بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
بعد از بحث از استطاعت حج و عمره که بطور ضابطه ای برای برادران عرض شد{وَ إِنَّمَا عَلَيْنَا أَنْ نُلْقِيَ إِلَيْكُمُ اَلْأُصُولَ وَ عَلَيْكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا} فروعشو خودتون مراجعه بفرمایید و دقت کنید.
بعد اقسام حج و اقسام عمره مورد بحثه. در جلد سوم الفرقان، 100صفحه راجع به جهات مختلف حج و عمره ما بحث کردیم که از صفحه 115 شروع می شود تا 215 خاتمه می یابد. اینجا
(علیکم السلام)
در صفحه 117 اینطور نوشته، آیاتٌ تَمام کَعدد ابوابِ الجَنـّهِ فَما تَختَصَّ بِفرض الحَجِّ وَ العُمره تعریفاً بِهِما حُکماً وَ موضوعاً وَ شُروطاً و ظُروفا والاَصیَّ ما بِنسبهِ حَجِّ الاکبر و بَعدهَ العُمرَه والایه الولی مِنها بَیانٌ فَرضِهِما اِتماماً وَ هِیَ اوَّلَ ما نَزَلَت بِفَرضِهِما.
چون سوره مبارکه بقره تقریباً
(صحبت حضار)
چون سوره مبارکه بقره تقریباً یا تحقیقاً اولین سورهای است که در مدینه منوّره نازل شده است، بنابراین احکامی که در سوره بقره ذکر شده است اولییت دارند در عهد مدنی.
ظاهراً آیه اول که {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ جَمیعاً} که آیه 196 م از سوره بقره است، این مربوطه به آغاز فرض حج و عمره است. حالا اگرم این آیه، آیه اول نباشد، بلکه بعد از آیات دیگر باشد، مطلب چنین است. اما چون آیه { لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً}در آل عمران است و آل عمران بعد بقره است و آیه{وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَی كُلِّ ضَامِرٍ} در سوره حج است و اون باز بعد از بقره است. بنابراین ظاهراً این آیه {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} این قبل از اون 2 آیه است و ما در قرآن شریف سه آیه از برای وجوب حج داریم. آیه ای که ظاهراً آیه اول است حج و عمره رو با هم ذکر کرده{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} و 2 آیه دیگر فقط لفظ حج داره که لفظ حج به معنای زیاره البیته و زیاره البیتم دو بخشه که یک بخشش حج اکبر است و یک بخشش هم عمره. حالا هر حجِّ اکبری می خواهد باشد، چه حج اکبر تمتع و چه عرض میشود که افراد و چه قِران.
اینجا بحثی که قبلاً اشاره کردیم که مورد اختلاف فتاواست است اینه که آیا همونطوری که حج واجب است بر{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} عمره هم واجب است یا نه؟ سایر برادران فقیه تقریبا کلاً إلاّ بعضی، میفرمایند که عمره مفرده با حج قران و افراد در صورت استطاعت واجبه و عمره تمتع با حج تمتع در صورت استطاعت واجبه. اما عمره مفرده ای که نه با حج تمتع است و نه با حج قِران و افراد است که استطاعت حج تمتع نیست، تا عمره مفرده ای با اون در موسم حج انجام بشه که مفرده جای تمتعه و همچنین استطاعت حجِّ افراد نیست، ولکن استطاعت عمره مفرده هست.
استطاعت حج قران نیست اما استطاعت عمره مفرده هست. این عمره مفرده عمره ای است که بُعد سوم رو داره. بُعد اول عمره، عمره ی تمتع است که با حج تمتع یک عبادت حساب میشه، اون مطلب دیگریست که همه می گویند واجب است. البته برادران سنی اختلاف دارن که حج تمتع رو مثلاً واجب نمیدونن یا بدعت می دونن یا چی.
و حج دوم، حج افراد است که با عمره افراد است برای کسی که هر دو رو استطاعت داره و حج سوم حج قران است با عمره مفرده ای که با او انجام میشه، این رو هم هر کسی که مستطیع هر دوست.
اما بحث ما جایی دیگه است، بحت اونجاست که شما استطاعت حج ندارید، نه استطاعت حج تمتع دارید که{ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَام} که بعداً بحث میکنیم در همین آیاته و نه استطاعت حج افراد با عمره دارد و نه استطاعت حج قران با عمره دارد، بلکه فقط استطاعت عمره داری. آدمیست که استطاعتی که شرطا ًچه حالی، چه مالی، چه راهی، چه، چه، چه این فقط نسبت به عمره مفرده استطاعت دارد، اینجا آراء مختلفه. اکثریت مطلقه آراءِ برادران فقیه شیعه می فرمایند که نخیر واجب نیست. کسی که استطاعت عمره مفرده دارد این واجب نیست.
اقلیّت بسیار بسیار کم که اونم به أحوط گذروندند مثل آیت الله میلانی رضوان الله عَلیه،أحوط اما أقوی هم ندیدم، اقلیت بسیار بسیار قلیل که اون هم به صورت أحوط و احتیاط مطلق ذکر فرموندند این است که عمره مفرده اگر استطاعت باشه واجبه.
اما با نظر به آیات قرآنیّه که حج را در دو آیه و عمره مفرده را با حج در یک آیه که مورد بحثمونه، دلالت دارد و همچنین روایاتی که درباره عمره مفرده به قولٍ مطلق داریم اثبات می کند وجوب عمره مفرده را چه عمره مفرده با حج افراد یا حج قران {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} و چه عمره مفرده در أشهُرِحج که بجای عمره تمتع است با حج تمتع، عرض می شود که و چه عمره مفرده ای که اصلاً قرین ندارد. نه حج تمتع، نه حج افراد، نه حج قران، عمره مفرده.
آیات و روایات این مطلب رو قشنگ ثابت میکنه. اون دو آیهای که مقداری بحث کردیم و کافی بود از نظر استطاعت {وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ} این حِج البیت از زیارت المقصوده است حَج با حِج فرق داره. حَج ده جای قرآنه، حِج یک جای قرآن.
حِج الزیاره المقصوده و حَج قَصدُ الزیاره، که از الزیاره المقصوده، أخَصّه دیگه. حالا فرمود حِج البیت، حِج البیت، زیاره البیته دیگه، ما زیاره البیت چن جور داریم، سه جور.
یک جور زیارهُ البیت در حج اکبر است که اول عرفات است و بعد مشعر است و بعد مُناست، بعد طواف زیارت است این یک زیاره البیته.
یک حِج البیت است که در عمره است. هر یک از سه عمره که می خواهد باشد که عمره مانند حج زیاره البیت داره، ولکن هم در حج اکبر و هم در عمره که حج اصغر است زیاره البیت محور است برای اعمالی که با هم ملزم اند.
شما نمیتونید زیاره البیت در حج را انجام بدین، بقیه اعمال رو نه. مخصوصاً موقوفینتون، در عرفات و در مشعر. و شما نمی توانید در عمره فقط زیاره البیت انجام بدین و بقیه رو نه. اینجا ملازمت است بین محور حِج البیت در عمره و حج اکبر بین مرکز که زیاره البیت است که اصل حِج البیت است و بین حواشی که ملازم با این زیاره البیته که کارهای قبل است، کارهای بعد است، عرض میشود که سعی صفا و مروه است، چه هست، چه هست، این یک بخشه.
(صحبت حضار)
-طواف {وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ} اینه منتهی با اون معانی که داره
ولکن بعد سوم داره، بعد سوم زیاره البیت طواف مفرد. خب طواف از مستحباته. سعی صفا و مروه مفرداً از مستحبات بلکه بدعته، بدعت.
سعی، شما اعمال حج رو ملاحظه کنید از اول تا آخر دیگه. احرام بدون سایر اعمال حج و منهای اعمال حج عمره بدعت است، اِحرام.
سعی صفا و مروه در ضمن حج نباشد و در ضمن عمره نباشد بدعت است عبادت نیست. تقصیر و حَلق، تقصیر و حَلق چه در منا و چه در عرض میشود که مکه که در بعضی مراحل حلق است و در بعضی مراحل تقصیر، که حلق البته کمتره، این تقصیر و حلق، اگر در ضمن حج یا عمره نباشد به نیت عبادت این بدعت است و خلاف شرعه. وقوف در عرفاتف وقوف در مشعر، بیتوته منی، ذبح عرض میشود که در منی ولیکن در ذبحی که بهعنوان قربانی نیست شما بهعنوان عرض می شود که مستحبی از مستحبات در اون مکان خاص بیارین این غلطه.
رمی جمرات، کسی بره، من یادم هست وقتی مکه بودیم، بعضی وقتا می رفتیم در منا و عرفات می رفتیم، بعضی وقتا، میدیدم بعضیا دارن رمی میکنن، به یکیشون گفتم به کی داری رمی می کنی؟ گفت به شیطون. گفتم شیطون خودتی، برای اینکه رمی از مستحباته، بدعته این اصلاً. رمی جمرات چه اولا، چه وسطی، چه عرض میشود که کبری، عقبی که کبراست، اینها عرض می شود که چیز نیستن، از مستحبات نیستن بطور مفرد.
در بین کل اعمال حج عمره، اون عملی که هم میتواند با حج باشد کلاً، هم می تواند با عمره باشد کلا و هم میتواند تنها طوافه. پس جان حِج البیت طوافه در مثلث، در این سه بعد. جان حِج البیت طواف است چه در واجبات حج عمره و چه در واجبات عرض میشود که خود طواف. کسی نذر کند طواف انجام بده طواف خالیا، اگر کسی نذر کند طواف خالی انجام بده و حجه الاسلام رو رفته، عُمره الاسلام رو رفته و اونی که واجب است رو گذاشته ولی اگر نذر کند طواف انجام بده طواف برش واجب می شه. اما اگر نذر کند محرم شود، فقط محرم، نذر باطله و نذر خلاف شرع کرده چه در میقات، چه غیر میقات بطور معمول و همچنین.
پس ببینید، کل اعمال و کل الفاظ و کل نیت های کل اعمال حج را چه حج اکبر که حج است و چه حج اصغر که عمره است، تمام اینها باید با هم باشند تا صدق کند حِجُ البیت، إلاّ طواف. طواف یک عبادت خاصّه ای است که هم می شود با حج اکبر باشد، هم میشود با عمره که حج اصغر است باشد و هم می شود تنها باشد. نتیجه ای که ما گرفتیم از این مطلب که هم مقدمه است و هم ذی مقدمه اینه که حج البیت قطعاً بطور محوری زیاره البیت رو که طواف حُوَلَ البیته می گیره. منتهی طواف و حُوَلَ البیته رسمی 7 مرتبه است. ولکن طواف و حُوَلَ البیته غیر رسمی برای کسی که فقط می خواد طواف کنه و حج عمره برش واجب نیست و در حج عمره نیست، اون 360 مرتبه طواف کنه مثلاً، این مطالبی که در جای خودش هست.
حالا، این
(صحبت حضار)
-…..اگر مستحباً وارد شد واجب میشه، اگر شما مستحباً مُحرم شدید براتون حج واجب می شه. مُحرم حجه، حج، محرم عمرست، عمره واجب میشه، {وَ مَنْ فَرَضَ….}
-…. 300 مرتبه واجب می شه؟
-اون 300 مرتبه مال مستحبه. مستحب مجزا. ما نه، اون مستحب یا واجبی که در ضمن حج یا عمره است را داریم عرض می کنم.
حالا ما از برادران فقیه سوال می کنیم، شما از نظر لفظی نسبت به عمره و هم از نظر معنوی نسبت به عمره چرا کوتاهی میکنید؟ کسی که مستطیع عمره مفرده است {اسْتِطَاعَ إلَیهِ سَبیلاً} نیست؟ این حِجُّ البیت نیست؟ زیاره البیت که محور است و بقیه در حاشیه هستند، این زیاره البیت چی میخواد در ضمن اعمال حج باشد ضمن محور، چه محور اعمال حج باشد، چه محور اعمال عمره باشد، چه محور نباشد، خود محور بدون حاشیه انجام شود، شما چطور اینو از حِج البیت خارج میدونید؟
شما آسان تر است که سعی صفا و مروه را از حج البیت خارج کنید، خارج نمیشه. سعی صفا و مروه را، حلق را، تقصیر را و همچنین نماز طواف را مثلاً یا یا وقوفین را، اینکه بیتوته را یا ذبح را، یا چه را، اونا رو آسونتر است که شما حج البیت خارج کنید، چون حج البیت در یک معنای مختصر و خاص نیستند. چون حج البیت طواف البیت است، سعی صفا و مروه از ملحقات طواف البیت است بعداً، بعضی وقتا قبلاً که در حجه.
شما چطور ملحقات قبلی یا بعدی یا مَعِی طواف البیت را نمی توانید استثنا کنید از حج البیت و از عمره البیت و اما خود محور را شما می خواهید استثنا کنید؟ آیه ای که می فرماید {وَ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ} میگید 5 تا قبول، یکیش نه، 5 تا چیه؟ حج قران، حج افراد، حج تمتع، عمره تمتع، عمره با حج قران، عمره با حج افراد، این 5 تا قبول، اما عمره مفرده که با این حج نیست، نیست که مورد بحث ماست، میگید قبول نیست، چرا؟ این حج البیت نیست.
و همچنین در آیه مبارکه حج وَ أذَان، عرض میشود که{وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ} یعنی زیاره البیت. اگر گفتن که شما قم میایید محور فلان جاست. قم میایین باید حضرت معصومه رو زیارت کنید. میگفتن بیایین قم، شما حضرت معصومه رو زیارت نمیکنید، هدفتون نیست، شما قم نیومدین که، شما قم نیومدین، جای دیگه رفتین.
محور در این حِج البیت عبارت است از طواف خانه خدا که محور معرفتی و محور ظاهری و محور در کل ابعاد است و مقدمه دارد، موخره دارد، مقدمه دارد، احرام است، موخره دارد سعی است، تقصیر است، چه است، چه است و همچنین در حَج اکبر که مقدمه دارد، وقوفین در عرفات و در مشعر است و بیتوته در منی است و حلق است و رمی است و چه است، بعد طواف البیت است، بعداً طواف النساء است، بعداً چه است. این در محور است، اینی که در محور است شما چه طوری استثناء می کنید؟ آیه ای که بیشترماها را عام فهم می کند این آیست که مورد بحثه{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} این {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} که اولین آیه ای است که در این صفحات ما بحث می کنیم، این سه بعدی است که بعد مطالعه می فرمایید.
{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} یک فکر اینجا میاد اونم این است که ما گذشته از اینکه این آیه از آیات مدنیه است و قبل از آیه سوره ی آل عمران است که بعداً نازل شده و قبل از آیه حج است که بعداً که نازل شده، از خود آیه هم این رو بطور اشاره ما می فهمیم که این آیه بعد از آیات وجوهت نازل شده{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ}یعنی حج هست،{وَالْعُمْرَةَ} عمره ای هست.
ثانیاً {أَتِمُّوا}،{أَتِمُّوا}میگه یعنی قبلاً می دونید، میگه تمام باید انجام بدید. کامل باید انجام بدید.{َاقیمُوا الصَّلاه} باید صَلاه رو بدونی تا اقیم رو بدونید، بله، باید صلاه قبلا وارد شده باشد تا بعداً أقیم، ثَبِّتِ الارضْ ثُمَّ انْقُشْ، در اینجام نکتهی آخری که ما استفاده میکنیم {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ} اتمام کنید، به یک کسی که داره فرض کنید که غذا می خوره، میگیم اتمام کن، کسی که هنوز نخورده، خیلی درسته که بگیم اتمام کن؟ اونم درسته به یک معنا ولی به کسی که داره می خوره می گیم اتمام کن. یعنی سیر نشده بلند نشو، کتابی داره میخونه، اتمام کن، کسی که هنوز نخونده، بازم میشه گفت اتمام کن؟ یعنی به طور کامل بخون. ولکن مصداق جلیش کدامه؟ کسی که مشغول کتابه بگیم اتمام کن، یعنی تا آخر برسون.
حالا اون نمونه بسیار بارز از سه نمونه ی {أَتِمُّوا} اینه که شما وقتی که مشغول حج شدید و مشغول عمره شدید، اتمام کنید، اینجا چند حکم استفاده میشه. یک حکم،{فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ} اگر کسی که بعد در باب عمره میاد، اگر کسی معتمر شد، ببخشید مُحرم شد، اگر محرم شد وجوباً معلوم، اگر مستحباً محرم شد که حج عمره و واجب رو انجام بده، اگر کسی مستحباً محرم شد، اصل محرم شدن مستحبه، ولکن بعدا چی؟ اتمامش چیه؟ واجبه.
حالا، این اِحرام که شما انجام دادی از دو حال خارج نیست. یا اعمال حج یا عمره را صحیحاً انجام می دهید، أَتِمُّوا، یعنی اینطور نیست که به اِحرام اکتفا کنی و از احرام بیرون بیای، بلکه باید اتمام کنی، مثل وضو نیست که شما می تونید نقضش کنی یا باهاش نماز نخونی، نخیر، این یک وضوایست که باید باهاش نماز بخونی، اِحرام یه حالتی است که حتماً باید دنبالش یا حجش را یا عمره اش اونطور که نیّت کرده اید باید، باید انجام بدی.
حالا، {أَتِمُّوا} چند حکم استفاده میشه. یک حکم، وقتی که شروع کردی که مصداق أجلاش این حتماً باید دوام داده بشه. دوام داده بشه تا آخر این دو جوره، یه جور اینکه تا آخر مبطلای به بطلان نمی شود، یکی مبطلای بطلان می شود، حکم ها که مورد بحثه، اگر مبطلای به بطلان نشد و نباید مبطلای به بطلان کنی که تقصیراً مبطلای به بطلان میشه. اگر حج فاسد نشد که {أَتِمُّوا} هست، اگر فاسد شد چی؟ خب بازم {أَتِمُّوا}هست، ولی أَتِمُّوا چیه؟ میگه این کارو تمام کنید، هر جور هست تمام کنید. این اعمال باید انجام بشه، حالا اگر کسی تقصیراً کاری از کارهایی که بعدا بحث می کنیم انجام داد که حَج الان باطل شد، این غیر نمازه. اگر نماز باطل شد، ادامش بدعت است، باطله، بعد باید نماز دیگری بخونه. اما اگر حج باطل شد که تقصیراً هم باطل می شود، نه قصوراً باطل میشه، اگر حج به حساب بعضی از تخلفاتی که حج را افساد می کند انجام شد، این افساد، افساد نسبی است. افساد کلی نیست. چون ما یک افساد کلی داریم، نماز اگر باطل شد دیگه ادامه نداره. یک افساد نسبی، افساد نسبی اینه، یعنی این حج قابل قبول صددرصد نیست، اما مردود 100 درصد هم نیست. باید اینو انجام بدید، بعداً مِن قابل، سال بعدی اگر توانستید، یا هر سالی که توانستید باید انجام بدید، پس این حج فاسد نیست. این جواب از اون حرفیست است که میگویند اگر حج فاسد شد دیگه عمل فاسد رو چرا ادامه میدیم؟ میگیم بله، فساد به این معنا، فساد به این معنا که این الان قبول نیست. این مثل چی می مونه؟ مثل این که کسی تقصیراً مبتلای به مکان غصبی شده، مثاله، تقصیراً مبتلا به ورود به مکان غصبی شده، وقت نماز شده، وقت نمازم ضیق شده، حالا دیگه بیرونم نمی تونه بره، چیکار کنه؟ نماز رو بخونه یا نه؟ نماز بخونه اما باطله، یعنی چی باطله؟ خب اگه باطله نخونیم، میگیم نه، این الان چون لاتُدرکه الصَلاه بخونه، نمازشم باید بخونه ولی کافی نیست، بعد باید بخونه. بعداً باید این نماز رو تکرار کنه. چرا؟ برای اینکه {إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ} اون اضطرای که بیاد نه اون اضطراری که خود انسان بیاره، این نمونش بود.
حالا در اینجا، اگر حَج به علتی فاسد شد، فسادش به معنای فساد صددرصد نیست، بلکه باید ادامه بدی. از این آیه استناد می کنیم{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ} چه حج فاسد شد و چه عمره فاسد شد، باید اتمام بشه، چه صحیح باشد چه غیر صحیح. این یک بعدی که بعد استفاده می کنیم.
دوم، چیزی رو که واجب است ما اتمام کنیم، ابتداش واجب نیست؟ خب معلومه دیگه، ممکنه ابتدا واجب باشه، اتمام واجب نباشه، چیزی که اتمامش واجب است، ولو باطلاً، اتمامش واجب است ولی باطلاً، ابتداش واجب نیست؟ خب چرا واجبه، این معنی دوم.
معنی سوم،{أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ}مثل اَقیموا الصَلاه. همونجور که صَلاه را که شما می شناسید، باید این صَلاه را مُقامَتاً انجام بدید، نه صلاه شکسته، صلاه زمین خورده، اینجام همینطوره. {أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ} حج را در بعد فقه اصغر باید اتمام کنید، از نظر علمی، معرفتی، دانستن و توانستن اعمالی که مربوط به حجه،{أَتِمُّوا}در مقدماتش، در خودش، در مؤخراتش، استطاعتش، یکی از جاهایی که {أَتِمُّوا} میاد استطاعته.
بنده نمی توانم حج را مُتِسُکّعاً انجام بدهم، الان هم مالی، چیزی ندارم، اما می توانم برای خودم مالی و راحله ای و چی ایجاد کنم، اینجا{أَتِمُّوا} میاد دیگه، چرا نیاد؟ میگوید شما باید به طور تام انجام بدی، حج مُتِسکّع که واجب نیست، ولی الان بر شما واجب است، چون می توانید اون وسایلی را که {مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}عرض می شود که انجام بدید.
پس آیه سه بعدی دلالت دارد، بعد اول، بعد دوم، بعد سوم. از بعد سوم شروع می کنیم.
بعد سوم {أَتِمُّوا} یعنی واجب کرد حج و عمره را، تماماً نه ناقصاً. بعد دوم که اول عرض کردیم، واجب است اتمام، اگر شروع کردیم، ببینید با یه لفظ سه معنا رو تا اونجایی که، بیان کرده که صحیح وارده به معانی آیات قرآن بشویم اون وقت خوب می تونیم بفهمیم که یک کلمه وردارید، کلمه دیگر جاش نمیشه گذاشت. هر کلمه ای بذارید نه مساوی با اوست و نه به طریق اولا بهتر است.
{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} سوال، آیا حج عمره هم درش نیت شرط است؟ از کجا درمیاد؟ میگیم لِلَّه، لِلَّه خب نیته دیگه،{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} ممکن است شما حج انجام بدید، برید تو حج خودتون رو نشون بدید، اصلاً نیت الله هم فایده نداره،{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ}
نکاتی که برای هر یک از این سه بُعد ما استفاده کردیم بعداً ذکر کردیم مخصوصاً بر محور این جمله{فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} حالا اونچه را که در اینجا در عبارت آوردیم از نظر خود آیه که مطلب مستفاده کاملاً و حتی از نظر روایات برای آقایون که روایتی هستند باید عرض کنیم اینم مستفاده .
{وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ}قَد تَلمَحُ انَّ لِفَرضِهِما سابقه، چرا؟ {أَتِمُّوا} حَیثُ اِتمام لِفرضٍ لَیسَ لَهُ دورٌ إلاّ بَعدّ فرضِه والاِحصار یَلمَحُ اَنَّ لَهُ سابِقه، این اشاره دوم.
فَقَد اُحِصروا فی الحُدِیبیه، تا برسیم به بله، عرض می شود که اینجا روایاتی در دُرَّالمَنصور هست که وَ هذا عَلی صِحَّتِهِ فِی نَفسِهِ وَ وُرودُ سَنَهِ المُعتَبَرَ بِه قَد لَا یَختَصُّ الایه بِه حیث التعبیرُ الصّریح عَنهُ حَجوا واعتَمروا تامَّین، چون بعضی از روایات داریم که مثلاً یکی از این ابعاد رو بیان میکنه، می گیم اگر بعضی از روایات یکی از این ابعاد رو بیان می کنه نفی ابعاد دیگر رو نمی کنه. این در پاورقی روایت هست که ملاحظه خواهید فرمود.
بله، در صفحه 119 نوشتیم فَقَد اَصبَحَهِ الایَه مِن الآیاۀِ التَشریحِ الحَجَّ والعُمرَه مَهما سَبَقَتها آیاتٌ اُخری فِی فَرضِهما اَللهُمَّ اِلّا فی خُصوصِ العُمرَه وَ ساعِر ما فِی اثَّمان اَحکام، لَم تُذکَر مِن ذی قَبل، اثَّمان اَحکامٌ، لَم تُذکَر مِن ذی قَبل ، وَ فِی تَقابُلِ العُمرَهِ هُنا بِالحَجّ، دَلیلُ فَرضُها کَمَالحَجّ ، اَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَه.
خب حج، این اگر مراد از حج عرض می شود فقط خود حج است، البته در مقابل باید عمره بیاد، اینجا برای مزید مطلب عُمره رو هم ذکر کرده که استفاده وجود بکنه، بعد، وَقَد یُذکَرُ الحَجُّ مَعَ العُمرِه کَما هُنا فَیُعنا مِن کُلٍ نَفسُه، اُو یُذکَر بِقَیدٍ یَلمَحُ لِلاخَرُ کَ یَومَ الحَجِّ الاَکبر.
این حج اکبر دلیل دوم ما هست. چرا خداوند فرمود {وأذانٌ مِن اللهِ} تا {یومَ الحجّ الأکبرِ أنَّ الله بریءٌ مِنَ المشرکینَ}؟ پس حج دو حج بود. اگر گفتیم که دیوار بزرگتر، پس دیوار کوچکتر در کار هست ولی دیوار بزرگتر، اگه دیوار یکیه، فقط دیوار بزرگتر معنی نداره. پس اینکه می فرماید {الحجّ الأکبرِ}مراد اینست که در مقابل حجی است که حج اصغره. حج اصغر چیه؟ غیر از عمره چیزی ما نداریم، غیر از عمره و حج ما سومی نداریم پس حج اصغر عمره است.
حَیثی قابِلُ الَحجُ الاصغَر وَلانَعرفهُ الّا العُمرَه اِذ ثالِثَ لِزیارهِ البَیت حجّاً، که حج خود زیارته. اَللهُمَّ إلّا طَوافاً واجِباً بِسَبَبٍ او نَصباً و اَو لَیسَ بِما بّمُفردٍ حَجّاً که اون مرحله سومه. طوافی که مستحب است یا به نذر یا چیز دیگه ای که واجب شده این بهش حج نمی گن.
(صحبت حضار)
-بله؟ دو تا حج؟ چرا الحَج سه حجه، عمره هم، سه عمره، هر شش تا فهمیده میشه
(صحبت حضار)
-نخیر {اَتِّمُوا} اَتِّمُوا، اگر من غذایی رو خوردم تمام کردم، حالا باید فردا هم باید بیام خدمت شما غذا بخورم، پس فردا هم بیام؟ تمام شد، یعنی خوردم تمام شد دیگه.
وَ قَد یُرمی عَن النَّبیِّ صَلَّ اللهُ عَلیه وآله وسَلَّم وَ اَئِمَّهُ اهلُ بَیتَ عَلِیه السَّلام، تَفسیرُ الحَجِّ الاکبَر بِالحَجّ وَالاَصغَر بالعُمرَه، در پاورقی فی الدُرِّ المَنصور، عرض می شود که فِی الکِتابِ الذی کَتَبَ رَسول الله صلوات الله عَلیه، لِامرِ ابن حَذ؟ ، اِنَّ العُمره هِیَ الاحجُّ الاَصغر وَ هُنا تَجاوزٌ صارحٌ سارِخ، صریح است و فریاد گر. بعضی تجاوزها باید انسان بگردد و پیدا کند.
صارحٌ سارِخ بَینِ الکِتابِ والسُنَّه فِی ایجابِ العُمرَهِ کَالحَجّ لا فَقَط عُمرَهُ التَّمَتُّع والَّتی تَعطی مَعَ القِرانِ والاِفراد بَلِل مُفرَدَهُ المَحضَ عَلی من لا یَستَطیعُ الحَجّ و اِنِّما یَستطیعُ العُمره، که خیلی از ما اینطوریم، مخصوصاً کسانی که مستطیع حج نیستند، حالا به هر معنایی. اینا اگه به نیابت رفتن حج، حتما باید عمره مفرده رو انجام بدن چون مستطیع عمره مفرده اند دیگه، این استطاعت دیگه خیلی بیّنه. کسی که حج نیابتی میره ولی خودش حج نکرده است این مستطیع عمره مفرده است، بنابراین نیابت گرفتن واجبه. نیابت
(صحبت حضار)
– بله دیگه، عرض می شود که عمره چیز هم هست، عمره تمتعم حج اصغره که منتها ملزم داره.
(صحبت حضار)
-اون درصورتی که خودش مستطیع نباشد که شرط داره، اما مستطیع باشد چی؟ اگه مستطیع باشد و انجام ندهد نمی تونه نائب بشه، بشه، اما اگر کسی مستطیع نیست، نمی تواند، از نظر مالی و چه، نمی تواند از نظر مالی حکم مالی، از نظر راه که خب می تونه، اگر کسی بتواند نایب بشه و براش عرض می شود که سرافکندگی و خجالت و خلاف که نباشد که معمولاً خب نیست دیگه، گدایی که نیستش دیگه، اگر کسی بتواند نایب بشود در حج، ایشون مستطیع بر عمره مفرده هست. استطاعت به اینه که قبول کنه نیابت رو بره حج انجام بده برای غیر و عمره مفرده رو برای خودش انجام بده.
مِمّا یَجعَلُ القول بَعداً وَجوبِ العُمرهِ المُفردَ خِلافً بِاصَّریحِ الکِتابِ والسُنَّه فَالعُمرَهُ المُفردهُ المُستَطاع مَفروضَهٌ علی البَعیدِ والقَریب …..اختَلفُ الفَرضُ بَینَهُما لتَمَتُّع البَعید و قرانٍ او اِفراد بلاقَریب فَالقَریبُ الی الستَطاعَ الی الحَجَّ تکلیف العُمرهَ المُفرَدُ السابِقه دون البَعید. وَقد تظافَرَهَ الروایه او تواتِرَ عَنِ الرَّسول وائمَّهَ اهلِ بیتَ علیهمُ السَّلام علی فَرضِ العُمره بِمُثَلُثِها، هم سه حج، هم سه عمره، مُثلثها، سِناداً الی الآیه، در پاورقی ماهم از سنُی ها نقل کردیم هم از برادران شیعه نقل کردیم روایت رو مراجعه بفرمایید که کلمه الواحده، رسول الله و ائمه اهل بیت علیهم السلام می فرمایند که عمره مفرده واجب است مانند حج. حالا آقایون بیان عمره رو معنی کنند، بگن عمره مفرده، یعنی عمره مفردهی با حج قران، مفرده با حج افراد جور نمی شد. عمره مفرده اصلش افراده، افراد جداست، جدا از حجه.
حالا جدا دو جوره. یک مرتبه جدای مطلق است از حج، خب صدق مفرده برش بیشتره که. عمره مفرده اگه جدای مطلق از حج باشه، یعنی فقط مستطیع عمره هستی، مستطیع حج نه، تمتع نه، نه قران، نه افراد نیستی، آیا افراد در اینجا قوی تره؟ یا اگر عمره مفره با حج افراد، عمره مفرده با حج عرض می شود قران باشد اون افراد بیشتره؟ چطور در اونی که افراد بیشتره بیرونش کردی.
این درست مثل آیه مبارکه مائده است که آقایون یا توجه ندارن یا تعبیل می فرمایند که ازدواج دائم با زن کتابیه می فرمایند حرام. خب آیه نصّ است در حلیّیت{وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ} آیا صدق نکاح بر دائم قوی تر است یا بر منقطع؟ بر دائم قوی تره دیگه، بلکه صدق نکاح بر دائم در مطلق نکاح، نَصّه بر منقطع ظاهره، یعنی بعضی از افراد نکاح که نکاح دائم است نصّه، قدر مسلّم و بعضی افراد ظاهره. شما چه طور نصّ رو میذارید بیرون؟ با یک میلیون روایت هم نمی تونید نصّ رو بزنید بیرون، یا نظیر این مثل {يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ تَماثيلَ وَ مَحاريبَ }
تمثال مصداق اجلا و بَیّنش عبارت از مجسمه حیوان و انسان. سلیمان یشاءُ که مجسمه حیوان و انسان بسازن، در شریعت تورات حلال بوده و در قرآن هم نقل کرده، رد نکرده، شما دارین میگین که عَمَلُ المجسمه حرامٌ یا نگهداشتن اقتنائش حرامه، شکستنش حرامه، و از این ابعاد ما زیاد داریم. قص على ذلك فَعلل و تَفَعلک، کسانی که می خوان با ما بحث کنند باید کل اسلام رو بحث کنند، نه اینکه فلان جا و فلان جا و فلان جا نه، کل اسلام را از دم تا اخر عرض میشود که باید بحث کنند.
ما در عرض می شود که بله، وَالیَتیمَه المَرْضیّه. یتیمه بله به روایتی بی پدر و مادر رو میگن یتیمه، روایت میگه که نه پدر دارد نه مادر هیچی ندارد، این یَتیمه.
والیَتمهُ المَرضیَّه عَن النَبیِ صَلّ الله علیه و سَلَّم
(صحبت حضار)
– یتیم به این معناست.این ترحمیست که قبولش نمیکنیم.
والیَتمهُ المَرضیَّه عَن النَبیِ صَلّ الله علیه و سَلَّم بِعَدَم فرضَ العُمرَهِ مَطرودَهٌ او مُعَوَّلهٌ بِنَصِّ السَّنَد بِنَصِّ الکِتاب و السُّنه، روایت اینه،
ابن عبیدالله لَو سَمِعَ رسول الله صلواهٌ عَلیه، یَقول الجَهادُ، الحَجُّ جَهادٌ و العُمره تطوّع، چی شد؟ اَلحَجُّ جَهادٌ و العُمره تطوّع، خب این و العُمره تطوّع کدوم عمره رو داره میگه؟ اَلحَجُّ جَهادٌ و العُمره تتَوُّعٌ، عمره ای که مستحب است میگه تطوّع، نه اینکه عمره ای که واجب است رو میگه تطوع، اگر اونو میگه تطوّع ، قبول نیست. ثانیاً تطوّع به چه معنا؟ تطوّع هم در واجب ما داریم و هم در مستحب داریم، میگه در عرض می شود که مگر در سعی صفا و مروه نیست؟ {وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ} در کجا؟ در سعی صفا و مروه است. پس این دلالت در این مطلب نداره اگرم داشته باشه قابل قبول نیست.
وَالقولَتُ الیَتیمَه، اینجا روایت میاد که میگه قولتِ بده، وَ القولَتِ الیَتیمَه، انَّه یُستبعَذُ فَرضُ العُمرَه، فی غَیرِ الحَجّ. لَعَدمِ التَّعَرُّض فی الرّوایات لِخروجِها عَن اصلِ التَّرَکه.
این خیلی خنده داره، بابا روایات مثل آیات میگوید عمره مفرده این واجب است مانند حج، و أفرد مفردات عمره مفرده ایست که ملازم با حج و اینها نیست. اینا میگن که نه، چون در روایاتی که میگن اگر کسی انجام نداده است فریضه حج را این باید از ترکش خارج شه، نگفته اگر کسی انجام نداده عمره را، چون ندارد در روایت که عمره را اگر انجام نداده، پس عمره مفرده واجب نیست.
میگیم بابا، مرجع بزگوار تقلید مطلبی گفته چون …. نگفته یا یادش رفته بگه، یا ازش نقل نشده، این قبول نیست. این اولاً.
ثانیاً کسانیکه مستطیع عمره باشند از اون هایی نزدیک اند البته، اونهایی که در خود حجازن، در خود مکه اند، در کجا هستند، مستطیع عمره مفرده باشه ولی مستطیع حج نباشه باید گشت پیدا کرد چون افرادش کمه و ثالثاً خود روایت که می گوید عمره واجب است، این مستطیع این مطلب است اگر کسی عمره مفرده رو واجب بود انجام نداد، باید از اصل و ترکه اون خارج بشه.
وَ القولَتِ الیَتیمَه، انَّه یُستبعَذُ فَرضُ العُمرَه، فی غَیرِ الحَجّ. لَعَدمِ التَّعَرُّض فی الرّوایات لِخروجِها عَن اصلِ التَّرَکه، کَالحَجّ اذا ماتَ مُستَطیعاً لِلعُمرَه وَ عَدَمَ التَّعرُّض وجوبِها عَلی الاَجیر و یُستَطیعُها.
در باب اجاره نداریم که اگه کسی اجیر شد و نایب شد، واجب باشد عمره انجام بده، نداریم، خب نداشته باشیم.
– حاج آقا اونجا در عبارت، خود لفظ حج، دلالت بر عمره هم می کنه؟
-یکی از ادلّه مونه، بله
اِنَّها مَردودٌ مرفوضَهٌ بّشُمولِ آیاتِ الحَج و روایاتِهِ لِلعُمرَه ادائاً و قَضئاً فَالتَخرُج عَن اصلِ المال کَمَ الحَجَّ الاَکبَر وَ وُجوبُها عَلَی الاَجیر مستَفاذٌ من آیهِ الاستطاعتِ الحَجّ و عَلی ذو آیهُ الحَج وَ العُمره هُنا فَستَطاعَتُ العُمره کَستطاعَتِ الحَج تَفرُضُها کَما تفرُضوه.
بعد اینجا 12 فرق است بین عمره ها و 13 فرق است بین عمره و حج. اینا رو باید بحث کنیم ها. یک 12 فرق است، یک 13 فرق است این را از کتاب مطالعه بفرمایید آقایون و بعداً ما انشالله بحث میکنیم.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد