بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و علی آله الطاهرین
ٱللَّهُم صل علی محمَّد و آل محمَّد
دلائل محوری قرآن شریف اگر از روی میزان صحیح و نظر مستقیم و مجرد، استدلال به آیات و مقدسات گردد دارای منافع اصلیست. از جمله وصول به حق مطلق است که درش تشکیکی نیست، ظنی نیست، تقیهای نیست، جعلی نیست و از جمله صرفهجویی در وقت است. اگر انسان برای به دست آوردن حکمی از احکام الهیه به روایات مختلفه و اقوال مختلفه مراجعه کند، به روایات مختلف مراجعه کردن نیازمند به اسناد است، رجال است، فقه است، عدل است، چه هست چه هست و مراجعه به اجمائات و شهرتها و اقوال علماء، کدام عالم برتر است و کدام شهرت و یا اجماع افضل است، وقت زیادی رو میگیره. اما اگر ما دلالت محوری قرآن داشته باشیم دیگر نه به اقوال توجه خواهیم داشت و نه به روایات توجه داریم مگر آنکه از روی موافقت با قرآن شریف و نه به اسناد. اصلا نیازی به رجال ما نداریم برای اینکه رجال صدر اگر همه صالح باشند و عادل باشند اما متن غلط باشد و متن مخالف با قرآن باشد این صحیح اعلایی هم باشد کافی نیست. و اگر فقط یک روایات باشد و مرسله باشد و راویشم افضل الاصدقاء باشد اما روایت موافق با قرآن باشد با این روایت را به حساب موافقت با قرآن قبول میکنیم.
ما مکررا مراجعه میکنیم به آیات مورد بحث احکامی یا غیر احکامی. چنانچه اگرچه نه چنانچه از باب اشارت عرض میکنم چنانچه آقایان فقها سنتی روایاتی را استدلال میکنند، دقت میکنند سندش را، متنش را، الفاظش را، الفاظ گوناگونش را، احتمالاتش را، لغاتش را، ادبیاتش را مراجعه میکنند، آخر سر به اهبت و ابواء و اولی و اوطد و اینها میرسند، ما بیشتر از این دقتها باید در آیات مقدسه قرآن داشته بشیم چون عللی و معلولیتهایی و عیبهایی که در روایات است هرگز در قرآن وجود ندارد.
و علت اینکه ما به آیات مکررا مراجعه میکنیم یک علت این است که قرآن شریف بحر مواجیست، هر قدر انسان در الفااظش و در ادبیاتش دقت کند مطالب جدیدی به دست میآورد. دوم اینکه افکار ما حوزهایها مشروط است با نظرات دیگر، با فتاوی، با روایات، با افکار دیگر، برای اینکه بدانیم این افکار و از برای اینکه نظرمون نظر مجرب باشد، و نظر صحیح و درست باشد به آیات مقدسات قرآن بنابراین باید رجوع مکرر کنیم.
آیه چهارم سوره مائده که دو سه روزه داریم بحث میکنیم ( يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَات) اولا از نظر ادب ، وَ ما عَلَّمْتُمْ مِن الْجَوارِح ، عَلَّمْتُمْ طبعا دو مفعولگیر است . مِن الْجَوارِح یک مفعولشه و مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه مفعول دومشه. منتها فعل اول که ما عَلَّمْتُم مفعول اولش بعد از خودشه وَ ما عَلَّمْتُمْ مِن الْجَوارِح به چی عَلَّمْتُمْ؟ تعلیم کردیم بعضی از جوارح را، این مفعول اوله. چه تعلیم کردیم؟ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه تعلیم کردیم. این مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه هم مفعول دومه تُعَلِّمُونَهُنَّ است و هم مفعول دوم ما عَلَّمْتُمْ . مفعول اول مِن الْجَوارِح که محذوفه. وَ ما عَلَّمْتُمْ که مِن الْجَوارِح بعد از جوارح. وَ ما عَلَّمْتُمْ چی رو تعلیم کردیم؟ بعد از جوارح، چی تعلیم کردیم؟ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ .
منتها (سوال) بله؟ محلش منسوبه. مِن الْجَوارِح یعنی… محلش منسوبه که. ببینید وَ ما عَلَّمْتُمْ مِن الْجَوارِح و آنچه تعلیم کردیم چیو؟ من الْجَوارِح. این مِن الْجَوارِح درست است که جر و مجروره اما محلش منسوبه یعنی وَ ما عَلَّمْتُموهم مِن الْجَوارِح اینو ببینید دیگه.
پس حقیقتا، حقیقتا مفعولیت مال مِن الْجَوارِحه. هُ هم بیاری مال مِن الْجَوارِحه. منتها مفعول دوم عبارت است از ما عَلَّمَکُمُ اللّه . یعنی عَلَّمْتُمْ جَوارِح به چی عَلَّمْتُمْ ؟ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه. در هر دو عرض میشود جر و مجرور مفعوله و در محل منسوبه. این بُعد اول آیه.
دوم: مُکَلِّبین . مُکَلِّبین عرض میشود که این طبعا اسم فاعل است از مضاعف میاد. کَلِّبَ ، یُکَلِّبُ ، مُکَلِّبُ ، مُکَلِّب . ولکن مجردش این متاسی به مفعول واحد است. کَلَبَ ، یَکلِبُ ، کَلباً و کَلَباً .
{فعلین قیاس نفسه محلی و ……..
کَلب مصدر است. خب چرا به کلب میگن کلب؟ برای اینکه مصدر اسم عین شده مثل عینالعدل، عین از بس عادل است که انه فعل عطفه. کلب هم از بس گازگیر است، گازگیرندگی اسمش شده. کلب کالب نیست، کلبه. کلب مصدره. .{ قیاس نفسه محلی…. اسم سگ را از برای این کلب گذاشتن بهتر اینکه مثل عینالعدل ، بهتر اینکه از بس این صفت گیرندگی در کلب زیاده، از سایر درندگان حالت درندگیش بیشتره. دائما زبانش بیرونه، دائما دهانش بازه، هر چی میخواد ببینه، چوب ببینه، سنگ ببینه، انسان ببینه، حیوان ببینه میخواد گاز بگیره اما گرگ اینطور نیست، شیر اینطور نیست، ببر اینطور نیست، پلنک اینطور نیست، یوزپلنگ اینطور نیست اینا اینطور نیستن.
خب حالا در اینجا از نظر ادبی ما که صرف ادبیات رو نمیخوایم نظر بدیم چون لغت قرآن، عدد قرآن صرفا و نحواً، بلاغت و فصاحت قرآن تمام کلیدهای فهم قرآن است، کلیدهای نخستین فهم قرآن، لغت قرآن و لغویات قرآن از ادبیات قرآن است که فصاحت و بلاغت قرآن است.
و در مرحله دوم دقت در جملات آیه ، در مرحله سوم دقت در غرمای آیه، ….
و دقت چهارم دقت در آیاتی که مشابه است در این آیه و نظر این آیات همین نظر است بعضا یا کلا.
حالا چرا مُکَلِّبین فرمود کالبین نفرمود؟ اولا: مُکَلِّبین یا کالبین صفت کیه؟ صفت انسان مومن است نه صفت سگ. بنابراین در روایت میدیدم ،که براتون بخوانم، که اینکه گفته میشود کلب، خدا هم در قرآن فرمود مُکَلِّبین. پس اون کسی که این روایت رو نقل کرده خودش کلب بوده، نفهمید. مُکَلِّبین صفت کلب نیست بلکه صفت انسانیست که تعلیم میدهد حیوان را که چجور گاز بگیرد.
حالا چرا مُکَلِّبین است کالبین نیست؟ اگر کالبین بود چه بود؟ چون وَ ما عَلَّمْتُمْ آنچه را تعلیم کردید، مِن الْجَوارِح از درندگان را ، از گازگیرندگان را، از زخم کنندگان را ، مُکَلِّبین درحالیکه یاد میدهید به آنها پاره کردن را خب کالبین باید باشه، مُکَلِّبین نباید باشه جواب. سوال این است که جارح خودش کَلَبه، کَلبه، حیوانی که درنده است و گازگیرنده است خودش کَلب است و کَلَب دارد، آیا کَلَب و گیرندگی و زخمزنندگیه سگ یا حیوانات درنده دیگر میخوایم به این یاد بدیم؟ خب یاد داره، بهتر از اونی که یاد میده اونجا عرض کردم، سگ حالت درندگی سگ و شیر رو خیلی بیشتر از انسان یاد داره و همچنین عقاب، همچنین باز، همچنین پلنگ، یوزپلنک و همچنین حیوانات درنده دیگر در درندگی خیلی استادتر از انسانن پس کالبین غلطه چون انسان که تعلیم میخواد بدهد این جوارح رو، تعلیم میخواد نمیخواد کالب بشه، نمیخواد گاز بگیرد ، مُکَلِّبین، اضافه میخواد یاد بده. طلب اضافه، گاز گرفتن اضافه، درندگی اضافه، یک درندگی کم یک درندگی زیاد. درندگی حیوانی که وحشیت است، برای خوردن است، برای کشتن است، برای صاحبش نیست کم، و درندگی انسانی بر مبنای ایمان زیاد. درندگی که درش کلب دارد یکی ایجاد شود. کلب درندگی حیوانی را به حیوان خودش با … داشتن، چون اگر سگ درندگی سگکی خودش را میخواد بکند تعلیم، خب میدرد و میخورد و که برای صاحبش نمیبرد فرار میکند قطعا. بنابراین از نظر کلب، درندگی کلب بودن، نمر بودن، فهد بودن، باز بودن ، عقاب بودن، گربه بودن، چی بودن اون درندگی وحشی و بیحساب رو … انسان. و اما درندگی انسانی بر مبنای ایمان را مُکَلِّبین، که تُعَلِّمُونَهُنَّ تبیین میکنند ، تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ ، این ما عَلَّمَکُمُ اللّهُ را کلب کارکشته بهش یاد بدیم. جرح اون کلب حیوانی وحشی از بین میرود و کلب انسانی بر مبنای ایمان که تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه جایگزین آن میشود پس بنابراین باید مُکَلِّبین باشه، کالبین باشه نمیشه .کالبین باشد دو اشکال دارد: یک اشکالش ترتیب حاصله. یعنی کلب کالب هست، کلب گیرنده هست، عرض میشود که گازگیرنده هست، شما گاز گرفتن رو به سگ یاد میدید؟ گاز گرفتن سگی رو به سگ یاد بدید؟ اون بهتر یاد داره این اولا.
و ثانیا که ترتیب حاصله است، مطلبی را در اینجا اضافه نمیکند، مطلب اضافه مُکَلِّبینه، مُکَلِّبین چی؟ تکلیب یاد بدید، تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّه که اینو تفسیرا عرض کردیم. که براساس روایات هر وقت شما اونو فرستادید بره، هر وقت امساک کردید، عرض میشود که برگرده و وقتی که این حیوان سر برسد، صیدی رو میگیرد برای خوردن نباشد، برای دریدن نباشد، برای بردن باشد، بنابراین حتیالمقدور نکشه مگر اینکه کشتن یک اضطراری باشه یعنی گرفتن حیوان جوری وحشیست، جوری فراریست که گرفتنش مساوی با کشتنشه این بعد دوم آیه.
بعد سوم: و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ . در روایات دارد که در باب صید بسمالله گفتن اون هنگامیست که حیوان صید رو گرفته. آیا این از آیه درمیاد یا نه؟ بسمالله گفتن یک مثلثی را تشکیل میدهد برحسب احتمال، برحسب اقوال فرموده.
یک: (سوال) یاد میگیرد تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ باید یاد بگیرد. عرض میشود که این بسمالله گفتن که از آداب واجب شرعیست بر صید و بر ذبیحه و در منحوره و هم در نحر، نحر شتر و هم در ذبح ذبح حیوان و هم در صید که بسمالله شرط است و همچنین در حیوان مستعصی، حیوانی که اهلی است، فرار کرده، نمیشه کشتش، نمیشه ذبحش کرد، شمشیر میندازن، تیر میندازن ، میکشنش. در همه اینا بسمالله شرطه.
حالا، بسمالله برحسب احتمالات مثلث: یا بسمالله گفتن در حین خوردن فقط، همون که سنیها میگن یا بسمالله گفتن در حین کشتن یا نحر کردن یا صید کردن یا بسمالله گفتن در صید در حین ارسال.
روایت در باب صید دارد که وقتی شما سگ را یا حیوان شکاری دیگری میفرستید در حین ارسال بسمالله بگید حالا کدام از آیه در میاد؟ نقطه نظر سوم ادبی اینجاست ملاحظه کنید: فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ آنچه را که جوارح که مکلب هستند و تعلیم یافته هستند، آنچه را بر شما امساک کردند کُلُوا. آیا این مطلب، نظر ادبی لازم داره؟ عَلَیْکُمْ چرا فرمود؟ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ نفرمود؟ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ لَکُمْ نفرمود؟ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ فرمود. چرا؟ برای اینکه اگر مطلق فرموده بود فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ امساک شده بود یا امساک میکند حیوان را که بخورد کلا یا امساک میکند حیوان روکه قسمتی بخورد قسمتی ببرد یا امساک میکند که ببرد سه بعده. این بعدی که منظور شرع است بیان نشده چون تعلیمی که نسبت به حیوان صید شده است، تعلیمی است که امساک کند از برای صاحبش: امساک توحیدی. امساک شرکی نیست که قسمتی…. امساک خودی و الحادی هم نیست که فقط خودش نخیر امساک توحیدی.
حالا،(سوال) میخوام همونو بیان کنم. پس اولا چرا حرف جر آمد ؟ چه علیکم چه لکم. فرمود مِمّا أَمْسَکْنَ نفرمود علیکم نفرمود مِمّا أَمْسَکْنَ … عَلَیْکُمْ یا لکم این یک.
دوم: چرا مِمّا أَمْسَکْنَ لَکُمْ نفرمود؟ فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ لَکُمْ از آنچه را که برای شما امساک کردند بخورید. اینجا ظلم کند البته این حس اعتمادش از بین میره که امساک برای خودش باشه ، امساک … . یک احتمال داره: امساک لَکُم دو بعدیست. یک امساک لکم صد در صد است، یک امساک لکم درصد است. بله؟ من فلان غذا را برای شما نگه داشتم، برای شما نگه داشتم یا همه رو برای شما نگه داشتم یا قسمتی برای خودم قسمتی برای شما، هر دو لکم. لکم که خاص نیستش که. مِمّا أَمْسَکْنَ لَکُمْ خاصه؟ مگر لکم لیس الّا ست؟ لکم لیس الّا نیست. پس اگر مِمّا أَمْسَکْنَ لکم بود، اعم بود از این که امساک در اختصاص صاحبش بشود یا نخیر برای صاحبش هم امساک کند. اگر چنان چه این خانه برای قید است، اعم از اینکه برای شخص قید بشود یا برای قید و امر با هم باشد، منافات نداره.
اما عَلَیْکُمْ مطلب اینجاست مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ یعنی أَمْسَکْنَ مطلق نیست، أَمْسَکْنَ لکم نیست، أَمْسَکْنَ علیکمه. علیکم جهت احاطه است، جهت احتیاط است، یعنی آنچه را که امساک میکند بر شماست، بر خودش، برای خودش، برای شما نیست، بر شماست. عَلَی به عنوان حفاظه، امساک میکند و محافظت میکند آنچه را امساک کرده برای شما. فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَها عَلَیْکُمْ ، ما أَمْسَکْنَها رو امساک کرده، عَلَیْکُمْ به حساب شما به حساب شما. عَلَی عنوان بله؟ میدونم ها نداره ولکن مِمّا أَمْسَکْنَ ، ما چیه؟ این حیوانه دیگه. این حیوانی که من میدونم خارج از قرآنه. فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَها آنچه را که امساک کرده که تقدیره است عَلَیْکُمْ که عنوان کتابه.
اما بعد چهارم که صبح هم عرض کردم: خب وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ، خب عَلَيْهِ چیه؟ این ضمیر مفرد مذکر عَلَيْهِ به چی برمیگردد؟ چند احتمال هست، یکی: فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ ، به اَکل برمیگرده، به فعل که برنمیگرده بلکه فعل کُلُوا تبدیل به مصدر میشه پس فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْه یعنی عَلی اکلِکُم، اینجا گفته احتمال اول. چون نمیتوند ضمیر به فعل برگرده پس این کُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ، ضمیر مفرد مذکر عَلَيْهِ به مصدری که اسمی که از کُلُوا درمیاد برمیگرده این یه احتمال. (سوال) احتمالات داره عرض میکنم.
سه: عطف مِمّا . بله فَکُلُوا مِمّا ، اولا کسی اینطوری رد کنه بگد که ظاهر مطلب این است که فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ آیا ذکر اسْمَ اللَّهِ که بالاش عرض شده معطوف بعد از معطوف الیه است یا مقارن است باطنا؟ بعده دیگه بله؟ خب پس ذکر اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ بعد از کُلُوا، حرف سنیها رو تقویت کرده . ذکر اسْمَ اللَّه که وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه بعد از کُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ دیگه، بنابراین همون حرفی که سنیها میگن از آیه در میاد که در هنگام اَکل، ذکر اسْمَ اللَّهِ کنید، در هنگام ارسال نه، نه هنگام صید نه، نه هنگام ذبح نه، در هنگام اکل. این حرف سنیها رو داره میگه دیگه، کسی اینطوری بگه، البته اینطور نگفتن ولکن ما اول استدلال را تا آنجایی که امکان دارد از نظر مثلا دلالی و احتمالی میگیم تا اینکه … میفهمیم چه چیزهایی داریم؟ میگیم بله از احتمالاته ولکن تا اینجا دو احتمال در کاره. یک : همانطور که شما میگید که عَلَيْهِ که ضمیر … ، فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه به دو دلیل. یک دلیل این است که بعدا ذکر اسْمَ الله گفته شده، اذْكُرُوا اسْمَ اللَّه بعد از اَکل گفته شده پس ذكر اسْمَ اللَّه، عندالاَکل است یا بعد از اکله این اول. و ثانیا محور کلام کُلُواست، عرض میشود که فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ محور چیه؟ کُلُواست. وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه ، این عَلی آنچه را که عرض کردیم اما جواب، سوال این است که اولا اگر بعده پس بعد از اکل، ذکر اسماللهه اینو شما نمیگید که، که بعده چون اینجا داریم که عندالاَکل ذکر اسم اللهست. فلهذا اینجا اشکال میکنیم. میگیم جوارح مصاره ای که اسم خدا رو ذکر میکنند در ذبح ذکر نمیکنند اینو چیکار میکنن؟ میگن که ذکر اسم الله، عندالاکله. دیگه اینجا عندالاکل نیستش ، چون وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّه بعد از اَکله، معطوف بعد از معطوف الیه، معطوف الیه فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ است، وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه بعد اینه اولا.
ثانیا این فعل اکل بود که بَعد بود مقابل اون قبله چرا؟ برای اینکه ما وقتی از نظر مرجعیت یک مرجع داریم، یک مرجع نزدیکتر و یک مرجع دورتر، آیا قاعده فصاحت و بلاغت صحیحه و عالیه این است که ضمیر به مرجع نزدیکتر برگردد یا مرجع دورتر؟ حالا مرجع نزدیکتر کدام است؟ فَکُلُوا_ اکل ، مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ_ امساک، امساک نزدیکتره یا اکل؟ امساک. مِمّا أَمْسَکْنَ عزیزم . فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ به کُم که برنمیگرده که، کم رو که نمیشه خورد که، عَلی هم که نمیشه خورد که، فَکُلُوا مِمّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ، کُلُوا _ اَکل ، أَمْسَکْنَ _امساک.
وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه ، وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَي الممسک ، امساک که نیست، علی الممسک. حیوانی که مسک شده است، صیدی را که این حیوان درنده گرفته است، بر اون صید ذکر اسمالله خونده بشه بله؟ پس اَکل در کار نیست، پس سخن عرض میشود که فتوای سنیها اینجا از بین میره حالا یه ذره توقف کنیم اینجا .
ببینید ما در سه بُعد از آیاتی که ذکر اسمالله رو شرط میکنن جواب سنیها رو به سله آیات میدیم.(سوال) در کتب حلیه میگن که ذکر اسمالله در موقع خوردنه، در موقع ذبح ذکر اسمالله لازم نیست و لهذا میگن که ذبیحه یهود و نصاری را میشه خورد برای اینکه ذکر اسمالله نمیکنند.
ببینید ما با قرآن (سوال) حالا اون جای بحثه. اولا آیاتیست در نحر صریح است برای اینکه ذکر اسمالله عندالذبحه. فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيهَا صَوَافَّ یعنی صف ان در صف ان شتران درحالیکه صف ان در صف ان و میخواهید آنها را نحر کنید، فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيهَا صَوَافَّ و در آیه ببینید وقتی که صف کردهاید این حیوانات شتران رو فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ وَأَطْعِمُوا … خب صحیفه داره. آیه در باب نحر صریحه که فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيهَا صَوَافَّ پس در موقع نحر است در موقع عادی که نیست که شتر رو خورد که شترو احتیاجی نیس یا شتر رو کشتن و گوشتشو میخوان بخورن بسمالله بگن این صَوَافَّ نیستش که، گوشتا رو صَوَافَّ کردن؟ صَوَافَّ یعنی صف ان در صف شتران. پس این راجع به نحره این در بُعد نحر.
خب حالا در بُعد ذبح، و لا تاکولوا ما به یکی از اعلام بزرگ از تراز اول فقها بحث میکردیم این بنده خدا آیات رو گذاشتن گفت اگر کسی اعتراض کند که عرض میشود که فَکُلُوا مِمّا ذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه یعنی وقتی میخواید بخورید اسم خدا رو بیارید گفتم مِمّا ذَکَرتُ اسْمَ اللَّهِ که نیست ، مِمّا ذُکِرَت اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه کاملا بلدیم .
فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه اگر توجه کنید (سوال) بله؟ … یکی لا كُلُوا ست یکی لا تَأْکُلُوا … بله فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللهِ عَلَيْهِ ، وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ ، وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ اینا، همش ذُکرَ ست. ببینید آکل کیه؟ ذاکر کیه؟ اگر آکل و ذاکر یکی باشند باید بگد که و كُلُوا مِمَّا ذَكَرتُم اسْمُ اللهِ عَلَيْهِ آنچه را میخورید بسم الله رو براش ذکر کنید و بخورید اما اگر ذاکر و آکل یکی بود که اینجا نفرمود، بخورید از آنچه یاد شده است یا یاد کردید، پس آنچه اسم خدا را یاد میکند که غیر از آکل است و آنچه آکل است غیر از کسی است که اسم خدا رو یاد میکند. حالا آیا معمول است گوشتی که انسان میخواد بخورد این گوشت را کس دیگه بگه بسمالله، شما میخواید اونو بخورید؟ معموله؟ یک در میلیون معموله؟ و اینجا گفتم به اون آقا گفتم که ما ذُكِرَ ست، ما ذَکَرتُم نیست . آیا معمول اینه ولو یک در میلیارد، یک در بینهایت که کسی که میخورد بسمالله رو دیگری بگه شما بخورید؟ نه. مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ ، ذاکر اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ قبل از اَکل است و قبل از اَکل در حالی که کشته شده نیست در حال کشتن است این دو.
سوما در این آیه، در این آیه که هم معذر است و هم معذور است هم معذره است و هم معذوره عرض میشود که فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه ، سوال این است که عندالارسال، من در ارسال … اینجا، چون یا عندالارسال است یا عندالامساک است یا عندالذبح است دیگه. بسم الله رو یا عندالارسال باید گفت، چنتا روایت بود، روایت صید کلا میگد عندالارسال بسمالله بگید یا عندالامساک است که آیه میگه یا عندالذبح است که آیه میگه خب پس این شد عندالامساک پس چطور اینو روایت کنیم؟
حالا برای تبیین روایات ما تبیین تبین آیه رو بخوانیم دوباره فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه (سوال) نخیر نخیر، امساکه همه، امساکه همه، ببینید . الان میگیریم آیه امساک ببینیم چی میشه ببینید، سگ رو فرستادید … موقع امساک اینجوری شد حالا موقع ارسال بسم الله بگیم یا موقع امساک بگیم؟ محمله دیگه من میخوام صد در صد بشه ببینید حکمی که صد در صد بدهد حکم عندالارسال صد در صده؟ نه چون بعضی وقتا عرض میشود که ارسال میکنید یا دائما امساک میکنید یا امساک اعم است از ذبح، ممکنه امساک ذابح باشد.
امساک دو بعده، این مِمَّا أَمْسَكْنَ عند رحم است؟ فترم است؟(ادامه سوال) نشد میفهمم، كُلُوا کی؟ همون وقت که امساک کرد؟ همون وقت که این گوسفند رو عرض میشود که این آهو رو امساک کرد بخورید درسته؟ پس كُلُوا مال بعده بلاخره. اَکل مال بعده. (ادامه سوال) حالا ببینیم چی میشه، حالا ببینیم چی میشه، حالا ببینیم چی میشه ببینید، حالا ببینید اَکل عندالارسال در آیه نیست، اَکل عندالذبح هم در آیه نیست، اَکل عندالامساکه چرا؟ برای اینکه امساک حلال شده چرا؟ برای اینکه وقتی که این سگ یا این حیوان شکاری این آهو رو میگیرد، اعم است اینجا اینو بگیرد و در ضمن گرفتن بکشد یا بگیرد امساک کند و زنده بیاورد؟ هر دو هست یا نه؟ خب بنابراین اگر میخواهد که عرض میشود که وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه بله فَكُلُوا مِمَّا ، فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه یعنی وَاذْكُرُوا اللَّهِ ، وَاذْكُرُوا مِمَّا علی ما أَمْسَكْنَ عَلَيْ الممسک . ذکر اسْمَ اللَّه از ممسک باید باشه از ذبیح نباید باشه از مرسل نباید باشه چرا؟ برای اینکه ممکن است شما ارسال کنید و ببینید امساک رو پس ارسال تقدم داره، یک ساعت قبل میشه، قبله دیگه . ممکن است که امساک کند و ذبح نکرده یعنی زنده بیاره وقتی زنده آورد شما … بسم الله بگید. حد اول و حد آخر صددرصد نیست حد وسط صد در صده عندالامساک عندالامساک . اگر امساک را دیدید، ممکن است با اون امساک ذبح بشد، ممکن است ذبح نشد، چون ممکن است ذبح بشد پس ذکر اسم الله بگید اگر امساک کرد و زنده آورد مجدد میگیم اگر امساک کرد و کشت ذکر اسم الله کردیم اگر نخیر شما ارسال میکنید و با ارسالتون ذبح و امساک رو میبینید بله؟ با ارسالتون ذبح و امساک رو میبینید با ذبح بسم الله میگید. اما با ارسال نمیبینید، ارسال میکنید رفت … کی بسم الله بگیم؟ موقعی که میگیره؟ کی؟ معلوم نیست ، موقعی که میکشه؟ کی؟ معلوم نیست ، خواهد کشت؟ کی؟ معلوم نیست.
بنابراین عندالارسال مقدمه است عندالارسال مقدمه است، عندالذبح هم یه مقدمه است. آیه قرآن اون جوانب محوری در بیان کرده، فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ یعنی وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَي الممسک ، علی الامساک. عندالامساک اذا انت اگر ممکن است، امساک رو دیدید، عندالامساک بسم الله بگید چون حین امساک بکشه اگر با امساک کشت بسم الله بگید اگر با امساک نکشت، آورد، بسم الله بگید چون ذبح ادله بری است، ادله بری است اگر شما ذبح کردید عندالذبح، اگر صید کشت عندالامساکی که ذبح است درسته؟ بنابراین احسن تعابیر قرآن کرده و اون تعابیر در روایات هست که عندالارسال بسم الله بگید جای خاصه. عندالارسال جایی بسم الله میگیم که غائب است صید و غائب است حیوان صائد و شما نمیدونید کی امساکه، کی ذبحه، کی طعم، نمیدونید چون کی احتیاطا قبلا وقتی ارسال میکنید شما بسم الله رو دادید.
بنابراین فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْه این نه ارسال را میگوید، نه ذبح را میگوید چون نه عندالارسال معلومه، نه ذبح معلومه ولکن امساک. اگر امساک معلوم شد عندالامساک ذکر اسم الله بگید، اگر امساک معلوم نشه عرض میشود که عندالارسال بگید و اگر ذبح معلوم شد عندالذبح بگید .
(سوال) بله؟ امساک. عندالامساک. كُلُوا کی؟ که در حال امساک كُلُوا؟ کدومش؟ (ادامه بحث) نشد نشد ببینید عزیزم کی میگه بخورید؟ کی؟ یعنی همینطور آهو رو درسته بخورید؟ باید پوست کند، باید پخت نشد این، این اصل بعده ولکن این اصل میفهمم میگم که از این حیوان از این گوشت گوسفند بخورید یعنی همینطور بردارید بخورید؟ نخیر این گوسفند رو باید پخت، باید پوست کند، باید چی کرد همین دیگه همین. جارح … مگه میکشه اصن ؟ عزیزم عزیزم نخیر مِمَّا قتلن نفرمود ، مِمَّا أَمْسَكْنَ فرمود. ببینید عبارت رو حسابه، اگر این مِمَّا قتلن بله مِمَّا أَمْسَكْنَ اولا . ثانیا مگر صید حق دارد بکشد؟ عرض میشود که تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ از … که وکیل، کسی که وکالت داره حیوان رو بیاره حیوان رو زنده باید بیاره حتیالمقدور. نه نه ذبح میشه ولی این متن رو میاریم، اگر در ضمن گرفتن به طوری ببینید… ببینید این لفظی که امساک میکند ، وظیفه این وکیل چیست؟ وظیفه کشتن است؟ نخیر. وظیفه گرفتن و آوردن است . منتهی گرفتن و آوردن دو جوره: یا اینکه میگیرد زنده میآورد و بعد یا اینکه نخیر میگیره ولی با گرفتن کشتی میگیرند با هم، با هم جنگ میکنند، با هم میزنند درجا اون کشته میشه پس دو بعد دارد پس ما أَمْسَكْنَ ست ، ما قَتَلنَ نیست. و ذکر اسم الله هم باید امساک شه. عندالقتل نیست چون معلومه، عندالارسال هم حتما نیست چون ارسال بعضی وقتا ارسالیست که معلومه، بعضی وقتا معلوم نیست. اگر ارسال میکنید و معلوم نیست امساک کی است، پس معلوم نیست ذبح کی است، پس معلوم نیست قتل کی است، پس بسم الله رو قبلا گفته باشید .
بنابراین با این تفتیشی که ما در آیه میکنیم، روایت رو اینطور تفسیر میکنیم که عندالارسال بعضا است، اکل، عندالامساکه و سه اصله.
یکی: عندالارسال. اگر ندانیم کی امساک میکند و کی ذبح میشه .
عندالذبح: اگر بدانیم که داریم میبینیم حیوان رو گرفته داره میاره هی اونور میاره میگیرتش میاره زنده اینجا ذبحه و اگر نه اول بود و نه دوم امساک را دیدید، عندالامساک ذبح میکنیم و اگر امساک رو ندیدیم عندالارسال ذبح میکنیم عندالارسال بسم الله میگیم بسم الله میگیم.
(سوال) امساک حد وسطه. اگر امساک کرد با امساک کشت که صیده، اگر امساک کرد و امساک نکشت، زنده آورد آیات ذبح زنده است . آیات ذبح میگوید که وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ ذبحه اینجا ، چون ذبحه دیگه. نیست؟ اون که صیده این ذبحه .اگر صید است با صید کشته میشود بسم الله، اما اگر صید است با صید کشته نمیشود اونجا ذبح میاد یا نه ها یا ذبح است یا صیده، منتهی صید دو بعد داره صید دو بعد داره مثلا صید شتر هم میشود احیانا اگر شتر فرار کند، اگر شتر فراری این شتر فراری رو حیوانی که قوی تر از اوست صید کرد، یا امساک میکنه و کشته میشه هیچی یا امساک میکند کشته میشه میاره این نحره. حیوان مجروح یا امساک میکند و کشته میشه یا امساک میکند کشته نمیشه، میاره این ذبحه. پس یا ذبح است یا نحر است یا کشتن حیوان صائد است عندالضروره. نه اینکه حیوان بره و بکشد و بیاره یهو بگو اینو بخور نخیر. اگر بپراند که این حیوان را نکشد و زنده بیاره با مقداری جرح مجروحش کرد که بتونه بیاره و در اختیار بگیره این حیوان رو …باید بیاره وگرنه مِمّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ نخواهد بود این یک بحث.
حالا روایت ما در عرض میشود که بُعد اول که بحث کردیم دیروز که استمرارش هست، که آیا باید که حیوان صید باید کلب باشه؟ یا باید چار باشه؟ اینو گفتیم سه دسته چهار دسته. یه دسته از اینا باید کلب باشه غیر از کلب نمیشه. یه دسته میاد که کلب باید باشه ، فهد نباشد، نمر نباشد، فهد نباشد، بازی نباشد ، چه نباشد برای اینکه اینا رو نمیشه تعلیم کرد، خب میگه اینا رو چطور تعلیم کنم؟ اگر زورمون رسید عقاب رو، باز رو ، عرض میشود که اینها رو تعلیم کردید پس این دیگه از بین رفته چون نمیشود غیر سگ را تعلیم کرد بنابراین مُکَلِّبین ، کلب است میگیم نخیر، اگر بشود غیر سگ را تعلیم کرد چطور؟ این دسته دوم روایت.
دسته سوم روایت به طور مطلق میگوید سوال میکنن { عن الکلب و البازی و الفهد و النمر والسبع قال نعم کلها… } نعم کلها در اینجا میگه یعنی تعلیم یافته باشند.
دسته چهارم از رسولالله صلوات الله، سوال میکنند از رسولالله صلوات الله علیه که این این این چطور است؟ فرمود که و ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبینَ مفعوله و ما … کل جوارج، کل جوارح ،چه اینهایی که شمردیم چه اونهایی که نشمردیم نماد این است که الجوارح باشند و عرض میشود که شما تکلیب کرده باشید و کلب انسانی بر مبنای ایمانی رو به اونها عرض میشود که یاد داده باشید .
خب و اما روایات، ظاهرا روایات به فردا خواهد افتاد. هم روایات که فردا بحث اخلاق نداریم بد اخلاق میشیم اگر بی اخلاق باشیم. عرض شود که فردا روایات رو براتون … میخونیم و تطبیق با نظرات که علامه بزرگوار در تذکره دارد البته قسمتهایی رو نمیپذیریم قسمتهایی میپذیریم و پذیرفتن و نپذیرفتن ما بر محور دلالی قرآن نسبت به اقوال و روایات و نظرات خیلی از… فردا صبح اشاره خواهم کرد.
اللهم الشرح صدورنا بالنور العلم و الایمان و معارف القرآن العظیم و وفقنا بما تحبوا و ترضا و جنبنا ان ما لا تحبوا و لا ترضا. والسلام علیکم و رحمه الله.