جلسه سیصد و نودم درس خارج فقه

عقود

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

در معاملات معموله و قراردادهای معموله ای که ماها داریم و همیشه هم داریم حتماً شرع مقدس اثباتاً و نفیاً نظر دارد اگر در این معاملات ما چیزی واجب باشد و این معاملات که همیشگی هست همگانی هست همه جایی هست برای همه هست جهان شمول هست اگر چیزی واجب باشد قرآن که بلاغ للناس است و خداوند که شریعتش شریعت بالغ است باید ما برسیم یه جوری باید باشد ما برسه و اگر هم چیزی حرام باشد و ممنوع باشد در معاملات روزمره ما از بیع و اجاره و نکاح و چه و چه و اینها حتماً باید برسه در باب اینکه عقود باید الفاظ داشته باشن در نکاح مثلاً در لفظ باشد در وقف لفظ باشد در چه لفظ باشد این ما دلیل نداریم اصلاً نه کتاباً و نه سنتاً ما هیچ دلیلی به وجه العام نداریم پس چرا ما باید لفظ بگیم در نکاح چرا باید صیغه خاصه بگیم و چرا باید عربی بگیم (01:40) باید صیغه خاصه باشد عربی هم باشد انشا هم توجه بکنید ایجاب از زن باشد قبول از مرد باشد همش و میگیم نه و نه و نه در ایجاب قبول ایجاب مال مرد مال زن نیس از نظر قرآن ایجاب مال مرد قبول مال زنه اینا بحث هایست که درباره نکاح در جاهای دیگرما بحث می کنیم اون آیه ای که ام الایات است در این باب همین آیه ایست که داریم بحث می کنیم يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ بعدش بلافاصله  أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ چرا بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ اینجا اومد و چرا بعد (02:22) آمد چند بعد داره یکی از ابعاد سطحی ظاهریش این هست که بابا عقود فقط الفاظ نیست مگر خداوند که تحلیل کرد بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ  رو این عقد مگه نیست عقد آیا خداوند اگر لفظ نمی فرمود نزد خودش یا نزد ما تحلیل نمی شد خب عندالله حلال بوده با لف برای من حلال کردن اما خود حلال کردن که عقد است لفظ که عقد نیستش که ما عقد را وقتی به معنی اصلیش بر گردیم خیلی از حرفهایی که در باب عقود زدن میره کنار عقد عبارت است از پیوند پیوند دارای ابعادیس باید یک گسسته ای را ما متصل کنیم یا عملاً متصل بکنیم یا لفظاً متصل می کنیم که امارس یا کتباً متصل میکنیم که امارس آیا اتصال اماره ای و علامتی مهمتر است یا اتصال واقعی اونی که این زن را زن این مرد می کند و این مرد را شوهر این زن می کند با چه می کند لفظ کاریه لفظ داله فقط لفظ یک حالت درایت دارد این انعهکتم انشا انشا مال لفظ نیست انشا مال اراده قویست با اراده قوی ایجاد میکند زوجیت بین مرد و زن رو با چی نشون بده خب با لفظ با نوشتن با عمل آیا عملی که صریح است در علقه زوجیت و یا نوشته ای که صریح است در علقه زوجیت اغواست یا لفظی که فرض کنید صریح است در علقه زوجیت پس ما در عقد چرا لفظ لازم داشته باشیم آیا شما از خود لفظ عقود لفظ بدست میارید نخیر اوفو بالعقود شما به قراردادهای خود قراردادهایی که فی مابین کردید باید ایفا کنید خب این قرار دادها ممکن است من قرارداد کنم با کسی اصلاً لفظیم نگفتم نوشتم یا عملی کردم که این عمل دال است بر اینکه بین من و شما چنین قرار خب این واجب الدیفاع نیست خب واجب الدیفاع ما در اوفو بالعقود چند تا بحث داریم ارتباط الفاظ این آیه مبارکه در مائده اینجا روشن میشه بعضیا اینطور فکر میکنن میگن که در اینجا سوره مائده رو باز کنید ملاحظه بفرمایید آقایون در سوره مائده بله سوره المائده آیه اول ملاحظه بفرمایید آیه اولش اینه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ بعدش بلافاصله خود همین آیه أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آیا احلت از عقودیست که ما باید ایفا کنیم یا ربطی بهم نداره اگه ربطی نداره خداوند در یک آیه اول میگه اوفو بالعقود بعد میگه احلت لکم اخه چه ربطی دارد احلت لکم عقود این تحلیل بهیمه الانعام عقود است عقود ربانی است خداوند ای رو مقرر کرده است که بهیمه الانعام برای شما حلال بعدش یا ایها الذین امنوا لا تحلوا شعائر الله تا میرسیم حرمه اینا از عقوده حرمت علیکم بیته از عقود ربانیس منتهی عقود ربانی دارای دو بعد است یکی عقود ربانی عقد ولایته التوحیدیه عقد ولایتی رسولیه عقد ولایتی الامامه اینا همه عقده دیگه خدا سه پیمان دارد بر حسب قرآن و سنت یک پیمان تعهد عقد کرده پیمان که علم (06:27) خداوند عهد کرده است بر فطرتهای ما بر عقلهای ما در شعائر کل انبیا عنایت کرده خدا را بپرستیم به توحید و رسل را قبول داشته باشیم و خلفای رسل را همچنین مگه نه عقد نیست اونوقت خداوند اینجا هر دو را گفته البته سه بعد است این بحث بحث اول بعنوان ضابطه اوفو بالعقود که دیروز اقسامش عرض کردم عقود من الله عیلنا من الله من نا علینا منا بعدهم اربه تمام اینها عقوده تمام اینها ارتباطاتیست که البته بر محور ایمان حالا این عقود چه عقود اصلیه باشد چه عقود فرعیه باشد عملیه باشد باطنیه باشد لفظیه باشد کتبیه باشد لازمه باشد جائزه باشد تمام اینا عقوده و همه رو نمونه ذکر کرده بعد اول از مثلث عقود عبارت است از ضابطه اوفو بالعقود بعد دوم دم دستی احکام شرعیه أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ حرمت علیه بعد سوم عقد ولایت منیره علویه صلواه الله علیه که ولایت اولا ولایت الله هست ولایت ثانی ولایت رسول الله هست ولایت ثالثه استمرار ولایت رسول الله و استمرار رسالت اون حضرت در بعد خلافت امیرالمومنین (ع) خب اینجا جاش نیست بگه بعضیا اینجا میگن که خب پس معلوم شد که این قرآن رو که تالیف علی نیست دیگران تالیف کردن ندونستن چیکار کنن نخیر همین جا جاسه ببینید حرمت علیکم میته بعدم تا میرسد (08:20) همین روزی که اینا حرام کردی خب قبلاً خدا حرام کرده بود در سوره انعام حرام کرده در سوره نحل حرام کرده در سوره بقره حرام کرده اینجام سوره مائده ست در چهار سوره حرام کرده دوتاش مکیس که انعام و نحل و دوتاش مدنیس که بقره س قبل از این و مائده پس چرا الیوم البته این بحث مفصل است آقایون در تفسیر مراجعه می فرمایید مفصل ملاحظه بفرمایید که این ارتباطش چقد عالیست در اینجا الیوم یاسل الیوم کدوم یومه الیوم روزیست که استمرار ولایت رسول الله (ص) در فرد اول ائمه (ع) امیر المومنین اثبات میکنه الیوم چرا الیوم یاس کفرو من دینکم فلا تخشوهم وخشونه برای اینکه کفار اگر زورشون نمی رسید که این رسالت رو و رسال از بین ببرن ولی به این خوشحال بودن که این پیغمبر که اولاد پسری که نداره دخترم که پیغمبر نمیشه پس وقتی پیغمبر مرد رسالتش می میره میگه نخیر الیوم امروز که عقد ولایت منیره علوی صلواه الله علیه که حامل رسالت رسول الله هست که تمام کرمه (09:45) این بنابراین اینا رو مایوس کرد الا یوم القیامه این هست محمد نیست علیست علی نیست حسن هست بعد بعد بعد بعد همینطور اینها هستن و بعد مسلمونها ملتزم می باشن الیوم اکملتو لکم دینکم (10:00) پس تا اینجا دوتا دلیل شد بعضی نمونه ها از عقود احکام فرعیه شرعیه عقود ایجابی عقود سلبی حرمت هست احلت هم هست احلت عقد ایجابی در احکام فرعیه و حرمت عقدی سلبی در احکام عرض می شود که فرعیه این نمونه همه رو ذکر نکرده یعنی همه واجبات و همه محرمات نه به وجه تفصیل و نه به وجه اجمال خداوند در این دعای قبلی که ذکر نکرده است نمونه ذکر کرده درست آیا اهم واجبات ذکر کرده نه اهم محرمات ذکر کرده نه نمونه ذکر کرده نمونه هایی که درش احتلاف هست و احیاناً مشرکین قبول ندارن و چه دوم همونطور دو خداوند نمونه ذکر کرده از اصول ثلاثه یک نمونه خداوند ذکر کرده اصول ثلاثه که اصل ولایت توحیدیس و اصل ولایت رسولیس مرحله سوم که استمراره رسالت رسول الله هست که عقد ولایت منیره علوی ست این نمونه ذکر کرده نیان بگن که اگر میخواد خدا نمونه ذکر کنه اون اهم اینجا از نظر اصول معرفیتیه ما اهمو ذکر نکرد بلکه اونی که استمرار رسالت رسول الله است امیر المومنین ذکر کرده ولذا بعداً ملاحظه کنید (11:29) مخمصه چیه اضطرار چیه مگر اضطرار فقط در خوردن است و آشامیدن است و ما اضطرار عقلی داریم اضطرار روحی داریم اضطرار عقیدتی داریم اضطرار عمل داریم مخمصه مخمصه گرسنگی سخت خالی بودن سخت گاه روح خالیه گاه جسم خالیه آیا خالی بودن روح مهمتر است یا خالی بودن جسم کی گفته مخمصه فقط شکم ظاهری خالی باشه اگر چنانچه شما از گرسنگی مضطری کی گفته اس گرسنگی مال جسم فقط این کسانی هستن که مزیق و محدود میکنن الفاظ رو به جهات مادی ولذا وقتی در قرآن خدا می فرماید و من ما رزقناهم ینفقون اینا خیال میکنن رزقناه خواب و نکاح و نه این رو اگر چشم رو باز کنند متوجه شوند که رزق روح مهمتر است از جسم چون خود روح مهمتر است از خود جسم من ما رزقناهم را مثل امام باقر (ع) که سوال میشه معنیش چیه حالا و(12:44) بیان مصداق بیان مصداق خفیس نه این است که واقعا من ما رزقنا هم ان رزقه عقیده رزقه علم رزقه قدرت رزقه مال رزقه و و و و همه اینا رزقه آنچه را که خداوند به ما داده مگر علم ما عقیده ما معرفت ما قدرت ما رزق نیست اینکه رزق بیشتر از مال مال و دزد می برد علمو دزد نمی برد عقیده رو دزد نمی برد و هم چنین و همچنین (13:13) یعنی شکم بابا انسان شکمه اگر انسان فقط شکمه پس باید فقط نظر کرد از نظر بهداشتی این (13:28) چیه نه بهداشت روح مهمتر است (13:33) علمی که میگیرید از کسی که تعهد داشته باشد قاتی نکند کج و کوله نکند شما رو با قال الله از خدا دور کند با قال رسول الله از رسول دور کند با قال قرآن از قرآن دور کند این باید بررسی بشه همونطوریکه غذایی که انسان می خورد باید معلوم باشد که این سم نیست مال مردم نیست ضرر ندارد دقت بشد تا بدنتون سالم بماند بالاتر از اون روح انسان اگر بدن انسان مریض بشد و بمیرد خیلی مطلبی نیست اما اگر روح انسان مریض بشود و بمیرد عقائد حقه و جهل فراگیر گردد این انسان را ابدالعابدین عرض می شود خالد میکند در نارو عذاب خدا ما غفلت داریم از اینکه رزق روح خود روح مقام روح جایگاه روح و و اهم از جسمه در اینجا وقتی خدا می فرماید مخمصته فوری میری به شکم بابا قبل از فمن رفیعتو مخمصته چیزدیگه گفته شده قبل بلافصل الیوم یاس (14:40) حالا یه توضیحی ست یک تکراریس با یه توضیحی پس این اکمال دین نه در بعد فرعی بلکه اکمال دین در بعد عقیدتی اهم است اکمال دین در بعد فرعی شد همه رو گفت تمام رو خداوند بیان فرمود ولی اکمال دین در بعد عقیدتی هم در عمق عقیدتی و هم در مدتش در عمقش که اگر ولایت معصومین به از شما نباشد استمرار نخواهد پیدا کرد رسالت رسول و زمانیش اگر سول الله بخواهد بماند الا یوم القیامه باید شرع مداران معصومی باشند که هر آنچه را که رسول از خداوند گرفت اونها گرفته باشن تا این دین بتوند استمرار داشته باشد بعد فمن (15:39) اینجا رو مفصل ما در تفسیر داریم که واقعاً باید که اینها رو دید و گریه کرد به حال خودمون که چرا ما اینقدر عقب راندیم و عقب ماندیم از استمرار رسالت رسول الله (ص) (15:55) اضطراری برای ما آمد بدون اختیار ما در جایی قرار گرفتیم که اگه میته نخوریم میمیریم (16:12) دو عرض می شود که سقیفه ای تشکیل دادن این سقیفه تشکیل دادن این کسی رو که پیغمبر بزرگوار علن کرد که خلیفه بشود جوری کردن که کسی نمیتوند دنبال این بره اگر دنبال این برود کشته می شود اختیار خودشم نایستاد البته اینا کمن زیاد نیستن اگر دنبال این برود کشته می شود چه می شود چه می شود اگر دست ما کوتاه است که بیعت کنیم با امیر المومنین خب قلباً بیعت می کنیم اگر دستمون کوتاه است که ظاهراً او امام باشد ما پشت سرش نماز بخونیم قلباً اینکارو میکنیم این کوتاهی بعد از نظر عقیدتی که نیست این کوتاهی رسم از نظر امر خارجیست از نظر امر خارجی و از نظر بروز امامت اون حضرت خلافت اون حضرت و بروز معلومیت ما این امر خارجی ست در اینجا حتی اگر انسان بخوان بکشن اگر نگید که من خدا رو قبول ندارم میکشه قرآن دارد که (17:09) در صورتیکه تقیه است شما ما خدا رو قبول داریم لفظاً مثلاً مگر در بعضی جاها البته بطور قاعده لفظاً شما مثلاً اونی که کافر می بینید که جانتون ا بین نره تا بعد جای دیگر شما اون باطنی که دارید اظهار بکنید اینجام همونطوره عقد خلافیت علویه (ص) در بعد باطنی که باید باشد در بعد ظاهری که بریم بیعت خلافتی با حضرت بکنیم و ایشون خلیفه باشن و چه باشن و چه باشن و چه باشن وقتیکه نشود اضطرار آمده است بدون اختیار ما ما اینکار نکردیم در اینجا (17:51) مخمصه است مخمصه است مخمصه موقته گرسنگی همیشگی نیست مخمصه موقت مادامیکه ما نمی توانیم و ناتوانی های ما از ما نیست از جای دیگر است بسم الله اما آیا در طول چهارده قرن نمی توانیم مسلمانها در طول چهارده قرن نتوانستن به کرسی بنشانن که این رسالت استمرار دارد و استمرار دهنده و شرع مدار معصوم رسالت عبارتن از کی و کی و کی و کی (18:19) مخمصتن من خواستم این مطلب عرض کنم که در اوفوبالعقود خود این آیات بیانگر این است که عقود کل عقود شامل است چه عقود ربانی باشد با بندگان در ابعاد گوناگون چه عقود بندگان باشد با رب باشد عرض کردم چه عقود بندگان باشد با بندگان تمام اینا شامل (18:43) در مثل باب طلاق چون لفظ داره (18:47) کدوم انسان ها مسلمانها و (18:57) مسلمانها و مقلدها به حساب تقلید این یا (19:02) این یه بحث دیگریست ، طلاق صبر کنید طلاق صبر کنید طلاق اگه آیه نص نداشت وگرنه (19:13) ا زخود آیه  درمیاریم ازطلاق لفظ میکنیم بسم الله اگر در نذر هم دارین بسم الله (19:20) کلاً نیست بله که غیر مسلمانا اصلاً لفظم نیست (19:29) در اروپا من دیدم کلیساها فقط مینویسن امضا میکنن لفظ (19:38) میگن اگه صیغه انشایی نباشد معاتاته ولو یک کتاب حرف بزنه اونم یک کتاب حرف بزنه اینقد ور و ورکنن اینقد عرض می شود (20:01) ربطی نداره به نکاح مطالبی که ارتباطی به نکاح نداره و برای تبرک میگن اونه که صیغه نیستش که اون نه معاتاته نه صیغه ست هیچکدومش نیست (20:10) زمان رسول الله نبودیم الان ما چه در میاریم ما بحث اولمون اینه که العقود  (20:25) توش لفظ بشه مثلاً در بعضی روایات داریم بله خدا به ما وحی نمیکنه که این که دلیل نشد که (20:35) خدا چجوری به ما بگد که من این حلال کردم باید (20:41) دیگه ولکن آیا خودش خداوند با لفظ حلال کرد نه ببینید خداوند خودش ببینید من میگم انهکتو (20:48) داره همینو بحث می کنیم میخوام ببینم لفظ لازم هست یا نه اصلاً آیا در باب عقود اگر لفظ لفظ آسونتره بسم الله لفظ صریحتر است آسونتر است ولی اگر لفظ نباشد ولذا نکاح الاخرس شخص (21:07) با اشاره نگاه کن نه استثنا غلطه چونکه بچه بگیره خب چرا استثنا لفظ لازمه اینا در کل عقود باید بحث کنیم ما (21:18) ما یک قولی در آیه اوفو بالعقود می کنیم آقایون ملاحظه بفرمایید صفحه عرض می شود که 15(21:47) اینو میگیره یا نه اوفو بالعقود این عقد ولایت توحیدی رو که خداوند عرض می شود در فطرتهای ما این خصوصیت را نهاده است که فطرت خدا یاد باشه خداوند لفظ رو فطرت ما آورده یا نوشته یا تکوینه (22:18) نه خود عقود ما داریم میگم ابراز نمیگم ببینید ما یک پیوند واقعی داریم یک ابراز اگر پیوند واقعی رو با لفظ ابراز کردی بسم الله اگر با نوشتن ابراز کردی بسم الله با عمل ابراز کردی (22:33) ابراز قبول داریم ولی اونی که ابراز روشنتر است خود عمل است احیاناً احیاناً خود عمل ابراز روشنتر است این عقد ولایت توحیدی که خداوند در بر فطرتهای ما بله (22:48) این عمل به ولایت توحیدی ببینید خدا می فرماید که اهم علیکم یا (22:55) یک بعدش در فطرته فطرت انسان و اذ اخذ (23:02) این فطرتهای انسان گویای توحید حق است این گویا از کجا اومد خداوند وقتی فطرت خلق کرد فطرت را اینطور تکوین کرد که خدا خواه باشد این خدا خواهی فطرت خدا با لفظ در فطرت ایجاد کرد یا تکوین کرد ایجاد تکوین اصلاً ایجاد و تکوین یک معناست آیا خداوند با لفظ ایجاد کرد ای فطرت چنین باش که خدا را بشناسی که اگه لفظ نمیگفت نمی شد خدا لفظ میخواد چیکار در فطرت در عقل همچنین یا عقد ولایت رسول ما وقتی خدا را شناختیم فطرتاً پس رسالتم باید بشناسیم فطرتاً این بحث فطرت مفصله (23:50) جواب شما در نماز نص داریم در طلاق نص داریم در نذر نص داریم نص داریم چیکارش کنیم ما مییگیم قاعده عامه چیه قاعده و ضابطه عامه در عقدش کع لفظ باشه نه مگر اینکه در این زمینه در باب نماز نص داریم اگه کسی عرض می شود هر کار بکند دون لفظ نماز نخونده تارک صلاه در باب عرض می شود طلاق لفظ داریم در باب نذر لفظ داریم نص داریم اما در باب نکاح در باب بیع در باب اجاره در باب مساوات در باب مضارع نص نداریم اصلاً اونی که ما داریم فقط اوفو بالعقود این اوفو بالعقود قرار دونه دونه حساب کنیم عرض می شود که بله (24:54) خب یه مطلب (25:22) آقایون عادت کردن که روایت رو تو سر آیه بزنن اگر سراغ آیه میرن رویات تو سر آیه تو مغز آیه در رویات دارد که اوفو بالعقود یعنی بالعقود مراد از عقود عقود است و عقود با عقود فرق دارد چون عهد یک مطلب باطنی ست منتهی اونا میگن و عقل عقد یک مطلب ظاهریس یا عقد بیشتر در لفظی و ظاهریس یا لفظی عمل ظاهریس و عهد در باطنی ظاهری فقط لفظی نیست عقد قراردادیست که ظاهر باشد چه لفظاً چه کتباً چه عملاً عهد قراردادیس که باطنی باشد اگر شما با خدا عهد و پیمان بستی نه نذر است نه قسم است اینا نیست اگر با خدا عهد بستید در قلبتون این لفظ لازم اینا میگن که اوفو بالعقود در روایت دارد یعنی بالعقود پس عقود یعنی عقود این حرف آقایون جواب خب آیا عقود روشنتر است در مراد حق در اینجا یا عقود روشنتر است اگر عهود روشنتر است چرا اوفو بالعهود نفرمودن در قرآن اوفو بعدالله داریم پس چرا در قرآن اوفو بالعقود فرمود علتش اینه علتش مکافه حرف شماس چون شماها خیال میکنید که از قبل و بعد که عقود فقط این مظاهر پیمان هاست چه مظاهر لفظی باشد چه عملی باشد چه کتبی باشد ولی پیمانهای باطنی نمی گیره امام خواست بیان مصداق خفیف کند (26:56) ائمه مفهوماً آیات بیان نمی کنن چون خیلی کمن کسانی که مفهوم بفهمن مفهوم وسیع با مصداق نشون میدن در اینجا چون اشخاصی هستن که خیال کنن که عهد یعنی پیمانی که یک ظاهری داشته باشد یک جریان آشکاری بنابراین اگه در قلبش انسان پیمان بست با خدا مشمول نیست بعنوان بیان مصداق خفی امام فرموده است اوفو بالعقود یعنی بالعقود این توجیه اما اگر بخواد که بگد مراد از عقود صد در صد عهود است اینا بره کنار به درد نمی خوره چون قرآن افصح بیان است و اکمل بیان است و لفظ عقود فرموده لفظ عهود نفرموده چون اگر لفظ عهود فرموده بود بیشتر به باطن می زد مگه اینطور نیست عهد مال باطنه ولی لفظ عقود فرموده است که هم ظاهر را میگیرد هم باطن را این مربع رو شامل است پیمانی با لفظ پیمانی با نوشتن پیمانی با عمل پیمانی بدون اینها بلکه در باطن یک عهدی با خدا ببینده تمام اینا بگیره پس عهودی که با خدا دارید بدون این مراحل ثلاث عقودی که با خدا دارید که لفظ نذر و قسم و چه باشد عقودی که با بندگان خدا دارید تمام اینها رو لفظ اوفو بالعقود شامل است پس شما چرا اومدید این روایت رو با این معنایی که خودتون دارید می کنید که اوفوبالعقود یعنی عهود پس این عقد بیع و عقد نمی گیره ولذا در کتب استدلایی همینطوره آقایون می فرماین میگن اوفو بالعقود رو نمیشه بهش استدلال کرد بله جایی مضطره استدلال میکنن ولی اوفو بالعقود این فقط عهود است عهودم عقود عرض میشود که باطنیس ما اینجا عرض می کنیم که (28:55) نه جواب داره جواب داره جوابش بعد بهت میدم نخیر براش شامل نمیشه یه مرتبه پاش میذاره که زنش باشه یه مرتبه پاش گذاشته که زنا کنه (29:12) زنش باشه رو نمیگیره جاییکه زنش باشه انکهتو میگه نمیگه بیا بریم با هم چون بیا با هم (29:20) خودش انکهتو میگه چطور نکاح هست منتهی یه شرائطی دارد اگر اون شرائط حاصل است اون موانع برطرف شده این چه لفظ باشد چه (29:30) اکثراً گفتن اکثراً عقود پیمان ظاهریست اکثراً عقود باطنیس خداون اولی ذکر کرده چرا که همه رو بگیره (29:46) سائر عقود چه عقود لفظیه چه عقود کتبیه چه عقود عملیه عقود معنویه ام مشمول هر چهارتام  (30:35)  من با خدا پیمان بستم این درده خدا که لفظ لازم نداره بله بعضیا رو گفته باید لفظ آقا من در دلم با خدا پیمان بستم که ده شب نماز شب بخونم اوفو بالعقود میگیردش یا نه من پیمان با خدا بسته بودم لفظ نیستش که (32:02) عملیه اعم است از عمل کتبی یا عمل غیر کتبی قویه باطن معه مثلته صلاه قبلاً حالا بعداً ایاً کان فمن ایاً کان هی مشموله له (32:29) ایمان با مقتضای ایمان در کار اون شرط و در پرتو ایمان اگر قرار داد بشود این قرارداد در پرتو ایمان که یا نصاً مخصوصاً و یا عموماً ایمان تصدی کند این عقود واجب الایفا است (32:53) اون بیانی که عرض کردم (32:55) این عقده دیگه قرار داد مگه نیست مگه خود وقف بی قراره خب وقف قرارداده دیگه (33:08) ببینید این خانه مسجد نبود مال من بود من ربط این خانه از خود می کنم ربط میدم خانه رو به مسجد دیگر پس ربط دادم بین خانه که موقوف است و مسجد دیگر که موقوف له موقوف له بودن مسجد موقوف له بودن مسجد دیگر با این خانه اصلاً جدا بود خانه مسجد نبود مسجدم خانه نبود من مسجدیت را وقف کردم با این خانه بنابراین عرض می شود که عقد است طرفین باشد که بله (33:50) یا صیغه رسمی ندارد انشا نیست مقابله است اندونه اقصی اصلاً صیغه لفظی ندارد انها عقود(34:13) ما نکاح و اینجا ذکر نکردیم این بعد باشه (34:19) این غوغایی که فتوا کرده اند که شرط است صیغه مرسومه که بعضیا (34:28) چهارده تا بودن خب چیه اولی غلط بود خب دومی ام بذاری غلط باشه سومی چهار دفعه غلط اگه اولی درست بود شما نکاح منکوحه داری میکنی (34:45) این اهل یه جایی بود رفت توی حوض خونه غسل کنه اول گفت غسل میکنم برای جنابت حاصله از مادر حسن رفت زیر آب حسن گف حُسُن حِسِن حَسُن حُسِن هی گفت رفت زیر آب خفه شد گفت خفه شد این احتیاطه دیگه (36:05) همونطور که اونها با بند و بیل داد و فریاد تو مکاسب جای دیگه خب عبارت اینطوریه (36:16) حالا در بیعش آقایون در بیع همین مسلمانها همین مقلدها کدومشون توی صد تا معامله گر فروختن خریدن کی میخواد مقدس بازی در بیاره و والا در این بازارشما ملاحظه کنید در این بازار قم حوزه علمیه اینو میذاره اونم ور میداره بعضیا هست که اصلاً صحبت اصلاً بایعم نیست من در اروپا دیدم در اونجا بعضی جاها هست که اصلاً فلان چیز قیمتش اینه این پولو میذاره اونجا اون دستگاه می خوره این جنس بر می داره به اندازه پول ، بله (37:15) حالا الفاظی مسخره ست واقعاً اگرم لفظی باشه خیلی کمه اون کم مال کسانیست که میخوان این بازیا رو در آرن خب خداوند میگد که (37:25) آقا این البیع یک در ده هزارمش اونش که این آقا داره تقلید میکنه و تقلید از مرجعی که مرجع بدون دلیل این حرف بزنه چی شد مسخرست دیگه این عجب بله (37:39) ما این مقدمات داریم عرض میکنم راجب کل عقود که سال دیگر زنده موندیم سر عقودو ما میتونیم به این وسیله ببریم قشنگ بگیم الفاظ یعنی چه مثلاً نمی گیم لفظ نباشه ولی لزومی نداره لفظ باشه اصلاً (37:57) شیخ انصاری همونطور که عرض کردم در اول تا آخر که یه مقدار زیاد بحث کرده بیاد بیع به صیغه خب لزوم آوره بیع معاتاتی لزومش دلیل نداره چون بیع به صیغه مراده خو (38:35) نمازم همینطوره نذرم همینطوره قسم همینطوره اگر شما تو دلتون قسم بخورید فایده نداره چون مستره نص کتاب و سنت داره ولی بقیش چی (38:54) و ان الله سمیعاً خدا چیو میشنوه نشد اخه غیر لفظ (39:02) معلومه دیروز عرض کردیم یکی از برادران سوال فرمودن سمیعاً ما یسمع ، ما یسمع چیه صداس خداوند هم صدا را می داند هم نیت را می داند هم عمل را میداند ولی صدا غیر نیته نیت غیر عمله همه رو میداند (39:20) بحث کردیم در تفسیره الفقها که لفظ خاص لفظی که سریع در طلاق باشه ولی نه لفظ ما عربی باشد عجمی باشد سریع در طلاق باشد حتماً باید ان ته طالق انته مطلقه هر لفظی که سریع باشد در جدایی این عرض می شود که کافیه روایتم متضاده در این مطلب روایت متعارضه در این مطلب حالا این یه نمونه پس قاعده عامه این است در عقود که لفظ نمیخوایم انشا نمی خوایم لفظ نمیخوایم چه نمیخوایم مگر اینکه دلیل داشته باشیم (39:59) ما از آیه می خوایم در بیاریم که رسول الله چیکار کردن از آیه در میاریم که چون ما در حضور قرآن هستیم در حضور رسول که نیستیم ما نمیخوایم عمل رسول الله که نمیدونیم دلیل بر اینه که معنی آیه ش چیه ، نه آقا وقتی آیه گفت این می گیم پس رسول الله این کار کرده اگر آیه گفت این پس رسول الله همین کار کرده اینکه قرآن میگه حرمه ذلک علی المومنین میگیم پس رسول الله هم در زمان خودشون تحریم فرمودن نکاح زان رو چرا چون (40:33) اون که حاضر است دلیل می گیریم بر غایب (40:37) اگرم کرده باشن وجوب نداشته (40:46) ما عمل میکنیم میگیم وجوب نداره یعنی عمل نکنیم باطل نیست زنا نیست یعنی اگر ما با نوشتن یا با هر عملی صریحاً ازدواج ایجاد کردیم اگر با یک علامت صریحه ای ازدواج را ایجاد کردیم و لفظ انکهتو نبود بگید مرجوحه اما باطل نیست آقایون میگن باطله اخه ما صحبت سر این داریم (41:11) هیچ لفظی نباشه نمیشه الفاظ این میخواد اونو بگیره میخواد اونوبگیره مهر اینه چنین چنین همه رو گفتن بعدم علامت اینکه این معنا محققه این کفش میذاره رو اون لفظ هست اما انشا نیست حالا بعضی وقتا لفظم نیست یعنی اگه یه جایی پیدا کردین لفظم در کار نبود و با همین تعارف ها و رفتن و صحبت کردن و عرض می شود اینها این ازدواج انجام شد پس ما میخوایم بگیم دلیل بر لفظ خاصی که انشا کند ما نداریم فقط ما باید که به یک وسیله صریحه ای اثبات کنیم که این علقه نکاح حاصل شده است منتهی وسیله عادیش لفظه بسم الله قبول (42:30) این مطلبو ما داریم البته این در باب نکاح ما باید بحث کنیم ان شالله وقتی که وقتش رسید ابحاث خیلی مهمیه خب در عبادات که بیشتر آشنا هستن فقها و آقایون حوزویها ولکن در ابحاث بعدی خب زیاد روش بحث نشده و این است ان شالله بلکه ما بیشتر دقت کنیم .

اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم