جلسه ششصد و سی و هشتم درس خارج فقه

نکاح (شیر خوارگی)

  بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

اعوذ بالله مِن الشیطان الرّجیم

﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ  لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ﴾ [البقرة: 233] عرض می شود که نفقه زنان و فرزندان، فطرتا و بنیّتا و کتابا و سنتا، بر عهده مردان است. هرگز نه نفقه مردان بر زنان است و نه نفقه فرزندان بر مردان و زنان. بلکه نفقه از نظر اقتصادی و مالی، فقط یک جانبه است. مردان‌اند که موظف‌اند زندگی اقتصادی زنان را و نیز فرزندان را اداره کنند. موارد استثنایی مطلبی است که در کل عمومات و اطلاقات وجود داره. بنابراین همون طوری که زن انسان مادامی که زن انسان است، نفقه او بر پدر است. فرزند انسان هم مادامی که خودکفا نیست بر عهده پدر است. اگر زن انسان، مادامی که در عُلقه زوجیت انسان است، چه خود کفا باشد و چه خود کفا نباشد، این نفقه‌اش بر عهده مرد است، ولکن در صورتی که خود کفا بود و نیازمند نبود و نخواست مطلبی نیست، اگر هم بعدا طلاق داد و از عده هم خارج شد، نفقه‌ای بر عهده مرد ندارد، فرزند اینطور نیست. فرزند انسان به هر جوری که متولد شده باشد. از عقد دائم باشد، از عقد منقطع باشد، معاذالله از زِنا باشد، از ادخال نطفه باشد، از هر وسیله حلال یا حرامی که فرزندی از انسان متولد شد، چه از زن و چه از مرد و چه از هردو به طور شرعی یا غیر شرعی، این نفقه فرزند بر عهده پدر است. این مطلب اول ثابته.

دو، نفقه‌ای که فرزند بر عهده پدر دارد دو جور است. یک نفقه‌ای است که برای پدر امکان پذیر است که این نفقه را تهیه کند و به فرزند بده، چون بَیّنه. لباس فرزند که متولد شده است، لباس فرزند، غذا‌های غیر شیر فرزند، مکان فرزند، سایر نیازمندی‌های مادی فرزند را که برونی است و میتواند پدر بدون وسیله مادر تهیه کند تبعا واجب است که بِده. اما شیری که در پِستان مادر است و لازم است مادر این شیر را در بیست و یک ماه، به فرزند بدهد و در سه ماه بعدی رجحان دارد، بر مبنایی که عرض کردیم و عرض‌هایی خواهیم داشت، این شیری که در پستان مادر است، در اختیار پدر نیست. بلکه در اختیار مادر است. اینجا چه باید کرد؟ در اونجایی که مادر به تکلیف واجب خودش عمل میکند. ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾ [البقرة: 233]، بسم الله، مطلبی نیست. اما اگر مادر به واجب خودش عمل نکرد، این فرزند بدون شیر بماند؟ این فرزند بین پدر و مادر است و پدر و مادر نسبت به او وظیفه دارند، درست است وظیفه نفقه فرزند در بُعد اول، ربطی به مادر ندارد. در غیر شیر، وظیفه‌ای برای شخص مادر از باب نفقه دادن نیست. پدر است که نفقه اون رو باید بده. اما در بُعد شیرخوارگی، این شیر در بازار نیست که بخره. اون شیری که خداوند مقرر کرده است در پستان مادر، در بازار نیست، در پستان زنان دیگر نیست. شیری که خداوند در پستان این مادر مقرر کرده استف فقط در پستان این مادر است. بنابراین در اینجا این فرزند که مورد تعهد بین پدر و مادر است و برای هر دو است، در هردو جهت، برای هر دو است و بر هر دو است تا اونجایی که خود کفا گردد. حالا، این شیری که در پستان مادر است و بر مادر واجب است که تا مقداری به این فزرند شیر بدهد، اگر مادر به واجب خودش عمل نکرد، گفت اگر تو به من پول بدی، من به این بچه شیر میدم. اگر پول ندهی به این بچه شیر نمیدهم. آیا در این صورت گرچه نفقه شیر پستان مادر در مدت بیست و یک ماه، از نظر مالی و اقتصادی در بُعد اول برعهده پدر نیست، بلکه برعهده مادر است. اما اگر مادر به این واجب خودش عمل نکرد، پدر هم میتواند مالی را به مادر بدهد که شیر بدهد، در اینجا باید فرزند بدون شیر بماند؟ اون شیری که خداوند مخصوص این فرزند در پستان مادرش مقرر کرده است، بدون این بماند؟ بنابراین واجب از یک بُعد، به دو بُعد میرسه. واجب اول، بُعد اول است که وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ، البته اینجا مَن ارادَ، مال کاملینِ. واجب دوم، واجب دوم، اگر به این واجب مادر عمل نکرد، آیا بر پدر واجب نیست که این نفقه را برساند به این فرزند؟ رساندن نفقه شیر مادر به فرزند، بُعد اولش تکلیف مادر است که حالا عمل نکرده. بُعد دوم، تکلیف پدر است که این نفقه را به عرض می شود که به این فرزند برسانه، به چه وسیله؟ به وسیله این که بگوید من حاضرم مُزد تورا بدهم. اون اَجر معروف را و اجر مناسب را، اجرت مناسبه را به مادر بدهد، تا به او شیر بدهد. سوال، آیا مگر نه این است که در اموری که بر انسان واجب است، چه واجب مالی است و چه واجب عملی، واجب عملی مالی یا واجب عملی غیرمالی، مگر در اموری که واجب تعیینی و عینی هست، این مزد گرفتن درست است؟ و مزد دادن درسته؟ جواب، مراحل فرق میکند. در اینجا شیرخوارگی فرزند برعهده هر دوی پدر و مادر است. در بُعد اول بر مادر واجب است، چه پدر پول بدهد و چه ندهد. اینجور نیست که اگر پدر پول بدهد شیر بده واگر ندهد نه. در هردو صورت برعهده مادر است که به این فرزند شیر بده. اما اگر مادر مقید کرد شیر دادن خود را به اینکه مزدی از پدر بگیرد، در اینجا بر پدر واجب میشود، واجب میشود استرضاعع کند. ما یک رضاع داریم، یک استرضاع. آیه رو تا آخر من بیشتر دقت کردم، عرض میکنم حضورتون، این مطالب جدید رو از آیه استفاده میکنیم. ما یک ارضاع داریم و یک استرضاع. یک ارضاع داریم که بُعد اول است و وجوب است که وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ. یک استرضاع داریم که آخر آیه است. ببینید ﴿فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا  وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ﴾ [البقرة: 233] کجاست؟ ما دو اراده داریم از مولود له در چند بُعد. یک بُعد، شیر دادن به بچه. شیر دادن به بچه، گاه طلب شیر دادن به بچه است از طرف پدر، گاه نه طلب نیست. خود مادر، به حساب حکم وجودی که وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ شیر میده، دیگه استرضاع یعنی چه؟ پس در بُعد وجوب اول، استرضاع اصلا زمینه ندارد. بلهف در بُعد سه ماه بعدی درسته. چون این بیست و چهار ماه، بیست و یک ماهش وجوب است بر مادر، سه ماه دیگرش وجوب مطلق، سه ماه دیگر وجوب مشروط است که ﴿لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ﴾ [البقرة: 233] این معلوم. اما اگر اون واجب اول را مادر انجام میدهد، دیگه استرضاع یعنی چه؟ و اگر مستحب را هم که سه ماه بعد است انجام میده، دیگه استرضاع یعنی چه؟ اما در هردو بُعد، اگر نه واجب را مادر انجام میدهد و نه مستحب را انجام میدهد، اینجا زمینه استرضاعه. منتها استرضاع نسبت به اولی که واجب است، واجب است. استرضاع نسبت به دومی که راجح است، راجحه. توجه کردید؟. حالا، ما با عمق نظر به آیه، بدون اینکه فتاوا چی است، دیگران چه فرموده‌اند، چه نوشته‌اند، حتی خود گوینده چه نوشته است در تفسیر، ما مقید به زمانی دون زمانی نیستیم. باید به طور آزاد، با تفکر بسیار بسیار عمیق فکر کنیم و دیروز در آخر بحث بعضی از برادران سوالاتی فرمودند و بعضی دیگر از برادران تلفنا سوال فرمودند که ما جوابشون رو اینطور که فکر کردم، حاضر کردم، بر مبنای خود آیه عرض میکنم. حالا با این مقدمات که ارضاع فرزند بر مادر واجب است. چون فرزند مشترک بین او و شوهر است و اینطور نیست که اگر توافق کنند شیر بدهد و اگر توافق نکنند ندهد و جایی دیگر. نخیر، این یک چیزی است که، یک غذای است که خداوند بر پستان مادر مقرر کرده است و لابد است مادر شیر بدهد. پدر پول بدهد، ندهد. تقاضای پول بکند، نکند. در هر صورت، این فرزند نباید گرسنه بماند. خب ولکن بُعد دوم. اگر این مادر به این فرزند شیر نداد، در اینجا پدر واجب است که به یک طریق معروف و صحیحی وادار کند، اجبار کند؟ چه لزومی دارد؟ مگر از باب امر به معروف، مطلب دیگری است. یا نخیر، چون فرزند بینهما است، در بُعد اول که به طور اتوماتیکی مادر شیر میدهد، مطلبی نیست. اما در بُعد دوم که عرض می شود که یا نمیخواهد شیر بدهد یا هر جور، نمیخواد واجب رو عمل کند. وقتی نمیخواد واجب رو عمل کند، در اینجا وجوب، انتقال دوم پیدا میکند به پدر که اینجا استرضاع کند. استرضاع کند، از مادر بخواهد که شیر بده و من مزد تو رو عرض می شود که میدم. با این مقدماتی که عرض کردم آیه رو از سر ملاحظه میکنیم. {صحبت حضار}

حالا، توجه کنید آیه رو ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾ [البقرة: 233] چرا در تامل‌های کفایه‌ها و مکاسب‌ها و رسائل‌ها و لمعه ها، سینه به خاک میمالیم، دقت میکنیم، بالا و پایین، آخر معلوم شد که معلم اشتباه کرده. اما در قرآن نه. در قرآن باید دقت زیاد بکنیم ما. یعنی خودمون رو خالی کنیم از آنچه خارج است از دلالت بَیّن آیه. وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ. خب این فوق الوجوبه. این رو دیروز عرض کردم، تکرار نمی کنم. يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْن، كَامِلَيْن مال لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرضاعةَ است. مَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرضاعةَ، نمیشه مادر باشد. نمیشه مادر و پدر هردو باشند. فقط پدر است. چرا؟ برای اینکه غرض از اینی که لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ،  مادرها واجب است به فرزندان خود شیر بدهند اگر بخواهند. یعنی وجوب معلق به اراده است. کما اینکه یکی گفت …  وجوب معلق به اراده نمیتونه باشه. شما واجب است نماز شب بخوانید، اگر بخواهید، اگر نخواهید، واجب نیست. این غلطه. پس نمیشود لِمَنْ أَرَادَ زن باشد. یا لِمَنْ أَرَادَ هم مرد باشد و هم زن باشد. لِمَنْ أَرَادَ، ضلع سوم این مثلث است. این مثلث خانوادگی که والده است، فرزند است، والد. فرزند که لِمَنْ أَرَادَ چیه؟ والده که لِمَنْ أَرَادَ معنا ندارد، اگر بخواهد شیر بده. موند ضلع سوم که عبارت باشد در بُعد اول والد. در بُعد دوم ﴿وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ [البقرة: 233] که بعدا میگیم. خب، وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ ، وجوب اول لِمَنْ أَرَادَ نمیخواد. وجوب دوم که حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ است که سه ماه بعدی است که بیست و چهار ماه میباشد، اینجا لِمَنْ أَرَادَ میخواد. از لِمَنْ أَرَادَ، این مطلب را استفاده میکنیم که این اراده، اراده شایسته‌ای است. چه مادر اراده کند، چه پدر و چه هر دو، اراده شایسته‌ای است که این بیست و یک ماه رو به دو سال برسونند و کاملا عرض می شود که این بچه شیر خود رو بخوره. حالا، لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ،  اینه اولش. بعدش، وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ. لِمَنْ أَرَادَ عرض کردیم، اراده یا مولود له اول است، یا مولود له دوم است یا مولود له نیست. سه بُعده، یا مولود له اول است که والده بِلا فصل است. یا مولود له دوم و سوم و بعدی است که جدّ پدری است. اگر جد پدری نیست، جد مادری است. این هم مولود له. یک مرتبه نخیر، مولود له نیست. وراث نه پدر ‌اند نه مادر‌ اند، نه جد ‌اند، نه جد پدری‌اند، نه جد مادری، وراث برادران ‌اند، عموها هستند، دایی ها هستند، خاله ها هستند، اینها دیگه مولود له نیستند که. مولود له که ولادت برای اوست. ولادت برای او، این برای مربوط است به اصل ولادت. اصل ولادت یا بلاواسطه است که از پدر و مادره. یا مع الواسطه است که از جد پدری، جد مادری {صحبت حضار} فرزندشون هست یا نه؟ نشد اون اول بود. عرض کردم، ببینید، فرزند، اولا برای پدر و مادر بلا واسطه است. بعدا برای جَده، بعدا برای جده، چون فرزندان‌اند دیگه. اینها فرزند بالواسطه‌اند. فرزند یا بالواسطه است یا بلاواسطه است. نقطه اول این است که بلاواسطه باشد و نقطه بعدی بالواسطه. ولی فرزندش هست یا نه؟ این میشه مولود له. پس در بُعد مولود له، دیگه برادر و خواهر و عمو و دایی و خاله و عمه و اینها، نمیان اما مولود له نیستند. لکن حالا {صحبت حضار}این لَهُ ضمیر برمیگرده به الف لام الْمَوْلُودِ که موصوله. علی الذی یولدُ لَه، الذی یولدُ لَه. چون الْمَوْلُودِش مفعوله. پس مفعول، الف لام چیه؟ موصوله. پس موصوله است. و علی الذی یولدُ لَه هذا الولد، این بُعد اولش پدر است و بُعد دوم، پدر ندارد، وارث ندارد، چه ندارد، چه ندارد. یا وارث دارد، پدر جد است. بُعد دوم جده. جد و عرض می شود که اجداد هستند. اما سوم، سوم که مولود له نیست. کسانی که اینها رابطه ولادتی ندارند، رابطه تولیدی ندارند، نه پدر و نه جد، مرحله بعد کیه؟ ﴿وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ﴾ [البقرة: 233] این وارث، یا بُعد اول است یا بُعد دوم است که مولود له است، یا بُعد سوم است که مولود له نیست. یعنی طبقه دوم‌اند، طبقه سوم‌اند. کسانی که ارتباط ولادتی بین فرزند ندارند. ولذا فرمود که لِمَنْ أَرَادَ، لِمَنْ أَرَادَ هرسه رو میگیره. لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ، هم والد بلافصل را میگیرد، هم والد مع الفصل را بعد از فوت والد میگیرد، هم ورثه‌ای که والد نیستند در هیچ بُعدی از دو بُعد رو میگیرد و لذا فرمود که لِمَنْ أَرَادَ. نفرمود که للمولود لَه، نفرمود للوالد. لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ، اون کسانی که در هر سه بُعد، اراده دارند که این شیر خوارگی اتمام پیدا کند، اون سه ماه بعدی چی میشه؟ باید که مزدی بدهد و چه کند که اون سه ماه بعدی که بر مادر واجب نیست، شیر خوارگی تکمیل بشه و انجام بشه. خب {صحبت حضار} جواب شما این است که چون آیه عام، یعنی چه میخواد والد زنده باشد، والد زنده نباشد، مولود له زنده‌ای مُرده ای باشد یا نباشد، در کل صُوَر، این زن باید که عرض می شود که رزقش داده بشه. اینی که میفرمایید در بعضی صُوره. بله، وقتی که پدر زنده است، خب این زن عرض می شود که نفقه خوار اوست دیگه. زن و فرزند، هر دو نفقه خوار او هستند ولی اگر پدر {صحبت حضار} میفهمم، صحبت این است که اینی که  علی المولود له است، ﴿عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ﴾ [البقرة: 233] است، این یک جای خاص نیست که بله، این مولود له اگر زنده است، لزومی نداره بگه رزقهُنّ. چرا؟ برای اینکه خب نفقه‌اش بر عهدشه. میگیم نخیر، ممکن است که این مولود له زنده باشه، ممکن است مُرده باشه. اگر زنده باشد که طبیعی است باید عرض می شود که نفقه بده. اگر مرده باشد چی؟ پس باید که اگر فرضا این بود فقط که مادامی که زنده است، نفقه بده، خب بَعد چی؟ بعدا باید ورثه نفقه بدهند. یا مولود له باشد، یا مولود له نباشد، این نفقه در کل ابعاد، نفقه و زندگی اقتصادی این زنی که شیر میدهد به بچه‌اش تا مادامی که شیر میدهد و واجب است شیر بدهد، این بر عهده یا خود مولود له است یا وارث است یا هرکه و لذا چون آیه عام است عرض می شود که این کُلیّت داره. حالا {صحبت حضار} نشد نشد چون تعطیل هر حد الهی {20:03} است. در تمام مُحَرّمات حد الهی تعطیل شده، ولکن اون مُحرماتی که ویزان میکند زندگی را، خطر ایجاد میکنه که بحثش رو مفصلا عرض کردم. حالا، این دو بُعد را در نظر بگیرید که چرا حق، چرا میشود اگر چنانچه مادر شیر نداد، به واجب خودش عمل نکرد، چرا واجب است که شوهر استرضاع کند؟ که بعد خواهیم آمد. چرا؟ چون بچه نمیتونه بگه به من شیر بده. چرا واجب است بر این پدر، مزد بدهد بر این مادر. آیا بر این مادر جائزه گرفتن مزد؟ میگیم بله جائز است. بدون مزد، واجب است. با مزد هم واجب و واجب‌تر است. کی گفته است که در کل واجبات اقتصادی که واجب اقتصادی دیگه، کل واجباتی که بدل مالی دارد و واجب اقتصادی است، در کل این واجبات مزد گرفتن حرامه؟ کی گفته این حرف رو؟ این حرف رو که شما درست کردید، اگر هم قاعده است، در اینجا به نص آیه مبارکه استثناست. حالا این البته تبلورش میدیم بعدا {صحبت حضار} بله ببینید، ﴿وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ  لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا  لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ  وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ﴾ [البقرة: 233]، این وارث اعم است از مولود له. این وارث کیه؟ مَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ. مَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ،  اگر زنده است پدر، اگر مرده است جد و چه و چه و اگر اونها هم نیستند، کسانی که وارث‌اند. کل کسانی که وارث‌اند، به استثناء این دو، به استثناء خود این مادر که از مال خودش نیست و به استثناء این فرزند که مکلف هم نیست. همون خود فرزند کافیه که واجب است بر وارث، مثل همین نفقه. اگر وارث خود طفل رو هم بگیره، یعنی واجب است بر طفل که از میراث خودش، از سهم الارث خودش، بِده، همین یکی که لَنگ شد، این مطلب رو کاملا شُل میکنه واون دومی هم عرض می شود ضمیمه میشه که مادر از سهم الارثش و بچه از سهم الارثش لزومی و تکلیفی در اینجا ندارند. فقط از سهم الارث دیگران باید در اینجا داده بشه. ﴿وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ  فَإِنْ أَرَادَا﴾ [البقرة: 233] حالا. زمینه چه زمینه‌ای است؟ زمینه، زمینه‌ای است که، باز در حال حیات داره بحث میکنه دیگه ﴿فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا﴾ [البقرة: 233] اگر چنانچه نمرده است این پدر، اینجا دو حال داره. یا پدر میخواد این زن رو طلاق بده، این مادر رو یا نمیخواد طلاق بده، در هر صورت ﴿فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ﴾ [البقرة: 233]، اگر هردو اراده فصالی کردند، فصال اعم است، دیروز عرض کردم. کی گفت مقید است به فصال از {23:07} نخیر. اگر اراده کرده‌اند از هم جدا شوند، البته آیات دیگر ما داریم که بعد در باب طلاق بحث میکنیم، اگر اراده کرده‌اند زن و شوهر از هم جدا شوند، عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا، هردو راضی‌اند وَتَشَاوُرٍ. هم راضی هستند و هم مشورت کرده‌اند که این رضایت طلاق تحقق پیدا کرده. ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا﴾ [البقرة: 233] از این بُعد اول استفاده می کنیم که طلاق فقط به رضایت مرد نیست. یک طرفه نیست. طلاق طرفینی است و تایید میکنه این مطلب رو دو چیز دیگر. یک، اینکه بارها عرض کردم و تکرار میکنم چون خیلی مهمه و از همه‌ی فقها هم سوال بفرمایید تا اونجایی که ممکنه که وقتی که عقد نکاح لازم الطرفین است، باز کردنش هم لازم الطرفین است. اگر شما جنسی رو از کسی خریدید و این بیع، بیع لازم است، برگردوندن یک طرفه نیست. باید طرفینی باشد. در اینجا که مهمتر است قضیه. عقد نکاح که آکد است از بِیعُ و اجاره و چه و این حرفها. بنابراین در اینجا، اگر فصالی بخواد بین این دو زن و مرد حاصل بشه، عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ باید باشه. با هم مشورت کنند و راضی باشند و در بُعد طلاق خواهیم عرض کرد که همونطور که عقد روی محبت باید باشد، طلاق هم باید روی محبت باشد. اگر تباعضی در کار بود و تناقضی در کار بود و به طور اتوماتیکی اینجوری بودف این مطلب دیگری خواهد بود. ولیکن اصل اولی در باب طلاق، مانند باب عقد این است که از روی رضا و رغبت و میل باشد. اتصال با میل و رغبت و انفصال هم با میل و رغبت. مگر اونجایی که اینها اصلا نمیخوان از جدا شن. هر دو همدیگر رو میخوان و نمیخوان از هم جدا شن، ولکن حدودالله زیر پا میره. اگر حدودالله زیر پا میرود و مُحَرّماتی در استمرار این زوجیّت حاصل میشود، در اینجا حاکم شرع واجب است طلاق رو بده. این بُعد اول که در باب طلاق عرض خواهیم کرد. بُعد دوم، اگر اراده کردند هر دو که این فرزند را جدا کنند از شیرخوارگی. سوال، خب این اراده در کجا میشه باشه؟ چون دو بخش بود شیرخوارگی. بخش اول شیرخوارگی، عبارت بود از بیست و یک ماه که بر مادر واجب بود. چه پدر به او چیزی بدهد و چه چیزی ندهد. بخش دوم شیرخوارگی عبارت بود از سه ماه که مربوط است به اینکه لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ، حالا دونه دونه حساب میکنیم. نسبت لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ،  ما این رجحان رو نفهمیدیم؟ که وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ، نفهمیدیم که حولین اگر کاملین باشد، این رجحان دارد در نظر شرع؟ حالا که رجحان دارد در نظر شرع کسانی گمان کنند که این رجحان، به حد وجوب است. کسانی، به حد رجحان است. اینجا جای این است که انسان گمان کند که اگر این راجح را تَرک کند، گناه کرده. چون اینطور است. چون زمینه، زمینه خیال و احتمال گناه است. فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا، اگر هردو با هم مراضات کردند و مشورت کردند که این راجح را ترک کنند، گناهی هرگز نیست. چون در جایی که خیال گناه است، لاجناح میاد که نمونه‌هاش رو آقایون داریم، در باب صفا و مروه و در باب عرض می شود که  قصر من الصلاة، چون خیال و زمینه فکر گناه است، این فَلَا جُنَاحَ میاد، در اینجا همون طوره. شما خیال نکنید که اگر هردو با هم تصمیم گرفتند زن و شوهر که اون سه ماه بعدی رو که راجح است و تکمیل حولین است، اگر هردو مشورت کرده‌اند و مراضات کردند که شیر ندهند گناهه. نخیر گناه نیست. این یک. دوم {صحبت حضار} که اونی که تشاور مراضات است، در سه ماه‌ است. از نظر اولی، مراضات یعنی چه؟ در اون بیست و یک ماهی که مادر واجب است شیر بدهد، تشاور و مراضات و تقسیم هیچ فایده نداره. مثلا اگر مادر بگوید شیر نمیدهم، پدر هم بگوید پول نمیدهم، بیخود میکنند. واجب است بر مادر در بُعد اول و واجب است بر پدراگر مادر نداد، پول بده و شیر بدهند. پس تراضی بر ترک واجب کنند؟ آیا پدر و مادر تشاور کنند و تراضی بر ترک واجب، مگر میشود مجمع تشخیص مصلحت درست کرد، واجبی رو از وجوب انداخت؟ یا حرامی رو از حرمت انداخت؟ نمیشه. به هیچ وجه مِن الوجوه، حتی پیغمبر نمیتونه این کار رو بکنه. پیغمبر بیاد فکر کند، دقت کند، جدیت کند، واجب را از وجوب بی اندازد و حرامی رو از حُرمت بی اندازد. اینجا ما از صدر آیه استفاده کردیم که ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ﴾ [البقرة: 233] که این فوق الواجب است نه واجب عادی. فریضه است بر مادران که به فرزندان خود شیر بدهند. این فریضه ثابته. بنابراین {صحبت حضار} حالا. ﴿فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ﴾ [البقرة: 233]، در بُعد سه ماه که بَیّن شد. بیست و یک ماه چی؟ {صحبت حضار} اون که هیچ. اگر عُسری باشد که تشاور معنا نداره، نه اصلا عُسری باشد که تشاور نیستش که.اگر حَرَجی باشد بسم الله. بله این یک بُعدش همونجور که میفرمایید. حالا اگر چنانچه شیر دادن به این بچه حَرَجی است برای این مادر. پس بر مادر واجب نیست. بر پدر هم واجب نیست که پولی بدهد و کاری کند که این مادر شیر بده. مثلا بر مادر حرجی است، مادر میگه که من که حرجی است بر من واجب نیست شیر بدهم. خب آیا بر پدر هم واجب میشه که کاری بکنه؟ واجب هست. اما آیا واجب است بر پدر به زور مالی به این مادر بدهد که مادر شیر بدهد؟ نه. چون واجب نیست و زور بردار نیست. در اینجا، این یک زمینه‌اش، فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا، در بیست و یک ماه. فصال در بیست و یک ماه اونی که واجب نیست. چون سه بُعده دیگه. یا واجب است، یا راجح است، یا حرام. در اونجایی که شیر دادن در این یک ماه حرام است یا عُسره، این تشاور بردار و مراضات بردار نیست. در اونجایی که واجب استف باز این تراضی بردار و تشابه بردار نیست. در اونجایی که راجح است اما حَرَج است، اگر حَرَج است پس وجوب ندارد. در این بیست و یک ماه اگر این زن به این فرزند شیر بدهد، این فوق الطاقه خواهد بود. این جانش به گلوش میرسه. ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾ [الحج: 78]. خب در اینجا، اینجا یکی از زمینه‌های تشاور و تراضی است که چی؟ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا، از شیرخوارگی بی اندازد این بچه رو در اون مدت بیست و یک ماه یا از اول یا وسط یا هرچه. ﴿عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا﴾ [البقرة: 233] همدیگر رو راضی کنند. نه اینکه زن میگه من نمیتونم بدم، شوهر میگه بِده. نه این اختلاف نباید باشه. با هم تراضی کنند، تشاور کنند. بر مبنای تشاور و تراضی و تراضی و تشاور، اینجا دیگه فِصال خواهد بود. ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا﴾ [البقرة: 233] این یک بُعد. بُعد دوم، بعد دوم این است که نخیر، زن عسری ندارد، حرجی ندارد ولی نمیخواهد به هیچ وجه من الوجوه، به این بچه شیر بده. خب در اینجا که نمیخواهد به هیچ وجه من الوجوه به این بچه شیر بدهد، در اینجا تراضی یعنی چه؟ و تشاور یعنی چه؟ آیا تراضی و تشاور چکار میکنه؟ در اینجا وجوب رو از بین میبره؟ نخیر، تراضی  با غیر. میگوید که تو نمیخوای شیر بدی، واجب رو نمیخوای عمل کنی، خب من مزد میدم بهت. این تراضیه دیگه. تشاور میکنند، تراضی میکنند. میگه من در هر ماهی اینقدر پول میدم. پس واجب اول که بر عهده مادر است و بدون عسر و حرج نمیخواد انجام بده و پدر باید چه کند، باید بچه رو ببرد جای دیگه، ولکن اونی که لازم است این است که از همین رزقی که خداوند در پستان مادر مقرر کرده، داده بشه، اینجا تشاور میکند و تراضی میکند بر مبلغی مقرر. استرضاع شد در اینجا. که بعد میگه ﴿إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ﴾ [البقرة: 233] این بُعد دوم. بنابراین فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُر،ٍ سه بُعد دارد. یکی طلاق است {صحبت حضار}  حالا به اونجا میرسیم حالا، عرض میکنم. فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا، استرضاع کجاست؟ استرضاع جاییه که رضاع نیست. وقتی که خداوند واجب کرد بر مادر شیر بده و مادر داره شیر میده، استرضاعه باز هم؟ نه. پس وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا چی میشه؟ اولا، أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ، چه اولادکم بلافصل در زمان حیاته، چه اولادکم مع الفصله که از ورثه مثلا جدی باشد و چه و این حرفها. حالا ببینید، بُعد اول که رضاعه. یا رضاع واجب یا رضاع مستحب، هردو رو زن میگه و پول هم نمیخواد، استرضاع یعنی چه؟ حالا اگر در رضاع مستحب، زن نمیخواد که این در این سه ماه بعدی شیر بده و مرد میخواد، این استرضاعه، یک. میشه استرضاع. دو، اگر در رضاع واجب هم نمیخواد شیر بده، اینجا استرضاع هست یا نه؟ در رضاع واجب هم که زن حرجی ندارد، عُسری ندارد، نمیخواد شیر بده، باز چیه؟ استرضاعه. واجب است؟ بله. واجب است بر مرد که اگر زن در اون بُعد اول شیرخوارگی که وجود دارد، نداد، باید استرضاع کند. طلب کند که این مادر به این بچه شیر بده و مزد بهش بده {صحبت حضار} خب باشه، خب باشه. این جملات هر کدوم مستقله. ببینید این طور نیست که ما از جمله قبلی، یک قیدی به بعدی بیاریم. یا از بعدی یک قیدی به قبلی، نخیر. این کُلیّت داره {صحبت حضار} اون هم میتونه باشه بله. برای اینکه اگر تراضی کنند در مورد حَرَج، عرض کردم که. در بُعد حرج مگه اینطور نیست؟ اگه در بُعد حرج، این تراضی کردند. در بُعد حرج اگر تراضی کردند و تشاور کردند که در بُعد حرج بر زن واجب نیست، شیر نده، اینجا چیه؟ استرضاع میشه، چه جور؟ استرضاع یکی. حرج است ولی پول میدم، شیر بده، چشم. یا من نمیخوام، دیگری. پس استرضاع هم در بُعد والده هست در بُعد حرج، هم در بُعد غیر والده. پس خصوص نخواهد بود. {صحبت حضار} عزیزم توجه کنید. اینها دارن با هم تشاور و تراضی میکنند که جدا بشود بچه از شیر خوارگی. کی؟ ما بیست و یک ماه رو {33:46}. اینجا در این بیست و یک ماه اگر در مورد حَرَج باشه، زن واجب نیست شیر بده. درسته؟ حالا در اینجا اگر با هم تراضی کردند و تشاور کردند که زن شیر بدهد یا دیگری شیر بده، فلا جناح. چه زن شیر بدهد که مزد بده {صحبت حضار}  شما زمینه رو توجه کنید. زن در حال حَرَجه، در حال وجوب که نیست. این رو دقت کنید. زن در حال حرجه و نمیخواد که شیر بده، نمیخواد به این مستحب عمل کنه. مستحب است در حال حرج. نمیخواد به این مستحب در این بیست و یک ماه عرض می شود که عمل کنه. در اینجا اگر هر دو تصمیم گرفتند که بچه از شیر مادر نخوره، میشه یا نه؟ میشه. چون واجب که نیست بر مادر. اگر هردو تصمیم گرفتند که فصال پیدا کند بچه از شیر مادر، در اینجا چه اشکال دارد که پدر بِره یک شیرخوار دیگری رو تهیه کند و  به اون مزد هم بده. نمیتوند الزام کنه مادر رو. پس أَرَادَا فِصَالًا در اینجا معنا داره. خب حالا ﴿فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا  وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ﴾ [البقرة: 233]، أَرَدْتُمْ، هم تُم اول است که والد بلا فصله در زمان حیات و هم والد مع الفصل است، جد، بعد الحیات. اون هم تمِ. وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ، چجور استرضاع؟ {صحبت حضار} بله؟  وارث هم هستند. وارث غیر والد که سه بُعدیه. حالا اگر چنانچه این مادر واجب است شیر بدهد و نمیدهد، مستحب است شیر بدهد و نمیدهد. در هردو بُعد استرضاع هست یا نه؟ اگر مستحب است شیر بدهد، نمیدهد در سه ماه آخر. مستحب است شیر بدهد و نمیدهد در بیست و یک ماه در حال حرج. واجب است شیر بدهد و نمیدهد در بیست و یک ماه اول. در هر سه بُعد استرضاع هست یا نه؟ چرا؟ چون هر سه بُعد با هم شرکت دارند که این زن شیر نمیده. یا واجب نی است شیر بده، یا واجب رو میخواد ترک کنه. در اینجا استرضاع داریم {صحبت حضار} ببینید آخه چند بُعده. این مادر شیر داره، ولیکن چون حرجی است، نمیخواد بده. حالا که نمیخواد بده، پدر میگه من پول میدم، بِده. استرضاع نیست؟ یا این زن شیر داره و واجب است بده و نمیده. باز استرضاعه. استرضاع معنیش چیه؟ {صحبت حضار} عزیزم استرضاع اونجایی است که شیر خوارگی نیست. {صحبت حضار} بله؟  اونی که حرام است که هیچی، استرضاع غلطه. اگر زن عسر است شیر بده و شیر دادنش حرامه، استرضاع غلطه در اینجا. ما استرضاع در اونجایی که صحیح است داریم بحث میکنیم. و کجا استرضاعه؟ استرضاع در اونجاییه که شیر خوارگی نیست. اگر شما داری غذا میخوری، به آقا غذا بده؟ خب داری میخوری دیگه. اما اگه نمیخوری به آقا غذا بده. در اینجا هم اگر که زن دارد شیر میدهد چه واجب را چه مستحب، استرضاع چیه؟ اما اگر واجب است، واجب رو عمل نمیکنه. اگر مستحب است، مستحب رو عمل نمیکنه. پس وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا، هم بیست و یک ماه اول رو میگیره و هم سه ماه بعدی رو. سه ماه بعدی رو که چون واجب نیست زن بده، خب استرضاع میکنه میگه خانم شما بده، اگر نمیخوای بدی، دیگری. در بیست و یک ماه اول، زن واجب است بده، اما واجب رو عمل نمیکنه. اگر زن واجب است بده و به واجب عمل نمیکند، رضاعت در کار نیست دیگه. نمیده دیگه. بچه هم داره ونگ و ونگ میکنه. {37:16} اونوقت أَنْ تَسْتَرْضِعُوا، تمام این موارد رو میگیره. هم این مادر رو، هم زنان دیگر رو، زنان شیر دهنده دیگر رو. وَإِنْ أَرَدْتُمْ {صحبت حضار} صبر کنید شما. ﴿إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ [البقرة: 233]، دلیل همینه. {صحبت حضار} حالا، گناه نیست بر مرد که آنچه را که معروف و مناسب است بده. یعنی مزد بده. به کی؟ یک موردش این مادری است که واجب است شیر بده و نمیده. مادری که واجب است شیر بده و نمیده و تخلف میکنه، این از موارد تَسْتَرْضِعُوا هست یا نیست؟ {صحبت حضار}  اگر دادن مزد واجب است، گرفتنش حرامه؟ {صحبت حضار}  نشد، نشد. اگر دادن مزد واجب است، چرا گرفتنش حرامه؟ اولا. ثانیا مگر این بچه، نفقه خوار پدر نیست؟ خب پس با پدره {صحبت حضار} آیه واجب کرده است، ولی چیزی را که بر پدر واجب است بر مادر واجب کرده. ببینید، چیزی را که بر هردوی پدر و مادر واجب است، اول بر مادر واجب کرده، بعد اگر مادر تخلف کرد و ارضاع نکرد، در اینجا أَنْ تَسْتَرْضِعُوا نیست. پس اینطور نیست که مادر از جای دیگری میاره، نخیر. مادر از همون غذایی که در خانه پدر خورده و شیر داره و همون شیری که خداوند مقرر کرده حالا نمیخواد بده. پدر حق دارد که بگه آقا این مال، این شیر اصلا مال این پدره، چون این شیر در خانه مادر درست شده. این اگه زیادی میخوره، چرا. اگر چنانچه بچه‌ای در کار نبود و شیرخوارگی نبود، چرا زیادی بخوره؟ زیادی خوردنش یا حرام است به عنوان اسراف یا تبذیره. اگر این بطور عادی، بدون بچه شیر بخوره مطلبی است. اما اگر بچه‌ای باشه، به جای یک کیلو، یک کیلو و نیم میخوره. نیم کیلو رو چرا میخوره؟ حق نیم کیلو خوردن، به حساب این است که، این چون بچه داره و شیر در پستانش باید بیاد، شیر در پستان مادر مال کیه؟ هم مال مادر است هم مال پدر. اینجا وجوب دوبله خداوند مقرر کرده. نه فقط پدر، نه فقط مادر. اگر فقط مادر باشه، شاید نزاد. اگر فقط پدر باشه، شاید باز نشد. اینجا مرحله اولی بر مادر، مرحله دوم ﴿وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ﴾ [البقرة: 233] بُعد اول مادر است. در هر دو بُعد بیست و یک ماه و سه ماه و بُعد بعدی رضیعه‌های دیگرند. چون اگه به هیچ وجه، نه واجب را نه مستحب را این زن حاضر نیست بده و تخلف کرد، در اینجا دیگه اگر نشد، چون به اجبار هم که، شیر دادن به اجبار که نمیتونه باشه. حالا، اگر نشد. در صورتی که نشد، در اینجا یک مورد دیگری که مناسب است، بهش مزد بده. و در اینجا اگر دوران امر بین شخصین شد، مادر میگید من اینقدر میگیرم، زن دیگر میگوید من اینقدر میگیرم. اگر مادر قیمت مناسب میگیره، واجب است به مادر داده بشه، {40:26} اگر مادر بیشتر میگیره البته نه، البته نه هم با قیودی که بعدا خواهیم بحث کرد.

اللهم الشرح صدورنا بنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم ووفقنا لما تحبه و ترضی و جنبنا ان ما لا تحبه و لا ترضی

والسلام علیکم