جلسه سیصد و سی و دوم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشیطانِ الرَّجیمْ

{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} بر مبنای تفکر بیشتر در این آیه مبارکه، چنانکه بعضی از برادران دیروز هم سوال فرمودند و ما جواب‌هایی دادیم، مقداری بیشتر می‌خوایم در این آیه فکر کنیم، در این سه بعد.

بُعد اول استطاعت، بُعد اول وُجوب حج، وجوب مَرّهً واحده است از برای {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} که همه قبول دارن و بُعد آخر، وسطش رو بعد عرض می‌کنم، و بعد آخر این است که کعبه مکرّمه در موسم حج خالی از زوّار نباید باشد. مستطیع باشند، نباشند، مخلوط است مستطیع و غیر مستطیع، این هم بُعد سوم که استطاعت در بُعد سوم، استطاعت تا حدّ اطاقه و تا حدّ حَرج رو هم می‌گیرد.

بعد دوم که بُعد وسط است استطاعت خاص است. اون مقصودی که از حج بیت الله است همه کس می‌فهمند؟ همه کس می‌دانند؟ همه کس می‌تواند بفهمد؟ قدرت دارد عمل کند؟ انجام می‌دهد؟ خب نه. مگر در باب خواندن نماز، همه کس یکجور نماز می‌خوانند؟ اما اونی که مورد أمر لزومیست و حتمیست صلاه به تمام معنای کلمه است. باید جدیّت کرد تا به اونجا رسید. در باب امر به معروف و نهی از منکر همه می‌توانند؟ و همه می‌شود؟ نه. اون‌ها هم که می توانند امر به معروف و نهی از منکر بکنند آیا همه یکجورند؟ همه یکسانند؟ همه (علیک السلام) شرایط امر و نهیشون از نظر علمی و معرفتی و اخلاقی و عملی یکسان است؟ خب نه.

حالا در باب استطاعت {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}یک {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}ست که حداقل واجب انجام بشه، حداقل واجب حج، این است کسی که استطاعت های گوناگون لازمه رو که دارد، این برود و حجُ البیت رو انجام بده. ولو اون خصوصیات معرفتی دیگر و سیاسی و اجتماعی و کنگره‌ای حج نسبت به کلّ مسلمین به عنوان قیاماً لِلناس و مَثابَهً لِلناس و منافعُ لِلناس را نفهمیده یا درست نفهمیده یا درست عمل نمی‌کند، همه رو می‌گیره، اما کسانی که بعد دوم استطاعت رو دارند و باید داشته باشند، واجب است که این کنگره بزرگ اسلامی که {لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} هر فردی که استطاعت دارد برود در بعد اول وجوب، در دوره عمر یکبار، بِسم الله.

اما اونی که محور است از برای این کنگره اسلامی و مقصد عالیه حق سبحانه و تعالی ست در این کنگره سالیانه اسلامی که کشور حج است که مرکز بزرگ قدرت اسلامی‌ست که هرسال تکرار می‌شود، اینو کلّ مَنِ اسْتطاعَ انجام می‌دهد؟ کلّ مَنِ اسْتطاعَ می‌تواند؟ نه عده خاصی ان. روایت تعبیر می‌کند أهلِ الجِدَه. أهل الجده غیر مستطیعینه، یک مقداری باریک شید در این جریان.

ببینید، بین مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًای مطلق و اهل الجده عموم و خصوص من وجه است. ممکن است کسی مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًای در بُعدی باشد که از نظر اطلاع بر مناسک حج و قدرت بدنی و قدرت مالی و قدرت راهی و قدرت انجام دادن در تمام این قدرت های ظاهری انجام دادن ظاهر حج، استطاع علیه سبیلا باشد، اما از قیاماً للناس، مثابهً للناس، منافع للناس از این ها خبری ندارد، یا درست خبری ندارد، اثری ندارد، این نماینده عالی کنگره حج نخواهد بود، این مستطیعه، اهل الجِده نیست. أحیاناً اهلُ الجِده هست ولکن استطاعت ظاهری رو نداره، مطلب جدید عرض می‌کنم ها. أحیاناً أهل الجِده هست، جده یعنی وجدان آنچه را با او حج می‌شود، حجی که خدا خواسته است، أهل الجده هست، استطاعت ظاهری نداره، یعنی چی؟ یعنی کسی است که علمش را دارد، عقلش را دارد، فکرش را دارد، میتواند در کنگره حج مشورت کند و مورد مشورت قرار بگیرد، می‌تواند مثابهً للناس و قیاماً للناس و منافع للناس را در اونجا تحقق دهد به حساب خودش، اما مال ندارد، مال ندارد، قدرت مالی ندارد، زاد و راحله و چنین و چنان ندارد، نمیتونه هم تهیه کنه، اینجا اهل الجِده هست اما مستطیع در بعد ظاهری نیست.

سوم، سوم کسی است که هر دو استطاعت رو دارد. مثل آدمی که نماز میخونه ها، یا نماز می‌خوند قشر نماز رو انجام می‌دهد ولی عمق نماز رو ندارد، کسی عمق نماز رو دارد، قشرش رو نداره، البته این غلطه. کسی که هم قشر دارد، هم عمق دارد، کسی که نه قشر دارد نه عمق دارد.

چهار، در حج همینطور، در حج که بزرگ ترین کنگره سالیانه اسلامی است، این حج یک قشری دارد، یک عمقی دارد، {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} که قشر استطاعت را دارد در کل ابعاد رفتن و انجام دادن و برگشتن، ممکن است عمق استطاعت رو ندارد، اهل الجِده نیست. به عکس، کسی که عمقش را دارد، اگر اونجا باشد، از فکرش، از علمش، از معرفتش، از قدرتش، از مشورتش، استفاده می‌دهد و استفاده می‌کند، اما نمی‌تواند برود. اینجاست که روایت می‌گوید از بیت المال بفرستید. حالا اشاره به روایت خواهیم کرد. بفرستید حتماً، حتماً از بیت المال این آدم رو بفرستید، استطاعت این آدم قوی‌تر است از استطاعت اون ملیاردری که این عقل رو ندارد و این ادراک رو ندارد و این عمق، این قوی‌تره. درسته بر اون وجوب تعیینی هست بِسم الله. اینم دو تا.

سوم اینکه هر دو رو دارد. چهارم اینکه هیچ کدوم نداره. هیچکدوم رو نداره، نه اهلیّت از برای عمق حج دارد و نه اهلیت از برای قشر حج دارد. این مورد بحث نیست. این{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}در هیچ بُعدی نیست، نه در بعد قشری و نه در بعد عمقی، این یک مطلب.

مطلب دیگه، خانه خدا که کنگره حج است و مرز قوی اسلامیست و آنچه را خداوند در قرآن مقرر فرموده حالا کردیم یا نکردیم یا هرچه باید انجام بدهیم که به قول امیرالمؤمنین (ص) إنْ تَرکتُموهُمْ لَم تُنْظَروا، مهلتتون نمیدن، کی مهلت نمیدن؟ …… نریم مکه موز بخوریم دور خونه بگردیم مهلت نمیدن؟ مهلت نمیدن در چی؟ در عمق حج. اون عمقی را که حج دارد که قدرت می‌دهد به مسلمان ها، که وحدت می‌دهد به مسلمان ها، که تمام تشکیلات گوناگون اسلامی در کلّ بلاد اسلامی با هم وحدت پیدا می‌کنند، جمع می‌شوند و این ترکیب میشه و مملکت حج سالی یک مرتبه تشکیل میشه که سلطانش الله، نخست وزیرش پیغمبره، وزرای کابینش هم أئمّه اند، علمای دین بر اون محور که تشکیل مملکت حجه، این نباید خالی بمونه. چه خالی از مستطیع قشری و مهم تر چه خالی از مستطیع واقعی و مهم تر از هر دو چه خالی از مستطیع هر دو وانه، چون سه جور مستطیع داریم. نباید خالی بمانه. وَ وَ أنَّکُمْ إنْ تَرکتُموهُمْ لَم تُنْظَروا یا لَمْ تُناظِروا، پس سه بعد استطاعت ما داریم. روایات سه گانه

(صحبت حضار)

-بر مبنای آیه، حالا عرض می‌کنم.

(صحبت حضار)

-حالا عرض می‌کنیم. حالا عرض می‌کنیم. حالا عرض می‌کنیم. مطلب اولش تازه.

ما این تقسیمات رو بر محور آیه می کنیم. ببینید، اینجا دقت‌های عمیقی‌ست که در آیه باید داشته باشید و یک اشاراتی‌ست در روایات که ما رو وادار به این دقت‌های عمیق بیشتر میکنه.

سه دسته روایات ما داشتیم که اشاره کردیم. یک دسته إنَّ الله فَرضَ علی مَنِ اسْتطاعَ علیه سَبیلاً مَرَّهً واحده فی العُمر، بِسم الله، این یک مرتبه دوم نداره. این روایاتیست که مُستفیضه است و مسلم است و چه است و چه است. این یک دسته.

دسته دوم أنَّ الله فَرَضَ حِجِّ البیت فی کُلِّ عام عَلی أهلِ الجِدَه، کلّ عام، أهل الجِده نه مستطیع. أهل الجده که معنا می‌کنیم هر سال باید برن، هر سال که میتونن برن فرض کنین، هر سال که می‌توانند بروند، اگه نمی توانند توانایی بهشون بدید برن. اینم یک دسته، اهل الجِده.

(صحبت حضار)

-مام اضافی رو داریم بحث می‌کنیم.

-چیزی که آیه نمی‌گوید

-آیه می‌گوید، حالا شما یک خورده صبر کنید.

این دسته دوم.

(صحبت حضار)

-می‌فهمیم، حالا عرض می کنیم. اون هام از آیه فهمیدن. مام میتونیم بفهمیم حالا عرض می‌کنیم. این دو.

دسته سوم این است که خانه نباید خالی بمانه. این خانه باید که زوّار داشته باشد همیشه. این روایات. ما نمیایم مانند سایر فقها به سند و عرض می‌شود که رجالی که نقل کردند نگاه کنیم یا شهرت دارد، ندارد، توجیح کنیم، تعبیر ببریم، نه نه این حرف‌ها نیست، ما برمی گردیم رو آیه بیشتر دقت میکنیم و همینطوره، ملاحظه کنید حالا.

ببینید،{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا} این حِجُّ البیت رو ببینیم چیه؟ آیا حِجُّ البیت مرّهً واحده است؟ بله مرّهً واحده است برای استطاعت قشری که حالا بحث خواهیم کرد. اما این بیت همیشه هست یا نه؟ بله. ایّام حج در هر سال هست یا نه؟ خب بله. مگه نیست؟{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات} مگه اینطور نیست؟ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات در یک ساله؟ در هر ساله. مثل کسی که بگه هر سال به من آب بده، هر وقت تشنم شد آب بده، حالا می‌رسیم کم کم توجه کنید شما، مطلب هنوز کاله.

وقتی که ما موضوع را فهمیدیم همیشگیست، پس حِجُّ البیت هم همیشگی میشه دیگه. چرا؟ برای اینکه می‌گوید{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} این بیت که حِج دارد و مراد از حِج، حج اکبر است و حج اصغر با هم و مهم اکبر است. مهم حج اکبره. آیا حج اکبر که مصداق أهمّ یا مصداق مهم حِجُّ البیت است، این هر ساله هست یا نه؟ خب بله. برای اینکه {الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات} و این أشهر معلومات مال یکسال که نیستش که. هر سال این چند ماه رو داره، نداره؟ امسال داره، سال دیگه داره، سال دیگه داره، سال قبل داره، سال بعد داره، الی یوم القیامه این أشهر معلومات هست. یک خورده صبر کنید.

(صحبت حضار)

-خب صبر کنید حالا،

-خب صبر کنید شما دیگه، گفتم بعضی برادران اشاره کردند ما می‌خوایم که بحث کنیم حالا. اون برادران شما بودید، حالا گوش کنید یک خورده. جلو نیفتید.

حالا، این منتها شما دلیل نیاوردید، ما به وکالت از شما دلیل می‌خوایم بیاریم.

(صحبت حضار)

-خب مام از خدا استفاده می‌کنیم. شمام از خدا استفاده می‌کنید.

حالا، این حِجُّ البیتی که{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ}الی آخر، یعنی هر سال این حِجُّ البیت زمانش و مکانش وجود دارد، مگه اینطور نیست؟ حالا مثال، قیاس هم نیست اینجا، این دلیله. اگر به شما گفتند باید خربزه بخورید، بعد با دلیل دیگر گفتند هروقت چنین شد خربزه باید خورده شود، این خربزه بخورید شما از أمر به طبیعت منتقل میشه به أمر به کل، یعنی هر وقت اینطور شد باید بخورید.

حالا در اینجا، این حِجُّ البیت که{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات} یعنی هر سال این اشهر معلومات هست، چون هر سال هست، از زمانی که آیه نازل شد تا کی آقایون؟ الی یومِ القیامه. از زمانی که آیه نازل شد الی یوم القیامه فرض کنید ده هزار ساله، فرض کنید حالا، در این ده هزار سال حِجُّ البیت هست ولی{لِلَّهِ عَلَى النَّاس} کدوم ناس؟ ناسی که اینقدر عمر کنند؟ معنی نداره که یا ناس در هر زمان؟ خب هر زمان دیگه. نمیشه گفت ناسی که اینقدر عمر کنند بنابراین در طول عمر ایام تکلیف عرض می‌شود که این حج البیت هست. عرض کردم مطلب تازه است یک مقداری توجه کنید.

خب حالا، اینجا چند جوره. یا {لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}این معنا رو میخواد بگه که این حجُّ البیت را کلّ ناس در کلّ زمان‌ها چون حِجُ البیت در کلّ زمان ها هست، همه انجام بدن. خب محاله، محال است. نه هیچ ناسی در کلّ زمان‌ها هستند و نه امکان دارد در کل زمان‌ها {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}این حج البیت رو انجام داده، اولیش مهم تره. پس این رفت کنار. پس اینطور نیست که در تمام زمان‌ها شما استفاده کردی از این، استفاده کردی، حِجُّ البیت{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات} و {الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات} طبق عمر من که نیستش که،{الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَات}برای 50 سال من؟ نه، {عَلَی النَّاسْ} مگه من فقط ناسم؟ همه ناسن. اونوقت این ناس یا عمرشون رو زیاد کنید الی یوم القیامه که حِجُّ البیت که الی یومِ القیامه ست، با{لِلَّهِ عَلَى النَّاس} که الی یوم القیامه عمر دارن تطابق کنه، اینکه نیستش که، اما یکیش مسلّمه که این حِجّ البیت الی یوم القیامه هست. پس ناس چین؟ ناس هر زمان. ناس هر زمانی این حِج البیت رو باید انجام بدهند. منتها این ناس هر زمان که باید حِجُّ البیت رو انجام بدهند، یعنی ناس هر زمان حجُ البیت تمام زمان ها رو؟ باطله که، غلطه. پس بنابراین اینطور نیست که ناس هر زمانی، مکلفین هر زمانی، اگر چنانچه {مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}باشند، این{مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا}ی در هر زمان، حِج البیت در کل زمان‌ها رو، اینکه نمیشه، بلکه حِج البیت رو در زمان‌های خودشون رو، اینطور میشه دیگه. این یک مطلب.

مطلب دوم، ببینید،

(صحبت حضار)

-نخیر گوش کنید، نخیر توضیح واضح نیست. گوش کنید. خیال می‌کنید واضحه. منتها

(صحبت حضار)

-می‌خوایم بحث کنیم دیگه حالا. گوش کنید شما، آقای بروجردی فرمودند بسم الله الرحمن الرحیم، ….. گفت آقا، گفت در بسم الله اشکال داری؟ حالا صبر کنید شما. یک خورده صبر کنید. معذرت می‌خوام. مفیداً مَنِ اسْتَفیض، هر دو وانه است دیگه.

مطلب دوم، این{لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت}آیا وجوب تعیینی و عینی برای همه درست کرده؟ وجوب تعیینی و عینی برای همه؟ یا نه وجوب کفایی درست کرده؟ یا نه هر دو؟ هردوست. چرا؟ ببینید، اگر اون لِلَّهِ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا حِجُّ البیت؟ بعضی، هر کسی که این من هم مفرد، هر فردی که، هر کسی که این استطاع علیه سبیل رو داشت، حِجُّ البیت، وجوب فردی، ولکن {لِلَّهِ عَلَى النَّاس} بر مجموعه حِجُّ البیت را واجب کرده است. ناس مِن حیث هم ناس، منتها این ناس من حیث ناس دو بُعد دارد. یک بعد فردی دارند و یک بعد جمعی دارند. در بعد فردی اون روایتی که می‌گوید و از آیه استفاده می‌کنیم در قشریش، در بعد قشریش. در بعد فردی طبیعت حِجّ البیت را در طول عمر، درسته سنینی هست

(صحبت حضار)

-بله یکبار

این در طول فردیست. اما در طول اجتماعی چی؟

-یعنی جمعاً باید همیشه خالی نباشه

-أحسن

منتها در طول اجتماعیست که جمعاً حِجُّ البیت باید استمرار داشته باشد دو بعد دارد، یک بعدش کلام امیر المؤمنین (ص) می‌فرماید که الله، الله فی حَجِّ بیتِ رَبِّکُمْ لاَ تُخْلوهُ، فإنَّکُمْ إنْ تُرِكَ لَم تُنْظَروا یا لَمْ تُناظِروا، خالی نباید بماند. ناس همیشه باید در اینجا حِجُ البیت داشته باشند، این یک بعدش.

بعد وسط که از هر دو مهم تره، بعد وسط، کدوم حِجُّ البیت؟ حِجُ البیت در بعد قشری، خب این وجوب عرض می‌شود که عینی. اما حِجُ البیت جمعی چون ببینید، حج البیت فردی نمی‌توند قیاماً للناس و منافع للناس و مثابهً للناس درست کنه. فردی نمیتونه، خب من مستطیع بودم بقیه نرفتن. این حجُ البیت جمعیست که دسته جمعی می‌تونن در کنگره اسلامی حج، مثابهً للناس و قیاماً للناس و منافع للناس درست کنند. پس این بعد دومی. وجوب جمعی از برای جمعیت مثابهً للناس و منافع للناس و قیاماً للناس، این وجوب چی میشه؟ وجوب کفایه. یعنی من بهِ الکفایه از کل اقطار مسلمین که در روایات ازش تعبیر شده به اهل الجِده. أهل الجِده پولدارها نیستن که، أهل الجِده پولدارا نیستن، جده در بعد شرعی، جده در بعد اسلام، جده در بعد عمقی حرف که عبارت می‌شود از قیاماً للناس و منافع للناس و مثابهً للناس. این عرض می‌شود که اهلُ الجِده هستند. پس هیچ منافاتی بین این سه دسته روایات مستفیضه نیست اصلاً، با قرآن مخالفت نداره، بلکه ما رو توجه میدهد که بابا این آیه مبارکه چند بُعدیست. سه بعده، بعد قشری، اول وجوب تعیینی عَلَی مَنِ اسْتَطاعْ. بعد سوم که این خانه نباید خالی از ناس باشد، ناس حُجاج، بعد دوم که بعد عمیق‌تر از هر دو بعد است، این است که أهلُ الجِده کسانی که اون مقاصدی را که خداوند از این کنگره بزرگ اسلامی دارد، عرض می‌شود که انجام بدن.

-فرمایش حضرت امیر تاکید بر استحباب نداره، می‌خواد بفرماید

-وجوبه

-می‌خواد بفرماید ای کسانی که استطاعت دارید، نگذارید خالی بمونه

-نخیر وجوبه، استطاعت داره نه، عَلیکم، الله، الله فی حَجِّ بیتِ رَبِّکُمْ ، استطاعت منات نیست اینجا اصلاً.

مطلب دومی که باید بگیم اینه

-استاد اهل جِده که وقتی میرن اونجا چکار میکنن، اونام مثل افراد دیگه وقوف و میکنند؟

-نه ببینید، أهل الجده رو ما معنی کردیم. ببینید، آقا باید نماز خوند، همه نماز بخونید، اما همه میتونن اون نمازی که خداوند در مرحله عالی خواسته بخونن یا نه؟نه ولی اینم لازمه یا نه؟ منتها این وجوب چی داره؟ وجوب کفایی است وجوب عینی نمیتونه داشته باشه. وجوب صلاه عمقی نمی‌تواند وجوب عینی داشته باشد. این وجوب کفاییست. وجوب عینی عبارت است از قشر صلاه است که این مظاهر صلاه رو انسان انجام بده. بله وجوب عرض می‌شود که عمقی هم این هست منتها همه نمی‌تونن این وجوب رو تحقق بدن. در کلّ تکالیف همینطوره. در کل تکالیف یک قشری هست و یک عمقی هست. اقشار تکالیف بر کلّ مکلفین واجب است، شک ندارد. ولکن عمق تکالیف چطور بر همه؟ مثلاً در مستحبات، روایتی داریم که اگر مکلفین امکان داشتند خداوند مستحبات رو واجب می‌کرد، چون این ها به مصلحت اند ولی چون همه نمی‌توانند مستحب کرده، چرا؟ این مستحب کرد به چه حسابه؟ مستحب کرد به این حسابه که محروم نمانند از این خیری که در مستحباته، اما اگر واجب می‌کرد که نمی‌تونستن همه انجام بدن، همه فاسق میشدن.

حالا در ابعاد معرفتی و در ابعاد عمقی تکالیف هم چنینه. این تکالیف در بعد قشری، اگر واجب تعیینی‌ست بر همه و در بعد عمقی بر همه نمیشه، ولکن {سَابِقوا إلَی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ}{سَارِعوا إلَی مَغفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ} و از این قبیل. ادّله‌ای که می‌گوید شما باید سبقت بگیرید و سرعت بگیرید و این مطلب رو عرض می‌شود که برسونید به اون مراحل عالیه و اون مراحل أعلا.

حالا در اینجا، اینجا{وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت} ولی کدوم حِجُّ البیت؟ حِجُّ البیت قشری بر کلّ ناس مستطیعین و لذا تعبیر اینجوره، نفرمود که وَلِلَّهِ عَلَى المُستَطیعینْ، نه، {عَلَى النَّاس} کلّ ناس، منتها{مَنِ اسْتَطاعَ إلَیهِ سَبیلاً} استطاعت یا خود دارد، خب استطاعت قشری، اما اگر موقعی شد، البته این حرف‌ها رو ما در وقتی داریم می‌زنیم که این وظایف انجام نشده ولی انجام وظایف رو در نظر بگیریم، انجام وظایف کنگره اسلامی رو شما در نظر بگیرید، اگر حالا انجام بشه، اگر وظایف کنگره اسلامی رو به عنوان قیاماً لِلناس و مثابهً لِلناس و عرض می‌شود که و همچنین چی، اگر انجام میشد، در اینجا جان حج و جان کنگره اسلامی عبارت است از أهلُ الجِده، این أهل الجده هر سال باید برن، ده هزار تان به مقدار کفایت، صدهزار تان به مقدار کفایت، به مقدار کفایت کسانی که رنگ و رو می‌دهند به این کنگره اسلامی و عمق می‌دهند به این کنگره اسلامی باید برن. حالا اگر پول دارن با پولش، ندارد بیت المال، این فی سبیل الله که در آیه زکاته مال چیه؟ یعنی به فلان گدای پول بدی بره مکه و برگرده، چه لزومی داره چه فایده ای داره اصلاً؟ نخیر این پول رو به آدمی که استطاعت مالی نداره، پول نداره، این پول رو از زکات به این آدم میدن که بره اونجا مؤثر اثر باشد در عمق حج نه اینکه هر گدایی، هر لات و هر حمالی مثلاً که هیچ به درد نمیخوره بلند شه بره، نخیر و لذا در روایات زیاد ما داریم که (علیک سلام) واجب است بر والی مسلمین، ببینید روایت زیادم هست، واجب است بر والی مسلمین، رهبر و فرمانده مسلمین در هر بعدی از ابعاد، گروهی را که شایستگی دارند از بیت المال اعزام کند و گسیل کند به حج. خب اینا اگه خودشون پول دارند که گسیل نمی‌خواد خودشون میرن دیگه. این گسیل به عنوان رهبری اسلامی چیه؟ یعنی رهبر اسلام به عنوان مرکز عرض می‌شود که کنگره اسلامی حج که هرسال است، در این مرکز باید نماینده بفرسته. این نماینده ها فقط، فقط کسانی نیستند که بدنشون سالمه، راهشون سالم، لباسشون سالم، الاغشون سالم، شترشون سالم، نخیر، خودش باید یک سلامتی داشته باشد که با این سلامت بتواند مثابهً لِلناس و قیاماً لِلناس و عرض می‌شود که منافع لِلناس رو در اینجا تشریع بدهد. بنابراین ما اگر درست فکر کنیم در آیه مبارکه حج، با توجه به روایات، علا….. آیه ما روایات رو می‌تونیم بفهمیم که این روایات از عمق آیات دراومده. اینجور نیستش که از ظاهر آیه بفهمیم. دهن آدم میچاد که از ظاهر آیه بتونه دربیاره ولی نخیر{ لِلّهِ عَلَى النَّاس} در بعد قشری معلوم و در بعد عمقی هم که همگانی نمیتونه باشه، در بعد عمقی اصلاً نمی‌تواند، بله حج در هر سال واجب است اما نه در بعد قشری بلکه در بعد عِمقی، عُمقی و در یک مرتبه در عمر واجب است در بعد قشری که { مَنِ اسْتَطاعَ إلَیهِ سَبیلاً}

-………..که حج هر سال نباید از جمع، جمع ناس خالی بشه، همین جمع ناس که در اونجا هستن، هرسالم هستن

-اونا فایده نداره

-نه همون اهل الجده باشن، این توانایی رو دارن

-نه، جوابش اینه، سوال خوبیست.

کسی بیاد بگویدکه خب اونجا هستن و همونا برن حج، میگیم نخیر،

-اون جمع هم أعم از عالم باشند

-بله،

-نه فایده نداره، میگیم چرا؟ برای اینکه مقصود از حِجُّ البیت چیست؟ مقصود از حِجُّ البیت کسانی که در مکه هستن جمع شن؟ خب هستن همیشه.

-نه تو مکه، میگیم هر سال در حج، ناس جمعی میرن دیگه، این جمعی از جمع خالی نمیشه، خود اونا اهل جده هستن….

-بسیار خب، نه کسانی که عرض می‌شود که هر سال میرن یا بیشتر سال‌ها میرن ولی درشون شرایط جمع نیست، اینا وجوب کفایی نداره رفتنشون، بلکه اینا حُرمت داره رفتنشون. کسی که فقرایی هستن، چنین هست، چنان هست، منظور اینکه آدم هر سال داره میره و صدهزار تومن خرج میکنه، نخیر، بعضی وقتا نه. کسی که دِین داره

-نه نوعاً میگیم….

-فرض کنید بنده و جنابعالی دِین داریم، مدیونیم، إذَا دارَ الأمکن، که مسئله، یکی از مسائلمون اینه، إذَا دارَ الأمکن، من دینم رو بدم برم حج ولی نرم حج، یا نه برم حج دِینم حالا ندم، بعداً بدم، دینم حالّه؟ وقته، الان میاره میخواد، یا من این دین رو بدهم، پس امسال حج نرم یا دین رو ندهم و حج برم، اینجا یک حکم نداره. در بعضی جاها دین رو باید بده حج نره، در بعضی جاها حج رو باید بره دین نده، در بعضی جاها هردو، چطور؟ اینو چون سوال فرمودید عرض می‌کنم.

ببینید اگر این آدم از أهل الجِده ایست که واقعا در کنگره اسلامی حج با شرایطی که هنوز نشده عرض می‌شود. در کنگره اسلامی حج که مغزش از نظر اسلامی، سیاسی، اقتصادی، چه، چه، چه کار می‌کند و مشورتش در اونجا از برای تشکیل دولت عالمی اسلام مؤثر است، این فرد بدهکاره، حالا دوران امر بین مهم و أهم شده، اگر این آدم نره حج، این کنگره یک فرد بسیار عظیمی را نخواهد داشت، اگه نره حج، این مصرف جمعیست، اگر برود حج، این بدهی که مثلاً ملاّ حسین قلی داره یا به حسن علی داره این امسال نمیده، سال دیگه میده، کدوم أهمّه؟ رفتن حج در اینجا أهمّه و لذا در بعضی موارد میگیم برو ولو پیاده برو، ولو با ……… کی گفته؟ به محمد بن مسلم میگه، در اونوقت ها نقش داشته ها، در اونوقت ها محمد بن مسلم ها رفتن و زرار رفتن و کی رفتن ولی کی رفتن، در اینجا به درد می‌خوردن نه اینکه صرفاً میرفتن اونجا و دور خانه خدا بگردن، نخیر، علی بن الحسین در حج کار کرد، امام حسین در حج کار کرد، در اونجا بلندگوی اسلام است حج، حداقل از نظر دعوتی. بلندگوی اسلام است، در اونجا این دو سالی که بنده بودم به توفیق الهی، در اونجا با تمام بزرگان عالم اسلام که میومدن حج، در اونجا ارتباط داشتیم، ارتباط نزدیک داشتیم، حتی یک نفر بود که این حالا چون مطلب آمد عرض می کنم، این برای من سجاده پهن می‌کرد پشت مقام ابراهیم و اهل جزایر، الجزایر بود، نپرسیدم تو کی هستی، بعد شب آخر از من خدافظی کرد. من یک نمونه کوچکش رو عرض می‌کنم. شب آخر از من خدافظی کرد و گفت آقا آدرسم بهتون میدم، اسمم میگم، اسمش گفت، معلوم شد فرمانده کلّ قواست یعنی فرد دوم الجزایره، یعنی عرض می‌شود که بزرگ ارتش داران که چی میگن در الجزایر، گفت من خانم این، آدرسم این، شغلم این، به عنوان نوکر برام اونجا کار می‌کرد. ارتباط داشتیم با این، این مغزش عوض شد.

خب وقتی که در اونجایی که بلندگوی اسلام است، ما در مرکزی که نمونه‌هایی از کلّ مسلمین جهان جمع میشه، اگر من و شما قدرت داشته باشیم، بتوانیم افکار را بر محور صحیح قرآنی عوض کنیم، آیا دِین مهم‌تر است یا رفتن این حج؟ اینجا رفتن حج مهم تره. بعضی وقتا نخیر، حسن قلی ایشون بره حج جایی تعیین کرده و خب رفته، چرا دوباره بره؟ نخیر این حسن قلی خب نره دِینش رو بده. یک مرتبه برابری داره با هم. پس اینجور نیست که روایت رو همینجوری ……. نگاه کنیم که بعضی روایات می‌گوید که دین مقدم است، بعضی می‌گوید که حج مقدم است، بعضی، نخیر، همه راسته، همه درسته، اگر بخوایم درست بفهمیم. بعضیا دین مقدم است، بعضیا، اگر محمد بن مسلم هست، ابو بصیر است، زراره است، علی بن الباقر(ص) است، معصومین‌اند و کسانی که تربیت شده اند در مدرسه معصومین، اگر برند در کنگره حج، اونجا میتونن بلندگوی قوی اسلام باشند، این واجب میشه، پولم نداره از زکات باید بدید، اگر از زکات ندادید، خودشم نداره، پیاده بره و لذا اینم مَن  أطَاقَ المَشی، أطَاقَ المَشی را معنی کنید. حالا آقایون وقتی که روایت أطَاقَ المَشی رو نقل کردند، نقل کردند گفتن که این برخلاف ضرورته، الحَجُّ وَاجبٌ عَلَی مَنْ أطَاقَ المَشیَ مِنَ المُسْلِمینْ، أطَاق، {وَعَلی الذّینَ یُطیقونَهُ} چی بود؟ یعنی حَرَجه. یعنی تمام قدرت را باید مصرف کند برای رفتن به حج، این واجب است ولو پیاده برد، حَرجه، همه رو که نمیگه که، مش حسن قلی رو نمیگه، این زراره رو میگه، زراره پیاده برو، قل بخور برو، به هرجور شده برو، زنده برس اونجا که بتوانی یک بلندگوی صحیح اسلام باشی. این حساب داره و اگر ما این حساب های عمقی را در مناسک حج در نظر بگیریم، چنانکه در سایر احکام، وضعمون وضع دیگه‌ای خواهد شد.

خب عرض می‌شود که من فکر کردم که بر محور قرآنی بحث کنم دیدم خیلی طولانی میشه و معطل میشید، بعضی جاهاش اینطوره، ولیکن قسمت‌های اصلیش ما از تفسرهُ الفقها بحث می‌کنیم و اون مسائل اصلی و ضابطه‌ای حج رو ما باید صحبت کنیم. مثلاً در باب استطاعت حرف زیاد زدند، به اندازه پنجاه شصت صفحه مثلاً استطاعته، ولی شما ملاحظه کنید که از آیات ما چی استفاده کردیم؟ استفاده‌ی از دو تا آیه کردیم {مَنِ اسْتطاعَ إلَیه سَبیلاً} زاد و راحله که یک عده میگن زاد و راحله باید باشه، یک عده میگن نخیر چیزی داشته باشید که زاد و راحله را بتوانید بدون حرج تهیه کنید، این دوتا. سوم رو نگفتن یا خیلی کم گفتن، علامه مثلاً در بعضی حرفاش زده، محقق که، سوم اینکه نخیر نه زاد و راحله خودشو دارید، آخه آدم کی زاد و راحله همیشه داره؟ مگه همیشه آدم طیاره داره؟ حالا که طیاره است، همیشه الاغ داره؟ یا شتر؟ اگر زاد و راحله خودشو ندارید، پولی هم، زمینی هم، مالی هم که بتوانید زاد و راحله تهیه کنید، ندارید، اما قدرت دارید تهیه کنید بدون حرج، ما اینو عرض کردیم که این تحصیل استطاعت نیست، خود استطاعته. من که می‌توانم بدون حرج پولی تهیه کنم و بروم مشهد برگردم، من می‌توانم برم مشهد یا نه؟ خب بله با مقدمات. اصلاً کاری به این مقدمات ما نداریم، شما که پولم دارید، پله هم دارید، همه چی هم دارید، می‌خواید برید مشهد بی مقدمه میرید؟ یعنی طیاره سوار نمیشید؟ ماشین سوار نمیشید؟ تکون نمی‌خورید؟ آخه همه چی با مقدمه است. ما تمام کارهایی که از ما دور است از نظر مکانی، از نظر زمانی، از نظر چه، اینا مقدمات میخواد، شما مقدماتی که الان موجود است، زاد و راحله میگیم بر این شرطه، پس سه بعد دارد. بعد اول زاد و راحله خودش باشه میگیم نه، بعد دوم مالی که به وسیله اون مال بدون حرج زاد و راحله تهیه کنیم میگیم نه، حتی مثلاً آقایون فقها اختلاف دارن اینجا که اگر کاه و یونجه این حماری که، حیوونی که می‌خواید سوار شید، کاه و یونجه در راه نیست، اما پولش رو دارید در راه بخرید، در اینجا ظاهراً وجوب ندارد، چون زاد و راحله ندارید، چون راحله که حمار است و حیوان است، این باید یونجه داشته باشه، کجا؟ باید اینجا داشته باشه، کما اینکه الاغ باید داشته باشید، خود نونم اینجا باید داشته باشید، خود یونجه رو هم باید داشته باشید، اینقدر سفت چسبیدن که اگر پول دارید تو راه یونجه بخرید، نخیر، تو راه یونجه است اینجا نیست فایده نداره، شما مستطیع نیستید. این بعد اوله.

بعد دوم پولشو یا زمینش رو دارید که اینو تهیه کنید، باز میگن عده ای بله این خوبه، پله رو رفتین بالاتر ولی میگن اینم نه.

(صحبت حضار)

-همین دیگه بله

سوم این است که نه آقا، نه پول دارید نه پله دارید، نه زاد دارید، نه راحله، اما شما قدرت دارید که به طور غیر حرجی، اینا رو تهیه کنید در طول این مدت، اونم یک ماه، دو ماه نیست، در طول این مدت تهیه کنید، خب این مستطیعه. بنابراین این استطاعت که ما عرض کردیم به طور وسیع این سه بعده، سه بعد دارد.

یک بعد از نظر طریقی عرض می‌کنم ها و إلاّ چهار بعده. یک بعد رفتن بدون حرج. بعد دوم برگشتن بدون حرج. بعد سوم انجام دادن مناسک حج بدون حرج. بعد چهارم بعد از برگشتن زندگی مختل نشدن. چهار رکن دارد استطاعت. استطاعت شرعی، عرفی، عقلی، علمی، راهی، بدنی، چه، چه، چه تمام استطاعه را جمع کنید، تمام مجموع این استطاعت ها دارای 4 بعد است. اما اگر می‌تواند برود، نمی‌تواند برگردد، کدوم مستطیعه؟ آقا بنده می‌توانم برم مشهد، پولم زیاد دارم، پول چند تا رفتن ولی برگشتن هیچ وسیله ای نیست باید بمونم همونطور، خب استطاعت ندارم. اگر می‌توانم برگردم نمیتونم برم دیگه بدتر دیگه، اگه هم می‌توانم برم، هم می‌تونم برگردم، اما مشهد نمی‌توانم زیارت کنم خب چرا برید؟ می‌توانم برم مکه، می‌تونم برگردم اما اونجا وقوفین ندارم، خب پس دیگه چی؟ اگه هر سه رو دارم، هم می‌توانم برم در کل ابعاد استطاعت، هم می‌توانم اعمال رو انجام بدم و هم می‌توانم برگردم، وقتی که برگردم مفلس فی امان الله هستم، نه سرمایه دارم، نه چی دارم، زندگیم مختل میشه و زندگیم به حرج میفته، خب باز شما استطاعت ندارید. معنی استطاعت اینه. {مَنِ اسْتَطاعَ إلَیهِ سَبیلا} یعنی کسی که بتواند در بعد شریعت الله این عمل را انجام بدهد، این توانایی فقط قبل نیست، فقط خودش نیست، فقط بعد نیست، اگر رفتن حرجیست برگشتن نه، اگر رفتن حرجی نیست برگشتن آره، اگر رفتن و برگشتن حرجی نیست اون عمل حرجیه، اگر رفتن و برگشتن و خود عمل حرجی نیست، برگشتن زندگی حرجیه، همش غیر استطاعته، یعنی استطاعت عرض می‌شود که وجود ندارد. با این مختصر ما تمام مطالبی که در پنجاه شصت صفحه در حتی عُروه الوثقی م مقداری زیادی بحث کردند میتونیم حلش کنیم، منتها یک فروع خاصّه ای داریم باید بحث کنیم.

در دوران امر بین أهم و مهم در باب استطاعت که اشاره‌ای یک روز عرض کردم، آقایون کتاب دارید، کتاب مناسک حج رو ملاحظه بفرمایید، ما هم در محاوری که باید که به طور متسلسل عرض می‌شود که از کتاب های حج داشته باشیم، داریم هم این تفسره الفقهاست، هم عروه الوثقی ست که ملاحظه خواهید کرد. در دوران امر بین أهم و مهم که اینو اشاره کردم، در صورتی که حج أهم است از ترک اون واجبی که در راه حج اون واجب باید ترک شه یا فعل محرمی که در راه حج اون محرم انجام باید بشه، در اینجا در دوران امر بین أهم و مهم حج واجب میشه و این از باب الغایت تبررُ الوسیله نیست، الغایتُ تبررُ الوسیله یک مطلب دیگریست و اینجا مطلب دیگریست. مثل یک آدمی که حتما باید این دو واجب رو انجام بده، اما یکیش مهم‌تره، خب ترک واجب کوچک‌تر مگر وسیله انجام واجب بزرگ‌تر نیست؟ بله ولی از باب الغایتُ تبررُ الوسیله نیست، دو واجب است یکی مهم، یکی أهم، هر دو رو میتونه انجام بده، هر دو رم غلط است ترک کند باید اون أهم رو حتما انجام بده و لذا در باب رفتن حج، شما مقاصد حج را در نظر بگیرید، مقصد حج تقویت بنیه دولت اسلام است، ساختن خود و ساختن دیگران است. عرض می‌شود که و سایر خصوصیات. اون عمقی که از برای حج مقرر است از نظر سازمان شخصی و سازمان اجتماعی، اگر اینا خراب میشه به وسیله رفتن به حج، من از طرف محمد رضا خان دارم حرف میزنم، از طرف صدام دارم حرف میزنم، حج حرامه اصلاً. در اینجا دوران امر بین أهم و مهم رو میگید شما، یعنی حرام است از طرف پسر رضا خان رفتن و واجب است حج انجام دادن. بابا با رفتن به این حج شما حج رو خراب می‌کنید اصلاً. با رفتن این حج مقصدی که از حج است و منظوری که از حج هست، این منظور خراب میشه، بنابراین رفتن این حج دوبله حرام است. این درست نیست.

اما اگر چنانچه نه، بنده می‌توانم حتی به وسیله‌ای که ظالم مقرر میکنه، محمد رضا خان مقرر میکنه، بنده تذکره گرفتم رفتم،……… رفته بودند و می‌خواستن ما رو بکشن ولی چجور شد خدا چکار کرد؟ من گیجم که به ما گذرنامه دادند ما رفتیم. منو می‌خواستن بگیرن، مأموریت داشتن هرجا این آقا شیخ رو دیدین بکشین خفش کنین ولی گذرنامه گرفتم بعد رفتم.

حالا، این گذرنامه گرفتن از محمد رضا خان حرامه؟ نه این واجب بود. این گذرنامه گرفتن واجب بود که برم هم جان خودمو رها کنم هم بتوانم در کنگره مکه مکرمه کارهایی که در عرض چند سال انجام شد، بتوانیم انجام بدیم و لذا یک چیزی نوشته بودم من به زبان عربی، به زبان های دیگر پخش شد و آقای خمینی گفتن که من به وکیلم در اونجا، وکیلشون آقای لواسانی بزرگ ایشون فوت کردند، میگیم که هرچی خرج این عرض می‌شود که دستگاه فتوکپی شد و این ‌حرف ها بدن، خرج ها رم دادن و ما در مدینه منوره به جایی که حرم زیاد بریم کم میرفتم، مرتب مشغول فتوکپی بودم به چند زبان پخش شد، عرض می‌شود که و…….. وکذا و کذا و کذا ، هم از نظر خطابی خب این واجب أهمه. اما مش حسن قلی بخواد بره نخیر اصلاً نباید بره که شاه بهش منت بذاره و عرض می‌شود که پوزخند بهش بزنه و تو صف واسته و چه کنه، نه، اما اگه تو صف واستم، کتکم بخورم، فحشم بشونم، تو سرمم بزنن، اذیتم بکنن، خانه‌ام خراب کنن، اما با رفتن حج بتوانم یک نفع عامی از برای عموم مسلمون‌ها داشته باشم در این صورت اینجا واجب میشه، پس مطلب این نیست که یکسره اینطور، یلخی اونطور، نخیر، أهم و مهم را باید درنظر گرفت منتها بر محور حکم اسلام، برمحور دیدگاه اسلامی از نظر فردی یا از نظر اجتماعی یا از هر دو نظر فردی و اجتماعی باید دید که کدام در نظر خدا أهمه، خدا هر دو رو واجب کرده ولی اونی که أوجب است، من اون رو باید انجام بدم از نظر حکم شرعی و عرض می‌شود که دیدگاه اسلامی.

ما یک مقادیر مختصر دیگری چون به طور کلیات داریم بحث می‌کنیم، راجب به ابعاد استطاعت و حج بحث داریم، بعد اقسام حج عمره رو بحث خواهیم کرد و بعدم مناسک حج عمره رو ولی در تمام این ابعاد ما در سه جهت بحث داریم، یکی خود مناسک است و یکی ادّله است که بحث فقهیمونه و یکی هم اسراره که از هر دو مهم تره. اسرار رو ما نوشتیم در کتاب اسرار حج ولی بازم باید بحث کنیم چون خود بحث کردن و خود صحبت کردن این از برای ما سازندگی دارد.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد