پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و بیست و دوم درس خارج فقه

عقود (تجارت‌های حرام)

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد

در  دنباله و یا خاتمه بحث در مورد حکم برخورد با ظالمین یا به طور مطلق با عاصین آیاتی را ما استدلال کردیم. از جمله سوره مبارک صافات آیه 22 به بعد(احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ) کسانی که جفت و تبع  و همکارو هم جلسه و  اینها هستند و هماهنگی دارند با ظالمین. در اینجا مراد از ظالمین ظالمین  درجه اول هستندکه راس الزاویه اند و بانی ظلم هستند(مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْجَحِيمِ) اما ازواحهم زنهایشان نیستند. ممکنه زن ظالم عادل باشد. مثل آسیه. ازواجهم آیا زن های ظالمین نوعا ظالم هستند؟ زنهای مومنه که شوهرشان ایمان چندان ندارند آیا نوعا ظالمین میشوند؟ این نوعیت ندارد. اولا و ثانیا.

حتی اگر نوعیت داشته باشند اتباع هست اتباع نفس هست . باید این لفظی که میاورد صددرصد معنا را برساند. اگر ازواجهم غلط باشد به دو جهت یکی جمع مذاب استقرار. ازواجهم جمع مذاب. دیگر اینکه اگر جمع مذاب از نوع اضلال بود ، اضلالی که شامل ازواج منحرف و ازواج غیر منحرف هم میشود. با اینکه ازواج غیر منحرف مشمول این دلیل نیست. اگر اینجا ازواجهم معنی جفت ها را نمیداد که جفت در ظلم باشد و به  معنی زنهاشون بود باید بحث دیگری بیاوریم(و ما اتباعهم من ازواج ثواب) جفت نداریم در  ظلم که مثل ظالم  ظلم کند. (احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ) الذین الظلمو کل ظالم را میگیرد. ازواجهم داخل الذین الظلموا را در بردارد.(احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا فی کل مراحل الظلم) ( ازواجهم من الذین الظلموا )( و اذا لیس الظلموا فی محشرون ) مرحله بعدی(الذین الظلموا  فی الظلم ثم الاتباع. الاتباع الذین یظلمون بظلمهم او یسکتون بظلمهم امه تماشاه یعدون و یبلسون هذا  کذالک کلهم الظلم . کما فی ایته{3:40}) ما ازواج داریم در قرآن مثلا(سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ)

تمام عالم ازواج هستند. منهی ما یک ازواج خلقی داریم و یک ازواج شغلی ، عقیدتی و اینها فرق دارند در بعد اول کل عالم ازواج است. کل عالم مرکب است. چون زوجه حد اقل دو بعدی هست. چون کل عالم مرکب است(سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ)  این زوجیت عمومی نه. زوجیت شخصی. زوجیت در تجارت ، در زراعت، در تبادل در  فراست. مثلا زن و شوهر هم مرد و هم زن را زوج میگیرد. یا زوج در عقیده و در عمل و اخلاق اینها همه زوجیت است. دلیلش این است که الزوج فی العقیده ، فی العملیه و ما ذالک. الزوج  بالظلم لا تعالیه کذالک ظالم والی لکان  ازواجهم عندهم الذین هم یمشوا  الظالمین ولو ساکتین. یجلسون  فی المجالس الظالمین لا یعلم الظالمین ، استبعون الظالمین. اولا هذا العالم معاذا کلهم من ازواجهم الظالمین و هنا آیه فی صورت مائده  وفی صورت نساء تتحد حرمت الورود مع الظالمین. یجلسون فی المجالس الظالمین لا یلعون الظالمین یسبتون الظالمین او لا هذا مع الهذا کل هم من ازواج الظالمین. آیتان ، فتنتان، فی سوره النساء و  فی سوره المائده غربت الفورود مع الظالمین

سوره انعام قبل از سوره نساء نازل شده است. در سوره انعام(وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) خوب این یک آیه . آیه دیگر سوره نساء(وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا) این آیه خودش داد میزند که یک آیه نظیر این قبل آن ناظر شده است یعنی در سوره انعام قیل از سوره نساء  (وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) خوب اینجا یک بعد ظلم است ویک بعد ععود از ظالمین است. ععود به معنی الظالمین ظلمی که ذکر شده (إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ) ان الععود مع هولا الظالمین فقط محرم اذا و جعد الانسان فی المجلس الظالمین  الذین هم الکافرون و یستهزعون آیات الله القلود ، والجلوس، مع المحرم. و اما اذا جلت الانسان مع الیکذب صادق المسلم و امه الذالک مسلم لا یستهذوا به آیته الله الآیه کذالک حرمتا مع  اولا ظالمین اولا یقول  احیا ن اولا و احیان النعم. الحیان اولا نالآیه مورد  عبارت الظالمین و  الکافرین مستهزیین فی الله. و اما نعم(وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) یعنی حتی یخصوا فی  حدیث غیر استهزا  کتاب الله و آیه الله و غیر حدیث  المحرم. نتیجه عام است در قسمت( وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) المحرم اذا تقد  فی المجلسین ، الظالمین ، و کانوا مسلمین حرام. ولا تقد  بعد الذکرا مع القوم الظامین. الانسان لیس الظالم. فقاعده الایه الحکم حرمت العقود و الجلوس مع الظالمین ما با  این دو ایه استدلال میکنیم

حالا دنباله مطلب هر قدر که ظلم ظالم بالاتر باشد قعود در او غربتش بیشتر است. اگر ظلم فقط غیبت کردن است من میشینم در مجلس او و غیبت را کوش دهم  و نهی از منکر نکنم من در خاشیه ظلم هستم. غیبت شنونده احد المتاب العین است که این فسق است. اما اگر مسلمانی در مجلسی نشسته باشند که کفار استهزا میکنند تکلیف الهی رااین درحد گفتن است در آیه اول فرمود این نفاق است. چطور؟(وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ ۚ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا)کافر کیست؟ کسی که مستهزی به آیات باشد. الجاهل کافر. یجلس فی المجلس، و یسقت والمنکر هذا منافق . فی الباطل مومن فی الظاهر جعل الصعوف الکافرین جالس الکافرین. هم الساکت النهی المنکر هذا یعتلق المنافقین. قد نوسع  النفاق الذین ظاهرهوا غیر باطن الفظیه ، عملیه  ، معنویه الظام الغیر باطن هذا  یودع منافق اذا تجلس مع  الانسان فاسق  تصدق فی الفسق ولا کانک تعمل فسقهوا  هذا الابدا ولاکن ان تعد من یرضع بالشرب الخم

مادر اینجا استفاده رو میکنیم که بودن در مجلس ظلم به طور کلی  حرام است الی العود مع الظالمین بلا محرم الا اذا مع الظالم  و ان  نهی المنکر و یقدر  نهی المنکر ولاکن نهی المنکر….

حمیم به معنای دوست است. دوست داشتن ظالم خودش حرام است. اگر یک ظالمی را دوست دارد حرام است. مگر اینکه ظالم همیشه نباشه عدل هم داشته باشد. عدلش را دوست دارد و ظلمش را دوست ندارد. روایت داریم که اگر کسی برای ظالمی ، امیری ، سلطهگری کارکند این هم معونت الظالمین است. این دوست دارد باقی بماند این ظالم تا مزدش را بدهد؟ بله . دوست داشتن بقا ظالم خودش کمک به ظلم است در حقیقت. هم دوست داشتن ظالم و هم شفاهت ظالم به طور کلی حرام است.

( الاحب فی الله انت تحب فی الله……تحب الظلم و تحب العدل) ظالمین نه دوست دارند و نه شفیع دارند. اگر دوست داشته باشند غلط است. اگر شفیع داشته باشد متاع است. اگر کسی شفاعت کند نزد خداوند برای ظالمی و خداوند قبول نمبکند این شفاعت درست است؟ این حرام. درست است این مربط به آخرت هستش. رکن مربوط به آخرت هستش. ولاکن قائده  کلی(لا یجوا لا تجوز ولا شفاعت الظالم) {17:34}که برای قیامت است . کمک کردن به ظالم در قیامت ، در دنیا و همه جا. منتهی معاد انصار راجه به قیامت نفی کلی میکند و تکلیف نیست. اما در دنیا و آخرت این نمونه دنیا ست و اثر دنیا خواهد بود.

سوره فصلت آیه14: ()

إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۖ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ. بعضالاولیا در چند بعد است.ان الظالمین بعضهم ولیا بعض. ولاکن الظالمین بصورت المجموعو اذا کان الولیا یحب من معان .یحب و ینصرهو ویجعلو علیهم  قال علیه کل مراحم محرم.انت تشاعرون ظلم ولا فی عدل ولا تدخل فی آیته و لاکن تحب…..شاه باشه. شاه بره بدتر میاید. حب به ظالم محرم است.

آخرین آیه ای که یاداشت کردم سوره ممتنحه آیه هشت و نه(لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ )

این کافر کافر است ولی راه ایمان برایش هست.اگر با او خوش اخلاقی کنیم ، محبت کنیم به ایمان توجه میکند. اگر با اخلاق به ایمان توجه دهید اورا  این از واجبات  و راجعات است. کسی که در حال سوء است ما چگونه باید  با او رفتار کنیم؟ اگر او در حال سوء است و ما هم با او سوء کنیم او بدتر میشود. خوب سوء نباید  انجام بدهیم. اما اگر درحال سوء است و سکوت کنیم باز بدتر میشود. و  بحث دیگری است و  مراحل با هم فرق میکند. این احکام مختلف در برابر کسانی است که {21:20} این در برابر کسانی هست که کافرند. کافری که تعدی ندارد. نه تبلیغی . نه جانی و نه مالی. پس یک کافری است که خیلی کفر ندارد. خوب این را  دوست بداریم چه میشود؟دوست داشته باشیم اورا که به ایمان  دعوت کنیم. و در آیه بعدی نهی تولوهم. دوست داشته باشی اینها رو  و  اقساط از اینها بکنی و  با آنها معامله حسنه انجام بدهی. روایت داریم که اگر برای  ظالم چیزی بنویسیم. ظالم درجه دوم هستش. این بحثی که راجع به معونت الظالمین داشتیم. روایت دیگر که شیخ انصاری روایت فرموده اند به دسته سوم روایت که رسیده اند راجع به مطلب سوم گیرکرده اند. مطلب اول اینکه انسان جزو اعوال الظلمه باشد  معود است. کتابتا و سنتا. مطلب دوم اینکه انسان جزء اعوال الظلمه باشد، کارگر ظلمه باشد ، کارمند ظالم باشد ولی در  ظلم نه. در ظلم هیچ کمکی نمیکند. اما کارمند ظالم است. این هم حرام است.اما در دسته سوم کسی که کارمند ظالم نیست و در ظلم او هم کمک نمیکند. نه به عنوان کارمندی و درغیر ظلم او هم کمکی نمیکند. احیانا کمک میکند به یک کار خیر شرعی که او دارد. شیخ انصاری و بسیاری از علما دیگر فرموده اند که این حرام است.این  ظلمش مهمتر از اولی و دومی هستش. اگر  در عرقخوری کمک کند ظلمی معلوم است. اگراین جز اعوان  الظلمه باشد و کارمند ظلمه باشد و ظلم کند این حرام است. ولی اگر نه کارمند ظالم باشد و نه در ظلم خاصه ظالم کمک نیمکند اما تقویت میکند ظالم را بدتر از اوست. روایتی است که استدلال براین میکند که دسته اول و دوم بله و دسته سوم نخیر. این روایات دسته سوم و خاص ان ، آن فرد اعلا و فرد اجلای مهم معونته الظالمین این را میگیرد که تقویت کند ظالم را  ونقص داریم . اگر ظالم را تقویت کند نقص هم داریم. بحثی که بعد داریم اجرت فی الواجبات است. سپس وارد میشویم به عقود و اجاره و….

یک موقع یک محبتی است که با اختیار انجام میشود و انسان میتواند با اختیار زیادش کند. مثلا یک نفر که پدر مادرش کافر هستند مثلا زن به شوهر باید محبت داشته باشد. یعنی محبت زن و شوهر بیشتر است یا پدر و مادر.؟ اکا زن فرعون که زن فرعون است محبتی به او نیست فقط از  نظر ظاهری زن و شوهر هستند. او میخواهد فرعون سریع نابود شود. و یا فرعون آنا مومن شود. پس آن محبتی که اختیاری است باید محبت  فی الله باشد. اگر انسان کافری را محبت کرد محبت فی الله نیست محبت شیطان است. آن محبت اختیاری بحث است. مثلا انسان بچه اش را دوست دارد. نمیخواهد این بچه کشته بشود. و اون محبتی که تکمیلی است و عاطفه ای است را منع نمیکنند. مخصوصا اگر خصوص پدر و مادر فقط طاعت ندارد . محبت طاعت ندارد. این محبت اگر از  بین برود دو بعد  دارد یک محبت در  بعد  زندگی  بشری و  یک محبت در  بعد جو الهی. روایتی است که شخصی مسلمان شد و  مادرش  مسیحیی بود. بعد از اینکه مسلمان شد شروع کرد به مادرش محبت بیشتری کردن. مادر پرسید تو تا زمانی که در شریعت ما بودی اینقدر محبت نمیکردی حالا که شریعت دیگری انتخاب کردی محبت بیشتر میکنی . پسر میگوید شریعت جدید این دستور را به من داده است. مادر فورا مسلمان شد. مرد  و فرزند مادر را دفع کرد و مرد غسل اسلامی ، نماز اسلامی  و در  مقبر مسلمانان دفع شد. این محبتی که ذاتی هست. محبت پدرمادر به فرزند و محبت فرزند به پدر و مادر. این محبت ذاتی را نباید ضایع کرد حتی وقتی این محبت ذاتی به محبت سبیل الله تبدیل شود. اگر به محبت فی سبیل الله نرسد . مثلا جدیت دارند فرزند مشرک بشود. در اینجا ولایت پدر و  مادر  سلب میشود. حتی اگر پدر و مادر مسلمان باشند . پدر و مادر  میگویند زن نگیر نمیگیرد، بگویند  زنت را  طلاق بد  طلاق  میدهد. آن کارهاییکه برخلاف رضای خدا هست را امر کرد قبول نمیکنیم و کارهایی که موافق رضای خدا است را نهی کنند را قبول نمیکنیم. درآنجابیی که مشرک هستند(و ان جاهداکلا مایتینا و صاحبنا فی الدنیا معروفا) این را اضافه میاوریم. یک محبتی ذاتی است که دوست دارند پدر و مادر را( و صاحبنا فی الدنیا معروفا فی سبیل  انا علیه….) پس باید اینها را از هم دیگر جدا کرد. بحثی که در آینده میخوانیم الاجرت الواجبات گرفتن اجرت در واجبات بنا به تبصره علامه حلی(السادس ما یجب فعلهوا یحرم تکسب که اجرت  موتا و تکفینهم و دفنهم و رشا فیه) که آیات دیگری هم اضافه کردن کسی که یتیم دارد کاری که برای یتیم به عنوان ولایت میکند حق دارد اجرت بگیرد. کاری که برای یتیم انجام میدهد که ولی باید انجام دهد  و تبعا در رساله ها  هست مثل رساله اصفهانی  و….. چون عمل مسلم محترم است میتواند مزد بگیرد. که در سوره نسائ بیشتر در این مورد میتوان بحث کرد.