پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه صد و نود و هشتم درس خارج فقه

تیمم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الیشطان الرجیم

 وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدا طیبا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ

حرف های بسیار دوستانه ای یا محبانه ای و نه خصمانه در بعد فقاهت با برادران عزیز فقیه داریم چه اونها که تشریف دارند علی … دلالهم و چه اونهایی که ارتحال کردند به جوار رحمت حق سبحان تعالی رحت الله علیهم. بعنوان مساعده سوال می کنیم که ما که قرآن را دلیل اول می دانیم همه می گویند بعد و سوال می کنیم که قرآن را شما محور می دانید بر حسب آیات ارض و روایات ارض قرآن محور است بر هر کس مخصوصاً محور و محک است در روایات و فتاوا و آراء مختلفه و شما در باب تعادل و تراتی حمل بفرمایید که اول مرجحات قرآن شریف است بعد می روید سراغ مرجحات دیگر. طبعاً می فرمایند بله. و مطالب دیگری هم که اینجا گفتنش لازم نیست فقط بر مبنای این دو سوال که اولاً کتاب الله مرجع و ملجع است از برای آراء مختلفه و چنانکه خدا هم در قرآن شریف مکرراً به بیانات و آیات گوناگون این مطلب را فرموده است که وما اختلفتم فیه من شئ فحکمه الی الله. حکمه الی الله خوب معلومه ما که مخاطب تم هستیم ما که انبیا نیستیم. نبی اسلام فقط یک نفره. ائمه علیهم السلام هم از انبیا که نیستند اونها هم باید به رسالت وحی اصیله که قرآن است و بعداً به سنت رسول الله صلوات الله علیه مراجعه کنند پس تم در اینجا کیا هستن؟ تم یک احتمالش اینست که غیر رسول الله صلوات الله علیه باشند البته ائمه که اختلاف ندارند ائمه جدا است. احتمال دیگر اینست که خود رسول الله هم باشه. اما وقتی که ائمه جدان رسول الله به طریق اولا جدان برای اینکه قلبشون وحی است. فکرشون وحی است. عملشون وحی است. قالشون و حالشون وحی است. چه وحی کتاب باشد و چه وحی سنت. و روی همین جهتم هست که از جمله عرایضی که به برادران سنی داریم این است که ائمه اربعه شما اختلاف دارند. … خلفای ثلاثه عمیر اختلاف دارند در خطابا و در سیاست ها فقهای شما حنفی باشند بین خود اختلاف دارند و الی غیر ذالک. اما ائمه ما علیهم السلام یک ذره اختلاف با هم ندارند. چون از منبع نشئت می گیرد معارف اونها. که منبع اول کتاب الله است و منبع دوم سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. این قرآن شریف دارای امتیازاتیست که همه شما فقهای اسلام اعزکم الله قبول دارید از نظر علمی و از نظر عقیدتی. این قرآن از همه بیان های آسمانی و زمینی روشن تر است. تا به جایی که یکی از اسمای قرآن نور است. کتاب مبین است. که دانا لکل شئ است. حتی در بعد تعبیر از نظر فصاحت و بلاغت در بالاترین قله اعجاز است. اینهارو شما قبول دارید. حتی در مدت زمانی گروهی از کسانی که راجع به معجزات قرآن فکر می کردند یا می فرمودند و یا مطالبی می نوشتند می خواستند بفرمایند که معجزه عالیه قرآن عبارت از فصاحت و بلاغت در تعبیر. و بعداً جور دیگر شد که اون جور دیگر درسته. قرآن شریف در کل مراحل لفظیه و معنویه در لفظ فصاحتاً و بلاغتاً حتی در وزن تعبیر و در معنا از نظر موافقت با فطرت اصلیه انسانیه و موافقت با واقعیت ها و موافقت آیات با یکدیگر بی نظیر است و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافً کثیرا. اینو شما قبول دارید. و قبول دارید که این قرآن شریف در بالاترین و روشن ترین بیان گری اش در مطالبی که خواسته است بیان کنه درون مطالبی که نخواسته است بیان کنه و محول به سنت است مطلب دیگری نیست. قرآن نخواسته است بیان کند که عدد رکعات فریضه یومیه هفده تاست نخواسته این محول به رسول است چنین که قرآن می فرماید عطی الله و عطی الرسول و اولامر منکم. ولو مطالبی که قرآن فرموده کتب علیکم، حُرِّمَ، فُرِضَ بایدها، نبایدهایی که قرآن به وجد نص یا به وجه زاید به وجه عام یا به وجه خاص به وجه مطلق یا مقید به وجه استثنا یا به وجه غایت بهر وجهی فرموده است ابین من کل بیان است و امتن من کل متین است اینو که قبول داریم. و روایات مشهوره رسول الله صلوات الله علیه که می فرماید وقتی فتن متوجه به شما شد باید به قرآن توجه کنید. فانهو حبل الله المتین و سببه الامین لا یعبده فیقان و لایزیق فیستعت این رو هم که قبول داریم با همه این قبول ها و قبول ها و قبول ها اگر ما در یک مطلب فقاهتی که فعلاً داریم بحث می کنیم شک کنیم نمی تونیم به سند این حدیث نگاه کنیم و به مند اون حدیث نگاه کنیم. به شهرت اون حدیث نگاه کنیم به شدود این حدیث نخیر. محک داریم ما قتی شما یک پول های زیادی رو می برید بازار طلافروشان و می خواهید طلا بخرید و خودتون طلا نمی شناسید آیا قول حاج آقا رو بر کربلایی مقدم می دونید چون حج رفته؟ نه محک همراتون باشه راحتید. این محک از هر حاج آقایی از هر کربلایی یا مشهدی ای از هر عادلی از هر کسی و از هر ناکسی این بهتر راه رو به شما نشون می ده. این قرآن شریف از نظر صحت سند و صحت متن و بیان للناس بودن و نور المبین بودن از هر کلام آسمانی و زمینی روشن تر ثابت تر باقی تر بی غل و غش تر است. اینو قبول داریم. خوب. بنابراین ما اجازه می خوایم از مثل مرحوم آقای خونساری رضوان الله تعالی علیه که در چهل و شیش هفت سال پیش استاد ما بودند در خارج نکاح جواهر از ایشون سوال کنید با اینکه بسیار فقیه معتدلیست. از معتدل ترین فقیه های شیعه ایشان است من نفی کسی رو نمی کنم داریم بحث می کنم. چون از ایشون دارم نقل می کنم. ایشون در جامع المدارک وقتی که به … به می رسند می فرمایند قرآن دارد صعیداً طیبا. فتیمموا صعیدا طیبا. اما لغویین در صعید اختلاف کردن. بعضی می گن تراب بعضی می گن وجه الارض بعضی می گن چنار. حالا که لغویین اختلاف کردن پس آیه مجمله. وقتی آیه مجمل شد باید بریم سراغ روایات. و سراغ اقوال. می گیم آقا روایاتم مختلفه. اقوالم مختلفه. وانگهی اگر در چیزی اختلاف شد پس حجت میفته؟ آقایون مگر مادی ها با الهی ها در وجود خدا اختلاف ندارند؟ پس چون مادی ها می گن خدا نیست الهی های مشرک می گن هست الهی های موحد می گن فقط او هست در این مثلث اختلاف و تضاد بگیم چون راجع به خدا اختلاف هست پس حجتی برای اثبات خدا نیست. اصلاً خدا نیست اصلاً فکر نکنیم. ما به استادمون مرحوم آقای حاج سید احمد خونساری و امثاله عرض می کنیم احیائه و امواتاً شما به آیات کمتر می رسید. چه حرف خودتون می زنید. و وقتی هم که می رسید خوب این آیه ای که بیان اللناسه محکه محوره مرجع است ملجع است چرا از مجملش می کنید؟ آقا خدا در قرآن فقط دو جمله دارد راجع به تیمم. فقط. در دو سوره مدنیه یک سوره نساء است و یک سوره مائده است. بین سوره نساء و مائده هم چند سال فاصله است کاری نداریم. سوره مائده این آیه و سوره نساء هم نظیر این آیه و آیش اینه یا ایها الذین آمنوا لاتقرب الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون و لا جُنُباً الّا عابری سبیل حتی تغتسلوا. اونوقت ازینجا به بعدش مطابق با آیه مائده است … و ان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء فتیمموا صعیداً طیبا فامسحوا بوجوهکم. نگفتم؟ و ان جاء احد منکم من الغائط او جاء احد منکم من الغائط او لمستم من النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا فاسمحوا بوجوهکم و ایدکم در…درست؟ خدا در قرآن راجع به این واجبی که شب و روز مکلفان به آن احتیاج دارند صعیداً طیبا فرمود. آدرس معینی که خداوند در این دو آیه منحصر بفرد داده است در کل قرآن کریم صعیداً طیباست. شما و شماها می فرمایید که این صعیداً چون لغوی ها درمعناش اختلاف کردن. حالاکه لغوی اختلاف نکرده. لغوی های فقه ما فقه مال اختلاف کرده. اون فرق می کنه. یک مرتبه یه معنای لغویست که لغوی … لغوی می کنه. یه مرتبه یه لغویست که ملا محسن فیض هستش در ملا محسن خودش معنای سطحی معنای نحوی معنای لغوی می کنه. یه مرتبه یه مفسر است یه معنای لغوی در میاره. یه مرتبست یه فیلسوف است معنای لغوی رنگ فلسفه می گیره. عارف است رنگ عرفان می گیره. منطقیست رنگ منطق می گیره. اگه به رنگ لغت را معنا کنیم که اختلافی هم چندان نخواهد بود اگرم باشد به قرآن ما مراجعه می کنیم. قرآن همونطور که رفع اختلاف می کند در کل ابعاد علمی معنوی و عقیدتی همچنین در بعد لفظی لغوی صرفی نحوی معانی بیانی هم رفع اختلاف می کند. چون تبیان لکل شئ قرآن معرفی کرده. مثلاً فرض کنید. اگر از فلاسفه بزرگوار شیعه و غیر شیعه سوال کنیم که روح مادیست یا مجرد می گه مجرد. می گیم از جمله ادلتون می گن در قرآنم دلیل داریم. و یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی. می گد عالم دو عالم است یک عالم امر است که مجردات است یک عالم غیر امر است که مادیاته. چون عالم خلق دو قسمت است یک قسمت مجردات است یک قسمت مادیات یسألونک عن الروح در سوره اسراء قل اروح من امر ربی یعنی روح از عالم مجردات است. می گیم آقایون شما برای امرمعنای فلسفی کردید. شما رنگ فلسفی تو لغت امر دیدید. امر یا مقابل نهی است یا به معنای شئ سه معنا بیشتر نداره امر مقابل نهی که فرمان امر مقابل شئ امر سوم تا. تا، شی، فرمان. فرمان همونطور که مجرد تعلق می گیرد اگر مجرد باشه چون غیر مجرد هست شئ شئ معلوم است همونجور که صدق بر مادی می کند صدق بر مجردم می کنه. کار. کارم همونجوری که روح به ادله شما مجرد انجام می ده جسمم انجام می ده. پس امر منظورش عالم مجردات نیست این لغت امر از معنای لغوی خودش دور افتاده و رنگ فلسفی به خود گرفته لغت هایی که رنگ فلسفی بگیرد. متفلسف شود یا رنگ عرفانی بگیرد ملکوت و هاهوت و جبروت و ناسوت و این حرفها این چیزهایی که عباسی گفته در لغت خودش. یا اینکه فرض کنید رنگ منطقی به خودش بگیرد. منطق مصطلحه. بشری. یا رنگ فقهی به خودش بگیرد. مثلاً چیزی که رنگ فقهی به خودش گرفته لفظ مکروهه چند مرتبه گفتم. لفظ مکروه در لغت عرب و در قرآن و در سنت یعنی محرم قدیم. کل ذالک کان سیئهوا عند ربک مکروها.  خداوند زناء رو قتل نفس رو شرک بالله رو ذکر کرده که مهمترین محرماته بعدم طاعت الله و طاعت والدین و چه و بر به والدین و به یتاما رم ذکر کرده مهمترین واجبات و مهمترین محرماتو در آیات قبلی ذکر فرموده اوایل سوره است. کل ذالک کانت سیئعهو عند ربک مکروها. ما چه خاکی به سرمون بریزیم آخه؟ چکار کنیم؟ بگیم مکروه طبق اصطلاح فقهی که فقه مال شده است شده است مرجوح؟ یا نه قرآن مالش میکنیم به لغت اصل بر می گردیم. قرآن می گد کل ذالک کان سیئو عند ربک مکروها. یعنی حرمت غلیضه کراهت تکوینی نقص تکوینی غلیظ است و کراهت تکوینی نفی تشریعی غلیظ است حالا شما روی اصطلاحی که مقرر فرمودید برادران عزیز فقیه تقصیر نیست قصور شاید باشد یا هرچه باشد اسمشو ما بلد نیستیم بذاریم خودتون بذارید. پس لفظ … هر جا دیدی شما می گید که مرجوح. خوب این. این لغت فقه مال شد. اصول مال. فلسفه مال. عرفان مال. علم مال. علم مالم می شه کمااینکه تنساوی. تنساوی که از مفسرین خیلی مترقی و مستحرنگ قرن اخیر ما هست و مطالبی ازون داریم که تعجب می کنید شما و متوجه می شید تفسیرش تفسیر نیست تاثیره ایشون می گد اولم یرا الذین کفروا عن سماوات و الارض کانت رتاً فتترنا هما و جعلنا من الماء کل شئ حی. یه چیزایی داره می گه مطابق نظریه. کانت … فرانسوی اینطور ذکر کردن و معلوم شد غلط کردن اونرو گفتن ایشون … گرفته مستحرنگ شده آیه رو در … استحرنگ و فرهنگ لغت شدن معنا کرده. بر خلاف لغت برخلاف قرآن بر خلاف سنت. ما باید آزاد آیات رو معنا کنیم. ما باید عینک اگه چشممون ضعیفه عینک صاف بزنیم عینکی که قوی کند دین مارو نه اینکه سفید مارو سیاه کند سیاه ما رو قرمز کند قرمز ما رو بیرنگ کند اینطور درست نیست. ما برمی گردیم به فقهای بزرگوار شیعه و اسلام عرض می کنیم که از جمله نقد کردم از مرحوم آقای خونساری رضوان الله علیه. فقدس الله روحه. که واقعاً از نظر تقوی بنده نظیر ایشون ندیدم از نظر علم هم نظیر ایشون ندیدم. ندیدم دیگه حالا. حالا قد ایشون باشه کمتر باشد بیشتر ندیدم. ولیکن معصوم که نبودن. ایشون در اینجا می فرمایند حرفی که شیخ … در حدائق زده. حرفی که شیخ محمد حسن صاحب الجواهر در جواهر زده. حرفی که عرض می شود که دیگران در فقهای خودشون می گن و حدائق بیشتر عادت داره به این حرف چون اخباری بوده یه مقداری. و الا آیه که خوب اجماله. وقتی مجمل است پس دیگه. آقا محک که مجمل باشه محک نیست متکه. اینکه محک نیستش که. قرآن می فرماید من محکم. محک باید واضح باشه باید معلوم باشه چیه. بابا چیزی که خودش محکه این یه قلمبه محک دستتونه اصلا هیچ فرق نمی ذاره بین مس و طلا این محکو که باید بندازی تو خیابون. تو بیابون. حالا. صعیداً طیبا رو یکی از عذرهای برادران عزیز فقیه ما اینه. مجمله. چون یه لغوی می گد تراب یه لغوی میگد وجه الارض یه لغوی می گد که به شرطی که تکون نخوره. یعنی خاک رو آجر نکنن. ماده ارضی رو سمن نکنن. دیگری می گه به شرطی که معدن نباشه. تمام اینها رنگ فتاوای فقهی بهش خورده تمام اینا رنگ فتاوا فتاوای فهاوا لغوی عرض می شود که اصطلاحی بهش خورده. خورده یا نخورده؟ آقا قرآن خودش مستقله. ببین جوابو. همانطور که خدا خودش مستقله کان و لم یکن معهو شئ. احتیاجی ندارد برای خلق کردن به کسی. بعضیا خیال می کنند که افراط و تفریط. خداوند نمی توانه خلق کنه مگر اینکه خلق اول را خلق کنه. خلق اول عقل اول رام بر عقل دوم عقل دوم رام. رانندگی درست کرده. این خدا عاجزه که همه رو خلق کنه حتماً باید یکی اول خلق کنه که اولی دومی رو خلق کنه دومی سومی سومی چارمی بعد تازه … خوب اینکه نیست. علی کل شئ قدیر معنیش چیه؟ شما می گید شئ واحد ولی. قدیر است که خداوند عقل اولو درست کند دیگه مجرده دیگه محالم هست. بعد عقل اول که مجرد است این عقل دوم را عقل سوم را بعد میاد به علم محسوسات و مادیات و چه و این حرفا حالا. قرآن شریف خودش کتاب لغته. آقا لغت خودش غنیست. همونجور که خدا خودش غنی است در الوهیت غنی است در ربوبیت غنی است در کتابش. این نیست که چون قرآن احتیاج دارد به روایات پس تا روایات نباشد خدا نمی فهمه نه آقا احتیاج نیست. روایات احتیاج به قرآن دارند. اگر قرآن بفهمیم که روایات صادر شده از معصوم و تقیه نیست و منسوخ نیست باید به قرآن مراجعه کنیم. اون دومیش احتیاج نیست. اگر ما بخوایم بفهمیم نماز چند رکعته در شبانه روز هفده رکعته نه اینکه قرآن احتیاج داره نخیر بازم سنت احتیاج داره چطور؟ برای اینکه عطی الله و عطی الرسول اگر عطی الله در قرآن نبود که ما به قول پیغمبرم گوش نمی دادیم که. سخت نباشد شنیدنش براتون. یه لو میاد تو دلش. می گیم بر فرض محال اگر قرآن نمی فرمود که از رسول من پیروی کنید می گفتیم ببخشید یا رسول الله چون کتابی که شما آوردید اون دلیل است بر رسالت شما او گفته است فقط خودم اما قرآن نمی گه فقط خودم. قرآن در اصول و ضوابط مطالب و آنچه را که فرموده است به عنوان ضابطه مستدله الی یوم القیامت فقد طلبتم فیه شئ فی شئ و حکمه الی الله. ردوه الی الله. دو تاست. ردّوه الی الله. خوب حالا قرآن کتاب لغت است منطق است فلسفه است. من در سوره اعراف و اعوذ بالله من قولی. چی بگم؟ بگم تو؟ بالاخره یه من باید گفت. در سوره اعراف در ذیل آیه مبارکه زر که بسیار مفصله که ارتباطم با آیه فترت و نوم داره در اونجا در پاورقی شصت و شیش تضاد. تضاد و تناقض از منطقیین بزرگوار شیعه و سنی بنده نقل کردم. به عدد کلمه الله. کلمه الله شصت و شیش تاست. بیشترم هست حالا. شصت و شیش تناقض از یه منزل که یسون فی الامر خطر. بابا منطق قرآنو برید سراغش. در فلسفه تناقضات در فقه تناقضات در اصول تناقضات در ادب تناقضات در همه. بابا کتاب الله موجوده این کتاب الله که داره می گه کأنهو با خدا داریم حرف می زنیم. خدا داره با ما حرف می زنه. بابا خدا با پیغمبرش حرف زده اون حرفو فقط منحصر پیغمبر نکرده. استمرار دارد الی یوم القیامت و این معجزه واقعی حضرت حق سبحان الله تعالاست. حالا برگردیم. و ان کنتم مرضی او علی سفر او جاء احد منکم من الغائط او لمست نساء فلم تجدوا ماء. کجاش موندی؟ لم تجدوا ماءً؟ سفرٍ؟ مرض؟ لمست؟ کجاش گنگه آقا؟ خیلی آدم باید گنگ باشه که مطلبو خیلی باید کور باشه که نتونه راه خودشو پیدا. بابا خورشید پیداست من کورم. چشمو باید باز کردم حدقه چشم حس و چشم حق رو باید باز کرد. و در آیات مقدس قرآن تخصص که نمی گیم هر داهاتی ای هر بیلمزی هر نفهمی هر بیسوادی می فهمد نه. مکاسبم هر کس نمی فهمه. ولی خوب این بلیون برابر مکاسب مطلب دارد. در مکاسب اشتباهم هست. در کفایه هم هست در کتاب منم هست در الفرقان منم هست در کتابهای دیگرم هست ولی در قرآن که اشتباه نیست. ما باید خودمون رو به زحمت پر از رحمت بیندازیم تا مرادات حق سبحان تعالی از کلماتی که در بالاترین قله بیان است بفهمیم. و ما در بالاترین در پایین ترین حذیذ بی معرفتی هستیم که این کتابو نمی شود فهمید. خوب ببینید فتیمموا صعید. ولم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا. خوب این چی خواسته بگه؟ می فهمیم؟ چون لغویا اختلاف کردن. خوب پس خدا رم نمی فهمیم.  چون مکلفین اختلاف دارن که … خدا هست نریم دنبال … بابا اختلاف کردنو فرض کنید خود لغویتهایی که فقه مال و اصول مال و فلسفه مال و عرفان مال و اینها نیستند. بکنند قرآن خودش از نظر لغت کافیه. قرآن چند جا لفظ صعید داره. فتسبح صعیداً جنتا. چندتا آیه داریم. خوب اینجا خود صعید بینه. حالا اختلاف چجوری چندتاست؟ قسمتی از روایات البته لغت هم از این لغتی که معنای لغوی نکرده و معنای اضافی کرده یا کم این به حساب روایاتیست که در. قسمتی از روایات شیعه و سنی می گد صعید یعنی التراب. فقط خاک سنگ نه آجر که خاک نیست نه درخت نه و معدن نه. خوب تراب. دسته ای دیگر از روایات می گن وجه الارض. وجه الارض یعنی روی زمین. قبول داری تو؟ مگر روی زمین فقط صعیده. ما که قبول نکردیم طبق آیه بحث کردیم. حالا وجه الارض. می گیم وجه الارض ینی کل ارض. کل الارض در  سطح ارض و در باطن ارض و در باطن ارض مادامیکه غائط کثافتکاری نیست. چون قبلاً فرمود او جاء احدٌ منکم من الغائط او لمستم من النساء فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیبا فمسحوا بوجوهکم و ایدیکم. حالا. اینی که انسان می خواد به پیشانیش بماله به دستش بماله پیشانی انسان که مهمترین مرکز انسانیت انسانه و دست انسان که رتبه دوم است در محور عاملیت انسان خیلی مهمه اول پیشانی بعد دست ها پاها. پیشانی هم مهمتر از جاهای دیگه. اگر مراد از صعید خاک بود چرا خدا نفرمود فتیمموا تراباً طیبا؟ کتابی که تبیان لکل شئ است نور است بیان است محور است محک است باید همه اختلافاتو به او برگردونیم خواسته بگه تراب گفته صعید. که چی مثلاً؟ بنده می خوام بگم که زید را دعوت کرده ام خانه ام می گم یک انسان را در عرض می شود که خاورمیانه بابا این حرف نشد که هیچ دیوانه ای اینجور حرف نمی زنه که. بابا من که می خوام بگم آقای زید تشریف بیارید منزل برای ناهار بگم یک نفر در خاورمیانه بیاد منزل برای ناهار؟ خوب من از شهر و ده و از چاه و پشت بوم بای بیرونش کرد. خداوند در یک جمله در دو آیه آدرس دادست این ماده ای که انسان می تواند پیشانی و دستش رو به جای وضو و غسل لمس کند و مسح کند فتیمموا صعیداً طیبا. قبل از اینکه بفهمیم صعید چیه اینو میدانیم که خداوند در صعیداً طیباً تمام اونچه را که مرادش بوده است فرموده. کسی بیاد بگه که نخیر چون لغوی ها اختلاف کردند ما قبول نداریم. البته این بحثه ها. این  اهانت که نیست. یادمه در بحث آقای بروجردی رضوان الله علیه یک کسی گفت آقا صداتون نمیرسه فرمود بلند می شه می رسه. خندیدن طلبه ها برای رفع خستگی. دیگری گفت آقا. هنوز بسم الله شو نگفته بود داشت می گفت بسم گفت آقا  گفت در بسم الله اشکال دارید؟ یا مرحوم آقای خمینی رضوان الله علیه در نجف یادمه آقا مصطفی اشکال می کرد آقای مصطفی هم خوب از مجتهدین بود واقعاً. گفت مصطفی برو امثله کن. خوب این که از عداوت نمی بینه ایشونو بحثه دیگه خوب تو بحث این مسئله هست. حالا ما اون حرفارم نمی زنه. می گیم مرحوم آقایی خونساری رضوان الله علیه و سایر مرحوم ها و سایر کسانی که تشریف دارید. بابا این صعیداً رو چون لغوی های اونجوری اختلاف کردن نسبت رو ازین محک برمی دارید. این محک… بابا اگر مشکوکه که قرآن شکش کمتره. حالا صعیداً یکی می گه تراب. خوب اگه تراب بود می گفت تراب. دیگری می گه وجه الارض. خوب اگه وجه الارض بود می مگفت فتیمموا ارضاً طیبا. نمی شد بگن؟ به جای صعیداً نمی شد ارضاً بگن؟ صعید چندتا کلمه است؟ چهار تا. ارض سه تاس. خوب مختصر می خواست بگه می گفت فتیمموا ارضاً طیبا. ظاهراً الارض وجه الارض. فرمود صعیداً طیبا. پس نه مراد تراب است. حالا این ترابم میاد قید می کنه. اونم که می گه تراب الارضه معدله اش نیستا. خاک های معدنی نیستا. خاک هایی که کوفتن اسفالت شده سمن شده نیستا. خاک هایی که آجر شده نیستا. خوب اینارو از کجا میارین آقایون.اگر به لغت استناد بفرمایید خوب اینارو که لغت نگفته یا اگه لغت گفته … شما در خاکشم خاک به سر خاک می ریزید شما؟ این که می گد فتیمموا صعیداً رو به حساب لغتی می گید تراب. خوب تراب ترابه دیگه. حالا این ترابو هر بلایی سرش بیارید ترابه. آیا وقتی این ترابو پختن این خاک نیست؟ این آهنه؟ این هواست؟ خاک خاک است دیگه منتها طور دیگه. اینم که می گد که تراباً اگه جای صعیداً تراب نبود تراباً همه حالات بود. طولاً و عرضاً. عرضاً می گه هر ترابی هر جا رو زمینه تو زمینه. طولاً هم می گه این ترابو خشت کنیم یا برداریم آجر کنیم برداریم سمن کنیم هم طولاً می گیره هم ارضاً. اطلاق طولی و عرضی داره تراب. ولی سر این تراب هم به حاشیه … مراجعه بفرمایید آقایون و به سایر کتاب های فقهی مراجعه بفرمایید حالا حاشیه علوم … نه تا حاشیه داره. خوب ببینید این ترابش. بله. لغت دیگر می گد که وجه الارض خوب آقای وجه الارض. این وجه الارضو شما چرا معادن فوق الارضیه را استثنا می کنید؟ خوب بعضی از آقایون فوق الارضی ان معدن گچ معدن آهن آهن معدن سنگ معدن طلا احیاناً معدن فیروزه معدن نقره معدن آهن معدن مس معدن دیگه هم فوق الارضی دارد هم … در منا که ما دو سال مشرف داریم مکه مکرمه خاک منا طلا داره منتها حساب کردن که اگر این طلاشو خارج کنن خرجش بیشتر از پول طلا می شه… این هم طلا داره هم نقره داره. خوب ببینید معان فوق الارضیه داخل وجه الارض هست یا نیست؟ اگر شما صعیداً رو بگید وجه الارض است چرا این وجه رو ازینور می شه شروع کرد … ارضی می شود خوب چرا دلیل شما چیه؟ این هم مال صعیدی که به معنای دوم می گن وجه الارضه. اما خدا نه تراب فرموده نه ارض فرموده حساب داره. حسابی که روز چارشنبه اشارتاً عرض کردم ببینید. که یک کتابم جایزش بود و این کتابو خودم می گیرم البته. از کی بگیرم؟ از خودم؟ حالا ببینید قرآن می فرماید که و ان کنتم مرضاء و علی سفر او جاء من الغائط غائط کجاست؟ غائط هر گودی که نیست. مگه هر گودی که هست باید توش کار بد بکنیم؟ نه اون گودالی که به پا می رود انسان کوچیک و بزرگو انجام می ده. پس صعیدا چیه؟ صعیداً هر ارضی ظاهراً باطناً عالیاً صاعداً مستویاً هرچی می خواد باشه غیر مستراح. مگه غیر اینه. پس صعیداً باید بری اونجا. اگه صعیداً نبود می ری. اگر می فرمود وجه الارض می گفتیم الارضم خوب یعنی اون حالت اولش اما اگر یا خاک زمین رو یا عرض می شود سنگ زمین رو یا چوب زمین رو بردارن و یه حالتی بهش بدن اون از ارضیت خارج شده. و لذا در مسجد گوهر شاد سی سال پیش. اومده بودن حاج ابوالفضل قمی رضوان الله تعالی علیه از مفسرینه. با ما بودند بحث می کردیم ایشون فرمودند آخه اینکه ارض نیست. گفتم سمائه؟ خوب یه سماء داریم یه ارض داریم. خوب ارض داریم ارض دیگه ارضه سما که نیست. آیا معدنی که می گه سمائیه؟ معدن گچ معدن نقره معدن طلا معدن چه معدن چه. فترک رضوان الله علیه. حالا در هر صورت ببینید. می خوایم صحبت کنیم دیگه حالا. ببینیم چی میشه. شما خودتون فرمودید در خاک تحت الارضی با خاک … حالا ببینیم چی می شه حالا. با هم فکر می کنیم. ببینید. این فتیمموا صعیداً طیبا شما یه جمله بگید شبیه این جمله باشه. ببینید. اگر مراد خدا این باشه. غیر از اون گودالی که درش اون کارارو می کنیم و غیر از خبائث که در آیه اعراف هست. دوتاست دیگه. خبائثو در آیه اعراف فرمود که طیبا در اینجا بود. بله؟ اگه صعیداً خالی بود کافی نبود. فتیمموا صعیداً. اینه که جای غائط نیست. اینکه فایده نداره ممکنه جای غائط نباشه اونقدر چرک و کثافت و آب دماغ و آب دهن ریخت که این خاکه اما طیب نیست. فلذا تیبتٌ. دو جمله آورد. دو کلمه. یکی صعیداً دومی طیباً. صعید در مقابل چیه؟ در مقابل غائط. پس تمام غیر مستراح ها رو خارج کرد. اونچه که غیر مستراح هست به تعبیر ما. هر چی غیر موال است و مستراح که جای کثافت است همه رو داخل صعید آورده. چون همه بالاتر است. قسمتیش بالاتر است از نظر طهارت قسمتی بالاتر است از نظر مکان. بالاتر است از نظر مکان یا از نظر مکانت.از نظر مکانت بالاتر است. زیرزمین شما ته چاهی است که خاک رسته است و هیچ کثافتی تویش نیست و … شماست این دو مکانت در مکانته این صعیده. حالا به حساب اون معرفت قبلی مطلب دیگریست. اونوقت طیباً چرا آورده. طیباً برای این آورده طاهراً نگفته طیباً. اگر می فرمود طاهراً صعیداً طاهراً می گن اگر یک عرض می شود که یک ماده ارضی باشد که نجس نباشه یعنی غائط نباشه می شه. یعنی هرچیز دیگر می شه. ولی نه فتیمموا صعیداً طیبا. طیبا دو بعد داره. یک این صعید که کل وجه الارض و باطن الارض و فوق الاحباره همش صعیده. چون تمام مثلث در برابر اوجاء احد من الغائطه دیگه. مقابله دیگه. در مقابل اوجاء منکم من الغائط تمام ارضیات بالا مساوی پایین اما اگر کسی رفت جای دیگر غائط کرد. اونجا چی؟ کسی رفت جای دیگر غائط کرد. بچه بوده. اونجا تیمم کنیم مثلا. اونجا تیمم کنیم تو باغچه رفت بول کرد گربه مثلاً. یا چی. نه. طیباً باطل می شه. طیباً طاهراً نفرموده. از طیباً استفاده می کنیم که دو قید دارد صعید. تمام ارض مراد است از صعید تمام ارضیات مراد از صعید. بالا مستوی پایین تمام فقط یدونه استثنا شده بود بعد دوتا دیگه هم استثنا شد. ما سه استثنا داریم در این آیه مبارکه از ما یتمم به استثنای اول غائط نباشد. چرا؟ برای اینکه صعید غیر غائط است. استثنای دوم طاهر باشد. چون نجس که طیب نیست. استثنای سوم طیب باشد چون خبیث که طیب نیست. خداوند در آیه صد و پنجاه و هفت که ظاهراً سوره مبارکه اعراف دارد در اوصاف رسول الله صلوات الله علیه و  وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ. تمام کارهایی که با خبیث انسان می کند و طبع انسانی انسان در بعد اول و طبع ایمانی انسان در بعد ثانی استخباث می کند چندش می شه بدش میاد اونو استثنا کرد. ببینید حالا این بحث طیبو و خبیثو عرض می کنه. صعیداً در مقابل غائطه طیبا در مقابل چیز دیگریست صعیداً در مقابل. صبر کنید. صبر کنید. اگر غائطاً صعیده اون صعید ازون اول خارج شد. ببینید غائطم صعیده باشه ولیکن که انسان می گه محل کثافت کردنه دیگه تیمم نکن غائطه دیگه. بله صعیداً چیه؟ صعیداً همه غیر مستراح ها رو گرفت. حالا که همه گوش کنید وقتی صعیداً همه غیر مستراح های معمولیه مستراح غیر معمولی چی؟ داخله. نجاست های معمولی چی؟ غیر معمولی داخله. خبیث ها چی؟ داخله. با طیباً هم نجاسات هم صعیدهای صعیدهای بالا یا پایین یا وسط … و همچنین خبیث بالا یا وسط یا پایین. شیش تا رفعه. ببینید نجس. جایی که نجسه. بالا باشد رو کوه رو تپه. تپه بول کرده انسان. یا رو زمین باشد یا زیر زمین باشه. این اگر طیب نباشد که نجس است ربطی به .. نداره. دو دو اینست که اگر تمام این ها طیبه نجاست نیست بول نیست خون نیست غایط نیست چه نیست اما کثافت بدنه چرک بدنه معذرت می خوام باید بگم آب دماغ است آب دهن است کثافته تفه اخه  تف فلان یه نفر با یکی … شده بود در آبگوشت برای اینکه همه رو این بخوره اون نخوره اول یه تف انداختش تو آبگوشت. طرف نخورد. سخت بوده دیگه. حالا در بعد سومی که از طیباً سه بعدی استفاده می کنیم یعنی اینکه خبیث هم نباشد. خوب ببینید آقایون ما دو جور خبیث داریم یه سری خبیث داریم. یه جور خبیثی که خبیث هام خبیث می دونن. اون کاری ندارد دیگه. یه جور خبیثی که انسان های منهای ایمان خبیث می دونن اونم تازه کار نداریم. چون درینجا خطاب به الذین آمنوست. یا ایها الذین آمنوا. خوب در بعد ایمان مگر نه اینست که النظافت من الایمان. شخص مومن تمیز تر از غیر مومنه. شخص انسان غیر مومنم تمیز تر از خبیثه. مگه اینطور نیست. ما یه مثلثی داریم از طهارت و خباثت. طهارت خبیث ها طهارت ابناست. طهارت انسان های عادی که نه خبیثند اونجور و نه … طهارت …ولی طهارت مومن بالاتره. مومن باید تمیز تر از کافر باشه حالا چرا اروپایی ها تمیزی رو از ما گرفتند؟ و ما خیال می کنیم تمیز شدن یعنی مستحرنگ شدن و نمی دونم فرض کنید که امروزی شدن. نخیر این حرفا نیست. امیرالمومنین صلوات الله علیه در اون وصیتشون که به حسنین فرمودند فرمودند لا یصدقنکم بالله الله فی القرآن. لا یصدقنکم بالامره و … قرآن رو در متن زندگی خودتون قرار بدید. لا یصدقنکم. نکند که غیر مسلمون ها بر شما سبقت بگیرند در وجه آیات قرآنی. در منظم بودن حساب داشتن ترتیب داشتن وقت داشتن. ما خیال می کنیم آقا من ساعت مثلاً دوازده میام. ولی دوازده برم که بده. آخه مستفرنگ شدم پس یک بعد ازظهر می رم چار بعدازظهر می رم. این حرامه اصلاً تخلف از عهد و تخلف از وعد حرامه. شاید آقا محیا نیست اصلاً. ببینید خیلی از مطالبیست که ما جاهلیتو گرفتیم و به حساب اسلام آوردیم. ببینید. فتیمموا صعیداً طیبا. همه رو گفت. لغت خلاف اینه؟ به کتابشه. روایته/ به کتابشه. فتواست؟ به کتابه. حالا که خدا خودش که صاحب شریعت است داره می گه اینطور. صعیداً طیبا. حتماً باید صعید باشه آیاتشو فردا می خونم براتون. قید بزنیم. بگیم که بله چیزهایی مستثناست. مثلاً مگر در باب سجود نیست که بعداً خواهیم آمد. چند روز دیگه. اگه زنده بودیم. در بابا سجود دو چیز مستثناست معکوس و ملموس. آیا در باب تیمم مستثناست؟ یه حدیث داریم. در باب تیمم آیا نمی شود به آرد تیمم کرد؟ دارم سوال می کنما. حالا یه وقت فکر نکنید منم حالا شاید اشکال کنم. آیا نمی شود به آرد و گندم تیمم کرد؟ نمی شود به کاه. به کاه آدم نمی خوره که. آقایون می فرمایند اگر خاک باشه که توش کاه باشه تیمم نکنید. بابا چرا به کاه تیمم نکنیم کاه که آدم نمی خوره که کاهو خر می خوره. خوب ببینید اون چیزهایی که قاطی با خاکه نمی شود بهش تیمم کرد. بگیم چی؟ اونی که در بعد اول فتوای اول. فتوای اول اینکه باید خاک خالص باشد. چیز دیگر غیر خاک قاطیش نباشد. نه معدنی نه نبات نه سنگ نه چه نه چه این یه جور فتوا. جور دیگر اینست که قاطی باشه ولی معدنی قاطیش نباشه. می گیم آقا معدن استثنا نداره؟ نه در باب سجود استثنا داره نه در باب تیمم. در باب سجده هم که آقایون استثنا میفرمایند بنده دلیلشو عرض می کنم به ایشون. دلیلش همون سنت قطعیه است که می گد الّا الملبوس و المعکوس. لبس در لغت فارسی با عربی فرق داره. لبس الخاتم در عربی می گن در فارسی می گن پوشید انگشتر را اگرم بگن حالا پس اون معادنی که می شود انگشتر کرد النگو کرد نمی دونم دستبند کرد چه کرد که نمی دونم نقره است طلاست که زمرد است که الماس است که چه که چه اینها داخل ملبوسه. پس معدن آهن چی؟ اشکال نداره در معدن مس شما سجده کنید چه اشکال دارد؟ تا چه رسد به معدن گچ یا معدن آهک اما بر معدن فیروزه معدن فیروزه را که فیروزه خالصه خوب نمیشه چون ملبوسه. این در بحث ملبوس و معکوس خواهیم آمد اما در باب ما یتمم به هیچ جا استثنا نیست. بگردید آقایون در تمام کتاب های شیعه و سنی بگردید. من بیکار ننشستم تو خونه. درسته نوشتم بر اساس قرآن ولی فکر می کنم چون مسئولیت دارم در برابر برادران و شما برادران که در این حوزه قرآن شرکت می کنید برای هر کدومتون هزاران فرد من ارزش قائلم. چون حوزه به این بزرگواری و به این بزرگی باید پنجاه نفر صد نفر صد و پنجاه نفر در بحث هایی که بر محور قرآنه شرکت کنند. نمی خوام انتقاد کنم انتقاد خدا می کند که به قال الرسول یا رب ان القوم به هذا القرآن محجورا. بنابراین فکر کنید آقایون اقوال روایات آیات اگر تونست بیع بزند به صعیداً طیبا که حتی به گندم حتی به جو حتی به آرد حتی به معدن طلا به معدن نقره به معدن فیروزه به معدن عقیق اینا بله؟ اصلا عیب نداره. اشکال نداره عیب نداره. بنابراین بعضی از فقها که یه مقداری باز تر فکر فرمودن و تقیدی به اشارت ها نفرمودند حتی می گن که در باب سجده به آجر به سیمان سجده کنید بنده عرض می کنم به قیرم سجده کنید به قیرم سجده کنید. به میرم سجده کنید.

 الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا  لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه اسلام علیکم.