پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه سیصد و چهل و یکم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

آیات مورد بحث، در ابتدا کلّ اقسام حج را شامل است و بعداً حج تمتع را محور قرار میده. ملاحضه بفرمایید {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} هر حج و هر عمره ای {فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} این {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} مال حال احصاره.

 اگر کسی که محصر شد که در اواخر بحث حج باید صحبت کنیم، اگر که نگذاشتن کسی را که مُحرم شده است به حج یا عمره این حج یا عمره را مناسکشو انجام بدهد، در اینجا چه حج افراد باشد چه قران باشد چه تمتع باشد، برای خروج از احرام بدون اعمال {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} لازمه.

اینطور نیست که {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} در انحصار حج تمتع باشد مگر به حساب آخر. اما به حساب حالت خاص که {فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ} است این مربوط به کل افراد حجه، بعد {وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا} تا {فَإِذَا أَمِنْتُمْ}.

حالا این {فَإِذَا أَمِنْتُمْ} حج ها فرق میکنه. اگر که {إِذَا أَمِنْتُمْ}چه از اول باشد چه از وسط حالا، اگر چنانچه از وسط باشد {إِذَا أَمِنْتُمْ} یا از اول امن در کار باشد {فَإِذَا أَمِنْتُمْ} که اینجا حکم فرق می کنه{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} فرق می کرد {فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ}دومی این مخصوص است به حج تمتع، اما {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} اولی که در حال احصار است، هر سه حج رو شامله.

 در اینجا {فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ}همه اینها مال چی شد؟ تا اینجا که خوندیم، نصف این جملات و آیات، آیه مربوط به حج تمتعه.

 بعد {ذَلِکَ} بحث امروز ما اینه {ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}اینجا احتمالاتیست.{ذَلِکَ} به کجا برمیگرده؟ آیا {ذَلِکَ} اشاره به أقرب مشاره الیها است که{تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ}یعنی عشره الکامله، {لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِه}، اینه مطلب؟ یا نخیر {ذَلِکَ} اشاره به دور است؟ حالا دور، یا دورِ مکانیست یا دور مقامیست یا دور هر دو، بلاخره دور ِمکانی باید باشه در اینجا، پس ذلک اشاره به بالاتر است. بالاتر چیه؟ آیا ذلک اشاره است به اول آیه که {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ}میگیم نه، چون {وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ} همه ی حج ها و همه عمره ها رو برای{مَنْ کانَ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَن لم یَکُن} همه رو گرفت دیگه، پس این{ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} یک قسمت از حج ها رو میگه، همه حج ها رو نمیگه.

 اون قسمت خاصه از حج ها از کجا شروع شد؟ از این {فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ} از اینجا شروع شد، پس بنا براین ذلک یعنی {فَمَنْ تَمَتَّعَ} {ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ} یعنی {فَمَنْ تَمَتَّعَ}{فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ} این کیه؟ کیست که حج تمتع رو باید و یا شاید انجام بدهد و وظیفه اوست {ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}خیلی خوب، این بحث اول.

 بحث دوم، کسی که حالا {أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} حج قران و افراد است {مَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}حج تمتع است، حالا این کسی که {لَم یَکُن}محور بحث اینه {لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} آیا واجب است تمتع انجام بده یا أرحج است تمتع انجام بده؟ که جایز است حج قران و افراد رو انجام بدهد یا نه؟ از آقایون بفرمایید نخیر ذلک لِمَن، نه عَلی مَن.

خب این {لِمَن} خب چی میخواد بگه این جایزه؟ نه، خب این حج یا مستحب است یا واجب است هر دوش لِمنه، یا مستحب است و یا واجب هر دو لِمن برای اوست. عَلَی من نفرمود چرا؟ برای اینکه اگه اون {ذلک علی مَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} میگفت بر این واجب است، خب بر غیر این چطور؟ نمیگد واجب است، نمیگد جایز است، میگه راجح باشه.

 ممکن است که این حج تمتع برای کسانیکه اهلشون حاضر در مسجد الحرام هستند جایز باشه، ممکنه راجح باشه اما واجب نباشه، اما فرمود لمَن، لمن تجویزه، میگه جواز حج تمتع برای کیست؟ برای کسی که{لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} پس برای غیر او جواز نداره.

(صحبت حضار)

-بحث می‌کنیم حالا اینو، بحث امروز.

پس{ذَلِکَ لِمَنْ} برای کسیکه{لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} برای اوست، حج تمتع، برای غیر او نیست، چون اگه برای غیر او هم بود این لِمَن معنا نداره، اختصاص بدهد به مَنْ، {لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} این اختصاص معنا ندارد. البته این بحث بعداً مفصل خواهد شد که آیا، البته استثنائات داره، آیا، آیا کسانیکه{أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} اند و اهل اونجا هستند، می توانند حج تمتع انجام بدهند یا نه؟ خب از آیه که میفهمیم نه ولی بعد اون بحثی خواهد بود.

(صحبت حضار)

-تمام مال تمتعه، مال کسی که {مَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ} نداره

-نه{لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}

-برای اون دیگه

(صحبت حضار)

-نداره، معنی نداره، بله، تمام اینا مربوط به {لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} بله،

 البته جهات مختلف داره، این جهتشو من عرض کردم.

حالا، {ذَلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} حالا سراغ خود این لفظ آیه بیاییم. در صفحه 153 ما اینجا نوشتیم که ذَلِکَ دونَ رَيبٍ اشارة الَى البَعيدْ مِمّا ذُكِرْ، فَلاَ تُشيرُ إلَى مَا اسْتَيسَرَ مِنَ الهَدي وَ هو أقرَبُ شِيءٍ قَبلَه، فَإنَّ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ الَی كامِلة هِيَ مِنْ لَواحِقِه، فَتَراهُ راجِعاً إلىَ وَ أَتِمُّوا وَ هِيَ تَعَمُّ الحاضرينَ وَ النائينْ أمْ وَ إنْ اُحصِرتُمْ فَکَذلِکَ الأمر إضَافَهً إلَی أنَّ الحَصرْ لاَ یَخُصُّ النائین بَلْ وَ الحَاضِرینْ.

محصور شدن، خب ممکن است کسانی که داخل هم مکه هستن اونا رو مانع شن از حج، مگه نمیشه؟ قدرت اونجا که نسبت به اون‌ها بیشتر است که، وَمَا اخْتِصاصَ حکمُ الحَاضِرینْ، وَ مَا اخْتِصاص حکمَ الحصرِ بالنائین إلاّ إجحافاً بِالحَاضِرین،

 اگر کسانی که داخل هستن حکم حذفشون اینه، با اینکه داخل هستن حذف هم بشن خب سال دیگه، ولی کسانی‌که که از خارج میان حذف بشن نه، این فایده نداره، اینجا اجحاف میشه.

فَمَنْ یَبقَ هُنَا مُشارٌ إلَیه، لِ، ذَلِکْ، إلاّ فَمنْ تَمَتَّعَ بِالعُمرَهِ الَی الحَج، وَ هُمْ فِرقَهٌ مِنْ کُلِّ الحُجاج وَ المُعتَمرین، مُحصِرینَ وَ سِواهُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الهَدی هُوَ واجبُ التمَتع وَ لِمَنْ دونَ عَلی مَن لِلدِلالَه حَجِّ تَمَتُع بالنّائینْ، دورها، مَهمَا جازَ لَهُمْ الإفراد أحیاناً بِشُروطِهَا که بعد خواهیم گفت.

مثلاً بعضی وقتاست که این شخصی است که قصوراً نه تقصیراً، قصوراً دیر رسیده است به عرض می‌شود که مناسک حج و مراسم حج، وقت عمره اصلاً  نداره، یعنی روز 9 هم ذیحجه وقتی رسیده است به مکه که اگه بخواد عمره تمتع انجام بده حج از بین میره، چیکار کنه؟ حج افراد میکنه، قصوراً نه تقصیراً، حج افراد یعنی اول محرم میشه برای حج، حج رو انجام میده، بعد عمره انجام میده با اینکه این نائیست، این یه موردش، مورد دیگه حائض، زنی که حائض شده است و با حالت حیض عمره تمتع انجام دادن معنا ندارد چرا؟ برای اینکه طواف داره و طواف هم نمیتونه انجام بده، پس عمره تمتع نمیتونه انجام بده، پس این چیکار کنه؟ این باید که بره به عرفات و به مشعر و منا اونجا دیگه طهارت نمی‌خواد و رمی جمرات اینا طهارت نمی‌خواد. این چند روز طول بکشه و حیض از بین بره. این حال حج قبل از طواف زیارت عرض می‌شود که این در حال حیض است، بعد طهارت حاصل بشه و طواف زیارت هم انجام میده، طواف زیارت هم تا اخر ذیحجه وقت داره، خود طواف زیارت تا اخر ذیحجه وقت داره، خب این یک ماه که طول نمیکشه کارش، 15 روز که طول نمیکشه، پس موارد استثنایی دارد.

(علیک سلام)

 اما جریان قانونیش اینه که{لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}این حج تمتعه، إلاّ موارد استثنا.

لِلدِلالَه حَجِّ تَمَتُع بالنّائینْ، مَهمَا جازَ لَهُمْ الإفراد أحیاناً بِشُروطِهَا، که گفتیم. وَ أمّا مَنْ کَانَ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَلَیْسَ لَهُمْ، وَ أمّا مَنْ کَانَ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَلَیْسَ لَهُمْ حَجّ تَمَتُّع، معلوم، وَ قَدْ یَسْتَدلُ الإمَامْ بِالآیَهِ، لِذَلِکَ الحَصرِ قَائلاً، لاَ یَصْلِحُ لِأهلِ مَکّه أنْ یَتَمَتّعوا لِقولِ الله عَزَّ وَ جل ذَلِک.

حالا یه حدیثی بیاد بگه اگه این حدیث نبود قبول نمیکردیم، اگه این حدیث نبود آیه رو قبول نمیکردیم، اینطور میشه دیگه، حالا ما به حدیث استدلال کردیم  به حساب اینکه استدلال واجب است.

إذاً فَ لِمَنْ لَهَا بُعدانْ، إختصاصِ التَمتع بِهؤلاء فَلاَ یَصلِحُ لِغَیرِهِم، مَنْ لَم یَکُن أهله، وَ أنَّ واجبُ الاصیلْ عَلَیهِم هوَ التَمتع، أللهُمَّ إلاّ لِضَرورَهٍ تَقتَضی النَقَلَه مِنهُ إلَی الافراد کَمَا تَدُلُّ عَلیهِ النصوصُ المُستَفیضَه وَ قَدْ یَجوزُ تَبدیلُ التمَتع إلَی الافراد حینَ لاَ یَتَمّکَنْ مِنْ تَکمیلِ التَمتع لِمَانعٍ مِنْ مَرَضٍ أوْ حیضٍ اما شابِهً.

محرم شده است این زن به عمره تمتع، اما بعد یه مرتبه حیض شد و نتوانست طواف و نماز طواف و اینا رو انجام بده، و وقت هم دیره بخواد صبر کنه نمیشه، بخواد صبر کنه طاهر بشه نمیشه تا طواف، وقت میگذره، وقت حج میگذره، اینجا عرض میشود که عمره تمتع رو تبدیل به حج افراد میکنه، حج افراد انجام میده و بعداً عرض می شود که عمره انجام میده.

وَ یَکفیهِ عَنِ التَمتع إلاّ إذَا کَانَ امْتِناعاً بِالإختیار،  این مطلب دیگریه که آقایون نمی فرمایند. اگر کسی مقصراً، مقصراً دیر رفت، وقت داشت بره ولی مقصراً دیر رفت و نمی تواند این عرض می‌شود که حج تمتع انجام بده، چیکار کنه؟ ایشون حج افراد رو اضطراراً انجام می‌دهد اما کافی نیست، باید بعداً حج تمتع رو انجام بده، چرا؟ چون{فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ} ….. اُضطَرَّ

مثل کسی که این به اختیار خودش در مکان غصبی رفته و بعداً نتوانست بیاد بیرون، وقت نمازم داره میگذره حالا نماز بخونه یا نه؟ هم بخواند که نماز لاَ تُترِکُ بِحالٍ، هم نخواند، چون غصب به اختیار خودشه، چیکار کند؟ نماز را بخواند و بعد قضا کنه، نماز رو باید بخوانه چون نماز که ترک نمیشه ولی این نماز فاسده، این نماز فاسد رو باید بخونه، مثل حج فاسد، مثل حجی که فاسد میشه، این حجی که فاسد شده است باید این حج فاسد رو ادامه بدهد تمام کنه و بعداً حج دیگری را انجام بده، اینم همینطور.

بله.

إلاّ إذَا کَانَ امْتِناعاً بِالإختیار کَمَنْ یَعْلَم أنَّ الوَقت لاَ یُسَاعِد عَلَی التَمتُع بِصورَهٍ کَامِلَه، فَعَلَیهِ أنْ یُفرِدْ إذَا أحْرَمْ لِلتَمَتع ثُمَّ یَقضیه مِنْ قَابِلْ، چون مقصر بوده، وَ إمَّا المُضطَّرَ دونَ الاختیارْ فَقدْ یَکفیهِ الإفراد وَ تَفصیلِ مُختَلِف حَالاتِ الإضطرار بِاحْکَامِهَا راجِعٌ إلی مُفَصلاتِ مَناسِکْ، که خب فارسیششون همونی که خدمت برادران هست.

ثُمَّ کَضابِطَهٍ لاَ یَجوزُ القِرانُ وَ الإفرادْ إلاّ لِمَنْ کَانَ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، از آیه استفاده کردیم. اینم خودش متن حدیثه، فَمَنْ لَمْ یَکُنْ، فَمَنْ لَمْ یَکُنْ فَعَلیهِ التَمَتعْ وَ مَنْ کَانْ فَعَلیهِ غَیرُه کَمَا یُستَفادْ مِنَ الآیِه سَلباً وَ ایجاباً. وَ تَری مَا هُوَ حدود المَسجِدِ الحَرامْ.

خب این بحث امروز ماست، نائی کسی که آقایون می فرمایند که اگر نائی باشد، دور باشد از مکه مکرمه، حجش حج تمتعه و اما اگر قریب باشد حج افراد یا قرانه، این منات دور بودن چیست؟

 آیه اینطور میفرماید، طبعاً بهترین و وافی ترین و روشن ترین تعبیری که مو لا درزش نمیره قرآن بیان میکنه دیگه، قرآن که نمی خواد اخفا کنه، ما در کل قرآن همین یک آیه رو برای بیان حدود دور بودن که حج تمتع است و حدود نزدیک بودن که حج قران و افراد است، ما بیشتر از این یک آیه نداریم، اگر هم برخورد مختصری به طور عبوری بر آیه بشه و بگن آیه اجمال دارد پس به روایت مراجعه کنید، این مطلب عجیبیست که روایت 4 فرسخ دارد، 8 فرسخ دارد، 16 فرسخ دارد، ما دونَ المیقات دارد، چه دارد، چه دارد، تناقضات و تعارضاتی هست، ما از آیه ای که همین یک دونه آیه است و همین یک دونه آیه باید قشنگ تر از هر چه بیان کند، اینو بگیم اجمال دارد برای اینکه دقت نمیخواییم بکنیم بعد سراغ روایت متناقضه. حالا ببینیم،

ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، مراد از مسجد الحرام چیه؟ خود مسجد الحرامه؟ کسانیکه اهلشون یعنی کسانیکه با اونا زندگی میکنند، اگه زن و بچه داره زن و بچه، اگه شوهر داره شوهر، اگه زن و بچه ندارد و شوهر هم ندارد با پدر و مادر، بلاخره با کسانی انسان زندگی میکنه، انسان علف خودرو نیستش که تنها زندگی کنه، بلاخره هر انسانی با کسانی در این محیط خانواده زندگی میکنه که اینجا یه عددی رو به ما میده قرآن، می‌گوید بلاخره انسان باید اهل باشه نااهل نباید باشه، انسان باید بالاخره با کسانی زندگی کند، نمیشود انسان دور از کسان، دور از زن، دور از شوهر، دور از برادر، دور از پدر و مادر، دور از همه، اساس زنگی دور بودن نیست، بلکه اساس زندگی با هم بودن و التهام داشتن است که مرحله اولا و نقطه اولا عبارت است از خانواده اول، بعد محله، بعد بالاتر، بعد بالاتر، بعد بالاتر، اینطور نیست که قرآن در یک بعد بخواد صحبت کنه، تمام ابعاد در نظر می‌گیره.

 حالا، ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، یه لَمْ یَکُنِ یُکَانْ، پس دو بعد استفاده کرده، مَنْ کَانَ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، این حج تمتع نداره، وَمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، این حج تمتع مخصوص او خواهد بود. اول باید ببینیم مراد از مسجدالحرام خود مسجد الحرام است یا نه وسیع‌تر کل مکه است؟ یا نه وسیع تر کل حرمه؟ چون مسجدالحرام که مرحله اولاست، چند متره مثلاً فرض کنید که 118 هزار متره ظاهراً، جمعاً، سوابق ثَلاثِش، اونوقت همه مکه را حساب کنی اونم چهار فرسخ در چهار فرسخ نیست، محدود تر است از حرم، حرم چهار فرسخ در چهار فرسخ 16 فرسخ است، 16 فرسنگ که چهار فرسخ عرض می شود که در کیلومتر میخوای ضرب کنی نکنی، 16 فرسنگ کل حرمه آیا مراد فقط المسجدالحرام است که مَنْ لَمْ یَکُنْ أهلُهُ یا مَنْ کَانَ أهلُه حَاضِر المُسجِدِ الحَرام؟ یا نه مراد از المسجد الحرام، کلّ مکه است و کلّ مکه رو میگن مسجدالحرام به حساب عظمت اونجا مثل قدس، آیا شهر قدس، همش قدسه؟ نه بیت المقدس قدسه، بیت المقدس همه شهر نیست، بیت المقدس محور شهره ولی همه شهرو میگن قدس، یا شهر واتیکان همش کاخ واتیکان است؟ نخیر به حساب مسیحی هاست، بلکه کاخ واتیکان مرکز محوری مسیحیته و تمام شهرو میگن واتیکان به حساب اون، آیا در حاضِری مسجد الحرام، مراد از مسجد الحرام همینه که خود مسجد الحرام فقط نیست، بلکه کلّ شهری ست که مکه مکرمه، که مسجدالحرام در اون واقع است و کلّ شهر به احترام مسجدالحرام بهش میگن مسجدالحرام یا نه بالاتر، همونطوری که کل شهر مکه به احترام مسجدالحرام محترم است که {لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ، وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَد}احترام این بلد رو اونجا محور قرار میده سلباً و ایجاباً، حرم هم همینطوره، حرم برای چی محترم است؟ حرم برای مسجدالحرام محترمه دیگه و إلاّ احترام حرم برای چیه؟ احترامی که حرم دارد به حساب اون مواقیت که مقرر شده، اصلاً ابعاد حرم مواقیته دیگه، از بعد 5 کیلومتریست تا بعد 90 کیلومتری، اینا ابعاد مواقیته. ولی ابعاد حرم این نیست البته ابعاد مواقیته.

 ابعاد حرم به حساب چیه؟ به حساب احترام عرض می شود که کعبه مکرمه است و ابعاد مواقیت به حساب حرمه که … 4 بعد داریم، أبعَدُ الابعاد عبارت است مواقیت، میقات 5 کیلومتری که عبارت باشد، ببخشید میقات 25 کیلومتری که عبارت می شود از حدیبیه و میقات 90 و چند کیلومتری که عبارت می شود که أقربُ المَواقیته، میقات عرض می شود که چیزه، ییلاق مکه چیه اسمش؟ طائف، اگر أقرب المواقیت در نظر بگیریم أقرَبُ المَواقیتِ عَلی الاطلاقْ مواقیته، البته عمره تمتع، مواقیت حج، نه اینکه مواقیت نزدیک، أقرب المواقیت، 25 کیلومتریه که میقات حدیبیه بشه ولی خب این خیلی بیشتر از حرمه، ولکن حرم کجاست؟ حرم 4 فرسخ در 4 فرسخ حرم است که خصوصیات سلب و ایجاب و مسائل واجب و حرام سلب و ایجاب، مربوط است به این حرم. حالا در این 4 تا کدومه ؟ آیا مسجدالحرام خودشه؟ یا نخیر مکه، یا نخیر حرم یا دونَ المواقیته؟ دونَ أقرب المواقیت که دونَ أقرب المواقیت، دون 25 کیلومتره، یعنی از حدیبیه که یخورده این ور تر بیاییم که دیگه محل احرام نیست این عبارت از هَذَا المسجدالحرام.

ولی یه مطلب دیگر باید اینجا عنوان کنیم و اون این است که مراد از حضور چیه ؟ ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، مراد از حضور یعنی مقابل مسافره؟ حَاضِری المسجد الحرام مقابل مسافِریِ مسجدالحرامه؟ این یک مطلبه،

یک مطلب نخیر حضور در مقابل مسافر نیست، کسانیکه جاشون اینجاست یا اینکه متمتناً یا مواتناً و یا اینکه اینا اونجا رفتن و موندن مثلاً، یه مدتی موندن و می‌خوان همونطور بمونن که تموم اینا را هذا المسجد الحرام میگن، اینم احتمالاتیست که باید که روش ما بحث کنیم.

حالا از اول، ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، این مسجد الحرام خود مسجد الحرامه؟ خب این دروغه، برای هیچکس، نه خودش و نه اهلش در خود مسجدالحرام سکونتی ندارن، مسجد جای سکونت نیست اصلاً، برای هیچ کس جای سکونت نیست، حتی برای مَلِکَ المَملِکَتِ صعودیه، جای سکونت برای احدی نیست، اون جا، جای عبادت است و معتکف است و مطاف است و معبد است و چه هست و این حرفا. این درست مثل اون آیه مبارکه {إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا}قبول داریم درسته در کل آیات 15 گانه ای که المسجد الحرام در آن ذکر شده، خود مسجدالحرام مراده، ولی اینجا نمیتونه مراد باشه، چرا؟ برای اینکه در اینجا حضور مسجد الحرام برای خود انسان و اهل انسان به عنوان سکونت نیست، اما در آیه{إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ} فَلاَ یَقْرَبوا نه فَلاَ یَدْخَلوا، نه خود مسجد الحرام، قُرب به مسجدالحرام در خود مکه نه خود مسجدالحرام، کسی که داخل مسجدالحرام بشه نمیگن قَرب المَسجدالحرام، این دَخَلَ مَسجِد الحرام، مثل {لاَ تَقرَبوا الزّنا}،{لاَ تَقرَبوا الزّنا}یعنی به مقدمات زنا هم نزدیک نشوید، مقدمات زنا لمس و  تقویل و چه و این حرفاست، این کاری به خود زنا ندارد، در اینجا فرمود…..

در اینجام{إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ} قُرب مسجد الحرام مکه است که چند دلیل ما در جای خودش……

دوم{وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاء} این خوف عَیلَه، از کجا بود؟ خوف عَیلَه یعنی که تجارت نشه، تجارت در کجا میشد؟ تجارت مسلمین با مشرکین در داخل مسجد الحرام میشد یا در داخل مکه میشد؟ پس این {فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ}یعنی داخل مکه نشوند و اینا نجاستشون جسمی نیست روحیست، چون اگر نجاست جسمی مراد باشه، پس بول و غائط و خون و اینها در مکه حرام باید باشه دیگه، مگر نمیگن یهود و نصاری از بول غائط نجس ترن، از سگ نجس تر این که نیستش که، خب اینو به عنوان شاهد عرض کردم.

پس در اینجا، اون بُعد اول و احتمال اول میره کنار که عرض می شود که ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ، حضور مسجد الحرام، حضور در خود مسجد الحرام معنا ندارد بلکه خود مکه مکرمه مناته، حالا که خود مکه مکرمه منات باشه، البته قدم اول.

 قدم اول قابل قبول خود مکه مکرمه، المسجد الحرام یعنی مکه المکرمه،قابل قبول، ولکن مگر نه این است که کلّ مکه رو می گویند ال مسجد الحرام به حساب مسجدالحرام؟ خب کلّ حرم همینطوره دیگه، حرم …

کلّ حرمم به حساب مسجدالحرام می‌شود اَلْ مسجد الحرام، پس شما چرا اختصاص دادین به مکه مکرمه؟ اگر این گیر اول باز شد که خود مسجد الحرام منات نیست، بلکه مکان به حساب احترام مسجد الحرام مناته، بنابراین اختصاص دادن به مکه یعنی چه؟ بلکه کل حرم میشه، یعنی 4 فرسنگ در 4 فرسنگ، این 4 فرسنگ در 4 فرسنگ که عبارت باشد از حرم مبارک مکی تمامش مَحطّ این جریان میشه، ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أهلَهُ حاضری المَسجدِ الحَرامْ،  اینم یه بعد.

در بعضی روایات داریم که مَنْ کَانَ أهلَهُ دونَ المیقاتْ، مَنْ کَانَ أهلهُ دونَ المیقات، اون أقرب مواقیت إلَی عرض می‌شود که مسجدالحرام کدامه؟ أقرب مواقیت رسمیه 25 کیلومتره، پس دونِ 25 کیلومتر خواهد بود دیگه، وقتی که دونِ 25 کیلومترخواهد بود این موافقت دارد با قسمتی از روایت که می‌گوید 16 فرسخ. 16 فرسخ نه سفره، چون سفر 8 فرسخه دیگه، سفر 4 فرسخ رفت و برگشته یا 8 فرسخ طولانی عرض می‌شود یکسره است، اما 16 فرسخ، پس این هَذا المسجد الحرام مقابل مسافر نیست، چون اگر مقابل مسافر باشد مطالب دیگری ما خواهیم داشت دیگه، چون میگیم مسافر کیه؟ اون سفری که نماز را غصب میکند و روزه را افطار میکند، سفریست که حداقلش در بعد وسط، چون بعد اولش 4 فرسخ و 8 فرسخه، بُعد وسط حداقلش مَسیرَ الیومِ بِه أغلَبِ السیّر وَ الغَالِبَ عَلَی…..

خب این مَسیرَ الیومِ بِه أغلَبِ السیّر وَ الغَالِبَ عَلَی…..، حدود 1200 کیلومتره، یعنی 1200 کیلومتر از عرض می‌شود که مسجد الحرام اگه دور باشد مسافره مثلاً، این قبوله، نخیر، اینجا حَاضِری المسجدالحرام در اون مسافر نیست، اینطور نیست که هر جا گفتن حَاضِر، مقابلش مسافره، اونم مسافر شرعی، نخیر، حاضِری المسجدالحرام یعنی صدق کند که این ها اهل مکه مکرمه هستند. کسانیکه اهل مکه مکرمه هستند، چه میخواد که نزدیک مسجدالحرام باشند، چه میخواد دور باشند، چه میخواد داخل شهر موجود مکه در زمان وحی باشند، چه میخواد داخل مکه موجود در زمان ما باشن و چه میخواد.

مطلب مهم در اینجا این است که، یعنی همه اینا مهمه البته، مطلبی که روش باید فکر کنیم و البته اینجا یادداشتم شده اینه که چرا فرمود أهلَهُ؟

 ببینید چند جوره، یه مرتبه خود انسان داخل مکه است، زندگی میکنه و زن و بچش تهران، این أهله که نیست، پس ایشون باید حج تمتع انجام بده یا اهل انسان داخل مکه مکرمه ان، خود انسان جایی دیگه زندگی میکنه، پس این چون اهلش حاضر مسجدالحرام‌اند ولو خودش هزارها کیلومتر فاصله دارد ایشون حج تمتع نباید انجام بده، باید حج قران و افراد انجام بده.

این 4 جوره، یا انسان با اهلش، کسانیکه که با اون‌ها زندگی می‌کند، یا هر دو با هم اونجا هستند یا هر دو با هم اونجا نیستند، اگر هردو با هم اونجا هستند قران و افراد، اگر هر دو با هم اونجا نیستند تمتع، اگر أهل اونجا هستند و خودش نیست اینجا باید چیکار کنیم؟ اینجا باید که، چون اهلش حاضر مسجد الحرام هستند جزو لَمْ یَکُنْ نیست، پس اگر در آمریکا زندگی میکنه همیشه، ولکن اهلش، کسانیکه که با اون ها معمولاً باید زندگی میکند، زن و بچه ش، شوهرش، چه، اینا اگر در مکه باشند، ایشون از آمریکام که میاد حج تمتع نباید انجام بده و بالعکس، اگر چنانچه اهلش دور اند و خودش همیشه در مکه است، این آدمی که خودش همیشه در مکه است، این عرض می شود که فایده نداره، چون اهله حاضری المسجد الحرام نیستند ولو خودش حاضر مسجد الحرامه، ولکن چون اهله حاضری المسجدالحرام نیستند، منات اهله، چرا اینجا منات اهل قرار گرفته؟ البته اینجا مباحثی ما داریم که محول به فردا می‌کنیم و چون روز وفات حضرت زینب (س) هست چند جمله ای راجب به ایشون.

کسانی رو من دیدم و شنیدم که اینا زینب اللّهین، میگن زینب خداست، واقعاًنم، منبریه منبر میره، جلسه می‌گیره، میگه من زینب اللهیم. اگر گروهی علی اللهی هستند، من زینب اللهی هستم. حماقت ها اطراف معصومین و غیر معصوم علیه السلام به قدری زیاد است که به قول امیرالمومنین (ص) فرمود یُهلَکُ فی إثنَانْ مُحِبٌ غَال وَ مُبغِضُ قَالْ، غَال قُلوّه، غَال قلوّه، یعنی بَغضاء و عداوت.

دو دسته اند که هر دو هم کافرن، اون کسانی که محبٌ غَال، علی رو از علی بالا برده، محمد کرده، از محمد بالا برده خدا کرده و به قول بعضی از علوی ها میگن که علی خب احترام کرد خدایی رو داد به خدا، خودش خداست‌ها، خودش، اصل خدا خودشه ولی خدایی رو داد به خدا، خودش رفت شهید شد و عرض می شود که مرحوم شده و چه شد و این حرفا، تواضع کرده.

یه دسته اونجورین، یه دسته از این طرف عرض می شود که چندین سال حتما در حکومت اموی باید که علی علیه السلام  رو بعد از نماز لعنش کنند که جزء مستحبات، جزء تعقیبات نمازه، تعقیبات بدعتی لعن کنن و به کف کفششون نام مبارک امیرالمؤمنین بنویسن و إلاّ اینا کفشاشون درست نیست، کفشاشون مسلمان نیست، کفش درصورتی کفش مسلمانه و ثواب با این کفش راه رفتن و درست است که به نعل کفششون نام مبارک امیرالمؤمنین بنویسن. ببینید از یک طرفی افراط و از طرف دیگر عرض می شود تفریط.

راجع به برای امام‌زاده هم همینطوره، مثلاً بعضیا خیال میکنن که معصوم، 14 ، 15 تاست. چیه 14 15 تا، خب 12 تاش که 14 تا ش معلوم، پیغمبر بزرگوار حضرت زهرا سلام الله علیها، میگن که امام معصوم این یا لفظ معصوم غیر از این دو بزرگوار میگن 14 15 تا، ….. حضرت زینب، حضرت رقیه، حضرت ام کلثوم و همینطور اضافه میکنند.

 نظرم هست دو نفر با هم، اینا در مسجد شاه سابق تهران، مسجد امام موجود، اینا با هم عرض می شود که قسم خورده بودن، یکیشون گفت من به حضرت عباس قسم خوردم تو چرا قبول نمی کنی؟ به من اومدن گفتن که خب این قسم چجوری گفتم این قسم باطله خب، چون قسم به حضرت عباس باطله، قسم به محمدم باطله، گفت عه پس قسم به این امام دور دورا بخوریم خوبه، امام علی نقی، به این امام نزدیکا قسم خوردیم، حضرت عباس که نه ایشون امام دور است نه امام نزدیک، ولی این مقدمات را عرض کردیم راجب حضرت زینب سلام الله علیها.

حضرت زینب سلام الله علیها را میخوان مقام عصمت بهش بدن بعضی‌ها و بعضی‌هام رفتن سراغ امیرالمومنین و غیر، اونها رو از مقام عصمت و عدالت عرض می‌شود آوردن پایین، هر کدام را ما در جایی که خودشون دارن باید بگذاریم، حضرت زینب سلام الله علیها، ایشون دختر بسار با کفایت امیرالمؤمنین و زهرا سلام الله علیها است و …..نمونه است و الگوست، هرچی میخوای بگی هست، ولی معصوم نیست، چون مقام عصمت که مقامی که خطا نیست قصوراً و نه تقصیراً، البته فوق عدالت است، بسیار بالاتر و جناب حضرت زینب سلام الله علیها دون عصمت است و فوق عدالت.

ببینید، دون عصمت و فوق عدالت، فوق عدالت به این معناست که ایشون نه قصوراً و نه تقصیراً خطا و گناه ندارد و لاَسِیَما، محشور با پدر معصوم و دو برادر معصوم و برادر زاده معصوم بودن، در 4 بعد معصوم بوده و اگر احیاناً خطایی قصوری بناست انجام بشه، با تعلّم از حضور مبارک امیرالمومنین و بعداً امام حسن و بعداً امام حسین و بعداً زین العابدین، با حضور این 4 بزرگوار معصوم اگر خطایی بناست بشه نیست، اما خب ایشون معصوم تشریف ندارند.

درست است مقامشون بسیار بسیار عظیمه و بالاترین مقاماته و فوق سلمان هم، فوق سلمان و فوق ابوذر و فوق مقداد و فوق عمار و فوق تمام فوق های از اصحاب رسول الله و فوق حضرت عبد العظیم حسنی و فوق حضرت معصومه و فوق سیدالرضی و سید مرتضی که سید رضی از سید مرتضی به نظر من از حضرت عبدالعظیم بالاترن، منتها نمیگن امام زاده، چرا نمیدونم، سید رضی و سید مرتضی عرض می شود که 4 5 تا فاصله با امام معصوم دارن و حضرت عبدالعظیم حسنی هم4 5 تا فاصله داره، چرا ایشون امام زاده شدن و اون دو بزرگوار امامزاده نشدن، چون بالاترن، چون سید رضی و سید مرتضی ملّاتر از حضرت العظیم هستن، از این جهت امام زاده نشدن و ایشون مقامشون محفوظه ها، حالا حضرت عبدالعظیم هم بگید باشه، ولکن این حسابیست خودش قاطی شده، یعنی کسانی‌که اینها از نظر نسب هم به اندازه حضرت العظیم نزدیکن به امام معصوم، مَعَ ذلک امام زاده نیستن، چرا؟ برای اینکه خیلی مقام علمیشون عرض می‌شود که رفیع است و بالا هست.

 حالا راجب به حضرت زینب سلام الله علیها، ما تمام مقامات عالیه علمی و معرفتی و عبادتی و اخلاقی و عملی و جهادی و قیامی همه را قبول داریم و ما دون امام حسین است دیگه، مادون زین العابدین است و اعمالی که اون حضرت کرده بهش استناد ما می‌کنیم اصلاً،  اگه قطعاً روایتی از زینب سلام الله علیها وارد شده است که ایشون از معصومی از معصومین که مباشر بودند با اون‌ها، چه نبودن، نقل کردن، ما قطعاً قبول می‌کنیم.

خب باز در مورد اینکه معصوم هستن نیست، خب میخوان زینب رو الگو قرار بدن بسم الله، کسانی‌که برای امام حسین یخه پاره میکنن و زنجیر میزنن و خودشون رو زخمی میکنن و … میکنن و مغزشونو خونی میکنن غش میکنن میوفتن، اینا چی میگن؟ اینا مقدس ترند و نزدیک ترند به امام حسین یا حضرت زینب سلام الله علیها؟ زینب این کارا رو کرد؟ نکرد این کارا رو،  بلکه به دستور امام حسین علیه السلام، لاَ تَخْتَشی وَجْهاً وَ لاَ تَغشّی جِیباً، نکرد، زینب این کار رو نکرد، لاَ تَخْتَشی وَجْهاً، اگه بیحال شد و سرش خورد به مَهبل، مطلبی نیست، بیحال شد، آدم بیحال خب عرض میشود که توی آب هم میوفته و وجهش اینه که اگر که سر مبارک زینب سلام الله علیها وقتی که اون سر ماه‌واره بریده امام حسین علی السلام دید و خورد به مهبل و فرض کنید خون اومد، اختیاری نبود اون، بدون اختیار بود، شما که میاد با اختیار یقه پاره میکنید و سرتون رو می‌شکافید و عرض می شود که از این زنجیر های تیغ دار می‌زنید سینه تونو سوراخ می‌کنید، کمر سوراخ می‌کنید، شما اگر تبعییت از زینب می‌خواید بکنید، امام حسین علیه السلام به زینب فرمود لاَ تَخْتَشی وَجْهاً وَ لاَ تَغشّی جِیباً، چون اعتراض بر خداست، اگه میخوایید به شمر و یزید و اینا اعتراض کنید چرا خودتو پاره می‌کنید اونو پاره کن، اون کسی که عرض میشود میزنه خودشو زخمی میکنه چیو میخواد زخمی کنه؟ اگر میخواد یزید و شمر و این‌ها رو ناراحت کنه که راحت میشن، خوشحال میشن، چند نفر خونی بشن، کشته بشن، پدشون در بیاد، مادرشون در بیاد ..پس بعد دوم داردکه این بعد حماقت …

 به خدا اعتراض دارید، خدا چرا جلو رو نگیره، خدا که قدرت داشت و زور داشت جلوی شهادت امام حسین رو بگیره، نگرفت، پس شما اعتراض به خدا داری و اینکه امام حسین فرمود لاَ تَخْتَشی وَجْهاً وَ لاَ تَغشّی جِیباً، به این حسابه، چون وقتی که مصاب، مصیبتش فریادگر بود، فریادگر به این معنا که خودشو داره داغون میکنه، دارد خودشو میکشه و پاره میکنه زخمی میکند که چرا این شد، و این چرا متوجه به حق میشه، و إلا این چرا متوجه به کسی که این قتل رو انجام داده و جنایت انجام داده نمیتونه باشه، چرایی نسبت به اون این است که انسان علم برداره، کُتَل برداره برای رسوا کردن مظلوم فریاد کنیم ولو اینکه به نفع مظلوم که چند نفر رو کشته، حالا چند نفر دیگه هم کشته بشن در عزای ایشون مثلاً.

 متاسفانه وضع ما این است که ما درست اون نقاط را روی خود حروفی که مال حروف است این نقاط عرض می‌شود نگذاشتیم. نه خدا رو شناختیم، نه پیغمبر رو، نه رسول، نه ائمه رو، مطابق میل خودمون و مطابق خیالات و هوسات خودمون مقامات بالا رو میاریم پایین و مقامات پایین رو میبریم بالا.

و امروز ما هر چه راجب به زینب سلام الله علیها عرض کردیم و کنیم باز کم عرض کردیم چون صحه وجودی ما اون مقدار نیست، اما مهم مطلب این است برای ولادت بزرگواران ما باید تولد جدید پیدا کنیم و برای شهات و وفات این بزرگواران باید استمرار وجود اون‌ها باشیم، شیعَتُنا خُلِقوا مِنْ فَاضِلٍ طینَتُنا یَفرَحونَ لِفَرَحِنا وَ یَحزَنونَ لِحُزنِنا، در وقتی که فرح دارن، ما فرح می‌شویم و در وقتی که حزینن ما حزین می‌شویم. ولکن یه مطلبی که مکرر آقایون شنیده اید از خودهاتون و از دیگران هم، بنی امیه برای ما عید نگذاشته‌اند، همش برای ما عزا قرار دادن، ولکن وبدتر از بنی امیه خود ما هستیم که همه زندگی خود را عزا قرار دادیم، برای بُعد از معارف حقه و معارف اصلیّه.

سَلامُ الله عَلَی الامامِ الحُسینْ (ع) وَ عَلی علیّ بنِ الحُسین وَ عَلی أولادِ الحُسین وَ سَلامُ الله عَلیَ زینَب بنتَ علیٍّ (ع) وَ السَلامُ عَلیکم وَ رَحمهُ الله وَ برَکاته.