از برادران که تشریف دارن فرمودن بابه تفعله این رو هم من فکر کردم اما چند مطلب مقدمه ای دارم بعد عرض میکنم این هردو احتمال درسته شاید احتمالی که بنده عرض کردم درست تر باشه اون هم درسته اینجور نیست که از نظر صرفی احتمالی که بنده عرض کردم باطل باشه اگرم باطل بود عرض میکردم باطله اونجایی که در تفسیر گذاشتم خط بزنید عوض کنید ‌کمااینکه شده بعضی وقتا البته خیلی کم و خیلی کمش به حساب اینست که ما اصرار داریم بر محور قرآن فکر کنیم و گدایی هم زیاد میکنیم از محضر حق که بتوانیم مراداته حق رو با این بیان للناس بفهمیم

حالا ، مقدمه مختصر لغت عربی لغت عربیه است به چه معنا ؟‌این اسمیست که معنا داره چون هر اسمی که معنا ندارد که ولاکن یکی از اسماعی که معنا دارد اللغتل عربیست عربیه یعنی واقحه قرآن شریف که میفرماید ما به لسان عربیه  مبین این قرآن رو نازل کردیم چی میخواد بفرماید ؟ مراد همون عینو قینو صادو زاته نه به یک لغتی و به یک لسانی که واضحست لسان ها فرق میکند بعضی از لسان ها تغییداتی دارد گیرهایی دارد گورهایی دارد از نظر لفظی از نظر تعبیری از نظر دلالتی از نظر تطبیقی اما لغت عربیه این فوقه کل لغاتیست که ما تاکنون میشناسیم و بعدن هم خواهیم شناخت

اگر بعدن هم لغتی بیاید جدید بهتر از عربی نخواهد بود اگرم مانند او بشه چون خداوند متعال اخرین سخن وحی را به وسیله ی اخرین پیمبر وحی در کتاب اسمانیش قرآن در کل ابعاد در بالاترین قله آورده است ،‌ از نظر مطلب از نظر فهمیدن مطلب از نر انجام دادن مطلب از نظر گیر نکردن در این معانی این ابعاد بعدیست

از نظر زیبایی تعبیر از نظر لغته تعبیر از نظر بیانگریه لغت که بهترین لغتی که بهترین تبیین را از برای رسوندنه معانی میکند لغته عربیست

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ  چی میخواد بگه ؟ میخواد بگه به لغته عربی خب کم که همشون عرب نیستن که کمه ایرانی داریم فرانسوی داریم امریکایی داریم چه داریم چه داریم چون این کتاب کتابه دعوتیست که طول زمین و طول عرض می شود که زمان و عرض زمین رو شامله تمام مکلفین معمورن  به این قرآن پس عربین مبین یعنی چی ؟‌

قرانن عربین بالاتر از همه إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  چی میخواد بگه ؟‌ إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  یه یاد خیری از آقای خویی حفظ الله بکنیم خدمته ایشون بودیم یکی از کسانیکه اوقاتش تلخ بود از اینکه ما تفسیر قرآن میگیم و رو قرآن زیاد کار میکنیم فاضلم بود در همون علوم حوزه ای خدمت آقای خویی آمدو بندم اونجا بودم گفت اینکه ایشون اینقدر به قرآن چسبیده خب قرآن یه حرفایی  دارد که خیلی باید روش یکارایی کرد ،‌ایشون فرمودند چی ؟‌عرض کرد إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  خب ازش استفاده میشود که قرآن حکم عربیست غیر عربی غیر عرب لازم نیست که ازین حکم تبعیت کنه . ایشون احترام فرمودن فرمودن از خود ایشون سوال کنید

خب سوال نکرد ولی من جواب رو خدمت آقای خویی عرض کردم ، عرض کردم إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  نفرمود لغتن عربیه حکمن عربیه ،‌ حکم ،‌حکم که توش لغت نخوابیده حکم اون چیزیست که از لغت فهمیده میشود یا از اشاره فهمیده میشود یا از تقلید فهمیده میشود یا از گفتن فهمیده میشود منحصر به لغت که نیست خب حکمن عربی یعنی چه یعنی حکمن عربین لا تعقید فیه لا دلالتن و لا تفهیمن و لا تفهمن و لا تطبیقن و لستمراریتن الا یوم دین ،‌اینه

اون وقت بعد اونجا به اقای خویی عرض کردم اقای حداد استاد حداد بیروتی در اون چارده کتابی که بر رد قرآن نوشته از جمله به این آیه چسبیده میگه إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  این دلیل است برادران اینکه قرآن ماله عربسات فقط ماله اجما نیست گفتم آقای حداد توهم که خودت عربی ، اولن

ثانین عربی هستی که عربی نمیفهمی چرا ؟ برا اینکه إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  نه حکمن به لغتن عربیه حکمن خود حکم عربیست ، حکمن موصوفن و انهو فضلن عربی عربینه واضح،‌اعربل لغت اعربل کلام ماذا یعنی ، اعربل کلام یعنی اظهر فاعلیتهو او مفعولیتهو او مافیتهو او کذا او کذا او کذا اعربل کلام اینه دیگه نمیگه داد بزن

نمیگه عربیش کن ،‌در فارسیم در حالی که روشن صحبت بکنید فارسیه انگلیسیه فرانسویه آلمانیه چینیه مینیه هرچی میخواد باشه حالا إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  این حکمن عربین چیه ؟ یعنی احکام قرآنیه که آخرین احکام صادره از منطقه وحیست الا یومدین برای کل مکلفین هیچ جاش گیر نداره ،‌نه در لغت بهترین لغته ،‌و خود این بهترین لغت را که لغته عربیست خداوند به بهترین بیان کردن است

چون لغت فارسی لغته ولی هرکس فارسی حرف بزنه یجور حرف میزنه بعضیا فارسی حرف میزنن بعضیا فارسی تر بیا اونقدر فارسیو زیبا و قشنگ که خب لغت عربیم همینطوره این لغت عربی که لغته خاصیصت اشخاص مختلفی فصیح فصیح تر بلیغ بلیغ تر تا برسد به بالاترین قله فصاحت و بلاغت که قرآنه

این نظیر ندارد ، إِنّٰا جَعَلْنٰاهُ حکماً عَرَبِيًّا  یعنی این حکمیست که در تمام ابعاد مقدماتی معخراتی دلالتی مدلولی تفهیمی تفهمی تطبیقی انجام دادن هیچی جلد نداره،‌هر حکمی از احکام بشری حساب کنید اینجا گیر میکنه تبسره درست میکنند عوضش میکنند بالش میکنن پایینش میکنند ،  اینی که من گفتم آقای خویی خب اظهار محبت فرمودن اون شخصم در رفت

حالا ، ببینید قرآن شریف در کل جهات در بالاترین قله است خب در لغتم همینطوره خب در صرفم همینطوره ، در نحو همینطور، در معانی اینطور ، در بیان اینطوره در تمامه ابعاده کلامی و دلالی و مرادی و تطبیقی در تمام ابعاد این بالاترین قله اعجازست نه بالاترین قله فصاحتو بلاغت ،‌چون فصاحتو بلاغته اعجازیم ما داریم

ولاکن در میان فصاحت ها و بلاغت های اعجازیه که مراتبی هست و درجاتی هست قرآن که از نظر مفاهیم و از نظر معانی علموالله نازل است که کافیست أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ۚ این قرآن در تعبیر زیباترین ولذا اگر کسی میخواد قرآن چاپ کنه خب زیبا چاپ کنه ،‌ بخونه خب زیبا بخونه تفسیر کنه خب عبارت قشنگ بیاره خیال نکنن که این مستحبست که آدم به جای تلویزیون بگه فلزتیون ،‌خیلی مستحبه مثلن

نخیر مثلن گز رو خیال کنه صابونه،‌این مستحب نیست رسول گرامی که میفرماید تقلو بلقران فانهو من لیتقن بلقران فلیث منا چی میخواد بگه ؟‌ قرآن زیباترین زیباییهایست که ربول عالمین در کل ابعادش مقرر کرده پس زیبا بفهم زیبا بخوان زیبا نگاه کن در وقته زیبا با فکر زیبا با علم زیبا ابزار زیبا تقوای زیبا در تمام مراحل باید ما زیبایی هارو مصرف کنیم تا زیبا بفهمیم و زیبا عمل کنیم

درست ، خب دوم ،‌آیا اگر لغوی چیزی گفت صرفی چیزی گفت نحوی چیزی گفت حتمن ما باید بپزیریم مگه لغوی چیکارست ؟ لغوی عربتراز ماست ؟‌ صرفی عربتر از ما اونم گشته پیدا کرده خب ما میگردیم پیدا میکنیم. اگر لغوی استدلال میکند برمعنای لغتی به موارد استعمال که نوعن در قرآن مراجعه نمیکنه ،‌صرفیو نحویو بلاغیو فصاحیو و غیرو و غیرو و غیرو و غیر که نظری میدن حالا چون کتابشون چاپ شده چون نمیشه چاپو پاک کرد به قول آقای بروجردی چون نمیشه چاپو پاک کرد باید قبول کرد اینطور نیست .

کی گفته است من و ماها از لغوی ها دورتریم ،‌از صرفی ها از نحوی ها کی گفته ؟‌ما یک میزانی داریم و اتون میزان اینه که لغت عربی و بلعخص عربیته قرآن که بالاترین قله فصاحت قرآن لغته این از نظر تعبیر روانه، روان ترین تعبیر

چون روان ترین تعبیره بنابراین اگر ما لغتی از لغات قرآن را میخواهیم معنا کنیم به طرز بسیار روان و بسیار روشن و بسیار مبین و مبین ترز سایر طرزها و استعمالات باید در نظر بیگریم ما که نوکر لغوی نیستیم که لغت میگه اینجا اینطوره پس اینطوره .

بعله اگه یه آدمی باشه 1133 باشه عربی بلد نباشه خب مطلب دیگریست ولی اگر ما پنجاه سال روی ادبیات عرب کار کردیم و مخصوصن برادران محور قرآن که ما لغوی تر از لغوی های دیگر باید باشیم که ،‌این دو

سوم ، عرض می شود که در این جمله مبارکه من ازین برادر عزیز خیلی تشکر میکنم که مارو انداخت به این بحث ، مقداری لغوی بشیم دیگه ،‌که کلید فهم قرآن لغتست،‌در این جمله مبارکه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا دو احتماله ، یه احتمالست که بنده عرض کردم که فطهرو بابه افعلالست و در تفسیرم نوشتم ، که مبالغم هست که اون معانی که عرض کردم و اون احکامی که عرض کردم یه احتمالست که این برادر عزیز میفرمایند که فطهرو بابه تفعلست ، حالا عرض میکنیم همینو میخوام عرض کنم ببینیم چی میشه

بازم فکر کردم اگر نظر دیگری آقایون دارند میفرمایند باز چون این برای قرآن فهمیه دیگه ما نمیخوایم وقتمونو در لغت مصرف کنیم که ملا لغتی که نیستیم که ،‌حالا ببینید وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا جنبن که مطلق بود کل جنابتها جنابت عقل جنابته روح جنابته جسم جنابته 1246

فطهرو طهارتم همینجوری ، حالا فطهرو یا فتطهرو بوده است که بابه تفعلست بابه تفعلم دارای تکثیرستو تعمیقستو مبالغه است یا نه فطهرو تطهرو نبوده است بلکه از بابه افعلالست اطهر ،‌یطهرو ، اطهرو بله ،‌اطهر یطهرو اطهرارن اطهرو ، اطهرو

حالا اطهرو به فطهرو نزدیکترست یا تطهرو نزدیکترست ؟ اینطوریه دیگه احتمال سوم که نیست که این وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا اطهرو بوده است فطهرو شده است که دو چیز بش اضافه کردین یا نخیر تطهرو بوده است فطهرو شده است که سه چیز اضافه کردیم

اگر سه چیز اضافه شده باشد نزدیکترست مطلب یا دو چیز اضافه شده باشد ؟ بله ؟‌ما که از سه میترسیم هممون که اگر سه دورتر میشه که اگر دو چیز اضافه شده باشد خب نزدیکتره اما اگر سه چیز اضافه شده باشد دورتره هردوهم احتمال میدیم هم اونو احتمال میدیم هم این احتمال رو

البته اینجا از نظره حکمی فرق نمیکنه مطلب چه از بابه افعلال باشد که مبالغستو تعکیدست و چه از بابه تفعل باشد که مبالغه استو تعکیده ولاکن اینو حل کنیم که اگر من در تفسیر اشتباه کردم بعد در چاپ بعد عوضش کنیم ، اما اگر نه اشتباه نکردم ذو احتمالینه یام احتمال ارجحست خب باشه مام در حاشیه یاداشت میکنیم

ببینید شما اگر که وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا تطهرو بوده بله وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا فتطهرو بوده تطهر یتطهرو تطهرن تطهرو ،‌طتهرو امره عرض می شود که حاضرست و مخاطبستو جمعه تطهرو

تطهرو رو چیکار کنیم که اطهرو بشه ستا کار باید بکنیم ،‌یک اینکه تطهرو این تش رو برداریم طین کنیم که دوتا طین بشه این یک ،‌دو دو تا تین رو در هم ادغام کنیم ادغام که نبود ،‌بله تطهرو ته با طین که ادغام نداره اول تی رو برمیداریم طین کنیم که کردن بعد این دوتا طین رو طین فرعی و اصلی رو در هم ادغام کنیم ،‌کافیه ؟ نه یه همزه وصلم باید بیاریم همزه وصل نیاریم که نمیشه اصلن

یک همزه وصلم باید بیاریم وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ،‌تطهرو بوده تطهرو در این سه تا کار شده چی ؟‌ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا ها ،‌فاطهرو ،‌سه تا کار شد

این سه تا کار برای چی شد ؟‌برا اینکه غلیظ بود عبارت غلیظ بود تطهرو غلیظه این باید خفیفه تر بشه ،‌و بعکس اونچه بعضی برادران لغوی و صرفی میگویند که اون اصل بوده و فرعش کردیم ما میگیم این اصله چون اصله در لغت عربی واضح بودنست ،‌واضح تر بودن بهتر از مخفی تر بودنه که

این واضحه اما اگر بابه افعلال باشد اطهر یطهرو اطهرارن بله فطهرو اینطوری میشه دیگه فطهرو که نمیشه که فطهرو ،‌اما فطهرو هم گیر داره این مثه ما لکم تکعکعتم کتکعکعکم الا زی جنت نفرنقهو انی کف شیطانی من هندیه ما نمیخوایم هندی‌،‌حالت هندیشو عرض کنم ، یعنی در مقابل عربی گفت همه لغت هندیه

حالا در اینجا اگر فطهرو که میگفتیم که نمیشد بعد یه کاری بکنیم باش منتها دوتا کار بکنیم تشدید ررو که اینجا مزاحم غلیظ کرده میاریم قبل فطهرو تشدید ررو میاریم روی هه ، شد ؟‌کافیه ؟‌نه یک تشدیدم میزاریم به طین تموم شد میشه فطهرو الف که داشت حالا اینجا که ما دوتا کار کردیم تا جمیل تر شد بهترست ؟‌یا اگر سه تا کار کنیم تا جمیل تر بشه

خب دوتا کار کنیم جمیل تره بنابراین از نظر لغوی …

1723 نیست چرا ؟‌ برای اینکه تطهر یتطهرو تطهرن ، تطهرو تطهرو که امره همزه نداره که ،‌

آخه بابه افتعال نیست که بابه تفعله ، این بابه تفعلست همزه ندارد اصلن ما رفتیم به پنجاه سال قبل که پنجاه سال قبل این جریان اینجور بود ولی حرفی که پنجاه سال قبل میزدم که حالا من نمیزنم که ، حالا ما میتانیم لغاوی باشیم نحوی باشیم صرفی باشیم ادیب باشیم منطقی باشیم فقهی باشیم اصولی باشیم عارف باشیم فیلسوف باشیم میتونیم بر محور قرآن

حالا برگردیم سر حرف ،‌ببینید …

شهرت به چه درد میخوره شهرت چیکاره اصلن ،‌حالا مطلب دوم بله ،‌مطلب دوم اینست که مطلب فقهیست خب اون نتیجه که ما دیروز گرفتیم حالا نفی کنیم ،‌ببینید چه فطهرو بابه افعلال باشد چه بابه تفعل باشد از نظر ادبی عرض کردیم یک مطلب درش مشترکه و اون مبالغه است اون نتیجه حکمی و فقهی که دیروز گرفتیم اون نتیجه رو جای خودش باقیست

و خدا شاهدست که من نظرم این نیست که چون منگفتم اینطوره من در حضور برادران عرض میکنیم و شما صرف میدانید نزدیکتر به بنده هستید در صرفو نحو که اگر نظری دارید باز بفرمایید، حالا مطلبه دوم ،‌ببینید …

گفتم اینو آوردیم ،‌ اینجا نبودی مگه شما ،‌صبر کنید گفتم ،‌دوم این بخل نیست ها ولی خب چون وقتمون کمستو برادران هستن اینو فکر کنید ضبط شده اینجا،‌دوم اینست که ببینید ما یا حدثه اصغر داریم یا حدثه اکبر یا هردو ، اگه حدثه اصغرست که تبعن با وضو از بین میره اگر حدثه اکبرست که تبعن با غسل حالا اصغرم عرض می شود که وضوعم لازم باشه نداشته باشه مطلب دیگریست ، اگر هردو رو داریم چه ؟ پس سه مرحلست

چیکار کنیم ؟‌بریم سراغ شهرت ها و اجماعات اولن ،‌گیج میشیم من صبح مفتاحول کلامو مطالعه میکردم قال فلان قال فلان درمقابل قال فلان قال فلان در مقابله قال فلان قال فلان خب ما به جای این قالهای برادران بزرگوار فقیهمون از گذشته و فعلیو چنین حرفا خب ما به قرآن مراجعه میکنیم

میدونید بیشتر این قال قالهای متناقض و متحافظ و متعارض برای چیست ؟‌ یک حدیثی که بش بشه درست عمل کردی نیست رفتن سراغه شهرت و اجماعات ،‌یا حدیث هست و دلالت ندارد اما اگر ما سراغ قرآن برویم از نص قرآن یا ظاهر یا اطلاق قرآن یا عموم قرآن مطلب رو استفاده کنیم دیگه خب در مقابلش شهرتو اجماعو حتا اطباقو تا چه رصد روایاتی که غیر قابل قبولستو اطمینان بخش نیست مطلبی نخواد بود

حالا اینجام ببینید ما اگه صد مرتبه آیه رو بخونیم باز مطالب استفاده میکنیم مطلبی که امروز داریم اینه که اگر چنانچه انسان جنب شد جنبه به همون معنی وسیع ها اگر جنب شد به جنابته پایینی یا به جنابت های دیگر اون جنابتی که غسل میخواد جنابت مزاجعه با زن جنابت حیض جنابت نفاس جنابت استحاضه کثیره جنابت مسه میت اگر جنب شد چیکار کنه ؟‌فقط غسل کند کافی از وضوست ؟‌

یا وضو رو هم با غسل باید بگیرد ،‌خب به عکسش معلومه اگر انسان جنب نشد حدثه اصغر ازش سر زد فقط کافیست که وضو بیگرد در بعضی از حدثها در کل حدثها نه مسح کردن حدثه ولی حتا تعلمو ما تقولون الا آخر ، ما از آیه چی استفاده میکنیم ؟

ببینید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا کله الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ کلن اینطور نیست ؟‌خب این فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ ماله کیه ؟‌ماله أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ که بعدن فرمود ،‌ ملحقاتم دارد أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ که بولستو قاعتستو ریه ملحاقتش نومست ، آیه ای بیان میکند سکرست آیه نسا بیان میکند چه است چه است چه است این که معلومست که

خب پس تکلیف محدثینه حدثه اصغر چیست ؟ وضوست ، اونجایی که وضو باید گرفت وضوست غسل که نیست بعد میفرماید که وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ آیا از وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ میفهمیم که خب فطهرو غسله ،‌اما اونیم که قبلن بوده باز هست هم غسل کنید و هم وضو خب نه به چند دلیل نه ،‌یک دلیل اینکه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا واطَّهَّرُوا ۚ نفرمود که عطف بشه که هم وضو رو بگیره هم غسلو فَاطَّهَّرُوا  ،فَاطَّهَّرُوا تفهیمه بر ان کنتم جنبه ،‌تفهیه بر جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ که نیست

تفعیه بر عرض می شود که بولتوم یا نومتون یا چه یا چه که نیست این تفریعست برادران او حالا که تفریعست برادران او ما از حسابه تفریع خب مطلبو میفهمیم ، ثملن من به یکی از برادران سنی عرض کردم گفت آخه این قضیه ولایت چنینستو چنانست در حدیث فلان گفتم به قرآن که مراجعه کنید مطلب بینه اما به حدیث ،‌اون قله احادیث چیه ؟  ألَسْتُ أوْلَى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ    قالو بلا ،‌ قال فمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ از فمن استفاده میکنیم ،‌ولایت چل معنا داره پنجاتا معنا داره هرچی در اینجا میفهمیم چیه چرا ؟‌

ألَسْتُ أوْلَى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ چه ولایتی رو ثابت کرد اولویت نه محبت نه نصرت نه چه اولویت ،‌اولویت دارد رسول بر مومنین ،‌اولویت علمی دارد نبی است اولویت عدالت دارد معصومست درست ،‌در اینجام فمن کنتو تفریعه ، فمَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاَهُ  همون ولایتو داره میگه دیگه یعنی همون الویتی که پیغمبر داشت نسخه ثانیست امیرول مومنینه

در اینجا وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ فَاطَّهَّرُوا تفریعه برادران جنابت است جنابت که با جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ که نیست ،‌با ریه که نیست با نوم که نیست با چه که نیست با چه که نیست ،‌جنابت حدثه اکبرست حدثه اکبرم که معلومست که بعد فرمود ،‌یک نمونشو فرمود أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً الا آخر

در اینجا ببینید وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا وضو تمامه ،‌وضو تمام شد حدثه اصغر چی از بین میبره ، عرض می شود که وضو ،‌بعد وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا این ذودلالتینست بر نفی اون مطلب که انسان وقتی غسل میکند حالا چه از جنابت معمولی چه از جنابت های دیگر باید وضو هم بگیره ،‌میگه نه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ ،‌فَاطَّهَّرُوا این تفریعست برادران جنابت نه تفریعست بر جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ این یکی

دوم،‌آقا فَاطَّهَّرُوا چی میخواد بگه ؟‌فَاطَّهَّرُوا طهارت بعضو میگه یا طهارت کلو میگه حالا ما در طهارت های شستنی داریم عرض میکنیم ها ،‌ در طهارت شستنی که مربوطست به شستن بدنست داریم عرض میکنیم آیا در طهارت شستنیه و طهارت بدنی که فَاطَّهَّرُوست این کلست یا بعضست خب کلست

اگه بعض بود فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ بعضیا وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ بعضیا وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ باز بعضه ،‌ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ بعضه ،‌ همه شستنهای وضو تبعیض بود اما در شتستن در باب حدثه اکبری که با شستن از بین میبره فرمود فَاطَّهَّرُوا ، بعضه ، خب پس بنابراین در دو بعد نمیخوایم زیادش کنیم در دو بعد فَاطَّهَّرُوا میگد فقط غسل کنید

پس محدثین دودسته اند یک دسته محدث حدثه اصغرن یک محدثه به حدثه اکبرند اون کسانیکه که محدثه به حدثه اصغرن وضو بگیرن و کسانیکه محدث به حدثه اکبرن غسل کنند با غسل وضو بگیرن از کجا اوردی این حرفو روایتم داشته باشین ما قبول نمیکنیم این رو خلاف آیه است

از آیه به طور بین میفهمیم که مکلفین که دو دسته اند یک دسته دسته اولن وضو بگیرن که جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ نمونش بوده نمونه بزرگش دسته دوم که محدث به حدثه اکبرن جنبن بریدن در بعد جسمانی که با آب باید برطرف شه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ تمامه بدن را بشوعید که اینم بحث داره آیا موهم جزعشه یا نه ؟ در وضو جور دیگه بود

در وضو ظاهر مورو میشستیم باطنش و بشره لازم نبود مگر اونجا که باز بود ولی در غسل جور دیگرست  وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ حالا چند احتمال ،‌ببینید این وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا چند احتمال داره ،‌یک ،‌شخصی که العان جنبست یا اینکه قبل از جنابت حدثه اصغرم سر زده ازش ، پس زوحدثینه یا در حال جنابت حدثه اصغر سر زده زوحدثینه ،‌ یا بعد از جنابت قبل از غسل سر زده ذوحدثینه یا در ضمن غسل سر میزند که بحثیست

اگر در ضمن غسل حدثه اصغر سر ازدواج سه قولست که بعد باید که اشاره کنیم در تفسیرم ملاحظه بفرمایید اما این ستای قبلی رو داریم بحث میکنیم اگر حدثه اصغری قبل از جنابت با جنابت بعد از جنابت قبل غسل صادر شد این حکمه وضو دارد ؟ خب نه . چرا ؟

برا اینکه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ مگه مطلق نیست ؟‌اطلاقه دیگه نفرمود وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا و حدث و برید ، نیستش که بلکه معمولن اینطوریه معمولن کسی که کاری انجام میده بعد میره بیرون آب ازش میاد یا نه ؟ 2728 و این کاری انجام نمیده که معمول اینطوره حالا معمولم نباشه این وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ اطلاق دارد کل حالات جنابت را بگیرد یا ندارد ؟ خب اطلاق داره ما به اطلاق تمسک میکنیم

اینجا دیگه روایت داریمو نداریم قول داریمو نداریم شهرت داریمو نداریم همه رویه چشمه برادرانی که نقل فرمودندو اوناییش که موافق قرآن است رو چشمه ما ،‌بقیشم همینطور عرض می شود که اما وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ ،‌پس اینکسی که جنب شده است و در حال جنابتم بعل کرده قبل از جنابت بعل کرده وضو نگرفته بعد از جنابت بول کرده و کاری نکرده در این سه بعد فی هذل مثلثه منل جنابه فی هذل مثلثه منل جنابه لیث علل جنبه الا فطهرو فقط این میشه فَاطَّهَّرُوا که در کار نیست بنابراین مطلب از آیه حل شد  بله ،‌مطلب بعدی

مطلب بعدی که شخصی داره غسل میکنه در ضمن غسل بول کرد چیکار کنه آیا غسلو از سر بگیرد وضو هم بیگرد ؟‌یک قول آیا غسل را ادامه بدهد وضو هم نگیرد ؟‌یک قول، آیا غسل را ادامه بدهد وضو بگیرد ؟‌قول سوم که ما عرض میکنیم و برادران طبق دلیل آیه که بعدن اشاره خواهیم کرد اما این جنابتی که در این مثلث در یکی از این سه ضلع حدثه اصغر صادر شود این حدثه اصغر دیگه نقشی ندارد حدثه اصغر جایی نقشه وضوعی دارد که غسل نباشد

روایات هم باید بش ایو وضوعن ان قا من القسل ،‌ اگرم محتاج به وضو بود غسل کافیه از وضوست اینم یه مطلب

مطلب دیگر این وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚچی میخواد بگه ؟‌میخواد بگد همه بدن رو با هرچی مو داره بشویید ، یه احتمال میخواد بگد ظاهر بدن را اونجایی که ریش هستو این حرفا روی ریش رو مثله وضو با اونجایی که مانعی نیست یا اگر مانع است تخلل میشه کرد ،‌تقلیل میشه کرد آب به بعد برسه اینه ؟‌ یا نخیر اصن کاری به ریشو مو و این حرفا نداره فقط بشره رو عرض شد ،‌از آیه چی میفهمیم فکر بفرمایید .

وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ خطاب به کیست ؟ خطاب به مکلفینه ،‌مکلفین که از نظر انسانی دارای چند بعدن آقایون دو بعد دیگه بعد روحست و بعد جسم مو چیه مو از نباتاته دیگه مگه اینطور نیست آقایون ؟‌ مگر مو از نباتات نیست از نباتاته دیگه وقتیکه مو  از نباتاتست و روح حیوانی ندارد اصن فَاطَّهَّرُوا اینو نمیگرد از اول نمیگیره

و نمونشو شما در بابه میته ،‌ اجزاعه میته آقایون فقهای بزرگوار میفرمایند چنانکه حقم همینست منتها یه حاشیه کوچیک دارد که اجزاعه میته میته نجسه دیگه میته البته اونکه نفسه ساعله  داره میته ای که نفسه ساعله دارد اجزاعش عرض می شود که جزوه اعیانه نجس است حالا راجبه استخوان حرف دارن آقایون فقها میفرمایند که اون اجزایی که روحه حیوانی ندارد ،‌حالا نباتی دارد یا نه کاری نداریم ‌،اون اجزایی که روحه حیوانی درش حلول نکرده است اونها عرض می شود که پاکست

اونا که روحه حیوانی حلول کرده نجس است . آقایون جزو اون اجزایی که روحه حیوانی ندارد استخوانو شمردند قبول میفرمایید برادران ؟‌آیا اگر پای انسان به پله خورد استخوان انسان یخورده ازیت شد استخوان بیشتر درد گرفت یا پوست یا گوشت ؟‌استخوان

پس بنابراین استخوان نه اینست که روح حیوانی ندارد روح حیوانیترو قویتر دارد،‌بله این از خود مطلب میفهمیم یعنی نصوصی که به ما میگوید اون اجزایی که روح حیوانی ندارد پاکست اصلن شامله استخوان نمیشه بلکه استخوان روحه حیوانی درش بیشتر از حد شاید که گوشت تازه راجبه دندان ما حرف داریم

دندان یه قستمهایی سطحیست که اینها روحه نباتی یا دارد ندارد حیوانی نداره ،‌اما یه مقداری داخل میشه میخوان بتراشن پدر جد بچه درمیاد دیگه این بیشتر از اگه یه سوزنی تو گوشت فرو کنند دردش کمترست تا اینکه اون چتری که میکنن به دندون انسان

پس دندان هم در اونجایی که روح حیوانی دارد این از حیوان 3154 که معلومه از میته که طاهر بودست ولیکن میته شدست ولیکن نجسه ، حالا در اینجا وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ به تم میگوید و الا لباسم پس بشور اتاقم بشور عرض می شود که درو دیوارم بشور نه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ حیوانی دارد و یک بعدم روحه نباتی دارد ، اونی که روحه نباتی دارد این که حیوان نیست این انسان نیست روحیست حیوان نیست خب پس از خود آیه وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ این استفاده میکنیم اولن

ثانین اصله وجود انسان چیه ؟ خب بشره انسانست دیگه ،‌بشره انسان هست نه مو مو رو میتراشن اما بشره رو نباید تراشید که بنابراین موافقست این استفاده میکنیم از قرآن شریف با روایات بسیار زیادی که از رسول الله صلوات الله علیه  و اعمه علیه سلام هست که نخیر مو رو نشویید بعضیا احتیاط فرمودند طبقه بعضی از روایات بعضی از روایات که بعدن خواهیم خوند

چون بحثه روایات شنبه خواهد بود انشالله اگر زنده بودیم ،‌بعضی روایات میگد که اگر به اندازه یک مو را دل غسل شما نشویید یومل قیامه اونجا جنب است ،‌میگیم خود مو رو نمیگه به اندازه ،‌به اندازه یک مو از کجا از اونی که باید شست از بشره از بشره به اندازه یک سر سوزن اگر نشویید اون سر سوزن جنبه و این غسل جنابت نکرده این البته بحثیست که بعد خواهد اومد

خب این مطلب ، دیگر ،‌غسل چند جوره آیا واقعن دوجور غسل ما داریم غسل ترتیبی و غسل ارتماسی ؟‌و اگرم دو جور داریم احدهما اصلست و دیگری فرعه ؟ خب ببینید از فَاطَّهَّرُوا ما خیلی مطلب استفاده میکنیم یک همه بدن بایستی شسته شود چجور ؟‌خب نداره مگر دارد اطلاق داره دیگه همانطور که در همانطوری که در باب وضو فغسلو وجوهکم گفتیم از یک طرف بشوید مطلبی نیست و در ایدیکم علل مرافق باز مطلبی نیست در مسحه سر باز مطلبی نیست در مسحه پا باز مطلبینیست که از نظره کیفیته هندسی هرجور خواستید از نظر ماده هندسی رو معین کردن از نظر کیفیته هندسی از نوک انگشتان از اینطرف از اونطرف باید که کل روی پا این مسح شود تا عرض می شود که کعبین

خب در غسلم فَاطَّهَّرُوا فرمود دیگه این فَاطَّهَّرُوا با چی میشه تقیید کرد ؟‌اگر فَاطَّهَّرُوا اطلاقش اطلاقه ضابطه ای فقط باشد نص نباشد ،‌ظاهر نباشد رو اگر داریم بحث میکنیم اطلاقه ظاهریست اطلاقه ضابطه ای و قاعده ایست که استقبال میکند از قید اما سه جور اطلاق داریم سه جور عموم داریم یکجور عموم و اطلاقیست که نصه امهاته نساعکم یکجورم عرض می شود که عموم داریم نصه ان الله علی کل شی قدیر اون یکه شیعست قدرت بر اون تعلق میگیره محال که شیع نیستش که

این هم عرض می شود که بعضی اطلاقات و عموماتست که ظاهرست بر اطلاقه عموم ، ظهور دارد اگر یه ظهوری اقوالی ازون پیدا کردیدو صادر شدو چه شدو این حرفا باز مطلبیست که حرف داریم اما مطلب سوم ،‌سوم وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا حرم رباع نصه بر اطلاقست و لاکن احل الله البیع نصه در احمالست ،‌نص در احمال یعنی چی یعنی ما میدانیم که بعضی از بیوع هست که شروطی را ندارد اگر هیچ شرطی در هیچ بیعی شرط نباشد احل الله میخواد چیکار دیگه

مثه اینکه آقا ایستاده میگد بعیست خب ایستاده دیگه بیوعی که در میان مردم بود خدا میگد احل خب احل قیودی و الا اگه همون بیوع که خب احل میخواد چیکار کنه ،‌پس احل الله البیع میگه مطلقست و لاکن ضابطه ایست مطلقی محملست نه محمله بازاری محمله علمی

محمله علمی یعنی خداوند قیودی را در بابه صحته بیع دارد اما اینجا نفمروده است جای دیگه ،‌سوره نساع فرمود إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ جاهای دیگر قیودی فرمود مثلن پس اون اطلاق و اون عمومی که محملست یا تعبیر عوض کنم ضابطه است ضابطه ای که استقبال میکند از قیود و تخصیصات باید بریم دنبال قیود و تخصیصات کتان و سنتن بگردیم حالا از جمله اینجا مثلن ،‌فرض کنیم که این وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ، فَاطَّهَّرُوا اطلاقه دسته سومه که باید بریم بگردیم تقیید

اگر ،‌اگر اینو قبول نداریم حالا اگه اینطور باشد ،‌خب کی میتونه تقیید کنه باید یه نصه ثابتو صدوری باشد دیگه ،‌اگر نصه ثابتو صدوری از رسول الله صلوات الله علیه  از طریقه اعمه یا غیر اعمه ثابتول صدور که وَلا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ ۚ علم پیدا کنه

علم پیدا کنیم از اونطرف نص باشد جوری نباشد که انسان ازش مطلب درست نفهمه نص باشد و این نص تقیه نیست صادره و اعتماد انسان میکند بهش نه اینکه ضنه نه اینکه چنینه،‌خب در اینجا بیاد تقیید کنه آیا ما در کل احادیثه اسلام شیعتن و سنتن حدیث ثابتو صدور به تمام معنای کلمه داریم که تنصیص کند برادران این مطلب که در غسل ترتیبی که آقایون میفرمایند شرطست بین سه عضو ترتیب باشد ترتیبون مثلث اون ترتیبون مثنا او لا ترتیب فترتیبی ، ترتیب مثلث اول سرو گردن بعد دسته راست بعد دست چپ که عموم فقهای شیعه میفرمایند الا من شز،‌که از جمله منشز آقای خویی حفظهو الله تعالاست که در حاشیه عروه دارند

که ایشون میفرماید نخیر بین سروگردن و بقیه بدن ترتیب نیست و این حرفم درسته حالا ما یخورده بالاترشم اینجا مثه اینکه میتوانیم عرض کنیم

من چی گفتم ؟‌اشتباه کردم ،‌بینه چپو راست ترتیب نیست ولی بینه سرو گردن و بقیه بدن ترتیب هست ،‌ایشون میفرمایند ولی بینه چپو راست ترتیب ،‌بینه چپو راست میفرمایند ترتیب هست ؟‌نیست اما بینه سرو گردن چی ؟ هست این درسته

من در تعبیر اشتباه کردم حالا ببینید از آیه چه میفهمیم آیه که مطلقست که ،‌آیه که میفرماید وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ از بالا بشوییم تا آخر از پایین بشوییم تا بالا ، از وسط بشور ترتیب داشته باشیه ارتماس باشه ارتماسش ترتیبی باشد ارتماس بدونه ترتیب باشد این که مطلقه که

حالا ما اینجا سجور حدیث داریم آقایون مراجعه بفرمایید، من در الفرقانم در پاورقی نوشتم مراجعه کنید که روز حدیث روز شنبه است و اگرم روزای پنشنبه فرصت داشتید ساعت ده صبح منزل خودتون ما بحثه اصولو استنباط داریم و فعلن در قاعده ضرر هستیم چه بحثاییست که در فقه کمتر میشه و به طور مستقل اونجا بحث میکنیم

حالا ببینید در اینجا سه جور حدیثه یجور حدیث مطلقه مطلق ،‌مطلق هرجور میخواید بشورید این یجور حدیث ،‌یجور حدیث است که استظهار میشود ازش که بینه سر و بقیه اعضاعه بدن ترتیب هست ترتیب هست ،‌که عرض می شود که عده ای از فقها میفرمایند که حداقل بینه سر و بقیه اعضای بدن ترتیب هست ازش استظهار میشود

یه دسته از احادیث است مثه آیات استفاده ای هیچگونه ترتیبی نمیشود بلکه میشود گفت نصست در عدم ترتیب حالا چه کنیم ؟‌ما پس نصی در کار ندارین اونطوری که ما دقت در آیات میکنیم نصی در کار نداریم اینجا میشود سه جور حرف زد بلسان فقهایت ، یک بینه سر و طرفین و بینه طرفین اصلن ترتیب نیست علل اقوا این یه حرفه

که حالا بعدن ببینیم چی میشه اگر بخوایم ترتیب بگیم علل احوط احیتاطش نزدیکه به وجوب باشد میگیم بینه سر و طرفین ترتیب هست ،‌سوم اینست که اولا اینست که بینه طرفین ترتیب باشه یکدونه حدیث و لو ضعیف نداریم که بینه طرفین ترتیبه اگر داریم اشاره ایست در بعضی از احادیث که اصلن قابل قبول نیست هم مخالفه اطلاقه کتابست هم مخالفه این دو دسته ی از احادیثست

ش