بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
از نظر لفظی و عنوانی و موردی و درصدی، کل اقتصادیات اسلام رو مختصراً شماره می کنیم، بعد بحث هایی که در دنبال است.
بیشترین لفظی که در باب اقتصادیات پرداختی اسلام داریم، انفاق است که در ۷۳ مورد ذکر شده، هم از نظر تعداد آیات بیشتر است از سایر عناوین که ماده و هم از نظر مدت از اول عهد مکی تا آخر عهد مدنی لفظ نفقه و انفاق داریم و در کلِّ آیاتی که لفظ نفقه و انفاق موجود است، هرگز مورد ذکر نشده، بلکه آیات یا آیات عامّه است و یا آیات مطلقه.
مرحله دوم عبارت است از لفظ زکات که از اواسط عهد مکی شروع شده، به آیاتش مراجعه کنید، از اواسط عهد مکی آیات زکات شروع شده است تا اواخر عهد مدنی، از نظر تعداد کمتر و از نظر زمان نیز نسبت به نفاق کمتر.
از نظر تعداد کمتر از نصف آیات انفاق است و از نظر مدت زمان از اواسط عهد مکی شروع می شود زکات تا اواخر عهد مدنی، این دو مرحله.
مرحله سوم عبارت است از انفال، در سوره مبارکه انفال که در سال دوم هجرت نازل شده است، خداوند لفظ انفال رو ذکر فرموده و لفظ فیء هم در سوره حشر است که بعد عرض میکنیم، حالا چون ترتیب رو داریم عرض میکنیم به این وضعی که ملاحظه میفرمایید.
در سوره مبارکه انفال که تقریباً سال دوم هجرت رسول الله (ص) نازل شده، میفرماید {بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}.
پس این اولین آیه ایست که در پرداختی از پرداختهای مالی اسلام، مورد ذکر کرده، اما حد ذکر نکرده، نفرموده است خمس بدید، چقدر بدید، چقدر بدید، حد اصلاً ذکر نشده، حد فقط در آیه خمس است.
در اینجا ملاحظه می فرمایید که فقط دو مورد از برای
(علیکم السلام)
پرداختی های انفال ذکر شده، {لِلَّهِ وَالرَّسُول}، لِلْرَّسولْ هم نیستا {لِلَّهِ وَالرَّسُول}، باز حساب داره.
اشارتاً انفال چیست؟ اموالی که در میان مسلمانها هست یا اموال محرّمه است یا انفال واجبه ضروریّه هست یا انفاله.
(علیکم السلام)
از سه بُعد خارج نیست. یا مالیست که من و منها و ماها حق تصرف در اون مال را نداریم، این هیچ، باید بره کنار، این محضوره، یک مالیست که حق تصرف داریم، بر مبنای فکر ما، عمل ما، سعی ما از طریق درست، شرعاً به دست آمده است، حق تصرف در اون اموال را به حدودی که شرع می فرماید داریم. این بُعد دوم عبارت است از اموالی که خاص است. از اموالی که به وسیله سعی و عمل صحیحاً به دست آمده و مربوط به صاحبشه.
اما مرحله سومی دارد اموال، یا در اموال صحیحه که جائز التصرف است، مرحله دومی داره، عبارت از انفاله.
نفل یعنی زیاده، زیاده از چه؟ یعنی زیاده از آنچه مربوط به شماست. آنچه مربوط به شماست، اونیست که سعی کردید و فعالیت کردید، به دست آورده اید، این مال شماست، البته حدودی دارد تصرفش، اما مثلاً جنگلها، بیابانها، نهرها، دریاها، درهها وَ وَ وَ، این ها مال کسی نیست، این اموال که انفال است یعنی زیاده بر اون امولیست که بر حسب سعی صحیح، حالت اختصاص پیدا میکند، این حالت اختصاص به هیچ مسلمانی ندارد و جزء انفال است.
انفال مال کیست؟ در این آیه مبارکه که منحصر بفرد است در کل قرآن، میفرماید {يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ}
{لِلَّهِ وَالرَّسُول} ظاهراً دو بُعد است، اما واقعاً یک بُعد است، چون خدا که نیازمند نیست، رسول هم برای خودش نیست، این اموال عامّه باید فی سبیل الله مصرف شود، ابنُ السبیل هم ضمنشه، پس فی سبیل الله و ابن السبیل را ما از{لِلَّهِ وَالرَّسُول}درمیاریم و بحث مفصلش مربوط است به آیه انفال. این مرحله سوم از اموال.
اول چه بود؟ انفاق، بعد چه بود؟ زکات، بعد چیست؟ انفاله. انفال اولین آیاتیست در باب اقتصادیاتی که مورد رو مقرر کرده که دو مورده.
خب، مرحله چهارم چیست؟ مرحله چهارم، منتقل میشویم به سوره مبارکه حشر، سوره مبارکه حشر هم، درست است که بعد از سوره انفال نازل شده است، اما قبل از سوره توبه نازل شده. در سوره مبارکه توبه که آیه زکاتش مورد بحث مفصل ماست، این در سال نهم یا در سال دهم هجرت نازل شده.
بنابراین از نظر ترتیب نزولی، چهارمین مرحله مربوط است به آیه فیء، البته این رو یادم رفت عرض کنم که قبل از سوره مبارکه حشر و بعد از آیه انفال که دو بُعدی ذکر فرموده، آیه خمسه، مرحله بعد آیه خمسه من یادم رفت بگم. {وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ}الی اخر. اما موارد چیه؟ شش تاست، موارد شش تاست که این موارد شش در آیه فیء هم هست، عرض می کنیم.
اما خُمُسَه، این لفظ خمس که ۲۰ درصد را مقرر کرده است در کل قرآن بینظیر است. اونوقت بعد از آیه انفال که آیه خمس نازل شده و هر دو در سال دومه هجرت هستند، مرحله ما قبل الأخیر، آیه فیء نازل شده که منطق آیه فیء هم از نظر موارد شش گانه، همون منطق آیه خمسه.
در آیه خمس شش مورد ذکر شده و در آیه فیء هم ملاحظه میکنید که شش مورد ذکر شده. ملاحظه بفرمایید، در آیه هفتم سوره انفال، {مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}ببینید عین عبارت جای خمسه، {مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيل} موارد حاجت، تمام اینا موارد حاجته. اما خدا و رسول و ذی القُربی از نظر حاجت شخصی نیستند، حاجت دعوت الی الله اند در سه بُعد الوهیّت و رسولیت و رسالت که ولایت استمرار مقام رسالته.
اما حاجت شخصی ست {وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيل}چرا؟{ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ}برای اینکه این مالی که فیء است، در اثر جنگ این مال به دست آمده است یا جنگ نشده این مال به دست آمده، اگر جنگ شده است که از موارد خمسه و اگر جنگ نشده، اگر چنانچه بدون جنگ، زمینی، خانهای، مالی به دست مسلمان ها آمد، این فیءه، فیء به معنی سایه است، این برگشت مالی ست از اصحاب اموال برای مسلمان ها در صورتی که جنگم حاصل نشده یعنی فیء خیلی آسونتر از انفال به دست میاد.
یا به تعبیر دیگر، انفال اموالیست که زائد است، عبارت است از جنگلها و دریاها و چه و چه و چه، این به دست آمده هست، جوری نیست که به دست بیاریم، اما در باب فیء این مال به دست میآید، کی؟ وقتی که بین مسلمان ها و کفار یک محاربه میخواد حاصل بشه ولی نشده، بدون محاربه کفار زمینی را، مالی را، چه ای را، رها کردند و رفتند، در اختیار مسلمان ها قرار بگیره.
در اینجا شیش مورد رو خداوند ذکر فرموده، بعد چی؟ ببینید، اولین مرحله ای که مورد ذکر کرد، آیه مدنی سال دوم مدینه انفال بود،{لِلَّهِ وَالرَّسُول}.
دومین مرحله، شش مورد ذکر کرد، آیه خمسه، اضافه بر اونکه اون دو مورد، مورد انفال، شش مورد شد در اینجا، نه در انفال قبلاً، نه در زکات قبلاً و بعداً، نه در انفاق قبلاً و بعداً، حد ذکر نشده بود، ولی در آیه خمس حد ذکر میکند {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ}الی آخر.
و بعداً در آیه فیء همون شش مورد آیه خمس ذکر میشه ولی خُمُسَه در کار نیست و در آیه أخیره در باب اقتصادیات اسلامی از نظر موارد، عرض میشود که {إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِين} الی آخر.
بعد این صدقات که در آیه شصتم سوره مبارکه توبه نازل شد، در آیه صد و بیست و چندم مقرر میکند که {خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا} و بعداً {أنَّ الله يَأْخُذُ الصَّدَقَات}
اینها مراحلی ست که از برای اموالی که مسلمان ها باید بدهند، اموالی که باید گرفته بشود از افراد و اجتماعات معینی و باید پرداخت بشود در موارد معین.
حالا در این میان، همه اموال، یک قسم اموال عامّه است و یک قسم اموال خاصّه. ما با اموال عامّه که کاری نداریم، در اموال عامّه که زکات نیست، در اموال عامّه این خمسی که در{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ} نیست، در اموال عامه یا دو بُعدیست{لِلَّهِ وَالرَّسُول} در آیه انفال، یا شش بُعدیست در آیه فیء، گرچه همون شش بُعده خمس است.
پس ما، این پرونده این بذاریم کنار، پرونده فیء و پرونده انفال رو که مربوط به اموال عامه است، چه اموال عامه ای که موجود است و کاری روش لازم نیست بشه که عرض میشود که صحراها و دریاها و درهها و کوهها و جنگلها که این انفاله یا فیء است، مالیست که کفار ترک کردهاند در اثر قدرت مسلمانها، بدون جنگ، این مال رو رها کردند. هم فیء و هم انفال مربوط است به رئیس دولت اسلام.
منتها رئیس دولت اسلام در انفال{لِلَّهِ وَالرَّسُول}و رئیس دولت اسلام در فیء مربوط است به اون شش طایفهای که در باب خمس ذکر شده.
اما، چه انفالش و چه فیءش چون مربوط است به اموال عامه، این پرونده دیگری دارد. بحث ما کجاست؟ بحث ما در اموال خاصه است.
اموال خاصهای که از اون اموال باید انفاق کنیم، باید زکات بدهیم، باید صدقات بدهیم، این سه باید و این سه باید که ادغام می شود در صدقات، چنانکه دیروز و قبلاً عرض کردیم، این در قرآن شریف فقط یک حد براش ذکر شده{فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ}
بسیار قویاً احتمال میدهیم که زکات و صدقات، همون خمس است. خمس این عنوان خاصی در مقابل زکات و صدقات نیست. شما در سوره انفال مراجعه کنید، حالا رو احتمال داریم بحث میکنیم، خیلی قویاً احتمال میدیم که پرداختیهای مالیِ واجب اسلام از اموال خاصه فقط یک عنوان دارد، الصَّدقات. زکات همان است، انفاق همان است، خمس درصد همان است.
ببینید، اگر گفتیم این زمین مال زید است، بعد گفتیم بیست درصد مال زیده، بیست درصد با جمله اول مقابل همن؟ بیست درصد همونه میگه. اگه گفت این زمین مال زید است، خیال کردیم همش، بعد گفت بیست درصد مال زید است، این بیست درصد ناظر به همونه، چیز جدایی نیست.
اگر در آیات انفاق که هفتاد و سه آیه است در کل عهد مکی و مدنی، از اول لحظه عهد مکی تا آخر لحظه عهد مدنی، عهد مدنی آیات انفاق، اونجا بدهید، چقدر؟ آیات زکات بدهید، چقدر نداره، عرض میشود که آیات صدقات بدهید، باز چقدر نداره، ایتاء همچنین، احسان همچنین که در حاشیه مطلبه، چقدر نداره.
اما چقدر، ما دو مطلب داریم. یکی چقدر، یکی به کی.
چقدر فقط در آیه خمس ذکر شده که {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه}{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه}خُمُسَه یک عنوانی در مقابل انفاق و زکات و صدقات و ایتائات و احسانات و اینها، درست نمیکنه، کسر معین میکنه، بیست درصد، یک پنجم.
درست است از نظر فتاوا و به دنبال فتاوا از نظر مقلدین خمس یک عنوان خاص مستقلی در مقابل زکات قرار گرفته ولی میخوایم بحث کنیم ما، اینجور نیست که هرچه فرمودند مام باید بفرماییم، نخیر، باید فکر کنیم ببینیم قابل قبول است بر مبنای کتاب و سنت تا قبول کنیم.
ما از ملامح آیات و از روایات و از و از که عرض می کنیم به دست میاریم، این احتمال اول که خمس همان زکات است و زکات همان خمس است، منتها زکات سه مرحله ایست. این زکات و انفاق و صدقه، سه مرحله ایست.
مرحله اولا، مرحله مکه مکرمه بوده است که درصدی نداشته.
مرحله دوم، مرحله مدینه منوره بوده است تا سال دوم درصد پیدا کرد یعنی از اول مرحله مدینه تا سال دوم که انفال نازل بشه، درصد، دو و نیم درصد، پنج درصد، ده درصد و جور دیگر در عرض می شود که حیوانات پیدا کرد.
بعداً این درصد که درست شد با آیه خمس نسخ شد،{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ} برمبنای اینکه َما غَنِمْتُمْ تمام فوائد رو شامل بشه، نسخ شد.
وقتی که نسخ شد، پس آنچه بر عهده مسلمانهاست فقط بیست درصد است. مورد بیست درصدم، مورد همون دو و نیم درصد و پنج درصد و ده درصد است، مورد شش تاست.
خب، اینجا مورد شش تاست و بیست درصد، ولکن در آخرین عهدین، آیهای که مربوط به پرداختهای اقتصادی اسلام است، آیه شصتم سوره مبارکه توبه{إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء} همون صدقات، صدقات همون زکوات است، همون انفاقات است، دیروز من یک آیش خوندم، آیه دومش یادم رفت، ببینید،{خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا}می فهماند زکات همون صدقه است، منتها صدقه بالاتره{وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا}.
{خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ}مرحله سلبی ست، {وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا} مرحله ایجابی ست، پس صدقه همون زکاته منتها بالاتر.
و نسبت به نفقه، عرض میشود که در یکی از آیات مبارکات صدقه این مطلب هست، ملاحظه بفرمایید، بله،{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا} سوره بقره، آیه ۲۶۴،{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاس} پس صدقه همون انفاقه، صدقه، پس صدقه همون انفاق است در آیه اول، صدقه، ببخشید زکات است در آیه اول. صدقه انفاق است در آیه دوم.
-تشبیه نمیشه گفت که دو تا عین همن
-آخه دو تا که تشبیه میکنن
(صحبت حضار)
-باید همگام باشن، از جای دیگه چرا تشبیه میکنه، خودش، باید بگه کَالذی یُصَدِّقْ.
ببینید اینکه میفرماید{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى} مگه از خود صدقه نمیتونه تشبیه کنه؟ مثل کسی که صدقه میدهد چنین. میفرماید{كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ} بگه {کَالَّذی یَتَصَدَّق اموالَهُ رِئَاءَ الناس} جای دیگه نرفته. جای دیگه رفتن غلطه. جای دیگه در صورتی میرود که اینجا نباشه اصلاً. ولیکن در باب صدقات کسی هست که صدقه می دهد،{رِئَاءَ الناس} مثلاً، منتها یک فرق مهم
(صحبت حضار)
-بله همینطوره دیگه، بله، منتها،{رِئَاءَ الناس}در حال مقارنه، بعدم باشه درسته ولی صدقه دارد که یک امتیاز خاصی ست صدقه دارد نسبت به انفاق و زکات که صدقه در حال خودش مبطل ندارد، مگر بعداً مبطل بیاد، بعداً ریا بیاد، بعداً مَنّ بیاد، بعداً اذی بیاد، این مطلبو من دارم بحث می کنم، شما فکر بفرمایید و استفاده میکنم از افکارتون.
دقت بفرمایید مطلبیست که ما مطالعه کنیم بگیم، درسته بنده مطالعه کردم، آنچه را که نوشتم، آنچه را فکر کردم، حالام فکر کنم و حالام می نویسم، جوری نیست که ما نذر کنیم آنچه را قبلاً نوشتیم صددرصد درست، خب بعضیاش درست، بعضیاش نادرست مطلبی نیست یا همش درست مثلاً.
ببینید، خمس یک عنوان مستقلی نیست، چند مرجّح ما در نظر داریم که خمس همان زکات است، همان انفاق است، همون صدقات است، بیت المال وحدت دارد، این بیت المال واحد است که یک مدتی دو و نیم، پنج، ده درصد بود و بعداً این شد بیست درصد، از بیست درصد دیگه تجاوز نکرد، نسخ نشد.
آیه خمس که آیه منحصر بفرد است در قرآن شریف، اولاً به {فَاعْلَمُوا} شروع میکند، بدانید، آگهی، آگهی میدهد اونی که تاکنون در سنت اون مقدار بود از حالا به بعد نخیر {وَاعْلَمُوا}امر خالی نیست{أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ}الی آخر.
چند مرجّح دارد این مطلب و چند مبعّد داره.
(صحبت حضار)
-خب اینو ما، نه اینطور نیست، اینو قبلاً ما
-اینطور نیست، اینو ما قبلاً بر محور آیات بحث کردیم ، باید با هم خصوصی صحبت کنیم، چون تشریف نداشتید باید که خصوصی صحبت کنیم. اگه حالا بخوام بگم تکرار زیاده، ببخشید.
ملاحظه بفرمایید، سرجمع کردند انفاقات و زکوات رو، همه رو فرمودند {إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ} هیچ آیه ای هم در قرآن برای این هشت مورد جز این نداریم و صدقه أصدق تعبیراتیست که نسبت به زکات صحیح و انفاق صحیح میشه.
حالا ببینید، یک مرجّحاتی دارد که خمس درصد همان زکات است، یک مبعّداتی دارد که خمس مستقلاً در مقابل زکاته. از جمله مرجحات اینکه ما یک نص داریم که {فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ} اونوقت در این آیه سوره توبه که میفرماید{إِنَّمَا الصَّدَقَات} از صدقات، مگر {مَا غَنِمْتُمْ}از صدقات نیست؟ بیست درصد از صدقات نیست، دو و نیم درصد هست؟ پنج درصد هست؟ من یک تومن ببخشم، بخشش هست اما صدتومن بخشش نیست، چطور میشه؟
(صحبت حضار)
-نشد، اینجا میکنه.
یک نفر آدم، آدم است، صد نفر آدم، آدم نیست؟ آقا اونی که می بخشید در راه خدا و واجب است که ببخشید، اضافتاً بر اینکه صدقات و انفاقات و زکات یکی ست، کاری به خمس فعلا نداریم، صدقات و انفاقات و زکوات یکی ست و یک کاسه است و یک محور است و یک بخش است، اضافه بر این، چطور شما در باب خمس که بیست درصد از کل فوائد را می دهید، این عنوان را ندارد اما در باب جدایی که حساب میکنید زکات دو و نیم درصد، پنج درصد، ده درصد، این عنوان را دارد؟ کم عنوان را دارد و بیشتر که چند برابر این کم است این عنوان را ندارد.
در اینجا که تعیین فرمود {أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء}این غنیمت یعنی آنچه را که بهره برده است انسان از کار خودش، این کار هرجور، کار متصل، کار منفصل، اینکه بهره برده است و باید در راه خدا بده، در آیه خمس نداره در راه خدا بده، این مال این است و مال اون است و مال اون، چجور، چجور رو در باب انفاق، در باب زکات، بالاتر در باب صدقات بیان می کند که این بیست درصد باید صدقاً فی الله داده بشود در مواردی که مقرر شده، بیست درصدی که صدقاً در راه خدا داده بشود، این مهمتر است و بخش بالاتری ست و پر بارتره یا درصد خیلی کمتر که دو و نیم یا پنج یا فرض کنید ده درصد بشه؟
پس این {إِنَّمَا الصَّدَقَات}که جمع مُحلی به لام است، خب این کسر بیست درصد رو نگیرد؟ کسر بیست درصدی که نص قرآن است و الف لام عهد ذکری ست، اضافه بر اینکه استقراقه نگیره، اما اون کسری که در سنت است، اشاره ای در قرآن نسبت به اون کسر نیست بگیره؟
{إِنَّمَا الصَّدَقَات}یعنی اون حدودی که دو و نیم، پنج یا ده درصد که در اوایل عهد مکی مقرر شد، اونه، اونی که ذکر نشده، اما اونی که ذکر شده است و کسر معین می کند، این جزء الصَّدَقَات نیست.
عرض می شود که
-اگه خمس و زکات هر دو یکی باشند، ما میگیم در زکات عرض شود که
-هشت تاست، اینجا شش تاست، میدونم، بله، فرق میکنه دیگه
-در زکات کمیت ملاکه، میگه گوسفند به این تعداد که رسید زکات بدید
-می رسیم حالا
-ولی در خمس کمیت ملاک نیست
-ما حرف داریم اینجا، حرف داریم دیگه، ما همه اینا رو حرف داریم، ما چه خواهیم گفت؟
اگر این مطلب بماسد که زکات عین خمسه، دیگه تعداد ندارد گوسفند، تعداد نداره گوسفند، وزن معین ندارد خرما و جو و گندم و این حرف ها، پول مقدار معین نداره، بحث، شیرازه عوض میشه به طور کلی، اصلاً ریشه و شیرازه و لذا ما اینو، شبه تکراره ولی تکرار نیست، میخوایم ببینیم که مطلب چجوریه، اصرارم نداریم ما، داریم حرف می زنیم.
مطلب دیگه که دنباله همینه ببینید، آیا بیست درصد از{مَا غَنِمْتُمْ}مهم تر است یا دو و نیم، پنج، ده درصد از بعض{مَا غَنِمْتُمْ}یا کل {مَا غَنِمْتُمْ} بفرمایید کل {مَا غَنِمْتُمْ}چیزی که ما عرض می کنیم که زکات از کله.
آیا شیش درصد از {مَا غَنِمْتُمْ}مهم تر است یا بیست درصد مهم تره؟ خب بیست درصد، ببینید در باب زکات{إِنَّمَا الصَّدَقَات}که شما میگید شیش درصد، به حساب معمول دیگه، میگید شیش درصد مجموعشه، این شیش درصد مربوط به کل اموالم باشه برای هشت طایفه است.
هشت طایفه اضافه بر موارد خمس داره اما در باب خمس میگید برای شیش طایفه است، بیست درصده، این بیست درصد که برای شیش طایفه است که سه طایفش در هم ادغام میشه{لله وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}میشه فی سبیل الله، میشه چهار طایفه.
این بیست درصدی که مال چهار طایفه می شود و از کل اموال است، این مهمتر است از نظر اقتصادی، اقتصادی و اسلامی یا نخیر، اون عرض میشود که شیش درصدی که واویلاست اگه از 9 مال باشه و بالاترش حالا از کل اموال باشه، اون شیش درصدی که ازکل اموال است، عرض می شود که۳۲ مرتبه در قرآن ذکر شده، با نماز ذکر شده، لازمه ایمان معرفی شده،{وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِين، الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاة}ذکر شده، قرین و برادر توام صلاه ذکر شده است، ۳۲ مرتبه در عهدین مکی و مدنی، اما راجع به خمس که بیست درصد است و از کل اموالم است قطعاً، فقط یک مرتبه {وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء}
نفهمیدیم چی شد؟ اگر شما یک آیت اللهی به نظرتون عظماست و مرجع أعلاست، میخواید اسم علما رو ببرید، اسم این آقا رو یک مرتبه ببرید، لا سبیل دررّه، اسم هاشم غلمعلی پیش نماز محله رو پونصد مرتبه ببرید، نفهمیدیم چجور میشه؟این ترجیح مرجوح بر راجحه.
ببینید در باب اقتصادیات اسلامی، اونی که مواردش بیشتره، سعش زیادتره، تبعاً مقدارش باید بیشتر باشه، مقدار بیشتره، شما اون که سعش بیشتر است و مواردش زیادتر است و این ها، عرض می شود که خب اهمیت میدید دیگه تبعاً، اما اونی که سعش کمتره مثلاً یا عین همون بخش اول است، شما عرض می شود که یک مرتبه ذکر می کنید.
پس اگر خمس و زکات دو مالیات است، انسان گیج میشه، حتی اگر زکات به کل اموال تعلق بگیره، این زکاتی که به کل اموال تعلق می گیره اگه غیر خمس باشد، این زکات متعلقه به کل اموال که غیر خمس است، هشت مورد دارد، آخرین مرحله بیانات و پایه ریزی اقتصادی اسلامی ست و با نماز ذکر شده و چه، این شیش درصده، اما خمسی که در مقابل زکات است، این بیست درصد نسبت به کل امواله؟ یعنی یکی از مقرباته.
از مبعّدات، یکی از مبعدّات این است که در آیه خمس، شش مورد است و آیه زکات هشت مورد، عرض میکنیم آیه زکات بیانگر آیه خمسه، اینو قبلاً عرض کردیم، اشاره می کنیم.
در آیه خمس{ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}این سه تا مال خودشونه خدا که نمیخواد……. رسولم به عنوان رسالته، ذوی القُربی هم به عنوان قرب رسالته پس سه تا یکی میشه، میشه فی سبیل الله.
بعد، {وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيل}پس چهار تا ذکر شد، فی سبیل الله سه تای اول، ابنُ السبیل آخر، یتامی و مساکین چهار تا، در آیه زکات هشت مورد ذکر شد، یعنی خرج زکات بیشتره و سعه زکات زیادتره، این زکاتی که خرجش بیشتر است و سعش زیادتره، حتی به مُؤلّفهِ قُلوبُهُم میشود داد، به غارمین می شود داد، به فی الرّقاب می شود داد، عاملین عَلیها، این چهار تا رو می شود داد، اینکه خرجش بیشتر است، مواردش زیادتر است و آخرین مرحله بیان اقتصادی اسلامیست، این شیش درصد فقط، با این همه بند و بیل، میگویند مورچه خودش چیه،کله پاچش باشه.
اینکه وقتی که انسان نگاه میکند به فتاوای فقهای شیعه و سنی، میگن شش درصد از 9 مال و اگر مقداری جلوتر بریم بر محور آیات و روایات از کل اموال ولی شیش درصد، که این بین بین اصلاً ندارد، خب این خرجش زیادتر، آخرین مرحله است، آخرین پایه است، این شیش درصد، اما خمس ۲۰ درصد.
ما دو اعتراض داشتیم، یک اعتراض به فقهای شیعه، یک اعتراض به فقهای سنی و اینو تکرار نمیکنیم، مطلبی که امروز دنباله مطلب باید عرض کنم اینه، ببینید، از سه حال خارج نیست.
-حاج آقا اگه بگیم زکات اون صدقات مستحبی رو هم شامل بشه، اونوقت یک سهم زیاد میشه و نسبت به خمس به همه میرسه
-حالا چقدر میشه؟ واجبشو زورشون میاد بعضیا بدن، مستحبی کجاست؟
-حاج آقا مگه زکات تعبُدون نیست؟
-خمسم تعبد
-چه کم باشه چه زیاد
-آها، اما تعبّد، ما دو تعبّد داریم، دو تعبد داریم، یک تعبد کورکورانه داریم، یک تعبد عاقلانه داریم.
تعبد کورکورانه بگه متعبد شد و دو دو تا شیصدتاست، این تعبد کورکورانست، تعبد عاقلانه دو دو تا چهارتاست.
بابا این زکاتی که اینقدر بند و بیل دارد، اینقدر مواردش زیاد است، اینقدر با صلاه ذکر شده، شیش درصده، اما خمسی که،
(صحبت حضار)
خمسی که فقط مربوط به سادات می کنند یا نکنند که دیروز عرض کردم، خمس که اگر آزادش کنیم، این بیست درصد، ده درصدش مال فقرای سادات، اینطور که میفرمایند، ده درصد مال فقرا نیست، مال دعوت الی الله، موند چی؟ موند فقرای غیر سادات.
فقرای غیر سادات که نود درصد از فقرای اسلام اند، شیش درصد دارند، اونم یکی مُرد و یکی مردار شد که با اون تشکیلات، اما فقرای سید، اونم سید از طریق پدر، مادر نه، که مادر بی مادره، از طریق پدر، این ده درصد از کل اموال خالصاً مال یتامی و مساکین و ابن السبیل اینهاست.
این کسی که این قرار رو کرده بدترین اتهام است به او داریم می زنیم، دیوانهام این حسابو نمیکنه، دیوانه ام بابا میفهمه ده تا بیشتر از پنج تاست.
چطور این کسی که این تقسیم را کرده، خمس رو جدای از زکات کرده و زکات رو جدای از خمس، با علم اینکه اگر سادات، سادات مادری رم بگیریم تازه کمتر از غیر ساداته، تا چه رسه سادات اگر سادات از طریق پدر، این سه بخش از خمس مال اون ها، سه بخش اولم که {لِلَّهِ للرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى}این مربوط به دعوت اسلامی ست، مال فقر نیست. سه بخش اول مال شکم نیست، مال دعوت روحی و معرفتی و عقیدتیست و سه بخش دوم مال شکمه. مال شکم، یتامی و مساکین و بنِ السبیلِ سادات، چه اونجورش، چه اینجور که پیغمبر برای کسانی که مربوط به او هستند، چه از طریق پدر کمتره، چه از طریق مادر هم که بیشتره، این اولاد خودش اینطور که اگر ما حساب کنیم خیلی مختصر یعنی اگه کلاس دوم، سومم خونده باشیم حساب کنیم، می فهمیم که بابا رقم هر سیدی بر حسب 20 درصد از کل اموال، هر روز چندین هزار تومنه. اما رقم درآمد فقیر غیر سید، این هر ماهی چند قرون ممکن است باشه، این چه تقسیم کورکورانه ایست و چه تقسیم جاهلانه و ظالمانه ایست که ما نسبت به شارع مقدس که خالق عقل است و تمام عقلا رو آفریده است، ما این نسبت رو بدیم؟ این استعجابی ست که جواب هیچ نداره، ما هم در سنی ایراد داریم، هم در شیعه.
این در صورتیست که خب سه بخش ما در اینجا داریم، یک
-حاج آقا اگر………وارد بشیم بگیم این 10 درصد خمس برای فقرای السادات، این یک هدیه الهی باشه بر فرزندان پیغمبر که نخوان محتاج باشن
-جواب،
(صحبت حضار)
-جواب، می رسیم حالا، اون فدک خمس نبوده.
-خمس نباشه، یک هدیه ایست که خدا
-صبر کنید، غیر از خمسه، ما خمس…
این خمسی که درآمد از
(صحبت حضار)
-صبر کنید. خمس نبوده،
این خمسی که در ارثه
اون خمسی که درآمد از کل اموال است، رسول الله (ص) که هیچ، یک آدم ظالمی رو حساب کنید، یک آدم ظالمی میگد بچه های من نه از اموال من، بچه های من از طریق پدر یا مادر یا هر دو، روزی چندین هزار تومن از اموال شماها نه من، از اموال شما مسلمون ها که کلنگ میزنید، بیل میزنید، عرق میزنید، 20 درصد مال این ها، اما بچه هایی که بچه های من نیستند، هر ماهی یک قرون، سی شهی، بخورند، نخورند، بمیرن، سقط بشن، مقط بشن، نفهمیدیم. شیطونم بلد نیست اینقدر شیطنت کنه.
(صحبت حضار)
-صحبت میدن نیست، صحبت قرارداده.
بابا وقتی که یک کسی میخواد بمیره، این میخواد تقسیم کنه، اگه جایز بود، اگه جایز بود، میگد که اون بچه ای که از این خانم عقدیست، صد میلیارد، اون بچه ای که از خانم صیغه است، روزی یک لقمه نون بهش بدید. چی، چی اصلاً؟ آخه ما تحمل نداریم که تهمت نسبت به خدا قبول کنیم.
ما مواردی هست که باید فریاد بزنیم. صحبت اعتراض بر کسی نیست. همون که در باب خلود نار، این تهمت وقیحانه رو به حق سبحانه و تعالی میزند که آتش آخر نداره تا بی نهایت باید بسوزه. بابا گناهش محدود بوده، اثرش محدود بوده، خودش محدود بوده، خب اینکه برخلاف عقل است، برخلاف عدل است، برخلاف نص است، شما چرا این حرف رو میزنید؟ این بدترین تهمت است به خدا می زنید یا خدا رو ما جوری قرار دادیم که حساب بلد نیست.
بابا زمانی که این آیات نازل شد، کی بود؟ پیغمبر بزرگوار چند تا اولاد داشت؟ خب یکی بود، خب نوه هم داشت، دو تا حَسنین بودند. خب این 20 درصد مال یتامی و مساکین و ابن السبیل، خب نبودند، اینا نه یتیم بودند، نه ابن السبیل بودند، نه، پس هیچی، بزنیم درریم، این اولاً.
ثانیاً، سیدهایی که بعداً میاد، اونایی که منتسب از طریق پدرند که 10 درصد سیدهان، اگر منتسب از طریق مادر هم باشه، بگید 20 درصد، 30 درصد، عرض میشود که 50 درصد، 50 درصد از فقرای اسلام اگر القاء کنیم اشتراط از طریق پدر رو، 50 درصد اولاد پیغمبر، 50 درصد نه.
اما 50 درصد اولاد پیغمبر، 10 درصد از کل درآمدها مال اون ها، 10 درصد دیگرم مربوط به دعایات اسلامیست که شرط نیست. اما راجع به 50 درصد دیگر که خیلی بالا رفتیم ما.
راجع به 50 درصد دیگر که فقرای اسلام اند که گرسنگی و بدبختی و زمینگیری میمیرند، این بله شیش درصد از 9 قسم یا نه شیش درصد از کل اموال. شیش درصد از کل اموال عرض میشود مال این ها.
اما اون 10 درصد مال عده بسیار بسیار کم فقرای سادات، اما این 6 درصد مال عده بسیار بسیار زیاد فقرای غیر سادات اون هم، ببینید، نه فقط فقیر، لِلفقراء و المساکین که اینها شرکت دارد در آیه خمس، اما غارمین هست، مؤلفه قلوبهم هست، فی الرقاب هست، عاملین علیها هست، اینا رو اضافه کرده، میگد آقا من روزی 10 تومن به شما میدم، 50 تام مهمون دارید، به شما روزی 100 تومن میدم، خودت تنها هستی، چیشد این مثلاً؟ کسی که حساب اصلاً سرش نمیشه و نمیفهمه به اونم نمیتونیم نسبت بدیم. ما به دیوانههای زنجیری هم نمیتونیم این بی حسابی رو نسبت بدیم، تا چه رسد نسبت به شارع مقدس این نسبت رو بدهیم.
حالا، اینجا سه مطلب هست که یک روز عرض کردم آقایون روش فکر کنید.
یک، یا خمس و زکات واقعاً یکیه، یعنی خمس بخش ناسخ زکات است که از کل درآمدها فقط 20 درصد، این یک جور که مقابل سنی ها حرف میزنیم، سنیها میگن نه، سنیها خمس رو قبول ندارن.
-اصلاً از اول قبول ندارن؟
-بله، در جنگ قبول دارن، میگن مال جنگه
-سببش چیه؟
-میگن آیه در رابطه با جنگ نازل شده. حالا اینو بحث میکنیم. بله، میگن {يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَان}{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ} تا آخر{يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَان}حالا کاری نداریم درسته حرفشون. سنیها اینجا، اگر خمس عین زکات است، 20 درصد از کل درآمدها لِأقل التقدیر وإلاّ بالاترش{یَسْألونَکَ مَاذَا یُنفِقونْ قُلِ العَفوْ}
و اگر چنانچه فقط زکات است و خمس نیست که اینها میگن، اینجام فقط زکاته دیگه، خمس نیست، اگر فقط زکات است و خمس نیست که سنی ها میگویند، اعتراض وارده. اگر فقط خمس است و زکات نیست مطلبیست، اگر هر دوست، هم خمسه، هم زکات، مطلب دیگر.
حالا، آخرین مرحله این است که مالیات اسلامی کلّی، یک شیش درصد است که مجموع مقسّم دو و نیم، پنج، ده درصده، یک 6 درصد است از کلّ اموال و یک 20 درصده که میشه 26 درصد، میشه ربع. 26 درصد، 25 درصد که تقریباً که ربع میشه، این ربع یک صندوق بیت المال است. سید بر غیر سید، کفایه خون بر نفایه خون، بالا بر پایین، نه، این مربوط شکم هاست.
بله راجع به دعوت های اسلامی مطلب دیگریه، اگر کسی بهتر دعوت میکنه، بهتر منحرفین رو دعوت میکنه، خب بیشتر بهش داده میشه. اما راجع به شکمها، این شکمی که 5 سیر رو میگیره، این چه کفایه بخوند، چه درس خارج بره، چه امثله بخوند، اینطور نیست که اگر امثله بخونه 5 سیر میشه یک مثقال، این مربوط به شکمه. چیزی که مربوط است به شکم، این ربط به این ندارد که این چقدر درس خونده و چقدر درس نخونده یا چه کرده. اگر واقعاً فقیر است و مورد استحقاق شرعی هست، به طور مساوی و عرض میشود که عَلی السّویه بر حسب حاجات به اونها باید داده بشه.
حالا، ببینید، پس دو مطلبه یا سه مطلب. یا فقط زکات است و خمس نیست، یا فقط خمس است و زکات نیست، خمس است و زکات نیست به این معنا که زکات همون خمسه. یا هم زکات است و هم خمسه. اونی که مسلماً دروغ است و قابل قبول نیست، این که بگیم خمس نیست، فقط مال جهاده، فقط زکات، زکاتم اون درصد 6 درصده ولاسیما اونی که شیعه میگوید مال 9 ماله. این به کجا میرسه؟ این فقط به فقرا نمیرسه، تا چه رسد به اون بقیه عرض میشود که طوائف.
و سرجمع مطلب این است که در آیه مبارکه {إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِين}کلّ آنچه را که صدقاً، عقیدتاً، نیتاً، هیئتاً، مادتاً، مالاً، داده می شود به موارد حاجت، تمام اینها عبارت است از که چه خمس بذاریم اسمشو، که خمس مستقله، زکات بذاریم، انفاق بذاریم، صدقه، زکات و انفاق و صدقه، هر عنوانی دارد که عنوانهای پربار است و معنا دارد و جهت نشون میده، اینها 20 درصدشه حداقل و بالاترش 26 درصد است از کل اموال ولکن این مطلب میمونه که خب اگر 6 درصد زکات است از همه اموال باید بدی بِسم الله، 20 درصدم خمس است از همه اموال باید بدیم، خب پس چرا برای 6 درصد اینقدر خداوند تفصیلات داده؟ برای 20 درصد نه؟ این نزدیک میکنه مطلب را که خمس، همون خمس زکات است، نه خمس و زکات. همون 20 درصد است که ناسخٌ غیر منسوخ، یکی از مُؤیداته که اگر چنانچه خمس یک حساب جدایی دارد و زکات حساب جدایی دارد، اون جهت تفرقه بین اولاد رسول و اولاد غیر رسولم حل کردیم مثلاً.
ولکن چطور شد خداوند برای این 6 درصد، 32 آیه و ملازم با صلاه و چه و چه و چه، با اینکه مبلغ کمتر است، اما از برای خمس فقط یک آیه در سال دوم رسالت عرض میشود که 20 درصد ذکر کرده. ولکن فوق مطلب این است که انسان بخواد احتیاط کند، ما که نمیخوایم فتوا بدیم اینجا، داریم بحث میکنیم، بخواد احتیاط کند، بگوید 20 درصد و 6 درصد.
منتها اون 6 درصدی که مربوط به زکاته، اون مواردی که سقوط دادند از نظر فتاوا یا آنچه را حساب کردند دلیل است، میگیم مثلاً اگر گوسفند …. بر چنده، بر چنده، اون بینشم چی داره، اگه زکات نداره، خمس داره. اگر فرض کنید طلا و نقره، اگر طلا فرض کنید که زکات مال مربوط است فقط به طلا و نقره مسکوک، میگیم غیر مسکوک هم خمس دارد.
اگر بین حد اول و حد دوم زکات نیست، میگیم بین حد اول و دوم خمس هست، پس خمس اون جای خالی رو پر میکنه، هرجا که در باب زکات مَعَ عفو بودند، به طور کلی خمس پر میکنه.
مطلبی که آقایون مراجعه بفرمایید به آیاتش، شما به کل آیات 73 گانه انفاق مراجعه کنید، المجمل ملاحظه کنید، من دیدم و به کل آیات 32 گانه زکات مراجعه بفرمایید و به کل آیات 14 گانه صدقات مراجعه بفرمایید، به آیه خمسم که یک آیه است، جمعاً میشه 120 آیه، خب، به همه این آیات مراجعه کنید یا عموم دارد یا اطلاق دارد، یا نصّ. سه بُعد داره. یا نصّ استغراق است به کل اموال، استغراق، نص، {وَ أنْفِقوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ} نصّه. نفرمودند اموال که مقداری {أنْفِقوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ}.
آیا ما مالی میتونیم داشته باشیم که رزق الهی نباشد، رزق شیطانه؟ {مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ} فقط 9 تاست؟ {وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ} آیا غیر خدا، خدای دیگر هست که ما رو مستخلف قرار بده در اموال؟ نخیر، همه چیز مال اوست، همه اموال مال اوست.
یک رشته از آیات نص است که اصلاً قابل هیچ تقییدی نیست، مگر در قرآن یک آیه بیاد بگه این جاش نه، اون جاش بله، نسخ میشه. اما حدیث که نمیتوند قرآن را نسخ کند، این بخش اوله مراجعه کنید.
آیاتی که عنوان دارد و این عنوان تنصیص دارد، مثل باب ربا، باب ربا عنوان دارد{وَ حَرَّمَ الرِّبَا} حَرَّمَ الرِّبَا مِنَ القَضایِ الّتی قیاستُهَا مَعَهاست.
ربا حرام است چون رباست یعنی مفت خواریه. آیا بین پدر و پسر مفت خواری نیست؟ بین مسلمان و کافر نیست؟ بین زن و شوهر نیست؟ مفت خواری به عنوان مفت خواری کلاً حرامه. این بخش اوله.
بخش دوم عمومات و اطلاقاتی ست که اینها نص در عموم اطلاق اند.
بخش سوم ظاهر در عموم اطلاق اند.
بخش چهارم شما پیدا کنید، نداریم. عموم اطلاقی که مُهمل باشه، مگه اهمال دلیل نمیخواد؟ شما که میخواید بگید که این عام و این مطلق مُهمل است، اهمال دلیل میخواد، چرا؟ چون اصل در قرآن بیانه. {هَذا بَیانُ لِلناس} بله، {هَذا بَیانُ لِلناس}یعنی اصل در قرآن همش بیانه. آیا در اهمال بیانه؟ بیان مطلق نیست، بیان تا اندازه ای هست، بیان ضابطه است. اما بیان صددرصد به تمام معنی کلمه در نص هست و در ظاهرم در علی ذوءِ النص هست، بنابراین شما مراجعه به این آیات کنید، در چهار بُعد، بُعد سوم و چهارم رو نمیتونید پیدا کنید.
بُعد اول، نص استغراقی، بُعد دوم، اطلاق و عموم نص، بعد سوم، اطلاق