پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه دویست و هفتاد و هشتم درس خارج فقه

اقتصاد اسلامی (زکات)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اگر زکات غیر از خمس باشد و زکات منحصر به نه قسم از اموال باشد، روی این دو اگر، ما به دو لحاظ فعلا صحبت می‌کنیم. لحاظ اول این است که ادله عامه ما کتابا و بعد سنتا، آیا دلیل است بر عمومیت زکات که بر کل اموات تعلق می‌گیرد یا بر خصوصیت زکات؟ بحث دوم، در خصوص آیات و روایاتی است که در باب زکات وارد شده. اما بحث عمومی:

در بحث عمومی، اولا از الفاظ زکوات و صدقات و انفاقات و ایتائات وارد می شود. عواملی به ایتاء مال و زکات مال و انفاق مال و صدقه مال و وجه عام، ما داریم که مربوط به کفارات خاصه نیست، مربوط به دیات نیست. دیات و کفارات که جبران هایی است از بعضی از تخلفات و یا قصورها احیانا، این یک بحث دیگری دارد و اما به وجه عام حتما باید از اموال ایتاء شود، زکات داده شود، انفاق شود و صدقه داده بشود، این ها وجوبه و ما واجب مالی عمومی در اسلام به جز زکات و خمس نداریم. اگر دو باشند، اگر یک باشند که همان یکه. حالا ما بر مبنای دو بودن داریم بحث می کنیم. بنابراین کل آیاتی که به ایتاء یا انفاق یا زکات و یا، علیک السلام، صدقه دارد، کل این آیات را ما در نظر می‌گیریم، اضافه بر اینکه یکی دو روز قبل، عرض کردیم که صدقه بهترین تعبیر است، از زکات و از ایتاء و از انفاق. انفاقات واجبه تماما زکات است. ایتائات واجبه تماما زکات است. زکوات واجبه معلوم و صدقات واجبه به {3:10} این ها، زکات واجب است و از مسلمات نزد کل مسلمین در طول تاریخ اسلام، این است که پرداخت های عمومی واجب یا یکی است که زکات است و یا دوتاست که زکات در مقابل خمس است و ما دیگر پرداخت های واجب عمومی نداریم ولی خصوصی داریم. نفقه دادن به زن، یا اینکه کفاره روزه یا کفاره چه و کفاره چه، اون ها بحثش خارجه. حالا، ما در نظریه اولی که میخواهیم نظر کنیم به ادله عامه، ببینیم این ادله عامه، قابل هست که برش تحمیل شود که فقط نه مورد؟ مثلا آیات زکوات که در کل قرآن شریف سی و دو آیه است تقریبا، حتی یک جا، یک اشاره دارد که این زکات می شود مربوط باشد به چند جور مال و مربوط به همین نیست؟ نه. بلکه بالاتر، خود لغت زکات معنیش چه بود؟ تزکیه دیگه. ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾ [التوبة: 10سه] اون صدقه ای که، اون مالی که تزکیه می کند انسان را، در بعد درونی که از بخل و جمود و در بعد برونی که نسبت به مال که احیانا زیر و بالایی در تحصیل مال هست و حرام و حلالی قاطی میشه و در بعد گیرنده مال که اون حالت عناد و حالت هجوم ازش از بین میره، این مراحل گوناگونی که ازبرای تزکیه از زکات هست، آیا در اون نه مال بیشتره یا در بقیه؟

سوال: زکات که در بعضی از روایات اوساخ ما فی ایدی الناسه ، اوساخش در این نه تا  بیشتره یا غیر این نه تا؟ در غیر این نه تا. برای اینکه در این نه تا، همش الهی است. فقط تخم رو میکاره، آب میاد یا آب رو میاره و این گیاه نمو میکنه، درخت نمو میکنه، این نمو کردن، همش کار الهی است. این اوساخه؟ درصد کار زارع و کسی که حشم داره، درصد کارش نسبت به عطیه های حق سبحانه و تعالی، خیلی ناچیزه، خیلی کمه. پس اگر میخواد اوساخی باشد، اگر مال های کثیفی باشد، مال های حرامی در کار باشد، این، در این نه چیز خیلی کمتر است از مال التجاره. علیکم السلام. عملی که انسان می کند، تجارتی که می کند، مضاربه ای که می کند، اجاره ای که می کند یا می دهد و از این قبیل، کل درآمدهای غیر از این نه  چیز یک طرف و درآمدهای این نه چیز یک طرف. در درآمدهایی که از این نه چیزه، درصد کار انسان خیلی کم است و درصد رحمت الهی خیلی زیاده. پس اوساخش کمتره. زحمت کارش هم زیاده. بله؟ زحمت کارش هم خیلی زیاده. اوساخ رو داریم بحث می کنیم. زحمت، بسم الله. ولی زحمت که وسخ نیستش. زحمت در تجارت وسخ آوره. ولی زحمت تخم کاشتن که وسخ نیستش که. یا زحمت آبیاری کردن. زحمت رو قبول داریم، قبول. ببینید ما در بعد زکات داریم بحث می کنیم. میخواد این بعد، یکی از ابعاد اینکه این زکات تزکیه کننده است، تزکیه چیه؟ تزکیه مالی است که من به دست آوردم. یه بعدشه. ما در این بعد داریم تزکیه می کنیم، بحث می کنیم. یه بعد هم تزکیه نفسه، تزکیه چیه؟ در بعد تزکیه مال آیا اون مالی که وسخش بیشتر است، بیشتر نیازمند تزکیه است؟ یا اون مالی که وسخش کمتره؟ در این نه چیز وسخش کمتره. زحمت بیشتر، بسم الله. حتی بعضی ها زحمتش هم کمتره. حالا، زحمت بیشتره. زحمت بیشتر ولیکن این آب رو داد، تخم رو کاشت، باید همینطور این روشد بکنه یا حیوان رو. حیوان همینطور رشد می کند؟ همینطور میزاید؟ همینطور زیاد میشه؟ اگر هم زحمت بیشتره، اما زیر و بمش که وسخ آور است، این کمتره. اما وسخ تجارت بیشتره. کارهای دیگری که انسان می کند و درآمدهایی دارد، وسخش بیشتره. پس اگر زکات اوساخ ما فی ایدی الناس است و به این حساب باید تزکیه بشود و تطهیر بشود، کدوم ازکی؟ زکات دادن از غیر نه تا ازکی است؟ یا زکات دادن از این نه تا؟ آیا می شود خداوند امر به زکی بکند، امر به ازکی نکند؟ ﴿ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ﴾ [البقرة: 2سه2].در باب حجابه. یا ﴿أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا﴾ [الكهف: 19] افعل و ازکی این مورد امر است و تحت الشعاعی زکیه. حالا، در بعد اینکه این مالی که به عنوان زکات میدیم، میخواد تزکیه کند، وسخ را ازبین ببرد و تطهیر مال بکند، این تزکیه مال، ازکی اش در غیر این نه تاست و زکی اش در این نه تا. پس چرا شد  الْحَمْدُللهِ الذی قَدّمَ المَفْضولُ عَلَی الفاضِلْ که خداوند بیاد در این نه تا بگد زکات واجب که تزکیه اش کمتره و در اون های دیگر، زکات واجب نیست، مستحبه که تزکیه اش خیلی بیشتره. {09:10} ما در باب زکات داریم بحث می کنیم. زکات است که ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾ [التوبة: 10سه]  در زکاتیم فعلا. ما عنواین را دونه دونه صحبت می کنیم. این یک. پس این از نظر زکات مال.

زکات حال:

در زکات حال آیا حیوان، بهره هایی که از حیوانات می بریم و بهره هایی که از زمین و زراعت میبریم، بیشتر و بهتر و اینها به دست میاد؟ یا از تجارت؟ تجارت صحیح رو عرض می کنم ها. عملگی، بنایی و تجارت، چه. همش کار، همش کار، همش کار، با مبنای صحیح عرض می کنیم. همش با مبنای صحیح.  و لذا اون مالی که انسان به عنوان زکات میدهد باید طاهر باشد، از مال حرام قطعی نمی تونه بده. اون هم که طاهره، چون انسان معصوم نیست، ممکنه بالا و پایینی بشه، خب تطهیر می کند، از آنچه را که از دست انسان در رفته مثلا. حالا، در بعد تزکیه نفس، آیا دادن زکات از غیر این نه تا، بیشتر تزکیه نفس می کند؟ یا دادن از این زراعت ها و حیوانات؟ خب، از غیر این نه تا. چون در زراعت و حیوانات، بخش درصد بخش فعالیت انسان، خیلی کمتر است از رحمت خدا. زحمت دارد بسم الله. حالا کاری نداریم که اون کسانی که دلال اند و تاجر اند و ظلم می کنند به زارع ها، اون بحث دیگری است. این منهای اون. ولیکن زارع به حساب انه زارع، هم زحمتش کمتر و هم درآمدش بیشتر، لو لای این ظلم ها. حالا، اینکه درصد فعالیتش در به دست آوردن گندم و عرض می شود که و سایر حبوبات که آقایون میگن چهار تا و همچنین راجع به حیوانات، راجع به چی، اینکه درصد فعالیتش کمتر است و راجع به غیر این نه تا، فعالیت بیشتر است، خب، اونی که تطهیر می کند باطن انسان رو و نفس انسان رو، در این نه تا کمتر است و در بقیه بیشتر است.

در بقیه دویده، زده، رفته، اومده و درصد فعالیت او خیلی بیشتره. وقتی که عرق جبین انسان زیادتر است و فعالیت انسان بیشتر است، دادن این مال تزکیه نفس درش بیشتر است؟ یا تزکیه در دادن از مال زراعت و حیوان که در اونجا فعالیت عرض می شود که کمتره اون هم در این بعد. شما در هر بعدی از ابعاد زکات حساب کنید، زکات بِما انها زکات، تزکیه کردن نفس، تزکیه کردن مال و همچنین تزکیه کردن فقر. آیا فقر فقرا رو زکات کل اموال بیشتر می برد؟ یعنی زکات غیر از این ن،  بیشتر می برد ؟یا این نه  تا؟ این نه تا که فقری را از بین نمی برد که. اگر زکات فقط از این نه باشد، تزکیه بیشتری است از فقر و بدبختی و گرسنگی؟ یا اگر این نه تا را بذاریم کنار و بقیه را بگیریم؟ یا همه را بگیریم؟ سه بعد دیگه. یا فقط از نه تا. یا فقط از بقیه. یا از هر دو؟ حالا ما میگیم از هر دو. حالا فرض کنید که این نه تا رو بذاریم کنار، بقیه. اگر زکات از کل درآمدها باشد بیشتر تزکیه می کند فقر را  و فقر را ازبین می برد؟ یا از این نه تا؟ پس در این باب هم، تزکیه مربوط به نه تای خالی باشد، این عرض می شود که اولی و احرا نخواهد بود. این مربوط به زکات.

خب ، در صورتی که دوتا باشه استاد، همون بیست و شش درصد که {12:51} خمس باشه، شش درصد هم میانگین اون باشه، خب اون چاله چوله ها رو پر می کنه دیگه. به شرطی که شش درصد از کل اموال باشه. اما اگر این شش درصد از این نه تا باشه نخیر. چرا؟ برای اینکه خمس رو به حسابی که آقایون میگن چیه؟ بیست درصد میشه دیگه. میفهمم. خمس رو، اگه قاطیشون کنیم بله. ببینید اگه دوتا رو یکی حساب کنیم، روی چشم. تازه، اگر دو تا رو هم یکی حساب کنیم، بگیم شش درصد از نه جور مال، ولکن بیست درصد از کل اموال. باز این زکات نمیشه. این شش درصد. جدا کنیم زکات و خمس رو. اما اگر واحد بگیریم، بیست و شش درصد نمیشه، بیست درصده کلا. اگر جدا بدیم و لو با هم بدیم ها. این شش درصد زکات نخواهد بود. خب، این مربوط به باب زکات، وجهه عامش.

خب وجهه عام انفاق . انفاق یعنی إفْناء فی سبیلِ الله. إفْناء فی سبیلِ الله، از مال کم بیشتر است یا از مال زیاد؟ بله؟ فداکاری پنج درصدش بیشتره؟ یا پنجاه درصدش؟ پنجاه درصد. إفْناء فی سبیلِ الله که انسان می کند مال رو، بدهد در راه خدا، که خدا راضی باشد، آیا این شش درصد از نه مال، این افناء و انفاق بیشتر است؟ یا شش درصد از کل اموال؟ این هم تقریبا همون بخشه. انفاق، صدقه. صدقه که بالاترین تعبیر است از عطیات اقتصادی اسلامی، آیا صدق عقیده، صدق نیت، صدق حال، صدق مال، صدق جو اشتراک سازی، در 6 درصد از نه مال بیشتر است؟ یا از کل اموال بیشتر است؟ پس اصدق صدقه، در کل است. ازکای زکات، در کل است. انفق انفاق، در کل است. یا در باب ایتاء شما ملاحظه کنید. ایتاء مال، این ایتاء مالی که جبران می کند فقرهای اقتصادی رو و چه می کند و چه می کند، باز همون تعبیر. آیا در شش درصد نه مال این بیشتر است یا شش درصد کل اموال؟ یا حتی شش درصد غیر این نه مال بیشتر است؟ پس عنوان ایتاء، عنوان زکات، عنوان انفاق، عنوان صدقه، اگر خمس را بیرون کنیم. این چهار عنوان خودش فریاد می زند : أزْکی و أطْهَرْ و أصْدَقْ و أحْرا و أولی عبارت است از کل اموال، مخصوصا راجع به احتیاجات مسلمین که در نظر بگیریم که هشت مورد باب عرض می شود که زکاته. این وجهه عام انفاق. ثم، ببینید این زکات متعلق به اموال است. راجع به امواله. این ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ [التوبة: 10سه]، {﴿وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ﴾ [الحديد: 7]}،{﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾ [البقرة: سه]} عناوین رو در نظر بگیرید، عناوین کلی. مِما رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونْ، واجب است انفاق از مما رزقناهم. آیا رزقناهم نه تاست؟ بقیه رزقناهم نیست؟ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ، آنچه را که خداوند به ما موقتا داده است، در عالم زندگی که زندگی ساز باشد، از نظر مادی، در انحصار نه تاست؟ یعنی صدها جور ما جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ، اینا مُسْتَخْلَفینَ فیهِ نیست،؟ این ها را خدا نداده؟ غیر داده؟ پس َأنْفِقُوا ِمما رَزَقْناهُمْ، مِما رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونْ، مِما جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ، یا اینکه ﴿مِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ﴾ [البقرة: 267]، خب تمام این ها، در حقیقت نص استغراقی است، وجهه عام داره.  یا شما غیر نه تا را از رزق خدا خارج کنید، از مِما جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ، خارج کنید، مما کسبتم خارج کنید، از این ها خارج کنید، نمی شه خارج کرد. بلکه بخش اعظم اون ها هستند و این بخش عرض می شود که اصغره. {17:12} ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ [آل عمران: 92] که وجوب فوق الوجوبه. اصل زکات دادن واجب. زکات از مال خوب که دوست داریم واجب. واجب فوق الواجبه. مثل نماز. نماز خودش واجب، جماعت خوندنش هم واجب، واجب فوق الواجب. شما با چه وسیله ای می توانید امر را از وجوب بیندازید؟ ببینید در و جهات عامه که ما در نظر می گیریم. ثم از نظر، گفتم با توجه به اینکه خمس را از زکات جدا کردیم داریم بحث می کنیم. اگر جدا نکنیم باز بحث داریم ها. جدا نکنیم باز بحث داریم. ولی با توجه به اینکه خمس را از زکات جدا کردیم، این زکاتی که هشت مورد دارد و فقرای این زکات برای زکات خیلی خیلی خیلی بیشترند از موارد خمس، چطور شد خمس بیست درصد، ده درصد سادات، ده درصد تبلیغات. این دو حاجت برطرف بشه که درصد این ها خیلی کمه. درصد  فقرای سادات خیلی کمه و اما راجع به زکات که تقریبا نود درصد فقرای مسلمین، این ها مستحق زکات اند، این ها بهرشون عرض می شود که یک ثلث خمس باشد. این هم از اون مورد. شما از هر موردی در نظر بگیرید، مشاهده می فرمایید که اصلا هیچ دلیلی از ادله و هیچ جریانی از جریانات در باب عطیات مالیه نمی تواند تصدیق کند این شش درصدی که در باب عرض می شود که نه جور ماله. کل امواله. ثم کتاباً و سنتاً، هر قدر بگردیم، آخه ببینید، یک مطلبی که برای گزینشش انسان باید بگرده و پیدا نکند، چون همه گفتند باید قبول کنیم؟ و مطلبی که نوحاً نگفته اند اما همینطور ما غرقیم در ادله اش، چون نگفتند، نپذیریم؟ حرفی که نوعاً می زنند نسبت به این بحث هایی که ما داریم،  {19:42}برخلاف همه صحبت می کند، برخلاف همه علما فتوا می دهد و نظر می دهد. ما میگیم دو بخش داره. یک بخش کتاب الله است و علی ضوئه سنت رسول الله است. یک بخش هم آنچه را فرموده اند. ما کاری به مخالفت با کسی نداریم. ما میگیم آنچه را خدا فرموده است و ما می توانیم بفهمیم، می گوییم. برخلاف علما؟ خب باشه. به  {20:11}یعنی؟ این ها آنچه را علما می فرمایند قصورا یا تقصیرا بر خلاف کتاب الله، آن را بگوییم و کتاب الله را زمین بگذاریم. اگر خدا را روی سر بذاریم مهم تر است؟ یا دیگران را که از نظر اجتهادی بر خلاف کتاب الله صحبت می کنند؟ قصورا یا تقصیرا. پس چطور شد؟ چطور شد که این مذمومه؟ چطور شد این تعبیری که من در بحث عربی گفتم و در اینجا هم بگم عیب ندارد. چطور شد این تعبیری که ابوجهل ها ندارند، ابولهب ها ندارند، سلمان رشدی ها ندارند، شیطان حتی ندارد. شما در تمام حرف های شیطان بگردید، اگر این جمله را پیدا کردید که اگر کسی در بحث کتاب الله شرکت کند از فاحشه خانه بدتره. یه وکیل مجلس معممی این حرف رو بزنه که قوم و خویشاش و فرزندانش رو کتک بزنه، فحش بده و بگوید که اگر شما فاحشه خانه بروید بهتر است از جلسه تفسیر قرآن. ابولهب ها این حرف را می زنند؟ شیطان میگه؟ هیچ ابوجهلی این حرف را می زند؟ بگذریم.

 خب، عرض می شود که اون صراط مستقیمی که خداوند مقرر فرموده است، ما مصممیم رو صراط مستقیم بریم. صراط مستقیم، صراط شیخ فلان و سید فلان و آخوند فلان که با کمال احترام با اون ها برخورد می کنیم، اما احترام بندگان خدا که قصورا یا تقصیرا افتادن تو چاله ها و چاه های خلاف کتاب الله، این مهم تر است؟ یا احترام کتاب الله مهم تر است که اینقدر باید قرآن مظلوم باشد که شرکت در جلسه تفسیر قرآن از فاحشه خانه بدتر باشد؟ یک نفر معّمم وکیل مجلس بگه و بعضی ها رو اذیت کنه و بعضی ها رو فحش بده و بعضی ها رو چه کنه و چه کنه. اما آیات خصوصی: آیات خصوصی، اولین آیاتی که ما در اینجا استدلال کردیم در تفسیر، اینجا در حضورتون هست. عرض شود که در صفحه 1سه7  {22:30} معلومه مرتده این. شکی نداره مرتده. واجب القتله. چون آخه یه چیزی مجهوله، این کتاب الله رو که همه قبول دارن. شیطان هم نمی گد که کتاب الله، این تعبیر رو بکنه مثلا. کسی که این حرف رو میزنه، یعنی چه؟ معنا داره البته. خب ببینید، از نظر ادله خصوصی، اگر این بلنده یواش ترش کن، از نظر ادله خصوصی، بله، عرض می شود که در صفحه 1سه7 اینطور نوشته و آیه الصَدَقَات لِهذه مِما تَکْفی بُرْهَانا ساتِعاً عَلی أنّهَا کَفُل هیَ الزَکَوَاتْ اینو بحث کردیم، کَما أنّ خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها تَجعَل کُل الاموال المأخوذَه. فَرقاً مِنَ المُسلِمین صَدقاتٍ هیَ الزَکَوات. وقَد نَزَلَت فی تاسعإ هجره و هُم عاشِرُها. اینجا من نوشتم در تفسیر مراجعه می‌کنید، اگر هم قبلا ملاحظه کنید، باز بهتره. این خ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً﴾ [التوبة: 10سه]  این خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً که شک ندارم که زکات که. ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ﴾ [التوبة: 60]، بهترین تعبیری که از زکات واجبه کردند که قدر مسلمش واجب است، عرض می شود که إنَّمَا الصَّدَقات، این زکواته دیگه. حالا خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً. پیغمبر بزرگوار مأموریت دارد به عنوان رئیس دولت اسلام مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَه بگیره. چند احتماله. یه احتمال اینکه مراد این است که از بعضی از اموال، نه درصد، ما صد جور مال  بیشتر داریم حالا نه درصد. از نه درصد از اموال صدقه بگیریم. عبارت کافی نیست. باید بگیم : خُذْ مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ صَدَقَةً نه خُذْ مِنْ أمْوَالِهِمْ. اگر این صدقه از بعضی از امواله که نه درصد از امواله، این تعبیر کافی نیست. چون مِن تبعیضه. پس میگیم خُذْ مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ که دو تبعیضه. یک، نه درصد از اموال که بعضه و از نه درصد اموال هم بعضه. دو و نیم درصد، پنج درصد، ده درصد که بعض فی بعضه. بعض اول که بعض اموال است که نه درصده. بعض دوم بعض از این نه درصده. آیه کافی نیست. آیه فرمود: {25:14} مراد چی باشه؟ ببینید، مراد چی باشه؟ نه ببینید مراد، مراد چند جوره. یک مراد این است که کل اموال را بگیرید. این که نیست و لو خذ اموالهم. این که نیست. یک کراد این است که از بعضی از اموال صدقه بگیرید نه از کل. یعنی چی؟ یعنی از نه درصد. اگر بخواد بگد از بعضی از اموال صدقه بگیرید، میشه بعض فی بعض دیگر. چون بعض اول، نه درصده. بعض دوم، بعضی از نه درصد. پس من اموالهم غلط میشه. من بعض اموالهم میشه. میخواد مطلب رو بگه، میشد خُذْ مِنْ بعض أمْوَالِهِمْ. ولی فرمود ُخذْ مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ. ببنید اینجا أمْوَالِهِمْ یک حالت جمعی استغراقی دارد، یک حالت جمعی عام دارد. ما یک جمیع داریم و یک مجموع داریم. در اینجا اگر مراد این است که از مجموعه اموال، از همش نه، از بعض از این مجموعه اموال بعضی ها رو بگیرید، خُذْ مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ صَدَقَةً. اما اگر {25:59} مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ، مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ. ولی بعض نداره. فرمود : ُخذْ مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ. پس در اینجا أمْوَالِهِمْ رو درنظر بگیرید. أمْوَالِهِمْ اموال جمعه و مضاف به ضمیره و جمع مضاف دلیل بر استغرارقه. خب، پس اموال چیه؟ اموال یعنی تمام این صدها جور مال. از تمام این صدها جورمال. از همه این صدها جور مال، دو جور میشه زکات گرفت. یک جور اینکه از هر یک هریک بعضی بگیریم. مِنْ أمْوَالِهِمْ درسته، مجموع. یکی اینکه نخیر. از هر یک هر یک بعض نگیریم، بلکه از بعض، بعض بگیریم. من اموالهم کافی نیست خُذْ مِنْ بَعْضِ أمْوَالِهِمْ صَدَقَةً. پس اینکه این اموالهم جمع است و جمع هم مضاف است، دوبله دلالت بر استغراق دارد. مگر اینکه اون چیزی که هست مال نباشد، اگر اون، غیر این نه تا مال نباشدف خب، مطلب اینطوره که اون مال تره. اونی که درش فعالیت بیشتر است برای تحصیلش، مال تر است. تا اونی که فعالیت درش کمتره. خب، پس بنابراین این آیه از آیاتی است که به خصوصها دلالت بر این مطلب دارد که کل اموال، مورد وجوب صدقه است منتها از بعض. من در عبارت اینطور نوشتم. کتاب اگر هست محضرتون ملاحظه کنید.  ولَا تَعني مِنْهُنا تبعیضاً مِنَ الامْوالِ عَنْ یُوخَذَ البَعْضُ دونَ الآخر حَتّی ینطبق ذلِکَ البَعض علی التسعه شهیره لأنَّها لا تُوخَذ کُلَها بل بعضُ منها ثُم أموالِهِم تعلق علی کل الاموال همه رو میگیره و هی اذ کلها موارد بذلک الامر فرد فرد این اموال مصدقه مورد امره فمن تعنی بعضا من کل فرد فرد و کل صنف صنف من اموالهم ولو عنت بعضا من بعض لکان صحیحه التعبیر و فصیحه خذ من بعض اومالهم ذلک فلو کان النص خذ اموالهم یا خذ بعض اموالهم درست هم نوشتیم چرا؟ برای اینکه اگر خذ اموالهم بود، یعنی همه مال ها رو باید میدادیم هیچی برای ما نمیموند. اگر میگه خُذْ مِن ْبَعْضِ أمْوَالِهِمْ یعنی اموالی که صد جوره، مثلا نه جور، همه نه  جور را بگیر. این هم که نیست. همش تبعیضه. چون بعض فی بعضه. ذلِکَ و لَوْ کانَ الناسُ خُذْ أمْوالهمْ صَدَقه کانَ الفَرض اخذ کل اموالهم دون ابقا اگر اینجور بود. ولو کان خُذْ  من ْبَعْضِ أمْوَالِهِمْ کان اخذ البعض مِن ْبَعْضِ أمْوَالِهِمْ. این دو. ولکن النص خذ من اموالهم. پس سه تعبیر داریم، سه معنا دارد. اون دو تعبیر دیگر، که یکیش مورد علاقه اکثر فقها شیعه و سنتاً هست، این است که از بعضی اموالشون صدقه بگیریم که بعض فی بعضه. قرآن این را نمیگه. ولکن النص خُذْ مِنْ أمْوَالِهِمْ ولا یعنی الا الاخذ من بعض الجمیع و هو بعض کل منها دون {30:01}

یه بعض جمیع داریم، یه بعض مجموع. بعض مجموع این است که جمع صد جوره، سی تاش رو بیاریم. یک مرتبه نخیر، بعض الجمیع یعنی دونه دونه رو باید تبعیض کنیم. از هر دونه ای یک مقداری از اموال رو بگیریم. وَ هیَ جَمعٌ مُضاف یَعنی کل أموالِهِم. این یک آیه که آیات دیگر رو هم باید بحث کنیم.

 حالا، صحبت، که قبلا اشاره کردیم. کسی بیاد بگد که این آیه مدنی است و آیات اصیله زکات اصولا مدنی است یا نه این آیه عرض شود که مدنی است و در آیه مدنی قبول است که زکات ثابته، اما بعضی از آیات که شما استشهاد می کنید بلکه زکات بر کل امواله. اون آیات مکیه است و در مکه زکات نبوده بلکه در مدینه بوده. چون ببینید، در اون قسم اولی که عرض کردم و بعدش یادم رفت، این بود، در عمومات آیات زکات که ملاحظه کنیم، بعضی ها تنصیص دارد که اموالی غیر از نه  تا هم مورد زکاته. آیه انعام. آیه انعام این مطلب را تصحیح می کند که ﴿آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ﴾ [الأنعام: 141]} هو الذی. آیه انعام، آیه 143 انعامه من در صفحه 143 نوشتم و من خصوصها ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ  كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ  وَلَا تُسْرِفُوا  إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾ [الأنعام: 141]  این آیه هم از آیاتی است که وجهه عامه دارد و هم از آیاتی است که وجهه خاصه دارد. وجهه خاصّه این آیه. ببینید در اینجا آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ،  حق یوم الحصاد قطعا زکاته. این امره دیگه. امر است که یَوْمَ الحَصاد این رو بدهید. این قطعا زکاته. اضافه بر اینکه ما غیر از زکات واجب، واجب دیگری جز خمس نداریم و اینجا مورد خمس نیست. حالا آیه رو ملاحظه کنید. هُوَ الذِّیِ أنْشَأ جَنَّاتٍ، باغ ها، مَعْروشَاتٍ وَ غَیْرَ مَعْروشَاتٍ. مَعْروشَاتٍ که عرض می شود که مو است و است حرف ها. و غَیْرَ مَعْروشَات، غیر مو. آیا از َجَنَّاتٍ غَیْرَ مَعْروشَاتٍ،این درخت سیب و گلابی و زردآلو و هلو و قیصی و این ها نداره؟ غَیْرَ مَعْروشَات دیگه. و َ النَّخْلَ و الزَّرْعَ. آیا زرع در انحصار گندم است؟ که شما فقط گندم رو بگیرید؟ آیا برنج زرع نیست؟ با اینکه زرع برنج گران تر است و قوی تر است از سایر زرع ها. مختلفا اکله. اضافه بر این والزِّیْتونَ و الرُّمانَ. آیا زیتون و رمان جزو اون نه تاست؟ حالا قبلی ها تامین بود، اما اینجا شد تخصیصه. وَالزِّیْتونَ و الرُّمانَ متشابها و غیر متشابه. اینجا بود که بعضی وقت ها به برادران عرض کردم که با من آقای خویی بحث می کردم بعضی وقت ها. در آیات احکام {33:37} چون ایشون به قرآن نزدیکه مقداری. ایشون فرموند بله این زیتون و رمان اینجا هست، اما  خب اگر بخوایم که فتوا بدیم که به زیتون و انار هم زکات تعلق میگیره، این فقه جدیده. من به ایشون عرض کردم این فقه قدیمه، فقه شما جدیده. چون این آیه در چهارده قرن پیش نازل شده و زیتون و رمان رو هم جزو موارد زکات قرار داره. بعد به ایشون گفتم آقای طباطبایی هم رفیق شما و دیگران که تفسیر آیات الاحکام رو نوشتند، اون ها هم اوتماتیکی حرف دیگه ای زدن. اون حرف دیگر این است که در المیزان مراجعه کنید. می فرمایند که چون این آیه مکی است. آیه انعام مکیه است و زکات واجب مدنی است، پس این آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ عرض می شود که حَصادِه رو و لو زکاتهف ولی باید تاویل بیاریم مراد زکات نیست. یک واجب مالی غیر زکات است. میگیم اولا ما واجب مالی غیر زکات نداریم مگر خمس که اینجا خمس نیست، اولا. ثانیاً، کی به شما این حرف رو زد که زکات واجب مدنی است؟ خب به آیات مراجعه بفرمایید. اکثر آیات سی و دو گانه آیات مکیّه است و آیات مدنیّه کمتر است که بعداً باید که بحث کنیم. پس این از قبیل {34:58} این آیه که تصریح دارد که و الزِّیْتونَ و الرُّمانَ، این چون آیه مکی است، قطعا آیه مکی است باید بگیم این آتو حقه یوم حصاده این زکات نیست بلکه واجب مالی دیگریه. خب،عرض شود که این آیه اولی که ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾ [التوبة: 103] هرچند آیات رو بعد غور میکنیم. خود آیات مکی و آیات مدنی. و همچنین آیات دیگری که مثلا فرض کنید اینکه میفرماید که ﴿وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ﴾ [الحديد: 7]}. انفقو، انفاقه، وجوبه، زکاته بر مبنای اینکه زکات و خمس از هم جدا باشند. خب، این مما جعلکم مستخلفین فیه، نص در استغراق است. چرا ؟ غیر از عام مضاف است که ظاهر در استغراقه یا عام محلی به لام است که ظاهر در استغراقه. نه این نص در استغراقه. چرا؟ برای اینکه آیا خداوند ما رو مستخلف در نه جور مال قرار داده؟ در بقیه اموال شیطان به ما داده؟ یا غصب کردیم ما؟ استخلافی که در بقیه اموال است، بیشتر است. چون تعدادش بیشتر است و حاجت بیشتر است و دارایی زیادتره. پس انفقو مما جعلکم متسخلفین فیه، این نصّ در استغراق وجوب انفاق است در کل اموال. یا و ﴿أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ﴾ [البقرة: 254] که امر می کند از آنچه ما رزق دادیم، انفاق کنید، این مِن چی میخواد بگه؟ می خواد بگد که غیر نه تا رزقناکم نیست؟ غیر نه تا رزق الهی نیست؟ این رو میخواد بگه؟ یا نه، مما رزقناکم من تبعیضیه است. ما رزقناکم عبارت است از کل اموالی که خداوند به ما رزق داده و مما رزقناکم من تبعیضیه. میگیم این تبعیض مثل همون تبعیضه.  خذ من اموالهم، چه رزقناکم باشد، چه عرض می شود که من اموالهم باشد.

ببنینید، به عناوین آیات انفاق و آیات صدقه و آیات و آیات ایتاء و آیات زکات مراجعه کنیم، خود عناوین فریادگر این مطلب است که مورد زکات، اعم است از کل اموالی که نه فقط اموال، بلکه اون نیروهای درونی انسان و نیروهای برونی انسان و نیروهای منفصل که ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾ [الأنفال: 3] حتی، امام صادق معنی می کند، و ما علمناهم یَقُصون. علم زکات دارد، عقل زکات دارد، فکر زکات دارد، تقوا زکات دارد. این ها همه زکات داره. تمام تزکیه کننده انسان است. تاچه رسد به اموال خارجی که مورد احتیاج مادی و مورد احتیاج جسمی انسان هاست. چه از نظر کلی و چه از نظر جزیی. وانگهی، شما ملاحظه کنید این فصلی که حدود پنجاه و سه چهار صفحه است ما نوشتیم،  قشنگ از اول تا اخر بنده هم مطالعه می کنم، شما هم مطالعه بفرمایید، مطالعات دیگر هم داشته باشید. ببینیم جریان چیه. یا فرض کنید که آیاتی که می گوید که ﴿َأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ﴾ [الأحزاب: 33] یا اینکه حضرت مسیح، اقامه صلاه و ایتاء زکات داشت. حضرت مریم چنین داشت، انبیاء چنین داشتند. انبیاء که همه گرسنه بودند، انبیاء زرع و نخل و عرض می شود که حشم و این ها نداشتند که. ولی واجب بوده است که زکات بدهند. یا زنان پیغمبر که اقِمنَ الصَلاه و آتَینَ الزَکاه، زنان پیغمبر که یه نون خشک هم کمتر گیرشون میومد. اینها نه مزرعه داشتن، نه حیوان داشتن، نه طلا داشتنف نه نقره که زکات بدن. خود پیغمبر چیزی نداشت که زن های پیغمبر چیزی داشته باشن. فقط خدیجه بود که در عهد مکی هم فوت کرد و زکاتی مهمش و نصاب و درصد معینش در مدینه منوره است و خطاب به زنان پیغمبر است که در مدینه است ﴿وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ [الأحزاب: 33] }الی آخر. یا امیرالمومنین که در حالت صلاه، زکات داد، انگشتر. اگه شما صدتا انگشتر دارید، زکات داره؟ اینکه نه طلاست نه عرض می شود که طلای مسکوکه نه نقره مسکوکه، نه عرض می شود که خرماست نه مویزه نه عرض می شود که شتره، این ها که نیستش ک عرض می شود که اون آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ [المائدة: 55] یا کل آیات سی و دو گانه که نماز رو چسبونده به زکات، زکات رو چسبونده به نماز، یعنی چه؟ یعنی، همونطور که لازمه ایمان نماز است، لازمه ایمان زکاته، همونطوری که نماز واجب است بر هر مکلفی، زکات هم واجب است بر هر مکلفی. ببنیند، چند درصد مکلفینه که این نه تا رو دارن؟ خیلی کم اند. در شهرها ملاحظه کنید. چند درصد از مکلفین به عنوان نصاب یا نقدین مسکوکین دارند؟ یا فرض کنید که گندم دارند یا مویز و خرما دارند یا حیوان دارند؟ پس این چطور این لازمه ایمان شد؟ چطور خمس که بیست درصد از کل اموال است لازمه ایمان نیست و یک مرتبه در قرآن ذکر میشه؟ اما زکات که شش درصد، از نه درصد، از نه قسم اموال است، این لازمه ایمانه؟ این چه ملازمه عجیبی است که اینقدر فاصله داره؟ بابا، نماز صددرصد ملازمه ایمانه. یکجا استطاع نمیشه. بله، نسبت به زنی که حائض است و نفسا است مطلب دیگری است که این مقدار خیلی کمشه. حتی راجع به {40:50} صلات واجبه. خب، این نمازی که ملازمم مساوی با ایمان به الله است، بعدش هم بلافاصله زکات چسبونده. پس زکات هم این ملازمت رو داشته باشه. بابا این ملازمت درصدش یک در هزار هم نمیشه، یک در ده هزار هم نمیشه، یک در میلیون هم نمیشه. یک نفر، در میلیون مردم مسلمان. این حساب ها رو ممکن است داشته باشن. بقیه که این حساب ها رو ندارن بنابراین اینها، این چجور میشه؟ ببینید، شما به هر قسمی از اقسام این آیات، خود آیات، مورد آیات، مواد اموال، جوی که در اون جو باید زکات داده باشند، مراجعه کنید، یک جا حتی یک اشاره ای، لمحه ای پیدا نمی کنید که این زکات منحصر به نه  قسم از اموال باشه. وانگهی، در روایت اگر ما نظر کنیم، روایت عَفی رسول الله عن ما سوی ذلک. این خیلی عجیب است. چرا؟ اولا، این روایت در مقابل این همه آیات و این همه روایات است. چیکار باید بکنیم؟ ثانیا عفی رسول الله دلیل بر این نیست که زکات بر همه چی واجب بوده و الا عفو معنا نداشته. اگر خدا زکات رو از اول بر نه چیز واجب کرده، عفی دیگه چیه؟ خدا گفته نه تا. پیغمبر میگه بله ولی بخشیدم. نفهمیدم. بابا خدا گفت نه تا اگه اینطوریه، اگر زکات روی نه تاست، فقط از اول در عهد مکی و مدنی، یا در عهد مدنی که مرحله ترقیشه، اگر زکات بر نه تاست فقط عفی جا نداره. پس بنابراین زکات بر خود این اموال و عن ما سوی ذلک دلیل است بر اینکه زکات در کل سوی ذلک بوده. یعنی نه تا و غیر نه  تا از کل اموالی که مسلمانان به دست می آورند، این بوده. ثم، این روایت تنزیل می کنیم ما. البته تاویل هم داره، تاویل ما بعده که اطلاع هم دارید یه مقداری. تنزیل. یه موقعی با این سنی ها در مسجد الحرام بحث بود در اشراف دینی. گفتم که شما که میگید {43:03} نساء حلال است، آخه این رو که روایت مختلف است و پیغمبر نقض کرده است و این حرف ها. گفتم  این افتراء به پیغمبر است که بگید پیغمبر آنچه را خدا تجویز کرده، پیغمبر نقض کرده. ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [المائدة: 47] گفتند روایت از خلیفه عمر است. گفتم خلیفه المسلمین عمر خیلی نزد ما عزیزه، شما چرا کافرش می کنید، چرا فاسقش می کنید، چرا ظالمش می کنید؟ در سوره مبارکه مائده دارد، مائده، وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْکافرون، هم الفاسقون، هم الظالمون. اگه لم یحکم. اما اذا حکم به ضد ما انزل الله. شما این روایت که از خلیفه عمر نقل می کنید که بدعتان کانتا فی زمن رسول الله حلالا و انا حرمهما، دو مطلب ثابت می کنه. یه مطلب در زمان رسول الله تا این آن که عمر داره حرف میزنه، بر حسب همین روایت، این بدعتان حلال بود. و انا حرمهما، اگه پیغمبر حرام کرده، انا چیه؟ پس پیغمبر حرام نکرده. اینجا تمام بارها سراغ عمر میاد. عمر که تحریم کرده، چی رو تحریم کرده؟ چیزی که خداوند تحلیل کرد در قرآن، پیغمبر هم به دنبال او بود، ابوبکر هم بود، عرض می شود که عمر هم تا این زمان هست و از این زمان میگد انا حرمهما. پس شما نسبت دادید به خلیفه عمر که اکفر و اظلم و عرض می شود که افسق است. بعد اینها شوخی کردند گفتند که خب، چطور است ما اینجا صیغه کنیم؟ گفتم ما مهمون شما هستیم، شما که مهمون ما نیستید، شما از اون سیاه هاتون بیارید، به شوخی تمام شد. حالا در این روایت و عفی رسول الله عن ما سوی ذلک، بابا عفی رسول الله عن ما سوی ذلک رو معنی کنید. اینطور نیست که چون همه فرموده اند و نقل کرده اند و فتوا داده اند، روی چشم. نخیر. بعضی زیر پا باید گذاشت یا باید توجیه کرد. اولش عفی رسول الله ثابت می کند که خداوند زکات رو بر کل اموال واجب کرده و الا عفی معنا نداره. ثانیا، خب، خداوند بر کل اموال واجب کرد، پیغمبر عفو کرد؟ از کی عفو کرد؟ از اولش عفو کرد؟ شما که دارید میگید از اول اینطور بود. از اول یعنی اصلا این حکم خدا عمل نشد. یک روز هم عمل نشد. شما دارید اینطور میگید. شما میگید که از اول بر نه چیزه. بابا اگر از اول بر نه چیزه، از اولی که کسور زکات مقرر شد یا در مکه مکرمه، اصل زکات بر کل اموال میگید نبود، در مدینه بر کل اموال نبود، میگید از اولی که خداوند زکات را واجب کرد، نه تاست. خب، پس این عفی نداره. یعنی پیغمبر مجال نداد به خدا که یک مرتیه هم عمل بشه بر این زکاتی که بر کل امواله؟ ثالثا، پیغمبر چطور می تواند بر خلاف قرار الهی عفو کند. حتی اگر عفو به نفع کسی هم باشه نمیتونه. عفی الله عن کلمه اذنت لهم، اونجا …