بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله الرّب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اعوذ بالله من الیشطان الرجیم
وَإِن كُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَد مِّنكُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدا طیبا فامسحوا بوجوههم و ایدیکم منه.
اگر … می کنیم احیاناً که با فرمایشات سایر برادران و پدران بزرگوار فقیهمان، احیائاً و امواتاً ادام الله دلالهم و …. لهم اختلاف دارد قاعده عقل انسانی تا چه رسد عقل ایمانی تا چه رسد عقل حوزه ای و تا چه رسد عقل اجتهادی و فتوایی این است که یا آنچه را می فرمایند ما موافقت کنیم به دلیل و یا اگر قبول نکنیم باید دلیلمون بزرگتر از بزرگان باشه. ما دو جور بزرگ داریم. یک بزرگ دلیل است که به قول مرحوم استاد اعظم افخم مرحوم آقای بروجردی ما غلام دلیلیم ما مقلد نیستیم نیامدیم تقلید کنیم آمدیم اجتهاد کنیم و بفهمیم دلیل و لاسیه ما دلیل قرآنی بزرگتر از کل بزرگترهاست از خود پیغمبرم بزرگتره ثقل اکبره. گاه اوقات حالت عوامی به ما دست می ده و اسمشو می ذاریم احتیاط ما خودمونو تخطئه می کنیم عقلمونو تخطئه می کنیم دلیل قرآنی رو تخطئه می کنیم شدرسنا می کنیم بعد می گیم چون شهرت چنین فرمودند یکی از برادرانی که تشریف دارند دیشب فرمودند که من در یک جلسه فاتحه قرآن مطالعه می کردم قرائت نه مطالعه می کردم در حالیکه قاری قرآنو می خونه دیدم در این آیه مبارکه سوره مائده امسحوا بوجوهکم و ارجلِکم نوشته نه چاه. چاه ارجلَکمه. همه قرآن های چاپی و خطی ارجلَکمه. ظاهراً دست کسی افتاده که ادبیاتو بلد بوده و طبق فتاوا که مسح ارضی بعض رجل کافیست گفته باید ارجلِکم باشه. چون ارجلَکم بود باید استحباب مسح باشه. با قلم ورداشته است ارجلَکم رو ارجلِکم کرده. ماهم با قلم برداشتیم ارجُلَکم شدرسنا رو ارجلَکم قرآن کردیم. حالا دلیل قوی تر است از نظر کسانی که اهل دلیل اند و دنبال دلیل اند. بله. و لاسی ما کسانی که تبعیت از ذکر حکیم می کنند که قرآن شریف است که اول الادله است که افضل الادله است می فهمند و استدلال می کنند حالا هر که هرچه بفرماید برای خودش فرمودست و برای اتباعش فرموده ما تبعیت نمیکنیم. عرض من در ابتدا این بود. اگر کسی عقلاً عدلاً انسایتاً ایمانیتاً حوزیتاً اجتهداً و افتاراً که مراتب عالی درجات است اگر مطلبی براش به دلیلی خیلی قوی نباشد در مقابل همه نمی ایسته در مقابل شهرت و در مقابل اجماع نمی ایسته. شهرت عظیم است. برادران و پدران بزرگوار فقیه بسیار عظیم اند اما عظمتشون بر محور قرآن و سنته. اگر من و شما از قرآن و یا بر محور قرآن سنت چیزی را اجتهاداً و لاسی ما بوضوح فهمیدیم بر خلاف آقایان مقتضای اجتهاد مقتضای ایمان که پایین تر از مرحله اجتهاد است در بعد علمی اینست که ما به برادران احترام کنیم بگیم ما جور دیگر می فهمیم. حالا ببینید. در باب اینکه صعید چیست اینجا البته اقوالی هست. مثلاً در ما یتمم به اقوال اینجوره. فی الما یتمم به لا خلاف فی التراب خالص و الطاهر. طاهر گفتن طیب نگفتن و امَ الحجر و بین الجوازٍ و منعٍ و تردد. راجع به حجر که غیر تراب است سه قوله. بین الجوازٍ در مقابلش و منعٍ و در مقابلش تردد. تردد که رأی نیست. لا راییست. و منعٍ و تردد و اشترات الاسترا. من از مفتاح الکرامة نقل می کنم. ام المعادن لا یجوز اجماعاً علی قومٍ و فتذکرة هو مذهبُ اکثر علماءٍ. این از نظر رأی گیری. از نظر روایتی هم که وقتش می رسد بحث می کنیم امروزم بعضی از روایاتو ارض می کنیم اما از نظر قرآنی که محور اصل کار ماست. اگر در بعضی مطالب تکرار شد تکرار به حساب اینست که دلیل اونطوری که شایسته و بایسته است قویاً ذکر شه که قوت دلیل جوری باشد که در مقابل اطباق بایسته در مقابله اجماع بایسته تا چه رسد در مقابل شهرت و اشهریت و اگر چنانچه دلیل ما جوری قوی نباشد که قابل قبول باشد خوب این حرف در حوزه نباید زد اون هم بزرگترین حوزه اسلام علی اطلاق که حوزه مقدسه مبارکه قم است. ازین جهت من از برادران استدعا می کنم عنایت بفرمایید بنده چه عرض می کنم و چه فهمیدم و اگر نظراتی دارید استفاده می کنم و دوم اینکه با سایر برادران عزیز فقیه که تشریف دارند در قم یا شهرستانها که می روید بحث بفرمایید که اگر نظری هست که دلیل ما رو نقض می کند ما اجالت می کنیم یا استفاده می کنیم. خوب ببینید فتیمموا صعیداً طیبا. سوال آیا مراد از صعید که بلندیست بعد کیفیتی و به تعبیر علمی هندسی مراد است؟ یا بعد کمیتی و به تعبیر علمی فیزیکی مراد است؟ آیا بعد هندسی مراد است که بالا باید باشد حتما که اگر پایین باشد نمیشه؟ اگر تو سرداب باشه نمیشه؟ بعد هندسی مراد است؟ ضلع هندسی مراد است که اونی که خداوند می فرماید باهاش جر می کنید باید بالا باشه حتماً؟ که اگر همون رو پایین بیارن نمی شه؟ اگر از همونجنس پایین باشد نمیشه؟ این که قابل قبول نیستش که. من یادم است به شیخ محمدبن سبیر که امام جمعه و جماعت مسجد الحرام است با هم آشنا بودیم رفیق بودیم یه روز رفتم در اشراف دینی مسجدالحرام به ایشون که معاون بود و رئیس کل مرحوم شیخ عبدالله بن حمید بود، باید بگم مرحوم چون منصفه. ب شیخ محمدبن سبیر گفتم شما بسم الله نمی گید گفت نه. گفتم یواشم نمی گید؟ گفت نه. گفتم آقای شیخ محمد بن سبیر شما شیخ محمد بن سبیدید در مکه اگر مدینه برید شیخ عبدالله بن حمید می شید؟ گفت چه فرمایشیه؟ گفتم خوب بگو دیگه؟ شما شیخ محمد بن سبیدی همه جا. چه در مکه چه در مدینه چه در دوقوزآباد چه در علم کوه گفت بله خوب. گفتم خوب قرآن شریف در سوره نمل می فرماید و انهو بسم الله الرحمن الرحیم. بسم الله الرحمن الرحیم جمله ایست از جملات سوره نمل که قرآنه گفت بله. گفتم چطور بسم الله در نمل بسم الله ست در سایر سوره ها بسم الله نیست الحمدللهه؟ موند . گفت پس چه کنم گفتم بگو. گفت می فهمن گفتم یواش بگو. گفت بازم می فهمن. گفتم بفهمن چی میشه؟ گفت می گن شیعه شدی. گفتم خوب و السلام علیکم. حالا این صعیداً طیبا هم بعد هندسی مراد است که این صعید چه خاک است چه سنگ است چه معدن است چه نبات است چه هرچه هست اگر این خاک یا سنگ یا معدن یا نبات اگر بالا باشد شما تیمم کنید؟ رو زمین باشد نه؟ رو سرداب باشد نه؟ از چاه در بیاید نه؟ این چه فرق می کند؟ آیا این خاک پاک اگر بالا باشد تیمم کنیم پایین باشد نه؟ اینکه همون است که پس بعد هندسی مراد است که بعد کیفی است یا بعد فیزیکی مراد است بعد مادی مراد است اونیکه بالاست یعنی خاکی که بالاست اما خاکی که پایینه نه. سنگی که بالاست پایین نه. آجری که بالاست پایین نه. درختی که بالاست پایین نه. این چیه؟ نه در بعد فیزیکی فرق دارد نه در بعد هندسی نه بالا بودن صعید فرق دارد با رو زمین بودن و تحت بودن اگر یکسان است و نه جنس تراب و جنس حجر و جنس شجر و جنس مدر بالا بودن و وسط بودن و پایین بودن این فرقی ندارد. خوب پس چرا فرق می کنه صعید؟ علت دارد. چندتا علت دارد مقداریشو عرض کردم. یکی از علل اینه که غائط که قبلاً ذکر شده او جاءَ احدٌ منکم من الغائط پستیش جاییه که بول و غائط می کند. پس باید صعیداً بگه که بگه آقا درونجا که بول و غائط می کنن نه. اونجا که نجس است نه. پس اینجا که فرمودن صعیداً چون مرتفع مرتفع از چاه غائط که زمین مرتفع تر که تل است و تپه است و کوه است پشت بام است معمولاً درونجا غائط نمی کنند. چون معمولاً درونجا این کثافتکاری ها رو نمی کنند که نجس باشد بنابراین فرمود صعیدا اما چون بعضی وقتا بعضیا سر صعیدم بلا میارن. صعید با صاتا. بعضیا بالا پشت بومم یه کارایی می کنن. رو درختم یه کارایی می کنن رو سیم برقم که من نجف بودم یادمه از سیم برق یه چیزی افتاد رو عمامم. کار اینجور. در اینجا فرمود طیباً. طیباً برای این است که دو بعد دیگرو درست کند. بعد اول که غائط نباشد نجس نباشد. بعد دوم خبیث نباشد. بعد سوم طیب باشد. با گفتن لفظ طیب هم خبیثو برد کنار هم اونیکه نه خبیث است نه طیب برد کنار فقط در انحصار ضلع قاعده قرار داد که طیب باشه. خوب خدا چه بفرماید که ما بفهمیم. چجور خدا ما رو آهو فهم کند؟ میدونید آهو اسم دوم چیه؟ چکار کند خدا در اینجا که قشنگ تر ازین بیان کنه؟ اگر می خواست ارضاً طیبا می گفتیم وجه الارض ارض اگر به ما بگن می گیم وجه الارض. تازه حالا. اگر می فرمود ارض، ارض یعنی چی؟ اگه بگد سطح الارض و وجه الارض بازم اون جنس هایی که زیر زمین است و مانند جنس های روی زمینه فرق نمی کند. سطح الارض خاک دارد سنگ دارد معدن دارد فیروزه دارد طلا دارد نقره دارد دارد دارد دارد بطن الارضم دارد. تازه اگر می فرمود وجه الارض ما از وجه الارض تعدی می کردیم به باطن الارض ولی فرمود صعید. صعید مقابل اون گودالی هایی که مستراح است در مقابل اون سطح الارض است بالا است تحت الارضم هست که مستراح نیست و عرض می شود که طیبه. حالا راجع به ارض. دو قسم روایات راجع به ارض داریم. روایات خوب در حاشیه آیاته طبعاً دیگه. یه میلیون آیه بیاد روایت بیاد مخالف آیه حرف بزنه می گیم معذرت می خوام. همتون دروغید قرآن که دروغ نمی گه. روایت ممکنه دروغ باشد ممکنه جعل باشد تقیه باشد نقیه باشد منسوخ باشد چه باشد اما قرآن تمامش نقیه است. خوب حالا. در قرآن شریف وقتی که ما بررسی می کنیم چهار صد و چهل جا اسم ارض ذکر شده. چهارصد و چل جا الارضَ الارضِ الارضُ بالارضِ خلق السماوات وم الارض به سیق مختلفه الارض ذکر شده. ببینید. دیروز هم در بحث هم بعد از بحث بعضی برادران اون نظر عمومی رو می فرمودن که وجه الارض نیست به ظاهر گفتیم که در روایات وجه الارض نداریم تا اینجا وجه الصعید نداریم. اگرم وجه داشت تازه اگر وجه الارض است اگر روی وجه الارض می شود تیمم کرد وجه الارض هم خاک دارد هم سنگ دارد هم درخت دارد هم معدن دارد هم قیر دارد هم قار دارد هم قور دارد همه رو داره. اگه از همینا تحت الارض بود چه فرق می کنه؟ چه فرق می کنه؟ حالا چهارصد و چهل جا در قرآن شریف ما لفظ ارض داریم. شما می گید نمی شه ولی عرب که می گه می شه. لغت این حرفو نمی تونه بزنه. اگه بزنه که ما بیرونش می کنیم از قم. ملاحظه بفرمایید. مثل اینکه چندروزم تشریف نداشتید خدمتتون نرسیدیم. حالا. مقدماتی رو عرض کنم حالا ذالمقدمه. ببینید فتیمموا صعیداً طیبا اگر جاش ارض بود. ها؟ دست بالا می گیریم که اگر جاش ارض بود. فتیمموا ارضً تیبه.ارضً هم نفرمود حساب داره که عرض کردم خدمتتون. می خواد بلیغ تر و شامل تر بیان کنه. حالا. اگر ارضً بعضی برادران به نظر مبارکشون می رسید که اون چیزی که به نظر مبارک دیگران می رسد نوعاً یه قطع … می گیرن یا ظاهر می گیرن یا بعضی وقتا نص می گیرن می گن ارض یعنی وجه الارض. کی گفته؟ خلق السماوات و الارض یعنی چه؟ چهار صدو چهل آیه راجع به ارض داریم. خلق السماوات و الارض یعنی سطح الارضو؟ اذا زلزلة الارضُ زلزالها یعنی سطح الارضُ؟ یوم تغیر الارض و یرا الارض و السماوات و برزوا لاالله افواجا یعنی سطح الارض؟ یا یکی می گد ارض مثلها. بین ارض و سمائه ببخشید. و یا ارض می شود که و من الارض مثلهن من الارض مثلهن خداوند شیش تا دیگه هم خلق کرده که هفت تا ارض داریم در سطح مثل همند؟ آقا ارض یعنی ارض. دیروز اشاره کردم حالام اشاره تاکید می کنم ببینید یه مرتبه می گن من الارض یه مرتبه می گن الارض. اگر الارض گفتن بدون سطح بدون بالا بدون پایین. بالا و پایین سطحو می گیره. و اما اگر گفتن من الارض اونم همینطوره دیگه. ببیینید یه مرتبه می گن خانه ما. خانه ما یعنی حیاط دارد اتاق دارد چه دارد چه دارد. یه مرتبه می گن اتاق خانه ماست اتاق خانه نیست اتاق از خانه است. اتاق بعضی از خانه است حمام بعضی از خانه است حیاط بعضی از خانه است پشت بام همچنین در و دیورا همچنین حالا. یه مرتبه می گن الارض تیمم علی الارض کنیم یعنی بر کل کره زمین. نظرم میاد در مدینه منوره که در سفر دومی که اونجا مارو حبث کردن برای مرتبه اولا عرض می شود که یه پاسبانی بود که از آمرین به معروف … این گفت شما خیلی خوبید شما شیعه خیلی خوبید چون مشرکت نیستید. گفتم چطور؟ گفت چون شما بر این رسن ها سجده نمی کنید بر این بت ها سجده نمی کنید. گفتم خوب مگه دیگران چکار می کنن؟ گفت دیگران بر بت سجده می کنند. گفتم خوب اشکال کارشون چیه؟ شما که بتتون بزرگتره. گفت چطور بتمون بزرگتره. گفتم شما بر چی سجده میکنید؟ گفت مطلق الارض. گفتم کل ارض بزرگتره یا یه تیکه مهر. پس رسن شما گنده تره. گفت آخه ما که سجده می کنیم به عنوان عبادت نیست. گفتم اینا از ایران و از کجا و از کجا میان یه تیکه خاک میارن از ایران که اینجا عبادت کنن خاکو خوب پس تو محل خودشون عبادت کنن. گفت خدا حفظتون کند شما مارو فهموندید. گفتم ازین نافهمیا شما زیاد دارید البته نه به این تعبیر. حالا. یه مرتبه می گن الارض مراد کل الارضه. آخه کل الارض که مورد استعمال نیست. کل الارض نسبت به کارهای خداست. عرض می شود والارض ابسطهو یوم القیامت. ارض که قبضه خداست یوم القیامت، یوم القیامت یا حبث. یوم الدنیا الارض ابسطهوا یوم التکویر. یوم القیامت الارض ابسطهو یوم التکویر که اذا زلزلت الارض زلزالها و یوم التبدل الارض به الارض. کل ارض قطره خداست قطره هیچکسم غیر خدا نیست. اما کسانی که غیر خدا هستند و کل ارض در سیطره اونها نیست و در اختیار اونها نیست با بعض ارض کار دارد. با بعض ارض تیمم. با بعض ارض خانه می سازیم بعض ارض رو می خریم. بعض ارضو میفروشیم. حالا این بعض ارض فقط سطح ارضه؟ آیا شما اگر یک زمینی را خریدید تا اون مقداری رو که می شه پایین رفت مال شما نیست؟ تا اون مقداری که بالا می شه ساخت مال شما نیست؟ بالاتر نمیشه ساخت پایین تر نمیشه ساخت مطلبیست. که ما عرضی نداریم فعلاً. خوب پس صعیداً طیبا هیچ گیر وگوری ندارد. اون بلندی تا بلندی تمیز نه پاک. طیب تمیزه عرض می شود طاهر پاکه. بلندی تمیز که این اخص است از طاهر. خوب. ما از برادران دیگر فقیه احیائاً و امواتاً سوال می کنیم. شما که اختلاف دارید چنانکه نفی کردید. بعضیام می فرمایند که خاک خالص بعضی سنگم قاطی می کنید بعضی نباتم قاطی می کنید. معدن رو قاطی نمی کنید اصلاً. خوب چرا؟ اونیکه خاک خالص می گه مگه صعید خاکه فقط؟ اونیکه سنگ را هم می گوید مگر صعید خاک و سنگ است فقط؟ اونیکه فرض کنید که نباتات رو می گه مگه صعید خاک و سنگ و نباتاته فقط؟ بلکه نباتات صعید تر از هر صعیدیه اصلاً؟ مثلاً جنگل های کوهستانی جنگل های بلند که صعید تر از صعید است. چون یه بلندی خود مکان جنگل دارد یه بلندی خود درخت. صعید فی صعید است. پس شما به درخت هایی که در جنگل هستند بگید که ما تیمم نمی کنیم این صعید نیست. این که مصداق خیلی بین صعید است. صعید ما علی صعیده. یا فرض کنید که به سنگ ما تیمم نمی کنیم صعید نیست؟ بیشتر سنگا صعیدن یا خاکا؟ بیشتر سنگا صعیدن. کوه بیشتر داریم یا تپه؟ خوب کوه بیشتر داریم. پس صعید مصداق اعلی و اکثریش عبارت از سنگه. پس شما چطور اجماع می فرمایید و یا شهرت می فرمایید که سنگ نه؟ بعد از زمین سنگ. زمین نوعاً زمین صافه. زمین که نوعاً صاف است رو تپه کسی نمی ره تیمم کنه. زمین که نوعاً صاف است می فرماید صعیده. خوب به آیه توجه می فرمایید؟ زمین که نوعاً صاف است می گید صعید بلنده. اما سنگ که نوعاً بالاست می گید صعید نیست؟ اختلاف دارید. یا بالاتر از سنگ درختهای جنگلی که صعیدٌ فوق صعیده. اونو می گید صعید نیست؟ سعید با سین کسیست که صعید را همانطور که خداوند فرموده است قبول کند. دیگر برادران عزیز فقیه اینها خوب اینو عنایت نفرمودند و ما باید توجه کنیم و به اجماع و اتباع و شهرت و اجماع منقول و اجماع مُحَصل و اجماع چه و حتی روایات ما نمی تونیم توجه کنیم. خوب این مربوط به صعید. حالا ببینید. صعید که فرض کنید وجه الارضه. وجه الارضه چه بالا بلندی باشه چه تحت الارض. تمام آنچه تحت الارضه در وجه الارضم هست. طلا روی زمین کوه طلا زیر. مس همچنین آهن همچنین نقره همچنین فیروزه برلیان الماس و و همچنین. فصعیدٌ تعنی قرآنیاً و لغویاً و فی هذا المحل تانی کل ما هو صاعدٌ مکاناً و مکانتاً عن الغائط. مکاناً لا به یعتبرون مکان یعتبرون مکانت و للانسان لا یقول فی مکان عال. و لا فی مکان المستوی. انما فی مکان منفصل فقل تعالی اوجاء احد منکم من الغائط یعنی عن مکان قدر النجس. فعذالک تقلو فتیمموا صعیداً طیبا ان ما هو غیر الغائط و لکن ما هو غیر الغائط احیاً به کن نجس احیا نکون قدر و لذالک ربنا سبحان تعالی یقول غیر و تیمموا صعیدا طیبا. بنابراین شما روی برف می تونید تیمم کنید. روی یخ می تونید دیروز عرض کردم تیمم کنید روی قیر تیمم کنید روی معدن طلای سطح الارضی تیمم کنید و باطن و ظاهر فرق نمی کنه. روی آهن تیمم کنید و این همونطوری که دیروز عرض کردم مثل باب مسجَد نیست که مسجَد ملبوس و ماکول نباید باشه. در باب عرض می شود که سجده اونجوره ولی در باب تیمم فتیمموا صعیداً طیبا. حالا. چی فرمودید؟ چرا نتونیم؟ خوب. نه نفی نمی شه آخه. سبحکم الله بالخیر. ببینید اگر رومی نفت به شا شربت آبلیمو مثلاً که نمی شه وضو گرفت روش تیمم کنید. خوب می شه؟ نمی شه. تیمم دستو باید بزنید به یه چیزی. مگر اینکه شما نفتو منجمد کنید قیر یا غیر قیر روی نفت منجمد یا روی آینه یا روی کنسول یا روی فرش یا روی مرش روی هر چی شما می خواید تیمم کنید. شما اگر دلیلی مقابل این دارید که قابل قبول است و سوال نیست. اصلاً سوال نیست اینجا. اصلا سوال نشده اینجا. القرآن کتاب الزمان. و لیست کتاب الزمان سطح الارض. القرآن کتاب الزمان فی طول التاریخی و الارض الجغرافی. تخلف الآیات القدسیات القرآنیة فی العلمیات فی الاحکامیات فی الاصلیات فی الفرعیات علی طول الزمن الاسلامی الی یوم القیامت و الارض الجغرافی. قرآن برای شبه جزیره عربستان نازل نشده فقط که زمین نمی تونستن بکنن. در این زمان هم که زمینو می کنن، هزار متر دو هزارمتر سه هزار متر کم کم می خوان یک بخاری های ارضی درست کنن اگر صرف کنه عرض می شود زمین شناسا اینطور می گن. می گن به جای اینکه ما نفتی یا گازی یا هیزمی یا مازی استفاده کنیم ما می تونیم زمین رو در چند هزار درجه بکنیم ازونجا بخاری که میاد بیرون مارو گرم کنه مثلاً. اینجور نیست که آیات مقدسات قرآن در انحصار زمان نزول باشد. لاتمحصر فی زمان النزول حتی تمحصر بالسین ام اطولت تاریخی و الارض الجغرافی. عرب نفهم بریم سراغش ما نفهم تر از نفهم می شیم. اما عربی که لغت بفهمه خوب نه. ما که. ما که از عرب نمی خوای سوال کنیم. ما ارض صحبت نمی کنیم ما صعید صحبت می کنیم. صعید یعنی بالا. صعید یعنی بالای در مقابل مستراح. بالای در مقابل مستراح هر بالایی هر متوسطی هر پایینی که مستراح نیست می گیره. این یک قید قید دیگر طیباً عرض می شود که خبیثو خارج می کند و نجسو خارج می کند. جوابتونو عرض کردم. ارض اگر نسبت به ما ذکر شود بعض الارضه. کل الارض ما نمی تونیم کاریش بکنیم. بعض الارض من الارضه کل الارض نیست. مثلاً. جبال الارض لیست فیها الارض کل الارض من الارض. تابات الارض کذالک حجار الارض کذالک معادن الارض کذالک نبات الارض کذالک حتی نها من الارض و الله ابنبتکم من الارض نباتا. بفرمایید. خدا چقدر مارو جلو می خواد ببره. فالله انبتک من الارض نباتا ما نبات الارضیم. مام نبات الارضیم حتی اجازه بدید که در اونجایی که مأکول و ملبوس استثنا شده انسان نه ماکول است و نه ملبوس است بلکه نبات الارض است. انسان سجده کنیم. حالا نمی خوایم اینو فتوا بدیم ولی عرض می کنیم چه جوابهایی رویه. ملاحظه بفرمایید. فتیمموا صعیداً من مبتلا به پرگویی نیستم برادران بزرگوار فاضل ما چیزایی می فرمایند ما هم استفاده می کنیم ولی اگر مفصل باشه بعدا استفاده می کنیم. اونجا دلیل داره. اونجا دلیل داره. در باب سجده دلیل داره. جعلت من الارض مسجدا و طهورا راجع به مسجداً تواتر روایات عن النبی صلوات الله علیه داریم الّا الماکول و ملبوس. و لکن راجع به تیمم و تیمم به الّاالماکول و ملبوس نداریم. الّا المعادن نداریم. الّا النبات نداریم الا الحجر نداریم الا المدر نداریم نداریم اصلاً. وقتی که نداریم به چیزی که نداریم می تونیم استدلال کنیم؟ صعیده ارض چیه اصلا؟ اونوقت چیزی که من الارض است اولاً تیمم بر ارض نمی تونیم بکنیم شما برهر چه تیم کنید بر یه وجب ارض تیمم کردید بر کل ارض تیمم نکردید. پس بر من الارض باید تیمم کنید. یعنی ماده ارضیه ماده ارضیه در مثلث بالا و سطحی و پایین چه خاک باشد چه سنگ باشد چه نباتات باشد چه معادن باشد معادن تحت الارضیه باشد فوق الارضیه باشد سطح الارضی با شد هرچه باشد ما گیر و گوری نداریم مگر خیالاتی که بر مبنای فتاوا کردیم. موقعی که مجتهد نبودیم و مقلد بودیم خوب بسم الله. اما وقتی که می تونیم نظر اجتهادی بدیم دیگه فتیمموا صعیداً طیبا. حالا در مقابل غائط. اینجا در مقابل غائط اینجا اینجا. اینجا. فرمود او جاء احد من. دوتاست این ببینید صبر کنید دوتاست. اوجا احدٌ منکم من الغائط او لمستم من نساء غائط نجاست دارد لمس النساء هم چی منی دارد. این دو تا . لمس النساء تو غائط نیست تو رختخوابه. اینجام که نجس شده به معنی اونجام نفی. غیر از اینها غائطه. چیز صعیده. صعید میگه بالاست از نظر مکانی چون در بالای مکانی نمیاد رو تل روی کوه کسی اون کارو بکنه یا غائط یا لمست النساء. اونوقت برای اینکه اگر کسی بالا رفت اون کارو انجام داد استثنا بشه فرمود طیباً. توجه فرمودید؟ حالا. روایاتی که ما در این باب داریم. ملاحظه بفرمایید. کی گفت؟ شما بزرگ می فرمایید. ما ازون بزرگتر از من و خودتون تقلید نمی کنیم از شما تقلید کنیم اجازه بدید ما تقلید نکنیم راستشو بخواید. چرا آخه؟ همش صعیده. حالا ببینید. شما معادن و نباتاتو قبول می فرمایید؟ می گن که کسی را تو ده راه نمی دادن سراغ کدخدا رو می گرفت. حالا ما رو تو ده راه نمی دن سراغ کدخدا رو می گیریم. حالا ملاحظه بفرمایید روایاتی که در این باب هست. عرض می شود که بله. در وسایل الشیعه فی الصحیح باب تیمم عن عبید ابن زرارة قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن الدقیق. دقیق آرده دیگه آرد. نبات مطلب دیگریست درخت کاج و درخت ماج. بابا آرد آرد که خوراکیه. سالت اباعبدالله علیه السلام عن الدقیق یتوقع به یتوقع به چیه؟ چند بعد داره. یک وضویی که با آب می گیرن. خوب وضو با آبه که با دقیق نمیشه گرفت که این وضو نیستش که. این یک. دو دو عبارتست ازینکه بدل وضو رو بگیریم. بدل وضو تیممه تیمم هم بدل وضوست خودش وضو نیست. چون وضو طهارته. یا طهارت مائیه است یا طهارت ترابیه. این دو که منقول بود. سوم. سوم اینکه انسان میاد این عرض می شود که آرد رو بماله رو بدنش که تمیز شه تو حمام؟ این کارو خوب کمتر کسی می کنه اگرم بکنه حالا مشغول باشه. این سه است. اولی که مراد نیستش که. اولی که مراد نیستش. جوابتونو امام صادق می دن. می فرماید که، قال سألتُ اباعبدالله علیه السلام، عن الدقیق یتودعُ به. در این مثلث احتمال اول که نیست. وضو با آبه دیگه وضوی اصلی. وضوی فرعی که تیمم است اینست که تیمم با آرد انسان بگیره یا اون سومیشم اضافه کنید که اونم فرد محتملیست و لکن اخبار ازینه که انسان به جای فرض کنید که چیزهایی که می ماله به تنش سبوس و غیر سبوس و سابق البته. بیاد یه مقداری آرد گندمو برداره به تنش بماله چرک کنه مثلاً. اگه حالا. آرد لابعثَ به عن یُتَوَبَ به و ینتفع به. یُتَوَبَ به هم ینتفع هم یُتَوَبَ. یُتَوَبَ ظاهرش بین است در تیمم کردن ینتفع به انسان بدنشو بماله خودشو چرک کنه مثلاً چیز دیگه نداشته باشه. وسائل الشیعه جلد دوم صفحه نهصد و هفتاد و یک بخش یکم. عن علی علیه السلام عنه سئلَ عن التیمم بالجص. با گچ. چه گچی؟ چه معدن گچ باشه چه شما پختینش گچ کردین می تونید به در و دیوار بمالید. عن علی علیه السلام عنه سئل عن التیمم بالجص گچ فقال نعم. طوری نیست. فبین به النوره قال نعم. نوره بابا نوره دیگه. نوره چه معدن نوره چه پخته اش باهاش تیمم کنیم. مگر کسی که استقرار کنه. استقرارم نداره مگر نوره ای که خرابش کرده باشن. فقیل بالرماد. بالرماد. خاکستر. حالا خاکسترا فرق می کنه . خاکستر اون موقع خاکستر زغال بود خاکستر هیزم بومد حالا خاکستر آهنم ما داریم. خاکستر فرشم داریم. خاکستر چی ام داریم. فقیل بالرماد و قال لا. اون دو تا نعم رو قبول کرده به حساب آیه صعید اما لاشو قبول نمی کنیم. چرا؟ و قال لا چرا؟ انه لیس یخرج من الارض. انما یخرج من الشجر. چون واسطه خورده. چون واسطه خورده لان رماد لیس خارج من الارض بلا وسیط. انما خرج … بوسیط. بوسیط الخشر. الخشر یفرع ثم یسرح رماداً. فرماد من الارض بوسیط. خوب اگر من الارض بوسیط است شما می گید که چون این خودش خارج از … و قیل بالرماد و قال الله انهو لیس یخرج من الارض انما یخرج من الشجر. هل لیس شجر خارج من العا. نه هل خارج من الخارج خارجاً. عدو عدوک عدو. حبیبُ حبیبک حبیبُ. اینکه بحث منطقیه. وانگهی آیا راد نزدیکتره به ارضه یا انسان؟ الرما اقرب الی الارض بوسیط الواحد او الانسان؟ و ربنا سبحان تعالی یقول و الله اخرج انبتکم من الارض نباتا الانسان نبات الارض بوسایط عدة. چندتا واسطه داره؟ اونوقت خاکستر عرض می شود نیست؟ پس اینجارو می گیم این شخص فضولی اینو اضافه کرده. بله؟ بکنه. عن الارضه یا نه؟ ما که ارض نخواستیم من الارض خواستیم. ما که ارض نخواستیم که به ارض هیچکس نمی تونه تیمم کنه اصلاً. دستش گنده باشه به اندازه تمام ارض؟ پس من الارضه. آقا ببینید تجویزیه است. از بعض ارض باشه. آیا بعض سماء است یا بعض ارضه؟ بعضٌ من بعضٍ من بعضٍ من بعضٍ من بعضٍ الی اشد تعالی و الارض بعض من الارض تا چه رسه یه واسطه وارد داشته باشیم. بوجه دیگر. و فیه عن ابی عبدالله علیه السلام. قال سألت عن رجلٍ اجنبَ فی سفرٍ و لن یجد الّا بفلج او مائاً جامدة. یا برف ماء جامد داریم که یخه. بله. و لم یجد الا فلج او مائاً جامدة. و قال هو به منزلت الطهوره. یتمم و لا اراعن یعود الی هذه الارض التی یوبقتینه خوب چرا یوبقتینة چون آب نداره. نه چون ما یتمم به ندارد نه. چون آب ندارد این شخصی که رفته سفری و می دانست آب پیدا نخواهد کرد چون جای برف باران یخ باران آب مخصوصاً اون موقع ها پیدا نخواهد کرد بنابراین عاو و قطینت. یعنی یه قاعده کلیست. قاعده کلی اینست که انسان باید تکالیف خود را طبق شروطی که و اجزایی که شرع مقرر کرده به طوری که مأثور به حرج نباشد انجام دهد. توجه کنید. بطوریکه. توجه کنید. توجه کنید. یخورده بخوابید بهتره. بطوریکه حرج نباشد بطوریکه عسر نباشد عرض می شود که این بهتره. من ازین لفظم عرض می شود معذرت می خوام ولی چه کنم؟ ببینید در جایی که انسان بره نتواند روزه بگیره. خوب چرا بره؟ مگر ضرورت باشه. در جایی که انسان برود و نتواند گوشت حالا بخورد مجبور بشود گوشت حرام بخورد. الّا مضطرتٌ نیست که این. در جایی برود که انسان نتواند وضو بگیرد چون آب نیست. مجبور است که تیمم کند. تیمم با چی؟ اینجا خوب گل که هست. زیر سلج و عرض می شود که زیر برف و یخ خوب زیرش خاک هست ولو خاک مرطوب باشه. فرمود که در اینجا تیمم کند بر یخ و تیمم کند بر برف. تیمم کردن بر یخ و برف جایزه و چرا چون صعیداً طیباست. چی از یخ یخ طبیعی. خدری. و چی از برف خدری تمیز تر و پاک تره؟ بنابراین رو به فی نفس. بله؟ ضرورت در اصل تیممه آقا جان. ضرورت در اصل تیممه نه در نوع تیمم. ببینید دوباره بخونم. خوب برفی که ارض اومده مگه ارضی نیست؟ صبر کنید. حالا. این برفی که میاد تگری که میاد. صبر کنید. صبر کنید. اگر شما یخورده عرض می شود که خاک از زمین بردارید ببرید آسمان مدتی برگردونید. میشه تیمم کرد یا نه؟ ما هم همینو الان می خوام عرض کنم. ا عجب حرفی اومد سهم زمین شد دیگه. این اصل آب که از آسمان آمد اومد جزو زمین وسهم زمین شد. یعنی تمام این قنوات و نهر ها و چشمه ها و دریاها و اینها تمام زمینی است. سهمیست که خدا به زمین داده بنابراین روح من روح من نیست. اینکه من جسم بودم روح نداشتم خدا به من داد. روح من نیست. خوب روح منه خدا به من داده. خداوند به زمین داده است این آب رو که این آب از زمین بخار شده بخار شده رفته آسمان اینی که رفته آسمان وقتی برمی گردد عرض می شود که این امانت ربانیه است که خداوند به آسمان برده است به عنوان سحاب سهم کرده از زمین بعد برگشته بنابراین من الارضه منتها من الارضه در بعد اول فی الارض نه و لکن در بعد دوم هست. و الّا شما اگه خدا وقتی ارضو خلق کرد نبات نبود. بعداً خداوند نبات در زمین رویانید پس این از ارض نیست نخیر. ارضٌ اول ارضٌ ثانی من الارض اول من الارض ثانی و الا ثالث تمام اینها من الارضه حالا در اینجا که می فرماید دوباره بخونم و فیه عن ابی عبدالله علیه السلام قال سألت عن رجلٍ همینطورم هست خواهیم گفت خواهیم عرض کرد بله همونطور که شیخ محمد بن سبیر در مکه بن سبیره در مدینه هم هست در ابرقو هم هست. اگر خاک آسمانی باشد با خاک زمین چه فرق دارد؟ صعیده بله پس چیه؟ صعیده. خاک آسمانی طلای آسمانی نقره آسمانی ماده آسمانی که همش در زمینه و خداوند می فرماید که و من آیات فی خلق السماوات و الارض و ما بسَ فیهما من دابَ و هو علی الجمعهم اذا یشاه قدیر. دوابش اینطور است؟ تمام دواب بین این زمین ما و بین قسمتی از کرات عرض می شود که پخش شده. کمااینکه امیرالمومنین بر حسب نقل علامه مجلسی رضوان الله علیه در بحار در باب سماء عالم می فرماید که هم در تفسیر من نقل کردم هم در ستارگان. در کتاب های دیگه. ان الهذه نجوم التی فی السماء مدائن کمثل لتی فی الارض مربوطةٌ کل مدینة منها بعمودین من نور طولها اثنا عشر سنة اثناعشر سنة نوریاً … یا اثنا عشر ارض سنة مطلب دیگریست. حالا این هم که یک روایته. روایت دیگری در مقابل ببینید خوب ما از صعید باید استفاده کنیم اما اگر صعید طیب نباشد چی؟ طاهره اما طیب نیست. در اینجا روایت داریم نداشتی هم که آیه کافیه ولی خوب چون ما حوزمون روایتیه باید بخونیم. ببینید عن ابی عبدالله علیه السلام. در جامع احادیث شیعه استاد العز و الاول آقای بروجردی رضوان الله علیه سه صفحه شصت. عن ابی عبدالله علیه السلام قال نها امیرالمومنین علیه السلام عن یتمم الرجل بتراب من اثر الطریق معلومه. اونجایی که مردم راه می رن پاشون کثیفه نسیحه قزره نجسه هر چه هست حالا. در اینی که راه می رن انسان برود توی کوچه دستشو بزند به این خاک تی کنه آقا این طیب که نیستش که. طیب برای انسان های عادی نیست تا چه رسد انسان هایی که مومند و النظافت من الایمان رو عمل می کنند و سرشون میشه. بنابراین اگر من بخوام از جایی که مردم دارن راه می روند ازونجا تیمم کنم استقزار می کنم من انسان مومن. و حتی بر فرش اگر جایز باشه سجده کردن که بعد خواهیم بحث کرد. اگر جایز باشد بر فرش سجده کردن اگر فرشی باشد کثیفش کردن اخ ها ریختند چه کردند در اینجا نمی شه چرا؟ برای اینکه استعمال خبیث حرامه. و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث. حدیث دیگر عنه علیه السلام ایضاً قال لا وضوع من موضعٍ در همین آیه. لا وضوع من موضعٍ. دو تا وضوع داریم حالا دوتا. یکی وضوع آب یکی وضوع صعید طیباً. اگر یک خزینه ایست که هی میرن توش هی کثیف می کنن هی بول می کنن هی کارای دیگه می کنن. سابقاً می گفتن حوض مدرسه فیضیه رو اگه یک زن بره توش آبستن می شه. حالا کاری نداریم اگر یک آبیست که وضوع مائیست چه وضو چه غسل کثیف کثیف کثیف. آقا حرام است باهاش وضو گرفتن. چرا برای اینکه این قزره طیب نیست. حالا اگر وضوع صعیدیست یعنی سنگ است خاک است چه است منگ است و لکن این کثیفه اثر الطریقه مردم روش رفتن زباله ریختن آشغال ریختن ولو خاکی که هیچ قاطی نداره. خاکی که خاک خالصه و هیچ قاطی ندارد اما قزر است در اینجا نهی فرمودند. نهی امیرالمومنین مستند به قرآنه. مستند به دو جای قرآنه یک جای قرآن که و یحرم علیهم الخبائث. خبیثه و تحریم در کل کارهاییست که انسان باهاش انجام می ده و لاسیه ما در حالت عبادت. و دوم در همینجا که فلم تجدوا مائاً فتیمموا صعیداً طیبا. این تا اینجایی که ما زورمون رسید و فهمیدیم بنده قانعم شخصاً. صد در صد بلااحوت و لا تردد و لا شبه و لا اقوا که بر همه ارضیات می شود تیمم کرد الّا غائط نجس الّا غزر باید که صعیداً طیبا باشد. در مقابل روایاتیست نمی گم روایاتیست. استدلال به روایاتیست که مخصوص کرده است صعید را به تراب ارض که خواهیم بحث کرد و استدلال به خود آیه. استدلال به خود آیه رو شما توجه کنید. استدلال به خود آیه بنده اینجا بحث کردم ولی مطلب اضافیشم دارم اینجا که شیش هفت احتمال است. یک احتمالش اینست که باید خاک باشه. چطور؟ فتیمموا صعیداً طیبا فمسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه. من تبعیضی می گیره ه رم برگردونیم به صعیداً پس بنابراین باید که صعیدی باشد که غبار داشته باشد که با ای غبار انسان به صورت و دست ها بکشیم این استدلاله اینو تا فردا اگر زنده موندیم آقایون فکر بفرمایید ما هم فکر می کنیم بازم بعد جواب.
الهم شرح صدورنا به نور علم و ایمان و معارف القرآن العظیم واغفرنا لما تحبون و تالله و جنت ما اما لا تحب و لا ترداه والسلام علیکم.