جلسه صد و نود و نهم درس خارج فقه

تیمم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اعوذ بالله من الیشطان الرجیم

 وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدا طیبا

بعضی از لغات هست که چون اصلش معلومه اشتقاقش هم مشتقش هم معلومه. وقتی اصل معلومه عند ال خطبه است دیگه ما در اشتقاق به کتاب های لغت نباید مراجعه کنیم. مثل صعید. صعید از صعود میاد دیگه صعد یصعد صعوداً صاعد. مصعود نداریم با عین. صعید. صعید چه به اسم فاعل باشد چه اسم مفعول باشد با صاد. حالا. اگر هم اختلاف اهل لغت در معنای صعید بر فرض محال موجب اجمال آیه صعید گردد، اینجا از اون جاها نیست. مثلاً ضربَ. ضرب حالا ضاربُ هم که اسم فاعله باید در لغت ببینیم آیا ضاربٌ از همون ضربه یا از اکله یا از چه اینطور نیستش که . این که به لغت ربطی نداره اصلاً. لغت اصل ماده را وظیفه دارد بیان می کند که اونم حجیت ندارت مگر در شرایطی که انسان کاملاً بگرده و از موارد استعمال استفاده کنه و مخصوصاً قرآن شریف. اما در لفظ صعیداً به مثل مرحوم فقیه بزرگوار آقای خونساری و غیرهم عرض می کنیم که اگر هم اختلاف لغویین در معنای صعید معاذالله بر فرض محال موجب اجمال آیه گردد اینجا ازونجاها نیست. چون صعید از صعوده دیگه. صعود بالا بودن در مقابل پسته. یک پست داریم و یک بلند داریم. حالا گاه اوقات صعود مقابلی ندارد هر بلندی را شامله. گاه اوقات مقابل خاصی دارد کل مقابل های خاص ازین طرف مراد است. وانگهی ما صعود در مقابل نزول دو جور داریم صعودی که از نظر کونیست و صعودی که از نظر کیانیست. صعود حسی و مرئی و مبسر پشت بام بالاتر از زمین زمین بالاتر از چاه، چاه بالاتر از جای دیگر. یک مرتبه نخیر. صعود مقامیست. می گیم فلان کس بالاتر از فلان کسه. و حالا اونیکه بالاتره زیر زمین زندگی می کنه و اونیکه پایین تره پشت بوم یا طبقه بالا زندگی می کنه. بالاتر است از نظر معنوی. و در قرآن شریف هم این استعمال هست. اگرم نبود از نظر لغوی صعود دارای دو بعد بلکه همانطوری که روح تقدم بر جسم دارد صعود روحانی و صعود معنوی هم بر صعود جسمانی تقدم دارد. مثلاً الیه یصعدالکلم الطیب و العمل صالح یرفعُ. کلمه هایی که طیب هستند و پاکند دارای معدای بسیار زیبنده و خوب هستند الیه اصعد. می گه خدا آسمانه که کلمه زمینی بره آسمان؟ این صعود صعود معنویست. کلمه های الهیه به سوی حق است و کلمه های شیطانیه به سوی شیطان است. سوی شیطان هر چه باشد اما سوی حق سبحانه و تعالی سوی مکانی نیست سوی زمانی نیست بلکه سوی مقامی و معرفتیس. در قرآن شریف لفظ صعید چند جا ذکر شده. از جمله همین آیه ای که خوندیم سوره سی و پنج آیه ده. که اینجا صعود معنوی رو استفاده می کنیم. طبعاً هر چه پاک است نسبت به نجس و قبیه صعود معنوی دارد. ولو پاک پایین باشد نجس و خبیث بالا باشد. اینی که پاک است طاهر است قابل استفاده است این صعود معنوی دارد. در نظر اهل حق …این رفعت دارد می شود او را استعمال کرد. حالا. آیه ای دیگر درباره جنگ است. إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ. سوره آل عمران آیه صد و پنجاه و سه. شما اصعاد می کردید. می رفتی بالای کوه و رسول یدعوکم می گفت نرید بالای کوه. چون فرمانده کل قوا رسول بودند و تاخت و تاز جنگی را رسول الله صلوات الله علیه می کردند یا خودشون که نقطه اولای تختی تاز هرگونه بودند یا فرماندارانی که از طرف رسول صلوات الله علیه فرمانداران حرب بودند. اینجا دارد گله می کند از گروهی که دعوت رسول را اجابت نمی کنند. اذ تصعدون اذ تصعدون و لا تلوون علی احد. صاف داری می ری بالا. به این طرف اون طرفم نگاه نمی کنی. گوش نمی کنی. و رسول یدعوکم. پیغمبر دارد شما را می خواند. این طرف برید اون طرف برید بالا نرید. هر بالا رفتنی بالا رفتن در باب جنگ نیست. آیه دیگر سوره انعام آیه صد و بیست و پنج. یجعل صدره صیقا حرجا و من یرد أن یضلَ. کسانی که مورد اراده اسلام هستند البته به حساب استحقاق ضلالت خودشون. و من یرد ان یضل یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعدُ الی السما. یصعدُ الی السماء. چطور یصعد؟ اینجا ببینید مطلب علمی هست. یصعد فی السماء من الی خوندم؟ اشتباست. کانما یصعدُ فی السماء. فی السماء در ظرف سماوی تفعد دارد. خوب علم این مطلبو ثابت کرده است که ما یک کره اکسیژن داریم که صد کیلومتره مثلا بالای کره اکسیژن اگر انسان برود بالا نفسش می گیره. ضیقا حرجاَ کانما یصّعدُ فی السماء. صعوده خوب بلند رفتنه دیگه بالا رفتنه. در مقابل چی؟ در مقابل سمای نازل که که سمای اکسیژن است که سختی ندارد می شه با طیاره رفت با هلی کوپتر رفت با چیز دیگه رفت. این آخری جنگ نبود اولی وسطی جنگ بود. عرض می شود که و همچنین سوره هفتاده و دو آیه هفده و من یعرض عن ذکر ربه یسلهک عذاباً صعدا. عذاب دو جوره یک عذاب صعده یک عذاب غیر صعده عذاب صعد عذابٌ فوق العذابه. کسی رو کتک بزنند و بالا هم بدوئه بره. هم بالا رفتن نفسش بگیره هم کتک بخوره. این عذاب صعده دیگه. در جهنم یک نوع از عذابها عذاب صعده. هم باید صعود پیدا کند صعودی که نفسش می گیره پدرشو در میاره هم باید آتش و گود و کتک و چه و این حرفا غذاب صعدا که اینم صعوده خوب و همچنین توصیف شده است صعید در دو آیه دیگر از جمله سوره کهف آیه هشتم و اما لجائلون ما علیها صعیداً ساختمان است درخت است کوه است بالاخره چیزیه جنبده غیر جنبه دیگه روی زمینه. نخیر زمین را اذا زلزلة الارض زلزالها زیر زبر می کند یه کپه می شه. دیگه روش هیچی نیست. نه آدمه نه حیوانه نه کوهه نه درخته نه ساختمانه هیچی نیست صعید جلس اینه. جلس. صعیداً جُلُسا. این صعید جُلُسه. و صعید ضلق در آیه دومه که همین سورست آیه چهلم. و یرسل علیها خسبانن من السماء فتسبح صعیداً ضلقا. ضلق با جلس پس صعید دو جوره. یک صعید  جلُس است و یک صعید جلُس یا ضلق است یا یک صعیدیست که نه جلس است نه ضلق. خوب پس صعید کل زمینه. چون کل زمین دچار زلزال میشه. کل کره زمین است اضافه بر سماوات و کرات دیگر که حالا صحبت زمین است کل زمین در حادثه قیامت منیطه که کل احیاء اماطه می شوند زمین هم زیر زبر می شود و صعید واحد می شه. این صعید. کلش صعیده. کلش برآمده که هست. کره زمین برآمدست دیگه. خوندیم افلم یروا الی ما بین ایدیهم و ما خلفهم من السماء و الارض. همه اش کره می شه یعنی چه؟ همش کره بوده. همش مساوی. بله؟ می فهمم. علی چی؟ بله. خوندیم آیه رو؟ اولی و انا لجائون ما علیها صعیداً جرثا علی ارض. علی الارض چی می شه؟ ما علی الارض چی هست؟ ما علی الارض نباتات است حیوانات است درختهاست ساختمانخها همش چی میشه؟ می شه صعیداً جرثا. یه کپه ای هیچی روش نیست. اینو ما داریم می گیم. خوب حالا. ملاحظه بفرمایید. دیروز عرضمون به اینجا رسید که یک کلمه ای که بتواند کاملاً اون معنایی که خداوند اراده فرمودست از ما یجوز عن ما یتمم به یک کلمه ای که مانند این باشد تا چه رسد بهتر از این ما اصلاً نمی تونیم داشته باشیم. باید  دونه دونه حساب کنیم. ببینید فرمود که فتیمم چرا فیموا نفرمود یم فسدَ تیمم تقبد تفعل این خودش یه تکلفی هست. اگر انسان بتواند به هر چیز تیمم کند به اصطلاح این تیمم نیست. هرچیز را قرض کند برای دست به زمین بزند و به صورت بزند به دستها بزند اینکه تیمم نیست. به هرچیز میشه. نجس باشد پاک باشد پلید باشد غزر باشد کثیف باشد چه باشد چه باشد هرچی می خواد باشه. ولکن نخیر. فتیمموا تفعلوا از خود اینکه یمَّ در اینجا تفعل شده است استفاده می کنیم که ما باید اگر آب نیافتیم. فلم تجدوا ماءً اگر آب نیافتیم نه اینکه هر چی دم دستمون دست بزنیم روش. خیر فتیمموا تفعل دارد. این یه مقداری جدیت دارد و تفریع دارد. این یک. دو حالا که تیمموا چیو؟ صعیداً. صاعداً نه صعیداً. صعید صعیده صاعد با صعید فرق داره. فاعل با فعیل فرق داره. شما در ادبیات خوندید که صفت مشبهه از برای لزومه التزام و لزومه. لزوم هم مبالغه در اصل وجوده. یه مرتبست وجود مائی دارد و بعد از بین می رود یه مرتبست وجود ماء دارد استمرار ندارد وجود مائی که استمرار دارد این مبالغه در اصل وجوده پس صعید چیه؟ صعید هرچه هست این مبالغه در سرود دارد. مبالغه دارد. نه اینکه هر چی بلندی باشه. هر کپه خاکی هر کوهی هر تلی هر تپه ای هر بلندی نخیر. بلکه در اینجا باید مبالغه در صعود باشد و صعود چند جوره. یه مرتبه صعود صعود جسمانیست اگر خاکی یا سنگی یا شنی بالا باشد معمولاً نجس نمی شه و نمی رن اونجا غائط کنن؟ یه مرتبه اضافه بر صعود جسمانی صعود دیگرم دارد. صعود به عنوان تیب بودن اونی که به درد می خورد ما تیمم کنیم. هر چیزی به درد نمی خورد تیمم کنیم. سه چیز درکاره یا چهار چیز درکاره. یک چیز نجس. یک  چیز خبیث غیر نجس یک چیز که نه نجس است نه خبیث است نه طیب یکی هم طیب چارتا. اون دوتای اول برد کنار غائط که در قرآن شریف در این دو آیه ذکر شد آیه نساء و آیه مائده غائط که محل بول است و غائط که کثافت است این یه مرحله مرحله دوم باید طیب باشد. طیب باشد یعنی خبیث نباشد بعد اولشه خبیث نباشد چه نجس باشد چه نجس نباشد باید خبیث نباشد. این پله دوم. پله اور نجس نباشد بول و غائط و این حرفا نباشد. پله دوم خبیث نباشد پله سوم نه طیب است نه خبیث. نه طبع انسان به سوی او می رود که طیب باشد نه طبع انسان از اون فرار می کند که خبیث باشد. بینابینه. اینم طیب نیست. خبیثم نیست ولی طیبم نیست. قرآن دارد می فرماید فتیمموا صعیداً طیبا این طیباً که اومده حساب داره باز. چون صعیداً کسانی خیال می کنند که این الصاعد علی وجه الارض. اگر الصاعد علی وجه الارضه پس بنابراین کسانی که می خوان تیمم کنن باید برن تپه پیدا کنن کوه پیدا کنن پشت بوم پیدا کنن بالا پیدا کنن. اینکه مراد نیستش که بلکه مراد از صعیداً اولاً در اینجا مقابل غائطه و غائط عبارت از نجاست خاص بول و غائط است که انسان به اونجا می رود. بعد در مقابل غائط فرمود صعیداً ولی در صعید هم در اینکه بالاست در اینکه بلنده بلند تر از چاه کثافت نیست ممکنه اونم بعضی وقتا نجس باشه که اونم باید طیب باشه نه طاهر باشه. پس خصوصیاتی در اینجا هست که از خود الفاظ مبارکه آیه استفاده می کنیم. حالا. میرسیم حالا. حالا می رسیم. بحث روایت بعد از این است که عرض می کنم. ما داریم فکر می کنیم بیاد که از آیه مبارکه چی استفاده می کنیم و می دونیم که خداوند تمام مراد خودشو در این دو آیه که منحصر به فرد است در قرآن فرموده کم نگذاشته. خدا اینجور نیستش که لغت بلد نیست یا نخواسته بگه یا خواسته ما رو گیج کنه خواسته ما رو گنگ کنه. به قول کسی دیگه می گفت خدا عمداً به طور مجمل گفته تا مجبور بشیم از ائمه سوال کنیم. حرفه آخه؟ خوب ولایتی بودنم اندازه دارد. که از الهی بودن انسان خارج نشه.حالا. فتیمموا تفعل صعیداً تفعل طیباً تفعل. سه تا تفعله در اینجا. تفعل با عین. تیمموا تکلف است صعیدا صعیده صفت مشبهه است. طیباً باز صفت مشبهه است طائب نیست. طیباً. این سه مرحله باید که حفظ بشود. حفظ شدن این سه مرحله در چیه؟ در چند بعده. یک اینکه غائط درش نباشد. دو خبیث درش نباشد. سه کافی نیست که نجس نیست خبیث نیست بلکه طیب هم باشد. یعنی انسان مسلمان که نظیف ترین انسان است چون النظافت من الایمان انسان مسلمان تحمیل نباشد که به سر و روش بکشه به دستش بکشه به سرش بکشه و لذا روایت داریم که امیرالمومنین نهی می فرمود که از زیاده از … شما تیمم نکنید. روایتو شما ملاحظه کنید. عن جواب به الطریق. بله. عرض می شود که بله. حالا روایتشو پیدا می کنیم. خوب ببینید بنابراین فتیمموا صعیداً طیبا در چند بعد این صعید آنچه را که آقایون اختلاف دارند نیست. صعید نه فقط بلندیست نه فقط خاک است نه اضافه بر خاک فقط سنگ است بلکه تمام ارض اونم وجه الارض نیست. چون اگر می فرمود وجه الارض یعنی ظاهر زمین. اما یه وجب بکنید باطن زمین ولو خیلی تمیزتر و پاک تر باشد این نمیشه. صعید اینجا در مقابل غائطه.اونوقت در مقابل غائط دو قید دیگرم در کار هست. غائط که نجس است نباشد یک. ولی اگر غائط نبود نه طیب بود نه خبیث به درد نمی خوره بلکه باید طیب باشد. قید خصوصیت طیب در اینجا اون دو بعد قبلی رو از بین می بره. بعد اول نجس باشد یا خبیث باشد. اینکه رفت کنار. این دو بعد. بعد چهار. ما چهار ضلع در این مربع فرض می کنیم. در این جریان. یک نجس. رفت کنار دو خبیث طیباً رفت. سه نه نجس است و نه خبیث است و نه طیب. نه تاستقبروهم الابا نه تستیع الابا. نه انسان میل دارد رغبت دارد به او و نه فرار می کند بینابینه این هم به درد نمی خورد. بلکه بعد چهارم است باید طیب باشد یعنی طبع انسان. همانطور که آب نظیفو انسان می خورد. غذای تمیزو انسان می خورد کار تمیزی که انسان می کند طبع انسان به او رغبت دارد همچنین برای تیمم که بدل از وضو یا غسل است باید که چیزی که بالا باشد بالا باشد هم بالای جسمی هم بالای معنوی. بالای جسمی باشد زیرا اون جسم هایی که بالا هستند غائط روش نیست. بالای معنوی باشد با معنویت انسانیت انسان و ایمان انسان این جور بیاد. با هر چیزی نمی شود که انسان عرض می شود که تیمم کنه. و لذا ملاحظه کنید. در روایات ما که دو دسته روایاته یک دسته روایات صعید رو به تراب عرض معنا کرده. البته نه بعنوان انحصاری. دسته دوم به خود ارض معنا کرده. ما هم دسته اول را با صعیداً معنا می کنیم و هم دسته دوم دوم را با صعیداً طیبا معنا می کنیم. در سر گفته تراب اولاً تراب ارض که نوعاً بالا نیستش که. تراب ارض در سطحه. اینکه بالاست سنگ است و کوه است و چه است و این حرفا. پس اگر فرمودند تراب به عنوان یه مصداقی که معمولاً در دسترس ما هست. مصداقی از صعیداً که معمولاً در دسترس ماست مخصوصاً در اینجایی که آیات نازل شده. عرض می شود که در مدنیه منوره ای که خوب اونوقت ساختمان و این حرفا که نبوده خوب نوعاً خاک بوده. و اونجایی که می فرماید عرض مراد از عرض نه ظهرالارضه و وجه الارضه بلکه کل کره ارضی مراده. چرا کل کره؟ برای اینکه ما محک داریم. محک فرمود صعیداً طیبا. اگر چنانچه ما یک ماده زمینی یافتیم که این ماده زمینی نجس نیست خبیث نیست از نظر معنوی مال مردم نیست چه نیست اونهایی که باید باشد هست اونایی که نباید باشد نیست. چه از هزار متر از ته زمین در بیاریم چه از بعضی از کرات دیگر آسمان در بیاریم این عرض می شود که حکم الامثال فی ما یجود و فی ما لایجود واحد. بنابراین اینجور نیست که اگر لغت یا روایت اختلاف دارد بر معنای صعید ما برامون یه ترددی حاصل بشه بله چنانچه در تفاسیر کتب فقهیه هست مخصوصاً در مفتاح الکرامة که تفاسیل اغلاطو نقل می فرماید صاحب آیات کرامت. اینجا چند قول است راجع به ما یتمم به. یک فقط خاک باشد دو نخیر کل وجه الارض چه خاک باشد چه سنگ سه کل وجه الارض ولو نبات باشد چهار کل وجه الارض ولو معدن باشد. من وسایل الشیعه رو باز کردم در ابواب تیمم دیدم یک رقم خیلی درشت عنوان باب نوشته است که ما لا یجود تیمم به از جمله معادن من اول فکر کردم قبلاً دیده بودم که معدن استنثا نشده. هم در باب سجود استثنا نشده و هم در باب تیمم. خوب من حالا دارم می بینم نه فقط قبلاً اشتباه کردم تمام روایات شنیدم دیدم اصلاً معدن استثنا نشده اصلاً. به عکس به عکس است. معدن فرض کنید که گچ معدن غیرگچ معدن آهک مثلاً. اینا صریح یه روایت هست که مانع نداره شما بهش عرض می شود که تیمم کنید. بنابراین اتلاق بسیار روشن آیه مبارکه رو هیچ چیز نمی تواند تقلیل کند مخصوصاً در حالی که تناقض و تضاد بین این روایات باب باشد. رو این اصل. به تمام ارضیات با قید اینکه نجس نباشد خبیث نباشد سومی هم نباشد که نه طیب نه خبیث بلکه طیب باشد.طیب باشد خوب بلور باشه آقایون. فرش باشد مثلاً. تعجب نفرمایید داریم حرف می زنیم باهمدیگه. فرش باشد بلور باشد گندم باشد جو باشد آرد باشد گوشت باشد موشت باشد. اونایی که طیبه خلاصه اونی که طیب است یعنی انسان بدش نمیاد. نمی خوام جای دیگه برم  که تعجب کنید بیشتر. حالا همین جاها کافیه. همچین قراری ما نداریم. خوب ما نداریم همچین قراری. وجه الارض یعنی ظاهر ارض. اما قرآن شریف صعیداً می فرماید. صعید. ببینید. ببینید ما اونیکه جایز است داریم عرض می کنیم. راجح عرض نمی کنیم. ببینید صعید چیه؟ صعید اونیست که بالا باشد در عرض از نظر جسمی. بالا بودن برای چی؟ و چیه معنا؟ بالا یعنی در مقابل غائط. این یک. دو بالا باشد از نظر طیب بودن شایسته این باشد که شخص مومن باهاش تیمم کند و نماز بخونه. چون صلات معراج المومن است و در معراج المومن باید مومن همه جهاتشو کم کنه. مثلاً کسانی که خیال می کنن انسان با یه شرت وایسه نماز بخونه اگر از بنده سوال بفرمایید عرض می کنم نمازتون باطله. چرا؟ برای اینکه این یه وادی مقدس است. و … علیک انک به وادی المقدس الطوی. مگه صلات وادی مقدس نیست؟ با شرت نماز بخونه. یعنی چه؟ شما در مقابل یک بچه با شرت نمی شینید در محضر حق در مقام تخاطب با حق و خطاب با حق که محل خاص است وضع خاصه یا خذوا زینتکم عندکم بمسجد. این خذوا زینتکم یک اصل صلبی دارد یک اصل ایجابی. اصل ایجابی خذوا زینتکم یعنی اون لباسی که شمارو زینت می دهد نه اینکه حریر بپوشید و طلا نه اونیکه جایز است لباس خوب را در نماز در مسجد در حضور مومنین نه اینکه برید تو مسجد لباس کثیف چرک فلان رو بپوشید یا فرض کنید که عبارو بردارید قبارو بردارید لباده رو بردارید چیو بردارید پاتون تا اینجا مثلاً نماز بخونید نخیر. در بحث نماز خواهیم آورد که نمازی که خداوند از ما خواسته اینی که ما می خونیم نیست. اینارو که کهنه می کند تو مغز ما می زند. از لحاظ ظاهری و از لحاظ معنوی و روحانی نماز یک جریان دیگریست که واقعاً عرق انسان با کشتی گرفتن با شیطان در نماز در میاد. حالا. صحبت می کنیم حالا. حالا صحبت می کنیم. حالا کم کم می ریم جلو. پس صعید اولا تراب نیست. اگر تراب بود می فرمود تراباً طیبا. صعید تراب و حجر فقط نیست. و الا می فرمود که الارض و … خیلی مختصر. صعید تراب و حجر و نبات و حتی اونچیزهایی که در وجه دوم است و در وجه سومه. ببینید. عرضیاتیست و مواد عرضی است که خداوند خلق کرده است به حالت اولا. خوب به این تیمم کنیم به شرط اینکه طیب باشه. اما عرضیات مواد عرضیست که خداوند تحول داده است مثل چوبهای جنگلی که زیر زمین می ماند و می شود زغال سنگ یا چیزهای دیگر که می شود چه. این زغال سنگ حالت اولیه خلقتی نیست بلکه حالت ثانویه و حالت بعدی خلقته. خوب زغال سنگ خیلی تمیز خیلی مرتب داریم انسان بهش مثلاً تیمم کنه. مرحله سوم اینست که انسان وردارد خاک رو خشت کنه و خشت رو آجر کنه. بردارد این مواد ارضی رو سیمان درست کنه یا مواد ارضی را ازش یه چیزهایی درست کند. چیزهایی که الان درست می کنند. اینها مرحله دوم و سوم و چهارمه. آیا از ارضی بودن خارج می شود؟ اگر از طیب بودن خارج شد بسم الله. ولی آیا سماء می شود؟ خداوند که در اینجا فوق الارض فرمود. صعیداً یعنی اونچه غیر غائط است. منتها طیباً قید کرده. صعیداً اونچه غیر غائط است ولی غیر غائط خوب آب دماغم غیر غائطه.  چیز دیگرم غیر غائطه. بچه ام میره بول می کنه غیر غائطه رو فرش. نه. طیباً فقط اینجا دو قید است. یک قید قید اصلی و مادی اصلیه است که عبارت می شد از صعید و مرحله دوم این صعید باید که طیب باشه. نکنه شا خیال می کنید اگر چاه مستراح نباشه هرجا میشه نخیر. باید هر جا هست چاه باشد رو زمین باشد بالا باشد ماده اولی باشد دومی باشد سومی باشد این باید طیب باشد. یعنی نجس نباشد یعنی خبیث نباشد یعنی بینابین نباشد بلکه ضلع چهارم این مربع باشد. مربع ما یتمم به که طیب باشد. تسطیع به الرباح. اما اگر اینطور نباشد فاقد الطهوره می شه دیگه. فاقد الطهوره چیه؟ فاقد الطهروه کسیست که آبی که بشود باها وضو یا غسل انجام داد ندارد. صعید طیب هم ندارد اگر صعید طیب ندارد اگر خاکی دارد که این خاک نجس نیست اما غزر است پلید است خوب این صعید طیب نیست. اگر طیب است و چه است و چه است اما مال مردم است خوب باز نمی شه. تمام قیودی که الذین آمنوا باید مراعات کنند در اینجا تمام این قیود در اینجا عرض می شود که مشروط است. فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیداً طیبا. به یک معنا من درک خواهم کرد که حالا اشاره می کنم. فک کنیم ما فاقد الطهوره رو نداریم. اصلاً فاقد الطهوره نداریم. چون در فاقد الطهوره آقایون بحث دارند. اکثر قریب به اتفاق علما الا سید مرتضی و جد ایشون که فرمودن اغلب قریب به اتفاق علمای ما می گن فاقد الطهوره سه قوله در اینجا البته. یک قول اینست که فاقد الطهوره نه ادا برش واجبه نه قضا. یک قول دیگر ادا واجب نیست قضا واجبه یک قول دیگر اینست که هر دو واجبه ادا اگر نکرد قضا واجبه. ما عرض می کنیم از بیخ اصلاً فاقد الطهوره نداریم. یعنی حالا عرض می کنم نه جای تفعل داره چرا؟ برای اینکه انسان در هر جایی که زندگی می کند نشسته صعید طیب داره نه ممکنه باید بره تو حیاط تو اتاق بره اینور بره اونور اگر فرشی باشد که با کفش میان روفرش. خوب این تیمم کنن؟ خیر طیب نیستش که. پس تفعل هست. ما اینجا دو مطلب داریم که بعدا باید تفصیل عرض کنیم. یکی اینکه اگرم ما فاقدالطهوره داشته باشیم نماز صادق نمی شود ادائاً واجب است قضا ندارد. اگر ادا انجام نداد قضا دارد. مطلب دوم اینست که ما فاقد الطوره نداریم اصلاً. چرا؟ برای اینکه به تمام مواد ارضیه ای که صعید باشند می شود انسان تیمم کند. حتی در روایات داریم اگر کسی یه جایی رفت زمین پیدا نکرد. عرض می شود که برف و عرض می شد که یخ و این حرفا. بزن رو یخ تیمم کن. رو برف تیمم کن روی برف مگه برف صعید نیست. بهترین صعید طیب است یا یخ. اگر انسان بتواند برف یا یخ را آب کند وضو بگیرد یا غسل که مطلبی نیست. دیگه لم یجدو نیست. اما اگر نتواند هوا جوری سرد است یا مزاج جوری ناجور است که نمی شود این یخ را یا برف ر انسان آب کنه به مقداری که و جوبه به تیمم در اینجا فلم تجدوا ماءً فتیمموا صعیدا خوب برف صعیده. خوب یخ صعیده. عرض می شود که تا چه رسد به معدنیات. در معدنیات ما در باب سجده هم نداریم. ملاحظه بفرمایید آقایون بعدا می گم. در باب سجده آیا غیر از ماکول منحوس چیز دیگر ممنوعه؟ از نظر ماده عرض می کنیم از نظر اینکه مال مردم باشه. نه پس معدنیات مستثنا نیست. ما قسمتی از معدنیاتو استثنا می کنیم چون ملبوسن. طلا مبلوسه. در لغت عربی می گه لبست زهق لبست … لبست حدیق داریم پس. طلا ملبوسه فزه ملبوسه. فیروزه ملبوسه. عقیق ملبوسه الماس ملبوسه نخ ملبوسه؟ نخ که نه ماکول است نه ملبوسه. قیر ملبوسه یا مأکوله؟ هیچ کدام. پس به قیر انسان سجده کند چطور می شه؟ اگر به پیشانیت نچسبه البته. اگر به قیر سجده کند جایی که سرد است و قیر خیلی تمیز است سجده کند این نه ماکول است نه ملبوسه. نه بالفعل نه به شخص. حالا در اینجا. در باب ما یتمم به اصلاً استثنا نداریم نه ملبوس نه ماکول که در ضمن ملبوس معادنم در ضمنش بیاد. نخیر به هر چیز به هر ماده زمینی که این طیب باشد و استقضار … نباشد ما استطع علیه نباشد شما می توانید به اون سجده کنید و ببخشید می توانید با او تیمم کنیم و تیمم و ما یتتم به این اطلاقش بیشتر از ما استطع علیه. چون در ما استطع علیه قید داریم که ماکول و ملبوس نباشد با تفاصیلی که بعداً عرض می کنیم و لکن در ما یتتم به این حرفارو نداریم بنابراین ما قول اول رو قبول نمی کنیم دوم رو هم قبول نمی کنیم سوم رو هم قبول نمی کنیم چهارمم قبول نمی کنیم قول پنجم که قول خداست قبول می کنیم. به طوری که فهیمیدیم. فتیمموا صعیداً طیبا. اونوقت در اینجا بعضی از قیودی که خداوند زده است ما علما نزدیم و بعضی قیودی که نزده است ما علما زده ایم. یکی از قیودی که خداوند زده است اینست که طیب باشه ما می گیم اگر طاهر باشه اونوقت طیب نباشد تیمم برش واجبه خداوند می فرماید نخیر حرامه. چرا؟ برای اینکه فتیمموا صعیداً طیبا. این که امر کنیم به تیمم امر به تیمم موجب جوازشه و موجب وجوبشه. مگر تیممی امر نداشته باشد پس تیمم در کار نیست. چون عبادت توبیخیه است. بله؟ همش ارضه. مگر غیر ارض بود مگه آرد ارض نیست مگر گندم کاه و یونجه ارض نیست. مرضه پس؟ ارضه دیگه. ببینید ما ارض نداریم اصلاً. اصلاً ما ارض نداریم. می گم ما ارض نداریم که. عرض می کنم ما ارض نداریم صعید داریم. شما دیروز تشریف نداشتید. صعید در مقابل غائطه. صعید در مقابل غائط خیلی صعید می شه. خیلی صعود می کنه. یعنی غیر از چاه مستراح غیر از مستراح غیر از مستراح هرچه بالای اوست چه مکاناً و مکانتاً چه مکاناً و غیر مکانتاً چه مکانتاً و غیر مکاناً اما طیب. اون صعیده که ور نقلمبیده که. ما از خود صعیداً که در مقابل عرض می شود که غائط است این معنارو استفاده می کنیم. حالا. اگر اونه جواب داره. اگر اونه جواب داره. آیا زمین معبود اهل دنیا هست یا نه؟ زمین خریدن. جواب منو بدین. زمین خواران. زمین خواران که زمین یه وجب ده هزارتومان باید بخرن. اون زمینی که یه وجبش ده هزار تومنه هم سجده نکنید چون مبدا نیست؟ نه معبود اهل دنیا به حساب خاص است. ضعف خلقت دارد. این حرفا اون طلاها و جواهرات. بله؟ اونو در جای خودش باید صحبت کنیم. که آیا معبودات اهل دنیا به وجه العام نمیشه سجده کرد؟ خوب شما این زمینم که خریدید خونه ساختید یه مترش چنده؟ این یه متر مرغوبه اهل دنیاست اگر اهل دنیای کافره که سجده نباید کرد اگر اهل دنیای مومنه بازم سجده نباید کرد. برای اینکه مومنی که این زمینو خریده قیمت داره رو چیز قیمت دار نباید سجده کنیم این در بحث خودش خواهد آمد اما در باب تیمم همچین چیزی ما نداریم. معبود اهل دنیا و این حرفایی که اینجا جای توجیح و بحثشه ما اصلاً نداریم. حالا. این دو قسم از روایاتی که در باب صعید ما داریم. ملاحظه بفرمایید. عرض می شود که صفحه صد و نود و دوی الفرقان. جزو اول مائده. عن الکافی عنهو روا عن اوان ابن عثمان امن ذکره عن ابی عبدالله علیه سلام. روایاتی که صعید رو به معنای کل ارض کرده. وجه الارضو می گیم کل ارض حالا. بارک و تعالی اعطی محمدً و صلی الله علیه و آله و سلم شرایع انوح و ابراهیم و موسی و عیسی الی انقا. و جُعِل. جَعلَ بهتره. و جَعَل له الارض نسجداً و طهورا. ارض طهوره. طهور در چند بابه. طاهراً نیستا. طهور مطهره. مطهر است کف کفش را کف عصا را کف لاستیک ماشین را کف هر چه که راه بره و پاک بشه مطهر است در باب عرض می شود که طهارت از حدث که تیمم از غسوس یا تیمم از غسله. الارض وجهم نداره الارض. باطن ارض ارضه. ظاهر ارض ارضه. معدن ارضه قائوت ارضه گندم ارضه حیوان ارضه پشت گاو بزنید ارضه. نمی گم بزنید. ولی داریم بحث می کنیم حالا. می گن جواب های روی … بله؟ فی در اینجا نداره شما اگه اضافه کنید مطلبی است. الارض. نمی شه ارض. اگه ظهورش بینه با آیه معنا می کنیم. آیه صعیداً. بله. بله؟ چی؟ هرچیز پس چی؟ سمائه؟ آخه ببینید یه مرتبه می گیم مطلق از ارضه برف از ارضه بارون از ارضه یخ از ارضه حیوان از ارضه سگم از ارضه. ولی این ارض چیه؟ ارض بعضه. کل ارض شامل تمام مواد ارضی است. کل ارض که شامل تمام مواد ارضی هست چرا شما می خواید قیرو ازش خارج کنید؟ مگه قیر از سمائه؟ قیرم ارضیه. پس مقابل چیه؟ ما فی نداریم در اینجا. ببینید و جعل لهو الارضَ. الارضَ نه علی داره نه فی داره نه الی داره علی و فیه و اِلی اینجا نداره اصلاً. الارض. الارض یعنی ماعلیها و ما فیهاست. مثلث ارض. ما علیها جنبنده باشد غیر جنبنده. عرض می شود که ما فیها باشد. یا اینکه در تحت الارض باشد این الارضه. و ما هم دلیل نداره در این روایت انقدر شپش کشی کنیم که ما ارضو که محک باشد که قرآن است بسمونه. صعید بهترین تعریف تمام آنچه را نجس نیست قضر نیست خبیث نیست طیب است و ماده ارضیست این شامله حالا شما از کره مریخ بیارد. برای اینکه حکم الامثال فی ما یجود داشتیم ما لایجود . این یک روایت. الوسائیل در باب تیمم باب هفتم حدیث یک. و عن الفقیه قال قال نبی صلی الله علیه و آله و سلم. اعطیتُ خمساً لم یعطها احدٌ و فی جعلت لیت ارضُ مسجداً و طهورا. اگه رو زمین باشم زیر زمین برم چی؟ تو کوه برم چی؟ الارض دیگه. الارض این تمام مواد ارضیه رو در کل ابعاد هندسیه ارضیه کیفیاً و کماً شامله. و فی صحیحة ابن سنان قال سمعتُ عباعبدالله علیه السلام یقول. اذا لم یجد رجل طهوراً طهور مائی دیگه و کان جنباً فالیمسح من الارضه و یصلی. من الارض. حالا بالاش باشه پایینش باشه وسط باشه. اگه بتونید چاه بکنید از چاه در بیارید قیر دربیارید قار در بیارید هرچه در بیارید. تهذیب جلد یک صفحه صد و نود و هفت رقم پونصد و هفتادو دو. و مثلها صحیحة الحلبی کافی جلد سه صفحه شصت و سه رقم سه. و فی ثالث عن رب الماء هو رب الارض. می گه بابا همونطوری که آب رو خدا خلق کرده می تونی باهاش وضو بگیری یا غسل کنی زمینم خدا خلق کرده. می فرماید روی زمینو خدا خلق کرده؟ وسطشو خلق نکرده؟ قیرو نکرده؟ عرض می شود که گندم و جو رو و نباتات و اینارو خلق نکرده که ما بیایم اختلاف کنیم.بگیم آیا این صعید فقط خاکه؟ یا نخیر سنگم اضافه است و بعد بیایم اجماع کنیم تقریباً که نباتات نه. شما به تخته به درخت مثلاً به میز نتوانی به منبر نتوانی که تتیمم کنی؟ این حرفا نیست. بله. بله. همینه نخیر. حکمتی. دلیل نداریم ما نخیر. نخیر اینجا مقابل مائه منتها هر دو مراده. ماء الارض  بقیة الارض. ماء الارض در مقابل بقیة الارضه. آیا گندم و جو جزو ماء الارضه یا جزو بقیة الارضه. خوب ماء الارض مقابل بقیة الارضه. هر دو مخلوق خدا هستند. و فی جامع احادیث شیعه جلد سوم صفحه پنجاه و سه عن الباقر علیه سلام قال ان اباذر و سلمان خرجا فی طلب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الی انقا. و اعطانی فی امتی خمس خصالٍ لم یعطها نبیاً کان قبله و جعلت لی ارضُ مسجداً و طهورا عینما کنت. عین کجاس؟ پشت بوم باشم رو زمین باشم زیرزمین باشم کجا باشم بالا باشم پایین باشم رو قیر باشم هر جا می خوام باشم. عینما کنت. البته اینارو به عنوان اینکه محک تو دستمونه دیگه و الا خوب باید که احتمالات متعدد رو ذکر کرد و احتمال اقوی را در نظر گرفت. جعلت فیه الارض مسجداً و طهوراً عینما کنت اتیمموا من تربتها تربتها ازجائت تراب که نیست تربت الارض تربت رو سنگم می گیره عرض می شود که درختم می گیره. و اصلوا علیها. و فیه عن ابی امامه قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جعلت لامتی الارض مسجداً و طهورا. و ای رجلٍ من امتی اراد صلاتً و لم یجد ماءً و وجدالارضه. چرا گفت وجدا؟ برای اینکه ما رو سما که نیستیم. چون ارض قیده. ارض طیبا دیگه همه جا که پیدا نمی شه ارضی که طیب است همه جا پیدا نمی شه پس وجدَ. و لذا تیمموا و وجدَ الارض و قد جعل طهور. مسجداً و طهورا و فیه مثله عن جابرابن عبدالله قال قال رسول الله صلوات الله علیه. و جُعِلت یا و جَعلتُ. و جَعلتُ درسته. و جَعلتُ لامتک الارض کلها مسجد مسجدا و طهورا.جُعلت هم درسته چون مقصود دومه. اقول ذکر ترابها قلیلٌ بین المتواترتٌ قائلت. ترابهم در بعضی روایات داریم. و من طریق اخوانها ما خرجه الجساس و فی آیات الاحکام المجلد الثالث الصحیفة الاربعین ثالثی و السبعین انهوا قال. جعلت لی الارض مسجداً و طهورا و فیه ایضاً روا امربن دینا عن سعید ابن مصیب عن ابی قریش عن اعرابا اعربیاً و اعراباً اتقل نبیٍ صلی الله علیه و آله و سلم فقالوی یا رسول الله انا نکون فی هذه الرماء. در نیستون و شنستون اینو گفته؟ خاک که نیستش که سنگه. انا نکون فی هذه الرما. لا نقبل علی الماء ثلاثة الشهر و اربعة الاشهر. آب نیست رمائه. و فینا المفساء و الحائض و الجماء. کقال صلی الله علیه و سلم علیکم به ارضکم. رمال باشه. اگر کسی می گوید تراب باشه نه. رمال باشه. و فیه قال النبی صلوات الله علیه یحشر الناس و رات حفار فی صعیدٍ واحد. اینکه مردم محشور می شن حتماً رو خاک محشور می شن؟ نخیر سنگم داره خاکم داره عرض می شود که طلام داره. کسی که تو طلا داشته قلت می خورده. طلا داره فیروزه داره عقیق داره مقیق داره همه اینارو داره. در مقابلش روایاتی هست که و ترابها طهوراً داره. این ترابا رو معنا می کنم. چطور؟ چون محور ما قرآن شریفه هم سنگ صعیده هم تراب صعیده هم درخت صعیده معادن صعیده صعیده تحت الارضی فوق الارضی تمام اینها صعید هستن و می شود به اینها انسان تیمم کنه. تتمه مختصری داریم که فردا عرض می کنیم و شاید منتقل بشیم به باب صلات. السلام علیکم و رحمت الله.