بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشیطانِ الرَّجیمْ
من حتی از کسانی هم که در گذشته اهل قرآن بودند و یا مستمراً آشنایی با تفسیر قرآن داشتن، تألیفاً و تدریساً، در ابعاد فقهی ما خیلی بی مهری مشاهده میکنیم، از جمله فلان و فلان و فلان و فلان و ازجمله آقای خوئی حفظ الله تعالی که مفسّر تفسیر، مفسر قرآن بودند مدتی در نجف اشرف، بعد رها کردند به عللی، ولی در مباحث فقهیّه که ما میرسیم، یا استناد به آیات فقهیه نمیشه یا اگر استناد میشه، اون جنبه شهرت یا جنبه اجتماع یا جنبه فرض کنید روایت، هرچه هست، این غلبه پیدا میکند بر دلالت قرآن حتی در دلالتهای نصیّه قرآن.
مثلاً در این 5 جلدی که تغییرات حج آقای خوئی حفظ الله تعالیست در باب استطاعت روی دو آیه استطاعت بحث نشده اصلاً. بله آیه آل عمران که{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}ذکر شده اما بحث و استدلال نشده، فقط روایاتی که در اون روایات استدلال های گوناگونی به این آیه است ذکر شده و بعد دقت در روایات و در سند روایات و در شهرت روایات و دلالت روایات و اینها شده. حق نداریم ما گله کنیم از بزرگان فقهای اسلام که رکن اصلی اسلام حتی در مادر حوزهها، پدر و مادر حوزه ها که فقه هست توجه نفرمودهاند، ما دعوا که نداریم، توجه نفرمودهاند و نسبت به آیه دوم که صریح است که اون جای هرچه نیست، صریح است بدون شک در اینکه اگر کسی بتواند پیاده به حج برود مستطیع است و حجّش، حجهُ الاسلام است، واجب است و کافی است، در اون اصلاً بحث نشده و اگرم بحث شده در مثل تغییرات آقای سید محمود شاهرودی رضوان الله علیه بحث شده که عرض کردم، ایشون فرمودن که آیه دلالت دارد{وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ}آیه دلالت دارد اما چون مُعظم فقها به این آیه عمل نکرده اند، پس ما نمیتونیم به این آیه استدلال کنیم. یادشون نبوده اون بزرگوار که این آیه است، روایت نیست. روایت است که اگر بهش عمل نشد احیاناً از درجه اعتبار و استدلال و حجیّت میفته. آیه اگر همه عالمیان هم برخلاف آیه عمل کنند، آیه قرآن و کلام الله از محوریت و از اصالت حجیّت نمیفته. آقای خوئی و دیگران که فعلا کتاب ایشون در دست، برای من فرستادن، کتاب ایشون در دسترس هست، در دوره تغییرات حج، در باب استطاعت، آیه استطاعت رو مستقلاً نقل نفرمودند، روایاتی رو در ابعاد چندگانه اش در بحث اینکه آیا حج یک مرتبه بر مستطیع واجب است یا اینکه یک مرتبه واجب نیست، بلکه بر اهل جده هر سال واجب است یا سوم که اهل جده فقط نه، بیت الله نباید خالی باشد همیشه واجب است، روایاتی نقل کردند و در معنای استطاعت هم که آیا استطاعت وجود زاد و راحله است یا نه حتی وجود پول و یا جنسی که بشود با اون زاد و راحله تهیه کرد، یا نه، نه پول است نه جنس است اما انسان قدرت دارد که وسایل سفر حج را تهیه کند، این روایت رو نقل کردند و بر طبق مشهور به آیه کاری نیست، به آیه توجهی نیست و ما هر قدر در آیات مقدسات قرآن دقت کنیم، خب ضوابط بیشتر به دستمون میاد. شریعت ما گدا نیست، شریعت ما احتیاج ندارد به علمای شیعه و سنی که بنشینند و با هم بحث کنند و انقُلت و قُلت کنند، اینچنین چنین است یا چنان، قاعده فقهی درست کنند. قواعد فقهی متناقضه متضاربه درست کنند یا قواعدی که اگرم درش اختلاف نکنند، این محور قرآنی نداره.
قرآن شریف که تِبیانً لِکُلِّ شَیء است، حداقل کلّ شیء قواعده، اقّل، حدّاقل کلّ شَیءٍ مُحتاجٍ عَلیه که مسلمین بدان احتیاج دارند در کل ابعاد زندگیساز و زندگیپرداز، عبارت است از قواعد و اگر قواعد دست ما باشد که خیلی راحته. امام صادق (ع) فرمود که إنَّمَا عَلَيْنَا أنْ نُلْقيَ إلَيكُمُ الاُصولَ و علَيكُم أنْ تُفَرِّعوا، اصل رو ما نمیتونیم درست کنیم، قواعد رو، اصل به اون معنا نه، قواعد و ضوابط فقهیّه که عمومیّت دارند یا نصوصیّت دارند یا ظهور دارند یا عنوان ضابطه است و استثنا دارد، هرچه هست، در بعد اول یا در بعد دوم یا در بعد سوم، اینها از قرآن باید استفاده شه. پس چرا در 7 جلد قواعد فقهی آقای بجنوردی ما به 20 آیه هم نمیرسیم؟ و اگر به آیاتی برسند یا اجمال دارد یا دلالت ندارد یا برخلاف قرآن عمل کردند یا فلان، علی موند و حوضش و ما بعد از سالیان دراز اشتغال به تفسیر اکتفا نکردیم به نوشته 30 جلد تفسیر در نوشتن اصول استنباط، یکی دو سه مرتبه قرآن رو مطالعه کردم تا 102 ضابطه فعلا ما دستمون گرفت، 102 قاعدهی فقهی از قرآن شریف ما به دست میاریم که هر قاعدهای به قدری در کلّ موارد فروع فقهی و استنباطیات فقهیه مورد استفاده است.
حالا در اینجا برادران میفرمایند که، برای اینکه ما بدانیم چه مطالعه میکنیم، عُروه رو میزان قرار بدیم، من خیلی سلیقه ندارم ولی حالا مقداری میخونیم ببینیم چی میشه حالا، عُروه الوُثقی مرحوم طباطبایی رضوان الله تعالی علیه، داستان این 9 حاشیهای که ما در خدمتش هستیم، خب مسائل زیادی ذکر کردند در باب حج و غیر حج، ما همه مسائل رو براتون نمیخونیم، اون مسائلی که محور قرآنی دارد که همش هم همینطوره، همه ضوابط فقهیّه اینها اصول قرآنی و محاور قرآنی دارد، اونها رو ما بحث میکنیم بعد در روایت آسان است برامون، آزادیم. آقای خوئی، آقای بروجردی، دیگران و دیگران، آقای میلانی ووووو این آقایون، اونایی که بیشتر حوصله داشتن و اینها، به روایت میرسند، این فقط یک روایت است، در این راوی شک است که آیا فلانیست یا بهمانیست، ظاهر این است که فلانیست، پس میشه بهش اعتماد کرد. این دقتها را در روایت با عَن عَن شده است که آیا این راوی چنین است، اون راوی فلان ولی این دقتها در آیات نشده است. تازه در روایات، اگر روایتی وارد است که بر خلاف قرآن است که هیچ ولو متواتر، موافق قرآن است که همه چیز ولو شمر اون رو نقل کنه، نه مخالف قرآن است و نه موافق قرآن است، اگر صددرصد صادر عَنِ النبّی (ص) است که {أطیعوا الله و أطیعو الرَّسول وَ أولی الأمْرِ مِنْکُمْ}{مَا آتَاكُمُ فَخُذُوهُ}{وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ}چیزی که بهش علم نداریم، نمیتونیم ما تبعیّت کنیم و از جمله چیزهایی که ما با برادران اصولی اختلاف داریم همین جاست که مرحوم شیخ انصاری رضوان الله علیه میفرمایند که این آیاتی که نهی میکند از اتباع زن مربوط به اصول عقائده، ما به ایشون عرض میکنیم الان در برزخ تشریف دارند ما در دنیا، شما یک مراجعه دیگری به قرآن در برزخ بفرمایین. ما 3 دسته آیات داریم، یک دسته آیات مخصوص احکام فرعیست از جمله همین آیه{وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَاد} قبلش تمام احکامه، زنا نکنید، عرض میشود که پدر مادر چنین نکنید، مال یتیم نخورید، چه نکنید، احکام فرعی فقط یک دونش …… شرک بِالله است، احکام فرعی، بعد{وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم} و این مِنَ قَضایا الّتی قِیاسَاتُها مَعَهاست حتی اگر در مورد اصول عقایدی باشه. این …… دیگه. {وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ} الی آخر.
حالا در اینجا یک مسئلهای که مورد بحثه که بحث نکردیم هنوز اینه، ما قبلاً قرآنیش رو بحث میکنیم و بعد ببینیم روایات رو باید چیکار کرد. آیا این {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}چیکار میخواد بکنه؟ آیا وجوب، البته بیشتر از اونچه آقایون فرموند آیههایی که عرض میکنیم، آیا وجوب تعیینی مقرّر میفرماید؟ یا وجوب کفایی مقرّر میفرماید؟ یا وجوب تعیینی مقرّر میفرماید در هر سال یا وجوب تعیینی در یک سال و وجوب کفایی در هر سال؟ ثُمَّ اگر وجوب کفایی در بُعد دوم است، اول وجوب تعیینیست برای{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} و در مرحله دوم وجوب کفاییست برای اهل الجِده که در روایتی داریم؟ یا وجوب کفاییست برای کلِّ المُستَطیعین؟ چه وجوبی درمیاد؟ ثُمَّ این وجوب هرچه باشد، چه وجوب تعیینی برای کل مستطیعین باشد، چه به معنایی که ما عرض میکنیم و چه معنایی که آقایون میفرمایند و چه وجوب کفایی در بُعد دوم باشد، چه برای اهلِ الجِده، چه به وجهٍ عام، آیا این وجوب فوریست یا وجوب فوری نیست؟ حالا ما دومی رو مقدم میداریم بعد بعدیش.
ایشون بحث کردند مفصل، اصلاً به آیه هم کاری ندارند، هیچ، می گوید به حکم عقل وجوب فوریست. اینکه {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} به حکم عقل وجوب فوریست، البته روایت هم داریم فوریست ولی میخوایم ببینیم آیه هم دلالت بر وجوب فوری میکند یا نه فقط به حکم عقل است؟ اونوقت استدلال میفرمایند، میفرمایند که خب وقتی خدا فرمود{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} اگر من مستطیع هستم، خب من هم امسال میتوانم، هم سال دیگر، هم سال دیگر، هم سال دیگر، آیا وجوب فوری از این{لِلّه عَلی النَّاس} استفاده میشه که حتما امسال باید انجام بدم؟ یا اگر امسال انجام ندادم مانعی ندارد سال بعدم میشه انجام بدم؟ ایشون استدلال میفرمایند در بحثی که تغییرات نوشته شده که این قلّه فقه است دیگه، تمام اونچه را سابقون فرمودند و حالا میفرمایند و اینها بحث میشه، اینطور استدلال میفرمایند، میفرمایند از نظر عقلی وجوب فوریست، چرا؟ برای اینکه آدم اگر امسال برود حج، خب نزدیکتر است به اینکه زنده باشد و برود حج، اما اگر حج رو تأخیر بندازد به سال بعد، سال بعد، خب نمیدوند سال بعد هست یا نه، چون نمیدوند سال بعد هست یا نه، وقتی که انسان مکلف شد، چنانکه میداند مکلف است باید بداند تکلیف رو، میتواند انجام بده یا نه و این دانستن نزدیکترش این است که همین امسال دیگه، خب سال بعد چه؟ خب این استدلال ایشون عقلی درست نیست، چرا؟ برای اینکه آدمی که 20 سالشه، اول عمرشه، قویّه، چنینه، چنانه، چنانه، معمولاً این هست دیگه، خب معمولاً هست، خب اگر بداند، مطمئن باشد صددرصد که سال دیگرم هست، پس اینجا وجوب فوری نباید باشه …… برخلاف کتاب و سنّت، چون عقل دلیلش اینه، وجوب فوری دارد بر اینکه اگر تأخیر بیندازد شاید نشود، اگر تأخیر بیندازد شاید نشود، اگر شاید است وجوب فوری میاره، خب اگر شاید در کار نبود، اگر شاید در کار نبود، بنابراین وجوب فوری هم درکار نیست. پس دلیل عقلی در اینجا چه عرض کنم. اما از آیه استفاده میکنیم، مگر خود شما بزرگواران در اصول نخوندید و درس ندادید، حالا گذشته از اصول در عُرف ما مگر این مطلب بیّن نیست که وقتی خداوند فرمود {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} خب حج سالی یک مرتبه بیشتر نیست، حالا که ما مقداری داریم به موسم حج و ما قبل از موسم حج جوری مستطیع هستیم که در وقت موسم میتوانیم بریم و حِجُّ البیت رو انجام بدهیم، خدا فرمود{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} آیا امسال بر من واجب است یا نه؟ جواب بدید. میتونیم بگیم امسال واجب نیست؟ حالا امسال رو داریم بحث میکنیم، سال دیگه رو که نیومده، آیا امسال بر من واجب است حِجُّ البیت یا نه؟ قرآن میگه بله چرا؟{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت مَنِ اسْتَطاع} شما مَنِ اسْتَطاع هستید یا نه؟ وقتی که مَنِ اسْتَطاع هستید، تأخیر این حِجُّ البیت از حال استطاعت به زمان دوم یا سوم یا بیشتر استطاعت دلیل میخواد. این جواز تأخیر دلیل میخواد، اما اینکه الان بر شما واجب است یا نه، خب بله. نخیر از کجا فوری؟ از اینجا که واجبه. اگر به شما گفتند{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}واجب کردند بر شما، منتها واجب کردند به حساب اینکه اگر مستطیع باشید، اگر مستطیع باشید خب حالا واجب است یا نه؟ بله، خب واجب است دیگه تأخیرش جایز است به چه حساب؟ اینکه بیّنه که شما در اصولم خوندید که و در اصولم گفتید، حقیقت امر فور است مگر دلیل بر جواز تأخیر در کار باشه، بعد به روایتی استدلال میفرمایند که متاسفانه اون دلالت نداره. روایتی ایشون استدلال میکنند که اگر کسی بمیرد و حج نکرده باشد، چه میخواد یهودی مرده باشد، چه بخواد نصرانی، نفرمودند حج اول، میگیم بابا و نفرمودند حج آخر، اگر کسی مرد و حج نکرد، چه امسال مستطیع شد و همین امسال حج نکرد و همین امسال مرد، ….. یهودیّاً یا نصرانیّاً،……..، اگرم امسال مستطیع بود نرفت، سال دیگه نرفت، سال دیگه نرفت، بعد مرد، ….. یهودیّاً یا نصرانیّاً، هر دو رو میگیره یا نمیگیره؟ کمرش بیل خورده اولی رو نمیگیره؟ حالا میخونیم روایت رو ، این روایت فقط میگوید اگر کسی اصل حج رو انجام نداد، خب اصل حج هم دو بعد دارد، یکی اصل حج رو انجام نداد در اون سال استطاعت اول و همون سال مرد، بعد از زمان استطاعت، یا نه، اون سال انجام نداد، سال بعد، سال بعد، اصلاً انجام نداد و مرد، همه اینا رو میگیره. پس شما استدلال به روایتم دارید میکنید بر اینکه نخیر فوریت از روایت استفاده نمیشه. ما از آیه به وجهٍ بَیّن این فوریّت رو استفاده میکنیم. خب این راجع به اصل فورریت، منتها این واجب یک واجب فوریست که اگر چنانچه انسان در سنه استطاعت اولا انجام نداد، وجوب از بین نمیره، چرا؟ باز استناد به آیه،{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ} کسی که مستطیع شد، اگر مستطیع شد و بر محور استطاعت در سنه استطاعت رفت که انجام شد، اگر در سنه استطاعت انجام نداد، بعد استطاعت از بین رفت یا ماند، مَنِ استطاعَ یک مقدار هست یا نه؟ پس {لِلَّهِ عَلَى النَّاس} این بر گردن این آدم باقیست حِجُّ البیت چون {استطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} استطاعت واجب مگه نیست؟ کسی که استطاعت سبیل إلی الحج پیدا کرد و در سنه اول مقصّراً نرفت نه قاصراً، قاصراً که مستطیع نبوده، اگر در سنه اولا مقصراً نرفت، بعداً واجب است یا نه؟ خب مصداق آیه هست یا نه؟،{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} مگه شما ناس نیستید؟ بله، مگر مستطیع نشدید؟ بله، مگه حجُّ البیت کردید؟ نه، خب انجام بدید. اینکه نگفت فقط سال اول، اگر آیه فرموده بود سال اول بِسم الله. آیه فرمود {لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} بحث سومی رو عرض میکنیم بعد متن عنوان.
بحث سوم، آیا از {لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} میفهمیم یک مرتبه فقط؟ یا نه به طور مستمر، کما اینکه{أقیموا الصَّلاه} أقیموا الصَّلاه هر شب و روز، {آتوا الزَّکاه} هر سال،{وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ}مرتب، آیا در باب حجم اینطور است که تا هر وقتی که انسان مستطیع است، باید حج رو انجام بده؟ امسال، سال دیگر، سال دیگر، سال دیگر یا نه یک مرتبه کافیست؟ اینم از آیه استفاده میکنیم، منتها آیه چند بعدیست. بعد اول، بعد دوم، بعد سوم. چون{لِلَّهِ عَلَى النَّاس} این عهده را، این فرض را بر گردن همه ناس مقرّر کرده منتها {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} که بحث استطاعت را قبلاً کردیم، حالام مقداری.
حالا{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} به ما فرمودند اگر مستطیع هستید، واجب است حِجُّ البیت، فرمودند چند مرتبه حج کن؟ نه، به قول آقایون که در اصول میفرمایند أمر به طبیعت خورده. طبیعت چیکار داریم؟ أمر خورده است به حِجُّ البیت، آیا حِجُّ البیت توش خوابیده دو تا؟ نه، سه تا؟ نه، پنج تا؟ نه، یکی هم نه. اما اگر یک مرتبه حِجُّ البیت انجام داد، آیا این {لِلَّهِ عَلَى النَّاس} رو این ناس انجام داده است یا نداده؟ نمیتونیم بگیم نداده، انجام داده. آیا باز هم انجام بدهد؟ در آیه که ندارد باز هم، در آیه دارد حِجُّ البیت، اگر گفت به شما یک، اگر گفت به شما لیوانی آب بیار، لیوانی آب با یکی، با دوتا، با سه تا میخونه، یا گفت آب بیار، آبی که رفع عطش کنه، آب بیار، آب آوردی، خورد، حالا باید مرتب آب بیاری؟ نه دیگه، اگر میخواست بیشتر باید بیشتر بگه، آیا کسی که أمر میکند و میخواد این أمر انجام بشود، او باید بیشتر مراقبت کند ألفاظش رو که بهتر دلالت کند یا طرف باید احتیاط کنه که قدر متقیّنگیریها از همین باب است که درست نیست.
(صحبت حضار)
-احتمال حجت است؟ اونی که یقین و بیّن است و حجت است و بیانُ للناس است و حجهٌ بالغه است این است که ناس، منم ناسم، مَنِ استطاع، مستطیعم،{لِلَّهِ عَلَى حِجُّ الْبَيْت} منم حِجُّ الْبَيْت رو انجام دادم، بعد چی؟ انجام دادم یا ندادم؟ دادم، وقتی که، خیلی ساده، اصلاً به اصطلاحات علمی هم کاری نداریم، من وقتی که انجام دادم بازم لِلّه علیه؟ دلیلش چیه؟
(صحبت حضار)
-میفهمم من از اول عمر تا آخر عمر میلیاردر فرض کنید، درست؟ معاذ الله، چون میلیارد نمیمونه ، حالا منی که از اول تا آخر عمر اینجور، من مستطیع شدم و استطاعت من 50 سال طول داره، اما حِجُّ البیت رو چند مرتبه گفت انجام بده؟ گفت مادامی که مستطیعید یعنی حج برو؟ اینکه که نگفت که، آیه که اینو نگفت، آیه فرمود{لِلَّهِ عَلَى، وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ} خب به قول آقایون میگویند أمر به طبیعت خورده، به قول خیلی ساده ما که فقه دیگه این بند و بیرها رو ندارد، خیلی ساده أمر خورده است به اینکه مستطیع که شدی برتوست حج انجام بدی، حجی انجام بدی، من حجّی انجام دادم، چند حج؟ این دلیل میخواد. این در بعد اول که وجوب، وجوب مرّهٌ واحده است فی کلِّ سَنه، بعضی واجبات، واجبات شب و روزیست، بعضی واجبات، واجبات فصلیست، بعضی واجبات عمریست، بعضی واجبات چه است، این واجب عمریست در بعد اول، روایت هم داریم میخونیم براتون که خداوند واجب کرده است برای مستطیعین در طول عمر یک مرتبه، این یک.
دو، روایت دسته دوم که فَرَضَ الله تَعالی عَلَی أهلِ الجِدَهْ حَجِّ البِیتْ فی کُلِّ عَامْ، روایته، أهل جِدَه، لفظ الف، شهر جِده، بر اهل جِده، بر دارندگان و توانندگان و شایستگان، حالا معنی میکنیم جده رو، جِده رو، بر أهل جِده خداوند واجب کرد هر سال به حج بروند، چی شد؟ آیا تناقض است بین روایت دسته اولا و دسته ثانیه یا نه؟ کسی خیال کند خب اختلاف داره، چون اختلاف داره، روایت اولا اگر سندش بیشتره و زیادتره و چنین و این حرفها قبول میکنیم و روایت دسته دوم رو قبول نمیکنیم. اما جِده معنیش چیه آقایون؟ آیا جِده استطاعت است؟ یا جِده أخصّ از استطاعت است؟ أخصّه. أهلُ الجِده این أخص از استطاعت، چرا؟ برای اینکه آیا{وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِر}این پیاده رفتههای به حج که پابرهنه بودند، پاشون تاول کرد، یعنی جِده بودند؟ چیزی نداشتند اینا، أهل جِده نبودند که، أهل جِده دارندگانند، اینا دارندگان نبودند، اینا پیاده گان بودند. پس آیا أهل جِده خود مستطیعینند؟ نخیر، أهل جِده بخشی از مستطیعینند، حالا کدوم بخش؟ این خودش یک بحث سیاسیست در فقه حج که این حِجُّ البیت فقط نیست در اونجای گرمِ کم آب و گیاه که حالا مقداری چیز شده، خب اونجا بره و تمام دور خانهای بگرده و سنگی بندازه و لی لی کنه و گوسفندی بکشه و این حرفا، فقط این نیست، بلکه حج یک سمینار سیاسیِ اسلامی سراسریست که بهترینها و دارندهها و بایستهها و شایستهها. خب در درجه اولا {مَنِ اسْتِطاعَ} هرکی میتونه، هرکس توانایی علمی، عقلی، مالی، حالی، راهی دارد، هرکی میخواد باشد، جاهل باشد، عالم باشد، صاحب فکر باشد، بیفکر باشد، هرچی میخواد باشد، این باید بره، این یک واجب کلّیست، واجب به طور کلّی.
اما بعد دوم، بعد دوم این است که خداوند وقتی که حِجُّ البیت را و زیارت خانه خود را مخصوصاً در حج، این توصیف میفرماید، عرض میشود که {وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا} یا اینکه {لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ}یا {جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ} مرکز قیامه، این نشستگیها، این بستگیها، این خستگیها، این سستیها، این کمبودها، این کاستیها رو باید در مملکت حج برطرف کنند، افکار گوناگون مسلمین بهم برخورد کنند، اقتصاد دان ها، سیاست دانها، فقها، فلاسفه و و تجّار، همه اصناف مسلمین که این {مَنِ اسْتطاعَ} در میان آنها قطعاً هست دیگه، بیشترم هست، این کسانی که بتوانند، بتوانند و برای چی تمام توانندگان از نظر ظاهری در بعد اولا بروند؟ چرا؟ {قِيَامًا لِلنَّاس}{ مَنَافِعَ لَکُمْ}{ مَثَابَةً لِلنَّاس}مملکت حج تشکیل گردد، در کتاب مناسک ملاحظه بفرمایید شما، این بحث مفصل کردیم، اشاره خواهد بود، مملکت حج یعنی هر سال یک بار مملکت جدید الاحداث حج باید تشکیل بشه تا بتوانند مسلمان ها در بعد مشورت سیاسی، مشورت اقتصادی، مشورت علمی، مشورت مذهبی، مشورت در کلّ ابعاد اسلامی که حیاتساز است، زندگیساز است، زندگیپرداز است، تشکیل وحدت میدهد بین مسلمین، تشکیل قدرت میدهد بین مسلمین، این درسته، پس أهلِ الجِده بُعد دومه. أهلِ الجِده توانایان نه فقط مالی، خب توانایی مالی که { مَنِ اسْتَطاع} بود دیگه، پس اینجا باید معنا کرد. عَلی أهلِ الجِده واجب است به این حساب است.
بعد سوم روایات که از جمله در نهج البلاغه از امیر المؤمنین (ص) الله، الله فی حَجِّ بیتِ رَبِّکُمْ لاَ تُخْلوهُ، فإنَّکُمْ إنْ تُرِكَ لَم تُنْظَروا، این خانه نباید خالی بمانه ولی از کیا؟ هر کس؟ نه، این خانه مرکز و محور است و مأواست و مجلاست و مقام است و قیام است و مثابه است و منافع است برای کلّ نیروهای مسلمین در کلّ أنهاء عالم، از این نیروها نباید خالی بمونه. جبهه از نیرو خالی بمونه؟ بزرگترین جبهه است. این موسم حج و بیت الله الحرام بزرگترین جبهه مشورتیست، بزرگترین جبهه استعدادیست، پیاده کردن استعدادات و مشورتها و تصمیمگیری ها و قراردادها که تاکنون نشده است و تقصیر ماست و نه تقصیر تشکیلاتی که خداوند در این مناسک حج مقرر فرموده، نباید خالی بمونه.
ببینید، اگر سربازان در جنگ با دشمنان جبهه را خالی بگذارند، آیا دشمن مهلت میده؟ خب مهلت نمیده، اگر ما جبهه اقتصاد اسلامی را خالی بذاریم در اقتصاد زمین خورده ایم، جبهه سیاست همچنین، جبهه جنگی همچنین، جبهه علمی همچنین، جبهه عقیدتی، جبهه اخلاقی، جبهه معرفتی، هر جبههای از جبهات اسلامی رو ما خالی بذاریم زمین میخوریم، پدرمون رو دشمن درمیاره، چون یک تشکیلاتی ناس دارند و یک تشکیلاتی نسناس دارند. نسناس بیکار نیستند، نسناس دائماً مشغول خراب کردن و سازماندهی هستند، مسئول خراب کردن جبهه ناساند که زندگی انسانی و زندگی شرافتمندانه انسانی بر محور وحی را میخوان خراب کنند، بعد سازمان و کاخ های بلند فرعونی و ابلیسی رو بسازن. شب و روز مشغولند، با فکرشون، با قلمشون، با قدمشون، با گفتنشون، شنیدنشون، با رفتنشون، نشستنشون، بحث کردنشون، با تمام نیروهای ابلیسی، اینها مشغولند و در دو بعد کار میکنند. یک بعد لاَ اسلام، لاَ وحی، لاَ انسانیت، یک بعد اثبات کلّ مراکز شیطنت و حیوانیت اینا دارن میکنن. بنابراین ما باید که اگر میخوایم مکافِه باشیم، مثل اینکه وقت به خوندن عبارت نیست فردا میخونیم.
اگر مکافه باشیم باید چیکار کنیم؟ در قرآن شریف ما این مطلب رو به طور مکرّر داریم که بر مسلمان کِفاه لازمه{أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا} سوره حج {وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}{الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ} و در ابعاد دیگه همینطور.{وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ} سوره حج،{وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ}الی آخر، کفاه لازمه. در مقابل جنود باطل، جنود حق نباید بخوابند چرت بزنند، خدا دین خودش رو حفظ میکنه، خدا میگه شیطان دین خودشو حفظ میکنه، پس چرا شیطنت میکنه اینقدر؟ خدا که دین نداره که، خدا دین فرستاده برای ما، خدا بی دینه اصلاً، خدا دین ندارد که. اونجا که رفتند بعد تشکیلاتِ کلّیِ عامِّ حفظ اسلام رو در کلّ کره زمین بدن. سیاستمداران از نظر اسلامی با هم ، اقتصادیّون با هم، پزشکون با هم، علما با هم، علمای مذاهب با هم، تجّار با هم، زرّاع با هم، یک مشورت اتوماتیکیست که هم قیاماً للناس، هم مثابهً للناس، هم عرض میشود که اون منافع للناس، چیزهایی که خداوند و مُبارکاً،{إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ}{فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ} الی آخر.
یک حاجی رفته بود با شربت اوغلی مرحوم به حج که حج اول ما هم با او بود، این دید که نمیره طواف، نه طواف میکنه نه سعی میکنه نه معی میکنه، هیچکار نمیکنه، همش موز میخوره و، گفته بود بابا یعنی چه، اردبیلی بود، حالا هرچه بود، گفت، به من 4 هزار تومن دادم همش رو شربت اوغلی باید انجام بده، این نماز رم باید اون بخونه، طواف رم او بکنه، حالا بعضیام اینطوری هستیم، حالا بعضیها یک خورده بیشتر حالا، موزها رم میخوریم طوافم میکنیم. آقا این طواف چیه آخه؟ اصلاً برای این ، آخه این مشعر الحرام برای چیه؟ تو تنگه انسان بماند همینطور، هیچ کارم نداره ها.
دو وقوف دارد که این دو وقوف رکنه، أرکن أرکانه، رکنتر از طوافه، از طوافی که محور حج است، حِجُّ البیت است، ببینید، رکن تر از اونه. طواف میشه نایب گرفت ولی وقوف عرفات نه. سعی صفا و مروه رو در موقع ضرورت میشه نایب گرفت ولی وقوف مشعر رو نه. یا اینکه رفتن به مُنا این وکیلبردار نیست، بنده میشینم مکه، وکیلم میره مُنا، نخیر. این 3 مرحله که مرحله وقوف در عرفات هست، حداقل از ظهر یا اینکه بعدازظهر تا غروب و وقوف در مشعر الحرام است که حداقل بینُ الطلوعین و بیتونه مُناست که سه شب یا چهار شبه، برای پیاده کردن امیدها و آرزوهای اسلامی، اینها هیچکدومش زیارت البیت نیست، صورهً مقدماته و حالت آمادگی به انسان میدهد، ولکن این ها عرض میشود که رکن داره.
خب حالا، أهلُ الجِده، روایت أهلُ الجِده، أهلُ الجده اونایی که توانایی دارن، چه توانایی؟ تواناییهای اسلامی خود را نه بره اونجا پول بده و إلاّ خب {مَنِ استطاعَ}دیگه مَنِ استطاعَ بخش اوله. پس در بخش اول وجوب تعیینیست، در عیون مستطیعین که برخلاف آنچه برادران دیگر فقیه میفرمایند که استطاعت رو سه جور آقایون تصور کردند، یک جور اینکه استطاعت یعنی الان زاد و راحله باشه، اگه نباشه هیچی، زمین داره بفروشه نه، پول داره بخره نه، الان، این یک. خیلیم چی.
دوم اینکه نخیر پولی داشته باشد یا مالی داشته، ببخشید مالی داشته باشد یا پولی داشته باشد که این را تهیه کند، بدون عُسر و حرج، این دو. اینم بعضیها قبول دارند……
اما سوم رو نوعاً قبول ندارن، سوم نیرویی انسان دارد که با این نیرو میتواند تمام وسائل رفت و برگشت حج را تهیه کنه، این میگن نه و حال اینکه این بعد سوم بهترین ورزشگاه آزمایش نیرو و مسابقه نیروست از برای مسلمان ها، چنانکه در روزهای اول بحث حج عرض میشود که عرض کردیم که اسلام میدانهای ورزشی قرار دادهاست از برای مسابقه در کلّ نیروهایی که خداوند به ما عنایت فرموده است میتونیم بهش تبلور بدیم از جمله حجّه. مال به دست آوردن و حال به دست آوردن، صحت بدن، صحت روح، صحت علمی، صحت راه، که تا اونجا که میتوانیم باید این صحت ها رو داشته باشیم و اگر نداریم باید تهیه کنیم، مادون عسر و حرج و اگر که به حدّ حرج رسید، استحباب دارد، عرض میشود که{وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ} خب پس علی أهل الجِده منافات ندارد با {مَنِ اسْتطاع}
بله اگر تمام مستطیعین رفتند، الان امسال مستطیع، حالا به فرمایش آقایون میشه، عرض ما نه، فرمایش آقایون که مستطیعین در بعد اول و دوم الان نیست، خب پس مکه خالی بمونه، این کعبه، عجب، سنگر رو خالی بذاریم؟ امیرالمؤمنین میفرماید که فإنَّکُمْ عرض میشود که إنْ تُرِكَ لَم تُنْظَروا، یعنی این محور است و این جان اسلام است و این مرکز فرماندهی کلّ نیروهای اسلام است، همونطوری که سرباز جبهه رو خالی بگذارد، لَم تُنْاظَروا، بزرگترین جبهه های اسلامی ما عبارت است از، درسته از جبهه استفاده نکردیم مثل سربازی که میره جبهه تنفگ رو میذاره زیرش میخوابه. این فایده نداره نه، اینی که حالت جبهه ای دارد و عنوان جبهه ای دارد در صورتی میتوانیم این جبهه رو ما حفظ کنیم و جلوی تسلط دشمن رو بگیریم که به وظایف خودمون عمل کنیم نه اینکه آمریکا در خود مکه هم نقش داشته باشه، آمریکا نقش داره، اسرائیل نقش داره، کی نقش داره، کی نقش داره، کی نقش داره، نخیر، ما باید این نقش های شیطانی و بندها و حیلههای شیطانی رو به طور کلّی بکنیم و پاره کنیم و دور بریزیم و بزرگترین قدرت رو خداوند به ما مسلمین عنایت کرده از هر نظر. خدا رحمت کند آقای خمینی تکرار میکردند این حرف رو.
زمین های معدن خیز، حالا حاصل، بهترین زمین های معدن خیز و بهترین کوههای معدن خیز دست مسلمان هاست و این…….. نمیفهمند. اینا رو مجانی همینطور در اختیار آمریکا، میگن بله ما آدمایی هستیم که آمریکا نوکر ماست، ما پول میدیم اونا برای ما چیز بفرستن، اینطور نیست. این استعمار فقط نیست استحماره، این خر سواری دارن میکن اینها، خر خیلی هم پول داره، از سر و تهش پول میریزه، از پشگلش پول میریزه ولی خر سوار میشه و شیطانم گفتش که …….. ذُریّتهُ إلاّ قَلیلا، من افسار میکنم ذریه انسان را إلاّ قَلیلا، ما رو افسار کرده است استعمار، منتها چجوری افسار کرده؟ او میخواد خر سواری شده ما هم خرش شدیم. دو بعدیه ها. استعمار میخواد خر سواری کنه مام خرش شدیم، اگر ما خرش نشیم خب میره خر دیگه سوار میشه، سوار خودش میشه یا سوار نمیشه ولی دو بعده، یک بعد استعمار خواسته است که جان اسلام درمیان ما نباشه، نه از نظر معرفتی که قرآنه و نه از نظر عملی که کنگره بزرگ حج است و کنگره نمازهای جمعه است، نباشد در میان ما، مگر پوستی ظاهر، قشری ظاهر، این بعد اول و حماقت ما هم کمک کرده است به شیطنت استعمار، قرآن نه، حج خدا خواسته نه، حج آمریکا خواسته بله، اگرم خواستیم خدا خواسته کنیم جور دیگرش میکنیم.خب این بعد دوم. بعد سوم همین فرمایش امیرالمؤمنین، پس سه بعدی وجوب دارد حج. ……احکامی، بعد اول{ مَنِ اسْتطاعَ إلَیهِ سبیلاً} حمالی کنم، عملگی کنم، واعظی کنم، مسئله بگم، غذا بپزم، چه کنم، چه کنم، روم نمیشه یعنی چه؟ کار که بد نیستش که، روایتم زیاد داریم. ولو پیاده بره، ولو سوار یک الاغ لنگ بشه، مقداری پیاده بره، مقداری، که آقایون تعبیر بردن فردا براتون میخونیم.
روایات در پرتو آیه مقدسه{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} این مطلب رو کاملاً بیان کرده است که، وقتی عبارت قرآنم، میگیم استثنائی است در کلّ تکالیف ما چنین تعبیری ما نداریم{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ} آقایون میگویند تحصیل استطاعت واجب نیست، بابا تحصیل چیه؟ اگه استطاعت رو معنی کنید زاد و راحله، تحصیل زاد و راحله واجب نیست ولی استطاعت زاد و راحله نیست، استطاعت استطاعته. استطاعت توانایی، توانایی درونی فقط برونی نیست، توانایی درونی، توانایی برونی، توانایی درونی، فکری، عقلی، علمی، توانایی برونی، بتوانم کار کنم، از نظر اقتصادی امکان حج باشه، از نظر سیاسی باشه، از نظر صحّی باشد، از نظر راهی باشد، تا اونجایی که من امکان دارم، باید امکانات رو به راه انداخت و امکانات رو تبلور داد تا بتوانیم راه به سوی این کنگره عالمی اسلامی باز کنیم{لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ} این چند دقیقه من عبارتی از عُروه براتون میخونم که تا بعد تتمه بحث رو انشالله.
مرحوم سید طباطبائی رضوان الله تعالی علیه میفرماید که بله، در وجوبٌ حج مَرَّهً واحِدَه، البته این تغییرات آقای خوئیست، یعنی عبارتی که در درس فرمودند همون عبارت رو نویسنده نوشته، من یادمه که یک موقع مقررات رو ما نوشته بودیم چاپ شد، یکی از پسرام یک ده تایی آورد خدمت ایشون، ایشونم گفتن ببرین بذارین توی کتابخونه، بعد شروع کردن تعریف کردن از یکی این مقرّرین، فرمودین این مقرر چنینه، چنانه، چنانه، چنانه، چنانه، دیدم نه خیلی ناجور شد، مقارناتی که خب این پدر مسیحیها رو درآورده، این مطلبی نشد مام که نمیخواستیم پول بگیریم از ایشون، رفت توی، ولی از مقررین، گفتم بله این مقرّر قدرتش از اون نوار کمتره، چون نوار اشتباه نمیکنه ولی مقرّر اشتباه میکنه، این آقای مقرّر که خدمت شما تشریف دارند، هستن، ایشون نوار رو گذاشتن کلمه کلمه نوشتن عین عبارت شما رو، این کاری نشد که، شما بلندگوی کسی باشید، خب حرف او رو شما نوشتید ولیکن نوار از شما زرنگتره چون نوار اشتباه نمیکنه ولی شما اشتباهم میکنید.
حالا این عباراتیست که بیانات درسی ایشونه در حاشیه ولیکن متن مال مرحوم سید، سید محمود کاظم طباطبایی رضوان الله علیه میفرماید که وَ لاَ یَجِبْ فی أصلِ الشَرعْ إلاّ مَرَّهً وَاحِدَه فی تَمامِ العُمر، آقای خوئی میفرمایند که این لاَ یَجِب عقلیه بحث شو کردیم، نخیر عقلی نیست، بلکه از خود آیه استفاده می کنیم که مَرّهً واحده یعنی تمام عمر، منتها لاَ یَجِب اون وجوب {مَنِ استطاعه} هست، نه وجوب بعد دوم و سوم، وجوب بعد دوم عبارت است از أهلِ الجِدَه، وجوب بعد سوم لاَ تُخلوا، خالی نباید بمونه. وَ هُوَ المُسّمی بحَجَّهِ الاسلامْ، خب ما به ایشون عرض میکنیم که این اسلام مزافله حج فقط نیست، عُمرهُ الاسلام هم داریم که دیروز عرض کردیم، حَجّهُ الاسلام هم داریم، عمره مفرده اگر بر شما واجب شد که مستطیع حج نیستید، این عُمرهُ الاسلام است و حاجی هم هستید، منتها عرض میشود که حاجی صددرصد نیستید، حاجی، برای چی؟ برای اینکه حج عمره که بحث کردیم{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّه} حج، حج اکبر است و عمره حج اصغر است، اگر با هم ذکر شدند، اگر با هم ذکر نشدند کالضر و المجرور إذَا اجْتَمَعَا افْتَرَقا وَ إذَا افْتَرَقَا اجْتَمَعَا.
وَ هُوَ المُسّمی بحَجَّهِ الاسلامْ هِىَ الحَجّ الَّذَى بُنِىَ عَلَيْه الإسلام، مِثلُ الصَّلاة وَ الصُومِ وَ الخُمْس وَ الزَّكَاه وَ مَا نُقِلَ عَنِ الصَدوق في العِلَلْ مِنْ وُجوبهِ عَلَى أهْلِ الجِدَة وَ كلّ عامْ علَى فَرضِ ثُبوته شاذٌّ مخالفٌ لِلإجْماعِ وَ الأخبار. میگیم نخیر فرمایش شما درست نیست به همون بیانی که عرض کردیم. این روایت که میگوید که هرسال بر اهل جِده واجب است، یک مقداری مغز سیاسی به کار ببندید، سیاسی اسلامی به کار ببندید معلوم میشه که اهل جِده غیر مستطیعینه.
بله شاید که بله وَ هُوَ شاذٌّ مخالفٌ لِلإجْماعِ، اجماع چکاره است؟
-اهل جده همون 16 فرسخی ها نیستند؟
-نخیر، همشون، یعنی چه داخل باشند چه خارج باشند که حج برشون واجبه، چون حج فقط حج تمتع که نیست، حج قران است و افراد است و تمتع، عمره هم که عمره مفرده،
-………..هرسال
-میفهمم، بله ولی بر اونا هرسال واجب نیست. برای کسانی که داخل مکهان هر سال واجبه؟ اینکه نمیگیم، مگه اونا أهل جِدهان؟
البته بعضی از آقایون می فرمایند که در باب استطاعت حتی کسانی، این خیلی حرف عجیبیه، حتی کسانی که در خود مکه هستند، آقا کسی در خود مکه هست، این پول ندارد که وسیله سواری تا مُنا و تا عرفات داشته باشه که حج اکبر رو انجام بده، عدهای از آقایون میفرمایند که ایشون مستطیع نیست و تحصیل استطاعت برش واجب نیست. ببینید، تفاوت……. از کجای کتاب الله ست؟ تا این نظر که اگر کسی فرض کنید که در تهران است و این آدم میتونه یا نمیتونه، حَرجم نیست، میتواند پیاده با وسیله خیلی عادی بره، چون می تواند این مستطیع است، بعضیها می فرمایند نخیر اونی که در مکه هم هست اگر فعلا زاد و راحله ندارد، ولو بتواند تهیه کنه ولی فعلاً زاد و راحله ندارد، ایشون مستطیع نیست که اگر برود حج، حجهُ الاسلام نیست، اینم یک مسئلهایست دیگه، اگر برود حج، حجهُ الاسلام نیست.
وَ لاَ بُدَّ مِنْ حَملِهِ عَلَى بَعْضِ المَحَامِلْ كَالأخبارِ الوَارِدهِ بِهَذَا المَضْمونْ مِنْ إرادهِ الاسْتِحبابِ المُؤكّد، میخوایم بگیم که اخبار نصّ در وجوبه، بعداً خواهیم خوند، اراده استحباب موکّد یعنی چه؟ مثل اون سرخبری که شیخ طوسی حمل بر استحباب فرمودند، در باب زکات حدود 100 خبر داریم که زکات مالُ التجاره واجبه، مرحوم شیخ طوسی فرمودند که بله اینا رو حمل بر استحباب میکنیم. آقا 100 خبر رو که همش وجوبه، شما به چه حساب حمل بر استحباب میکنید؟ هم بر خلاف نصّ این اخباره و هم بر خلاف نص حدود 30 آیه قرآن است که زکات رو بر کلّ شیء تعلق میده. ما شیخ طوسی رو احترام می کنیم ولکن احتمالاتش رو نخیر. احتمالاتش اختمالات است، درست نیست.
أوِ الوُجُوبْ علَى البَدَلْ، بِمَعنى أنُّه يَجِبْ عَلَيِه في عَامِه، این خیلی عجیبه، میگوید که یَجِبُ حَجْ عَلَی أهلِ الجِده فی کُلِّ عام، فی کُلِّ عام رو کسی اینطور اومد معنا کرده یعنی اگر امسال شد، امسال، نشد سال دیگه، نشد سال دیگه، بابا اینکه علی البدل نیستش که، این استغراقه. ما یا عامّ استغراقی داریم یا عامّ علی البدل، اگه گفتن شما هرسال باید صد تومن بدی، امسال شد امسال، نشد سال دیگه، نه آقا این چه احتمالی شما میدید؟
-……..اگر امسال نره باید سال دیگه بره
-قبول، اما معنی که فی کُلِّ عام بر أهل جده حج واجب است، اینو معنی کنید که بدله استغراق نیست، خلاف نصّه.
وَ يُمْكِنْ حَملُهَا عَلى الوجوبِ الكِفائيّ، فإنّهُ لاَ يَبْعُدْ وُجُوبُ الحَجِّ كِفَايَهً عَلَى کُلُّ أحَدٍ فی کُلُّ عامْ إذَا کَانَ مُتَمَکِناً بِحَیثْ لاَ تَبقی مَکّهَ خالیهً مِنَ الحُجّاجْ لِجُملَهِ مِنَ الاخبارْ. این حرف سومی است که ما عرض کردیم، حرف دوم ایشون ندارد، در حالیکه حرف دوم است در أهل الجِده.
عَلَی أنّهُ لاَ یَجوزْ تَعطیلُ الکَعبَه عَنِ الحَجِّ وَ الاخْبارْ الدَّالَه عَلیَ أنَّ عَلَی الاِمامْ کَمَا فی بَعْضِهِا وَ عَلَی الوَالی کَما فی آخَرْ أنْ یُجبِرَ النَّاس عَلی الحَجْ وَ المَقامْ فی مَکَّه وَ المُقامْ فی مَکَّه وَ زیارهِ الرَّسولْ وَ المُقامْ عِندَهُ إنْ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ مَالٌ اُنْفِقْ عَلَیهِمْ مِنْ بیتِ المَالْ. تمام اینها به همون محور برمیگرده و تازه در اینجا، در بعد دوم وجوب که علی أهلِ الجده هست برای نگه داشتن این جبهه اسلامی، جبهه جهان شمول اسلامی در کلّ ابعاد حفظ اسلام کی باید تشخیص بده چقدر لازمه؟ حکومت های اسلامی.
پس اینجام حکومت های اسلامی باید با هم ارتباط داشته باشن و ارتباط با اصل شریعت داشته باشن تا بفهمند، چرتکه بندازن که چند فرد و چه مقدار نیروها لازم است برای مملکت حج، پس اینم باید ارتباطی در بین کلّ بلاد اسلامی و زعمای اسلام.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد