جلسه صد و نود و هفتم درس خارج فقه

تیمم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّاهِرینَ

(أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶].

اجمالات مبیّنه ای از جملاتی که در آیه طهارات ثلاث است و مربوط است به تیمم عرض می کنیم و از برادران خواهش می کنیم که این بحث در الفرقان و سایر کتاب هایی که روی آیه کار شده است (قطع صدا)

سفرٍ عرض کردیم مصداقی ست (وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ) [مائده: آیه ۶]

(إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) مصداقی ست از مصادیق موانع داخلیه. (أَوْ عَلَى سَفَرٍ) هم مصداقی ست از مصادیق موانع خارجیه. (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) مصداق معروفی ست از مصادیق حدث اصغر. (أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ) هم مصداق بسیار بارزی ست که در قله مصادیق جنابت است.

(فَلَمْ تَجِدُوا) تفریعه. از این تفریع ما توسعه می فهمیم. درست است که بسیاری از موارد مانعه وضو یا غسل در این آیه ذکر نشده است، اما از (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] که تفریع فرموده است ما سبب را می فهمیم. مثلاً

(علیکم السلام)

در باب (إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى) این قله موانع است.

بزرگترین مانع معمولی در عدم استعمال آب در وضو یا تیمم، مرضی ست که بالفعل موجود است و مانع است از استعمال آب. یا خوف است یا ضرر است یا حرج است یا هر چه.

اما، آن بترسد اگر وضو بگیرد یا غسل کند مریض می شود اگر خوفش عقلایی باشد، باز (فَلَمْ تَجِدُوا)ست. یک عنوان جمله اول آیه است. یک عنوان هم که اینجا در این چند بُعد ذکر شده و اون عنوانی که در جمله اول آیه است، تمام مراحل حظر یا حرج یا عسر را می گیرد. چطور؟

ببینید اول آیه طهارات ثلاث (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] پس (الَّذِينَ آمَنُوا) مأمورن دیگه. پس به مقتضای ایمان که ایمان هم بر محور قرآن است اولاً و بر محور سنت است ثانیاً، انسان می تواند آب را برای وضو یا برای غسل استعمال کند.

آیا ایمان به شما اجازه می دهد آب غصبی را بردارید، به سر و رو بزنید و وضو بگیرید یا غسل کنید؟ خب نه. از آیه استفاده کردیم پس.

آیا ایمان اجازه می دهد که کسی داره می میره از تشنگی، شما آب رو بردارید وضو بگیرید؟ خب نه. آیا ایمان اجازه می دهد اگر این وضو یا غسل برای شما ضرر دارد یا حرج است وجوباً وضو بگیرید؟ غسل کنید؟ نه. رجحاناً بله. آیا ایمان اجازه.

ببینید در تمام مراحلی که ما نقش ایمان را در نظر بگیریم از برای استفاده وضویی یا غسلی، در تمام موارد (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) [مائده: آیه ۶] حاضر است.

آیا ایمان اجازه می دهد که شما سه بُعد حرام را انجام بدید در این آبی که یک قِران می ارزه پونصد تومن بدید؟ نه، سه بُعد داره. یک بُعد اسراف است. مگر اسراف نیست چیزی که یک قِران می ارزد شما صد تومان بخرید؟ پونصد تومان بخرید؟ یک بُعد اسرافه.

بُعد دوم ایکال مال بالباطل است. شما مالتون رو به کسی دادید که أکل بالباطل می کنه. همونطوری که أکل مال بالباطل به حساب أکل مال بالباطل کار حرام کرده است، ایکال مال هم بالباطل حرام است. ابعاد متعدده ای دارد، یک بُعد هم کافیه.

و به عکس. در جایی که اگر انسان مقداری تفحص کند و مقداری صبر کند تا وقت نماز تنگ شود که فقط می شود نماز خوند با طهارت مائی، یا مائی یا ترابی، در اینجا غلوة السهم أو سهمین، (05:27) چکاره است؟ روایتش رو براتون بخونم.

ببینید اینجا ما دو روایت داریم نسبت به غلوة السهم أو سهمین. در صفحه صد و هشتاد و پنج این تفسیر که جلد هشتم است و اول سوره مائده است، ما دو حدیث داریم نسبت به کسی که در جایی ست که آب نیست، چقدر باید بگردد، تفحص کند، آب پیدا کند.

یکیش (حسنه زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) معلوم است باقرینه (قَالَ إِذَا لَمْ يَجِدِ اَلْمُسَافِرُ اَلْمَاءَ فَلْيَطْلُبْ مَا دَامَ فِي اَلْوَقْتِ) همش. يَطْلُبْ، يَطْلُبْ در اونجایی که عسر نیست، حرج نیست، خطر نیست، چه نیست، که در طول راه مقصدش مسافرتش چه این ور و اونور.

(فَلْيَطْلُبْ مَا دَامَ فِي اَلْوَقْتِ فَإِذَا خَافَ أَنْ يَفُوتَهُ اَلْوَقْتُ فَلْيَتَيَمَّمْ وَ لْيُصَلِّ فِي آخِرِ اَلْوَقْتِ فَإِذَا وَجَدَ اَلْمَاءَ) یعنی وقتی که نماز خوند، تیمم درست بود و نماز خوند (فَإِذَا وَجَدَ اَلْمَاءَ فَلاَ قَضَاءَ عَلَيْهِ) ازش مطلب می فهمیم، دو تا مطلب.

یکی اینکه دیگه این (لَمْ تَجِدُوا) شد و نماز رو خوند و ولی بعد پیدا کرد آب رو در بعد از وقت، خب قضا ندارد. الان اگر آب رو در وقت پیدا کرد چطور؟ چه در حال تیمم است، چه در حال نماز است، اگر آب پیدا کرد باید آب رو برداره وضو یا غسل انجام بده اگر وقت نماز هست نماز رو بخونه.

حتی اگر نماز را با تیمم به گمان اینکه آب پیدا نمی کند خواند، بعداً آب پیدا شد، وقتم برای طهارت مائیه و نماز هست، اون نمازی که خونده باطله، اون لَمْ یَجِدوا نیست. البته فروعش بعداً خواهد آمد. این یه حدیث.

(صحبت حضار)

میدونم، مام اون ورش رو داریم میگیم.

(وَ فی طبعة اولی منه مادام فی الوقت أقول و لاَ یَنا فیه خَبَر اَلسَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ يَكُونُ وَسْطَ اَلزِّحَامِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ أَوْ يَوْمَ عَرَفَةَ لاَ يَسْتَطِيعُ اَلْخُرُوجَ مِنْ كَثْرَةِ اَلزِّحَامِ قَالَ يَتَيَمَّمُ وَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يُعِيدُ إِذَا اِنْصَرَفَ).

تیمم کند، نماز جمعه را بخواند و بعداً اعاده کند. (إِذَا اِنْصَرَفَ) یعنی چه؟ یعنی باید که طهارت مائی انجام بدهد و بعداً نماز ظهر رو بخوانه، نماز جمعه به هرحال از بین نمیره.

خب تهذیب جلد یک، صفحه صد و هشتاد و پنج، رقم پونصد و سی و چهار.

(صحبت حضار) قضا برای چی؟

قضا برای اینکه این واجب الماء بوده است و وقتم باقی ست هنوز، باید ماء را بردارد، غسل یا وضو و نماز رو بخوانه.

(صحبت حضار) دو تا نماز که خدا نخواسته از ما

حالا که خواسته. حالا این بحث فرعی ست داریم می کنیم.

(صحبت حضار) پس باید فتوا بدیم جایی که یقین داره آب پیدا میکنه تا آخر وقت نباید نماز بخونه

حالا بحث می کنیم حالا. اینو بحث نکردیم هنوز، این خبری که برای مورد بحثمون دارم می خونم.

ببینید (عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ) البته این خبر مرسله است، سند که نداره، عرض می شود که متنشم که مخالف کتاب و سنته.

حالا ملاحظه کنید (قَالَ يُطْلَبُ اَلْمَاءُ فِي اَلسَّفَرِ  إِنْ كَانَتِ اَلْحُزُونَةُ فَغَلْوَةَ وَ إِنْ كَانَتْ سُهُولَةٌ فَغَلْوَتَيْنِ لاَ يُطْلَبُ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ).

حداقل لاَ يُطْلَب این است که واجب نیست طلب کنی. آقا چطور واجب نیست طلب کنه؟ در اون زمان هم همینطوره، مگر اینکه این.

البته این در وسائل الشیعه باب یک حدیث دو از ابواب تیممه. مگر اینکه حدیث رو اینطور حمل کنیم، بگیم در اون زمان بیشتر از یک تیر و بیشتر از دو تیر، در زمین صاف دو تیر، در زمین ناصاف یک تیر، بیشترش عسر بوده، مطلبی نیست. اینجور حمل کنیم و إلّا برداریم ما ملا لغتی بشیم، الانم بگیم همون صد متر یا دویست متر، دیروز عرض کردم.

حالا ببینید راجع به کسی که در سفر است اینجور، اگر (لَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] شد تا آخر وقت را از نظر طول زمان، در نظر بگیرد که اونجا که مظان آب است برود و آب تهیه کنه. اگر عسر نیست، اگر حرج نیست، اگر عسر و حرج است راجح است واجب نیست و اما اگر ضرر است عرض می شود که حرام هم هست.

حالا، آیا این جریان انحصار به سفر داره؟ نخیر، چون در سفر اون وقت اغلباً آب گیر نمیومد. الان شما در منزلتونید، آبا بسته، شیرا بسته، حوض ندارید آب گیرتون نمیاد، آفتابم داره میزنه، چکار کنید؟ آب ندارید. پس سفر محور نیست (فَلَمْ تَجِدُوا) [مائده: آیه ۶] محوره.

(إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا) [مائده: آیه ۶] (فَلَمْ تَجِدُوا) وجداناً عقلیاً عرفیاً شرعیاً صحیاً خارجیاً داخلیاً، تمام این ها عرض می شود که باید میزان گرفته بشه.

حالا (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] اصول مطلب رو در آیه عرض کنیم بعد فروعی هست که بعداً وقت کردیم عرض می کنیم. چون در بعضی موارد با خودم من مخالفم، آنچه را در تفسیر نوشتم احیاناً یا تبلور میدم یا ردش می کنم. مطلبی نیستش که ما هرچی نوشتیم.

ما که ملانصرالدین نیستیم. گفتن چند سالته گفت چهل سالمه، بعد چند سال گفتن چند سالته؟ گفت چهل سالمه. گفت حرف مرد یکیه. نخیر ما اونجور مرد نیستیم.

اینجور نیستش که ما برادران دیگر را اگر مطلبی گفتند و از نظر اجتهاد بتونیم مطلبشون رو قبول کنیم، بگیم اون نه، اون وقت من اگر غلط کردم، من درسته.

اگر من غلط کردم من درسته. اما دیگری غلط کرد این غلطه. این که غلط است که. البته غلط های ما کمه چون بر محور کتاب المعصوم استدلال می کنیم. توی صدتا یکی، اونم غلطی که یه خورده هولش بدی درست می شه.

حالا ببینید (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶] (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) طبعاً اون حدیث رو میبره کنار که مرحوم شیخ صدوق، محمد ابن علی ابن حسین ابن موسی ابن باقی قمی رضوان الله تعالی علیه که اکثر المحدثین بوده است در شیعه، بلکه در کل اسلام، من اکبر المحدثین، از ایشون نقل می کنند که در من لا یحزن می فرماید که با آب گلاب هم، با گلاب هم می شود وضو گرفت، ولی ما این حدیث رو معنا می کنیم.

مرحوم ابن باقی قمی رضوان الله علیه طبق احادیث فتوا داده، أقدمین اینجور بودن، فتاواشون رو در نقش قال الصادق، قال الصادق بیان کردن، قال الباقر. به اون قال هایی که قبول نداشتن نقل نمی کردن یا اگر نقل می کردن رد می کردن.

ما عرض می کنیم که، دیروزم عرض کردم. ما یک گلاب داریم یه آب گل. اگر گلاب رسمیه خب آب نیست خلاف نص قرآنه (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً) [مائده: آیه ۶].

یه آب گل داریم. آبی ست که در اون جاها بعضی وقتا آب ها تلخ بود، بعضی وقتا آب ها شور بود، بعضی وقتا آب ها یک بوی مثلاً چنینی. یه خورده گل قاطیش می کردن، تو حوض ها می ریختن یه خورده گل می شد آب گل، خب با این آب گل می شه این بحثی نیست.

اما اگر ما به یک فقیه بسیار بزرگواری و محدثی بسیار بزرگواری بگیم که با گلاب می شود وضود گرفت. می گه بابا نه با کتاب جوره نه با سنت. خب

(صحبت حضار)

حالا اگه شد چی؟ حالا

(صحبت حضار)

بله. این آب گله گلاب نیست.

(صحبت حضار)

آب گله گلاب نیست. گلاب رو یک عرض می شود که آبی ست از خود گل می گیرند، آب گل آبی ست که توش گل می ریزن بوی گل می گیره، این فرقشه.

حالا، (فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] قبلاً غائط ذکر شد، ایجا صعید ذکر میشه. من یه هفته قبل از برادران عزیز سوال کردم که اگر کسی جواب این مطلب رو بده، یه جلد منهای جلد اول تفسیر الفرقان بهش هدیه میدم. شاید فرصت نفرمودید آقایون یا یادتون رفت.

و اون سوال این بود که در این آیه مبارکه می فرماید که (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] بنده عرض کردم فکر کردم از (صَعِيدًا) استفاده می کنیم که زمین صاف هم بله، حالا اضافه می کنیم به موضوع، نخیر چاه هم بله.

اگر شما چاه بکنید تهش خاکه یا سنگه با اون هم می تونید. (صَعِيدًا)مثلث از أرضیات رو می گیره. حالا این ادعا رو من دارم. اون روزم عرض کردیم زمین صاف، بعد چاه رو با القای خصوصیت یا در تفسیر نوشتم زمین بلند اما زمین صاف ملحق به اوست، زمین گود هم ملحق به اوست با القای خصوصیت.

حالا عرض می کنم القا نمی کنیم اصلاً، بلکه ما هر سه زاویه رو از (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] استفاده می کنیم. چرا؟ ببینید یک مرتبه میگن صعید، بلندی. خب بلندی در مقابل دو ضلعه، صاف، پستی. یه مرتبه اینطوری میگن، صعید در مقابل صاف و پستی، این بلندی ست.

اما صعید در مقابل پستی چیه؟ هم صاف رو میگیره، هم بلندی. صعید در مقابل پستی مسترایی چیو می گیره؟ هم بلند رو می گیره، هم صاف رو، هم پایینی که مسترایی نیست. آیه اینو می خواد بگه. چطور؟

حالا به خود من یه جلد بدید شما. ملاحظه کنید. اینو عرض می کنم درست توجه بفرمایید.

می فرماید که (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] غائط کجاست؟ مگر نیومد که نه، هر جا. زیر زمین شمام غائطه؟

(صحبت حضار)

نشد زیرزمین

(صحبت حضار)

نشد، زیرزمین منقعطه (16:03) یا نه؟ غائطه؟ چاه آب غائطه؟ نشد. ببینید اصلاً لفظ غائط یعنی پستی که می روند درش کاری می کنن، از اون کارا، اینو میگن غائط و إلّا تو چاه بره کثافت کنه مثلاً، تو زیرزمین بره کثافت کنه، این که غائط نیستش که.

ببینید غائط در باب کاری انجام دادن، مستراح را می گویند یا مستراح رسمی اینطوری یا یک جای گودی. نه هر جای گودی. نه اون جایی که، خب دره ها هم گوده، در هر دره ای اینطوره، چاه های آبم گوده، زیرزمین هام گوده، زیرزمین های سن، سن نجفم گوده، جای دمشق نزدیک نجف کسی میره بول و غائط کنه؟

خب ببینید اینجا (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] آقا (صَعِيدًا) در مقابل (جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ)ه یعنی چی؟ یعنی تمام أرضیات، بلندش، مساوی اش، پستش، مادامی که مستراح نیست قذر نیست، مستخبث نیست، این مورد تیمم است.

ببینید لفظ تیممم همینطوره. آقا تیمم یعنی چه؟ در سوره بقره دارد (وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ) [بقره: آیه ۲۶۷] یعنی تیمم نکنی؟ نه، می گه شما مالی رو که می خوای انفاق کنید، بدش رو ندید. خوبش رو بدید.

کما اینکه آیات دیگر می فرماید (لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ) [آل عمران: آیه ۹۲] حالا تحبونش بالاست، اما میگه لا تنفقوا مما تحبون مرحله دومه (17:33)

اما شما بین قباهاتون می گردین، اونی که کثیف تر، پاره تر، بدبخت تره می ندازید گردنش (17:41) چی شد؟ در باب زکات اون گندم بد رو ندید، دو تا باید سفت بدید خوب بدید.

حالا (وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ) [آل عمران: آیه ۹۲] این تیمم، این تیممه در مقابل وضو که نیست. تیمم از یمّه است. یمّه یعنی قصدَ. تیمم تفعلَ، تفعل تکلفه.

همونطوری که در باب وضو گرفتن و غسل گرفتن باید خود را به تکلف دون العسر و دون الحرج بندازید تا وضو بگیرید تا غسل کنید، در باب نائب وضو و غسل هم که از (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] این تیمم می خواد، مخصوصاً در اون موقع.

در اون موقع که هر جا می رفتن می شستن یه گودی بود یه کارایی انجام میدادن. میگه باید خود را به زحمت بندازید که صعید پیدا کنید. صعید چیه؟ غیر مستراح، غیر مزبله، غیر کثافت و این ها.

غیر کثافت و این ها و غیر مستراح ها و غیر اونجاهایی که می روند کوچیک و بزرگ و انجام میدن، این شد صعید، چرا؟ چون صعید در مقابل این غائطه نه کل غائط.

در اینجا (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] یعنی هر گودی؟ اینجوری نیستش که، آخه تو هر گودی که انسان نمیره بزرگ و کوچیک انجام بده که. تو چاه خونش، توی زیرزمین خونش، نه.

این غائط خاصه، یعنی اون پستی های زمین که درش می روند و احساس حدث می کنن. چون بعضی از پستی های زمین با اینکه مستراحم نیست، کثیفه، نجسه، آشغاله، لجنه، (طَيِّبًا) رو در اینجا اضافه فرمود (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶]. من چند دلیل دارم. آقایون توجه بفرمایید، نظری دارید استفاده می کنم.

چند دلیل دارم که (صَعِيدًا) روی زمین، زیر زمین، بالای زمین، کوه ها، تپه ها، دشت ها، دره ها، زیرزمین ها، چاه ها، همه رو میگیره.

یکی مقابله صعید با غائط خاص. غائط خاص یعنی اون جای گودی که می روند کثافت می کنند. این جای گودی که می روند کثافت می کنند، نه چرا؟ چون جای کثافت است.

اگر جای گودی هم هست یا صاف است یا بلندی ست یه جایی که کثافت می کنند، نه چون اونم جای غائط است. همون کاری که در جای پست می کنند اگر در جای بلند کردند، در جای صاف کردند، اونجا هم نمی شود تیمم کرد، غسل کرد، بلکه (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] می خواد، این یک. دلیل لغویش

(صحبت حضار)

جوابتون رو قرآن می ده. قرآن (صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] رو در مقابل غائط آورده (صَعِيدًا) که در مقابل غائط اومده

(صحبت حضار)

نه ببینید اطلاق رو داره میگه. اینو ما چند نکته استفاده کردیم. بله؟

(صحبت حضار)

اصلاً خود غایط، غایَط نیست، غایِطم نیست بلکه (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] یعنی از جای پستی که میرن اون کارا رو می کنن، اونوقت اونجا اسم محل رو گذاشتن دهات (20:37)

(صحبت حضار)

اسم محل رو گذاشتن دها

(صحبت حضار)

بله؟ چی؟

(صحبت حضار) اگر جای پستی باشه

رفیقیم ما باهم، اینجا میشه تیمم کرد، آخه شما گوش ندادید، اینجا نبودین، یک خورده اینجا باشین. ببینید اونجایی که می فرماید معذرت می خوام صحبت می کنیم.

عرض می شود اینجا می فرماید که (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] صعید یعنی غیر از غائط، یعنی غیر از مکانی که می روند اون کارا رو می کنن. مگر مکانی که می روند اون کارا رو می کنن چیه؟ چون خبیثه.

آیه سوره اعراف، آیه صد و پنجاه و هفت (وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ) [الاعراف: آیه ۱۵۷] این يُحَرِّمُ الْخَبَائِث چه مستراح باشد، چه باغچه کثیف باشد، زمین کثیف باشد، پشت بام کثیف باشد، آب کثیف باشد، خاک کثیف باشد، مستقذر باشد، مستخبث باشد، همه را منع می کند منتها اینجا نمونه خیلی بارزش رو فرموده.

نمی خوام از نجف چیزی بگم، ولی یه چیزی بگم. یه موقع از درس می رفتم منزل، رفتم منزل دیدم بو میاد. دیدم عبام بو گرفته، معلوم شد که به آستین، اونا غائط رو در آفتابم قرار میدن، از بالا پشت بومم میندازن مثل اینکه، به عبا.

این تقصیر نجف نیست، تقصیر کسانی ست که اونجا هستند و میگن غایط ما فی الباب، غایطی ست که در خانه میکنن، جلوی در خانه می کنن. خب اینجا نباید باشه. قرآن دارد ادب به ما یاد میده. هم حکم میگه، هم ادب، هم اخلاق، هم سیاست، هم عقیده، همه چی.

میگد بابا یه کاری می خواید بکنید، یه جای معین گودی. بلندی که معنا نداره، همه ببینن. چنار که نیست، منار کنه نیست، چراغ که نیستش که، یا یه جای صاف که نیست.

حالام همینطوره، جای گودی رو درست می کنن. در منا هم همینطوره، در عرفات همینطوره، در همه جا همینطوره، در جای اضطراری.

حالا

(صحبت حضار)

مکان دیگه، مکان. نخیر مکان

(صحبت حضار)

(جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] یعنی از اون مکانی گودالی که می روید در اونجا بزرگ کوچیک رو انجام می دید، اونجا رو داره میگه.

اونوقت در مقابلش چیه؟در مقابلش میشه تمام ظاهر الأرض و باطن الأرض، مرتفع الأرض، مستوی الأرض، چاه أرض همه رو شامله. این یک دلیل.

شما اشکال کنید، ما که اشکال نمی کنیم که. حداقل القای خصوصیته. اگر همون خاکی که روی زمینه، چاه کندن خاک در آوردن، این خاک گذاشتن اینجا، از اون خاک بمونه هم پایینه، خاکی که پایینه لایجر، خاک بالا یجر. چطور بائک تجر و بائی تجر؟ (23:11)

ما نمی خوایم القای خصوصیت کنیم. می خوایم عرض کنیم صعید شامل همه این ها هست. این یک دلیل.

دلیل دوم، دلیل دوم دلیل معرفت الأرضی ست، از آیه ای در سوره مبارکه سبأ، آیه نهمه ظاهراً. ما به این آیه استدلال کردیم در اینکه زمین کرویست، البته تحمیل بر قرآن نیست.

در سوره مبارکه سبأ که سوره سی چهارمه، آیه نهم، آقایونی که در خدمت قرآنید بالفعل ملاحظه بفرمایید (أَفَلَمْ يَرَوْا) [الاسراء: آیه ۹].

ببینید کرویت زمین ثابت می کند که زمین همه جاش صعیده. خب روش صعیده، قله اش صعیده، زیرش، چاهاشم صعیده. بلندیه همش. چیزی که کرویست همه اش صعیده دیگه.

اگر مسطح بود مسطح، اگر گود بود گود، اگر همش کرویه دیگه. روش کرویه، توش کرویه، چاه کرویه، معادن کرویه تا اون مغزش برسه، مغز زمین کسی نمیرسه.

حالا ببینید

(صحبت حضار)

حالا میرسیم به (طَيِّبًا). به (طَيِّبًا) می رسیم. چون نوعاً اونجا میرن کثافت می کنه خب طیب نیست دیگه.

دلیل دوم (أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ) [الاسراء: آیه ۹].

سه احتمال در تفسیر من ذکر کردم، اون روز هم مراجعه کردم هر سه درست بود. یعنی هر سه احتمالاً درسته. ولی احتمال سوم مراده.

ببینید (أَفَلَمْ يَرَوْا) [الاسراء: آیه ۹] اینجا توبیخ است. توبیخ و سرزنش است به کسانی که منکر ربوبیت رب العالمین هستن و به آیات ربانیه توجه نمیکنن که معرفت الله در اون ها ایجاد بشه یا کامل گردد.

(أَفَلَمْ يَرَوْا) [الاسراء: آیه ۹] آیا این ها رؤیت نکردن؟ رؤیت بصری ست یا رویت بصیرتی؟ رویت بصیرتی ست.

(أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) [الاسراء: آیه ۹] اینجا تشجیع دو بُعدی ست. یک تشجیع علمی ست و یک نگاه کنند، دقت کنند در آیات سماویه و ارضیه که (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ) [فصلت: آیه ۵۳].

از این آیات به خالق آیات می رسند و معرفت اون ها زیادمی شه و یک توجیه علمی ست. توجیه علمی آیا این ها ندیدند؟ این ها دریافت نکردند ما بین (أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ) [الاسراء: آیه ۹]؟ اینجا رو ما صحبت داریم.

ببینید ما اینجا نشستیم ایستادیم. صحرایی ست فرض کنید. صحرایی ست که دیوار و میوار و این حرفا ندارد. هم افق سماوی رو می بینیم هم افق ارضی. افق سماوی مانند لبه کاسه ای ست گرد، افق ارضی هم متصل به او، مانند لبه یک کاسه گرد. در دریا افق ارضی بهتر پیداست و افق سماوی هم بهتر پیداست.

حالا مراد حق سبحان تعالی از (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ) [الاسراء: آیه ۹] چیه؟ آیا (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ) همین روبروست؟ (مَا خَلْفَهُمْ) پشته؟ خب راست و چپ چی؟ آخه شمال و جنوب و مشرق و مغرب.

اگر ما روبرو رو نگاه کنیم و عقب رو نگاه کنیم، روبه روی انسان ها از سماء و ارض و پشت سر انسان از سماء و ارض، چه خصوصیتی دارد؟ خب شمال و جنوبم هست دیگه، پس این مراد نیست.

مراد از (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ) [الاسراء: آیه ۹] اونیکه جلوی خود انسان است ایستاده و اونی که خلفه نیست، چون آدم دورم ممکنه بگرده، انسان بایسته دور بگرده، اون که دور که گشت همش (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ) شد، پس (مَا خَلْفَهُمْ) عرض می شود که نداره. این احتمال میره کنار.

احتمال دوم این است که (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ) اونی که دم دستشه نمی توند بگیرد. خب افقی که دم دست ماست، در نزد بصر ماست و می تونیم ابصار کنیم، افق دورانی ست یا نه؟ آره دیگه.

شما تو بیابون که هستید، افقتون افق فقط راست، جلو رو و پشته؟ نه افق دورانیه. افق دورانی اینجا که ما ایستادیم افق دورانی یک عرض می شود که یک خط دایره ای ست که یک قسمتش سماء به نظر ما چسبیده به ارض و یک قسمت ارض چسبیده به سماء، این چیه؟

أوَلَمْ یَرَوْا (أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ) [الاسراء: آیه ۹] همش بَيْنَ أَيْدِيهِمْه. (خَلْفَهُمْ) کجاست؟ باید (خَلْفَهُمْ) باشه یا نه؟ (خَلْفَهُمْ) زیر زمینه. مگه ما تحت زمین امریکا نیست؟ هستش دیگه. این زمین ماتحت داره، ماتحتشم آمریکاست.

عرض می شود که پس (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ) عبارت است از افقی که ما درش زندگی می کنیم (مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) [الاسراء: آیه ۹] هم اون مقدار از سماء که پایین و بالاش رو می بینیم و اون مقدار از ارض که افق رو داریم می بینیم، این افق که رؤیت بصری دارد.

اون افقی که رؤیت بصیرتی دارد، ولو رویت بصیرتی به حساب وحی تورات و انجیل دارد، وحی های انبیا دارد و افق علمی هم دارد، این است که چرا جدیت نمی کنید بفهمید پشت زمین چیه؟ خب علما جدیت کردن فهمیدن، پشت زمین هم زمینه.

پس اون ها هم (مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ) [الاسراء: آیه ۹] دارند. ما بین ایدینا و ما خلفنا، ما بین ایدنیا، ما خلفهم اون هاست. ما بین ایدهم، ما خلفهم عرض می شود که ماست. بنابراین زمین کروی ست.

و همچنین (يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ) [زمر: آیه ۵] تکویر معنیش چیه؟ (يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ) یعنی سیاهی رو از اینجا برمیداریم میذاریم اونجایی که عرض می شود که سفیده. این سیاهی شب رو بر می داره از اینجا میذاره جایی دیگر که سیاه نیست. سفیدی روز رو از اونجا برمیدارد میذارد جای دیگری که سیاهه.

پس معلوم می شود که کره زمین همیشه شب نیست، اگر شب اینجاست همش شب نیست. اگر روز اینجاست همش روز نیست. اینجا روزه اونجا شب. و این روز و شبم بر حسب مدارات گردش زمین و مدارت گردش خورشید فرق می کند. در هر آنی، هر ساعتی از ساعات شب و روز در کل کره زمین موجوده.

بر می گردیم اینجا، ببینید پس زمین همش بلند نیست. بلند است چون کره است. زمین وقتی کره است همش بلنده، چون کره جای صاف واقعی ندارد تمامش حالت بیضوی شکل. (قطع صدا)

(أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ) [مائده: آیه ۶] این، اون طرف. (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا) [مائده: آیه ۶] همش صعیده، غائط نیست، همش صعیده. همه

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

همش صعیده. کره أرض همش صعیده حتی اونجایی که میرن مستراح کاری انجام میدن اونم صعیده، منتها طیب نیست و جایی معین است از برای کثافاتی ست که انجام می دهند. بنابراین

(صحبت حضار)

نخیر، چون أرض سه بُعد داره.

معمولاً انسان های معمولی، حتی حیوان ها، حتی گربه ها می روند کثافت می کنند جای گودی ست و لذا غائط (30:25)

و جاییکه معمولاً تمیز است و پاک است و نظیف است، غیر غائطه، غیر غائط چه می خواهد چاه باشد، چه زمین صاف باشد و چه عرض می شود بلندی باشد.

حالا (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] تیمم تفعله. یعنی اقصدوا. صرف قصد. آیا صرف قصد؟ صرف قصد که تفعل نمی خواد که. اگر انسان قصد کند یک بلیارد سبحان الله. خب یک بلیارد شما تصور کنید.

خب گفتنش این سخته. این لفظ که اهمیت ندارد، قدیب القرائب ربه بکلمات (31:02)

لفظ که مهم نبود اونجا. یکی از کلمات کشتن اسماعیل بود، یکی از کلمات به منجنیق آویختن بود، یکی از کلمات بت ها رو شکستن بود. کلماتٌ واقعیاتٌ دالات. کلمات حقیقیه است و إلّا نفی که خیلیا هستن گر و گر نفی می کنن و هیچ از معنا خبری ازشون نیست.

در اینجام (فَتَيَمَّمُوا) فاقصدوا نیست فقط، بلکه تَقَصَّدوا تَیَمَّموا، خود را به تکلف بیندازید البته مادون عسر و مادون حرج. خود را به تکلف بیندازید، از برای چی؟ از برای (صَعِيدًا). (صَعِيدًا) چه بالا باشد، چه مستوی باشد، چه زمین. ولو ما یک دونه حدیث کوچک ضعیف هم نداریم که مراد از صعید بلندیه، اصلاً نداریم.

آیا بر خلاف لغت رسول الله و ائمه علیهم السلام حرف زدم؟ نخیر. خب محور فهم قرآن اون ها هستن. ما هم در راهی که اون ها رفتن که تفکر در قرآن است بکنیم، ما هم ملحق به اون ها خواهیم شد منتها با ارشاد اون ها.

پس (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] یعنی غیر اونجایی که محل کثافت کاری ست که محل کثافت کاری نوعی بزرگ یا کوچیک است، غیر اونجاست. ولی چون این (صَعِيدًا) در مقابل غائطه، کسی بگوید که خوب ما به مستراح نمیریم. در مستراح کار دیگه انجام میشه، در اونجا تیمم نیست. تیمم در غیر مستراح می کنیم.

حالا اگر توی زیرزمینی یا توی یک گودی ای که کثیفه آشغاله و کثافته، این مستراح نیست. کثافت رو از تو مستراح ریختن تو کوچه مثلاً. می خوان ببرن. اونجا چطور؟ فلذا غیر طیباً می کنن. (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] طاهراً هم نیست، دیروز عرض کردم (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶]

یه جمله بین هلالین عرض کنم. بعضی ما ها خیلی عوامیم واقعاً. خیلی عوامیم. از عوام، عوام تریم. بنده بعضی وقتا از آقای خمینی، از آقای خوئی، از آقای بروجردی، شیخ انصاری نقل می کنم، میگن چرا فلانی رو امام نگفتید؟فلانی رو. آقا ما همه رو می گیم آقای دیگه، آقا شیخ انصاری که استاد آقای خمینی ست، میگم شیخ انصاری، آقای خمینی رو بگم امام؟ خب همه رو مساوی تلک اذا تسعةً ریزا.

اینقدر اگه بخوایم بگیم امام، همه امامن. همشون پیغمبرن. همشون خدان. اینکه نمیشه که. یه مقداری بیاید ما از عوامی بیایم پایین.

خب (فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا) [مائده: آیه ۶] صعید طیب بر حسب قرآن، اونطوری که استفاده کردیم، بر حسب لغت و بر حسب روایات کل ما علیهم أرضه (33:35)

خاک بودن شرط نیست، خاک باشد، سنگ باشد، آجر باشد، درخت باشد، سیمان باشد، آجر سیمانی باشد، آسفالت باشد، تمام این ها، آفتاب نخورده باشد، خورده باشد، تیمم آقای خمینی می فرمودند که تیمم با آجرم درسته. درست می فرمودند، تیمم بر اسفالتمم درسته درست می فرمودند. عده دیگری می فرمایند درست نیست. ولی این فرمایشات رو وقتی ما عرض بر کتاب الله می کنیم و عرض بر سنت رسول الله می فهمیم که این درسته.

تمام وجه الارض اگر طیب باشد، بالا باشد، پایین باشد، مستوی باشد، وسط باشد، این عرض می شود که درسته.

خب، تتمه مطلب رو من باید برای شنبه حضور برادران عرض کنم اما چیزی که وعده دادم، ببینید این کتاب الله واقعا که عرض کنم، چون می خوام خیلی نرم عرض کنم امسال بنابراین.

کتاب الله معترف به نیست، خود فقهام قبول دارن، خود فلاسفه ام قبول دارن، خود عرفام قبول دارن، خود منطقیین قبول دارن، خود ادبا قبول دارن، اونایی که مسلمان اند که کتاب الله در محور نیست. اما یک مطلب اینکه بزرگان علمای اسلامی این اعتراف رو دارن و لاسیما در اواخر عمر.

در آخر عمر یه جمله رو من از آقای خمینی می خوانم و یه جمله از ملاصدرا می خوانم. چون ملاصدرا که ملاتر از ایشون بود در فلسفه شکی نیست. شیخ انصاری هم که از ایشون در فقه ملاتر بوده. هر دو رو میگیم آقا.

ببینید یکیش اینه، دومیش اینه، چون مقداری وقت داریم. اولیش پیام، قسمتی از پیام مهم مرحوم آقای خمینی رضوان الله تعالی علیه، نقل از عرض می شود که پاسداران اسلام که روزنامه ای ست معروف در شماره شهریور ماه هزار و سیصد و شصت و پنج، ذیحجه شصت و چند، محروج.

یک قسمت از این پیام اینه، از تمام علمای اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند می خواهم، تمنا دارم که از کتاب مقدسی که تبیانُ کل شئ است. البته قرآن دارد (تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ) [نحل: آیه ۸۹] ایشون نخواستن آیه رو نقل کنن.

از کتاب مقدسی که تبیانُ کلُ شئ است و صادر از مقام جمع الجمع به قلب نور اول، نور اول و ظهور جمع الجمع است که پیغمبر بزرگوار ظهور جمع الجمع با عرض می شود که فضل های عالم امکان است. عرض می شود که به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابیده است، غفلت نفرمایند.

خودشون می فرمایند من غفلت کردم پشیمانم. آخر سر خواهیم خوند. مگر اینکه معاذالله ایشون دروغگو بودن، دروغ گفته به ضرر خودشه چون شخص اول عالم بود از نظر علمی و معرفتی و سیاسی، شکی ندارد که، آمریکا هم قبول دارد، علیهم لعنت الله. با اینکه لعنتی هستند قبول دارند.

اکنون صورت کتبی آن به لسان وحی بعد از نزول از مراحل و مراتب، بی کم و کاست و بدون یک حرف کم و زیاد به دست ما افتاده است.

ظهور مصداقی قرآن که کتاب کتبی ست، ظهور مصداقی اولش رسول الله صلوات الله علیه و ظهورات مصداقی بعدی ائمه علیهم السلام.

خدای ناخواسته مبادا که مهجور شود. رسول الله گله می کند از همه حوزه ها (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا) [الفرقان: آیه ۳۰].

رسول الله که همه فضیلتش به قرآن است، فضیلت بزرگش به قرآنه، اگر قرآن مهجور شد در حوزه های اسلام، پس رسول الله هم مهجوره. رسول الله مهجور اذیت میشه. رسول الله رو اگر کسی اذیت کرد، طبق این آیه (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ) [الاحزاب: آیه ۵۷].

این صغری و کبری از این چیه؟ خودتون بلدید. (37:57)

اهل فلسفه و برهان با بررسی رموزی که خاص این کتاب آسمانی ست و با اشارات از آن، مسائل عمیق گذشته بر آیین فلسفی الهی را کشف و حل کرده و در دسترس اهلش قرار دهند و بالاخره هر طایفه ای از علمای اعلام و دانشمندان کرام به بُعدی از ابعاد الهی این کتاب مقدس دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته و از روی عاشقان و آرزوی عاشقان قرآن را براورند چون خیلی ریزه تا معلوم شود این کتاب سرچشمه همه چیزه.

بابا همه قبول داریم، ولی چون ایشون می فرمایند بیشتر مردم قبول می کنن. چون خیلیامون عوامیم ما. بعد زیرش نوشتن هان ای حوزه های علمیه و دانشگاه های اهل تحقیق بپاخیزید.

این بزرگوار انقلاب سیاسی اسلامی فرمودند. بذارید ما انقلاب قرآنی بکنیم. این قرآن را که معترفٌ به نیست در حوزه های ما تا چه رسد به جمعیت های ما، قیام قرآنی در کل ابعاد علمی قرآن کنیم.

هان ای حوزه های علمیه و دانشگاه های اهل تحقیق بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان متنسک و عالمان متهتک که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته اند و می تازند نجات دهید. اینجانب از روی جدّ نه تعارف معمولی.

بعضیا خیلی عوامن میگن نه ایشون تعارف کرده. آقا ایشون از روی جدّ، دروغ گفته؟

این جانب، با اینکه نود سال ایشون داشت و فوت کرد و در این نود سال، هفتاد و پنج سال اقلاً فلسفه و عرفان و فقه و اصول و ادب و منطق و چه، در نزد بزرگان و اساتید که یکیشون رو که مرحوم آیت الله شاه آبادی رضوان الله تعالی علیه است، ما در سن چهارده پونزده سالگی، درس معارف ایشون می رفتیم.

اینجانب از روی جدّ نه تعارف معمولی می گویم از عمر به باد رفته خود، یعنی هفتاد و پنج سال تا هشتاد سال به باد رفته، آقای خمینی می گن هشتاد سال عمر من به باد رفته. انقدر فلسفه و عرفان بلد بودند و انقدر فقه.

از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم و شما ای فرزندان برومند اسلام، حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد مختلف آن بیدار کنید. ما هنوز خوابیم خودمون، بیدار کنید.

تدریس قرآن در هر رشته ای از آن را مد نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرده، از کرده ها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده، آقای خمینی.

دو، مرحوم ملاصدرا که استاد الاساتید قرون اسلامی حتی قبلش. بعدش که معلوم، در فلسفه الهی بوده اند و اسفار رو مرقوم فرموده اند، ایشون اینطور می فرمایند.

ببینید. جلد هفتم تفسیر که تفسیر سوره واقعه است. اون قسمتی که مربوط به ماست. (و سورة الواقعه مِن بینها) مقدمه می چینم وقت داریم بخونیم.

وَمِنَ الْمَعْلُومِ أَنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ كَمَالًا يَخُصُّهُ، يَخُصُّهُ ولِأکلِهِ خُلِق وَفِعْلًا مُعَيَّنًا يَتِمُّ إذَا وَفِقَ لَه وَكَمالُ الْإِنْسَانِ فِي إِدْرَاكِ حَقائِقِ كُلِّيَّةٍ وَنیلَ الْمَعَارِفِ الإِلَهِيَّةِ وَتَجَرُّدِ عَنِ الْمَحْسُوسَاتِ الْمَادِّيَّةِ وَالْخَلَاصِ عَلَى قُيُودِ الشَّهْوِيَّةِ وَالْغَلَبِيَّةِ. وَهَذِهِ لَا تَتَحَصَّلُ إِلَّا بِالْهُدَایت وَالتَّعْلِيمِ وَالتَّأْدِيبِ وَالتَّقْوَى.

فَبَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا وَمُعَلِّمًا، وَأَرْسَلَ كِتَابًا جَامِعًا فِيهِ لُبُّ أَسْرَارِ التَّأْوِيلِ وَتَفَاصِيلُ أَحْكَامِ التنزیل، مُتَنَزِّلٍ بِعُلُومِ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، مُشْتَمِلًا عَلَى خُلَاصَةِ الْآدَابِ وَالسُّنَنِ الَّتِي كَانَتْ بِسَائِرِ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ مَعَ الزِّيَادَةِ فِي الْإِكْمَالِ وَالتَّكْمِيلِ وَفَصَاحَةِ مَقَالٍ فِي الْأَلْفَاظِ تَرْقيمٍ.

وَنَزَّلَهَا مُنَجَّمًا عَلَى حَسَبِ الْمَصَالِحِ وَالْأَوْقَاتِ وَفَصَّلَهَا فِي صُوَرِ السُّوَرِ وَالْآيَاتِ. صور اول با صاد. فِي صُوَرِ السُّوَرِ وَالْآيَاتِ. (41:55)

كُلُّ صُورَةٍ من سُورَةٍ فَخْرٌ مِنْ لُبٍّ مِنْ جَوَاهِرِ الْمَعَانِي وَالْبَيَانِ، وَالْفَلَكُ الْمَحْشُوِّ مِنْ كَوَاكِبِ الْحَقَائِقِ وَالْأَعیان. وَكُلُّ آيَةٍ مِنْ آيَاتِهِ سُنْدُسَةٌ مَكْنُونَةٌ فِيهَا دُرَرٌ سَمِينَةٌ وَقَيِّمَةٌ.

كُلُّ مِنْهَا تُوَازِي رُوحَ الْإِنْسَانِ وَالدَّرَارِي، تتلألؤ وَتَسْتَقِيمُ فِي سَمَاءِ الْهُدَایت وَالنُّبُوَّةِ وَالْوَلَايَةِ. فَتَنْشَعُ مِنْ لَمَعَاتِهَا وَإِذَاعَتِهَا حَيَاةُ الْإِنْسِ وَالْجَانِّ.

فِي إِنْشَاءِ الْآخِرَةِ وَدَارِ الْحَيَوَانِ، وَالْخَلاصِّ مِنْ ظُلْمَةِ الْأَمَانِ وَالْحِرْمَانِ، وَ عَذابِ القَبرِ وَ (42:54).

اعترافی که آقای خمینی کردن، ایشون بالاتر از اون اعتراف دارن می کنن یا همون جور، در سورة الواقعة، از اینجا گوش کنید بیشتر.

و سورة الواقعة بینها مشتملتٌ علی اسرار شریفة من علم المعاد و مقاصد عظیمة فی معرفت النفوس العباد و درجاتها بحسب حالاتها فی الدار الآخرت. و اقسامها من جهت سعادت و الشقاوت فی النشأت الباقیة. و علوم الآخرة. مما یختص به درکها و رفاعها بهذه المله و حکماء الراسخون.

البته عرفان و حکمت نوعی رو ایشون میزنه بعداً.

و لیس لغیرهم من المتکلمین و الفقها الّا سماء الالفاظ و تصرف فی مفهوماتها و جمهور الحکماء و علومه الفلسفیة عن ادراک الاحوال المعاد معذولون. (43:51) خودشم یکیش.

و جمهور الحکماء، برای اینکه علمش علم بصریه، قرآن علم الهی ست.

و جمهورالحکماء و علومه الفلسفیة عن ادراک الاحوال المعاد معذولون، که قبلاً فقها و متکلمین اضافه کرد.

(صحبت حضار)

قرآن می گه. اونیکه قرآن میگه.

اون اقوالی که قرآن می گه و بعداً خودشون یاد گرفتن. آخه خودش اینا رو یاد گرفتن.

حتی أن رئیسهم أبا علیٍ، ابو علی سینا، اعترف بالعجز و القصور عن فهم المعاد الجسمانی و کذلک المجتهدون فی مسائل الاعتقا

(قطع صدا)