بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی الی الطاهرین
اللهم صل علی محمد و آل محمد
در باب جهاد، چه جهاد دفاعی، چنانکه ما عرض می کنیم، کل جهادها دفاعی است. و چه جهاد ابتدایی که بسیاری از برادران فقیه می فرمایند و چه جهاد در دعوت الی الله و امر به معروف و نهی از منکر، ما یک آیات محوری داریم. از جمله آیات محوری، عبارت است از آیه شصتم سوره انفال که اون روز مقداری صحبت کردیم. در جلد دوازدهم تفسیر، در صفحه دویست و هفتاد و پنج، راجع به این آیه ما بحث هایی داریم که حالا مقداری صحبت می کنیم بعدا. ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ﴾ [الأنفال: 60] این امر، مربوطه به زمانی، دون زمانی نیست. موقعی که ما دشمن داریم، اعدو. اگر دشمن حمله کرد، اعدو. اگر به قول سایر برادران فقیه، ما می خوایم هجوم کنیم جهاد ابتدایی، اعدو. اگر می خوایم دعوت الی الله، الی الخیر و امر به معروف و نهی از منکر کنیم، اعدو. اینها نیست فقط. در هر زمانی و در هر مکانی و با هر امکانی و هر وسیله ای در هر بعدی از ابعادی که اسلام به ما داده است از قدرتها و امتیازات و خصوصیاتی که داریم، یا می توانیم داشته باشیم، تحصیل کنیم، علی طول الخط، باید حالت {02:12} داشته باشیم. همانطوری که مسلم، مسلمان، در تمام حالات مهاجر است، در تمام حالات هم مجاهد است، در تمام حالات هم مقاتل است.
در حقیقت وضع وجودی مسلمان را این سه ضلع تشکیل می دهد. اولاً مهاجرت، مفصل بحث کردیم که ضبط نشد، در ذهن آقایون ضبط است. مرحله دوم، مجاهدت است که اعم از مقاتله است و مرحل سوم، مقاتله است. این سه بعد، عمومیت دارد از برای هر مسلمانی از مسلمانهای مکلف، کماً، کیفاً، فعلاً، امکاناً، تحصیل امکان و از این قبیل. کما اینکه مثلاً در آیه حج، ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾ [آل عمران: 97] رو مفصلاً عرض کردیم و این یه نمونه ای از نمونه هست. اصلاً مسلمان یعنی دائم الحرکه و دائم البرکه. اون موادی را که اسلام به ما داده است، در محور اون مواد با کیفیاتی که خداوند در کتاب و سنت مقرر کرده است، باید ما دائماً حرکت الی الله و الی المصالح الفردیه و الاجتماعیه ما باید داشته باشیم. این آیه ،ام الآیات است در کل این ابواب. در کل ابواب مهاجرت و جهاد و دفاع، درونی اش، برونی اش، فردی اش، اجتماعی اش، علمی اش، عقلی اش، قوة بدنی اش، فکری اش، عقیدتی و عملی اش، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و و و و. ما مسلمون ها بر حسب کتاب و سنت که الی یوم القیامه، حاکم اند بر کل مکلفین، بهترین و عالی ترین مواد تبلور و ترقی را داریم. اما اکتفاء به مواد کافی نیست. باید بر محور این مواد، با راهنمایی های خالد کتاب و سنت، همیشه ما در حال ترقی باشیم. این آیه واعدو لهم، چرا لهم فرمود؟ چرا علیهم نفرمود؟ از نظر ادبی حالا بحث کنیم. واعدو لهم، لهم برای انتفاعه. علیهم برای ضرره. عندی مال لک، عندی مال علیک، فرق می کنه. عندی مال لک، به نفع شماست. عندی مال علیک، به ضرره. خب واعدو لهم چرا؟ به چند جهت. یک، اینجا باب باب اعداد است، نه باب عمل جنگی. عمل جنگی علیهم هست دیگه. وقتی که ما اسلحه مناسبه را از برای دفاع از حوزه اسلام به کار می اندازیم و با دشمن می جنگیم، این اعداد که نیست، این فعلیت است. اعداد آماده سازی است، غیر از آماده است. یک آماده داریم، یک آماده سازی. آنچه را که آماده بوده است، یا آماده کرده ایم و الان واجب است مصرف کنیم در قتال و جهاد فی سبیل الله، این علیهمه دیگه. خب، ظاهرش، بینش، علیهمه. لهم در یه بعدی از ابعاد است، بسم الله. {صحبت حضار} در یه بعدی از ابعاد. ولی در اعدو مهمه این مطلب. در حال فعلیش نه حال فعلیش کشتن است، عقب زدن است، مغلوب کردن است. ولی در حال اعدو، مطلب دیگری است. اگر اینجا هم هست، اونجا هم مرحله قوی است. اعدو لهم، خب این آمادگی در کل ابعاد و در کل فعلیات و در کل امکانات که ما ماموریت داریم برای خودمون تحصیل کنیم، این لهمه {06:46} چرا؟ برای اینکه این ﴿مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ [الأنفال: 60]، قوة العلمیه، قوة العقلیه، قوة البیانیه، قوت دعوت. هر قدر دعوت ما عاقلانه تر، عالمانه تر، متمکن تر، قوی تر، بالغتر باشد، آیا به نفع منحرفین هست یا نیست؟ چون منحرفین همشون معاند نیستن که. آیا تمام غیر مسلمونها معاند اند ؟ و بلکه آیا همه مسلمون ها موافق اند؟ اینطور که نیستش که صرف کلمه ای را اینها گفتن یا نگفتن. مستضعف ما بسیار داریم. آیا کسانی که حامل دعوت رسول الله و دعوت رسل هستند، اینها فقط به نفع خودشون حامل دعوت اند؟ {07:38} داخل دعوت اند. شرع مداران دارای این دعوت و دارای این خیر باید باشند، تا شرع مدار باشند. حالا که شرع مداره، مدار است، محور است، بنیاد است، از برای اینکه کسانی که با شرع کاری ندارند، جاهل اند، متجاهل اند، نمی دانند، حتی معاند اند، چون عناد هم مثل خود جهله، جهل تشخیصی، لهم میشه. رسول الله صلوات الله علیه که اعداد کرد تمام امکانات دعوتی را تا عده زیادی از بت پرستان را موحد کرد، لهم بود یا نبود؟ خب لهم بود دیگه. لهم در دنیاست و لهم در آخرت که حالت اعداد است. این قاتلوا نیست. در قاتلوا هم داریم. ولی عمده مطلب، مرحله اعداد است. اگر نیروهای حقه اسلامی در کل ابعاد، حالت آمادگی و آماده تر و بالاتر داشته باشد، این ذوبعدین است. یک بعد برای خود مسلمانهاست. خود نگهبانی، خود نگهداری. یه بعد برای حفظ دیگران است. دیگران را از گمراهی، از جهالت از شهوت، از حیوانیت، از تخلف، از عناد در کفر، بقا در کفر و و و، نجات دادن است. اعدو لهم. این در بعد اعداد.
در جنگ هم همینطوره. در مقاتله هم همینطوره. مرجله بعدی اعداد که اگر زمینه دفاعی حاصل گردید، اگر ما قدرتهای دفاعی درست نداشته باشیم و کافر مستضعف موند، نه بیان درست نه، نه منطق درست، نه دلیل درست، نه اسلحه درست، نه جهت ایجابی محبت درست، نه جهت سلبی، نه لا اله قوی، نه الا الله قوی نداریم، مستضعف در استضعاف خودش باقی خواهد موند. پس لهم است. آمر به المعروف و ناهی عن المنکر، له است؟ یا لهم است؟ خب لهم است، له که دارد. خودش که واجبات رو انجام میده، محرمات رو ترک میکند. پس این دعوت الی الخیر، لهم در دعوت خیر است. ﴿وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ [آل عمران: 104] این وا داشتن عملی به معروف متروک و باز داشتن عملی از محرم مفعول است. بنابراین تمام اینها لهمه. اگه بخوایم باریکتر بشیم، باریکتر بشیم، باریکتر بشیم، همه اش لهم است. خدا به ضرر کسی کار نمیکنه. الخیر کله بیدی و الشر لیس الیه. اگر شری و خطری و ضرری برای ماها از طرف حق حاصل بشه، این نفی عدالت حق است. اگر خداوند مستحق جهنمه و جهنم نبره، این ظلمه. این ظلم است به کسانی که اینقدر زحمت کشیده اند و مرارت دیده اند تا چنین استحقاقی را پیدا کرده اند. حالا ما در اون بعدهای باریک نمی خوایم بریم، ولی در همین ابعاد اولی، واعدود لهم، مخصوصاً به حساب اعداد و آمادگی. {صحبت حضار} بعد اعدادش، وقتی ما قدرتمون از هر جهت زیاد بود، دشمن خیال هجوم به ما رو نمیکنه. ممکن است بیاد بگه شما چی میگین، گوش بده. اگه قدرت بیانی ما زیاد بشه، قبول میکند. اگر قدرت بیانی ما زیاد است و قبول نکرد، در فکرش نمی پروراند هجوم بر ما چون قوی هستیم {صحبت حضار} این کافر اگه الان کشته شود در راه عناد، عذابش کمتره. اگه باشه و بیشتر شلنگ و تخته بندازه، عذابش بیشتره. پس باز لهم شد، این لهمه دیگه. سبقت رحمته غضبه، همیشه سبقت دارد رحمت حق سبحانه و تعالی. بله، بعضی از مواقع هست و نملی لهم، ﴿وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ﴾ [الأعراف: 183]، بعضی کفار مستحق اند که خدا مهلت بده که بیشترش کفرش زیاد شه، پدرش بیشتر در بیاد، از اونطرف. از این طرف هم ابتلا و امتحان از برای دار تکلیف و ابتلا و امتحان بیشتر باشد. هر دو بعدش، عرض می شود که خیراست.
خب ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ [الأنفال: 60] این قوای {12:30} است قوای فردی فقط نیست. فرد برای جامعه، جامعه برای فرد، تکتل کردن، تکافل داشتن، همفکری، همراهی، هم پایی، هم دستی و هم داستانی که کشور نیرومند قوی اسلام، بعضی غیر این تصور دارندف میگن مگر ما روسی هستیم یا انگلیسی هستیم که سر وقت بیاییم؟ خیال میکنیم منظم بودن یا روسی یا انگلیسی باشه مثلاً. به یکی گفتیم سر فلان وقت، قرار داد کردیم و دیر اومد، چطور؟ من که آقا روسی نیستم، انگلیسی نیستم. گفتم اونها مسلمونتر از تو هستن. با اینکه اصلا نظام از اسلامه. تمام زیبایی ها و نیکی ها و خوبی ها و فضیلت ها، همه شایاستگی ها، در کل ابعاد زندگی آخرت معلوم، حتی دنیا هم این مربوط به مسلمین است. اونها در حاشیه مسلمین باید که برکت ببینند. نظر آقایون هستش که در این آیه مبارکه ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ [الأعراف: 32] که دارد چند نفر از اصحاب پیغمبر، تیغ خریده بودند که یاروشون رو ببرند، شهوت بره کنار دیگه. عرض می شود که از جمله عثمان بن مضعون، خب مومن هم بود بدبخت. رفته بود تیغ خریده بود که یاروش رو ببره که از بیخ اصلاً نداشته باشه. میمیره، آره خب بمیره، به جهنم که بمیره. این شبها با زن هاشون کاری نداشتن، روزها روزه می گرفتن، غذا هم چجور، خلاصه همه رو، یه روحانیت درست کرده بودن. زن ها زرنگی کردن، رفتن خدمت پیغمبر،گفتن یا رسول الله وضع اینجوریه. نه شب ما اینها رو می بینیم، نه روز به درد میخورن. آیه نازل شد، قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا. اصل مال اینهاست اصلا،ً حلالش رو البته با شرایطش. چرا من حلال مصرف نکنم؟ به یکی گفتم شما که ماشین دارن بهتون میدن و میگن کولر دار هم باشه و شخصی هم هستید که به درد تشکیلات دولت میخورید، چرا نمیذارید؟ گفت خانم اجازه نمیدن. گفتم چرا؟ گفت خانم میگن اسرافه. گفتم برای کفاره اسراف نیست، برای شما اسرافه؟ کفار در تابستون باد کولر بخورد، ولی مسلمونی که داره خدمت میکنه به اسلام، این نه؟ این سوراخ دعا رو گم کرده. ﴿قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾ [الأعراف: 32] یکی از این زنها، بین شرق و غرب واقعا در همه چیز افراط و تفریطه ها. یکی از زنها رفت مسجد پیغمبر، پیغمبر داشتن آیات می خوندن که نازل شده، عرض کرد یا رسول الله، سوال. فرمود بگو. عرض کرد که شوهر من، یاروش مثل نوک قباست. یعنی نرمه، فایده نداره. باید چکار کرد؟ عرض شود که، این بدرد نمی خوره. خیلی صافش یعنی، کاری انجام نمیده. حضرت فرمود اگر چنین است، شما حق طلاق دارید. برای اینکه این ازدواج درست نیست. خب این زن، این سوال رو از پیغمبر میکنه. زمان ما باشه، میگیم چقد وقیحه. یا فرض کنید ﴿وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ﴾ [الأحزاب: 50] ما چکار میکنیم؟ اگه زنی بیاد بگه من شوهرم کشته شده، چیه من میخوام زن شما باشم، حلال. اگه کسی بفهمه میگه عجب زن وقیح فلانی است. بعکسش آیه احزاب، وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا، خیلی بهتر هم هست. که بیا جلو آقا. پول هم نمیخوام. عقد دائم هم میشم و خودم هم مجانی. خَالِصَةً لَكَ، خیلی جالبه که خَالِصَةً لَكَ. اگر زیادی بود به دیگران بده. ﴿قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا﴾ [الأحزاب: 50] عرض می شود که الی آخر.
حالا واعدو لهم، تمام تبلورات و درخششها و تمام کمالات و خوبها و شایاستگی ها بعد از بایستگی ها، این مال مسلمونها است {صحبت حضار} نه یعنی اول تویی، بعد هم در روایت دارد که پیغمبر فرمود که خب فلانی فلانی، این زن رو اومدن به من بدن، من حاضرم به تو بدم، میخوای؟ این اولش من دون مومنین بود. اول تا پیغمبر خب، این پیغمبر برای، این زن برای پیغمبر اومدهف نه برای مش حسنقلی اومده. بله، اگر پیغمبر مش حسنقلی رو دستور داد، بسم الله، چاره ای نیست. مثل اون قضیه عرض می شود که زن زید که دختر عمه پیغمبره. خب من یه مقداری از عباراتی که اینجا هست خدمت برادران عرض می کنم بعد ادامه بحث رو صحبت می کنیم. {صحبت حضار} صفحه دویست و هفتاد و پنج، آیه شصت. و اعدوا خطاب حام عام الی المومنین بطول التاریخی و العرض الجغرافی علی مدار الزمن الرسالی الاسلامی کما و لهم تعنی شر الدواب بعندالله. کیه؟ و هم الکفره الناقضون {17:30} باز لهمه، الذین تخافن منهم خیانه علی الهیکل الاسلامی {17:42} فقد تعنی لهم دون علیهم اصل المواجهه. اصل این مواجهه، نه اصل قتال. خود مواجهه. اعدوا لمواجهتهم، نگن مومن یعنی فقیر، یعنی چرت، یعنی بی عرضه، یعنی بیشعور، یعنی بیکار، یعنی تنبل، یعنی چرتو، اینها رونگن ولو جنگ {صحبت حضار} فقد تعنی لهم دون علیهم اصل المواجهه عن اعدوا لمواجهتهم بما ان فی هذه القواه الحربیه صالحهم چطور؟ حیث تجدهم عن مهاجمه المومنین. چون خود هجوم به مومنین کردن خودش گناه دیگه . اینها وقتی ببیند که مومنین اینجوری اند خب هجوم نمی کنند. پس این ظن فوق ظن نخواهد بود، لهمه. فلا یقتلون. هم لا یقتلون هم لا یقتلون. فلا یقتلون و لا یستحقون العظیم النکال ان هم یومنون. سه بعدی شد. ایمان بیارن که خیلی خوب. یا اینکه مقتول نشن، خیلی خوب. قاتل نشن، خیلی خوب. قاتلین و مقتولین در بعد دفاع، مومنینی که در هر سه زاویه اینها لهم است. ثم و آخرین من دونهم خطرا و خیانتا او معرفتا بهم فیهما. کما اینکه روز چهارشنبه عرض کردم اشارتا. لاتعلمهم الله یعلمهم بل اصل هوالحصول علی القوه الرهیبه الارهابیه العادله فی کافه المیادین الحیویه سقافیه، فرهنگی، عقیدیه اقتصادیه سیاسیه و حربیه اما هیه. اقتباس از قرآنه. این ه اضافه اقتباس از قرآنه ﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ، نَارٌ حَامِيَةٌ﴾ [القارعة: 10-11]. من قواه یحاول اعدئنا ان یسبقونا فیها سناد بسیادتهم {29:45} {صحبت حضار}
خب ببینید، مگر حرب اعداء، فقط در بعد جان است؟ بلکه در بعد جانان بیشتر است. کشتن جسم بیشتر اسلام را می کشد؟ کشتن جسم مسلمان بیشتر اسلام را می کشد؟ یا کشتن عقلش؟ کشتن روحش؟ کشتن اخلاقش؟ کشتن فرهنگش؟ کشتن معرفتش؟ ما همونطوری که در بعد جنگ جسمی، باید دارای اسلحه فوقی باشیم تا مغلوب نشیم، غالب بشیم یا حداقل مغلوب نشیم، در مناظرات هم همینطوره. اگر در آتن مناظره بین مسیحی و مسلمان تشکیل میدن، یه نفر از بزرگترین حوزه اسلامی که قمه، نره. اعدوا؟ کجا اعدوا است؟ این حوزه با عرض و طول و عمق و بالا و پایینش، یکنفر شایستگی نداشته باشه با اسقفها و عرض می شود که با علمای مسیحی بحث کنه، از سنی ها فقط باید برن. این چه اعدوا ای است. ما خیال کردیم آیه منحصر به فقط تیرکمون زدن و چاقو زدن و نمیدونم چکار کردن و این حرفهاست. نخیر، من قوة، من قوة اسلامیة.تمام قوایی که ما داریم و میتوانیم داشته باشیم و باید تهیه کنیم، اعدوا لهم. ما مرزهای فرهنگیمون اگه قوی نباشه، فرهنگ اجانب نفوذ می کند. فرهنگهای استدلالیمون، فرهنگ های معرفتیمون، فرهنگ های اقتصادیمون، فرهنگ های سیاسیمون، اگر قوی نباشد، نمی خوایم بگیم زرق و برق. آقا ماشین سوارشید ده میلیون می ارزه. این مطلبی نیستش که. نخیر، پیغمبر مینشست در میان اعراب، کسی هم وارد می شد نمیدونست پیغمبر کیه. با همین سادگی، اما رحمت او، قدرت او، هیبت او، می لرزوند پشت دیوارهای عجم رو. صحبت اینکه زرق وبرق، به قول آقای خمینی رحمت الله تعالی علیه، اینقدر به زرق و برق شما مشغول نباشید، اینقد بالا و پایین و بیا و برو و این حرفها نه. اون قوایی که قوای سلیمه، عادله، فاضله، اسلامیه است، این قوا را داشته باشید، قایم هم نکنید. باید رادیو اسلامی جمهوری اسلامی ایران را و غیر ایران را از جمله جمهوری اسلامی، از ممالک اسلامی، باید بشنوند با لغات خودشون. با فهم خود بفهمند، بهترین فهم هاست. با علم خود بفهمند، بهترین علم هاست. با قدرتهای اقتصادی بفهمند، بهترین تنظیم اقتصادی رو ما داریم، سیاسی رو ما داریم، تاکتیکهای جنگی رو بهترینش رو ما داریم. تمام اینها رو باید عالم بشنود تا بعد عراق فسقلی جلوی ما نیفته، تا بعد فلان جا هوس نکند که بیاد و چنین چنان کند و عرض می شود که ما چنان که کرد، بکنه.
این و اعدو لهم، مثل کل قرآن این آیه مظلومه. کل آیات قرآنیه مظلوم است و این آیه از همون کله. این محور بحث عرض می شود که مهاجرت و جهاد و قتاله فمن قوه تحلق علی کافه القوات مهما اشاره رباط الخیل مفسره الروایات. رباط الخیل اینجا، روایت هم میگد که چی، مثلا یه روایت داریم در پاورقی که {23:17} قال سمعت عن النبی صلی الله یقول و هو علی المنبر و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه علی ان القوه الرمی قالها ثلاثا رمی. خب رمی رو اونا میفهمیدن، حالایی ها هم میفهمن که رمی، یعنی تیر انداختن. ولی تیر به عقلش انداختن مهمتره؟ تیر به بدنش انداختن؟ اون برهانهای قوی عقلی اونها که شب و روز فکر میکنن و میخوان بر ما غالب بشن، با باطل خود حق ما رو می خوان مغلوب کنن، اگر ما تیر عقلی و تیر فکری به مغز اونها بندازیم، اونها رو ساقط کنیم از اون بی مغزی که بعنوان فکر القا میکنن.
وانگهی {23:58} قرآن فرمود که واعدوا لهم من قوة؟ او من آلات الحربیة؟ من قوة، این کل دوران های اسلام را در تمام جریانات و وضعیات و خصوصیات و مکان ها و زمانها، شامله. بله، یکیش هم رباط الخیله. اینطور نیستش که این منحصر به عرض می شود که قوة های حربی باشه. مثلاً فرض کنید در باب استثنائاتی که از قمار شده که بعد خواهیم خوند. میسر یعنی قمار. چون قمار اخصه، میسر اخص از قماره. قمار، ممکن است انسان آدم خیال کند، کما اینکه خیال هم شده، یعنی برد و باخت. اما میسر، یعنی چیزی که وسیله این است که به آسانی فساد ایجاد کند. یا فساد مالی، برد و باخت. یا بدتر از فساد مالی که قرآن شریف در سوره مائده دارد، و اینها کلاه سر اون مرحوم گذاشته بودن این کار رو کرد که شطرنج حلال است و این حرفها که گفتم، باز هم عرض میکنم، قرآن می فرماید ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ﴾ [المائدة: 91] این میسر. حالا این استثناء خورده. {25:18} که اون چیزهایی که قدرت حربی به انسان می دهد، در باب جسم و غیر جسمی. اون چیزی که قدرت حربی به انسان می دهد، مسابقه در شنا، مسابقه در اسب دوانی، مسابقه در تیر اندازیف مسابقه در دو، {صحبت حضار} اینجا اگر بدون مسابقه شنا، اصلا شناش قوی بشه. حق داره مسابقه شنا با پول؟ این جوابش واضح دیگه. اگه قدرت فکریه خب، یه نفر آدمیه مولفه، خیلی هم مولف خوبیه، زن هم نداره، پول هم نداره زن بگیره. اگه زنا کنه فکرش باز میشه. پس زنا کنه؟ زن مردم رو بلند کنه بره دیگه.اینکه تحلیل نمیکند حرام رو که، راه داره. خب {صحبت حضار}
حالا این چهارتا استثناء. حالا این چهارتا که استثناست، یعنی همون شناهای معمولی سابق؟ همون اسب دوانی؟ که حالا که اسب نیستش که. حالا طیاره دوانی میشه دیگه. حالا ماشین دوانی میشه. به وسایل عرض می شود که اسلحه اتوماتیکی، مسابقات اسلحه اتوماتیکی زمینی و هوایی و دریایی، اسلحه اتوماتیکی، هرکدوم که مطابق روز و مناسب با روزه. انحصار به اینکه حتماً کمان باید باشه. اون سیخش هم چوبی باید باشه مثلاً فلز فلان باشه، نه. چون اسلام جهان شمول است و همیشگی است و باید همگانی باشه، بنابراین استثناء به این حسابه طبق ضابطه و قاعده کلیه که اهم بر مهم مقدمه. اگر چنانچه کسی ربا بدهد، نه بگیرد، بگیرد که حرامه کلاً. اگر ربا بدهد، حرام است، چنانکه بگیرد. ولکن اگر ربا ندهد به اضطرار می افتد {27:24} اینجا ربا دادن حلال میشه، ولی ربا گرفتن هیچ وقت حلال نمیشه. کسی که ربا بگیره، پول داره. کسی که ربا می دهد، میخواد یه صناری بگیره که از گرسنگی خودش و زن و بچه اش مثلاً نمیرن. حالا و اعدوا لهم این یک حالت عمومی و کلی دارد که ما اینجا عرض کردیم تلک القوة فمن قوة تحلق علی کافه قواة مهما اشارت رباط الخیل و فسرة الروایات. این تفسیر به مصداقه، تفسیر مفهومی که غلطه بهش من قوة. من قوة همه قوات رو میگیره. من قوة یعنی کارد، یعنی شمشیر، این تیرکمون که نیستش که. تلک القوه بقواة الحرب ولا سیما السابقه، چون قبل از {28:05} و قد یروی عن النبی صلی الله قوله فی القوات الحربیه من تعلم الرمی ثم ترکه فقد عسی. حالا ما سوال میکنیم از رسول الله صلی الله، اگر کسی تیر اندازی رو یاد گرفت، بعد ولش کرد یادش رفت، گناهه … اگر کسی احتجاج بر دشمن رو یاد گرفت و یادش رفت چطور؟ بدتره که. ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾ [البقرة: 191] اون رو فرمودن زمینه زمینه .. و من تعلم الرمی ثم النسیه فهی نعمة الجهلها و مهما کان الرمی یومئذ بالنبال قضیه الظروف الامکانیات فهو الیوم {28:52} رمی بری و بحری و جوی بمختلف الوسایل {28:59} اتوماتیکی و سواها حیث القصد هو الرمی العدو. در بعد شأنی ارهابا و در بعد فعلی خودش، کقاتله. حیث القصد، ما دو بعد داریم بعد سلبی رم عدو، بعد ایجابی تقویت خودمون. حیث القصد هو الرمی العدو ارهابا و قضاء علیه و کیف یکتفی برمیه بما هو مجهز باقواه فانه اغوی. دو بعدی ضلاله اینجا. ما الان تیرکمون بزنیم، در مقابل فرض کنید که هواپیما، با تیر کمون. یا اینکه با همون کمانهای قبلی. یا فرض کنیم که موشک های قاره پیما رو ما با تیر بزنیم مثلاً، با تیر چوبی مثلاً {صحبت حضار} و لان الاکثریه الساحقه او المطلقه من البشریه سائرة {30:05} از اول آدم تا کنون اینطوره. اکثریت با کسانی است که سیرشون کالس و فالسه. خالی از انسانیته و خالی از شریعته. {30:20} و هم اذا یحاریونها جهلا او تجاهلا و اداء بمختلف الاسالیب المعارضه کی لا یقرئوا فی ذلک الفخ. در فخ عرض می شود که اصالت اسلامی به قول خودشون نیفتن، {30:36} فعلی المجوعه المومنه اعداد قواة الارهابیه و لا سیما الحربی المکافهه، این لا سیما حساب داره. چونکه از، در جبهه جنگ شکست خوردن رفتن، دیگه جرات نمیکنن کاری دیگه ای بکنن. اون عرض می شود که قوای دیگر رو، قوای اقتصادی و قوای چه رو نمی تونن بیارن جلو {صحبت حضار} ببینید، اگر شما فرض کنید که به یه نفر آدم که منکر خداست، این دکتر فیزیک است و دکتر چی و فلان، اگر شمای مسلمان فیزیک، بهتر از اون بدونید، ارهاب می کنه اون رو یا نه؟ این میره عقب میشینه. {صحبت حضار} چون فرهنگ عقیدتی، یک بعدش مربوط به خودمونه. ما باید که دائماً سیر عالی داشته باشیم، هر چه میتونیم دیگه. درسته؟ که ﴿سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ﴾ [آل عمران: 133] {31:36} این یک بعد در خودمون. بعد دیگر، طرف وقتی ما قویتر از او هستیم، حتی در مادیاتش، در جهات فرهنگی، اقتصادی، قویتریم، یعنی این اصلا به این فکر نمیفته که با ما جنگ بکنه، بلکه دلش می خواد استفاده کنه از ما. در این فکر نخواهد افتاد، نه خودش و نه دیگران. مثل کل {صحبت حضار} ببینیدف اگر ما قوای حربی داشته باشیم. هم ارهاب است، هم تشویق. ارهاب است، نیاد جلو. تشویق، اگه بیاد جلو استفاده میکنه. در قوای دیگر هم همینطوره. در قوای دیگر، اگر ما قوه اقتصادیمون، سیاسیمون، قویتر از اونها باشه، اونها میترسن بیان جلو که باسیاست شما رو مغلوب کنن، با اقتصادشون، با فرهنگشون بر ما غلبه کنن. چون از راه های فرهنگی اقتصادی میان و برج و بارو رو میکنن میان جلو و از همین راه ها، دینشون رو میارن. اصلا در لبنان اینطوره. در لبنای مدارس مسیحی تشکیل دادن. غذا مجانی، لباس مجانی، چی مجانی، و مسلمونا متاسفانه خیلی ها بچه هاشون رو میذارن اونجا. میگن ما به جای اینکه مدارس دیگر بریم، جنگ هم نیست ها. جنگ تن به تن و جنگ فلانی نیست. نخیر، مدرسه خیلی عاقلانه، خیلی خوش رفتاری، خیلی فلانه، ولی بچه مسلمان، مسیحی در میاد. بچه مسلمان، مسیحی در میاد. پس این قوای چیه؟ اگر مسلمونها مدارسشون اونقدر قوی باشد که بعکس کنند، ارهاب میکنند مسیحی ها رو. ولی قضیه ما بعکسه.
بله، عرض می شود که و کیف تختص من قوة بقوة الاسلحة الحربیه و الحاج الی سائر القواة اکثر. چرا؟ حیث الفتنة اشد من القتل و اکبر. فتنه ای که اشده باید جلوش قوه رو نشون داد؟ یا اینکه قتل؟ معلومه دیگه. فهل یومر المسلمون باعداد القوة الحربیه دون الاخری منها و الاهم حفاظ علی کیان الاسلام فی المسلمین و مجرد الوقوع الآیه بین آیات الحربیه لا یحصر {33:28} تلک القوة مهما کانت هی البارز منها فی المظهر. مظهر اینه. کفر، سر و کله اش رو بشکن. ولی کتابش هست مردم رو گمراه میکنه. سلمان رشدی رو کشت، صد دفعه هم کشت. ولی کتابش هست و گمراه میکنه. پس اون قوت بیشتر است که رد فکر سلمان رشدی ها بشه. ولکن غیرها ولا سیما العقیدیه هی البارز فی المحضر. یکی بارز فی المظهر است، ظهور جسمانی، کشتن، کشته شدن. یکی بارز در محضر، حضور باید داشته باشه. قوای اسلامی باید حضور داشته باشه تا اینکه اونا غیاب داشته باشن از این قوات. المفروض {34:10} علی کیان الاسلامیه و من مخلفات هذه القوة الارهابیه العادیله الاصیله عمام الارهابات الباطله ارهاب عدوالله و عدوکم فلا یجرئون علی المیل علیکم و اللیل منکم و لا اعانة سائر الکفار. نه خودشون بیان، نه کسی کمک کنه. اصلاً همشون میدونن این ارهابه. ولا اعانة سائر الکفار علیکم حیث یعیشون یاسا من غلب علیکم فتعیشون انتم علی رغدا و الامن و الکرامه و کما ترحمون ترهبون ان اعداء الرسمیین المعروفین. اونها که میشناسیم کذلک و آخرین من دونهم من منافقین ام سائر الکافرین فاعداد ما فی الطوق من طالقه .. داریم و سواها فریضه دائمه علی کل مجموعه المومنه من عنتا للذین یدخلون فی دین الله ولو اینها و ترغیبا من الیحدون عنه دوری می کنن ازش، و ترحیما بمن یتربصون به الدواهر در هر مثلث اینجا ارهاب. فلا یفکروا {35:20} فی الوقوف فی وجه المد الاسلامی. دین اسلام کشش داره، خواب نیست، میره جلو. و لکی ینطلقا لتحریر الانسان عن عبودیه العباد الی عبودیته خالق العباد ذلک و کما علی المومنی برسالة السماء ان یعدوا ما استطاع من قوه و من رباط الخیل حفاظا علی الثغور سر حدات حفاظا علی الثغور والاقطار الاسلامیه کذلک و باحری علیهم ان یعدوا ما استطاعوا من قوة الثقافه الحیویه والعقیده الایمانیه و الاخلاق الحمیده و سیاسة صالحه و الاقتصاد الصالح و الحضار السلیمه، تمدن سالم نه تمدن شهوترانی. حتی لا ینغر جاهلون بما عندالکفارمن مظاهر. اونها که خالی اند از ایمان و کفر به طرف. میگه إ اینها برقشون بیشتره، زرقشون زیادتره، کاراشون، نخیر. فالیجدوا فی المومنی قواة من کل الحیویاة مکافهة صالحة لسیطره علی ما عندالکافرین و اعداد المسلمین لکل الطاقات الحیویة مکافهة {36:28} کفاه اینه که همسانی باشه در حقیقت مغلوب نشن. سدا لکافة المنافذ التی ینفذ منه الکفار {36:42} لها عن الحیویة الاسلامیة الی غیرها اجل ان القوة المکافئه ضرورتا لا محیل عنها للمیلمین. این مکافئه است، یعنی برابری است. ولی بالاتر ولکن القو المکافهه یعنی غلبه کنه. یه مغلوب شدنه، یه برابریه، یه غالب شدنه. مغلوب شدن که درست نیست. برابر بودن حداقل دفاعه که اولا نیایید جلو. مکافئه یعنی ما بریم جلو. {37:22} ولکن القوه المکافهه هی التی تجالهم ساده الامم و قادتها بیده العزمة امورهم و امور الناس و کما یفعله الامام المهدی علیه السلام اذا فهذه الآیه ترسم المسیر حیا للحیات الاسلامیة {37:43} در عمقش، کافة الصالحات التی هی رسوم صالحة لصالحة الحیات فی کل النشئاة فرضا لما یصلحها و {37:54} فیها، تا آخر {صحبت حضار}
خب این یک بحث عامی بود که بعد از بحث عام اول، ضرورت داشت. حالا بحث خاص است که کل مباحث قتال همه اش بحث های خاصه، گرچه با هم نسبت دارن، بعضی ها اعم اند، بعضی ها اخص اند. اما دو بحث عام بود، یک بحث عام در مثلث عرض می شود که مهاجرت و جهاد و قتال بود که عرض کردیم با شرایطی که علامه فرمودند و ما عرایضی عرض کردیم در کل قوات، در کل امکانیات، از جمله امکان حرب است {38:35}