پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی

جستجو

کلمات کلیدی

خلاصه بحث

جلسه ششصد و هفتاد و هشتم درس خارج فقه

خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها (حلال گوشت و حرام گوشت)

 687

بحث در أطعمه و أشربه به وجهٍ کلی اقتضا دارد اصولی را بر مبنای آیات و سنت قطعی رسول الله (صلوات الله و سلامه علیه) القا می‌کند آنچه انسان می خورد یا می آشامد چه حیوانی باشد و چه ذواب باشد و چه نبات باشد آیا رابطه کلیه حلیت یا حرمت دارد یا هیچ رابطه ای ندارد؛ البته بحث هایی مطرح شده ولیکن الان به عنوان اصولی بحث می‌کنیم به عنوان ضابطه أقل. خب مسلطی از نظر احتمال اگر ضابطه، ضابطه حل است وظیفه ای است اگر اصالت الحرمه است کما اینکه وهابیا و بعضی دیگر می‌گویند باز جریان دارد. اگر هیچ کدام نیست نه اصالت حل است و نه اصالت الحذر هم حلش دلیل میخواهد هم حذرش دلیل میخواهد. اصولاً در اموری که حلال است غذایی که حلال است حیوانی که حلال است دریایی، زمینی، هوایی و غذاهایی حلال است و محصولاتی و مشروباتی که حلال است باید دید امکان دارد تذکیه محل شیء آیا اکثریت تصرفاتی که ما می‌کنیم در حیوانات هوایی و زمینی و دریایی و مأکولاتی که، اصل اکثریت مطلقه با محللات است یا محرمات با محللات است بنابراین اگر شرع مقدس بخواد تعداد کند محللات رو، مثنوی 70 من کاغذ لازم داره 700 من کاغذ نمی‌شود بلکه قاعده این است که حالا قبل از اینکه نص بگیم قاعده این است که اصل حلیت کل تصرفات باشد إلّا ما اخرجه الدلیل. و عرض کردیم همینطوره. اصولی در قرآن شریف و ضوابطی در قرآن شریف داریم البته با مراتب وحی درجاتی فوق و فوقاً فوقی و تحت تحتاً تحتی که ضابطه ی حل است برخلاف اونچه گروهی از اخباریین می‌گویند و کل وهابیون می‌گویند که قائل به اصالت الحذرند میگن اصل حذر است و دلیل هم میارن میگن آیا ما و أعمال ما خوراکی های ما آشامیدنی‌های ما ملبوسات ما مفتوحات ما مکان های ما مال ماست یا مال خداست؟ البته اونچه را اونها میگن با تغذرش که بنا کاملاً محکوم بشه بعد خر علیم السقف من فوقهم بشه. آنچه را ازشون رسیده و آنچه را نرسیده، ما جمع می‌کنیم. و از نظر ظاهر درسته آنچه را که ما آنچه را مربوط به خودامونه من و دنیای من و عالم من از اونچه را مورد استفاده است که بعید باشد چه قریب باشد تمام ملک خداست و تصرف در ملک غیرجایز نمی‌باشه برای اینکه قاعده این است که خوراکی یا پوشاکی یا کلام یا عقیده یا رفتن یا پوشیدن یا نکاح کردن یا طلاق دادن یا هرچه، هر نفی و اثباتی که ما بر أعمال درونی فکری و عقیدتی و علمی و برونی عملی انجام می‌دهیم باید طبق نص و طبق اجازه باشد بنابراین قاعده بر حذر است میگن کلُّ شیء محرم است مگر آنچه را که دلیل اخراج کند و دلیلی که کتاب و سنت بگوید که این حلاله اگر یکی بگوید اطلاعاتی که ما پیدا کردیم و (مشخص نیست) مسجدش شجره رضوان ما رفتیم که مُحرِم بشیم چون یه شجره مدینه اس یه شجره رضوان مسجدی که مسجد حدیبیه است به مکه نزدیک تر است حدود سه کیلومتر. و استعلاب محرم شدن در مسجد شجره رضوان بیشتر است از مسجد عرض می‌شود که حدیبیه. وقتی که مسجد ساختن مسجدی بسیار معظم ساختن اما تکمیل نیست، اون خادمی که اونجا بود گفتم این مسجد وقت وقف شده، گفت چند ساله. گفتم چرا تکمیل نمیشه گفت شیخ أعظم آمده است در اینجا کور البته کور بود هم باطناً و هم ظاهراً. آمده است و سوال کرده، گفتن مسجد ساختیم و مُنا رو ساختیم و مُنا رو در طول مدتی مهندسین ایرانی و پاکستانی و غیر، ساختن و دستور داده خراب کنن، این مسکن خراب کنن، گفتم چرا، چه جرمی دیگه نگفتن(مشخص نیست) گفتم چرا، گفت علتش این است که اینها زمان پیغمبر أکرم نبوده است؛ بنابراین جایز نیست. چون زمان پیغمبر أکرم نبوده، جایز نیست گفتم بنابراین از قول من به ایشون سلام برسونید بگید خودش، خودش را اعدام کنه و دستور اعدام کل انسان‌های روی زمین چون زمان پیغمبر نبوده اندو انسان‌ها خوراکی هاشون پوشاکی هاشون مفتوحاتشون، ملبوساتشون. خندید و گفت جرئب نمیکنم، خب جرئت نمیکنه نکن، حالا اصالت الحذر، اصالت این قدر عمین و حمیق است که همه چیز حرام یا نه خیر؟ اصالت الحذر پایین تره، لزومی نداره که موضوعات زمان پیغمبر باشه. أحکام باید زمان پیغمبر باشه، اون اصالت الحذر بن باب این است که موضوعات أحکام حتی ساختمان منا در زمان پیغمبر نبوده باید خراب شود. این قدر میلیاردها خرج کردند خراب کردند. اما اصالت الحذر بعد دوم که خفیف‌تر است از نظر محذور بودن این است که اصالت الحذر در أحکام اصل این است که هر فعلی که انسان انجام می‌کند حرام باشد ولو فعل درونی باشد یا فعل برونی. مگر اینکه نصی بر حلیتش باشه. اینم اشکال داره، اشکالش کمتره، نگاه کن نمیشه آخه، اصلاً شدنیست و برای هیچ مقننی نشدنی است هیچ مقنن بشری و هیچ مقنن الهی نسبت به اموری که حلال است از نظر درونی و برونی نمی تواند نص بده بلکه ضابطه حل باشه بعد اون هایی محرم است استثناء کنه. ما با وهابی ها و با اخباری ها و با دیگران‌ها که اصالت الحذر کلی قائل‌اند یا موضوعی یا حکمی یا اصالت الحذر موضوعی قائل‌اند یا احتیاط قائل‌اند. با همه این کتاب که وهابی‌ها باشند که اصالت الحذر کلی، بخشی از اخباری‌ها باشن که اصالت الحذر حکمی و بخش خفیف‌تر از اخباری باشند که قاعده احتیاط رو جاری می کنند و رعایت احتیاط می کنند به همه اینها کلمةً واحدةً جواب میدیم. هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً. اون استقلال عقلی که شما که می‌کنید و ما بیان کردیم بیان کامل ترش رو که انسان و آنچه در جهان هست ملک خداست و در ملک غیر نمی‌شود بدون اجازه تصرف کرد، خدا اجازه داده مثلاً فرض کنید خانه ی من، لباس من، ملک من، چی من، مال منه منهای عادی معمولی و شما در ملک من نمی‌توانید تصرف کنید مگر با اجازه من ولکن اجازه داده یا اجازه کلیست یا اجازه جزئیست؛ اجازه جزئی امروز منزل ما شرکت بکنید اجازه کلی هرچه در منزل ماست برای شما حلاله دیگه حرمت استثناء میخورد هرچه را که من دارم در هرجای دنیا تقدیم کردم برای شما حلاله إلّا اونی که خدا حرام کرده هرچه من دارم حلاله مالم، فرشم، لباسم، کتابم، همه حلاله خدا این کار کرده. هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً یک ضابطه کلیست و  أضبط الضابط است خدا برای خودش خلق نکرده که خدا که خلق کرده است لکم خلق کرده است ما فی الأرض جیمعاً در مثلث فوق الجو الأرض و ستک الأرض و تحت الأرض. هرجا، هرجا خوردنی باشد، پوشیدنی باشد، نکاح کردنی باشد، مسکن باشد، آشامیدنی باشد درونی  فکر باشد علم باشد عقیده باشد برونی اجتماعی باشد تفریح باشد، تمام کارهایی که شما می‌توانید بکنید توان انجامش رو دارید تمام این کارها در این شقوقی که عرض کردم حلاله. خب البته الّا ما خرج بالدلیل فکر بد غلط، غیبت غلط مال مردم غلط زن مردم غلط مکان مردم غلط لباس مردم غلط چه غلط چه غلط نص می‌خواد و این نص هم باز ثابت می‌شه نه با احتیاط چون قلت لله حجة البالغه اونایی که میگن که ما نمیدونیم فلان چیز اخبار دارد یا ندارد ولشون کن ما نمیدونیم فلان کار حلال است یا حرام احتیاط می‌کنیم شاید حرام باشه میگیم شاید نه شاید برای اینکه اگه حرام بود این حرمت حجة البالغه الهیه است قلت فلله حجة البالغه اگر واقعاً سیگار کشیدن و استعمال دخانیات حرام بود باید نصی از کتاب و سنت داشته باشیم جالب اینکه کتاب کاری ندارن نصی از سنت داشته باشه حالا که چون نصی از سنت راجب سیگار کشیدن واستعمال دخانیات نیست قطع می‌کنیم که استعمال دخانیات حرام نیست اونا میگن. (مشخص نیست) ولی اخباریین میگن چی اخباریین میگن بله ما به دستمون نرسیده اخبارش به دست ما نرسیده بنابراین راجب استعمال دخانیات که به دستمون نرسیده احتیاط می‌کنیم جواب جواب این است که قلت فلله حجة البالغه اگر استعمال دخانیات حرام بود باید نصی از سنت باشه پس چون نصی از سنت نیست و مسئله عام البلوی است بنابراین قطع داریم استعمال دخانیات از نظر سنت حرام نیست وقتی به قرآن مراجعه کنیم از آیات متعدد قرآن استفاده می‌کنیم که استعمال دخانیات حرام است قرآن ما کاری نداریم استعامال حرام است حالا عرض می‌شود که در هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً این ما فی الأرض منم ما فی الأرض‌ام کارهام ما فی الأرضه خود انسان أعمالش درونیست برونی نفیش اثباتش فرضیش اجتماعیش در خوراک در پوشاک در عرض می‌شود که مکان در نکاح در طلاق در همه اینها ما فی الأرض هو الذی خلق لکم نه علیکم لکم برای انتفاع شما مکلفین خلق کرده است آیا تیم انتفاع منحصر به نگاه کردن است مثلاً امام فرمود زن بگیره از لکم استفاده می‌کند احتیاط کردن اینکه نگاه کردن زن امر (مشخص نیست) نگاه کردن حلاله بقیش حلال نیست لکم سیب درخته یه موقع میگه اون خوشکله خوردنش حلال نیست اصلاً لکم برای همه چیز دیگه نگاه کردن برای خوردنه نگاه کردن برای پوشیدنه نگاه کردن برای سکونته نگاه کردن برای آشامیدنه نگاه برای جریانه این لکم تمام لکم‌ها را شامل است إطلاق و فوق الإطلاق و عموم و فوق العموم اولاً آنچه ما فی الأرض است یعنی آنچه مسلم است آنچه ما فی الله است  و در دسترس ما هست أرض هم این أرض نیست فقط هر أرضی(مشخص نیست) یعنی کل ما فی الکون برای ما تصرفاتش نفیاً اثباتاً چه و چه این طبق ضابطه کلی حلاله جواب وهابی‌هارو جواب بعضی اخباریین رو جواب محتاطین رو به این دلیل ما می‌دهیم و دلیل دیگر که اگر چیزی حرام باشد و نصی در کتاب و سنت نباشد این نقصان شرع است چون شرع  میگه قل فلله الحجة البالغه کو بلوغش اگر شما پیغامی بر من دارید و این پیغام به من نرسیده پیغامتون بالغه هم خودتون هم پیغامتون نابالغ هست در صورتی پیغامتون بالغ است که شما با بلوغ عملی و عقلی و قدرتی به من برسانید نمی‌توانید برسانید آیا خداوند نمی توانست هیچی به ما برسانه خداوند أحکامش رو نمی تواند در کتاب و سنت یا در کتاب یا در سنت کامل کنه پس شما قائل به خدای ناتوان هستید؛ بنابراین أحکامی که وجوباً یا حرمتاً قطعاً به دلالت واضحه کتاباً یا سنتاً یا در بعد هردو به ما رسیده است وجوبش وجوب حرمتش حرمت اما محتمل الوجوب قطعیست عدم وجوبش محتمل الحرمت قطعیست عدم حرمتش آیه میگه لاتقفوا ولا تقفوا ما لیس لک به علم. خدا خودش میگه آنچه را علم ندارید پیروی نکنید نه پیروی علمی و اعتقادی و نه پیروی عملی راه علم مسدود نیست به قول شیخ انصاری(مشخص نیست) برای کسانی که اهل کتاب هستند واقعاً راه علم مسدود نیست چون علمی که خداوند بر آخرین مرحله وحی بیان فرموده است اصل در کتاب و فرع در سنت قطعیه کجا راه علم مسدوده راه علم مسدود نیست راه جهل مسدوده بنابر این مبنا عرض می‌شود که جواب کل کسانی که اصالت الحذر فوقی یا اصالت الحذر وسطی یا اصالت الحذر اخیر را می‌گویند وهابی‌ها و بعضی اخباری‌ها و بعضی اخباری‌ها جوابش با یک آیه قرآن جاری میشه برحسب واقع و برحسب فرمود امیرالمومنین(صلی الله علیه) شما که مسلمانید اگر با مسلمانی احتجاج میکنی اگر قال رسول الله می‌گویی ممکن است بگوید لم یقل رسول الله قال صادق می‌گویی ممکن است ولی قال الله دیگه حتمه، در دو بعد حتمه یکی از نظر صدور و یکی از نظر دلالت. از نظر صدور قطعاً قرآن صادر عن الوحی است و از نظر دلالت أدلّ و أبیَن است از کل دلالت ها در فوق مراحل اعجاز است؛ بنابراین وقتی شما استدلال می‌کنید به قرآن بر حرمت ازدواج با زانی که شما زانی نیستید حرمت ذلک علی المومنین یه بار میگه قرآن است این حرفا اینطوری یا اینکه حرّم خب کاریش نمیشه کرد حرّم حرّم است دیگه حرم در قرآن حرم نیست شک می‌کنیم آقا در سوره نساء حرّم است این مرحله اولی تمام. در قرآن شریف استثنائاتی از تصرفات ما شده البته قائل به حلّ، هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً که عام فوقیست و عام عرض می‌شود که بعد از او در باب نکاح است در باب طلاق است در باب تجارت است در باب أکل است در باب شرب است در باب لفظ است در باب چه است ولکن اگر این عام‌ها هم نبود همون عام فوقی از برای حل ما که در رومون  باز بشود به حل بکل الشیء کافی بود حالا ما بحثمون در مأکولات و مشروبات. مأکولات و مشروباتی را که خداوند استثناء کرده است و حرام کرده کلاً در قرآن موجود است وقد فصل لکم ما حرم بکل الشیء یگدونه حرام ما تعدی می‌کنیم کل حوزه های اسلامی شیعه و سنی یگدونه حرام پیدا کنید در قرآن موجود نباشه یگدونه واجب پیدا کنید در قرآن نباشه بله تفاصل جزئیات مطالبی است که بر مبنای کلیات قرآنه یگدونه حرام در قرآن نباشه و یگدونه واجب در آن نباشه و قاعده اینه کتابی که کتاب اصل است و کتاب قانون است و کتاب دائمی الهی یوم القیامت است و کتابی که بیان للناس است و کتابی محک و محور است از نظر کلّ ما یقال و کلّ ما قیل و نظرات و روایات باید اصول محرمات و اصول واجبات به عنوان ضابطه کلیه و یا به عنوان خصوصی باشه هم ضابطه کلیه دارد و هم به عنوان خصوصی. حالا  در حیوانات، درحیوانات بحث کردیم و اشاره می‌کنیم. کل حیوانات بر مبنای هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جیمعاً حلال و بر مبنای أحلت لکم بهیمة الأنعام حلال. اون عام فوقیست این عام متوسط بر مبنای هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً سکوت کن(مشخص نیست) ولکن عام دوم داریم که أحلت لکم بهیمة الأنعام إلّا ما یتلی علیکم غیرمحل الصید و انتم حرم إنّ الله یفعل ما یرید حرمت علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما أحل لغیر الله به المنخنقة و المؤقوذة و المتردیدة و النطیحة و ما أکل السبع، محرمات و محللات ذکر شده ببین حیوانات دو دسته اند یک دسته أنعام‌اند یک دسته غیرأنعام. أنعام حیواناتی هستند که نِعمت اند نَعمت نیستند یه نِعمت داریم یه نَعمت(مشخص نیست) نِعمت اونچه ملائم طبع انسان است  نَعمت نقمته و نقمتٍ کانوا فیها هم فاکهین اگر نِعمت را تبدیل به نقمت کردند میشه نَعمت و اگر ابتدائاً نقمتی ایجاد کردند میشه میشه نَعمت حالا این حیوانات بری و بحری و هوایی یا نِعمت‌اند یا نَعمت اونی که در دسترس انسان نیست. حیوانی که دسترس انسان نیست نه اهلیه نه(مشخص نیست) بحثی نیست که اصلاً حیوانی که در دسترس انسان می تواند باشد بری یا بحری یا هوایی در درسترس آبی اهلی یا دسترس صیدی ولو مشکل باشد اون حیوانات مورد بحثه. که آیا خوردن این حیوانات کشتن این حیوانات به تنفسشون حلال است یا نه این حیوانات دو دسته اند یک دسته حیواناتی هستند که لفظ أنعام برش إطلاق میشه و أنعام برخلاف آنچه آقایان می فرمایند به چهارپایان نیستند أحلت لکم بهیمة الأنعام إلّا ما یتلی علیکم یکی از إلّاها غیر محل صید و انتم حرم پس صید هم از أنعامه صید هوایی، صید زمینی، صید دریایی کبوتر عرض می‌شود که کلاغ کلاغ زاده کلاغ غیرزاده الاغ همش اینها عرض می‌شود الاغ های کوهی البته الاغ های کوهی عرض می‌شود که تبعی هستند اینها صیدن اتفاق(مشخص نیست) اسم های مرتفع دیگه؛ بنابراین صید شامل دوندگان پرندگان چرندگان و و مادامی که صدق حیوان برشون بکنه هست(مشخص نیست) چون بحث عرض می‌شود که سر حیوانات حَیوان خب یک دسته درنده‌اند یک دسته درنده نیستند معنی درنده بودن اینکه أحیاناً درندگی دارن خب گوسفند  هم أحیاناً درندگی داره گاو هم همینطور بز چپ میزنه البته(مشخص نیست) اما اگر که آلت درندگی دارد و درنده است نه نسبت به حیوان نسبت به انسان حیوانی ببین نسبت به حیوانی درنده است خب نسبت به شما درنده نیست شما رو نمیتونه بخوره (مشخص نیست) اینکه أنعام، أنعام نسبی است أنعام کلی نیست یعنی حیوانی که نسبت به انسان درندگی ندارد چه صید باشد چه اهلی باشد درندگی ندارد یعنی با چنگالش با گازش به شما حمله نمی‌کند بله ممکن است گوسفند اهلی هم بخواید بگیریش یه گازی هم بگیره اما درنده بهش نمی‌گن پس حیوان یا درنده است که صنف درنده است یا صنف درنده نیست حیوانی که صنف درنده نیست أحلت لکم استفهام لحم الخنزیر اسناد شده آیا خنزیر از چهارپایان (مشخص نیست) نه خیر صید لحم خنزیر است صید هوایی دریایی لحم خنزیر زمینی پس حیوانات هوایی و دریایی و زمینی کلاً اونهایی که درنده نیستند جزء أنعام مشمول أنعام‌اند. اونایی که درنده هستند حرام اند. خب حالا یک استثناء یک استثناء از ذوات میته که ذوات نیست زن که از ذوات نیست عرض می‌شود که والمنخنة و الموقوذة و المتردیة نمونه های است میته از ذوات، عین حیوانی که کلاً هرجور بکشی و هر جور باهاش رفتار کنی حرامه میدونی چیه یکی لحم النخزیر، عین است و إلّا گوسفندی که بدون بسم الله کشتن که بدون بسم الله حرامه عین لحم النخزیر یک. دو خبائث خبائث برحسب آیه اعراف أحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث که خبائث هم فرق داره عرض کردیم(مشخص نیست)؛ بنابراین اون حیواناتی که اون حیواناتی که از أنعام‌اند و استثناء شده‌اند یکیش خنزیره خنزیره أنعام خنده ندارد که گله خنزیر دارم گله خوک دارم گله گرگ نمیشه گرگ خب حمله میکنه گله شیر نمیشه گله گراز نمیشه
طلبه: وحشی
استاد: وحشی، وحشی‌ها حمله نمی کنه، وحشی‌گری اصلاً حمله به انسان نیست الان شما که گله خوک نداشتید نباید داشته باشید(مشخص نیست) حالا
طلبه: در هر صورت حرامه
استاد: بله در هر صورت حرامه خون که جزء عیونه حالا بنابراین گرگ عرض می‌شود که شیر ببر پلنگ سگ سگ دریایی گربه دریایی گربه جنگلی، گربه جنگلی
طلبه: مشخص نیست
استاد: ببین پس کدومش رو بخواهیم بفهمیم حالا کم کم ارائه‌اش میدیم(مشخص نیست) عرض می‌شود که حالا مثلاً فرض کنید اونی که محور بحث است بین فقهاء، کل فقهای شیعه میگن حرامه بخش کمی از فقهای شیعه میگن حلاله. بخش معظم میگن حرامه خرگوش، خرگوش باید حرام باشه آقایون اینطور میگن، میگن که ما روایت داریم خرگوش حرامه روایت دو بعدی حرامه یه بخشی از روایت میگه گوشت خرگوش حرامه در روایت شیعه سنی حلاله. یه بخشی داریم که حلاله کل روایت سنی و بخشی از روایت شیعه علتی که در روایت شیعه بعضی از روایت شیعه است که خرگوش حرامه چیه لأنّه من المسوخ (مشخص نیست) مسوخ مسخ شده خرگوش انسان بوده مسخ شده خب مسخ در قرآن شریف داریم کونوا قردةً خنازیر داریم
طلبه: کونوا قردةً خاسئین
استاد: کونوا قردةً خاسئین داریم کونوا قردةً خاسئین داریم کونوا قردةً خاسئین نسبت به اون حقه بازهایی که ربا میخوردن و کلاه شرعی می‌ذاشتن، حقه بازهای یهودی که ربا میخوردن و ماهی گرفتن از دریا با اون حقه هایی که بوده کونوا قردةً خاسئین خب این کونوا یعنی این انسان ها قردة شده‌اند پس بوزینه از این جهت باید حرام باشد که این مسخ شده مثلاً در حالی که بوزینه خودش درنده هست
طلبه: گوشت هم میخوره درنده نیست
استاد: درنده هست حالا ببینید ما راجب این عرض می‌شود که مسوخ میخوایم صحبت کنیم مسخ شدن اگر یگ انسانی تبدیل به حیوان شد، چون انسان بوده است و حیوان شده به عنوان انسان بودن گوشتش حرامه یا به عنوان حیوان شدن، فکر کنید درموردش، اگر انسانی خداوند مسخ کرد گوسفند کرد حرامه بله مگر شما نمی‌گویید سگ بر نمک‌زار بیفتد نمک بشه حلاله خب چطور دارید میگید مسوخ حرامه این چه استدلالی است شما دارید می‌کنید بر روایاتتون عجیبه‌ها! بله 
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: خب باشه روح گوسفند انسان شده روحشون را میگیم اون جسمش رو میگید روح رو نمیخوری جسم رو میخوری ببینید أولا این بوزینه که اصلاً روحشون انسان نیست اونی روحش انسان بوده مرد. دو اونی که کونوا قردةً خاسئین میگیم اولاً و ثانیاً و ثالثاً. ما یه اشکال گفتیم اولاً اونهایی که مسخ شده‌اند انسان‌هایی بودن که چنین و چنان مسخ شده‌اند عرض می‌شود که قردةً و بعضی مسخ شده خنازیر در سوره عرض می‌شود که مائده همینطور اونایی که مسخ شده‌اند خنزیر شدن اونایی که مسخ شده‌اند میمون شدند سه روز بیشتر نمودند بعد مردند وانگهی اگر مودند گاهی بچه هاشون روحشون انسانه مگر این یگ دونه بوزینه که انسان بود یگ بدن داشت یگ روح داشت و اینکه بوزینه شد فرض کنید خودش مونده هنوز هم مونده بچه هاشون روح انسان دارند بچه ها که روح انسان ندارند اگر هم روح انسان باشد آیا روح شما میل میفرمایید یا جسم رو میل میفرماید روح که خوراکی نیست جسم رو میخورید
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: ما داریم با مسخ صبحت می‌کنیم چرا مسوخ حرامه چون مسوخه میگوید میگوید نص اینو میگه حالا نص داریم حرف میزنیم (مشخص نیست) میگیم این نص قطعاً صادره از رسول الله نیست و قطعاً صادره از أئمه نیست و صادره از عاقل نیست چرا رو همین دلیل دقت کنید برای اینکه شما میگید مسخه لأنّه من المسوخ روایت داره میگه این لأنّه من المسوخ مگر مسوخ حرامه چرا حرامه حالا چراش رو باید تفصیل کنیم آیا چون انسان بوده است و مسخ شده است حیوان شده به حالت سابق که انسان بوده است حرامه یا وقتی که انسان بوده
طلبه : مشخص نیست
استاد: میدونم خودم کاری نداره ببین توجه کن چرا نمیدونیم بعد میگه چرا نداریم میگه لأنّه من المسوخ آقا من که قرآن اشاره ندارم، قرآن هیچ اشاره ای به مسوخ ندارد اصلاً وقد فصل لکم ما حرم علیکم با فصل ما مسوخُ پسوخُ هرچه هست میذاریم کنار ولکن حالا بله حالا حالا مسوخ، حالا اگر مسوخ در قرآنم بود ما بحث میکردیم آیه اضافی داده آره والا ولکن حالا مسوخی که در روایت متعارضه روایاتی که در باب خرگوش میگه حلاله و روایاتی است در باب خرگوش میگه حرامه روایاتی که در باب خرگوش میگه حرامه میگه لأنّه من المسوخ ما رو لأنّه میخوایم بحث کنیم کما اینکه راجب ماهی مات فیما فی حیاه الرأس بحث کردیم راجب این مسوخ میخوایم بحث کنیم این مسوخ چند بعد داره ما که عاقلیم بحث که مطلب رو چشم روی هم نذاریم بفهمیم لأنّه میگه لأنّه اون مسوخ آیا حیوان انسانی که تبدیل به حیوانی شده است چون تبدیل به حیوان شده، حیوان حرامه خب تبدیل شده خب تبدیل شده مثل سگ که تبدیل شده مگه سگ یا نه چون انسان بوده است وگوشت انسان خوردن حرام است حرامه یا نه با صرف نظر از اینی که هست یا نه چون این عرض می‌شود که مسخ شده و روح انسانی درش هست بنابراین ما اگر میخوریم انسان رو(مشخص نیست) جسم حیوان داره میگیم آقا دو بعد بیشتر نیست اولاً ثانیاً اولادش چی این بوزینه ها و این خرگوش ها و این مرگوش ها و اینایی که مسخ شدن اینا بچه ها هستن آیا یک روح انسانی یک میلیون روح انسان میشه در مواردی این هست نیستش که مستند باید استناد بکنید برای این مسوخ یه کلکی زدن دشمنان اسلام کلک زدن دشمنان اسلام به عنوان قال صادق و قال الباقر مسوخ رو وارد کردند هیچ دلیل نداره لأنّ الله قال لأنّه فلان لأنّه من المسوخ قورباغه نسخ شده پشه نسخ شده مورچه نسخ شده شیپیش نسخ شده هرچی بوده نسخ شده آقا نسخ چندتا بیشتر نداریم اصلاً
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: نسخ ما چندتا نسخ بیشتر نداریم اصلاً این چندتا مسخ هم بر مبنای مسخ و اون احتمالاتی که عرض کردیم فرض کنید حالا فرض می‌کنیم فرض می‌کنیم انسانی انسانی به جرمی کرده این انسان تبدیل شد به خوک خروس شد خب انسان تبدیل به خروس شد این خروس مگر مسوخ حرامه خروس دیگه تبدیل شد دیگه عزیرم انسان نیست که حرام باشه انسان این خانه مال شما نبوده است الآن مال شماست پس حرامه خواب مال دیگری بوده آقا موضوع عوض شد مگر با عوض شدن موضوع قبول ندارید حکم عوض میشه خر بود آدم شد آدم بود خر بود سوسک بود آدم شد آدم بود سوسک شد بالاخره حکم دوم هست یا سوسک اول است خب راجب این خرگوش جایزه اینقدر سروصدا اینقدر علم آور اینقدر شهرت ما در صفحه 248 جلد دوم و یحرم علامه میفرماید و یحرم کل ذی نابٍ کالعصب و الثعلب بله 248 جلد دوم و یحرم کل ذی نابٍ کالعصب و الثعلب و یحرم الأرنب والضب و الیربیع نه خیر (مشخص نیست) و أما حرمت السباع فقد تکون ثابتةً بالسنت سوال حرمت درندگان قد تکون تابتةً بالسنت ولکن قبل از این قد قدقرآنی است چون قد قرآنی أنعام را حرام کرده طلب کرده إلا مااستثنی وقتی أنعام را حرام کرده پس درندگان را حلال نکرده بله
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: (مشخص نیست) ولکنّ الإرنب ولکن الأنب بحث می‌کنیم چشم ولکنّ الأرنب لا هو من السباع نه درنده هست و للخبائث خبیث هم نیست چرا خبیت، گیاه‌خوره بدبخت مثل گوسفند گیاه‌خوره نه خیر خرگوش و متضاد الحدیث بحقه معروضٌ علی آیات الحل الأنعام لأنّه منها قال لی فی بعض أحادیثنا أنّه من المسوخ فلا ذکر. که سرش رو بریدیم(مشخص نیست) اگه علت نبود میگفتم خب أرنب حرام چه حرام چه حرام چه حرام معارض دارد هم معارض حدیثی دارد هم معارض قرآنی اما شما دلیلتون علیله مثل دلیل که در عرض می‌شود  إرث نساء اگر در إرث نساء که منحصر است در منقول دلیل نمی‌آورد راحت‌تر بودیم اما دلیل آورده میگوید زن از امام  صادقشون سوال می کنن (مشخص نیست)که زن چرا از خانه ارث می برد چون ممکن است این زن شوهرش مرد شوهر کنه ممکن است با شوهر برود مزاحم اونها بشود توی این امکانات بنابراین زن ارث نمی رسد. اگر زن مُرد و شوهر موند آیا مرد بی زن زودتر زن میگیره یا زن بی مرد زود شوهر می کنه، مرد بی زن آیا مرد در قطع کردن قوی تر یا زن؛ پس بنابراین مرد دوبله سوبله هس اگر زن به حساب این احتمالات که ممکن است شوهر کند ممکن است با شوهر برود مزاحم ورثه بشود اضافه بر اینجا اشکالی که ما بر تقصیر داریم؛ بنابراین مرد هم از عرض می‌شود که اصول نباید ببره از فروع هم نبره؛ پس بنابراین زن از فروع می بره عرض می‌شود از قیمت می بره و از اصول نبره ولی مرد نه از اصول ببرد و نه از فروع چرا،؛ برای اینکه هم زن گرفتن او بیشتره خب این دلیله خب این دلیلی که آقایون استدلال کرده اند به أحادیث این آقایون فقهای شیعه که بعدش البته، بعدش که اکثرشون، نود درصدشون، استدلال کرده اند به این حدیث این حدیث را نگاه نکردند حساب نکردند این آقایونی که رو رجالش رو وثاقش بالا پایین میرن شب روز معطل میشن فلان میشن آخه نگاه نکردند و اون حدیث دیگر که میگد که بله چون وقتی زن شوهر کرد داخل عقد که نسب مرد که نشد میگیم مرد زن گرفت داخل عقد اون زن شد، زن شوهر کرد داخل عقد نسبی مرد نشد یعنی دخترش نشد یعنی برادرش نشد یعنی خواهرش نشد یعنی عمه اش نشد(مشخص نیست) خب بسم الله. اما مرد که زن گرفت مرد پسر زن شد دخترش شد یا زنش شد کیش شد؟ خب چرا استد، اخه استدلال یا نکن یا اون احدی که استدلال کرده شما که دانا هستید استدلال رو قبول نکن خود این استدلال تو سر اون شخص میزند که این حدیث رو جعل کرده در اینجا لأنّه من المسوخ این فی بعضها شأنً من المسوخ فلا یذکر و فی أخری در نصوص دیگر شیعی داریم و فی أخری أنه أحله در نصوص شیعی و در نصوص سنی داریم کما فی فتح الباری جلد 12 صفحه 83 اینجور که داریم احترام میذاریم اینو شیخ عبدالحائری بهم هدیه داد در اون جلسه مارو دعوت کرد به منزلش و(مشخص نیست) و اون حرفایی که زد. بسند أنعمت قال أن تجنی أرنب صید کرد به یک خرگوشی و نحن(مشخص نیست) فطع القوم و بلغوا و أخذتها و جئت بها إلی أبیت الحق فذبحها فبعث بورکیها أوقی بفخذٍ بها إلی النبی و آنها شو یا یگ برای پیغمبر از این خرگوش بود فقبلها پیغمبر قبول کرد، قبول کرد نخوره یا قبول کرد بخوره، قبول کرد بندازه دور
طلبه: مشخص نیست
استاد: باشه فرق نداره دیگه اگر روایتی از سنی ها نقل شد از شمر بن ذی الجوشن و سنان بن انس روایت نقل شد مطابق قرآن و روایت از سلمان و ابوذر نقل شد در نتیجه مخالف قرآن شما قبول می‌کنید مطابق قرآن نیست فقبلها این یک و فی أخری روایت دیگر قلت و أکل منه پیغمبر از این خورد قال و أکل منه اگر هم مکروه به فلاک و مرجوعی باشد پیغمبر لازم است گوشت مرجوع أکله را بخورد برای اینکه اگر التزام بکند پیامبر أکرم به ساده التزام بکند به ترک مکروه، مکروه می‌شود حرام
طلبه: حاج آقا حرمت آوردن این روایت لازم نیست چون هیچکدام مورد اطمینان نیستد(مشخص نیست) شما چند بار گفتید مورد اطمنیان نیستند
استاد: مورد اطمنیان نیستند در صورتی که موافق قرآن نباشه، مخالف قرآن باشه مورد اطمینان نیستند. نه موافق نه مخالف مورد اطمینان نیستند ولی موافق قرآن چی، موافق قرآنه دیگه (مشخص نیست) از أنعام یا نه
طلبه: آوردن مگه موافق در قرآن
استاد:آوردن برای چیه، آوردن هم برای شیعه است هم برای سنی. از برای سنی است که میگیم روایت موافق قرآنه پس اون سنی هایی که میگن حرامه بیخود میگن آوردن برای شیعه
طلبه: (مشخص نیست)
استاد: بعضی ها رو میگن، آوردن برای شیعه این است که آقایون شیعه ها شما قبول دارید أحادیث ائمه از قرآن رد میشه أحادیث شیعه را باید از زبان رد کرد فقط نه خیر فقهاء أحادیث اسلامی
طلبه: فقهاء (مشخص نیست)
استاد: أنعام از أنعامه، پس چیه شما اینطوری نیستید خب حالا. و لترمذی من طریق أبی داوود التجالسی فیه فأکله پیغمبر خورد قال قَبلَه و قدأخرج دارکفسنی من حدیث عایشه أهدی إلی رسولِ الله (صلی الله) أرنبٌ و أنا نائمةٌ فخدع لی پیغمبر برای من نگهداشت از اون گوشت خرگوش فخدع لی منها العلو فلما قمت أطعمنی و فی الهدایه للحنیفیه أنّ النبی (صلی الله) أکل من الأرنب
طلبه: علیه و آله و سلم
استاد: بله حین أهدی إلیه. من میگم صلی الله برای اینکه اختصار بشه حین أهدی إلیه مشویاً أول تازش آوردن بعداً مشویاً عرض می‌شود که بریان کرده آوردن پیغمبر و امر اصحابه بالأکل منه و فیما (مشخص نیست) ابو الحریره جاء أعرابی للنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) بأرنبٍ قد شواها فقدعها بین یدیه فأمسکه و امر اصحابه أن یأکله خودش نخورد امر کرد به اصحاب بخورن أحیاناً خورد أحیاناً نخورد أحیان نخوردن به خاطر مکروه و مرجوع بوده اس أحیان خوردن برای اینه که پیغمبر
طلبه: خوردنش حلاله
استاد بله ثابت کند برای اینکه اگر بله جایزه أن یأکله و فی حدیثٍ خذینه (مشخص نیست) قلت یا رسول الله ما تقول فی الأرنب قال لا آکله و لا حرمه سنت قولی. سنت عملی  خورد بعضی وقتها و کلاً نخورد سنت قولی لاآکله و لاحرمه قلت فإنی آکل ما لاتحرم من میخورم شما حرام نکردید میخورم ولم یا رسول الله قال نبئت أنّها تدنی چون حیض می‌شوند  قبول نداریم خیلی حالا حیض بشیم مگر حیض شدن دلیل بر اینکه نخورم اصلاً چه ربطی بهم داره اصلاً یه گوسفندی حیض شد مثلاً نباید خورد حیض شدن اونجایی که حیض میشه نخوریم واقعاً مثل عرض می‌شود که أحادیثی بود که راجب مسوخه چون نئبتان را تدنی چون تدنی حیض می‌شود بنابراین مکروه است خوردنش خب چرا چه ربطی داره حیض شدن شما دمش رو نخورید سرش رو بخورید رونش رو بخورید پاش رو بخورید سینه اش رو بخورید حیضش نخورید نئبت آنها تدنی (مشخص نیست) عبدالله بن عمرو جیء بها عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) سلاً یأکلها ولم ینهَ عنها زعم أنّها طریق زعم پیغمبر زعم یپغمبر زعم ما قبول نداریم غلط کرده سنی این روایت را ورداشته پیغمبر زعم گمان کرد ولا تقفوا ما لیس لک به علم در مکروهات در مستحبات در واجبات در محرمات چطور پیغمبر گمان کرد که این حیض می‌شود روی گمان حیض نخورد این دو غلط است یکی پیغمبر گمان یعنی چی در مکروهات و واجبات و محرمات در همه أحکام باید یقین کند (مشخص نیست) لاتقفوا ما لیس لک به علم. دوم اینکه اگرهم یقین دارد که حیض می‌شود یقین حیض شدن بر چه مبنایی موجب کراهت است أخرجه أبوه داود و له شاب
طلبه: مشخص نیست
استاد: چرا هست کراهت ما میگیم نه حرمت نه کراهت حیض شدن نه حرمت آوره نه کراهت آور به چه دلیل اخه بعد این حدیث رو که قبول نمی‌کنیم و له شاهدٌ عن عمر عمر بن خطاب عند اصحاب ابن عند بابویه أقول و الحل قول علماء إخوانا أجمع فعند بعض اصحابنا حالا فرض کنید فرض کنید کل علمای شیعه و کل علمای سنی و کل روایت شیعه وکل روایت سنی فرض کنید در این مربع همه پوست خرگوش رو حرام کرده بود ما حرام نمکردیم چرا برای اینکه از أنعام است خلافاً لکل