پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه چهارصد و پنجاه و هشتم درس خارج فقه

تجارت و بیع (ربا)

467

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

و صل الله علی محمد و علی آله الطاهرین

ازنظر کتاب و سنت به لحاظ نص آیات تحریم ربا در قران شریف و دو آیه تحریم اکل مال بالباطل چون من القضایا التی قیاساتها معها است محور زیادی ارزش است انچه حرام است گرفتنش اکل مال بالباطل است به تعبیر عام یا ربا است به تعبیر خاص این چیزی را بیشتر از ارزش گرفتن است.   یا اینکه به طور مستقل اصلا چیز مقابل ارزش ندارد و شما در مقابل مالی می گیرید مانند زمان که خودش ارزش نداره و در باب قرض ربای قرض کسی بگیره یا اگر کسی عملی را بکند که از نظر اسلامی هرگز ارزش ندارد بلکه ضرر دارد در مقابلش انسان مال بگیره یا اگر جنسی است که ارزشی دارد که بیش از اون ارزش را شما می گیرید تمام اینها اکل مال بالباطله پس انچه محور است در تمام معاملات و مبادله های اقتصادی تبادل ارزشه در تبادل ارزش اگر کسی ارزش بیشتری را بگیرد و مقابلی ندارد سعی در مقابل نیست کاری در مقابل نیست این هم ربا می کند و هم صدق عکس معادله به باطل این از نظر قران از نظر روایات ما چند رشته روایت داریم یک رشته روایات ربا را در مکیل و موزون مقرر کرده است که انسان گمان می کند که در مکیل و موزون فقط اگر احد الجنسین وزنش بیشتر باشد و نه ارزش احد الجنسین حجمش و کیلش بیشتر باشد و نه ارزش در اینجا اگر تفاضل در کیل که مساحت و تفاضل در وزن که در عین است در کار باشد این ربا است ولو ارزش هر چه میخواد باشه اینطور خیال میشه در مقابل روایاتی است که محور را کلا ارزش قرار داده چه در جنسین متماسلین و چه جنسی که بالمعال به جنس دیگر برگشت می کند محور را ارزش قرار داده حالا روایات دسته اول اگر هم نص غیر قابل تاویل و تفسیر باشد بر این معنا که در مبادله جنسین اگر مکیل است مساحت موازات و تساوی مساحت محور صحت است و اگر موزون است مساوی بودن وزن محور است که ارزش را براش ارزشی قایل نباشد با این گونه روایات را اگر هم متواتر و خیلی هم زیاد باشد و سند خیلی قوی باشد ما بر خلاف اصل ارزش و سعی و کارکرد کارکرد و کدحی که در قران شریف داریم برخلاف اون اصلها می دانیم و قبول نمی کنیم. و لیس للانسان الا ما سعی یا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل یا اینکه ایاتی که نهی از ربا میکنه همش مربوط به زیادی ارزش است من القضایا التی قیاساتها معها و اصلا راجع به وزن شی که موزون است یا راجع به قطر و مساحت شی که مکیل است اصلا نظر به اینها نداره و ما روایتی ام داریم که مطلب رو تصدیق میکنه اگرم روایتی نداشتیم ما طبق ضوابطی که از ایات استفاده می کردیم می گفتیم در صفحه سیصد و نود و سه حدیث صحیح و کما فی الصحیح ما کان من طعام مختلف او شی من الاشیاء یتفاضل ببینید تفاضله ما کان من طعام مختلف طعام های گوناگون طعام رو با طعام معاوضه کنی او شی من الاشیاء یتفاضل فلا بعث ببیعه مثلین بمثل یدا بید فاما نظرت فلایستح فلایستح به اون بعدی به اون جهتی که چهارشنبه عرض کردم که اگر جنسی را شما می فروشید نقد پول میگیرید فرق دارد با جنسی که می فروشید و این جنس بعدا داده میشه اگر جنسی یک ماه دیگر بدن شما از این جنس می توانید استفاده کنید مخصوصا اگر خانه باشه مغازه باشه چیزی که استفاده میکنیم در اینجا نه برای زمان قسطی از ثمن است بلکه بهره برداری شما فروشنده این جنس اگر نزد شما باشد ولو یک ماه هست اما اگر نزد شما نباشد و سلف باشد عرض می شود که نیست ما کان طعام مختلف او شی من الاشیاء یتفاضل اگر تفاضلی در کاره محور تفاضل چیه محور تفاضل تفاضل ارزشی است نه تفاضل کیفی است و نه تفاضل وزنی است فلا بعث ببیعه مثلین بمثل در صورتی که مختلف باشند اختلاف چیه اختلاف باز در ارزش است و نه اختلاف در کیل است و نه اختلاف در وزنه اینو تهذیب نقل می کند الا اخر فتمر فتمر والرطب جنس واحد ولاکنهما متفاضران برخلاف آنچه آقایون می فرمایند تمر و رطب که خرما باشد خرمای خشک که تمر است و رطب که خرمای تره و طبعا خرمای تر این اگر هم وزن باشد با خرمای خشک تفاضل قیمتی دارند طبعا وفتمر و الرطب جنس واحد و لاکنهما متفاضلان اونی که خشک است قیمتش بیشتر است اونی که تره مگر رطب های خاص فلاتجوز معاوده معارضه نیست ر رو تبدیل به واو کنید فلاتجوز المعاوده بینهما مثلا بمثل کما عن الرسول این حدیث بر خلاف اونچیزی است که آقایون می فرمایند اقایون میگن بعد مثلا به مثل مثلا انگور را با کشمش را خرمای خشک را با خرمای تر را چون یک جنس اند نه این از اونه نه اون از اینه نه یک جنس اند اصلا یک جنس خشک است و یکی تره خوب ماده اونی که خشک است بیشتره و ماده اونی که تره کمتره اما از نظر کیف ایا یکسان باید باشند از نظر وزن باید یکسان باشند اقایون میگند باید یکسان باشند این جا روایت عن رسول الله عن ..منصور .. عن الرسول الله صل الله علیه وآله و سلم سال عن شعار رطب بالتمر فقال سئل سال فقال اینقص الرطب اذا یبس کم میشه قال نعم فنحا عن ذلک خوب ببینید این درست این حدیث مقابل دارد با اون حرف و آنچه را که احیانا از بعضی احادیث به وجه عام استفاده می کنند که اگر جنسین مانند هم یا از اصل واحد باشند نباید یک مثقال از نظر جسمی زیادتر باشه و فی معناه عن صادق علیه السلام اونا به روایاتی که میگند اگر جنسین مثل هم باشند یا یکی از اصل یکی اصل باشد دیگری فرع یا هر دو راجع به اصل دیگری باشند میگند اینها د رکیل و وزن باید برابر باشند اون روایات میگد که تفاضل نداشته باشه .. یادتون نره ما کان من طعام المحتلف او شی من الاشیا یتفاضل یتفاضل اینو بردن در تفاضل جسمی تفاضل وزنی تفاضل مساحتی نه خیر تفاضل ارزشیه اگرم این معنا را نمی داشت و اگر نص بود در خلاف این معنا ما قبول نمی کردیم مخالفت کتاب و سنت ما اینجا عرض می کنیم که والروایت القایل ان اثنی الشعیر اثنی الشعیر من الهنته او انما اصلهما واحد ای غافله ماعله عن الحق فلان صدقنا مالک الاصل غیر الاصیل .. ضابطین ارجاع کل فرع الی ابعد اصوله و اصل کل هو الما و التراب و کل اجناس الواحده شما وحدت شرط می کنید ایا وحدت دور باشه یا نزدیک در این که شما به این روایت عمل میکنید فتوا میدید که عرض می شود که جو و گندم اصلش یکیه یا اصل جو گندم بوده یا اصل گندم جو بوده حالا روایت داریم که اصل جو گندم بوده خوب جو و گندم دو جنس است که گندم مال انسانها است و جو مال خرها است بالاخره دو چیزه این گندم و جو که دو چیز هستند میگید اصل جو گندم بوده ولی اصل دوره یا نزدیکه اصل دوره اگر اصل دور اگر ما این رو قبول کنیم اگر قبول کنیم که جو در اصل گندم بوده بعدا به دست ما رسیده جو شده یا هر جور ما به روایت کاری نداریم اگر چنانچه اصل جو گندم بوده است این یک اصل دوری است و اگر به این فتوا میدهید فتوا هم میدهید بنابراین در تمام اصل های دور چنینه اگر در تمام اصل های دور نظر بدیم اصل تمام اشیا عبارت است از آب و خاک بنابراین این تفاضل در هیچ شی از اشیا اگر خاک رس را به فروشید در مقابل روغن نمی شود چون روغن و خاک رس اصلش خاک است هر دو جنسی را هر قدر با هم فاصله داشته باشد فاصله اش مثل فاصله جو و گندم خواهد بود پس محور عبارت است از اصل در هیچ یک از سه بعد نیست این سه بعده دیگه یک بعد این است که روغن کرمونشاه است روغن کرمونشاه خوب این متماسلند منتها این بهتر اون بدتره بعد دورترش این است که روغن کرمونشاست و دوغ هم از همون روغن خوب این باهم نزدیک اند چون معلوم است که دوغو از روغن گرفتن روغنو از دوغ گرفتند بعد سوم که خوب ادعا می شود که اصل این بوده که جو رو از گندم گرفتند که این مرحله سومه یه بعد دیگم دارد که دو چیزند که اصل این دو چیز واحده اگر دو چیزاند که اصل این دو چیز واحدند مانند روغن و دوغ که اصلش شیر است پس مربعی از اشتراک اصلین ما داریم در این مربع اشتراک اصلین اگر قرب منات است بحث می کنیم اگر قرب منات نیست بعدم کافی است چنانکه در روایات اصل الشعیر هنته بوده در هر دو صورت ما حرف داریم چه اصل شعیر هنته بوده و چه نبوده چه قرب باشد چه بعد باشد اونی که محور است در تمام مراحل ربا و ناربا عبارت است از اختلاف ارزشی کلا بل ان ال.. فی کافه المواضین والختلاف سعر و تحادل خوب همه انسانها اینو میفهمند دیگه یا ممکن است فرض کنید که ادم یک الاغی رو مثلا بفروشه در مقابل یک دونه بلبل در مقابل یک دونه قناری بسیار عالی خوب این وزن الاغ صد برابر دویست برابر بیشتره به وزن نگاه نمیکنن به مساحت و وزن و نگاه نمی کنند به رنگ و منگ و عمده ارزشه اون وقت روایت دیگری باز در این باب هست فحین یسول امام علیه السلام بینن بر و السویق گندم و قاووت خوب قاووت و از گندم درست میکنن ولی گندم رو بکوبند و ریز کنند و الک کنند و چه کنند تا قاووت بشه فحین یسول امام بین البر و السویق ماختلافهما حجما اختلاف حجم دارند دیگه گندم را در پیمانه بندازید قاووت هم در پیمانه خوب این دو تا وزنا اختلاف دارند حجما هم اختلاف دارند ماختلاف ما حجما یعللها بمکافعت معونه امام می فرماید که مثلا اگر شما یک کیلو گندم را با یک کیلو قاووت معامضه کنید این ربا است چرا برای اینکه روی گندم کار شده زحمت کشیده شده الک شده کوبیده شده و تازه بعد از این وزن قاووت بیشتر از وزن گندمه چون ذراتش به هم نزدیک تره حدیث کما فی صحیح محمد بن حسین عن الباقر علیه السلام در فارقی ما تقول فی البر بسویق این تو ذهن یه روای چی بوده اینکه روایت هستش که اگر جنسین متماسلین یا من الاصل واحد باشن اینا چه مکیل چه موزون تفاضل جسمی و تفاضل عرض می شود کیلی نباید باشه ما تقول فی البر بالسویق فقال مثلا بمثل لابعث به قر سویق مثلا بمثل قلت انه یکون له ریع فیه فضل ریع است که درش فضل است زیادی خواهد بود عرض می شود که سویق فقال الیس له معونه فرق نداره قلت فلا قال هذا بهذا پس موازنه وزنی و موازنه عرض می شود که کیلی در اینجا معنا ندارد بلکه محور عبارت است از عرض می شود که قیمت ببینید نه اینکه این دوتا رو کیلی با هم معاوضه می کنند درسته وقتی کیلی معاوضه می کنند ایا وقتی گندم رو می کوبند فرق می کند با گندم نکوبیده با هم از نظر کیلی فرق دارند یا نه بله خوب چرا مساوی چرا مساوی میگیم درست است گندم را اگر بکوبند وقتی کوبیدند این باز میشه وقتی که باز شد بنابراین مساحت گندم کوبیده که عرض می شود که قاووت است بیشتر از مساحت گندمی که کوبیده نشده ولی این دوتایی را با یک کیل می فروشیم با اینکه وزن و مساحت فرق داره میگیم چرا اشکال نداره برای اینکه این روش کار شده چون روش کار شده سعرش و قیمتش بالاتر رفته قاووت این هم برخلاف اون حرفی است که اقایون می فرمایند فهل هو یسوی اذا امامی که این کارو میکنه هل یسوی اذا بین الضمن و اللبن و سمن بعشرات .. لبن سعرا میشه همچین چیزی فذلک تساوی وزنا او حجما فی مستهدل جنس لا یعنی عنی تساویا فی القیمه فقط فانها ینعسر فی یجوز لایجوز تجارتا … ایجابیا و اکلا بالباطل سلبیا بعضیشون میگد و یجوز بیع المثلین متساویا نقدا و لایجوز نسیتا ما اینو بحث کردیم این دو تا جنس رو البته با حفظ اون جریان عرض می کنیم اگر این دو جنس برابرند از نظر وزن و برابرند از نظر کیل و برابرند از نظر قیمت اگر این گندم که با اون گندم از نظر قیمت که اصل قیمته برابرند نقدا میشه معاوضه بشه اما شما نقد یک کیلو گندم بدید عین اون یک کیلو گندم را از نظر قیمت یه ماه دیگه بدید نمیشه چرا این جا معنا ندارد که لثمن قسط من الثمن برای این گندم پهلو شما باشه استفاده می کنید ولی استفاده برای ولی پهلوی غیر باشد شما استفاده از این گندم نمی کنید این غیر از پولی است که به قرض بدید چون زمان اگر بر پول بگذره پولو تبلور نمی کنه و از خود پول نه میشه رخت خوابش کرد خوابید ولی گندمو میشه خورد خانه رو میشه نشست اینو روز چهارشنبه عرض کردیم بعد ایشون میگد که و کل ربویین یجوز بیعه بمخالفه نقدا متفاضلا و نسیتا علی کراهیه ما عرض می کنیم بل لایجوز بتفاضل فی کل ذلک الا اذا کان احدهما ثمنا و اخرا … این بحث و قبلا عرض کردیم و تکرار نمی کنیم که اگر دو جنس را با هم معاوضه میکنیم هر دو بایع اند و هر دو مشتری دیگه یکی نمی تونه استفاده کنه دیگری نه بله اگر پول میدهید به جنسی می خرید اون کسی که جنس رو می فروشد چون رو جنس کار کرده است نگه داشته است چیکار کرده استفاده تجاری نمی تونه بکنه ولی در جایی که من طلبه عبایی میدم به شما طلبه قبایی میگیرم قیمت عبا و قبا باید یکسان باشد اگر قیمتی که بالاتر باشد در اینجا اکل مال بالباطل است و ربا است نه دیگه چرا برای اینکه طلای شمش و روش کار کردند انگشتر شده معلومه دیگه باید حساب ارزش بشه حساب ارزش که بشه این درسته و شعیر و هنته جنس واحد ما عرض می کنیم و اذا کل اجناس واحد بل یجوز بیع من هنته جیده یسوی دینارا بمنین بر… تسوی تسویا دینارا اقایون میگن نه خیر یک من یک کیلو گندم بسیار بسیار عالی درجه اول را میگن اگر با یک کیلو سه کیلو و یک مثقال یک گرم گندم بسیار پست پست معاوضه کنید اینجا ربا است کجا ربا است ولکن معاوضتهما دون زیاده ربا ظاهره او ظلامت .. بعکس شما و کذا کل شی مع اصله ک.. اینو بحث کردیم ولهم تخختلف باختلاف حیوان و کذالک اذهان روغن گاو روغن گوسفند میگن روغن گا و روغن گوسفند دو جنس اند دو جنس یه دونه روغن گاو با گاو روغن گوسفند رو با گوسفند نمیشه با تفاضل عرض می شود وزنی یا کیلی یا فرض کنید که وزنی اما اگر روغن گاو با روغن گوسفند معاوضه کنید این اشکال نداره هرچیم زیادتر باشه میگیم چطور روغن گاو و روغن گوسفند که هر دو روغن اند بالفعل این درش ربا میاد اما راجع به گندم و جو که دو تا با هم فرق دارند بالفعل در اینجا میبینید که باید که مثل بمثل باشه شما مثلین و در اونجا که خیلی از هم دورند میگین مثلین مث گندم و جو در اونجایی که به هم نزدیک اند اصلا یک چیز هستند روغن گاو گوسفند در اینجا میگید که نه خیر این دو تا هستن و درش ربا نداره اشکال نداره و ..بالاختلاف الحیوان .. ولکن بر شعیر لا یختلفان مع ظاهر الاختلاف بین الاخرین دون الاولین ولو کان شی جذافا فی بلده و موزنا فی اخری فلکل بلد …صحت این حرفا رو ما نداریم دیگه بعد می رسیم به صفحه سیصد و نود و پنج ولا ربا بین الوالد ولد سه چیز را آقایون استثنا کردند در باب ربا بین پدر و فرزند و بین زوج و زوجه و بین مسلم و کافر مقداری این بحث داره میگیم شما که بین پدر و فرزند میگید ربا نیست این ربا نیست دو معنا داره یک معنا این است که خیال نشود چون پدر و فرزند به هم نزدیک هستند در اینجا ربا اشکال نداره نه خیر لا ربا اینجا اشکال داره که اقایون معنا نمیگن معنی دوم در جاهای دیگر ربا حرام است اما اینجا نفی موزون می کند برای نفی وجب اما بین پدر و فرزند حکم ربا نیست ربا هست حلال هست اما حکم ربا که حکم حرمت است نیست پس دو حالت داره روایت این است که لا ربا بین الوالد و ولده دارای این دو معنا است حالا فرض کنید یک معنا داره بین پدر و فرزند اگر ربایی گرفته و داده شود حکم ربا نداره ما اینو قبول نمی کردیم چون برخلاف کتاب است از جهتی اصلی و برخلاف سنت است از جهت فرعی برخلاف کتاب است که ربا ربا است من القضا التی قیاساتها معها یحرم الربا لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الی اخر این اولا ثانیا روایات لاربا بین والد ولده متعارضند پس دو سقوط دارد اون روایت میگد که حرام نیست ربای بین پدر و فرزند دوتا سقوط دارد یک سقوط معارض دارد تصاعد می کنند سقوط دیگر اگرم معارضی نداشت و نص در این مطلب بود که حلال است ربا بین فرزند و پدرش و بالعکس این مخالفه نص اطلاق ایات مبارکات حرمت اکل بالباطل و حرمت ربا است نمی شود گفتش که اون آیات عام اند یا مطلق اند قابل تخصیص اند نه خیر عام نص در عموم مطلق نص در اطلاق است مثل لاتظلم لاتظلم قابل استثنا نیست چرا برای اینکه موضوع خودش بیانگر علت است اگر موضوع لیسی در علت است اشاره درستی به علت ندارد لیسی از علت است خوب مطلب دیگریه میگیم فقط این موضوعه جای دیگه دلیل می خواد اما در صورتی که موضوع خودش بیانگر علت صددرصد است مثل خمر که چون مسکر است حالا اگر چیزی مسکر باشد و خمر نباشد باز حرامه ربا به علت اینکه اکل مال بالباطل است به تعبیر ما مفت خوری است و بدون جهت مالی را از کسی گرفتن چه او راضی باشد چه نباشد فرقی نمی کنه بدون جهت بدون سبب مال رو از کسی گرفتن اینکه بین والد و ولد باشد اولا ثانیا مگر ربا خوری اعدا نمیاره اقایون مفت خوری ایا مفت خوری فاصله و دشمنی میارد یا نه در صورتی که بین غیر والد و ولد ربا حرام است به علل مختلفه ای که از جمله ایجاد اعدا هست که مفت خوری وجود دشمنی است خوب بین والد و ولد که باید تحکیم بیشتر بشود محبت شما میگید ربا رو در اینجا حلال میکنی که در اینجا محبت تبدیل به عداوت بشود اینم بعد دوم البته ما به این بعد دوم و ابعاد دیگر احتیاجی نداریم اینا معیداته اصل مطلب این است که ربا به وجه عام من القضا التی قیاساتها معها و این حرام این مال والد و ولد ثم مطلب دیگری که اینجا هست بین والد و ولد اگر والد از ولد ربا بگیرد میگید اشکال نداره اما ولد از والد بگیره اشکال داره چرا همچین میکنید شما مگر نصوص شما نیست که بینا لا ربا بین الوالد و الولد چرا این بین و یه طرفیش می کنید خوب دو طرفیش کنید اگر می خواید به این استدلال کنید بین داره چرا اینکه پدر از پسر اگر ربا بگیرد اشکال ندارد پسرم از پدر ربا بگیرد نباید اشکال داشته باشد این اول بعد کسی بیاد بگد که انت و مالک لابیک این دلیل ماست بلکه فرضا خودش و مالش مال پدره چطور پدر می تواند به زور به عنوان نفقه از فرزند مالی رو بگیره دیگران نمی تونن بله یکی از دلایلشون پدر می تواند به عنوان حاجت به زور از فرزند نفقه بگیره اگه فرزند نقفه نداد می تونه بگیره ازش به هر جور اما ربا نیم تونه بگیره؟ به زور گرفتن مال از کسی که بدتر از ربا گرفتن باز بله این یه جوابشه یه جوابش این است که ایشون اشاره فرمودند که اگر فرزند محتاج است و نفقه لازم داره می تواند به زور از پدر بگیره این اولا ثانیا ما در باب نفقه ای بحث نداریم اگر نفقه پدر بر فرزند واجب است یعنی پدر حاجت داره پدر حاجت دار چطور پول داره که منفعت پول میگیره نفهمیدم پدری که حاجت دارد این چطور پول داره که پولو بده به فرزند و ازش ربا بگیره پس این منافات داره این تناقضه پس باید این پدر حاجت داشته باشد یعنی هیچی در کار نباشه یا اگر هست کافی برای او نیست بله به شرط به شرط به شرط به شرط به حساب نفقه است. اگر اینه ..ثمانیه ما داریم ولا علی و لا علی انفسکم علی کذا… هشت خانه است بر حسب نص آیه نور که شما در این خانه وارد شید می توانید بخورید وبیاشامید به طور عادی این مخصوص پدر نیست شما اگر منزل خواهر برید منزل برادر برید منزل دایی برید منزل عمو برید منزل صدیق برید منزل کسی که کلید خانه دست اوست هشت خانه است این نقض هشت خانه است اما اگر پدر زیادی از حاجت بردارد زیادی از نفقه بردارد حق نداره پس انت و مالک باید معنا کرد تو و ما این میخواد بگد که تو حساب نکن پدر از مال تو ورداشت خوب مگر پدر واجب نیست چرا اوجب واجب النفقه ها عبارت از پدره چون وجوب نفقه پدر بر فرزند بیشتر از وجوب نفقه فرزند بر پدره چون پدر عاجز میشه پیر میشه راهی نداره خوب خدا مقرر کرده مثل خمس و زکات دیگه باب خمس باب زکات باب … باب حدیه باب قصد تمام اینها استثنا است و منافات با الا ما سعی نداره عرض می شود که این خودش فصل مخصوصی است که بحث کردیم بازم باید بحث کنیم بنابراین شما هر چه بخواید استدلال کنید استدلال منقوضه و عرض می شود نقش بر آبه و در مقابل ما دلیل داریم این انت و مالک لابیک فقط در زمینه نفقه است و اوجب کسانی که نفقه شون بر فرض بر شخص واجب است عبارت است از پدره خوب اگر پدر رفت خانه پسرش خانه فرزندش مخصوصا پسر و از مال فرزند به مقداری که ضرر به مال فرزند نخورده نابود بشه به مقداری که حاجت داره ورداره انت و مالک لابیک جوابه اما اگر پدر مالی داره که صد هزار تومن داره به فرزند میده و .. میگیره خوب این مال داره اینکه واجب النفقه نیست اگر پدری نیازمند نیست از مال فرزند چیزی را بردارد حق ندارد سنار برداره بله استثنا است در هشت خانه است که اگر انسان برود به طور عادی چیزی رو بخورد اونجایی که مخفی نیست غذایی رو نانی رو آبی رو شربتی رو مصرف کند این حتی نسبت به خواهر و برادر و دایی و عمو و عمه و خاله و زن و شوهر و تمام اینها عرض می شود که مشموله پس راجع به والد و ولد شما استثنا نمی تونید قایل بشید این تمام اشکالات با حذافه ای که در کار هست دوم میگن بین الزوج و زوجه میگد که بین زوج و زوجه ربا نیست یعنی زوج از زوجه می تواند ربا بگیره اما زوجه از زوج نمی تونه چطور شد این یه طرفیه اگر لیس بین الزوج والزوجه ربا هم این طرف است هم اون طرفه اولا ثانیا ایا زوجه نیازمندتر است یا زوج خوب زوجه این زوجه که نیازمندتر است اگر پولی دارد به زوج بده حق ربا گرفتن نداره اما زوج اگر پولی به زوجه بده حق ربا گرفتن دارد وانگهی برخلاف نص اطلاق و عموم آیاتی است که ربا را به طور کلی به عنوان مفت خوری و زیاده خوری و بدون مقابل این رو تحریم کرده پس بین زوج و زوجه هم غلطه اقایون مخصوصا میکنن بین زوج و زوجه دایمی دوامو از کجا میاری این بین زوج و زوجه اگر ربا نیست دوام از کجا اومد کما اینکه در قران شریف وَ اَلَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حٰافِظُونَ إِلاّٰ عَلىٰ أَزْوٰاجِهِمْ اقایی که در اینجا فقیه شده ماشاالله از عایشه نقل می کنند که استدلال کرد به این آیه که نکاح منقطع حرامه چرا برای اینکه الا علی ازواجهم ایشون با کمال شعورش با اینکه عربم بود خیال کرد که زوجه دایمه نه خیر زوجه اعم است از منقطع و عرض می شود که دایمه در اینجا شمام اولا مقید می کنید که لیس بین زوج و زوجه ربا در عقد دایمه نه خیر عقد منقطعم هست ثانیا این لیس ربا رو اون معنای اول که عرض کردم لیس ربا یعنی بین این دو تا متصل بین این دو متصل به حساب اتصال بین والد و الولد بین زوج و زوجه لا ربا یعنی اینجا هم ربا حرامه این معنای اوله که عرض کردیم چون این عداوت ایجاد میکنه بین اینکه به هم نزدیک اند اما بین المسلم و الکافر  راجع بین زوج و زوجه هم ما روایت متناقض داریم عرض خواهیم کرد بعضی از ربا هست بعضیا ثمانی است حرام هست حلال هست هم تصاقد به حساب اختلاف بین هما دارند و هم به حساب مخالفت با نصوص از آیات اما بین مسلم و الکافر این جام نصوص مختلف داریم یه نصی است نص یعنی متن روایت میگد که اگر شما ربا از کافر بگیری اشکال ندارد کافر مشرک باشد یا عرض می شود موحد باشد یهودی باشد مسیحی باشد این مسلمان نیست حتی بعضیا تجاوز کنن بگن که از خوارج میشه گرفت از سنی ام میشه گرفت هی رفتن بالا هی رفتن بالا از بعضی روایت از امام سوال میکنند که ما اشکال ندارد که ما از کافر ربا بگیریم فرمود چرا اشکال نداره عرض کرد برای اینکه کافر این ملک ما مملوک ما یهجهتی حضرت جواب دادن یه جهتم ما عرض می کنیم که در جای دیگه فرمودند فرمودند خوب اگر این کافر مملوک شماست خودش و مال شماست ایا مال شخص شماست یا مال همه مسلمینه عرض کرد مال همه مسلیمینه پس همه مسلمین مالک این هستند مالک خود شما نیست پس چرا شما صد هزار تومن به این قرض می دید از خودتون بگیرید این که ربایی که میگیرد پس مال همه باید باشه این اولا ثانیا خود این دور میکند کفار را از ما ما یه احکامی رو برامون درست کردند که برخلاف میزان کتاب و سنته این احکام دور می کند کفار را از ما نجاست کفار مشرکین یهود نصارا نجس وقتی این فهمید که نجس است و تبعا که این تمایل به اسلام ندارد که میگن ما را مانند سگ و بول و غایط و عرض می شود منی قرار دادید بنابراین شرعی که اینجوری با انسان ها رفتار می کند این قابل جمع شدن و صحبت کردن نیست این در یک بعد در بعد دیگر اسلامی که میگد به مولفت قلوبهم یک بخش از هشت بخش زکات هست. دست می کشید جلو با یک لگد میزنید عقب با اون دستی که می کشید جلو میگید که بیایید ما .. بهتون میدیم کمک می کنیم بیاید صحبت کنیم قلبش رو نزدیک می کنیم نزدیک و نزدیک تر می کنیم با مال زکات زکاتی که برا دولته اسلام است عموما برای فقرا است برای مساکینه برای غارمینه برای کیه برای چیه والمولف قلوبهم ایا تناقض است در احکام اسلام بعضی از احکام اسلام اونها رو نزدیک می کند به ما و بعضی از احکام اسلام دور می کند در لبنان به من می گفتند شما اون حسابی که در بانک مسیحی دارید ربا میگیرید گفتم نه گفتند میده گفتم غلط میکنه ما ربا نمی خوریم این شخصم مسیحی بود مدیر بانک مسیحی بود مدیر بانک عرض می شود که اقا چی میفرمایید شما گفتم شما با دیگران چه فرقی دارید خوب ببینید اگر مسیحی یا یهودی یا مشرک یا هر کس بداند و ببیند و می داند که ما از اونها ربا می گیریم با اینکه مفت خواریه از دیگران نمی گیریم که چی شد خوب مام انسانیم دیگران انساند چرا سر ما کلاه میزارید از ما میگرید و عرض می شود که به عنوان ربا که خودتون حرام می دونید اکل مال بالباطل برای اینکه از دیگران نمی گیرید این هم در بعد سیاسی و اجتماعی است که بین ما و دیگران هست پس این سه بخش مبتلای به چند جهته و دو جهت اصلی که تعارض بین روایاته و دیگری مخالفت با ایه است ولاربا بین الوالد و لده و لابین سید و عبده اینم عجب و لا بین زوج و زوجه و لا بین مسلم و الحربی و یسبط بین و بین ضمنی باز ایشون ضمنی رو قبول داره دیگران نه دیگران می فرماید از کافر شما چرا ربا می گیرید بله مسلمان که هیچ مسلمانه ما اینجا میگیم بل و یسبط فی الاولی کما فی الاخیره لنص اطلاق ایه یحرم الربا فانها من القضی التی قیاساتها معها ولا تعارض عن ربا مهما صحدا و شهرتا او اجماعا … تعارض او عدم دلاله حالا روایت فصحیح فی سلب الربا بین الصلاه الاول غیر صحیح او معول پاورقی هو صحیح الزراره و محمد بن مسلم حیض روایت شیخ کلینی عن ابی جعفر باقر علیه السلام لیس بین الرجل و الولده ربا ولا بینه و بین عبده ربا و لا بینه و بین اهله ربا انا ربا بینک و بین مالا تملک اینو نصوص میگیره ان الربا بینک و بین ما لاتملک خوب جواب مگر مرد مالک زنشه مرد مالک زنش نیست پس چرا ربا بین مرد و زنش عرض می شود که اشکال ندارد مرد مالک زنشه نه زن مالک مرده نه مرد مالک زنه خوب قلت فالمشرکون بینی و بینهم ربا قال نعم قلت بینهم مالی است فقال انک نص تملکهم از مشرکین یکی از روایاتی که مخالف اون جریان کلی است از مشرکین نمیشه ربا گرفت ولو مملوکن ولی مملوک همه مسلمین اند و قال انک تملکون انما تملکهم مع غیره انت و غیرک فیه ربا هست فالذی بینک و بینهم لیس من ذلک اونی که شما ربا می گیری از مشرک این عمومی که نیست به همه مسلمین میدین شما نه لان عبدک لیس مثل عبدک و عبد غیرک اقول و یعارض ذیلها صحیح علی بن جعفر عن اخی موسی بن جعفر علیهم السلام ان رجل اعطی عبده و اشره دراهم علی ان یعضی العبد فی کل شهر اشر دراهم .. له ذلک قال نعم لا بعث به راجع به عبد و بخصوص محارم مرسل صدوق و مرسل کافی اصلا کاری به ارسال و اسناد و صحت اینا نداریم محور تطابق با کتابه مخالفته قال رسول الله صل الله علیه و سلم لیس بیننا و بین اهل حربنا ربا نه ….درهم بالف درهم و ناخذ منهم ولا نعطیهم این بعکس خواهد بود و بخصوص ولد ولعبد روایت عمر بن جمیع عن ابی عبدالله علیه السلام قال قال امیرالمومنین علیه السلام لیس بین الرجل والعبد و ولده ربا و لیس بین .. وعبده ربا الکافی و بخصوص ضمی و زوجه مرسل صدوق … علیه السلام لیس بین مسلم و بین الضمی ربا و لا بین المره و زوجها ربا الفقیه الی ااخر اقول قد خالف فقها اخوان فقها اخواننا فاستثنا هذه … و خالف المرتضی من جهت عدم قرایت الاخبار و الا…من جهت ضعفها و نحن نخلاف من جهت تخلافها اولا مع بعد و از جهت مخالفت با نص اطلاق اون قران شریف و از جهت سیاست اسلامی و از جهت اولی و اخر این است که من بدون جهت مال مردم رو بگیرم که چی بله اگه در حال جنگم در حال جنگ این شخص مشرک که انسان اسیر میکنه اموالشو مثل میگیره منتها اموال مال کل مسلمینه اینطور نیست که در باب ربا که این معامله خاص است بین مسلم و مشرک بتواند انسان ربا از اون شخص بگیره اخه اینجا بحث سر این بود که سوال کردن از امام علیه السلام که پدر من میاد منزل من و از مال من برمیداره مصرف میکنه چنین چه کار باید کرد حضرت فرمود چه اشکال داره تو و مال تو مال پدرتی چیکار میخواد بکنه میخواد بگه اشکال نداره اصلا اخه اشکال نداره کجا اشکال نداره باید که حد معتدل باشه واجب النفقه باشه بیت بیت فرزنده به عنوان بیت یک به عنوان واجب النفقه دو حتی در اون بیوت در قسمتی از بیوت ثمانی که واجب نفقه نیستند حلاله ولکن این هم بیت است و هم فرزند اوست که تقریبا می شود گفت مملوک پدره یعنی مال پدره نه اینکه مملوکه مانع عقل باشه این میخواد دفع اون اشکالی بکند که طرف میگد که مال منو خورد پدرمو این حرام هست و این چه کرده و این حرفا جواب او بوده والا اگه بخوایم به قول مطلق بگیم انت و مالک لابیک یعنی ایشون حر نیست عبده یان قابل قبول نیست بعد نفسی که داریم راجع به عرض می شود که حیله ربا است در باب حیله های راب که قبلا صحبت کردیم متاسفانه در روایات ما هم مقداری هست که البته باید گفت جعله که حیله در ربا رو نسبت به ایمه علیهم السلام دادن .

اللهم اشرح صدورنا به نور العلم و الایمان و معارف القران العظیم و وفقنا لما تحبه و ترضاه و جنبنا انا لاتحب و لا ترضاه والسلام علیکم