جلسه سیصد و سی و هفتم درس خارج فقه

بلوغ و تکلیف – حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

در میزان عقل و حفظ و کتاب و سنت، بلوغ آنگونه که سایر برادران فقیه فرموده اند و می فرمایند نیست و این قدم اول در باب معرفت احکام و معتقد شدن و عمل کردن به احکام است.

 از نظر عقلی و حسّی چنانچه عرض کردیم و تکرار هم نمی کنیم، بیّن است، از نظر آیات مقدسات قرآن، محور عقل است و محور بلوغ است و بلوغ هم نسبت به کل شرعیات، شرعیّات ربانیّه عبارت است از بلوغ عقلی. نسبت به بلوغ های مقطعی مطلب دیگری است که اشاره شد باز هم عرض می کنیم، اما نسبت به بلوغ کلّی حتی در بعضی از روایات دارد دختر8 ساله، پسر 7 ساله، پسر 8 ساله، دختر 7 ساله، یا به عکس یا 13 ساله یا 10 ساله یا 12 ساله یا چه یا چه.

این یا هایی که هست و تردیداتی که تردید نیست، این مراحل گوناگونی که ذکر شده است هم از نظر سن و هم از نظر رشد جسمانی به حساب قدرت و هم از نظر رشد جسمانی به حساب بلوغٌ النکاح و هم از نظر رشد به حساب معاملات و اقتصادیات، تمام این ها و ما أشبه مرحله بعد از تکلیف است، مرحله مقارن و یا مرحله قبل تکلیف نیست، بلکه مرحله بعد از تکلیفه و محور تکلیف عبارت است از بلوغ و عقل.

 روایاتی خوندیم و روایات دیگری هم برای برادران می خوانیم، همش لازم نیست اما اینجا بیشتر می‌خوانیم، برای اینکه برادران بزرگوار فقیه که تاکید کردن از نظر سن 9 سال دختر و 15 سال پسر معلوم شود این هیچ اصلی ندارد، نه کتاباً، نه سنتاً، نه عقلاً، نه در اصل تکلیف، نه در مقطع های گوناگون مختلف تکلیف چه در بعد بلوغ رشد یا نکاح یا تحمل جسمی یا چه و یا چه.

جامع الاحدیث شیعه صفحه 253 جلد اول، عبدالله بن سَنان قالْ قُلتُ لِاَبی عَبدِالله علیه السّلام، مَتی یُدفَعُ الیَ غلامِ مالُه؟ قالْ اِذا بَلَغَ و اونِسَ مِن حُرُش.

غلام رو معنی می کنیم، غلام یعنی یتیم. یعنی بچه، چون کل بچه ها اینطور نیستن، بر حسب قرآن، اینو مکرر عرض کردیم، کل بچه ها اینطور نیستن. اگر یتیم است دو شرط درش هست تا مال را به او بدیم. اگر یتیم نیست این دو شرط هرگز نیست.

( علیک السلام)

سه مطلب است، یکی عقل است که محور اصل تکلیف است از برای یتیم و غیر یتیم یکسانه. یکی بلوغ النکاح است و ایناس الرشد است مال اصل تکلیف نیست، مال {فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ} است.

بنابراین روایت را وقتی به آیه نساء مراجعه می کنیم، می فهمیم که این مربوط است به یتیم فقط، الغلام یعنی یتیم، مَتی یُدفَعُ، مَتی یُدفَعُ الیَ غلامِ مالُه؟ قال اِذا بَلَغَ و اونِسَ مِن حُرُش وَ لَم یَکُن سفیهاً وَ لا ضَعیفاً، سفیه نیست، سفیه نیست، یعنی چه؟ خب معلومه کلا. کلا سفاهت مانعه دیگه، به دلیل آیه عرض می شود که نساء  که{وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ} وَ لاَ ضعیفاً، ضعیف هم نیست یعنی ضعف، ولو عاقله. عاقل است، سفاهت ندارد، عاقل است منات تکلیف دارد، ولکن بلوغ النکاح نیست، یک ضعف که ضعف بدنیست ایناس الرشد نیست، ضعف اقتصادی‌ست،  این هر دو شرط است از برای یتیم.

قالْ قُلتُ وَ إنَّ مِنهُم مَن یَبلُغُ خَمسَ عَشَرَ سَنه و ستَّه عَشَرَ سَنَه وَ لَم یَبلُغ، مراد از وَ لَم یَبلُغ چیه؟ یعنی محتلم  نشده، اینه یا مو در نیاورده یا  محتلم نشده چه، مراد از لَم یَبلُغ اینه، نه اینکه اصلاً وَ لَم یَبلُغ، اگه بخواد بگه اصلاً لَم یَبلُغ، می گیم که مراجعه به کتاب بکنید، مراجعه به قرآن بکنید، این حرف درست نیست.

 قَالْ اِذا بَلَغَ ثَلاثَ عَشَرَ سَنه، لَم یَبلُغ رو رد کرد، 15 سالش شد، 16 سالش، لَم یَبلُغ شما چسبیدید به خِر اینکه محتلم بشد و بتونه زن بگیره، نه اینا مال جسمه، اینا مربوط به جسمه. اگر بخواهیم از نظر اصل بلوغ حد معین کنیم قالْ اِذا بَلَغَ عَشَرَ سَنه جازَ اَمرُه، باز نمیگیم بالغ شو نخیر، جازَ امرُه، اگر 13 سالش شد، جازَ امرُه، یعنی می تواند خرید کند، فروش کند، چه کند، چه کند، کارهایی که مکلفین می توانند انجام دهند، بتواند انجام بده، اما آیا قبل 13 سال مکلف نیست؟ اینو ندارد که، جازَ امرُه، یکی از ابعاد تکلیف جازَ امرُه است و بُعد قبل از این عبارت اینکه این فهمیده است شریعت را و یا می تواند بفهمد بنابراین باید به احکام شریعت عمل کند منتها بعضی از احکام شریعت که این مکلف نیست.

اِلّا اَن یَکونَ سَفیهاً او ضَعیفاً قال  قُلتُ و مَالسَّفیه وَالضَّعیف قال السَّفیه، شارِبُ الخَمر وَالضّعیف الَّذی یَاخُذُ واحِدً بِاِثنَین، البته اینجا رم باید معنا کرد سفیه  بر حسب قرآن هر دو را شامله{وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ} چه سفیه از نظر اقصادی باشد، چه سفیه از نظر شرعی باشد، سفیه از نظر اقتصادی ضعیفه، یکی میده دو تا عرض می شود دو تا میده یکی میگیره، حواسش جمع نیست این ضعیفه، سفاهت داره. 

یه مرتبه نخیر، این یکی میده و دو تا می گیره، یعنی دوبله عاقله مثلاً، دوبله زرنگه، هیچ وقت ضرر نمی کنه، جایی نمی‌خوابد، نمی خوابد که آب زیرش بره، اما این پولو میده عرق میخره، شراب میخره، نمیدونم گوشت میته میخره یا چه میخره، این أسفه از اون سفیهه، اون سفیه مقصر نبوده است در سفاهت، مَعَ ذالک شریعت جلوی معاملات او را می گیرد چون اموال {جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً} است. ولی این سفیه، سفیه عرض می شود که مقصر است.

حدیثی دیگر، عمّار ساواتی، نمی خواهیم همه احادیث رو بخونیم، حالا ثَلاثَ عَشره سَنه، چند تا روایت هست که گفتیم 6 تا روایته حالا چند تا رو می خونیم.

بله، بعد حدیثی دیگر عَنْ عبدالله بن سنان عَنْ أبی عبدالله علیه السلام قالْ إذَا بلَغ الغُلام ثَلاثَ عَشَرَ سَنَه کَتِبَت لَهُ الحَسَنَه و کتِبَت عَلیه السیِّئَه وَ اوقِب، این غلامه، وَ اِذا بَلِغَتِ الجارِیه تِسعَ سِنین، فَکَذلک وَ ذلکَ اَنَّها تَحیزُ بِتِسعَ سِنین، معنی معلوم شد.

یعنی در باب ظَفَر دیگه، اِنَّما جُعِلَ القَصرُ فی …. فَراسِخ لَاَنَّها مَسیرُ الیوم بِاَغلَبّ السَیر و الغالِبِ المَسیر، أنَّ که اومد علت روشنه میکنه مطلب رو، در اینجام همینطور.

 ببینید، غلام وقتی البته این حرف مال کجاس؟ نال اونجایی گرمسیری که دختر 9 ساله واقعا میتونه شوهر کنه و میتونه حیض بشه و میتونه میض بشه و این حرفا  که این روایت هم همینو میگه.

قالْ اذا بلَغ الغُلام ثَلاثَ عَشَرَ سَنَه کَتِبَت لَهُ الحَسَنَه و کتِبَت عَلیه السیِّئَه وَ اوقِب وَ اِذا بَلِغَتِ الجارِیه تِسعَ سِنین، فَکَذلک. چرا وَکَذالِکْ؟ چرا آخه اینکه کوچکتر است، چند سال کوچکتره، 4 سال کوچکتره، وَذلکَ اَنَّها تَحیزُ بِتِسعِ سنین.

خب، حالا در ایران ما هم همینطوره، در آلمان و در عرض می شود در روسیه و در فرانسه در کجا این تَحیزُ 15 و 16 سالش هم بشه تَحیزُ خیلی عرض می شود که چیز میبره.

 پس این مَنات حیضه، منات عرض می شود که نه هر تکلیفی، ببینید تکلیف دو بُعده، یک بعد تکلیف، بعد اولی نه حیض شدن میخواد، نه نکاح کردن میخواد، نه احتلام میخواد، نه سن انقدر میخواد، نه من اینقدر میخواد نه، فقط عقل و بلوغ که استفاده کردیم ولکن یک سن تکلیفی که مرحله ای سن تکلیف اول کل مراحل را در بر بگیرد ولی سن تکلیف دوم سن تکلیف مرحله ایه. اگر دختر حیض شد پس می تواند شوهر کند، پس می شود مالش را به او داد، پس می شود روزه بگیرد، پس می شود چنان، خب اگر حیض نشده یعنی بنیه جسمانیش، بنیه ای نیست که به حد حیض باشد، به حد ازدواج و بچه تولید کردن باشه، بنابراین این قدرت روزه گرفتن هم طبعاً ندارد.

(صحبت حضار)

-نعم، نعم، نعم، وَلکن لَیسَ عَلی حَدِ تَکلیف. حد تکلیف…..

 وَ اِذا بَلِغَتِ الجارِیه تِسعَ سِنین، فَکَذلک وَ ذلکَ اَنَّها تَحیزُ بِتسع سنین، پس برادران که شما میگین 9 سال اولاً، ثانیاً.

 اولاً 9 سال مال اول تکلیف در بعد کل نیست و در بعد تکلیف مقطعیست. تکلیف مقطعی هم إذَا حَاضَته، اگر حیض نشده روزه بگیره و لذا در بعضی روایت دارد که دختر وقتی حیض شد اونوقت روزه بگیره، که خواهیم گفت. بله، بنابراین روایت بعدی معلوم میشه که قالْ حَدِّ بُلوغِ المرأة تِسعَ سِنین.

بلوغ به چه معنا؟ اوله یا دومه؟  اگر دوم است تسع سنین حیض بشو، اگر اول است تسع سنین نمی خواد، 7سالش باشه، 8 سالش باشه، هرچی میخواد باشه.

 حدیث دیگر، عَن حَفصٍ المروزی عَنِ رَجُل قالْ اِذا تَمَّ لِلغُلام، الرّجل حساب داره، خب معلومه همشون رجل بودن، اینا اینقدر در تقیه بودن که از امام کاظم باید گفت الرّجل.

 یادمه رساله های آقای خمینی رو وقتی که حاشیه به عُروه نوشته بودن جای اسم ایشون رو سفید گذاشته بودن، چرا؟ برای اینکه خب شاه اوقاتش تلخ بود. حالام شاه های معمم از ما اوقاتشون تلخه اگه میخواین مطلبی نقل کنید، از من نقل نکنید، خودتون می دونید، شاه های معمم اوقاتشون تلخه که ما در محور قرآن فتوا میدیم، بنابراین از ما نقل نکنید.

 یکی از برادران رفته بود ….، نیستش از برادران بسیار بسیار عادل و فاضل و خوب، پریروز برام نقل کرد، گفت تهران رفتم، این بین الهلالینه، شما محکمتر بشین در جریان خودمون. رفتم می خواستم در یک ارگانی برم، فلان، گفتن امتحان، امتحان دادمو و قبول شدمو و بعد طرف گفتش که چی خوندی؟ گفتم رو قرآن من زیاد کار کردم از همه بیشتر، گفت عه، قرآن کتاب علمی نیستش که، کتاب علمی چی خوندی؟ گفت من گیج شدم که این احمق چی میگه قرآن کتاب علمی است. کتاب علمی چی خوندی؟ میگفت من ناراحت شدم گفتم آخه چطور علمی نیست، اونوقت یه آیه خوندم براش{ لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا}

یه اعتراضی که ما داشتیم، سوال، سوالی که ما داشتیم نقل کردیم، لَفَسَدَتا یعنی آسمان و زمین؟ ممکنه آلِه، إِلَّا اللَّهُ همشون آلِه باشن، صد در صد …… نمیشه، میگفت طرف موند گفت نه این مطالب از جایی دیگه ست از تو نیست، این مطالب از یه جاییست که خیلی عمق دارد، تو نیستی، بگو ببینم از کجاست؟ گفت من گفتم فلان جا. گفت پس صفره، صفره.

عَنِ الرّجُل، شما بگین عَنِ  الرَّجُلْ، عَنِ الرَّجُل هم نگید، عرض می شود که، بله، عَنْ حَفصٍ المروزی عَنِ رَجُل قالْ اِذا تَمَّ لِلغُلام ثَمَانَ سِنین، میگه ما می‌فهمیم از قرآن اینطور، تقیه شقییه اینه دیگه، تقییه شقییه همینه، عَن حَفصٍ المروزی عَنِ رَجُل قالْ اِذا تَمَّ لِلغُلام ثَمانَ سِنین فَجازَ اَمرُه، ببینید ثَمان کجا؟ 15 کجا؟ فَجازَ اَمرُه، فَجائِزُ اَمرُه وَ قَد وَجَبَت عَلَیهِ الفَرائِضُ وَ الحُدود، نمیخوام عمل کنیم به روایت، می‌خوایم بگیم این روایت مختلف داره بیان میکنه پس مقطعی رو داره میگه.

وَ إذَا تَمَّ لِلْجارِیه تِسعَ سِنین، فَکَذلک، کی؟ در بُعد اول تسع نمیخواد، در بعد دوم إذا حَاضَتْ البته.

حدیث دیگر، عَنِ العَسکری علیه السلام، قالْ إذا بَلَغَ الغُلام ثَمان سِنین فجائِزُ أمرُهُ فی مالِه وَقَد وَجَبَ علیه فرائض وَ الحُدود و اِذا تَمَّ لِلجارِیه سَبعِ سِنین، اون تِسعَه، این سَبعَه، بعضی ها خب به عکسه.

حدیثی دیگر عرض می شود که بله

(صحبت حضار)

-آخه حیض مال تکالیف مقطعی ایست، حیض نگفته وقتی که این بچه دختر 7 ساله بود، روزه بگیره که نه، ولی مکلف است در تکلیف کلّی نه مقطعی. ما دو تکلیف داریم، آقایون قاطی کردن، یک تکلیف کلی داریم این فقط عقل، بلوغ، تکالیف مقطعی، در تکالیف مقطعی که بقیه رم من نمی خونم براتون این کافیه دیگه، خب حالا ملاحظه کنید.

(صحبت حضار)

-فقط بلوغ. در تکالیف کلی اونطوری که ما عقلاً و کتاباً و سنتاً استفاده می کنیم و اینا تعارضم با هم نداره ها، اشخاص خیال میکنن تعارضه، پس به سند بچسبی و به مند بچسبی، نخیر، یک تکالیف اصلی داریم و یک تکالیف مقطعی  داریم.

 حالا برگردیم سراغ حرفمون. راجب مسئله ما چی بود؟ مسئله ما این بود که اگر غیر مکلف حج کرد، ولی با دانستن حج، با معرفت مسائل حج، غیر مکلف حج را انجام داد، بعد که مکلف شد، آیا اون حجِّ السلام بود و کافیست یا نه بعد باید حجهُ الاسلام انجام بده؟

 چند مصداق دارد، یک مصداق این است که مکلف است کلاً اما مکلف به حج نیست، کَل مُتِسَکع. کسی که {إسْتِطَاعَ إلَیهِ سَبیلاً}نیست، این مسئله‌ایست که بحث شده ها.{إسْتِطَاعَ إلَیهِ سَبیلاً}نیست، صددرصد قدرت خود را مصرف کرده و به طریق حلال البته، پیاده، چجور، میاده رفت حج انجام داد و برگشت هیچ خطری و هیچ ضرری که موجب حرمت حج باشد انجام نشد، مُتِسَکّعاً این حج را انجام داد، از آقایون سوال کنید به جای حجهُ الاسلام قبول هست یا نه می فرمایند نه، در هر دو بحث می فرمایند نه، ما میگیم در هر دو بحث بله.

بحث دوم رو جلو میندازیم. کسی که مُتِسَکّعاً حج را انجام داد، خب شما که قبول دارید بالغ بوده، منتها مستطیع نبوده، کسی که مستطیع نبوده است این واجب برش نبوده و اگر چنانچه خداوند استطاعت را شرط نمی دانست و حتی اگر تکلیف هم حرجی بود باید انجام بشه خب باید این شخص انجام بده ولی  باید این مشکلتر از باید کسی که حرجی نیست. باید تکلیف کسی که تکلیفش حرجی است مشکلتر از باید کسی که حرجی نیست، اما خداوند رحمتاً و عطفاً و لطفاً {مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ} بسم الله. این آدم کاری که واجب نیست اما مستحب است، کسی شک داره مستحب است؟ حج بر متسکّع مستحب است کسی شک نداره که، این حج رو انجام داد، بعداً اگر که {استطاع علیه سبیلاً}شد، شما بگید واجب است دلیل آقایون چیه؟ میگن خب اینکه که واجبه انجام نداده که، مستحب هم که جای واجبو که نمیگیره،  بنابراین قبلاً مستحب انجام داده، بعداً باید واجب انجام بده.

ما میگیم نخیر، این مستحبی است که قویتر از واجب است و جای واجب را میگیرد و بالاتر به دلیل قرآن، به دلیل دو آیه حداقل از قرآن مقدس که {وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ} اینجا{تَطَوَّعَ خَيْرًا}است. این خیر مستحبه واجب نیست و چرا مستحب است چون إطاقه است، چون صددرصد قدرت باید مصرف بشه چون حرج است، ولکن اگه این تکلیف حرجی را انجام داد یعنی قوه ای بیشتر از قوه ای و مالی که کمتر از مال استطاعته، قوه ای که بیشتر از قوه استطاعت است و مالی که کمتر از مال استطاعت است، انجام داد و به زحمت این حج را که واجب نبوده این شخص انجام داد، خداوند از واجب بهتر می پذیره {فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَه} بهتر از واجب، عندَ ربِّه.

  نزد خداوند بهتر است این مطلب، نزد شما بهتر نیست؟ خب، اگر این مستحب از واجب بهتر باشه، سوال، اگر این شخص مستطیعاً حج را انجام داده بود عندالله خوب بود دیگه؟ بله بازم لازم بود؟ نه، اما حالا که متسکّعاً انجام داده عندالله خوبه؟ بله، پس چرا دوباره باید انجام بده؟ چیش خوبه این بدتر شد، این بدتر شد، این بده، یا بدتر شد پس اینکه این بهتر از واجب و خَیر عند الله است، {وَ مَا عِندَاللهَ خَیرٌ}{وَمَا تُقَدِّموا مِنْ خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ الله} مگه اینطور نیست آیه؟ {وَمَا تُقَدِّموا}{وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ  تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ}

اون خیری که شما انجام بدین نزد خدا موجوده. خب چطور این حج مستحب متسکع نزد خدا موجوده اما هیچ، به هیچ حساب نمیشه و این جای واجب رو نمیگیره، و یا همچنین آیه مبارکه سوره عرض می شود که مبارکه بقره راجب سعی صفا و مروه

(صحبت حضار)

-بله {مِنْ خَیرٍ وَمَا تَفعَلوا} {مِن خیرٍ} آیه اینه

-……در این نیست که این عندالله هست این دیگه ساقط میشه. این ممکن است که به عنوان مستحبی که عمل مستحبی پیش خدا مقبول باشه اما از نظر وجوبش ساقط نشده باشه.

-{وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ} آیا این شاکریت حق است که پدر صاحب بچه دراومده رفته حج، متسکعاً، بعداً میگه خب این باشه ولی فایده نداره باید دوباره انجام بدی، این چه شاکریته؟ این شاکریته؟ خداوند شاکر است این عمل را، این ماکر است، شاکر نیست.

(صحبت حضار)

-هر عنوان میخواین بگین ولی به عنوان مستحبی مقبول ولی واجب نه شاکر،

-اگر دوباره مستطیع شد؟

-واجب نیست چرا؟ چون اگر دوباره مستطیع شد، واجب بود

-در اولی که استطاعت نبود.

-می‌فهمم

-مگر استطاعت شرط نبود؟

-شرط وجوبه، شرط وجوبه ببینید، {وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}

شرط وجوب است، اما اگر کسی بَرش واجب نبود حج، مستحب بود و چرا مستحب؟ خدا مراعات اونو کرده، خدا مراعات اونو کرده که چون حرجی است، بنابراین واجب نیست، ولکن قرآن می گوید{فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ} یا {وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ} این خَیرٌ عِندَ رَب،{وَاللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ} در تَطَوُعِ خیره، این به زحمت این حج را انجام داده است و واجب نموده اگر جای واجب رو نگیره چطور خیرٌه؟ این قوز بالا قوزه، چطور عندالله شاکرٌ علیمه؟ این تشکری است از طرف حق نسبت به اوست و همچنین.

– حاج آقا قبل از این در آیه {فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ}خب درست برداشت شد که این استحباب جای وجوب رو میگیره. منتهی فرض از اینجا که این وجوب اومده بود و خداوند برای اینکه رعایت حال این شخص رو کرده باشه،

-وجوب نیومده بود،

– نه درجای دیگه

-خب

-وجوب رو برداشت و برای اینکه رعایت حال این شخص رو کرده باشه استحباب رو جاش گذاشت.

-خب بله

– ولی در این حج، اینجا وجوب نیادمده، این استحباب…

-میفهمم میشده وجوب بیاد در حج یا نمیشده ؟

-میشده ولی هنوز نیامده

نیومده برای مراعات این. ولی برای مراعات این، این شخص فوق جریان رو انجام داد، یعنی مراعاتی که خداوند کرده است و تعدفاً و لطفاً گفته انجام داده واجب نیست، این روی، عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى‌، روی محبت و علاقه ای که به عرض میشود که انجام وظیفه الهی دارد اینو به زحمت انجام داد، اینکه بهتر از واجب است. قرآن می فرماید {فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ}یه آیه دیگه {وَما تُقَدِّموا لِأَنفُسِكُم مِن خَيرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللَّهِ} عجب، خب این حج متسکع، حج حرجی که انجام دادن خیر که هست بسم الله، این{تَجِدوهُ عِندَ اللَّهِ}کو {تَجِدوهُ عِندَ اللَّهِ}؟ بنده به شما یک بدهکاری داشتم این بدهکاری را درصورت قدرت باید بدم. ولکن قدرت نداشتم به زحمت دادم، حالا بعداً که نشد دوباره بدم؟ کو تجدوه{تَجِدوهُ عِندَ اللَّه}؟

این پول نزد شما هست یا نه؟ دیگه اگه هست دیگه چی میخوای از من؟ این {وَما تُقَدِّموا مِنْ خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ اللَّهِ} می‌گوید این موجود است نزد خدا، پس در نزد خدا حجّ این آدم موجود است و به وجه بالاتر موجوده، یعنی این مستحب از واجب درجه ای بالاتر است، مگه نماز شب که مستحب است، در یک بعُد بهتر از نمازهای واجب نیست؟ چون نمازهای واجب وجوب داره انجام میده پس اگه انجام نده کتکه، ولی نماز شب کتک نداره، این نماز شب داره، پس رجحان دارد بر واجبات و اگر چنانچه در مستحبات حرج نبود و امکان داشت که مستحبات را همه به وجه تکلیف انجام بدن، ما مستحبات نداشتیم یا واجبات بود و یا محرمات بود و یا فرض کنید مباهات بود.

 اونوقت در یتیمهمینطور، در چیز، در صغیر ما دو حرف داریم، اونجا یک حرف داشتیم. شما میگین صغیر مکلف نیست، مکلف به حساب شما نیست، به حساب شما نیست، حیض نشده، بلوغ النکاح نیست، فلان نیست، فلان نیست، بسم الله، ولی عبادات الصبی صحیح است عندالله.

 وقتی که عبادات الصبی صحیح است، این صبی آیا با درک شریعت این کار رو کرده یا بی درک؟ بی درک باشد که صحیحاً یعنی چه؟ بی درک، ممیزه، این طفلی که ممیز است و با تمییز، نه اینکه بچه ای که قنداقه شما لبیک رم شما گفتید، اینو که ما بحث نمیکنیم که، بچه ای که 12 13 سالشه،10 12 سالشه، 8 سالشه، 9 سالشه هر چن سالشه، این بچه ای که به سن تکلیف و به حد نکاح و به جنابت و به حیض و منابت و این‌ها نرسیده و به نظر شما مکلف نیست، اما این آدم چه در بُعد اصلی شریعت مکلف باشد که ما عرض می کنیم و چه در بعد اصلی شریعت مکلف نیست ولی رجحان دارد برش یا نه؟ رجحان دارد درش معرفهُ الله؟ رجحان دارد معرفهُ النبوّه و المَعاد؟ رجحان دارد بنابراین معرفت های اصلی که نماز بخواند، حج برود، اگر بتواند روزه بگیرد یا ندارد؟ رجحان داره، وقتی که رجحان دارد خب این {فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا} مَن کی رو گفته؟ مَنْ فقط مکلفین رو گفته؟ اگر مکلف نداریم،  اگر این طفل را به حساب شما مکلف نداریم،  مَنْ همه را میگه دیگه، یا اینکه در خود آیه حج، {لله عَلی الناس} مگه این ناس نیست؟ منتهی عَلَی بر ناسِ مکلفین، این وجوب میاره، عَلَی بر ناس غیر مکلفین وجوب نمیاره، عَلَی در اونجا وجوب، عَلَی در اینجا غیر وجوب، فرض کنیم ها، برای اینکه ما چیز دیگه عرض می‌کنیم.

ما عرض می‌کنیم همونطور که صلاه اول قدم عملیست از برای مکلف که اگر مکلف 6 ساله بود، 7 ساله بود، هر چی بود، صلاه واجب است برش ولو صوم نباشد، ولو فرض کنید که جهاد  نباشد ولو چه، صلاه در این بُعد عبادتی، در بعد عملی هم حج. اگر این رو حج میبرن و عرض می‌شود که استطاعت هم خودش مال داره، پدرش داره، میبرن، راحتم می برند، مخصوصاً حالا، همین حالا که با طیاره میبرن حج و خیلی راحت تر از توی خونه، حج انجام میده این اول هم متسکع که هم نبوده، فقط طفلیست که میگیم مکلف نیست، ولکن این طفل غیر مکلف، این تکلیف عرض می شود که با ادراک این عمل را انجام داد و انجام دادن مناسک حج با ادراک در زمینه ای که واجب نیست، این خیلی مهمه. آقایون این دو تا کدوم مهمتره؟

(صحبت حضار)

-ما آخه بحث قبلا کردیم که بَلَغ اصل ادراک و تمیز شریعته شما تشیف نداشتین.

-یک بچه‌ای که مثلاً سه سالشه،

-نه اونو نمیگیم ما، اونو عرض نمی‌کنیم ما، نه

 ما چون ادراک چند مرحله داره، یک تمیز بشریست، یک تمیزی ربانیست. یعنی بچه ای که فرض کنید 8 سالشه ولکن در خانواده ای زندگی می کند که هم خدا می شناسد، هم پیغمبر، هم معاد، هم قرآن میخونه، هم چه، هم چه، هم چه، پس این وارد در جریانه. این که وارد در جریانه بفرمایید واجب نیست براش، بفرمایید واجب نیست، ولکن مستحبه.

 حالا آیا استحباب حج برای این صبی که حد بدنیش عرض می شود که به اون حد مکلف، مکلفین از نظر شما نیست، این استحباب مهمتره یا استحباب حج متسکع؟ حج متسکع یک زحمتی به بدن میده میره. ولکن این صبی اگه بخواد حج را که این کار مشکل و پر زحمت را انجام بده، این عرض می شود که هم به بدن فشار میاد، هم به روح فشار میاد، چون تکلیف بدنی و روحیست هر دو.

این کسی که تکلیف مضاعف است، مستحب را که زحمت مضاعف داره انجام داده این بگیم که کافی از حج الاسلام نیست، اما اون کسی که به نظر شما مکلفه ولی تسکع داره، تسکع از نظر مالی دارد و اینها، بگید از او قبوله، نمیخوایم قیاس کنیم.

وانگهی اینجا روایتی ما داریم، در عرض می شود که همین جامع الاحادیث شیعه، دو جور روایت راجع به اینکه حج صبی حج الاسلام است یا نه، دو جور روایت داره یه جور میگه بله یه جور میگه نه.

تازه اگر یک جور روایت داشتیم که می گفت نه، خب ما طبق میزان تکلیف قبول نمیکردیم. طبق میزانی که تکلیف از قرآن و از سنت استفاده می کردیم قبول نمی کردیم.

 اینجا در جلد عرض می شود دهم جامع الاحادیث شیعه، صفحه 667،  تهذیب عَن عبدالله بن سنان عَنْ ابی عبدالله علیه السَلام، قالْ سَمِعْتُهُ یَقولْ مَرَّ رَسولِ الله صلی الله علیه وآله بِرُوَیْثَهِ وَ هُوَ حَاجٌّ فَقَامَتْ إلَیهِ امْرَأهٌ وَمَعَهَا صَبّی،

البته صبیّیٌ چیه؟ آیا صبیٌّ یعنی غیر مکلف؟ یا صبیی مکلف خب نداره، مگه 15 ساله صبی نیست؟ 16 سالم صبی دیگه، صبیی به این معناست.

وَ مَعَهَا صَبِّیٌ لَهَا فَقَالَتْ یَا رسولَ الله أیُحَجٌّ عَنْ مِثلِ هَذا قَالْ نَعَمْ وَلَکَ أجرُه، عَنْ مِثلِ هَذا، معلوم میشد که بچه، بچه نبوده است که خود رو به حج وادار کنه بچه 1 ساله بوده، 2 ساله بوده، بله درسته، این از محور بحث ما خارجه، این اولاً.

 دوم، أبانِ بْنِ الحَکَمْ، قَالْ سَمِعتُ أبَا عَبدِ الله عَلیه السلام، یَقولْ الصَبیُّ إذَا حَجَّ  فَقَدْ قَضی حَجّه الاسلامْ حتّی یَکبُر.

حتّی یَکبُر رو باید معنی کنیم حالا، این الصَبیُّ إذَا حَجَّ  فَقَدْ قَضی حَجّه الاسلامْ، مگر آقایون نمی فرمایند که حج الاسلام از مادون تکلیف قبول نیست، روایت میگه قبوله دیگه.

الصَبیُّ إذَا حَجَّ  فَقَدْ قَضی حَجّه الاسلامْ حتّی یَکبُر، حَتّی یَکبُر دو احتمال داره، یکی اینکه وقتی که بزرگ شد، حج الاسلامش نفله میشه باید انجام بده اینکه قابل قبول نیستش که، بابا اگه حج الاسلامه قبل از بلوغ، بعد از بلوغ، همیشه حج الاسلامه، دو دو تا قم 4 تاست، اصفهانم هم 4 تاست، …. هم 4 تاست، نمیشه شما بگید دو دو تا بعضی وقتا سه تاست، بعضی وقتا یکی.

اگر حج الاسلام است، الصَبیُّ إذَا حَجَّ  فَقَدْ قَضی حَجّه الاسلامْ، این همه جا، حتّی یَکبُر چیه؟ اینکه بزرگ هم بشه حج الاسلام، حتی بزرگ هم بشه حج الاسلامه، این احتمال دوم. احتمال دوم این است که نخیر وقتی که، تا بزرگ شود حج الاسلامه، ولی وقتی بزرگ شد حج الاسلام نفله میشه باید دوباره انجام بده، این یه احتمال بود که قابل قبول نبود.

 احتمال دیگه این است که نه حتی بزرگ هم که بشه، اگه کوچیک بمیره که حج الاسلام انجام داده و اگر بزرگ هم بشه بازم حج الاسلامه، خب این معنا رجحان دارد، این یک حدیث.

وَ العَبدْ إذَا حَجَّ فَقَدْ قَضَی حَجهُ الاِسلامْ حَتّی یَعْتَقْ، این مطلب بالاتره.

(صحبت حضار)

-نداره استطاعت

– نه صحبت اینکه پدر مادرش پولشو اونا خرج کردن اینو بردن

-ولی باز نداره استطاعت

(صحبت حضار)

-نه صحبت استطاعت که نیست، صحبت صبابته.

آخه ما دو مانع داریم، یکی صبابت است، یکی علی الاستطاعت است. اینجا بحث، بحث صبابته، بحث عدم استطاعت که نیست. در بحث استطاعت اعمّه. این صبیی که حج کرده است، متسکعاً بوده؟ نبوده، مستطعاً بوده؟ نبوده، این آیه‌ای که روایت اطلاق دارد، ولی ما در بحث استطاعت که نیستیم در اینجا، بحث این است که صبابت مانع از این است که حج الاسلام باشه یا نه؟ روایت میگه نخیر.

فَقَدْ قَضی حَجّه الاسلامْ حَتّی یَکبِر، مهمترش عَبدِه. این …. ظلم شده است در فقه ما متاسفانه که عبد اینطور گفتن، کسی که عبده با زحمت خودش، با مال خودش، با معرفت خودش، حج برود و با إذن مولا هم، این حج، حج الاسلام نیست. یعنی تو سر عبد اینطور میزنن لکن عبد رو باید تشویق کنند. بابا کسی که دسترسی به کاری ندارد، یک کاری بر او واجب نیست و اگر کار غیر واجب را انجام داد چرا قبولش نداری؟ کسی که می تواند انجام بده قبول داری، کسی که نمی تواند که بحثشو قبلاً کردیم، کسی که نمی تواند انجام بدهد ولی به زحمت انجام داد، مثلاً که در عفو که میگن قبول نیست، مولا إذن بده قبول نیست، مولا إذن نده قبول نیست و این حجه الاسلام نیست، بابا با استطاعت انجام داده، این کبیر هم هست، با استطاعت انجام داده، حاضر است، عالم است، چه هست، چه هست، این حج الاسلام نیست، در کل فقه به عبد اینطور ظلم شده، حتی به امه، هم ظلم شده، امه اگر اسیر زن گرفتن، یک اشاره کنم تا آخرش بعد بحث کنیم.

 اگر اسیر زن گرفتن یه امه ایست، این امه مملوک شماست، خب مملوک شما یعنی چه؟ یعنی در خانه شما باید باشه؟ خب باید باشه از نظر اسلامی یعنی باشد، تربیت شود، اخلاق اسلامی، آداب اسلامی ببیند تا کم کم مسلمان شه، اما زور زورکی می تواند زن شما باشد؟ ما در اینجا  بحث داریم  با فقها، نخیر نمی تونه، در باب بیت، در باب نکاح، در باب چه، در باب چه، جایی که طرفینیست، طرفین باید راضی باشن، نمی شود چون این امه است بر خلاف موازین انسانی و برخلاف موازین عقلی، بابا این امه به این خوشگلی، به زیبایی که حالا نصیب جنابعالی، نصیب فلان شخص شده و فلان شخص کور است، کچل است، شل است، مل است ،چنین است، این حتماً زن این باشه؟ آخه کی گفته اینو؟ در جنگل ها حیوانات راضی نیستن به این ظلم، چطور ما راضی هستیم نسبت به امه این طور ظلم بشه؟

 و لذا ما در باب  عبید و اِما که خواهیم آمد، خیلی ما حرف داریم اصلاً باب عبید ما مدرسه شبانه روزیست، مدرسه تربیتی است، مدرسه زور گفتن و کر خر شو، کور شو، الاغ شو سوارت شم و نمیدونم که اگه ماده ای مادگیتو و اگه نری و فلان و این حرفا نیست اصلاً. در اینجا وَ العَبدْ إذَا حَجَّ فَقَدْ قَضَی حَجهُ الاِسلامْ حَتّی یَعْتَقْ. میگه حتی اگرم عِقد بشه، باز همون دو معنای اول رو. این یک.

دومش، حدیث معارضه. ولی حدیث معارض سه ضربه ایراد داره، یک ضربش این است که بر خلاف کتابه، یک ضربش این که برخلاف اون حدیث قبلیست، ضربه سوم اصلاً خود حدیث مریضه.

 آخه بعضی احادیث هست به سند کاری نداریم، به مخالفت کتاب کاری نداریم، خود حدیث مریضه، اگر خود حدیث مریضه چیکارش کنیم؟ مثل اون حدیثی که مشمول است بِینِکُم، که اگر زن یک انگشتش را بریدن یک دهم، دو انگشت دو دهم، سه انگشت سه دهم، چهار انگشت دو دهم، ببین چهار، قد دویه از سه کمتره، خب این خود حدیث مریضه اصلاً.

پس بنابراین کسی که میخواست انگشت بزنه میره چهار تا میزنه دو تا حساب بشه، سه تا نمیزنه سه تا حساب بشه، خب ببین این برخلاف قرآنه. بابا یا از اول تا آخر نصف مرد است یا از اول تا آخر مثل مرد است، شما بگید که یک انگشت مانند مرد یک دهم، دو انگشت مانند مرد دو دهم، سه انگشت سه دهم چهار انگشت نصف میشه، بعد میگن بعد میگه دو میشه، ما نداریم چهاری که  کمتر از سه باشه، چهاری که قد دو باشه تو شهر شما هست ما چه میدونیم؟

حالا در اینجا، این حدیثی که الان اینجا هست، ملاحضه کنید، ما نمی خوانیم اینا رو بخونیم و بگیم که بعد هر چی بود چون ……فلان فلان …..، قبول میکنیم هر چی ما عَن عَن باشه ما قبول نمی‌کنیم، در صورتی که طبق میزانی باشد که خداوند مقرر فرموده است ما اونو قبول میکنیم حالا این حدیث.

عَنْ مُسْمَعِ بنِ عَبدُ المَلکْ عَنْ أبی عبد الله (ع)  قالْ لَوْ أنَّ غُلاماً حَجَّ، نه حُجَعَاً، حُجَعَاً 3 ساله، 4 ساله، 5 ساله، حُجعاً، ولی حَجَّ خودش حج کند ولو ببرنش ها، ولی خودش حج کند، لباس احرام، لبیک نماز، چی این‌ها، این بچه باید 5، 6، ساله باشه، 6 7 ساله باشه دیگه، غیر اینه؟ باید 6 7 ساله باشه، 7 8 ساله باشه که این حَجَّ درش صدق کند.

می‌گوید که لَوْ أنَّ غُلاماً حَجَّ عَشْرَ سِنینْ ثُمَّ احْتَلَمَ کانَتْ عَلَیهِ فَریضَه حَج السلام. میگیم خود روایت در متن دروغه، چرا؟ برای اینکه بچه 6 7 ساله، اگر 10 سال حج کنه میشه 16 17 سال، قبول نیست؟ چی شد؟ این مثل اینکه میزان از دستش دررفته، این شخصی که می خواسته حرف بزنه، آخه بعضی وقتا مبالغه، مبالغه این است که یکی دو تا بالا و پایینه، یک مرتبه نه مبالغه خیلی عجیب و احمقانه است.

 اگر چی یک، یک پسری یعنی پسری که مکلف نیست دیگه به نظر شما، یعنی پسری که 14 سالشه، پسری که 10 سالشه، پسرش که 7 سالشه، پسری که 6 سالشه، دیگه 5 و 4 رو که نمیگیره، این پسری که 7 8 ساله تا 14 ساله اگر 10 سال حج کند، ثُمَّ احْتَلَمْ تازه، آقا اگه ایشون 20 سالگی احْتَلَمْ، 19 سالگی احتلام …. ….. شما رو هر موضوعش دست بزنید خرابه، اگر منات را احتمال بگیرید، بابا این بچه تا سن 20 سالگی محتلم نشده است و این 10 مرتبه حج انجام داده تا 19 سالگی، از 9 سالگی تا 19 سالگی این 10 بار حج انجام داده، میگید چی؟ میگید کَانَ عَلیهِ فَریضهُ الحجهُ الاسْلام.

(صحبت حضار)

-دروغه آخه، آخه دروغه، آخه بابا 10 تا رو شما حساب کنید که دیگه  10 تا رو بلده یعنی چی،

 آخه سابقاً میگفتن که بعضیا حساب انقدر بلد نبودن که گوسفند از 10 تا تجاوز می کرد نمی تونستن بفهمن، از 10 تا که تجاوز معذرت می خواما، از 10 تا که تجاوز می کرد، یه چیزی میذاشت لای پاش، بعد دو تا لای پاش، نمی تونست 12 ،13 تا رو بفهمه، حالا ما 10 تا رو میفهمیم. بابا صبی که این صبی از پایین تر از محتمل میگیره دیگه، شما حد یحتلم میگید دیگه، شما نمیگید 15 سال، آخه اینجا صحبت ازحد یحتلمه، صحبت از 15 سال که نیست. صبی مادامی که احتلام نشه صبییه، پس 18 ساله، 10 سال، چون 28 سالشه، 17 ساله 10 سال شد 27 سالشه ووو حداقلش 6 ساله، 5 ساله.

6 ساله و 5 ساله، اینا 10 سال حج کنند یعنی تقریباً حداکثر یعنی 90 درصد 80 90 درصد، مصداق صبی که 10 سال حج کند، حجش قبول نیست مگر اینکه محتلم بشه، یعنی حج 18 ساله، 19 ساله، چه، چه، چه، اینا اصلاً قبول نیست و اگر شما اول صبابت رو که قابلیت حج کردن.

(صحبت حضار)

-بله؟

(صحبت حضار)

-4 ساله که، این نادره، اگر ببینید مبالغه دو جوره، ما یه مبالغه راست داریم

(صحبت حضار)

-بعضی از مبالغه دروغه

(صحبت حضار)

 -ایشون می‌فرمایند مبالغه هست یا نه؟ ما عرض میکنیم مبالغه دوجوره، یک مبالغه است که دروغه، آقا چقدر پول داری؟ 100 میلیون، آقا ما 50 هزار تومن بیشتر ندارم ولی خواستم غلو کنم دیگه…..، دروغه دیگه، من بیش از 50 هزار تومن همش دروغ گفتم این یه مبالغست. یکی که نه، فلانی زورش زور شتر است، خب زور شتر یخورده کمتره، ولی میخواد مبالغه کنه و اما میگه موچه زور شتر داره، خب این مبالغه دروغ صددرصد است. درصد دروغ درش زیاده و اصولاً مبالغه ای که مخصوصاً در بیان حُکم، در بیان حکم مبالغه معنا ندارد که، بابا حد تکلیف یا 15 ساله یا 16 ساله یا چن ساله، شما اگر یک ماه بالا و پایین بگین غلط، بر خلاف حکم خدا گفتی پس در باب بیان حکم خدا اصلاً مبالغه معنا نداره اصلاً.

(صحبت حضار)

-در روایت معین کرده. فرموده ثُمّ  إذَا احْتَلمْ، حج رو انجام بده، معلوم میشه که این ده بار قبل از احتلام بوده.

-بله میفهمم ،منم همینو دارم، میگم بنده هم همینو دارم میگم منتهی قبل از احتلام 10 بار حج رو انجام بده، شما درصد در نظر بگیر، قبل از احتلام این شخص فرض کنید که احتلامش در سن 20 سالگی، مثال میزنیم، 18 سالگیه، اینکه قبل از احتلام حج کرده، خب قبل از احتلام، 10 سال حج کرده یعنی چه؟

یعنی فرض کنید که  احتلامش، فرض کنید 20 سالگیه، در 10 سالگی یا 9 سالگی.  از 9 سالگی شروع کرده حج، حج، حج تا 19 سال. 10 تا حج از سن 10 سالگی تا 19 سالگی انجام داد، حَتّی یَحتَلِمْ. خب اینکه اولاً بر خلاف روایت که 15 سال میگه، احتلام منات نیست، این اولاً.

 ثانیاً، خب این صبی که اگر 10 با حج کرد، حَتّی یَحْتَلِمْ، ما احتلام رو نزدیک میگیریم، احتلام 15 سال، احتلام 13 سال، 15 سال، اگر احتلام رو شما 15 سالم بگیری که حد معمول است، یعنی این بچه از چند سالگی حَجّه؟ حُجَّ بِه نیستا،

– از 4 سالگی

-از 4 سالگی حَجَّه میشه؟ حَجَّ

(صحبت حضار)

-میشه؟

-(صحبت حضار)

-و لکن یک حُجَّ بِه داریم، بچه ای که 4 ساله است، می توند نماز طواف بخواند؟ حَجَّ می تواند واقعا درست رمی جمرات کند، می تواند؟

-اونو 8 ساله هم نمیتونه حاج آقا

-نه، توانایی بهش میدن نه، ببینید،

یک مرتبه خودش نمیتواند ولی براش درست می کند، حالا براش درست میکنن چند جوره. لبیک گفتن ها را، الفاظی که در عرض می شود که چیزه یا رمی جمرات را یا اینکه چه و یا چه، چیزی که خودش باید انجام بده، اونی که باید خودش انجام بده اگر خودش نتواند انجام بده، حَجِّ نیست این حُجَّ به، ولذا در روایت داریم که إذا حُجَّ بِه، روایت اول همین بود که إذا حُجَّ بِه بچه ای که خیلی کوچکه، إذا حُجَّ بِه، آیا قبول است یا قبول نیست؟ البته این قبول.

 حالا ما فرض می‌کنیم صریح، فرض کنید روایت صریح، با تمام این بند بیل ها و گیر گور هایی که دارد روایت صریح، خب معارض دارد، معارض اول کتاب الله است، معارض دوم، مورد قبلی است زیاد. معارض سوم اون روایت‌هاییست که قبلاً خوندیم که اگر صبی عرض می شود که حج رو انجام بده، این حجهُ الاسلام است حتی اگه بزرگ هم بشه یا غلام اگر انجام بده حجهُ الاسلام است اگه بزرگ هم بشه. پس ما از این دو مسئله گذشتیم و اگر فرصت مختصری داریم یکی دو دقیقه آنچه را که تبصرهُ الفقها راجع به این مطلب نوشتم ملاحضه بفرمایید، هم صبی و هم.

علامه بزرگوار می فرماید که فَلوْ حِجَّ الصَبیُّ لَمْ یُجِزهُ  الّا اِذا اَدرَکَ اَحَدَالموقِفَین  بالِغاً. فرمایش ایشونه ما این عرض رو، این فرمایش ایشون رو قبول نداریم.

 اولاً که در بحث تکلیف که ما عرض کردیم، در بحث تکلیف اگر یه خورده به تکلیف مونده که نزدیک به تکلییفه، این محتاج به بلوغ اَحَدَالموقِفَین اصلاً نیست. اگر تمام اعمال رو هم قبل تکلیف انجام بده این درسته. ما اینجا نوشتیم که، مِمّا یَدُلُّ فِی السُّنَّه عَلی  اَنَّ الاّدراک اَحَدَ الموقِفَین و َ هُوَ  اصرُ الضطراری.

بنابر حرف آقایون، وَ هُوَ هُنا رَحمهٌ عَلی البالِغینَ عِندَه یُضافاً عَلی صِحَّهِ عِباداتِ الصَّبیّ وَ اِن لَم تَکُن واجِبَهً، کَما یَعطی فِی صِحَّهّ حَجٍ مُتَشکَعّ عَن واجّبِه عَنِ الاِستطاعه و لَمّا یَستَطِع.

علامه می فرماید وَکَذَالعَبد عرض می کنیم که اِی اذا ادرک اَحَدَ هُما مَعَ دونً  مِن مَولا بَل وَلا یُشتَرَک اِذنهُ من واجّبِه کَما تَقَدَّم بَیعَتِه وَلکِن فِی التثناءِ الصَبِییّ و ……تردّد

فوق مطلب تردده، حَیثُ …. مِمّا قَبلَ  البُلوغ والعِبد، بعد می فرماید، وَ لَو تَسکّعَ الفَقیرُ لَم یُجِزهُ بَعدَ الاِستطاعَه، ما عرض می کنیم، وَلکِن لا دَلیلَ عَلی عَدَم اجزائهِ بَعدَها و لا قَبلها، این اولش.

بَل وَالقُرآن یَنُسُّ عَلی اجزائِه مُطلَقا وَ اَجزا، بهتر، {فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ}

ضابّطَهُ عامَّهٌ تُحَلَّقُ عَلی خَیریّهٍ کُلِّ تطَوُّع وَ هُوَ تَحَمّلٌ طاعَهِ غَیرِ الواجِبَه هُنا  فَلَم یَمنَع مِن وجوبِ الحَج وَ هُوَ مِن افضَلِ الخَیر. الّا عَدَم الاِستطاعَه وَ مَن تَطَوَّعهُ دونَها، یعنی دونَ الاّستطاعَه، وَ هُوَ خیرٌ لَه مِن تَرکِه و مِن تَطبیقهِ عِنَدَ وُجوبِه وَ لِماذا لا یُجزی اذاً عَن واجِبِهِ اِذَ الستطاعَ عَلیه سَبیلاً بَل هُوَ اولی و اَحرا  وَاِنَّ اَفضَلَ الاعمال اَحمزُها علی ذو آیَهَ تطوُّعَ الخَیر اَیِّ الکان وَما تُقَدِّموا مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَالله. ذلک،  وَ بِاحرا لِثانیهٍ، آیه دوم، هِیَ وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ در سعی صفا  و مروه.

 فَهَل اِنَّ عَدمِ الاِجزا حَجِّ المُتَسکُع هُوَ مِن شُکرهِ تَعالی لِمُتطّوِعِه خَیراً بَل هُوَ مَزیدٌ علی اَصلِه، ذلک وهذهِ الضابط الثابهٌ فِی کُلِّ فرضٍ بِاَصلِه مُنِعَ عَن فَرضِه مَنَعَ عَن فَرضه عَدَمُ الاِستطاعه وَ حینَ یَتَطَوَّعٌ  مَتِطَوِّعٌ بِتَطبیقِ  ما لا یَسطَتیع فَاحرا لَهُ عَن یُتَقَبَّلَ مِنها عَن فَرضِه بعَدَ ما یَستَطیع و …..  الاِجزاءِ حَجِّ المُتِسَکِّع این عبارت رو توجه کنید….. عَدَم اّجزاءِ الَحَجِّ المُتَسَکَّع الّا تَسَکُّعاً وَ تَکَلُّفاً دوَن اَیَّ دَلیل الّا عَلی اِجزائِه، کسانی که این فتوا رو دادند متسکع در فتوا بودند.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد