پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و نود و هفتم درس خارج فقه

تیمم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الیشطان الرجیم

 وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدا طیبا

اجمالات مبینه ای از جملاتی که در آیه طهارات ثلاث است و مربوط است به تیمم عرض می کنیم و از برادران خواهش می کنیم که این بحث در الفرقان و سایر کتابهایی که روی آیه کار شده است مثلاً عرض کردیم مصداقیست و ان کنتم مرضی او علی سفر. ان کنتم مرضی مصداقیست از مصادیق موانع داخلیه. او علی سفر هم مصداقیست از مصادیق موانع خارجیه. او جاءَ احدٌ من کنتم من الحائض مصداق معروفیست از مصادیق حدث اصغر. او لمستم النساء هم مصداق بسیار بارزیست که در قله مصادیق جنابت است. فلن تجدوا تفریعه. ازین تفریع ما توسعه می فهمیم. درست است که بسیاری از موارد مانعه وضو یا غسل در این آیه ذکر نشده است اما از فلم تجدوا ماءً که تفریع فرموده است ما سبب را می فهمیم. مثلاً علیکم السلام. در باب ان کنتم مرضی این قله موانع است. بزرگترین مانع معمولی در عدم استعمال آب در وضو یا تیمم مرضیست که بالفعل موجود است و مانع است از استعمال آب. یا فوت است یا ضرر است یا حرج است یا هر چه. اما آن بترسد اگر وضو بگیرد یا غسل کند مریض می شود اگر خوفش عقلایی باشد باز فلن تجدوست. یک عنوان جمله اول آیست. یک عنوان هم که اینجا در این چند بعد ذکر شده و اون عنوانی که در جمله اول آیه است تمام مراحل حذر یا حرج یا عسر را می گیرد. چطور؟ ببینید. اول آیه طهارات ثلاث یا ایهاالذین آمنوا پس الذین آمنوا معمولا دیگه. پس به مقتضای ایمان که ایمان هم بر محور قرآن است اولاً و بر محور سنت است ثانیاً انسان می تواند آب را برای وضو یا برای غسل استعمال کند. آیا ایمان به شما اجازه می دهد آب غسبی را بردارید به سر و رو بزنید و وضو بگیرید و غسل کنید؟ خوب نه. از آیه استفاده کردیم پس. آیا ایمان اجازه می دهد که کسی داره می میره از تشنگی شما آبو بردارید وضو بگیرید خوب نه. آیا ایمانن اجازه می دهد اگر این وضو یا غسل برای شما ضرر دارد یا حرج است وجوباً وضو بگیرید؟ غسل کنید؟ نه. رجحاناً بله. آیا ایمان اجازه. ببینید در تمام مراحلی که ما نقش ایمان را در نظر بگیریم از برای استفاده وضویی یا غسلی در تمام موارد یا ایهالذین آمنوا حاضر است. آیا ایمان اجازه می دهد که شما سه بعد حرام را انجام بدید در این آبی که یک قران می ارزه پونصد تومن بدید نه سه بعد داره. یک بعد اصراف است. مگر اصراف نیست چیزی که یک قران می ارزد شما صد تومان بخرید؟ پونصد تومان بخرید. این خوب اصرافه. بعد دوم ایکال مال به باطل است. شما مالمتون رو به کسی دادید که اکل بالباطل می کنه. همونطوری که آکل مال بالباطل به حساب اکل مال بالباطل کار حرام کرده است ایکال مال هم بالباطل حرام است. ابعاد متعدده ای دارد یک بعد هم کافیه. و به عکس. در جایی که اگر انسان مقداری تفحس کند و مقداری صبر کند تا وقت نماز تنگ شود که فقط می شود نماز خوند با طهارت مائی یا مائی یا طرابی در اینجا قرت السهم او سهمین چکارست؟ روایتشو براتون بخونم. ببینید اینجا ما دو روایت داریم نسبت به قروت السهم او سهمین. در صفحه صد و هشتاد و پنج این تفسیر که جلد هشتم است و اول سوره مائده است ما دو حدیث داریم نسبت به کسی که در جاییست که آب نیست چقدر باید بگردد تفحس کند آب پیدا کند. یکیش حسنه ضرابه عن احدهما علیم السلام. معلوم است باقرینه. قال اذا لم یجد المسافر الماءَ فیطلب مادام فی الوقت. همش فیطلب یطلب عسر نیست حرج نیست خطر نیست چه نیست که در طول راه مسافرتش چه این ور و اونور مادام فی الوقت فاذا کافئاً یکونه الوقت فالیتمم و الیصلی فی آخر الوقت. فاذا وجدا الماءَ فلا قضاءَ علی ازش مطلب می فهمیم. دو تا مطلب. یکی اینکه دیگه این لم تجدو شد و نماز رو خوند و ولی بعد پیدا کرد آب رو در بعد از وقت. خوب قضا ندارد. الان اگر آب رو در وقت پیدا کرد چطور؟ چه در حال تیمم است چه در حال نماز است اگر آب پیدا کرد بعد آب رو برداره وضو یا غسل انجام بده اگر وقت نماز هست نماز رو بخونه. حتی اگر نماز را با تیمم به گمان اینکه آب پیدا نمی کند خواند بعداً آب پیدا شد وقتم برای طهارت مائیه و نماز هست اون نمازی که خونده باطله اون لم یجدوا نیست. البته فروعش بعداً خواهد آمد. این یه حدیث. … اولا منه فالیوم الذکر مادام فی الوقت اقول و لا ینا فیه خبر سکونی عن جعفر عن ابیه عن علی علیهم السلام عنه سئل عن رجل یکون و تفذهام یوم الجمعه او یوم العرفه لا یستطیع الخروج من المسجد من کرت الله قال یتیمم و یصلی معهم و یعید الی الفرج. تیمم کند نماز جمعه را بخواند و بعداً اراده کند اذاالفرج. یعنی چه؟ یعنی باید طهارت مائی انجام بدهد و بعداً نماز ظهرو بخوانه نماز جمعه بهرحال از بین نمی ره. خوب تهذیب جلد یک صفحه صد و هشتاد و پنج رقم پونصد و سی و چهار. قضا برای اینکه این واجب الماء بوده است و وقتم باقیست هنوز باید ماء را بردارد و غسل یا وضو و نماز رو بخوانه. حالا که خواسته. حالا این بحث فرعیست داریم می کنیم. الان. بحث می کنیم الان. اینو بحث نکردیم هنوز این خبری که برای  مورد بحثمون دارم می خونم. ببینید عن علی علیهم السلام قال البته این خبر مرسله است سند که نداره عرض می شود که متنشم که مخالف کتاب و سنته. حالا ملاحظه کنید. قال یبطل بالماء فی السفر ان کانت حذونتاً فقل له و انکانت سهلتاً فقروتین لا یدلو اکثراً من ذالک. حداقل لالله یذکر اینست که واجب نیست طلب کنی. آقا چطور واجب نیست طلب کنه؟ در اون زمان هم همینطوره مگر اینکه این. البته این در وسائل الشیعه باب یک حدیث دو از ابواب تیممه. مگر اینکه حدیثو اینطور حمل کنیم بگیم در اون زمان بیشتر از یک تیر و بیشتر از دو تیر در زمین صاف دو تیر در زمین ناصاف یک تیر بیشترش عسر بوده این مطلبیست اینجور حمل می کنیم و الا برداریم ما ملانقطی بشیم الانم بگیم همون صد متر یا دویست متر دیروز عرض کردم. حالا ببینید راجع به کسی که در سفر است اینجور اگر منطقی … ماءً شد تا آخر وقت را از نظر طول زمان در نظر بگیرد که اونجا که مظان آب است برود و آب تهیه کنه اگر عسر نیست اگر حرج نیست اگر عسر و حرج است ر اجح است واجب نیست. و اما اگر ضرر است عرض می شود که حرام هم هست. حالا آیا این جریان انحصار به سفر داره؟ نخیر چون در سفر اون وقت اغلباً آب گیر نمیومد. الان شما در منزلتونید آبا بسته شیرا بسته حوض ندارید آب گیرتون نمیاد آفتابم داره می ره. چکار کنید؟ آب ندارید. پس سفر محور نیست فلم تجدوا محوره ان کنتم مرضی او علی سفر او جا احد منکم من الغائط او لمستم فلم تجدوا فلم تجدوا وجداناً عقلیاً عرفیاً شرعیاً تشریاً خارجیاً داخلیاً تمام اینها عرض می شود که بر .. گرفته بشه. حالا فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیبا. اصول مطلبو در آیه عرض کنیم بعد فروع است که بعداً وقت کردیم عرض می کنیم. چون در بعضی موارد با خودم من مخالفم آنچه را در تفسیر نوشتم احیاناً یا تبلور بوده است یا ردش می کنم. مطلبی نیستش که ما هرچی نوشتیم. ما که ملانصرالدین نیستیم. گفتن چند سالته گفت چل سالمه بعد چند سال گفتن چند سالته گفت چل سالمه. گفت حرف مرد یکیه. نخیر ما اونجور مرد نیستیم. اینجور نیستش که ما برادران دیگر را اگر مطلبی گفتند و از نظر اجتهاد اینست که اینو قبول دارم بگیم اون نه اونوقت من اگر غلط کردم من درسته. اگر من غلط کردم من درسته. اما دیگری غلط کرد این غلطه. این که غلط است که. البته غلط های ما کمه چون بر محور کتاب المعصوم استدلال می کنیم. توی صدتا یکی اونم غلطی که یه خورده هولش بدی درست می شه. حالا ببنید. فلم تجدوا ماءً فلم تجدوا ماءً طبعاً اون حدیثو میبره کنار که مرحو شیخ صدوق محمد ابن علی ابن حسین ابن موسی ابن باقی قمی رضوان الله تعالی علیه که اکثرم حرفش این بودست درشیعه بلکه در کل اسلام من اکبر المحدثین از ایشون نقل می کنند که در من لا یحزن می فرماید که با آب گلاب هم با گلاب هم می شود وضو گرفته ولی ما این حدیثو معنا می کنیم . مرحوم ابن باقی قمی رضوان الله علیه طبق احادیث فتوا داده عقلانی اینجور بوده است خطاباشونو در نقش قال صادق و قال صادق بیان کردن. قال الباقر. به اون قالبی که قبول نداشتن نقل نمی کردن یا اگر نقل می کردن رد می کردن. ما عرض می کنیم که یه چیزم عرض کردم ما یک گلاب داریم یه آب گل. اگر گلام رسمیه خوب آب نیست خلاف نص قرآنه فلم تجدوا ماءً. یه آب گل داریم. آبیست که در اون زمان بعضی وقتا آبا تلخ بود بعضی وقتا آبا شور بود بعضی وقتا … بوی چنینی . یه خورده گل قاطیش می کردن حوض ها می ریختن یه خورده گل می شد آب گل خوب با این آب گل می شه این بحثی نیست. اما اگر ما به یک فقیه بسیار بزرگواری و محدثی بسیار بزرگواری بگیم که با گلاب می شود وضود گرفت. می گه بابا نه با کتاب جوره نه با سنت. خوب. حالا اگه شد چشم. حالا. بله. این آب گل گلاب. آب گله گلاب نیست. گلابو عرض می شود که آبیست از خود گل می گیرند آب گل آبیست که توش گل می ریزن بوی گل می گیره این فرقشه حالا. فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیبا. قبلاً غائط ذکر شد ایجا صعید ذکر میشه. من یه هفته قبل از برادران عزیز سوال کردم که اگر کسی جواب این مطلبو بده یه جلد اول تفسیر الفرقان بهش هدیه میدم. شاید فرصت نفرمودید آقایون یا یادتون رفت. و اون سوال این بود که در این آیه مبارکه می فرماید که او جاءَ احدٌ منکم من الغائط او لمستم النساء فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیبا. بنده عرض کردم فکر کردم از صعیداً استفاده می کنیم که زمین صاف هم بله حالا اضافه می کنیم به موضوع. نخیر چاه هم بله. اگر شما چاه بکنید تهش خاکه یا سنگه با اون هم می تونید. صعیداً مثلثه از عقلیاتو می گیره. حالا این ادعارو من دارم اونروزم عرض کردیم زمین صاف بعد چاه رو با القای خصوصیت یا در تفسیر نوشتم زمین بلند اما زمین صاف ملحق به اوست زمین گود هم ملحق به اوست با القای خصوصیت حالا عرض می کنم القا نمی کنیم اصلاً بلکه ما هر سه زاویه رو از صعیداً طیباً استفاده می کنیم. چرا ببینید. یه مرتبه می گن صعید بلندی. خوب بلندی در مقابل دو ضلعه صاف پستی. یه مرتبه اینطوری می گن. صعید در مقابل صاف و پستی این بلندیست. اما صعید در مقابل پستی چیه؟ هم صافو می گه هم بلندی. صعید در مقابل پستی مسترایی چیو می گیره؟ هم بلندو می گیره هم صافو هم … مسترایی نیست. آیه اینو می خواد بگه. چطور؟ حالا به خود من یه جلد بدید شما. ملاحظه کنید. اینو عرض می کنم درست توجه بفرمایید. بعد که او جاءً احدٌ منکم من الغائط غائط کجاست؟ مگر نیومد که نه حج. زیر زمین شمام غائطه؟ نشد زیرزمین نشد. زیرزمین منقعطه یا نه؟ غائطه؟ چاه آب غائطه؟ نشد. ببینید اصلا لفظ غائط یعنی پستی که می روند درش کاری می کنن ازون کارا به این می گن غائط والا تو چاه بری کثافط کنی تو زیرزمین بری کثافت کنی این غائط نیست که . ببینید غائط در باب کاری انجام دادن مستراح را می گویند. یا مستراح رسمی یا یک جای گودی. نه هر جای گودی. نه اون جایی که خود به خود دره هم گوده. در هر دره ای اینطوره. چاه های آبم گوده. زیرزمین هام گوده زیرزمینهای سن سن نجفم گوده. کسی می ره سن نجف کسی می ره بالا غائط کنه؟ خوب ببینید اینجا فتیمموا صعیداً طیبا آقا صعیداً در مقابل جاء احد منکم من الغائطه یعنی چی؟ یعنی تمام عرضیات بلندش مساوی اش پستش مادامی که مستراح نیست غضر نیس مستخبث نیست این مورد تیمم است. ببینید لفظ تیممم همینطوره. آب تیمم نمیشه. در سوره بقره دارد و لا تیمم خبیث منه تنفقون و لستم باخذی. یعنی تیمم نکنی؟ نه می گه شما مائی رو که می خوای .. کنی بدشو نبین. خوبشو ببین. کما اینکه آیات دیگر می فرماید لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون حالا تحبونش بالاست اما می گه لا تنفقوا مما تحبون مرحله دومه اما شما بین … می گردین اونیکه کثیف تر پاره تر بدبخت تره می ندازید گردنش. چی شد؟ در باب زکات اون گندم بدرو ندید دو تا … دید خوب رو دید. حالا و لا تیمم الخبیث منه این تیمم این تیممه در مقابل وضو که نیست. تیمم از یمه است. یمه یعنی قصدَ. تیمم تفعلَ تفعل تکلفه همونطوری که در باب وضو گرفتن و غسل گرفتن باید خود را به تکلف دون العسر و دون الحرج بندازید تا وضو بگیرید تا غسل کنید در باب ناب وضو و غسل هم که از صعیدا طیبا این تیمم می خواد مخصوصا در اون موقع. دو اون موقع که هر جا می رفتن یه گودی بود یه کارایی انجام بدن. می گه باید خود را به زحمت بندازید که صعید پیدا کنید. صعید چیه؟ غیر مستراح غیر مزبله غیر کثافت فیها. غیر کثافت و فیها و غیر مستراحات و غیر اونجاهایی که می روند کوچیک و بزرگو انجام می دند این شد صعید چرا چون صعید در مقابل این غائطه نه کل غائط. در اینجا او جاء من کانت الغائط یعنی هر گودی؟ اینجوری نیستش که آخه تو هر گودی که انسان نمیره بزرگ و کوچیک انجام بده که. تو چاه خونش توی زیرزمین خونش نه. این غائط خاصه یعنی اون پستی های زمین که درش می روند و احساس حدث می کنن. چون بعضی از پستی های زمین با اون که مستراحم نیست کثیفه نجسه آشغاله لجنه طیباً رو در اینجا اضافه فرمود صعیدا طیبا. من چند دلیل دارم. آقایون توجه بفرمایید نظری دارید من استفاده می کنم. چند دلیل دارم که صعیداً روی زمین زیر زمین بالای زمین کوه ها تپه ها دشت ها دره ها زیرزمین ها چاه ها همه رو. یکی مقابله صعید با غائط خاص. غائط خاص یعنی اون جای گودی که می روند کثافت می کنند. این جای گودی که می روند کثافت می کنند چرا؟ چون جای کثافت است. اگر جای گودی هم هست یا صاف است یا بلندیست یه جایی که … اونم نه چون اونم دارای غائط است. همون کاری که در جای پست می کنند اگر در جای بلند کردند در جای صاف کردند اونجا هم نمی شود تیمم کردم غسل کرد بلکه صعیدا طیبا می خواد. این یک. جوابتونو قرآن می ده. قرآن صعیداً طیبا رو در مقابل غائط آورده صعیدا که در مقابل غائط اومده. نه ببینید اتلاقو داره می گه. اینو ما چند نکته استفاده می کنیم. بله؟  اصلاً خود غایط موید نیست غایطم نیست بلکه او جاء  من الغائط یعنی از جای پستی که می رن اون کارارو می کنن اونوقت اونجا اسم محلو گذاشتن …. اسم محلو گذاشتن … بله؟ چی؟ ببینید اونجایی که می فرماید معذرت می خوام صحبت می کنیم. عرض می شود اینجا می فرماید فتیمموا صعیداً طیبا صعید یعنی غیر از غائط یعنی غیر از مکانی که می روند اون کارارو می کنن. مگر مکانی که می روند اون کارارو می کنن چیه؟ چون حدیثه. آیه سوره اعراف آیه صدو پنجاه هفت و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث این یحرم الخبائث چه مستراح باشد چه باغچه کثیف باشد زمین کثیف باشد پشت بام کثیف باشد آب کثیف باشد پای کثیف باشد مستقبر باشد مستقبل باشد همه را منع می کند منتها اینجا نمونه خیلی بارزشو فرموده. نمی خوام از نجف چیزی بگم ولی یه چیزی بگم. یه موقع از درس می رفتم منزل رفتم منزل دیدم بو میاد. دیدم عبام بو گرفته معلوم شد که به آستین اونم … از بالا پشت بومم می دیدمشون به عباست. این تقصیر نجف نیست تقصیر کسانیست که اونجا هستند و می گن غایط ما فی غایطیست که در جلوی در خانه می کنن. خوب اینجا نباید باشه. قرآن دارد ادب به ما یاد می ده. هم حکم می ده هم ادب هم اخلاق هم سیاست هم عقیده همه چی. این می گه بابا یه کاری می خواید بکنید یه جای معین گودی. بلندی که معنا نداره همه می بینن. چنار که نیست منار کنه نیست چراغ که نیستش که. یا یه جای صاف که نیست. حالام همینطوره جای گودی رو درست می کنن. در منا هم همینطوره در عرفات همینطوره در همه جا همینطوره در جای اضطراری. حالا. مکان دیگه مکان. نخیر مکان. جاء احد منکم من الغائط یعنی از اون مکانی گودالی که می روید در اینجا بزرگ کوچیکو انجام می دید اونجارو داره می گه.اونوقت در مقابلش چیه؟ در مقابلش میشه تمام ظاهر العرض و باطن العرض مرتفاع العرض مضطر العرض چاه عرض همه رو شامله. این یک دلیل. شما اشکال کنید ما که اشکال نمی کنیم که. حداقل القای کلیته اگر همون خاکی که روی زمینه چاه کندن خاک درآوردن این خاک گذاشتن اینجا ازون خاک بمونه هم پایینه خاکی که پایینه لایجب خاکی که بالاست یجب. چطور با اون تجب و با اینم تجب ما نمی خوایم القای … کنیم که می خوایم عرض کنیم صعید شامل همین حرف. این یک دلیل دلیل دوم. دلیل دوم دلیل معرفت العرضیست از آیه در سوره مبارکه سبأ آیه نهمه ظاهرا. ما به این آیه استدلال کردیم در اینکه عرض می کنم البته تحمیل در قرآن نیست. در سوره مبارکه سبأ که سوره سی چهارمه آیه نهم. آقایونی که در خدمت قرآنید بالفعل ملاحظه بفرمایید افلم یروا ببینید کرویت زمین ثابت می کند که زمین همه جاش صعیده. خوب روش صعیده قله اش صعیده زیرش چاهاشم صعیده. بلندیه. درست. چون که کرویست همه اش صعیده دیگه. اگر مسطح بود مسطح اگر گود بود گود اگر همش کرویه دیگه. روش کرویه توش کرویه چاه کرویه معادن کرویه تا اون مرزش برسه مرز زمین کسی نمیرسه. حالا ببینید. حالا میرسیم به طیباً. به طیباً هم می رسیم. اونکه نوعاً می گیم کثافت می کنه خوب طیب نیست دیگه. دلیل دوم افلاً یروا الی ما بین ایدیهم و ماخلفهم من السماء و والارض انشا نقص بهم العرض او مثل علیهم کسةً من السما ان فی ذالک لأیتاً لکل حدٍ منیر. سه احتمال در تفسیر من ذکر کردم دوستان مراجعه کنند هر سه درسته. یعنی هر سه احتمالاً درسته. ولی احتمال سوم مراده. ببینید افلا یروا اینجا توبیخ است توبیخ و سرزنش است به کسانی که منکر به ارجعت و رب العالمین هستن و به آیات ربانیه توجه نمی کنن که معرفت الله در اونها ایجاد بشه یا کامل گردد افلاً یروا آیا اینها رویت نکردن؟ رویت بصری یا رویت بصیرتی؟ رویت بصیرتیست. افلاً یروا الی ما بین ایدیهم و ما خلفهم من السماء و الارض. اینجا تشجیع دوبعدیست. یک تشجیع علمیست و یک نگاه کنند دقت کنند در آیات سماویه و ارضیه که سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق از این آیات به حالت آیات می رسند و معرفت اونها زیادمی شه و یک توجیه علمی توجیه علمی آیا اینها ندیدند اینها دریافت نکردند ما بین افلاً یروا الی ما بین ایدیهم و ما خلفهم؟ اینجا رو ما صحبت داریم. ببینید ما اینجا نشستیم ایستادیم. صحراییست فرض کنید. صحراییست که دیوار و میوار و این حرفا ندارد. هم افق سماوی می بینیم هم افق ارضی. افق سماوی مانند لبه کاسه ایست گرد. افق ارضی هم متصل به او مانند لبه یک کاسه گرد. در دریا افق ارضی بهتر دیده می شود افق سماوی هم بهتر دیده می شود. حالا مراد حق سبحان تعالی از ما بین ایدیهم و ما بین خلفهم چیه؟ آیا ما بین ایدیهم همین روبروست؟ ما خلفهم پشته؟ خوب راست و چپ چی؟ آخرش شمال و جنوب و مشرق و مغرب اگر ما روبرو رو نگاه کنیم و عقب رو نگاه کنیم روبر انسان السماء است و پشت سر انسان السما است چه کلیتی دارد؟ خوب شمال و جنوبم هست دیگه پس این مراد نیست. مراد از ما بین ایدیهم و ما خلفهم اونیکه جلوی خود انسان است ایستاده و اونی که خلفه چون الان دورم ممکنه بگرده انسان بایسته دور بگرده اون دوردیگر همش ما بین ایدیهم می شه پس ما خلفهم عرض می شود که نداره. این احتمال می ره کنار. احتمال دوم اینست که ما بین ایدیهم اونی که دم دستشه نمی توند بگیرد. خوب افقی که دم دست ماست در نزد بصر ماست و می تونیم ابصال کنیم افق دورانیست یا نه؟ آره دیگه. شما تو بیابون که هستید افقتون افق فقط جلو رو و پشته؟ نه افق دورانیه. افق دورانی اینجا که وایستادیم افق دورانی یک عرض می شود که یک خط دایره ایست که یک قسمتش سما به نظر ما چسبیده به ارض یک قسمت ارض چسبیده به سماء این چیه؟ اولم یروا افلم یروا الی ما بین ایدیهم همش بین ایدیهمه خلفهم کجاست؟ باید خلفهم باشه یا نه. خلفهم زیر زمینه. مگه ما تحت زمین امریکا نیست؟ هستش دیگه. زمین ماتحت داره ماتحتشم آمریکاست. عرض می شود که پس ما بین ایدیهم عبارتست از افقی که ما درش زندگی می کنیم من السماء و الارضم اون مقدار از سما که پایین و بالاشو می بینیم و اون مقدار از ارض که افقو داریم می بینیم این افق که رویت بصری دارد. اون افقی که رویت بصیرتی دارد ولو رویت بصیرتی به حساب وحی تورات و انجیل دارد وحی های انبیا دارد و افق علمی هم دارد اینست که چرا جدیت نمی کنید بفهمید پشت زمین چیه؟ خوب علما جدیت کردن فهمیدن پشت زمینم زمینه. پس اونهام ما بین ایدیهم و ما بین خلفهم دارند. ما بین ایدینا و ما خلفنا ما بین ایدنیا ما خلفهم اونهاست. ما بین ایدهم ما خلفهم عرض می شود که ماست. بنابراین زمین کرویه. و همچنین یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل. تکیر معنیش چیه؟ یکو اللیل علی النهار یعنی سیاهی رو از اینجا برمیداریم میذاریم اونجایی که عرض می شود که سفیده. این سیاهی شبو بر می داره ازینجا می ذاره جایی دیگر که سیاه نیست. سفیدی روز رو ازونجا برمیدارد میذارد جای دیگری که سیاهه. پس معلوم می شود که کره مین همیشه شب نیست اگر شب اینجاست همش شب نیست. اگر روز اینجاست همش روز نیست. اینجا روزه اونجا شب. و این روز و شبم بر حسب مدارات گردش زمین و مدارت گردش خورشید فرق می کند. در هر آنی هر ساعتی از ساعات شب و روز در کل کره زمین موجوده. بر می گردیم اینجا. ببینید پس زمین همش بلنده. بلنده همش چون کره است. و این وقتی کره است همش بلنده چون کره جای صاف واقعی ندارد تمامش حالت بیضوی شکل. … او جاء من کنتم من الغائط این اون طرف. فتیمموا صعیدا. همش صعیده همش صعیده. همه بله؟ همش صعیده. کره عرض همش صعیده حتی اونجایی که می رد مستراح کاری انجام میدهم هم سعیده منتها صعید طیب نیست و جایی معین است از برای کثافاتیست که انجام می دهند. بنابراین. نخیر چون ارض سه بعد داره. عموماً انسانهای معمولی حتی حیوان ها حتی گربه ها می روند کثافت می کنند جای گودی می رن و لذا … و جاییکه معمولاً تمیز است و پاک است و نظیف است غیر غائط چه می خواهد چاه باشد چه زمین صاف باشد و چه عرض می شود بلندی باشد. حالا فتیمم صعیداً طیبا. تیمم تفعله. یعنی اقصدوا. صرف قصد. آیا صرف قصد؟ صرف قصد که تفعل نمی خواد که. اگر انسان قصد کند یک بلیارد سبحان الله. خوب یک بلیارد شما تصور کنید. خوب گفتنش این سخته. این لفظ که اهمیت ندارد. …قرائب ربهو بکلمات لفظ که مهم نبود اونجا. یکی از کلمات کشتن اسماعیل بود یکی از کلمات به منجنیق آویختن بود یکی از کلمات بت ها رو شکستن بود. کلماتٌ واقعیاتٌ دالات. کلمات حقیقیه است و الا نفی که خیلیا هستن گر و گر نفی می کنن ولی از معنا خبری ازشون نیست. در اینجام فتیمموا فاقصدوا نیست فقط بلکه تقصدوا تیمموا خود را به تکلف بیندازید البته مادون عسر و مادون حرج. خود را به تکلف بیندازید از برای چی؟  از برای صعیداً. صعیداً چه بالا باشد چه مساوی باشد چه. ولو ما یکدونه حدیث کوچک ضعیفم نداریم که مراد از صعید بلندیه. اصلاً نداریم. آیا بر خلاف لغت رسول الله و ائمه علیهم السلام حرف زدم؟ نخیر. خوب محور فهم قرآن اونها هستن. ماهم در راهی که اونها رفتن که تفکر در قرآنست بکنیم ما هم ملحق به اونها خواهیم شد منتها با ارشاد اونها. پس فاتیمموا صعیداً طیبا یعنی غیر اونجایی که محل کثافت کاریست که محل کثافت کاری نوعی بزرگ یا کوچیک است غیر اونجاست. ولی چون این صعیدا در مقابل غائطه کسی بگوید که تخوب ما مستراح نمی ریم. در مستراح کار دیگه انجام می شه در اونجا تیمم نیست. تیمم درغیر مستراح می کنیم. حالا اگر توی زیرزمینی توی گودی ای که کثیفه آشغاله و کثافته مستراحم نیست. کثافت مستراحو ریختن تو کوچه مثلاً. می خوان ببرن. اونجا چطور؟ فلذا غیر طیباً می کنن. فتیمموا صعیدا طیبا. طاهرا هم نیست دیروز عرض کردم. فتیمموا صعیدا طیبا. یه جمله بین قلمین عرض کنم. بعضی ما ها خیلی عوامیم واقعاً. خیلی عوامیم. از عوام عوام تریم. بنده بعضی وقتا از آقای خمینی از آقای خوئی از آقای بروجردی شیخ انصاری نقل می کنیم. می گید چرا فلانی رو امام نگفتید چرا فلان. آقا ما همه رو می گیم آقای دیگه آقا شیخ انصاری که استاد آقای خمینیست می گم شیخ انصاری آقای خمینی رو بگم امام؟ خوب همه رو مساوی تلک اذا تسعةً … اینقدر اگه بخوایم بگیم امام همه امامن. همشون پیغمبرن. همشون خدان. اینکه نمیشه که. یه مقداری بیاید ما از عوامی بیایم پایین. خوب فتیمموا صعیداً طیبا صعید طیب بر حسب قرآن اونطور که استفاده کردیم بر حسب لغت و بر حسب روایات کل ما علیهم … خاک بودن شرط نیست خاک باشد سنگ باشد آجر باشد درخت باشد سیمان باشد آجر سیمانی باشد اسفالت باشد تمام اینها آفتاب نخورده باشد خورده باشد تیمم آقای خمینی می فرمودند تیمم با آجرم درسته. درستم می فرمودند تیمم بر اسفالتمم درسته. درستم می فرمودند. عده ای می فرمایند درست نیست. ولی این فرمایشاتو وقتی ما عرض بر کتاب الله می کنیم و عرض بر سنت رسول الله می فهمیم که این درسته. تمام وجه الارض اگر طیب باشد بالا باشد پایین باشد مستقیم باشد وسط باشد این عرض می شود که درسته. خوب. تتمه مطلب رو من باید شنبه حضور برادران عرض کنم اما چیزی که وعده دادم ببینید این کتاب الله واقعا چه عرض کنم چون می خوام خیلی نقد عرض کنم. کتاب الله مؤتلفٌ به نیست؟ خود فقهام قبول دارن خود … قبول دارن خود عرفام قبول دارن خود منطقیام قبول دارن خود ادبا قبول دارن اونایی که مسلمون که کتاب الله در محوره. اما یک مطلب اینکه بزرگان علمای اسلامی این اعترافو دارن و لاسیه در اواخر عمر. در آخر عمر یه جمله رو من از آقای خمینی می خوانم و یه جمله از ملاصدرا می خوانم. ملاصدرا که ملا تر از …. شکی نیست. شیخ انصاری هم که از ایشون ملاتر بوده. هر دو رو می گیم آقا. ببینید یکیش اینه دومیش اینه چون مقداری وقت داریم. اولیش پیام قسمتی از پیام مهم مرحوم آقای خمینی رضوان الله تعالی علیه نقل است عرض می شود که پاسداران اسلام که روزنامه ایست معروف در شماره شهریورماه هزار و سیصد و شصت و پنج ذیحجه شصت و چند محروج. یک قسمت از این پیام اینه از تمام علمای اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند می خواهم تمنا دارم که از کتاب مقدسی که تبیان کل شئ است. البته قرآن دارد تبیان لکل شئ ایشون نخواستن آیه رو نقل کنن. از کتاب مقدسی که تبیان کل شئ است و صادر از مقام جمع الجمع به قلب نور اول نور اول و ظهور جمع الجمع است که پیغمبر بزرگورا ظهور جمع الجمع با عرض می شود که … عالم امکان است. عرض می شود که به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابیده است غفلت نفرمایند. خودشون می فرمایند من غفلت کردم پشیمانم. آخر سر آیه. مگر اینکه معاذالله ایشون دروغگو بودن دروغ گفتن به ضرر خودشون. شخص اول عالم از نظر علمی و معرفتی و سیاسی شکی ندارد که امریکا هم قبول دارد. علیه لعنت الله. با اینکه لعنتی هستند قبول دارند. اکنون صورت کتبی آن به لسان وحی بعد از نزول از مراحل ومراتب بی کم و کاست و بدون یک حرف کم و زیاد به دست ما افتاده است. ظهور مصداقی قرآن که کتاب کتبی است . ظهور مصداقی اولش رسول الله صلوات الله علیه و ظهورات مصداقی بعدی ائمه علیهم السلام. خدای ناخواسته مبادا که محجور شود. رسول الله گله می کند از همه حوزه ها. و قال رسول یا رب انکم اتخذوا هذا القرآن محجورا. رسول الله که همه فضیلتش به قرآن است. فضیلت بزرگش به قرآنه اگر قرآن محجور شد در حوزه های اسلام پس رسول اللهم محجوره. رسول الله محجور اذیت میشه. رسول الله رو اگر کسی اذیت کرد طبق این آیه ان الذین یودون الله و رسول الله و انام الله الی آخر. این صغری کبری … چیه؟ خودتون بلدید. اهل فلسفه و قرآن با بررسی رموزی که خاص این کتاب آسمانیست و با اشارات از آن مسائل عمیق گذشته بر آیین فلسفی الهی را کشف و حل کرده و دردسترس اهلش قرار دهند و بالاخره هر طایفه ای از علمای اعلام و دانشمندان کرام به بعدی از ابعاد الهی این کتاب مقدس دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته و از روی عاشقان و آرزوی عاشقان قرآن را براورند چون که دیدید تا معلوم شود این کتاب سرچشمه همه چیزه. بابا همه قبول داریم ولی چون ایشون می فرمایند بیشتر مردم قبول می کنن. چون خیلیامون عوامیم ما. بعد توش نوشتن هان ای حوزه های علمیه و دانشگاه های اهل تحقیق بپاخیزید. این بزرگوار انقلاب سیاسی اسلامی فرمودند. بذارید ما انقلاب قرآنی بکنیم. این قرآن را که معترفٌ به نیست در حوزه های ما تا چه رسد به جمعیت ما قیام قرآنی در کل ابعاد علمی قرآن کنیم. هان ای حوزه های علمیه و دانشگاه های اهل تحقیق بپاخیزید و قرآن کریم را از شر جاهلان متنسک و عالمان متهدک که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته اند و می تازند نجات دهیم. اینجانب از روی جد نه تعارف معمولی. بعضیا خیلی عوامن می گن نه ایشون تعارف کرده. آقا ایشون فرموده جد دروغ گفته. این جانب با اینکه نود سال ایشون داشت و فوت کرد و در این نود سال هفتاد و پنج سال اقلاً فلسفه و عرفان و فقه و اصول و ادب و منطق و چه در نزد بزرگان و اساتید یکیشونو که مرحوم آیت الله … تعالی علیه است ما در سن چهارده پونزده سالگی درس معارف ایشون می رفتیم. اینجانب از روی جد نه تعارف معمولی می گویم از عمر به باد رفته خود. یعنی هفتاد و پنج سال تا هشتاد سال به باد رفته آقای خمینی می گن هشتاد سال عمر من به باد رفته. انقدر فلسفه و عرفان بلد بودند و انقد از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم و شما ای فرزندان برومند اسلام حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و توجه به ابعاد مختلف آن بیدار کنید. ما هنوز خوابیم خودمون. بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشته ای از آن را مد نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید.مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرده از کرده ها پشیمان و تاسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده. آقای خمینی. دو مرحوم ملاصدرا که استاد الاساتید قرون اسلامی حتی قبلش. بعدش که معلوم در فلسفه الهی بوده اند و اذهارو مرقوم فرمودند ایشون اینطور می فرمایند. ببینید. جلد هفتم تفسیر که تفسیر سوره واقعه است. اون قسمتی که مربوط به ماست. و سورة الواقعه بینها مقدمه می چینم وقت داریم بخونیم. و من المعلوم عن لکل شئ کمال یخصه. یخصهو لایهی خلع و فعلا معیناً یتمم اذی وقت قله. و کمال الانسان فی ادراک حفاظ کلیه و لیل المعارف الالهیه و تجرد عن المحسوسات ادیة و الخلاص علی قیود شهویة و القضبیه و هذهی لا تتحصل الّا بالهدایت و التعلیم و التادیب و التادیب و التقوی فبعث الله رسول لمعلماً و ارسل کتاباً جامعاً فیه لب اسرار تاویل و تفاسیر احکام تمجید متنزل العلوم الاولین و الآخرین مشتمل علی خلاصة الآداب و السنن التی کانت بسائرٍ نبیین و المسلمین مع الزیادت الاکمال و التکمیل و فصاحت مقالٍ فی الفاض ترمیم و نزلها منجم علی حسن المصالح و الاوقاف و فصلها و صور السور و الآیات. صول اول با صاد. فی صور السور و الآیات. کل صورت فی سورهی فخرٌ من لب من جواهر المعانی و البیان والفلک المحشوٌ من کواکب الحقائق و الاحیان و کل آیتٍ من آیاتهی سندةٌ مکنونةٌ فیها دررٌ سمینة و قیمة. کل منها توازی روح الانسان و الدراری فتللع و تستقیم فی سماء الهدایت و النبوت و الولایت. فتنشع من لمعاتها و اذاعتها حیات الانس  الجان. فی انشئت الآخرت و دار الحیوان و الخواص من ظلمت الاما و الحرمان وعدا من قبل و المیعا. اعترافی که آقای خمینی کردن ایشون بالاتر ازون اعتراف دارن می کنن یا همون جور. در سورة الواقعة همونجور گوش کنید بیشتر. و سورة الواقعة بینها مشتملتٌ علی اسرار شریفة من علم المعاد و مفاسد عدیمة فی معرفت النفوس العباد و درجاتها بحسب حالاتها فی الدار الآخرت. و اقسامها من جهت سعادت و شقاوت فی النشأت الباقیة. بعلوم الآخرة. مما یختص به درکها و رفاعها بهذه المن له و ختما حرفها سکون. البته عرفان و حکمت نوعی رو ایشون میزنه بعداً. ولیس بغیرهم من المتکلمین و الفقها الّا سماء العرفا و تصرف فی مفهوماتها. و جمهور الحکماء و علومه الفلسفیة عن ادراک الاحوال المعاد معذورون خودشم یکیش. و جمهور الحکماء برای اینکه علمش علم بصریه قرآن علم الهیست. و جمهورالحکماء و علومه الفلسفیة عن ادراک الاحوال المعاد معذورون که قبلاً فقها و متکلمین اینو اضافه کردن. قرآن می گه. اونیکه قرآن می گه. اون اقوالی که قرآن می گه … یاد گرفتن. خودش اینارو یاد گرفتن. حتی عم رئیسهم ابا علیٍ ابو علی سینا اعترف بالعجز و القصور عن فهم المعاد الجسمانی و کذالک المجتهدون فی مسائل …

الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.