جلسه دویست و دهم درس خارج فقه

نماز (اوقات نمازهای پنجگانه)

حضرت فرمودند چون در هر آیه ای که می رسند دقت می کنند، فکر می کنند، ثقل اصغر خود را محو در اقیانوس نور ثقل اکبر می کند، تا مراحل نورانی آیات بینات، اون هم با تفکرات و تدبرات در بُعد عصمت، عصمت بشری و تأییدات و توفیقات حضرت حق سبحانه و تعالی، هی بالاتر و بالاتر و بالاتر رود.

ما در بُعد بایدها و نبایدهای فقه فرعی که عرض نمی کنیم، چون باید ها و نبایدهای فقه فرعی و حدّ کافی تکلیفی فقه اکبر رسول الله و أئمه علیهم السلام، همه چیز را به وحی خداوند در  کتاب و سنت می دانسته اند، همه چیز در بُعد رسولی و رسالی.

اما در ابعاد دیگر معرفتی این ها دائم التلألؤ اند، و دائم التبلور اند.

عطف به جمله ای که اول عرض شد، که قرآن شریف حد ندارد معارفش، بر حسب روایتی که قرآن دارای هفت بطن است و در هر بطنی هفت بطن است، و هر بطنی هفت و هفت و هفت، که هفت یک عدد حساب شده ای ست در جنبه های سلبیه و ایجابیهِ بایدها و نبایدها و شاید ها و نشایدها.

روی این حساب بَعْدَ اللَُتَيَّا وَ الَّتِي من عرض میکنم حضور برادران در این مائدهِ قرآن شریف، که اوقات بسیار نورانی خود را مصرف می کنید در تفکر در آیات بینات، اون تبلوراتی که در پرتو آیاتی از قرآن شریف حضورتون عرض می شود مجانی به دست نیامده.

این ها رو اون کسانی که تفسیر از قرآن دارند در حاشیه یادداشت بفرمایند و کسانی که ندارند در دفتری یادداشت بفرمایند، بعداً هم نویسنده الفرقان استفاده میکنه ازش، هم شماها و اگر هم نویسنده مُرد، در برزخ من به شما دعا می کنم که همین طور روی آیات مقدسات قرآن فکر شود، شاید شما از من بهتر نوشتید، شاید مفسر شدید و بهتر نوشتید شاید نظر داشتید.

این مقدمه بود از برای جریان ترتیبیِ عمقیِ واسعی که از برای آیه صلاة وسطی بنده باز فکر کردم. البته نفی ما سبق نمیخوایم بکنیم، نفی ما سبق خیلی کم است، چون محور معارف ما کتابِ معصوم است، که قرآن است گر چه ما معصوم نیستیم، اما تبلوارت و تعالیات و تشعشعاتی ست.

همونطوری که صلوات پنج گانه ای هر روز، همان صلوات پنج گانه تکراری ست اما اگر بر محور زندها و بر محور گیرانه های نور پخش نور بخش شه نماز های پنج گانه، هم قدرت عبودیت و هم قدرت معرفت ما افزون شود، این نماز امروز، همان نماز دیروز است و نماز دیروز نیز همان نماز دیروز است در بُعد فیزیکی و هندسی، در بُعد رکعات، در بُعد اقوال.

اما همان نماز دیروز نیست، چون ایاک را قویتر گفتیم، چون الله اکبر با نورانیت و حالت معرفتی بیشتر گفتیم و بر حسب حدیث امام صادق علیه السلام (مَنِ اِسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ).

ما خیلیامون مغبونیم. از نظر علم بسیار مهم نیست، بلکه از نظر معرفت است، یا در جا میزنیم یا عقب میریم، باید جلو بریم (يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) [انشقاق: آیه ۶].

سیر زندگی ما فقط سیر عرضی و درجایی نباید باشد، حیوان هم درجا میزنه، همون علفی که هر روز خب میخوره و نتیجه هم همون پشگل هاست.

اما انسان سیرش سیر طولی ست و اصلاً حیات انسانیت انسان بر مبنای اصل فطری و عقلی و فکریِ انسان، حیات سیر است، سیر الی الله است، مخصوصاً اگر فطرت و عقل و فکر و تمام امکانات انسان در پرتو شریعت الله قرار بگیرد با شرایطی که در شرع مقرر شده است، این دائم السلوک الی النور است.

حالا (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى) [بقره: آیه ۲۳۸] صلوات چیه؟ فقط صلوات همین نماز هاست؟ مگر صلوات بر رسول صلاة نیست؟

مگر صلوات الله از صلوات نیست؟ مگر غیر از این ها، غیر از نماز و غیر از صلوات الله و الرسول و صلواتُنا، مگر صلاة از اصل صِلاء که به معنای ایقاد النور بود، نیست؟ صلاء ایقاد نار است و صلاة ایقاد نور است، همه گیرانه های نور صلاة است. مگر نه این است؟ دو سه روز زحمت کشیدیم و فکر کردیم و عرض هم کردیم.

تمام گیرانه های نور صلاة است. بعضی از گیرانه های نور سلبی ست، مانند صوم است، مانند صبر است، مانند ترک محرمات است، و بعضی از گیرانه های نور ایجابی ست، مانند صلاة است، مانند حج است، مانند زکات است، مانند خمس است، مانند دعا است.

گیرانه های نور سلبی (لاَ إلَه) و گیرانی ها، گیرانه های نور ایجابی (إلاّ الله) و این (لاَ إلَهَ إلاّ الله) در دو بُعده گیرانه نور سلبی که ظلمات را سلب میکنه و نور ایجابی که نور معرفیات را می افزاید، نقش دارد.

(لاَ إلَهَ إلاّ الله) در بُعد معنوی و عمقی اش و نه تنها در بُعد لفظی اش، در کل عبادات ما، قالات ما، حالات ما، افعال ما، باید نقش داشته باشه.

این که شاعر میگوید، نمیدونم فهمیده یا نفهمیده، ولی ما بذارید بفهمیم، خوشا آنان که دائم در صلاةاند. نمیگه همیشه نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء و نماز آیات و نماز اموات و نماز چه بخون، نخیر دائم الصِله هستند.

دائماً در تمام حالاتشون، مکان هاشون، زمان هاشون، افعالشون، افکارشون، اقوالشون، تمام این ها را وسیله می گیرند از برای روشن کردن نور. همه این ها وقود است. تمام این ها گیرانه نور است، چه در بُعد سلبی، چه در بُعد ایجابی الی الله.

(إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ) [انشقاق: آیه ۶] پس خوشا آنان که دائم در نماز اند، خب همین فکر در قرآن ایقاد نور است. مطالعه قرآن، گیراندن گیرانه نور است از نظر علمی و معرفتی و هم از نظر عملی. روزه، گیراندن گیرانه نور است، صبرهای در راه خدا هم چنین.

ترک محرمات هم چنین، فعل واجبات هم چنین، از محراب صلاة باشد تا محراب جنگ. محراب صلاة در بُعد سلبی حرب با شیطان است، شیطان درونی و برونی و محراب و حرب جنگ هم، محراب نفی دشمنان، دشمنان دین و خداست و اثبات نقش مهم ایمان در مأموره به وجهٍ عام.

پس صلاة فقط نماز های یومیه نیست یا اضافه کنیم نماز جمعه را فقط نیست، یا اضافه کنیم نماز آیات و نماز بر اموات را فقط نیست، یا اضافه کنیم نماز طواف را که مهم ترین نماز هاست. نماز طواف از نماز جمعه مهم تر است، از نماز صبح مهم تر است، از نماز ظهر، حالا ترتیبش عرض می کنیم.

نماز طواف که دو رکعت است بعد از احرام و طواف و قبل از سعی که حالا سعی یا بعدش تقصیر باشد یا چه باشد یا چه باشد، که در قلب حج و در قلب عمره واقع شده است، این طور نیست که (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَات) [بقره: آیه ۲۳۸] صلاة طواف را هم فقط بگیره و این طور نیست که فقط نماز های واجبه را بگیره، نماز های مستحبه رو هم میگیره.

منتهی (حَافِظُوا) در نماز های واجبه حفظ واجب است و در نماز های مستحبه حفظ مستحب. همان طوری که اقامه نمازهای واجبه واجب است، محافظه بر اون ها هم با مراتبها واجب است و همان طوری که اقامه نمازهای مستحبه، مستحبه است همچنین می گیرد. هم صلوات واجبه، هم صلوات مستحبه.

و اما آیا فقط صلاةهای در لغت فارسی به معنای نماز را می گیرد؟ که حتی نماز ایستاده که چند دعا دارد مثل نماز بر میت یا نخیر؟ صلوات از صلاة است و صلاة از صِلاء است، یعنی گیرانه نور.

تمام عبادات ما گیرانه نور است. حج ما، جهاد ما، امر به معروف ما، نهی از منکر ما، تمام ترک های محرمات، تمام فعل های واجبات، عباداتی که لفظ ندارد مانند حج و عمره که در اکثر لفظ ندارد، عباداتی که همش لفظ است، عباداتی که لفظ عمل با هم است.

و کل عبادات که بر محور نیت است که (إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْيَا يُصِيبُهَا أَوِ اِمْرَأَةٍ يَنکِهُحَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ) همه اش ایقاد نور است.

منتهی ایقادها فرق می کند، نورها فرق می کند، گیرانه های نور درجاتی دارد، کما اینکه گیرانه های ناری که می سوزاند به ظلم درکاتی دارد. همانطوری که تقوا درجاتی دارد، و تغوا که عصیان باشد درکاتی دارد.

با این مقدمات و بر مبنای آیاتی که لفظ صلاة رو برای غیر این نماز هم ذکر کرده (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا) [الاحزاب: آیه ۴۳] (تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ) [الاحزاب: آیه ۴۴] الی آخر.

(هُوَ الَّذِي يُصَلِّي) [الاحزاب: آیه ۴۳] خدا نماز میخونه؟ خداوند ایقاد نور می کند بر مبنای فعالیت و سعی ما که در سوره نجم (وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى) [نجم: آیه ۳۹] (وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى) [نجم: آیه ۴۰] (ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى) [نجم: آیه ۴۱] هر مقدار که انسان به طرف حق برود، خداوند بیشتر دستگیر اوست و او را تأیید میکند و عنایت بیشتر می کند.

(هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ) [الاحزاب: آیه ۴۳] صلاته (وَمَلَائِكَتُهُ) صلاته. صلاة خدا تأیید است و صلاة ملائکه طلب تأیید است. خداوند که از کسی تأیید نمیخواد که.

خداوند خود تأیید می کند کسانی که گام به سوی او بر می دارند، صلاة الله است، صلوات الله است. (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ) [الاحزاب: آیه ۴۳] بعدش (وَمَلَائِكَتُهُ) کما اینکه الله، الله است ملائکه نیست، صلاة الله هم صلاة الله است که تأیید در روشن کردن گیرانه های نور است به سوی او.

و همونطور که ملائکه ملائکه اند الله نیستند، صلاة ملائکه هم این است که از خداوند استدعای تأیید و توفیق کنند، برای این که این گیرانه نور بیشتری را ایجاد کند، نور زیادتر و روشنایی بیشتری را خداوند به وسیله این دعایی که گفته می شود دعا، عنایت میکند.

و همچنین (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا) [الاحزاب: آیه ۵۶] ملائکه و خدا صلوات میفرستند.

یا اینکه ما دستور دادیم خودمون بر یکدیگر صلوات بفرستیم اصلاً، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيكُم، سلام علیکم هست، ولی صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيكُم هم هست، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيكُم ما چیه؟

یعنی از خدا می خواهیم که به شما نورانیت زیادتری عنایت کند، در بُعد رسول الله در بالاترین قله عصمت، در بُعد أئمه در بُعد دیگر، در بُعد عدول و سایر مؤمنین، در بُعد فُسّاء، در هر بُعدی از ابعاد، صلوات های ما این جور است و نص قرآن شریف است که خدا صلوات میفرسته تا چه رسه ما.

من در مسجد الحرام بودم یکی از این وهابی ها اومد گفت شما چرا بر علی بن ابی طالب صلوات میفرستید؟ گفتم چون ما مقلد خدا هستیم، گفت چی میفرمایید؟

خب میدونست من شیعه ام، نمیدونست من قرآن بلدم، گفت چی مفرمایید؟ گفتم خدا میگه (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ) [الاحزاب: آیه ۴۳].

خب تَخَلوا باخلاق الله، خب یکی از اخلاق الله اینه، رحمت میفرستد، ما بلد نیستیم رحمت بفرستیم، نمیتونیم، خدا نیستیم، از خدا طلب می کنیم که نور ایقاد کند، ایقاد گیرانه نور کند از برای رسول الله و این صلوات بر رسول رو ما دو بُعد درش در نظر داریم.

یک بُعد که رسول گرچه در بالاترین قله معرفت و عبودیته، باز هم محتاجه، نه محتاج به ما محتاج به خدا. بُعد دیگر این است که ما اگر بخواهیم چیزی را برای خودمون به طور صحیح از خدا بخوایم، قبلش و بعدش بر پیغمبر صلوات میفرستیم.

اونوقت روایت دارد که خدا وقتی که شما قبلاً صلوات و دعا بر پیغمبر و بعداً دعا بر پیغمبر، چنانکه در صحیفه سجادیه است، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَافْعَلْ بعد صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد، این وسطی رو خدا قبول میکنه، اونجایی که شایسته قبول است و یا احیاناً بایسته قبول است.

خب صلاة مراحلی داره، منتهی بعضی از مراحل صلاة کم یا زیاد در قرآن شریف ذکر شده است. مثلاً (وَصَلِّ عَلَيْهِمْ) [توبه: آیه ۱۰۳] در قرآن شریف چیه؟ (صَلِّ عَلَيْهِمْ) (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ) [توبه: آیه ۱۰۳].

نه این که با زور پول بگیری و هیچ هم بهش اعتنا نکنی، نخیر، (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً) [توبه: آیه ۱۰۳] صدقات و مالیات های مستقیم و غیر مستقیم را در وجه خاص و عام بگیر تو که رئیس دولت اسلام هستی.

(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً) [توبه: آیه ۱۰۳] که چی؟ اولاً (تُطَهِّرُهُمْ) [توبه: آیه ۱۰۳] ثانیاً (تُزَكِّيهِمْ بِهَا) [توبه: آیه ۱۰۳] بعد (وَصَلِّ عَلَيْهِمْ) [توبه: آیه ۱۰۳] خدا لطف کند، خدا رحمت کند، خدا برکت دهد، این اخلاق اسلامی ست (صَلِّ عَلَيْهِمْ) پیغمبر صلوات بفرستد بر این ها، یعنی چه؟

خب خدا صلوات میفرستد بر ما به اون معنای الهی، پیغمبر هم صلوات میفرستد مأموره (وَصَلِّ عَلَيْهِمْ) [توبه: آیه ۱۰۳] چرا؟ (إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ) [توبه: آیه ۱۰۳].

آرامش (16:47) برای مضطربین میاد. کسی که با کدّ یمین و عرق جبین مال تهیه کرده و تو ازش میگیری، مأموری به امید حق، برای این که رفع و رجوع او اضطراب بشه و دلخوش بشه، باز هم استمرار پیدا کند این انفاقی که لازم است یا راجح است (وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ) [توبه: آیه ۱۰۳] اینا صلاته، صلاة بر میت هم صلاته.

مثلاً راجع به منافقین خدا می فرماید که (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا) [توبه: آیه ۸۴] بر کسی که به نفاق بمیرد نماز میت حرام است.

ما این جا فتوا میدیم طبق نص قرآن، کسی که، مجاهد عرض نمیکنم منافق، منافقی که در قلب کلاً کافره و در ظاهر مسلم، اگر به حال  نفاق بمیرد نماز میت خوندن بر او واجب که نیست حرامه.

(وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا) [توبه: آیه ۸۴] این کدوم نمازه؟ این نماز میته. خداوند بر نماز میت هم که رکوع ندارد، سجود ندارد، بلکه چهار تا دعاست، بعد تکبیر بلا دعاست، دونَ مِن وجوب میفرماید که (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ) [توبه: آیه ۸۴]. (اشتباه استاد در خواندن آیه)

چون در حال کفر مردن، شخصی که به حال کفر مرده است که نمیشه برش دعا کرد که. مثلاً فرض کنید که دعا کردن بر کافر جایز نیستش که. مگر کافری که ممکن است مسلمان شه، ممکن است با دعا کردن جلوتر بتونه بیاد.

اما کافر ابولهبی و ابوجهلی که به حالت کفر می میرد، بر اون دعا کردن حرامه، چه به عنوان نماز میت، چه استغفار در غیر تعبیر نماز میت بشود، (و مَا کانَ لِلَّذِينَ آمَنُوا) (مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا) [توبه: آیه ۱۱۳] آیه نصه دیگه.

(مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَى مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ) [توبه: آیه ۱۱۳] بعد اعتزال (وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ) [توبه: آیه ۱۱۴].

ابراهیم هم خیال کرد که (اهْجُرْنِي مَلِيًّا) [مریم: آیه ۴۶] این نشونه این است که میخواد فکر کنه آذر، بعد این مُرد در حال کفر. خدا میگد این قصور بوده از ابراهیم.

ابراهیم (قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ) [ممتحنة: آیه ۴] (إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ) [ممتحنة: آیه ۴] اینجا اسوه نیست، اسوه در اونچه اشتباه کرده نیست.

ولکن (لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) [الاحزاب: آیه ۲۱].

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

نخیر نماز نمیشه خونده باشی، برای این که اگر قبل از این آیه است مطلبی ست. پیغمبر

(صحبت حضار)

خب عمر عمری نقل کرده، ما هم عمری را قبول نمی کنیم، برای این که بعد از اینکه آیه نسخ می کند (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ) [توبه: آیه ۸۴] (اشتباه استاد در خواندن آیه) بر خلاف نص این آیه پیغمبر مصلحتی بر منافق نماز خوند مثلاً، نمیشه همچین چیزی، نمیشه.

(صحبت حضار)

بله؟

(صحبت حضار)

تازه قبلش هم آیه نقل میکنه ببینید، مگر صلاة میت استغفار برای میت نیست؟ خب قرآن میفرماید که (مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا) [توبه: آیه ۱۱۳] به اعماق ماضی میزنه.

از وقتی که ایمان به وحی آمد تا خاتم النبیین. از آدم تا خاتم (مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ) [توبه: آیه ۱۱۳] مشرک چه منافق باشد، چه غیر منافق، بت پرست، (مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ) بعد از این (مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ) [توبه: آیه ۱۱۳] (وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ) [توبه: آیه ۱۱۴].

پس این آیه صحبت این که مکیه است یا مدنیه است نیست. این آیه اگر زمان آدم هم نازل شده بود بر تمام انبیاء، بلکه بر تمام مؤمنین حرام بود که استغفار عرض می شود، فلذا آیات استغفار زیاد است، نمیخوایم بحث مفصل بکنیم.

حالا، أسوه کیه؟

(صحبت حضار)

یکی است فقط صحیحه یا دوتاش.

(صحبت حضار)

نخیر استغفار چون استندال نوره همین، فقط چیز دیگه نیست.

حالا استغفار که استندال نوره، یعنی نار عصیان برود کنار و نار عصیان دیگر نیاد و در نور باشد، تقدم در نور همه یک معناست.

حالا ببینید، صلاة بنابراین عبارت است از گیرانه نور، تمام عبادات ما سلباً، ایجاباً، واجباً ترک حرام، این ها گیرانه نور است، همه نور است.

در قرآن شریف صلاة میت که صلاته با این که رکوع و سجود نداره، اینکه بعضی برادران عزیز  فقیه میفرماید که نماز میت را مجازا میگن نماز، شما خدا رو هم مجازگو فرمودین اخه نماز رو چی معنا می کنید؟ شما نماز رو صاحب رکوع و سجود معنا می کنید، خدا که این طور معنا نمیکنه.

قرآن که میفرماید که (وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا) [توبه: آیه ۸۴] (اشتباه استاد در خواندن آیه) این نفی اون صلاته که واقعاً صلاته، منتهی صلاة مصادیقی داره.

بعضی مصادیق رکوع و سجود داره، بعضیا طواف داره، سعی داره، بعضیا زدن شمشیر داره، بعضیا خوردن داره، همه عبادات صلاته. تمام این ها ایقاد نور و زبانه نوره.

و همچنین در قرآن شریف

(صحبت حضار)

اون نماز خاصه

(صحبت حضار)

اون نماز خاصه، ما نماز خاص رو نمیگیم. قرآن هم نماز خاص نفرموده، میفرماید که (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى) [بقره: آیه ۲۳۸] صلوات، نماز خاص رو نفرموده. ما حق نداریم حاشیه به قرآن بزنیم.

(صحبت حضار)

اون یکیش، اون یکیش.

ولکن ملاحظه کنید، حالا عرض میکنم، من در مقدمه مطلبم، ما هنوز در خم این کوچه هستیم، ببینیم که صاف میشه یا نه.

ببینید، صلوات، بر صلوات یومیه صلاة اطلاق شده عموماً، بر صلاة جمعه یک سوره به نام سوره جمعه است. بر صلاة طواف (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى) [بقره: آیه ۱۲۵] صلاة، صلاة خاصه. (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ) [بقره: آیه ۱۲۵] الی آخر.

(وَاتَّخِذُوا) از خود این آیه مطلب رو در میاریم که نماز بعد از طواف، دو رکعت بعد از طواف، این چه وضعی دارد، چه حالتی دارد، چه موقعیتی دارد، کونش در چه مکانی ست، کیانش در چه وضعی ست، در چه مقامی ست، در میان صلوات.

پس نماز بی رکوع و سجود نمازه، نماز طواف نمازه، نماز بر عرض می شود که بر رسول و بر مؤمنین که صلاته، نماز بهش نمیگیم چون نماز خاصه در لغت ما.

صلاة استدعای عرض می شود که نوره. صلاة خدا صلاته، صلاة ملائکه و مؤمنین صلاته، صلاته بر رسول و أئمه صلاته، صلاته بر یکدیگر، همه این ها صلاته.

بنابراین برمیگردیم، چی قید زد این آیه رو که (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] کی گفته صلاة های رکوع سجود دار فقط؟ کی گفت؟ کی گفت صلاةهای واجب فقط؟

نسبت به صلاة (عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] این الف لام استغراق است. جمع مستغرق است و جمع مستغرق دلالت بر عموم بدون استثنا میکند، مگه این طور نیست آقایون؟ الرجالی که گفتن معنیش همینه دیگه.

(صحبت حضار)

جوابتون رو دادم

اگر یک مقدار واجب رو، یک مقدارمستحب که واجب بودن واجباتش که بر ما معلومه، مستحب بودن مستحبات بر ما معلومه، اگه گفت اینا رو همه رو انجام بده، اینا همه رو انجام بده، انجام بده در واجباتش وجوب، در مستحباتش استحباب. چون بیّنه دیگه.

میشه یک لفظ رو استعمال کند، هم اراده وجوب کنند در بُعدی، که نماز های واجبه و هم اراده استحباب کنند در بُعد دیگری که نماز های مستحبه است، اینو اول عرض کردم.

حالا

(صحبت حضار)

نه مجاز خوب رو که قائلیم که، مجازهایی که زیباتر از حقیقت است که شکی نداره، ولی این حقیقت است، مجاز نیست.

ببینید این مجاز نیست بلکه می شود گفتش که، نماز ارکان مخصوصه رو اگر قید به ارکان مخصوصه این صلاة، این میشه مجاز ولی اینم مجاز نیست.

مصادیق، مثلاً ما میگیم انسان، اگر ما بگیم انسان، انسان، محمد انسان است و ابو جهل انسان. آیا انسان در محمد مجازه یا در ابوجهل یا در وسط؟ برای همه حقیقته.

لفظ انسان این بر انسان محمدی و انسان ابوجهلی انسانه و بینهما، إلّا اینکه اگر زیاد استعمال شد در محمد، این یه عرض می شود که رجحان پیدا می کند این حقیقت به حساب اینکه بُعد انسانیت و معنوی و معرفتی انسان مثلاً بالاتره.

حالا ملاحظه کنید.

(صحبت حضار)

جوابتون رو دادم. این سومین مرتبه است، شما این جا نبودین مثل اینکه. عرض کردم (حَافِظُوا) توی صلوات آمده. صلوات دو دسته است. یک دسته واجبه است، یک دسته مستحبه. (حَافِظُوا) صلوات واجبه حفظ واجب است، (حَافِظُوا) صلاة مستحبه حفظ مستحبه، و یک لفظ در دو معنا استعمال شده چه معنایی داره؟

(صحبت حضار)

(الصَّلَوَات) (الصَّلَوَات) که گفتن، اگر گفتن (الصَّلَوَات) صلوات جمع الف لام، الف لام استغراقه، همه ادبا هم می گویند و ما کلید فهم قرآن را که لغت است و ادب است باید اول این کلید رو دست بگیریم، بعد باز کنیم، اون وقت در اقیانوس بی کران نور خواهیم افتاد.

حالا ببینید این قدم اول.

(صحبت حضار)

ما که نگفتیم واجبه، باز اینجا نبودید، (حَافِظُوا) امر است به حفظ، امر به محافظت در واجبات، در صلاة های واجبه امر وجوب، در صلاة های مستحبه امر مستحب.

صلاة واجبه خودش، واجب محافظه هم وجوب دوم. صلاة مستحبه خودش مستحب، محافظه اش هم مستحب دوم، مستحبٌ علی مستحب، (نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ) [نور: آیه ۳۵] اینو من دارم عرض میکنم.

پنجم نشه دیگه، استدعا می کنم عنایت بفرمائید من معذرت میخوام از برادران بزرگ و برادران خودمون ببینید (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] اسرار نداریم ما، ببینید یه وقته ما میخوایم از جیب مون بذاریم رو آیه، اینجا باید پاره کرد و آتش زد انداخت دور، جیبی در مقابل قرآن نیست، توجیه معنا ندارد.

(حَافِظُوا) خطاب به کل مؤمنین، (عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] ما از لغت خود قرآن و آیات مقدسات قرآنیه که لفظ صلاة رو استعمال کرده است در تمام ابعاد و تمام مصادیق گیرانه های نور، با اون بیانی که دو سه روز قبل عرض کردم.

پس (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] نمازها واجبه، نمازهای مستحبه، رکوع سجود دار، بی رکوع و سجود، غیرنمازها، حج، طوافش، نمازش که معلوم.

جهادها، امرها، نهی ها، برو ها، نروها، فعل های واجب مستحب، ترک های واجب مستحب، تمام این ها صلواته دیگه. مگه صلوات نیست این ها؟ تمام این ها صلواته.

حالا ببینید ما وقتی دقت کنیم، روایات معصومین رو به این زودی نمیشه گذاشت کنار، نه این که روایات معصومینه. روایات مرویّه از معصومین تا اونجایی که می شود ما از قرآن استفاده کنیم تأیید شه، چرا بذاریم کنار؟ اگه من نفهمیدم؟

اگر من نفهمیدم یه روایتی (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) [فاتحه: آیه ۶] رو، روایت دیگر صراط  علی بن ابی طالب، چرا بذارم کنار؟ تأویله، چون صراط مستقیم اول قرآن است، بعد محمد است، بعد علی و علی ها.

این بُعد سوم را که مختلفٌ فیه است به عنوان تأویل است بیان میکنه، چرا بذارم کنار؟ من جایی میذام کنار که هم با ظاهر قرآن مخالف است، هم با تعبیرش، با قرآن مخالفه بعد از دقت در آیات، اما هنوز دقت نکرده در آیه میگیم این روایت سندش چطوره؟ مندش چنینه، سند و مند به چه درد میخوره؟

بزرگترین سند ایجاباً موافق با قرآن است تا اونجایی که من می شده است بفهمم و واجب بوده بفهمم و مخالفت با قرآن از قدش هر چی هم سندش اعلا باشد.

حالا ببینید مرحله اولی، صلوات خمس بر حسب روایات فریقین همش صلاة وسطی است، این یعنی چی؟ شما مراجعه کنید بنده جمع کردم در الفرقان، جزء دو و سه، این آیه (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] از نور الثقلین و از عرض می شود که درالمنصور و از تفسیر برهان، از روایت شیعه و سنی.

پنج لغت و پنج جمله از رسول الله صلوات الله علیه و أئمه معصومین داریم راجع به صلاة وسطی، صلاة وسطی صلاة فجر، صلاة ظهر، صلاة الجمعه، صلاة المغرب، صلاة العشا.

پنج نماز داره، صلاة جمعه هم داره، شیش تا، شیش تا روایت داریم. جمعه را من گفتم جز پنج تائه اونایی که جمعه هم ظهره جمعه است دیگه.

ما شیش روایت داریم راجع به صلاة وسطی چیه؟ یکی از این شیش تا نه، دو تا نه، سه تا نه، چهار تا نه، پنج تا نه، شش تا. هر شش تا، چرا؟ خب ممکنه کسی اعتراض کنه، بگه آقا این نشد که، بگه تقی را دعوت کردم و تقی را دعوت کردم، اینکه معنی نداره که تقی را دعوت کردم

اینجام (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] اگر صلوات یومیه است پس صلوات وسطی باید که بعضی از این ها باید باشه. جوابش اینه، جوابش این است که (الصَّلَوَاتِ) همه رو میگیره. تمام نمازها و غیرنمازها را.

یعنی تمام گیرانه های نور را چه نماز باشد، چه نباشد، واجب باشد، مستحب باشد، رکوع سجود دارد، ندارد، یومیه است، غیر، همه رو گرفت چی میشی؟

در میان کل عبادات، کل عبادات سلباً و ایجاباً که این ها گیرانه نور است، کدوم وسطی ست؟ در کدوم وساطت بین حق والخلق بیشتره؟

یکی از معانی وسطی اینه دیگه، وسطی این فُعلی یه وسیطه است، وسیطه مبالغه واسطه است، واسطةٌ وسیطةٌ وُسطی، پله اول واسطةٌ فی الوسیط. پله دوم وسیطةٌ عرض می شود که این صفت مشبهه.

پله سوم وسطی، اونی که در بالاترین قله وساطت قرار گرفته. چون این وساطت چند معنا داره. یکی وساطت وقتی ست، یکی وساطت معنی عمقه، یکی وساطت رکعاتی ست، یکی وساطت بین الله و خلقه است، یکی وساطت بین الخلق است، وساطت بین صلوات است، وساطت بین، همه وساطت ها است، و در قرآن هم این وساطت ها است.

مثلاً دیروز یکیش رو عرض کردم که

(صحبت حضار)

میدونم منم همین رو میخوام عرض کنم، چون خاص بعد از عامه، میگیم بنابراین عام در صورتی می شود که خاصش پنج نماز باشد که عام أعم از پنج نماز باشد. این ترتیب فرمایشات که مروی از رسول الله و أئمه علیه السلام که پنج صلاة یا شش صلاة وسطی ست. چرا؟

این یکیش رو عرض میکنم. این بُعد عام که اگر (الصَّلَوَات) کل وقودها و گیرانه های نور، یعنی کل عبادات سلبیه و ایجابیه باشد، در بالاترین قله اولیا چی قرار گرفته؟ الصلاة وسطی الصلاة. حالا صلاة وسطی چیه؟

چند بُعد داره عرض می کنیم. حالا این بُعد أعم را که بُعد که شامل تمام گیرانه های نور است ما عرض می شود که عرض کردیم بر محور آیات.

(حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ) [بقره: آیه ۲۳۸] صلاة هم از صله بود مگه نخوندی؟ صله نه واسطه، مگه صلاة از صِلاء نبود؟ صِلاء این ایجاد نور میکند بین العبد و رب.

این ایجاد نور میکند. پس واسطه این است که راه را صاف برود، در صراط مستقیم قدم بردارد، راه شوسه را قدم بردارد، این ور و اون ور نشود و گمراه نگردد.

تمام عبادات ما ایقاد نور میکند ولی سه بُعد داره، بُعد عادی واسطةٌ، بُعد بالاتر وسیطةٌ، بُعد سوم که بُعد قاعده هندسه قرب الی الله است وُسطی.

در میان کل گیرانه های نور، صلوات ببخشید، صلاة وسطی، صلاة وسطی گیرانه عادی نور نیست، گیرانه دوم نیست، گیرانه سوم است که در بالاترین قله نورانیت قرار دارد.

بالاترین قله گیرانه های نور، این چی هست؟ صلاة وسطی ست. صلاة وسطی، این صلاة وسطی هم جنسه، عنایت کنید من یادم میره.

صلاة وسطی جنسه و جنس مگه یه فرد داره فقط؟ بشرٌ که گفتیم یعنی یه فرد؟ اگر گفتیم که انسان ها بله، این منجز است در تعداد، اما انسانٌ یک فرد، (وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى) [بقره: آیه ۲۳۸] این جنس صلاة وسطی است.

در این جا روایت أئمه رو این جور می تونیم به تأیید آیات معنا کنیم که (وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى) [بقره: آیه ۲۳۸] تمام نماز های شش جور است، پنج گانه یومیه و نماز جمعه، تمام نماز های شش جور است.

البته اضافه هم داره عرض می کنیم. نماز های شش جور است، در میان کل صلوات. بعد، ما که یومیه نمیگیم، نماز هایی ک،ه نماز های پنج گانه، نماز جمعه، نماز طواف، نماز آیات، نماز بر اموات، نماز واجب، نماز مستحب، اینا چیه؟

تمام نمازها پنج تا شو روایت بود شش تا شد، بقیه هم شمول آیه. تمام اون که اسمش نماز است در لغت فارسی، ارکان این جوری دارد ندارد، حتی نماز میت، تمام این ها الوسطی اند.

خود این وسطی ها مراتب دارند خود این نماز وسطی مراتب دارد، چیه مراتبش؟ مراتب اینطوره، اولین نماز وسطی بر خلاف آنچه تا کنون میگفتیم و میفهمیدیم نماز طوافه، صلاة طواف از تمام نمازها عمیق تر است.

در کل معانی وساطت یا وساطت بین الحق والخلق. در وسط جمع بودن، وسط ایقاد نور بودن، در وسط عمق وقت بودن، در تمام اوصاف و معانی وسط ،نماز طوافه. چرا؟

برای این که بزرگترین اجتماعات مسلمین در وقتی ست که ما نماز طواف را که قبلش طواف است و بعدش سعی است و قبلش اعمالی ست و بعدش اعمالی ست، انجام میدیم.

قلب عمره و حج همین دو رکعت نماز طوافه. از خود طواف مهم تره، از سعی مهم تره، از احرام مهم تره، از رمی مهم تره، از ذبح مهم تره، از حلق و تقصیر مهم تره، از همه این ها مهم تره.

پس دو رکعت، دلیل دارم عرض میکنم، دو رکعت نماز طواف مگه نماز نیست؟ این نماز طواف در وسطی بودن کل احتمالات صحیحه، در قله است.

حالا یه مقداری صحبت کنیم، بعد میرسیم وسطی دوم که جمعه است، وسطی سوم که صبح است، وسطی چهارم ظهر است، دیگه وسطی ای نداریم، در بین کل صلوات.

اما وقتیکه ما (الصَّلَوَات) [بقره: آیه ۲۳۸] رو بگیریم کل عبادات، در میان کل عبادات هر نمازی اولیاست. ولکن اگر صلوات رو فقط نمازها بگیریم، در میان نماز ها اونی که وسطی چون نسبیه دیگه، عبادت وسطی عالیه ای که صله اش زیادتر است در میان کل عبادات نمازه.

در میان نماز ها، اون نمازی وسطی است، حد پایین نیست، حد وسط نیست، حد بالاست، چون سه مرتبه داره، هم عبادات سه مرتبه، هم نمازها.

این نماز هایی که (الصَّلَوَات) [بقره: آیه ۲۳۸] همه نماز ها رو فقط بگیره در احتمال دوم، اولی نیست، ثانیه نیست، در قله است، قاعده عظیمه وقود نور است این چیه؟ نماز ظهر است؟ نخیر، صبح است؟ نه، جمعه است؟ نه، نماز طواف است؟ بله، حساب داره.

من تتمه وقت را که دارم در این مطلب عرض میکنم و هنوز هم این جوره که این ناچیز بعد از دو سال در مکه موندن و نوشتن کتاب اسرار و مناسک در ادله حج، اوقاتی که دلم میگیره او را نگاه میکنم، به حساب این که در جوّ وحی نوشته شده، یه حساب خاصیه، من ننوشتم.

نمیخوام ترغیب کنم بخریدا نخیر هاجر مادی به این معنا انشالله نیستیم، ولی حج یه حساب خاصی دارد، حج مجموعه کل اسلام است. در عبادت درونی نیت، در عبادت قالی لفظ، لبیک ها و نماز، هیچ لفظ واجبی در حج ما نداریم، غیر از لبیک ها که اذن دخول حج است و عمره است.

اون خب اول مطلبه، ولکن در عمق حج و عمره، اون عبادتی که از نظر لفظ وجود دارد فقط رکعتین طواف است دیگه، غیر از این که نیست. فقط رکعتین طوافه، رکعتین طواف وسطی در میان صلوات است، چرا؟

یک معنای وسط عمقه (فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا) [العادیات: آیه ۵] استدلال به قرآن (فَوَسَطْنَ) سوره عادیات (فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا) [العادیات: آیه ۵]. (وَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا) یعنی چه؟ یعنی در قلب دشمن قرار گرفتی.

این مجاهدین اسلام که (وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا) [العادیات: آیه ۱] (فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا) [العادیات: آیه ۲] فَالْ چی، (فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا) [العادیات: آیه ۵].

بعد از تمام این مقدمات جهادی و انقلابی اسلامی، اون کسانی که عادیات، عادیات جوّیه، عادیات برّیه، عادیات بحریه که اون وقتش فقط عرض می شود که برّی بود، ولی قرآن مطلق است، کل عادیات که به دشمن هجوم میکند، از بهترین نمونه های هجوم این است که (فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا) [العادیات: آیه ۵] در قلب دشمن قرار می گیرد، پس این وسط به معنی جمعه، به معنی قلبه.

حالا نماز آیات، قلب، نماز طواف قلبُ القلب است، خود حج و خود عمره قلب کل عبادات است و در قلب جمعیت مسلمان ها تشکیل میشه، مگر این طور نیست؟

نماز جمعه قلب هایی از جمعیت هاست، نماز جماعت قلب هایی کمتری ست، اما نماز طواف که در طواف حج است یا در طواف عمره است، این قلب القلوبه.

این نور الانواره، اون معنایی که قرآن میگد که (فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا) [العادیات: آیه ۵] ما هم که به حج بیت الله میریم یا به عمره بیت الله میریم مخصوصاً حج تمتع، مخصوصاً حج، که کل مستطیعین عالم اسلامی با کل مراتبشون و کل مراحل شون مَنِ استطاع جمع میشن در اونجا که (وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى) [بقره: آیه ۱۲۵] الی آخر.

و خصوصیات دیگر حج که اگر بیشتر عرض کنم دیگه زبانم بند میاد و نمیتونم حرف بزنم. ضعف از ماست قدرت از حج است. این عرض میشود که وسطی ست.

مهم ترین وسطی بعد از عام اول، بعد از عام اول که کل عبادات سلبیه و ایجابیه ما یا واسطه اند یا وسیطه اند، بالاتر از واسطه و وسیطه، وسطی ست چیه؟

کل عبادات وسیطه و واسطه است، وسطی شون صلواته. کل صلوات واسطه و وسیطه هستند، وسطی کل صلوات دو رکعت نمازه طواف است.

دو رکعت نماز طواف از نظر مکان مقدس ترین مکان، از نظر زمان مقدس ترین زمان، از نظر وضعیت ظرفی در قلب حج و در قلب عمره.

بعد از طواف که اون اهمیت و عظمت رو داره که وقتی شما به بیت نگاه کنید، این بیتی که تمامش سنگ سیاه است، بی نهایت نور مشاهده می کنید، دو سال با این چشم ضعیف بی نهایت نور مشاهده میشد، سنگ سیاه ست خیال هم نبود.

حالا این دو رکعت طوافی که در قلب حج و در قلب عمره، چه واجب باشد که بالاتر، چه مستحب باشد که پایین تر قرار دارد، این (الصَّلَاةِ الْوُسْطَى) [بقره: آیه ۲۳۸] منحصر به فرد به قولٍ مطلق است نسبت به این بُعد دوم.

(صحبت حضار)

جوابش این است که یکی از امام صادق علیه سلام سوال کرد که آقا ما قدرت نداریم حج بریم، حضرت فرمود (صَلُّ الجُمعَة فَإنَّ الجُمُعَةُ، فَإنَّ الجُمُعَةُ حَجُّ المَساكِينِ) بدل داره، این جواب شماست.

(صحبت حضار) توجیحات داره

آقا توجیح چیه؟ شما یک دونه خرما اگر از یک باغ خرما بدید، یه دونه خرماست، اما اگر  فقط یه دونه خرما دادی، بیشتر از یه باغ خرما دادی، این حساب داره، (إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات)، تتمه اش فردا انشالله.

اللَّهُمَّ اشْرَحْ صُدُورَنَا بِنُورِ الْعِلْمِ وَالْإِيمَانِ وَمَعَارِفِ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، وَوَفِّقْنَا لِمَا تُحِبُّهُ وَتَرْضَاهُ، وَجَنِّبْنَا عَمَّا لَا تُحِبُّهُ وَلَا تَرْضَاهُ.
وَالسَّلَامُ عَلَيْكُمْ.