پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه سیصد و شصت و چهارم درس خارج فقه

حج

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

سوالی که دیروز مطرح شد که با جهان شمولی اسلام که کل زمان‌ها و مکان‌ها را شامل است، این حدود عرفات و مشعرالحرام و مُنی چه خواهد شد.

گاه گفته می‌شود چنانکه بعضی از برادران فرمودند، حالت اضطرار پیش میاد، که اگر جمعیت حجاج در عرفات جاشون نشد، اضطراراً در خارج عرفات، در مشعر نشد، خارج مشعر، در مُنی نشد، خارج منی. میگیم این درست نیست، چون اضطرار برای ما میاد و عنوان ثانویست، و عنوان اولی حکم رو داره میگه…..

عنوان اولی حکم خدا این است که در عرفات أوساع از این عرفات، مُنی و مشعر أوساع از این منی و مشعر یا نه همون عرفات و همون منی و همون مشعر محدود به حدود زمان وحی، این‌ها بوده‌اند و هستند و اگر که جمعیت حجاج زیادتر شد و در این سه مکان جا نگرفت، اینجا دیگه معنا ندارد ضرورت. چون ضرورت احیانیست. ضرورت نسبت به فعل مکلف است و این أحیانیست.

(صحبت حضار)

-بله، اینم اشکال دیگره، بله.

ضرورت کلاً أحیانیست و این ضرورت دائمی خواهد شد، اصل مطلب همینه، این ضرورت در وقتی که جمعیت حجاج بیش از سعه این مکان ها بودند، باشند، این ضرورت دائمی خواهد شد، ما ضرورت دائمی نداریم اصلاً. چون ضرورت عنوان ثانویست، باید عنوان اولی باشد تا عنوان ثانوی بیاد، این یک.

دوم

(صحبت حضار)

-وقتی که امام زمان تشریف آوردند دیگه الی یوم القیامه یک حکومت، حکومت اسلامیست و اسلام جهان‌گیر است و اون ضرورت دائمیست، حتی اگر ضرورت أحیانی هم باشه، نمیشه ضرورت أحیانی برای کل باشه، ضرورت اینکه فرمودین این توضیح رو عرض کنم، ضرورت ابعادی برای ابعاده، برای افراده نه برای کل، اما اگر ضرورت أحیانی در یک سال یا یک ماه برای کل باشد، این حکم الهی نخواهد بود. حکم الهی باید عنوان اولیش همیشه باشه ولو بعضاً، و حکم ثانویش هم همیشه باشد ولو بعضاً. اما حکم اولی یک ماه توقف کند، این دیگه حکم نیست، این یک احتمال.

احتمال دیگر این است که موقع بگذاریم، اگه مثلاً نیاز زیادتر شد، خب عرض می‌شود که این مدتی که در عرفات انسان باید باشه، این مدت از ظهر است تا غروب، نوبتی کنیم، یعنی مقدار عرض می‌شود که رکنی رو یک عده انجام بدن برن، بعد عده دیگر، بعد دیگر رکن نیست، اینم مثل اولیست چون انتقال از وجوب وقوف به عرفات به حالت رکنی که وقوف‌الماءست، این حالت ضروریه، همون حرفی که اول زدیم، در اینجام می‌زنیم.

سوم اینکه اگر جمعیت زیادتر شد اصلاً بقیه برشون واجب نیست حج، احتمال هست دیگه، اون کسانی که جا می گیرند در منی و عرفات و مشعر خب بِسم الله،{سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ}هرکی زودتر رفت، اما کسانی که جاشون نشد دیگه سال بعد، یک سال بعد، یک سال بعد، اینم درست نیست، به چند جهت. یکی اینکه کسانی که{مَنِ اسْتَطَاعَ إلَیهِ سَبیلاً} هستند، خب سبیل دارند، بعد شما میگید چون مکان کم است، پس بنابراین سال دیگه، غلط است.

(صحبت حضار)

-مکان نیست، سبیل الی حجه.

(صحبت حضار)

خب دوم، حالا منتقل به دوم میشیم. اشکال دوم، اشکال دوم این است که سال دیگم همینطوره، سال بعدم همینطور، هر سال بیشتر میشه، پس چجور میشه؟ مثل کسانی که میگن شما در بلاد کویره اگه شش ماه در یک جای معین نمانید، آقای خمینی گفتند، شما باید نماز رو غصب و روزه رو نگیرید، تا آخر عمر همینطوره. پس این کی روزه بگیره؟ شش ماه یکجا نمیمونه، شش ماه میمونه، ……………. اینم همینطوره، سال دیگه همین وضعه، سال دیگه همین وضعه، سال دیگه همین وضعیت، پس به سال دیگر

(صحبت حضار)

-این حرف اول شد، این حرف اول شد

حرف اول این بود که ما بگیم نوبتی در منی و عرفات، میگیم این نمیشه اصلاً،  چون شما هرچه بکنید نوبتی، بالاخره وقتی جمعیت صدبرابر این جمعیت شد، شما هرکارش بکنید همون، کاری نمیشه کرد.

احتمال دیگر یک اشاراتی دیروز عرض کردم حضور برادران، ببینید، یک مرتبه است که شرع مقدس می‌فرماید که {وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} یک مرتبه مراد المسجد الحرام اونوقته، اون خیلی کوچیک‌تر از حالاست، یک مرتبه نه،{فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ} نمیگه اونوقت، در هر زمانی مسجد الحرام هرقدر سعه دارد، شَطر همون قبله است، قبله وسیع‌تر میشه خب بشه، مطلبی نیست.

مثلاً ما که، مثال به خودمون می‌زنیم، ما که خانمون در اینجا دویست و چند متر بود، الان صد و چند متر اضافه شد، آیا او هم خانه ماست یا خانه مردمه؟ خانه ماست دیگه، مثلاً خانه فلانی بری، اونور نری، اونور برید، نه دیگه، بعد از آنکه این مساحت اضافه شد، بر اون محور عرضی مساحت اضافه شد، این خانه ماست. اگر شما نذر کردید که در مسجد امام حسن مجتبی (ع) که سابقاً کوچیک‌تر بود حالا بزرگ‌تر، اگر شما سابقاً نذر کرده بودید که من در مسجد امام حسن مجتبی اعتکاف کنم، مطلق گفته بودید، آیا اگر نذرتون رو امسال می‌خواید انجام بدید و این مسجد دو برابر شده، در اون برابر اضافی نذرتون انجام نمیشه؟ مگه به یک شرط، اون شرط اینه، من نذر کردم در مسجد امام حسن مجتبی اینقدری، بله، مطلبی نیست. اما اگر به طور مطلق گفتید من نذر می کنم لِلّه عَلیه، که در مسجد امام حسن مجتبی در فلان سال اعتکاف کنم، خب مسجد امام حسن مجتبی فلان سال خب 5 برابر شده، دو برابر، 10 برابر شده،

– بله،

– اینم بسته به نذر، در نذر، در عهد، در وسط، در نصوص شریعه هم همینطوره.

در نصوص شریعت که خداوند می‌فرماید مکه، مکه زمان خاص رو فرموده؟ خب مکه هر زمان. یک وقت مکه ده برابر میشه، پس ما که، حاجی که واجب است محرم بشود در مکه، حاجی در هر زمانی که واجب الحج است محرم میشه، در مکه اون زمان، البته اینو نمی‌خوایم عرض کنیم که اگر یک شهری ساختند در جای دیگر عالم، اسمشو گذاشتن مکه در اونجا هم، نه، اینجا رو وارسی می کنیم.  این سه جوره مطلب.

یکجور گفتند در مکه محرم شوید، قید بزنند مکه زمان وحی، کوچولو بود، یکی اینکه در مَا یُسمی مکه، اینم غلطه، چون 5 تا مکه در اون زمان بود، شهر قدس درست کردند، این قدسه، پس بیت المقدس اینجا، پس چرا ما زحمت بکشیم با یهودی‌ها دعوا داریم، اینم که نیست. سوم، یک مرتبه در اون زمانی که صدق مکه می‌کند و یک شهر است، نه شما جای دیگه شهر درست کنید، اسم مکه روش بذارید، نخیر، این شهر مکه را توسعه دادند، دادند، دادند مثلاً در زمان ولی امر (ص) فرضاً شهر مکه همینطوری بیاد جلو، فرضاً شهر مکه شد تا جدّه مثلاً، اینقدر وسیع شد، مکه نیست؟ تهران ما که یک ده کوچولو بود، من یادمه تهران درس خوندم، پنج شش سالم بود، تهران در میدان امام که توپخانه سابقه، این آخر تهران بود، الان وسط تهرانه، آیا از این میدان توپخانه که بالاتر برید میدان فردوسی، میدان مردوسی، تهران نیست؟ شاه عبدالعظیمه اونا؟ قُمه؟ دوغوزآباده؟ تهرانه دیگه. ما یک تهران اصلی داریم، یک تهران ضمیمه، تهران ضمیمه یک مرتبه شهرکی‌ست در خارج درست کردیم، تهران نیست، اسمشم تهرانه، یک مرتبه نه ما این تهران رو، اون حدود بیرونیش رو وسعت دادیم، دادیم، ساختیم ساختیم، ساختیم، ساختیم، همه تهران و حالا شمیران شده محله‌ای، کما اینکه گلوبندک محله‌ بود، درخونگاه محله بود، گذر یوسفی محله بود، کجا محله بود، شمیرانم یک محله‌ایست مثلاً، که حتی اگر کل مملکت ایران ساختمون بغل هم بشه، یک شهر بشه، شهره بشه محله، شهرا عرض می‌شود هر کدوم بشه محله، منظور یک ارتباط ساختمونی و هماهنگ بودن و دست به گریبان بودن ساختمون‌هاست.

حالا، این مقدمه برای این عرض کردم، ببینید، در نصوص ما کعبه قابل عوض شدن نیست، کعبه معینه، کعبه همون حد خاص است، این دلیل قطعی است که قابل عوض شدن نیست، اما المسجدالحرام قابل وسعته، مُنا همچنین، عرفات همچنین، مشعرالحرام همچنین، مسجد امام حسن مجتبی همچنین، قم همچنین، قابل وسعته،

(صحبت حضار)

-حالا می‌رسیم.

-در لغت که ….. شده

-بله؟

-حرمه، حرم، مکه نیست، حالا می‌رسیم بهش

(صحبت حضار)

-حالا عرض می‌کنم، می‌خوایم به اینجا برسیم دیگه، حالا من اینو عرض کنم ببینیم به کجا می‌رسیم.

اگر چنانچه تحدید علی طول الخط کردم مثل خود حرم، ببخشید مثل، حرم همینطوره، مثل خود کعبه مبارکه. کعبه مبارکه محدوده، چند متره، عرض می‌شود که چند متر عرضی دارد، چند متر ارتفاعی دارد، ارتفاع مهم نیست، چند متر عرضی، آیا مساحت عرضی کعبه چقدره، این دیگه زیاد نمیشه، کمم نمیشه، حتی اگه معاذالله این کعبه رو برداشتن، ما دور همون زمین طواف می‌کنیم و طواف، ساختمان باشد، نباشد، هرچه می‌خواد باشد، ما دور اون طواف می‌کنیم طوافه، حتی یک استوانه نورانی از بالاترین قله آسمان تا پایین‌ترین قله تحت الارضی آسمان این همش عرض می‌شود که کعبه است، یک مقدار هم استوانه، در کعبه اینطوره. در حرمم همینطور، اما در مواقیتم همینطور، بسم الله، در مواقیت، مواقیت وسیعه،…… زیاده، اما عرض می‌شود که اما در اونجایی که یا تحدید نشده اصلاً یا تحدید موقت شده، یا تحدید اصلاً نشده، یا تحدید موقت، مثلاً اونجایی که اصلاً تحدید نشده، مسجدالحرام، وقتی که {فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَام}یعنی مسجد الحرام حالا؟ نه، مسجد الحرام صد سال بعد؟ نه، مسجدالحرام رسول الله شاید قد خود تمام مکه باشه، مگه اون مسجدالحرام نیست، مسجد الحلاله؟ اضافاتی که به طور متصل به مسجدالحرام می کنند، این المسجد الحرامه، پس{شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَام}این عرض می‌شود که این وسعت پیدا میکنه، برای اینکه دلیل مقیّد نکرده قبله بودن شَطرَ، اصلاً شَطر، شَطر غیر از جزء آخه، شرط یعنی جانب، این جانب خودش سعه دارد، تا چه رسد به اینکه خود مسجدالحرام، هرقدر خود مسجدالحرام سعه پیدا کند، شَطرش سعه بیشتری میکند، این در مسجدالحرام.

حالا، در عرفات و در مشعر و در مُنی و در وادی محسّر. خب وادی محسّر اون نزدیک مکه مبارکه است که در اونجا فیل و اصحاب فیل اون بلا سرشون اومد و فیل بهتر می‌فهمید نرفت جلو، أصحاب فیل خرتر از فیل بودند، فیل تر از فیل بودند، نفهمیدند. اونجا بمباران شدند، بمباران هوایی پدر همشون دراومد و یکیشون موند دررفت که خبر بده اینطور شده که{أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيل} الی آخر.

خب راجع به عرض می شود که عرفات أعلام داره، بسم الله، أعلام پیغمبر گذاشتن. راجع به مشعرالحرام، اون تنگه، أعلام داره، بِسم الله و راجع به مُنی أعلام داره، بسم الله، این أعلام رو کی گذاشته؟ أعلام رو در زمان اول وحی گذاشتن چون اونوقت اینقدر بود، اونوقت اینقدر بود، مادامی که از این مقدار به این مقدار می‌تونیم اکتفا کنیم، بسم الله، اما اگر مثلاً در زمان ولیّ امر (ص) به اندازه ده برابر صحرای عرفات، مردم حجت بربیان، چرا؟ شما می فرمایید که أعلام داره، خب ببینید، مسجد امام حسن مجتبی دیوارهایی داشت، بالاتر از أعلامه دیگه، دیوار مهم‌تره یا أعلام؟ علامت گذاشتن مهم‌تره یا دیوارها، خب دیوارها مهم‌تره، دیوارها رو برداشتن، چند تا خانه وسعت دادن شد مسجد امام حسن مجتبی، مگه اینطور نیست؟

عرفات، این عرفات، این عرفات که اینقدره و مردم در طول مدت سه روز در اینجا حجاج باید وقوف کنند، اینکه در اینجا حجاج باید وقوف کنند، خب اگر چند برابر این شد و ضرورتم که معنا نداره و نوبتم که اگر معنا نکنیم در اینجا خب أعلام می‌ذاریم کنارتر، اصلاً أعلام نمی‌خواد، به اون مقداری که جمعیت هست، این صحرای عرفاته، اینکه اسم گذاشتن برای صحرای عرفات، اسم الهی‌ست، این اسم الهی بر مکانی گذاشتن که این مکان قابل توسعه است، تضییق نمی‌خوایم، این مکان قابل توسعه است، کما اینکه المسجدالحرام اسمش رو خدا گذاشته ولی این مسمّاش قابل توسعه است، عرفات هم قابل توسعه است، مشعرالحرام، قابل توسعه است، مُنی قابل توسعه است، ولی یک حرف نزدیک‌تر از اینم ما داریم. حرف نزدیک‌تر این است که یکی از برادران اشاره کردند، اونی که در طواف چطوره؟ اگر در طواف، کسانی که حج برشون واجب بود، مستحب بود، چیه، اگر همه بخوان طواف کنن و همه بخوان نماز طواف رو پشت مقام بخونن، کسانی که برشون واجب است باید محروم بشن، نمیتونن، اینجا باید تحدید داد دیگه، آیا واجب مقدم است یا مستحب؟ میگیم آقایونی که به عنوان مستحب انجام میدید، مستحب را موقعی انجام بدید که در اونجا طواف واجب در کار نیست، اینکه میشه.

حالا در حجّی که مستلزمه به وقوفات ثلاثه که اول در عرفات و بعد در مشعر و بعد در مُنی، خب در اینجا محدود کنیم حج رو به واجب؟ روی احتمال دارم عرض می‌کنم ها، ببینید احتمالات واحد که بیاد که اشکال به‌ کلی از بین میره، بعضی وقتا احتمال هست که کلاً اشکال رو از بین میبره، بعضی وقتا نه کاری نمیکنه، در اینجا اشکال بر چه مبناست؟ اشکال بر مبنای قطعیّت این مکان واحده ولی اگر قطعیّت این مکان واحد از دست رفت، یا نه، قطعیّت اینکه تمام حجاج جا بگیرین از بین رفت که مرحله دوم اینه که اینایی که واجب است برشون بِسم الله، واقعاً الان کسانی که میرن عرفات و مشعر و مُنی چند درصدشون حج اولشونه و واجب نیست؟ عدد کمیه، شما هرسال مشاهده می‌کنید، از کارمندا، از چیا، از چیا، از کسانی که رفتند، دارند، ندارند، درصد کسانی که حج برشون واجب نیست، خیلی زیاده، اگر همین درصد رو استثنا کنند، بگن آقا شما حج برتون واجب نیست، حالا که حج برتون واجب نیست، پس اونایی که واجب است بروند و در مکان‌هایی که عرفاتش، مُناش، مشعرش معین است چنین، باید یک مطلب دیگه بیاد اینجا. این کافی نیست این جواب، چرا؟ برای اینکه در زمان ولّی امر (ص) کسانی که امسال حج را تشریف آوردند و امسال کسانی که حج نرفتند و واجب الحج‌اند با اون سعه‌ای که در وجوب حج هست، ما یک خوردش رو از قرآن می‌فهمیم که {مَنِ اسْتَطاعَ} نیستش که الان بِالفعل مال باشه، نه، هرکس بتواند بدون حرج و بدون عُسر بروند ولو با کار کردن، ولو با قرض کردن، ولو با چه که آبروش نریزه، اولاً تعداد حجاج در این یک بعد زیاد میشن، در بعد دوم چون دولت و حکومت، حکومت ولیّ امر (ص) هست، اکثر مردم عالم مسلمان‌ میشن. پس در چند بُعد تعداد حجاج زیادتر میشه.

یک، اکثر قریب به اتفاق مسلمان شدن، یک سعه، سعه افراد. سعه دوم افراد، اون قیودی که ما برای استطاعت قائلیم، قرآن برخلاف اونه و ولیّ امر طبق قرآن عرض می‌شود که{وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ} زیاد میشن، پس جواب دوم کافی نیست. جواب دوم تا اونجایی کافیه مثل حالا، جواب دوم برای حالا کافیه، اگر حالا جمعیت جوری شد که همه عرفات و همه مُنی و همه مشعر رو می‌گیره، میگیم اونایی که واجب نیست نیان، مثل حالا. اما در زمانی که فقط کسانی که دفعه اول حجشونه و این‌ها واجب است انجام بدن، اگر افراد به اندازه‌ای شد که جا نمی‌گیرد عرفات در وقتش و منی در وقتش و مشعر در وقتش، در اینجا چه اشکال دارد که سعه پیدا کند یعنی این عَلَم رو از اینجا بردارن بذارن اونجا یا برندارنن، تا اون مقداری که لازم است، ضرورتم نیست، تا اونجا که لازم است این صحرا نام یابد به نام صحرای عرفات، اضافاتش، کما اینکه اطراف مسجد امام حسن مجتبی، این به نام مسجد امام حسن مجتبی شده، ضرورتم نداره، چه ضرورت باشد، چه نباشد،

(صحبت حضار)

-می‌خواستیم همینو عرض کنیم.

اما اگر که عرفات و مشعر و مُنی در نص تحدیده، کما اینکه دارن، از کجا به کجا، از کجا به کجا، این در نص تحدیده، سه مطلبه.

مطلب اول این است که در نص تحدید است الی یوم القیامه، نمی‌تونیم کاری کنیم، …… نگفتن که حدّ عرفات و منی و مشعر است، نه، اگر … نمیشد گفتش که اینا گفتن، این مرحله اولاست.

مرحله دوم این است که اینا تحدید وقتی‌ست، مثل نماز مسافر، نماز مسافر که تعیین شد در هشت فرسخ، در چهار فرسخ، چیه این؟ ما به ادله کیفیت فهمیدیم که تحدید وقتی ست، تحدید اصلی نیست، راجع به أمکنه ثلاثه عرفات و مشعر و منی تحدید وقتی ‌ست، اونوقت اینقدر بیشتر نبود، تحدید وقتی‌ست.

(صحبت حضار)

-برای اونوقت نبود که منی، اینجا منی برای اونوقت نبوده که،

(صحبت حضار)

-ولی برای چندسال معین که نبوده، برای مدت مدید بوده خب،

(صحبت حضار)

-ببینید، نخیر، اینجا که برای نماز در کلّ روایت دارد که 4 فرسخ، در 8 فرسخ برای چند سال تحدید بوده؟ بالای هزار و دویست سیصد سال تقریباً، چون صد سال نشده هنوز طیّاره، ماشین و طیّاره و این حرف‌ها اومده، این تحدید وقتی، وقتی …

(صحبت حضار)

-این جوابتون،

اینجا{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَات}حالا به قرآن مراجعه می‌کنیم،{فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَام}همونطوری که در مسجدالحرام فرمود {فَوَلِّ}{وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ}مسجدالحرام چی می‌فهمیم؟ محدوده به اون زمان؟ نه، هر وقت در هر زمان، صدق مسجدالحرام بکند این کافیست.

(صحبت حضار)

-بله می فهمم ولی فرق میکنه اشخاص، عِندَ البیت، إنَّ فلانٍ فی بیته،

(صحبت حضار)

– {فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَات}بین عرفات و مشعرالحرام هیچ فاصله‌ای نیست، {فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَام}یعنی شما در بین مسافتی که بین مشعر و عرفات هست، در اونجا، اونجا نه {عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَام} اونجا بَین مشعر و عرفاته،

(صحبت حضار)

-نه اینجا سمت نیست، چون راجع به مسجدالحرام سمته که{فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ} نه المسجد الحرام، شطر المسجد، در اینجا عِندَ، عِندَ همون حضوره، عِنده مگه به معنای حضور نیست؟ حضور در مشعر الحرام، اما اگر خارج از مشعر باشیم حضور در مشعر نیستش که، اینکه میگه عِندَ زید، دل زید که نمیتونین برین شما، باید پهلوی زید باشین، در اینجا تو دل مشعر باید باشین تا عِندَ باشه و إلاّ عِندَ صدق نمیکنه.

حالا، ببینید، ما چند بعد داشتیم، چند احتمال، احتمال اول، ما یک ضرورت داریم، یک ضرورت که بابا حج هیچ وقت باطل، ابطال نمیشه و تعداد زیاد حجاج اینطور نمی‌کند که عده‌ای بیان، عده‌ای نیان، یا به حالت ضرورت منتقل بشه، اینا نیست، این ضرورت مسلّمه. اما اینکه {فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَات} عرض می‌شود که{فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَام} عرفات، اون وقت گفتم عرفات، خب اگه عرفات دو برابر شد به حساب اینکه مکان جا نمیشه، …. بشه یا نشه، اون اضافت عرفاته یا نه؟ مثل مسجد امام حسن مجتبی که این اضافات، مسجد أعظم رو اگر تا اونور رودخونه درست کردند، ساختن رفت تا عرض می‌شود که اون طرف شهر، این مسجد أعظم است

(صحبت حضار)

-مقایسه نمی‌کنیم، مثال می‌زنیم.

-همون مثال

-مثال درسته، مثال تقریب میکنه. یعنی چی؟ تغریب که نداره، تقریب می‌کنه. یعنی اگر گفتند اَلمسجد الحرام، یک مرتبه المسجد الحرام زمان نزول آیه است، حرفی نداریم، گفته المسجد الحرام برای اسلام جهان شمول گفتند.

(صحبت حضار)

-کی تحدید کرده؟ کی تحدید کرده؟ درسته، ما این تحدید رو داریم معنا می‌کنیم.

یک مرتبه تحدید وقتیه، بله دیگه، یک مرتبه این تحدید وقتیه، یک مرتبه نخیر

(صحبت حضار)

-ها، چرا؟ برای اینکه بعضی وقتا تحدید وسیعه، بعضی وقتا تحدید ضییقه. مثل این تحدید نماز مسافر وسیعه، تحدیده عرض کردم، تحدید هشت فرسخ برای سفر واقعا وسیعه یعنی بیشتر زمان گذشته رو میگیره، هزار سیصد سال رو بگیره مثلاً. پس لزومی نداره تحدید همینجوری جلوی چشمتون، نخیر این جلوی چشتون و تا سال‌های زیاد خواهد بود.

وقتی که تصور شد،

(صحبت حضار)

-اینجام شده، اینجام تحدید دیگر این است که، ببینید، اولاً اینجا به تحدید دیگه احتیاج نداریم، ولو اینکه شده، چرا؟ برای اینکه مسلم است که {مَنِ اسْتطاعَ إلَیهِ سَبیلا} باید حج برن، مسلّم است، چون مسلّم است پس اگر مکان کافی نبود، باید مکان کافی برای این وقوف‌های سه‌گانه که مکان است درنظر گرفته بشه، پس این مسلّمه. و حتی اگر این مسلم نبود، اگر این مسلم نبود، اینو باید پیدا کرد، آیا شرط صحت و رکنیّت در حج این است که در اون عرفات معین زمان نزول باشیم؟ دلیل نداره، میگید تحدید، تحدید وقتی که ممکن باشه، این تحدید، تحدید وقتی باشد و بعداً که هنوز نیومده اونوقت، اولش رو ملاحظه کنید، الان که 14 قرن می‌گذره، عرفات کافیه، مشعر کافیه، منی هم کافیه، تا حالا کافیه، تا کی کافی خواهد بود. یعنی میدونین تا کی کافیه؟ تا وقتی که امام زمان نیومده، چون تا وقتی که نیومده هی مردم به کفر نزدیک‌تر میشن و اسلام کمتر میشه ببینید.

(صحبت حضار)

-میدونم ولی وقتی‌ست، تحدید وقتی

ببینید تا وقتی که ولیّ امر تشریف نیاوردن، آیا مسلمین واقعی رو به قلّت میرن یا رو به کثرت؟ واقعی که اصلاً حجم نکنن رو به قلّت میرن، معلوم میشه حجاج اگه زیاد نشن کم میشن. اگرم فرض کنید زیاد بشن حجاج نیستن اون‌ها، یک حسابای دیگه‌ای داره

(صحبت حضار)

-تعداد مسلمان‌ها زیاد میشه؟ کی گفت؟

(صحبت حضار)

-می‌فهمم ولی تعداد خود مسلمان‌ها کی گفت زیاد میشن؟

(صحبت حضار)

-می‌فهمم، ولی از نظر،

-فرض این است که ما فرض می‌کنیم در زمان امام زمان صد میلیون نفر رفتن حج، بر این فرض

-درسته بله، اون وقت میگیم وقتیه. اگر در زمان ولّی امر، ما جلوتر می‌خواستیم، حالا، در زمان ولی امر (ص) که صد میلیون مثلاً حج میرن یا بیشتر، یک میلیارد هم بره، صد میلیونم حج میرن، این صد میلیون چطور در عرض می‌شود که منیِ یک میلیونی جا میگیرن؟ پس باید سعه تکافعی پیدا کنه، این سه مکان نه از نظر ضرورت بلکه از نظر اینکه نص می‌گوید {فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَات فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ}

(صحبت حضار)

-باز برگردم، اینو بعد صحبت می‌کنم که ضرورت وقتی کلّی ما نداریم، ضرورت دائمی کلّی هم نداریم، بلکه ضرورت وقتی

(صحبت حضار)

-اینجا وقتی کلّی، ضرورت وقتی کلّی از زمان امام زمان تا قیامت.

این ضرورت وقتی کلی در این دولت اسلام همش ضرورته، نه، ضرورت حکم ثانویست برای اینکه حکم اولی هست، حکم اولی وجود دارد کلاً، برای بعضی از افراد ضرورت پیدا میشه، اما اگر برای کل مسلمین ضرورت پیدا شه، اینجا حکم ضروری معنا ندارد در اینجا، اصلاً حکم نباید باشد در اینجا.

بنابراین این سه مکان مثلاً فرض کنید حالا جوریست که، مطلب دیگر این است که، واضح‌تر، الان مسجد الحرام دو طبقه است، حالا سه طبقه شد، یا چهار طبقه شد، پنج طبقه شد، آیا از بالا طواف کنن اشکال داره؟ آخه بعضیا خیال میکنن که اشکال داره، خب چرا اشکال داره؟ مگر طواف دور مساحت و جمع باید کرد یا دور سنگا؟ خب اگه سنگای بیت رو بردارن معاذالله و خراب کنن طواف ساقط میشه؟ نه، مکان البیت. این مکان البیت محوره. مکان البیت عبارت است از همون جوّ فوق الارضی و تحت الارضی و عرض می شود که بالا و لذا أحیاناً با هلیکوپتر و طیاره هم مثلاً بشود انسان طواف کنه، سعی نمیشه، چون سعی فوق جبلینه، باید که در جبلین سعی بشه.

بنابراین در خود مسجد الحرام، یک سعه، سعه خود مسجدالحرامه که مطاف أرضی زیاد باشه. دوم، مطاف تحت الارضی، زیرزمین‌ها، سوم، مطاف فوق الارضی، طبقه بالا و چهارم و پنجم و هرچی می خواد باشه و این ضرورت پیدا نمیکنه چرا؟ برای اینکه مسجد الحرام هرچی توسعه بدن، الان منکه رفتم حج، عمده به ما میگن که مسجدالحرام تقریباً دو برابر شده ساختمونش، یعنی از اطراف، خب این شارع عبدالله بن زبیر، کجا و کجا حتی اونجایی که ما خانه داشتیم جزء مسجد الحرام شده الان، اونجایی که ما خانه اجاره کرده بودیم، عرض می‌شود که 5 دقیقه طول می‌کشید تا بریم مسجد الحرام و نماز بخوانیم، اونجا جزو عرض می‌شود مسجدالحرام شده، الان حکم مسجد الحرام داره. بنابراین راه برای ما مسدود نیست تا وقتی که نظر به متون ادّله می‌کنیم اصلاً و فرعاً، راه برای ما مسدود و عرض می‌شود که چیز نیست.

خب،

(صحبت حضار)

-چرا ما هم عرض می‌کنیم. اینو من یادم رفت ظاهراً.

در خود عرفات، در خود منی، انسان ساختمان‌هایی بکنه، طبقه هاش بره بالا، طوریه؟ منعی هست در کار؟

-حاج آقا از صحرا بودنش خارج نمیشه؟

-کی گفته باید صحرا باشه؟

-بالاخره از این حالت عرفانی…

-البته اینطوری بهتره ولی کی گفته باید صحرا باشه؟ اصلاً شما اگر، شما اگر در منی که محتاج به آب هستید، سه روزم هستید، اگه نه روشویی باشه، نه عرض می‌شود که دستشویی باشه، چه باشه، خب چه فایده؟ ……تو بیابون همینطور برید چی کنید، پس بگیم که این خارج می‌کند از وضع صحرا، بله وضع صحرایی خوبه، وضع صحرایی داشتن بسیار خوبه ولکن اون پراکندگی و اون دربه‌دری ولو وضع ساختن، ما یادمونه در حج دوم که رفتیم، در مُنی در ساختمانی رفتیم، ولی ساختمون رفتن ساختمون نمیشه بهش گفت، بیرون همش بیابون است و همش ریخته پیخته است و این حرفا. هر طریقی که برای توسعه شرعاً ما مجاز باشیم، به اون طریق البته ما توسعه میدیم.

(صحبت حضار)

-بدون فاصله

(صحبت حضار)

-نمیشه، چون هرقدر وسعت پیدا کند، این عرفاته، این مشعره، بهم چسبیده، این خط فاصله داره، چون خط فاصله داره، عرفات اینجا خواهد بود ولو وسیع شده، مشعر اینجا بود ولو وسیع شده.

(صحبت حضار)

-میدونم ولی خط فاصله داره بالاخره

-خود حرم هم اینطور میشه؟

-حرم نه، حرم چون نصّه، ببینید،

-وسعت که پیدا میکنه، از طرف دیگر باشه ، از این طرف که

-همینو می‌خواستم عرض کنم.

مثلاً فرض کنید که این عرفات، اولاً تا عرفات بیست و چهار پنج کیلومتره از مکه، مخصوصاً از طریق منی اگر بیاید، اگه از طریق منی نیاید، فقط بیست کیلومتره، اینو من میخواستم حساب کنم نکردم، شما حساب کنید، ببینید اینجا مکه مکرمه است، مسجدالحرامه مثلاً، اینجا عرفات، بیست و چهار کیلومتر، بیست کیلومتر، بیست کیلومتر شعاع هست، این بیست کیلومتر شعاع دایره رو …. شما ضربدر عدد پی کنید ببینید چقدر میشه، عرفات هم در این جهت، هم در این جهت، هم این جهت، لزومی ندارد عرفات از طریق مشعر سعه پیدا کنه، چه لزومی داره؟ برای اینکه این عرفات، این مشعرش، از اونور تا مکه نرسیده، از اونور تا هرجا میخواد بره، از اینور تا هرجا میخواد سعه پیدا کنه، در اینجا خط فاصله مرزیست.

(صحبت حضار)

بعد مشعرالحرام، مشعر الحرامم یک ور ندارد که یک قسمتش عرفات، یک قسمتش مکه، نخیر، مشعرالحرام طرف وادی محسّر داره، طرف محدود، طرف عرض می‌شود که مشعر داره محدود ولی از اون طرف که محدود نیست، هرچی برید شما تا آخر سعودی هم برید عرض می‌شود که، این پس اضلاع، اضلاع محدوده‌ای نیست، چون اضلاع، اضلاع محدود نیست، بر اون اضلاع محدوده خط فاصله بود ولیکن در اون اضلاعی که محدود نیست که خط فاصله لازم نیست، همینطور سعه بدیم، مثل مسجد امام حسن مجتبی که در یک ور که خونه خریدن سعه دادن، در بقیه خیابون سعه ندادن، اگه خیابونم خراب کنن و جایز باشه و سعه بدن، اونم جزء مسجد امام حسن مجتبی میشه، این مقداری که ما عقلمون می‌رسید. بعد روش فکر کنید آقایون.

اما راجع به این مطلب که خلافیست بین شیعه و سنی. ما در خب مشعر الحرام کی می‌تونیم بریم مُنا؟ مشعر الحرام اینجا یک چیزش اتفاقیست و یک چیزش اختلافیست. البته وقوف اضطراری و اختیاری بحث دارد که بحث خواهیم کرد شما به همین مناسک مراجعه بفرمایید، اسرار حج و تفسیر و بحث می‌کنیم مقداری، البته اعتماد نمی‌کنیم بر اون چیزی که نوشتیم فقط، بحث می‌کنیم. پس این مطلب که خلافیست.

آیا ما به مشعر الحرام که رسیدیم، خب یک وقوف رکنی‌ست، وقوف الماء، این وقوف، وقوف واجبه است، این وقوف واجب چقدر طول میکشه؟ احتمالات، آیا از اول مغرب است تا طلوع آفتاب، این یک احتمال، سنی‌ها قبول ندارن، سنی‌ها میگن که طلوع فجر که شد شما از مشعر الحرام می‌توانید برید به منا ولی شیعه‌ نوعاً می‌گویند وقتی طلوع آفتاب شد می‌تونید برید. من از شیعه‌ها،  نه حرف‌ سنی‌ها رو قبول داریم، نه حرف شیعه رو، بحث داره بررسی می‌کنیم. خب این یک مطلب.

مطلب دیگر این است که نخیر از سرشب، مغرب، تا اذان فجر این زمان وقوف در مشعر است، بقیش زمان وقوف نیست، اگرم موندید، موندید، مطلبی نیست ولی وجوب ندارد که شما وقوف کنید در مشعر بعد از طلوع فجر صادق تا طلوع آفتاب، اینم یک مطلب.

مطلب دیگر این است که دنباله مطلب اوله، که نخیر چون از اول شب است تا طلوع خورشید، ما نمی‌تونیم قبل از طلوع شمس به مُنی برویم، ولکن مطلب بینابینی هست، ما قبل از طلوع شمس و بعد از طلوع فجر مقدار زیاد یا کم، بعد از، مثلاً حدود دو ساعت، دو ساعت و ربع، کمی فاصله است دیگه، بین الطلوعین، ما بعد از طلوع فجر با یک مدتی فاصله، یک ساعت، دو ساعت و قبل از طلوع شمس، یک نیم ساعت، یک ساعت، می‌توانیم کوچ کنیم و عرض می‌شود که برویم به طرف منی. برای آخری ما دلیل داریم، مطلب…. البته. در این آخری ما عرض می‌شود که دلیل داریم. دلیل روایات شیعی و روایات سنی.

درست است در روایات شیعی، بعضیا می‌گوید که اگر چنانچه شما قبل از طلوع آفتاب بدون عذر کوچ کنید به طرف مُنی حرام است و باید که یک قربانی بدید، ولیکن در مقابل، روایات صریحه‌ای است هم از خود شیعه و هم از سنی که مال سنی‌ها بالاتفاقه و مال شیعه ها روایات متعددی هست که اصلاً اینکه صبر بکند انسان تا طلوع شمس بشه، این سنت جاهلیست، جهّال، اینو بعد خواهیم خوند، این شرک جاهلی بوده است که مقیّد بودند از مشعرالحرام وقتی شمس طلوع کرد، کوچ کنند به مُنی، ولی ما با این سنت جاهلی، پیغمبر فرمود مخالفیم، روایات.

روایاتی که از رسول الله (ص) هست شخصاً و روایات متعدده‌ای که از أئمه (ع) هست که نقل از رسول الله می‌کنند، نقل از کوچ از مشعر می‌کنند، دارد که رسول الله فرمود که ما بر خلاف سنت جاهلی عمل می‌کنیم. ما قبل از طلوع آفتاب کوچ میکنیم، نمیذاریم آفتاب طلوع کنه، چون اگر خود را مقیّد کنیم که آفتاب طلوع کند، کوچ کنیم، این سنت جاهلیست. و اون ها میگن أشرق صُویر، أشرق صویر، از این حرف‌هایی که بعداً باید مفصلاً ما عرض کنیم. اینو باید روش آقایون فکر کنید.

ما چند تا اختلاف داریم با فقهای عزیز، یکی راجع به اختلاف رؤیت هلال بود که عرض کردیم، ما استدلال به آیه کردیم، یکی راجع به اینکه قبل از طلوع شمس، مختاراً نه مستحباً، ما روایت داریم که اگر زن است، پیرمرد است، اگر براش سخت است، چه است، حتی قبل از طلوع فجر کوچ کنه. اما عجیبه آقایون، توجه بفرمایید، در روایات، عجیبه، در باب اضطرار رفتن به منی، قبل از طلوع شمس ما نداریم، بلکه قبل از طلوع فجر داریم، معنیش این است که وقت اضطراری قبل از طلوعه فجره، بعد از طلوع فجر اضطراری نیست، خواستید برید، خواستید نرید.

ما دور جور دلیل داریم برای اینکه می‌شود شما قبل از طلوع شمس کوچ کنید. یک جور دلیل روایات سنی از یک طرف، روایات شیعه از یک طرف، که اصلاً تهدید کرده که اگر مقید باشید که شمس طلوع کنه این سنت جاهلیه. بله در مقابل هم روایات داریم که باید طلوع شمس باشه، این یک.

دوم، کل روایاتی که معذورین رو بیان کرده مراجعه بفرمایید، مام صحبت می‌کنیم، بحث می‌کنیم. کسانی که پیرزن اند، پیرمرداند، معذورن، مریضن، نمی‌توانند، می‌توانند قبل از طلوع فجر، نگفتیم تا قبل از طلوع شمس، قبل از طلوع شمس واجب بود، دو مورد داشت ضرورت، یکی قبل از طلوع شمس، یکی قبل از طلوع فجر، اما اینجا یک مورد ضرورت بیان کرده که اگر معذور است می‌تواند قبل از طلوع فجر کوچ کند. پس قبل از طلوع شمس اضطراری نیست، ضرورتی نیست، اونی که ضرورتی‌ست برای معذور است قبل از طلوع فجر است. انشالله روایتش رو آقایون ملاحظه کنید و فردام میخونیم، بعد منتقل میشیم به حالات منی، بإذن الله تعالی.

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.
اللهم صل علی محمد و آل محمد