جلسه سیصد و هشتاد و چهارم درس خارج فقه

جهاد

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

در جهاد با اهل کتاب، مقاتله و جزیه گرفتن و اینکه اهل جزیه می شوند و کافر حربی نیستند و در مقابلش کفار حربی، چه اهل کتاب و چه غیر اهل کتاب، بحث هایی است که با سایر برادران فقیه، مقداری ما اختلاف داریم و بر محور قرآن هم هست اختلاف.

 آیه بیست و نهم سوره توبه که دیروز مقداری روش بحث شد، مجدداً روش فکر می کنیم. ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾ [التوبة: 29] ایمان بالله نه در بعد کتابی دارن و نه در بعد قرآنی. ایمان بالیوم الآخر همچنین، نه در بعد کتابی دارن، نه در تبلور ایمان که ایمان به آخرت قرآنی است. وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، یک محرماتی است که در کل شرایع الهیه محرم است. محرم ناموسی است. محرم ناموسی، مثل واجب ناموسی است که قابل تغیُر اصلاً نیست. این بعد اول. بعد دوم، مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ در کتاب های شریعتشون تورات و انجیل، اون هم نه. بعد سوم مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ در قرآن، اون هم نه. در هر سه بعد اینها فاشرن. نه محرمات اصلیه ابدیه در کل ….  حرام می دانند، نه عملاً حرام نمی دانن. زنا مثلا در نظر اینها الان مطلبی نیست، عین آب خوردن ساده. ازدواج دو زن رو بله اینها رو بد می دونن، ولی زنا رو هرگز نه. رفیق داره و عرض می شود که هر جور هست که محرمات اصلیه ربانیه رو اینها عملاً و یا به عقیدتاً منکرن در بعد اول. در بعد دوم محرماتی هم که در تورات و انجیله، اینها رو هم زیر بارش چندان نمی رن و تحریف می کنن. بعد دوم فرق داره با بعد اول. چون بعد اول محرمات در کل شرایع، بعد دوم نه، محرم در شریعت تورات هست، اما در شریعت قبلی نبوده، در شریعت بعدی مثلاً نخواهد بود. این هم تازه اینها که شریعت موقته است، محرم در شریعت دائمه رو نه، محرم در شریعت موقته خودشون رو هم نه، این دوم. سوم، محرم در شریعت اسلام رو که خب مسلمان هم نمیشن و اسلام رو هم قبول ندارن. این هر سه رو {صحبت حضار} جوابش رو دیروز دادم. حلم حرمه الله الهً و رسوله رسالتاً. اله در کتاب وحی، رسوله در سنت که سنت هم وحیه. رسوله رسالتاً. دیروز عرض کردیم.

 ﴿وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ﴾ [التوبة: 29] دین حق دو بعد است. یک، الدین الحق است، یه دین الحق است. اینجا الدین الحق که نیستش که. الدین الحق، کل ادیان الهیه حق است. اما حق نسبی است، همیشه که نیست. اما دین الحق، دین الحق دین اسلام است که این ثابت و پا بر جا الی یوم القیامه است. این آخری رو قبول ندارن. منتهی دین الحق، هم دین الحق که دین اخیره است میگیرد، هم الدین الحق رو می گیرد. اگر می فرمود الدین الحق، شامل اخیر نمی شد. اما دین الحق. ﴿مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ﴾ [التوبة: 29] {صحبت حضار}  میدونم دینی که در زمان خودشون و قبل از پیغمبرشون، اون رو هم قبول ندارن. کما اینکه مشاهده میکنیم در تحریفاتی که در تورات و انجیله. اون رو هم قبول ندارن. یعنی پیغمبر بزرگوار که با اینها بحث میکنه، نمیگه اول مسلمان شید. میگه شما که در تورات چنین است، چرا قبول ندارید؟ ﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ﴾ [المائدة: 47] مثلا. اقلا به اون حکم کنید شما. اگر به اون حکم کنید، نزدیک می شید به شریعت اسلام که شریعت اخیر است. ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ﴾ [التوبة: 29] قاتلوا حتی، این قاتلوا حتی دو بعد دارد حتی. یک بعدش ذکر نشده است. یک بعدش ذکر شده. اینها یا اعطاء الجزیه عَنْ يَدٍ میکنن که استسلامه. کسی جزیه میدهد ﴿عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ [التوبة: 29] با اختیار خودش، به میل خودش جزیه می دهد، جزیه به این معنا که من این رو پول میدم که اینجا سالم باشم، در امن باشم، {05:15} که تسلیم شده باش. این بعد رو ذکر فرموده. قبل از حتی چیه؟ قبل از حتی، نخیر؟ یعنی اعطای جزیه ﴿عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ [التوبة: 29] نمی کنن؟ پس قاتلو دوام داره.

 پس قاتلو دارای دو بعد است. یک بعد حتی، یک بعد بی حتی. بعد حتی، حتی ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ [التوبة: 29] اما اگر نه، اینها که دارای این مراحل سبعه جهنمیه هستن که خواهیم عرض کرد، این کفرها و انحرافات هفتگانه جهنمی هستند، اینها باید کشته بشن. چرا؟ برای اینکه همه اش عناده، در کل ابعاد عناده. لا یومنون بالله، یک. لا بالیوم الاخر، دو. لا یحرمون ما حرم الله و رسوله که سه بعد دارد گفتیم. و لا یدینون بدین الحق هم یک بعد، میشه هفت بعد. هفت بعد جهنمی است که اینها مادامیکه مستقر بر این هفت بعد جهنمی هستن، یا تسلیم بشن، تسلیم شدن یعنی اون خرابکار ها و اون فتنه ها و اون جنگ های سرد و گرم رو، ندارن. هر چه دارن در باطن دارن. مثل منافقین که عرض کردیم قبلاً، آیاتش رو خوندیم. و الا اینها باید که عرض می شود کشته بشن و شرشون کنده بشه. اونوقت ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ [التوبة: 29] خب مگر جزیه رو با دست نمیدن؟ با پا که نمیدن که. پس چرا عَنْ يَدٍنه اینها؟ یه مرتبه هست جزیه رو میده این آدمی که حالا تسلیم شده است این اهل کتاب که تسلیم شده اند در برابر حکومت اسلامی در حالت مقاتله و جهاد، یه مرتبه فقط تسلیمه. اما جزیه هم باید بده، فلانی ببر پول رو. نخیر خودت باید بدی. فلانی ببر یه مطلبه، خودت با دستت بدی مطلب دیگره. این خودت با دستت بدی، استسلام بعد از تسلیمه. هم تسلیم شدید که دیگه جنگ ندارم، جنگ سرد ندارم، جنگ گرم ندارم و هم نه، من احترام قائلم. با دست خودم و با اراده و میل خودم و خودم و خودم این پول رو میدم. هر کس باید جزیه خودش رو بده. فرمانده کل قوا، خودش، معاونش. خودش، افسران. خودش، سربازان. خودش، خودشون باید بدن. اینور نیستش که فرمانده بگه من فرمانده ام بیا سرباز ببر، نخیر. عَنْ يَدٍ. این یکی. دو، بعد دوم، نقد باید بدن، نسیه نمیشه، عَنْ يَدٍ. چون یدا به ید ما داریم، یه نسیه داره نقد باید بدن. بعدا میدم؟ نخیر، همین الان باید بدی. چرا؟ برای اینکه همین الان شما در زمه اسلام هستید. البته به استطاعت دیگه. الان شما در {07:46} و زمه اسلام هستید. الان جان و مال و ناموس و عرض شما رو دولت اسلام حفظ می کند. الان شما {07:54} در اسلام هستید، پس الان باید که عَنْ يَدٍ.  نقد، {07:58}مسلمین دارای قدرتا اند.

یه مرتبه انسان میره، می دزده، عاجزه، اظهار عجز میکنه، پول میگیره. این عَنْ يَدٍ نیست، این قدرتٍ نیست. این عن عجزٍ است. منتها عَنْ يَدٍ. این ید سوم مربوط به مسلمینه. یعنی عَنْ يَدٍ من المسلمین. پس عَنْ يَدٍ منهم، دو بعدی است، عَنْ يَدٍ من المسلمین، یک بعدی است. یعنی در حالیکه مسلمانها با قدرت اند، با عزت اند، با عظمت اند و اینها با حالت رذالت و با حالت انکسار و پستی، نه اینکه بهشون بگه بکش. مطلبی است که بعضی ها میگن. نخیر، حرفها نیست. این یه چیز اتوماتیکی است، چیزی طبیعی است. کسانی که دارای هفت در جهنمی هستن و حال آنکه اهل کتابند و از مشکرین احیاناً بدتراند، اینها باید به حالت تذلل اتوماتیکی و طبیعی این جزیه را بدهند و جزیه هم با مالیات فرقی ندارد که. مسلمان مالیات، زکات، خمس، چه، می دهد و باید بدهد برای حفظ جهاد اجتماعی اسلامی اونها هم جزیه می دهند. حالا اون بیشتر باشد یا چه باشد کاری نداریم، منتها مال اونها، عنوان زکات و خمس نیست، مسلمان که نیستند. ولی مال مسلمونها، زکات و خمس و صدقات و نفقات و چه و این حرفهاست. پس این جزیه که از اونها گرفته میشه، این حتی یک بعد هم داشته باشه کافیه، ولی دو بعد داره. اگر یک بعد پول گرفتن برای حفظ اونها باشد، خب از مسلمونها هم میگیرن. ولی بعد دوم هم دارد. بعد دوم که جان آنها محفوظ باشه. خب مسلمان در بلد اسلامی جانش محفوظه.در بلد اسلامی و در جو اسلامی جانش، عرضش، ناموسش همه محفوظه. کافر است که مورد تطاول و دست اندازی قرار میگیره. پس جزیه اونها دو بعدی است، دو بعد اونها رو حفظ میکند. مال مسلمونها یک بعده. چون طبیعت جو اسلامی این هست که خب جان اینها محفوظه، اگر تخلفی هست اون خارج از قاعده است.

 پس بنابراین جزیه وضع بالاتری باید داشته باشه. این پولی که بعنوان جزیه میگیرن، باید یه حد بالاتری داشته باشه. از صغیر و از کبیر و از عرض می شود که هر مقامی از مقامات که داشته باشد، حتی مکلف اگر نیست. این بچه های اهل کتابی که مکلف نیستن، باید که عرض می شود که سر به سر از اونها جزیه داده بشه. چون اینها هم بچه هایی که در خانه های این اهل کتاب هستند و همونطور که صاحب خانه ها محفوظ اند در دو بعد، این بچه ها هم در دو بعد محفوظ اند، ولو مکلف نیستن. ﴿عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ [التوبة: 29] در حال استکبار نه، این تایید و تاکید میکند عَنْ يَدٍ اول و دوم را و عَنْ يَدٍ سوم را. عَنْ يَدٍ اول و دوم ذل اونهاست و عَنْ يَدٍ سوم، عز مسلمانهاست و جمع بین سلب و ایجاب عز و ذل، و هم صاغرون در حالیکه اینها کوچک اند. نه مستصغرون، استصغار نیست. ما یه استصغار داریم، یه صغار داریم. استصغار یعنی مسلمونها بزنن تو سرش، پول بده. ریشش رو بگیرد پول بده .زلفش رو بگیره پول بده. یغه اش رو بگیره، این حرفها نیست. این استصغار است، و هم صاغرون. در حالیکه همونطور که اینها کوچک اند در برابر حق، در برابر اهل حق نیز کوچک باشند. و لذا از این آیه مطالبی استفاده میکنیم.

 مسیحی و یهودی که اهل جزیه هستن اینها حق ندارن که ساختمونشون بلند تر از مسلمونها باشه. حق ندارن سیطره ای بر مسلمونها پیدا کنن. اینجور نیست که با مسلمونها برابر باشن. ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾ [النساء: 141] هیچ سبیلی، بله حق محفوظه. ولی در بعد ارتباطی بین مسلمان و اهل کتاب که باید جزیه بدن، خب مرتبه مسلمانها معلوم است که بالاتر است، مرتبه کافرها پایین تر است. نه در اون ابواب خاصه که اگر دزدی کردن هر دو، اگر قتل کردن هر دو، منتها هر دو این عرض می شود که قتلی که کافر کند، با قتل مسلمان، دزدی که کافر بکند، دزدی مسلمان، اینها با هم تفاوتهایی دارن در باب حدود و در باب جزا و دیات.

خب و هم صاغرون {صحبت حضار}  عَنْ يَدٍ من اهل الکتاب، عَنْ يَدٍ من المسلمین. یدٍ من المسلمین، قوه است چون ید در {11:55}  یداً من  اهل الکتاب دو جوره. یکی نقده، یکی هم خودش بده. هر سه رو ما از اطلاق یدٍ در اینجا استفاده میکنیم. ما اینجا چیزایی نوشتیم که آقایون بعداً مفصل مراجعه می فرمایند، ولی قسمتهاییش لازم است که عرض کنیم. عرض می شود که انهم لیسوا فقط طاعنین فی دیننا بل هم طاعنون فی کل الادیان لا یدنین دین الحق هر رو میگیره. بل و طعنتهم {12:31} من طعنات المشرکین و سائر کفار. این کتابیه و بدتر از مشرکه. و کما وصفهم الله جمله واحده ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ﴾ [التوبة: 32] و کما نجد مواقفهم المذلله امامهم بامام المومنین. مشرکین و مشرکین در عالم اینقدر تبلیغات ضد اسلام ندارند که یهود و نصارا. یهود که نه، نصارا داره. یهودیا که عقیده شون این است که ما ابناءلله هستیم و ما اختصاص به خدا داریم و تبلیغ نمیکنن. چرا؟ برای اینکه نمیخوان کسی یهودی بشه. یعنی غیر نسل یهودا اومده تو اینها. نه میذارن کسی از یهودیت خارج شه، نه میذارن کسی در یهودیت داخل بشه و لذا همون میمونن این توالد که دارن و الا تبلیغاتی، بله تبلیغات سلبی دارن. یعنی مردم را از دین بیرون می برن. مسیحی را از مسیحیت، مسلم را از اسلام، زرتشی را از زرتشی، ولی نمیارن تو یهودیت. ولکن نصارا اینطور نیستن. نصارا از دین خودشون بیرون میارن اینها رو میسحی میکنن. مسلمانها رو از دین اونها بیرون میارن مسیحی میکنن. ولی یهودیا {13:26}

فلان هولاء المتخلفین من اهل الکتاب هم کالمشرکین لذلک فهم فی صفوفهم، گه اینها مثل مشرکین نبودن، چرا جنگ کنیم باهاشون؟ جنگ میکنیم چون اینها هفت بعد جهنمی دارن و خطرعرض می شود که جنگ سرد و گرم دارن. حتی اگه مسلم باشه. اگر مسلمانانی باشن که مبدء باشن و خطر جنگ سرد دارن،  با مسلمانها جنگ میکنیم. بعد سوم از جنگ هم همین است که بعداً عرض میکنیم. کسانی که محارب ضد مسلمین هستن، محارب … فلان هولاء المتخلفین من اهل الکتاب هم کالمشرکین … حتی یومنوا او ﴿يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾ [التوبة: 29]  مشرکین رو میگه. این اقتباس از آیه به عنوان محوریت بحثه. وقتی که اهل کتاب اینجورن، مشرکین …کفی و الی امر الله فاذا فائت {14:24} خب، والجزیه الجزیه هی مهلت بسیطه صفحه بیست و پنج، الجزیه هی مهلت بسیطه وسیطه بین بقائهم احرارا فی خدمتهم و {14:39} ما اینها رو عرض می شود که سه حال خارج نیست که. یا اینها رو  زندان کنیم. زندان کنیم که خاصیتی برای ما نداره، این فایده ندارد که، زندان کنیم بدتر هم میشه. یا اینها را عرض می شود که بکشیم. نه، خب اینها تسلیم شدن. پس نه کشتن است و نه زندانی کردن است. بلکه اینها باشند در بلد اسلامی با این شروط. ولی در مشرکین عرض می شود که در مدارس داخلی اونها رو وارد میکنیم. فرق است بین مشرکین و غیر مشرکین. اگر هم {15:07} همینطوره. ببینید، این کسانی که مشرک هستن و اسیر شدن چکار میکنیم با اونها؟ آیا اسرای مشرکین رو می کشیم؟ نه، بلکه اسرای مشرکین، مردهاشون عبید اند و زنهاشون اماء اند. بین احتمالات متعدده ای که تمامش ظلم و اظلم است، این رو اسلام اختیار کرده. چرا؟ برای اینکه اگر با مشرکین جنگ کردیم و اسیر کردیم، بکشیم که چرا؟ برگردونیم که باز میان جنگ میکنن با ما. زندان کنیم در کشور خودمون که چرا از عرض می شود که ما از اموال مسلمین و از بیت المال مصرف این عده بکنیم برای چی؟ ما اگر به خر کاه و یونجه بدیم، سوارش میشیمف خب این رو تو زندان کنیم که چکار کنیم مثلاً؟ عرض می شود که اموال رو مصرف اینها بکنیم و همین طور بمونن. پس میمونه این که اینها که، ها، آزاد باشن در بلد اسلامی؟ نه. خب آزاد باشن خراب می کنن، این مشرکه است. نکشتیمش درست، ولی تسلیم هم که نشده است که. اگر ما اینها رو آزاد بذاریم، خب خراب میکنن. پس بعد پنجم این است که ما اینها رو در خانه های مسلمانها نگهبانی کنیم، در بعد سلبی و در بعد ایجابی. سلب شود خطرات اینها، ایجاباً وقتی اعمال ما مسلمانها رو در خانه و … اسلامی ببینن، کم کم کم کم مسلمان میشن و لذا {16:17} مشکل است مومن شدن مشکل است. کسی را مومن کردن. خب باید باشه. زندگی همه اش مشکله خب باشه . خب، تا اون مقداری که امکان دارید، {صحبت حضار} اگر یه آدمی است که شر و شورش در خانه مسلمانها برطرف میشه، همونجا هم زن و بچه مسلمان تعدی میکنه، کشتن اون مطلبی نیست. ما جای دیگر داریم میگیم. جای دیگر، این فعلاً جنگ نمی تونه داشته باشه اسیره، امید این هم هست که درست شه. اگر امید نداریم درست شه، مطلب دیگری است. در باب اماء و عبید ما بحث خواهیم کرد ان شاء الله، این یک اشاره ای است. اگر امید درست شدن هست و از ظاهر مطلب میاد که شاید درست بشه، خب این رو آزاد بذاریم، شاید درست نباشهدر آزادی.  ولی در خانه که باشه، وقتی که بطور مماس شب و روز اقوال واعمال و احوال ما مسلمانها رو ببینه و ببینید این صاحب خانه، همونطور که با بچه هاش رفتار میکنه، با زن و بچه اش رفتار میکنه، با این هم رفتار میکنه. تحمیل بر این نمیکنه، اخلاق اسلامی رو و معارف اسلامی رو از نزدیک میبینن، کم کم میشه رقبه مومنه و لذا در باب ﴿وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ﴾ [النساء: 92] {17:32}این رقبه وقتی مومنه شد، اونوقت تحریر. مومن که شد آزاد می کنیم. ولی قبل از اینکه مومن بشه، چرا آزاد کنیم مثلا؟ بله در بعضی موارد هست. در بعضی از موارد که امر از خطر و امر از شرشون هست، چون قرآن دو لحن داره در این مطلب هست. بعضی جاها رقبه دارد و در چند جا رقبه مومنه دارد. خب اون وقت خصوصیاتی در اینجا هست که نباید خانه هاشون بلندتر باشد، نباید احداث {17:53} کنند، اینجا بلد اسلامی است شما همون {17:57} بوده خب برید. اگر هم نبوده خب جای دیگه برید. حتی در مساجد هم ما حالا عرض خواهیم کرد. و بله تعمیر مطلبی است، تعمیر کنن خب نذارن خراب بشه، ولی احداث معابد بکنن یا طبقاتی بر طبقات اضافه کنن، از نظر اصل اسلامی داریم بحث میکنم، اصل سیاسی رو کاری نداریم و عرض می شود که شراب خوری و زنا و اونهایی که حرام است در شریعت خودشون و همچنین در این شریعت اسلام، تظاهر نداشته باشن. جلو تظاهر اینها رو از اعمال منکر بگیریم، برای اینکه تظاهر بر اعمال منکر این بر میگردونه اونها رو به همون حالت عرض می شود که ضرر رساندن. این جنگ سرده  از نظر عملی، جنگ سرد است که اینها آزاد شن در اینجا در محرماتی که انجام میدن.

یه مطلب در اینجا هست که دخولها فی المساجد، چطوره؟ این یه مقداری بحث کنیم و قبلاً اشاره کردم. آیا اینها حق دارن داخل در مساجد ما بشن؟ یا حق دخول در مساجد ما رو ندارن؟ علامه بزرگوار در تبصره اینطور می فرمایند {صحبت حضار}  ولا یجوز ان یدخل المساجد، این رو میخوایم بحث کنیم فعلا. یکی از، اونهایی که قبلا عرض کردم، همه اش رو میدونید شما. مقداریش هم که باید بحث کنیم، بحث میکنیم. ولکن این یهود و نصارا که حالا در تحت جزیه هستن و اهل زمه هستن، اینها داخل نیست که وارد مساجد بشوند. این یعنی چه؟ آیا معنیش این است که ما به اونها حکم کنیم که وارد نشید؟ خب مسلمان که نیستن. یا نه، جلوی اونها رو از دخول در مساجد بگیریم؟ خب میگیم چرا؟ کدام نصی آیتاً یا روایتاً دلیل است برای اینکه ما جلوی یهود و نصارا را از دخول در مسجد بگیریم.

 نظرم هست در در برج {19:36} بیروت نماز جمعه میخوندیم، دیدیم چند نفر دم در اند، میگن این آقا از ایتالیا اومده، میخواد مطالب شما رو بشنوه براش ترجمه کنیم تا اگر درست است قبول کنه. بیاد مسجد؟ گفتم بیاد مسجد بله. گفتن دیگران می فرمایند نه. گفتم بنده عرض میکنم بله. حالا این یهود و نصارا رو جلوشون رو بگیریم که در مسجد نیان؟ چرا؟ خب این یک حرف هست که همه می زنن. میگن چون ادخال النجاسته فی المسجد حرام. آقایونی که یهود و نصارا رو، اهل کتاب رو نجس می دونن، میگن ادخالش حرامه. اگر هم شما اجازه بدید داخل بشن، این حرامه. اگر بخوان داخل بشن، نباید بذارید. همینطور که من جایز نیست، خودم نجاست حمل کنم تو مسجد، اگر هم کسی هم خواست حمل کند تو مسجد باید جلوش رو بگیرم. اینجا جای نهی از منکر است. چرا؟ برای اینکه این محرم باید انجام نشه. این وجوب کفایی داره {صحبت حضار} دخول نجاست عینی بحثه. در عرضی که هیچ کس حرف نداره. اگر کسی دستمالش، تو جیبش دستمال خونیه یا بولیه این وارد مسجد شدنش اشکال نداره. اگر هم تر نیست، میذاره کنار نماز میخونه. اون که بحث نداره کسی. ما اونی که بحث میکنن رو داریم بحث می کنیم {صحبت حضار} خب، پس بحث اول اینها نجس اند. میگیم اولا نجس نیستند، یک. اولا نجس نیستند، به دلیل آبه مائده ﴿وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ﴾ [المائدة: 5]، روایت هم دو دسته است. اونی که موافق است قبول، اونی که نه، نه. پس نجس ذاتی نیستند. چی میخواید بگید؟ میخواید بگید که نجس عرضی هستند؟ خب نجس عرضی کسی نمیگه البته. نجس عرضی هستند؟ میگیم ورود و ایراد نجس عرضی در مسجد، این اشکاللی نداره. بلکه ما در حرف اول هم حرف داریم. آیا ادخال النجاسه فی المسجد، کی گفته حرامه؟ نجیس مسجد حرامه، شکی نیست. اگر مسجد رو تنجیس کنند، حرامه. اما اگه نجاست رو تو مسجد داخل کنند، همیشه حرامه؟ اگر اهانت باشه حرامه. اهانت باشه حرامه. اما اگر انسان یه گربه مرده ای رو توی پارچه ای پیچیده گذاشته جیبش میره تو مسجد. این حرامه؟ نه. پس ادخال، اگر هم اینها نجس باشند، ادخال النجاسه فی المسجد این حرام نیست، لمل انه ادخال النجاسه. ما چندتا حرف داریم. اولا، نجس نیستند. ثانیا، متنجس ادخال و دخولش حرام نیست. ثالثا، ادخال النجاسه در مسجد، به عنوان ادخال النجاسه، حرام نیست. تنجیس مسجد حرامه. رابعا چه خواهد بود؟  اینکه بگن بله، این اهانت است به خانه خدا. به خانه خدا اهانت است کسی که مسلمان نیست وارد مسجد مسلمانان بشه. نه، کلا اهانت نیست. یهودی، مسیحی آمده که خطبه جمعه گوش بده، مسئله گوش بده. شاید اهتداء بشه. اینکه واجب میشه که. اینکه دخولش واجب است، ادخالش واجب است، این اهانت نیست. مگر شنیدن کلام حق، در مکانی که مربوط به اهل حق است، این حرام است؟ در هر زمانی، در هر مکانی، کلام حق رو باید شنید و باید آورد کسانی که اهل حق نیستند، شنواند به اونها کلام حق رو. پس کسانی که اون داخل در مسجدی از مساجد خدا، بله اون مسجد الحرام مطلب دیگریه. مسجد الحرام یک بحث خاص داره. مسجدالحرام، مسجد دیگری است. اما در مساجد، اون هم به عنوان هتک نیست، چیز دیگر است اونجا. ادخال یا دخول اهل کتاب در مساجد، هتک است؟ کجاش هتکه؟ بعکس بعضی وقتها مسلمان وارد مسجد بشه، هتکه. اگر محمدرضا خان پهلوی، وارد مسجد بشود، این هتکه. چون نه نماز میخونه، نه به نماز خونه احترام میکنه، ولی مسخره میکنه مثلا. مسلمان شیعه، دوازده امامی. اما اگر {22:48} وارد مسجد میشه ببینه این آقا در خطبه اش چی میگه، و زبانش رو هم مثلا نمی فهمه، ترجمه میکنن. شاید که این متنبه بشه، مهتدی بشه. چرا حرام باشه؟ این واجب است.

وانگهی، آخه، مگر در شریعت اسلام نداریم، در باب زکات، در باب دعوات ما کاری نداریم. دعوات ما باید جذب کنه. اسلام همه اش جذبه، دفع نیست. اسلام کسی را دفع میکند و دور میکند و اعرضوا عنهم میکند که یک درصد درش احتمال صلاح و هدایت نیست، بلکه خطر است. اما کسی که در راه هدایت قدم بر میداره یا خطری در او ما احساس نمیکنیم، در اینجا باید جذبش کنیم. یک درصد اگر روزنه امید باشد، باید جذبش کنیم. اگر آنکه مساجد ما، یهودی ها وارد نشن، تو خیابون هم هستن، تو آفتاب و برف و بارون. مسیحیا وارد نش. این اهانت نیست آقایون؟ این دور کردن نیست؟ چطور در باب زکات ﴿وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ [التوبة: 60] که ما می شود قلب اینها رو نزدیک کنیم که مسلم نیستند. اگر هم نزدیک شدند، نزدیکتر کنیم. مال بدیم، این مالی که از کد یمین و عرق جبین مسلمانها حاصل شده است، بدیم، جذب کنیم و در کل ابعاد اسلامی جذب است. ما اول {23:38} این یه فراری. مثل کلب و خنزیر و بول و غایط و خون و منی، اینها نجس اند. خب فرار می کنند. شما نمونه اش رو دیدن، ما هم دیدیم، دیگران هم دیدن. این اولا. ثانیا، داخل، نمیگی نجسه این، ولی نمیذاری تو مسجد داخل شه. خب چرا؟ آخه مساجد شما مگر مراکز دعوت نیست؟ چرا باید داخل مساجد نشه این؟ پس این حرف رفت کنار. حرف دوم مال آقای خویی است. آقای خویی می فرمودند که من حرف تازه ای دارم. چون هرچی گشتم، دلیلی پیدا نکردم برای اینکه دخول و ادخال عرض می شود که نجاست در مسجد، {24:04}اهل کتاب هم که آقایون حرام، نجس میدونن، میگن نجس. ولی ادخال یا دخول اهل کتاب در مسجد حرام باشد به عنوان نجاست نداریم. به عنوان هتک هم که بحث کردیم، خب نداریم. پس به چه عنوان؟ جنباً. ایشون اینطور حرف جدید درست  کردند، جنبا. چون جنب هستند، به این حساب، نباید اجازه داد جنب داخل مسجد شه، چرا؟ برای اینکه دخول الجنب فی المسجد من دون اغتسال حرام. خب، اگر هم بخواد بره، ما مسلمونها که میدونیم، جلوش رو میگیرم. خب اینها جنب اند دیگه، غسل جنابت نمی کنند. خب ما به ایشون چندتا جواب دادیم، چندتا هم حالا عرض می کنیم. اونها جنب اند در شریعت خودشون؟ یا در شریعت ما؟ اگر اونها در شریعت خودشون به وظیفه شون عمل کردند، خب در شریعت خودشون که جنب نیستند که. در شریعت ما جنب اند. {صحبت حضار} این یه مطلب که نخیر. کسی که وارد مسجد میشه، باید برحسب شریعت اونها جنب نباشه. این دو جواب داره. یک جواب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا﴾ [النساء: 43] کی؟ الذین آمنوا. غیر الذین آمنوا نگرفت جنب. بله در احکام  اصلیه میگیره. در احکام فرعیه {24:59} میگیم خب در باب نهی از منکر باید طرف بدون منکره یا نه. خب اینها خودشون رو ممنوع از دخول در خانه خدا نیمدونن. مسلمانه، مسیحیه، هرچی میخواد باشه. مگه نخوندیم در باب نهی از منکر که نهی از منکر که اول زبان است، بعد متارکه است، بعد جلوگیری است، پس این {25:29} اگر بداند منکر است، شما بفهمانید به او منکر است و قبول کند یا باید قبول کند و قبول نکند، جلوش رو بگیرید. شما نسبت به مسیحی و یهودی این کار رو میکنید؟ شما ثابت می کنید که شما که باید شما که جنب اید، غسل کنید، واجب است. حتی در شریعت خودشون ثابت می کنید؟ نه. {صحبت حضار}  وقتی که مسلمان جنب حق ندارد تو مسجد وارد شه، آیا کافر جنب حق داره؟ میگیم چندتا جواب داره آخه. {صحبت حضار} مگر مسلمانی که نمیداند عمل حرامه، بالفعل مکلف نیست؟ ولی مادامیکه براش ثابت نکردی عمل حرامه، نمیتونی نهی کنی. مگر ما در باب امر به معروف نخوندیم این رو؟ {صحبت حضار} قاصرا نمیداند، مقصرا نمیداند، هرچه نمیداند، معاندا نمیداند، ولکن، اینجا جای امر به معروف و نهی از منکر نیست. چرا؟ یدعون الخیر اوله. اول شما بیان کنید برای او که آقا با این حالت، عندالله حرام است تو مسجد رفتن. {صحبت حضار}

کسانی که وارد الجامع الکبیر {26:26} می شوند در شام. چند ساعتی بحث می کنند که بله، دین حق این است و اسلام این است و در اسلام جنب وارد بشه و این حرفها، بعد هم طرف قانع میشه که اگر قانع نشه باید قانع بشه بعد جلوش رو بگیرن؟ این حرفها نیست. یک در هزار است. پس بنابراین نهی از منکر جا ندارد اینجا اصلا. {صحبت حضار} ما این مراحل رو طی کردیم شما که میدونید که. اول بداند منکر است تا نهی اش کنیم. بداند معروف است تا امرش کنیم. بداند منکر است و نداند معروف است، قاصرا و مقصرا ما حق نداریم امر و نهی کنیم. پس به همه علمای شیعه عرض می کنیم، علمای سنی این حرف رو زیاد نمی زنند .. نمی دانند جناب رو، مطلبی است که آقای خویی فرمودند که هیچکس نگفت تا من گفتم، من به ایشون عرض کردم، هیچ کس نباید بگه، شما هم نباید بفرمایید. چون این مطلب جواب داره. بنابراین ادخال و اجازه دخول اهل کتاب در مسجد هم این محظور از شرع نداره بلکه {27:13} بله اگه بخواد داخل بشه و مسخره کنه این نماز خونه رو، مسخره کنه حرف ها رو، مسلمان هم هست وارد بشه، شیعه مرتضی علی هم وراد شه، نماز شب خوان هم وراد شه. اگه یه نماز شب خوان وارد یه مسجدی بشه و بگه من نماز شب میخونم، نمازهام رو میخونم ولی تو این مسجد دارد وارد شده، دارد مسخره میکند امام و ماموم رو، نمیشه. حتی اگر جنابعالی نماز فرادای بین بخوانید در مسجد، بین، معلوم بشود تنها بین است و این نماز فرادای بین خوندن شما، تفسق عملی امام و مامومین است، شما چک زدید به صورت اجتماع مسلمین در اینجا. نمازتون باطله اصلا. چون ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ﴾ [العنكبوت: 45] و یکی از منکرات هم همینه که شما با نمازخوندن، داری سیلی به چهره مسلمونها. ما در اینجا اینطور نوشتیم، ولا یجوز ان یدخل المساجد فیه نظر ضار لا دلیل علیه الااذا کان فیه محظورا آخر ولا یمنعهم عنهم کفرهم، خود کفر مانع نیست. نجاست هم همینجور، {27:50} فی دخولها تالیفا لقلوبهم الی الاسلام و لکی یسمع دعوت الاسلام من منابعه والقول انهم نجس و دخوله فی المساجد حرام انه قول و انهم لیسوا و نجس کما  {28:00} و ان ادخال نجس علی نجاستهم لا یحرم فیها {28:03} یا نجس کنه یا اهانت کنه. {28:06}